میعادگاه : کـــرج . محمدشهر . ابتدای عباس آباد.بیت المهــــــــدی (عج

منوی کاربری


عضو شوید


نام کاربری
رمز عبور

:: فراموشی رمز عبور؟

عضویت سریع

نام کاربری
رمز عبور
تکرار رمز
ایمیل
کد تصویری
موضوعات
خبرنامه
براي اطلاع از آپيدت شدن وبلاگ در خبرنامه وبلاگ عضو شويد تا جديدترين مطالب به ايميل شما ارسال شود



لینک دوستان
آخرین مطالب
دیگر موارد
آمار وب سایت

آمار مطالب

:: کل مطالب : 3414
:: کل نظرات : 51

آمار کاربران

:: افراد آنلاین : 7
:: تعداد اعضا : 1

کاربران آنلاین


آمار بازدید

:: بازدید امروز : 72
:: باردید دیروز : 89
:: بازدید هفته : 404
:: بازدید ماه : 9794
:: بازدید سال : 106853
:: بازدید کلی : 972287
نویسنده : گمنام
جمعه 14 فروردين 1394

از روایات فهمیده می شود که تعداد قابل توجهی از سپاهیان مخصوص و ارتش مهدی (عج) از ایرانیان هستند و از آنان با تعبیرهای، اهل ری، اهل خراسان، گنج های طالقان، قمی ها، اهل فارس و ... یاد شده است.
امام باقر (ع) می فرمایند: «نیروهایی با پرچم های سیاه –که از خراسان قیام کرده اند- در کوفه فرود می آیند و هنگامی که حضرت مهدی (عج) در شهر مکه ظهور می کند، با آن حضرت (ع) بیعت می کنند.»
همان حضرت (ع) می فرمایند: «یاران حضرت قائم (عج) سیصد و سیزده نفرند و از فرزندان عجم (غیرعرب) می باشند.»
عبدالله بن عمر می گوید: «پیامبر (ص) فرمودند: «خداوند قدرت شما (مسلمانان) را از عجم ها قرار می دهد، آنان شیرانی هستند که هرگز از رزمگاه نمی گریزند...»
نکته قابل توجه و دقت این است که در روایات از مردم قم به یاوران مهدی (عج) و کسانی که برای گرفتن حق اهل بیت (ع) قیام می کنند، نام برده شده است.
صادق آل محمد (ع) در روایات دیگری در این باره چنین می فرمایند: «خاک قم، مقدس است و اهل قم از ما و ما از آنان هستیم. ستمگری قصد بد به آن نمی کند، مگر اینکه در کیفر او تعجیل می گردد. البته این تا زمانی است که به برادران خود خیانت نکنند و اگر چنین کردند، خداوند ستمکاران بدکردار را بر آنان مسلط می کند؛ اما مردم قم یاران قائم ما و دعوت کنندگان به حق ما هستند.»
آنگاه امام (ع) سر به آسمان بلند کردند و چنین دعا فرمودند: «خداوندا! آنان را از هر فتنه ای حفظ فرما و از هر هلاکتی نجات بخش.»
ابن عباس می گوید: خدمت پیامبر (ص) از فارسیان سخن به میان آمد، آن حضرت (ص) فرمودند: «اهل فارس –ایرانیان- از ما اهل بیت هستند.»
عفان بصری می گوید: امام صادق (ع) به من فرمودند: «آیا می دانی چرا قم را قم نامیده اند؟»
گفتم: خداوند و رسولش و شما بهتر می دانید. فرمودند: «قم را بدین جهت به این اسم نامیدند که اهل آن گرد قائم آل محمد (ص) جمع می گردند و با حضرتش قیام می کنند و در این راه، پایداری از خود نشان می دهند و آن حضرت (ع) را یاری می نمایند.»

پی نوشت ها:
بحارالانوار
فردوس الاخبار
نشانه هایی از دولت موعود

رایةالهدی ، تارنمای هیئت کربلای بیت المهدی(عج) ، کــــــرج

:: موضوعات مرتبط: مــهـــــدویــــت , ,
:: بازدید از این مطلب : 1826
|
امتیاز مطلب : 2
|
تعداد امتیازدهندگان : 1
|
مجموع امتیاز : 1
نویسنده : گمنام
جمعه 14 فروردين 1394

آیت الله نجم الدین مروجی طبسی، مدرس مرکز تخصصی مهدویت در برنامه "نشان صبح" به بررسی روایات مهدوی می پردازد. در این جلسه درخصوص روایاتی که رجعت ائمه معصومین(ع) و حدود نقش آنها در رجعت را تبیین می کند، صحبت خواهیم کرد که آیا رجعت کنندگان حکومت تشکیل می دهند؟ یا در راس حکومت هستند یا نه؟ جنبه تشریفاتی دارند و در کنار امام زمان برای اهمیت ظهور رجعت می کنند؟
ولی باید توجه داشت که روایات در این خصوص مبهم است. آنها اصل رجعت را بیان کرده ولی بیش از این توضیحی داده نشده است.
روایات بیستم در مورد رجعت پیامبر(ص) و رجعت امام علی(ع) و قتل شیطان به دست نبی مکرم بود و اگر خواسته باشیم، این روایت را مورد نقد سندی قرار دهیم، باید بگوییم این روایت مشکل سندی دارد. چون در سندش افرادی هستند که آنها با غلوی که دارند می خواهند نقش خاصی را به امام علی(ع) در عصر بدهند.
روایت قتل شیطان به دست پیامبر(ص) سوای اشکال سندی، معارض دارد. به این معنی که روایات دیگری وجود دارد که این قتل به دست امام زمان(ع) انجام می گیرد. روایتی از امام سجاد(ع) به این مطلب اشاره کرده است که منتخب الانوار مرحوم مجلسی هم همین روایت دارند که شیطان به دست امام زمان(ع) کشته می شود.
همچنین روایتی از امام صادق(ع) در تفسیر عیاشی جلد دوم آمده است. مبنی بر اینکه از امام سوال کردند که یوم الوقت المعلوم چه روزی است؟، امام فرمودند: گمان می بری که روز قیامت است، این نیست. روزی است که خدا اجازه می دهد که ظاهر شود. مهدی(ع) در مسجد کوفه مستقر هستند که ابلیس وارد می شود دو زانو در برابر آقا می نشیند و امام از موی سر او را می گیرد و به قتل می رساند.
این روایت را عیاشی، طبری در دلایل الامامه، تاویل الایات، تفسیر آیت الله صافی و کتاب مرحوم بحرانی و مرحوم مجلس در دو جای بحار این روایت را نقل می کنند.
روایت سوم روایتی است از امام هادی(ع) که مرحوم صدوق از معان الاخبار نقل می کند. این روایت را حضرت عبدالعظیم(ع) از امام هادی(ع) نقل کرده اند. با این مضمون که در دوران حضرت مهدی(ع) شیطان سنگسار می شود. البته قبل از ظهور به وسیله لعن رجم می شود. این حدیث در تفسیر آیه 70 سوره صاد نیز آمده است.
این روایت را نمی توان معارض قرار داد. چون صراحتی ندارد. رجم یعنی چه؟ اینکه یا به وسیله رجم کشته می شود، یا سر او بریده می شود، مفهوم روشنی ندارد. این روایت را مجمع البحرین، برهان بحرانی در دوجا و بحار الانوار نقل می کند.
روایت دیگر روایتی است که مرحوم قمی نقل می کند، امام صادق(ع) فرمودند: پیامبر(ص) سر شیطان را در بیت المقدس می برد و قتل شیطان به دست پیامبر(ص) در بیت المقدس صورت می گیرد. دو روایت دیگر در این مورد است که پیامبر شیطان را می کشد. این روایت را برهان، بحار الانوار، نور الثقلین و معجم جلد 7 نقل می کند.
روایت بعدی از امام رضا(ع) است. در این روایت اشاره نشده که شیطان به دست چه کسی کشته می شود. فقط بیانشان نسبت به یوم الوقت المعلوم است، امام این روز را روز ظهور می داند و پایان عمر شیطان در ظهور امام زمان(ع) است.
امام می فرماید: تقیه کنید تا زمان وقت معلوم و او روز خروج مهدی(ع) است و از امام پرسیدند: مهدی کسیت؟ فرمودند: چهارمین فرزند من است، در دوران امام زمان دیگر ظلمی نیست و هر چه هست طهارت زمین است. این نشان می دهد که بعد از قتل شیطان زمین طاهر می شود.
امام رضا(ع) در این روایت به جزئیات اشاره می کنند؛ چهارمین فرزند من است، غیبت می کند و با آمدن امام زمان(ع) دیگر ظلمی نیست. روایاتی که نقل شد مبنی بر اینکه قتل شیطان به دست پیامبر(ص) صورت می گیرد. به این معنی است که با ظهور امام عصر(ع) هنوز ظلم و بی عدالتی است و تازه بعد از رجعت پیامبر(ص) و کشتن شیطان عدالت گسترش پیدا می کند و این با دیگر روایات تعارض دارد. یعنی هنوز عدالت کاملا مستقر نشده است.
این روایت نورانیت خاصی دارد و آثار صدق بر این روایت صادر است. این روایت نشان می دهد که یوم الوقت معلوم روز ظهور است. پس جریان قتل شیطان هم در ظهور است. در این روز با کشته شدن شیطان میزان و عدالت نصب می شود و ظلم از بین می رود.

 پی نوشت:
این روایت را کمال الدین، کفایت الاثر، اعلام الورا، غایت المرام بحرانی، منتخب الاثر صافی و معجم نقل کرده است.
منبع:شبستان

رایةالهدی ، تارنمای هیئت کربلای بیت المهدی(عج) ، کــــــرج

:: موضوعات مرتبط: مــهـــــدویــــت , ,
:: بازدید از این مطلب : 1775
|
امتیاز مطلب : 6
|
تعداد امتیازدهندگان : 2
|
مجموع امتیاز : 2
نویسنده : گمنام
چهار شنبه 12 فروردين 1394

 

یک روز پس از سالروز شهادت حضرت فاطمه -سلام الله علیها- پیش حاج رضا هلالی مداح اهل بیت رفتیم تا در خصوص شیعه انگلیسی به گفت‌وگو بنشینیم. گفت‌وگوی ساده ما اما تبدیل به یک گفت‌وگوی صریح و بی‌پرده شد. البته خاطرات شنیدنی حاج رضا هلالی به جذابیت بحث کمک زیادی کرد.

یک روز پس از سالروز شهادت حضرت فاطمه -سلام الله علیها- پیش حاج رضا هلالی مداح اهل بیت رفتیم تا در خصوص شیعه انگلیسی به گفت‌وگو بنشینیم. گفت‌وگوی ساده ما اما تبدیل به یک گفت‌وگوی صریح و بی‌پرده شد. البته خاطرات شنیدنی حاج رضا هلالی به جذابیت بحث کمک زیادی کرد. هفته نامه رمز عبور در آخرین شماره نشریه خود گفتگویی با حاج عبدالرضا هلالی انجام داده است که در زیر می خوانیم:

- از نظر شما تفاوت یک هیأت‌ جدا از سیاست و سکولار و هیأت‌ اصیل و انقلابی در چیست؟
تفاوت که خیلی زیاد است. اساسا سیاست از هیأت‌ جدا نیست. اما سیاست‌های کلی. سیاست را ریز نکنیم خیلی بهتر است. حرکت انقلابی امام حسین(ع) – جدای از خیلی مسائل دیگر- یک حرکت سیاسی بوده است و نباید تفاوتی باشد و جدا سازی انجام شود. شاید بعضی از هیأت‌ها این تفکر را داشته باشند، ‌اما ما جزو آنها هستیم که هیأت‌ مان را هیأتی سیاسی می‌دانیم.این جدا سازی خطرناک است، که خدای نکرده روزی برسد که بشود که بچه حزب اللهی‌ها صرف همین سینه زنی یا همین صرف عزاداری را انجام بدهند. حیف است که صرفا همین را از بچه حزب اللهی‌ها بخواهند. تقریبا چیزی شبیه به سیب زمینی! اما بُرد خیلی‌ها در این است که این اتفاق بیفتد. یعنی نفعشان در این است که هیأت‌ها هیچ وقت سیاسی نباشند. اما سیاستی که خدای نکرده به اصل موضوع هم ضربه نزند. فکر می‌کنم کلیت نظام و شخص رهبری انقلاب خط قرمزی است که بچه‌ها می‌توانند هدفشان باشد و از آن حمایت کنند و این سیاست کلی هیأت‌ها بشود. اگر در حاشیه‌های ریز برویم، بنده به شخصه ممکن است اگر باز هم بخواهم رأی بدهم به همان کاندیدایی که سال ۹۲ از او حمایت کردم، رأی می‌دهم. به عنوان یک شخص می‌توانم نظرم و رأیم را بگویم، اما هیچ وقت از تریبون برای نظرم استفاده نمی‌کنم. اما اگر در جمعی از من سؤال شود به چه کسی رأی می‌دهی؟ مثلاً می‌گویم آقای قالیباف. به عنوان یک نفر رأی دارم و اجازه این را دارم که رأی داشته باشم. اما این مسأله اگر بخواهد از جایگاه یک مداح و تریبون مطرح بشود، شاید خوب نباشد، ولی به عنوان شخص مشکلی ندارد عنوان بشود. ولی سیاست‌های کلی نظام، مخصوصاً شخص رهبری انقلاب، چیزهایی است که اصلاً نمی‌شود از آن کوتاه آمد.
 
نُمود کارهای سیاسی در هیأت‌ها چطور باید باشد؟ و هیأت‌ الرضا به عنوان هیأتی که در عنوانش هم از نام «محفل بسیجیان و رهروان شهدا» استفاده کرده، چه کارهای سیاسی انجام داده است؟
فکر می‌کنم صرف بسنده کردن به عزاداری‌ها نباشد. ما باید در حوزه‌هایی که رهبری خیلی نسبت به آن حساسیت دارند و در فرمایشات‌شان فرموده‌اند که انجام بشود، توجه کنیم. مثل بحث بیداری اسلامی و حوزه‌های فرهنگی که بسیار تأثیرگذار خواهد بود و اهداف هم روشن خواهد بود. ما اسم محفل بسیجیان و رهروان شهدا را یدک می‌کشیم، این باید در عمل‌مان هم معنا داشته باشد. اقداماتی در حوزه‌های بیداری اسلامی که توسط هیأت‌ها انجام می‌شد، راه را برای بسیاری از جوانان، علی الخصوص جوانان حزب‌اللهی نشان می‌دهد.
 
چه شد که شما برنامه مدافعان حرم را برگزاری کردید؟
این هم در همان راستا بود. الحمدلله در این حوزه دوستان خوبی دارم.مشورت‌کردن‌ها هم خیلی مهم است. بچه‌های فعال سیاسی و دانشگاهی و حزب اللهی اگر در هیأت‌ها پخش بشوند و این طرز تفکر را رواج بدهند، بسیار تأثیرگذار خواهد بود. این بچه‌ها باید بدانند که حوزه کاری‌شان فقط در هیأت‌ آقای مطیعی نیست. یا فقط در هیأت‌ آقای فلانی نیست. حالا من می‌گویم آقای مطیعی، چون اکثریت این بچه‌ها با این طرز تفکر در یک جا جمع شده‌اند در هیأت‌ دانشگاه امام صادق(ع). این خیلی خوب است که یک اجتماعی این چنینی داریم، اما اگر این‌ها در جاهای دیگر پخش شوند، بسیار بهتر خواهد بود. اما اینکه این بچه‌ها خودشان در یک جای خاص محدود کرده‌اند، خود یک اشتباه است. اینها موظف و مکلفند در جامعه و در جلسات هیأت‌ها پخش شوند و دیدگاه و تفکر حزب اللهی و انقلابی را رواج دهند. ضمن اینکه قبل از اینها هم نسل‌های قبل بوده‌اند که این کارها کم و بیش انجام داده‌اند و تا حدودی ثمر داده است.
 
از جمله انتقادهایی که به بعضی از هیأت‌ها از جانب بچه‌های حزب اللهی و انقلابی وارد است، جدا شدن برخی هیأت‌ها از علما و فقهاست. بعضی از هیأت‌ها مداح محور شده و به سخنران اعتنای خاصی ندارند.در برخی از این هیأت‌ها علمای دین حضور ندارند. که این مسأله موجب شده برخی مسائلی رواج پیدا کند که در سنت شیعی سابقه نداشته، مثل دهه محسنیه یا عاشورای شمسی که برخی بزرگان و حتی مراجع عظام اشکال گرفتند.
 
به نظرم این دهه‌ها هم اگر برگزار می‌شود، نباید عمومی باشد. مثلاً اگر می‌خواهم نماز بخوانم که کار خوبی است و اشکالی هم ندارد. ولی یک موقعی می‌شود که من تبلیغ می‌کنم که بنده شبانه روز در حال نمازگزاری هستم. این مسأله دومی است. یعنی یک موقعی من خودم به این جمعبندی می‌رسم ساعاتی که برای نیایش با خدای خود باید بگذارم، بیشتر از هفده رکعت نماز یومیه است، ایرادی ندارد. ولی اگر بخواهم بروم در مسجد نماز بخوانم، باید یک سری مسائل را رعایت کنم. من حس می‌کنم این داستان محسنیه و یا مراسماتی که که گاهی بچه‌های مذهبی برگزار می‌کنند، بیشتر به واسطه عشق است، ولی نباید عمومی بشود. اگر هم عمومی بشود، ضررهایی خواهد داشت.
 
چه ضررهایی خواهد داشت؟
ضررش این است که بعضی از علما و بزرگان می‌گویند اگر این جلسات زیاد بشود، اصل موضوع عاشورا کم رنگ بشود ومردم دائما عزاداری ببینند زده می‌شود و مثلاً تأثیری که این دستگاه در محرم می‌تواند بگذارد، دیگر وجود نداشته باشد. یک بخشی از این حرفها درست است، و بخش‌هایی را هم شخصا قبول ندارم.
 
چطور قبول ندارید؟
هچنین اتفاقی نمی‌افتد.
 
اما یک جوانی بعد از دو ماه محرم و صفر می‌خواهد جشن ازدواجش را برگزار کند. به احترام دستگاه امام حسین(ع) دو ماه صبر کرده، اما بعد از دو ماه هم برخی می‌گویند نباید جشن گرفت، چرا که ایام محسنیه است. این موجب زده شدن این جوان از عزاداری نخواهد شد؟
من این کارها را هم قبول ندارم. گرچه خودم ۶۹ روز پیراهن مشکی می‌پوشم. همه دو ماه سیاه می‌پوشند، اما من نه روز بعد پیراهن مشکی ام را در می‌آوردم. نمی‌توانم همه را اجبار کنم شما هم این کار را باید بکنید. این یک اعتقادی است که برای خودم دارم و برای خودم محترم است و قرار نیست این مسأله به جامعه القا شود که همه باید پیراهن مشکی‌شان را ۶۹ روز بپوشند. و بهتر هم این است که وقتی صفر تمام می‌شود هم اصلاح بکنند و پیراهن سفید بپوشند. اما هرکس شخصا اعتقاداتی دارد. اما القا کردن این اعتقادات به جامعه و یا حتی کسانی که دنباله رو آدم هستند، زیاد خوب نیست.
 
حتی اگر جلساتی دوست دارم بگیرم و احساس کنم روضه‌ای برای حضرت فاطمه زهرا(س) برپا شود، ‌ایرادی ندارد. برای خودم می‌روم یک گوشه‌ای و یک محفلی برگزار می‌کنم. ولی اینکه بخواهد در جامعه عمومیت پیدا بکند، ‌خوب نیست؛ مطمئنا ضرر می‌زند.
 
خب همین مجموعه مجلس‌های خصوصی است که منجر به عمومیت در جامعه می‌شود. برخی که از روی محبت از قبل از فاطمیه اول تا بعد از فاطمیه دوم و تا ولادت حضرت فاطمه(س) پشت‌سر هم مجلس می‌گیرند و آن را فاطمیه می‌نامند، همین منجر به عمومیت شده است. گرچه محفلشان خصوصی باشد، اما وقتی حاج رضا هلالی را دعوت می‌کنند، طبیعتاً برای مجلس‌شان تبلیغ می‌کنند و اینگونه خواه ناخواه عمومی می‌شود.
 
ما جلسات هفتگی هم داریم. اگر با این تفکر بخواهیم جلو برویم، باید بگوییم جلسات هفتگی هم نباید باشد. چرا که مثلاً دچار روزمرگی می‌شویم.
اما اینطور نیست. ما جلسات که هفتگی برگزار می‌کنیم، تبلور ویژه اش می‌شود مراسم محرم. شما فکر نکنید یک دفعه ده هزار نفر شب اول محرم در سالن کشتی جمع می‌شوند. سال پیش اینگونه نبود. ۱۵ سال پیش اینطور نبود. نمی‌خواهم بگویم جلساتی نبوده است. اما جوانانی با این تیپ و این سیاق، در جلسات نبودند. جمع خاص دیگری وارد این حوزه شده‌اند، این خیلی مهم است. بنده و شما به سر و کله‌مان هم بزنند، پیراهن مشکی‌مان را در نمی‌آوریم. اما کشاندن جماعت دیگری غیر از بچه‌های حزب اللهی، خیلی مهم است. این فضا و بستر در قبل از محرم فراهم شده که تبلورش در محرم می‌شود که جمعیتی ۱۰ هزار نفری می‌آیند. این حسنش را هم باید دید.
 
اما در مورد دهه‌هایی که برگزار می‌شود، فکر می‌کنم باید به علما رجوع کرد. به بزرگترهای دین. مشورت کردن با آنها و از آنها راهنمایی خواستن. ولی در این قضایا زیاد هم نباید حساس شد. این حساسیتی که ایجاد بشود، خوب نیست. مثلاً در ایام محرم آسیب شناسی خیلی زیاد شده است. اول محرم شروع می‌کنند به آسیب شناسی هیأت‌ها.
 
به جای اینکه زیبایی‌های جلسات امام حسین(ع) را ببینند، به حاشیه‌ها می‌پردازند. چرا؟ چون فکر می‌کنند این حاشیه‌ها برای مردم جالب‌تر است. مثلاً امسال از شبکه اول سیما برنامه‌ای پخش شد که من خیلی متأسف شدم. و متأسفانه بزرگان ما هم منبر می‌رفتند. بالاخره مردم نگاه ویژه‌ای به این آیت الله دارند. وقتی اینها را می‌بینند که مثلاً راجع به عزاداری سنگ صحبت می‌کنند، ‌عجیب است. من از سنی که شروع به مداحی کردم تا الان، ‌به شهرستانهای زیادی برای مداحی رفتم، مجالس خیلی زیادی رفتم، شاید خیلی از آقایان به دانشگاه‌هایشان و مراتب علمی‌شان می‌رسیدند، - که همه آنها محترم است، من در هیأت‌ بودم. هفته‌ای که هفت روز است، من شش روزش را روضه بودم. الان مقداری به خاطر کسالتم کمتر شده است. من شخصا تا حالا ندیدم جایی عزاداری سنگ انجام بدهند. اگر هم باشد خیلی خیلی کم است. آنقدر اقلیت هست که به صدا و سیما نرسد و شب اول محرم صدا و سیما گزارش تهیه کند. که توده مردم ببینند و بگویند این هیأتی‌ها همه اینطور هستند، اصلاً سمت این چیزها نرو. یعنی با این کارشان مذهب را زیر سؤال می‌برند. گاهی دفاع بی جا و دفاع بی‌موقع موجب چنین مسأله‌ای می‌شود. این آقایان اکثرشان عالمان دین و بعضا پیشکسوت هستند. طبیعتا نسبت به این دستگاه دلسوزی دارند اما باید وقت‌شناس باشیم و بدانیم در چه تریبونی صحبت می‌کنیم. تأثیر منفی که آن برنامه آسیب شناسی که برگزار می‌کردند، می‌گذارد، هیچ وقت نمی‌تواند چیزی را درست کند. چرا؟ چون دقیقاً آن ساعتی که آن برنامه پخش می‌شود، بچه‌های هیأتی، همه در مجالس روضه هستند و عامه مردم این برنامه را نگاه می‌کنند. و بعد مردم فکر خواهند کرد اکثر کسانی که پیراهن مشکی می‌پوشند و عزاداری می‌کنند، به این شکل هستند. مثلاً شیشه زیر پایشان می‌ریزند و به یاد حضرت رقیه(س) رویش راه می‌روند و یا سنگ به سرشان می‌زنند به نام عزاداری سنگ. اصلاً چنین چیزی نیست.
 
ما باید یک ممیزی قائل شویم. نباید در شبکه اول و در دهه محرم که همه گرم امام حسین(ع) و این حرکت زیبای حضرت سیدالشهدا(ع) هستند بیاییم به حاشیه‌هایی بپردازیم که اصلاً لزومی ندارد. یا آنقدر کم است که اصلاً نیازی نیست در این برهه به این مسأله پرداخته شود. اما این کار به چه هدفی صورت می‌گیرد؟ چه کسانی این کار را می‌کنند؟
من به تمام پیشکسوتها و علما احترام می‌گذارم. اما چقدر این بزرگواران خودشان را وقف جوان کرده‌اند. وقف جوانانی که منتسب به امام حسین(ع)‌ هستند. جوانان حضورشان در هیأت‌ها به خاطر امام حسین(ع) است. بزرگان ما باید به جوانان سرکشی بکنند. باید به جوانان و به این جلسات نوپا رسیدگی بکنند. باید ارتباطشان را با این هیأت‌ها زیاد بکنند. متأسفانه خیلی از بزرگان روحانی ما ارتباط آنچنانی با جلسات هیأت‌ ندارند. نتیجه‌اش این می‌شود که جلسات ما مداح محور می‌شود. چرا که جای ارتباط با روحانی خالی است، و مداح ارتباطش با مردم زیاد است. ما از آن طرف جلساتی هم داریم که خیلی با روحانیت مأنوس هستند.
 
دوستانی در خارج از کشور دارم که به ایران آمدند. یک جمع ۴۰- ۵۰ نفری از خارج از کشور برای دیدن علما به ایران آمدند. وقتی برای دیدن بزرگان روحانی رفتیم، متأسفانه دفاتر اکثرشان به ما وقت ملاقات ندادند. ما حتی مسؤول دفترهای مراجع را هم ندیدیم. ولی همان موقع از آقای شیرازی وقت گرفتیم. به بهترین نحو برخورد کردند و خودش آمد و نشست و صحبت کرد و گرم گرفت. طوری که بعد از آن دیدار دو دسته شدند.فرقه شیرازی این برخوردشان است، ما روحانیون ما رفتارشان متفاوت است. نتیجه اش هم مشخص است. متأسفانه دوری هست و ارتباط نزدیکی وجود ندارد و نتیجه اش جدایی بچه‌ها از روحانیت می‌شود. نتیجه اش این می‌شود که بچه‌ها به جاهایی می‌روند که نباید بروند. مثلاً برخی هیأت‌ها جاهایی می‌روند که نباید بروند. من فکر می‌کنم مقصر به غیر از برخی هیأت‌ها که اشتباه می‌کنند و کارشان اشتباه است، برخی از بزرگان ما هم مقصر هستند که این جوانان را رها کردند. نمونه اش یک چیزی مثل همین چالش اخیر است. من به یک زبان دیگری صحبت کردم. زبان برخی از جوانان بود.
 
شما فرمودید جلسات نسبت ۱۵-۱۰ سال گذشته زیاد شده است. از زمان هیأت‌تان در مسجد اباذر و یا حسینیه قهرودی‌ها به یاد داریم که جمعیت زیاد بود، اما با الان قابل مقایسه نیست. حتی سالهای بعدش بعضا مشکل کمبود فضا برای سینه زن وجود داشت.
مخاطب زیاد شده بود.
 
با توجه به اینکه در سالهای قبل و دهه گذشته وضع عمومی فرهنگ و حجاب و...بهتر بود، فضای جنگ و شهادت و شهدا بیشتر بود، اما الان مخاطب بیشتر شده است.علت چیست؟
این جا هم بنگاه جذب جوان شده است. ما در خط مقدم جبهه می‌جنگیم. ما نمی‌توانیم هیأت‌ را رد بکنیم. هر قشری برای خود مستمعی دارد. تمام آقایانی که مداحی می‌کنند به نظرم لازم و واجبند. همه شان یک قشر خاصی را در خانه امام حسین(ع) آورده اند. حالا چون با سبک و سیاق و سلیقه ما نمی‌خورد، حق نداریم رد کنیم. حالا ممکن است در کارشان اشتباه هم داشته باشند، حتی خود من. اما ما نیمه خالی لیوان را نبینیم، آن‌طرف را هم ببینیم.
 
ببینید، همانطور که حاج منصور ارضی یک قشر خاصی را در صنف لباس فروش‌ها جمع کرده است. یا طیف حاج آقای خلج را هیچ وقت در جلسه من نمی‌بینید. طیفی که در جلسه من می‌آیند شاید به جلسه آقای خلج نروند. همینطور دیگران. طیفی را که در جلسه آقای نریمان پناهی هستند هیچ وقت در جلسه آقای محمود کریمی نمی‌بینید. طیفی که دور آقای سعید حدادیان هستند، در هیأت‌ سید علی مؤمنی نمی‌بینید. افراد جلسه آقای سید علی مؤمنی را هیچ وقت در جلسه آقای میثم مطیعی نمی‌بینید. می‌خواهم بگویم افراد مختلف کارشان را می‌کنند و قشرهای مختلف را جذب کرده اند. و هیچ کدام برتری خاصی ندارند. اصل موضوع امام حسین(ع)‌ است.هرکس یک راهی را انتخاب می‌کند. ما حق نداریم دیگری را انکار کنیم. هرکدام به اصل موضوع نزدیک‌تر باشند موفق‌ترندو خوشا به سعادتشان.
 
هیأت‌الرضا و دیگر هیأت‌ها چه شد که شلوغ تر شدند؟
چون جوان پسندتر شد. سبک شور هم خیلی تأثیر‌گذار بود. در ابتدا خیلی‌ها کوبیدند. ولی فکر می‌کنم تأثیر خوبی داشته است. برخلاف خیلی‌ها که این سبک را شاید نپسندند، ولی توانسته خیلی‌ها را به در خانه امام حسین(ع) جذب کند. حالا این را که می‌گوییم، بعضی‌هامی‌گویند به چه قیمتی؟ که من این‌ها را قبول ندارم. بعضی‌ها بودند حتی با خالکوبی به جبهه‌ها رفتند. پس آنها در آنجا چه می‌کردند؟ بالاخره همین بچه‌های کوچه و بازار بودند. من می‌گویم تأثیری که باید انجام می‌شد، انجام شد.
 
من آدم می‌شناسم که در فضای مذهبی نبود و کل بدنش خالکوبی بود. اما حالش دگرگون شد. در کدام هیأت‌؟ در هیأتی که اگر کلاهمان هم آنجا بیفتد، سمتش نمی‌رویم. ولی در همان هیأت‌ عوض شد.
 
اما برخی مداحی‌ها که به سبک ترانه‌های غربی بود.
من اصل این موضوع را نمی‌پسندم. این کار الان اصلاً درست نیست. اما همان ترانه‌خوانی و سبک‌هایی که اشتباهاً خوانده شد باعث شد که شاعران ما این خلأ را حس کنند. این اشتباهات باعث شد ما به یک جایی برسیم که امروز سبک‌هایی در شور درست می‌شود که بد نیست. سابقاًً به شاعر می‌گفتیم برای شور شعر بگو، می‌گفت اصلاً شأنیت من این نیست، من فقط مثنوی و غزل و مرثیه می‌گویم. بسیاری از آقایان این مسأله را تصدیق می‌کنند. خیلی از شاعران شأن خودشان را سرودن شعر برای شور نمی‌دانستند و هنوز هم نمی‌دانند. ولی این باعث شد که آن خلأ حس شود و صرفا خودشان را نبینند. اگر این دستگاه و پتانسیل را ببینیم، ‌خودمان را برایش خرج می‌کنیم. طرف می‌گفت من می‌خواهم کتاب چاپ کنم، غزل خیلی خوب است که هرکس بخواند بگوید عجب شعرهایی دارد. نفس است. هرکس یک جور گیر است. این هم یک جور نفس است که من حس کنم که خودم باید جایگاهم را در دستگاه امام حسین(ع) تعیین کنم. از آن طرف شعرایی داریم که همه جوره خودشان را وقف این راه کرده اند. می‌بینند چه خلأهایی هست که آنجا را پر کنند. مثل آقای علی اکبر لطیفیان و بسیار افراد دیگری که اسمشان در خاطرم نیست.
 
می‌خواهم بگویم یک سری اشتباهاتی هم اگر در ابتدای راه بود، آن اشتباه به مرور زمان تصحیح شده است و به حداقلی رسیده است. سبک ترانه خوانی واقعاً به حداقل رسیده است. ولی قبلاً بایی هم نداشتند، چون ملودی نبود. چیزی نبود. مثلاً فلان ملودی را در یک جایی می‌شنید و به گوشش می‌خورد، ملودی اش را یاد می‌گرفت، به شاعر می‌گفت روی این سبک شعر بگو. شعر می‌گفت و مداح هم می‌خواند و بعد متوجه می‌شدند آهنگ ترانه فلان کس است. ولی الان دیگر اینطور نیست. برنامه‌ریزی می‌کنند. شاعر ملودی درست می‌کند. صحبت‌های حضرت آقا هم بسیار کمک کرد. به جایی رسیده که الان همه چیز سرجای خودش است. بالاخره زمانبر بود. همه چیز زمان می‌برد. ولی به قول عربها <إشویه إشویه> یعنی یواش یواش. ما که نمی‌توانیم همه هیأت‌ها را یک شبه درست کنیم. ما مکلفیم به وظایف خودمان عمل کنیم. وظیفه بنده رضا هلالی خواندن است. باید سعی کنم خودم را به معارف دینی و علما نزدیک کنم. عالم یک وظایفی دارد. سازمان تبلیغات اسلامی هم وظایفی دارد. وظیفه اش پشتیبانی و تدارکات این جلسات است. درست است باید مردمی باشد و مردم باید کمک کنند و با هزینه مردم برپا شود. اما شوخی نیست. ما الان در جنگ هستیم. متأسفانه برخی حکم «بنی‌صدر فرهنگی» را دارند. جلسات پشتیبانی و تدارکات می‌خواهد. مگر کم است جمعیت ۱۰ هزار نفری؟ فقط جلسات ما این‌گونه است. اگر حساب کنید، مثل ما خیلی هستند. چرا اینها یاری نمی‌شوند؟ مگر رهبری این همه راجع به جوانان صحبت نکردند؟ مگر رهبری راجع به تقویت جبهه فرهنگی تأکید نکردند؟ آیا این کارها تقویت است؟ محرم که می‌شود، به اسم آسیب شناسی از روی همه این بچه‌ها رد می‌شوند و آنها را له می‌کنند. سال به سال هیچکدام‌شان به جلسات نمی‌روند و سراغی از این جلسات نمی‌گیرند. بعضی اصلاً شأنیت خود را نمی‌دانند که به این جوانان سر بزنند. از بابت پشتیبانی و تدارکات، کسانی که متولی هستند، ‌نمی‌رسند. همه بسترها آماده است که جوان بپرد و برود. از آن طرف طیفی منسوب به آقای شیرازی و اینها، می‌آیند مداح مان را با پول می‌خرند و برای فکر خودشان می‌برند. از این خلأ استفاده می‌کنند.
 
جوان عاشق این است که خود را برای امام حسین(ع) بکشد. دقیقاً روی چیزهایی که جوان علاقه منداست ، راه می‌روند و توجه نمی‌کنند. هیچ کمکی هم نمی‌کنند. هیچ نصیحتی هم نمی‌کنند. هیچ پشتیبانی هم نمی‌کنند، هزار انتظار هم دارند. پیدا کردن بسیاری از این روحانیون، از جلسات اداری سخت است. دعوت کردنشان خیلی سخت است. من همینجا از خیلی از روحانیون می‌خواهم که به جلسات رسیدگی بکنند. هفته‌هایی که بیکارند به جلسات سر بزنند و ببینند جوان چه می‌گوید. مگر چیزی از آنها کم می‌شود؟ چه زمانی می‌خواهیم خود را وقف جوانان بکنیم؟ شأنیت مان اجازه نمی‌دهد!
 
آن جوان هم هیچ وقت سمت این روحانی نمی‌رود. این‌ها دو طرفه است. خلاصه هیچکس به وظیفه خود عمل نمی‌کند، همه هم از جوان انتظار دارند.
شیعه‌های انگلیسی به نحو احسن در حوزه خودشان کار می‌کنند. اما جریان حزب اللهی و انقلابی چه کار کرده است؟ آنها چند شبکه دارند و ما چند شبکه داریم؟ ما در صدا و سیما هم شبکه قرآن داریم که به نظرم اشتباه است. ما قرآن تنها نمی‌خواهیم، عترت تنها را هم نمی‌خواهیم. قرآن و عترت با هم است. کسی هم پیگیر نیست و اصلاً متوجه نیستیم.
 
جوانان امام حسین(ع) را دوست دارند. مردم امام حسین(ع) را دوست دارند. این یک فرصت و پتانسیل است. از این فرصت استفاده نکنیم، قطعه قطعه جدا می‌کنند و می‌برند. یک طیف شیعه‌های انگلیسی، یک طیف ضد انقلاب و...، ما هم هنوز در فکر منجمد خودمان هستیم. و به نظرم هیچکسی مثل خود حضرت آقا درکی از این موضوع ندارد. حضرت آقا نامه‌ای نوشتند به جوانان اروپایی، این نشان از درک عمیق ایشان دارد. این نشان از نقش جوان دارد. حضرت آقا صحبت‌های زیادی می‌کنندکه متأسفانه به نصیحت‌های ایشان آن‌طور که لازم است توجه نمی‌شود. چرا حضرت آقا باید به جوانان نامه بزند؟ و این بسیار مهم است که درک کامل و عمیق حضرت آقا را نشان می‌دهد، ولی در بسیاری از مسئولین بی توجهی وجود دارد و ما گله داریم.
 
به عنوان بچه‌های هیأتیو حزب اللهی و مداحان و...، ‌چطور باید با این شیعه انگلیسی مقابله کنیم. و آیا سابقه داشته که سراغ شما هم بیایند و بخواهند شما را جذب کنند؟
بله. خیلی به من نامه دادند. دقیقاً در برهه‌هایی که برایم مشکل درست می‌شد، آدم‌های عجیب و غریب به من احترام ویژه می‌گذاشتند. در برهه‌هایی که از هزار سو به من حمله می‌شد، بهترین کلماتی که یک روحانی می‌تواند استفاده کند، به من می‌گفت. من نامه‌هایشان را دارم. دقیقاً در برهه‌ای که صدا‌و‌سیما، جلسات ما را سانسور می‌کند، آنها می‌گفتند اگر عنوان محفل بسیجیان را بردارید، ما برنامه شما را در شبکه‌هایمان پخش می‌کنیم. ببینید چقدر زیرک هستند. و این در هیأت‌ها بسیار است. هیأت‌ها مشکل پول دارند، مشکل برگزاری جلسات دارند. برنامه‌ای مثل مدافعان حرم کم نیست. روز شهادت حضرت امیرالمؤمنین(ع) فکر نمی‌کنم جلسه‌ای برگزار شود یا دسته عزاداری راه بیندازند.چون شب قبلش شب احیا است، روزه، گشنه، تشنه، شب قبلش هم عزاداری کرده‌اند و سینه زده‌اند، چرا باید بیایند و دور هم جمع بشوند؟ برنامه مدافعان حرم که برگزار شد، فکر نمی‌کنم یک همچنین جمعیتی در روز عاشورا هم جمع بشوند. این نشان می‌دهد که مردم این دستگاه را دوست دارند. در همان موقع من برای پخش تیزر تبلیغات مراسم به صدا و سیما مراجعه کردم. حتی گفتیم اسم کسی را هم نزنید و صرفا مراسم را تبلیغ کنید. می‌خواستیم اصل کار دیده شود. همان را هم ممانعت کردند. این بچه بازی‌ها چیست؟ گفتند چون اسم هیأت‌تان هیأت‌الرضاست و فلانی در آنجا می‌خواند، پخش نمی‌کنیم. ببینید در کجا گرفتاریم؟ نه اینکه این مشکل، مشکل من باشد، اکثر هیأت‌ها این مشکل را دارند. باید یک جلسه بگذارند، پیشکسوت‌ها بشینند و دو دقیقه هم به حرف جوانان گوش کنند. همان پیشکسوت توقع دارد جوان بیاید پای منبرش فقط گوش کند. خب شما که خودتان دلسوز دستگاهید، اینها جوانند و خام، شما که پیشکسوت هستید، ‌یکبار جوانان را جمع کنید و بگویید شما صحبت کنید و من گوش کنم. آیا این کار شده است؟
 
در سخت ترین شرایط جوان‌ها تلاش کردند. خیلی از کارها عالی بوده است. برخی از کارها هم اشتباه بوده است. مثلاً خود من کارهای اشتباه داشته ام. اما آن اشتباهات را بزرگ کردیم. جامعه آن را بزرگ نکرد. قشر مذهبی اشتباهات را بزرگ کرد و گفت وامصیبتا، و از کنار زیبایی‌ها با بی‌خیالی گذشتیم. هیچ تشویقی هم صورت نگرفت.
 
بچه هیأتی‌ها چطور با جریان شیعه انگلیسی و شیرازی‌ها مقابله کنند؟
تقویت نیروهای انقلابی و حزب اللهی.
 
تبیین بفرمایید.
ببینید، ۱۰ بار اگر شیعه انگلیسی بیاید که این جوانان دست از نظامشان بر نمی‌دارند. اصلاً ما را به این اسم می‌شناسند. از روز اول من همین ریش را داشتم تا روزی هم که بمیرم همین ریش را دارم. منظورم این است که ما را به عنوان یک بچه حزب اللهی می‌شناسند و این جریان هیچ وقت دست از آقایمان بر نمی‌داریم. این اعتقاد ماست. انقلاب‌مان را دوست داریم.
 
رهبرمان را دوست داریم. شهیدان‌مان را دوست داریم. من ۱۰ سال شب جمعه‌ها می‌رفتم بهشت زهرا(س) و با گلاب قبر شهید گمنام می‌شستم. مگر کسی به من جایزه می‌داد؟ مگر کسی از من عکس می‌گرفت؟ شبهای زیادی به مزار شهدای شهرک محلاتی می‌روم. زمان تشییع شان هم، خودم آنجا مداحی کردم. شبهای زیادی با موتور سر خاک شهدا می‌رفتیم. ما که از این دستگاه جدا نمی‌شویم. چقدر به ما بی‌محبتی کردند. چقدر تیکه انداختند، چقدر کتکم زدند. چقدر پیشنهادهای خوبی داشتیم برای عوض کردن راه‌مان. اما عقایدمان را دوست داشتیم و به پای آن ایستاده ایم. من دوکوهه را با هیچ چیز عوض نمی‌کنم. چه روزهایی بود که هیچکس در دوکوهه نبود، با دوستانم به آنجا می‌رفتم. آنجا را دوست دارم. این محیط‌ها بهترین خاطراتم را برایم زنده می‌کند.
 
ولی یک سری افرادی که وارد این دستگاه شده‌اند و می‌توانیم جذبشان کنیم، ‌وقتی به آنها رسیدگی نمی‌شود و اهمیتی به آنها داده نمی‌شود، مطمئن باشید شیعه انگلیسی به سراغش می‌آید و از وسط راه او را می‌برند و در تهران نیروسازی می‌کنند. هنگامی که رفت و به نیروی او تبدیل شد، ما تازه یادمان می‌افتد برویم او را بکوبیم. ضررش هم به دستگاه امام حسین(ع) وارد می‌شود. من می‌گویم همان اولی که می‌خواهند بیایند این جوان را ببرند، باید به او توجه کرد. با این جوان بشینیم. با او حرف بزنیم. این جوان به اسم امام حسین(ع) آمده و عاشق اربابش است. وگرنه کسب و کار زیاد است. الان که همه چیز فراهم است. می‌توانست در پارتی‌های شبانه برود. اما از سر علاقه و عشق به هیأت‌ آمده است. این هم از برکت امام حسین(ع)‌ است. ما فکر نکنیم کار خاصی کرده ایم و تأثیر آنچنانی داریم. این‌ها همه از برکت علما و بزرگان دین ماست. ولی فکر نکنیم کار شاقی می‌کنیم. از قضا وظیفه مان را در حوزه فرهنگی به درستی انجام ندادیم. از ته آن هم شیعه انگلیسی که هیچی، بدتر از آن هم باید در بیاید. چون مواظب کارهایمان نیستیم. ما هوای جوان هایمان را نداریم.
 
- ماجرای چالش حسینیه چه بود؟
من اصلاً اینستاگرام ندارم و در این فضاها نیستم. حوصله‌اش را هم ندارم. اما این آخرین اقدام ما بود.
 
چه شد که هیأت‌الرضا(ع) این همه حسینیه عوض کرد. از مجیدیه و بعد مسجد ابوذر و حسینیه قهرودی‌ها و حسینیه چمنی و اخیراً هم حسینیه موسی بن جعفر(ع) در میدان خراسان.
شاید باورتان نشود. حسینیه‌ها را اجاره میدهند. آیا می‌شود مسجدی را برای نماز اجاره بدهند؟ آیا خنده‌دارنیست؟ الان در مملکت شیعه ما، آیا این اتفاق، اتفاق بدی نیست؟ آسیب نیست؟ آسیب فقط آن کسی است که در صورت خود می‌زند؟ چرا کسی نمی‌آید این مسأله را پیگیری کند؟ چرا فقط در دهه محرم دنبال آسیب‌شناسی هستند؟ الان بیایند آسیب شناسی کنند. یکی از آن همین است. آیا این آسیب نیست که بچه‌های هیأتی ما برای برگزاری مجلس باید به افراد مختلف با طرز تفکرهای مختلف که شاید یکی از آن همین شیعه انگلیسی باشد، رو بزنند؟ آنها هم می‌گویند اولین کاری که باید بکنید، این است که عکس آقای فلانی را بالا نصب کنید. اولین کاری که باید بکنید این است که عکس حضرت آقا را پایین بیاورید.
 
حسینیه را درست کرده‌اند، طبقه پائینش را کرده‌اند آشپزخانه، بالایش را باشگاه ورزشی، طبقه آخر را هم میخواهند تالار پذیرایی بکنند. اصلاً مگر می‌شود در اینجا کار فرهنگی کرد؟ اینها با هم همخوانی دارد؟ بخش دیگری از حسینیه‌ها هم هستند که برخی بزرگان و پیشکسوت‌ها آنجا را ساخته‌اند و خودشان جلسه‌ای برگزار می‌کنند و هیچ وقت به کسی نمی‌دهند. عده‌ای دیگر هستند، جلسه‌هایی دارند، که متعلق به اقوامشان بوده، و الان هم به نام صنف فلان شهری‌هاست. آنها هم حسینیه نمی‌دهند، و آنرا برای مجالس ختم‌شان گذاشته‌اند که اگر کسی بمیرد، جلسه‌شان را در آنجا برگزار کنند. خب بچه‌های جوان کجا بروند؟متأسفانه بعضا مجبور می‌شوند به خاطر جلسه روضه برگزار کردن، به حسینیه‌ای بروند که صاحبانش اصلاً در خط انقلاب نیستند. این درد ماست. بعد هم مجبور می‌شود تفکرات آن فرد را پیاده کند.
 
ثانیاً آن کسانی که باید از کارهای فرهنگی پشتیبانی کنند و حمایت مالی کنند، به وظایفشان عمل نمی‌کنند. آنوقت پول جلسات را شیعه انگلیسی می‌دهد، که وضع مالیشان هم خوب است. مکان برگزاری جلسات از آنهاست، پول هم از آنهاست، چطور توقع داریم حرف از انقلاب و شهدا بزند؟چه زمانی دودش به چشم ما می‌رود؟ ۲۰-۱۰ سال دیگر! امروز این مصاحبه در یادتان بماند تا آن موقع، که باید دنبال مداح‌ها بدویم. خدا حاج منصور ارضی را حفظ کند، ولی اگر آن زمان ایشان نباشد، نقطه ثقلی وجود ندارد که مداح‌ها حرفش را گوش بدهند. بالاخره حاج منصور مو سفید کرده و زحمت کشیده است. ۱۰ سال دیگر با این وضعیتی که پیش میرویم، باید بگویم واویلا. یعنی به معنای واقعی کلمه واویلا. نمیدانم چرا این مسأله را درک نمی‌کنند. من فریاد و صدایم به جایی نمی‌رسد. اینکه می‌گویم حسینیه نداریم و اسم چند نفر را‌ آوردم، منظورم آن چهار نفر نبود، چرا که سه نفرشان حسینیه دارند. من شاخص‌ها را گفتم. وضعیت ما این است. وای به حال بقیه. آن وقت خطر شیعه انگلیسی جدی خواهد بود و ده سال دیگر نمایان می‌شود. دو شاخه شدن در این دستگاه خیلی بد است. ما چیزی را که داریم باید حفظ کنیم. اجازه ورود تفکری غیر از تفکر انقلابی را نباید بدهیم. جوانان این مملکت خون دادند. این همه زجر و آوارگی و خستگی و زحمت کشیدند، باید اینها را حفظ کرد.
 
داستان چالش هم در این راستا بود. همه حرف من این نبود که بگویم ما مالکیت حسینیه می‌خواهیم. یک نهادی بیاید یک فضایی را درست کنند که بچه‌های هیأتی مجبور نباشند آویزان هرکسی با تفکرات بد و زشت و انگلیسی بشوند که جمع کردنش در سال‌های آینده کار ساده‌ای نیست.
 
چه شد که هیأت‌ الرضا(ع) چند بار محل برگزاری جلساتش را تغییر می‌داد؟
شاید ۱۰ باری عوض کردیم. یا اتفاقاتی رخ می‌دهد که با ما جور در نمی‌آید، ‌یا متأسفانه زیرآب می‌‌زنند. یک دروغ‌هایی پشت سرمان می‌گویند و آنها هم باور می‌کنند. مثلاً در یک امام‌زاده که بودیم، به مسئول آن وقت امام‌زاده گفته بودند، اینها موقع سینه زنی پرده‌ها را کنار می‌زنند، زنها می‌ایستند و سینه زدن آقایان را تماشا می‌کنند. آن شخص متولی بدون تحقیق، گفته بود همه را بیرون بریزید. چه کسی این دروغ را گفته بود؟ خادمی که آنجا مجبور بود تا ساعات آخر شب بماند و در را باز نگه دارد. آیا اینها درد نیست؟ این مسأله حسینیه واقعاً جدی است. این اخطاری به مسئولین است که باید حواسشان را جمع کنند و مواظب هیأت‌ها و جوانان باشند.
 
با عرض معذرت، از طرف یکی دو نفر ناشناس، واکنشی به حرکت چالش حسینیه در اینستاگرام انجام شد، که با همان حرکات می‌گفتند شما بیایید بخوانید ولی پول نگیرید. حسینیه می‌دهیم، پول نگیرید.
 
آن افراد را می‌شناسم. دقیقاً افرادی هستند که چشم دیدن ما را ندارند. الان در مردم باب کرده‌اند که اینها پولکی هستند. ولی حقیقت این نیست. خیلی از آقایانی که ناراحتند خود من را با پول‌های هنگفت دعوت کردند، به امام حسین(ع) قسم من نرفتم و اینها عقده گرفتند. این را در جامعه برای ضعیف کردن مداحان باب کردند. درمورد این چالشی که من مطرح کردم اگر این حرکت یک حرکت غلط باشد مطمئناً یک مقصری دارد و این اتفاق یک دلایل بزرگتری هم دارد باید این مقصر شناسایی بشود.
 
نظرتان راجع به پول گرفتن مداحان چیست؟ خیلی ازمداحان شماره حساب می‌دهند و دراین مورد حرف‌های زیادی وجود دارد.
ببینید من نمی توانم راجع به دیگران حرف بزنم و نمیگویم هم که این داستان‌ها وجود ندارد. ببینید یک مداح اگر بخواهد از این راه پول در بیاورد چرا در دهه‌های محرم و فاطمیه که می‌تواند پول خوبی در بیاورد، در هیات‌ خودش روضه می‌خواند ؟ این که می‌گویند مداح‌ها پولکی هستند، آیا اینجا این مداح نمی‌تواند جاهای دیگری برود، ولی با این حال در هیات‌ خودش می‌خواند. چرا در دهه فاطمیه در هیات‌ خودش می‌ماند و نمی‌گوید آقا من کاسبم و می‌روم فلان شهرستان که پول خوبی هم می‌دهند. خود من را بارها برای روضه‌های خارج از ایران دعوت کرده اند.
 
تا حالا برای مداحی به خارج از کشور رفته اید؟
والله نرفته‌ام. البته من از هواپیما هم می‌ترسم. شاید یک دلیلش هواپیما باشد. ولی بیشتر مناسبت‌ها را در تهران می‌مانم. می‌ماند یکسری برنامه‌های سنواتی که مثلاً یکی اش اینست که من ۱۲ سال است به مهدیه تهران برای روضه می‌روم که می‌توانید سؤال کنید من تا به حال یک ریالی پول نخواسته‌ام. سال ۸۰ برای دهه اول محرم می‌رفتم قم، که به علت شلوغی من را با موتور می‌بردند سر جاده و از انجا با پراید می‌رفتیم قم. ساعت ۱۲ شب. بعدش می‌رفتم زیر سرم. روزی هم که تمام شد فقط یک عروسک دادند برای دخترم. ولی بعد به قدری برای من شایعه درست کردند که این آنقدر پول گرفته تا بیاید اینجا، که این بی انصافی است. حالا چه کسانی این شایعه را درست کردند؟ هیات‌های دیگری که یا دعوت کرده‌اند نرفته‌ام هیات‌شان یا گفتم من اصلاً این‌ها را قبول ندارم. اینکه مثلاً شما را به یک هیاتی در استانی دعوت می‌کنند که آن استان یا شهرستان خودش مداح دارد، اینها شما را دعوت می‌کنند تا روی مداح شهر خودشان را کم کنند. این را وقتی من خیلی کوچک بودم حاج منصور یادم داد، گفت : ببین بابا جان حواست باشد، یک وقت می‌شود که تو را برای شهری دعوت می‌کنند تا روی مداح شهر خودشان را کم کنند، مثل چند سال پیش که من را برای یک هیاتی در قم دعوت کردند، آنها یک مداحی داشتند که الان اسمش را در ذهنم نیست ولی مهم اینجاست که وقتی من شروع کردم به خواندن یکی از اینها به ان یکی گفت: حال کردی؟ ببین حالا چه پوزی از این مداح ،مداح خودشان، بزنیم. ببینید با آدم چه قمار بازی هایی می‌کنند! طرف می‌رود جلسه می‌گیرد، اگر بنا به جلسه امام حسین(ع) باشد که همه این بچه‌ها در هیات‌های خودشان دارند خدمت می‌کنند، بدون پول، بدون هیچ منتی، تازه پول هم می‌گذارند. ولی وقتی طرف می‌خواهد ایشان را ببرد فلان شهرستان، اگر می‌خواهد برای امام حسین(ع) بخواند هرچه به او بدهی کم است. در زمان امام رضا(ع)، ایشان به شاعری که در مدح ایشان شعر سروده بود، به پول ما نزدیک به دویست میلیون تومان طلا دادند که اگر ما بودیم می‌گفتیم ببین چطور با پول بیت المال ولخرجی می‌کند و از پول بیت المال می‌بخشد. ا
گر ما بودیم به امام رضا(ع) هم گیر می‌دادیم که ببین پول مفت را می‌دهد تا برای فک و فامیلهایش شعر بگویند. اگر این طرز تفکر ما باشد که این‌ها را هم می‌گفتیم وگرنه اگر او برای امام حسین(ع) خدمت می‌کند که هرچه پول به او بدهی کم است. طرف می‌رود بهترین بنر را می‌زند، بهترین اکو را سفارش می‌دهد، کلی خرج شام و وغیره می‌کند بعد به پول دادن به مداح که می‌رسد هزار ان قلت می‌آورند. این سله دادن مرسوم است و کسی که نمی‌گیرد اشتباه می‌کند. من در مورد تعیین کردن پول و قیمت و حدود شرعی اینها چیزی نمی‌دانم و نمی‌گویم، ولی این یک مدی شده که وقتی می‌خواهند مداحان جوان را بکوبند، می‌گویند یاد اکبر ناظم‌ها بخیر، یاد علامه‌ها بخیر که سله نمی گرفتند. این‌ها که الان مرده‌اند و از کجا می‌دانید که سله نمی‌گرفته اند. این چه طرز تفکری است که ما نسلی را بر سر مداحان امروزی می‌زنیم و نخبه می‌کنیم که در زمان خودشان هم می‌کوباندنشان مثل مرحوم ناظم.
 
الان شبهه‌ای که هست این است که خیلی‌ها می‌گویند خیلی خب ایرادی ندارد به مداح پول بدهیم ولی مثلاً این که وقتی می‌خواهیم از فلان مداح دعوت کنیم باید زنگ بزنیم مسوول برنامه هایش، شماره حساب می‌دهند، می‌گویند فلان مبلغ پیش پرداخت کنید و بقیه مبلغ را بعد از روضه پرداخت کنید. نظرتان راجع به این مسأله چیست؟
من پیشنهاد می‌کنم اینها را دعوت نکنید. اصلاً آدمهای معروف را دعوت نکنید. ببینید من در مورد دنیوی اش می‌گویم و الا اگر اخروی اش را در نظر بگیرید که شما به مداح امام حسین(ع) مثل امام رضا(ع) باید اجرت بدهی. ولی اگر دینوی اش را حساب کنید، در نظر بگیرید شما می‌خواهید لباس بخرید، یک موقع است می‌روید یک لباس مارک می‌خرید، یک موقع هم هست که یک لباس معمولی می‌خرید، هر دوی اینها شما را می‌پوشاند اما وقتی شما لباس مارک می‌خرید باید پول مارکش را بدهید. ولی اگر بنای شما به مجلس گرفتن است من همین الان صد نفرآدم خوش صدا برای شما می‌آورم. که وقتی می‌خواند قلب من به درد می‌آید. اما اسم ندارد. اما یک وقت هست که شما دنبال اسم هستید، من می‌گویم این کار را نکنید، این‌ها را دعوت نکنید. اگر اینکار را بکنید به دستگاه امام حسین(ع) خیانت می‌کنید. می‌آیید فلان مداح را دعوت می‌کنید با او قمار می‌کنید، چهار بار سرکارش می‌گذارید، دفعه بعد او هم می‌گوید من برای این که برای تو بیایم فلان مبلغ را می‌گیرم بعد می‌آیم. می‌دانید علتش چیست؟ علتش اینست که فلان مداح را به فلان شهرستان دعوت کرده‌اند، بعد یک دفعه وسط راه رهایش کرده‌اند.
 
برای خودتان پیش آمده ؟
برای من تا دلت بخواهد این اتفاق‌ها افتاده. مثلاً من را به اسم اینکه فلان مادر شهید خواب دیده من برای شهیدش می‌خوانم سوار ماشین کردند بردند یکی از شهرهایی که ۹۰۰ کیلومتر با تهران فاصله دارد، وقتی رسیدیم مادر شهیدی در کار نبود و اصلاً اوضاع آنجور که می‌گفتند نبود، یک جمعیت زیادی جمع شده بودند که برای آنها خواندیم و آخر شب من را رها کردند و من خودم با اتوبوس برگشتم! خوب این کارها را کرده‌اند که مداح می‌گوید با این شرایط نمی‌‌روم.
 
من مثلاً برای خانه آقای توکل نزدیک ۸-۷ سال است که می‌روم و می‌خوانم، پول آنچنانی هم نمی‌دهند.چون می‌بینم آنجاصداقت هست؛ می‌گویم من باید اولین نفری باشم که در دستگاه امام حسین(ع) خدمت کنم.نه من که خیلی از مداحان دیگر هم آنجا می‌آیند.در این قضیه پول معنایی ندارد. البته آقایانی هم که سله نمی‌گیرند در حق بقیه ظلم می‌کنند.
 
چرا؟
چون باعث می‌شود بقیه ضایع بشوند. تو اگر می‌خواهی در دستگاه امام حسین(ع) کار کنی سله ات را بگیر، بده به یک مستحق. این معامله دو سر برد است، اما چون تو می‌خواهی به مردم بگویی که من صله نمی‌گیرم برای همین آدم خوبی هستم، سله نمی‌گیری و می‌گویی آنها که سله می‌گیرند آدم‌های بدی هستند.این یعنی من یک آدم خیلی متقی هستم. از آن‌طرف هم خیلی از مداح‌ها را می‌شناسم که سله می‌گیرند ولی خودش جهیزیه تقبل می‌کنند و از این کارها می‌کنند. حالا باب شده چون می‌خواهند هیأت‌ها ومداح‌ها را ضایع کنند بحث پول را به میان می‌کشند و متأسفانه بچه مذهبی‌های ما هم به کار اینها دامن می‌زنند.
 
بحث دیگری که هست، عدم انسجام هیأت‌ها است و اینکه خود بچه‌های هیأت‌ها هم نمی‌توانند با هم منسجم بشوند. مثال عینی‌اش هم همین بود که بچه‌های هیأت‌های مختلف نتوانستند
 
بر سر مسأله زیرپوش در سینه‌زنی با هم به توافق برسند و منسجم شوند. اینکه هیأت‌ها نمی‌توانند بر سرمسائل ساده‌ای مثل این با هم توافق و وحدت داشته باشند در مسائل کلان‌تر چطور می‌خواهند عمل کنند؟
ما آرزوی این را داریم که یک روزی در مجلسی باشیم که همه بنشینیم و کسی نخواند و همه خرج این دستگاه کنیم و هر کس خواست بخواند. آرزوی من این است که یک روز مداحان بزرگ و مداحان کوچک همه‌شان را یکجا دور هم ببینم، چیزی که هیچ وقت شکل نمی‌گیرد. الان هرکس اسب خودش را هی می‌کند. ولی اگر مشترکاً موضوع فقط امام حسین(ع) باشد خیلی از مشکلات حل می‌شود و دیگر لازم نیست همه حرف بزنیم، می‌نشینیم و گوش می‌دهیم. گفتم اگر یک روزی شد که پیشکسوت‌های ما بنشینند و جوان‌ها صحبت کنند آنروز روز ظهور امام زمان(عج) است. شده تا حالا ؟ شما سراغ دارید ؟ یک مشت همایش‌های بیخودی که چیزی را جلو نمی‌برد، کنارهم می‌نشینیم ولی حرف همدیگر را نمی‌شنویم. تا حرف هم را نشنویم کاری پیش نمی‌رود. ما حرف‌های‌مان را یا پشت میکروفون زده ایم یا جایی نبوده که با شجاعت حرفهایمان را به هم بزنیم و هیچ وقت این شجاعت نبوده که مثلاً به همدیگر زنگ بزنیم که آقا مثلاً من این اشکال را دارم یا این اتفاق افتاده. ما اسلامی عمل نمی‌کنیم. یاد گرفته‌ایم مدام پیغام و پسغام برای همدیگر می‌فرستیم.
 
متاسفانه الان یک خطی در بچه‌های هیأتی راه افتاده که بزرگتر‌ها را تکفیر می‌کنند.
این‌ها واقعاً خط قرمز کار است. بزرگان دین ما، مراجع ما، علمای دین ما خط قرمز کار است. اگر روزی باب بشود که خودی‌ها بخواهند مراجع و بزرگان را بکوبند دیگر در این فضا جایی برای غریبه‌ها باقی نمی‌ماند. و افضل همه کارها احترام به علما و بزرگان است. اختلاف سلیقه‌ها دلیلی بر بی احترامی نیست. اگر هم اختلاف سلیقه‌ای بین علما و بزرگان است، به خودشان مربوط است.
 
گفتید آسیب‌شناسی نکنیم ولی یک گله‌ای که در این زمینه وجود دارد این است که در دهه گذشته در هیأت‌ها یاد و نام شهدا بود و رضا هلالی کلاهی شبیه به کلاه شهدا بر سر می‌گذاشت و این کلاه بین بچه‌های هیأتی مد می‌شد. ولی الان خیلی از هیأت‌ها دچار مارک بازی شده اندیا یک مسأله‌ای که مد شده این است که از بازیگران و کسانی که با هیأت سنخیت ندارند،‌دعوت می‌کنند.
ببینید این بازیگرانی که مثلاً در جلسات ما می‌آمدند خدا شاهد است اینطور نبوده که من زنگ بزنم بگویم امشب به هیأت‌ ما بیا می‌خواهیم عکس بگیریم. ولی در دین ما آمده که آدم بزرگ را اکرام کنید. وقتی یک شخصی مثل آقای محمدرضا گلزار آمده در جلسه‌مان، ما باید این را به فال نیک بگیریم و از این فرصت استفاده کنیم تا خیلی‌ها به هیأت‌ بیایند. مثلاً در مورد حضور من در مراسم ختم مرحوم پاشایی خیلی حرف‌ها زدند و در تلویزیون هم گفتند فلانی به مراسم پاشایی رفته، ولی هیچ کس نمی‌داند چرا من به آن مراسم رفتم. من قبل از این اصلاً ایشان را نمی‌شناختم و بحث جوگیری هم نبود که به این منظور برای مراسم او شرکت کنم. روزی یکی از دوستانم زنگ زد و گفت که در بیمارستان به عیادت یک خواننده آمده است که اصلاً حالش خوب نیست و از من خواست که چون او خیلی دلش می‌خواسته برای مراسم عاشورا به هیأت‌ بیاید و به علت بیماری نتوانسته، به عیادتش بروم. گفت او در حال مبارزه با سرطان است و اگر تو را ببیند باعث قوت قلبش می‌شود. این شد که من به عیادت پاشایی رفتم و من آنجا خیلی‌ها مثل آقای سید مهدی رحمتی و احسان علیخانی و دیگر آدم‌های بسیار محترمی را دیدم. ولی شما ببینید دید را! به هیچ کس اجازه ملاقات نمی‌دادند، اما خانواده اش گفتند چون هلالی مداح امام حسین(ع) است بگذارید برود ملاقات، البته آنها به روضه خوانی امام حسین(ع) احترام گذاشتند نه من. ببینید این چه دیدی به جمع می‌دهد که یک مداح برود به دیدار یک مریض، این در دین ماست. بالای سر او رفتم، با او صحبت کردم، خوشحال شد و خواست صحبت کند، که گفتم مرتضی صحبت نکن، ان‌شاءالله هرچه زودتر خوب می‌شوی و با این سرطان مبارزه می‌کنی. بعد از دیدارش خانواده اش به من گفتند مرتضی رفتنی است، شما می‌توانی برای مراسم ختمش بیایی؟ گفتم: ان شاءالله پسرتان زنده می‌ماند. من هم ختم خوان نیستم ولی هر کاری از دستم بر بیاید برایش می‌کنم. بعد از فوت ایشان آقای سید جواد هاشمی از من دعوت کردند که من در مسجد برای ختمش بخوانم. ایراد این کار چیست؟ چرا چون من مداحم بگویم در شأنم نیست که در مراسم ختم یک خواننده بروم؟ یا مثلاً در مجموعه سرچشمه برای ملاقات آقای زائری برای کارهای هیأت‌ رفته بودیم که آنجا آقای رضوی تهیه‌کننده سریال پرده نشین‌ها را دیدیم و در مورد موضوع داستان گفتند. من این فیلم را ندیدم ولی وقتی موضوع را شنیدم گفتم موضوع خوبی است. و دعوتشان را پذیرفتیم و در مراسم شرکت کردیم. یا مثلاً درهمایشی شرکت کردیم که مخصوص گرامیداشت و تشکر از قهرمانان صنعت بود، من نه صنعتگرم و نه در این حوزه به صورت ویژه شرکت می‌کنم، ماآنجا با یک نفر کار داشتیم و برای کارهای هیأت‌ رفته بودیم. منتها با لطف دوستان تا وارد شدیم چشم باز کردیم دیدیم روی سن هستیم. من هم بچه تعارفی هستم و چیزی نگفتم. اتفاقاً سال قبلش هم همانجا رفته بودیم و قرار بود یک چیزی برای هیأت‌ ما بدهند که آن آقایی که قرار بود بدهد آنجا بود.
 
بعد هم رفتیم ختم مادر آقای احمدی‌نژاد که وظیفه بود و هیچ ربطی هم به سلایق سیاسی ندارد، شاید من هم خیلی انتقادات به ایشان داشته باشم ولی این‌ها را نباید با اینکه یک نفر مصیبت دیده قاطی کرد.در مصیبت آدم باید برود و تسلیت بگوید.من در زمان ریاست ایشان در شهرداری خیلی باایشان صمیمی بودم، اما در طول مدت ریاست‌جمهوری ایشان درست ۸ سال بود که ایشان را ندیده بودم.در دوره اول انتخابات هم در همه مراسم‌های برای ایشان خواندم و موقعی هم که رئیس‌جمهور شد زنگ زد و از من تشکر کرد. یادم می‌آید در زمانی که پدر آقای احمدی‌نژاد فوت کرده بود عده‌ای چنان دور میت ایشان می‌چرخیدند که انگار ملکه است، اما نه به آن چرخیدن‌هاو نه به این فحش‌ها که امروز پشت سر ایشان می‌دهید.در دوره دولت ایشان پست گرفتند و فامیل بازی کردند و بعد هم یک دفعه احمدی‌نژاد شد اخ....نه آن روز و نه به این روز که به خودت ارزش نمی‌گذاری برای ختم مادر احمدی‌نژاد به او یک تسلیت ساده بگویی.این وسط البته خیلی‌ها رفتند و کار آقای حسین شریعتمداری مدیر مسئول روزنامه کیهان از همه قشنگ‌تر بود، ایشان به شدت در کیهان از احمدی‌نژاد انتقاد می‌کرد، اما به مجلس ختم آمد. عرصه مصیبت عرصه انتقام‌گیری سیاسی نیست. این یک سنت اسلامی است که باید حضور پیدا کنی، اما چون من در این چند مجلس شرکت کردم اسمم را گذاشته بودند فریدون هفته.
 
فریدون هفته ؟ چرا؟
حسین فریدون برادر دکتر روحانی. گفتند فریدون هفته چون همه جا هست.
 
در مورد دولت جدید، وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی چه کاری برای شما کرده است ؟
کدام دولت کاری برای ما کرده که این دولت بکند؟ما از سازمان تبلیغات توقع داریم که هیچی!
 
رضا هلالی دشمن زیاد دارد و هرچه بگوید عده‌ای هستند که از او ایراد بگیرند.
من اگر در سوریه شهید هم بشوم می‌گویند چه کسی به تو گفت بروی سوریه. یادم می‌آید چند سال پیش روز عاشورا کنار خیابان روزنامه پهن کردیم و نماز خواندیم، چون چیزی نمانده بود نمازم قضا شود. بعد عکس نماز ما را منتشر کردند و گفتند ریاکار. می‌خواهم بگویم ما هر کاری که بکنیم حرفی در می‌آید، برنامه مدافعان حرم می‌گذاریم می‌گویند می‌خواهد خودش را مطرح کند.
 
لطفا درباره چند تا از مداحان قدیمی یک کلمه بگوییدغ
 
حاج ماشاءالله عابدی
آدم متقی، با قلبی بزرگ
 
حاج علی انسانی:
شاعر و مداح خوش زبان
 
حاج غلام رضا سازگار:
دعبل
 
حاج منصور ارضی:
عشق من
 
حاج علی قربانی
باسواد، گوشه نشین
 
یاعلی!
یاعلی!
رایةالهدی ، تارنمای هیئت کربلای بیت المهدی(عج) ، کــــــرج

:: بازدید از این مطلب : 1655
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
نویسنده : گمنام
چهار شنبه 12 فروردين 1394

صادق خرازي از چهره هايي است که در زندگي اش فراز و نشيب زياد داشته است. آنطور که خود مي گويد به خاطر تمکن مالي خانواده اش مي توانسته است که در گوشه اي بنشيند و زندگي آرام خود را داشته باشد. اما از اول انقلاب و در مناصب مختلف سعي کرده است به وظيفه اش عمل کند. او با بسياري از سرداران و فرماندهان سپاه از جمله حاج قاسم سليماني رفاقت نزديک دارد و اين رفاقتش مرهون سال هايي است که در ستاد تبليغات جنگ فعاليت مي کرده است. اما چيزي که اين روزهاي بيشتر از خرازي مي پرسند، يا مربوط به سياست خارجي و تحليل هاي اوست يا مربوط به تاسيس حزب نداي ايرانيان. اما ما در مصاحبه نوروزي ، از او سوالاتي کرديم که کمتر به آن پاسخ داده است. راجع به زندگي شخصي اش و علاقه اش به نسخ خطي قرآن، راجع  نقش و فعاليتش در سال 88 و راجع به دوستي ديرينه اش با سردار قاسم سليماني. البته از او درباره برخي مسايل خصوصي تر زندگي اش هم پرسيديم. او اگرچه پاسخ همه آن ها را با شفافيت کامل داد اما خواست که منتشر نشود تا همچنان خصوصي بماند. مشروح گفت و گوي نوروزي خبرآنلاين با صادق خرازي در ادامه مي آيد:

 

آقاي خرازي از کي به جمع آوري نسخ خطي قرآن علاقمند شديد؟

از نوجواني .  من در يک خانواده مذهبي و سنتي البته با ويژگي هاي علمي فرهنگي و پشتوانه اقتصادي بزرگ شدم. پدربزرگم از تجار نامدار بوده و پدرم هم از علماء و فقهاي  شناخته شده و نوآور هستند. خانواده ما به لحاظ مختلف. هميشه محل رفت وآمد قاطبه بزرگان و محل رجوع مردم بود.

اصالتا اهل کجا هستيد؟

ما اصالتا تهراني هستيم. منتها 5 يا 6 پشت پيش از ما اصفهاني بوده اند. اما از همان نسل به بعد همه در تهران متولد شده اند. پدر  بنده براي تحصيلات به قم مي روند. از همان دوران نوجواني من با خانواده پدرم زندگي نمي کردم و بيشتر در خانواده پدربزرگم رشد کرده ام و روحيات من هم به آن ها رفته است. پدربزرگ من در عين حالي که تاجر بود، يک آدم فرهنگي بود. کلکسيوني از عکس علما و آثار فرهنگي داشت. من در آن موقع علاقه داشتم و مورد تشويق قرار مي گرفتم.

علاقه شما به نسخ خطي نيز به همين خاطر است؟

فکر مي کنم که اولين باري که من يك قطعه خط خريدم، 12 سالم بود. در جلوي بازار نوروزخان به فردي برخوردم که يک قطعه خطي داشت و مي خواست به يکي از کتاب فروشي هاي زير بازارچه نوروزخان بفروشد. من آن را بقيمت مناسبي خريداري كردم و پدربزرگم فرمودند اگر سوره ياسين را حفظ كني ، 100 تومان به من مي دهد که بروم و با آن يک موتور گازي پژو بخرم. در آن موقع پژو باک عقب ها 180 تومان و موتورگازي هاي پژو باک جلو 210 تومان بود. ما 110 تومان اختلاف داشتيم. من باک جلو مي خواستم و پولم نمي رسيد. اما به جاي موتور آن اثر را خريديم و قيد موتور گازي را زدم.

پدربزرگم من را بابت خريد آن قطعه خط قرآن خيلي تشويق کرد. او دو دليل داشت، يکي اينکه فکر موتور سوار شدن را از من بيرون بکشد و دوم اينکه من را در خريد نسخ قرآن تشويق کرد. من يادم هست که دومين خريد من هم يک قطعه خط بود که مربوط به ميرعماد بود. من اين را هم در بازارچه نوروزخان 17 تومان خريدم. پدربزرگ من همين قطعه خط را از من آن شب 100 تومان خريد و گذاشت روي طاقچه. بعدها در يک عيدي آن خط را به من هديه داد. اين مسئله باعث شد که علاقه خريد نسخ خطي و قرآن در من شکل بگيرد. من در تمام عمرم قرآن و نسخ خطي مي خريدم اما اوج خريدهاي من مربوط مي شود به دوره اي که در سفارت ايران در سازمان ملل و در اروپا مسئوليت داشتم. در آن دوره من متوجه شدم که يک يهودي تعدادي قرآن خطي دارد. من خيلي برايم سنگين بود که نسخ خطي قرآن در دست يک يهودي باشد. من خيلي تلاش کردم و از جاهاي مختلف پول قرض كردم و مقاديري جمع شد. حتي يک واحد آپارتمان در تهران داشتم و فروختم. مقداري پول همسرم داشت که من از او گرفتم. بالاخره توانستم 50 تا 60 قرآن را بخرم.

 

از اولين قرآني که خريديد تا الآن چند عدد قرآن جمع کرده ايد؟

الآن بالاي 500 نسخه قرآن دارم. همه آن ها نسخ خطي و نفيسي هستند.

قديمي ترين قرآني که داريد مربوط به چه دوره اي است؟

قديمي ترين قرآن من، چند برگ است که مربوط به قرن اول هجري است.

شما در نهايت مي خواهيد با اين نسخ گرانبها چه کنيد؟

من اين ها را وقف کرده ام. همسرم و من حتي خانه خود را هم وقف کرده ام. ما اجاره خانه اي را که در آن ساکن هستيم، به وقف مي دهيم. آن خانه اي که هر سال در آن روضه خواني و مراسم احيا برگزار مي شود وقف است و من اجاره اش را مي دهم.

وقف کجا کرده ايد؟

يک وقف خاصي است. عرصه اش براي سيدالشهداست و اعيانش هم براي امام رضا است. منتها قرار است که بعد از مرگ من کتابخانه بشود و من در حدود 200 هزار جلد کتاب دارم که همه اين کتاب ها در اين مجموعه مي آيد. نزديک 50 هزار جلد از اين مجموعه هم خارجي است.

چند سال است که مراسم شب قدر و روز عاشورا را برگزار مي کنيد؟

مراسم مذهبي که در خانواده ما نزديک به 140 سال است که برقرار است. ما يک روضه سادات داريم که در خيابان زيبا و محله سيدها برگزار مي شود. آنجا مربوط به پدرجد ماست. الآن هم مالک آنجا پدر خود من است. خيلي از بزرگان مانند مرحوم آقاي بروجردي مرحوم امام و بزرگان و علماي كبار آنجا رفته اند. بعضي ها نقل کرده اند که حضرت حجت هم در اين مراسم ديده شده اند اما من نمي دانم که چقدر واقعيت داشته باشد. ولي ١٤٠ سال است که بلا انقطاع زيارت عاشورا و دعاي ندبه ترک نشده و روضه خواني هاي ايام عاشورا هم هست. من روضه خواني دوست دارم. مراسم منزل ما در آن اوايل يک مجلس کوچک بود که زيارت عاشورا مي خوانديم. 40 ، 50 نفر از دوستان جمع مي شديم و زيارت عاشورا مي خوانديم. از زماني که از پاريس بازگشتم اين سال ، سال دهم است که در اين مکان روضه خواني برگزار مي شود. ما هم شب مي گيريم که با روضه سنتي 140 ساله همزماني نداشته باشد.

مراسم هاي شب احياي شما خيلي متفاوت است از ساير مراسم ها احيا. معمولا آقاي مختاباد يا آقاي محمودي شعري مي خوانند. خيلي به نظر نمي آيد که در چهارچوب هاي سنتي مراسم احيا باشد.

مراسم ما يک مخاطب خاصي دارد. شايد خيلي مخاطبين سنتي نپسندند. آنجا يک توجه فرهنگي به مراثي آل الله مي شود. عقيده من هم اين است که مخاطب آن خاص باشد. مراسم سنتي همه جا هست. يک بخشي از جامعه که انگيزه آن مراسم هاي سنتي را نداشته باشند  مي آيند اينجا.

آقاي خرازي اگر اجازه مي دهيد مي خواهم سوالاتي بپرسم که تا حالا کمتر از شما پرسيده شده است. شما در سال 88 براي جلوگيري از آن اتفاقات چه کارهايي مي کرديد؟

در رابطه با وقايع سال هاي ١٣٨٨ من آن روزها با خيلي از دوستان در تماس بودم. با آقاي هاشمي رفسنجاني و دكتر روحاني و چهره هاي مطرح ديگر رايزني داشتيم. براي حل مسايل حتي آقاي حاج قاسم سليماني و دكتر باقر قاليباف  سعي مي​كردند ماجرا را كنترل كنند تا خداي ناكرده كار از دست نرود. حتي بصورت جدا و يا برخي اوقات آقايان سليماني و قاليباف با هم و گاهي جدا با بزرگان براي برون رفت از بحران رايزني مي كردند. روز راهپيمايي ما رفتيم در سطح شهر گشتيم و برگشتيم به شهرداري. نمي شد جمعيت را تخمين زد .

اگر مي شود يک مقداري هم از همان دوره جنگ براي ما بگوييد و رابطه تان با سردار سليماني.

قاسم سليماني روستا زاده ای خود ساخته از کرمان بود و از پايين ترين سطوح بسيج وسپاه شروع کرد و امروز به بالاترين قسمت فرماندهي نظامي رسيده است. نه ياري داشت، نه ياوري، نه رانتي و حامي اي. قاسم سليماني خود را در جنگ و حماسه دفاع مقدس نشان داد. چندبار مجروح شد. همين امروز هم بخشي از دستش مشکل دارد و جانباز است .

قاسم سليماني چند ماه مجروح بود و کسی اطلاع نداشت کجاست . بعد ها مشخص شد که در مشهد بستري بوده است. يک پزشک منافقي بود که نمي خواست او را مداوا کند. شکم او را باز گذاشته بود و بحران پیدا کرده بود. در حقیقت آن از خدا بی خبر مي خواست او را بکشد. يک پرستار کرماني اين را فهميد و جاي او را عوض کرد. بعد از آن هم بچه هاي هم دوره اش مثل  شهيد موحدی کرمانی و دیگران رفتند و او را نجات دادند. از دوران جنگ من خدمت قاسم سلیمانی و باقر قالیباف و برخي از دوستان ديگرمان ارادت دارم. من با قاسم سليماني ، مرحوم شهيد باقري ( حسن افشردي) ، مرحوم شهيد خرازي ، حاج همت ، شهيدان باکري ، آقاي محسن رضايي ، آقاي شمخاني ، آقا رحيم ( سردار رحيم صفوي) و دوستان ديگري که بعضي از آن ها هنوز هستند و برخي از آن ها هم شهيد شده اند، آشنايي دارم. در ميان اين ها يک دردانه اي بود به نام قاسم سليماني. همه اين ها خوبند. همه اين ها کساني هستند که حق حيات معنوي گردن ملت ايران دارند و من به تک تک این دوستان ارادت دارم.

بعضي مي گويند که چرا اين ها در سياست دخالت مي کنند. چرا اين را زماني که همه مملکت درحال از دست رفتن بود و اين ها ايستاده بودند که اين اتفاق نيفتد، چرا در آن زمان اين را نمي گفتند؟ اگر اين ها نبودند، امروز داعش در خيابان هاي تهران رژه مي رفت. اين ها نمادهاي مقاومت ​اند، اين ها ستون هاي فقرات امنيت ملي کشور هستند. اين حرف هاي روشنفکري صد من يک غاز را بايد به دور ريخت.من معتقدم در قانون اساسي ذكر شده سپاه پاسدار انقلاب است در تدوين اساسنامه سپاه كه شهيد مطهري شهيد بهشتي و همين حضرت ايت الله خامنه ايي نقش داشتند و مهمترين ركن اساسي سپاه هوشمندي و تحليل سياسي اوست البته من معتقدم سپاه نبايست وارد خط و جريان سياسي شوند ولي تحليل سياسي و هوشمندي و اگاهي در امور سياسي جزو ركن تشكل ان است

ولي اين سفارش امام بود که نظاميان وارد سياست نشوند.

اگر به همان پيام امام رجوع کنيد مي بينيد که امام فرمودند که اگر مي بينيد که انقلاب در خطر است، بسيج و سپاه به ميان بيايند و قائله را ختم کنند. امام با فعاليت نيروهاي نظامي به عنوان يک حزب مخالف بودند. رهبري هم مخالف است. ولي اينکه بخواهيد از بسيج و سپاه تشخص سياسي اش را بگيريد ديگر چيزي باقي نمي ماند. در قانون اساسي درباره اين ها چه آمده است؟ آمده است که بسيج و سپاه ، پاسداران انقلاب اسلامي هستند. امام بر ارتش بيشتر تاکيد داشتند. در آن زمان مجاهدين انقلاب اسلامي حزب شده بودند. مجاهدين انقلاب دو بخش داشت. بخش راست آن آقاي باقر ذوالقدر و آقاي راستي کاشي و احمد توکلي بودند. بخش چپ آن  هم تاجزاده و بهزاد نبوي و محمد سلامتي بودند. اين ها مي خواستند تشکيلاتي عمل کنند. امام با اين مخالف بودند. مجاهدين انقلاب اسلامي و سپاه پاسداران انقلاب اسلامي دو مرکز عجين با هم شده بودند. آن صحبت امام درباره اين است که سپاه به عنوان يک حزب سياسي عمل نکند. اما خود حضرت امام در وصيت نامه شان هم گفته اند که اگر خطري انقلاب را تهديد کرد، سپاه و بسيج به ميدان بيايند. اگر بخواهيم از کدهايي که امام از ضرورت دخالت سپاه و بسيج سخن گفته اند بسيار بيشتر از کدهاي مخالفت ايشان است. امام با فعاليت سازماندهي شده و تشکيلاتي شده مخالف بودند. الآن هم من نمي دانم که نظر مستقيم رهبري در اين باره چيست اما برداشت من اين است که ايشان هم مخالف هستند.

برگرديم به رفاقتتان با سردار قاسم سليماني.

سليماني سرچشمه محبت، مهرباني و معرفت است. در دوراني که من بیمار بودم، قاسم ( شايد بلااستثنا) هفته اي يکي دوبار بالاي سر من بود. در دوراني بود که من کمتر مي توانستم تشخيص بدهم، او، باقر قاليباف و برخي از دوستان ديگرمان هميشه بالاي سر من بودند . محبت ، معرفت، بزرگي و شکوهي که در اين آدم هست با هيچ کسي قابل مقايسه نيست. اگر کسي مشکلي داشته باشد، قاسم با همه وجودش مي رود و به او خدمت مي کند. قاسم نه اهل خط است و نه اهل خط بازي. او يک انسان فداکاري است که عاشقانه مي خواهد وظيفه اش را انجام دهد. قاسم سليماني به لحاظ فکري هم انسان بسيار قوي اي است. ظرفيت و استعداد قاسم سليماني خيلي بيشتر از اين حرف هاست. ببينيد که يک تنه او در لبنان، عراق، سوريه، مصر ، يمن ، افغانستان و در سرحدات ما چه کار کرده است. سليماني يک چهره فداکار، ملي و فراملي است و استوانه مجاهدت و رشادت است. آنچه که قاسم سليماني را از ديگران متمايز مي کند در پديده ذهن قدرتمند و اخلاق و معرفت بي پايان اوست. اخلاق و گنجينه فضايل و مهرباني او پايان ندارد. اين مهمترين مولفه و مشخصه آقاي سليماني است.

ببينيد همه ما خيلي تغيير كرده ايم برخي يا اكثر بچه هاي جنگ به تحصيل پرداختند برخي داري مدارج بالا شدند برخي فرماندهان جنگ در سپاه وبسيج حتي زمان دفاع مقدس ديپلم نداشتند اما هوش و قدرت و ذهن استراتژيكي داشتند و توانسته بودند معادله نظامي همه سازمان هاي كلاسيك و ارتش منطقه و فرا تر از منطقه را بهم بريزند

ما بايست به همان اخلاص ها و ايثار ها برگرديم. من خودم رو مي گويم و نمي خواهم كسي را متهم كنم. بزعم من، بعد از جنگ عجيب غرق در زندگي و مدرك و دنيا شديم. بايست به اخلاص و ايثار آن دوران برگرديم. قاسم زندگي اش راتغيير نداد. بسياري از رزمندگان خوي ساده زيستي را حفظ كردند و خداوند هم عجيب به آنها نصرت داده است. امروز قدرت باز دارندگي ما در همين فرماندهان و برادران عظيم الشان است. ما يك قاسم نداريم قاسم نماد و اسوه است. هزاران قاسم وجود دارند و اينها اسطوره هاي واقعي امام پسند بودند؛ نه من و امثال من. يك تار موي قاسم ها به من وامثال من ترجيح دارد اين ها سرمايه كشورند.

رایةالهدی ، تارنمای هیئت کربلای بیت المهدی(عج) ، کــــــرج

:: بازدید از این مطلب : 1618
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
نویسنده : گمنام
سه شنبه 11 فروردين 1394

حجت الاسلام پناهیان پس از وقایع اخیر یمن یادداشتی در پایگاه اطلاع رسانی بیان معنوی منتشر کرد. متن این یادداشت را در ادامه می‌خوانید:

بسم الله الرحمن الرحیم

فراخوانی برای فریاد استغاثه

بر اساس آنچه از متون دینی دربارۀ آخرالزمان برداشت می‌شود، فرج در زمانی رخ خواهد داد که دو ویژگی مهم در میان امت اسلامی ایجاد شده باشد: یکی اوج معرفت و اقتدار مؤمنان که ناشی از آمادگی آنان برای یاری ولی خدا و اقامۀ حق است، و دیگری اوج مظلومیت و اضطرار آنان به فرج، که ناشی از دشمنی‌های فراوان نسبت به آنهاست که ایشان را به دعا و تضرع بی‌سابقه وامی‌دارد و موجب نهایت استغاثۀ آنان برای فرج و پیروزی حق علیه باطل می‌شود.

ما از آغاز انقلاب اسلامی بر اساس فرمایشات و پیش‌بینی‌های امام و رهبری انتظار می‌کشیدیم که انقلاب ما سرآغاز بیداری و اقتدار امت اسلامی در جهان گردد، امری که به تدریج تحقق یافته است و فراتر از حد انتظار ناباورانه شاهد آن هستیم. ما هم اکنون بسیار بهتر از اول انقلاب علت دشمنی‌ها و کینه‌توزی‌های استکبار با انقلاب اسلامی ایران را درک می‌کنیم. امروز که امواج بیداری تمام امت اسلامی، به اقتدار مؤمنان منجر شده است، بهتر از هر زمانی می‌شود فهمید چرا هشت سال با ما جنگیدند تا یک ملت را نابود کنند که ریشۀ این بیداری را بخشکانند. اقتدار امروز مؤمنان امید مستضعفان جهان شده است و به اذعان دوست و دشمن طلیعۀ نابودی مستکبران گردیده است.

اما من همیشه از خودم می‌پرسیدم، با توجه به اینکه روز به روز شاهد اقتدار بیشتر مؤمنان هستیم آیا شاهد مظلومیت و اضطراری بسیار بیشتر از آنچه تاکنون جاری بوده است نیز خواهیم بود؟ آیا از این حالت دعای عادی برای فرج، به اوج استغاثه، که تصور می‌شود در آستانۀ ظهور پدید می‌آید، خواهیم رسید؟ چگونه و چه بن‌بست‌هایی ما را به این اوج استغاثه و نهایت مظلومیت خواهد رساند؟ اگرچه طی این سال‌ها، همواره مبارزۀ مومنان، به‌ویژه در دوران دفاع مقدس و سال‌های اخیر، با مظلومیت‌ها و محرومیت‌های فراوان همراه بوده است، اما بدون آنکه بخواهم فال بد بزنم و منفی‌بافی کنم، می‌گفتم مبادا بناست شرایط بسیار سخت‌تری پیش بیاید که بخواهد ما را در اوج اقتدار، به اوج مظلومیت هم برساند.

تصور می‌کنم امروز آن وضعیت پدید آمده است و ما وارد دوران دشواری‌های تازه‌ای شده‌ایم. اگرچه با آغاز جریان بیداری اسلامی و جنایت‌های فراوان تروریست‌های خون‌آشام در منطقه، به‌ویژه در سوریه و عراق، امت اسلامی وارد دور جدیدی از مظلومیت شده بود، ولی با شروع حرکت یمن در نجات از سلطۀ ایادی مستکبران و تجلّی بیش از پیش اقتدار مؤمنان، و آغاز پیروزی‌های چشمگیر مقاومت علیه تروریست‌ها، هرگونه مدارای جبهۀ کفر پایان یافت. به گونه‌ای که امروز شاهد دو عملکرد بی‌سابقه در جبهۀ استکبار هستیم: یکی جنایت‌های آشکار و دیگری خیانت‌های پنهان. امروز حداقل مدارای استکبار با حقوق مردم در جبهۀ حق پایان یافته است، و می‌خواهند حتی کمترین فرصتی به قدرت یافتن حق ندهند. به حدی که حتی حاضر نیستند ظاهر را حفظ کنند و از طریق فشارهای سیاسی عمل کنند و یا جنایات خود را طبق الگوهای پیشین به وسیلۀ جریان‌های تروریستی انجام دهند. می‌بینید که تمامی ایادی استکبار بدون هرگونه توافق ظاهر الصلاح بین‌المللی چگونه بر سر مردم یمن بمب می‌ریزند. گویی یمن را میدان تمرین هجوم همه جانبه علیه جبهۀ حق یافته‌اند.

از سوی دیگر با خیانت‌های پشت پرده و انواع تهدیدها و تطمیع‌ها، جبهۀ مقاومت مردمی مقابل تروریست‌ها را در جبهه‌های عراق و شام به عقب نشینی‌های مظلومانه وامی‌دارند، و جام‌های زهر را از هرسو به سوی افراد ذی‌نفوذ در جبهۀ حق روانه ساخته‌اند. به حدی که هرکجا عقب‌نشینی یا توقّفی در جریان نابودی تروریست‌ها شاهد هستیم، باید آن را ناشی از فشارهای پنهان و پیدای جریان استکبار بدانیم.

این دو وضعیت بی‌سابقه، شامل تهدیدهای آشکار و پنهان بی‌نهایت علیه مؤمنان مقتدر، حاکی از غایت مظلومیت امت اسلامی است؛ و اگر ادامه پیدا کند و لطف خدا مدد نکند و دعای حضرت ولی عصر(عج) نباشد، تمام امیدها را به یأس مبدل خواهد کرد و بازگشتی بسیار خونبار برای جبهۀ حق به دنبال خواهد داشت. در این میان دائماً ایران اسلامی مظلوم را متهم و محکوم می‌کنند، به گونه‌ای که دیگر حتی به دنبال عوام‌فریبی هم نیستند و از رسوایی خود نمی‌هراسند.

از یاوه‌سرایی‌های وابستگان استکبار در منطقه و تهدیدهای آنان علیه ایران اسلامی بوی خون به مشام می‌رسد. پرده‌های نفاق برافتاده است و کینه‌های دیرین روآمده است و دشمنان به عملیات انتحاری علیه جبهۀ حق رو آورده‌اند. دیگر دوران زندگی روزمره و عادی امت اسلامی به پایان رسیده است. هم اکنون این ما هستیم و تقویت اقتدار امت اسلامی از سویی و اضطرار و استغاثه به محضر پروردگار برای ظهور حضرت صاحب الزمان(عج) از سوی دیگر.

جبهۀ باطل در تمامی جبهه‌های نبرد برای شکستن خطوط مقدم و یورش به مرکز انقلاب جهانی اسلام، یعنی ایران اسلامی لحظه شماری می‌کند. ما باید در این لحظه‌های حساس تاریخی با حفظ آمادگی و افزایش روز افزون آن از هر حیث، و کمک به مجاهدان خط مقدم در تمامی جبهه‌ها به هر نحو که می‌توانیم، به استغاثه برای فرج بپردازیم. این استغاثه ما را لایق فتح خواهد کرد و یک ضرورت برای رشد امت اسلامی است. ما می‌توانیم با فریادهای استغاثه تمام اسباب معنوی را برای پیروزی در نهایت غربت و مظلومیت فراهم آوریم. خدا با ماست و اجابت او منتظر به اوج رسیدن دعاهای ماست. اقتدار رزمندگان امت اسلامی نباید ما را مغرور کند، بلکه تنها باید امید و تمنای ما را برای فرج افزایش دهد. مظلومیت‌های فراوان نیز نباید یأس و رعبی در ما ایجاد کند، بلکه باید ایمان و استعانت ما را از درگاه پروردگار عالم روز افزون نماید.

بیایید در محافل مذهبی و مساجدمان، همراه با تبیین آنچه هم اکنون بر امت اسلامی مظلوم می‌گذرد، فراتر از آنچه در رسانه‌های رسمی قابل بیان است، به برگزاری محافل دعا برای فرج اقدام کنیم و رزمندگان جبهۀ حق را با دعاهایمان یاری کنیم و الا باید شاهد قتل عام‌ها و جنایت‌های بیشمار در کوچه پس کوچه‌های شهرهایمان باشیم. همان‌گونه که تحمل و مدارای جبهۀ کفر در برابر کمترین حقوق امت اسلامی مطلقاً به پایان رسیده است و قصد نابودی مطلق امت اسلامی را نموده‌اند، بیایید ما هم تحملمان را برای دوران طولانی غیبت به پایان برسانیم.

علیرضا پناهیان

رایةالهدی ، تارنمای هیئت کربلای بیت المهدی(عج) ، کــــــرج

:: بازدید از این مطلب : 1486
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
نویسنده : گمنام
سه شنبه 11 فروردين 1394

گروه معارف - رجانیوز: حجت الاسلام پناهیان در سومین شب از مراسم عزاداری ایام فاطمیه در محضر رهبر معظم انقلاب، با بیان نکاتی درباره آرمانگرایی و واقع نگری، از لزوم عبور از این دوگانه سخن گفته و زمانه کنونی را زمانه بازنمایی واقعی آرمانهای محقق شده انقلاب اسلامی بیان کرد.

به گزارش رجانیوز، مشروح سخنان حجت الاسلام و المسلمین علیرضا پناهیان در محضر رهبر انقلاب که در سومین شب مراسم عزاداری حضرت صدیقۀ طاهره، فاطمۀ زهرا(س) ایراد شده است، را در ادامه می‌خوانید:

 

الف-مقدمه) آیا مجبوریم همیشه از ادبیات قدیمی دربارۀ واقع‌بینی و آرمان‌گرایی استفاده کنیم؟

دیرزمانی است که بین دو نگاه، اختلاف‌ها و تفاوت‌هایی وجود دارد؛ یا واقعاً وجود دارد یا سعی می‌کنند این اختلاف‌ها را مطرح کنند. و آن اختلاف بین دو نوع نگاه به روند حیات است؛ دو نوع نگاه کردن به ادارۀ جامعه و حتی ادارۀ زندگی فردی. و این دو نگاه یکی مشهور به نگاه واقع‌بینانه است و دیگری نگاه آرمان‌گرایانه. البته ما تفاوتی بین این دو نگاه نمی‌بینیم بلکه این دو را حتماً با هم قابل جمع می‌دانیم. ولی در زمان ما اتفاقاتی افتاده یا وضعیتی در محیط ما پدید آمده است که باید در این‌باره یک مقدار به بازنگری پرداخت. آیا ما مجبور هستیم همیشه از ادبیات قدیمی دربارۀ واقع‌بینی و آرمان‌گرایی استفاده کنیم؟

بهترین راه برای آرمان‌گریزی، تمسک به واقع‌بینی است

یک گروهی خودشان را واقع‌گرا و واقع‌بین تلّقی می‌کنند، با محاسباتی از ابزار و امکانات دشمن، با محاسباتی در زمینۀ امکانات خودی به طراحی معادله‌هایی می‌پردازند و نتیجه‌گیری می‌کنند.

واقع‌بین‌ها در طول تاریخ، یا لااقل در طول تاریخِ معاصر، برای خودشان قیافۀ خاصی می‌گرفتند، بعضاً قیافۀ دلسوزانه و بعضاً قیافۀ روشنفکرانه و حتی بعضاً قیافۀ متدینانه-یعنی- با استفادۀ از احکام دینی و معارف اسلامی. بالاخره کفّۀ واقع‌بینان هم معلوم است که به کدام سمت بیشتر می‌چربد و آن «فاصله گرفتن از آرمان‌خواهی و آرمان‌گرایی» است.

واقع مطلب این است که بهترین راه برای آرمان‌گریزی، تمسک به واقع‌بینی است؛ مکر خوبی در آن هست. از آن طرف آرمان‌گرایی هم گاهی از اوقات تنها می‌ماند و وقتی آرمان‌گرایان شعارها یا اهداف آرمانی خودشان را مطرح می‌کنند ممکن است نتوانند خوب تبیین کنند که مراحل رسیدن به این آرمان‌ها و تحقق این آرمان‌ها یک سلسله واقعیت‌هایی هستند که پیش روی ما هستند. ولی به هر حال ممکن است بعضاً آرمان‌گرایی بدون واقع‌بینی هم در بیان بعضی‌ها و در بنیان‌های نظری بعضی‌ها، رخ دهد.

اختلاف بین واقع‌بینی و آرمان‌گرایی یک اختلاف جدی نیست/ آرمان‌گرایی جدای از واقع‌بینی وجود ندارد

خُب راه‌ حل درست در داوری بین واقع‌بینی و آرمان‌گرایی این است که انسان بین آن دو جمع کند؛ یعنی هم واقعیت‌ها را باید ملاحظه کند، و هم اینکه آرمان‌ها را در نظر بگیرد. اما آیا واقعاً این اختلاف یک اختلاف جدی است؟ یا مثل بسیاری از ادبیاتی که تولید کرده‌اند و با آن ادبیات ما را سر کار گذاشته‌اند و درگیر اصطلاحات و لفاظی‌ها کرده‌اند واقعاً «واقعیت» و «آرمان» از هم قابل تفکیک نیستند؟ چه کسی تصور می‌کند آرمان‌های ما چیزی جدای از چشم‌اندازی است که واقع‌بینانه طراحی شده است؟ چه کسی تصور می‌کند ما ارزش‌ها و اصولی داریم که این ارزش‌ها و اصول فراتر از واقعیت‌ها به ما حکم می‌کنند؟ کدام واقعیت؟

واقع مسئله این است که اصلاً آرمان‌گرایی جدای از واقع‌بینی وجود ندارد؛ منتها در آرمان‌گرایی تمام واقعیت‌ها دیده می‌شود. در آرمان‌گراییِ صحیح واقعیت‌ها از ابتدا تا انتها، تمام مراحلِ دومینویی که تا رسیدن به آن آرمان‌ها درست می‌کنند دیده می‌شوند. لذا با این تعبیر، کجا می‌شود گفت که «حضرت امام واقع‌بین نبودند و آرمان‌گرا بودند»؟

شاید امروز لازم باشد در ادبیات انقلابی خودمان تغییراتی ایجاد کنیم

شاید امروز لازم باشد ما در ادبیات انقلابی خودمان حتی تغییراتی ایجاد کنیم و این تغییرات، چه بسا زمینۀ هم‌زبانی و هم‌دلی بیشتر هم ایجاد کند. اگر کسی گفت روشنفکران، واقع‌بین هستند، می‌گوییم خب دقیقاً چیزی که ما از متدینانِ آرمان‌گرا هم انتظار داریم همین واقع‌بین بودنِ روشفنکرانه است. می‌دانید در جنگ نرم، ادبیات حکم اسلحه را دارد. بهترین راه برای پایان یافتن جنگ‌های بی‌فایده، جنگ‌های مضر و نبردهای پوچ و بیهوده این است که انسان اسلحه‌ها را از دست خصم بگیرد.

 

 

در اوایل انقلاب مجبور بودیم از آرمان‌ها صحبت کنیم چون توضیح برخی واقعیت‌ها دشوار بود

اگر بخواهم این مقدمه را کمی روشن‌تر جمع کنم-باید بگویم:- یک زمانی؛ در اوایل انقلاب ما بیشتر مجبور بودیم از آرمان‌ها صحبت کنیم چون توضیح دادن برخی از واقعیت‌ها، برای ذهن‌های بسیط و نگاه‌های سطحی و آدم‌های ساده کار دشواری بود. ولی الآن دیگر آن‌طور نیست.

یک زمانی یک عده‌ای برای لیبرال دمکراسی می‌مردند و فکر می‌کردند تحفۀ نطنزی است که عقل بشر آن را تولید کرده است! لذا ما برای اینکه مقابل برخی از ضررها و غلط‌های لیبرال دمکراسی بایستیم، شاید مجبور بودیم یک کمی از آرمان‌ها و ایمان‌مان خرج کنیم و از مفاهیم دینی استفاده کنیم و بگوییم «دین را حذف نکنید؛ دین هم برای خودش یک جایگاهی دارد.» ولی الآن، در جهان معاصر ما کدام انسان عاقلی هست که هنوز هم به لیبرال دمکراسی دل بسته باشد؟ کدام انسان عاقلی هست که برای دین، قدرت و ارزش و عقلانیت قائل نباشد؟! حتی اگر خودش هم دین نداشته باشد.

یک زمانی صحبت از قدس بوی آرمان‌گرایی می‌داد، اما امروز به منافع ملی تبدیل شده

جهان ما جهانِ متفاوتی شده است. یک زمانی اگر از قدس صحبت می‌کردیم بوی آرمان‌گرایی می‌داد اما الآن این‌طور نیست. الآن کاملاً به اقتضاء واقع‌بینی و براساس منافع ملی، می‌توانیم از قدس شریف سخن بگوییم؛ اوضاع منطقه دارد نشان می‌دهد. هیچ ضدانقلاب نادانی حاضر نیست تحلیلی ارایه دهد و واقع‌بینانه بگوید که «شما به موضوع قدس کاری نداشته باشید!» اگر انسان بخواهد واقع‌بینانه نگاه کند، می‌بیند که موضوعی مثل قدس، دیگر از شعارهای آرمانی در آمده است و به منافع ملی ما تبدیل شده است! ملت‌های منطقه همه درگیر هستند و منافع ما از منافع ملت‌های منطقه جدا نیست. یعنی الآن اوضاع طوری به نفع آرمان‌گرایی و به نفع آرمان‌های انقلاب، عوض شده است که نشان می‌دهد آرمان‌های ما چقدر واقع‌بینانه بوده‌اند.

یک زمانی نمی‌تونستیم واقعیتِ ارزش‌ها را به خوبی تبیین کنیم؛ اما الان می‌توانیم

ما الآن می‌توانیم در ادبیات‌مان یک تغییراتی را ایجاد کنیم. یک زمانی خیلی لازم بود از ارزش‌ها حرف بزنیم شاید به این دلیل که نمی‌توانستیم واقعیت ارزش‌ها را خوب تبیین کنیم، منتها الآن می‌توانیم. حتی اگر بخواهیم از ارزش حجاب هم حرف بزنیم، می‌توانیم واقع‌بینانه در این‌باره صحبت کنیم، کما اینکه قرآن کریم هم همین کار را می‌کند.

گاهی از اوقات احساس می‌شود ما وقتی آرمان‌گرایانه از ارزش‌ها حرف می‌زنیم، درد ناشی از این است که درک صحیحی از ارزش‌هایمان نداریم. در قرآن کریم مثلاً در موضوعی مانند حجاب، به خانم‌ها توصیه می‌شود حجاب را در برخی از شئون رعایت بکنند تا خودشان ضرر نکنند و صدمه نبینند.(يُدْنينَ عَلَيْهِنَّ مِنْ جَلاَبِيبِهِنَّ ذلِكَ أَدْنى‏ أَنْ يُعْرَفْنَ فَلا يُؤْذَيْن؛ احزاب/۵۹) این یک نگاه واقع‌بینانه است.

ما باید ادارۀ محیط ادبیاتی که در جامعۀمان هست را به دست بگیریم، نگذاریم هر اسمی روی ما بگذارند و ما هر اسمی را که رویمان گذاشتند قبول کنیم و یا دیگران هر اسمی روی خودشان بگذارند. بهترین راه این است که اسلحه‌ای که دستش است از او بگیریم و علیه‌اش استفاده کنیم.

دوباره تکرار می‌کنم؛ شرایط امروز خیلی اقتضا می‌کند ما به سمت این‌گونه شفافیت‌ها پیش برویم و هیچ اسلحه‌ای در ذیل منظومۀ واقع‌بینی دست کسی باقی نگذاریم که بخواهد علیه آرمان‌ها حرفی بزند.

واقع‌بینی امام(ره) در سال ۵۹: امروز منافع همۀ كشورهاى اسلامى به هم پيوند خورده‏ است!/ امروز هر مسئله‏اى در يك گوشه دنيا واقع بشود، مسئله دنياست، نه مسئله همانجا!

اجازه بدهید یکی دو کلمه از کلمات حضرت امام را برای شما بخوانم تا ببینید امام از روز اول انقلاب آرمان‌های انقلاب را -که واقعاً هم توضیح واقع‌بینانۀ آرمان‌های انقلاب کار دشواری بود- چگونه واقع‌بینانه توضیح می‌دادند. ببینید حضرت امام(ره) سال ۱۳۵۹می‌فرماید: «مسلمين بايد بيدار باشند. مسلمين بايد هوشيار باشند كه امروز مثل ديروز نيست. اين عصر ما مثل عصرهاى سابق نيست كه هر طايفه‏اى در محل خودشان منافع خودشان را به‏ دست بیاورند»(صحیفۀ امام/۱۳/۱۳۳) یعنی مسلمین کاری به دیگران نداشته باشند و هر طایفه‌ای بروند در یک گوشه‌ای و فقط منافع خودشان را حفظ کنند. «امروز هر مسئله‏اى در يك گوشه دنيا واقع بشود، مسئله دنياست، نه مسئله همانجا. امروز منافع همه كشورهاى اسلامى به هم پيوند خورده‏ است. منافع كشور اسلامى ايران با منافع كشور اسلامى ساير كشورها، اينها با هم پيوند دارند.»(صحیفۀ امام/۱۳/۱۳۴) ما آن موقع حرف شما-حضرت امام(ره)- را نمی‌فهمیدیم که می‌فرمودید «منافع همۀ کشورهای اسلامی به هم گره خورده است»، اما الآن می‌فهمیم.

این تروریست‌هایی که دارند ملت‌های مظلوم منطقه را نابود می‌کنند اینها ما را هم می‌خواهند نابود کنند، فرقی نمی‌کند، ما همۀمان باید برویم دفاع کنیم، این ارتش مشترک اسلامی مقابل تروریست‌ها پدید آمده است. این واقع‌بینی امام است. این امامِ آرمان‌خواه ما است! این گسترۀ واقع‌بینی اوست که او را آرمان‌خواه می‌کند. امام(ره) می‌فرماید: «امروز مثل سابق نيست. امروز هر مسئله‏اى در يك گوشه دنيا واقع بشود، مسئله دنياست، نه مسئله همان جا.»

واقع‌بینی امام در ۳۵ سال پیش: سياه‌هاى امريكايى كتك اين بيدارى را مى‏خورند!

باز یک جملۀ دیگر از حضرت امام در سال ۱۳۵۹ را بخوانم. «مسأله اين‌طور شده است كه ديگر مستضعفين در مقابل مستكبرين قيام كرده‏اند، بيدار شده‏اند. بيدارى اولْ قدم است‏»(صحیفۀ امام/۱۲/۳۸۲). ببینید امام(ره) در چه زمانی این را می‌فرماید! یعنی بذر بیداری که در دلِ خاک دارد جوانه می‌زند و بیرون می‌آید را امام می‌بیند و با قدرت و اطمینان و روشن‌بینی و روشنگری دربارۀ آن صحبت می‌کند و می‌فرماید: «بیدارى اولْ قدم است، اول قدم يقظه است. در سير عرفانى هم يقظه اول قدم است. در اين سير، اين هم سير الهى و عرفانى است، بيدارى اول قدم است و كشورهاى اسلامى، ملتهاى مسْلم، ملتهاى مستضعف در سرتاسر جهان، اينها بيدار شده‏اند، و سياههاى امريكايى كتك اين بيدارى را مى‏خورند.»(همان)

ببینید نگاه امام(ره) به کتک خوردن سیاه‌های آمریکا رفته بود و-امروز- بعد از ۳۵ سال به خودشان آمدند. اینها واقع‌بینی است. جهان را از شر ستم نجات دادند، چرا اسمش را «آرمان» می‌گذارید تا واقع‌بین‌ها در این میان یک ژستی بگیرند و بخواهند غیرواقع‌بینانه حساب منافع ما را از منافع اهل عالم جدا کنند؟

دشمنان ما این‌طوری نگاه نمی‌کنند، دشمنان ما می‌دانند نفْس وجود انقلاب اسلامی منافع آنها را نابود خواهد کرد و هیمنۀ استکبار را خُرد خواهد کرد و ملت‌ها را نجات خواهد داد. ما چرا این‌طوری نگاه نکنیم؟ دشمنان ما درست می‌گویند که نفْس وجود ما استکبار را نابود می‌کند. ما هم تا استکبار را نابود نکنیم نمی‌توانیم آرام بگیریم، نمی‌توانیم به حداقل از منافع خودمان هم برسیم؛ اینها عین واقع‌بینی است.

حکم سلمان رشدی هم عین واقع‌بینی بود

حضرت امام(ره) وقتی که حکم سلمان رشدی را دادند آرمان‌گرایی کردند یا واقع‌بینی کردند؟ براساس دقیق‌ترین محاسبات سیاسی-اگر دین هم نباشد- این عین واقع‌بینی است! وقتی هویت اسلامی می‌تواند عزتی برای ما ایجاد کند، وقتی عزت اسلامی می‌تواند منافع ما را تأمین کند-با محاسبات سادۀ سیاسی بر اساس علم تجربیِ علومِ سیاسی، می‌توانیم با دو دوتا چهارتا پای تخته بنویسیم- باید از حیثیت پیغمبرمان به عنوان برجسته‌ترین عنصر هویت‌بخش به امت اسلامی برای اقتدار بخشیدن به این امت مقابل دشمنانش، دفاع کنیم؛ حتی اگر دین هم نداشته باشیم. این عین واقع‌بینی است. چرا اسمش را آرمان‌گرایی می‌گذاریم؟! عیبی ندارد بگوییم «آرمان» منتها اسلحه را هم از دست خصم بگیریم.

در آیات قرآن برای فلسفۀ احکام اسلامی نمونه‌های بسیار فراوانی هست. «إِنْ أَحْسَنْتُمْ أَحْسَنْتُمْ لِأَنْفُسِكُمْ وَ إِنْ أَسَأْتُمْ فَلَها»(اسراء/۷) شما اگر کار خوبی انجام دهید به نفع خودتان است، اگر هم کار بدی انجام بدهید به ضرر خودتان است.

دین‌ ما عین واقع‌بینی است / تحقیر بی‌دین‌ها در قرآن به دلیل بی‌عقلی و واقع‌بین نبودنشان است

اصلاً ما دین ما عین واقع‌بینی است. ما اگر با این ادبیات با مردم جهان صحبت کنیم آن ادبیات تکفیری‌ای که سراغ دین و برخی از نمادهای دینی می‌رود اما می‌خواهد غیرعاقلانه و متحجرانه و به صورت‌های انحرافی از نمادهای دینی استفاده کند، تنها خواهد ماند. چون مردم می‌گویند «این دین عقلانی‌ای است» دین ما، ما را به عقل راهنمایی می‌کند. در قرآن کریم ما ۴۹ مرتبه به عقل سفارش شدیم؛ به انحاء مختلف. و اگر بی‌دین‌ها [در قرآن] تحقیری شده‌اند، به این دلیل بوده که عقل نداشتند.

این مقدمۀ سخن. البته سخن در این زمینه بسیار است و ما اگر بتوانیم با این ادبیات با مردم جهان صحبت کنیم البته پیروز این صحنۀ نبرد جنگ نرم خواهیم بود؛ نبردی که مستکبرین علیه تمام ابناء بشر راه انداخته‌اند نه فقط علیه ما، آنها علیه جوانان خودشان بیشتر جنگ نرم دارند.

بنده شاید حدود ۱۵ سال پیش بود که به یکی از کشورهای آن لِنگۀ دنیا رفته بودم. یکی از اساتید دانشگاه که -به خاطر کثرت دانشجویان- نمایندۀ آموزش عالی ما در آنجا بود و سال‌ها هم ریاست یکی از دانشگاه‌های تهران را به عهده داشتند، در آنجا بنده مهمان‌شان شده بودم. ایشان می‌گفت: «من اول فکر می‌کردم در غرب جوان‌ها دوست دارند هرزگی کنند، لذا اینها هم جلویشان را باز گذاشته‌اند. ولی الآن طی این چند سالی که اینجا هستم و تلویزیون‌هایشان را می‌بینم، متوجه شده‌ام که نه اصلاً ماجرا این‌طوری نیست! اینها هزینه می‌کنند که به جوان غربی تلقین کنند و آنها را به فساد وادار کنند!»

نامۀ رهبر انقلاب به جوان‌های مغرب‌زمین، دعوت به عقلانیت بود و نه حتی دعوت به دین و ایمان

این جنگ نرم را فقط علیه ما راه نینداخته‌اند و ما باید آنها(جوانان غربی) را بیدار کنیم. بنده تصور می‌کنم نامۀ عزیز دلمان به جوان‌های مغرب‌زمین-هوشمندانه- دعوت به عقلانیت بود و نه حتی دعوت به دین و ایمان. عقلانیتی که اقتضا می‌کند وقتی شما می‌خواهید اطلاعی از یک دین پیدا کنید به منبع اصلیِ آن دین مراجعه کنید، این یک توصیۀ به رفتار عقلانی است. یعنی آن برداشتی که از می‌خواهید از این دین پیدا کنید، بروید خودتان مستقیم از قرآن پیدا کنید. این یک سخن عقلانی است، یک دعوت عقلانی است.

ما اگر با این ادبیات در جامعۀ خودمان صحبت کنیم -به خدا قسم- اختلاف‌ها صفر می‌شود. چه کسانی در قدیم از دموکراسی دفاع می‌کردند که امروز رویشان هم نمی‌شود از دمکراسی دفاع کنند؟! به خاطر چه فوایدی؟ خُب این فواید که همه‌اش در یک جامعۀ ولایی هست. آنجایی که تازه درست می‌گویند. و چه کسانی نسبت به حاکمیت دین نگرانی دارند؟ چه نگرانی‌هایی دارند؟ آن نگرانی‌ها را بیاییم واقع‌بینانه برطرف کنیم، بعد از این‌همه تجربۀ تاریخی‌ای که بدست آورده‌ایم. این تجربۀ تاریخی خیلی کمک می‌کند. قرآن کریم مکرر ما را به تجربه و به نگاه کردن به تجربۀ تاریخی دعوت کرده است.

نگاه انقلابی و آرمانی ما تماماً واقع‌بینی است

در این مقدمه -که طولانی شد- می‌خواستم عرض کنم که دین ما دعوت به واقع‌بینی می‌کند و امروزه دیگر نباید کسی با واقع‌بینی شقاقی در افکار این ملت ایجاد کند و تصور کند که در مقابل نگاه دین‌مدارانه و نگاه دینی یک تحفه‌ای گیر آورده است! چون نگاه دین‌مدارانه و نگاه انقلابی و نگاه آرمانی ما تماماً واقع‌بینی است، از واقع‌بینی مشحون است؛ منتها باید این واقعیت‌ها کامل و تمام دیده و درک شوند.

ب) جهان را چه کسی و چگونه اداره می‌کند؟

حالا بنده در این مجلس شریف می‌خواهم از یکی از این واقعیت‌ها صحبت کنم. آن واقعیت تحت این پرسش مطرح می‌شود که جهان را چه کسی اداره می‌کند و چگونه اداره می‌شود؟ نمی‌خواهم آرمانی حرف بزنم، نمی‌خواهم ارزش‌مدارانه سخن بگویم، نمی‌خواهم دینی حرف بزنم. حتی نمی‌خواهم انقلابی حرف بزنم. می‌خواهیم از واقعیتش صحبت کنیم. مثلاً شما ببینید نگاه عرفانیِ امام چقدر واقع‌بینانه است!

می‌خواهم یک گزارشی از سخنان حضرت امام(ره)-که برای خودم بسیار عجیب بود- خدمت شما بدهم، بعد شما ببینید که این نگاه عمیق، ژرف، انسانی و در عین حال واقع‌بینانۀ حضرت امام را چگونه تحلیل می‌کنید؟ من می‌خواهم بگویم این نگاه امام یک نگاه واقع‌بینانه است در عین حالی که عرفانی است. و بعد هر کسی این نگاه امام را نداشته باشد باید گفت او از معلومات و عقلانیت برخوردار نیست؛ حتی از معلومات اجتماعی و سیاسی.

قاعدۀ واقع‌بینانه‌ای که امام(ره) طی سه سال، ۲۶ مرتبه به آن اشاره کردند

دنیا را چه کسی اداره می‌کند؟ بگذارید ابتدا گزارش حضرت امام را برای شما بخوانم. حضرت امام(ره) بعد از اینکه از پاریس برگشتند قصه‌ای را بیان کردند و در طیّ یک سال ۱۱ مرتبه این قصه را تکرار کردند. (البته در پاریس هم به فرمودۀ خودشان مکرر این داستان را نقل کردند که یکبار آن در صحیفه امام آمده است) در واقع خودِ قصه‌ای که الآن برایتان می‌گویم را امام تکرار کردند. بعد از آن قاعده‌ای را استنتاج کردند که کاملاً اجتماعی است و بعد ۲۶ مرتبه طیّ سال‌های اول انقلاب به این قاعده اشاره کردند.

این چه مضمونی است که اولاً سوژه ده-یازده مرتبه تکرار می‌شود؛ آن هم در یک مدت کم؟ گویی حضرت امام در همۀ سخنرانی‌هایشان اصرار دارند این مطلب را تکرار کنند. ثانیاً آن قاعدۀ کلی که یک قاعدۀ واقع‌بینانه است، چه قاعده‌ای است که در اوایل سال‌های اول پیروزی انقلاب در طیّ سه سال، ۲۶ مرتبه توسط حضرت امام تأکید و تکرار می‌شود؟

امام(ره) با نگاه به واقعیت جامعه دریافت که خدا می‌خواهد مظلومان پیروز شوند

آن قاعده اشاره به «نصرت الهی» است. آن قاعده، نشان‌دهندۀ این است که امام واقع‌بینانه به کفِ جامعه نگاه کردند و از واقعیت جامعه دریافتند که خدا می‌خواهد مظلومان پیروز شوند. نه از غیب کسی به امام خبر داده بود که حالا اگر هم خبر داده بود حضرت امام در این‌باره سخنی نمی‌فرمایند، آن بحث‌های شخصی خود حضرت امام است که در ادبیات حضرت امام نیامده است. و نه اینکه حضرت امام(ره) از واقعیتی صحبت می‌کردند که کسی از آن واقعیت خبر نداشته، بلکه واقعیت کفِ خیابان را مطرح می‌کردند.

بگذارید یکی از متن‌های حضرت امام را در این‌باره برای شما بخوانم. می‌فرماید: «در پاريس شخصى پيش من آمد از دهات اطراف خود كه رفته بود تعريف كرد و مى‏گفت صبح كه مى‏شود، آن عالِم ده جلو مى‏افتد و مردم دنبال او تظاهرات مى‏كنند. گفت همه دهات اين طور شده است؛ و يكى را اسم برد كه من به يكى از دهات آنجا رفتم. يك قلعه‏اى است در بيابان در نزديك كوه.»(صحیفۀ امام/۸/۲۲۴) حضرت امام(ره) در سخن دیگری که این قصه را بیان می‌کنند، اسم آن دهات و کوه و روستا را هم بیان می‌فرمایند. حالا در اینجا من فرمایش امام را خلاصه‌تر دارم می‌گویم.

بعد می‌فرماید: «گفت‏ ديدم اينها هم همان معنا را مى‏گويند[که در مرکز گفته می‌شود] من در همان جا اعتقادم اين شد كه يك دست غيبى در كار است. و الّا كارهاى بشرى يك شعاع خاصى دارد.»(همان)

حضرت امام(ره) در جملۀ دیگر می‌فرماید: «من اين را اين طور فهميدم كه يك دست غيبى در كار است. انسان هر چه هم بخواهد مثلًا روشنگرى داشته باشد و هر چه هم بخواهد يك همچو امرى واقع بشود به اين گسترش نمى‏تواند واقع بشود. من اين طور فهميدم كه خداى تبارك و تعالى در اين مسأله نظر دارد»(صحیفۀ امام/۶/۴۹۰)

واقع‌بینی امام را ببینید! من کفِ خیابان را دیدم بعد محاسبۀ عقلانی کردم. بشر نمی‌تواند به صورت عادی این هماهنگی را ایجاد کند. بعد می‌فرماید: «و از آنجا اطمينان برايم پيدا شد كه پيروزى هست. البته به اين زودى و به اين سهلى را نمى‏توانستم حدس بزنم.»(همان)

امام(ره): پیروزی انقلاب ما یکی از ادلۀ بزرگ توحید است/ نگاه عرفانی امام با واقع‌بینی گره خورده بود

نگاه حضرت امام را ببینید! ایشان در جای دیگری بعد از ذکر همین قصه، می‌فرماید: «پیروزی انقلاب ما یکی از ادلۀ بزرگ توحید است چون همۀ محاسبات مادی‌گری را باطل کرد و بر همه چیز غلبه کرد» (صحیفۀ امام/۷/۳۹۸) ببینید نگاه عرفانی امام با واقع‌بینی چقدر گره خورده است! امام واقعیات را دارد می‌بیند، خواب ندیده که بلند شود بیاید بگوید! البته ممکن است هر مؤمنی خوابی ببیند، رؤیای صادقه‌ای ببیند ولی بیان حضرت امام ناظر به این واقعیت‌ها است.

امام(ره) در جای دیگری می‌فرماید: «پیروزی انقلاب ما دلیل بر این است که خدا هست» (صحیفۀ امام/۸/۴۲۷) یعنی امام(ره) از این واقعیت، به آنجا می‌رسد. در آن داستان هم، یک کسی به پاریس آمده بود و از فراگیر بودن نهضت، برای امام مطلبی فرموده بود و خود این داستان ده تا یازده مرتبه در سال اول پیروزی انقلاب از سوی حضرت امام(ره) برای مردم بیان می‌شود-با همان برداشتی که عرض کردیم- و بعد ۲۶ مرتبه هم حضرت امام مدام این قاعده(نصرت الهی و دست غیبی) را بیان می‌کنند.

داستان پیرزنی که برای تظاهرکنندگان سکّه می‌آورد

حضرت امام(ره) دلایل و مصادیقی برای این قاعده بیان می‌کنند. یکی دیگر از آن موارد، داستان پیرزنی است که برای تظاهرکنندگان، سکۀ دو قرانی می‌آورد که تلفن بزنند. امام می‌فرماید: «يكى از دوستان من گفت، كه من در تهران ديدم در اين تظاهرات، يك پيرزنى يك كاسه‏اى دستش گرفته و توى آن پول است. به ذهنم آمد كه اين مثلًا فقيرى است كه پول مى‏خواهد؛ وقتى تحقيق كردم، با او صحبت كردم، گفت كه امروز روزى است كه تعطيل است و نمى‏شود مردمى كه از اينجا عبور مى‏كنند ممكن است كه بخواهند تلفن كنند، پول خرد نداشته باشند؛ من اين را نگه داشته‏ام اينجا كه كسانى كه مى‏خواهند تلفن كنند- تلفن هم همان جا بود- از اين پول بردارند تلفن كنند. اين البته يك چيز كوچكى است؛ اما مطلب خيلى بزرگ است. يك همچو تحول روحى در بين مردم پيدا شد.»(صحیفۀ امام/۷/۲۶۵)

حضرت امام، چند مرتبه قصۀ این پیرزن را مطرح می‌کنند و می‌فرمایند این چیز ساده‌ای نیست.(اين يك كارى است كه آدم ابتدايى، خيال مى‏كند؛ خوب، يك چند قِران باشد؛ اما اين خيلى لطافت روح مى‏خواهد اين يك انقلابى است كه خدا كرده است و من روى اين انقلابهاى روحى و اين حس تعاونى كه در ملت ما پيدا شده است...‏؛ صحیفۀ امام/۹/۴۰۷) و امام چندین‌بار می‌فرمایند اینکه در تظاهرات مردم آب می‌آورند به هم می‌دهند، ساندویچ می‌آورند به هم می‌دهند، کمک می‌کنند به همدیگر. اینها چیزهای ساده‌ای نیست. امام اینها را که می‌فرمود، نتیجه می‌گرفت که پیروزی مستضعفین قطعی است!

کدام تظاهرات ما در طول انقلاب به اندازۀ تظاهرات بیست میلیونی اربعین بود؟ آیا اینها واقع‌بینی نیست؟!

اربعین امسال را دیدید! بیست میلیون نفر از همۀ ملت‌ها آمده بودن و چه حماسه‌ای خلق کردند؟ کدام تظاهرات ما در طول انقلاب به اندازۀ این تظاهرات بیست میلیون نفری بود؟ اینها واقع‌بینی نیست؟ چه کسانی کور هستند این واقعیت‌ها را نمی‌بینند که قدرت اسلام را درک کنند و احساس پیروزی کنند. از مردم یمن بپرسید چه خبر شده؟ چرا شعارهای ما با شما یکی است؟! چرا این شعارها یکی است؟ اینها واقع‌بینی است عزیز دل من!

امام(ره): اين نيست الّا اينكه دستِ غيبى در كار است

آن‌وقت ببینید حضرت امام چه می‌فرماید؟ یکی دوتا جمله از جملات حضرت امام را که انتخاب کرده‌ام که بخوانم. می‌فرماید: «اين نيست الّا اينكه دستِ غيبى در كار است»(صحیفۀ امام/۷/۵۴) و در جای دیگری می‌فرماید: «ان شاءاللَّه براى شما ديگر شكست نيست. و شما مقابل كفر و زندقه و ستم و چپاولگرى ايستادگى كرديد و تا اينجا هم پيروز شديد و از اين به بعد هم پيروز مى‏شويد.»(صحیفۀ امام/۹/۱۵۲) صریحاً امام این پیروزی‌ها را نوید می‌دهند.

پیشنهاد به جوانان؛ سورۀ محمد(ص) را به صورت دو واحد درسی مطالعه کنید

ما الآن باید در چه حسّ و حالی باشیم؟ خدا شاهد است که الآن ما در اوج قدرت هستیم، نه نسبت به سابق، بلکه نسبت به دشمن! این از ابعاد واقع‌بینانۀ ماجرا. حالا سراغ قرآن کریم برویم؛ من یک سوره‌ای از سوره‌های قرآن را برای شما هدیه می‌کنم. دوستان و بزرگوارانی که در مجلس هستند، جوانان عزیز، اگر این پیشنهاد حقیر را بپسندند می‌خواهم عرض کنم این سوره را به صورت دو واحد درسی مورد مطالعه، مداقه و آموزش قرار دهید و این سورۀ نازنین قرآن را -که شاید از جهتی، برترین نام را در میان سوره‌های قرآن داشته باشد- این سوره را به صورت خاص مطالعه کنید.

این همه سفارش به قرآن هست، تعبیر امیرالمؤمنین علی(ع) به صورت خاصّ دربارۀ این سوره این است که اگر می‌خواهید فرق ما و دشمنان ما را بشناسید این سوره را بخوانید.(سُورَةُ مُحَمَّدٍ آيَةٌ فِينَا، وَ آيَةٌ فِي بَنِي أُمَيَّة؛ شواهدالتنزیل/۲/۲۴۰) تعبیر امام حسن مجتبی(ع) به صورت خاص این است که این سوره را بخوانید برای اینکه فرق بین ما و دشمنان ما را بشناسید و در ابهام فرو نروید(إِذَا أَرَدْتَ أن تَعْتَبِرَنا وَ بَنِي أُمَيَّةَ فَاقْرَأْ سورة الَّذِينَ كَفَرُوا فإن فِينَا مِنها آيَةٌ و فِيهِمْ آيَةٌ إِلَى آخِرِها؛ شرح الاخبار/۲/۴۸۴)

امام صادق(ع) می‌فرماید: هر كس سوره «الّذين كفروا» را بخواند، هرگز شك و ترديد در دلش راه نمى‏يابد، و هيچ گاه به دينش مردّد و دو دل نخواهد شد، و خداوند هيچ وقت او را به تنگدستى و ترس از سلطان ستمگر مبتلا نمى‏كند، و تا هنگام مرگ از شك و كفر در امان خواهد ماند(مَنْ قَرَأَ سُورَةَ «الَّذِينَ كَفَرُوا» لَمْ يَرْتَبْ أَبَداً وَ لَمْ يَدْخُلْهُ شَكٌّ فِي دِينِهِ أَبَداً وَ لَمْ يَبْلُهُ اللَّهُ بِفَقْرٍ أَبَداً وَ لَا خَوْفٍ مِنْ سُلْطَانٍ أَبَداً وَ لَمْ‏ يَزَلْ مَحْفُوظاً مِنَ الشَّكِّ وَ الْكُفْرِ؛ ثواب الاعمال شیخ صدوق/۱۱۴)

گزارش واقع‌بینانۀ خداوند دربارۀ اثرِ کارهای کفار و مؤمنین

این سوره به نام محمد(ص) مزین است. در این سوره است که خداوند متعال می‌فرماید: «إِنْ تَنْصُرُوا اللَّهَ يَنْصُرْكُمْ وَ يُثَبِّتْ أَقْدامَكُم»(محمد/۷) پروردگار عالم واقع‌بینانه برای شما گزارش می‌دهد: کسانی که جلوی حق می‌ایستند خداوند اثر کارهای آنها را از بین می‌برد. «الَّذِينَ كَفَرُواْ وَ صَدُّواْ عَن سَبِيلِ اللَّهِ أَضَلَّ أَعْمَالَهُم»(محمد/۱) اما کسانی که به پیامبر(ص) ایمان می‌آورند، اگر کار بد و اشتباهی انجام دهند خدا کارشان را درست می‌کند «كَفَّرَ عَنهُْمْ سَيَِّاتهِِمْ وَ أَصْلَحَ بَالهَُم»(محمد/۲) کارخرابی هم بکنند، خدا درست می‌کند. شهید هم بشوند اثر اعمال شهدا را از بین نمی‌برد «وَ الَّذِينَ قُتِلُواْ فىِ سَبِيلِ اللَّهِ فَلَن يُضِلَّ أَعْمَالَهُم»(محمد/۴)

این سوره را بخوانید؛ سورۀ فوق‌العاده ممتازی است، مزیت‌هایی دارد. ان‌شاءالله امسال سورۀ محمد(ص) را به صورت خاص، مطالعه کنید و بعد ان‌شاءالله سال بعد سورۀ بعد را که سورۀ فتح است، مورد مطالعه و دقت قرار دهیم. این سوره‌ای که خدمت شما عرض کردم، از ابتدا تا انتها نکات بسیار ویژه و عجیبی دارد! و فقط مخصوص این سوره است، دربارۀ منافقین تعابیری در این سوره دارد که در هیچ کجای قرآن نیست، دربارۀ جهاد و قتال فی سبیل‌الله تعابیر ویژه دارد، همچنین دربارۀ نصرت خدا و دربارۀ تحلیل کردن واقع‌بینانۀ این مسائل.

در این آیۀ کریمه می‌فرماید: «أَ فَلَمْ يَسِيرُواْ فىِ الْأَرْضِ فَيَنظُرُواْ كَيْفَ كاَنَ عَاقِبَةُ الَّذِينَ مِن قَبْلِهِمْ دَمَّرَ اللَّهُ عَلَيهِْمْ»(محمد/۱۰) بروید واقعیت را ببینید که من با کافران چه کردم؟ در واقع دارد ما را به واقع‌بینی در دریافت، دعوت می‌کند. «وَ لِلْكَافِرِينَ أَمْثَالُهَا»(همان) برای کافرین نیز، همین بلاها را بر سرشان می‌آوریم.

این سوره، سورۀ ویژه‌ای است. من دیگر در بخش معنوی و دینی‌ای که البته آن هم مشحون از واقع‌بینی است سخنی نگویم در حدّ همین سوره کافی است.

دنیا را چه کسی اداره می‌کند؟

دوستان من! دنیا را چه کسی اداره می‌کند؟ خدا. حتی جملاتی از حضرت امام هست که بگذارید برای شما عرض کنم. حضرت امام صریحاً به مردم می‌فرمود: ما هیچ نیستیم(ما بندگانى هستيم كه هيچ نداريم و هيچ نيستيم و هر چه هست قدرت الهى است‏؛ صحیفۀ امام/۹/۱۹۶) حتی به مردم هم می‌فرمود شما هم هیچ نیستید، خدا این کارها را کرده، خدا اراده کرده، ما وظیفۀمان است در این مسیر قدمی برداریم، سهمی بگیریم، ما می‌خواهیم خودمان عقب نمانیم. الآن دیگر به خدا قسم ما باید مواظب باشیم از این مجروحان یمن که در این انفجارها به شهادت رسیدند عقب نمانیم، از این مدافعان حرم عقب نمانیم، همان‌هایی که از بلاد مختلف بلند شده‌اند.

امروز نصرت خدا یک واقعیت عینی است/ این اقتضاء واقع‌بینی و تدبیر ماست که برای خدا حساب باز کنیم

امروز نصرت خدا یک واقعیت عینی است! این اقتضاء واقع‌بینی است! این اقتضاء تدبیر ما است که برای خدا حساب باز کنیم. یک آماری را خدمت شما عرض کنم. در قرآن کریم حدود صد مرتبه خداوند متعال از نصرت و پشتیبانی خودش سخن گفته است. بیش از ۵۰ مرتبه(نزدیک به ۶۰ مرتبه) کافران را و غیرکافران و مؤمنان را تهدید کرده است که اگر خلاف کنید من دیگر شما را یاری نخواهم کرد! و اگر من شما را یاری نکنم، نابود می‌شوید! حدود ۴۷ مرتبه ما را تحریک یا تشویق کرده‌اند به اینکه «بروید از نصرت خدا استفاده کنید.» با عباراتی مانند «نِعْمَ الْمَوْلى‏ وَ نِعْمَ النَّصيرُ» یعنی خداوند متعال برای شما خوب کمکی است.(فَاعْلَمُوا أَنَّ اللَّهَ مَوْلاكُمْ نِعْمَ الْمَوْلى‏ وَ نِعْمَ النَّصيرُ؛ انفال/۴۰) ما اصلاً باید با مفهوم نصرت خدا عشق‌بازی کنیم.

کسی که بخواهد نصرت خدا باور کند اول باید باور کند «کار دست خداست»

ببینید دوستان بگذارید یک مقدمۀ کوتاه عرض کنم. کسی که بخواهد نصرت خدا باور کند اول باید باور کند که «کار دست خداست» دوستانِ من زندگی تک تک شما چقدر دستِ خداست؟ چقدر دست تصادف سپرده شده؟ و چقدر دست شماست؟ ما هر کجا می‌آییم موضوع «لَا جَبْرَ وَ لَا تَفْوِيض‏»(کافی/۱/۱۶۰) را کمی توضیح بدهیم که البته مقولۀ دشواری است و بعد هم میزان دخالت خدا در زندگی بشر را یک کمی توضیح بدهیم، همه به یک نوعی می‌گویند «آقا جبری‌مسلک نشد؟» می‌گویم نه چرا جبری مسلک؟ من که نگفتم تو بی‌اختیار هستی!

ولی تو بدان هر کاری که انجام می‌دهی خارج از مدیریت کلان پروردگار عالم نیست. ابتدائاً شما باید ببینید کارهای دنیا دستِ خداست-البته بعضی‌ها این پایۀ اعتقادی را ندارند- بعد که دانستی کارهایت دستِ خداست باید بگوییم که خدا به نفع کی عمل می‌کند؟ بارها می‌فرماید من به نفع شما عمل می‌کنم!

بعد جالب است که خدا می‌فرماید: جبهۀ باطل که کسی را ندارند! یک آیۀ قرآن هست که خداوند متعال در این آیه می‌فرماید وقتی دوستان شیطان بر سر بزنگاه که می‌رسند و به کمک او احتیاج دارند، شیطان انسان را رها می‌کند و کمک نمی‌کند! (وَ كانَ الشَّيْطانُ لِلْإِنْسانِ خَذُولاً؛ فرقان/۲۹) یا (فَلَمَّا تَراءَتِ الْفِئَتانِ نَكَصَ عَلى‏ عَقِبَيْهِ وَ قالَ إِنِّي بَري‏ءٌ مِنْكُمْ إِنِّي أَرى‏ ما لا تَرَوْنَ إِنِّي أَخافُ اللَّهَ؛ انفال/۴۸) شیطانِ بدبخت زور ندارد. ولی خداوند می‌فرماید: من زور دارم، من می‌توانم کمک کنم.

یک آیه از آیات آن سورۀ نازنین(سورۀ محمد(ص)) را برای شما بخوانم، عجب آیه‌ای است این آیه! چقدر رزمندگان ما با این آیه صفا کردند و با خداوند متعال عشق‌بازی کردند. می‌فرماید اینکه می‌بینید من کافران را نابود می‌کنم و شما مؤمنین را عزت و نصرت می‌دهم، دلیلش این است که کافران مولا ندارند و شما مولا دارید(ذلِكَ بِأَنَّ اللَّهَ مَوْلَى الَّذينَ آمَنُوا وَ أَنَّ الْكافِرينَ لا مَوْلى‏ لَهُمْ؛ محمد/۱۱) یعنی شما حامی دارید و آن بدبخت‌ها که حامی ندارند. من اینها را نابود می‌کنم، برای چه؟ برای اینکه کسی نیست از اینها حمایت کنند و شما همه‌کس پشت سرتان هست. این کلمۀ «مولی» را در قرآن کریم بروید مطالعه کنید و ببینید چقدر خداوند متعال زیبا از آن یاد می‌کند.

من یک گزارشی از جبهه‌های جنگ بدهم. خیلی وقت‌ها مانده بودم که چرا در جبهه‌ها این نوار مناجات «مَوْلَايَ يَا مَوْلَايَ أَنْتَ الْمَوْلَى وَ أَنَا الْعَبْدُ.... مَوْلَايَ يَا مَوْلَايَ أَنْتَ الْمَالِكُ وَ أَنَا الْمَمْلُوك‏»(مفاتیح الجنان، مناجات امیرالمؤمنین در مسجد کوفه) به کام جوان‌های ما مزه می‌کرد؟ چقدر از بچه‌ها با این مناجات صفا کردند و به شهادت رسیدند و خودشان را به مقام شهادت رساندند. خیلی جای تأمل دارد. بچه‌ها در جبهه وقتی در میان ترکش‌ها قرار می‌گرفتند، خودشان را بی‌پناه می‌دیدند و به پناه خدا می‌رفتند. و وقتی در پناه خدا آرام می‌گرفتند مزۀ مولا داشتن را حس می‌کردند. این جهات، جهاتِ معنوی است، این جهات فقط جهات اجتماعی و سیاسی نیست. ما معنویت و سیاست و عرفان و اجتماعیات‌مان همه‌اش به همدیگر گره خورده است.

نصرت خدا به کمک فاطمۀ زهرا(س) به مؤمنین می‌رسد

خب ایام فاطمیه است، چندتا راز را من با شما در میان بگذارم، شاید یکی دوتا راز را. ما مولا داریم، غیر از خدا دیگر چه کسی پشتیبان ماست؟ فاطمۀ زهرا(س). روایت صحیح‌السندی را برای شما بخوانم، در چندین کتاب نقل شده است، شیخ صدوق نیز نقل کرده است. روایت ویژه‌ای است. من هم با اشاره و بدون شرح از کنارش می‌گذارم. پیامبر گرامی اسلام می‌فرماید: از جبرئیل امین پرسیدم چرا نام فاطمۀ من در آسمان منصوره است؟ در زمین فاطمه نامیده می‌شود و در آسمان منصوره نامیده می‌شود؟ فَقُلْتُ يَا جَبْرَئِيلُ وَ لِمَ سُمِّيَتْ فِي السَّمَاءِ مَنْصُورَةً وَ فِي الْأَرْضِ فَاطِمَة؟»(معانی الاخبار شیخ صدوق/۳۹۶ و  تفسیر فرات کوفی/۳۲۲) جبرئیل امین عرضه داشته باشند: در زمین فاطمه نامیده می‌شود چون دوستانش را از عذاب جدا می‌کند و دشمنان را از محبت خود جدا می‌کند؛ قَالَ سُمِّيَتْ فَاطِمَةَ فِي الْأَرْضِ لِأَنَّهُ‏ فَطَمَتْ شِيعَتَهَا مِنَ النَّارِ وَ فُطِمَتْ أَعْدَاؤُهَا عَنْ حُبِّهَا»(همان) این وجه تسمیۀ حضرت زهرا(س) به فاطمه است.

اما چرا منصوره نامیده می‌شود؟ «وَ ذَلِكَ قَوْلُ اللَّهِ فِي كِتَابِهِ وَ يَوْمَئِذٍ يَفْرَحُ الْمُؤْمِنُونَ بِنَصْرِ اللَّهِ‏ بِنَصْرِ فَاطِمَةَ ع‏» روز قیامت مؤمنین به نصر خدا خوشحال می‌شوند. آن‌وقت نصر خدا از چه طریقی به مؤمنین می‌رسد؟ «بنصر فاطمۀ» به کمک فاطمۀ زهرا(س) این کمک به آنها خواهد رسید.

برخی از مفسرین می‌فرمایند این آیۀ «وَ يَوْمَئِذٍ يَفْرَحُ الْمُؤْمِنُون»(روم/۴) که در آیۀ بعدی آن در کلمۀ اول می‌فرماید: «بِنَصْرِ الله» این آیه مصداقش دنیاست، خدا آن روزی که حق را بر باطل پیروز می‌کند، مؤمنین خوشحال می‌شوند و منظور قیامت نیست. اگر این معنایی که مفسرین از این آیۀ کریمه استفاده کرده‌اند یعنی آن «نصرت خدا که موجب خوشحالی می‌شود در این دنیاست» را کنار بگذاریم، این روایت که البته اشاره به آخرت دارد، شاید بتوان از این روایت برداشت که خداوند متعال وقتی می‌خواهد حق را پیروز کند باز به کمک فاطمۀ زهرا(س) پیروز خواهد کرد. ما به نصر فاطمۀ زهرا(س) در دنیا و آخرت مستظهر هستیم. ما از مادرمان فاطمۀ زهرا(س) کمک می‌گیریم.

خدا را چه‌طور می‌شود کمک کرد؟ با کمک کردن اولیاء خدا

اما مقتلی که می‌خواهم برایتان بخوانم یک مقتل ویژه و متفاوت است. از نصرت خدا حرف زدیم، خدا را کمک کنیم. خدا را چه‌طوری می‌شود کمک کرد؟ با کمک کردن اولیاء خدا، به تعبیر حضرت امام(ره): با کمک کردن مظلومین و مستضعفین.

آی جوان‌ها! می‌دانید مادرتان فاطمۀ زهرا(س) دست بچه‌هایش را گرفت و چهل روز درِ خانۀ مهاجرین و انصار را زد که بیایید من را کمکم کنید؟( حَمَلَهَا (فاطمه) عَلِيٌّ عَلَى أَتَانٍ عَلَيْهِ كِسَاءٌ لَهُ خَمْلٌ فَدَارَ بِهَا أَرْبَعِينَ صَبَاحاً فِي بُيُوتِ الْمُهَاجِرِينَ وَ الْأَنْصَارِ وَ الْحَسَنِ وَ الْحُسَيْنِ ع مَعَهَا وَ هِيَ تَقُولُ يَا مَعْشَرَ الْمُهَاجِرِينَ وَ الْأَنْصَارِ انْصُرُوا اللَّهَ فَإِنِّي ابْنَةُ نَبِيِّكُمْ وَ قَدْ بَايَعْتُمْ رَسُولَ اللَّهِ ص يَوْمَ بَايَعْتُمُوهُ أَنْ تَمْنَعُوهُ وَ ذُرِّيَّتَهُ مِمَّا تَمْنَعُونَ مِنْهُ أَنْفُسَكُمْ وَ ذَرَارِيَّكُمْ فَفُوا لِرَسُولِ اللَّهِ ص بِبَيْعَتِكُمْ؛ اختصاص مفید/۱۸۴)

آی بچه‌هایی که بوی مدینه می‌دهید، بوی فاطمه می‌دهید، طاقت دارید کلمات فاطمۀ زهرا(س) را برای شما قرائت کنم که فاطمۀ زهرا چه می‌فرمودند؟ و جواب رد می‌شنیدند و سکوت می‌شنیدند.(فَمَا أَعَانَهَا أَحَدٌ وَ لَا أَجَابَهَا وَ لَا نَصَرَهَا)

من نمی‌خواهم برای شما روضۀ در و دیوار بخوانم، این روضه سنگین‌تر است، خدا شاهد است. «وَ هِيَ تَقُولُ» فاطمۀ زهرا(س) می‌آمد و این‌گونه می‌فرمود: «يَا مَعْشَرَ الْمُهَاجِرِينَ وَ الْأَنْصَارِ انْصُرُوا اللَّهَ» خدا را کمک کنید «فَإِنِّي ابْنَةُ نَبِيِّكُمْ» من دختر پیغمبر شما هستم! «وَ قَدْ بَايَعْتُمْ رَسُولَ اللَّهِ ص» شما با پیغمبر خدا بیعت کرده‌اید! شما قرار گذاشته‌اید از بچه‌هایش دفاع کنید!

یک کمی جلوتر نوشته «فَمَا أَعَانَهَا أَحَدٌ وَ لَا أَجَابَهَا وَ لَا نَصَرَهَا» هیچ‌کس به فاطمه جواب نداد! هیچ‌کس به فاطمه کمک نکرد! جانم که برای نصرت دین دارید گریه می‌کنید. همان فاطمه با بازوی شکسته الآن آمده به کمک قهرمانان دین.

یک نفر به فاطمه(س) جواب داد. او می‌گوید: برگشتم و پرسیدم یا فاطمه «فَمَعِي غَيْرِي؟» آیا با من کسی دیگر هم هست تو را کمک کند؟ فاطمۀ زهرا(س) فرمود: «لَا مَا أَجَابَنِي أَحَدٌ» هیچ‌کس تا حالا به من جواب نداده است! این فاطمه‌ای که برای خدا کمک گرفت، الآن خودش کمک‌کار شده است. شما فکر کردید آنجایی که فاطمۀ زهرا(س) نمی‌گذاشت علی را به مسجد ببرند! تا غلاف قنفذ در میان نیامد فاطمه(س) موفق بود! مگر فاطمه(س) جز در پی نجات امت بود؟!.... ألا لعنۀ الله علی القوم الظالمین.

رایةالهدی ، تارنمای هیئت کربلای بیت المهدی(عج) ، کــــــرج

:: بازدید از این مطلب : 1679
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
نویسنده : گمنام
سه شنبه 11 فروردين 1394
شیخ حسین انصاریان، خطیب برجسته تهران با صدور پیامی درگذشت همشیره مکرمه رهبر معظم انقلاب اسلامی را تسلیت گفت.
به گزارش رجانیوز، این پیام که با ادبیاتی متفاوت نگاشته شده است به دلیل حضور حجت الاسلام انصاریان در سفر عتبات عالیات، با چند روز تاخیر در سایت ایشان منتشر شده است.
در ادامه متن پیام شیخ حسین انصاریان را می خوانید:
 
هوالغفور الرحیم
محضرمبارک رهبر فرزانه انقلاب حضرت آیت الله خامنه ای دامت برکاته
پس از سلام و دعا
در حریم حرم ملکوتی حضرت مولی الموحدین امام جن و انس، امیرمومنان صلوات الله و سلامه علیه خبر درگذشت همشیره مکرمه را شنیدم، برای آن سلاله شاخه نبوت و ولایت طلب رحمت و مغفرت کردم، و برای سلامت وجود آن وجود ذیجود دعا کردم، به آن حضرت و همه خانواده و بستگان تسلیت عرض میکنم و بقای عمر پر برکت شما را از خداوند مهربان درخواست دارم و از حضرت شما ملتمس دعا هستم.
 
حسین انصاریان
نجف اشرف
رایةالهدی ، تارنمای هیئت کربلای بیت المهدی(عج) ، کــــــرج

:: بازدید از این مطلب : 1482
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
نویسنده : گمنام
دو شنبه 10 فروردين 1394


 نَاحِلَةَ الْجِسْمِ یعنی...


نحیف و دلشکسته میری


جوونی اما مادر پیری


بهونه ی سفر می گیری


...بَاكِیَةَ الْعَیْنِ  یعنی...


بارون غصه ها میباره


چشای مادرِ ما تاره


دیگه علی(ع) شده بیچاره


 ...مُنهَّدَةَالرُّكنِ یعنی...


توان برات نمونده بانو


کی قلبتُ سوزونده بانو


کی بالِتُ شکونده بانو


...مُعَصَّبَةَ الرَّأْسِ یعنی....


بستی سری رو که پُر درده


رنگِ رخِ تو مادر زرده


تو کوچه کی جسارت کرده؟


جوری لگد خوردی که...


نمیتونی بلندشی از جات


جای غلافِ رو بازوهات


داری میری کنارِ بابات


هیچکسی ای وایِ من


نگفت تو کوچه به اون کافر


نزن زنُ جلوی شوهر


بمیره زینبت ای مادر...


وای مادرم...
وای مادرم...
وای مادرم...

 

 
رایةالهدی ، تارنمای هیئت کربلای بیت المهدی(عج) ، کــــــرج

:: بازدید از این مطلب : 2544
|
امتیاز مطلب : 5
|
تعداد امتیازدهندگان : 2
|
مجموع امتیاز : 2
نویسنده : گمنام
دو شنبه 10 فروردين 1394

Pstr_naahela1

همخوانی جدید حامد زمانی و حاج عبد الرضا هلالی

برای دانلود کلیپ “نَـاحِلَهَ الْـجِسْمِ یَعنی”  اینجا کلیک کنید

رایةالهدی ، تارنمای هیئت کربلای بیت المهدی(عج) ، کــــــرج

:: موضوعات مرتبط: مــــــداحــــــى , ,
:: بازدید از این مطلب : 2095
|
امتیاز مطلب : 3
|
تعداد امتیازدهندگان : 1
|
مجموع امتیاز : 1
نویسنده : گمنام
دو شنبه 10 فروردين 1394

شادی و فرح از حالات روحی انسان است که رنگی زیبا به زندگی می بخشد و پرداخت به امور زندگی را سهل و آسان می سازد، از این رو، توصیه هایی در اسلام در این باره مطرح شده است.

امیرمومنان علی (ع) می فرمایند: «شادى، انبساط روح مى آورد و نشاط انگيز است. غم، گرفتگى روح مى آورد و انبساط را در هم مى پيچد.»

همان حضرت (ع) می فرمایند: «كسى كه شادى اش كم باشد، آسايش او در مردن است.»

امام صادق (ع) می فرمایند: «شادى در سه چيز است: در وفادارى و رعايت حقوق، و ايستادگى در برابر سختي هاى زمانه.»

حضرت علی (ع) نیز در تعریف شادی فرموده اند: «شادى مؤمن آن گاه است كه پروردگارش را اطاعت كند و اندوهش آن گاه كه گناه كند.»

پیشوای ششم شیعیان نیز فرموده اند: «هر كه به فرياد برادر مؤمن غمزده و تنگ دستش برسد و اندوهش را بزدايد و در روا شدن حاجتش او را كمك كند، به خاطر اين كار، نزد خداوند هفتاد و دو رحمت الهى منظور شود، كه يكى از آنها را در همين دنيا براى بهبود وضع معيشتش به او دهد و هفتاد و يك رحمت ديگر را براى هول و هراس هاى روز قيامتش ذخيره كند.»

پیامبر اکرم (ص) با تاکید بر شاد نمودن مومنان می فرمایند: «هر كه مؤمنى را شاد سازد، مرا شاد ساخته و هر كه مرا شاد كند، خدا را شاد كرده است.»

ایشان همچنین می فرمایند: «هر كه اندوهى از اندوه هاى دنيا را از برادر مؤمن خود بزدايد، خداوند هفتاد اندوه از اندوه هاى آخرت را از او بزدايد.»

امام رضا (ع) نیز فرموده اند: «هر كه غمى از غم هاى دنيا را از دل مؤمنى برطرف سازد، خداوند غمى از غم هاى آخرت را از دلش بزدايد.»

پی نوشت:

غررالحکم

بحارالانوار

کافی

ثواب الاعمال

رایةالهدی ، تارنمای هیئت کربلای بیت المهدی(عج) ، کــــــرج

:: بازدید از این مطلب : 1245
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
نویسنده : گمنام
دو شنبه 10 فروردين 1394
 
رایةالهدی ، تارنمای هیئت کربلای بیت المهدی(عج) ، کــــــرج

:: موضوعات مرتبط: مــــــداحــــــى , ,
:: برچسب‌ها: ناحله الجسم یعنی , رایه الهدی , حامدزمانی , هلالی , نماهنگ , بیت المهدی , فاطمیه94 ,
:: بازدید از این مطلب : 1826
|
امتیاز مطلب : 3
|
تعداد امتیازدهندگان : 1
|
مجموع امتیاز : 1
نویسنده : گمنام
دو شنبه 10 فروردين 1394

از سفارشات قرآن و روایات معصومین (ع) به ما به ویژه در مواجهه با سختی ها و مشکلات توکل به خداوند متعال است.
امام صادق (ع) در توصیف معنای توکل فرموده اند: «توكل مانند كاسه‏اى است كه مهر شده است به مهر پروردگار متعال، پس نمى‏آشامند از آن جام و مهر آن را باز نمى‏كنند مگر آنان كه در مرحله توكل هستند.»
امیرمومنان علی (ع) می فرمایند: «هر كس به خدا توكل كند، دشوارى ها براى او آسان مى شود و اسباب برايش فراهم مى گردد.»
همچنین، فرموده اند: «توكل بر خداوند، مايه نجات از هر بدى و محفوظ بودن از هر دشمنى است.
امام جواد (ع) می فرمایند: «سه چیز است که هر کس آن را مراعات کند، پشمیان نگردد: اجتناب از عجله،  مشورت کردن و توکل بر خدا در هنگام تصمیم گیری.»
پیامبر گرامی اسلام (ص) درباره آثار و برکات توکل می فرمایند: «هر كس به خدا توكل كند، خداوند هزينه او را كفايت مى كند و از جايى كه گمان نمى برد به او روزى مى دهد.»
جوادالائمه (ع) فرموده اند: «اعتماد به خدا بهاى هر چیز گرانبها است و نردبانى به سوى هر بلندایى.»
امام موسی کاظم (ع) نیز می فرمایند: «هر که می خواهد که قویترین مردم باشد بر خدا توکل نماید.»
بنابر روایات ائمه معصوم (ع) عدم توکل به خداوند متعال و پناه بردن به دیگران در انجام امور عواقب سوئی دارد.
پیامبر اکرم (ص) در این باره فرموده اند: «خداوند عزوجل مى فرمايد: هيچ مخلوقى نيست كه به غير من پناه ببرد، مگر اين كه دستش را از اسباب و ريسمان هاى آسمان ها و زمين كوتاه كنم، پس اگر از من بخواهد عطايش نكنم و اگر مرا بخواند جوابش ندهم.»

پی نوشت ها:
بحارالانوار
مصباح الشریعه
غررالحکم
امالی طوسی

رایةالهدی ، تارنمای هیئت کربلای بیت المهدی(عج) ، کــــــرج

:: بازدید از این مطلب : 1498
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
نویسنده : گمنام
دو شنبه 10 فروردين 1394

در این باره دلایل فراوانی ذکر شده است از جمله:
اولاً: روایات متعددی داریم که از این جهت فرقی بین زن و مرد نمی گذارند، چنانکه امام صادق(عَلیه السَلام) در این باره بیان داشته اند: اَلصَلاةُ الَّتی دَخَلَ (حَصَلَ) وَقْتُها قَبلَ اَنْ یَمُوتُ المَیتُ یَقْضی عنْهُ اَوْلَی الناسِ؛ قبل از آن که انسان بمیرد اگر وقت نماز رسید (و آن نماز قضا شد) آن نماز را سزاوارترین و نزدیکترین فرد به میت قضا می کند.
و نیز در جایی دیگر می فرمایند: از طرف میت حج، روزه، آزاد کردن بنده و هر کار خوبی قضا می شود.
از این رو در روایات متعدد آمده که از میت، نماز و روزه و سایر امور قضا شود و میت شامل زن و مرد می شود و اگر در بعضی از روایات کلمه مرد ذکر شده است از باب غلبه و مثال است.
ثانیاً: بسیاری از مراجع می فرمایند بر پسر بزرگ نماز قضای مادر هم واجب است ، چنانکه اگر پدر و مادر نماز و روزه خود را به جا نیاورده باشند بر پسر بزرگ واجب است که بعد از مرگشان به جا آورد. حضرت آیه الله اراکی (ره). اگر پدر به جهت عذری نماز یا روزه اش را به جا نیاورده باشد بعد از موت او بر پسر بزرگتر واجب است قضا نماید و در مورد مادر نیز احتیاط واجب رعایت این حکم است. حضرت آیة الله العظمی گلپایگانی (ره) و صافی. احتیاط واجب آن است که پسر بزرگتر نماز و روزه فوت شده مادر را قضا کند. حضرت آیه الله العظمی فاضل لنکرانی. بر پسر بزرگتر (یعنی بزرگترین پسری که بعد از مرگ آنها در حال حیات است) واجب است که نماز و روزه هایی که از پدر یا مادر فوت شده بعد از مرگ بجا آورد. حضرت آیة الله العظمی مکارم شیرازی.
ثالثاً: اگر پدری فوت کرد و همه فرزندان او دختر بودند در این جا فرقی بین پدر و مادر نیست.
رابعاً: اگر نماز قضای پدر بر پسر بزرگتر واجب است و نماز قضای مادر واجب نیست برای آن است که آن روزی که این زن دختر بود حضرت حق تعالی قضای نماز و روزه پدر را به عنوان تکلیف زاید بر او واجب نکرده بود. امروز هم که آن دختر مادر شده خدای حکیم نمی فرماید نماز قضای این مادر بر پسر بزرگتر واجب است. ولی این پدر آن روزی که پسر بود خداوند قضای نماز پدر را به عنوان یک تکلیف مضاعف بر او واجب نمود و امروز هم که فوت کرده است پسر بزرگش باید نماز قضایش را به جا آورد.
خامساً: چون پسر بزرگتر فقط اموالی را به نام (حِبْوَه) از قبیل سجاده، شمشیر و اسب سواری و غیره را از پدر ارث می برد و دیگر فرزندان محروم هستند، در برابر آن اموال باید پسر بزرگتر نماز قضای پدر را هم به جا آورد.


پی نوشت ها:

1-شیخ حرعاملی، وسائل الشیعه، ج 5: 368.
2-علامه مجلسی، بحارالنوار، ج88: 134-133.
3- توضیح المسائل مراجع، ج 1: 780-789.
* اسدالله محمدي نیا، پاسخ به پرسش هاي دختران: 15-16.

رایةالهدی ، تارنمای هیئت کربلای بیت المهدی(عج) ، کــــــرج

:: بازدید از این مطلب : 1519
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
نویسنده : گمنام
دو شنبه 10 فروردين 1394

صبر حضرت ایوب(ع) چه ویژگی‌های متمایزی دارد که به‌ عنوان یک ضرب‌المثل بین مردم معروف شده است؟
پاسخ:
در میان پیامبران الهی، حضرت ایوب(ع) به عنوان پیامبر صبور شناخته می‌شود. ایشان الگوی صبر و استقامت در برابر مشکلات بود، به همین دلیل حالات او در سوره «ص» هنگامی که مسلمانان در مکه تحت فشار شدید قرار داشتند به عنوان یک سر‌مشق بزرگ نازل شد و به مسلمانان درس صبر و استقامت داد.
آن حضرت در مقابل مصائب و مشکلات،  صبر را از کف نمی‌داد و چشمه‌ زلال شکر و سپاس الهی را به کفران و نا‌شکری آلوده نمی‌ساخت. صبر ایشان تا حدی بوده که امروزه سمبل و الگوی صبر و استقامت برای همه افراد می‌باشد. در برخی آیات نیز خدای تعالی اشاره سربسته‌ای به مصائب شدید و رنج‌های فراوان وی دارد.
در آیه 44 سوره ص آمده است: ما ایوب را شکیبا یافتیم، چه بنده خوبی بود که بسیار باز‌گشت‌کننده به سوی خدا بود.
حضرت ایوب در طول مصیبت و گرفتاری با خدا راز و نیاز می‌کرد و از آزارهای شیطان به خدا شکوه می‌نمود. اما هرگز زبان به شکایت و ناسپاسی و بی‌تابی نگشود که منافی با صبر آن بزرگوار باشد، تنها کاری که کرد این بود که بعد از مدتی طولانی به پیشگاه خداوند عرض کرد: بار پروردگارا شیطان مرا به رنج و عذاب افکند و انتظار گشایش را تنها از تو دارم. هنگامی که تمام آزمایشات را پشت سر گذارد، در‌های رحمت الهی به روی او گشوده شد و افزون‌تر از آنچه داشت نصیبش گشت. ایوب(ع) از امتحان الهی سربلند بیرون آمد و خدا درهای رحمتش را به روی وی گشود و تمام نعمتهای از دست رفته او را به وی بازگرداند. صبر و شکیبایى او مخصوصا در برابر حوادث ناگوار عجیب بود، به گونه‌اى که صبر ایوب یک ضرب المثل قدیمى است.
ایوب الگوی قرآنی صبر
قرآن برای تدریس و تعلیم خصلت صبر و استقامت در برابر حوادث تلخ و دشوار، گاهی از سرگذشت‌های پیامبران پیشین استفاده نموده، و بخشی از زندگی سازنده آنها را به عنوان نماد عینی و الگوی حقیقی نشان داده، تا ما نیز زندگی خود را با آنها هماهنگ نموده و از آن درس صبر و استقامت بیاموزیم، یکی از آنها حضرت ایوب (ع) است. حضرت ایوب (ع) بر اثر کشاورزی و دام داری، در آغاز ثروت کلانی به دست آورد و زندگیش سرشار از نعمت‌های الهی از هر جهت شد، او همواره شکر خدا می‌کرد، تا اینکه ابلیس به او حسد برد، به خدا عرض کرد: «اگر ایوب این همه شکر نعمت می‌کند، به خاطر نعمت‌هایی است که بر او ارزانی داشته ای، مرا بر او مسلط کن، تا معلوم شود که مطلب همین است که گفتم.» خداوند برای اینکه این ماجرا سندی برای رهروان حق گردد، به ابلیس این اجازه را داد. کوتاه سخن آن که ابلیس پس از این تسلط، تمام دام‌ها، باغ‌ها، زراعت‌ها، فرزندان و خانه‌های ایوب (ع) را نابود کرد. ایوب (ع) در همه حالات با استقامت محکم در برابر حوادث بسیار سنگین و پررنج، استقامت نمود و هم چنان به شکر الهی ادامه داد، بلکه در برابر آن حوادث دشوار، بر درجات مقام شکرش می‌افزود. (اقتباس از گفتار امام صادق (ع)؛ تفسیر نورالثقلین، ج 3، ص 447 و 448).
ایوب (ع) در این حال شدید، سر بر سجده می‌نهاد و با خدا چنین راز و نیاز می‌کرد: «ای خدای آفریننده شب و روز، برهنه به دنیا آمدم، و برهنه به سوی تو می‌آیم، پروردگارا تو به من نعمت دادی و تو از من باز پس گرفتی، بنابراین هرچه تو بخواهی خشنودم.» پس از آن همه گرفتاری‌ها، این بار حضرت ایوب (ع) به درد شدید پا مبتلا شد، ساق پایش زخم گردید، به طوری که قدرت حرکت نداشت، هفت یا هفده سال با این وضع گذراند، ولی هم چنان مثل کوهی استوار به شکرگزاری ادامه داد، او نه در نهان و نه آشکار، و نه در دل و نه در زبان و عمل، هرگز اظهار کوچک‌ترین نارضایتی نکرد، آری این است نتیجه درخشان صبر و استقامت که پایه شکر و وصول به مقام رضا است.
او چند همسر داشت، همه آنها یکی پس از دیگری بر اثر بی‌صبری، او را تنها گذاشته و رفتند، تنها یکی از همسرانش به نام رحمه ماند، ولی کاسه صبر او نیز پس از مدتی لبریز شد، ایوب را تنها گذاشت و رفت. ایوب تنها در بیابان با آن همه بلا و درد، همچنان صبر و استقامت و شکر نمود، در کنار خود هیچ‌گونه غذاو آب ندید، گرسنه و تشنه در چنین حالی به سجده افتاد و با کمال ادب به خدا چنین عرض کرد: «ربه انی مسنی الضر وانت ارحم الراحمین؛ پروردگارا! بدحالی و مشکلات به من رو آورده و تو مهربان‌ترین مهربانان هستی.» در این هنگام دعای ایوب (ع) به استجابت رسید، بلاها رفع شد و نعمت‌های فراوان جایگزین بلاها گردید و بر اثر استقامت و شکر، آب از دست رفته به جوی خود بازگشت و بر اثر صبر، چهره درخشان ظفر نمایان گردید.  (مضمون آیه 83 سوره انبیاء، بحار ج 12، ص 368 و 369).
قرآن با تعبیر «...و ذکری للعالمین » پس از ذکر ماجرای صبر و شکر ایوب(ع) اعلام می‌دارد که زندگی این شخصیت، الگو و مایه تذکر و عبرت برای جهانیان است، آری خداوند این مدال پرافتخار را در کل جهان به ایوب (ع) عطا فرمود: «انا وجدناه صابرا نعم العبد انه اواب; ما ایوب را صابر و استوار یافتیم، چه بنده خوبی که بسیار بازگشت‌کننده به سوی خدا بود»، (سوره ص ـ  آیه44).

منبع:کیهان

رایةالهدی ، تارنمای هیئت کربلای بیت المهدی(عج) ، کــــــرج

:: بازدید از این مطلب : 1513
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
نویسنده : گمنام
دو شنبه 10 فروردين 1394

به مناسبت ایام شهادت فاطمۀ الزهرا(س) بخش‌هایی از پاسخ ها و پیام های آن حضرت را به قلم حجت الاسلام محمدمهدى رضايى منتشر می‌کند.

امام (ع) همچون كعبه است‏
محمود بن لبيد مى‏گويد: از فاطمه (س) درباره حق على (ع) و كوتاه آمدن ايشان از آن حق، سؤال كردم، فرمود: اى ابا عمرو، رسول خدا (ص) فرمود: «مَثلُ الْامامِ مَثَلُ الْكَعْبَةِ، اذ تُوْتى وَ لَا تَأْتِى»؛
«امام همچون كعبه است كه بايد به سويش حركت كنند، نه اين كه او به جانب مردم رود. به خدا سوگند! اگر مى‏گذاشتند كه حق بر مدار خود بچرخد، و آن را براى اهلش باقى مى ‏نهادند، و از خاندان محمد (ص) پيروى مى‏كردند، هيچ گاه دو نفر يافت نمى‏ شدند كه درباره خداى تعالى به اختلاف پردازند و اين روش از گذشتگان براى آيندگان به ارث مى‏رسيد و آيندگان هم آن را به ميراث مى‏بردند كه قائم ما (عج) كه نهمين فرزند حسين (ع) است، قيام مى‏كرد. (1)

نخست همسايه‏
امام حسن مجتبى (ع) مشاهده كرد كه مادرش فاطمه (س) وقتى دعا مى‏كند، مرتب همسايگان و مردان و زنان مسلمان را در نظر مى ‏آورد. پس عرضه داشت: مادر جان! چرا براى خود دعا نمى‏كنى؟.
فاطمه (س) فرمود: «الجارُ ثُمَّ الدّارُ»؛ «نخست همسايه، آن گاه اهل خانه». (2)

دلشوره قيامت‏
روزى رسول خدا (ص)، دخترش فاطمه (س) را مضطرب و اندوهگين يافت، از او پرسيدند:
علت حزن و اندوهت چيست؟.
آن حضرت عرض کرد: «يا ابَة ذَكَرْتُ الْمَحْشَرَ وَ وُقوفَ النّاسِ عُراةً يَومُ القِيامَةِ، واسَوْأتاه يَوْمَئذً مِنَ اللّهِ عَزَّ وَ جَلَّ»؛ «اى پدر! به ياد رستاخيز و ايستادن مردمان، لخت و عريان، در برابر خداوند در روز قيامت افتادم. واى از آن روز، در پيشگاه پروردگار». (3)

پاداش تعليم‏
اميرمؤمنان علی (ع) می فرمایند: روزى يكى از زنان مدينه خدمت زهرا (س) رسيد و گفت: مادر پيرى دارم كه در مسائل نماز سوالاتى دارد و مرا فرستاده تا شما پاسخ آنها را بفرماييد.
فاطمه زهرا (س) فرمود: بپرس.
زن تعدادى از سؤالات را پرسيد و پاسخ آن ها را دريافت نمود؛ اما پس از ساعتى با خجالت و شرمندگى دست نگه داشت و گفت: اى دختر رسول خدا! پيش از اين نبايد شما را زحمت دهم.
حضرت فاطمه (س) فرمود: هر سؤالى دارى، بپرس. بگو ببينم اگر كسى را أجير كنند كه بارى سنگين را روى بام ببرد و در عوض به او صد هزار دينار دستمزد دهند، آن كار براى او سخت خواهد بود؟. زن گفت: نه.
حضرت فرمود: «اَكْتُريْتُ انَا بِكُلِ مَسْأَلَةٍ بِاكْثَر مِنْ مِل‏ءِ ما بَيْنَ الثَّرى الَى الْعَرشِ لُؤلُؤءاً، فَاحْرى انْ لايَثْقُلَ عَلىَّ» «1»؛ «مرا به پاداش هر سؤالى، به اندازه بيش از فاصله زمين و آسمان، به من جواهر و لؤلؤ مى‏دهند، پس به جا است كه اين كار بر من سخت و مشكل نيايد». (4)
آيا من شيعه ‏ام؟
يكى از پيروان اهل‏بيت (ع) در شهر مدينه، همسرش را خدمت حضرت زهرا (س)فرستاد تا بپرسيد وى از شيعيان خاندان پيغمبر (ص) به شمار مى ‏آيد يا نه.
حضرت زهرا(س) فرمودند: اگر به آن چه به شما امر مى‏كنيم، عمل كنيد و از آن چه شما را از آن بر حذر مى‏داريم، دورى نماييد، از شيعيان ما محسوب مى‏شويد، و الا نه.
زن پاسخ فاطمه (س) را براى شوهرش نقل كرد و او از شنيدن آن به اضطراب و نگرانى افتاد و با توجه به ضعف‏ها و سستى‏ها خود در امور دينى، گفت: واى بر من كه هميشه در آتش جهنم خواهم بود.
همسر مرد، نگرانى و بى‏قراریِ شوهرش را نزد حضرت فاطمه (سلام الله علیها) بازگو كرد. حضرت در پاسخى، ديگر چنين فرمود: به همسرت بگو كه چنين نيست كه مى‏پندارى؛ شيعيان ما از بهترين افراد اهل بهشتند و تمام دوستان ما و دوستان دوستان ما و دشمنان دشمنان ما، همگى در بهشت جاى دارند.
آرى! اگر كسى به ظاهر و با زبان تسليم ما اهل‏بيت علیهم السلام شود، ولى در واقع از أوامر ما سرپيچى نمايد و نواهى را محترم نشمارد، از شيعيان واقعى ما نخواهد بود. (5)

پی نوشت ها:
(1). عوالم المعارف، ج 11، ص 228 بحار ج2 ص 3
(2). بحارالانوار، ج 43، ص 82.
(3). بحارالانوار، ج 8، ص 53.
(4). تفسير المنسوب الى الامام العسكرى، ص 340؛ مستدرك وسائل، ج 17، ميرزا نورى، ص 318.
(5). بحارالانوار، ج 65، ص 155.
منبع:حوزه

رایةالهدی ، تارنمای هیئت کربلای بیت المهدی(عج) ، کــــــرج

:: بازدید از این مطلب : 1525
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
نویسنده : گمنام
دو شنبه 10 فروردين 1394

 

 
سردار قاسم سلیمانی غروب روز جمعه در آخرین شب مراسم عزاداری بیت رهبر معظم انقلاب به مناسبت شهادت حضرت زهراء سلام الله علیها در کنار ایشان حضور داشت.
 
قاسم سلیمانی در بیت رهبری
رایةالهدی ، تارنمای هیئت کربلای بیت المهدی(عج) ، کــــــرج

:: بازدید از این مطلب : 1524
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
نویسنده : گمنام
دو شنبه 10 فروردين 1394

؛در روایات هم آمده است: اگر سیر هستید، غذا نخورید. غذا خوردن در حال سیری استعداد را كم می‏ كند.


پر خوری
از بیانات نورانی حضرت امیرمومنان(ع) این است: «لا تَجْتَمع الفِطْنَةُ والْبِطْنَة»؛
یعنی فطانت و هوشمندی با پرخوری جمع نمی‏ شود و پُرخور هرگز خردمند نمی‏ شود، زیرا تمام تلاش و كوشش روح او این است كه غذاها را هضم كند و دیگر فرصت اندیشیدن ندارد.
درست مثل اینكه شما یك انسان متخصص و دانشمند را به رفتگری در كوی و برزن بگمارید تا زباله‏ ها را جمع كند. اگر كسی می‏ تواند در كرسی یك استاد به تدریس بپردازد، چرا او را به رفتگری واداریم؟! روح انسان می‏ تواند یك استاد و مربی خوب باشد، حیف است كه او را به رفتگری جسم بگماریم.
غذایی كه می‏ خوریم، برای تبدیل به مواد جذبی و دفعی، به زمان نیاز دارد كه روح، این كار را به واسطه بدن انجام می‏ دهد. روح انسان سلسله ای از قوای ادراكی و تحریكی را در اختیار دارد؛ قوای تحریكی روح هم، ابزار فیزیكی ‏ای چون معده، روده و قلب دارد. آنچه غذا را به صورت خون، عادلانه میان مو، ناخن، گوش، چشم، مژه و... تقسیم می‏كند، روح انسان است.
وجود مبارك امیرمومنان(ع) می‏ فرماید: «لاتَجتَمعُ عزیمةٌ و وَلیمةٌ».
بعضی انسان ها اهل سورچرانی هستند و دوست دارند، هر روز میهمان یك نفر باشند. انسان سورچران اهل عزم و اراده نیست.(نسیم اندیشه ج1،ص146)
غایت اعتدال در خوردن غذا و کم خوری غیر از تاثیر بر سلامت جسمی افراد، در سلامت روحی آنها نیز موثر است. در اینجا تاثیرات جسمی کم خوری را با عنوان "فواید ظاهری کم خوری" و تاثیرات روحی و معنوی آن را با عنوان "فواید باطنی کم خوری" برای شما بیان می کنیم. امیدواریم با توصیه به این رهنمودهای گرانقدر، همواره از جسمی سالم و روحی پُرنشاط برخوردار باشید.
امام علی(ع): زندگی را برای خوردن مخواه، بلکه خوردن را برای زندگی بخواه.
* پیامبر خدا(ص): اگر ساکنان خانه ای به مقدار کم غذا بخورند، خانه شان نورانی می گردد. (المعجم الأوسط،ج5، ص229، ح5165عن أبی هریرة، کنزالعمّال، ج3، ص391، ح7093)
بعضی انسان ها اهل سورچرانی هستند و دوست دارند، هر روز میهمان یك نفر باشند. انسان سورچران اهل عزم و اراده نیست.
* پیامبر خدا(ص): هرکس که خداوند را بسیار تسبیح گوید و به بزرگی یاد کند و در عوض به مقدار کم بخورد و بیاشامد و بخوابد، فرشتگان مشتاق او می شوند. (تنبیه الخواطر، ج2، ص116)
* امام علی (ع) - در حکمت های منسوب به ایشان ــ: زندگی را برای خوردن مخواه، بلکه خوردن را برای زندگی بخواه. (شرح نهج البلاغة، ج 20، ص333، ح824)
* امام علی(ع) - در حکمت های منسوب به ایشان ــ: عاقل را بایسته است که به هنگام شیرینی غذا، تلخی دارو را نیز به یاد داشته باشد.(شرح نهج البلاغة، ج20 ،ص272، ح 149)
فواید ظاهری کم خوری:
الف ــ سلامت تن
پیامبر خدا(ص): مادر همه داروها، کم خوری است. (المواعظ العددیّة، ص 213)
امام علی(ع): کم خوری، مانع بسیاری از بیماری های جسم می شود. (غررالحکم، 6768، عیون الحکم و المواعظ، ص 370، ح 6248)
امام علی(ع): خوراک را کم کن تا بیماری ها را کم کنی. (غرر الحکم، ح2336)
امام علی(ع): هر کس خوراکش کم باشد، دردهایش نیز کم است. (غررالحکم، ح8409، عیون الحکم والمواع1 ص455،ح8220)
امام علی(ع): کم خوری، مایه گرامی داشتن بیشتر خویش است و سلامت را بیشتر استمرار می بخشد. (غررالحکم،ح 6819، عیون الحکم و المواع1ص 370،ح 6240)
پیامبر خدا(ص): مادر همه داروها، کم خوری است.
امام علی(ع): هر کس در خوردن به کم بسنده کند، سلامتش بیشتر می شود و اندیشه اش به سامان می رسد. (غررالحکم ، ح8803، عیون الحکم و المواعظ ، ص 437 ،ح7559)
امام علی(ع): سلامت تن، از کمی غذا و کمی آب است. (تحف العقول، ص 172، بشارة المصطفی، ص 25 کلا هماعن کمیل بن زیاد، بحارالأنوار،ج66، ص425، ح41)
سلامتی
امام رضا(ع): اگر مردم در خوردن به کم بسنده می داشتند، بدن هایشان سالم بود. (بحارالأنوار، ج66، ص 425، ح 41)
امام رضا(ع): بدن همانند زمین پاک و آماده برای زراعت است که اگر در آبادانی و آب دهی به آن مراقبت شود، به گونه ای که آب، نه بیشتر از نیاز به آن برسد تا آن را غرق کند و نه از اندازه کمتر باشد تا آن را به خشکی گرفتار سازد، آبادانی اش استمرار می یابد و خرّمی اش بیشتر می گردد و کشت آن برکت می یابد؛ امّا اگر از آن غفلت شود، به تباهی می گراید و علف هرز در آن می روید. بدن چنین حکایتی دارد و تدبیر آن در خوراک و نوشیدنی، چنین است.[پس،] سامان و سلامت می یابد و عافیت در آن، ریشه می گسترد. بنگر که چه چیز با تو و با معده ات سازگار است و تن تو با چه چیز نیرو می گیرد و چه خوردنی و نوشیدنی ای برای بدنت سالم تر است، همان را برای خویش مقرّر بدار و خوراک خود گیر. (بحار الأنوار،ج62، ص310)
امام علی(ع): هر کس در خوردن به کم بسنده کند، سلامتی اش بیشتر می شود و اندیشه اش به سامان می رسد.
ب ــ شادابی چهره
پیامبر خدا(ص): برادرم عیسی، از شهری گذر کرد که در آن، مرد و زنی به یکدیگر فریاد می کشیدند. پرسید:«شما را چه شده است؟»
مرد گفت: ای پیامبر خدا! این، زن من است و او را مشکلی نیست. زنی درستکار است؛ امّا دوست دارم از او جدا شوم.
عیسی گفت: «به هر حال، به من بگو که علت این کارت چیست؟»
مرد گفت: بی آن که کهنسال باشد، چهره اش بی طراوت است.
گفت: ای زن! آیا دوست داری دیگر بار، چهره ات پرطراوت شود؟»
زن گفت: آری.
به او گفت: «چون غذا می خوری، از سیر شدن حذر کن؛ زیرا اگر غذا بر سینه سنگینی کند و از اندازه افزون شود، طراوت چهره از میان می رود».
آن زن، چنان کرد و دیگر بار، چهره اش طراوت یافت. (بحارالأنوار، ج14، ص320، ح26)
ج ــ طول عمر
لقمان: اگر خوراک انسان اندک باشد، زیاد زنده می ماند. (المواعظ العددیّة، 71)

منبع:تبیان
رایةالهدی ، تارنمای هیئت کربلای بیت المهدی(عج) ، کــــــرج

:: بازدید از این مطلب : 1451
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
نویسنده : گمنام
دو شنبه 10 فروردين 1394

پایگاه اطلاع رسانی دفتر حفظ و نشر آثار حضرت آیت الله العظمی خامنه ای مدظله العالی، در ایام برگزاری عزای فاطمی که در حسینیه امام خمینی (ره) برقرار بود، کلیپ ها و نماهنگ هایی تهیه و منتشر کرد که ما آن را در یک مجموعه در اختیار شما قرار دادیم.

 
در ادامه شما کاربران محترم می توانید به مشاهده و دریافت این کلیپ ها در کیفیت ها و حجم های متفاوت و متناسب با پهنای باند اینترنت خود کنید.
 
این کلیپ ها با نواهای ذاکرین اهل بیت علیهم السلام آقایان حاج محمود کریمی، حاج میثم مطیعی، حاج محمدرضا طاهری، حاج مهدی سماواتی، حاج منصور ارضی و حاج سعید حدادیان همراه است.
 
 
نماهنگ شب اول: این اقتدار ما، ز شهیدان فاطمه‌(س) است
 
 
 
 
 
متن اشعار:
 
در سایه ولایت فرزند مرتضی
ایران سپاه حیدر و ایران فاطمه‌ست

عالم تمام ملک علی شیر لافتاست
ایران میان این همه استان فاطمه‌ست

در آستان قدس رضا نور مادری است
یعنی رضا نگین خراسان فاطمه‌ست

ما سربلند و سینه‌ستبر و سرآمدیم
این اقتدار ما ز شهیدان فاطمه‌ست

با این حساب قبر شهیدان بی پلاک
پایین پای مرقد پنهان فاطمه‌ست
 
 
 
نماهنگ شب دوم: از من رها مشو ...
 
 
 
 
 
 
نماهنگ شب سوم: از خون شهیدان
 
 
 
 
 
نماهنگ شب چهارم: دین را فقط از راه زهرا(س) میشود فهمید
 
 
رایةالهدی ، تارنمای هیئت کربلای بیت المهدی(عج) ، کــــــرج

:: بازدید از این مطلب : 1588
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
نویسنده : گمنام
دو شنبه 10 فروردين 1394

امام حسن عسگرى(ع) عليه حكايت فرمايد:
روزى زنى نزد حضرت فاطمه زهراء(س) وارد شد و گفت : مادرى دارم ضعيف و ناتوان كه براى انجام نماز، مسئله اى برايش ‍ پيش آمده و مرا فرستاده است تا پاسخ آن را از شما دريافت نمايم .
حضرت زهراء(س) پس از گوش دادن به سخنان آن زن ، جوابش را داد و آن زن دو مرتبه سؤ ال خود را تكرار كرد و حضرت دوباره جواب او را داد.
و به طور مرتّب آن زن سؤ ال خود را بازگو كرد تا آن كه به ده مرتبه رسيد و حضرت زهراء(س) بدون هيچ گونه احساس و اظهار ناراحتى و بلكه به عطوفت پاسخ او را بيان مى نمود.
پس از آن ، زن خجالت زده شد و گفت : شما را خسته و ناراحت كردم ، بيش از اين مزاحم شما نمى شوم .
و حضرت زهراء(س) اظهار نمود: خير، براى من زحمتى نخواهد بود و سپس افزود: چنانچه شخصى اءجير شده باشد تا بارى سنگين را به جائى ببرد و در إ زاى آن مبلغ صد هزار دينار مزد بگيرد آيا ناراحت مى شود؟!
و آن زن در جواب حضرت گفت : خير.
بعد از آن فرمود: من براى هر سؤ ال كه جوابش را بگويم اءجير تو هستم و مزد و پاداش آن نزد خداوند متعال به ارزشى بيش از آنچه كه در اين جهان است ، مى باشد.
پس اكنون آنچه مى خواهى سؤ ال كن و براى من ناراحت مباش ، كه از پدرم رسول اللّه(ص) شنيدم ، فرمود:
علماء و دانشمندان ، شيعيان و پيروان ما در روز قيامت در حالى محشور مى شوند، كه تاج كرامت بر سر نهاده اند.
چون آنان در دنيا بر هدايت بندگان خدا، تلاش و كوشش داشته اند مورد لطف و رحمت خداوند قرار مى گيرند و هدايا و خلعت هاى گرانبهاى بهشتى تقديمشان مى شود ...
پس از آن حضرت زهراء عليها السلام فرمود: اى بنده خدا! ارزش يكى از آن خلعت ها، هزار بار بيش از آنچه است كه در اين دنيا وجود دارد وخورشيد بر آن مى تابد.
چون كه چيزهاى اين دنيا هر چند هم به ظاهر ارزش والائى داشته باشد؛ امّا فاسد شدنى و فناپذير است ، بر خلاف قيامت و بهشت كه هر چه در آن باشد سالم و جاويد خواهد بود.

پی نوشت:
 بحارالا نوار: ج 2، ص 3، ح 3

رایةالهدی ، تارنمای هیئت کربلای بیت المهدی(عج) ، کــــــرج

:: بازدید از این مطلب : 1308
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
نویسنده : گمنام
دو شنبه 10 فروردين 1394

حجت الاسلام غلامی در گفتگویی در خرم آباد گفت: مسلمانان و شیعیان باید با عمل به سیره و منش ائمه اطهار علیهم السلام در زندگی خود اسراف  را  حذف کنند و با قناعت و تامین نیاز روز خانواده خود مشکلات اجتماعی ناشی از پدیده اسراف را به حداقل برسانند.

وی با اشاره به اینکه اسراف در قرآن مورد نکوهش خدای متعال قرار گرفته است افزود : امروز متاسفانه مشکل اسراف و تبذیر به یک معضل اجتماعی تبدیل شده به گونه ای که همین موضوع باعث ترویج شیوه های نامعمول در زندگی شده است .

معاون فرهنگی پژوهشی اداره کل تبلیغات اسلامی استان لرستان  با اشاره به بحث اسراف در مراسم ازدواج خاطر نشان کرد : امروز جوانان در آستانه ازدواج بخاطر ترس از مشکلات مالی از زیر بار مسئولیت  این سنت حسنه  شانه خالی می کنند و این موضوع یک چالش جدی در جامعه محسوب می شود.

حجت الاسلام غلامی با اشاره به اینکه امروز رسانه ها خصوصا صدا و سیما باید با نشان دادن نمونه زندگی اسلامی ایرانی به مردم و کاهش تجمل گرایی  و فرهنگ سازی قناعت در جامعه رسالت خود را انجام دهند

وی گفت : متاسفانه در بعضی خانواده ها چشم و هم چشمی در تعویض و سایل منزل آرامش کانون خانواده را نیز دچار مشکل کرده است.

معاون فرهنگی پژوهشی اداره کل تبلیغات اسلامی استان لرستان  بیان داشت :در چنین شرایطی مبلغان نیز باید در محورهای سخنرانی خود با ترویج سبک زندگی اسلامی ایرانی در جهت کاهش اسراف در جامعه  گام بردارند

حجت الاسلام غلامی افزود : امروز باید با رد کردن تفکر غلط اسراف در جامعه فرهنگ قناعت  را در بین مردم نهادینه شود  که  برای تحقق این امر همت مردم و دستگاههای فرهنگی نیاز است.

 

منبع:حوزه

رایةالهدی ، تارنمای هیئت کربلای بیت المهدی(عج) ، کــــــرج

:: بازدید از این مطلب : 1273
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
نویسنده : گمنام
دو شنبه 10 فروردين 1394

 اخلاص از ویژگی های مردان و زنان مومن است و مهمترین شرط پذیرش عبادت های ما در درگاه الهی محسوب می شود.
پیامبر اکرم (ص) می فرمایند: «جبرئيل از جانب خداوند عزّ و جلّ خبر داد كه اخلاص سرى از اسرار من است و من آن را به دل بندگانى كه دوستشان دارم، مى سپارم.»
همان حضرت (ص) می فرمایند: «همانا خداوند، اين امت را به سبب مستضعفان آنها و دعا و اخلاص و نمازشان نصرت بخشيد.»
امیرمومنان علی (ع) نیز در فضیلت اخلاص فرموده اند: «هر عملى را كه خالص انجام دهى، در آخرت به آرزويى دست مى يابى.»
امام صادق (ع) می فرمایند: «خداوند عزّ و جلّ نعمتى بالاتر از اين به بنده اش نداده است كه در قلبش جز خدا نباشد.»
همان حضرت (ع) فرموده اند: «عمل خالص آن است كه نخواهى كسى جز خداوند عزّ و جلّ ، تو را بر انجام آن بستايد.»
بنابر آموزه های روایی اخلاص به اندازه ای در عمل حائز اهمیت است که برترین پاداش ها را به عمل اختصاص می دهد.
امام عسكرى (ع) می فرمایند: «اگر همه دنيا را يك لقمه كنم و آن را در دهان كسى گذارم كه از روى اخلاص، خدا را عبادت مى كند، باز به نظرم در حق او كوتاهى كرده ام.»
پیامبر خدا (ص) نیز فرموده اند: «خوشا به حال مخلِصان؛ آنان چراغ هاى هدايتند كه هر فتنه تيره اى از سوى آنها زدوده مى شود.»

پی نوشت ها:
میزان الحکمه
غررالحکم
منبع:قدس

رایةالهدی ، تارنمای هیئت کربلای بیت المهدی(عج) ، کــــــرج

:: بازدید از این مطلب : 1747
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
نویسنده : گمنام
دو شنبه 10 فروردين 1394

حجت‌الاسلام والمسلمین‌ عرفان در جمع کارکنان جامعة المصطفی با اشاره به ارتباط متقابل اعمال و روحیات و نیز نفسانیات انسان، بیان کرد: براساس فرموده قرآن، همه انسان‌ها براساس صفات، بینش‌ها و نگرش‌هایشان رفتار می‌کنند و کار انجام‌ می‌دهند.

استاد حوزه علمیه قم  افزود: اعمال ما جلوه‌ای از صفات روحی، نگرش‌ها و اعتقادات است. از سوی دیگر، بعضی از آیات و روایات نیز بیان می‌دارند که اعمال ما هم در روحیات و اعتقادات ما اثر می‌گذارند.

حجت‌الاسلام والمسلمین عرفان، قساوت قلب را از بدترین بدبختی‌ها برشمرد و اظهار داشت: اگر دیدیم اشکمان خشک شده است و از ترحم خارج گشته‌ایم، باید دریابیم که به قساوت رسیده‌ایم.

وی، با بیان این که گناه و دور پنداشتن مرگ و قیامت موجب قسی شدن قلب می شود تصریح کرد: هر نفسی که می‌کشیم، یک گام به مرگ نزدیک می‌شویم. باید بدانیم که مرگ به انسان نزدیک است. اگر مرگ را از خویشتن‌ دور بدانیم، دچار تصویف (به تعویق انداختن کارها) می‌شویم.

حجت‌الاسلام والمسلمین عرفان، با اشاره به روایتی، بیان نمود: بیشتر گریه و فریاد جهنمی‌ها، از تصویف است. دور پنداشتن مرگ و نیز روز قیامت، سبب قساوت قلب و تصویف می‌شود.

 

منبع:حوزه

رایةالهدی ، تارنمای هیئت کربلای بیت المهدی(عج) ، کــــــرج

:: بازدید از این مطلب : 1220
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
نویسنده : گمنام
دو شنبه 10 فروردين 1394

حجت الاسلام و المسلمین سید ابوالقاسم شجاعی در محله قیام تهران به دنیا آمد. وی اولین بار توسط مرحوم مقدس که از منبری های معروف تهران بود، وارد درس و بحث دینی شد. این خطیب شهیر تهران جامع المقدمات را در مدرسه حاج ابوالفتح خواند و سپس از محضر مرحوم شیخ جعفر خندق آبادی در مسجد لرزاده مستفیذ شد و در ادامه از درس آیت الله امامی اهوازی استفاده کرد.

حجت الاسلام شجاعی به تعبیر خودش بیشترین بهره را از مرحوم فلسفی، آن خطیب و واعظ مسلم  برد.

وی در گفتگویی گفت: روزی در محضر آقای فلسفی (ره) در منبر گفتم: در فلان مجلس 2 هزار نفر شرکت کردند؛ بعد از منبر آقای فلسفی به بنده فرمودند هیچ وقت عدد را در منبر نگو! یک بار نیز در منبر گفتم زنازاده پسر زنازاده؛ این بار نیز آقای فلسفی فرمودند: بزرگترین اشتباه را کردی! گفتم: عین کلام را بیان کردم؛ فرمودند: منبری نباید در منبر فحش دهد و در این ارتباط نیز باید بگویی: آلوده دامن، پسر آلوده دامن. آنچه بنده از ایشان آموختم تاکنون ملکه ذهنم است.

حجت الاسلام والمسلمین شجاعی با بیان اینکه قبل و بعد از انقلاب در هیئاتی مانند صاحب زمانی های چهارراه گمرک، بنی فاطمه چهارراه سرچشمه، فاطمیون خیابان مجاهدین اسلام و اکثر هیئات تهران منبر رفته ام، خاطرنشان کرد: بنده در هر هیئتی در مسیر نهضت امام خمینی (ره) بود حضور می یافتم و اگر هیئتی در این مسیر نبود، حضور نمی یافتم.

 انگیزه هیئات، سازندگی باشد

این خطیب شهیر با بیان اینکه قبل از انقلاب، انگیزه هیئات مبارزه علیه دستگاه طاغوت بود، اظهار داشت: انگیزه اصلی هیئات بعد از انقلاب، سازندگی بود.

وی افزود: مرحوم آقای فلسفی (ره) بیش از هر منبری دیگر تحول در منبر ایجاد کرد،؛ ایشان مردی شجاع، هدف شناس و خدمتگزار به آستان مبارک رسول اکرم صل الله علیه وآله بود و 2 هفته مانده به رحلت شان فرمود: هیچ وقت سبک سنتی عزاداری اهل بیت را به دست فراموشی نسپارید. 

خاطره ای از لحظات آخر عمر مبارک مرحوم آقای فلسفی

حجت الاسلام والمسلمین شجاعی با بیان اینکه در آخرین جمعه حیات مرحوم آقای فلسفی (ره) همراه با آقای عسگر اولادی خدمتشان رسیدیم، گفت: ایشان پرسیدند: آقای شجاعی در مجلس حضور دارند؟ گفتم بله و خدمتشان رسیدم. فرمودند: شنبه نهار شما، آقای محمود نجفی و آقای مهدیان مهمان من هستید، چند لحظه بعد دیدم حالت چشمشان عوض شد، مدتی سکوت کرد، سه نفس عمیق کشید و به آستان مبارک پروردگار رفت.

با اکثر پیرغلامان اهل بیت مأنوس بوده و هستم

وی با بیان اینکه مرحوم آقای فلسفی منبر را به باب مفاعله یعنی نگاه دو سویه میان منبری و مستمع هدایت کرد، افزود: خدا به بنده لطف کرده که از قدیم الایام تاکنون با اکثر پیرغلامان اهل بیت مأنوس بوده و هستم.

این خطیب با اشاره دستگیر و زندانی شدن توسط ساواک در قبل از انقلاب گفت: یک بار همراه با 12 نفر از آقایان از جمله مروارید، شجونی، کافی، موحد، فهیم، محلاتی و ... دستگیر شدیم. آیت الله حکیم از مراجع معظم تقلید، آقای پیراسته را نزد شاه فرستادند تا ما را عفو کند و شاه همه را به جز بنده، آقای محلاتی و آقای فهیم بخشید؛ بنده شش ماه، آقای محلاتی 8 ماه و آقای فهیم 12 ماه به حبس محکوم و روانه زندان قصر شدیم.

انتقادات، دلسوزانه و به قصد هدایت باشد

حجت الاسلام والمسلمین شجاعی با اشاره به اینکه هیئات باید از انتقاد بی پایه و اساس نسبت به دولت که به نفع آمریکا خواهد بود، اجتناب کنند، گفت: ما آینه ملت هستیم لذا باید به طرزی انتقاد کرد که اولا حقیقی و دقیق باشد و ثانیا قصد گوینده راهنمایی باشد.

وی افزود: در عصر و زمان حاضر، مقام معظم رهبری به عنوان شخصیتی عالم، مجتهد و پخته که عمری در تبعید و زندان به سر برده اند و طی 23 سال رهبری شان، هیچ نقطه ابهامی از ایشان وجود ندارد، بهترین راهبر و رهنمای مردم هستند لذا گویندگان نباید راهی را که ایشان نرفته اند، بروند.

ماجرایی جالب از مشروب خواری که توبه کرد

این خطیب و واعظ شهیر با بیان اینکه گلستان خاطراتم سراسر از ماجراهای عبرت آموز است، ابراز داشت: روزی پس از آن که منبرم در مسجد امیرالمومنین (ع)، خیابان کارگر شمالی تهران تمام شد و قصد داشتم از مسجد خارج شوم فردی که در حال نماز خواندن بود به من اشاره کرد بمان. بنده کنارش نشستم و او بعد از اتمام نمازش به من گفت: من آزادشده شما هستم. گفتم: منظورت چیست؟ گفت: روزی از جلوی جلسه عزاداری تالار سیاره می گذشتم و سخن شما را درباره شراب شنیدم که گفتید: تو که پسر پیامبر هستی چرا حیا نمی کنی؟! با شنیدن این سخن به خود لرزیدم، به خانه رفته و هرچه شراب داشتم دور ریختم.

سعادت دنیا و آخرت در خانه اهل بیت است

حجت الاسلام والمسلمین شجاعی با بیان اینکه سعادت دنیا و آخرت در خانه اهل بیت است، خاطرنشان کرد: توصیه بنده به مردم این است که در هیچ حال نباید از اهل بیت فاصله بگیرند.

 

منبع:شبستان

رایةالهدی ، تارنمای هیئت کربلای بیت المهدی(عج) ، کــــــرج

:: بازدید از این مطلب : 1253
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
نویسنده : گمنام
دو شنبه 10 فروردين 1394

فهرست:


این پرونده ویژه مربوط به پیاده روی اربعین میلیونی حسینی می باشد. آخرین سخنرانی ها و مصاحبه ها کلیپ ها و...در این صفحه  منتشر می گردد:

متن:

مستندات:

صوت:

(جلسۀ توجیهی - کاروان پیاده روی اربعین دانشگاهیان -اربعین 90 - 1 جلسه)

(سامرا - جمع یکی از کاروان های پیاده روی اربعین - اربعین 90 - 1 جلسه)

(کربلا - کاروان پیاده روی اربعین دانشگاهیان - اربعین 90 - 1 جلسه)

(کاظمین - جمع یکی از کاروان های پیاده روی اربعین - اربعین 90 - 1 جلسه)

(نجف اشرف - کاروان پیاده روی اربعین دانشگاهیان - اربعین 90 - 1 جلسه)

(کربلا - جمع یکی از کاروان های پیاده روی اربعین - اربعین 90 - 1 جلسه)

(کربلا، حرم اباالفضل العباس(ع) - فردای اربعین - اربعین 90 - 1 جلسه)

(جلسه توجیهی - کاروان پیاده روی اربعین دانشگاهیان هنر - اربعین 90 - 1 جلسه)

(ابتدای مسیر پیاده روی اربعین - مزار آیت الله قاضی(ره) - اربعین 90 - 1 جلسه)

(مسیر پیاده روی اربعین - تجمع کاروان دانشگاهیان - اربعین 90 - 1 جلسه)

(کربلا - صبح روز اربعین 90 - 1 جلسه)

(کربلا - جمع یکی از کاروان های پیاده روی اربعین - اربعین 90 - 1 جلسه)

(کربلا - صبح اربعین 90 - مصاحبه - 1 جلسه)

(مسیر پیاده روی اربعین - تجمع دو هیئت رزمندگان و هنر - اربعین 91 - 1 جلسه)

(مسیر پیاده روی اربعین - تجمع کاروان عهد آدینه - اربعین 91 - 1جلسه)

(مسیر پیاده روی اربعین - تجمع کاروان رایات السود - اربعین 91 - 1 جلسه)

(مسیر پیاده روی اربعین - تجمع دو هیئت عهد آدینه و هنر -اربعین 91 - 1 جلسه)

(مسیر پیاده روی اربعین - تجمع دو کاروان پیاده روی - اربعین 91 - 1 جلسه)

(کربلا - کاروان پیاده روی دانشجویی عشاق الحسین(ع) - اربعین 91 - 1 جلسه)

(مسیر پیاده روی اربعین - تجمع دو کاروان پیاده روی -اربعین 90 - 1 جلسه)

(نجف اشرف - کاروان پیاده روی محبین حضرت زهرا(س) - اربعین 91 - 1 جلسه)

(نجف اشرف - حرم امیر المؤمنین(ع) - زوار عازم پیاده روی اربعین - اربعین 91 - 1 جلسه)

(مسیر پیاده روی اربعین - تجمع کاروان رایات السود - روز اول - اربعین 91 - 1 جلسه)

(مسیر پیاده روی اربعین - تجمع کاروان رایات السود - شب اول -اربعین 91 - 1 جلسه)

(مسیر پیاده روی اربعین - تجمع کاروان رایات السود - شب دوم - اربعین 91 - 1 جلسه)

(کربلا - خیمه گاه - شام اربعین 91 - 1 جلسه)

(مسیر پیاده روی اربعین - تجمع دو کاروان پیاده روی -اربعین 90 - 1 جلسه)

(کربلا - روز اربعین - کاروان پیاده روی محبین حضرت زهرا(س) - اربعین 91 - 1 جلسه)

(مسیر پیاده روی اربعین - تجمع دو هیئت رزمندگان و هنر - اربعین 91 - 1 جلسه)

(مسیر پیاده روی اربعین - تجمع کاروان عهد آدینه - اربعین 91 - 1 جلسه)

(نجف اشرف - حرم امیر المؤمنین(ع) - زوار عازم پیاده روی اربعین - اربعین 91 - 1 جلسه)

(مسیر پیاده روی اربعین - تجمع کاروان رایات السود - اربعین 91 - 1 جلسه)

(کربلا - خیمه گاه - فردای اربعین 91 - جمعه صبح - 1 جلسه)

(کربلا - خیمه گاه - فردای اربعین 91 - جمعه شب - 1 جلسه)

مستند:

فیلم:

(مسیر پیاده روی اربعین - تجمع کاروان عهد آدینه - 1جلسه)

(مسیر پیاده روی اربعین - تجمع کاروان رایات السود - 1 جلسه)

(مسیر پیاده روی اربعین - تجمع دو هیئت عهد آدینه و هنر - 1 جلسه)

(مسیر پیاده روی اربعین - تجمع دو کاروان پیاده روی - 1 جلسه)

(کربلا - کاروان پیاده روی دانشجویی عشاق الحسین(ع) - 1 جلسه)

(نجف اشرف - کاروان پیاده روی محبین حضرت زهرا(س) - 1 جلسه)

(مسیر پیاده روی اربعین - تجمع کاروان رایات السود - روز اول - 1 جلسه)

(مسیر پیاده روی اربعین - تجمع کاروان رایات السود - شب اول - 1 جلسه)

(مسیر پیاده روی اربعین - تجمع کاروان رایات السود - شب دوم - 1 جلسه)

(کربلا - خیمه گاه - شام اربعین - 1 جلسه)

(کربلا - روز اربعین - کاروان پیاده روی محبین حضرت زهرا(س) - 1 جلسه)

(مسیر پیاده روی اربعین - تجمع دو هیئت رزمندگان و هنر - 1 جلسه)

(مسیر پیاده روی اربعین - تجمع کاروان عهد آدینه - 1 جلسه)

(مسیر پیاده روی اربعین - تجمع کاروان رایات السود - 1 جلسه)

(کربلا - خیمه گاه - فردای اربعین - جمعه صبح - 1 جلسه)

(کربلا - خیمه گاه - فردای اربعین - جمعه شب - 1 جلسه)

کلیپ صوتی:

کلیپ تصویری:

اخبار و اطلاعیه ها:

نرم افزارها:

رایةالهدی ، تارنمای هیئت کربلای بیت المهدی(عج) ، کــــــرج

:: بازدید از این مطلب : 1609
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
نویسنده : گمنام
دو شنبه 10 فروردين 1394

موضوع سخنرانی: بی اختیاری.

 سخنران:حجت الاسلام پناهیان

فهرست:

          جلسه 1(1393/12/21): افراط در بها دادن به حق انتخاب

 

 

مدت: 54 دقیقه |دریافت با کیفیت: [پایین(7.1MB) | متوسط(24.8MB) ]

 

 

          جلسه 2(1393/12/22): بی اختیاری در مقابل خدا و ولیّ خدا

 

مدت: 46 دقیقه |دریافت با کیفیت: [پایین(6.9MB) | متوسط(21.3MB) ]

رایةالهدی ، تارنمای هیئت کربلای بیت المهدی(عج) ، کــــــرج

:: بازدید از این مطلب : 1555
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
نویسنده : گمنام
دو شنبه 10 فروردين 1394

بنا به رسم قدیمی دیدار رهبر انقلاب حضرت آیت‎الله العظمی خامنه‎ای با خانواده‎های شهدا، اخیراً نیز ایشان با جمعی از خانواده‎های شهدا دیدار داشتند. در دیدار با یکی از این خانواده‎ها، رهبری از حاضران عکس شهید را طلب می‎کنند. با آوردن عکس نزد ایشان، چشمانشان به  رباعی زیر عکس می‎افتد و در همان خوانش نخست شعر را برای جمع قرائت می‎کنند. رهبر معظم انقلاب با خواندن سطر آخر رباعی ناگهان منقلب می‎شوند و از ته دل گریه می‎کنند:

ما سینه زدیم، بی‌صدا باریدند
از هر چه که دم زدیم، آنها دیدند​
ما مدعیانِ صفِ اول بودیم
از آخر مجلس شهدا را چیدند

پس از این واقعه، آیت‎الله العظمی خامنه‎ای نام شاعر را از حاضران می‎پرسند اما کسی از این نام اطلاعی نداشته است. سرانجام رهبری از خانوادۀ شهید می‎خواهند تا این قاب به‎یادگار نزدشان بماند.

به تازگی نیز کلیپی از این دیدار در سایت حفظ و نشر آثار رهبر انقلاب «خامنه‎ای.آی.آر»‎  با عنوان «در آرزوی شهادت» منتشر شد. با بازنشرهای پیاپیِ این ویدئوی زیبا و تأثیرگذار و نیز پخش مکررش از بعضی شبکه‎های تلویزیونی همچون شبکۀ «افق» پرسش از نام شاعر بار دیگر مخصوصا برای دوست‎داران ادبیات به‎طور جدی مطرح شد. در هیچ‎کدام از این رسانه‎ها پاسخی برای این پرسش وجود نداشت و سایت دفتر حفظ و نشر آثار رهبری نیز شعر را بی نام شاعر منتشر کرده بود.

اما سایت موسسه شهرستان ادب که یکی از موسسات پرطرفدار میان شعردوستان است پس از پیگیری شاعر این شعر را پیدا کرده و از قضا، شاعر این شعر، مدیر دفتر شعر این موسسه یعنی میلاد عرفان‎پور، شاعر جوان است.

این رباعی از سری رباعی‎های عرفان‎پور برای شهدای ماجرای هیئت رهپویان وصال و بمب‎گذاری در شیراز است که در سال   ۱۳۸۸ سروده شده‎است. به گفته سایت خبری این موسسه این شعرها نیز مانند بسیاری از شعرهای انقلابی میلاد عرفان‎پور به‎جز پخش پیامکی و نشر شان در چند سایت-در همان زمان- در هیچ کتابی به طور مستقل منتشر نشده‎اند.

منبع:فردا

رایةالهدی ، تارنمای هیئت کربلای بیت المهدی(عج) ، کــــــرج

:: بازدید از این مطلب : 1225
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
نویسنده : گمنام
دو شنبه 10 فروردين 1394

 رسول خدا حضرت محمد صلی الله علیه و آله فرمودند: ايمان مومن كامل نمى‌شود تا در او سه صفت نباشد. حلم و بردبارى كه او را از جهالت دور كند و ورع و پارسائى كه او را از گناه باز دارد و كرامتى كه همنشينى و مصاحبت با او را نيكو كند.


متن حدیث:

أَبُو الْقَاسِمِ الْكُوفِيُّ فِي كِتَابِ الْأَخْلَاقِ ، عَنْ رَسُولِ اللَّهِ صلى الله عليه و آله أَنَّهُ قَالَ لَا يَكْمُلُ الْمُؤْمِنُ فِي إِيمَانِهِ حَتَّى تَكُونَ فِيهِ ثَلَاثُ خِصَالٍ حِلْمٌ يَرْدَعُهُ عَنِ الْجَهْلِ وَوَرَعٌ يَحْجِزُهُ عَنِ الْمَعَاصِي وَ كَرَمٌ يَحْسُنُ بِهِ صُحْبَتُهُ.


«مستدرك الوسائل جلد 11 صفحه 288»
 
 
رایةالهدی ، تارنمای هیئت کربلای بیت المهدی(عج) ، کــــــرج

:: بازدید از این مطلب : 1525
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
نویسنده : گمنام
دو شنبه 10 فروردين 1394

به گزارش مشرق، هنگامی که مهماندار هواپیمای مسافربری پرواز عادی تهران مشهد در خوشامدگویی ابتدایی به مسافران به سبک معمول برای شادی روح امام و شهدا دعا و سلامتی رهبر انقلاب را آرزو کرد، رهبر انقلاب نیز که مسافر این پرواز بودند با شنیدن این خوشامدگویی از بخش آرزوی سلامتی برای رهبر انقلاب ناراحت شدند و دستور حذف سریع این بخش از متن خوشامدگویی مهمانداران توسط مسوولان مربوط را صادر کردند.

*روزنامه خراسان

رایةالهدی ، تارنمای هیئت کربلای بیت المهدی(عج) ، کــــــرج

:: بازدید از این مطلب : 1230
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
نویسنده : گمنام
دو شنبه 10 فروردين 1394

دریافت با کیفیت: [پایین(2.1MB) | خوب(4.2MB) ]

رایةالهدی ، تارنمای هیئت کربلای بیت المهدی(عج) ، کــــــرج

:: بازدید از این مطلب : 1449
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
نویسنده : گمنام
دو شنبه 10 فروردين 1394

متن قسمتی از فیلم: «دشمن ما وحشی‌تر شده، هزار برابر، قبلاً دشمن اینقدر نابودیِ خودش را و اینقدر قدرت ما را نمی‌دید. خام نشوید، بعضی‌ها احمقانه حرف نزنند در عرصۀ سیاست. فکر می‌کنند مردم نمی‌فهمند. بابا! مردم بدانند، ما زندگیِ برّه‌وار نمی‌خواهیم. مردم خبر داشته باشند این تروریست‌هایی که آنجا دارند جنایت می‌کنند، آنجا مقابل اینها مقاومت نکنند، نوبت بعدی مال کشور ماست، می‌فهمید این حرف‌ها را؟ نه آقا! نگویید، مردم نگران می‌شوند....»

 

این فیلم کوتاه 8 دقیقه ای، ترکیبی از تصاویر مستند و صحبتهای حجت الاسلام علیرضا پناهیان است که با گوشه‌های از فرمایشات حماسی رهبر انقلاب دیدنی‌تر شده است.

بخشهایی از متن این فیلم بعد ار لینک های دانلود آمده است.

 

 

تذکر: دیدن برخی قسمتهای این فیلم برای بچه ها و بیماران قلبی مناسب نیست.

  • دانلود از بیان معنوی:

    • ​لینک فیلم با کیفیت پایین (16MB)​
    • ​لینک فیلم با کیفیت خوب (44MB)​​
    • لینک فیلم با کیفیت DVD ا(134MB)
    • بخش هایی از متن فیلم :

      آرامش کاذب-آرامش الهی

      در قرآن خداوند متعال فرمود «اَلا بذکرِ الله تَطمَئِنُّ القُلوب» نه به اینکه ان‌شاءالله نمی‌شود، نه به غفلت از رنج‌ها، نه به غفلت از تلخی‌ها، نه به غفلت از ترس‌ها، به چی؟ به ذکر خدا. آقایان! دوستان من! شیطان است که به آدم آرامش بی‌خود می‌دهد، آرامش کاذب‌تان را بریزید دور. آقا! ناآرام می‌شویم. بابا! با خدا آرام باش.

      در فضای سیاسی جامعه الان یک مقدار این موضوع وجود دارد، من واقعاً از صداوسیما انتقاد دارم که چرا مشکلات مردم سوریه و عراق را درست برای مردم ما توضیح نمی‌دهد. دشمن ما خیلی وحشی‌تر از گذشته شده، این دشمن ماست. برای اینکه نفوذ ما را در منطقه کاهش بدهد روزانه هفتادتا در عراق دارند می‌کُشند، اینها را نبینیم؛ سرِ انتخابات به‌خاطر پول و ... برویم رأی بدهیم، دیگر فضای انتخابات دارد خیلی غیرانقلابی می‌شود.

      دشمن را باید با  ترساند

      این دشمن خاک‌ بر سر را فقط باید بترسانی. این آقایان نامزدهای محترم هرکدام بگویند چه‌جوری می‌خواهند دشمن را بترسانند؟ ما امنیّت‌مان فقط از راه «ترساندن دشمن» و «از بین بردن تهدیدهای دشمن» پدید می‌آید، نه از راه دیگر.

      رهبر | ما در مقابل تهدید، تهدید می‌کنیم

      ما ملّتی نیستیم که بنشینم تماشا کنیم قدرت‌های پوشالیِ مادی که از درون کِرم‌خورده و موریانه‌خورده‌اند، ملّت استوار و پولادین ایران را تهدید کنند. ما در مقابل تهدید، تهدید می‌کنیم.

      رهبر | اگر غلطی از آنها سر بزند، ...

      گاهی سردمداران رژیم صهیونیستی ما را تهدید هم می‌کنند، تهدید به حملۀ نظامی می‌کنند، اما به نظرم خودشان هم می‌دانند که اگر غلطی از آنها سر بزند، جمهوری اسلامی، تل‌آویو و حیفا را با خاک یکسان خواهد کرد.

      زمان جنگ | سؤال خبرنگار: مادر! چرا گریه می‌کنید؟

      - مادر! چرا گریه می‌کنید؟

      - گریه‌ام از این است که آخر اینها دارند می‌روند جان می‌دهند، ما فکر . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . .  برای این گریه می‌کنم.

      آبادانی فقط در صورت ناامیدی دشمن از ما پدید می‌آید

      ما در مقابل غرب باید قدرت مقاومت خودمان را به اثبات برسانیم و ما تنها ابزاری که داریم مقاومت است، هیچ ابزار دیگری نداریم. ما اگر به سمتی برویم که دشمن از ما ناامید بشود، راحت‌تر زندگی خواهیم کرد. آبادانی فقط در صورت ناامیدی دشمن از ما پدید می‌آید.

      وقتی دشمن ناامید بشود کوتاه می‌آید، وقتی امیدوار بشود فشار می‌آورد، خودشان صریحاً دارند می‌گویند، در سال‌های گذشته می‌گفتند ما تحریم اینقدر ایجاد می‌کنیم، فشار اینقدر ایجاد می‌کنیم تا کوتاه بیایند. کوتاه بیایند؟ کی کوتاه بیایند؟ مردم کوچه و بازار؟ آنها که می‌دانند مردم کوچه و بازار کوتاه نمی‌آیند، یقیناً دلشان را خوش کردند به برخی از سیاستمدارانی که زمینۀ کوتاه آمدن و سازش در وجودشان هست.

      رهبر | محاسبات دنیا این است!

      در داخل کشور ما یک مجموعه‌های سیاسی هستند تحلیل‌شان این است، می‌گویند وقتی که طرف خیلی چهرۀ سگی از خودش نشان می‌دهد، شما عقب بنشین. این را قبول دارید شما؟ عقب بنشینیم؟ یا نه؟ معتقد هستید که هرگونه عقب‌نشینی طرف را تشجیع می‌کند، به مجرّدی که دیدند با اخم شما می‌ترسید، می‌گویند آقا! اخم کنید، علاج این آدم اخم است. به مجرّد اینکه دیدند شما تهدید به کتک یا خودِ کتک شما را به عقب‌نشینی وادار می‌کنند می‌گویند دوتا بیشتر بزن تا خوب دیگر از همین حرف‌هایش دست بردارد. طرف این‌جوری است، محاسبات دنیا این است.

      از صداوسیما خواهش می‌کنم...

      نمی‌دانم آقا به چی دارند نگاه می‌کنند که می‌خواهند دشمن را مأیوس بکنند از کوتاه آمدن ایران اسلامی و این برای ما امنیّت می‌آورد و این برای ما اقتدار می‌آورد. بعد از امنیّت و اقتدار آبادانی پدید می‌آید. این نعمت امنیّت را کی می‌تواند قدر بداند؟ کسی که دشمن را ببیند. من از صداوسیما خواهش می‌کنم این دشمن را نشان بدهد به ما. بله، همین در حد یک خبر، هفتاد نفر امروز با پنج‌تا بمب امروز منفجر شدند. بابا! این یعنی چی آخر هفتاد نفر منفجر شدند؟ مستندساز برود آنجا ببیند اینها زن و بچه نداشتند؟ برود توی خانۀشان. چند نفر امشب گریان شدند؟ ناامنی را دارند باهاش چی‌کار می‌کنند؟ توی امنیّت کاذب باید ما به سر ببریم؟ اینها اصلاً دارند آنها را می‌کشند به‌خاطر وفاداری به انقلاب اسلامی ایران.

      دشمن ما وحشی‌تر شده، هزار برابر.../ ما زندگیِ برّه‌وار نمی‌خواهیم...

      ببین دشمن چقدر وحشی شده سوریۀ نرم مقابل جریان استکبار و اسرائیل را هم تحمل نمی‌تواند بکند. بعد شما می‌بینید در منطقه چه جنایت‌هایی دارند می‌کنند. واقعاً دشمن ما زخم‌خورده است، دیگر تحمل ندارد. سوریه که بعضی از مسئولینش تا چندوقت پیش به بحث جزایر ایرانی خلیج فارس می‌رسید موضع برخی از این کشورهای عرب را می‌گرفت. او را هم نمی‌توانند دیگر تحمل کنند.

      مقابل اینها مقاومت نکنند، نوبت بعدی مال کشور ماست، می‌فهمید این حرف‌ها را؟!

      دشمن ما وحشی‌تر شده، هزار برابر، قبلاً دشمن اینقدر نابودیِ خودش را و اینقدر قدرت ما را نمی‌دید. خام نشوید، بعضی‌ها احمقانه حرف نزنند در عرصۀ سیاست. فکر می‌کنند مردم نمی‌فهمند. بابا! مردم بدانند، ما زندگیِ برّه‌وار نمی‌خواهیم. مردم خبر داشته باشند این تروریست‌هایی که آنجا دارند جنایت می‌کنند، آنجا مقابل اینها مقاومت نکنند، نوبت بعدی مال کشور ماست، می‌فهمید این حرف‌ها را؟ نه آقا! نگویید، مردم نگران می‌شوند. یعنی چی مردم نگران می‌شوند؟ مردم ما خیلی بزرگتر از این حرف‌ها هستند. بعد نگران شدند، اتکاء می‌کنند به خدا نگرانی را برطرف می‌کنند. اتکاء می‌کنند به انقلاب اسلامی، نگرانی را برطرف می‌کنند. اتکاء می‌کنند به سپاه و بسیج و امر ولایت و اقتدار جمهوری اسلامی، نگرانی را برطرف می‌کنند.

      رهبر | دشمن را از دور باید دید ...

      امیرالمؤمنین علی(ع) فرمود هر جماعتی که در داخل خانۀ خودشان مورد تهاجم دشمن قرار بگیرند، غفلت کنند از اینکه دشمن دارد می‌آید، اینها شکست خواهند خورد، مغلوب خواهند شد، دشمن را از دور باید دید، از دور باید شناخت.

رایةالهدی ، تارنمای هیئت کربلای بیت المهدی(عج) ، کــــــرج

:: بازدید از این مطلب : 1976
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0

.:: This Template By : Theme-Designer.Com ::.
درباره ما
شکر ،خدارا که درپناه حسینم(ع)،گیتی ازاین خوبتر،پناه ندارد........................... ....هرکسی با شمع رخسارت به وجهی عشق باخت/ زان میان پروانه را در اضطراب انداختی / گنج عشق خود نهادی در دل ویران ما / سایه دولت بر این کنج خراب انداختی.../ اللّهم عجّل لولیّک الفرج........ ...با عرض سلام و تحیّت خدمت شما بازدید کننده گرامی به اطلاع می رساند که """برنامه ی هفتگی هیئت کربلا (محمدشهر- عباس آباد - کرج ) به شرح ذیل می باشد: پنجشنبه شب ها ساعت21 با مداحی " حاج رحمــــــــان نـوازنـــــــی "/ لازم به توضیح است مراسماتی که بصورت مناسبتی برگزار می گردد از طریق سامانه پیام کوتاه به اطلاع عموم بزرگواران می رسد. سامانه پیام کوتـــــــــاه این هیئت نیز با شماره 30008191000002 پل ارتباطی بین ما و شما می باشد.لطفا نقدها و پیشنهاد های خود را و همچنین پیامک های مهـــــــــدوی و دلنوشته هایتان را جهت انعکاس در این تارنما برای ما ارسال نمایید.ضمنا جهت عضویت در این سامانه عبارت * یازهرا * را به شماره فوق پیامک نمایید. التماس دعا.
منو اصلی
نویسندگان
آرشیو مطالب
مطالب تصادفی
مطالب پربازدید
پیوندهای روزانه