میعادگاه : کـــرج . محمدشهر . ابتدای عباس آباد.بیت المهــــــــدی (عج

منوی کاربری


عضو شوید


نام کاربری
رمز عبور

:: فراموشی رمز عبور؟

عضویت سریع

نام کاربری
رمز عبور
تکرار رمز
ایمیل
کد تصویری
موضوعات
خبرنامه
براي اطلاع از آپيدت شدن وبلاگ در خبرنامه وبلاگ عضو شويد تا جديدترين مطالب به ايميل شما ارسال شود



لینک دوستان
آخرین مطالب
دیگر موارد
آمار وب سایت

آمار مطالب

:: کل مطالب : 3414
:: کل نظرات : 51

آمار کاربران

:: افراد آنلاین : 7
:: تعداد اعضا : 1

کاربران آنلاین


آمار بازدید

:: بازدید امروز : 811
:: باردید دیروز : 627
:: بازدید هفته : 4819
:: بازدید ماه : 12927
:: بازدید سال : 38512
:: بازدید کلی : 641996
نویسنده : گمنام
پنج شنبه 16 آبان 1392
 
 
ای تکنواز نابغه نینوا، حسین(ع)
وی تکسوار واقعه کربلا، حسین(ع)


ای از ازل نوشت سواد سرشت خویش
با سرنوشت غربت خود آشنا، حسین(ع)
 

هم جای فدای راه وفا کرده، هم جهان،
هم جان و هم جهان به وفایت فدا، حسین(ع)
 

از امن و عافیت؛ به رضایت جدا شدی
چون گشتی از مدینه جدت، جدا حسین(ع)
 

یک کاروان ذبیح، به همراه داشتی
از فطرت خجسته شیر خدا، حسین(ع)
 

یک کاروان اسیر به همراه داشتی
از عترت شکسته دل مصطفا(ص)، حسین(ع)
 

جانبازی ات به منزل آخر رسیده بود
در کربلا که خیمه زدی و سرا، حسین(ع)
 

وز آستین لعنت ابلیس رسته بود
دستی که رگ گسیخت ز خون خدا، حسین(ع)


شسته است خون پاک تو، چرک جهان همه
تا خود جهان چگونه دهد، خونبها، حسین(ع)
 

در پیش روی سب و ستم، خیزران چه کرد
با آن سر بریده به جور از قفا، حسین(ع)
 

کامروز هم تلاوت قرآن رسد به گوش
زان سر که رست چون گل خون بر جدا، حسین(ع)
 

چاک افق رسید به دامان آسمان
وقتی فلک گرفت به سوکت عزا، حسین(ع)
 

حتا کویر تف زده را ، اشک شسته بود
وقتی جهان گریست، عزای تو را، حسین(ع)


سوک تو کرد زلزله، چندان که خواهرت
زینب فکند ولوله از «وا اخا» حسین(ع)
 

من زین عزا چگونه نگریم که در غمت
برخاست ناله از جگر سنگ ها، حسین(ع)
 

«آزاده باش باری اگر دین نداشتی»
زیباترین سفارش مولای ما، حسین(ع)
 

از بعد قرن های فراوان هنوز هم
ماراست رهشناس ترین رهنما، حسین(ع)
 

تو کشتی نجات و چراغ هدایتی
دریاب مان در این شب تاریک، یا حسین(ع)

 

 

رایةالهدی ، تارنمای هیئت کربلای بیت المهدی(عج) ، کــــــرج

:: موضوعات مرتبط: شـــعرآیینــــی , ,
:: بازدید از این مطلب : 1511
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
نویسنده : گمنام
چهار شنبه 15 آبان 1392

حضرت رقیه(س)-شهادت

 

مثل گذشته بال و پر دارم ؟...ندارم

حال بپر، بال بپر، دارم؟...ندارم

بی اطلاعم این که این مردم چه کردند...

...با معجرم، اما خبر دارم ندارم

گفتند: می آید پدر،... یعنی می آید؟

اصلاً مجالی تا سحر دارم؟ ندارم؟!!

***

عمه کمک کن آن توانی را که با آن

این پرده را از طشت بردارم ندارم

***

سر را گرفت و با خودش هی فکر می کرد

یعنی دوباره من پدر دارم ؟... ندارم

هر چند زخمی ام ولی از زخم هایت

زخمی بگویی بیشتر دارم ندارم

با دیدن تو دردها از یاد من رفت

پس بعد از این دردی اگر دارم ندارم 

 

 

 

رایةالهدی ، تارنمای هیئت کربلای بیت المهدی(عج) ، کــــــرج

:: موضوعات مرتبط: شـــعرآیینــــی , ,
:: بازدید از این مطلب : 1416
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
نویسنده : گمنام
چهار شنبه 15 آبان 1392

حضرت رقیه(س)-شهادت

 

گیسوی گِره خوردۀ من باز نمی شد

دیگر سَرم از دستِ پدر ناز نمی شد

می خواستم آن نیمه شب از درد بمیرم

این دست شکسته پَرِ پرواز نمی شد

گر وحشت آن شب به سراغم نمی آمد

از هولِ قیامت سخن ابراز نمی شد

آهسته ترین ناله ، لگد بود جوابش

ورنه بدنم این همه جانباز نمی شد

انگار نه انگار که من طفل صغیرم

گفتم نزن ، اما سخن احراز نمی شد

کاری به خدا زَجرِ لعین با گلویم کرد

بعد از خفگی راه نفس باز نمی شد

من از ستمِ دشمن خود شِکوه ندارم

دارم گِلِه از دوست که همراز نمی شد

گر بود عمویم ، قد و بالای من امروز

با چشمِ حقارت که برانداز نمی شد

با دیدن یک قدّ کمان سخت خمیدم

بی فاطمه پیریِ من آغاز نمی شد

این پیرِ سه ساله کُند آباد فَلک را

بی نهضتم این قافله ممتاز نمی شد

من کاخِ عدو را به سرش خُرد نمودم

بی عمّه مرا این همه اعجاز نمی شد

کاری کنم امروز که فردا همه گویند

بی نام تو اسلام سرافراز نمی شد

من دختر دردانۀ سلطان بهشتم

ورنه رخ من آینۀ راز نمی شد

 

 

رایةالهدی ، تارنمای هیئت کربلای بیت المهدی(عج) ، کــــــرج

:: موضوعات مرتبط: شـــعرآیینــــی , ,
:: بازدید از این مطلب : 1373
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
نویسنده : گمنام
چهار شنبه 15 آبان 1392

شهادت حضرت رقیه(س)

 

زانو بغل گرفت ؛ که بابا بیاورد

یک سر شبیه حضرت یحیا بیاورد

 

یک دسته گل ،بنفشه برایش خریده بود

چیزی نداشت غیر همین تا بیاورد

 

خود را کشید و دست به دیوار سعی کرد

خود را شبیه حضرت زهرا بیاورد

 

می گفت: با روپوش طبق آمده پدر

تا معجری برای سر ما بیاورد

 

دستش عصا نداشت بجز دست عمه اش

دستش عصا گرفت موسا بیاورد

 

خیلی نگاه کرد؛ نشد که به ذهن خویش

تصویر سالم سر او را بیاورد

 

می خواست تا قنوت بگیرد برای سر

اما نشد که دست به بالا بیاورد

 

از روی دست عمه خودش را زمین زد و

مجنون عشق گشت که لیلا بیاورد

 

 

عمه چگونه چشم کبود و سیاه من

چشمان یار را به تماشا بیاورد؟!!!

 

 

رایةالهدی ، تارنمای هیئت کربلای بیت المهدی(عج) ، کــــــرج

:: موضوعات مرتبط: شـــعرآیینــــی , ,
:: بازدید از این مطلب : 1581
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
نویسنده : گمنام
چهار شنبه 15 آبان 1392

حضرت رقیه(س)-شهادت

 

نه من ز تو، نه تو از من نداشتی خبری

به ما خرابه نشینان شبی بکن گذری

سه سالگی من و پیری تو مثل هم است

قدم خمیده و سهم دل است خون جگری

سه ساله ها همه با ناز پیش باباها

سه سالگیِ من اما چه سخت شد سپری

مرا ببوس، بغل کن، کمی نوازش کن

دلم گرفته ازین لحظه های بی پدری

سه ساله را چه به سیلی و ضربه شلاق

سه ساله را چه به این روزهای در به دری

همین که دید ندارم پدر...عمو...حامی

برای من ز کتک ها نذاشت بال و پری

همیشه سایه عباس بر سرم بوده

به غیر راس تو دیگر نمانده سایه سری

برای این همه سیلی و گوشواره کشی

به غیر قامت عمه نداشتم سپری

میان کوچه اهل یهود جان دادم

نمانده بود کسی که نکرده او نظری

به این امید نشستم در این خرابه شام

دلت بسوزد و من را به پیش خود ببری

 

 

رایةالهدی ، تارنمای هیئت کربلای بیت المهدی(عج) ، کــــــرج

:: موضوعات مرتبط: شـــعرآیینــــی , ,
:: بازدید از این مطلب : 1419
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
نویسنده : گمنام
چهار شنبه 15 آبان 1392

حضرت رقیه(س)-شهادت

 

طورنشین می شوم سحر که بیاید

جلوه ی ربانی پدر که بیاید

جار فقط می زنم میان خرابه

یار سفر کرده از سفر که بیاید

صبح خبر می دهند رفتن من را

از پدر رفته ام خبر که بیاید

نوبت ناز من است صبر ندارم

ناز مرا می خرد پدر که بیاید

گریه ی من مال عمه است، و گر نه

زود مرا می برند، سر که بیاید

حرف"کنیز"ی زدن چه فایده دارد...

گریه فقط می کنم اگر که بیاید

طفل، بساطی برای ناز ندارد

مقنعه و گوشواره در که بیاید

 

 

 

رایةالهدی ، تارنمای هیئت کربلای بیت المهدی(عج) ، کــــــرج

:: موضوعات مرتبط: شـــعرآیینــــی , ,
:: بازدید از این مطلب : 1435
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
نویسنده : گمنام
چهار شنبه 15 آبان 1392

 

 

زیر این شال عزا پیرهنم خوشبو شد

این چه عطری است، تمام بدنم خوشبو شد

مادرم کودکی‌ام، حرف دهانم می‌کاشت

ناگهان گفت حسین و دهنم خوشبو شد

خوب تا حنجره‌ام بوی حسینی که گرفت

روضه دم آمده و انجمنم خوشبو شد

هر کجا حس حسین آمده من گل کردم

شعر نیما و سپید و کهنم خوشبو شد

بیشتر هر چه به زیر علمش سینه زدم

بیشتر بر سر و سینه زدنم خوشبو شد

بعد مرگم همه تابوت مرا بو بکشید

که به یادش دم مردن کفنم خوشبو شد

و گمانم همه سال، محرم شده است

که چنین آب و هوای وطنم خوشبو شد

 

علی احدی

 

 

 

رایةالهدی ، تارنمای هیئت کربلای بیت المهدی(عج) ، کــــــرج

:: موضوعات مرتبط: شـــعرآیینــــی , ,
:: بازدید از این مطلب : 1385
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
نویسنده : گمنام
سه شنبه 14 آبان 1392

ورود کاروان به کربلا

 

او تا رسید گریۀ دنیا شروع شد

سینه زنی عالم بالا شروع شد

این حس مادرانه كه دست خودش نبود

دلشوره های زینب كبری شروع شد

وقت مرور خاطره های گذشته شد

اشك حرم میانۀ صحرا شروع شد

ذكر حدیث پیرهن سرخ كودكی

حرف از لباس یوسف زهرا شروع شد

وقتی لباس حنجر او را خراش داد

صحبت ز طشت و حضرت یحیی شروع شد

"واللهِ هاهنا ذُبِح طفلُنا الرَّضیع"

دیگرلهوف خوانی آقا شروع شد

"واللهِ هاهنا سبِی...روضه خوان بس است"

شرمندگی حضرت سقا شروع شد

یك تیغ كند كار خودش را تمام كرد 

غارت نمودن تنش اما شروع شد

 

 

رایةالهدی ، تارنمای هیئت کربلای بیت المهدی(عج) ، کــــــرج

:: موضوعات مرتبط: شـــعرآیینــــی , ,
:: بازدید از این مطلب : 1407
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
نویسنده : گمنام
سه شنبه 14 آبان 1392

امام حسین(ع)-مناجات

 

وقتی که صبح می وزد از کوچه ها نسیم

بی تاب می شود دل ما مثل یا کریم

سجاده پهن می کنم و رو به آفتاب

تسبیح کربلا و من وعادت قدیم

از بوی سیب تربت تو مست می شوم

پرواز می کند دلم از عطر این شمیم

گم می شوم دوباره میان حریم تو

از بس فرشته بال زند دور این حریم

آقا قسم به حرمت این لحظه های پاک

حالا که در خیال به پابوست آمدیم

بگذار تا دمی بنوازد مشام را

عطر تن شریف شما همرَه نسیم

***

پلکی زدم، دوباره اذان بود و اشک و من

سجاده باز بود پر از ذکر یا رحیم

تا اهدنا الصراط نمازم تمام شد

آمد ندا که راه حسین است مستقیم

رفتم به سجده و به خدا گفتم: هزار شکر

دستم جدا مباد ز دامان این کریم

پیشانی ام به تربت و گفتم: هزار شکر

سر جز به خاک حضرت سلطان نمی نهیم

***

مامور قبض روح خدا، دور ما نگرد

ما کربلا نرفته به تو جان نمی دهیم...

 

 

رایةالهدی ، تارنمای هیئت کربلای بیت المهدی(عج) ، کــــــرج

:: موضوعات مرتبط: شـــعرآیینــــی , ,
:: بازدید از این مطلب : 1330
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
نویسنده : گمنام
سه شنبه 14 آبان 1392

امام حسین(ع)-مناجات محرمی

 

بی نفخ صور فیض قیامت دمید باز

خون حسین در رگ امت دوید باز

با یك دعای فاطمه شد سهم ما بهشت

آری نسیم ماه محرم وزید باز

بی اذن اهل بیت هدایت نمی شدیم

یعنی صدای نوحه به عالم رسید باز

ما را به كوی اهل حرم راه داده اند

ما را عطای یوسف زهرا خرید باز

دل را به فیض خانه تكانی رسانده اند

دستی ، امام عشق به دلها كشید باز

این مملكت هماره دیاری حسینی است

تا اهل این دیار شود رو سپید باز

از پای منبر شه مظلوم كربلا

پیدا شود خمینی و شیخ مفید باز

با هر محرّم عاشقی آغاز می شود

جمعی شوند جزو سپاه یزید باز

آنانكه سر به پای ولایت نمی نهند

باید شوند از گِلِ خود نا امید باز

نام حسین روحِ جهاد آوَرد ببار

پس می رسد ز قافله بوی شهید باز

هر كس كه سوخت زیر خیام امام عشق

آتش گرفت مثل ((سه ساله شهید)) باز

 ((یا لیتنا)) دوباره به ((كنّا معك)) رسد

 ((فوز عظیم)) قسمت ((حبل الورید)) باز

هركس حسینی است مهیّای كربلاست

هر روز جبهه ایست برای مرید باز

((هل مِن مبارز )) است و هیاهو دشمنان

باید دهی جواب به خصم پلید باز

گاهی به دست ((فتنه)) گهی دست((انحراف))

سر می زند صدای ((نفاق جدید)) باز

آماده باشِ كاملِ اُردوی نینواست

هر روز روز نهضت و هر خطّه كربلاست

 

 

رایةالهدی ، تارنمای هیئت کربلای بیت المهدی(عج) ، کــــــرج

:: موضوعات مرتبط: شـــعرآیینــــی , ,
:: بازدید از این مطلب : 1386
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
نویسنده : گمنام
سه شنبه 14 آبان 1392
 
 
 آمد محرم نبض عالم ایستاده/ از حرکتش حتی زمین هم ایستاده
 
ما پیرو دستور فبک للحسینیم/ بر آستان دیده شبنم ایستاده
 
وقتی که پا در این حسینیه نهادم/ بر تو سلام از دور دادم، ایستاده
 
جارو کش فرش عزایت جبرئیل است/ فرشی که رویش عرش اعظم ایستاده
 
دم یا حسین و بازدم جانم حسین است/  مادر میان نوحه و دم ایستاده
 
پیش خدا روز قیامت سربلند است/ هر کس که پای تو مصمم ایستاده
 
والله که از هر عذابی در امان است/ سینه زنی که زیر پرچم ایستاده
 
از بس که العطشان تو خورده به گوشش/ از جوشش خود چاه زمزم ایستاده
 
ده روز دیگر خواهری در بین گودال/ پهلوی جسمی نامنظم ایستاده
 
 
 
 
 
*حاج منصور ارضی در میان اشعار خود به آنهایی که چشمانشان اشک ندارد، توصیه کرد که برای اشک داشتن خود صدقه بدهند.
 
رایةالهدی ، تارنمای هیئت کربلای بیت المهدی(عج) ، کــــــرج

:: موضوعات مرتبط: شـــعرآیینــــی , مــــــداحــــــى , ,
:: بازدید از این مطلب : 2449
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
نویسنده : گمنام
دو شنبه 13 آبان 1392

 

 شـــب هم چو قلــب مردم ایـنجا ســیاه نیـست

حال ســفیر بی کـس تــو رو بـــه راه نـــیست

جـــز مـــکــر از اهـــالی اینـــجا نــدیــــده ام

دیــوار هــم سفیر تــو را تــکــیه گـاه نیــست

آوارگــی مـــن بـــه تـــماشـــا کشـــیده اســت

در ایـــن دیار بهـــر غــریــبان پنــاه نـیــست

تـــرسم بود کـــه ســاقی تان را نــظر زنــنـد

چشـــــمی برای دیـــدن رخـــسار مــاه نیست

این قدر گویمت که در این شهر خون پرست

مــُـثــــله نـــمودن تـــن کشـــته گـــناه نـیست

 

 

رایةالهدی ، تارنمای هیئت کربلای بیت المهدی(عج) ، کــــــرج

:: موضوعات مرتبط: شـــعرآیینــــی , ,
:: بازدید از این مطلب : 1359
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
نویسنده : گمنام
دو شنبه 13 آبان 1392

 

 كوفه را با تو حسين جان سر و پيماني نيست

هرچه گشتم به خدا صحبت مهماني نيست

به خدا نامه نوشتم به حضورت نرسيد

آن چه مانده ست مرا غيره پشيماني نيست

كارم اين است كه تا صبح فقط در بزنم

غربتي سخت تر از بي سر و ساماني نيست

جگرم تشنه ي آب و لبِ من تشنه ي توست

بين كوفه به خدا مثل ِ من عطشاني نيست

من از اين وجه ِ شباهت به خودم ميبالم

قابل سنگ زدن هر لب و دنداني نيست

من رويِ بام چرا؟ تو لبِ گودال چرا؟

دلِ من راضي از اين شيوه يِ قرباني نيست

موي من را دم دروازه به ميخي بستند

همچو زلفم به خدا زلف پريشاني نيست

زرهم رفت ولي پيرهنم دست نخورد

روزيِ مسلمت انگار كه عرياني نيست

كاش ميشد لبِ گودال نبيند زينب

بر بدن پيرُهَن ِ يوسفِ كنعاني نيست

سوخت عمامه ام امروز ولي دور و برم

دختر ِ سوخته يِ شام غريباني نيست

هرچه شد باز زن و بچه كنارم نَبُوَد

كه عبور از وسط شهر به آساني نيست

دستِ سنگين، دلِ بي رحم، صفات اينهاست

كارشان جز زدن سنگ به پيشاني نيست

دخترم را بغلش كن به كنيزي نرود

چه بگويم كه در اين شهر مسلماني نيست

(علي اكبر لطيفيان)

 

 

رایةالهدی ، تارنمای هیئت کربلای بیت المهدی(عج) ، کــــــرج

:: موضوعات مرتبط: شـــعرآیینــــی , ,
:: بازدید از این مطلب : 1575
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
نویسنده : گمنام
دو شنبه 13 آبان 1392

ورود به ماه محرم

 

رخصت بده كه خیمـۀ مـاتم به پا كنیم

پیـراهـن سیـاه بـه تن با شمـا كنیم

آیـد صـدا ز غیب كـه قـد قـامت العـزا

رخصت بـده اقـامۀ بـزم عـزا كنیم

در حـد مـا كه نیست ولیكـن خـدا كنـد

بر گـریـه های روز و شبت اقتـدا كنیم

دو كـاسه اشك و یك دل خونین ز داغ را

آورده ایـم  نــذر غـم كـربــلا كنیم

موعود هل اتی چـه شـود یك مُحّـرمی

تو روضـه ای بخوانی و ما جان فدا كنیم

بر ما بخـوان تو روضـۀ شیب الخضیب را

تا گـریه بـر حسیـن سر از تن جدا كنیم

«تكلیف انتقام شهیدان بدوش توست »

ای منتقـم بـرای ظهــورت دعا كنیم

رایةالهدی ، تارنمای هیئت کربلای بیت المهدی(عج) ، کــــــرج

:: موضوعات مرتبط: شـــعرآیینــــی , ,
:: بازدید از این مطلب : 1354
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
نویسنده : گمنام
دو شنبه 13 آبان 1392

ورود به ماه محرم

 

در عشق اقتدا به اویس قرن كنیم

این دیده را ز اشك، عقیق یمن كنیم

امسال هم تمام پس انداز گریه را

قسمت شده كه خرج سیاهی زدن كنیم

"حی علی العزای" خدا می رسد به گوش

باید لباس مشكی خود را به تن كنیم

یعقوب خون جگر شده ی چشم من بیا

گریه برای غارت یك پیرهن كنیم

هنگام غسل دادن من، روضه خوان بگو

هرگز نخواسته بدنش را كفن كنیم

او نوكر است، نوكر ارباب بی كفن

خوب است بوریا كفن این بدن كنیم

 

 

 

رایةالهدی ، تارنمای هیئت کربلای بیت المهدی(عج) ، کــــــرج

:: موضوعات مرتبط: شـــعرآیینــــی , ,
:: بازدید از این مطلب : 1467
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
نویسنده : گمنام
دو شنبه 13 آبان 1392

امام حسین(ع)-مناجات

 

از هرچه هست و نیست دگر بی نیاز شد

دست کسی که پیش کریمان دراز شد

در لطف با گدا، چه کسی بهتر از حسین؟

لب تر نکرده ایم در خانه باز شد

حیّ علی الکریم که وقت تصدّق است

یا ایّها العقیق! رکوع نماز شد

آری، ز سجده بر گل آدم شفا نیافت

فطرس ز خاکبوسی تو پاکناز شد

کشتی تو پر است ز کشتی شکسته گان

این رحمت شماست که دریا نواز شد

گفتند گریه پای تو، معراج می برد

یه قطره اشک بال شد و در فراز شد

گفتند مرگ را چو به بازی گرفته بود

با اشتیاق عشق، تنت زخم باز شد

ای نی سوار، زینب تو چاره ای نداشت

بی تو سوار بر شتر بی جهاز شد...

 

 

 

رایةالهدی ، تارنمای هیئت کربلای بیت المهدی(عج) ، کــــــرج

:: موضوعات مرتبط: شـــعرآیینــــی , ,
:: بازدید از این مطلب : 1363
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
نویسنده : گمنام
دو شنبه 13 آبان 1392

پیشواز محرم

 

آماده می شوم که فراهم کنی مرا

خرج عزای ماه محرم کنی مرا

 

آشفته ام؛به سینه زدن عادتم بده

تا بین این  صفوف منظم کنی مرا

 

فرموده ای که:" اشک شما مرهم من است "

اشک مرا بریز که مرهم کنی مرا

 

آنقدر در طواف سرت گریه می کنم

تا پای نیزه چشمه زمزم کنی مرا

 

اصلا بعید نیست که در روضه خودت

همسایه رسول مکرم کنی مرا

 

روزی که اشک و خون تو در قتلگاه ریخت

می خواستی شهید محرم کنی مرا

 

 

رایةالهدی ، تارنمای هیئت کربلای بیت المهدی(عج) ، کــــــرج

:: موضوعات مرتبط: شـــعرآیینــــی , ,
:: بازدید از این مطلب : 1495
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
نویسنده : گمنام
دو شنبه 13 آبان 1392

امام حسین(ع)-مناجات

 

گفتند کارتان؟ همه گفتیم نوکریم

چون بار عشق را به سر شانه می بریم

ما را اگر چه بازی دنیا خراب کرد

اما به لطف روضه ی ارباب بهتریم

از هر چه بگذری سخن دوست خوشتر است

پس می شود به عشق تو از هر چه بگذریم

فرقی نمی کند چه کسی با چه منصبی

در پای سفره ات همه با هم برابریم

گریه زبان مادری نوکران توست

احساس می کنم همه با هم برادریم

«ما را سری است با تو که گر خلق روزگار

دشمن شوند و سر برود هم بر آن سریم»*

علامه ایم گاهی و گاهی رسول ترک

یک روز روضه خوان تو،  یک روز منبریم

با هر که گفت گریه چرا گفته ایم که

ما داغدار حنجر در زیر خنجریم

 

* سعدی 

 

رایةالهدی ، تارنمای هیئت کربلای بیت المهدی(عج) ، کــــــرج

:: موضوعات مرتبط: شـــعرآیینــــی , ,
:: بازدید از این مطلب : 1469
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
نویسنده : گمنام
دو شنبه 13 آبان 1392

*در بعضی تواریخ هست که سر بریده حضرت کنار امیرالمومنین دفن شده و بعضی ها میگویند یک شب فقط آمده است نجف، در آن زیارتی که وجود دارد برای  حضرت امیرالمومنین در نجف معرفی حضرت با بیان ولایت کلیه است که می گوید: تو آقایی هستی که آمدی دین را زنده کردی ولی اول مردم با تو مخالفت کردند و بعد با تو جنگیدن و سپس تو را شهید کردند، طرحی که در دست دشمن است اینگونه است که اول مخالت میکنند و بعد می جنگد و بعد می کشند، به تو حسین جان افتراء زدند چهار یا پنج مرحله برنامه داشتند و به حضرت گفتند تو خارجی هستی، معروف شد منکر و منکر شد معروف، و هر مداحی بداند وقتی بحث برائت پیش می آید دشمن جلوی آن را می گیرد.

*در عراق هم گفتم، اینجا حاضرند همه جوره عزاداری کنند ولی کلامی از سیاست بیان نشود، حاضرند برای ظهور امام زمان دعا کنند ولی به بیان حقیقت این ادعیه نپردازند، ولی برای بیداری اسلامی تمام معممین و مکبرین آنها کلمه ای حرف نمی زنند، رواج میدهند بین مداحان و منبری ها که شما چکار دارید به سیاست، روضه بخوانید پولتان هم بیشتر می دهیم.

*الان در کنار هر هیئت یا مسجدی قهوه خانه زده می شود. بعضی مداحان را می بینیم که به شکلی شوار نامناسب می پوشند که بدنشان معلوم است خب این برای مستمع الگو می شود، مداح باید بروی لباس سینه زن خودش دقت کند، باید به مستمع بگوید و تذکر بدهد، امام حسین مسیحی و لات و ... را با خود به کربلا برد ولی کسی مثل ابن عباس جا ماند.

*با مناجات انس داشته باشید، وای بر مداحی که نمازشبش قضا شود، چرا با مناجات آشنا نمی شوید، مداح باید با مناجات آشنا بشود، خداوند اثر کلامی به تو می دهد که وقتی تذکر میدهی مستمع قبول می کند، چرا نمیخواهی با خدا آشنا شوی؟

اشعاری که حاج منصور ارضی خواند؛

دلم آتش گرفت غم دارد

بیشتر حسرت حرم دارد

کاروانی که یار کم دارد

چند بانوی محترم دارد

شده نزدیک کربلا ای وای

پیشت افتاده نیزه ها ای وای

این طرف خواب کربلا دیدن

آن طرف گرد غصه پاشیدن

این طرف کام تشنه بوسیدن

آن طرف شمر چکمه پوشیدن

اینطرف نور چشم ام بنین

آن طرف تیرهای زهرآگین

این طرف قلب پر هراس رباب

آن طرف حرمله سه شعبه جواب

این طرف شیرخواره رفته به خواب

آن طرف امر قحطی آب

بوی محرمت میاد

سه ساله دخترت میاد

قاسم و اکبرت میاد

ساقی لشکرت میاد

ناله ی خواهرت میاد

تیغ روی حنجرت میاد

صدای غم بگوش میاد

شمر که چکمه پوش میاد

خدا کنه شرر نیاد

پیراهن تو در نیاد

خداکنه دست کسی

سراغ معجری نیاد

خداکنه تو خیمه زجر

دنبال دختری نیاد

خداکنه که خواهرت

میان ازدحام نیاد  

رایةالهدی ، تارنمای هیئت کربلای بیت المهدی(عج) ، کــــــرج

:: موضوعات مرتبط: اخلاق و عرفان , شـــعرآیینــــی , ,
:: بازدید از این مطلب : 1678
|
امتیاز مطلب : 5
|
تعداد امتیازدهندگان : 1
|
مجموع امتیاز : 1
نویسنده : گمنام
جمعه 3 آبان 1392

مناجات با امام زمان(عج)

 

جانی به من دهید كه جانان هنوز هست

جانم به لب رسیده و هجران هنوز هست

ما تشنگان چشمه‌ی نور ولایتیم

ساقی! نگاه كن لب عطشان هنوز هست

«مِنّا» نمی‌شویم ولی عاشق توایم

سلمان اگر نمانده مسلمان هنوز هست

با رهبرم برای فرج ندبه می‌كنم

این عهد بین مردم ایران هنوز هست

روشن نوشته خون شهید احمدی به خاك:

راه امام و راه شهیدان هنوز هست

بیداری جهان عرب داد می‌زند:

اندیشه‌های پیر جماران هنوز هست

سیلی مردمان ولایت مدار ما

جایش به روی صورت شیطان هنوز هست

در انتظار مقدمت ای یوسف بهشت

یعقوب چشم یوسف كنعان هنوز هست

عرب خالقی

رایةالهدی ، تارنمای هیئت کربلای بیت المهدی(عج) ، کــــــرج

:: موضوعات مرتبط: شـــعرآیینــــی , ,
:: بازدید از این مطلب : 1513
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
نویسنده : گمنام
چهار شنبه 1 آبان 1392

 

 

مولاي ما نمونه ديگر نداشته است

اعجاز خلقت است و برابر نداشته است

وقت طواف دور حرم فکر مي‌کنم

اين خانه بي‌دليل ترک بر نداشته است

ديديم در غدير که دنيا به جز علي

آيينه‌اي براي پيامبر نداشته است

سوگند مي‌خوريم که نبي شهر علم بود

شهري که جز علي در ديگر نداشته است

طوري ز چارچوب در قلعه کنده است

انگار قلعه هيچ زمان در نداشته است

يا غير لافتي صفتي در خورش نبود

يا جبرئيل واژه بهتر نداشته است

چون روز روشن است که در جهل گم شده است

هر کس که ختم ناد علي بر نداشته است

اين شعر استعاره ندارد براي او

تقصير من که نيست برابر نداشته است

 

 

 

رایةالهدی ، تارنمای هیئت کربلای بیت المهدی(عج) ، کــــــرج

:: موضوعات مرتبط: شـــعرآیینــــی , ,
:: برچسب‌ها: شعرآیینی , حمیدرضابرقعی , رایه الهدی ,
:: بازدید از این مطلب : 2318
|
امتیاز مطلب : 2
|
تعداد امتیازدهندگان : 1
|
مجموع امتیاز : 1
نویسنده : گمنام
چهار شنبه 1 آبان 1392

 

صدای کیست چنین دل‌پذیر می آید؟

کدام چشمه، به این گرم‌سیر می آید؟

صدای کیست که این گونه روشن و گیراست؟

که بود و کیست که از این مسیر می آید؟

چه گفته است، مگر جبرئیل با احمد؟

صدای کاتب و کلک دبیر می آید

خبر به روشنی روز، در فضا پیچید

خبر دهید؛ کسی دست‌گیر می آید

کسی بزرگ‌تر از آسمان و هر چه در اوست

به دست‌گیری طفل صغیر می آید

علی به جای محمد، به انتخاب خدا

خبر دهید؛ بشیری نذیر می آید

کسی به سختی سوهان؛ به سختی صخره

کسی به نرمی موج حریر می آید

کسی که مثل کسی نیست؛ مثل او، تنهاست

کسی شبیه خودش، بی‌نظیر می آید

خبر دهید که دریا، به چشمه خواهد ریخت

خبر دهید به یاران، «غدیر» می آید

به سالکان طریق شرافت و شمشیر

خبر دهید که از راه، پیر می آید

خبر دهید به یاران، دوباره از بیشه

صدای روشن یک شرزه شیر می آید

«خم غدیر» به دوش از کرانه‌ها، مردی

به آبیاری خاک کویر می آید

کسی دوباره به پای یتیم می سوزد

کسی دوباره سراغ فقیر می آید

کسی حماسه تر از این حماسه‌های سبک

کسی که مرگ، به چشمش حقیر می آید

«غدیر» آمد و من خواب دیده‌ام، دیشب

کسی سراغ من گوشه‌گیر می آید

کسی به کلبه‌ی شاعر، به کلبه‌ی درویش   

به دیده‌بوسی «عید غدیر» می آید

شبیه چشمه، کسی جاری و تپنده، کسی

شبیه آینه، روشن‌ضمیر می آید

علی همیشه بزرگ است، در تمام فصول

امیر عشق، همیشه امیر می آید

به سربلندی او، هر که معترف نشود           

 به هر کجا که رود، سر به زیر می آید

شبیه آیه‌ی قرآن، نمی‌توان آورد

کجا شبیه به این مرد، گیر می آید؟

مگر ندیده‌ای آن اتفاق روشن را

به این محله، خبرها، چه دیر می آید؟!

بیا که منکر مولا، اگر چه آزاد است

به عرصه گاه قیامت، اسیر می آید

بیا که منکر مولا، اگر چه پخته ولی

هنوز از دهنش، بوی شیر می آید

علی همیشه بزرگ است، در تمام فصول

امیر عشق، همیشه امیر می آید

 

رایةالهدی ، تارنمای هیئت کربلای بیت المهدی(عج) ، کــــــرج

:: موضوعات مرتبط: شـــعرآیینــــی , ,
:: برچسب‌ها: شعرآیینی , مرتضی امیری اسفندقه , رایه الهدی ,
:: بازدید از این مطلب : 2547
|
امتیاز مطلب : 4
|
تعداد امتیازدهندگان : 1
|
مجموع امتیاز : 1
نویسنده : گمنام
چهار شنبه 1 آبان 1392
 
 
«یا علی» گفته عشق در آغاز، تا که این‌قدر ماندگار شده
 
هر کسی با ابوتراب نرفت، به هوا رفته و غبار شده
 
 
 
کعبه برخاست احترام کند، لب گشوده‌ست تا سلام کند 
 
او هم از سینه چاکی‌ش پیداست که به عشق نجف دچار شده
 
  
 
کاش می‌‌شد که در سکوتی ژرف به تماشا نشینمت اما
 
 چه کنم با لغات مستی که در صف ذهن من قطار شده
 
 
 
عشقِ مالک، امیرِ عماری، طعم شیرینِ درد تماری
 
آن یکی زیر سایه‌ات سردار، این یکی پیر سر به دار شده
 
 
 
نظرت ذره را ابوذر کرد، عشق را اعتبار قنبر کرد
 
 کوه زر شد دل ابوذرِ تو، قنبرت شاه تاجدار شده
 
  
 
عَمرو! پیکار با حریفان، نه، پهلوان! کشتن ضعیفان، نه
 
 مردن آنهم به دست‌های علی ست که برای تو افتخار شده
 
 
 
لرزه بر قامت زمین انداخت، پای تا در رکاب زین انداخت
 
 دشت لرزید، همه فهمیدند، میر بر مرکبش سوار شده
 
 
 
هر کسی سر به عاشقی نسپرد، مرده است و دوباره خواهد مرد
 
 هر کسی عشق در دلش خشکید، قسمتش تیغ آبدار شده
 
 
 
همه را بی‌قرار کرده علی، با دو تیغش دو کار کرده علی
 
دشمنش سهم ذوالفقار شده، دوست با ابرویش شکار شده
 
 
 
یا دلم می‌شود علی آباد، یا خرابات، هر چه بادا باد!
 
 مست، جان را به جام می‌بازد، عاشقان! نوبت قمار شده 
 
 
 
زر بگیرند کاش دستش را آن‌که این‌قدر خوب سنگم زد
 
 ابروی راستم شکست آری! در عوض شکل ذوالفقار شده
 
  
 
بوی عطر علی‌ست می‌آید، این جوانمرد کیست می‌آید؟
 
 شال سبزش به عاشقان فهماند: نو بپوشند، نوبهار شده
 
 
 

 

رایةالهدی ، تارنمای هیئت کربلای بیت المهدی(عج) ، کــــــرج

:: موضوعات مرتبط: شـــعرآیینــــی , ,
:: برچسب‌ها: قاسم صرافان , شعرآیینی , بیت المهدی , رایه الهدی ,
:: بازدید از این مطلب : 2370
|
امتیاز مطلب : 1
|
تعداد امتیازدهندگان : 1
|
مجموع امتیاز : 1
نویسنده : گمنام
سه شنبه 30 مهر 1392

امام هادی (ع)-مدح و ولادت

 

آن شب مـدینـه غـرق تجلاّی نور بود

آیــات نـور در همـه جـا در ظهـور بود

گـردون دوبـاره جلـوۀ وادی طور بود

هرسو فرشتـه ای به فلك در عبـور بود

آئینـه ای ز نور خـدا داشت شهـر نور

گنجینه ای ز صدق و صفا داشت شهر نور

كروبیان به شـوق قدومش صلا زدند

با هر نفس كه در ره صـدق و صفا زدند

دم از فروغ چهرۀ شمس الضحی زدند

گم كـرده گـان راه وفـا را صــدا زدند

گفتند گر نشاط سماوات بی حد است

فصل ظهـور هـادی آل محمّـد است

خیـز و ببین سُــلالۀ خیــرالأنـام را

آئینـــه ای زلال، ز حُسـن تمــام را

در بـر گـرفتـه است امـامی امـام را

دادنــد بـار عــام تمــام عــوام را

دستی برآر  و عیـدی از آن مقتـدا بگیر

از درگـه جــواد جــواز جــزا  بگیر

او جلـوۀ  همیشه بهــار ولایت است

چـارم علی ز آل رسـول عنایت است

خـورشیـد تابناك سپهر هدایت است

الطاف این امام مبین بی نهایت است

ای تشنه كام لب به لب كوثری بزن

ازچشمۀ كـرامت او سـاغــری بزن

آئینــۀ نجـابت گل هـای نور اوست

مشعل فروز سینۀ سینـای نور اوست

فلك نجـات و گـوهر دریای نور اوست

شمس هدایت همه، معنای نور اوست

این انعكاس نور در آئینــۀ خـداست

معنای نور آیۀ والشمس والضحاست

او را خدای عـزّوُجـل بـرگزیده است

بهر بشـر امـام هُــدا آفـریـده است

وقتی دعای جامعه از او رسیـده است

یعنی زلال وحی از آن گل چكیده است

این كوثر همیشه زلالی كه  جاری است

هرگز خزان ندارد و دائم بهاری است

ایمان شكوفه ایست به گلزار جان او

تقوا نشـانـه ایست ز حُسـن بیـان او

اخـلاص چشمه ایست ز چشم روان او

ایثــار آیتـی ایست  ز درد گــران او

قدرش اگر كه نامتنـاهی است این امام

مجموعۀ صفات الهی است این امام

این است آن امـام كه از نور بـاورش

عطرحیات می دهد انفاس اطهـرش

ظلمت شده اسیر همیشـه به محضـرش

شیـران نشستـه اند همـه در برابرش

در پای آن امـام مبین سـر نهاده اند

سر را به خـاكبـوسی دلبـر نهاده اند

اشكی ز شـوق در قـدم او فشانده ام

خود را به آستـانۀ آن  گل کشانده ام

دل را به راه سامرۀ او نشانده ام

من هرچه خواستم از او ستانده ام

ایـن بـارهم كــرامت او راطلب كنم

بار دگـر بـه درگهش عرض ادب كنم

ای واجب السّــلام نثارت سلام من

شیرین شده ز جـام ولای تو كـام من

نامت همیشه مـوج زنـد در كلام من

تـو بـا خبـر ز حـال منی ای امــام من

چشم«وفائی»است به بخشیدن شما

روز حسـاب دست من و دامـن شما

رایةالهدی ، تارنمای هیئت کربلای بیت المهدی(عج) ، کــــــرج

:: موضوعات مرتبط: شـــعرآیینــــی , ,
:: برچسب‌ها: شعرآیینی , امام هادی(ع) , رایه الهدی , بیت المهدی ,
:: بازدید از این مطلب : 2540
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
نویسنده : گمنام
پنج شنبه 25 مهر 1392

 

بالا نرفت آنکه به پای تو پا نشد

آقا نشد هر آن که برایت گدا نشد

مقصود از تکلم طور از تو گفتن است

موسی نشد هر آن که کلیم شما نشد

روز ازل برای گلوی تو هیچ کس

غیر از خدای عز و جل خون بها نشد

در خلقتش زمین و مکان های محترم

بسیار آفرید ولی کربلا نشد

گر چه هزار سال برای تو گریه کرده اند

یک گوشه از حقوق لب تو ادا نشد

ما گندم رسیده شهر ری توایم

شکر خدا که نان تو از من جدا نشد

یک گوشه می رویم و فقط گریه می کنیم

حالا که کربلای تو روزی ما نشد

داغ تو اعظم است تحمل نمی شود

در حیرتم چگونه قد نیزه تا نشد

 

رایةالهدی ، تارنمای هیئت کربلای بیت المهدی(عج) ، کــــــرج

:: موضوعات مرتبط: شـــعرآیینــــی , ,
:: بازدید از این مطلب : 2249
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
نویسنده : گمنام
چهار شنبه 24 مهر 1392

مناجات با امام حسین علیه السلام

 

آماده می شوم که فراهم کنی مرا

خرج عزای ماه محرم کنی مرا

آشفته ام؛ به سینه زدن عادتم بده

تا بین این صفوف منظم کنی مرا

فرموده ای که: "اشک شما مرهم من است"

اشک مرا بریز که مرهم کنی مرا

آن قدر در طواف سرت گریه می کنم

تا پای نیزه چشمه زمزم کنی مرا

اصلاً بعید نیست که در روضه خودت

همسایه رسول مکرم کنی مرا

روزی که اشک و خون تو در قتلگاه ریخت

می خواستی شهید محرم کنی مرا

 

حاج رحمان نوازنی

رایةالهدی ، تارنمای هیئت کربلای بیت المهدی(عج) ، کــــــرج

:: موضوعات مرتبط: شـــعرآیینــــی , ,
:: بازدید از این مطلب : 2187
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
نویسنده : گمنام
دو شنبه 22 مهر 1392

 عـــــــــرفه

 

ظهر زیبای وقوفه یه وقوف آفتابی

یه وقوف عاشقونه زیر آسمون آبی

عرفات چشش به راهه تا وقوفتو ببینه

تا که یک لحظه کنار صاحب خودش بشینه

ظهر زیبای وقوفه کاش منم وقف شما شم

تا یه صبح عید قربون نذر آقای منا شم

من نشستم اینجا مثل یه گدای سرراهی

بین این همه سفید پوش با لباس روسیاهی

میگن امروز عرفاته گدایی فعل حرومه

آخه بخشیدن تو این روز از قدیم رسم و رسومه

بزار یک کم خودمونی درد دل کنم دوباره

بزار تو شبای تارم بریزم یه کم ستاره

گناهام بسکه زیاده کی میتونه بشماره؟

چاره ای برام بساز تا هی بهم نگن بیچاره!

خاک عالم تو سر من که بیچاره ی گناهم

جوونیم هزینه شد، رفت، تو اجاره ی گناهم

کمک کن که دوباره سر سجاده بشینم

تا زیر این آسمونا یک کم افتاده بشینم

دست بکش به روی چشمام هوس نگاتو کردم

یه پر و بالی بده که دوباره هواتو کردم

دستمو بگیر بلند شم قصد کربلاتو کردم

هوس بارون گریه توی روضه هاتو کردم

اجازه می دید که قبل از اینکه ما دعا بخونیم

یک کمی از عرفات کربلایی ها بخونیم

 

رایةالهدی ، تارنمای هیئت کربلای بیت المهدی(عج) ، کــــــرج

:: موضوعات مرتبط: شـــعرآیینــــی , ,
:: برچسب‌ها: حاج رحمان نوازنی , عرفه , شعرآیینی , رایه الهدی ,
:: بازدید از این مطلب : 2562
|
امتیاز مطلب : 3
|
تعداد امتیازدهندگان : 1
|
مجموع امتیاز : 1
نویسنده : گمنام
دو شنبه 22 مهر 1392

عــــــــــــــــــرفه

 

کیست تا کشتی جان را ببرد سوی نجات

دست ما را برساند به دعای عرفات

موسی من تو به دنبال کدامین خضری؟

گوشه ی چشم تو ابری ست پر از آب حیات

خوش به حال شهدایی که نمردند هنوز

که دلی دارند بشکسته تر از پیرهرات

دردشان دردی ست از درد ابوالفضل علی

تشنه لب با تن پر زخم لب شط فرات

نیست جز از جگر خونی شان این همه گل

نیست جز از نفس زخمی شان این برکات

یا حسین ابن علی عشق، دعای عرفه ست

عشق آن عشق که بیرون بردم ازظلمات

پشت بر کعبه نکردی که چنان ابراهیم

به منا با سر رفتی پی رمی جمرات

به منا رفتی و قنداقه ی توحید به دست

تا بری باشی از ملعبه ی لات و منات

تو همه اصل و اصولی تو همه فرع و فروع

تو همه حج و جهادی تو همه صوم وصلات

ظاهر و باطن تو نیست بجز جلوه حق

که هم آیین صفاتی و هم آیینه ی ذات

مرحبا آجرک الله بزرگا مردا

نیست در دست تو جز نسخه ی حاجات و برات

شعر ناقابل من چیست که نذر تو شود

جان ناقابل من چیست که گویم به فدات

تو کدامین غزلی عطر کدامین ازلی؟

از تو گفتن نتوانند چرا این کلمات؟

جبل الرحمه همین جاست همین جا که تویی

پای این سفره که نور است و سلام و صلوات

رایةالهدی ، تارنمای هیئت کربلای بیت المهدی(عج) ، کــــــرج

:: موضوعات مرتبط: شـــعرآیینــــی , ,
:: بازدید از این مطلب : 2123
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
نویسنده : گمنام
دو شنبه 22 مهر 1392

حضرت مسلم بن عقیل(ع)

 

عادت به عبادت به خدا بار ندارد

عاشق که به جز طاعت تو کار ندارد

این کوفه پر از عابد و زاهد شده امّا

برگرد که مسلم به خدا یار ندارد

یک شهر نمک خوار و نمکدان شکن اینجا

حق نمکِ حیدر کرار ندارد

بازار بزرگ است پر از مشتریِ جنگ

جز نیزه و شمشیر خریدار ندارد

در چهرۀ کوفی شرر کینه عیان است

در بغض و عداوت کسی انکار ندارد

در دکّه شان تیر سه شعبه است چه ارزان

کعب نِی شان قیمت بسیار ندارد

بازار جواهر عجبا خلوتِ خلوت

جز حرف غنیمت کسی انگار ندارد

شغل همۀ شهر شراب است و قمار است

یک کوچه نمانده است که خمّار ندارد

شهری که پر از لقمه حرام است یقیناً

از ریختن خون خدا عار ندارد

کوفی به پذیراییِ از قافلۀ تو

جز سنگ در این کوچه و بازار ندارد

این سبک پذیراییِ در دارالاماره است

مهمانی شان غیر سرِ دار ندارد

می میرم و این جمله سرِ دار بگویم

زینب پس از این سید و سالار ندارد

این امّت بی عار که من دیده ام امروز

با حجب و حیا هیچ سر و کار ندارد

آن تیرِ پر از جاذبه با تیزیِ مسمار

جایی به جز از چشم علمدار ندارد

بگذار که اسرار تو سربسته بماند

مانند تو کس این همه اسرار ندارد

***

از وبلاگ حاج محمود ژولیده 

رایةالهدی ، تارنمای هیئت کربلای بیت المهدی(عج) ، کــــــرج

:: موضوعات مرتبط: شـــعرآیینــــی , ,
:: بازدید از این مطلب : 2064
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
نویسنده : گمنام
یک شنبه 21 مهر 1392

 

جهت مشاهده و ذخیره تصاویر در سایز اصلی بر روی آنها کلیک نمایید 

 

 

 

 

 

 

رایةالهدی ، تارنمای هیئت کربلای بیت المهدی(عج) ، کــــــرج

:: موضوعات مرتبط: شـــعرآیینــــی , ,
:: برچسب‌ها: بابلسر92 , شاعران آیینی , اردوی فرهنگی آموزشی بابلسر ,
:: بازدید از این مطلب : 2206
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
نویسنده : گمنام
شنبه 20 مهر 1392

امام محمد باقر(ع)-شهادت

 

خـــاطراتش قشــنگ و زیبا بود

عطر سیب و اقاقیا می داد

روزهای خوشش دگرگون شد

گـــذرش تــا بـه کـــربلا افتــاد

 

داغ هفــتــاد و دو شقایق را 

بر سرشانه های خود حس کرد

رنج زنجیر و درد سـلسله را

بر مچ دست و پای خود حس کرد

 

روی آییـنه ی غــرور دلش 

زیر بــاران سنگ چین افتاد

دید خورشید را که چنـدین بـار

از سـر نیــزه بر زمین افتـاد

 

گـریه های رقیه(س) را می دید 

کــوه فریـاد در گلویش بود 

محمل باز عمـه پشتِ سرش 

ســر عبــاس(ع) روبـرویش بود 

 

دید از زیــر نیــزه ی جدش

بر زمین، قطره قطره خون می ریخت

دیــد در کــوفه دشمن نــامرد

سر او را به شاخه ای آویخت

 

کودکان چموش سنگ بدست

پـای ناقه به جــانش افتادند

مردمان حرامـزادۀ شام

خـارجی زاده اش لقب دادند

 

از سـر بام خـاک و خاکـستر

نقل سر بود و؛ فرش راهش بود

چشم ناپاک شهر را می دیـد

غــم نـاموس در نگاهش بـود

 

غیـــرتش را بــه جـوش آوردند  

نیزه داران مستِ سکه پرست

چــهره ی ســرخ عمـــه را تا دید 

مثـل عباس(ع) چـشم خـود را بست

رایةالهدی ، تارنمای هیئت کربلای بیت المهدی(عج) ، کــــــرج

:: موضوعات مرتبط: شـــعرآیینــــی , ,
:: برچسب‌ها: شعرآیینی , شهادت , امام محمدباقر(ع) , رایة الهدی ,
:: بازدید از این مطلب : 2242
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
نویسنده : گمنام
جمعه 19 مهر 1392

امام زمان(عج)-مناجات

 

آخر بگو چه چاره کنم با غم فراق

آهی ز حسرت است فقط همدم فراق

با گریه کردن این دلم آرام می شود

یعنی که اشک بود فقط مرهم فراق

موی سپید تحفۀ هجران دلبر است

یک عمر می شود سپری یک دم فراق

حالِ دلم چو زلف تو پیچیده در هم است

خسته شدم از این همه پیچ و خم فراق

گفتم که چیست خونِ جگر گفت عاشقی

اشک دل است در سحر ماتم فراق

رنگ سیاه بیرق چشم انتظار هاست

کعبه شده نمایشی از پرچم فراق

ای حاجی همیشه بیابان نشین بیا

بنشین شبی کنار من و زمزم فراق

هجران به دام رنج و بلا می کِشد مرا

آخر فراق کرببلا می کُشد مرا

 

رایةالهدی ، تارنمای هیئت کربلای بیت المهدی(عج) ، کــــــرج

:: موضوعات مرتبط: شـــعرآیینــــی , ,
:: بازدید از این مطلب : 1882
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
نویسنده : گمنام
جمعه 19 مهر 1392

امام زمان(عج)-مناجات

 

حرف هجران شده بسیار به هم ریخته ام

باز از دوری دلدار به هم ریخته ام

کاش ای کاش فقط نیمه نگاهی می کرد

به منِ عاشق بیمار ... به هم ریخته ام

به گمانم پسر فاطمه با من قهر است

نشدم لایق دیدار به هم ریخته ام

کار دستم دهد این بار گناهانی که

روی هم گشته تلمبار به هم ریخته ام

با همه بار گناهی که به گردن دارم

مثل حُر آمدم این بار ... «به هم ریخته ام»

دگر از دست خودم خسته شدم از بس که

شده ام مایه ی آزار به هم ریخته ام

من گنه می کنم و دائماً او می بخشد

من که از این همه تکرار به هم ریخته ام

«مرد صابونی» ام و میل به دنیا دارم

اصلاً انگار نه انگار به هم ریخته ام

فتنه معلوم کند که چه کسی پاکار است

نیستم عاشق پاکار به هم ریخته ام

من آلوده فقط لاف زدن را بلدم

این چنین می کنم اظهار: به هم ریخته ام

یک نفر یار ندارد! چه قدَر مظلوم است

از چنین وضع اسفبار به هم ریخته ام

با تمام بدی ام باز رهایم ننمود

خیلی از مرحمت یار به هم ریخته ام

رایةالهدی ، تارنمای هیئت کربلای بیت المهدی(عج) ، کــــــرج

:: موضوعات مرتبط: شـــعرآیینــــی , ,
:: بازدید از این مطلب : 1602
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
نویسنده : گمنام
دو شنبه 15 مهر 1392

آسمان رنگ و بوی عشق گرفت

تا سکوت تو در زمین پیچید

چشم‌هایت بهار شد گل داد

عطر سیب از نگاه تو بارید

 

چون‌که پیچید بوی خوب خدا؛

عطر یک عاشقانه ازلی

پنجره رو به گل تبسم کرد

تا تو را دید در نگاه علی

 

سیب سرخ گلاب را بو کرد

گل سرخ محمدی گل داد

یک گلستان کنار شهر خدا

روی لبهای احمدی گل داد

 

عرش خندید رو به لبخندش

چه بگویم که عشق عاشق شد

جبرییل از بهشت گل می‌ریخت

بعد از آن روز بود لایق شد


 

خواند جبریل سوره قدری

که پر از آیه های کوثر بود

تا رسول خدا به خود آمد

دست زهرا به دست حیدر بود

 

چشمه در چشمه سلسبیل اینجاست

آیه در آیه 'هل أتی' دارد

جام‌های بهشت در دستش

مرد این قصه تا تو را دارد...:

 

دل به غیر از تو می‌دهد؟ هرگز

نفس او به جان تو بند است

خشت‌های معطر دل اوست

اینکه در آسمان تو بند است

 

چونکه پیچید بوی خوب خدا؛

عطر یک عاشقانه ازلی

پنجره رو به گل تبسم کرد

تا تو را دید در نگاه علی


 

چشم در چشم هم شدید آنجا

آینه روبروی آیینه

و جهان تا همیشه خواهد ماند

محو در گفت‌وگوی آیینه

 

حرف آخر همین و دیگر هیچ

عرش باید به تو سجود کند

باید انسان برای دیدن حق

در شب قدر تو شهود کند



حامد حجتي - قم
شب اول ذي‌الحجه 1435

رایةالهدی ، تارنمای هیئت کربلای بیت المهدی(عج) ، کــــــرج

:: موضوعات مرتبط: شـــعرآیینــــی , ,
:: برچسب‌ها: شعرآیینی , حامد حجتی , ازدواج حضرت علی(ع) و حضرت زهرا(س) , رایة الهدی کرج , بیت المهدی(عج)کرج ,
:: بازدید از این مطلب : 2132
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
نویسنده : گمنام
دو شنبه 15 مهر 1392

ازدواج حضرت زهرا(س) و امیرالمومنین(ع)

 

زره فروخته شد تا تو را به دست آرد

کسی که فاطمه دارد دگر چه غم دارد؟

علی دلی است که در سینه بی قرار آمد

و آمده است که صد دل به دوست بسپارد

به یمن روشنی روزهای در پیش است

که در حوالی این خانه یاس می کارد

چقدر خانه تان بوی آسمان دارد

چقدر چشم که باید ستاره بشمارد

و فاطمه است همان همسری که می خواهد

بلور قلب علی را به سینه بگذارد

فرشته ای است که می خواهد از بهشت علی

انار دانه کند ، سیب سرخ بردارد

به ارتفاع تو آیینه نیست در عالم

به جای شمع ...به آتش نگاه کن ...شاید

نگاه کن که نگاهش پر از ترانۀ درد

نگاه کن که لبش ذکر کربلا دارد

نگاه کن که از آن سوی پلک های جهان

کسی به انتقام دل خسته ی تو می آید

هنوز هم که هنوز است غرق این فکرم

که وحی از در و دیوار خانه می بارد

اگرچه مادر ما بی مزار مانده ولی

در آستانه ی قلب علی، حرم دارد

حامد حجتی

 

رایةالهدی ، تارنمای هیئت کربلای بیت المهدی(عج) ، کــــــرج

:: موضوعات مرتبط: شـــعرآیینــــی , ,
:: برچسب‌ها: حامد حجتی , سالروز ازدواج حضرت علی(ع) وحضرت زهرا(س) , شعرآیینی ,
:: بازدید از این مطلب : 2151
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
نویسنده : گمنام
یک شنبه 14 مهر 1392

طائر عرشم ولى پر بسته‌‏ام
یاد دلدارم ولى دلخسته‏‌ام

 

آسمانم بى ستاره مانده است
درد، من را سوى غربت رانده است

 

ناله‌‏ها مانده است در چاه دلم
قاتلى دارم درون منزلم

 

من رضا را همچو روحى بر تنم
هستى و دار و ندار او منم

 

ضامن آهو مرا بوسیده است
خنده‏‌ام را دیده و خندیده است

 

بر رضا هرکس دهد من را قسم
حاجتش را مى‌‏دهد بى بیش و کم

 

لاله‏‌اى در گلشن مولا منم
غصه دار صورت زهرا منم

 

زهر کین کرده اثر رویم ببین
همچو مادر دست بر پهلو، غمین

 

در میان حجره‏اى در بسته‌‏ام
بى قرارم، داغدارم، خسته‏‌ام

 

این طرف با فاطمه باشد جواد
آن طرف دشمن ز حالش گشته شاد

 

این طرف درد و غم و آه و فغان
آن طرف هم دخترانِ کف زنان

 

کس نباشد بین حجره یاورم
من جوانمرگم، شبیه مادرم

 

ریشه‏‌ها را کینه‏‌ها سوزانده است
جاى آن سیلى به جسمم مانده است

 

حال که رو بر اجل آورده‏‌ام
یاد باباى غریبم کرده‌‏ام

 

نیست یک درد آشنا اندر برم
خواهرى نبود کنار پیکرم

 

تشنه لب در شور و شینم اى خدا
یاد جدّ خود حسینم اى خدا

رایةالهدی ، تارنمای هیئت کربلای بیت المهدی(عج) ، کــــــرج

:: موضوعات مرتبط: شـــعرآیینــــی , ,
:: بازدید از این مطلب : 1610
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
نویسنده : گمنام
یک شنبه 14 مهر 1392

تشنه ی آب و عاطفه هستی

از نگاهت فرات می ریزد

از صدایِ گرفته ات پیداست

عطش از ناله هات می ریزد

 

نفست بند آمده؛ ای وای

عاقبت زهر کار خود را کرد

عاقبت زهر، زهر خود را ریخت

جامه های عزا تن ما کرد

 

تشنگی سویِ چشم تان را بُرد

سینه ی پر شراره ای داری

کاش طشتی بیاورند اینجا

جگر پاره پاره ای داری

 

چقدر چهره ات شکسته شده!

تا بهاری، چرا خزان باشی ؟

به تو اصلاً نمی خورد آقا

که امام جوان مان باشی!!!

 

گیسوانت چرا سپید شده ؟

سن و سالی نداری آقا جان!

درد پهلو گرفته ای نکند !؟

که چنین بی قراری آقاجان

 

شهر با تو سرِ لج افتاده

مرد تنهای کوچه ها هستی

همسرت هم تو را نمی خواهد

دومین مجتبی شما هستی

 

تک و تنها چه کار خواهی کرد !؟

همسرت کاش بی قرارت بود

چقدر خوب می شد آقاجان

لااقل زینبی کنارت بود

 

باز هم غیرت کبوترها

سایه بانت شدند ای مظلوم

بال در بال هم، سه روز تمام

روضه خوانت شدند ای مظلوم

 

کاظمین تو هر چه باشد، باز

آفتابش به کربلا نرسد

آخر روضه ات کفن داری

کارت آقا به بوریا نرسد

 

جای شکرش همیشه می ماند

حرفی از خیزران و سلسله نیست

شکر! در شهر کاظمین شما

خیره چشمی به نام حرمله نیست

 

رایةالهدی ، تارنمای هیئت کربلای بیت المهدی(عج) ، کــــــرج

:: موضوعات مرتبط: شـــعرآیینــــی , ,
:: بازدید از این مطلب : 1575
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
نویسنده : گمنام
یک شنبه 14 مهر 1392

دل من را چه مبتلا کرده

جلوه هایی که دم به دم داری

حضرت عشق! حضرت باران!

در دل خسته ام حرم داری

 

در هوای زیارت حرمت

در به در می شویم مثل نسیم

السّلام علیک یابن رئوف

السّلام علیک یابن کریم

 

دل به آفاق جود می بندد

هر کسی آمد و اسیرت شد

در جوانی دل شکستۀ ما

سرو قامت خمیده، پیرت شد

 

از نگاهت مراد می گیرم

شده قلبم مرید چشمانت

شاهد لحظه های دلتنگی!

دل تنگم شهید چشمانت

 

جان من! بین خانۀ خود هم

به خدا آنقدر غریبی که

غربتت را کسی نمی فهمد

تویی و قلب بی شکیبی که ...

 

قفس غربت و دلی مجروح

پر و بال پرنده می ریزد

گریه می باری و کنارت باز

امّ فضل است خنده می ریزد

 

سر به دیوار بی کسی داری

در غروب غریب فاصله ها

گم شده ناله های بی رمقت

در هیاهوی شوم هلهله ها

 

دگر آقا تو خوب می دانی

ناله ی بی جواب یعنی چه

التماس نگاه لب تشنه

ندبه ی آب آب یعنی چه

 

به فدای کبوترانی که

دست در دست آسمان دادند

بال در بال، گریه در گریه

به تنی خسته سایه بان دادند

 

حجره ات کربلا شده آقا

گریه های من اختیاری نیست

جای شکرش هنوز هم باقیست

در کنار تو نیزه داری نیست

 

غرق در خاک و خون رها مانده

بین گودال پیکر خورشید

خواهری خسته بوسه می گیرد

از گلوی مطهّر خورشید

 

سر قرآن که رفت بر نیزه

آسمان غرق در تلاطم شد

در هجوم سپاه سر نیزه

آیه های مقطعه گم شد

 

رایةالهدی ، تارنمای هیئت کربلای بیت المهدی(عج) ، کــــــرج

:: موضوعات مرتبط: شـــعرآیینــــی , ,
:: بازدید از این مطلب : 1537
|
امتیاز مطلب : 5
|
تعداد امتیازدهندگان : 1
|
مجموع امتیاز : 1
نویسنده : گمنام
یک شنبه 7 مهر 1392

امام زمان(عج)-مناجات

 

دل بسته ام مرا ز سر خویش وا مکن

از من مرا جدا کن و از خود جدا مکن

هرگز نگویمت که بیا دست من بگیر

گویم گرفته ای ز عنایت رها مکن

من با تو پیش از آمدنم آشنا شدم

ای آشنا مفارقت از آشنا مکن

تنها بود به دست تو طومار جرم من

این مشت بسته را به بر خلق وا مکن

درمان درد من نبود غیر درد عشق

این درد را ز لطف بیفزا دوا مکن

در من اگر سعادت ترک خطا نبود

در تو کرامت است تو ترک عطا مکن

خواهی اگر ز لطف به من اعتنا کنی

دیگر به کثرت گنهم اعتنا مکن

نزد کریم فرق ندارند خوب و بد

یکجا قبول کن همگان را سوا مکن

عمری به زخم تیر بلا سینه ام بسوز

آنی به هجر خویش مرا مبتلا مکن

«میثم» اگر ترک تن و ترک جان کنی

ترک محبت علی مرتضی مکن

 

رایةالهدی ، تارنمای هیئت کربلای بیت المهدی(عج) ، کــــــرج

:: موضوعات مرتبط: شـــعرآیینــــی , ,
:: بازدید از این مطلب : 1665
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
نویسنده : گمنام
سه شنبه 2 مهر 1392

این چنین می گفت یک رزمنده ای

از شهیدی نکته ارزنده ای

روزگاری در میان جبهه ها

خفته بودم  در میان خیمه ها

ناگهان صوتی مرا بیدار کرد

گفتگوهای دلم را زار کرد

گوئیا این گفتگوی پرنفس

اختلافی بود مابین دو کس

یک تن از آنها دلش پر درد بود

شکوه ها ازیاردیگر می نمود

این چنین می گفت با آه ونوا

تو به من بسیار بنمودی جفا

جامه ی ذلت نمودی بر تنم

طوق آتش ساختی بر گردنم

تو مرا کردی اسیر حرف خود

عمر پاکم را نمودی صرف خود

از همان اول تو را نشناختم

با تو من سرمایه ام را باختم

دیگرازجانم چه می خواهی برو

تو مرا دادی به گمراهی برو

الغرض این شکوه ها پایان نداشت

باور این صحنه ها امکان نداشت

آمدم از راه صدق وائتلاف

تا که شاید حل کنم این اختلاف

گوشه آن خیمه را بالا زدم

بر همه پندارهایم پازدم

ناگهان دیدم که یک تن بیش نیست

روی خاک افتاده بود و می گریست

آنکه از دستش شکایت می نمود

نفس بود و نفس بود و نفس بود

دیدمش با خویش نجوا می کند

نفس خود را خوار و رسوا می کند

آری این آئین مردان خداست

نفس را هرشب نمایند بازخواست

این همان سرّ سبکبالان بود

این همان سرچشمه ایمان بود

یادم آمد یک حدیثی پر بها

از امام کاظم آل عباء

از حساب نفس هرکس شد جدا

لیس منا اهل بیت مصطفی

 

شعر از مداح اهل بیت(ع)،حاج رحمان نوازنی

رایةالهدی ، تارنمای هیئت کربلای بیت المهدی(عج) ، کــــــرج

:: موضوعات مرتبط: شـــعرآیینــــی , ,
:: برچسب‌ها: حدیث نفس , حاج رحمان نوازنی , نوازنی , رحمان نوازنی , رایة الهدی ,
:: بازدید از این مطلب : 2904
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
نویسنده : گمنام
پنج شنبه 28 شهريور 1392

بسکه از راه محبت در کنار افتاده ام

پیش این دل هم دگر از اعتبار افتاده ام

چون بهار زندگانی را هدر بنموده ام

در خزان دائمی دور از بهار افتاده ام

بر دل خونم قسم شَکَم دگر گشته یقین

بسکه غفلت کرده ام از چشم یار افتاده ام

گرچه او دست مرا با دست خود کرد آشنا

من خودم باعث شدم دور  از نگار افتاده ام

روزگاری کوی من با کوی دلبر شد یکی

در بهشتش بودم  و اینک به نار افتاده ام

آنقدر دوری نمودم از در میخانه ها

از ردیف همرهانِ میگسار افتاده ام

کاروانی رفت و گردش هم نصیب من نشد

من جدا از فرقه ی شب زنده دار افتاده ام

کو حبیبی تا کند رحمی به جان خسته ام

تا ببینم خویش را در پای یار افتاده ام

رایةالهدی ، تارنمای هیئت کربلای بیت المهدی(عج) ، کــــــرج

:: موضوعات مرتبط: شـــعرآیینــــی , ,
:: بازدید از این مطلب : 2441
|
امتیاز مطلب : 6
|
تعداد امتیازدهندگان : 2
|
مجموع امتیاز : 2
نویسنده : گمنام
پنج شنبه 28 شهريور 1392

آقای من! تنها در این دوره زمانه

بار فراقت می کشم بر روی شانه

کاری ز دستم بر نمی آید ببخشید

جز این که صبح جمعه می گیرم بهانه

آقا! اجازه می دهی تا که بگویم

حرف دل خود را به شکل عامیانه؟

مانند اجدادت تو هم خیلی غریبی

دیگر ندارد شهر ما از تو نشانه

خیمه نشین! مانند آن خانه نشینی ...

... که بسته شد دست غیورش ظالمانه

هر کس به فکر زندگی و رشد خویش است

فکر حساب و دخل و خرج سالیانه

کاری به کار تو ندارد آن کسی که

از حرص و آز افتاده بین دامِ دانه

جای دعا و پند و اندرز و روایت

گردیده گوش ما همه پُر از ترانه

پیداست آقا جای عکس جمکرانت

تصویر نامحرم روی دیوار خانه

این جا فقط با هیزم دنیا و شهوت

از هر وجودی می کشد آتش زبانه

دنیا پرستی باعث آن شد بماند

بر بازوی زهرا نشان تازیانه

باید مراقب بود، شیطان در کمین است

می پاشد او بذر گنه را دانه دانه

با این بدی و بی وفایی دارم اکنون

از پیشگاهت التماسی عاجزانه

آقا دعا کن در مسیر تو بمانم

با لطف تو باشم گدای آستانه

رایةالهدی ، تارنمای هیئت کربلای بیت المهدی(عج) ، کــــــرج

:: موضوعات مرتبط: شـــعرآیینــــی , ,
:: بازدید از این مطلب : 2279
|
امتیاز مطلب : 8
|
تعداد امتیازدهندگان : 2
|
مجموع امتیاز : 2
نویسنده : گمنام
پنج شنبه 28 شهريور 1392

آخر، عشـق تو مرا اهل سحــر خواهد کرد

چشم خشکیده ام از مهر تو تر خواهد کرد

بندۀ خوب شدن بسته به یک غمزۀ توست

گوشه چشمت دل ما زیر و زبر خواهد کرد

حب تـو گـر بنشــیند بـه نهـــانخــانۀ دل

حب دنیــا دگر از ســینه به در خواهد کرد

دلـم از فرط گنــه سنـگ شده کــاری کن

که نفس های تو در سنگ اثـر خواهد کرد

دسـت بـالا ببـر و جــانم از آتـش برهــان

که خـدا محض تو از بنـده گذر خواهد کرد

کیمیـایی است عجب تعزیـه داری شما

که نصیـب دل عشــاق گهر خواهد کرد

عــاقبت نوکـرتـــان بـا نظــر مـادرتــان

به سوی کرب و بلای تو سفر خواهد کرد

 

رایةالهدی ، تارنمای هیئت کربلای بیت المهدی(عج) ، کــــــرج

:: موضوعات مرتبط: شـــعرآیینــــی , ,
:: بازدید از این مطلب : 2387
|
امتیاز مطلب : 2
|
تعداد امتیازدهندگان : 2
|
مجموع امتیاز : 2
نویسنده : گمنام
سه شنبه 26 شهريور 1392

قلبی شکست و دور و برش را خدا گرفت
نقاره می زنند ... مریضی شفا گرفت

دیدی که سنگ در دل آیینه آب شد
دیدی که آب حاجت آیینه را گرفت

خورشید آمد و به ضریح تو سجده کرد
اینجا برای صبح خودش روشنا گرفت

از آن طرف فرشته ای از آسمان رسید
پروانه وار گشت و سلام مرا گرفت

زیر پرش نهاد و به سمت خدا پرید
تقدیم حق نمود و سپس ارتقا گرفت

چشمی کنار این همه باور نشست و بعد
عکسی به یادگار از این صحنه ها گرفت

دارم قدم قدم به تو نزدیک می شوم
شعرم تمام فاصله ها را فرا گرفت

دارم به سمت پنجره فولاد می روم
جایی که دل شکست و مریضی شفا گرفت

 

 

رایةالهدی ، تارنمای هیئت کربلای بیت المهدی(عج) ، کــــــرج

:: موضوعات مرتبط: شـــعرآیینــــی , ,
:: برچسب‌ها: قلبیشکست و دور وبرش را خدا گرفت , رحمان نوازنی ,
:: بازدید از این مطلب : 2453
|
امتیاز مطلب : 6
|
تعداد امتیازدهندگان : 2
|
مجموع امتیاز : 2
نویسنده : گمنام
سه شنبه 26 شهريور 1392

 

 باید غبار صحن تو را توتیا کنند

«آنان که خاک را به نظر کیمیا کنند»
 
هو هوی باد نیست که پیچیده در رواق
خیل ملائکند رضا یا رضا کنند
 
بازار عاشقان تو از بس شلوغ شد
ما شاعرت شدیم که مارا سوا کنند
 
«هر گز نمیرد آنکه دلش» جَلد مشهد است
حتی اگر که بال و پرش را جدا کنند
 
هر کس به مشهد آمد و حاجت گرفت و رفت
او را به درد کرب و بلا مبتلا کنند
 
دردی عظیم و سخت که آن درد را فقط
با یک نگاهِ گوشه چشمت دوا کنند
 
از آن حریم قدسی‌ات آقای مهربان!
«آیا شود که گوشهٔ چشمی به ما کنند»
 
سید حسن رستگار
 
 
رایةالهدی ، تارنمای هیئت کربلای بیت المهدی(عج) ، کــــــرج

:: موضوعات مرتبط: شـــعرآیینــــی , ,
:: بازدید از این مطلب : 2165
|
امتیاز مطلب : 2
|
تعداد امتیازدهندگان : 1
|
مجموع امتیاز : 1
نویسنده : گمنام
سه شنبه 26 شهريور 1392

مدح ومناجات- امام رضا علیه السلام

 

معمار می شوی و بنای تو می شوم

مانند یک ضریح برای تو می شوم

قلب مرا به پای ضریح ات گره بزن

بیمارم و دخیل شفای تو می شوم

بالم به بام هیچ کسی پر نمی دهد

تا یا کریم صحن و سرای تو می شوم

حتی کنار کعبه تو را می دهم نشان

قبله توئی و قبله نمای تو می شوم

میلت اگر کشید ضمانت کنی مرا

آهوی با وفای وفای تو می شوم

روزی اگر بناست فدای کسی شوم

سوگند می خورم که فدای تو می شوم

ناراحتم خدای نکرده ولم کنی

من تازه دارم از فقرای تو می شوم

شب های قبر منتظرم ایها الرئوف

بیهوده نیست اینکه گدای تو می شوم

دست مرا برای گدایی نوشته اند

رزق مرا امام رضایی نوشته اند

 

 

رایةالهدی ، تارنمای هیئت کربلای بیت المهدی(عج) ، کــــــرج

:: موضوعات مرتبط: شـــعرآیینــــی , ,
:: بازدید از این مطلب : 1863
|
امتیاز مطلب : 6
|
تعداد امتیازدهندگان : 2
|
مجموع امتیاز : 2
نویسنده : گمنام
پنج شنبه 21 شهريور 1392

مناجات با خدا

 

جاری‌ست چو باران عرق شرم به رویم

از عفـو تو یـا از گنـه خویش بگویم؟

تـرسم نگذارنـد بـه فــردای قیـامت

یک برگ گل از باغ وصال تو ببـویم

کوری به از آن کز کرمت چشم بپوشم

لالی بـه از آنـم کـه ثنـای تو نگویم

تو زود رضا می‌شوی از بنده ولی من

دیرآمده‌ام تـا که رضای تـو بجـویم

من رو به در غیـر تو بردم، تو ز رحمت

آغوش گشودی کـه بیـا باز به سویم

خواهم که حضور تو کنم سفرۀ دل، باز

ترسـم کـه گناهـان بفشارنـد گلویم

صد سالـم اگـر در شـرر نـار بسوزی

از دوستی‌ات کم نشود یک سرِ مویم

بر خاک درت ریخته‌ام اشک خجالت

این اشک نکوتـر بُود از آب وضـویم

پرونـدۀ تـاریک مــرا اشک نشویـد

بگذار که در چشمۀ عفو تـو بشویـم

صد بار خطا دیده‌ای از «میثم» و یک بار

نگذاشتـی از لطـف بیـارند بـه رویم

 

 

 

رایةالهدی ، تارنمای هیئت کربلای بیت المهدی(عج) ، کــــــرج

:: موضوعات مرتبط: شـــعرآیینــــی , ,
:: بازدید از این مطلب : 2168
|
امتیاز مطلب : 12
|
تعداد امتیازدهندگان : 3
|
مجموع امتیاز : 3
نویسنده : گمنام
یک شنبه 17 شهريور 1392

 

امام زمان(عج)-مناجات

اهل ولا چو روی به سوی خدا كنند
اول به جان گمشدۀ خود دعا كنند
ای یوسف زمانه خدا را برون خرام
تا با نظاره درد دل خود دوا كنند
شد عالمی اسیر ولای تو، رخ نما
تا عاشقانه سیر جمال خدا كنند
روی تو را ندیده خریدار بوده اند
 "تا آن زمان كه پرده بر افتد چها كنند"؟
مپسند بی بهار رخت غنچه های باغ
نشكفته سر به جیب محن آشنا كنند
آهسته چون نسیم گذر كن درین چمن
تا غنچه ها به شوق تو آغوش وا كنند
با بوسه مهر كن لب شوریدگان ز مهر
ترسم كه راز عشق تو را برملا كنند
از ما جمال خویش مپوشان كه گفته اند
"اهل نظر معامله با آشنا كنند"
خوبان اگر در آینه بینند روی خویش
خود را چو ما برای ابد مبتلا كنند
«پروانه» سوخت زآتش هجران ولی نگفت
 "شاهان كم التفات به حال گدا كنند"
 
 
رایةالهدی ، تارنمای هیئت کربلای بیت المهدی(عج) ، کــــــرج

:: موضوعات مرتبط: شـــعرآیینــــی , ,
:: بازدید از این مطلب : 1830
|
امتیاز مطلب : 3
|
تعداد امتیازدهندگان : 1
|
مجموع امتیاز : 1
نویسنده : گمنام
یک شنبه 17 شهريور 1392

 

مناجات با امام عصر(عج) 

جانانی و جان بر تو سپردیم و نمردیم
در هُرم نگاه تو فسردیم و نمردیم
نقش است به پیشانی چین‌خورده ز غیرت
ما جان به در از داغ تو بردیم و نمردیم
ابرو گره در هم زده چشمان شفق‌رنگ
دندان به لب خویش فشردیم و نمردیم
اقبال نگون‌بخت نگر كاین همه سر را
تا مرز قدم‌های تو بردیم و نمردیم
ظرف دل بی‌حوصله جوش آمد و سر رفت
خون دل جاری‌شده خوردیم و نمردیم
یك عمر نفس آمد و برگشت و به تسبیح
سنّ دل بی‌عار شمردیم و نمردیم
ما زنده به عشقیم كه با عشق بمیریم
صد مرتبه از داغ تو مردیم و نمردیم
 
 
 
رایةالهدی ، تارنمای هیئت کربلای بیت المهدی(عج) ، کــــــرج

:: موضوعات مرتبط: شـــعرآیینــــی , ,
:: بازدید از این مطلب : 2343
|
امتیاز مطلب : 12
|
تعداد امتیازدهندگان : 3
|
مجموع امتیاز : 3
نویسنده : گمنام
یک شنبه 17 شهريور 1392

 

ولادت امام رضا علیه السلام

یک روز، صبح زود، ازل بود یا ابد
فرقی نمی کند، سر این راه نا بلد
پا کردم عقل را و بسی راه، دور شد
نزدیک بود گم کندم کفش بی خرد
یک روز، صبح زود رسیدم که : اَلسلام
یک روز، صبح، جای صنم گفتم : الصمد
عیسی که نیستی پدر تو امام بود
این بار چندم است که گهواره حرف زد؟
ای آب نونهال که یک قطره ی شما
کافیست در شکستن اندام پیر سد
تو آن ستاره ای که تمام منجمان
حتی نکرده اند شبی هم تو را رصد
نام تو چیست؟ کودک موسی؟ نه؟ گــُل ؟ نه ؟ سیب؟
جایت کجاست؟ باغچه ؟ گهواره ؟ یا سبد؟
دریا کنار مرقد تو موج می زند
ماهی و پادشاهی تو حکم جزر و مـَدّ
از یک شروع می شوی و هفت مرتبه
در جلوه می روی بشوی هشتمین عدد
هر کس که می دهد به تو از دور یک سلام
وقت جواب، مضربی از هشت می شود
اینجا فقط توئی و توئی این "توئی " چه خوب!
آنجا منم، منم، منم و این "منم " چه بد!
من قصد کرده ام بروم مشهد الرضا
من قصد کرده ام بروم یا علی مدد
 
 
رایةالهدی ، تارنمای هیئت کربلای بیت المهدی(عج) ، کــــــرج

:: موضوعات مرتبط: شـــعرآیینــــی , ,
:: بازدید از این مطلب : 1798
|
امتیاز مطلب : 3
|
تعداد امتیازدهندگان : 2
|
مجموع امتیاز : 2

.:: This Template By : Theme-Designer.Com ::.
درباره ما
شکر ،خدارا که درپناه حسینم(ع)،گیتی ازاین خوبتر،پناه ندارد........................... ....هرکسی با شمع رخسارت به وجهی عشق باخت/ زان میان پروانه را در اضطراب انداختی / گنج عشق خود نهادی در دل ویران ما / سایه دولت بر این کنج خراب انداختی.../ اللّهم عجّل لولیّک الفرج........ ...با عرض سلام و تحیّت خدمت شما بازدید کننده گرامی به اطلاع می رساند که """برنامه ی هفتگی هیئت کربلا (محمدشهر- عباس آباد - کرج ) به شرح ذیل می باشد: پنجشنبه شب ها ساعت21 با مداحی " حاج رحمــــــــان نـوازنـــــــی "/ لازم به توضیح است مراسماتی که بصورت مناسبتی برگزار می گردد از طریق سامانه پیام کوتاه به اطلاع عموم بزرگواران می رسد. سامانه پیام کوتـــــــــاه این هیئت نیز با شماره 30008191000002 پل ارتباطی بین ما و شما می باشد.لطفا نقدها و پیشنهاد های خود را و همچنین پیامک های مهـــــــــدوی و دلنوشته هایتان را جهت انعکاس در این تارنما برای ما ارسال نمایید.ضمنا جهت عضویت در این سامانه عبارت * یازهرا * را به شماره فوق پیامک نمایید. التماس دعا.
منو اصلی
نویسندگان
آرشیو مطالب
مطالب تصادفی
مطالب پربازدید
پیوندهای روزانه