میعادگاه : کـــرج . محمدشهر . ابتدای عباس آباد.بیت المهــــــــدی (عج

منوی کاربری


عضو شوید


نام کاربری
رمز عبور

:: فراموشی رمز عبور؟

عضویت سریع

نام کاربری
رمز عبور
تکرار رمز
ایمیل
کد تصویری
موضوعات
خبرنامه
براي اطلاع از آپيدت شدن وبلاگ در خبرنامه وبلاگ عضو شويد تا جديدترين مطالب به ايميل شما ارسال شود



لینک دوستان
آخرین مطالب
دیگر موارد
آمار وب سایت

آمار مطالب

:: کل مطالب : 3414
:: کل نظرات : 51

آمار کاربران

:: افراد آنلاین : 7
:: تعداد اعضا : 1

کاربران آنلاین


آمار بازدید

:: بازدید امروز : 58
:: باردید دیروز : 89
:: بازدید هفته : 390
:: بازدید ماه : 9780
:: بازدید سال : 106839
:: بازدید کلی : 972273
نویسنده : گمنام
چهار شنبه 5 فروردين 1394

پنجمین روز مراسم عزاداری ایام فاطمیه با سخنرانی آیت الله حائری شیرازی و مداحی ذاکر اهل بیت(ع) در دفتر دکتر سعید جلیلی برگزار شد.

نکاتی از سخنان آیت الله حائری شیرازی؛

_ حضرت علی وقتی قدم در یک جایی می گذاشت نمی شد آن را برگرداند. وقتی پای خدا در میان می آمد هیچ چیز را به حساب نمی آورد و فقط خدا را در نظر داشت. دشمنان انتقام این ها را از حضرت علی گرفتند. خداوند همین را امتحان حضرت علی قرار داد. علی با این ها خصومت نداشت.این ها با خدا خصومت داشتند.

_ قرآن کتابی است که اگر فهمیده شود تمام نکات را گویا گفته است.

_ خداوند به پیامبر می فرماید زمانی که تو نماینده من نبودی امین و راستگو و اصدق الصادقین و نمونه اخلاق و خلیق و عصاره فضیلت ها بودی و از وقتی نماینده من شدی از نظر دشمنان دروغگو و افترا زن شدی! این ها دشمن هستند. زمانی که از طرف من مبعوث نشده بودی محمد امین بودی ولی حالا به تو دروغگو می گویند. این ها با من دعوا دارند.

_ اگر حضرت علی (ع) کسی را به حق کشته به امر خداوند این کار را کرده است. دشمنان با خدا دشمنی داشتند. ابلیس یک نماز چهارهزار ساله خوانده است. این عبادات مشترک بود. یعنی هم رو به خود بود و هم رو به خدا یعنی هم قرب الهی پیدا می کرد و هم عزت بین ملائک داشت به طوری که عزیز خدا شد.

_ خدا بعد از هر عبادت مشترک یک عبادت مختص می آورد که در امتداد عزت و اقتدار انسان نباشد و بر خلاف آن باشد. اگر این عبادت دوم را انجام دهد عبادت اول مورد قبول واقع میشود. عبادت اول که بر خلاف اقتدار انسان بود سجده بر آدم است. عبادت در اقل زمان بود و زورش به خودش نرسید و این بود که در مقابل خدا ایستاد.

_ اصرار برگناه کار را مشکل می کند. اصرار موجب هبوط و سقوط  شد. سجده نکردن موجب ملامت شد. چشیدن از میوه بهشتی موجب خطاب خدا به آدم شد. آن چه در صدر اسلام واقع شد این بود که این ها بر حصر حضرت علی مصر شدند و بر عبادت مختص مردود شدند. این ها بر کمک کردن مردم غالب شدند. از امتحان نماز و روزه و حج سر بلند بودند چون در امتداد اقتدارشان بود ولی در امتحان علی(ع) مردود شدند.

_ فاطمه زهرا بر این مردود شدن ها گریه می کند. اسلام منهای امامت امروزه کامل شده است و تجلی آن داعش است. هر کاری می کنند می گویند که از قرآن است.

_ تجلی قرآن با اهل بیت در اربعین است که بیست میلیون زائر امام حسین بودند. میزبان ها عاشقانه از زائرین پذیرایی می کردند. اهل عالم این را دیدند. عشق جاذبه دارد. به وسیله تجلی این عشق اسلام با ولایت به اهل عالم نشان داده شد.

_امام حسین و امام حسن دو چهره امامت می باشند. غدیر هشت سال دفاع مقدس را نجات داد.

_ دلیل گرفتن دل یک ظلم است و اگر دل انسان باز شود یک عدل دلیل آن است. از بزرگترین عدل هایی که دل انسان را باز می کند گریه بر اهل بیت است. دل با هیچ چیزی به سرعت اشک برای اهل بیت زنده نمی شود. یک قطره اشک بر اهل بیت جبران خیلی از چیزها را می کند. گریه بر اهل بیت هدر نمی رود.

رایةالهدی ، تارنمای هیئت کربلای بیت المهدی(عج) ، کــــــرج

:: بازدید از این مطلب : 1456
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
نویسنده : گمنام
چهار شنبه 5 فروردين 1394

مراسم سومین شب عزاداری دهه فاطمیه در مسجد الهادی با سخنرانی حجت الاسلام والمسلمین میثم علی پناه و مداحی حاج محمود کریمی، حاج ابراهیم رحیمی و حاج محمد صمیمی برگزار شد.

نکاتی از سخنان حجت الاسلام علی پناه را بخوانید؛

_ هر نفسی که می کشیم یک قدم ما را به مرگ نزدیک تر می کند. می رسد روزی که باید سرازیر خانه قبر شد. باید حواسمان باشد. ما چوب حراج به دستمان گرفتیم و به لحظه لحظه ساعات عمر خود می زنیم و حواسمان نیست.حضرت فاطمه در آخرین لحظات زندگی از حضرت علی خواست که مناجات خدا را بکنند.

_ کسی که علم کیمیا داشته باشد کبریت سرخ را می تواند به مس به طلا تبدیل کند. حضرت علی فرمودند که هیچ چیزی به اندازه کبریت سرخ قیمت ندارد مگر باقیمانده عمر من و شما که نمی شود روی باقیمانده عمر قیمت گذاشت. فقط دو گروه هستند که از ارزش باقیمانده عمرشان مطلع هستند. مانند حضرت زهرا می فهمد که لحظه لحظه عمرش چقدر قیمتی است.

_ کسانی که از نفس به نفس عمرشان استفاده کنند و اجازه ندهند که یک لحظه از عمرشان ضایع شود در لحظات آخر عمرشان فکر می کردند که عمرشان را تباه کردند . وای به حال ما که لحظه لحظه عمرمان را بیهوده هدر می دهیم. وای به حال ما که فرصت سوزی می کنیم.

_ روش کسب اسلامی را بلد نیستیم و هر روز هم به مشکل بر می خوریم. امام صادق فرمودند که هر کسی که ابایی نداشته باشد که از چه راهی روزی به دست آورد خدا در قیامت بدون هیچ ابایی او را به جهنم می اندازد. حواسمان به حرام خوری ها باشد. این حرام خوری ها مشکلات را به وجود می آورد.

_ تلاش کنید و اجازه ندهید که جوانیتان بیهوده از بین برود.هر کس به هر کجا رسید مقدماتش در جوانی فراهم شده است. معدود کسانی بودند که در سنین بالا به جایی رسیدند . تمام انبیاء  و اهل ایمان در جوانی مقدمات کمال را فراهم کرده بودند.

_ اولین سؤال که از انسان پرسیده می شود از عمر است و دومین سؤال جوانی است. خدا به من و شما می فهماند که جوانی مهم است. همه عمر یک طرف و جوانی هم یک  طرف. عمر مفید ما همان بیست سی سال اول عمر است. فرشته ای هر شب در آسمان ها ندا می زند که ای جوان ها نگذارید که عمرتان تلف شود. ای سی ساله ها به این مقطع عمرتان مغرور نشوید. آدم عاقل در بالا بودن مغرور نمی شود و از پایین افتادن هم مأیوس نمی شود.

_ حضرت فاطمه باور کرده که یک حساب و کتابی است و در محراب دعا تمام تنتشان می لرزید. با این که ایشان بانوی اول عالم است. ما می گوییم جهنم و حساب و کتاب ولی مشکلمان این است که هنوز اهل یقین نشدیم. این شب ها از بی بی بخواهیم که ما هم اهل یقین و باور شویم.

_ چقدر برای ملاقات با خدا آماده ایم. این خطابی است که هر شب به چهل ساله های می شود. سن چهل سالگی سن رسیدن به کمال است. اگر تا چهل سالگی به کمال رسیدی که به مقصد رسیدی و الا اگر چهل رد شد و به کمال نرسیدی کارت خیلی سخت می شود. سخت نزدیک به محال می شود.

رایةالهدی ، تارنمای هیئت کربلای بیت المهدی(عج) ، کــــــرج

:: بازدید از این مطلب : 1359
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
نویسنده : گمنام
چهار شنبه 5 فروردين 1394

در ایام عزای بی بی دو عالم حضرت صدیقه طاهره(س) به سراغ حجت الاسلام والمسلمین محمود ریاضت منبری شناخته شده در تهران رفتیم تا نظر او را درباره برخی مسائل روز بپرسیم.

 

در ایام فاطمیه امسال که با ایام نوروز مقارن شده، آیا می توان مراسم عزاداری حضرت فاطمه زهرا (س) را به درستی انجام داد و از مراسم نوروزی مانند دید و بازدید و سفرها هم غافل نشد؟ درواقع می خواهیم بدانیم چه نکاتی لازم است در نوروز رعایت شود تا حرمت فاطمیه محفوظ بماند؟

طبیعی است که اگر خودمان دچار مصیبت شویم در روزهای نوروز قدری رعایت می کنیم، یعنی از کارهایی که در نوروز سالهای قبل انجام می دادیم با وجود اینکه حرام و گناه نبوده، پرهیز می کنیم. البته نوروز اصول پسندیده ای دارد که سیره اهل بیت علیهم السلام هم آنها را تایید می کند، مانند رسیدگی به هم نوع؛ که مردم ایران هر سال در آستانه نوروز به ایتام و فقرا کمک می کنند. این اصل هم سیره عملی حضرت زهرا (س) است. برنامه های دیگری مثل صله رحم، نظافت منزل و رسیدگی به احوال یکدیگر پسندیده است اما باید از شادی هایی که هر سال داشتیم پرهیز کنیم. البته مردم ما در این زمینه فهمیده هستند. سال های گذشته هم که ایام محرم با نوروز مقارن شده بود مردم هم نوروز را داشتند و هم حرمت ماه محرم را نگه داشتند. پس منافاتی ندارد که جمع بین هر دو داشته باشیم. در مجالس و محافلی که به نام حضرت زهرا (س) است حاضر می شویم، از سیره عملی آن حضرت بهره می گیریم و ابراز محبت و ارادات خود را داریم و مراسم دیدار آشنایان و اقوام را هم به جا می آوریم.

با این توضیحات آیا می توان سیره عملی حضرت زهرا (س) را با بسیاری از آداب نوروز تلفیق کرد؟ گفت و گوها و رفتارها در این دید و بازدیدها چگونه باید باشد؟

در این مورد باید توجه کنیم که اگر خودمان عزادار بودیم چه می کردیم. طبیعتا دید و بازدید را داریم اما در مهمانی ها و جلسات که دور هم می نشینیم از فردی که از دنیا رفته یاد می کنیم، زندگی و خاطرات او را مطرح می کنیم و سعی می کنیم از خوبی هایش درس بگیریم. در فاطمیه و نوروز امسال هم می توانیم درباره سبک زندگی و سیره حضرت زهرا (س) سخن بگوییم و از آن حضرت درس بگیریم. به این صورت هم صله رحم انجام شده و هم از کلام آن حضرت بهره مند شده ایم. گفت و گوها به جای اینکه شوخی و خنده باشد می تواند داستانی از زندگی آن حضرت باشد.

 

برای حفظ وحدت بین برادران مسلمان به خصوص دو فرقه بزرگ تشیع و اهل تسنن چه باید کرد؟

در این مورد باید از خود اهل بیت علیهم السلام درس بگیریم. آن بزرگان در عزای مادرشان چگونه عمل می کردند؟ اقامه عزا کرده و معارف را بازگو می کردند. امام صادق (ع) فرمودند: یکی از اولین مواردی که ما به فرزندانمان یاد می دهیم، خطبه فدکیه مادرمان است. پس ما هم در مجالس و هیات ها خطبه فدکیه حضرت فاطمه زهرا (س) را بیان کنیم، به این صورت هم تبری انجام شده و هم تقیه. چون در خطبه حضرت فاطمه زهرا (س) توهین و جسارت به کسی نشده که وحدت را خدشه دار کند. بلکه گفتمان آن حضرت عامل وحدت است و شامل مباحث عبادی، اخلاقی، عقیدتی، اجتماعی و سیاسی است. درواقع به تعبیر حضرت امیرالمومنین (ع) شیعه هم زیرک است و هم باهوش؛ یعنی تبری را در حین تقیه انجام می دهد. چون تبری و ابراز دشمنی به دشمنان خدا و اولیای خدا از فروع دین است و در عین حال منافاتی با تقیه که موجب حفظ وحدت می شود ندارد. امام صادق (ع) هم درباره تقیه فرموده است: «التقیه دیني و دین ابائي؛ تقیه روش و دین ما و پدران ماست.» حضرت فاطمه زهرا (س) هم در خطبه فدکیه فرموده است: «اطاعت از ما باید باعث دوری از تفرقه و ایجاد وحدت شود.» درواقع آن حضرت در خطبه فدکیه در مواجهه با غاصبین حق، ولایت را عامل وحدت معرفی فرموده، پس ما حق نداریم که در مجلس عزای آن حضرت ولایت را به عنوان عامل تفرقه بیان کنیم.

نمونه اش این است که مقام معظم رهبری سالهاست در ایام فاطمیه اقامه عزا دارند و در هیچ جا وحدت خدشه دار نشده است. ضمن اینکه تبری که یکی از واجبات در فروع دین است وجود دارد، در عین حال اقامه عزا و اظهار ارادت به حضرت فاطمه زهرا (س) هم انجام می شود.

با این توضیحات ضرورتی ندارد که در اقامه عزای حضرت فاطمه زهرا (س) از دشمن  نامی ببریم؟

همین طور است. تز دشمن این است که بدنامی از بی نامی بهتر است. پس هر اندازه که ما به دشمن اهل بیت علیهم السلام توهین کرده و آنها را بدنام کنیم، در واقع آنها را بیشتر مطرح کرده ایم. در جایی که باید معارف اهل بیت علیهم السلام را مطرح کنیم، جایی برای آنها وجود ندارد.

پس به اعتقاد شما وقتی به دشمنان اسلام توهین شود، به نوعی آنها را مطرح کرده ایم و در عین حال بین مسلمانان ایجاد تفرقه کرده ایم؟

بله. آنها می خواهند مطرح باشند ولو با بدنامی. وقتی ما بر سفره معارف اهل بیت علیهم السلام می نشینیم مانند این است که انواع و اقسام اطعمه و اشربه لذیذ و خوشگوار در این سفره وجود دارد. چه نیاز است چیز متنعفنی در کنار این سفره قرار دهیم؟ همان طور که مرحوم آیت الله بهجت (ره) می فرمود: «اسم دشمنان اهل بیت علیهم السلام قبض در جلسه ایجاد می کند، سعی کنید در جلسات نام دشمنان این بزرگان را نبرید.» اگر در جلسه مذهبی بخواهیم حال خوشی داشته باشیم لازم نیست نامی از دشمنان اهل بیت علیهم السلام ببریم. این کار هم حال شخصی را بد می کند و هم در اثر کینه و تفرقه بین امت های اسلامی، حال اجتماعی را ناخوش می کند. پس طبق فرموده حضرت زهرا (س) که: «ولایت ما از تفرقه ایمنی می دهد» هر جلسه ای که ایجاد تفرقه کند، خلاف مسیر و گفتمان آن حضرت حرکت می کند. چون خطبه فدکیه گفتمان حضرت فاطمه زهرا (س) است و ایشان آنهمه مصیبت را تحمل کرد اما جایی را آتش نزد، به کسی تازیانه نزد و آسیب وارد نکرد. با آن حال به مسجدالنبی آمد و شروع به گفتمان کرد. پس گفتمان به شیعه تعلق دارد و نباید اجازه بدهیم دشمن به ما بگوید منطق نداریم.

درواقع منطق شیعه وحدت است و این دستور از قرآن کریم است که حتی به بتِ بت پرستان هم توهین نکنید.

همین طور است. اگر به بت توهین کنیم یعنی منطق نداریم. قرآن و اهل بیت علیهم السلام ما را به بهترین راه هدایت می کنند. وقتی قرآن به ما دستور می دهد که توهین نکنید که این کار شما باعث ایجاد کینه می شود، آیا ما اجازه داریم در مجلس حضرت زهرا (س) مطلبی را بیان کنیم که کینه دشمن به آن حضرت بیشتر شود و وحدت خدشه دار شود؟ این کار خلاف تفکر فاطمی و علوی است. پس ما داغ ترین روضه های حضرت زهرا (س) را می خوانیم اما دشمن آن حضرت را حتی با توهین و بدنامی هم مطرح نمی کنیم.

در بعضی از هیات ها و مجالس دینی برای سینه زدن عریان می شوند. نظر شما در این باره چیست؟

ما قاعده کلی داریم و آن اینکه شما هر کاری اعم از واجب و مستحب انجام می دهی، اگر مفسده دارد نباید انجام بدهی. به عنوان مثال نماز خواندن در جایی که سقف آن در حال ریزش است، باطل است چون مفسده دارد. در عزاداری هم هر عملی که انجام می دهیم از جمله لخت شدن موقع سینه زنی، طبق قاعده کلی اگر مفسده دارد نباید آن را انجام داد. به عنوان مثال هیات در جایی برگزار شده که چراغ ها روشن است، آقایان در سنین مختلف هستند و بدن عریان یکدیگر را می بینند و ممکن است فیلمبرداری شود و نامحرم هم آن مجلس را ببیند، در این مورد خوف مفسده وجود دارد و قطعا حرام است. اما گاهی هیات در مجلسی است که خانم ها اشرافی بر مردها ندارند، چراغ ها خاموش است، فیلمبردای نمی شود و مورد استفاده افراد دیگری قرار نمی گیرد تا سوءاستفاده شود، در این مورد اشکالی ندارد. روایت شده است که هر نوع برای خودتان عزاداری می کنید برای ما هم همان طور عزاداری کنید.

گاهی اوقات بزرگان ما توصیه های اخلاقی دارند به این دلیل که خوف وقوع حرام وجود دارد. این قاعده کلی ندارد و نمی توانیم بگوییم هر کسی که برهنه شود مخالف مقام معظم رهبری است. درحالیکه خود ایشان هم چنین مطلبی را نفرموده اند. اما اگر کسی به توصیه های مقام معظم رهبری عمل کند، برای خودش بهتر است. درمجموع چون حکم حرام ندارد و ممکن است مفسده ای را شامل نشود، اگر کسی موقع سینه زنی لخت شد نباید با او برخورد سلبی شود.

رایةالهدی ، تارنمای هیئت کربلای بیت المهدی(عج) ، کــــــرج

:: بازدید از این مطلب : 1585
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
نویسنده : گمنام
چهار شنبه 5 فروردين 1394

نوروز امسال با ایام شهادت حضرت فاطمه زهرا (س) همزمان شده است. این پیوستگی تاریخ قمری و شمسی فرصت خوبی است تا مردم مسلمان کشورمان، سبک زندگی ایرانی و اسلامی را به یکدیگر پیوند زده و در بزرگداشت هر دو مراسم تلاش کنند. حاج یدالله بهتاش، پیرغلام اهل بیت علیهم السلام، مطالبی را در این باره یادآوری می کند.

 

می دانیم که نوروز یک عید ایرانی بوده و ایام فاطمیه مراسمی اسلامی است. در عین حال اکثریت قریب مردم ایران، مسلمان و شیعه مذهب و دوستدار حضرت فاطمه زهرا (س) هستند. در چنین شرایطی با توجه به اینکه روزهای نوروز امسال با ایام فاطمیه متقارن و همزمان شده است، برای پیوند زدن این دو مراسم ایرانی و اسلامی چه باید کرد؟

در ایام نوروز و سال جدید بعضی کارها با شهادت حضرت فاطمه (س) منافاتی ندارد. مثلا نظافت کردن خانه و یا دیدن اقوام و خویشان عیبی ندارد. اما بعضی کارها در شان اهل بیت علیهم السلتم نیست، مثلا مراسم شادی و عروسی و یا تبریک به مناسبت سال نو نباید در ایام فاطمیه انجام شود. افرادی که مذهبی و ولایی هستند، این گونه موارد را همیشه رعایت کرده اند.

دید و بازدیدها هم مصداقی از صله رحم است که در اسلام هم در آن تاکید شده است. در این مورد چه نکاتی باید رعایت شود؟

در این باره بزرگترهای خانواده می توانند مدیریت کنند. وقتی اقوام و آشنایان دور هم می نشینند، بزرگترهای فامیل آیه ای از قرآن کریم و یا حدیث و روایتی از اهل بیت علیهم السلام بگویند. اگر هم اظهار شادی شد تذکر بدهند تا ایام عزاداری حضرت فاطمه (س) رعایت شود. در عین حال تخمه و آجیل هم با عزاداری منافات دارد، چون همان طور که ما در عزای یکی از اقوام خودمان جلوی مهمان تخمه نمی گذاریم، در شهادت حضرت فاطمه (س) هم باید از این کار خودداری کنیم. این گونه موارد را بزرگترهای فامیل باید رعایت و مدیریت کنند.از طرف دیگر تعطیلات نوروزی فرصت خوبی است تا مردم در جلسات عزاداری و هیات ها شرکت کنند.

در عزاداری ها چه کنیم که وحدت بین امت اسلام حفظ شود؟

ما مطیع رهبرمان هستیم و وقتی ایشان در منزل خودشان مجلس روضه دارند، ما هم باید از ایشان الگو بگیریم. اما برخی موارد دشمنان دین را تحریک می کند و باید از آن دوری کنیم. مانند اینکه روضه بخوانیم اما چه لزومی دارد که اسم بعضی افراد را مطرح کنیم و یا از مردم لعن بگیریم؟ می توان مصائب اهل بیت علیهم السلام را بخوانیم.

در جلد 72 کتاب بحار الانوار صفحه 412 نوشته شده که امام صادق (ع) به شخصی به نام ابن مشکان می رسد و فرمود: «شنیده ام که هر کسی در مقابل تو به حضرت امیرالمومنین امام علی (ع) توهین کند بسیار ناراحت می شوی به قدری که حاضری به او آسیب بزنی!» او پاسخ داد: «بله، من و خانواده ام این گونه ایم و درباره حضرت امیرالمومنین (ع) حساسیت داریم و به کسی اجازه جسارت به آن حضرت را نمی دهیم.» امام صادق (ع) فرمود: « فَلَاتَفْعَلْ فَوَاللَّهِ لَرُبَّمَا سَمِعْتُ مَنْ شَتَمَ عَلِیّاً وَ مَا بَیْنِی وَ بَیْنَهُ إِلَّا أُسْطُوَانَةٌ فَأَسْتَتِرُ بِهَا فَإِذَا فَرَغْتُ مِنْ صَلَاتِی أَمُرُّ بِهِ فَأُسَلِّمُ عَلَیْهِ وَ أُصَافِحُه» یعنی این کار را نکن، به خدا قسم چه بسیار شنیدم که کسی به امام علی (ع) دشنام می داد در حالی که بین من و او فقط ستونی بیش فاصله نبود و من خودم را پشت آن پنهان می کردم، هرگاه نمازم را تمام می کردم، از کنار او می گذشتم و سلامش می کردم و مصافحه می نمودم.

پس برای اینکه وحدت ایجاد شود باید بدانیم در دوره ای زندگی نمی کنیم که بگوییم حرفی را می زنیم و همین جا می ماند و منتشر نمی شود. چون وسایل ارتباط جمعی گسترده شده و حرف های بدون رعایت درباره اسلام می تواند باعث ایجاد زحمت شیعیان دیگر شود. همان گونه رفتار کنیم که مقام معظم رهبری فرمودند که شمشیر دشمن را تیز نکنیم.

 بعضی افراد در هیات ها و مجالس دینی بدون لباس سینه زنی می کنند. نظر شما در این باره چیست؟

خیلی کارها حلال است اما همه کارهای حلال را در هر جایی نباید انجام داد. مراجع ما و مقام معظم رهبری هم در این باره فتوای حرام بودن نداده اند. اما باید در این مورد رعایت شود. چون حتی اگر نامحرم هم حضور نداشته باشد خود مردها هم باید از این کار در مقابل یکدیگر خودداری کنند. از طرف دیگر اگر کسی با تلفن همراهش ازآن جلسه فیلمبرداری کند و در وب سایت ها منتشر کند می تواند باعث وهن و مشکل شود. امروزه دشمنان همجست و جو می کنند تا ضعفی را پیدا کنند.

به یاد دارم که زمانی در کسور بحرین منبر می رفتم. در آنجا یکی از افرادی که مردیان زیادی دارد قمه زنی را رایج کرده بود. در همان زمان یکی از افراد برنامه مستندی را دیده بود که پرنده ها لانه جوجه هایشان را ترمیم می کنند، در حالی که در همان برنامه نشن داده بود که شیعه بر سر فرزند خود قمه می زند و با تیغ ضربه ای بر سرش می زند که خون او به لباسش می پاشد. باید بدانیم کارهای حلال را هم نباید انجام بدهیم تا دشمنان از آن سوء استفاده نکنند.

 

عقیق

رایةالهدی ، تارنمای هیئت کربلای بیت المهدی(عج) ، کــــــرج

:: بازدید از این مطلب : 1487
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
نویسنده : گمنام
چهار شنبه 5 فروردين 1394

شیخ صدوق در عیون اخبار الرضا از رسول خدا صلی الله علیه و آله روایت نموده است هنگامی که روز قیامت فرا رسد دخترم فاطمه در حالی محشور می‌شود که لباس‌های خون آلودی با وی خواهد بود. آنگاه یکی از پایه‌های عرش را می‌گیرد و می‌گوید: "ای خدای عادل! بین من و قاتل فرزندانم حکم کن!"
سپس پیامبر اکرم فرمود: "به خدای کعبه سوگند که خداوند برای دخترم [به حق] قضاوت می‌کند، زیرا خداوند برای غضب فاطمه غضب می‌نماید و با رضایت وی راضی خواهد شد.


متن حدیث:

عیون أخبار الرضا (ع) بالأسانید الثلاثة عن الرضا عن آبائه (ع) قال رسول الله (ص) تحشر ابنتی فاطمة یوم القیامة و معها ثیاب مصبوغة بالدم فتتعلق بقائمة من قوائم العرش فتقول یا عدل احکم بینی و بین قاتل ولدی قال رسول الله (ص) فیحکم لابنتی و رب الکعبة و إن الله عز و جل یغضب لغضب فاطمة و یرضی لرضاها؛



«عیون اخبارالرضا(ع)- بحار الانوار، ج 43، ص 220»
 
مطالب مرتبط
رایةالهدی ، تارنمای هیئت کربلای بیت المهدی(عج) ، کــــــرج

:: بازدید از این مطلب : 1675
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
نویسنده : گمنام
چهار شنبه 5 فروردين 1394

روزى فاطمه عليهاالسلام به محضر پيامبر اکرم صلي الله عليه و آله آمد و گفت: يا رسول اللّه سلمان از لباس ساده من تعجب مى‌كند! قسم به خدايى كه تو را به پيامبرى برانگيخته است، مدت پنج سال است كه زيرانداز شبانه من و على پوست گوسفندى است كه روزها علوفه شترمان را بر روى آن مى ريزيم، و بالش ما نيز قطعه پوستى است كه درون آن از ليف درخت خرماست.

متن حدیث:


دَخَلَتْ فاطِمَةُ عليهاالسلام عَلَى رَسُولِ اللّه ِ صلي الله عليه و آله وَ قالَتْ: يا رَسُولَ اللّه ِ اِنَّ سَلْمانَ تَعَجَّبَ مِنْ لِباسى، فَوَالَّذى بَعَثَكَ بِالْحَقِّ نَبِيّا مالى وَ لِعَلِىٍّ مُنْذُ خَمْسِ سِنينَ اِلاّ مِسْكَ كَبْشٍ نَعْلِفُ عَلَيْهِ بِالنَّهارِ بِعَيرَنا فَاِذا كانَ اللَّيْلُ اِفْتَرَشْناهُ وَ اِنَّ مِرْفَقَتَنا لَمِنْ اُدْمٍ حَشْوُها لِيفُ النَّخْلِ.


«الدروع الواقية، صفحه 275»
رایةالهدی ، تارنمای هیئت کربلای بیت المهدی(عج) ، کــــــرج

:: بازدید از این مطلب : 1493
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
نویسنده : گمنام
چهار شنبه 5 فروردين 1394

از سفره ي عشق لقمه ناني داريم

صد شكر هنوز هم تواني داريم

از گرد و غبار قلبمان آكنده ست

ما فاطميه خانه تكاني داريم

 

سعیدپاشازاده

رایةالهدی ، تارنمای هیئت کربلای بیت المهدی(عج) ، کــــــرج

:: موضوعات مرتبط: شـــعرآیینــــی , ,
:: بازدید از این مطلب : 2235
|
امتیاز مطلب : 8
|
تعداد امتیازدهندگان : 2
|
مجموع امتیاز : 2
نویسنده : گمنام
چهار شنبه 5 فروردين 1394

گفتند کارتان؟ همه گفتیم نوکریم

چون بار عشق را به سر شانه می بریم

ما را اگر چه بازی دنیا خراب کرد

اما به لطف روضه ی ارباب بهتریم

از هر چه بگذری سخن دوست خوشتر است

پس می شود به عشق تو از هر چه بگذریم

فرقی نمی کند چه کسی با چه منصبی

در پای سفره ات همه با هم برابریم

گریه زبان مادری نوکران توست

احساس می کنم همه با هم برادریم

«ما را سری است با تو که گر خلق روزگار

دشمن شوند و سر برود هم بر آن سریم

مسجد برای زاهد و کعبه برای خلق

بگذار با حسین بگویند کافریم

علامه ایم گاهی و گاهی رسول ترک

یک روز روضه خوان تو  یک روز منبریم

با هر که گفت گریه چرا گفته ایم که

ما داغدار حنجر در زیر خنجریم

 

سعیدپاشازاده

رایةالهدی ، تارنمای هیئت کربلای بیت المهدی(عج) ، کــــــرج

:: موضوعات مرتبط: شـــعرآیینــــی , ,
:: بازدید از این مطلب : 1911
|
امتیاز مطلب : 4
|
تعداد امتیازدهندگان : 1
|
مجموع امتیاز : 1
نویسنده : گمنام
چهار شنبه 5 فروردين 1394


تا گريه بر حسين تمناي خلقت است

بين من وتمام ملائك رقابت است

نزديك مي كند دل ما را به هم حسين

اين اشك روضه نيست، كه عقد اخوت است

مقبول اگر شداست نمازي كه خوانده ايم

مهر قبوليش به خدا مهر تربت است

ما از غدير سينه زن كربلا شديم

اين دست هاي رو به خدا دست بيعت است

پيدا شديم هرچه در اين راه گم شديم

يعني فقط حسين چراغ هدايت است

از دخل ابروي حسين است خرج ما

نوكر براي صاحبش اسباب زحمت است

قران و منبرو دوسه خط روضه ي عطش

ساعات خوب هفته همين چند ساعت است

حالا كه بغض بسته به من راه حرف را

مقتل بخوان كه موقع ذكر مصيبت است

افتاده بود روي زمين زبر دست و پا

شعرم تمام مي شود اينجا. روايت است :

كه چون تنگ شد بر او ميدان

فتاد از حركت ذوالجناح از جولان

نه ذوالجناح دگر تاب استقامت داشت

نه سيدالشهدا بر جدال طاقت داشت

هوا ز باد مخالف چو قيرگون گرديد

عزيز فاطمه از اسب سرنگون گرديد

بلند مرتبه شاهي زصدر زين افتاد

اگر غلط نكنم عرش بر زمين افتاد

رایةالهدی ، تارنمای هیئت کربلای بیت المهدی(عج) ، کــــــرج

:: موضوعات مرتبط: شـــعرآیینــــی , ,
:: بازدید از این مطلب : 1975
|
امتیاز مطلب : 1
|
تعداد امتیازدهندگان : 1
|
مجموع امتیاز : 1
نویسنده : گمنام
چهار شنبه 5 فروردين 1394

سوز هميشه ي جگرم باش يا حسين

من سينه مي زنم سپرم باش يا حسين

در طول عمرجز تو پناهي نداشتم

مثل گذشته ها پدرم باش يا حسين

هر روز مادرم سر سجاده گفته است

خيلي مراقب پسرم باش يا حسين

اي نام تو بهانه ي شيرين زندگي

شور محرم و صفرم باش يا حسين

پايين پات سربگذارم تو هم بيا

بالاي جسم محتضرم باش يا حسين

جان مرا بگير حوالي قتلگاه

اين گونه اخرين خبرم باش يا حسين

دستم به دامنت نرسيد اين جهان اگر

باب الحسين منتظرم باش يا حسين

باشد قرار بعدي ما اربعين حرم

مهر قبولي گذرم باش يا حسين

سربازهاي لشكر يا زينب توايم

حرز مدافعان حرم باش يا حسين

رایةالهدی ، تارنمای هیئت کربلای بیت المهدی(عج) ، کــــــرج

:: موضوعات مرتبط: شـــعرآیینــــی , ,
:: بازدید از این مطلب : 1887
|
امتیاز مطلب : 8
|
تعداد امتیازدهندگان : 2
|
مجموع امتیاز : 2
نویسنده : گمنام
چهار شنبه 5 فروردين 1394

ما مرده و اي كاش كه جاني برسد

در پيري مان نه ، در جواني برسد

آن روز براي شيعيان نوروز است

كز مرقد فاطمه نشاني برسد

 

سعیدپاشازاده

رایةالهدی ، تارنمای هیئت کربلای بیت المهدی(عج) ، کــــــرج

:: موضوعات مرتبط: شـــعرآیینــــی , ,
:: بازدید از این مطلب : 2117
|
امتیاز مطلب : 4
|
تعداد امتیازدهندگان : 1
|
مجموع امتیاز : 1
نویسنده : گمنام
چهار شنبه 5 فروردين 1394

 

مؤمن زدل اميدوارش پيداست

از حال دعاي انتظارش پيداست

يا فاطمه (س) گفتيم كه باران آمد

سالي كه نكوست از بهارش پيداست

 

سعید پاشازاده

رایةالهدی ، تارنمای هیئت کربلای بیت المهدی(عج) ، کــــــرج

:: بازدید از این مطلب : 1226
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
نویسنده : گمنام
چهار شنبه 5 فروردين 1394

 

حيدر پدر معنويِ اين دنياست

پس مادر مهربان عالم زهراست

عيد آمده است و بهترين مهماني

پرسيدن احوالِ پدر مادرهاست

 

سعیدپاشازاده

رایةالهدی ، تارنمای هیئت کربلای بیت المهدی(عج) ، کــــــرج

:: موضوعات مرتبط: شـــعرآیینــــی , ,
:: بازدید از این مطلب : 1878
|
امتیاز مطلب : 9
|
تعداد امتیازدهندگان : 3
|
مجموع امتیاز : 3
نویسنده : گمنام
چهار شنبه 5 فروردين 1394

 

يا فاطمه پرواز پروبال من است

يا فاطمه يا محول الحال من است

تا كي من و هفت((سين))تكراري؟ نه!!

((ي ا ف ا ط م ه)) هفت حرف امسال من است

رایةالهدی ، تارنمای هیئت کربلای بیت المهدی(عج) ، کــــــرج

:: موضوعات مرتبط: شـــعرآیینــــی , ,
:: بازدید از این مطلب : 1946
|
امتیاز مطلب : 1
|
تعداد امتیازدهندگان : 1
|
مجموع امتیاز : 1
نویسنده : گمنام
چهار شنبه 5 فروردين 1394

حضرت زهرا(س)-تغسیل

 

چشم مهتاب گریه می کرد و

نیمه شب آب گریه می کرد و

در طواف شکسته پهلویی

مثل گرداب گریه می کرد و

غسل می کرد هر چقدر آن شب

باز خوناب گریه می کرد و

گریه ها گر چه بی صدا بودند

دل بی تاب گریه می کرد و

ماه قدش خمیده بود و با

آفتاب گریه می کرد و

مادری پا به پای طفلانش

باز در خواب گریه می کرد و ...

هر که با چشم تر زمین می خورد

کوه هم با کمر زمین می خورد

داشت سلمان می آمد از خانه

که سر هر گذر زمین می خورد

کودکی نیز پشت یک تابوت

پشت پای پدر زمین می خورد

که به داد دل علی برسد

گاه گاهی که بر زمین می خورد

راه می رفت با عصا اما

بین دیوار و در زمین می خورد

رایةالهدی ، تارنمای هیئت کربلای بیت المهدی(عج) ، کــــــرج

:: بازدید از این مطلب : 1472
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
نویسنده : گمنام
چهار شنبه 5 فروردين 1394

حضرت زهرا (س)-شام غریبان-بیداری اسلامی

 

پُر می‌كند خاك از حضورش ساغرش را

سرشار از گُل می‌كند پا تا سرش را

آن روز حتی آفتاب روشنی‌بخش

حس می‌كند دستان سایه‌گسترش را

دیگر نیازی نیست جبریل غزل‌ها

پنهان كند در بال، پرواز پرش را

حظ می‌برد جان لحظه‌لحظه از حضورش

حس می‌كند دل لحظه‌لحظه محضرش را

می‌آید و می‌آورد از سمت یثرب

همراه خود عطر دعای مادرش را

آن مادری كه مثل چشمه مثل رود است

از دامن خورشید ما تُهمت زدوده‌ست

یعنی كه گفتند ابتر است اما چنین نیست

انگشتر پیغمبر ما بی‌نگین نیست!

اكنون خدا را شكر بی كوثر نماندیم

این انقلاب ماست ما ابتر نماندیم

امروز در بیروت نسل تازه داریم

در غزه از روح حماس آوازه داریم

بانو! جوانانت خط شب را شكستند

با راه فرزندت خمینی عهد بستند

لب تر كنی در معركه جان می‌سپارند

ای هاجر! اسماعیل‌هایت بی‌قرارند

ای نور تو شمع دل‌افروز پیمبر

مزد عبادات چهل روز پیمبر

با آن جلالت پای پر آماس؟ آری

دستان پینه‌بسته و دستاس؟ آری

بانو چقدر این سادگی را دوست داری

پیش از سفر آمادگی را دوست داری

بس كن! چقدر از حسرت دیدار گفتن؟!

وقت دعا «الجّار ثم الدّار» گفتن؟!

رفتی و عمر عشق را كوتاه كردی

رفتی علی را همنشین چاه كردی

امشب بیا و مرتضی را یاوری كن

زینب پریشان است زهرا مادری كن

آخر جگر از ماتم تو لخت‌لخت است

آه ای شهیده غسل بازوی تو سخت است

صبرم ز كف رفت از غم بازو! بمیرم

من ماندم و خونابه‌ی پهلو! بمیرم

امشب علی اندوه و رنجش قدر كوه است

از بس كه تشییع جنازه باشكوه است!

جسم تو را شب می‌برم بیرون ز خانه

یعنی به دور از چشم مردم، مخفیانه

سلمان! اباذر! آتش از دل‌ها بگیرید

امشب سرِ تابوتِ زهرا را بگیرید

سخت است صحبت از قضایا با محمد

این مرتضی و این امانت یا محمد

امشب علی دُختِ شما را بازگرداند

آری امانت بود زهرا، بازگرداند

رایةالهدی ، تارنمای هیئت کربلای بیت المهدی(عج) ، کــــــرج

:: موضوعات مرتبط: شـــعرآیینــــی , ,
:: بازدید از این مطلب : 1968
|
امتیاز مطلب : 7
|
تعداد امتیازدهندگان : 2
|
مجموع امتیاز : 2
نویسنده : گمنام
چهار شنبه 5 فروردين 1394

حضرت زهرا(س)-فاطمیه-نوروز

 

سال جدید آغاز شد با نام زهرا

امسال هم غرقیم در انعام زهرا

مادر به کلّ بچّه هایش لطف دارد

به یک یک ما داده دعوت نامه زهرا

هیأت شروع زندگی تازه ی ماست

در آمدیم این جا به استخدام زهرا

دُورهمی هامان فقط در هیأت اوست

این جاست آری منزل اقوام زهرا

باید که در نوروز هم حرمت نگه داشت

شرعاً وَ عرفاً واجب است اکرام زهرا

از ما گدایان فضّه و سلمان بسازد

یک لقمه نان سفره ی اطعام زهرا

روز قیامت ما که دلشوره نداریم

با رشته های چادر احرام زهرا

پیغمبران هم آرزو دارند باشند

در این جهان و آن جهان خدّام زهرا

محراب را عرش الهی می نماید

نور نماز صبح و ظهر و شام زهرا

سینه سپر کردن ، حمایت از ولایت

مجموعه ای ست از بهترین احکام زهرا

ما «همدلی و همزبانی» با ولی را

آموختیم از مکتب اسلام زهرا

رایةالهدی ، تارنمای هیئت کربلای بیت المهدی(عج) ، کــــــرج

:: موضوعات مرتبط: شـــعرآیینــــی , ,
:: بازدید از این مطلب : 1968
|
امتیاز مطلب : 3
|
تعداد امتیازدهندگان : 1
|
مجموع امتیاز : 1
نویسنده : گمنام
چهار شنبه 5 فروردين 1394

جاودانگي؛ تجلي ميلاد فاطمه زهرا (سلام‎الله‎عليها)
وجود مبارک فاطمه (سلاماللهعليها) آمدند که بمانند، نيامدند که بروند؛ نظير افراد ديگر نيست که مي‎آيند و مي‎روند بلکه او آمد که بماند و اگر اميرالمومنين (عليهالسلام) درباره عالمان دين فرمود: «العلماء باقون ما بقي الدهر»[1] مصداق کامل و بالذات اين علما خود معصومين هستند و چون فرمود: «نحن العلماء وَشيعتنا المتعلمون وَسائر الناس غثاء»[2] و اگر علما شامل غيرمعصوم بشود بالعرض و بالتبع است، عالمي که ارتباطش با اهل بيت (عليهمالسلام) کامل است، مي‎ماند، آن عالمي که بهره ولايي‎اش کم است کم مي‎ماند و آنکه بي‎ولايت است «ذلک ميت الاحياء»[3]مانند ديگران از بين مي‎رود و از ياد مي‎رود.

تجلي زوالناپذيري حضرت فاطمه زهرا (سلام‎الله‎عليها) در سوره کوثر
اما تحليل بخش پاياني سوره کوثر مي‎تواند سند اين بحث باشد که زهرا (سلاماللهعليها) آمد که بماند. در جريان سوره کوثر (إِنا أَعْطَيناکَ الْکَوْثَرَ * فَصَل لِرَبکَ وَانْحَرْ * ان شانِئَکَ هُوَ اْلأَبْتَرُ[4]، مستحضريد که غالب مفسران شيعه و سني گفتند که عده‎اي از صناديد قريش، مشرکان، بدخواهان [و] معاندان براساس همان سنت‎هاي باطل جاهليت گفتند: بعد از مردن پيغمبر، نام او، مکتب او و ياد او از بين مي‎رود؛ براي اينکه او که پسر ندارد[5]. درباره دختر باورشان اين بود که:
«بنونا بنو أبنائنا و بناتنا
بنوهن أبناء الرجال الأباعد»[6]
اين شعر، شعار رسمي جاهليت بود. مي‎گفتند که پسران ما و نوه‎‎هاي پسري ما، اين‎ها فرزندان ما هستند، اما نوه‎‎هاي دختري ما فرزند ما نيستند، اين‎ها فرزند مردان ديگرند؛ «... و بناتنا بنوهن أبناء الرجال الأباعد». اين‎ها براي زن حرمتي قائل نبودند. براي فرزند‎هاي دختر حرمتي قائل نبودند و مي‎گفتند چون پيغمبر پسرش قبلا مرد و اکنون پسري ندارد و در اواخر عمر به سر مي‎برد و جز دختر چيزي از او نمانده است، با مردن او، مکتب او، نام او و دين او سپري مي‎‎شود و از بين مي‎رود. آن‎ها چنين شنائتي و چنين سرزنشي داشتند.
ذات اقدس الهي فرمود تو براي هميشه مي‎ماني براي اينکه من به تو چيزي دادم که هيچ کسي نمي‎تواند آن را از بين ببرد و به تو فرزندي دادم که حافظ و مجري آن است. چيزي که به تو دادم قرآن است و آن کساني هم که حافظ قرآن، مفسر قرآن، مبين قرآن، معلم قرآن، مجري احکام و حدود قرآنند، فرزندان همين دخترند. فرمود: «إِنا أَعْطَيناکَ الْکَوْثَرَ»؛ اين کوثر مصاديق فراواني دارد؛ دين است، قرآن است و ولايت است. «إِنا أَعْطَيناکَ الْکَوْثَرَ * فَصَل لِرَبکَ وَانْحَرْ * ان شانِئَکَ هُوَ اْلأَبْتَرُ»[7]؛ يعني آن‎هايي که تو را شماتت مي‎کردند بدي تو را مي‎خواستند، انقطاع نسل تو را مي‎خواستند و ابتر بودن تو را در نظر داشتند، آن‎ها خودشان ابترند؛ نه تو ابتري.

فاطمه زهرا (سلام‎الله‎عليها) همتاي قرآن در مقام حدوث و بقا
سر اينکه اين بانو (سلام الله عليها) حجت بر ائمه (عليهم السلام) است و اگر علي‎بن‎ابي‎طالب (عليه السلام) نبود، احدي همتاي آن حضرت نبود (آدم و مِن دونه) اين است که او [فاطمه (سلام الله عليها)] مثل خود قرآن کريم در مقام حدوث و بقا شکل گرفت. قرآن از زمين برنخاست از فکر کسي تدوين نشد، هيچ عالم بشري اين قرآن را تدوين و تنظيم نکرد. سوره هايش، آياتش، معارفش [و] مفاهيمش را بررسي و انشا نکرد. مستقيما از جهان غيب نازل شد و در طي 23 سال ماند و براي ابد جاي خود را تثبيت کرد. اين سه کار را قرآن کرد يعني از زمين برنخاست [بلکه] اولا از آسمان نازل شد، ثانيا نزولش هم 23 سال طول کشيد، ثالثا ماند که براي ابد بماند. اين‎طور نيست که ـ معاذ‎ الله ـ قابل زوال باشد و از بين رفتني باشد: «لا يَأْتيهِ الْباطِلُ مِنْ بَيْنِ يَدَيْهِ وَلا مِنْ خَلْفِهِ». وقتي هويت انسان کامل مخصوصا فاطمه زهرا (سلام الله عليها) را ارزيابي مي‎کنيم مي‎بينيم در همين مثلث خلاصه مي‎شود: او از زمين برنخاست [بلکه] از آسمان نازل شد و تقريبا همسفر قرآن کريم بود. تا قرآن آياتش و سورش نازل مي‎شد، او هم روزانه متکامل مي‎شد ترقي مي‎کرد و تا قرآن به پايان رسيد، عمر اين بي‎بي هم به پايان رسيد و براي ابد ماند؛ گرچه «إِنکَ مَيتٌ وَإِنهُمْ مَيتُونَ» شامل همه انسان‎هاست. آن مثلث درباره قرآن روشن است. همه ما مي‎دانيم که اين کتابي است از ذات اقدس الهي نشأت گرفته [و] هيچ فکري او را تدوين نکرده [است]، از آسمان غيب نازل شده و اين کتاب طي 23 سال به‎تدريج نازل شده است. بعد از اينکه «اليَوْمَ أَکْمَلْتُ» و ساير آيات نازل شد، اين کتاب نه يک کلمه کم و نه يک کلمه زياد، «الي يوم القيامه» ماندني است. بنابراين اولا از آسمان و غيب نازل شد، ثانيا طي 23 سال به‎تدريج متکامل شد، ثالثا به «اليَوْمَ أَکْمَلْتُ» و مانند آن رسيد و ماند براي ابد. جريان فاطمه زهرا (سلام الله عليها) هم همين‎طور است.[8]

  طليعه آسماني پيدايش حضرت فاطمه زهرا (سلام‎الله‎عليها)
وقتي وجود مبارک پيغمبر (صلي الله عليه و آله و سلم) به مقام شامخ نبوت بار يافتند [و] به معراج رسيدند، در معراج غذايي ميل کردند. وقتي از معراج نازل شدند و به زمين آمدند ديگر تماسي نداشتند، مگر اينکه آن غذا به‎صورت نطفه در بيايد؛ آن ميوه آسماني و غيبي و بهشتي. آن ميوه غيبي و بهشتي وقتي در صلب مطهر رسول اکرم (صلي الله عليه و آله و سلم) به‎صورت نطفه فاطمه (سلام الله عليها) درآمد، در قرار مکين خديجه (سلام الله عليها) مستقر شد؛ پس وجود مبارک اين بانو نظير افراد ديگر (نظير مرد‎ها يا زن‎هاي عادي) نيست که نطفه آن‎ها محصول آب و غذا و ميوه زمين باشد [و] از زمين برخاسته باشد. همان‎طوري که قرآن نظير کتاب‎هاي بشري نيست که محصول فکر بشر باشد، نطفه وجود مبارک فاطمه (سلام الله عليها) هم محصول آن ميوه غيب (ميوه بهشت) است؛ يعني از زمين برنخاست، منتها اين چند سالي که طول کشيد تا اين نطفه مستقر بشود، اين مقدمه انعقاد نطفه است. بايد وحي نازل بشود، بايد پيامبر به آن مقام وحي‎يابي برسد، بايد آن انقطاع وحي به‎عنوان آزمون فرا برسد، بايد نوبت معراج فرا برسد، بايد پيغمبر به معراج برود، بايد در معراج آن ميوه بهشتي را ميل کند بعد آن تبديل به نطفه بشود تا بشود فاطمه (سلام الله عليها). وقتي هم که از معراج آمدند يک سال يا کمتر طول کشيد تا وجود مبارک فاطمه (سلام الله عليها) متکونه بشود. اين، طليعه پيدايش و تجلي آن بانو در عالم طبيعت است. [9]
 
پی نوشت:
ویژه نامه نوروز پنجره

رایةالهدی ، تارنمای هیئت کربلای بیت المهدی(عج) ، کــــــرج

:: بازدید از این مطلب : 1626
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
نویسنده : گمنام
چهار شنبه 5 فروردين 1394

 

حضرت زهرا(س)-تغسیل

 

كمی از غسل زیر پیرهن ماند

كمی از خون خشك بر بدن ماند

كفن را در بغل بگرفت و بو كرد

همان طفلی كه آخر بی كفن ماند

رایةالهدی ، تارنمای هیئت کربلای بیت المهدی(عج) ، کــــــرج

:: موضوعات مرتبط: شـــعرآیینــــی , ,
:: بازدید از این مطلب : 1888
|
امتیاز مطلب : 2
|
تعداد امتیازدهندگان : 1
|
مجموع امتیاز : 1
نویسنده : گمنام
چهار شنبه 22 بهمن 1393

مروز 40 روز از خاکسپاری شهید حاج سید حمید تقوی می‌گذرد. شیرمردی که وقتی از خدماتش در سپاه پاسداران بازنشسته شد، خودش را خانه‌نشین نکرد و زندگی جدیدی را با فعالیت‌های جهادی در قلب عراق آغاز کرد. به همین بهانه پای صحبت یکی از دوستان و همکاران او نشستیم تا از زاویه‌ای دیگر به ویژگی‌های فردی و اجتماعی او بنگریم. باشد که چراغ راهمان شود...

***

اگر موافقید، از نحوه آشنایی‌تان با شهید آغاز کنیم.

آشنایی ما به سال 82 برمی‌گردد. البته قبل از آن هم خصوصیات ایشان را می‌شنیدیم اما چون همکار نبودیم، حشر و نشر خاصی نداشتیم. حاج حمید از فرماندهان قرارگاه رمضان در خوزستان بود و وقتی به تهران آمد، آشنایی ما شروع شد.

ایشان نمی‌خواست مطرح شود و همیشه گمنام بود اما به نظر من خداوند با هدیه شهادت، ایشان را از گمنامی‌ خارج کرد و حالا در همه کشور نام ایشان و بخشی از خصوصیاتشان را می‌شناسند و می‌دانند.

 

وقتی شهید تقوی به تهران آمدند، کارهایشان در قرارگاه رمضان ادامه داشت؟

ایشان قبل از اینکه به تهران بیایند، فرمانده قرارگاه فجر خوزستان تا سال 82 بودند. کار قرارگاه هم فعالیت در زمینه مجاهدین عراقی و کسب اطلاعات از آنسوی مرز بود. نفوذ به عمق خاک عراق و سازماندهی نیروهای مجاهد عراقی هم از کارهای این قراگاه بود و با لشکر بدر هم در ارتباط بودند.

به تهران که آمدند، فرماندهی اطلاعات و عملیات قرارگاه رمضان را پذیرفتند تا اینکه بازنشسته شدند.

پس داوطلبانه به عراق رفته بودند...

بله. معمولا وقتی افراد بازنشسته می‌شوند به دنبال تفریح می‌روند و دیگر کاری به اطرافشان ندارند اما ایشان اصلا آرام و قرار نداشت. یادم هست دو ماه قبل از شهادتشان، برای انتخابات تعاونی مسکن ایشان را دیدم و گفتم: شنیده‌ام نامزد شده‌اید؟ گفت: نه، من برای جای دیگری نامزد شده‌ام. دعا کنید به ما هم شربت بدهند!

پس شما تا روزهای آخر با ایشان مرتبط بودید.

البته ارتباط ما برقرار بود و اگر به تهران می‌آمدند یا به طریق تلفنی یا حضوری در خدمت ایشان بودم اما حاج آقا حسینی، نماینده ولی فقیه در قرارگاه رمضان کسی بود که تا آخرین روزها هم با حاج حمید تقوی بود. ایشان تعریف می‌کرد که در آخرین دیدار، قبل از اذان، وضو گرفته و عازم آماده کردن مقدمات نماز جماعت بودند که سردار تقوی را دیدند. سردار هم به سمت ایشان رو کرده و گفته بودند: بیایید با هم برویم. من می‌روم و شربت می‌خورم و شما حسرت می‌خورید...

ایشان در شهرک حضرت عبد العظیم(ع) همسایه شما بودند؟

بله. در آخرین نقطه شهرری و در قلعه‌گبری شهرکی برای برخی نیروهای سپاه ساخته شده است. این شهرک زیر پونز بود و امکانات کمی‌ داشت. ابتدا سردار به آنجا آمدند و چند سالی هم آنجا بودند. بعد از آن به شهرک شهید بروجردی در بزرگراه بعثت که آن هم در مناطق جنوبی تهران بود، رفتند. آنقدر خاکی و دلنشین بودند که عکسشان را در اتاقم زده‌ام و هر کجا می‌روم، انگار دارم با ایشان حرف می‌زنم.
 

سرداری که به خانه‌ای زیر پونز نقشه رضایت داد!

شما هم خوزستانی هستید؟

خیر . من بروجردی هستم...

فیلمی‌از شهید تقوی منتشر شده بود که نشان می‌داد قدری لهجه عربی هم دارند...

ایشان اصالتا عرب زبان نبودند. ولی چون در منطقه فقیرنشین خوزستان زندگی می‌کردند، زبان عربی را یاد گرفته بودند. هنوز هم مادرشان با اینکه همسر شهید و مادر شهید هستند، در آن منطقه زندگی می‌کنند. خدا رحمت کند پدرشان سید نصرالله تقوی را که در عملیات خیبر شهید شدند و برادرشان سید خسرو که در عملیات والفجر 8 به شهادت رسیدند. خیلی از نزدیکان و دوستان این موضوع را نمی‌دانستند و من چون به پرورنده‌شان دسترسی داشتم، این موضوع را فهمیدم؛ چون خودشان اصلا در این‌باره صحبت نمی‌کردند.

موضوع سیادت ایشان چیست؟ گویا برخی نمی‌دانستند که ایشان از سادات هستند...

7-8 سال پیش که رفت و آمد خانوادگی ما آغاز شده بود، همسرم روزی گفت که می‌دانی حاج آقا تقوی سید است؟ گفتم: نه... گفت: گویا برادر حاج آقا به قم و خدمت تعدادی از مراجع رسیده و آنجا بر اساس شجره‌نامه مشخص شده که از سادات هستند.

روزی در محل کار به شهید تقوی گفتم که این خبر را شنیده‌ام و پیشنهاد دادم که سفره‌ای بیاندازد و همه را مطلع کند اما حاج آقا موافق نبود و گفت: نیازی نیست... هنوز هم خیلی‌ها نمی‌دانند که ایشان سید بوده. برادرانشان شناسنامه‌هایشان را تعویض کردند اما حاج سید حمید، پیگیر این موضوع هم نبود.

 

شهید تقوی چند فرزند داشتند و وضعیت خانوادگی‌شان چگونه بود؟

چهار دختر داشتند که یکی‌شان اردواج کرده‌اند.

پس با وجود این دختران، اگر شهید نمی‌شدند هم جایشان در بهشت بود... وقتی به خانه‌تان می‌آمدند، چگونه رفتار می‌کردند و برخوردشان با خانواده چگونه بود؟

من خودم بارها برای دخترانشان خواستگار می‌فرستادم که اگر چه حاج حمید راضی بود ولی دخترخانم‌ها قبول نمی‌کردند. من کمی ‌ناراحت شدم و یک بار که تماس گرفته بودم، به یکی از دخترانشان گفتم: افرادی که به شما معرفی می‌کنم، خیلی مناسب و قابل اطمینان هستند، چرا آن‌ها را قبول نمی‌کنید؟ ایشان گفت: راستش را بخواهید در خانه پدرمان بسیار راحت و خوشحالیم و فعلا می‌خواهیم درسمان را بخوانیم و قصد ازدواج نداریم... این نشان از اوج مهر و محبت در محیط خانگی حاج حمید داشت.

سرداری که به خانه‌ای زیر پونز نقشه رضایت داد!

در مهمانی‌ها معمولا شما به خانه‌شان می‌رفتید یا ایشان می‌آمدند؟

حاج حمید، بیشتر روزها روزه بودند و به همین خاطر بسیاری از دفعات، تنهایی به خانه ما می‌آمدند تا افطار کنند. ولی گاهی هم به همراه خانمشان به منزل ما تشریف‌فرما می‌شدند. ما هم چند باری برای افطار به منزلشان ‌رفتیم.

البته حاج حمید بیشتر اوقات بعد از بازنشستگی به خوزستان و نزد مادرشان می‌رفتند. حسینیه‌ای هم در آنجا ساخته بودند که پیگیر کارهایش بودند.

رفتارشان با ساکنین مجتمع مسکونی چگونه بود؟

پایگاه بسیج شهرک حضرت عبدالعظیم(ع) را می‌خواستیم راه‌اندازی کنیم که سال 83 مبلغ 35 میلیون تومان از حاج قاسم سلیمانی گرفتیم و کلنگش را هم شهید تقوی زدند. حاج حمید پیگیر کارهای این پایگاه بودند و در حسینیه‌ای که در شهرک ساخته شد هم همیشه حاضر می‌شدند و وقتی امام جماعت نداشتیم، بی‌تعارف، جلو می‌رفت و نماز را به امامت ایشان می‌خواندیم؛ چون هم شکر خدا به خودشان مطمئن بودند و هم بقیه ایشان را قبول داشتند و قرائتشان هم که کامل بود. ساختمان پایگاه بسیج که تمام شد، قرار شد کارهای اداری‌اش را پیگیری کنیم که چون حاج حمید وقت نداشت، من کارها را انجام می‌دادم. در حقیقت به اصرار حاج حمید، مسئولیت پایگاه را قبول کردم اما همیشه خودم را نیروی ایشان می‌دانستم.

 

شما نیروی اداری بودید یا نظامی؟

من در زمان جنگ در اطلاعات عملیات بودم و بعد از آن به حوزه نمایندگی ولی فقیه آمدم. البته خیلی علاقمند بودم که در خدمت حاج حمید باشم که متاسفانه توفیق نشد. البته کار با سردار تقوی راحت هم نبود؛ چرا که ایشان در کارشان کاملا دقیق و سختگیر بودند و نسبت به بیت‌المال هم بسیار حساسیت داشتند.

شما برای مبارزه با داعش و سلفی‌ها داوطلب نشدید که با شهید تقوی همراه شوید؟

چرا؛ از همان زمان بازنشستگی من طی نامه‌ای اعلام کردم که آماده اعزام هستم. تقریبا یک ماه بعد از بازنشستگی‌ام بود که داعش به عراق حمله کرد و من باز هم پیگیری کردم اما هنوز شرایط برای اعزام من مهیا نشده است. من بسیار مشتاقم تا پرچمی ‌که دست شهید تقوی بوده را از زمین بردارم.

شهید تقوی از لحاظ جسمی‌ در چه وضعیتی بودند؟ یعنی توانایی لازم برای حضور در جبهه نبرد را داشتند؟

حاج حمید تا قبل از بازنشستگی به مکان ورزشی محل کار می‌آمدند و می‌دویدند. من هم چون می‌خواستم در کارهای خوب از ایشان تبعیت کنم، این ورزش را انجام می‌دادم. این ورزش‌های حاج حمید به رغم روزه‌داری ایشان بود. گذشته از اینکه دائم‌الوضو بود، عمده روزها را هم روزه می‌گرفتند. واقعا در همان حال و هوای 57 مانده بودند. برخی همکاران می‌گفتند که در سال 83 و 84 که صدام سقوط کرده بود و حاج حمید به عنوان فرمانده قرارگاه میانی مهران یا 1700 مشغول به خدمت در این شهر بودند، مدام در حال روزه بودند و من خودم هم فکر می‌کردم حاج حمید در گرمای این شهر که به حدود 50 درجه می‌رسید، روزه نگیرد اما بچه‌ها می‌گفتند که هیچوقت ایشان را در صبح و ظهر در سالن غذاخوری ندیده‌اند.
 

شهید تقوی اصلا چای نمی‌خورد و از لحاظ جسمی‌هم هیچ مشکلی نداشت و در کوهپیمایی همیشه جلو بود. مثلا با همکاران به کوه الوند یا کوه‌های تهران می‌رفتیم و خودشان هم گاهی به صورت انفرادی به کوه می‌رفتند و ورزش می‌کردند.

سرداری که به خانه‌ای زیر پونز نقشه رضایت داد!

در این کوهپیمایی‌ها خاطره‌ای هم با ایشان دارید؟

یک روز از ارتفاعات شهرک الماسی در شرق تهران بالا می‌رفتیم که برگشت و به من گفت: مرزبان! دنیای عجیب و غریبی شده. دعا کن شهید بشویم.

از خصوصیات اخلاقی ایشان هم برایمان بگویید.

آدمی ‌بسیار ساده زیست بود و اصلا با دکوراسیون و ظواهر، نسبتی نداشت. مثلا در خانه 80 متری شان یک فرش کاملا معمولی پهن بود و هیچ مبلمانی وجود نداشت. البته راحتی خانواده را می‌‌خواستند و حتی تمام حقوقشان در اختیار خانم شان که دخترخاله‌شان هستند، بود؛ چون غالبا در ماموریت بودند، این کار را کرده بودند. شهید تقوی سر و وضع کاملا ساده‌ای داشتند.

شما برای صرف غذا هم به خانه‌شان رفته بودید؟ سفره‌شان چه حال و هوایی داشت؟

سفره‌ای ساده که همیشه یک نوع غذا داشت و خانواده‌شان هم به این وضعیت همراهی می‌کردند. یکی از خواهران من در ساختمان ایشان ساکن بودند و من همیشه می‌گفتم که در این ساختمان دو خواهر دارم. من همسر شهید تقوی را به خاطر همین همراهی‌ها و ساده‌زیستی‌ها، مثل خواهر خودم می‌دانستم و احترام می‌کردم.

 

خانواده شهید تقوی بعد از شهادت حاج آقا به خوزستان رفتند با در تهران هستند؟

هنوز که نرفته‌اند و در تهران مشغول رتق و فتق مراسم‌ها هستند و اطلاعی ندارم که چه برنامه‌ای برای آینده دارند.

قرارگاه رمضان یکی از یگان‌های مهم سپاه است، چرا ایشان بعد از آمدن به تهران در چنین شهرکی با امکانات کم ساکن شدند؟

وقتی ثبت‌نام برای مجتمع مسکونی حضرت عبدالعظیم(ع) آغاز شد تعدادی از سرداران هم ثبت نام کردند اما وقتی صحبت ثبت نام در مجتمع‌های دیگری که در نقاط بهتری از تهران بود به میان آمد، همه انصراف دادند و فقط حاج حمید به عنوان تنها سردار باقی مانده در میان ما، تا آخر ماندند و حتی در شهرک، ساکن هم شدند. در شهرکی که حتی در روی نقشه هم نیست و واقعا زیر پونز است. حتی ما هم از اینکه ایشان انصراف ندادند، تعجب کردیم.

تا دو سال پیش که حاج حمید بازنشسته شدند و دخترانشان می‌خواستند برای رفت و آمد به دانشگاه، دسترسی بهتری به وسایل عمومی ‌داشته باشند، تصمیم گرفتند به واحدی 80 متری در شهرک شهید بروجردی بروند که آنجا هم امکانات ویژه‌ای نداشت و فقط دسترسی‌شان به مرکز شهر بهتر بود.

سرداری که به خانه‌ای زیر پونز نقشه رضایت داد!

مجتمع حضرت عبدالعظیم(ع) برای نیروهای سپاه بود؟

بله، برای تعدادی از آن‌ها ساخته شد اما به مرور واحدها فروخته شد و حالا تعداد کمی‌ از پاسداران آنجا زندگی می‌کنند. چون شرایط خیلی مناسبی ندارد.

چه زمانی خبر شهادت حاج حمید را شنیدید؟

نگهبانی در مجتمع مسکونی‌مان داریم که آن شب زنگ خانه‌مان را زد و دیدم که زار زار گریه می‌کند. تعجب کردم و فکر کردم که با کسی دعوا کرده است. گفت: آقای تقوی شهید شده... خشکم زد. سریع به خانواده‌اش زنگ زدیم اما آن‌ها هم در جریان نبودند. تا اینکه فردای آن روز که چند نفر از سرداران و مسئولان قرارگاه رمضان با خانواده به منزل حاج‌آقا رفته بودند، آن‌ها هم با خبر شدند. حاج آقا حسینی هم با یکی از همکارانمان تماس گرفته و خبر را داده بودند که ایشان هم با گریه خبر را دادند.

خلاصه پیکر را به معراج آوردند و شبانه هم به مسجد شهرک شهید بروجردی آوردند که سردار مسجدی بعد از مراسم دعا، سخنرانی کردند و شبانه پیکر را از مسجد تا منزل به نحو با شکوهی تشییع کردند. دوستان بسیج شهرری هم اصرار داشتند حاج حمید را به حرم حضرت عبدالعظیم(ع) ببرند اما وقت برای این کار وجود نداشت. فردایش هم که تشییع در ستاد فرماندهی سپاه برگزار شد.

حالات خانواده خصوصا دختران‌شان بعد از شنیدن خبر چگونه بود؟

بسیار آرام بودند و اصلا بی‌تابی نمی‌کردند. همسرشان گفته بودند که ما همیشه منتظر شهادت حاج حمید بودیم و خیلی از همکاران هم تعجب می‌کردند که فردی با این خصوصیت‌های رفتاری و با این خلوص، چگونه تا به حال شهید نشده است؟ حاج حمید یک نیروی اطلاعاتی بود و همیشه گمنام زندگی می‌کرد.

حاج حمید در لیست سیاه آمریکا هم بودند و یک بار هم در اهواز، نارنجک جنگی را به منزلشان انداخته بودند که خوشبختانه آسیبی ندیده بودند.

از نحوه شهادت‌شان اطلاع دارید؟

بر اساس گفته‌های حاج آقا حسینی، در منطقه سامرا که بودند، در خط اول، داعشی‌ها در خانه‌ها پناه می‌گرفتند. مجاهدان با هدایت حاج حمید، توانسته بودند که خط اول را بشکنند. تا قبل از اربعین، جاده نجف – کربلا هم در تیررس داعش بود اما با عملیات‌های مختلف؛ داعش پس زده شد. به هر حال با تدبیر حاج قاسم سلیمانی و سردار تقوی کارهایی انجام شد تا آسیبی به زائران اربعین حسینی نرسد. امسال شکر خدا با امنیت خاصی برگزار شد و من شخصا شاهد این امنیت بودم.

گویا داعشی‌ها در خط دوم هم به عقب رانده می‌شوند و در خط سوم، به یک روایت، یک داعشی در ترانس برق قایم شده بود و به سمت سردار تقوی شلیک می‌کند که به ایشان اصابت می‌کند. کار ایشان هدایت بوده و حتی سلاح و کلت هم به همراهشان نبوده است.

اگر خاطره خاص دیگری از ایشان دارید، مشتاق به شنیدن هستیم.

سال 90 قسمت شد همراه با خانواده به مشهد مقدس مشرف شویم که ایشان را نزدیک مسجد گوهرشاد دیدیم. به ما دو تا کارت ویژه مسئولان برای دیدار با رهبر انقلاب را دادند و رفتند. بعدها معلوم شد که کارت خودشان را داده‌اند تا مثلا فرزند من که علاقمند بود، با «آقا» دیدار کند.

تواضع حاج حمید آن قدر بود که کسی نمی‌توانست در سلام کردن از ایشان پیشی بگیرد. کسی اگر ایشان را نمی‌شناخت، از وضع ظاهری‌اش نمی‌توانست پی ببرد که سردار است. حتی با وجود اینکه اتومبیلی با راننده در اختیار داشت، با سرویس محل کار تردد می‌کرد. صبح‌ها با سرویس به سر کار می‌رفت و اگر کارش تا دیر وقت طول می‌کشید، با اتومبیل محل کار به خانه می‌آمد.

راننده ایشان (آقای صفری) تعریف می‌کند که یک روز صبح زود برای رفتن به فرودگاه قرار گذاشتیم ولی خواب ماندم و دیر رفتم. به دنبال حاج آقا رفتم و سوارشان کردم. خلاصه به پرواز نرسیدیم ولی شهید تقوی من را کوچکترین توبیخی نکرد و گفت: شاید صلاح بوده تا به این پرواز نرسیم.

حاج حمید همیشه با پای پیاده به نماز جمعه شهرری می‌رفتند و به شرکت در این مراسم اهمیت زیادی می‌دادند.

شهید تقوی هر جایی که جلسه بود یا جمعی حضور داشتند، دنبال جای تکیه نمی‌گشت و همان وسط و رو به قبله می‌نشست.

رایةالهدی ، تارنمای هیئت کربلای بیت المهدی(عج) ، کــــــرج

:: بازدید از این مطلب : 2143
|
امتیاز مطلب : 4
|
تعداد امتیازدهندگان : 1
|
مجموع امتیاز : 1
نویسنده : گمنام
یک شنبه 19 بهمن 1393

از سخنان حضرت علی (ع) در بيان حال دانشمندان و ادب شاگرد و دانش آموز سخنى است كه حارث اعور روايت كرده كه گويد:
شنيدم أمير المؤمنين(ع) مي فرمود: از حقوق عالم و دانشمندان اينست كه بسيار پرسش از او نكنند، و در پاسخ او را به مشقت و سختى نيندازند، و گاه بي حالى و كسالتش اصرار نورزند، و چون از جا برخاست جامه ‏اش نگيرند، و در كارى (كه خواهند او را نشان دهند) با دست باو اشاره نشود، و رازش را فاش نكنند، و پيش او پشت سر كسى بدگوئى نكنند، و حرمت او را نگهدارى شود چنانچه اوامر خداى نگهداشته، و شاگرد و دانش آموز جز در پيش رويش ننشيند، و از بسيارى هم‏نشينى با او رو نگرداند (و ملال نگيرد) و چون آموزنده دانش يا ديگرى به نزد او آيد و او را در گروه (و انجمنى) بيند به همگى سلام كند ولى او را در تحيت (و خوش باش گوئى) مخصوص گرداند (يعنى تنها باو سلام نكند، ولى براى احترام او پس از اينكه بهمه سلام كرد در تحيت او را مخصوص كند) و در حضور و نهان (حرمت) او را نگهدارد و حقش را بشناسند زيرا كه عالم و دانشمند در پاداش از روزه دارى كه شب ها روى پا (به عبادت) بايستد و در راه خدا جهاد كند بزرگتر و بالاتر است، و هر گاه دانشمند بميرد (و از دنيا برود) رخنه در اسلام پديد آيد كه چيزى جز جانشين او (در علم و دانش) آن را پر نكند، و آن كس كه دانش بياموزد فرشتگان برايش آمرزش خواهى كنند، و آنچه در زمين و آسمان است براى او دعا كند.


پی نوشت:
ارشاد-ترجمه رسولى محلاتى، ج‏۱، ص ۲۲۴ .

رایةالهدی ، تارنمای هیئت کربلای بیت المهدی(عج) ، کــــــرج

:: بازدید از این مطلب : 1921
|
امتیاز مطلب : 5
|
تعداد امتیازدهندگان : 1
|
مجموع امتیاز : 1
نویسنده : گمنام
یک شنبه 19 بهمن 1393

دومین جلسه نقد کتاب  مجموعه شعر " جمع مکسر" اثر محمد حسین ملکیان (فراز) از شعرای آیینی ، با حضور حجت الاسلام شیخ رضا جعفری، استاد سید مهدی حسینی و جمعی از شعرای آیینی پنج شنبه شب در مجمع شاعران اهل بیت(ع) برگزار شد.

استاد سید مهدی حسینی در این جلسه گفت :

نکته های مثبت در شعر ایشان این است که شاعر شعر را خوب می شناسد و توانسته یک مجموعه ی خوب ارائه دهد.

تعابیر در کتاب منطق شاعرانه دارد ، وحدت ارگانیک در آن رعایت شده و از انسجام لازم برخوردار است.

کاربرد تضمین ها ، اقتباس ، تلمیح  ، بهره گیری از وزن های معمولی و پرکاربرد.

بهره گیری از سنت های شعری و ادبی بودن اشعار که در شعر امروز خیلی کم شده است.

اگر شاعر هویت شعری داشته باشد جریان های تجربه نشده زود او را تحت تاثیر قرار نمی دهد.

فرهنگ اجتماعی هیئت در بعضی اشعار شاعران مشاهده می شود که عملا یعنی پایین آوردن سطح شعر به خاطر مخاطب در حالیکه در این کتاب کاملا کنترل شده انجام گرفته است.

نکته ی جالب در این کتاب این است که بر خلاف خیلی از مجموعه ها مرثیه محور نیست .

معمولا دوستان برای مرثیه شعر می گویند. زبان اشعار این کتاب رنگ اندیشه داردو مدح ارزشهاست. علی رغم اینکه خواص پسند است عامه فهم هم هست.

شاعر زوایا و فضاهای جدیدی را تجربه کرده است . در این کتاب حماسه خیلی پررنگ است وزن و نگاه شعر حماسی است .

عوامل زیادی در شعر هیئت حماسه ایجاد می کند بخشی از آن فکر شاعر است.

چهره انگار ... نه انکار ندارد ماه است   / این چه نوری است که در چهره ی عبدالله است

زبان شاعرانه و هنری است مثل بازسازی های تاریخی گاهی اوقات داریم مرثیه را گزارش می کنیم

شاعر نگاه عاطفی خوبی در شعر دارد و از آن خوب استفاده می کند.

از اهل کوچه یک نفر بیرون نیامد   /  یک سر به غیر از میخ در بیرون نیامد

کنایه در شعرهای این کتاب با دومعنا به زیبایی به کار رفته است

صلح وقتی به معنی صلح است که پذیرنده سنگری دارد...

هم از نظر تحلیل تاریخ و هم از لحاظ فرم زبانی یکی از بهترین های این کتاب است.

تحلیل در این شعر پررنگ است و تحلیل ها درست به کار رفته گاهی تحلیل ها فابل دفاع نیست.

طنز و تعریض،هر دو در این مجموعه خیلی پررنگ است

 روزگاری همه از تیغ دو دم می گفتند    افتخارش به عرب ماند جراحت به علی

انگشت مولا راه دوزخ را نشان داده است    افسوس کوفی ها چه می بینند انگشتر

 

 مضمون رندانه:

شاعری آمد به  قصد ترک سیگارش حرم     عادتش را ترک کرد اما کبوتر باز شد

مضمون رندانه است اما از نظر زبان فابل دفاع نیست

آقای ملکیان شاعری نوگراست نگاه خلاقانه دارد و ایده های جدید ارائه می دهد و هنجارگریزی در آثارش مشهود است.

4 نوع مدح داریم : 1 .مبتنی بر روایات: شعر حضرت عبدالله

 2. مبتنی بر ارزشهای انسانی: اگر این طرز نماز است که او می خواند.../ بین زن های عرب ساده تر از زهرا کیست؟ ...

3. مدح محض بدون روشنگری : لب بالایی او ...

4. حکم اندازی و استحسان:  رو به قبله همه ی عمر خدایا غلط است ...

مرثیه ها در این مجموعه غیر مستقیم است و اجازه ی تحلیل به مخاطب می دهد.

در کوفه جمع یک نفر هم با خودش سخت است ...

که قاتلشان هم به سمت معرکه باید امیدوار بیاید ...

نمونه ی یک مرثیه فاش: در باز شد در بازشد در را شکستند ...

زبان ها در این کتاب : حماسی . استعاری. ساده و روان. طنز و تعریض . تحلیل . عاشقانه و ..

زبان روایت با وصف های هنری تصویری

لغزش های زبانی به ندرت دیده می شود  ، توجه به زبان سالم

موسیقی:

زبان دارای موسیقی پررنگی است : لب تشنه ای و یاد لب خشک اصغری ...

موسیقی در این کتاب در خدمت شعر است و حذف موسیقی خلا ایجاد می کند یعنی دارد نقش آفرینی می کند:

امیر هیچ به جز زخم بی شمار نخورد / امیرهیچ به جز درد بی شمار نداشت

اما گاهی اوقات تنوع زبان از انسجام می کاهد : خوابیده و بالاسرش یک کاسه آب است .. با ابیات قبلی تنوع دارد

این اثر یک پدیده در شعر آیینی جوان است

 استاد شیخ رضا جعفری نیز در این جلسه گفت :

در این کتاب اتفاق های بسیاری در هر صفحه اش افتاده است که خوب و خجسته است و پیگیری نشده است .

صفحه به صفحه و بیت به بیت مضامین بکر است و زیباست . پرداخت های شاعرانه زیاد است
در حد شاعر با مفاهیم و اصول تاریخی و اعتقادی هیچ مغایرتی ندیدم.

نه غلوها جاهلانه بود و نه تاریخ سازی داشت .

به نظر من یکی از معدود پدیده هایی است که در شعر معاصر اتفاق افتاده است .

شاعر به خودش اجازه نداده که در هر مضمونی وارد شود و آنجا که وارد شده از پسش برآمده .

 

عموم ساختارهایی که از شعر های دیگران خوانده قابل دفاع نبود اما اینجا می توانم بگویم یک حسن اتفاق است .

وبالاخره در شعر آیینی جوان  یک اتفاق فرخنده رخ داد.

مجموعا مضمون های این کتاب مرا به چالش نکشاند.

حامد عسگری نیز از شعرایی بود که در این جلسه به شعر خوانی پرداخت :

 

تاول دستامو نگا کن، سوخته موهام شونه نمی شه

سر که واسم بابا نشد پس، خرابه هم خونه نمیشه

عروسکم رو یکیشون برد، گوشوارمو یکی کشید

گوشوارمو عیبی نداره، عروسکو عموم خریده

بابای من دختر نازت اسیر یه گله گرگه

پاشو ببین قد منم مثل قد مادر بزرگه

عمه فقط کنار من بود تموم گریه هامو می شنفت

بعد نما زبه جای تسبیح با تاولام ذکراشو می گفت

چند شبه که به جای بازوت، سرم روی بالش ریگه

چند شبه که بوسم نکردی، هیچکی برام قصه نمیگه

یه حرفایی خورد به گوشم که حال من خیلی خرابه

من میگم انشاله دورغه دشت سر تشت...

سرش رو نیزه که دیدم بازم دلم واسه عموم رفت

 گل سر منو کشیدن، با گل سر یه دسته موم رفت

سه ساله و ضربه سیلی؟ سه ساله و زخمای کاری؟

دخترای شامی با طعنه بهم یمگن بابا نداری

پاشو با او ن نوازشات باز دوباره کاممو عسل کن

شیرین زبونیام تموم شد، بابا پاشو منو بغل کن

فدا سرت سیلی زجر و فدا سرت اینهمه غربت

بابای من فدای اسمت، بابای من سرت سلامت

و پایان مراسم با شعر خوانی محمد حسین ملکیان:

قبول دارم در کربلا ثواب نکردم
ملامتم نکن آغوش را جواب نکردم

همه توان خودش را گذاشت حرمله اما

خدا گوا ست به سمت علی شتاب نکردم

هزار بار مرا سمت مشک آب فرستاد

ولی به حضرت عباس فکر آب نکردم

دو راه داشتم اصغر .. حسین ساده بگویم

که چشم بستم واز این دو انتخاب نکردم

به تیره بختی من تیر نیست در همه عالم

که هیچ کار برای دل رباب نکردم

***

دست امام و حسرت شمشیر آخته

افسوس که امام را متوکل شناخته

 

مولا! بزرگی‌ات، شده داغ دلش گواه

زندان کوچکی که برای تو ساخته

 

از علم بی‌نیازی و در جنگ سرفراز

از هر طرف حساب کند پاک باخته

 

تصویر ساده‌ای‌است ولی شرح مشکل است

یک گنبد خرابه و یک ‌دسته فاخته

 

آن دل که باشد از تو جدا دل نمی‌شود

با عشق، هیچ‌چیز معادل نمی‌شود

 

در جام یا شراب؟ بگو فرق در کجاست؟

عقل از می مدام تو زایل نمی‌شود

 

در جنگ، بُرد قسمت اهل توّکل است

جز باخت قسمت متوّکل نمی‌شود

 

هرکس غمت به شادی دشمن فروخت دید

سودی از این معامله حاصل نمی‌شود

 

مانده‌است از تو دِین بزرگی به گردنم

این شعر دِینم است که کامل نمی‌شود

 

این شعر نذر توست، پریشانی‌اش کنار

لحن خوشی که داری و می‌خوانی‌‌اش کنار

از لطف دشمن است که با شعر آمدم

مزد از شما، حساب من و بانی‌اش کنار

 

دل‌رحمی آنقدر که گمانم در آخرت

از دوزخش درآری و بنشانی‌اش کنار

 

مشهد، شب شهادتتان مثل سامراست

تعداد زائران و چراغانی‌اش کنار

 

شاعر مصمم است زیارت کند تو را

اینکه تو سمت خویش نمی‌خوانی‌اش کنار

 

اَحبَبتُکَ وَ حُبُ فی مَن حَبَکَ وقار

ضعف کلام و لهجة ایرانی‌اش کنار

رایةالهدی ، تارنمای هیئت کربلای بیت المهدی(عج) ، کــــــرج

:: بازدید از این مطلب : 3245
|
امتیاز مطلب : 2
|
تعداد امتیازدهندگان : 1
|
مجموع امتیاز : 1
نویسنده : گمنام
یک شنبه 19 بهمن 1393

فقط یک خیاط بود؛ انسانی از جنس من و شما اما در سیره و سخن چیزی غیر از خدا نبود. آموزگار اخلاق به مکتب نرفته‌ای که اگرچه سواد ظاهری نداشت اما با سواد باطنی‌اش شاگردان بزرگی را پرورش داد. بیان شیوا و شیرینش هنوز زبانزد شاگردان و کسانی است که او را می‌شناسند. سخنانش عطر کلام اولیاء الهي را داشت و همه کار‌هایش فقط برای خدا بود.

«رجبعلی نکوگویان» معروف به شیخ رجبعلی خیاط شخصیت وارسته‌ای بود که لحظه‌‌لحظه حیاتش برای ما درس زندگی است. به همین بهانه سری به مغازه عینک‌سازی تنها پسر باقیمانده جناب شیخ زده‌ایم و در آستانه پنجاه و یکمین سالگرد درگذشتش با او (محمود نکوگویان) گفت‌و‌گوي مفصلی کرده‌ایم. البته نکوگویان ابتدا نمی‌خواست مصاحبه کند اما اصرار‌ ما برای انجام این مصاحبه نتیجه داد.

 

*آقای نکوگویان! چرا خودتان را ممنوع‌المصاحبه کرده‌اید؟

متاسفانه امروز در جامعه فرقه‌ها و عرفان‌های جدیدی ظهور کرده که با گفتن برخی از حالات زندگی پدر بعضی‌ها فکر می‌کنند پدر نیز از‌‌ همان فرقه‌ها هستند. به هر حال عموم مردم هنوز ظرفیت پذیرش برخی از مسائل معنوی را ندارند. برای همین خودمان را به نوعی ممنوع‌المصاحبه کرده‌ایم تا شبهه‌ای درباره پدر به‌وجود نیاید؛ در صورتی که تمام هدف ایشان معرفی خدا بود.

*مگر پدر چه حالت‌های خاصی داشتند که می‌گویید بعضی‌ها ظرفیت پذيرش آن را ندارند؟

پدرم یک انسان معمولی بود و مانند همه انسان‌ها زندگی می‌کرد اما تمام وجودش برای خدا بود. برای رضای خدا حرکت می‌کرد و به هیچ عنوان دنبال معرفی خودش نبود بلکه به‌دنبال معرفی خدا بود. او همیشه ما و شاگردانش را تشویق می‌کرد تا ذات الهی را در وجودمان تقویت کنیم. یادم هست پدرم همیشه به روحانیون توصیه می‌کرد افرادی که این لباس مقدس را می‌پوشند حواسشان باشد باید معرف خدا باشند نه معرف خودشان.

*قبول دارید تا زمانی که حاج‌آقا زنده بودند کمتر کسی ایشان را می‌شناخت؟

بله، اتفاقا در کتاب «کیمیای محبت» که درباره ایشان نوشته شده خواندم که پدرم به یکی از شاگردانش گفته بود اگرچه کسی اکنون مرا نخواهد شناخت اما در دو زمان شناخته خواهم شد. یکی با ظهور امام زمان(عج) و دیگری در روز قیامت. پدر بار‌ها به من می‌گفت در زمان حیات هیچکس مرا نمی‌شناسد و بعد از فوتم شناخته خواهم شد. واقعا هم همین‌طور شد. مردم جناب شیخ را تا 30سال پس از مرگش نشناختند و خداوند بعد از سال‌ها دری را باز کرد تا ایشان به جامعه معرفی شوند. همین کافی است که بدانیم خداوند این افراد را در بین ما قرار می‌دهد تا اعتقادات دینی‌مان محكم‌تر شود. خدا با قرار دادن چنین انسان‌هایی سر راه ما می‌خواهد به بندگانش بفهماند لازم نیست برای رسیدن به خدا حتما درس حوزوی بخوانید یا آیت‌الله باشید اما می‌توانید ائمه‌وار در مسیر پیامبر و اهل بیتش‌ زندگی کنید.

 

گویا حتی شغل خیاطی را برای این انتخاب کردند که در مسیر حرکت اولیا و انبیا باشند؟

پدرم هفت سال بیشتر نداشت که پدرش را از دست داد؛ برای همین به مدرسه نرفت. همراه مادر بزرگم پارچه می‌فروخت و بعد هم خیاطی می‌کرد تا مخارج خانه را تامین کند. بی‌بی ما به مردم پارچه می‌فروخت. به همین دليل پدر ‌سراغ خیاطی رفت تا با کار مادرش همخوانی داشته باشد و کمک‌خرج او شود اما بعد‌ها پدرم این حرفه را که شغل لقمان حکیم نیز بوده برای اداره زندگی انتخاب می‌کند. از قول پیامبر(ص) نقل است كه کار مردان نیک خیاطی است و کار زنان نیک ریسندگی. پدرم در‌‌ همان خانه کوچک‌مان خیاطی می‌کرد. او در اجرت گرفتن انصاف داشت. در‌واقع به‌‌ همان اندازه‌ای که سوزن می‌زد و کار می‌کرد، مزد می‌گرفت.

*فکر می‌کنید کدام ویژگی اخلاقی پدرتان باعث شد که ایشان به این شخصیت عرفانی دست پیدا کنند؟

شیخ همیشه مهم‌ترین دلیل پیشرفتش در معنویات را اخلاص عمل می‌دانست. او به‌معنای واقعی «بنده خدا» بود و در همه شرایط فقط برای خدا کار انجام می‌داد؛ برای همین بنده مقرب خدا شد. مطمئن باشید هر کسی چنین خصوصیتی داشته باشد به مقام قرب الهی می‌رسد. شاید باورتان نشود همین کتاب «کیمیای محبت» که در‌باره زندگی شخص ایشان نوشته شده، انسان‌های بسیاری را به راه راست هدایت کرده است. روزی پسر جوانی به مغازه‌ام آمد و گفت انسان خلافکار و بزه‌کاری بوده و به‌صورت اتفاقی این کتاب را خوانده و با شخصیت ایشان (پدرم) آشنا شده و به درگاه خدا توبه کرده است. این سعادت یک انسان است که سبک زندگی‌اش انسان‌ساز باشد. این موضوع چیزی نیست جز لطف خدا.

*پدرتان خیلی عبادت می‌کردند. مثلا دائم روزه می‌گرفتند و نماز می‌خواندند؟

خیر، به غیر از نماز یومیه‌اش نه نماز اضافه‌ای می‌خواند و نه روزه زیادی می‌گرفت. بعضی‌ها می‌پرسیدند سجاده پدرت را چه کار کرده‌ای؟ پدرم هرگز سجاده نداشت. او روی یک مهر که همیشه در جیبش می‌گذاشت سجده می‌کرد اما با اخلاص زندگی کرد. آقای رستمیان از شاگردان پدر نقل می‌کنند كه شيخ همیشه می‌گفت اگر هزار بار قرآن را ختم کنی، روز قیامت قرآن را جلوی رویت قرار می‌دهند و می‌گویند به کدامش عمل کرده‌ای. مهم‌ترین سبک زندگی پدر ساده‌زیستی بود. پدرم تا پایان عمر در خانه خشتی محقری که از مادرش به ارث رسیده بود در محله مولوی، کوچه سیاه‌ها زندگی کرد. یادم می‌آید زمان بارندگی سقف خانه چکه می‌کرد. تمام زندگی پدرم یک گلیم یک متر در یک مترو‌نیم و یک چرخ خیاطی بود که از آن کسب درآمد می‌کرد و یک انگشتر فیروزه‌ای که به ما ارث رسید. حتی در آن زمان بسیاری از کسانی که با پدرم دیدار می‌کردند قصد داشتند برایش خانه‌ای تهیه کنند یا وسیله‌ای بخرند اما او رد می‌کرد.

*خاطره‌ای هم از این جريان دارید؟

خاطره که زیاد است. یادم هست روزی یکی از امرای ارتش با چند تن از شخصیت‌های کشوری به خانه ما آمدند. وقتی دیدند لگن و کاسه گذاشته‌ایم تا باران از سقف چكه نکند، ايشان دو قطعه زمین خریدند و به پدرم گفتند یکی را برای شما خریده‌ام؛ دیگری را برای خودم اما پدر پيشنهاد ايشان را رد کرد و گفت آنچه داریم برای ما کافی است. حتی برادرانم که بعد‌ها وضع مالی‌شان خوب شده بود و قصد داشتند برای پدر خانه‌ جديدی تهیه کنند مخالفت می‌کرد و می‌گفت برای خودتان خانه بخرید؛ برای من همین جا خوب است. پدرم اصلا دنبال تجملات نبود.

*مادرتان به این نوع زندگی کردن پدر اعتراضی نداشت؟

خیر. اصلا مادرم با آنکه از شاهزاده‌های قاجار بود، با درآمد کمی که پدر داشت زندگی مي‌کرد و هیچوقت اعتراضی نداشت. فکر نمی‌کنم هیچوقت از پدرم چیزی خواسته باشد. آنها هرگز با هم اختلافی نداشتند.

*پدرتان محبت مادر را چگونه جبران می‌کرد؟

پدرم بسیار شوخ‌طبع و خنده‌رو بود. هیچگاه ندیدم عصبانی شود. در خانه ما احترام به مادر واجب بود. ما هشت خواهر و برادر بودیم و همه مادرمان را خانم صدا می‌زدیم. پدر همیشه با مادرم شوخی می‌کرد و می‌گفت معصومه! اگر من تو را نگرفته بودم الان خانه پدرت نشسته بودی! شیخ در کلاس‌های اخلاق به شاگردانش می‌گفت شما نمی‌خواهد به هر کسی که از راه می‌رسد بگویيد قربانت بروم. این قربانت بروم را در خانه به همسرتان بگوييد. این رفتارهاست که باعث علاقه میان زن و شوهر می‌شود.

*بیشتر از چه چیزی دلگیر و ناراحت می‌شدند؟

از ناسزا و نفرین دیگران بسيار ناراحت می‌شد و همیشه اطرافیانش را از این کار منع می‌کرد. همیشه می‌گفت اگر می‌خواهی دشمن خدا و اهل بیت(علیهم‌السلام) را لعن کنی، زیارت عاشورا بخوان. به ما می‌گفت با رفقايتان که صحبت می‌کنید فحش ندهید. مطمئن باشید‌‌ همان صفت زشت به خودتان برمی‌گردد.

*رفتارش با مردم چگونه بود؟ تاکید خاصی هم در این خصوص داشت.

بسیار مودب، خوش‌رو و خوش‌برخورد بود و به‌ندرت عصبانی می‌شد. او همیشه توصیه می‌کرد برای خدا خوش‌اخلاق باشيد و با مردم خوش‌رفتاری کنيد. به شاگردان و فرزندانش می‌گفت تواضع و حسن‌خلق باید برای خدا باشد، نه برای جلب نظر مردم چون در این صورت ریاکارانه خواهد بود. اول و آخر صحبتش خدا بود. هیچگاه به پشتی تکیه نمی‌داد و دور‌تر از پشتی می‌نشست. پدرم برای سادات و همه مردم احترام قائل بود و خطا و اشتباه آنان را در جمع مطرح نمی‌کرد. یکی از ارادتمندان ایشان می‌گفت وقتی از سفر حج بر‌می‌گردد پدرم را ‌همراه جمعی به خانه‌اش دعوت می‌کند. این آقا برای پدر و چند تن دیگر سفره خصوصی‌تری پهن می‌کند. ایشان که متوجه موضوع می‌شوند، صدایشان می‌کنند و می‌گویند میان من و مردم فرق نگذار. اگر برای خداست، همه را به یک چشم نگاه کن. چرا به عده‌ای خاص امتیاز می‌دهی؟! من هم قاطی آنها؛ هیچ فرقی قائل نشو!

*بسياری از مخاطبان ما می‌خواهند بدانند شیخ رجبعلی خیاط بیشتر چه دعایي می‌خواند یا چه توصیه‌اي به بقیه می‌کرد؟

هر دعایی را بجای خودش می‌خواند. به افرادی که گرفتار بودند ذکر «لا حول و لا قوه الا بالله العلی العظیم» را توصیه می‌کرد و به شخص دیگری می‌گفت «و لا حول و لا قوه...» را بخوان. نمی‌دانم سرّ و راز این «واو» که به اول دعا اضافه می‌کرد چه بود. شیخ دعای «یستشیر» را با حال و هوای خاصی می‌خواند و این دعا را بسيار توصیه می‌کرد. از مرحوم دکتر فرزام (یکی از شاگردان شیخ رجبعلی) نقل است که دعای ایشان همیشه این بود: «خدایا! ما را برای خودت تکمیل و تربیت فرما و برای لقای خودت آماده کن

رایةالهدی ، تارنمای هیئت کربلای بیت المهدی(عج) ، کــــــرج

:: بازدید از این مطلب : 2135
|
امتیاز مطلب : 3
|
تعداد امتیازدهندگان : 1
|
مجموع امتیاز : 1
نویسنده : گمنام
یک شنبه 19 بهمن 1393

شأن مداح این است؛ یعنی برانگیختن عواطف، و به کمک اندیشه و خرد بردنِ این عواطف. شأن مداح و ستایشگر - این حرفه‌ای که امروز در کشور ما بحمداللّه بوفور وجود دارد - این است که بتواند با بیان هنری، با شیوه‌ی هنری، با اجرای هنری، معرفت را در بین مردم گسترش دهد.


این شد محور اصلی. شعری که انتخاب میکنید، لحنی که انتخاب میکنید، شیوه‌ای که در آن با مردم حرف میزنید، در این جهت قرار بگیرد؛ در جهت افزایش معرفت و عمق بخشیدن به هدایت مردم و دانائیهای آنها از دین و از راه زندگی؛ این کاری است که جامعه‌ی مداح به بهترین وجهی میتواند انجام دهد.
.
بخشی از بیانات رهبرمعظم انقلاب در دیدار با مداحان و ذاکرین/اردیبهشت نود و دو



 
رایةالهدی ، تارنمای هیئت کربلای بیت المهدی(عج) ، کــــــرج

:: بازدید از این مطلب : 2088
|
امتیاز مطلب : 2
|
تعداد امتیازدهندگان : 1
|
مجموع امتیاز : 1
نویسنده : گمنام
یک شنبه 19 بهمن 1393

روایت امام باقر را به نقل از کتاب الخصال منتشر می‌کند.

عَنْ أَبِي حَمْزَةَ الثُّمَالِيِّ قَالَ سَمِعْتُ أَبَا جَعْفَرٍ علیه السلام يَقُولُ الْعَبْدُ بَيْنَ ثَلَاثَةٍ بَلَاءٍ وَ قَضَاءٍ وَ نِعْمَةٍ فَعَلَيْهِ فِي الْبَلَاءِ مِنَ اللَّهِ الصَّبْرُ فَرِيضَةً وَ عَلَيْهِ فِي الْقَضَاءِ مِنَ اللَّهِ التَّسْلِيمُ فَرِيضَةً وَ عَلَيْهِ فِي النِّعْمَةِ مِنَ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ الشُّكْرُ فَرِيضَۀ.

ابى حمزه ثمالی گويد: از امام باقر (ع) شنیدم كه مي فرمود: بنده با سه چيز روبرو است؛ بلاء و قضاء و نعمت.

در بلاء الهى، صبر بر او لازم است و در قضاى الهى، تسليم بر او واجب است و در نعمتى كه از خداوند به او مي رسد، وظيفه ‏اش شكرگزارى است.

پی نوشت:
(الخصال، ج‏1، ص: 86)

رایةالهدی ، تارنمای هیئت کربلای بیت المهدی(عج) ، کــــــرج

:: بازدید از این مطلب : 1979
|
امتیاز مطلب : 1
|
تعداد امتیازدهندگان : 1
|
مجموع امتیاز : 1
نویسنده : گمنام
یک شنبه 19 بهمن 1393

سخنان حاج منصور ارضی در مراسم دعای کمیل 3 بهمن

" وَ قَدْ اَوْقَعَنِی عِلْمِی بِکَرَمِکَ عَلَیْکَ" (دعای عرفه) دانستنی هایمان دانش هایی که داریم چه ذاتی و چه کسبی باشد و با زحمت انسان پیدا کرده باشد  باید ما را به خدا و آستان قدس او برساند . هر کسی که علم داشته باشد و به خدا نرسیده باشد گمراه است حتی اگر در بالاترین درجه ازعلم باشد . حتی اگر تخصص پزشکی داشته باشد . اباعبدالله علیه السلام اینجا می‌فرماید : علم من به کرم تو مرا به آستانه‌ی تو انداخته . اباعبدالله که می‌تواند مرده را زنده کند و هر کاری به اذن خدا انجام دهد اما وقتی در خانه‌ی خدا می‌رود همانند یک بنده ساده و ضعیف با خدا صحبت می‌کند  و به ما اعلام می‌کند که  گریه کن من زائر من باید این گونه باشد . ما چه علمی داریم چه تخصصی داریم یا چه تجربه ای داریم که زمینه علمی  برایتان فراهم کرده است ؟ همه‌ی اینها مهم است . این علم ما را باید به کرم او برساند ."وَ قَدْ اَوْقَعَنِی عِلْمِی بِکَرَمِکَ عَلَیْکَ" (دعای عرفه) دقت که می‌کنید می‌بینید عده ای این گونه نیستند . آنقدر مغرور به علمشان می‌شود که نتیجه اش این است که در جهالتشان فرو می‌روند. حجاب اکبری که در روایت آمده "العلم هو الحجاب الاکبر"  یا مورد نظر علمای اخلاق هست همین مورد است علمی که من را به خدا نرساند . شاید شما فکر کنید این بدن ،انسان را به خدا می‌رساند؟ ولی این فکر و علم است که انسان را به خدا می‌رساند و این درون انسان است . یعنی در هر زمان و در هر حالی که انسان به یاد خدا باشد کافیست حال چه بخواهد خود را به اینجا یا یک مراسم توسل دیگری برساند . اصل آن است که ما سر به آستانه‌ی خدا فرود بیاوریم . خیلی زیبا حضرت می‌فرماید : " وَاِنْ اَطَعْتُکَ فَقَدْ دَفَعَتْنِى الْعَوالِمُ اِلَیْکَ" (دعای عرفه) واقعا مرا به درگاه تو بلند کرده عوالمی که مال توست .

 

بهترین آرزومند کیست ؟

سیر بعدی بر این است که می‌فرماید : "إِلَهِی کَیْفَ أَخِیبُ وَ أَنْتَ أَمَلِی" (دعای عرفه) این از آن بیماری هایی است که شیطان بعد از متکبر قرار دادن ما در برابر خدا قرار می‌دهد . ناامیدی را خیلی هم شنیده اید . یک مقدار که فشار بر روی ما زیاد می‌شود می‌گویی خدا نمی‌داند که روزی ما را باید برساند ولی نگاه کن ببین اربابت چگونه با خدا صحبت می‌کند . می‌فرماید : خدایا چه گونه نا مید شوم وقتی خود تو آرزوی من هستی . آرزوی حضرت مادی نیست و خود خدا آرزوی حضرت است . یعنی آرزو بی نهایت می‌شود و به این شکل است که آرزو از آن حجمی که دارد به درد این دنیا نمی‌خورد خیلی بزرگتر است ،به درد عوالم هم نمی‌خورد چون خیلی بزرگتر است . حالا اگر به این آرزو جهت بدهی و توجه داشته باشی بهترین آرزومند می‌شوی و خود خدا را طلب می‌کنی .

 

ناامیدی ما با چیزی پر نمی‌شود مگر با خود خدا

بزرگی، ظرفی به داخل چاه انداخت که از آن آب برای وضو گرفتن بردارد و به عبادت بپردازد . دید داخل ظرفش از طلا و جواهر پر شد . اگر ما بودیم چه می‌کردیم ؟ عبادتمان هم یادمان می‌رفت . ظرف را خالی کرد و گریه کرد و به خدا گفت من آب می‌خواستم تا عبادتت کنم من را به این چیزها مشغول نکن و دوباره ظرف را به داخل چاه انداخت . این گریه شیرین‌ترین عبادت است . وسط نماز ناخودآگاه یاد اباعبدالله علیه السلام می‌افتی . نه اینکه صدای روضه بشنوی . وقتی می‌گویی: العفو به حق الحسین علیه السلام العفو به حق الحسن علیه السلام دلت می‌سوزد و گریه می‌کنی . ناامیدی ما با چیزی پر نمی‌شود مگر با خود خدا . حالا چقدر به خدا امیدواری در امورت ؟ یک مقدار تو را دچار مشکل کرده که دلبسته به دنیا نشوی لذا بیمار  می‌شوی , نتیجه اش این می‌شود که مقداری از آرزوهای دنیوی در انسان کم می‌شود . اگر توجه کنید می‌بینید آرزوی انسان به سمت خدا می‌رود یعنی آنقدر کار می‌کنی که آرزوی تو فقط خدا باشد . جهت دادن به آرزو از بهترین کارهای من و شماست این آرزو کم نمی‌شود . همانند کسی که دوستش دارید و دوست دارید هر روز او را ببینید و هر چقدر او را می‌بینید سیر نمی‌شوید . همین محبت را به خدا اختصاص بده . به نگاهمان به آرزوهایمان به عشق بازی هایمان جهت بدهیم .

 

حقیقت رضــــاً برضــــاک

اینجاست که حضرت به سمت میدان در حرکت است و از همه چیز خبر دارد و می‌داند چه بلا هایی به سر زن و بچه اش خواهد آمد ولی اصلا به خدا گلایه ای نمی‌کند . و در آخرین جمله اش که ما در روضه از آن یاد می‌کنیم خیلی راحت به خدا می‌فرماید : " رضــــاً برضــــاک" و ما با این جمله گریه می‌کنیم . معنیش چیست؟ یعنی هر اتفاقی که در راه رسیدن به تو بیافتد مهم نیست چون من تو را می‌خواهم . اصلا باور کردنی نیست . همه‌ی معصومین علیهم السلام و حضرت زینب سلام الله علیها نیز همین گونه  بودند . توجه داشته باشید مخصوصا برادرانی که خدا این نوکری را به شما هبه کرده(مداحان) , فقط ما اجازه داریم که تا یک حدودی صحبت از عشق بازی و گله‌های زیبا بکنیم و از کتک خوردن طفلان بگوییم . ولی در مسیر حقیقت، بی بی اصلا گلایه ای نمی‌کند و می‌گوید جز زیبایی ندیدم . سیلی می‌خورد زیبا می‌بیند . گوشواره اش را می‌کشند زیبا می‌بیند . با این همه مصیبتی که وارد شد اصلا گلایه ای نکرد . نه فقط حضرت زینب سلام الله علیها حتی خانم رقیه سلام الله علیها ذره ای گلایه نکرد . "إِلَهِی کَیْفَ أَخِیبُ وَ أَنْتَ أَمَلِی" (دعای عرفه)

 

مسیر بندگی و رابطه اش با توفیق شهادت

اینها(شهدا) چگونه مسیر بندگی را طی کرده اند و ما به کجا می‌رویم ؟ ما هر دفعه که شب توسلی پیدا می‌کنیم انتظار داریم صبح نتیجه اش رو ببینیم . قدیمیا بچه که نماز می‌خواند  پولی می‌گذاشتند زیر سجاده اش . وقتی می‌دید خدا را شکر می‌کرد و می‌گفت خدا داده . هنوز همان عادت را ما داریم . خیلی مسیر را اشتباهی رفتیم . آن مسیری که آقای ما رفت راه دیگری بود . حالا خدا رو شکر که مدام به قلب ما القا می‌کنند تا به یادشان بیافتیم . ما نیستیم که به یادشان میافتیم آنها عنایت می‌کنند . تمام کارهای روزانه مان را منوط به این روضه می‌کنیم . که اگر احتراممان کردند می‌رویم وگرنه نمی‌رویم .  ولی می‌دانند که این توفیق هست و برای همه‌ی ما هم هست ولی ما کارهایی می‌کنیم که از آن دور می‌شویم و هر چه وابستگی ما به خدا بیشتر باشد به این توفیق نزدیکتر می‌شویم و هرچه وابستگی ما به دنیا بیشتر باشد از این توفیق فاصله می‌گیریم . این توفیق را برای همه قرار داده اند . برای گریه کن اباعبدالله علیه السلام قرار داده اند و سایه اش بر سر همه است ولی یک عده ای تا آخر عمرشان به این توفیق نمی‌رسند .

 

مگر می‌شود که دو دل باشد

 چون دلهایشان دوتاست . قرآن که می‌فرماید مگر می‌شود که دو دل باشد . "مَّا جَعَلَ اللَّهُ لِرَجُلٍ مِّن قَلْبَیْنِ فِی جَوْفِهِ" (احزاب 4) « خدا برای یک نفر دو قلب در جوفش ننهاده » خدایا ما راه را اشتباه رفتیم حرفی هم برای گفتن نداریم . یک هفته شیطان ما را گمراه می‌کرد و تو ما را هدایت می‌کردی . ولی عاقبت با این همه کشمکش تو باز ما را آوردی اما ما خیلی رو سیاهیم . خدا پیروز است یک نشانه اش همین که من گناه کار را باز در خانه‌ی امام حسین علیه السلام آورد . اگر ما فهمیدیم که خدا با ما چه می‌کند راحت جان می‌دهیم . برای او کاری ندارد ولی شما توجه کنید با این همه گناه و نافرمانی باز ما را برگردانده . بعدش ما فکر می‌کنیم این نتیجه‌ی اعمال خومان است . دارد دوستی را برای ما تمام می‌کند . عالم سنی در روز اربعین زیارت اباعبدالله علیه السلام رفته خودش را موفق می‌داند . ما در این نعمت غرقیم ولی قدر نمی‌دانیم . یک شب جای نماز شب فقط گریه کن ،به خدا بگو این نماز برای ما شده دردسر این نماز من را از تو دور کرد .من نماز می‌خوانم می‌گویم موفق شده ام . اصلا نماز شبی که نتوانی برای امام حسین علیه السلام گریه کنی فایده ندارد . مسیر آرزو چگونه عوض می‌شود و می‌شود خود خدا؟ زمانی که بر روی نفس  خودت کار کنی

رایةالهدی ، تارنمای هیئت کربلای بیت المهدی(عج) ، کــــــرج

:: بازدید از این مطلب : 2116
|
امتیاز مطلب : 4
|
تعداد امتیازدهندگان : 1
|
مجموع امتیاز : 1
نویسنده : گمنام
یک شنبه 19 بهمن 1393

نکاتی از سخنان حجت الاسلام والمسلمین مومنی را بخوانید؛

_ باید به سیره عملی حضرت عبدالعظیم الحسنی خیلی پرداخته شود. همان طور که در روایات است که زیارت حرم سیدالکریم عبدالعظیم الحسنی همانند زیارت سیدالشهدا می باشد. شخصیت ممتازی که حرم ایشان محل فرود فرشتگان است.

_ آثار و برکاتی که در زیارت سیدالشهدا جستجو می کنید و خواهان به دست آوردن آن می باشید در زیارت سیدالکریم وجود دارد. سیدالکریم محدث بزرگ ما هستند. برای انتقال علومی که از محضر معصومین تلمذ کرده متحمل سختی ها و هجرت های بسیاری شدند. ویژگی ها و امتیازات بسیاری دارند.

_ در روایتی حضرت علی(ع) چند مطلب بسیار مهم را به ما متذکر می شوند. اول این که مراقب افکارت باش که گفتارت می شود. آنچه در فکر تو جاری می شود بر زبانت جاری می شود. دوم این که گفتارت را اصلاح کن چرا که آن چه می گویی روی رفتارت اثر می گذارد.سوم مورد این است که مواظب رفتارت باش که عادتت می شود. مورد بعدی این است که از عادتت مراقبت به عمل بیاور که عادت انسان موجب شخصیت انسان را رقم می زند.مورد آخر این است که مواظب شخصیتت باش که سرنوشت انسان را رقم می زند.

_ نگذارید هر چیزی بر ذهنتان اثر بگذارد. القای شبهه زمینه را برای فتنه آماده می کند. فتنه درونی، انسان را نسبت به دین لاابالی می کند. فتنه معلول شبهه است. فتنه بیرونی هم تشنج در جامعه می شود. واردات بدن اگر خوب باشد صادرات بدن هم خوب می شود. افکار را باید اصلاح کرد که افکار مستقیم بر گفتار اثر می گذارد.

_ شخصیت حضرت عبدالعظیم الحسنی محضر سه امام بزرگوار امام علی بن موسی الرضا، حضرت جواد الائمه و امام هادی را بی تردید درک کرده است. البته درک توام با استفاده و بهره بردن بوده است. نه اینکه صرف همراهی درک کرده باشد.

_ سیدالکریم وقتی به محضر امام هادی رسیدند در بدو وردش امام هادی فرمودند که تو واقعاً دوست ما هستی. انسان در شبهه هایی که به وجود می آید باید نزد فوق تخصص برود. گاهی یک شبهه انسان را به فلاکت و بدبختی می کشاند.

_ امام رضا به سیدالکریم می فرمایند که سلام من را به محبینم برسان. سیدالکریم واسطه بین ما و امام رضا(ع) می باشد. امام رضا می فرمایند که سیدالکریم به محبین ما بگو راه های نفوذی شیطان به خودتان را ببنید و سد کنید. گوش و چشم و زبان و شهوت و شکم و هر چه که هست را مراقبت کنید و نگذارید که شیطان نفوذ کند.

رایةالهدی ، تارنمای هیئت کربلای بیت المهدی(عج) ، کــــــرج

:: بازدید از این مطلب : 2091
|
امتیاز مطلب : 5
|
تعداد امتیازدهندگان : 1
|
مجموع امتیاز : 1
نویسنده : گمنام
یک شنبه 19 بهمن 1393

نکاتی از سخنان حجت الاسلام نقویان را بخوانید؛

-آدم دیندار آرام است. الا بذکرالله تطمئن القلوب. ولی الان خیلی ها دین دارند ولی آرامش ندارند. چرا؟ چون خدا را نمی شناسیم و نمی دانیم چقدر قدرت دارد. خدا حکیم است و اگر مشگلی ایجاد شده و گره‌ای به کارمان افتاده حتما حکمتی دارد.

-یکی از چیزهایی که خدا نقدا جزایش را می دهد نیکی و بدی به پدر و مادر است.

-مادری آمد پیش من و با گریه می گفت یک بار از دخترم ناراحت شدم و گفتم الهی سرطان بگیری. الان دخترم سرطان گرفته و من پشیمانم و نمی دانم چه کنم؟

-محبت پدر و مادر به فرزند باید عاقلانه و منطقی باشد.

-تنها کسانی مضطربند که با او را نشناسند و یا فراموش کرده باشند که او هست و قدرت دارد. باید کمی صبر و تامل کرد. در این صبر باید آرام بود.

-دین به زندگی معنا می دهد. زندگی بدون دین بی معنی و رنج آور است.

-خدا که نباشد سقف زندگی انسان کوتاه می شود.

-صد هزار سکه هم مهریه دخترتان باشد ولی اگر شوهرش اهل دروغ باشد بی فایده است و مدتی بعد دخترتان با چشم گریان به خانه برمی گردد.

-خدا که نباشد سر بزنگاه‌های زندگی کم می آوریم.

رایةالهدی ، تارنمای هیئت کربلای بیت المهدی(عج) ، کــــــرج

:: بازدید از این مطلب : 1892
|
امتیاز مطلب : 2
|
تعداد امتیازدهندگان : 1
|
مجموع امتیاز : 1
نویسنده : گمنام
یک شنبه 19 بهمن 1393

نکاتی از سخنان حجت الاسلام و المسلمین ماندگاری را بخوانید؛

_ استفاده از هدایت امام و حجت خدا حضوری با غیر حضوری خیلی فرق دارد. خدا بنا بر این داشته که از حجت خدا به صورت حضوری استفاده کنیم. خداوند 124 هزار پیامبر برای ما فرستاده است که بشریت را هدایت کند. سیزده معصوم را از جنس حجت خدا که مقامشان از همه انبیاء بالاتر بوده است را برای ما فرستاده است و به ما عنایت کرده که مردم و بشریت را هدایت کنند.

_ متأسفانه مردمی که در عصر حضور امامان بودند نه تنها درست استفاده نکردند و این امامان را مانع دنیای خود دیدند و از سر راه برداشتند. پیامبر را زهر دادند. دستان مبارک امیرالمؤمنین را بستند. دست فاطمه حجت بالغه خدا را شکستند. امام حسن را زهر دادند. امام حسین را قطعه قطعه کردند. امامان بعدی را هم در زندان یا در پادگان یا در خانه زندانی کردند و بسیار آزار دادند.

_ درد این است که مردم قدر راهنما را نشناختند.امام عسکری می فرمایند درد امروز جامعه ما این است که چون مردم در زمان پیامبران و اهل بیت لیاقت استفاده حضوری از امام را به عنوان حجت خدا و مربی تربیت انسان ها را نداشتند و امام را نه تنها مربی ندیدند بلکه مزاحم دیدند و از سر راه برداشتند و خدا هم از حضور امام محرومشان کرد.

_ داروی دردهای من و شما امام است. ما سواد داریم ولی معرفت نداریم. معرفت به این که این عالم خدایی دارد. همه ما خدا پرست هستیم ولی گاهی اوقات خدا را از یاد می بریم. معرفت به این نداریم که خدا از همه بزرگتر است. پس ما نیاز به معلم و راهنما داریم. پول، خانه نداشتن، تحصیل و غیره مشکل ازدواج نیست.مشکل ازدواج درک متقابل است.وقتی درک متقابل آمد علاقه و محبت هم می آید.

_ امام عسکری می فرمایند که درمان این است که در عصر غیبت خودتان را تربیت کنید تا لایق شوید و عطش پیدا کنید. هنوز ما تشنه آمدن امام نشدیم و هنوز مضطر ایشان نشدیم. وقتی من و شما لیاقت حضور امام زمان را پیدا کنیم، ایشان ان شاء الله ظهور خواهند کرد، این است که در تمام زندگی نیازمند حضور ایشان باشیم.

_ امام عسکری تمام تلاششان این است که من و شما زود تربیت شویم تا پسرشان امام زمان ظهور پیدا کنند. خداوند هم تعجیل فرج و هم تأخیر فرج را در دست من و شما گذاشته است. درد بشریت بی امامی و نداشتن امام زمان است.

رایةالهدی ، تارنمای هیئت کربلای بیت المهدی(عج) ، کــــــرج

:: بازدید از این مطلب : 2050
|
امتیاز مطلب : 3
|
تعداد امتیازدهندگان : 1
|
مجموع امتیاز : 1
نویسنده : گمنام
یک شنبه 19 بهمن 1393

نکاتی از سخنان حجت الاسلام حائری زاده را بخوانید؛

_ در صدر اسلام جاهلیت بود و الان هم جاهلیت مدرن و نوین وجود دارد. در صدر اسلام به پیامبر مهربانی ها جسارت و اهانت می کردند و آنچه که لیاقت خودشان بود را به رسول مهربانی و کسی که در کل اولین و آخرین کسی به مقام پیامبر اکرم وجود نداشته و ندارد و نخواهد داشت، نسبت می دادند.دشمنان فهمیدند که بیشترین ضربه را از وجود ذی جود پیامبر مهربانی خورده اند.

_ ما حدیثی به نام حدیث اُبَی داریم که مختصات کل چهارده معصوم را از پیامبر و لسان بقیه ائمه ذکر کرده اند.

_ در روایتی از امیرالمؤمنین که ایشان از لسان پیامبر فرمودند که هر کسی که دوست دارد خدا را ملاقات کند در صورتی که در زمره فائزین و گروه رستگاران قرار گرفته باشد، واجب است بر او به هر میزانی که می تواند ادب و ولایتش را به ساحت امام حسن عسگری ثابت قدم تر کند.

_ خداوند امام عسکری را یک نوری در بلاد قرار داده است و خلیفه خدا در زمین هستند و امام عسکری شخصیتی است که این شخصیت به امت اسلام عزت می دهد.

_ امام به ما دستوراتی دادند. این که خداوند را زیاد یاد کنید. با ذکر و یاد خدا خود و خانواده را بیمه کنید. واقعاً اگر کسی سهم غربت خود را از اهل بیت بگیرد کار مهمی می کند. امام فرمودند که زیاد یاد مردن کنید. یاد مردن ترمز آدم ها می باشد. یاد مردن توجه انسان را زیاد می کند.یکی از دیگر سفارش ها این است که قرآن را زیاد تلاوت کنید. امام سفارش فرمودند زیاد بر محمد و آل محمد صلوات بفرستید. صلوات فرستادن حداقل ده حسنه دارد.

_ امام عسکری چند حرکت انجام دادند. از طریق انتساب وکلایی در کوفه، نیشابور، بغداد و خیلی از کشورها به صورتی که شبکه ارتباطی بین شیعیان برقرار شود. امام از جمعیت شیعه حمایت و پشتیبانی کردند.

_ تمام دنیای کفر جمع شدند که پیامبرو آل پیامبر را بزنند. پیامبر را غربی ها می زنند و آل پیامبر را وهابی ها می زنند. اما نمی توانند.

رایةالهدی ، تارنمای هیئت کربلای بیت المهدی(عج) ، کــــــرج

:: بازدید از این مطلب : 2071
|
امتیاز مطلب : 4
|
تعداد امتیازدهندگان : 1
|
مجموع امتیاز : 1

.:: This Template By : Theme-Designer.Com ::.
درباره ما
شکر ،خدارا که درپناه حسینم(ع)،گیتی ازاین خوبتر،پناه ندارد........................... ....هرکسی با شمع رخسارت به وجهی عشق باخت/ زان میان پروانه را در اضطراب انداختی / گنج عشق خود نهادی در دل ویران ما / سایه دولت بر این کنج خراب انداختی.../ اللّهم عجّل لولیّک الفرج........ ...با عرض سلام و تحیّت خدمت شما بازدید کننده گرامی به اطلاع می رساند که """برنامه ی هفتگی هیئت کربلا (محمدشهر- عباس آباد - کرج ) به شرح ذیل می باشد: پنجشنبه شب ها ساعت21 با مداحی " حاج رحمــــــــان نـوازنـــــــی "/ لازم به توضیح است مراسماتی که بصورت مناسبتی برگزار می گردد از طریق سامانه پیام کوتاه به اطلاع عموم بزرگواران می رسد. سامانه پیام کوتـــــــــاه این هیئت نیز با شماره 30008191000002 پل ارتباطی بین ما و شما می باشد.لطفا نقدها و پیشنهاد های خود را و همچنین پیامک های مهـــــــــدوی و دلنوشته هایتان را جهت انعکاس در این تارنما برای ما ارسال نمایید.ضمنا جهت عضویت در این سامانه عبارت * یازهرا * را به شماره فوق پیامک نمایید. التماس دعا.
منو اصلی
نویسندگان
آرشیو مطالب
مطالب تصادفی
مطالب پربازدید
پیوندهای روزانه