امام عصر (ارواحنافداه) و رشد جامعه شيعه
یکی از فلاسفه بزرگ كه ايشان از بهترين مستشرقين دنیا است؛ پروفسور کربن است که آن بزرگوار سالها پیش در قم – تهران برای استفادههاي علمي به خدمت جناب علامه طباطبائی (رضوان الله تعالی علیه) ميرسیده، و مباحثی را با ایشان داشتهاند. تقريبا در اروپا و امريكا عرفان شيعي توسط كربن مطرح شده كه بيش از همه نوشتههاي سيّد حيدر آملي (رضوان الله تعالی علیه) و نظرات ارزنده او را به زبان فرانسوي شرح و توضيح داده كه به سهولت به انگليسي ترجمه شده است. در يكي از سفرها كه كربن به ایران دعوت شده بود در سميناري در مشهد مقدّس بحثی در خصوص حضرت وليّ عصر (سلام الله علیه) مطرح ميكنند که مورد پسند جناب علامه طباطبائي (رضوان الله تعالی علیه) قرار گرفته و آن از قرارزيراست:
در زمان حضرت ابراهيم (عليه السّلام) چون ايشان از طريق وحي با خداوند متعال در ارتباط بود. امّت ايشان نيز با خداوند مرتبط بودند. کلیمیان نيز دینشان با فوت حضرت موسی (علیه السّلام) مُرد؛ و عیسویان با عروج حضرت عیسی (علیه السّلام) ارتباطشان قطع شد، و مذاهب اسلامي با رحلت حضرت محمّد (صلّی الله علیه و آله) ارتباطشان گسست؛ ولی شیعه زمامدار و امام و صاحب ولایت خود را که متّصل به عالم معنی و الهامات آسمانی است زنده میداند؛ و این مذهب شیعه، هنوز ارتباطي زنده با خداوند متعال دارد.
نوشته علامه طباطبائي (اعلی الله مقامه الشّریف) به نقل از پروفسور کربن اين است كه:
کلیمیان (مسيحيان و زرتشتيان) قائل به امام و ولیّ زندهای نیستند، اتّکاء به مبدأ حیاتی ندارند، و به واسطه عمل به تورات و إنجیل و زَنْد و أوِستا، اکتفا نموده و تکامل خود را فقط در این محدوده جستجو میکنند، و همچنین تمام فرَق اهل تسنّن که فقط تکامل خود را در سایة قرآن و سنّت نبوی میدانند. امّا شیعه، دین حرکت و زندگی است. چون معتقد است که حتماً باید امام و رهبر امّت زنده باشد، و تکامل انسان فقط به وصول به مقام مقدّس او حاصل میشود؛ و لذا برای این منظور از هیچ حرکت و پویائی و عشق دریغ نمیکند.1
آنچه مسلّم است این است که ما خود نیز بر این عقیده هستیم و میدانیم که اعتقادمان حقّ است، ومیدانیم که امام عصر (سلام الله علیه) در غیبت هستند. چرا که امامان قبل از ایشان هر كدام به گونه اي توسط منافقين مسلمان نما به شهادت رسیده اند. اين كفران نعمت توسّط مسلمان نمايان، کاری کرد که بشريّت از نعمت وجود ظاهري امام زمان (ارواحنافداه) به شكل حضوری محروم شد. باید بدانیم که مشکل غيبت در واقع خود ما بوده و هستيم. آري، ادعای اسلام داریم ولي از عمل و واقعيّت ما را خبري نیست.
اختيار انسان
اگر دنیایی از انسانها به اشتباه و يا درست مسیری را طیّ کند امّا ما خود نخواهیم در آن مسیر قدم برداریم، چه کسی می تواند ما را مجبور کند؟
به عنوان مثال ابزاری مثل ماهواره پیدا شده است، امّا چه کسی ما را مجبور میکند تا به این وسیله که امکان استفاده ناصحیح آن بیشتر از استفاده از برنامه های مفید آن است روی آوریم؟
این خود ما هستیم که می توانیم بخواهیم یا نخواهیم. خود باید تمرین بندگی و توجّه به حلال و حرام الهی داشته باشیم تا مورد توجّه ویژه اهل بیت (علیهم السّلام) قرار بگیریم. چنان که خداوند متعال فرموده است:
«قُوا أَنفُسَكُمْ! وَ أَهْلِيكُمْ نَارًا»2؛خود و اهل و عیالتان را بپائید و نگه دارید که به آتش نیفتند.
نقل میکنند که شیخ مفید (رضوان الله تعالی علیه) در عالم رؤیا دید که حضرت فاطمه زهرا (سلام الله علیها) حسنین (علیهما السّلام) را پیش او آورده است و می فرماید: «یا شیخ عَلِّمهُما الفِقه»؛ به این دو فرزند فقه بیاموز!
فردای آن شب، خانم فاطمه مادر سیّد مرتضی و سیّد رضی (رضوان الله تعالی علیهما)، دو پسر خود را که کودکانی خردسال بودند را پیش شیخ آورد. مادر ایشان، همان عبارتی را که در رؤیا حضرت زهرا (سلام الله علیها) به زبان آورده بود خطاب به شیخ مفید گفت که: «ای شیخ این دو پسران من هستند، اینها را پیش تو آوردهام که به آنان فقه تعلیم دهی.»3
این نیست مگر توجّه والدین به تربیت الهی فرزندان و به دنبال آن عنایت اهل بیت (علیهم السّلام) به ایشان، که جلب نظر و رحمت اهل بیت (علیهم السّلام) به عمل به دستورات دین و تمرین بندگی برمیگردد. و اگر نعمتی در مسیرش استفاده گردد هم موجب کمال خواهد شد و هم موجب جلب نعمات بیشتر می گردد. مانند اینکه کسانی که با دست راست خود مینویسند، کمتر میتوانند با دست چپ بنویسند، چرا که با دست راست تمرین کرده اند و از آن نعمت بهره بردهاند، امّا از نعمت انگشتان دست چپ در این مسیر استفاده نکردهاند.
ناسپاسي انسان در برابر نعمتها
خداوند متعال صد و بیست و چهار هزار پیامبر فرستاده و بعد از خاتم انبیاء (صلوات الله علیهم) هم 11 امام را برای استفاده خلق از وجود مبارکشان قرار داد، امّا این بزرگواران از سوی مردمان زمان خود مورد قدردانی واقع نشده و شهید شدند. تا حدّی که امام سجاد (علیه السّلام) می فرماید: «اگر جدّم میفرمود با نوادهها و فرزندان من بدرفتاری کنید، بدتر از این که کردید نمیکردید» با این اوضاع که قدرشناسی از نعمت معصومین (علیهم السّلام) نمی شد توقّع غیبت نیست؟
اگر شهردار سر کوچهای برای روشنایی چراغی بزند ولي نا اهلان اين محله چراغ اوّلی، دوّمی، سوّمی و ... را با سنگ بشکنند، آیا انتظار خواهد بود که در برابر اين قدرناشناسي چراغی دیگر برای روشنایی نصب شود؟ و یا تا رشد فکری و عقلی ساکنین و آمادگی ایشان باید صبر کرد؟
فهميدن عامل سعادت
در تشییع جنازهها وقتی جنازه را در قبر میگذارند و برای تلقین در کنار میّت قرار میگیرند، دست راست را به شانه ميّت زده، او را حركت داده و سه مرتبه میگويند: اِسْمَعْ اِفْهَمْ، يا فُلانَ بْنَ فُلان؛ یعنی بشنو، بفهم این فلانی فرزند فلانی. یعنی اینکه این بنده خدا هفتاد سال خدا بهت عمر داد نفهمیدی و نشنیدی! الآن بفهم.
الان هم اگر قدر نعمت دانسته شود و آمادگی استفاده از وجود مبارک امام زمان (سلام الله علیه) به وجود آید، خداوند ظهور ایشان را ابلاغ کرده و همهگان از نعمت وجود مقدّسشان بهره مند می شوند. قدردانی از نعمت ولایت و امامت در زمان غیبت به تبعیّت از مقام ولایت فقیه میباشد که در دز مان طاغوت مردم قدر امام خمینی (رضوان الله تعالی علیه) را دانستند و او را شناخته و تبعیّتش کردند و خداوند نعمت حکومت اسلامی را عنایت کردند. که علّت آن هم فهم و توجّه مردم بود.
-------------
پی نوشت ها:
1. مجلّه جوانان امروز، مورخة 24 آبان 1361، شماره 821. ر.ک: امام شناسی، ج 18، ص 249، و نیز ر. ک: سید محمد حسین طباطبایی، ظهور شیعه، انتشارات فقیه.
2. تحریم (66)، آیه 6.
3. ریحانة الادب، ج 4، ص 185.
سخنرانی در مجتمع فرهنگی بقیة الله شهرک شهید رجایی مشهد مقدس، دعای ندبه، مورخ جمعه 13/3/90