میعادگاه : کـــرج . محمدشهر . ابتدای عباس آباد.بیت المهــــــــدی (عج

منوی کاربری


عضو شوید


نام کاربری
رمز عبور

:: فراموشی رمز عبور؟

عضویت سریع

نام کاربری
رمز عبور
تکرار رمز
ایمیل
کد تصویری
موضوعات
خبرنامه
براي اطلاع از آپيدت شدن وبلاگ در خبرنامه وبلاگ عضو شويد تا جديدترين مطالب به ايميل شما ارسال شود



لینک دوستان
آخرین مطالب
دیگر موارد
آمار وب سایت

آمار مطالب

:: کل مطالب : 3414
:: کل نظرات : 51

آمار کاربران

:: افراد آنلاین : 7
:: تعداد اعضا : 1

کاربران آنلاین


آمار بازدید

:: بازدید امروز : 7
:: باردید دیروز : 89
:: بازدید هفته : 339
:: بازدید ماه : 9729
:: بازدید سال : 106788
:: بازدید کلی : 972222
نویسنده : گمنام
پنج شنبه 25 دی 1393

شهید مهدی نوروزی هنرمند عرصه مجاهدت و سودای جان عاریت با خدا بود... که شهادت هنر مردان خداست... او در دفع قتنه ها مرز نمی شناسد... برای او فتنه داعش در سامرا  و هتاکان به عاشورا در تهرا یکی است. ایرانی و  عراقی و اروپایی ندارد. باید مقابلش ایستاد.

یک روز مغازه‎ها را در خیابان‎های تهران آتش می‎زند، عابرین را برهنه می‎کند و با سنگ و چوب و آهن بر سر و صورتشان می‎زند، و یک روز در بیابان‎های عراق سر از بدن مخالفانش جدا می‎کند، پای این سر بریدن هلهله می‎کند و بعد هم از آن فیلم می‎گیرد و در دنیا منتشر می‎کند. یک روز در خیابان‎های تهران، به عزاداران روز عاشورای سیدالشهداء علیه‎السلام حمله می‎کند و تکیه و هیات‎هایشان را به آتش می‎کشد و یک روز در عراق و کربلا، به زائرین سید‎الشهداء علیه‎السلام حمله می‎کند و خود را در میان آنها منفجر می‎کند تا عزاداری را کم رونق کرده باشد.

* شهید مهدی نوروزی معتقد بود باید مقابل داعش ایستاد...

شهید نوروزی صدها کیلومتر دورتر از سرزمین محل تولدش به شهادت رسید تا اثبات کند که برای او امنیت مردمش آنقدری مهم هست که بخاطر آن ماه‎ها همسر و فرزند یکساله‎اش را تنها بگذارد و در کشوری دیگر اردو بزند، بجنگد و در آخر هم جانش را بدهد و شهید بشود. امنیت مردمش آنقدری مهم هست که نتواند آتش سوزاندن دشمنان این مردم در وسط خیابان‎های تهران 88 را تحمل کند و برای خواباندان غائله، به دل خطر بزند.

شهید نوروزی آنقدری شجاع بود که در میان همرزمانش لقب «شیر سامرا» را به خود گرفته بود. همچنان که آنقدری شجاع بود که یک تنه به دل لانه فتنه در قیطریه بزند و چشم فتنه را کور کند و ضربه‎اش آنقدر کاری باشد که تا سال‎ها عکسش را دست به دست کنند و برای سرش جایزه بگذارند.

* غسل شهادت مهدی و پوشیدن پیراهن مشکی قبل از شهادت

همرزم شهید مهدی نوروزی در آخرین عملیات سامرا در گفتگو با شبکه اطلاع رسانی مرصاد اظهار داشت: رفتار شهید نوروزی در شهب شهادتش عجیب بود زیرا غسل شهادت را انجام داد و پیراهن مشکی که همه ساله برای اقامه عزای ائمه می پوشید را برتن کرد.

حمید صلواتی گفت: مهدی در عملیاتی که شهید شد سکان فرماندهی را برعهده داشت و برایش به نتیجه رسیدنن عملیات خیلی مهم بود. مدام توصیه هایش را فریاد می زد و یک لحظه آرام و قرار نداشت.

وی گفت: چند ساعت مدام با انرژی عجیبی که داشت از این سو به آن سو می رفت و عملیات را هدایت می کرد. تعجب می کردی که چطور حتی لحظه ای به زمین نمی نشیند.

صلواتی ادامه داد: بعد از چند ساعت فریاد های مهدی دیگر به گوش نمی رسید. با چشم دنبال گشتم.با اصابت تیر مستقیم تک تیرانداز های دشمن ایشان به زمین افتاده بود. به سمتش دویدم... کمی که به او نزدیک شدم می دیدم که به شدت خونریزی دارد. تفنگش را نگاه کرد... هنوز فشنگ داشت.

وی گفت: لوله اسلحه را عصا کرد و بلند شد.. با زانو به زمین نشست و تا آنجا که گلوله داشت به سمت دشمن که فاصله زیادی نداشت شلیک کرد... تا آخرین گلوله.

صلواتی گفت: همیشه در چنین لحظاتی چیزی می گفت و لبخندی روی لبش می نشست . اما گلوله دوم هم به او اصابت کرد.

* یاحسین (ع) و یا زهرا (ع) ذکر آخر شهید نوروزی

این همرزم شهید ادامه داد: در لحظه آخر خودمان را به بالین وی رساندیم، من سر ایشان را روی سینه ام گذاشتم و شنیدم که ایشان ذکر یا حسین (ع) و یا زهرا (س) را بر لب داشت و با گفتن یا زهرا (س) به دیدار حق شتافت.

فرمانده سابق سپاه شهرستان کرمانشاه و از نزدیکان شهید نوروزی با بیان اینکه خصلت شجاعت شهید نوروزی اَظهَرُ من الشمس بود گفت: یکی از فرماندهان ارشد عملیات ها علیه گروهک های تکفیری به خاطر  این خلصت شهید نوروزی، وی را برای سخت ترین لحظات در همراهی خودش انتخاب کرده بود.

* مهدی داوطلب میدان های بدون داوطلب بود

سیروس جهانبخشی گفت: این فرمانده ارشد نقل می کردد که خیلی از کسانی که برای این لحظات داوطلب شده بودند یا مهارت کافی را نداشتند یا به محض اطلاع از مناطقی که باید می رفتند از برعهده گرفتن این کار پشیمان می شدند چون بیشتر این برنامه ریزی ها در شهرک صدر عراق که یکی از مناطق استراتژیک و عملیاتی است صورت می گرفت.

جهانبخشی ادامه داد: کسی که با شجاعت داوطلب شد شهید نوروزی بود که مهارت ایشان در کنار شجاعتش از او یک نیروی کارآمد می ساخت.

وی گفت: شهید نوروزی یکی از نیروهایی بود که هنگام دستگیری عبدالمالک ریگی به سیستان و بلوچستان می رود تا در روند ایجاد امنیت و آرامش در شهر نقش را ایفا کند.

وی در پایان گفت: سرداران عملیات های خطیر از ایشان به عنوان یک نیروی شجاع یاد می کنند و معتقدند تنها کسی که به تنهایی و حتی بدون همراه  آماده مقابله با مشکلات بود شهید نوروزی بود.

شهید مهدی نورزی روز گذشته در میان خیل عظیم دلدادگان به ائمه معصومین در کرمانشاه و روی پرنیانی از دستهای عاشقان حسین (ع) تشییع و در گلزار شهدای کرمانشاه به خاک سپرده شد.

منبع: مرصادنیوز

رایةالهدی ، تارنمای هیئت کربلای بیت المهدی(عج) ، کــــــرج

:: بازدید از این مطلب : 2227
|
امتیاز مطلب : 5
|
تعداد امتیازدهندگان : 2
|
مجموع امتیاز : 2
نویسنده : گمنام
سه شنبه 23 دی 1393

علی نادری – رجانیوز: «حضور نیروهای حزب‎الله لبنان در تهران برای برخورد با اغتشاشات خیابانی»، خبری بود که از روزهای آغاز فتنه 88 بارها و بارها در شبکه‎های ماهواره‎ای و مجازی به آن اشاره شد. تبلیغی که البته یک پیوست نهایی داشت و آن هم زمیه‎سازی برای این شعار که «نه غزه، نه لبنان؛ جانم فدای ایران»!

 

البته استناد ضدانقلاب و افزادی چون امیرفرشاد ابراهیمی برای اثبات ادعای خود، تصاویری از دو جوان حزب‎اللهی در جریان مقابله با اغتشاشات بود که آنها را از فرماندهان اصلی حزب‎الله لبنان در تهران و برادر شهید استشهادی «منیف اشمر» در تهران و خصوصا در جریان مقابله با اغتشاشات 88 ، برخورد با مرکز فتنه قیطریه و مقابله با حرمت شکنان روز عاشورا معرفی کرده بودند.

 

 

 

 اما شب گذشته خبر آمد که همان برادر منیف اشمر و یکی از فرماندهان ارشد ادعایی حزب الله لبنان در تهران!کرمانشاهی بوده و بر خلاف برادرش، اسم و فامیلش مهدی نوروزی بوده و پس از گذشت 5 سال از فتنه 88  برای مقابله با داعش سر از شهر سامرا و جوار حرمین عسگریین علیمها السلام در آورده و همانجا هم در مقابله با داعش به شهادت رسیده است.

 

قطعا شهید مهدی نوروزی، جوان شجاع کرمانشاهی، برادر منیف اشمر لبنانی بود، همانطور که برادر بچه‎های سرایای خراسانی و جناح العسکری بدر عراق و آنچنان که برادر بچه‎های پایگاه بسیج شهید تیموری‌نیا کرمانشاه، و بچه‎های هیات مجانین‎الحسین(ع) تهران و همانگونه که برادر شهید مهدی تقوی در خوزستان.

مگر منیف اشمر چگونه می‎اندیشید؟! منیف اشمر هم برای اعتقاداتش مرزی قائل نبود. مرزش اعتقاداتش بود و برای حفظ  اعتقاداتش جانش را گرو گذاشته بود. همان کاری که مهدی نوروزی کرد.

 

چرا شهید نوروزی باید در کشوری دیگر و کیلومترها دورتر از کرمانشاه، شهر زادگاهش شهید شود!؟ این سوال مهم است و هرچقدر به آن پاسخ دهیم باز هم کم است.

حال که خون شهید نوروزی ریخته است، خیلی راحت‎تر می‎توان این ادعا را اثبات کرد که مجاهدت او برای اعتقاداتش بوده است و نه هیچ چیز دیگر. این اعتقادات آنقدری برایش مهم بوده است که جانش را کف دستش بگیرد و در لانه فتنه قیطریه به دل داعش‎های ایرانی بزند یا یک تنه جلوی داعش‎های یزیدی روز عاشورای سال 88 تهران روی پل حافظ جانفشانی کند و یا به عراق و سامرا برود و مقابل داعش عراقی بایستد.

 

برای نوروزی، داعش داعش است. ایرانی و عراقی و اروپایی نمی شناسد. باید مقابلش ایستاد، چون آمده است تا مرزهای استراتژیک انقلاب اسلامی را جابجا کند و به ایران و منافع استراتژیکش تجاوز کند.

برای شهید نوروزی داعش، داعش است. ایرانی و  عراقی و اروپایی نمی‎شناسد. باید مقابلش ایستاد. یک روز مغازه‎ها را در خیابان‎های تهران آتش می‎زند، عابرین را برهنه می‎کند و با سنگ و چوب و آهن بر سر و صورتشان می‎زند، و یک روز در بیابان‎های عراق سر از بدن مخالفانش جدا می‎کند، پای این سر بریدن هلهله می‎کند و بعد هم از آن فیلم می‎گیرد و در دنیا منتشر می‎کند. یک روز در خیابان‎های تهران، به عزاداران روز عاشورای سیدالشهداء علیه‎السلام حمله می‎کند و تکیه و هیات‎هایشان را به آتش می‎کشد و یک روز در عراق و کربلا، به زائرین سید‎الشهداء علیه‎السلام حمله می‎کند و خود را در میان آنها منفجر می‎کند تا عزاداری را کم رونق کرده باشد.

شهید مهدی نوروزی معتقد بود باید مقابل داعش ایستاد، وطنی باشد یا غیروطنی.

شهید نوروزی صدها کیلومتر دورتر از سرزمین محل تولدش به شهادت رسید تا اثبات کند که برای او امنیت مردمش آنقدری مهم هست که بخاطر آن ماه‎ها همسر و فرزند یکساله‎اش را تنها بگذارد و در کشوری دیگر اردو بزند، بجنگد و در آخر هم جانش را بدهد و شهید بشود. امنیت مردمش آنقدری مهم هست که نتواند آتش سوزاندن دشمنان این مردم در وسط خیابان‎های تهران 88 را تحمل کند و برای خواباندان غائله، به دل خطر بزند.

شهید نوروزی آنقدری شجاع بود که در میان همرزمانش لقب «شیر سامرا» را به خود گرفته بود. همچنان که آنقدری شجاع بود که یک تنه به دل لانه فتنه در قیطریه بزند و چشم فتنه را کور کند و ضربه‎اش آنقدر کاری باشد که تا سال‎ها عکسش را دست به دست کنند و برای سرش جایزه بگذارند.

 

 

 پرونده سازی ضدانقلاب برای شهید نوروزی

داعش‎های ایرانی و عراقی و اروپایی برای سر شهید مهدی نوروزی جایزه گذاشته بودند و او هم کم نگذاشت و سرش را برای آرمانش داد. شهید نوروزی، صداقتش را در دفاع از آرمان و امنیت مردمش، با خون ریخته‎اش شهادت داد، حالا باید سال‎ها بگذرد تا فرزند یکساله‎اش بزرگ شود بداند که پدرش چه شیردلی بوده و بزدلانی چون امیرفرشاد ابراهیمی و نوری‎زاده، علیه پدرش چه دروغ‎هایی که ننوشته‎اند.

 

 تصاویر تشییع پیکر شهید نوروزی در حرم سیدالشهداء علیه السلام

 

رایةالهدی ، تارنمای هیئت کربلای بیت المهدی(عج) ، کــــــرج

:: موضوعات مرتبط: ایثـار و شهادت , ,
:: بازدید از این مطلب : 2315
|
امتیاز مطلب : 2
|
تعداد امتیازدهندگان : 1
|
مجموع امتیاز : 1
نویسنده : گمنام
سه شنبه 23 دی 1393
به گزارش مشرق، حسین شریعتمداری در سرمقاله روزنامه کیهان نوشت:

1-چرا در مراسم بزرگداشت حماسه حسینی(ع) که همه ساله در سراسر جهان‌اسلام برپا می‌شود و دهها میلیون نفر علیه قاتلان اباعبدالله الحسین(ع) به کوچه و خیابان آمده و جنایت وحشیانه آنان را محکوم می‌کنند، به طرفداران شمر و یزید و ابن‌سعد و ابن‌زیاد و حرمله و... اجازه داده نمی‌شود که در میان توده‌های عظیم و انبوه مردم عزادار حضور یافته و از خود دفاع کنند؟ و مثلا برای مردم توضیح بدهند که چرا در عاشورای سال 61 هجری، خون پاک فرزند رسول‌خدا(ص) و اصحاب و یاران او را برزمین ریخته‌اند؟ و چرا سرهای مطهر آنان را از بدن جدا کرده، خیمه‌ها را به آتش کشیده و زنان و کودکان  را به اسارت برده‌اند؟ شاید آنها برای آنچه در آن روز مرتکب شده بودند، دلیل قانع‌کننده‌ای داشته باشند؟! که اگر فرصت و امکان ارائه دلایل و نظرات خود را پیدا کنند، قضاوت مردم درباره آنها تغییر کند! از کجا معلوم که تقصیر اصلی با اردوگاه امام حسین(ع) نبوده است؟! و یا بخشی از گناه آن جنایت وحشیانه به خاطر برخی از اقدامات در همین اردوگاه نبوده باشد؟!

چرا با خواندن این چند سطر عصبانی شده و با خشم ابرو در هم کشیده‌اید؟! و نگارنده را احمق! و یا دستکم، دیوانه تصور می‌کنید؟! و این احتمال را پیش می‌کشید که شاید طرح‌کننده این سوال با اردوگاه یزید و ابن‌زیاد سر و سرّی داشته باشد؟!
حتما در پاسخ خواهید گفت؛

اولا؛ رذالت و خباثت شمر و یزید و ابن‌سعد به اندازه‌ای آشکار و بدیهی است که کمترین نیازی به اثبات ندارد و نه فقط یک یا دو یا ده یا صد، بلکه هزاران دلیل و سند غیرقابل انکار از جنایت وحشیانه‌ای که یزیدیان نسبت به خاندان رسالت و همه انسان‌ها از عصر عاشورا تا عصر حاضر مرتکب شده‌اند، حکایت می‌کند. به گونه‌ای که جزئی‌ترین ابراز تردید در آن، تنها می‌تواند ناشی از حماقت، دیوانگی و یا مأموریت و وابستگی تردید‌کننده تلقی شود.

ثانیا؛ خواهید گفت؛ که اردوگاه سیدالشهداء علیه‌السلام غیر از سخنان و بیانات حضرت اباعبدالله(ع) و برخی از یارانش که آنهم در همهمه و شیهه اسبان مهمیز خورده گم می‌شد، هیچ تریبون دیگری نداشت ولی در همان حال اردوگاه یزیدیان از تمامی تریبون‌های آن روز برای تبلیغ نظر و ادعای وارونه خود علیه اردوگاه حسینی(ع) برخوردار بود. سگ‌ها را گشاده و سنگ‌ها را بسته بودند.  بنابراین آنچه نیاز به بازخوانی دارد، مظلومیت مولای شهید ما حسین بن علی(ع) است و آنچه نباید به فراموشی سپرده شود- تا فرصت تکرار نیابد-  شرح و تفصیل جنایات وحشیانه یزید و شمر و عمرسعد و ابن‌زیاد و حرمله و... است. مگر آن حرامیان تاریخ، غیر از آنچه با صدای بلند و در همه جهان آن روز اسلام عربده کشیده‌اند، سخن ناگفته دیگری دارند که فرصت گفتن نیافته باشند؟!

ثالثا؛ شاید بگویید؛ مگر تاکنون در هیچیک از مراسم بزرگداشت حماسه حسینی(ع) شرکت نکرده و در سوگ او حضور نداشته‌ای؟! و مگر نمی‌بینی که در این مراسم فراگیر و در عزای سالار شهیدان، بیشتر از آنچه درباره مظلومیت مولای شهیدمان حسین بن علی(ع)  و علت قیام آن بزرگوار گفته می‌شود، از انگیزه یزیدیان در قتل مولای شهید(ع) و به اصطلاح دلایلی که برای ارتکاب آن جنایت بزرگ تاریخی آورده بودند، سخن در میان است. و تمامی آنچه درباره انگیزه اباعبدالله‌الحسین علیه‌السلام از قیام و انگیزه و چرایی ارتکاب آن جنایت از سوی حرامیان، گفته و نوشته می‌شود، مستند به اسناد غیرقابل خدشه و مکتوب و مضبوط است. بنابراین، چرا تصور می‌کنید و به دروغ حنجره پاره می‌کنید که یزیدیان فرصت اعلام نظر و دفاع از خود را نداشته‌اند و پیروان اباعبدالله الحسین(ع) درباره واقعه عاشورای سال 61 هجری، یکطرفه به قاضی رفته و شمر و یزید و ابن‌سعد و ابن‌زیاد و بقیه حرامیان را محکوم می‌کنند!

بسیار خوب! نگارنده از ادعای کاذب خود دست می‌کشد و استدلال شما را قاطع، غیرقابل خدشه و پذیرفتنی می‌داند. اما آنچه نگارنده، مطرح کرده است، فقط یک ادعای کاذب و سؤال جعلی است که منظور از طرح آن، شنیدن هزارباره استدلال‌ها و نظرات منطقی و مستحکم شما بوده است وگرنه، نگارنده نیز از ژرفای دل با شما عزیزان همراه و هم‌عقیده  است و برای مزید اطلاع شما، این توفیق حداقلی را دارد که با هربار نوشیدن آب، به ساحت مقدس اباعبدالله‌الحسین(ع) سلام و بر قاتلان آن امام مظلوم و شهید لعن و نفرین بفرستد. حتما می‌پرسید، در حالی که پاسخ ادعای کاذب و پرسش جعلی خود را می‌دانی از طرح آن چه انگیزه‌ای داشته‌ای؟! جواب آن است که  دیروز یکی از نمایندگان مجلس که مدعی است هوشمند! و عاقل! و غیروابسته است، سؤال مضحک فوق را که پاسخی بدیهی دارد، برای تبرئه سران فتنه آمریکایی، اسرائیلی 88 و پاک‌کردن داغ ننگ وطن‌فروشی آنان بر زبان آورده و این واقعیت را نادیده گرفته است که اصحاب فتنه نه فقط از دهها رسانه و سایت اینترنتی داخلی برای پمپاژ ادعای دروغ تقلب و تلاش برای براندازی نظام برخوردار بوده‌اند بلکه تمامی‌ رسانه‌های پردامنه دشمنان بیرونی نظیر بی‌بی‌سی‌ فارسی، صدای آمریکا، العربیه فارسی، یورو نیوز فارسی، رادیو زمانه، رادیو و تلویزیون اسرائیل، شبکه‌های تلویزیونی کشورهای عربی و دهها شبکه تلویزیونی فارسی زبان در آمریکا و اروپا، شبکه‌های اجتماعی فیس‌بوک، توئیتر و... نیز در خدمت همین پادوهای وطن‌فروش بوده است. ضمن آن که آزادانه هر از چند روز بیانیه صادر کرده، مصاحبه می‌کردند و... گفتنی است که «گوگل» بزرگترین و معروفترین موتور جستجوگر، سرویس «ترجمه فارسی- GOOGLE   TRANSLATE -» را اختصاصا و با اعلام قبلی برای حمایت از سران فتنه آمریکایی اسرائیلی 88 راه‌اندازی کرده بود و فیس‌بوک به دستور رسمی وزارت خارجه آمریکا تعمیرات سالانه خود را با همین منظور به بعد موکول کرده بود و...

2- چرا مأموران انتظامی در مرزها به قاچاقچیانی که به سوی مرزبانان آتش گشوده بودند، اجازه نمی‌دادند ابتداء درباره انگیزه خود از  حمله به مرزبانان توضیح بدهند و بعد مانع آتش‌افروزی آنان شوند؟! و یا چرا رزمندگان اسلام در جریان جنگ تحمیلی بی‌آن که درباره علت حضور نظامیان دشمن در جبهه نبرد توضیح بخواهند به سوی آنها شلیک می‌کردند؟ و یا چرا پلیس بعد از اسارت سارقان مسلح و قاتلان محارب، آنان را بدون محاکمه در زندان نگاه می‌دارد؟! پاسخ این لاطائلات بدیهی‌تر از آن است که نیازی به توضیح داشته باشد. چرا که افراد یاد شده مرتکب جرم مشهود شده بودند که در حال محاربه مستوجب قتل بوده‌اند و در غیر اینصورت مظلومان را به قتل می‌رساندند - که رساندند- و در حال اسارت محاکمه آنان فقط برای تعیین مجازات بود و نه اثبات جرم.

دیروز آقای علی مطهری، همان نماینده یاد شده از تریبون مجلس و برای چندمین ‌بار اعلام کرد که حصر سران فتنه بدون حکم قضایی بوده و غیرقانونی است! و این واقعیت ملموس را نادیده گرفت که سران فتنه آمریکایی اسرائیلی 88 به گواهی صدها سند غیرقابل انکار تحت مدیریت مستقیم مثلث آمریکا، اسرائیل و انگلیس و با هدف براندازی نظام دست به وطن‌فروشی و جنایت زده‌اند و جرایم و جنایات مشهودی نظیر ادعای تقلب در انتخابات - فرمول دیکته شده جرج سوروس صهیونیست به خاتمی و دستورالعمل آشکار ریچارد رورتی به فتنه‌گران- دریافت کمک مالی کلان از ملک‌عبدالله سعودی و چند کشور اروپایی، حمایت آشکار از اسرائیل و آمریکا، قتل مردم کوچه و بازار، آتش زدن مسجد، آشوب خیابانی، اهانت به ساحت مقدس عاشورای حسینی(ع)، سنگباران نمازگزاران عاشورا، پاره و لگدمال کردن عکس مبارک حضرت امام(ره)، اعلام آشکار محاربه با نظام اسلامی - شعار انتخابات بهانه است، اصل نظام نشانه است- و دهها جنایت دیگر فقط بخشی از جرم غیرقابل اغماض آنان است تا آنجا که نتانیاهو از آنها با عنوان «بزرگترین سرمایه اسرائیل در ایران» یاد کرد و اوباما، حمایت از سران فتنه را با ذکر نام، وظیفه استراتژیک آمریکا دانست و...

آیا سران فتنه فقط به خاطر بخش اندکی از این همه جنایت، مستحق چندین‌ بار اعدام نیستند؟ ضمن آن که قانونی بودن شورای عالی امنیت ملی و ضرورت اجرای تصمیمات آن در قانون اساسی تصریح شده است و رئیس قوه قضائیه که بالاترین مقام قضایی است از جمله اعضای این شورا می‌باشد.
آقای علی مطهری، از قانون سخن می‌گوید و توضیح نمی‌دهد که آیا سران و عوامل فتنه حاضر به پذیرش حکم قانون هستند؟! و اگر بودند، چرا درباره ادعای تقلب- که خود با عمل خویش و در مواردی با بیان صریح آن را تکذیب کرده‌اند- حاضر به پذیرش قانون و طی روال قانونی تصریح و شناخته شده نبودند؟ و...

3- و بالاخره اگرچه دراین‌باره گفتنی بسیار است ولی تنها به نکته‌ای که هوشیاری آقای علی مطهری در اظهارنظر را می‌طلبد، اشاره می‌کنیم و آن، این که، آنچه ایشان هر از چند گاه مطرح می‌کند و مانند اظهارات دیروز وی بلافاصله با استقبال گسترده رسانه‌های آمریکایی و صهیونیستی روبرو شده و با کف و سوت گروههای ضدانقلاب همراهی می‌شود، حاوی هیچ نکته تازه و یا سخن ناگفته‌ای نیست بلکه نظیر آن بارهاوبارها از سوی دیگران مطرح شده و بی‌اعتنایی رسانه‌ها و محافل دشمنان اسلام و انقلاب و نظام را در پی داشته است. بنابراین بدون کمترین تردیدی می‌توان نتیجه گرفت که اظهارات ایشان به خودی خود برای دشمنان بیرونی و دنباله‌های داخلی آنها کمترین ارزش و اهمیتی ندارد و اگر چنین بود، چرا وقتی مشابه همین اظهارات از سوی دیگران مطرح می‌شود، به آن اعتنایی نمی‌کنند؟ پاسخ فقط به فقط در انتساب آقای علی مطهری به بیت شریف استاد بزرگوار، آیت‌الله شهید مطهری است. توضیح آن که رسانه‌ها و محافل بیگانه و ضدانقلابیون وابسته به آنها بدون استثناء در نقل قول از ایشان تاکید می‌کنند، آقای علی مطهری فرزند آیت‌الله مطهری و به سختی می‌توان حتی یک نمونه را یافت که قید یاد شده را نداشته باشد. بنابراین می‌توان نتیجه گرفت که جناب علی مطهری بدون انتساب به پدربزرگوار و شهیدشان نزد رسانه‌ها و محافلی که برای ایشان کف و سوت می‌زنند، اهمیتی ندارد.

و باید از ایشان پرسید که اولا؛ دیدگاه‌ها و نظرات وی چه نسبتی با دیدگاه‌ها و نظرات استاد شهید دارد ثانیا؛ اگر انتساب نسبی وی با استاد شهید نادیده گرفته شود، چه باقی می‌ماند؟!  ثالثا؛ مگر نه اینکه در کلام خدا به صراحت آمده است؛ ان‌اولی الناس بابراهیم للذین اتبعوه «نزدیکترین انسان‌ها به حضرت ابراهیم(ع) کسانی هستند که از آن پیامبر بزرگوار پیروی می‌کنند» و نه کسانی که با آن پیامبر اولوالعزم فقط رابطه نسبی داشته‌اند. و رابعا؛ آیا جناب ایشان به این نکته توجه کرده است که چرا قاتلان استاد شهید مطهری، از اظهارات وی ذوق‌زده شده و برایش کف می‌زنند؟! و خامسا؛ آقای علی مطهری، غیر از مطالعه آثار شهید مطهری- اگر آنها را مطالعه کرده باشند!- چه کانال دیگری برای درک و فهم نظرات آن بزرگوار داشته‌اند؟ چرا که سن ایشان به بهره‌گیری از محضر مستقیم استاد، قد نمی‌دهد بنابراین باید بپذیرند اگر قرار به بهره‌گیری از طریق آثار استاد باشد، دیگران به مراتب از ایشان به دیدگاه‌ها و نظرات استاد شهید نزدیکتر هستند.
رایةالهدی ، تارنمای هیئت کربلای بیت المهدی(عج) ، کــــــرج

:: بازدید از این مطلب : 2029
|
امتیاز مطلب : 3
|
تعداد امتیازدهندگان : 1
|
مجموع امتیاز : 1
نویسنده : گمنام
سه شنبه 23 دی 1393
به گزارش مشرق، سیدمحسن اندرزگو، فرزند شهید سیدعلی اندرزگو، با اشاره به سخنان حاشیه‌ساز علی مطهری درباره مسئله حصر و فتنه 88، با تأکید بر "بنده مدت‌هاست با شنیدن این مواضع آقای علی مطهری افسوس خورده و نگران آینده و اعتبار پدر ایشان هستم" خاطرنشان کرد: از مدت‌ها پیش بر آن بودم تا پاسخی به علی مطهری بدهم، اما همواره به‌احترام پدر بزرگوارشان شهید آیت‌الله مرتضی مطهری سکوت و برای هدایت آقای علی مطهری دعا می‌کردم، اما بعد از اتفاق دیروز در مجلس مصمم شدم تا در این باره سخنانی بگویم، چرا که دیدم به نظامی که حاصل خون پدران بنده و علی مطهری و سایر شهدای انقلاب است، جسارت‌های متعددی صورت گرفت.

وی افزود: اولین حرف من به جناب آقای علی مطهری آن است که برادر عزیز، قطعاً می‌دانید که آنچه امروز موجب شده رسانه‌های ضدانقلاب و برخی رسانه‌های حامی فتنه داخل حرف و عکس شما را به تیتر یک خود تبدیل کنند، نه صرفاً به‌خاطر شخص شما و حرف‌های شما، بلکه انتساب نسبی شما به یکی از بزرگان انقلاب، یعنی شهید آیت‌الله مرتضی مطهری است و حضرت‌عالی به‌یقین می‌دانید که اگر چنین نسبتی در میان نبود، هیچ‌گاه شما و حرف‌های‌تان در رسانه‌های ضدانقلاب و حامی فتنه برجسته نمی‌شدید؛ چه آنکه حتماً خودتان نیز اذعان دارید که حرف‌های شما نه یک سری مطالب مستند و جدید، بلکه ادعاهایی تکراری است که دائماً از سوی رسانه‌ها و عناصر به‌اصطلاح اپوزیسیون نیز مطرح شده است.

فرزند شهید اندرزگو خطاب به علی مطهری ادامه داد: با توجه به آنچه عرض کردم، اولین توصیه برادرانه و خاضعانه بنده به شما آن است که بیایید مصداق حدیث شریفه امام صادق(ع) مبنی بر: کونوا لنا زیناً ولاتکونوا علینا شیناً (زینت و آبروی ما باشید، نه باعث شرمندگی ما) برای پدرانمان (شهید اندرزگو و شهید مرتضی مطهری) زینت باشیم، نه آنکه با مواضع خود که در راستای  مواضع ضدانقلاب و دشمنان قسم‌خورده جمهوری اسلامی بیان می‌شود، آنها را در پیشگاه خداوند متعال و مردم انقلابی ایران شرمگین سازیم.

سیدمحسن اندرزگو، تأکید کرد: جناب آقای علی مطهری، توصیه بعدی من به شما آن است که نگاه کنید و ببینید اینک در کدام جبهه ایستاده‌اید و چه‌کسانی از مطالب شما خوشحال می‌شوند؟ شما درباره حصر از کسانی حمایت می‌کنید که پس از انتخابات سال 88 که به‌جهت مشارکت بی‌نظیر مردمی،‌ می‌رفت تا به اعتبار و حیثیت بی‌نظیری برای ایران میان ملت‌های جهان تبدیل شود، با ادعای دروغ و به خیابان کشاندن مردم، 8 ماه ناآرامی و فتنه را در کشور رقم زدند و موجب خسارات جانی، مالی و اعتباری غیرقابل حسابی برای کشور و ملت بزرگ ایران شدند.

این فرزند شهید اندرزگو افزود: شما (علی مطهری) با برداشت‌های شخصی و تفسیرهای کاملاً‌ غلط و غیرحقوقی از قانون اساسی، درخواست رفع حصر افرادی (موسوی و کروبی) را مطرح می‌کنید که قطعاً با توجه به جنایات آشکار و لطمات فراوانی که اینها به کشور و نظام وارد کردند، "حصر" کمترین اقدامی بود که شورای عالی امنیت ملی می‌توانست برای آنان مدنظر داشته باشد.

وی تصریح کرد: آقای علی مطهری، حتماً با این جمله حضرت امام(ره) که فرمودند: "حفظ نظام اوجب واجبات است" آشنا هستند؛ و قطعاً دیدند که در ماجرای فتنه 88 آقایان موسوی و کروبی با همین نظامی که حفظ آن از اوجب واجبات است، چه کردند و چه اقداماتی انجام دادند. آش آقایان موسوی و کروبی در اقدام علیه نظام آن‌قدر شور شد که سلطنت‌طلبان، منافقان، رژیم صهیونیستی، آمریکا، انگلیس و جمیع مستکبران تمام‌قد به میدان آمده از فتنه‌انگیزی‌های آنان حمایت کردند.

سیدمحسن اندرزگو با بیان اینکه موسوی و کروبی، با آبروی جمهوری‌ اسلامی‌ ایران بازی کرده آن را به تاراج بردند که شهید بزرگوار مرتضی مطهری و شهدای ایثارگر و گران‌قدری همچون شهید سیدعلی اندرزگو در این راه جان خود را فدا کردند، تأکید کرد: بنده با خیرخواهی و ارادت نسبت به آقای علی مطهری به‌جهت انتساب ایشان به شهید کم‌نظیری مانند شهید مطهری، از ایشان می‌خواهم بار دیگر در روشی که در پیش گرفته تأمل کرده و ببینند در کدام صف ایستاده‌اند.
منبع: تسنیم
رایةالهدی ، تارنمای هیئت کربلای بیت المهدی(عج) ، کــــــرج

:: بازدید از این مطلب : 2151
|
امتیاز مطلب : 1
|
تعداد امتیازدهندگان : 1
|
مجموع امتیاز : 1
نویسنده : گمنام
سه شنبه 23 دی 1393

بولتن دانشمندان اتمی در گزارشی به بررسی ترور دانشمندان اتمی ایران پرداخت و نقش این ترور ها را در توقف برنامه اتمی ایران ناکارآمد توصیف کرد. این گزارش ارتباط گرفتن با دانشمندان اتمی ایران را بهترین راهکار برای اطمینان یافتن از برنامه هسته ای ایران عنوان می کند.

این گزارش می نویسد: صبح زود یکی از روزهای ماه نوامبر سال 2010، یکی از دانشمندان هسته‌ای ایران با همسرش به سمت محل کار خود در تهران می‌رفت. موتور سیکلتی به خودروی وی نزدیک شد و چند ثانیه پس از آن‌که صدای آهسته چسبیدن آهن‌ربا به در کنار راننده به گوش رسید، انفجار بزرگی رخ داد که منجر به کشته شدن او و مجروح شدن همسرش شد. این دانشمند، "مجید شهریاری" بود که در انجام یک پروژه بزرگ برای سازمان انرژی اتمی ایران موفق شده بود. قتل او به هیچ‌وجه، تصادفی نبود.

ترور دانشمندان هسته‌ای ایران

 

دانشمندان هسته‌ای ایران صرفاً به دلیل کار در حوزه تخصص‌شان با خطرها و فشارهایی مواجه می‌شوند که زندگی آن‌ها را شبیه فیلم‌های ژانر وحشت می‌کند، اما موضوع برای آن‌ها واقعاً بحث مرگ و زندگی است. در سال‌‌های اخیر، دست‌کم 5 دانشمند هسته‌ای این کشور هدف ترورهایی قرار گرفته‌اند که اغلب به نهادهای اطلاعاتی اسرائیل منتسب شده‌اند. صرف‌نظر از این‌که منبع این تهدیدات چه کسی است، این‌گونه عملیات‌ها علیه دانشمندان غیرقابل دفاع، متضاد با روح علمی و مخالف با اصل "تبادل آزاد اطلاعات" است که برای پیشرفت بشر ضرورت دارد. این کارها، امنیت جهان را به خطر می‌اندازد و اتفاقاً مقابله با خطر بروز جنگ هسته‌ای را دشوارتر می‌کند نه ساده‌تر.

 

در سال‌‌های اخیر، دانشمندان ایرانی، بهای همکاری با برنامه هسته‌ای این کشور را با زندگی خود پرداخت کرده‌اند. حتی "جامعه فیزیک آمریکا" نیز پس از ترور دانشمندان هسته‌ای ایران در تهران بین سال‌‌های 2010 تا 2013 واکنش شدید به این اتفاقات نشان داد و در نامه‌ای سرگشاده، موج قتل‌ها را محکوم و روی "اعتقاد به این‌که علم می‌تواند برای ترویج صلح بین‌المللی مورد استفاده قرار گیرد" تأکید کرد.

 

دولت ایران با ارائه برخی شواهد گفته کشورهای خارجی در این ترورها دست داشته‌اند و انگشت اتهام را به سوی اسرائیل و آمریکا نشانه رفته است. کتاب "جاسوس‌ها علیه آرماگدون: درون جنگ‌های مخفی اسرائیل" نوشته یک روزنامه‌نگار باتجربه اسرائیلی و همکار آمریکایی‌اش هم ظاهراً گفته‌های ایران را در مورد نقش اسرائیل در این "جنگ مخفی" تأیید می‌کند.

ترور دانشمندان هسته‌ای ایران
"مجید شهریاری" یکی از دانشمندان هسته‌ای ایران که ترور شد

 

از دانشمندانی که با جان خود هزینه همکاری با دولت ایران را پرداخته‌اند، پرونده شهریاری وضعیتی متفاوت دارد، زیرا او به گفته بسیاری، مهم‌ترین فیزیکدان ایرانی بود که در جنگ مخفی اسرائیل علیه ایران کشته شد. منابع داخل دولت ایران او را به عنوان تأثیرگذارترین فرد در توسعه سریع توان ظرفیت غنی‌سازی اورانیوم در این کشور ستایش می‌کنند. همچنین گفته می‌شود شهریاری نقشی کلیدی در موفقیت نهایی ایران در توقف ویروس بسیار پیچیده استاکس‌نت داشته است، ویروسی که ظاهراً حدود 20 درصد از سانتریفیوژهای ایران را از بین برد.

 

این گزارش می افزاید: "فریدون عباسی" دانشمند دیگر ایرانی بر اثر یک بمب‌گذاری خیابانی دیگر در نوامبر سال 2010 مجروح شد. وی بعدها به پاداش حادثه‌ای که برایش رخ داده بود، رئیس جدید سازمان انرژی اتمی ایران شد و بین سال‌‌های 2011 تا 2013 این منصب را در اختیار داشت. از جمله دیگر دانشمندان برجسته هسته‌ای ایران که در طول این جنگ مخفی هدف ترور قرار گرفته‌اند، عبارتند از "داریوش رضایی‌نژاد" معاون مدیر سازمان انرژی اتمی ایران که ژوئیه 2011 کشته شد، و "مصطفی احمدی روشن" معاون رئیس تأسیسات غنی‌سازی اورانیوم نطنز که ژانویه سال 2012 ترور شد.

 

دولت ایران اعترافات افرادی را که می‌گوید عاملان ترور دانشمندان ایران هستند، منتشر کرده است. رسانه‌های این کشور نیز در قالب فیلم‌های مستندها و با استفاده از کلیپ‌های دوربین‌های امنیتی مخفی و صحنه‌های بازسازی‌شده، نشان داده که ترورها چگونه صورت گرفته‌اند. دولت ایران می‌گوید عوامل ترور از اعضای "مجاهدین خلق" بوده‌اند، گروهی که برای تقریبا سه دهه است با دولت این کشور مبارزه می‌کند و در افشای برخی از جنبه‌های مخفی برنامه هسته‌ای ایران نقش ایفا کرده است. عاملان ترور نیز "اعتراف" کرده‌اند که توسط سازمان‌های اطلاعاتی اسرائیل و آمریکا آموزش دیده و با همکاری آن‌ها دست به ترور دانشمندان ایران زده‌اند.

ترور دانشمندان هسته‌ای ایران
"مصطفی احمدی روشن" یکی از دانشمندان هسته‌ای ایران که ترور شد

 

ایران همچنین معتقد است برخی از کنفرانس‌های علمی بین‌المللی و پروژه‌های همکاری، به ویژه "سزامی" ("نور سینکروترون برای علوم تجربی و کاربردها در خاورمیانه") که به ایجاد یک "مرکز عمده تحقیقات بین‌المللی در خاورمیانه/منطقه مدیترانه با هدف ترویج صلح و درک متقابل از طریق همکاری علمی" اختصاص دارد، انجمن‌هایی هستند که سازمان‌های اطلاعاتی آمریکا و اسرائیل در آن‌ها عملیات شناسایی انجام می‌دهند تا دانشمندان ارشد ایرانی را شناسایی و سپس برای جلب همکاری آن‌ها تلاش کنند و اگر در این خصوص ناموفق بودند، آن‌ها را به عنوان اهداف ترور انتخاب نمایند.

 

تهدید و ارعاب دانشمندان ایرانی باید موجب طرح سؤالات جدی در جامعه علمی بین‌المللی شود: آیا همکاری با دیگران در سراسر جهان هنوز هم برای دانشمندان کاری ایمن است؟ آیا سفر به خاطر علم امنیت دارد و یا دیپلماسی علمی بیش از حد خطرناک است؟ این سؤال‌ها واقعاً ماهیت بین‌المللی دارد. دانشمندان، پلی بین یک دولت و دولت‌های دیگر هستند و در سراسر جهان نقاط مشترکی مثل زبان علم و احترام به کار دانشمندان دارند. احترام، اعتماد می‌آورد و اعتماد در راه‌حل پیدا کردن برای مشکلات سیاستی مرکزیت دارد، به ویژه مشکلات در عرصه هسته‌ای.

 

دانشمندان در کشورهایی مثل ایران، دقیقاً همان نقاطی هستند که باید برای حل و فصل مسائل پیچیده هسته‌ای با آن‌ها ارتباط برقرار کنیم.

ترور دانشمندان هسته‌ای ایران
"داریوش رضایی‌نژاد" یکی از دانشمندان هسته‌ای ایران که ترور شد

 

روابط علمی بین دانشمندان آمریکا و روسیه پس از فروپاشی شوروی، به کاهش خطرات عظیم نهفته در زرادخانه هسته‌ای روسیه کمک زیادی کرد. دانشمندان اولین افرادی بودند که اختلافات ایدئولوژیک را کنار گذاشتند و طی همکاری‌های 20 سال بعد، کمک کردند تا هم دارایی‌های هسته‌ای روسیه امن و مطمئن باشد و هم دانشمندان تسلیحات هسته‌ای این کشور نتوانند با کشورهای سرکش برای ساخت مخفیانه سلاح‌های هسته‌ای ارتباط برقرار کنند.

 

هدف قرار دادن و کشتن بزرگان علم هسته‌ای در ایران نتوانسته برنامه هسته‌ای این کشور را متوقف و یا به شکل چشم‌گیری مهار کند. بخش عمده‌ای از پیشرفت‌های ایران در فناوری سانتریفیوژ و تأسیسات هسته‌ای بعد از ترور دانشمندان این کشور آغاز شد.

 

ترور دانشمندان ایران احتمالاً دو هدف را دنبال می‌کرده است: اولاً تلفات وارد کردن به بزرگان هسته‌ای این کشور و دوماً تهدید سایر دانشمندان. این در حالی است که ترس و تیر نه تنها برنامه هسته‌ای کشورها را متوقف نمی‌کند، بلکه باعث ایجاد مخفی‌کاری‌ها و تأسیسات پنهانی بیش‌تر می‌شود. از طرف دیگر، منطق و تبادل ایده‌های علمی کمک خواهد کرد تا جهان مقابل بزرگ‌ترین خطرهای احتمالی ناشی از برنامه‌های هسته‌ای نجات یابد و شفافیتی ایجاد شود که لازمه یک برنامه صلح‌آمیز هسته‌ای چه ایران و چه در کشورهای دیگر است.

رایةالهدی ، تارنمای هیئت کربلای بیت المهدی(عج) ، کــــــرج

:: موضوعات مرتبط: ایثـار و شهادت , ,
:: بازدید از این مطلب : 2249
|
امتیاز مطلب : 5
|
تعداد امتیازدهندگان : 2
|
مجموع امتیاز : 2
نویسنده : گمنام
سه شنبه 23 دی 1393

حجت الاسلام علی کورانی عاملی نامی شناخته شده درمیان کشورهای اسلامی و مسلمانان است آن هم به واسطه تالیف کتاب «عصرظهور» است که آن را حدود 20 سال پیش نوشته وطی این سالها به زبان های مختلف ترجمه شده و البته پرفروش. آنچه علی کورانی و کتاب عصر ظهورش را درکانون توجه شیعیان و حتی مسیحیان قرارداده تلاش او در گردآوری و بررسی احادیث مشترک میان شیعه و سنی درباره نشانه‌های ظهورحضرت مهدی(عج) است که ضمن آن به تفسیروتحلیل این احادیث پرداخته وتصویری کلّی از دوران پیش ازظهورحضرت مهدی(ع) ارائه می‌دهد.
استاد علی کورانی هر چند که متولد منطقه جبل عامل در جنوب لبنان است و از علمای لبنان اما به یک دلیل مهم همزمان با پیروزی انقلاب اسلامی و آغاز جنگ تحمیلی راهی ایران شده و ساکن شهر قم. دلیل به مهمی عصر ظهور و اعتقادش به اینکه آغازحرکت حضرت مهدی(عج) ازمشرق خواهد بود. واین خود بهانه ای شد برای گفتگوی با وی درباره عصر ظهور و نشانه هایش. نشانه هایی چون ظهور داعش در سوریه و عراق که خیلی ها آن را به قیام سفیانی در سوریه (به عنوان یکی از علائم ظهور) منتسب می کنند. هر چند که کورانی چنین ارتباطی را با قطعیت تمام و با تکیه بر دلایلی رد می کند. در ادامه این گفتگو را بخوانید: 


شما همواره به روایاتی اشاره می کنید که آغاز حرکت ظهور را از مشرق زمین می داند.این موضوع دلیل آمدن شما به ایران بوده است؟
بله، ما اعتقاد داریم به ظهور امام مهدی (عج) و اینکه آغاز حرکت ظهورش از سرزمین مشرق شروع می شود و اعتقاد داریم که این حرکت متصل به ظهور حضرت است و این باعث شد که به ایران بیایم. احادیث وارد شده ازاهل بیت (ع) ، قومی را روایت می کند که ازدیارسلمان هستند و ازمشرق قیام می‌کنند و آنها نخستین زمینه‌سازان ظهورهستند. بنابراین من به عنوان یک شیعه که به این احادیث و روایات اعتقاد دارد، معتقدم که انقلاب اسلامی ایران، ازحرکت های زمینه‌ساز برای ظهورامام مهدی(عج) است.

منظورازمشرق زمین ایران است؟

 بله ، بررسی های مختلفی درباره این موضوع شده واین موضوع حتی در بین علمای اهل سنت نیزمطرح بوده و آنها هم اعتقاد دارند که یاران امام مهدی(عج) اهل پرچم های سیاه و اهل خراسان هستند.این روایت که آغاز حرکت زمینه سازان ظهور امام مهدی(عج) از سرزمین مشرق وازایران خواهد بود و یاران امام مهدی اهل پرچم های سیاه هستند پیش همه علمای مسلمین معروف است. البته مدتی پیش وهابی ها این موضوع را رد کردند و گفتند  که منظور از این نقل ایرانی ها نیستند بلکه صاحبان پرچم های سیاه طالبان هستند و خراسان هم شامل منطقه افغانستان است. وهابی ها با این ادعا های می خواهند از احادیث پیغمبر(ص) فرار کنند. مسئله این است که این حرکت یعنی انقلاب اسلامی ایران فراهم‌کننده زمینه ظهور است. یعنی اتفاقات زمینه‌ساز ظهور امام(ع) با این جنبش آغاز می‌شود. در روایات شیعه آمده است که «امر» امام از مشرق آغاز می‌شود، در روایات سنی آمده است که او از مشرق می‌آید. پس ارزش انقلاب اسلامی به این است که زمینه‌ساز ظهور امام(ع) است.

در روایات مربوط به زمینه سازان ظهور که در منابع مختلف آمده است ازخراسانی ها ،اهل قم  و اهل طالقان نام برده شده است. منظور از این اقوام ایرانی ها هستند یا اهالی همان منطقه خاص است؟ 

سرزمین ایران در روایات گاهی به طالقان یعنی محدوده کوه های البرز، گاهی با نام خراسان ، گاهی به عنوان قوم سلمان ، سرزمین مشرق و اهل قم اسم برده شده است  که منظور از همه اینها ایران است . این روایت مشهور است که عده ای خدمت امام هادی(ع) رسیدند. حضرت پرسیدند اهل کجا هستید. گفتند اهل ری امام فرمودند خیلی خوش آمدید اهل قم . آنها گفتند جانمان به فدای شما، ما اهل ری هستیم . حضرت گفت بله، ولی اهل قم هستید. اهل قم یعنی شیعیان در این سرزمین و کل ایرانی ها . یا اینکه وقتی می گویند سید خراسانی از زمینه سازان ظهور در ایران است، لزوما خراسانی نیست. خراسانی یعنی حاکم ایران .مثل یمانی حاکم یمن وشامی حاکم سوریه.
بنابراین موضع عصر ظهور در میان ایرانی ها از این جهت مورد توجه قرار گرفته که براساس روایات رسیده از اهل بیت(ع)  دارای بشارتی خوشحال کننده برای آنها به عنوان قوم سلمان است. با نگاهی به تاریخ  و سابقه ایرانی ها در اسلام و گرایش آنها به اهل بیت(ع) وبا رقم زدن انقلاب اسلامی نشان داده اند که آنها لیاقت این بشارت را دارند. این بشارت که ایرانی ها مسئولیت و رسالت مهمی در فراهم کردن شرایط برای ظهور دارند و از جایگاهی خاص در میان 313 نفر اصحای خاص امام مهدی(عج) برخوردارهستند.


تحلیل های شما درباره زمینه سازی ایرانیان برای ظهورحضرت (مهدی) درمقطعی باعث  برخی سوء استفاده ها و تطبیق شخصیت ها در ایران شد.نظرشما درباره این تطبیق ها چیست؟

من هموراه این تطبیق ها را رد کرده ام.به این علت که وقتی می گویی فلانی شعیب بن صالح است یا فلانی سید خراسانی است در واقع  داری توقیت می کنی یعنی می گویی که امام زمان(عج) درعمر این آقا ظاهر می شود که این توقیت است که ما را از توقیت نهی کرده اند. وقت گذاری حرام است وقتی ما کسی را با احادیث وارد شده تطبیق می کنیم یعنی وقت گذاری کردیم و این خلاف است.

شما مخالف تطبیق هستید؟

بله، ابدا نمی شود و این کار را نفی کرده ام. البته مقدمات را می شود تطبیق داد. چرا که مقدمات غیر از مسئله هستند.اینکه در روایات آمده زمینه سازان ظهور از مشرق زمین و قوم سلمان هستند را می توان با ایرانی ها تطبیق داد و گفت این نکته به معنی وقت گذاری نیست. چرا که ما به سال مشخصی اشاره نکرده ایم . اگر گفتیم این منطبق می شود با ایرانی ها اشکال ندارد. ولی اگر  انطباق می دادیم و می گفتیم این آقا از یاران امام است ،یعنی امام در زمان این آقا ظاهر می شود اشتباه بود. چرا که وقتی این آقا بمیرد معلوم می شود که ما اشتباه کرده ایم .ائمه هموراه ما را از این تطبیق ها نهی کردند. بعضی ها آمدند و برخی شخصیت های موثر در دوران ظهور را با چهره هایی در زمان حال تطبیق کردند این تطبیق ها را نمی شود قبول کرد. چرا که معنی اش وقت گذاری است  واین یعنی اینکه زمان ظهورحضرت را معین کردن. ما در احادیث صحیح و متواتر اهل بیت(ع) داریم که این کار حرام است.

از جمله نشانه های ظهور قیام سفیانی در شام است. به اعتقاد شما تحولات سوریه و اقدامات گروه های تروریستی در این کشور ارتباطی به قیام سفیانی دارد ؟

در این مورد خیلی از من سوال می کنند و پاسخم به همه منفی است برای اینکه علامت هایش نیامده است.

 کدام علامت ها؟

  قبل ازقیام سفیانی باید خلاء سیاسی درعربستان و جنگ قبیله ای به وجود بیاید .دراین شرایط خود دولت حاکم درعربستان از سفیانی درخواست اعزام نیرو برای حفظ امنیت در مدینه می کند. علامت دیگر وقوع زمین لرزه در دمشق است . زمین در«حرستا»که روستایی در دمشق است ،خسف ( فرومی رود) می شود . بعد از وقوع این نشانه ها یک نفر که صورتش لکه لکه است و معروف به«ابقع» برعلیه «اصهب » قیام می کند. یعنی «اصهب» حاکم آن وقت است و ابقع قیام می کند بر علیه او. بنابراین برای تطبیق باید به نص صریح روایات و علامت ها رجوع کنیم.

امکان تغییر در ترتیب وقوع علامت ها و یا حتی عدم وقوع آنها وجود ندارد؟

خیر، وقتی اهل بیت(ع) با اطمینان ازخروج سفیانی صحبت کرده اند پس وقوع این اتفاق حتمی است و علامت هایش هم حتمی است و باید واقع شود. بدون ظهور این علائم و نشانه ها انقلاب امام زمان(عج) واقع نمی شود و ظهورحضرت مشروط به  تحقق این نشانه است.

 قیام کشورهای عربی نیز ارتباطی با اتفاقات دوره ظهور ندارد؟

 البته اوصافی مانند ورود غربی ها به عراق هست ولی فاصله اش با ظهور امام مهدی(عج)  مشخص نیست. درروایات داریم که درکشورهای عربی مردم مثل اسبانی که ریسمانشان رها می شود به خیابان ها می ریزند و به خروش می آیند، این نشانه ها هست. ولی نمی توانیم بگوییم که انقلاب کشورهای عربی مانند آنچه در مصر اتفاق افتاد جزء حوادث قبل از ظهور است.  علامت های قابل اعتماد آنهایی هستند که از نظر عقلی و علمی متصل به ظهور حضرت باشد.

اقدامات گروه های تروریستی داعش در سوریه و عراق نیز ارتباطی به خروخ سفیانی در شام که جزء علائم ظهور است، ندارد؟

خیر، من درکتاب به موضوع خط سفیانی و خروج سید یمانی به عنوان مهمترین نشانه های قبل از ظهور اشاره کرده ام. بنابراین باید این علامت ها بیاید تا بتوانیم بگوییم که ظهورنزدیک است.

علامت های متصل به ظهور کدام ها هستند؟

 درروایات داریم که  حضرت  15 روز قبل از ظهور جوانی از یارانش را برای ایراد بیانیه خود به مکه می فرستد ؛اما به محض اینکه جوان بعد از نماز پیام حضرت یا فرازهایی از آن را برای مردم  می خواند، به او حمله ور می شوند و او را داخل مسجد الحرام بین رکن و مقام به قتل می رسانند.  15 روز بعد از این واقعه حضرت ظهور می کنند.این واقعه که به قتل نفس زکیه معروف است. به صراحت در روایات آمده و مشخص است و جز علامت های متصل به ظهور حضرت. ولی علامت های مطلق را نمی توانیم بگوییم متصل به ظهور حضرت است.

خیلی ها احتمال می دهند که حوادث سوریه شاید جز نشانه های ظهور سفیانی باشد.

 شاید مقدمات باشد ولی نمی توانیم بگوییم که علامت سفیانی است. خیلی به من اصرار کردند که بگویم این حوادث ربط دارد به قیام سفیانی در شام. باید براساس علامت هایی که اهل بیت(ع) مشخص کردند حرف زد و تایید کرد و همین طوری نیست.

 کدامیک از نشانه های ظهور محقق شده است؟

 از نشانه های محقق شده می توانم ازقیام ایرانی ها که چندین مرحله دارد نام ببرم.  قیام ایرانی ها شش مرحله دارد که دو مرحله اش گذشته و ادامه دارد تا برسد به قیام حضرت. دوم  ورود غربی ها به عراق است.  همچنین برپا شدن دولت اسرائیل و جمع یهودی ها درفلسطین وتشکیل دولتشان وتوجه دنیا به اهل بیت و امام مهدی .این علامت هایی است که می توانیم بگوییم قطعا اتفاق افتاده . علامت هایی که مانده همین خلا سیاسی درعربستان ، ندای آسمانی در ماه مبارک رمضان،حکومت سفیانی که دشمن اهل بیت است  در سوریه و اردن و حکومت  یمانی در یمن که موالی اهل بیت است و جریانات دیگر تا ظهور حضرت.

درباره شش مرحله قیام ایرانی ها  بیشتر توضیح می دهید؟

حدیثی از امام باقر(ع) است که آن راهم سنی ها روایت کردند و هم شیعه ها که مراحل این قیام درآن بیان شده است. امام می فرماید: «انی بقوم قد خرجوا من المشرق یطلبون حق فلا یعطونه » به این معنی که  قومی از مشرق خارج می شوند که حقشان را از جهان می خواهند ولی جهان به آنها نمی دهد. مرحله اول قیام ایرانی ها جنگ تحمیلی بوده. در مرحله دوم مخالفان با آنان دشمنی می‌کنند، ولی اهل مشرق دربرابر دشمنان می‌ایستند و تقاضای به رسمیت شناختن حقوق خود را دارند«یطلبون الحقَّ فلا یعطونه». من اعتقادم این است که ایران الان درمرحله دوم است. یعنی همین دشمنی های جهان برای دستیابی ایران به انرژی هسته ای. در سوم جریان جدیدی از دشمنی مخالفان صورت می‌گیرد، ولی اهل مشرق دومرتبه حقوق خود را مطالبه کرده و می‌خواهند حقوقشان به رسمیت شناخته شود «ثم یطلبون الحقًّ فلایعطون» یعنی به مرحله ای می رسند که می گویند ما سلاح داریم . درمرحله چهارم اهل مشرق سلاح خود را به دوش می‌گیرند «یضعون اَسلحتهُم علی عواتقهِم»، یعنی اعلام آمادگی برای جنگ می کنند. در این مرحله، دشمنان حق آن ها را به صورت مشروط به آنان می‌دهند. تعبیرامام باقر(ع) یا تعبیر پیغمبر(ص)  این است که سلاح به دوش می گیرند. یعنی می گویند ما سلاح داریم  وآن وقت جهان حقشان را به آنها می دهد. درمرحله پنجم ایرانی ها شرط و شروط آن‌ها را نپذیرفته و به کار خود ادامه می دهند. این روند ادامه دارد تا سال ظهور حضرت که قیامی در داخل ایران برای یاری امام مهدی(ع) اتفاق می افتد . در جریان این قیام ایرانی ها دو گروه می شوند. ولی اختلافشان سیاسی و نرم است. من اعتقادم این است که وقتی یمانی ظاهرمی شود و امام زمان(عج) دستور می دهد که ازیمانی اطاعت کنید، مشکل اطاعت ازیمانی برای شیعیان به خصوص درعراق و ایران به وجود می آید.

چطوراین احادیث را این گونه تفسیر و تحلیل می کنید؟

براساس مفهوم متن صحیح احادیث است. اصل قوت هر موضوع در تفسیر تعبیرات پیغمبر(ص) و اهل بیت (ع) است.اینکه  اولا متن صحیح  ومحکم پیدا کنید و بعد اینکه این متن و ابعاد مختلف آن را بفهمید و تفسیر کنید. این طوری احادیث تحلیلی می شود.

رایةالهدی ، تارنمای هیئت کربلای بیت المهدی(عج) ، کــــــرج

:: بازدید از این مطلب : 2090
|
امتیاز مطلب : 4
|
تعداد امتیازدهندگان : 1
|
مجموع امتیاز : 1
نویسنده : گمنام
سه شنبه 23 دی 1393

مراسم وداع با مهدی نوروزی شهید مدافع حرم که در درگیری با تروریست های تکفیری در شهر سامرا عراق به شهادت رسید، بعد از ظهر امروز دوشنبه در معراج شهدای تهران برگزار شد.

 

 

 

 

 

 

 

رایةالهدی ، تارنمای هیئت کربلای بیت المهدی(عج) ، کــــــرج

:: موضوعات مرتبط: ایثـار و شهادت , ,
:: بازدید از این مطلب : 2350
|
امتیاز مطلب : 1
|
تعداد امتیازدهندگان : 1
|
مجموع امتیاز : 1
نویسنده : گمنام
سه شنبه 23 دی 1393

«حجت الاسلام والمسلمین عباد الله خیریان» مدیر مدرسه علمیه مؤمنیه قم سه خاطره جالب زیر را از مقام معظم رهبری بیان کرد:

عنوان دهن پر کن!

ایامی که حضرت آقا نماینده امام(ره) در جنگ بودند، به تبریز تشریف آورند و در دانشگاه تبریز حاضر شدند و بین نماز مغربین سخنرانی کوتاهی کردند. گفتنی است که دانشگاه آن زمان، به محیطی برای حضور احزاب و جریانها، حتی گروههای انحرافی تبدیل شده بود.

پس از سخنان رهبری، ناگهان یکی از دانشجویان که از چریک های فدایی خلق بود، با صدایی بلند گفت "آقای وزیر دفاع! اکنون، جنگ بین ایران و عراق است. بفرمائید که اگر در این جنگ شما پیروز شدید، چه اقدامی انجام می دهید؟".

حضرت آقا در پاسخ فرمودند "این عناوین(وزیر دفاع) برای ما دهن پرکن نیست. قبل از انقلاب که به تجمع دانشجویی میرفتیم، به ما حاج آقا میگفتند و اکنون نیز برای ما همین تعبیر شیرینتر از عنوان یاد شده است. سپس سوره نصر را تلاوت و در پایان فرمودند: جنگ ما به خاطر بندگی خداست. ما میخواهیم در روی زمین، انسانها بنده خدا باشند. در صورت ایجاد بندگی، جنگ ما تمام میشود و این عاقبت کار است".

رهبر واقعی کیست؟

نیک به یاد دارم که در همین سفر مقام معظم رهبری به تبریز، معظم له در "مسجد انگجی ها" تعابیر جالبی از رهبر شایسته بیان نمودند که برای نخستین بار بود که این تعابیر را از ایشان شنیدم که: "رهبری، چیزی نیست که فردی به فردی تفویض کند. رهبر، شخصی است که از زودتر همه دشمن شناس باشد و نسبت به او موضع گیرد. دیرتر از همه بخوابد، از همه زودتر بلند شود. نقشه های دشمن را خوب بخواند و موضعگیری کند".

تواضع نسبت به استاد

در یکی از ملاقات هایی که حدود چهل نفر از بازاری ها و خیرین مدرسه ساز با رهبر معظم انقلاب داشتند، حضور داشتم. در این نشست، «آیت الله بنی فضل» از قم، «آیت الله مروج» از اردبیل و «مرحوم آیت الله فشارکی» استاد معروف کتاب مطول نیز حضور داشتند.

وقتی نوبت به گفتگوی حضرت آقا با مرحوم فشارکی رسید، فرمودند: ایشان، پنجاه سال پیش استاد بنده در مطول بودند. آن هنگام من مکاسب میخواندم که شنیدم ایشان قصد تشرف به مشهد مقدس و ماندن در تابستان آن سال در جوار حرم رضوی را دارند. من هم فرصت را مغتنم شمرده و از ایشان وقت گرفتم و نصف مطول را در تابستان آن سال و نصف پایانی این کتاب را در تابستان سال بعد نزد ایشان فرا گرفتم. معظمله آن چنان از استاد خود تمجید و تعریف نمودند که همه حاضرین از این احترام و تواضع ایشان متأثر شدند.

منبع:ابنا

رایةالهدی ، تارنمای هیئت کربلای بیت المهدی(عج) ، کــــــرج

:: بازدید از این مطلب : 2215
|
امتیاز مطلب : 5
|
تعداد امتیازدهندگان : 1
|
مجموع امتیاز : 1
نویسنده : گمنام
سه شنبه 23 دی 1393

دين مبين اسلام پيوسته به حسن خلق با برادران ديني تاكيد دارد تا آنجا كه امام حسين (ع) خلق نيكو را با عبادت برابر داسته و فرمودند: خوش اخلاقى عبادت است.

در حديثي از حضرت امام صادق (ع) آمده است: چهار مورد است كه هر كه آنها را دارد، ايمانش كامل است و اگر از فرق سر تا پايش پر از گناه باشد، او را نكاهد، فرمود: آنها راستگويي و رد امانت و حيا و حسن خلق است.

و در حديث ديگري خلق شايسته را كليد راهيابي به بهشت مي‌دانند و مي‌فرمايند: بيشتر وسيله اي كه بدان امتم در بهشت درآيند تقوي وحسن خلق است.

در حديثي از اسحاق بن عمارنقل است كه امام صادق (ع) فرمودند: به راستي خلق خوب بخشش خدا است، خدا عزوجل آن را به خلق خود بخشش مي‌كند، برخي از آن منش است و برخي به تصميم و كسب است، من گفتم: كدام از اين دو بهتر است، فرمودند: آنكه طبع و منش او است بر آن واداشته است نمي‌تواند جز آن كند و آنكه به قصد و كسب خوش خلقي كند بايد به خوبي بر طاعت صبر كند و رنج كشد، پس او بهتر اين دو است.

همان حضرت در حديثي ديكر خلق نيكو را با جهاد در راه خدا برابر مي‌داند و مي‌فرمايند: به راستي خدا تبارك و تعالي همان ثواب را به بندهٔ خوش خلق مي‌دهد كه به مجاهد در راه خدا مي‌دهد در بامداد و پسين (يعني مجاهدي كه هميشه در جهاد است.)

خداوندا به ما توفيق خوش خلقي با بندگانت را عنايت فرما و با اين عمل گناهان ما را ببخش و بيامرز چنان كه امام صادق (ع) فرمودند: خلق خوش، گناه را آب كند چنانچه خورشيد يخ را.



پی نوشت:
كنزالعمال
نهج البلاغه
اصول كافي
منبع:حج

رایةالهدی ، تارنمای هیئت کربلای بیت المهدی(عج) ، کــــــرج

:: بازدید از این مطلب : 1974
|
امتیاز مطلب : 5
|
تعداد امتیازدهندگان : 2
|
مجموع امتیاز : 2
نویسنده : گمنام
سه شنبه 23 دی 1393

چاه معونه در چهار منزلي (حدود ۵۰ يا ۷۰ كيلومتري) مدينه، در منطقه نَجْد قرار داشت و قبايلي چون بني‌عامر و بني‌سُليم پيرامون آن مي‌زيستند. سريه بئر معونه در ماجراي ارتباط پيامبر (ص) با برخي قبايل بيابان‌نشين منطقه نجد رخ داد كه به شهادت گروهي از مسلمانان انجاميد.
درباره علت اين رويداد، گزارش‌ها همساني ندارند. بر پايه گزارش مشهور، سال چهارم ق. ابوبراء بن مالك، رئيس قبيله بني‌عامر، با هدايايي نزد پيامبر (ص) به مدينه آمد. هنگامي كه رسول خدا (ص) پذيرش هدايا را به اسلام آوردن ابوبَراء مشروط كرد، وي بدون رد يا قبول اسلام از او خواست چند تن از مسلمانان را با هدف گسترش اسلام نزد قبيله بني‌عامر در نجد بفرستد و در برابر نگراني پيامبر، امنيت مبلغان مسلمان را تضمين كرد. پس از بازگشت ابوبراء، رسول خدا (ص) ۴۰ تن از مبلغان را به فرماندهي مُنذر بن عمرو انصاري در صفر سال چهارم، چهار ماه پس از اُحد، همراه نامه‌اي خطاب به عامر بن طفيل از بزرگان قبيله بني‌عامر اعزام كرد. برخي منابع از حضور اسد بن معونه برادرزاده براء يا لبيد بن ربيعه عامري به نمايندگي از سوي براء نزد پيامبر (ص) اشاره دارند.
مبلغان پيامبر با راهنمايي يكي از بني‌سُليم به نام مطلب به چاه معونه رسيدند. در آنجا دو تن از مسلمانان به نام عمرو بن اميه ضمري و منذر بن محمد ساعدي براي چرانيدن ستوران از همراهان خود جدا شدند و يك تن نيز به نام حَرام بن ملحان، نامه رسول خدا را نزد عامر بن طُفيل برد. باقيمانده افراد نيز در غاري مشرف بر چاه مستقر شدند. عامر بدون خواندن نامه در رقابت با ابو براء، حامل نامه پيامبر را به شهادت رساند و براي از ميان بردن مبلغان از قبيله‌اش ياري خواست؛ اما آن‌ها به سبب تضمين ابوبراء از ياري او خودداري كردند.
از اين رو، عامر با ياري خواستن از تيره‌هايي از قبيله بني‌سليم چون رِعْل، عُصَيّه و ذَكْوان كه پس از كشته شدن طعيمة بن عدي كه مادرش از بني‌سليم بود، در بدر كينه مسلمانان را در دل داشتند، مبلغان مسلمان را غافلگيرانه به شهادت رساندند. از دو تني كه ستوران را به چرا برده بودند، منذر بن محمد هنگامي كه از شهادت همراهان خود آگاه شد، با ديدن پيكر آن‌ها به رغم ممانعت عمرو بن اميه كه خواهان بازگشت او به مدينه بود، به خون‌خواهي آن‌ها برخاست و در نبرد با مشركان به شهادت رسيد. با شهادت منذر، عمرو بن اميه به عنوان تنها باقيمانده اين رويداد در مسير بازگشت به مدينه به انتقام شهداي بئر معونه بدون آگاهي از هم‌پيماني بني‌عامر با پيامبر، دو تن از آن‌ها را كشت و سپس گزارش شهادت مبلغان را به پيامبر رساند. او مسؤوليت اين كار را بر عهده ابوبراء دانست. حسان بن ثابت در نكوهش ابوبراء شعري سرود كه مايه رنجش وي شد و يكي از پسران ابوبراء را بر آن داشت تا به قصد كشتن عامر‌ بن طفيل به وي حمله ببرد. عامر در اين حمله مجروح شد؛ اما جراحت او به مرگش نينجاميد.
گزارش ديگر اين رويداد از اَنَس بن مالك انصاري است كه بخش‌هايي از آن به صورت پراكنده در منابع گوناگون و با اختلاف فراوان در هدف و مقصد اين اعزام گزارش شده است. بر پايه اين روايت، تيره‌هايي از قبيله بني‌سُلَيم نزد پيامبر (ص) آمدند و از ايشان براي رويارويي با دشمنانشان ياري خواستند. پيامبر (ص) ۷۰ تن را به ياري آن‌ها فرستاد؛ اما آنان خيانت كرده، آن‌ها را كشتند.
شهداي چاه معونه، جواناني از انصار بودند كه به قاري شهرت داشتند و روز‌ها را به خدمت پيامبر و شب‌ها را به آموزش و عبادت سپري مي‌كردند. پيامبر (ص) هنگامي كه گزارش شهادت آن‌ها را شنيد، بسيار اندوهگين شد و قاتلانشان را تا ۳۰ يا ۴۰ روز در قنوت نماز نفرين كرد. برخي منابع نزول آيه (لَيسَ لَكَ مِنَ الأَمر...) را پس از اين رخداد دانسته‌اند كه در آن خداوند پيامبر (ص) را از ادامه لعن آن‌ها بازداشت. اما شماري از مفسران با توجه به نزول اين آيه در اُحد، چنين شأن نزولي را نمي‌پذيرند.
منابع از مهاجراني چون عامر بن فُهيره، حَكَم بن كيسان و نافع بن بُديل خزاعي به عنوان شهداي معونه ياد كرده‌اند. اما در اين منابع نام بسياري از شهداي انصاري اين رويداد ناگفته مانده است. برخي آمار اعزاميان را بيش از ۲۰ نفر و بعضي آن‌ها را ۳۰ تن شامل چهار مهاجر و ۲۶ انصاري دانسته‌اند.


منبع:حج

رایةالهدی ، تارنمای هیئت کربلای بیت المهدی(عج) ، کــــــرج

:: بازدید از این مطلب : 1955
|
امتیاز مطلب : 8
|
تعداد امتیازدهندگان : 2
|
مجموع امتیاز : 2
نویسنده : گمنام
سه شنبه 23 دی 1393

در «تفسیر جوان» آمده است كه: چنانچه صلوات به خدا نسبت داده شود، به معنی فرستادن رحمت است و هر گاه به فرشتگان و مؤمنان منسوب گردد؛ به معنی طلب رحمت است.۱
معنای صلوات فرستادن خداوند بر پیامبر(ص) چیست؟ یعنی وقتی ما می‌گوییم: «الّلهمّ صلّ علی محمّد و آل محمّد»، از خداوند خواسته‌ایم كه چه كاری بكند؟ مگر آنها در كمال مطلق نیستند؟
در قرآن كریم به مؤمنان دستور می‌دهد كه به پیامبر(ص) درود و سلام بفرستند: «انّ الله و ملائكه یصلّون علی النّبی یا ايّها الّذین امنوا صلّوا علیه و سلّموا تسلیما؛ خداوند و فرشتگان بر پیامبر(ص) درود می‌فرستند؛ ای كسانی كه ایمان آورده‌اید، بر او درود بفرستید و سلام گویید و تسلیم فرمانش باشید».۲
مقام پیامبر(ص) آن‌قدر والا است كه خدای سبحان و تمام فرشتگان بر او درود و سلام می‌فرستند و بهتر است مؤمنان هم در این آهنگ كلّی هم‌نوا و هماهنگ شوند.
علاوه بر آن، صلوات خدا به معنی فرستادن رحمت است و این گسترش دادن مقام معنوی پیامبر(ص) و آل پیامبر(ع) است و صلوات فرشتگان و مؤمنان به معنی طلب رحمت و مغفرت است و این هم خواستاری مقام و عظمت معنوی آنها است.

طلب كردن رحمت برای بندگان
ناگفته نماند كه فرستادن صلوات و سلام بر پیامبر(ص) و آل پیامبر(ع) از طرف مؤمنان در حقیقت طلب كردن رحمت بر خودشان نیز است؛ زیرا در واقع پیامبر(ص) و ائمّه(ع) واسطه فیض الهی هستند. اگر بر آنها صلوات نفرستیم، در واقع خود را از رحمت الهی محروم كرده‌ایم.
درود بر پیامبر(ص) سبب پاكی اعمال و نیز قبولی آنها می‌شود، همچنین باعث اجابت دعاها، كفّاره گناهان، نورانی شدن در قیامت و راه پیدا كردن به بهشت می‌شود.
در زیارت جامعه كبیره آمده:
«و جعل صلواتنا علیكم و ما خصّنا به من ولایتكم، طیبا لخلقنا و طهاره لانفسنا و تزكیه لنا و كفاره لذنوبنا ...؛
و قرار داد درودهای ما را بر شما و آنچه را مخصوص گردانید، به ما از دوستی و محبّت شما به خاطر پاك گردانیدن خلقت ما و پاكیزگی برای جان‌های ما و جهت پاكی روح ما و كفّاره گناهان ما».
شخصی از پیامبر(ص) پرسید: صلوات فرستادن امّت، ارسال تحفه‌ای است به نزد شما، آیا از جانب شما تحفه‌ای برای ایشان خواهد بود؟
آن حضرت فرمود: «امروز، صلوات امّت بر من، تحفه‌ای است از ایشان برای من و فردا، تحفه من برای ایشان، در بهشت خواهد بود.»

صلوات در آینه قرآن و كلام معصوم(ع)
در سوره احزاب، آیه ۵۶ خداوند می‌فرماید:
«خدا و فرشتگان او بر پیامبر اكرم(ص) درود می‌فرستند، شما هم ای كسانی كه ایمان آورده‌اید، بر او صلوات بفرستید و آن طور كه باید، تسلیم شوید.»
خداوند در این آیه تأكید می‌كند كه ابتدا من و ملائكه بر پیامبر(ص) صلوات می‌فرستیم و به پیروی از ما شما انسان‌ها بر ایشان و آلش سلام و درود بفرستید.
در حكمت ۱۶۳ «نهج ‌البلاغه» آمده است: «هرگاه از خدای سبحان درخواستی داری، بر پیامبر اكرم(ص) درود بفرست. سپس حاجت خود را بخوان؛ زیرا خداوند بزرگوارتر از آن است كه از دو حاجت در خواست شده، یكی را بر آورده و دیگری را باز دارد.»
تمام دعاهای «صحیفه سجّادیه» نیز با صلوات آغاز یا پایان می‌یابد. در برخی از دعاها نیز در اواسط دعا، صلوات فرستاده شده است؛ زیرا ائمّه(ع) معتقدند صلوات، ذكر برآورده شدن حاجت است و در هر دعایی كه صلوات فرستاده شود، اجابت آن از سوی خدا حتمی است.
امام سجّاد(ع) در دعای ۴۴ به كرّات صلوات را تكرار كرده و دعا برای حفظ توحید، رسیدن به منزلت بالا در نماز، شناخت حرمت خدا را از خداوند مسئلت می‌كنند.
در قسمتی از این دعا می‌فرمایند: «بار خدایا! بر محمّد و آل محمّد درود فرست، به شمار درودهایی كه بر هر كس نثار فرموده‌ای و چندین برابر آن به چندین برابر كه هیچ كس جز تو شمار آن نداند كه تو هر چه خواهی، كنی».
امام صادق(ع) نیز در باب اهمّیت صلوات می‌فرمایند:
«كسی كه شهادت بدهد خدایی جز خدایی یگانه نیست و اگر شهادت دهد كه حضرت محمّد(ص) رسول خداست، ده هزار حسنه برای او نوشته می‌شود.»۳

كیفيّت صلوات بر پیامبر اكرم(ص)
در مورد كیفيّت صلوات، روایات فراوانی است كه درود و سلام بر پیامبر(ص) را همراه با آلش، مقبول می‌دانند.
این نوع كیفيّت صلوات از منابع شیعه و سنّی قابل اثبات است.
از حضرت علی(ع) نیز روایت است كه ایشان فرمودند:
«اصحاب گفتند: ای رسول خدا! چگونه بر شما صلوات فرستیم كه فرمود: «بگویید خداوندا! بر محمّد و آل محمّد صلوات فرست،‌ همان گونه كه بر ابراهیم و آل ابراهیم صلوات فرستادی، راستی كه تو ستوده و والایی و بر محمّد و آل محمّد فزونی بخش، همان گونه كه بر ابراهیم و آل ابراهیم فزونی دادی، به راستی كه تو پسندیده و عظمایی.»۴

بركات و ثواب صلوات
در باب ثواب صلوات، روایات فراوانی است كه تأكید می‌كند كه صلوات ده هزار بار حسنه دارد، رحمت و بركت و لطف و كرامت خدا را به همراه دارد، معادل با پاداش و ثواب تسبیح و تكبیر خداست، ارتقای درجه به همراه دارد، معادل سبحان ‌الله و الحمد‌الله و لا اله الّا ‌الله و الله اكبر است.
صلوات بركات فراوانی را برای شخص به دنبال دارد. بركات صلوات را می‌توان به بركت‌های دنیوی و اخروی تقسیم كرد.
در دنیا صلوات باعث برآورده شدن حاجت، ازدیاد مال،‌ رفع فقر، بخشش گناهان، ادای قرض، خوشبو شدن، درمان فراموشی، رفع نفاق، نجات از سختی، تندرستی، خواب مقصود دیدن و درك امام قائم(ع) می‌باشد.
برای اثبات برخی از موارد ذكر شده، به كلام ائمّه(ع) استناد می‌كنیم.
حضرت رسول اكرم(ص) می‌فرمایند: «صلوات فرستادن، فقر را برطرف می‌كند.»
از دیگر بركات حائز اهمّیت صلوات، از بین رفتن گناهان است؛ چنان‌كه امام رضا(ع) به نقل از رسول خدا(ص) می‌فرمایند: «الصّلاه علی و علی اهل بیتی تذهب بالنّفاق؛ صلوات و درود بر من و خاندان من نفاق را از بین می‌برد.»
و امّا بركات اخروی صلوات را می‌توان به پنج مرحله تقسیم كرد: ۱. عالم برزخ، ۲. قیامت، ۳. پل صراط، ۴. جهنّم، ۵. بهشت.
قرآن كریم به مؤمنان دستور می‌دهد كه به پیامبر(ص) درود بفرستید: «انّ الله و ملائكه یصلّون علی النّبی یا ايّها الّذین آمنوا صلّوا علیه و سلّموا تسلیما؛ خداوند و فرشتگان بر پیامبر درود می‌فرستند. ای كسانی كه ایمان آورده‌‌اید، بر او درود بفرستید و سلام گویید و تسلیم فرمانش باشید.»

۱. عالم برزخ
مداومت بر صلوات، عذاب قبر را در عالم برزخ دور می‌كند، ظلمت گناه را از بین می‌برد، عذاب را از همه اهل قبرستان دور می‌كند، ثواب صلوات سنگین‌تر از گناهان است، صلوات، فریادرس انسان در قبر است،‌ چهره او را در برزخ نورانی و جان كندن را راحت می‌كند.
پیامبر اكرم(ص) می‌فرمایند: «هر كس بر من صلوات زیاد بفرستد، از تلخی مرگ و جان كندن ایمن گردد.»

۲. قیامت
از ائمّه(ع) آمده كه هر كس در دنیا مداومت بر صلوات داشته باشد، خصوصاً در روز جمعه، صلوات، شفیع ایشان می‌شود.در قیامت، همچنین صلوات بسیار، صلوات‌ فرستنده را در روز قیامت نزدیك‌‌ترین فرد به پیامبر(ص) قرار می‌دهد، خداوند از هر جهت بر فرد نور می‌تاباند، هفتاد حاجتش را در قیامت برآورده می‌كند و او را در زیر عرش الهی قرار می‌دهد، همچنین این صلوات‌ها موجب سنگینی اعمال در قیامت و افضل اعمال محسوب می‌شود و ذخیره‌ای خوب برای ایشان در قیامت به حساب می‌آید.
از پیغمبر(ص) نقل است كه فرمودند: «سه كس در روز رستاخیز، آن روزی كه سایه‌ای جز سایه خداوند نخواهد بود، در زیر عرش الهی خواهند بود». عرض شد: یا رسول الله آنها چه كسانی هستند؟
فرمود: «آن كس كه اندازه‌ای از غم امّت من را برطرف سازد و كسی كه سنّت مرا زنده نماید و آن كس كه فراوان بر من صلوات فرستد».

۳. پل صراط
صلوات، راهنمای انسان در هنگام عبور از پل صراط است و نوری است كه راه را بر او روشن می‌كند؛ چنان‌كه
رسول اكرم(ص) می‌فرمایند: «بر من بسیار درود بفرستید؛ زیرا درود فرستادن بر من، برای صلوات فرستنده، نوری است در قبر و نوری است بالای صراط و نوری است در بهشت.»

۴. جهنّم
صلوات انسان را از گرمای جهنّم مصون می‌دارد و مانعی است برای او در ورود به آتش جهنّم.
رسول خدا(ص) فرمودند: «آن كس كه بر من درود بفرستد، داخل آتش نخواهد گردید و هر كس درود فرستادن بر من را فراموش كند، از راه بهشت به خطا خواهد رفت.»

۵. بهشت
صلوات فرستندگان در بهشت، حورالعین نصیبشان می‌شود، دوست پیامبر(ص) در بهشت شده و هفتاد هزار قصر بهشتی دریافت می‌كنند، شراب سلسبیل می‌نوشند و در زمره خواصّ پیامبر(ص) وارد بهشت می‌كردند.


پی‌نوشت‌ها:

۱. تفسیر جوان، ج ۷۱، ص ۶۲۳.
۲. سوره احزاب (۳۳)، آیه ۵۶.
۳. ثواب الاعمال، ۳۲.
۴. كنزل العمّال.
بحارالانوار، ج ۹۴، ص ۴۷ به بعد.
مفاتیح الجنان، زیارت جامعه كبیره.
منبع:سایت پرسمان.

رایةالهدی ، تارنمای هیئت کربلای بیت المهدی(عج) ، کــــــرج

:: بازدید از این مطلب : 1938
|
امتیاز مطلب : 2
|
تعداد امتیازدهندگان : 1
|
مجموع امتیاز : 1
نویسنده : گمنام
سه شنبه 23 دی 1393

مرحوم حاج محمد باقر خیری از بازاری های خوشنام شهرستان دامغان بود که در انصاف و صداقت شهره عام و خاص بود. او از مریدان حضرت امام (ره) بود که هم در دوران مبارزه و هم دفاع مقدس خوش درخشید. سابقه 7 سال حضور حبیب وار در جبهه و یگان های پشتیبانی که در برهه هایی به اتفاق همسر و فرزندانش بود، از او مجاهدی پارسا و بی ادعا ساخته بود. این انسان با فضیلت و خداترس از حجت های خداوند در کسب روزی حلال برای زن و فرزندان در روزگار ما بود. روحش شاد و یادش گرامی باد.

دریافت

رایةالهدی ، تارنمای هیئت کربلای بیت المهدی(عج) ، کــــــرج

:: بازدید از این مطلب : 2093
|
امتیاز مطلب : 7
|
تعداد امتیازدهندگان : 2
|
مجموع امتیاز : 2
نویسنده : گمنام
سه شنبه 23 دی 1393

امام علی (ع) درحدیثی سه حالت رابرای انسان مومن بیان نموده اند.

وَ مِنْ كَلَامِ أَمِيرِ الْمُؤْمِنِينَ ع  كُلُّ قَوْلٍ لَيْسَ لِلَّهِ فِيهِ ذِكْرٌ فَلَغْوٌ- وَ كُلُّ صَمْتٍ لَيْسَ فِيهِ فِكْرٌ فَسَهْوٌ- وَ كُلُّ نَظَرٍ لَيْسَ فِيهِ اعْتِبَارٌ فَلَهْوٌ حضرت امیر المومنین ع  می فرماید:هر سخنى كه  ذکر خدا در آن نباشد بيهوده است وهر سكوتى كه در آن انديشه‏اى نباشد سهو است و هر نگاهى كه در آن عبرت نباشد  لهو است    

امام علی ع دراین حدیث ترسیم مهمی ازیک انسان مومن وآگاه  نموده که دارای سه حالت است یا متکلم است یا ساکت ویا نظر به چیزی درخارج می کند، در این سه حالت باید سه برنامه داشته باشد، اگر سخن می گوید  ذکری ازخدا  دراو باشد، و اگر سکوت می کند سکوتش آمیخته با تفکرباشد و اگر نگاه می کند نگاهش عبرت باشد


پی نوشت:
بحارالانوارج 74

رایةالهدی ، تارنمای هیئت کربلای بیت المهدی(عج) ، کــــــرج

:: بازدید از این مطلب : 2051
|
امتیاز مطلب : 1
|
تعداد امتیازدهندگان : 1
|
مجموع امتیاز : 1
نویسنده : گمنام
سه شنبه 23 دی 1393

عقیق/ حمید محمدی محمدی: لابد بارها و بارها درباره پیمودن ره صد ساله در یک شب چیزهای زیادی شنیده‌اید، اما هیچ وقت کسی از پیمایش یک راه دراز در فرصت کوتاه برای مداح شدن، حرفی نزده است؛ چون کم‌تر کسی فکر می‌کند که می‌شود برای مداح شدن از راه‌های کوتاه استفاده کرد.

راستش را بخواهید، هرچند کسی در این باره نگفته و ننوشته، اما خیلی‌ها هستند که تجربه یک شبه مداح شدن را آزموده‌اند. ماه محرم که از راه می‌رسد، هزاران بنر، پارچه نوشته و اطلاعیه مقابل دیدگان مردم نصب می‌شود و در آن، کسانی به عنوان مداح معرفی می‌شوند که قبلاً هیچ نام و نشانی در میان مردم نداشته‌اند. لازم نیست طرف، حاجی باشد. همین که یک سفر کربلا رفته باشد، می‌شود کربلایی فلان و میکروفون هیئت را می‌دهند دستش!

خیلی از اینها آن دسته افرادی هستند که یک شبه مداح شده‌اند و اسمشان در اطلاعیه‌ها جاگیر شده است. یعنی کسانی که راه طولانی و دراز مداحی را با بیراهه و به اصطلاح خودشان میان‌بر اشتباه گرفته‌اند. اما من می‌خواهم به واسطه چند سال تجربه همزیستی با مداحان پیشکسوت، راهی نه خیلی کوتاه، اما مطمئن برای مداح شدن را پیشنهاد کنم. البته ادعا ندارم که این راه‌ها و روش‌ها ابتکاری و عجیب و غریب است، بلکه همه آنها قبلاً تجربه شده‌اند.

1. تقلید، خیلی هم بد نیست: اینکه یک نفر شکل حاج محمود کریمی بخواند یا نوع خواندن محمدرضا طاهری را پیاده کند، چیز بدی نیست. بدی ماجرا آنجاست که یک مقلد بی‌کم و کاست باشیم و این تقلید را تا آنجا پیش ببریم که فقط ادای مداحان نامدار و موفق را در آوریم. طبیعی است که مخاطب شما می‌رود دنبال اصلش و به شما احتیاجی نخواهد داشت. برای اینکه خودتان را راه بیندازید، هم در مجالس مطرح و پای منبر مداحان بنشینید و هم صدای آنها را گوش کنید. اینکه تأکید می‌کنم صدا، به این دلیل است که ویدئوی مداحی بیشتر شما را با رفتارها و حرکات یک مداح آشنا می‌کند که تقلید کردن از آنها بسیار بی‌ارزش است و شما را از اصل کار غافل می‌کند. صوت مداحی کسانی را بیش‌تر گوش کنید که به اشعار خوب تکیه فراوان‌تری دارند.

2. تا می‌توانید شعر خوب جمع کنید: قدیمی‌ها برای گرفتن یک شعر خوب، گاهی یک سفر دراز را تحمل می‌کردند، اما الآن تا دلتان بخواهد شعر مناسب در اینترنت و شبکه‌های اجتماعی تلفن همراه به اشتراک گذاشته می‌شود. شعر را از سرمنشأ خود بگیرید و سعی کنید با چند شاعر ارتباط بگیرید که سروده‌های دست اولشان را به شما بدهند. در هر شهر هم انجمن‌هایی هست که شاعران به آنجا رفت و آمد می‌کنند. از طریق آن انجمن‌ها شاعر و شعر خوب پیدا کنید.

3. صدایتان را دائم ضبط کنید: الآن همه گوشی‌های تلفن همراه، مجهز به ضبط صدا هستند. برای اینکه روی شعرهای انتخابی‌تان سبک بگذارید، صدایتان را مرتب ضبط و چند بار آن را گوش کنید. اگر رویتان نمی‌شود در حضور یک استاد مداحی بخوانید، صدا و نحوه مداحی‌تان را در اختیار یک مداح باتجربه و دلسوز بگذارید تا درباره آن نظر بدهد و ایرادهای شما را بگیرد.

4. در جلسات مداحان شهر خود شرکت کنید: شهرهای بزرگ، دارای تشکل‌هایی با عنوان جامعه مداحان یا ذاکران هستند که به طور معمول، هفته‌ای یک بار تشکیل جلسه می‌دهند. مهم‌ترین فعالیت و کارکرد این جلسات، خواندن مداحان پیشکسوت است که در مجلس‌داری آنها، هزاران نکته آموزشی نهفته است. شرکت در این جلسات به عنوان یک مستمع آزاد و معمولی باعث می‌شود یک مداح جوان، راه و رسم مداحی را به صورت عملی بیاموزد و آن را در کار خود اجرا کند. در تهران، این جلسات در همه روزهای هفته و در نواحی مختلف شرق، غرب، مرکز و جنوب تهران برگزار می‌شود. علاوه بر آن، خانه مداحان اهل بیت (ع) هر چهارشنبه صبح، جلساتی دارد که بسیار آموزنده است.

5. همه محتوای مداحی‌تان را با یک ذاکر باتجربه در میان بگذارید: برای یک مداح، علاوه بر شعر و صدا، چند چیز دیگر اهمیت دارد که مجموعه آنها محتوای مداحی قلمداد می‌شود. اینکه از چه مقتلی استفاده کنید، اینکه در خواندن مدح و منقبت، قصیده یا نوحه چه لحنی داشته باشید و چگونه موسیقی شعرها را تنظیم کنید، خود هنر بزرگی است که باید مجموعه آنها را به تأیید یک مداح خوب و خوشنام برسانید. اینکه شما را شاگرد او بدانند، چیزی از شما کم نخواهد کرد، بلکه اگر استاد خود را به درستی انتخاب کنید، شاگردی او موجب افتخار و آبروی شما خواهد بود.

6. همیشه حین مداحی، باوضو باشید: وضو داشتن نه تنها انسان را رعایت‌مند و مؤدب به آداب و اخلاق اسلامی می‌کند، بلکه موجب افزایش اعتماد به نفس یک مداح می‌شود. قدیمی‌ها می‌گفتند که پاکیزه بودن یک مداح او را از به زبان آوردن هر کلام و شعری باز می‌دارد.

7. از هر فرصتی برای خواندن استفاده کنید: هیئت‌های خانگی، مراسم مذهبی در مسجد، مهمانی‌های خانوادگی، سفر با دوستان و ... همه و همه مجالی برای خواندن یک مداح است. خجالت را کنار بگذارید و از این فرصت‌ها فراوان استفاده کنید. اگر خجالتی و بسیار مأخوذ به حیا باشید و به اصطلاح، روی لازم را برای خواندن در جمع نداشته باشید، هیچ وقت یک مداح خوب نخواهید شد. اگر اعتماد به نفس کافی ندارید، برای به دست آوردنش تمرین کنید. استاد غلامرضا سازگار به «زهیر» فرزندش در ابتدای آموزش مداحی به او گفته است: «یک چوب خشک جلوی دهانت بگیر. فکر کن میکروفون هیئت است و کلی جمعیت چشمشان به دهان توست.»

8. در ابتدای منبر، چند آیه قرآن قرائت کنید: قرائت قرآن از آداب اصلی و اولیه منبر یک مداح بوده که امروز این سنت به فراموشی سپرده شده است، اما قرائت قرآن باعث می‌شود که ورودی بهتر و دقیق‌تر به شعرخوانی داشته باشید. متأسفانه این سنت را فقط یکی از مداحان قدیمی به نام «استاد صمصام» در ابتدای مداحی‌اش اجرا می‌کند.

این هشت روش، حتماً شما را از سرگردانی نجات خواهند داد و با انجام آنها خواهید دید که راه مداحی، با توجه به گسترش رسانه‌های اجتماعی، آنقدرها هم طولانی و پردردسر نیست. به خودتان اعتماد کنید و به خدا توکل! بسم‌الله.

رایةالهدی ، تارنمای هیئت کربلای بیت المهدی(عج) ، کــــــرج

:: بازدید از این مطلب : 1924
|
امتیاز مطلب : 8
|
تعداد امتیازدهندگان : 2
|
مجموع امتیاز : 2
نویسنده : گمنام
سه شنبه 23 دی 1393

حجت‌الاسلام محمدجواد حاج علی‌اکبری رئیس مرکز رسیدگی به امور مساجد عصر روز گذشته (دوشنبه 22 دی‌ماه) در ادامه سلسله جلسات شرح صحیفه سجادیه که در مسجد 72 تن مجموعه فرهنگی شهدای انقلاب اسلامی برگزار می‌شود، گفت: امام سجاد(ع) این گونه دعا می‌کند: «درخواست انسان به خدا باید این‌ گونه باشد که خدایا! آن چیزی را که خودت برای من می‌پسندی در تقدیرم قرار بده؛ یعنی آن چیزی که خدا برای ما پسندیده می‌تواند سلامتی باشد، می‌تواند مریضی هم باشد. چون آن چیزی که برای من می‌پسندی همان باعث سعادتمندی من است. پس من همان چیزی را که تو برای من می‌پسندی من هم همان را می‌پسندم، اگر فرد چیزی را که خدا برایش می‌پسندد نخواهد، انسان حقیری خواهد بود، اگر انسان رضای خدا را خواست و قبول کرد، کرامت پیدا می‌کند و اگر به کراهت پذیرفت، برایش بد خواهد شد».

وی ضمن بیان این نکته که خداوند هم هر جوری که بنده اش او را بشناسد و از خدا بخواهد با او رفتار می‌کند، به ترجمه بخش‌های دیگر از این دعای شریفه پرداخت: حضرت در ادامه می‌فرماید: «بارخدایا! بر محمد و آلش درود فرست (که همه دعاها به همین دعای صلوات ختم می‌شود)، و آنچه را برایم پسندیده‏اى درنظرم محبوب ساز، و تحمل آنچه را برمن وارد نموده‌‏اى‏ آسان کن، و مرا از آلودگى اعمال گذشته پاک کن، و شر اعمال گذشته‏‌ام را از من بزداى، و از لذت عافیت کامیابم فرما، تو آن خدایی هستی که احسانت یک طرفه است و برای لطف کردنت به من و گناهانم نگاه نمی‌کنی، احسان تو بدون نگاه کردن به بنده است، اگر این‌جوری نبود، من چطور می‌توانستم این در خواست‌ها را داشته باشم؟! اما تو خدایی هستی که شرط برایت وجود ندارد».

رئیس مرکز رسیدگی به امور مساجد با اشاره به معنای عبارت پایانی دعا یعنی «الوهاب الکریم» عنوان کرد: خداوند هبه پشت هبه می‌کند، هر چه از سوی او می‌رسد باعث رشد ما می‌شود و تازه این را به رخ ما هم نمی‌کشد، هم خودش همه چیز را به ما می‌دهد، هم بزرگمان می‌کند، چرا که ذوالجلال و الاکرام است، خیلی بزرگ و صاحب جلال، این ذکر که در منازل توحیدی بسیار انسان را پیش می‌برد، توصیه شده که مؤمن آن را زیاد بخواند و بگویید یا ذالجلال و الاکرام.

حاج علی اکبری با اشاره به برخی از نعمت‌هایی که در اثر بیماری شامل انسان می‌شود، اظهار داشت: روایت است «آه» از اسماء الله است، با آه کشیدن یعنی داری خدا را صدا می‌زنی، کاری که انسان در زمان بیماری زیاد انجام می‌دهد، روایت است وقتی ناله که می‌کنید دارید تسبیح خدا را می‌گویید، خواب بیمار هم عبادت است، از دیگر ویژگی‌های بیماری آن است که در حالت اضطرار و بیماری، دعا مستجاب می‌شود، وقتی توصیه می‌کنند به عیادت از بیمار، یعنی ما را فرستاده‌اند پیش کسی که مستجاب الدعوه است، پس تا وقتی بیماری سخت نشده و قابل تحمل است لازم نیست سراغ دکتر بروی، درد قابل تحمل خوب است، باعث می‌شود خدایت را بیشتر صدا بزنی، البته یک مریضی‌هایی هست که اگر کهنه شود خطرناک است، برای آن امراض باید سریع به طبیب مراجعه کرد.


منبع:فارس

رایةالهدی ، تارنمای هیئت کربلای بیت المهدی(عج) ، کــــــرج

:: بازدید از این مطلب : 2008
|
امتیاز مطلب : 4
|
تعداد امتیازدهندگان : 1
|
مجموع امتیاز : 1
نویسنده : گمنام
سه شنبه 23 دی 1393

صوت مراسم را بشنوید؛

مراسم سخنرانی و قرائت زیارت عاشورا در ماه ربیع الاول سه شنبه گذشته توسط حاج منصور ارضی در حسینیه صنف لباسفروشهای تهران برگزار شد.


 سخنان حاج منصور ارضی در مراسم زیارت عاشورا 16 دی 93 را بخوانید؛

برائت بهترین هدیه‌ی خداست که در هر قلبی، خداوند قرارش داد آن قلب زنده شد و محبتش نیز جاری گشت. محبت بدون برائت از دشمنان خدا ذره ای تحریک نشده و حرکتی ندارد به خاطر همین، محبت که بماند خرج دیگر افراد می‌شودیعنی خرج غیر از خدا و اهل بیت علیهم السلام می‌شود منتهی اینکه عاشورا اینطور بیان کرده دائم خط رانشان داده یعنی هر زمان که رسیدی اینگونه برائت بجوی.برائت جستن از آنهایی که در خط دشمنان اهل بیت علیهم السلام هستند یکی ازآنها همین داعشی‌ها هستند یکی دیگر این سعودی هاکه دیگر بدتر از این سعودی‌ها نداریم. امام راحل به ظاهر از تمام دشمنی‌های بعثی‌ها و عراقی‌ها گذشت ولی برائت ازاین ملعونین دردلش بود تا جان داد.بزرگان دین اینگونه هستندلذا ریشه را ببینید چه اثری گذاشت! عراق تغییر کرد. نگاه کنید این سعودی‌ها چه جنایاتی دارند انجام می‌دهند!دعا کنید همان بلایی راکه بر سر مسلمانان درآوردند برسر  خودشان هم بیاید!

 

گوهرهای درخشان اهل بیت علیهم السلام

وقتی در این هیاهو‌ها  یک بزرگی را هم از دست بدهید نشان می‌دهد امتحانات دارد سخت‌تر می‌شود. بایددعا بیشتر بخوانیم.این عالم بزرگوار؛ مرحوم انصاری از بزرگانی بود که آدم‌های فهمیده‌ی در قم به او افتخار می‌کردند علما به او افتخار می‌کردند.کم کسی نبودش! خیلی عجیب بود! ذره ای هم خود نمایی نمی‌کرد. می‌بینی یک لیسانس گرفته یا یک دوره ای از حوزه را خوانده چه ادعا هایی می‌کند! می‌خواهم به شمابگویم کسی که ظرف نداشته باشددائماًبه بیرونش می‌نازد! به ظرفیتش که توجه ندارد.این بزرگان هر چه بیشتر خدا بهشان می‌داد خضوع و خشوعشان بیشتر می‌شد دعا کنید به اینها ارتجاع کنیم که اینها واقعا گوهرهای درخشان اهل بیت علیهم السلام هستند.

 

دشمنان، ما را از فقها دور کردند!

در انتهای مفاتیح هایی که حاشیه هادرمتن آمده،دعای بیست ونهم ازدعاهای موجزی که برای حوائج دنیاوآخرت آمده؛حضرت صادق علیه السلام به ابوبصیر می‌فرمایدکه اینگونه بخواند؛«اللهم انّی اسئلکَ قَول التوّابین وَ عَملهُم...» یک یک می‌آیی تادر اواسط دعا می‌رسی  به این فراز؛« وَ حُکم الفقها وسیرتهم» یعنی قسم می‌دهی خدا راکه حکم فقیهان وروش آنان رابه توعطاکندیعنی برای قسم دادن هم فقها برای ما ارزش دارند بگذریم از یک مشت اراذل و اوباش که اصلا کاری با علما و فقها و دین و دیانت ندارند!واقعا آلوده شده اند مخصوصا که دائم شبکه‌ها و سیستم‌های مختلف مانندوایبر و .. داردفراگیرمی شود. دشمن داردکار می‌کند ولی ما کار نمی‌کنیم.هیئت‌ها کار نمی‌کنند، مجامع فرهنگی کار نمی‌کنندهمه اش هم دارند شعار می‌دهند.اگر یکی هم بخواهد کار کند مثلا می‌گویند آقا آمرین به معروف و ناهیان از منکر زیر پوشش و حمایت نیروهای انتظامی هستند به شرطی که حرکتی نکنند! همه چی را هم می‌دانید الحمدالله داریم مسئولین راهم بهترمی شناسیم دیگربنده حرف نمی‌زنم برای اینکه همه مطالب  را می‌شنوید! همه  را هم پخش می‌کنند.عقایدشان ، نیش زدن‌های به دین و... همه‌ی چیزرا دارید می‌بینید. مسائل اصلی رابنده به شما عرض می‌کنم.ما را از فقها دور کردنداینجاست که نفهمیدیم! اصلا حکم چیست؟ مباح چیست؟ حرام چیست؟ نفهمیدیم دیگر! می‌گوید  فلانی را می‌گویی ببین , فلانی برای این ضد آقا شده که آقا حکم کرده سینه اینطوری نزنی اینها می‌زنند!می گوییم شما اصلا می‌دانی حکم فقها چیست؟ بعضی هانمی فهمند دیگر!.وقتی نمی‌فهمد اینطوری می‌شود.

 

برای مصون ماندن ازابتلائات باید دعا زیاد بخوانیم!

 روایات زیادی درباب استعمال بوی خوش و حنا گذاشتن در ماه ربیع مخصوصا روز تاج گذاری امام زمان علیه السلام داریم اصلاً حنا گذاشتن در هر فصلی مستحب است اما بعضی‌ها برداشت‌های نادرستی می‌کنندودراین سایت‌ها وگوشی‌های همراه هم که گویا مخاطبین خودرابدون فهم وشعورفرض کردند هرچه دلشان می‌خواهدمی گویند!خلاصه اش اینکه با دین ما دارند بازی می‌کنند.مواظب باشیم! برای مصون ماندن ازابتلائات باید دعا زیاد بخوانیم.این دعاهای صبح را بخوان!چه آنهایی که در ابتدای مفاتیح است وچه آنهایی که درحاشیه یاآخرآنست.

قرآن هم جزء 24 رابخوانید چون یک هفته تعطیل بود 2 جزءباید می‌خواندید. قرآن اثر مثبتی دارد در کنارش دعا را که می‌خوانی یک معجونی برای حفظ دین، سلامتی  و حفظ خودوزن و بچه ات می‌شود.  خدا به حق امام زمان علیه السلام ما رااز اهل بیت(ع) جدا نکند

رایةالهدی ، تارنمای هیئت کربلای بیت المهدی(عج) ، کــــــرج

:: بازدید از این مطلب : 1942
|
امتیاز مطلب : 7
|
تعداد امتیازدهندگان : 2
|
مجموع امتیاز : 2
نویسنده : گمنام
سه شنبه 23 دی 1393
آقا مهدى رو تو داروخانه اتفاقى ديدم ، عرض كردم شما اينجا كارهاى بسيار مهمى در دست داشتى كه همه اين كارها خدمت به انقلاب و باعث خشنودى دل حضرت اقاست ، اگر ميشه شما نرو ...

حاج محمد رضا طاهری با انتشار عکسی از شهید مهدی نوروزی که دیروز در دفاع از حرمین عسکریین به دست تکفیری ها به شهادت رسید  نوشته است:

ديشب تو جمع بعضى از رفقا صحبت از دلاوريهاى اقا مهدى بود ، به دوستان گفتم مهدى تو اين دنيا نميمونه ، دل كنده است و ارزو داره تو اين مسير شهيد بشه ، امروز ساعت ١٠/٥ صبح حاج اقا مجتبى توسلى خبر شهادت اقا مهدى رو بهم داد ، اصلاً تعجب نكردم انگار اماده ى شنيدن اين خبر بودم ، اخه چند ماه پيش اقا مهدى رو تو داروخانه اتفاقى ديدم ، عرض كردم شما اينجا كارهاى بسيار مهمى در دست داشتى كه همه اين كارها خدمت به انقلاب و باعث خشنودى دل حضرت اقاست ، اگر ميشه شما نرو و اين كارها رو به سرانجام برسون ، اقا مهدى با يه خنده ى پر معنا گفت حاجى اين سفره ى شهادت هم مثل سفره اى كه در ايام دفاع مقدس پهن بود ، جمع ميشه و حسرتش برامون ميمونه ، ميرم به تكليفم عمل كنم ، شايد سر اين سفره خداوند متعال شهادت را نصيبم كنه .

اقا مهدى عزيز و نازنين كه لقبِ شير سامرا را گرفته بود در دفاع از حرمين عسکريین عليهماالسلام، به خيل شهداء پيوست و به ارزوى ديرينه اش رسيد ، امشب يكى از همرزمانش در تماسى كه از عراق داشتند ميگفت : اقا مهدى تا لحظه هاى اخرش صدا ميزد يا حسين ، يا حسين .... خدا كند ما نيز رهرو راه اين عزيزان باشيم

رایةالهدی ، تارنمای هیئت کربلای بیت المهدی(عج) ، کــــــرج

:: بازدید از این مطلب : 2735
|
امتیاز مطلب : 1
|
تعداد امتیازدهندگان : 1
|
مجموع امتیاز : 1
نویسنده : گمنام
سه شنبه 23 دی 1393

عطا الله اسماعیلی: اتفاقا اینجا برعکس است. حجت الاسلام والمسلمین محمد رضا زائری آدمی نیست که بیرون گود بایستد و بگوید لنگش کن. وسط میدان است. می‌نویسد. ایده می‌دهد. مشاوره می‌دهد. مجموعه فرهنگی بزرگی را مدیدیت می‌کند. سخنرانی می‌کند. نقد می‌کند و رسالت طلبگی‌اش را هم فراموش نکرده و منبر می‌رود. تجربه چند سال زندگی در لبنان و ارتباط با مسیحیان را دارد و حاصل این رابطه کتاب ارزشمند «کتاب مقدس» است که اتفاقا درباره نگاه شاعران و اندیشمندان مسیحی به پیامبر گرامی اسلام است.

در مجموعه فرهنگی سرچشمه با این روحانی فعال درباره سیما و سیره پیامبر و بایدها و نبایدهای تبلیغ دین، به گفت‌و گو نشستیم؛

 _ الان و پس از گذشت قرن‌ها از میلاد و بعثت نبی مکرم اسلام، نسبت ما به عنوان یک مسلمان با پیامبر اکرم چیست؟ ما چقدر توانستیم این نسبت را واقعاً داشته باشیم و نشان بدهیم؟

اتفاقاً امروز بیشتر از هر زمان دیگر احتیاج داریم که در جستجوی پیامبر اکرم باشیم و می‌توان از دو زاویه به این قصه نگاه کرد؛ یکی از طریق معرفی صحیح شخصیت و سیره پیامبر اکرم که متأسفانه در این زمینه خلأ و نقصان بسیار زیادی داریم. به دلایل مختلف، نتوانستیم چهره رحمانی و چهره روحانی پیامبر اکرم را به عنوان بزرگ‌ترین نعمت خدا و بزرگ‌ترین منّت خدا بر بشر نشان بدهیم. ما در زیارت جامعه کبیره می‌گوییم که بالا‌ترین عطیه‌ای که خداوند می‌توانسته به بشر بدهد وجود پیامبر اکرم(ص) و اهل بیت(ع) بوده است. پیامبر اکرم مسیر بشر را به سوی سعادت عوض کرده است. ایشان بشریت را تا قیامت مدیون خودش کرده است. اگر رسول اکرم و اولادش این همه بلا و سختی را تحمل کردند، فقط برای این است که غل و زنجیر را از پای من و شما بردارند. اگر رسول اکرم نبود قطعاً مسیر بشر و تاریخ عوض می‌شد و ظلالت و گمراهی چیزی برای هدایت برای بشر باقی نمی‌گذاشت.  اما ما نتوانستیم ایشان را درست معرفی کنیم. حتی شما گاهی می‌بینید به دلیل کوتاهی ما، بسیاری در دنیا نه تنها پیامبر(ص) را هم نمی‌شناسند، بلکه تصور و ذهنیتی که از پیامبر اکرم دارند، تصوری منفی است.

حتی قبل از این رفتار داعش که پرچم مشکی را به نام پیامبر و با لوگو و امضای پیامبر جعل کنند که این جعل امضا به نظر من بزرگ‌تر از آدم کشی‌ها و جنایتاتشان است، حتی قبل از این اتفاقات، سخنرانی معروف پاپ بندیکت شانزدهم درباره پیامبر(ص) را می‌شنوید، این ذهنیت نادرست بسیاری از مردم و حتی نخبگان دنیاست. به خاطر اینکه ما نتوانستیم ایشان را درست معرفی کنیم. با یک خانمی که به خیال خودش مسیحی شده بود صحبت می‌کردیم، حرفش این بود که چیزی که در مسیحیت من را جذب کرد، مهربانی و محبت بود که در اسلام چنین چیزی نمی‌دیدم! به دلیل اینکه ما نتوانستیم اسلام را معرفی کنیم. این کوتاهی بزرگ و تقصیر ماست. تجربه نشان داده که جاهایی که این چهره درست معرفی شده اثر گذاشته است. مثلا ما مسیحی داریم که اسم بچه‌اش را محمّد گذاشته است. یکی از نخبگان و اندیشمندان لبنانی می‌گوید که وقتی بچه‌ام بیماری سختی گرفت، من متوسل به پیامبر اسلام شدم و گفتم مگر چند نفر مسیحی هم نام شما هستند؟ این بچه من به اسم شماست و دارد در بیماری و تب از بین می‌رود. می‌گوید که بچه‌ام شفا پیدا کرد. نمونه‌های درخشان این طوری داریم که فراوان است. یکی دیگر از اندیشمندان مسیحی می‌گوید که من ارادتم به پیامبر به خاطر این تعبیر است: «بهشت زیر قدم‌های مادران است.» که من بزرگ‌تر و درخشان‌تر از این تعبیر در مورد مادر در تاریخ بشر پیدا نکردم و هر بار که به مادرم نگاه کردم، به یاد این سخن پیامبر اسلام افتادم.

 -ضعف در عدم معرفی درست نبی مکرم اسلام را همه قبول داریم ولی آیا همه‌اش همین است؟

نکته دومی هم هست و آن رفتار و کردار ماست. مخصوصاً رفتار  کسانی که به نوعی مدعی مکتب پیامبر(ص) هستند، یعنی روحانیت. در واقع مردم انتظار دارند جلوه‌ای از پیامبر را در رفتار این‌ها ببینند. باید ببینیم رفتار و کردار ما با رفتار پیامبر اکرم چقدر نسبت دارد. مردم امروز که دست‌شان به دامن پیامبر نمی‌رسد و نمی‌توانند پیامبر را ببینند. پس باید پیامبر را در رفتار ما ببینند. شیر را بچه همی ماند بدو / تو به پیغمبر چه می‌مانی بگو.

اگر قرار است منِ روحانی از پیغمبر حرف بزنم، اگر مردم این لباس را لباس پیامبر می‌دانند، باید در رفتار من هم رفتار پیامبر را ببینند. همان طور که روحانی بار مردم را سبک می‌کند و خمس ازشان می‌گیرد، به‌‌ همان نسبت هم روحانی قرار است که جلوه‌ای از چهره پیامبر را به آن‌ها نشان بدهد.

 -بالاخره ایشان فرستاده خداوند و معصوم بودند و کسی نمی‌تواند ادعا کند که می‌تواند کاملا شبیه ایشان بشود.

 طبیعتاً ما این را می‌فهمیم. برای همین هم نمی‌گوییم که روحانی باید عین پیغمبر باشد، اما می‌گوییم که روحانیت باید بوی پیغمبر(ص) بدهد. ما دیده‌ایم جاهایی که مردم یک همچین روحانی را دیده‌اند، شیفته‌اش شده‌اند و دورش جمع شده‌اند. مردم به خودی خود هیچ موضعی ندارند. نه مثبت و نه نفی، بلکه با دیدن رفتار موضع می‌گیرند. به قول فردوسی:

فریدون فرّخ فرشته نبود / زمشک و زعنبر سرشته نبود

به داد و دهش یافت این نیکوی / تو داد و دهش کن فریدون تویی

هر کسی آن رفتار را به مردم نشان بدهد، مردم شیفته‌اش می‌شوند. طرف می‌آمد به پیامبر(ص) اهانت می‌کرد، بعد وقتی مریض می‌شد، پیامبر سراغش را می‌گرفتند. مردم این‌ها را می‌دیدند که شیفته می‌شدند. پیامبر اکرم در سختی‌ها به داد مردم می‌رسید. امروز باید سر سوزنی از آن رفتار را در رفتار من، در زندگی روزمره من ببینند تا جذب بشوند. من نمی‌توانم فقط با سخنرانی مردم را جذب کنم.

وقتی من لباس پیغمبر را پوشیدم باید رفتارم طوری باشد که شبیه رفتار پیغمبر باشد. البته این عبا و عمامه برای من است و برای پیغمبر نیست، اما شباهت دارد. این رفتار هم قطعاً رفتار پیامبر نیست، بلکه باید شباهت داشته باشد.

پارسال در خبر‌ها آمده بود که یک نفر در عربستان سعودی دخترش را زنده به گور کرده است. من به دوستان می‌گفتم که وقتی سال ۲۰۱۳ یک همچین اتفاقی می‌افتد شما تصور کنید در آن زمان پیامبر(ص) با چه کسانی طرف بوده است. اما با همین‌ها می‌آید بنیان یک تمدن بزرگ را می‌گذارد. پیامبر از بین همین‌ها ابوذر و مقداد می‌سازد و با رفتار و کردار خودش این کار را می‌کند.

شما نگاه کنید پیامبر اکرم می‌فرمایند که به طول رکوع و سجود افراد نکنید، ببینید چقدر راست می‌گوید. ببینید چقدر امانت دار است. این گمشده بشر امروز است. هر جایی که مردم این رفتار را ببینند، چه در آفریقا و چه در آمریکا و چه در سال ۲۰۱۴ و چه سه هزار سال قبل از میلاد، مردم بر اساس فطرت‌شان به این گرایش پیدا می‌کنند.

 

 -البته این وسط مشکلی هم وجود دارد. با توجه به نفوذ و گستردگی رسانه‌ها و بلندگوهای تبلیغاتی، مردم این روزگار به این سادگی‌ها جذب کسی نمی‌شوند و حرف کسی را نمی‌پذیرند.

بله. پیامبر اکرم هم چهل سال زحمت ‌کشید. ایشان چرا در بیست سالگی مبعوث نشد؟ چرا در ده سالگی مبعوث نشد؟ پیامبر اکرم وجود قدسی است که بیست سالگی ایشان با شصت سالگی‌شان فرقی نمی‌کند. ولی چرا چهل سالگی؟ برای اینکه پیامبر هم در چهارچوب زندگی طبیعی بشر رسالت خودش را انجام می‌دهد. یک سنت‌ها و قوانینی در زندگی پیامبر جاری است. پیامبر هم اگر امین دانسته نشود نمی‌تواند رسالت الهی را ابلاغ کند. چهل سال طول می‌کشد که مردم به پیامبر «امین» بگویند. بعد از همه این‌ها ایشان می‌فرماید «قولوا لااله الا الله تفلحوا». نمی‌توان توقع داشت که یک روحانی، از روز اولی که به مسجد و محلی می‌رود، بدون اینکه مردم رفتارش را ببینند، شیفته‌اش شوند و دستش را ببوسند.

حالا من نمی‌گویم که چهل سال، بلکه بیست سال، ده سال، چهار سال. مردم در محله‌ها، شهر‌ها و روستا‌ها اگر شیفته یک نفر می‌شوند به خاطر این است که رفتار و زندگی روزمره‌اش دیده‌اند. با آن‌ها غذا خورده، با آن‌ها نشسته، با آن‌ها بدهکار شده، با آن‌ها گرفتار شده، با آن‌ها گرسنه مانده، با آن‌ها سیر شده تا به او اعتقاد پیدا کرده‌اند. روحانی ما امروز باید اول توسط مردم پذیرفته بشود و مورد علاقه و قبول مردم قرار بگیرد. نظام خلقت حتی برای پیامبر هم ثابت است چه برسد به من.

 اگر روحانی بزرگ‌ترین عالم زمان هم باشد اما مردم او را دوست نداشته باشند و نپسندند، مانند منبری است که بالای منبرش بنشیند و کسی پای منبرش نباشد. به تعبیر امام موسی صدر ادیان در خدمت انسان هستند. اگر انسان نبود، لازم نبود که خدا دینی بفرستد. اگر بشر نبود پیامبری لازم نبود. خدا همه این‌ها را به خاطر انسان‌ها فرستاده است. تمام دین و کارکرد دین برای انسان‌هاست.

 -اینجا یک مسئله‌ای هم گاهی پیش می‌آید و گاهی برخی سوء استفاده‌ها از این محبوبیت می‌شود و باعث از بین رفتن اعتماد مردم می‌شود. که این هم از طرف دیگر لطمه می‌زند.

اتفاقاً روحانی فلش و تابلویی است که باید مردم را به آن سمت هدایت کند. قرار نیست منِ روحانی مردم را به سمت خودم دعوت کنم. اگر جایی یک روحانی مردم را به سمت خودش دعوت کرد، دکان و دستگاه و مرید بازی می‌شود و انحراف و کاسبی است. نمونه‌ این خطرات و انحرافات را در طول تاریخ مفصل داشته‌ایم. اما اگر روحانی گفت من فقط یک فلش راهنما هستم، آن وقت منِ تابلو راهنما باید محبوب و مقبول مردم هم باشم. چون اگر من را دوست داشتند پیامبر را دوست خواهند داشت. اگر به من و این لباس پیامبر اعتماد کردند به او اعتماد خواهند داشت.

امام صادق(ع) در جایی می‌فرمایند: «شما به ما منسوب هستید و شما را به اسم ما می‌شناسند، پس باعث زینت ما باشید. با مردم به زیبایی سخن بگویید. زبان‌های خود را از گفتار ناپسند بازدارید. حرف اضافه و زشت بر زبان نیاورید. به سوی خوبی‌ها دعوت کنید. برگ و گل بی‌خار باشید. با رفتارتان مردم را به خدا و اسلام دعوت کنید. باعث بی‌دین شدن آن‌ها نشوید. تقوا و پرهیزگاری داشته باشید. برای خدا بکوشید. راستگو باشید. امانت دار باشید. سجده طولانی داشته باشید. همسایه داری کنید. پیامبر اسلام برای این‌ها آمده است. هنگامی که یکی از شما در دین خود پرهیزگار باشد و راست بگوید و امانت داری کند و با مردم خوش اخلاق باشد خواهند گفت ببین این شخص شیعه جعفری است و این من را خوشحال می‌کند. مردم خواهند گفت این رفتار حاصل تعلیم و تربیت جعفر است. جعفر شیعیان خود را چنین آموزش داده است. اما اگر برعکس باشد ننگ و عارش به من می‌چسبد و مردم خواهند گفت این منش و رفتار جعفر است.»

مردم باید در رفتار منِ آخوند، پیغمبر(ص) را ببینند و احساس کنند پیغمبر این طوری بوده است. لذا نه تنها عیب ندارد که شخص روحانی و آخوند برای محبوبیت خودش کار کند، بلکه خودشان هم دستور داده‌اند، البته اگر الهی باشد و فلش و تابلوی راهنما باشد و دکان و دستگاه نباشد. اینجا روحانی وسیله و واسطه می‌شود. در دوران غیبت به خاطر چه می‌گویند که یک روحانی کفیل ایتام آل محمد(ص) است. برای اینکه این‌ها یتیم هستند. پدر وقتی بالای سر بچه‌هایش نباشد، ممکن بچه سر از کانون اصلاح و تربیت در بیاورد. روایاتی که مخصوصاً در دوره امام حسن عسگری(ص) در این‌باره آمده خیلی عجیب است. چون نزدیک شروع دوران غیبت بود و امام حسن عسگری(ص) می‌خواستند زمینه سازی ‌کنند. دائم تذکر می‌دهند که مواظب و مراقب باشید، این‌ها یتیم هستند. این‌ها بی‌کس و بی سرپرست هستند. مردم تعارف ندارند. تجربه نشان داده آنجایی که این رفتار و کردار را دیدند حتی بد‌ترین و معاند‌ترین افراد هم کوتاه آمدند.

-در باطن و حقیقت امر، چه دلیلی از آن طرف برای کوتاه آمدن معاند و مخالف وجود دارد؟

برای اینکه اولاً فطرتشان آن‌ها را به این سمت دعوت می‌کند و گرایش فطری دارند و ثانیاً این رفتار، رفتاری است که همه در مقابلش خاضع هستند. نمونه‌های متعددی از بعضی از روحانیون در سال‌های قبل داریم. می‌گویند در دوران جنگ بچه‌های محله‌ای سربه سر یک روحانی گذاشتند و توهین کردند و با توپ زدند و عمامه ایشان را انداختند. ایشان به جای اینکه با کسی که این کار را کرده بود درگیر شود، چیزی نگفت و رفت. از فردا صبح این روحانی دو تا نان سنگگ در خانه این جوان می‌داد و می‌رفت. می‌گفت این جوان را صبح بیدار نکنید که نان بگیرد، من به جایش نان می‌گیرم. می‌گویند بعد از چند روز کار به جایی رسید که آن جوان خودش شرمنده شد و با گریه سراغ آن روحانی رفت. ایشان گفت که من از دست تو ناراحت نیستم و می‌خواهیم با هم رفیق شویم. می‌گویند طوری شد که آن جوان، مسجدی شد و به جبهه رفت و شهید شد. جنازه‌اش را که به محل آوردند، همین حاج آقا نمازش را خواند. پیامبر آمده بود که مردم را اصلاح کند. این روحانی هم همین کار را انجام داد. پیامبر آمده بود که «طبیبٌ دوارٌ بطبّه» باشد.

در احوالات آیت الله بهاءالدینی نقل می‌کنند که ایشان در قم روزی از کوچه‌ای رد می‌شدند و بچه‌ها با چوب بازی می‌کردند و از اتفاق چوب به پای ایشان خورد و زخم شد و خون آمد. بچه‌ها تا چند روز می‌ترسیدند که ایشان را ببیند. بعد از چند روز یک جعبه شیرینی گرفتند و پیش ایشان رفتند که عذرخواهی کنند. ایشان گفتند که نه تنها من ناراحت نیستم بلکه از آن روز به بعد راهم را عوض کردم که مزاحم بازی شما نشوم. این‌ها از آن روز به بعد شیفته و مرید آقای بهاءالدینی شدند. اگر امروز دین باقی است، نظام روحانیت باقی است، اگر حوزه‌های علمیه باقی است، علیرغم همه تهدید‌ها و توطئه‌هایی که در طول تاریخ بر علیه روحانیت و دین مردم بوده، به این دلیل است که مردم در رفتار روزمره با روحانیت این رفتار‌ها را دیده بودند. آن وقتی که روحانی می‌آید با مردم از در محبت و خدمت و نشان دادن این جلوه‌های رحمانی رفتار می‌کند، خیلی چیزها درست می‌شود. در طول تاریخ نقش روحانی نقش قاضی هست، نقش پلیس هست، نقش پدر هست، نقش دادگاه خانواده هست. اگر مردم احساس کنند این تنها بویی از پیامبر(ص) است، می‌گویند که خودش دیگر چقدر بزرگوار است؟ شیفه پیامبر می‌شوند.

 

 _ در این بین جای بحث‌های علمی و کلامی کجاست؟ بالاخره بخش مهمی از معارف ما در این حوزه است.

پیامبر اکرم برای تبلیغ اسلام در میان توده مردم، با کسی بحث علمی نمی‌کرد که اینگونه او را جذب کند. البته بحث‌های علمی و کلامی در جای خودش لازم است و در واقع برای مخاطب خاص خودش قطعاً ضرورت دارد. اما متأسفانه ما از این طرف عمل می‌کنیم. شما نگاه کنید تمام رفتارهای دینی و تبلیغات دینی ما متمرکز بر شبهات علمی است. در حالی که مشکل مردم این است که در زندگی روزمره کمتر از آن دین بویی دریافت کرده‌اند. در طول تاریخ چالش‌های تئوریک و نظری بحث را به جایی برده که دین قوام و قدرت پیدا کند. اما چیزی که مسلم است این است که جذب توده مردم به دین و ایجاد علاقه و محبت نسبت به دین لازمه‌اش بحث‌های علمی و تخصصی نیست بلکه رفتار واقعی و عینی در زندگی روزمره است. چیزی که مردم در بیرون با آن ارتباط برقرار ‌کنند و آن را لمس کنند.

 _این شیوه برای تبلیغ دین در بین غیر مسلمان‌ها یا برای تبلیغ در خارج از کشور هم جواب می‌دهد؟

اتفاقا یک روحانی که ظاهراً در یکی از مراکز اسلامی در اروپا فعالیت می‌کرده می‌گفت که یک بار سوار تاکسی شده بودم و وقت پیاده شدن، راننده باقیمانده پول من را اضافه پرداخت کرد. یک لحظه به ذهنم خطور کرد که شاید من اشتباه کرده‌ام و مثلا کرایه همین‌قدر است و بقیه پول را بر نگردانم و پول را در راهی دیگر خرج کنم. دوباره با خودم گفتم که چه کاری است، بهتر است پول مردم را برگردانم. تا پول را برگرداندم و گفتم که پول اضافه دادی، گفت من عمداً اضافه دادم. برای اینکه مدتی است که راجع به اسلام تحقیق می‌کنم. گفتم که بهتر است بعد از این همه مطالعه، یک مسلمان را هم امتحان کنم که رفتارش چه طوری است. گفتم اگر اسلام دین درستی باشد، باید پیروان خودش را تربیت کرده باشد. حالا که پول را برگرداندی خیالم از حقانیت اسلام راحت شد. ایشان می‌گوید که راننده تاکسی رفت و من دیگر نتوانستم راه بروم و‌‌ همان کنار خیابان نشستم. یک لحظه به ذهنم خطور کرد که اگر آن اشتباه را می‌کردم، زندگی یک انسان و چه بسا سعادت یک نسل نابود می‌شد. فرقی نمی‌کند، مردم از همه جای دنیا باید رفتار درست را ببینند.

 تمام دعوای ما بر سر این موضوع است که آیا مردم باید به سراغ روحانی بروند یا روحانی به سراغ مردم برود. اگر به این نتیجه‌ رسیدیم که نقش روحانیت نقش درمانگری است، در آن صورت درمانگر باید به سراغ مردم برود. چه در مرحله پیشگیری از بیماری و چه در مرحله درمان. اگر در خانه نشستم و منتظر بودم که مردم به سراغم بیاید، همین وضعیتی که امروز اتفاق افتاده می‌شود.

 -نظر شما درباره اینکه روحانی کار اجرایی بکند یا در مناصب دولتی قرار بگیرد چیست؟ این مسئولیت‌ها با وظیفه اصلی‌اش که همان هدایت مردم است منافات دارد؟

 اتفاقاً این هم یکی از مسئولیت‌ها است. پدر در خانواده هم باید داد بزند و هم پول بدهد و هم بچه مریض را به بیمارستان ببرد. اگر فقط یکی از این مسئولیت‌ها را انجام بدهد، پدر کاملی نیست. روحانیت مسئولیت اجرایی‌اش سر جای خود، خطبه‌های نماز جمعه سر جای خود، فعالیت سیاسی سر جای خود، همه این‌ها هست، اما او باید همه مسئولیت‌های پدری را در جامعه باید ایفا کند. بچه زمانی از تنبیه توسط پدرش ناراحت نمی‌شود که شب قبل و هنگان بیماری و گرفتاری، پدر تا صبح بر سر بالین فرزندش نشسته باشد. در آن صورت وقتی پدر فرزند را تنبیه کرد، دست پدر را می‌بوسد. چون وقتی مریض بود بالای سرش بود، وقتی مسابقه داشت کنار زمین تشویقش می‌کرد، زمانی که در مدرسه می‌خواستند به او جایزه بدهند حضور داشت، در همه این عرصه‌ها پدر بود، اینجا هم هست و حق دارد تنبیه کند. اما اگر من پدری باشم که فقط توی گوش فرزندم بزنم و مسئولیت‌های دیگر را نادیده بگیرم، بچه از خانه فرار خواهد کرد. مردم این را می‌فهمند. روحانی ما باید با مهربانیش، محبتش، پدری‌اش، رأفتش، اخلاق، رفتار، کردارش جلوه‌هایی از آن رحمت و مهربانی و رأفت و کرامت پیامبر(ص) را مردم در رفتارش ببینند. حالا می‌تواند یک تابلو و فلشی باشد که مردم را به سمت آن حقیقت ببرد. بگوید من نمونه و اشتانتیون هستم، اصلش جای دیگر است. اگر این نمونه را تست کردی و خوب بود، حالا برو دنبال اصلش. آن وقت مردم به سمت پیامبر(ص) و اهل بیت(ع) شیفته می‌شوند.

رایةالهدی ، تارنمای هیئت کربلای بیت المهدی(عج) ، کــــــرج

:: بازدید از این مطلب : 2057
|
امتیاز مطلب : 8
|
تعداد امتیازدهندگان : 2
|
مجموع امتیاز : 2
نویسنده : گمنام
پنج شنبه 6 آذر 1393

استاد حسن رحیم پور ازغدی در سالگرد قبول قطعنامه 598، سلسله مقالاتی را با عنوان "محاجه ای برای امروز" در سال 1371 در روزنامه کیهان منتشر کرده بود، که به جهت قلم زیبا و احساسی ایشان، در پاسداشت هفته بسیج، مشرق اقدام به باز نشر آن مقالات نموده است که متن آن را از نظر می گذرانید:

بسیجی هنوز گرفتار همان محبت‌هایی است که بود، آن‌که مزه خون خویش چشیده دیگر چشم از این عالم فروبسته است و اگر هنوز بدن خویش را در کوچه‌های اجتماع، پس‌وپیش می‌کند، تنها از باب وفای به تقدیر است و احترام به آجالی که به خداوند منسوب هستند.

آن "وله" که بسیجی را هشت سال تمام با پای‌برهنه و چهره‌ای برافروخته، از این کوه به آن دشت و از آن نخلستان به این نیزار، به دنبال مرگی خونین و متعالی کشانده است، دم‌به‌دم تشدید می‌شود و به حدی می‌رسد که دیگر در جنگ و صلح، او را وا نمی‌نهد و اشتهایی که او را در خط مقدم و در بحرانی‌ترین لحظات عملیات، کمی پس‌ازآن‌که ‌تانک‌های دشمن به سمت خاک‌ریزها به حرکت درآمده و کمی پیش از آن‌که اولین آرپی‌جی زن‌ها فضای منطقه را لبریز از حس خدا و عشق و خون کند، فرامی‌گرفت، دیگر در هیچ کاری و هیچ زمانی دست از یقه او برنمی‌دارد.

کوهستان‌های صعب‌العبور مجاهدهاین وجد، بازهم تشدید می‌شود تا آنگاه‌که عاشق از خود و هر چه بوی خود می‌دهد، متنفر شده و با سرپنجه‌های خویش، پوست از تن خود می‌کند و در سکراتی که نه چشمی دیده و نه گوشی شنیده و نه هرگز بر هیچ دلی گذشته است، خود و همه آنچه را که در دسترس دارد، تفویض می‌کند ... و تفویض تنها مدرک برای یک عشق راست‌گوست.

در "خانقاه آتش"، آنجا که بسیجی‌ها دست در گردن تفنگ‌هایشان در زیر یک خرقه، "می" از دست یک ساقی گرفتند و در سماع خونینی، پای کوفتند که گرما را از "آتش جهاد" و برافروختگی را از "خون شهادت" و "وجد" را از سینه خمینی وام می‌گرفت، آن خانه‌به‌دوشان خط‌شکن، به حدودی از "ابتهاج" - هر یک به آن مقدار که با شأن او سازگار باشد - دست یافتند که جز کسانی که خود، از لبان شهادت، بوسه‌ای بر گرفته و یا لباسشان بوی خون‌گرفته باشد، ممکن نیست به یک ادراک صمیمی از آن رسیده باشند.

بسیجی‌های بی‌ریای ما که زخم ترکش‌ها را از چشم خلق پوشاندند تا از چشم خدا نیفتند، با زخم‌هایشان مناجات می‌کردند و درد را پس‌ از آن‌که با فشار دندان‌ها مهار و سربه‌زیر کرده و لابه‌لای گلبرگی از لبخندهای مردانه و معنی‌دار، پنهان می‌کردند، با چنان شیرینی و متانتی فرو می‌خوردند که گویی مردی در شام زفاف درحالی‌که همه میهمانان بدو چشم دوخته و مراقب اویند، نقلی دردهان می‌نهد و از شرم سرخ می‌شود. آنان درد و خون را به خدای متعال مربوط می‌کردند و سپس با چنان بهجتی به پیشوازش می‌رفتند که گویی حبیبه‌ای است که دیر کرده بود. آن درد مقدسی که شیرین‌ترین شکنجه‌هاست. لذت "درد برای خدا"، آن لذتی که هیچ نسبتی با عالمی که ما دران بسر می‌بریم ندارد و هر که شناخت و چشید، دیگر هیچ شکری به دهانش شیرین نیامد.

سینه‌هایشان جز یاد خدا را مهمان نمی‌کرد و دست‌هایشان جز به دامان خدا نمی‌گرفت و پوتین‌هایشان جز به غبار راه خدا رنگ خاک نگرفته، راهی که از کوهستان‌های "صعب‌العبور مجاهده می‌گذرد تا به فلات تفویض رسد و از آن نیز عبور کند تا به گلستان وصل رسد و ناگهان خود را چشم در چشم خدا، درحالی‌که از تو راضی است و آغوش خویش را برایت گشوده است، بیابی، خود را به روی پای خدا بیندازی، تو بگریی و او بنوازد.

کوهستان‌های صعب‌العبور مجاهدهبسیجی‌ها اعمالشان مثل "روز" عریان بود و از شب پوشیده‌ترش می‌داشتند پا به منطقه که می‌گذاردند و دست بر قبضه تفنگ که می‌نهادند، ملحفه‌ای از سکوت و شرم سر خویش می‌کشیدند. در دل آتش فرورفته و در آن غل می‌کردند و با چنان سربه‌زیری و خود فراموشی چنین می‌کردند که گویی آنان تنها تماشاگرند؛ از زیر زنجیر تانک‌ها ثواب درآورده و با "غرش" توپخانه‌ها تسبیح می‌گفتند.

برای شرکت در عملیات، پارتی‌بازی کرده و شناسنامه‌هایشان را دست‌کاری می‌کردند. آنان به دنبال بهانه برای شهید شدن می‌گشتند. جوهره اصلی بسیجی، نظامی‌گری او نبود، همه طراحان نظامی جهان را دست‌برسر و کلافه کرده بود ولی این نبود آنچه بسیجی حق داشت بدان ببالد و سر به آسمان بساید. چیز دیگری در این میانه بود که در هیچ ارتش دیگری این دنیا نبود. چیزی بود که جز مثل سینه بسیجی، به هیچ خانه راضی نبود. "عشق خدا بود"، عشقی که خمینی نماینده خدا در زمین، در دهان فرزندانش قطره‌قطره چکانده بود، چون کبوترانی که دانه‌های حیات را در دهان جوجه‌های خویش به‌نوبت می‌نهند؛ و بسیجی‌ها در آستانه شهادت نزدیک‌ترین و مطمئن‌ترین راه به‌سوی بهشت، صف به صف، این پا و آن پا کرده و زیر لب ترنم می‌کردند: خدایا کی رسد نوبت به من؟ یاران همه رفتند.

ریاضی‌ترین محاسبات فنی و عملیاتی، برای ترتیب‌دادن یک عملیات بسیجی کافی نبود. پیش و پس‌ از آن، ریاضت قلب بزرگ بسیجی بود که در مشت کسی جز آن بسیجی پیر تارک‌دنیا، قرار نمی‌گرفت. آقایی که دست بچه‌ها را گرفت و پابه‌پا برد و راه و رسم ترک دنیا و هجرت از بدن را آموخت. آقایی که به همه قانون‌ها، همه رسم‌ها و التزام‌هایی که در طول قرن‌ها در اثر هم‌نشینی با دنیا جان‌ودل‌ها را تسخیر کرده بود، خندید و خنداند و رفت. آقایی که یاد داد تنها تکنیکی که برای فتح حقیقی دنیای خارجی، هست ترک دنیای درونی است.

بسیجی، دست‌پرورده نائب ولی‌عصر بود و برای همیشه سرباز ولیعصر خواهد ماند؛ و بر سر پیمانی که بسته بود ایستاده است. پابه‌پای "رهبری نظام"، برای جنگ‌هایی که فردا و پس‌فردا در پیش است تا شهادت یا فتح همه سنگرهای کلیدی جهان.

ادامه دارد...

رایةالهدی ، تارنمای هیئت کربلای بیت المهدی(عج) ، کــــــرج

:: بازدید از این مطلب : 2333
|
امتیاز مطلب : 4
|
تعداد امتیازدهندگان : 1
|
مجموع امتیاز : 1
نویسنده : گمنام
پنج شنبه 6 آذر 1393

استاد حسن رحیم پور ازغدی در سالگرد قبول قطعنامه 598، سلسله مقالاتی را با عنوان "محاجه ای برای امروز" در سال 1371 در روزنامه کیهان منتشر کرده بود، که به جهت قلم زیبا و احساسی ایشان، در پاسداشت هفته بسیج، مشرق اقدام به باز نشر آن مقالات نموده است که متن آن را از نظر می گذرانید:

بسیجی شهید شد تا میلیاردر به فقیر نخندد// اماده انتشارآن بسیجی که ما از او سخن گفتیم و فردا
همیشه دل شوریدگان تاریخ و همه آن‌ها که بویی از انسانیت برده و دمی چشم در چشم انسان خیره شده باشند، از وی سخن خواهند گفت که مدام آستین لباسش را پایین می‌کشد تا جای بوسه امام بر بازوانش را نامحرمان نبینند، همو که هرگاه "سفره آتش" پهن شد، معرکه‌دار بود و وقتی‌که "سفره آش" پهن است و دوران رجزخوانی نامزدهاست، سر را به زیر افکنده و راه خود را می‌رود و حال و حوصله معرکه‌گیری ندارد و همان "بی‌نامی" را ترجیح می‌دهد و به جامعه و ارتباطات اجتماعی، نه به چشم طعمه و نان‌دانی بلکه به چشم زمینه‌هایی برای اصلاح انسان و موضوع‌هایی برای تکلیف می‌نگرد. آن بسیجی که با چنان آرامشی از بدن خویش فاصله می‌گرفت که ما از لباس‌هایمان، آری او هم‌اکنون نیز در میان ماست.

همان بچه‌های سر به آسمان سوده که به نام مادرشان زهرا (س) شبانه جشن خون و آتش بپا می‌کردند، راه‌های جبهه‌ها را از خانه‌های خویش در کوچه‌پس‌کوچه‌های جنوب شهر، بهتر می‌شناختند و جبهه وطن دوم آنان و تفنگ جزئی از پیکرشان شده بود.

آن‌ها که بالش سرشان قنداقه تفنگ و تشک زیرشان خاک بیابان، لحافشان، آسمان پرستاره خدا بود. آری همان بچه‌ها امروز هم در همین جامعه و در همین شهرها زندگی می‌کنند و همان قلب‌ها در سینه‌هایشان می‌تپد.

این جامعه پیش چشم کسانی است که برای اصلاح آن از آنچه در رگ‌هایشان می‌دوید، مایه گذاشتند، سیاست خارجی آن، سمت‌وسوی حرکت اقتصادی آن، اوضاع سیاست، جامعه و همه ریز و درشت آنچه می‌گذرد، در دیدرس دیده‌بانان دیروز جبهه‌هاست.

اوضاع فرهنگی و آداب اجتماعی و اخلاقی مردم نیز روند عمومی تبلیغات و رسانه‌های گروهی، در داخل و خارج کشور را می‌فهمند و اخلاقیات و عملکرد تک‌تک مسئولین بالا و پایین را در تهران و شهرستان‌ها لحاظ می‌کنند. این بچه‌ها که بی‌سر و صداترین جوانان این قرن‌اند، بااحساس‌ترین آن‌هایند.

از فاهمه‌ای قوی، شامه‌ای تیز و ایمانی لایزال برخوردارند، زود می‌فهمند اما در عکس‌العمل خوددارند؛ آنان می‌دانند چه وقت باید چه چیز را چگونه گفت یا نگفت؛ اما این را نیز می‌دانند که بدون تصمیم‌های بزرگ، بدون دست زدن به ریسک‌های بزرگ، آری بدون عزم جدی برای در هم ریختن بنیادهای اقتصادی موجود در کشور و نیز در همه جهان به تکلیف عمل‌نکرده‌ایم.

بسیجی شهید شد تا در یک شهر خانواده‌هایی با صرف میلیون‌ها تومان در روز به ریش خانواده‌هایی که از ابتدایی‌ترین نیازهای یک زندگی محروم است، نخندد.

بسیجی برای آب‌ونان نجنگید و کیست که این را نداند؟ بسیجی برای سهمیه سیاسی نجنگید. برای مشتی خاک و سرود ملی و یا کینه‌های تاریخی نجنگید و چنانچه خود در سرخ‌ترین مقاطع جنگ گفت، برای نگاه‌های متوقعانه رسول‌الله (ص)، برای آرمان‌های علی (ع) و دردهای بی‌صدای فاطمه (س) زهرا جنگید، برای بهشت، برای تطهیر زمین و برای حریم حسنات جنگید.

بسیجی جنگیده است تا در این کشور تقوی و جهاد ملاک اصلی باشد و دیگر "سرمایه " و "رابطه " حرف آخر را نزند.

بسیجی برای دنیا نجنگید، برای "خود " و یا آرمان‌های پست مادی دست به سلاح نبرد و گام در کام آتش ننهاد، او به براندازی فسق علنی و فساد اجتماعی می‌اندیشید.

بسیجی جنگید تا در مملکت امام زمان احتکار، غصب و تکدی برچیده شود، رشوه ندهند و رشوه نگیرند، از اموال بیت‌المال استفاده شخصی نشود، ساده زیستی یک افتخار اجتماعی و نه یک ننگ اجتماعی، تلقی شود.

آری اما بسیجی می‌داند جامعه ایده آل محمدی(ص)، تقدیم شدنی نیست، به دست آوردنی است و آنچه علیرغم ناگواری‌های اجتماعی به فرزندان شهادت‌طلب امام خمینی(ره) تسکین و امید می‌دهد، این است که نظام ما نیز یک نظام بسیجی است.

رهبری آن به دست باکفایت بسیجی جانباز، "سید علی خامنه‌ای (دام‌ظله)" است که زندگی‌اش و روحیاتش بوی بسیجی می‌دهد و زبانش زبان بسیجی است و هیچ‌گاه از شهادت به سبک بسیجی فاصله نگرفته است.

آری چنین نظامی همان گوهری است که بسیجی‌های ترکش‌خورده و بی‌خانمان و خودسوز ما، آن شهدای زنده که قلب اجتماع‌اند، تقریباً و همگی از میان فقرا و محرومین برخاسته‌اند، باید همچنان شب‌ها بیدار بمانند و در نبرد الهی فقر و غنا، کشیک بدهند.

رایةالهدی ، تارنمای هیئت کربلای بیت المهدی(عج) ، کــــــرج

:: بازدید از این مطلب : 2255
|
امتیاز مطلب : 5
|
تعداد امتیازدهندگان : 1
|
مجموع امتیاز : 1
نویسنده : گمنام
پنج شنبه 6 آذر 1393

امام محمد باقر عليه السلام : خداوند متعال، هر شبِ جمعه، از آغاز شب تا پايان آن، از فراز عرش خويش ندا مى‌دهد: آيا بنده مؤمنى نيست كه تا پيش از سپيده دَم، مرا براى آخرت و دنيايش بخواند و من، پاسخش دهم؟
آيا بنده مؤمنى نيست كه تا پيش از سپيده دَم از گناهانش به درگاه من، توبه كند و من هم به سوى او بازگردم [و توبه اش را بپذيرم].
آيا بنده مؤمنى نيست كه من روزى‌اش را بر او تنگ كرده باشم و او تا پيش از سپيده دَم، افزايش در روزى اش را از من بخواهد و من بر روزى او بيفزايم و به آن گشايش دهم؟
آيا بنده مؤمنِ زندانى و غم زده‌اى نيست كه از من بخواهد از زندان آزاد و رهايش كنم؟
آيا بنده مؤمنِ ستم ديده‌اى نيست كه تا پيش از سپيده دَم از من بخواهد كه دادش را بستانم و من انتقام او را بگيرم و داد وى بستانم؟
و تا سپيده دَم، به اين ندا ادامه مى‌دهد.

متن حدیث:

انَّ اللّه َ تَعالى لَيُنادى كُلَّ لَيْلَةِ جُمُعَةٍ مِنْ فَوْقِ عَرْشِهِ مِنْ اَوَّلِ اللَّيلِ اِلى آخِرِهِ : اَلا عَبْدٌ مُؤمِنٌ يَدْعونى لاِخِرَتِهِ وَ دُنْياهُ قَبْلَ طُلوعِ الْفَجْرِ لاُِجيبَهُ ؟ اَلا عَبْدٌ مُؤمِنٌيَتوبُ اِلَىَّ مِنْ ذُنوبِهِ قَبْلَ طُلوعِ الفَجرِ فَاَتوبَ عَلَيْهِ ؟ اَلا عَبدٌ مُؤمِنٌ قَد قَـتَّرتُ عَلَيهِ رِزقَهُ فَيَساَ لَنِى الزِّيادَةَ فى رِزقِهِ قَبلَ طُلوعِ الفَجرِ فَاَزيدَهُ وَ اُوَسِّعَ عَلَيهِ ؟ اَلا عَبدٌ مُؤمِنٌ سَقيمٌيَساَ لُنى اَن اَشفيَهُ قَبلَ طُلوعِ الفَجرِ فاُعافيَهُ ؟ اَلا عَبدٌ مُؤمِنٌ مَحبوسٌ مَغمومٌ يَساَ لُنىاَن اُطلِقَهُ مِن حَبسِهِ وَ اُخَلِّىَ سَربَهُ ؟ اَلا عَبْدٌ مُؤمِنٌ مَظلومٌ يَساَ لُنى اَن آخُذَ لَهُ بِظُلامَتِهِقَبلَ طُلوعِ الفَجرِ فَاَ نْتَصِرَ لَهُ وَ آخُذَ لَهُ بِظُلامَتِهِ ؟ قالَ عليه السلام : فَلا يَزالُ يُنادى بِهذا حَتّى يَطلُعَ الفَجرُ؛



«تهذيب الأحكام ، جلد 3، صفحه 5 »

 

رایةالهدی ، تارنمای هیئت کربلای بیت المهدی(عج) ، کــــــرج

:: بازدید از این مطلب : 2071
|
امتیاز مطلب : 5
|
تعداد امتیازدهندگان : 1
|
مجموع امتیاز : 1
نویسنده : گمنام
پنج شنبه 6 آذر 1393

شاید ۷۷ سال پیش هیچ کس فکر نمی کرد کودکی که در یک خانواده ماهیگیر در حومه منامه متولد شده، تبدیل به یک ستاره شود؛ ستاره ای که ساکنان کاخ شیخ نشین منامه را همیشه از وجود خود نگران کند.

«شیخ عیسی قاسم» برجسته ترین عالم شیعه در بحرین است؛ عالمی که به عقیده بسیاری از تحلیل گران، قلب های مردم بحرین با انگشت او جهت می گیرد.

نام شیخ اما در ایران بیشتر با شروع قیام مردم بحرین علیه آل خلیفه شناخته شد؛ آنجایی که مردم شیخ سفید مویی را می دیدند که با حرارت علیه جنایات آل خلیفه با همراهی آل سعود سخنرانی می کند و مردم رنج دیده این کشور را به دفاع در برابر جنایات این رژیم فرا می خواند.

جایگاه شیخ عیسی قاسم در بحرین به گونه ای است که ۴ سال گذشته از آغاز قیام مردم بحرین تا کنون |آل خلیفه هیچگاه جرات دستگیری و زندانی کردن وی را نداشته است، اما طی یک سال و نیم گذشته دوبار به منزل این رهبر دینی بحرین حمله کرده و به خانواده و فرزندان شیخ جسارت کرده است.

نکته قابل توجه آنکه در یورش سال گذشته و همچنین یورش روز گذشته به منزل شیخ، در زمانی انجام شد که شیخ در منزل حضور نداشت و این نشان دهنده ترس حاکمان آل خلیفه از جسارت مستقیم به این عالم بحرینی است.

در این میان بررسی ابعاد زندگی و جایگاه شیخ عیسی قاسم می تواند جایگاه این عالم بزرگ را هرچه بیشتر نمایان کند.

رهبر انقلاب بحرین را بیشتر بشناسیم/ شاگرد شجاع مکتب «شهید صدر»

شیخ عیسی قاسم متولد سال ۱۳۱۷ در منطقه دراز بحرین از خانواده ای عادی اما مقید به اصول مذهبی به دنیا آمد.

وی در دوران تحصیلات ابتدایی در محل زندگی خود نبوغ سرشار خود را نشان داد و به همین دلیل برای ادامه تحصیل راهی منامه پایتخت بحرین شد اما تحصیل در دبیرستان نتوانست مانع گرایش او به علوم دینی شود و عیسای جوان شبانه خود را به مجلس در شیخ عبدالحسین حلی یکی از علمای بزرگ شیعه بحرین رسانده و از درس او استفاده می کرد.

شیخ جوان در سال ۱۳۴۱ برای یادگیری علوم دینی راهی نجف اشرف شد و در آنجا از محضر عالم شهید آیت الله سید محمد باقر صدر استفاده کرد.

شیخ عیسی قاسم پس از دفاع مقدس، راهی ایران شد و از محضر اساتیدی مانند آیت الله فاضل لنکرانی و سید محمود شاهرودی استفاده کرد. سفر شیخ به ایران اما در شناسایی او به عنوان عالمی متدین و شجاع تاثیر بسیار داشت و رهبر معظم انقلاب با همین شناخت شیخ را به عنوان نماینده بحرین در مجمع جهانی اهل بیت برگزیدند.

شیخ عیسی قاسم تا سال اواخر سال ۱۳۷۹ در ایران حضور داشت و سپس برای نقش آفرینی در تحولات بحرین به زادگاه خود بازگشت.

فضای سیاسی بحرین از آغاز استقلال این کشور شاهد حضور و تاثیر گذاری شیخ عیسی قاسم بوده است.

وی در سال ۱۳۵۰ شمسی پس از استقلال این کشور از ایران، با اصار مردم بحرین به کشورش بازگشت و به نقش آفرینی در تدوین قانون اساسی بحرین پرداخت.

وی همچنین با رای مردم بحرین به مجلس موسسان راه پیدا کرد و همزمان در مجلس ملی این کشور نیز برگزیده شد و تا زمان انحلال این کجلس عضو آن بود.

این عالم دینی در میان فعالیت های سیاسی خود از تلاش برای فعالیت های تشکیلاتی مذهبی نیز غافل نمایند و «جمعیت بیداری اسلامی» را در در اوایل دهه ۵۰ شمسی تشکیل داد.

شیخ عیسی قاسم اما پس از قیام مردم بحرین که به انقلاب ۱۴ فوریه معروف شد دور جدیدی از فعالیت های خود را علیه رژیم آل خلیفه و راهنمایی مردم برای پیروزی آغاز کرد.

با آغاز قیام شیخ عیسی قاسم رهبری و هدایت اعتراض‌های مسالمت آمیزمردمی در بحرین را جهت تبیین ظلم و ستم آل خلیفه و مطالبه حقوق برحقشان از این خاندان ستمگر برعهده گرفت.

در این میان پیشنهاد های آل خلیفه برای مذاکره با انقلابیون که با هدف منحرف کردن قیام مطرح می شود، همواره با هوشمندی شیخ عیسی قاسم رد شده؛ پیشنهاد هایی که همزمان با آن دستگیری و به شهادت رساندن انقلابیون بحرین ادامه دارد.

محبوبیت شیخ در بحرین/ مردمی که برای عالمشان جان می دهند

در جریان اوج گیری قیام مردم بحرین آل خلیفه و آل سعود که نیروهای نظامی خود را عازم بحرین کرده، هیچگاه جرات طرح موضوع دستگیری و یا زندانی کردن شیخ عیسی قاسم را ندارند زیرا این موضوع بارها از سوی علما و مبارزان بحرینی به عنوان خط قرمز میان قیام مسالمت آمیز با شیوه های دیگر مبارزه قرار دارد.

در سال ۱۳۹۰ وزارت دادگستری بحرین نامه ای توهین آمیز علیه شیخ عیسی قاسم منتشر کرد و وی را به تلاش برای ایجاد نا آرامی در بحرین متهم کرد.

انتشار این نامه منجر شد که در روز جمعه تمام نماز جمعه سراسر پایتخت منامه تعطیل و همه مردم نماز جمعه را به امامت شیخ عیسی قاسم در مسجد امام صادق (ع) (مسجدی که شیخ در آن اقامه نماز می کند) اقامه کنند.

از دیگر نشانه های علاقه مندی شدید مردم به شیخ تظاهراتی بزرگی است که دعوت وی در سراسر بحرین صورت گرفت.

پس از آنکه پادشاه بحرین در سخنرانی تلویزیونی خود مخالفانش را «اندک» خطاب کرد شیخ عیسی قاسم فرمان راهپیمانی مسالمت آمیزی با عنوان «لبیک یا بحرین» را صادر کرد که به بزرگترین راهپیمایی در تاریخ بحرین تبدیل شد و بیش از نیمی از مردم بحرین در آن شرکت کردند.

این راهپیمایی بزرگ در افکار عمومی جهان به همه پرسی مردم بحرین معروف و حتی خود شیخ عیسی قاسم نیز در صف اول آن حضور پیدا کرد.

پس از حمله سال گذشته ماموران رژیم آل خلیفه به منزل شیخ گروه های مختلف مردمی در سراسر بحرین اقدام به راهپیمایی کردند که در جریان آن تعدادی از جوانان انقلابی شهید، زخمی و دستگیر شدند.

یورش روز گذشته نظامیان آل خلیفه خیابان های منامه و دیگر شهرهای بحرین را به عرصه دفاع مردم این کشور از عالم دینی شان تبدیل کرد.

شیخ از نگاه دیگران/ تعبیر جالب رهبر انقلاب درباره عیسای بحرین

علمای جهان اسلام و تشیع به واسطه حضور شیخ عیسی قاسم در مجمع جهانی اهل بیت تعابیر و اظهارات بسیاری را درباره جایگاه علمی و معنوی وی بیان کرده اند اما تعبیر رهبر معظم انقلاب درباره شیخ شاید جالب ترین آن باشد.

حضرت آیت الله خامنه ای شیخ عیسی قاسم را که نماینده ایشان در بحرین نیز بوده اند ستاره‌ای در آسمان تشیع توصیف نموده و فرمودند: «اینجانب به وجود شیخ افتخار می‌کنم»

این تعبیر رهبر انقلاب درباره شیخ عیسی قاسم نشان از جایگاه رفیع شیخ نزد ایشان و جایگاه استراتژیک وی در کشور بحرین دارد.

حجت الاسلام شیخ اسد قصیراز اعضای دفتر استفتائات مقام معظم رهبری که مسؤولیت انتقال استفتائات مقلدان عرب زبان ایشان را بر عهده دارد، درباره دیدگاه رهبر معظم انقلاب در مورد شیخ قاسم گفته است: «اگر من هم در بحرین بودم خود را ملتزم به دیدگاه ها و مواضع سیاسی حضرت شیخ عیسی می دانستم و اگر از سیدنا القائد نیز سؤال شود قطعاً پاسخ ایشان نیز همین خواهد بود»

آیت الله مصباح یزدی نیز در خاطره ای سفر خود به بحرین به شخصیت شیخ عیسی قاسم اشاره کرده و می گوید: «من پیش از سفرم به بحرین، شیخ عیسی را که از اعضای مجمع جهانی اهل بیت(ع) و نماینده آیت الله خامنه‌ای مدظله العالی بودند، می‌شناختم. سابقه آشنایی من با ایشان به جلسات مجمع و حضور ما در آنجا بازمی‌گردد و من هیچ‌گاه جز علم و تقوا و پرهیزگاری چیزی از ایشان ندیدم و با هیچ یک از علمای بحرین به اندازه شیخ عیسی آشنا نیستم و نمی‌توانم آنها را با شیخ عیسی مقایسه کنم»

علامه مصباح با اشاره به انتخاب شیخ عیسی قاسم به عنوان عضو مجمع جهانی اهل بیت توسط رهبر انقلاب می گوید: «بی‌شک انتخاب ایشان توسط رهبر معظم انقلاب برای عضویت در مجمع جهانی اهل بیت(ع) به دلیل ارجحیت شیخ بر سایر علمای کشور بحرین است و در یک کلام، باید بگویم من مرید و دوستدار ایشان هستم و همواره برای آن شیخ جلیل القدر دعای خیر می کنم»

آیت الله مصباح همچنین پیش از سفر به بحرین، تأکید کرده بود که تنها زمانی پا به خاک این کشور خواهم گذاشت که شیخ عیسی به من اذن دهد و پس از خوشامدگویی و اعلام آمادگی شیخ عیسی، وی اقدام به سفر به بحرین نمود.

علامه سید عبدالله الغریفی که خود از علمای بزرگ و محبوب بحرین است درباره عظمت مقام شیخ قاسم می گوید: «من تا این لحظه به هیچ شخصیت بزرگی به اندازه شیخ عیسی احمد قاسم، ایمان عمیق نداشته ام و در مورد رهبری ایشان در چنین سطحی، به هیچ وجه نگران و مردد نیستم»

حجت الاسلام شیخ علی سلمان، رئیس فراکسیون "الوفاق" بحرین که مقامات این کشور تلاش بسیاری دارند که با ترویج شایعات مختلف، روابط وی با شیخ را شکرآب توصیف کنند و به این شایعه دامن بزنند، بارها در سخنرانی های مختلف خود، عظمت مقام شیخ قاسم را ستوده و به شاگردی وی افتخار کرده و مردم را به تبعیت از دستورات و فرامین شیخ توصیه اکید کرده است.

جرقه بزرگ زده می شود؟

بدون شک تعرض دوباره رژیم آل خلیفه به منزل شیخ عیسی قاسم از سوی علمای اسلام و گروه های مقاومت بی پاسخ نخواهد ماند، همانگونه که در جریان حمله قبلی نیز گروه های مقامت لبنان از جمله حزب الله و گروه های مقاومت عراق در برابر آن موضع جدی گرفتند.

این اقدام رژیم آل خلیفه می تواند جرقه بزرگی را که پس از آغاز انقلاب ۱۴ برای برچیده شدن این رژیم نیاز بود را فراهم کند.

شیخ عیسی قاسم به عنوان بزرگترین عالم دیگری بحرین قطعا در تحولات آینده بحرین مانند همیشه تاثیر گذار خواهد بود و هرگونه تعرض آل خلیفه به وی می تواند قیام مردم بحرین را وارد فاز جدی تری کند.

منبع: فارس
رایةالهدی ، تارنمای هیئت کربلای بیت المهدی(عج) ، کــــــرج

:: بازدید از این مطلب : 2323
|
امتیاز مطلب : 1
|
تعداد امتیازدهندگان : 1
|
مجموع امتیاز : 1
نویسنده : گمنام
دو شنبه 3 آذر 1393

یکی از موضوعات بایسته واکاوی، بررسی درستی یا نادرستی نحوست برخی ایام است و این نوشتار می کوشد تا ضمن بررسی آیات و روایات این موضوع ، به طور خاص، به بررسی مساله نحوست ماه صفر بپردازد و در نهایت عدم همسویی این پندار را با آموزه های دینی اثبات کند.

 

مفهوم شناسی سعادت و نحوست

 

«سعادت» در لغت به معنای خوشبختی، خجستگی، نیک بختی، میمنت و پیروزی است و در مقابل شقاوت و بدبختی قرار دارد. از این رو به روزی « سعید» گفته می شود که برای انسان مایه خوش بختی باشد و به میمنت و خجستگی نیز به پایان برسد.(1)

 

ولی در اصطلاح دیدگاه های متفاوتی در مورد «سعادت» وجود دارد. یکی از دانشمندان غربی می گوید: « یکی از بزرگان گذشته 288 عقیده مختلف را درباره خوشبختی نقل می کند که تمام این عقاید را فیلسوفان و بزرگان جهان اظهار داشته اند و هریک از آن ها برای وصول به خوشبختی راه متفاوتی را نشان داده اند.» (2) 

 

استاد مطهری در این باره می گوید: طرح و تنظیم برنامه سعادت فرع بر این است که انسان با تمام استعدادهای مکتومی که دارد، شناخته شود؛ زیرا سعادت، از شکفته شدن استعدادها و بروز و فعلیت یافتن قوه ها پیدا می شود. سعادت حقیقی، وقتی حاصل می شود که تمام استعادادهای انسانی، بالاخص استعدادهای عالی وجود وی، از قوه به فعلیت برسد. (3)

 

اما «نحس» در لغت به مفهوم نا مبارک و شوم بودن چیزی یا کسی، بداختر، نامبارک و بدبختی است. راغب اصفهانی در بیان معنای نحس می گوید: اصل نحس، به معنای قرمزی افق و شبیه نحاس(مس یا سرب مذاب) یا آتش بدون دود است که برای شومی، مثل شده است. (4)

 

اعتقاد عمومی به نحوست و سعادت ایام

 

یکی از مسایل مهمی که در میان ملل و اقوام مختلف مورد توجه بوده و مردم کم و بیش بدان معتقد بوده اند، «سعادت و نحوست ایام» است. آنان بعضی از روزهای سال، ماه و هفته یا برخی از ساعات روز را «سعید و مبارک» و بعضی دیگر را« نحس و شوم» می شمردند. همین اعتقاد سبب می شد که در روزهای مبارک، اعمالی همچون دعا، عبادت، دید و بازدید یا ازدواج را انجام دهند و متقابلا در ایام شوم، از انجام دادن بعضی کارها اجتناب ورزند.

 

در میان مسلمانان و ما ایرانیان نیز نمونه هایی از این قبیل به چشم می خورد؛ چنان که اعتقاد به مبارک بودن روز مبعث، عیدهای فطر و قربان یا روز جمعه و نیز شوم بودن عاشورا، درمیان مسلمانان رواج دارد. همچنین اعتقاد به برکت و سعادت نوروز، و بد یمنی و نحوست روز سیزدهم فروردین و انجام مناسک سیزده به در، در میان ما ایرانیان وجود دارد و یکی از مصادیق این بحث که هر ساله مورد توجه برخی مسلمانان واقع شده نحوست ماه صفر است.

 

علت نامگذاری ماه صفر

 

ماه صفر، دومین ماه قمری پس از محرم الحرام است. در دوران جاهلیت این ماه را « ناجز» می نامیدند. در دلیل نام گذاری این ماه، دو جهت ذکر شده است؛ یکی این که از« صفره» به معنای زرد گرفته شده؛ زیرا زمان انتخاب این نام، مقارن فصل پاییز و زردی برگ درختان بوده است. (5) دوم آن که از «صفر» به معنای تهی و خالی گرفته شده است(6) چرا که مردم پس از پایان ماه های حرام، روانه جنگ می شدند و شهرها خالی می شد. (7)     

 

ماه صفر نزد شیعیان

 

شیعیان دوازده امامی و محبان اهل بیت علیهم السلام ماه صفر را از ایام سوگواری سال می دانند، زیرا در ابتدای این ماه بازماندگان کربلا را به اسیری وارد شام نمودند و آنان را در فشار روحی و روانی قرار دادند. هم چنین بیستم این ماه، مصادف با اربعین شهادت امام حسین علیه السلام و یاران ایشان در کربلا است. بنا به روایت علمای شیعه و برخی از عالمان اهل سنت، در 28 صفر، رحلت جانگداز رسول گرامی اسلام حضرت محمد (ص) و شهادت سبط ایشان حضرت اما حسن مجتبی علیه السلام و نیز در آخر این ماه شهادت حضرت علی بن موسی الرضا (ع) واقع شده است. بدین جهت شیعیان در این ماه همانند ماه محرم به سوگواری می پردازند.

 

دیدگاه موافقان و مخالفان نحوست ایام

 

درباره نحوست ایام، از دیرباز دیدگاه های مختلفی وجود داشته است؛ به گونه ای که برخی آن ها را ویژگی ذاتی زمان دانسته اند و برخی نیز قائل به مساوات ایام و عدم تفاوت در ویژگی های زمان بوده و تعریف سعد و نحس را ز باب اتفاقات پیش آمده در آن دانسته اند.

 

1. دیدگاه موافقان: این عده نحس بودن روز یا مقداری از زمان را به این معنا می دانند که تاثیر مرموز و ناشناخته ای در روزها و شب ها وجود دارد که آثار آن را احساس می کنیم؛ اما علل آن برای ما مبهم است. در آن زمان جز شر و بدی، حادثه ای روی نمی دهد و اعمال آدمی، یا دست کم نوع خاصی از اعمال، برای صاحب آن، برکت و نتیجه خوبی ندارد. سعد بودن یا خوش یمنی روز، درست برخلاف این است. شهید مطهری ضمن مثالی به بیان این دیدگاه می پردازد و می گوید : قائلین به سعادت ذاتی ایام، عید غدیر را از آن جهت که در روز هجدهم ذی الحجه واقع شده، روز مبارک و سعیدی می دانند؛ یعنی این روز مبارک است. اعم از این که در این روز حادثه ای واقع شده یا نشده باشد، یعنی بخت حادثه یوم الغدیر بلند بوده است که در این روز واقع شده است...و نیز دهم محرم را روزی می دانند که از اولی که عالم ساخته شده، بد و شوم ساخته شده و حادثه کربلا در روزی واقع شده که بالذات شوم بود. هر سال که روز دهم محرم می آمد، روز شومی می آمد. از زمان حضرت آدم (ع) این روز شوم بوده و تا قیامت هم شوم خواهد بود.(8)  

 

2. دیدگاه مخالفان: در مقابل دیدگاه فوق، عده ای می گویند: هر یک از روزهای سال روز خداست و هیچ روزی به خودی خود نحس یا مبارک نیست؛ بلکه این اتفاقات است که بعضی از روزها را در نظر ما مبارک یا نحس می کند؛ مثلا شب قدر به واسطه نزول قران مبارک است و روزی که قوم عاد به واسطه عذاب خدا دچار تندباد شد به نحوست معروف گردید.

 

علامه طباطبایی در تفسیر شریف المیزان می فرماید: ما به هیچ وجه نمی توانیم بر سعادت روزی از روزها یا زمانی از زمان ها یا نحوست آن، برهان اقامه کنیم؛ زیرا طبیعت زمان از نظر مقدار به گونه ای است که اجزای آن مثل هم است و یک چیز به شمار می آید. (9) ایشان در جای دیگر از تفسیر خود می نویسد: اخباری که درباره نحوست و سعادت ایام وارد شده بیش از این دلالت ندارد که این سعادت و نحوست به خاطر حوادث دینی است که بر حسب ذوق دینی و یا بر حسب تاثیر نفوس یا در فلان روز، ایجاد حسن کرده و یا باعث قبح و زشتی ان شده؛ اما این که خود آن روز و یا آن قطعه از زمان متصف به میمنت و یا نحوست شود و تکوینا خواص دیگری داشته باشد که سایر زمان ها آن خواص را نداشته باشد، از آن روایات برنمی آید.(10)

 

شهید مطهری نیز اساس این تفکر را مخدوش دانسته و می گوید: نه عقل می تواند این تفکر را قبول کند و نه از نظر شرع می توان تاییدی برآن آورد. از این رو، ایشان قائل به آن است که اتفاقات و حوادث پیش آمده در ایام باعث گردیده که ما برخی از ایام را مبارک و برخی دیگر را نحس بدانیم؛ به عنوان مثال هجدهم ذی الحجه چون در این روز برای ما حادثه مبارکی رخ داده است آن را مبارک می شماریم. هجده ذی الحجه مبارکی خود را از حادثه غدیر دارد؛ نه حادثه غدیر از هجدهم ذی الحجه. همچنین دهم محرم شومی خودش را از شهادت امام حسین (ع) دارد نه کشته شدن و قتل امام حسین(ع) شومی خود را از دهم محرم. (11)

 

نحوست و سعادت ایام در آیات قران

 

در قران کریم از نحوست ایام نام برده شده است: 1- إِنَّا أَرْسَلْنَا عَلَیْهِمْ رِیحًا صَرْصَرًا فِی یَوْمِ نَحْسٍ مُّسْتَمِرٍّ(القمر۱۹) ما بر آنان در روز شومى به طور مداوم تندبادى توفنده فرستادیم .

 

  2- فَأَرْسَلْنَا عَلَیْهِمْ رِیحًا صَرْصَرًا فِی أَیَّامٍ نَّحِسَاتٍ لِّنُذِیقَهُمْ عَذَابَ الْخِزْیِ فِی الْحَیَاهِ الدُّنْیَا وَلَعَذَابُ الْآخِرَهِ أَخْزَى... (سوره فصلت ایه ۱۶) پس بر آنان تندبادى توفنده در روزهایى شوم فرستادیم تا در زندگى دنیا عذاب رسوایى را بدانان بچشانیم و قطعا عذاب آخرت رسواکننده‏تر است و آنان یارى نخواهند شد.

 

این دو آیه مربوط به هلاکت قوم عاد با « ریح » و «صرصر» است. منظور از« ایام نحسات» نیز هفت شب و هشت روزی است که باد عذاب بر آنها وزید؛ « سخَّرَهَا عَلَیهِمْ سبْعَ لَیَالٍ وَ ثَمَنِیَةَ أَیَّامٍ حُسوماً »(حاقه آیه 7) خداوند این تندباد را هفت شب و هشت روز پى در پى و بنیانکن بر آنها مسلط ساخت واگر آنجا بودى مى دیدى که آن قوم همچون تنه هاى پوسیده و تو خالى درختان نخل در میان این تندباد روى زمین افتاده و هلاک شده اند.

 

از سیاق داستان قوم عاد که این دو آیه مربوط به آن است استفاده می شود که نحس و شوم بودن مربط به آن زمانی است که باد به عنوان عذاب برآنها به طور مستمر وزیدن گرفت؛ اما از این آیات برنمی آید که این تاثیر و دخالت زمان به گونه ای بوده که با گردش هفته ها دوباره آن زمان نحس برگردد وگرنه همه زمان ها نحس می بود؛ بدون این که دائر مدار ماه ها و یا سال ها باشد.

 

واضح است که در این جا قران نمی خواهد بگوید مثلا آن روز چون یک شنبه یا دوشنبه بود، نحس بود و عذاب آمد. یکشنبه و دوشنبه هر هفته تکرار می شود. یا مقصود این نیست که چون مثلا سیزده ماه صفر بود، این ها معذب شدند. سیزده ماه صفر هرسال تکرار می شود و حال آن که عذاب تکرار نمی شود بلکه خداوند در مورد قوم عاد می فرماید: «کذبت عاد» قوم عاد تکذیب کرد و یا فرموده « فکیف کان عذابی و نذر» غذاب و انذار من چگونه بود؟ بعد به طور مختصر شرح می دهد: « انا ارسلنا علیهم ریحا صرصرا فی یوم نحس مستمر» یعنی ما فرستادیم برآنها بادی شدید و ویرانگر. افزون بر این تصریح می کند که عذاب الهی به علت تکذیب و حق ناشناسی و کفران یک نعمت بزرگ بود.

 

بنابراین راجع به قوم عاد که قران درباره زمان عذابشان فرموده: « ایام نحسات» یا « فی یوم نحس» برای آن است که قوم عاد در آن روزها هلاک شدند و نحوست در اثر عذاب بود؛ نه به دلیل خصصوصیت ذاتی آن زمان.

 

در قرآن کریم به اشاره – نه به صراحت- از خوش یمنی ایام نیز سخن به میان آمده است: إِنَّا أَنزَلْنَاهُ فِی لَیْلَهٍ مُّبَارَکَهٍ إِنَّا کُنَّا مُنذِرِین َ) دخان آیه 3» ما آن را در شبی پر برکت نازل کردیم و مردا از ان شب، شب قدر است که مبارک بودن آن شب و سعادتش از این جهت بود که آن شب به نوعی مقارن با اموری بزرگ و مهم از سنخ عنایت ها و فیض های الهی بوده و تاثیرهای معنوی، از قبیل حتمی کردن قضا، نزول ملائکه، روح و سلام بودن آن شب، در این شب مبارک واقع می گردد. پس برگشت معنای مبارک بودن آن شب و سعادتش به این است که عبادت در آن دارای فضیلت است و ثواب عبادت آن با عبادت در سایر شب ها قابل قیاس نیست. در ان شب عنایت الهی به بندگانی که متوجه ساحت عزت و کبریایی شده اند نزدیک است.

 

نحوست و سعادت ایام در روایات

 

روایات بسیاری درباره سعد و نحس بودن روزهای هفته و ماه های عربی ، فارسی و رومی در جوامع حدیثی نقل شده است؛(12) اما بیشتر این احادیث ضعیف اند؛ چون یا مرسل و بدون سند هستند و یا این که قسمتی از سند را ندارند و البته بعضی از آنها نیز سند معتبر دارند. (13)

 

تحلیل و بررسی روایات  

 

درباره این دسته از روایات باید به نکاتی توجه شود تا فهم درستی از ان به دست آید: 1. در این روایات علت نحوست و سعادت روزها هم آمده است، یعنی گفته شده در این روزهای نحس حوادث ناگواری به طور مکرر اتفاق افتاده که از منظر دینی ناگوار است؛ مانند کشته شدن هابیل توسط برادرش قابیل، نزول عذاب بر فلان امت یا خلق شدن جهنم و در مقابل در روزهای سعد و خوش یمن، اتفاقات مبارکی افتاده است.

 

2. این روایات بیش از این دلالت ندارند که سعادت و نحوست به جهت حوادثی است که بر حسب ذوق دینی و یا بر حسب تاثیر نفوس، در فلان روز، ایجاد حسن و نیکی کرده و یا باعث قبح و زشتی آن است؛ اما این که خود ان روز و یا آن قطعه از زمان متصف به میمنت و مبارکی یا شئامت و نحوست شود و تکوینا ویژگی های دیگری داشته باشد که سایر زمان ها آن ویژگی ها را نداشته باشد، از آن روایات بر نمی آید. بنابراین هر روایتی که بر خلاف آن چه گفتیم ظهور داشته باشد باید آن را یا حمل بر تقیه کرد و یا به کلی رد نمود.(14)

 

در روایات دیگری نیز به این حقیقت توجه شده که ذات روزها، نحس و شوم نیستند و انسان را از چنین عقیده ای نهی کرده اند، بلکه برخی از مشکلاتی که در روز یا زمان خاص برای انسان پیش می آید، نتیجه کارهای بد و گناهان اوست چنان که در حدیثی از امام حسن عسکری علیه السلام به یکی از اصحاب خود فرمود: روزها چه گناهی دارند که شما ان ها را شوم و نحس می شمرید هنگامی که کیفر اعمال شما در این روزها دامان تان را می گیرد!

 

راوی گفت:«من برای همیشه از خدا استغفار می کنم و این توبه من است ای پسر رسول خدا!» آن گاه امام علیه السلام فرمود: این برای تو فایده ای ندارد، خداوند شما را مجازات می کند به مذمت کردن چیزی که نکوهش ندارد. آیا تو نمی دانی که خداوند ثواب و عقاب می دهد و جزای اعمال را در این سرا و سرای دیگر خواهد داد؟ دیگر این عمل (شوم و نحس دانستن ذاتی روزها) را تکرار مکن و برای روزها در برابر حکم خداوند کار و تاثیری قرار مده.»(15)

 

این حدیث پر معنا اشاره به این مطلب دارد که اگر روزها هم تاثیری داشته باشد به فرمان خداست. هرگز نباید برای آنها تاثیرمستقلی قائل شد و از لطف خداوند خود را بی نیاز دانست. هم چنین نباید حوادثی را که غالبا جنبه کفاره اعمال نادرست انسان دارد، به تاثیر ایام ارتباط داد و خود را تبرئه کرد. این بیان بهترین راه برای جمع میان اخبار مختلف در این باب است.(16)  

 

بررسی نحوست ماه صفر

 

از مباحث گذشته روشن شد که ایام به طور ذاتی نحوست ندارند و ماه صفر نیز از این امر مستثنا نیست و نحس بودن آن بر اساس بعضی اقوال و به جهت برخی حوادث تلخ تاریخی، موضوعی است که درکتاب هایی مانند مفاتیح الجنان شیخ عباس قمی نیز مورد توجه واقع شده است. ایشان در فصل «بیان نحوست ماه صفر و راه رفع آن» آورده است: آگاه باش که این ماه (صفر) معروف به نحوست و بد یمنی است و برای رفع نحوست و بد یمنی چیزی بهتر از صدقه دادن و خواندن دعاها و استعاذات وارده نیست و اگر کسی بخواهد از بلاهای نازله این ماه محفوظ بماند چنان که محدث فیض و غیراو فرموده اند، هر روز ده مرتبه بخواند: « یا شدید القوی و یا شدید المحال ....» (17)

 

باید توجه داشت تصور نادرست نحوست ماه صفر هیچ دلیل و مبنای روایی ندارد بلکه ممکن است ریشه این توهم به فهم نادرست « حدیث بشارت» برگردد که حضرت رسول اکرم صل الله علیه وآله فرمودند: هرکس به من بشارت دهد که «آذار» تمام شده است، به بهشت می رود. مرحوم شیخ صدوق در کتاب ارزشمند علل الشرائع نیز این حدیث را نقل و به صورت حدیثی مسند از ابن عباس آورده است. (18)

 

عده ای معتقدند « آذار» همان صفر است؛(19) در حالی که آذار از ماه های رومی است و صفر از ماه های قمری می باشد. از طرفی دلیلی بر شومی و نحوست ذاتی ایام در دست نیست تا پیامبر (ص) چنین سخنی فرموده باشد. با همه این اوصاف ملاحظه متن کامل و توجه به سبب صدور این روایت ما را متوجه می سازد که رسول اکرم(ص) در مقام بیان نحوست ماه آذار و اهمیت بشارت دادن به پایان یافتن آن نیست. از ابن عباس نقل شده : روزی نبی اکرم (ص) در مسجد قبا نشسته بودند و جمعی از صحابه در نزد آن حضرت شرف حضور داشتند. حضرت فرمودند : اولین کسی که بر شما وارد شود، اهل بهشت است. اصحاب که این کلام را شنیدند برخی از آن ها برخاسته و بیرون رفتند و هرکدام سعی داشتند زودتر از دیگری به مسجد برگردد تا اولین نفر محسوب شده و بدین ترتیب اهل بهشت گردد.

 

پیامبر (ص) که از حرکت ایشان آگاه گردید خطاب به جماعت باقی مانده کرده و فرمودند: به زودی جماعتی بر شما وارد می شوند که هریک بر دیگری پیشی می گیرد. آن که به من بشارت دهد ماه آذار خارج شده اهل بهشت است. جماعتی که بیرون رفته بودند بازگشتند و درمیان ایشان ابوذر بود. رسول خدا صل الله علیه وآله فرمودند: در چه ماهی از ماه های رومی هستیم؟ ابوذر عرض کرد: ای رسول خدا! ماه آذار خارج شده است. پیامبر فرمودند: من خود، این را می دانستم ولی خواستم این جماعت بدانند که تو مردی از اهل بهشت هستی و چگونه اینطور نباشد و حال آن که بعد از من تو را به جرم محبتت به اهل بیتم، از حرم من طرد می کنند و از آن پس، تنها زندگی کرده و غریب و تنها خواهی مرد و جماعتی به واسطه تو، سعادت مند خواهند شد. آنان کسانی هستند که در تجهیز و تدفین تو سعی خواهند نمود. ایشان رفیقان من در بهشت جاوید خواهند بود. همان بهشتی که حق تعالی وعده اش را به پرهیزکاران داده است.(20)

 

بر اساس این روایت، وقتی پیامبر از آنان پرسید ما در کدام یک از ماه های رومی قرار داریم؟ تنها ابوذر پاسخ داد که از ماه آذار خارج شده ایم.

 

از این رو بشارت به پایان یافتن ماه «آذار» علامتی برای معرفی «اباذر» است و ارتباطی به نحوست ماه صفر ندارد. پس فرمایش پیامبر(ص) فقط در همان زمان و مکان به عنوان شرطی برای معرفی مرد بهشتی، دارای مفهوم است و نه به معنای مطلق آن درهمه زمان ها و مکان ها. متاسفانه امروزه این حدیث در بین برخی شیعیان این گونه مطرح شده که هر کس در پایان ماه صفر در هفت مسجد را بزند و به پیامبر پایان ماه صفر را خبر دهد او اهل بهشت خواهد بود!

 

نتیجه گیری

 

هر یک ا زایام و لحظات مخلوق خداوند متعال بوده و به خودی خود، نحس یا مبارک نمی باشد. بلکه اتفاقات به وجود آمده در این زمان ها است که آن را در نظر ما مبارک و میمون یا نحس و بد یمن می گرداند. این که ماه صفر از ماه های نحس و غم و ماه ربیع الاول از ماه های شادی و امید است، روایات و مطالبی از بزرگان در این باره وارد شده است اما دلالت این مطلب بر خصوص نقل هایی مانند وعده به بهشت، تایید نمی شود. ضمن آن که با توجه به مقدمات گذشته و بیان تفصیلی روایت بشارت، ماه صفر نحس نیست؛ بلکه به واسطه وقایعی که در آن اتفاق افتاده، مردم عامی آن را نحس می دانند؛ به عنوان مثال واقع شدن وفات رسول خدا صل الله علیه و آله در آن و یا به جهت آن که این ماه، بعد از سه ماه حرام (ذی القعده، ذی الحجه و محرم الحرام) قرار گرفته که در آن سه ماه جنگ و قتال نبوده و در این ماه شروع به قتال می کردند.

 

بنابراین اگر افرادی برخی اعمال و آداب انجام شده از جمله کوبیدن در هفت مسجد، در اول ماه ربیع را به دین نسبت دهند بدعت و حرام خواهد بود؛ زیرا بدعت در دین و شرع به معنای « نسبت دادن چیزی به دین است که در واقع جزء دین و شریعت نیست.»

 

 

پی نوشت ها:

1- معین، محمد، فرهنگ فارسی، تهران نشرساحل، 1387 ذیل واژه «سعادت»

2- رسولی محلاتی، سید هاشم، کیفرگناه تهران نشر کتابخانه صدر، بی تا، ص 278

3- مطهری، مرتضی، مقالات فلسفی، قم ، نشرصدرا ، 1375، ص 96

4- راغب اصفهانی، حسین بن محمد، الفردات فی غریب القران، صفوان عدنان، ص 794، مکارم شیرازی، ناصر، تفسیر نمونه، تهران، دارالکتب الاسلامیه، پانزدهم، 1378، ص 42

5- راغب اصفهانی، حسین بن محمد، المفردات فی غریب القران، پیشین، ص251

6 مصطفوی، حسن، التحقیق فی کلمات القران، قم مرکز نشر آثار علامه مصطفوی، اول، 1385 ج 6 ص 250

7- ابن منظور، محمدبن مکرم، لسان العرب، بیروت، داراحیاء التراث العربی، 1408 ق ، ج 1، ص 167

8- مطهری، مرتضی، آشنایی با قران، قم انتشارات صدرا، دوازدهم 1389، ص 243

9- طباطبایی، سید محمد حسین، المیزان فی تفسیر القران، ترجمه سی محمد باقر موسوی همدانی، قم دفتر انتشارات اسلامی، 1389، ج 19 ص 115

10- همان

11- مجموعه آثار استاد مطهری، انتشارت صدرا، ج 26، ص 735

12- مجلسی، محمدباقر، بحارالانوار، ج 56 باب 15 ماروی فی سعاده ایام الاسبوع و نحوستها ص18-112

13- طباطبایی، سید محمد حسین، المیزان فی تفسیرالقران، پیشین، ج 19 ص117

14- طباطبایی، سید محمد حسین، المیزان فی تفسیرالقران، پیشین، ج 19 ص 119-117

15-ابن شعبه حرانی، حسن بن علی، تحف العقول عن آل الرسول، محقق و مصحح علی اکبرغفاری: قم انتشارات اسلامی ص482-483

16-مکارم شیرازی، ناصر، تفسیرنمونه، ج23 ص 47

17- نوری، حسین، مستدرک الوسایل، ج 5 ص 261

18-شیخ صدوق، علل الشرائع، ج 1 ص 176

19- آذار یکی از ماه های رومی است که از نظر زمانی منطبق با ماه صفر می باشد. مفاتیح الجنان ص 532)

20- شیخ صدوق، معانی الاخبار، انتشارات اسلامی جامعه مدرسین، 1418 ق، ص 204

تالیف :مجید لاهیجانی امیری، پژوهشگر و دانش آموخته حوزه علمیه    

منبع:شبستان   

رایةالهدی ، تارنمای هیئت کربلای بیت المهدی(عج) ، کــــــرج

:: بازدید از این مطلب : 2238
|
امتیاز مطلب : 5
|
تعداد امتیازدهندگان : 1
|
مجموع امتیاز : 1
نویسنده : گمنام
شنبه 24 آبان 1393

رجانیوز: عضو شورای عالی انقلاب فرهنگی گفت: تشیع لندنی به اندازه وهابیت خطرناک است. امروز اینها شبکه‌های ماهواره‌ای راه انداخته‌اند و در مشهد و قم و اصفهان و نجف در حال تربیت طلبه‌اند.

 

به گزارش رجانیوز، حسن رحیم پور ازغدی در سخنرانی پیش از خطبه‌های نمازجمعه امروز درباره شیعیان حقیقی و کسانی که ادعای شیعه بودن دارند سخن گفته است. وی در این سخنان به نکات زیر اشاره کرده است:

 

 

 

به گزارش مهر، روایات اهل بیت در توصیف شیعیان دو گونه است؛ یک دسته روایاتی که می‌گویند شیعیان چه کسانی هستند و دسته دیگر روایاتی که می‌گویند چه کسانی شیعه نیستند. کسانی که به حسین بن علی(ع) نامه نوشتند و او را دعوت کردند ادعای شیعه بودن داشتند.

 

* حرف‌هایی را بنده زدم که عده‌ای جاهل و عده‌ای که اسلام‌شان اسلام آمریکایی و تشیع لندنی است درباره آن جنجال به راه انداختند. به جای آن که حرف‌ها را به طور کامل از صداوسیما پیگیری کنند تکه‌های گزینش شده‌ای از آن حرف ها را در شبکه‌های ماهواره ای پخش کردند. البته باید گفت 90 درصد هیأت ها برای خدا و عشق امام حسین(ع) خدمت می‌کنند و اگر مداح ها نبودند قضیه کربلا فراموش می‌شد.. اما مجالسی هست که آبروی شیعه را می برد که ان شاالله ریشه این هیأت ها خشک شود.

 

 

 

* برخی از مداحان برای یک دهه عزاداری سی، چهل میلیون پول می‌گیرند. اینها اگر روز عاشورا بودند به صحنه نمی‌آمدند. اینهایی که در مجالس‌شان می گویند من رقاصه عباسم هیچکدام حاضر نیستند با داعش بجنگند. امام حسین(ع) فرمود الناس عبید الدنیا و الدین لعق علی السنتهم... فاذا محصوا بالبلاء قل الدیانون. هنگامی که باید از جان و آبرو بگذرند فرار می‌کنند. آن کسانی به اباعبدالله(ع) و حضرت محسن ارادت واقعی داشتند که در بدر و خیبر و زیر آتش و بمباران ایستادگی کردند و جنگیدند نه شما شیعه‌های انگلیسی که کمک می کنید به وهابیت و فیلم عزاداری‌های‌تان را در شبکه های ماهواره‌ای پخش می‌کنند. شماها طرفدار حضرت محسن نیستید. کاسب اید.

 

* هدف دشمن و وهابیت این است که نشان دهند شیعه احمق است و جنگ داخلی راه بیندازند. بنده این افتخار را دارم که توسط وهابیت تهدید به ترور شدم و احتمالاً توسط این شیعه‌های انگلیسی نوکر لندن نیز این افتخار نصیبم خواهد شد.

 

* چندی پیش هم 2 تن از مراجع ما گفتند که آن چه به ما رسیده دهه عزاداری اباعبدالله الحسین(ع) است و اگر بخواهید دهه های عزاداری دیگری درست کنید عزاداری عاشورا تحت الشعاع قرار می گیرد. ما باید 365 روز سال تابع و محب اهل بیت باشیم ولی نباید عزاداری اهل بیت عادی شود و رغبت به آن از بین برود. به همان مراجع هم حمله کردند و آنها را مراجع بی ولایت نامیدند.

 

* ما پرسیدیم چرا به معارف اهل بیت کار ندارید بعد دروغ بستند و گفتند فلانی گفته است که اصلاً حضرت محسن نبوده است و گفته است عزاداری برای حضرت محسن بدعت است. چرا دروغ می گویید؟ این حرف هایی که می گویند محبت کافی است این حرف های مسیحی ها و بودایی هاست. یک عده شیعیان واقعی اند و عده ای شیعیان قالتاق که ربا می خورند و گران فروشی می کنند و دروغ می گویند. اینها امام خمینی(ره) و شهید مطهری را هم لعن می کنند.

 

* شیعیان لندنی به اندازه وهابیت خطرناک هستند. امروز اینها شبکه های ماهواره ای راه انداخته اند و در حال تربیت طلبه اند. اینها همان هایی هستند که وقتی 15 خرداد شد امام گفت ما عزاداریم و امسال جشن نیمه شعبان نمی گیریم گفتند خمینی(ره) سیاسی است و ما نیمه شعبان را رها نمی کنیم.

 

* به آنهایی که به ما گفتند به کوری چشم مراجعی که اهل ولایت نیستند ما دهه محسنیه و اصلاً شهر محسنیه می گیریم گفتم یک روایت از حضرت زهرا(س) بخوانید بلد نبودند. اینها شاه و صدام و داعش را می پذیرند ولی با خمینی و خامنه ای و مطهری درگیر می شوند. اینها به انقلابیون با بغض نگاه می کنند. کینه ای که به امام خمینی داشتند به شاه نداشتند. اصلاً کینه ای نسبت به شاه نداشتند.

 

* یک کلمه رهبری گفت که لخت نشوید چه سروصداهایی به راه انداختند. از اول جمادی الاولی تا 20 جمادی الثانی 50 روز عزاداری می کنید و یک روز تولد می گیرید ولی چیزی از معارف حضرت زهرا نمی دانید. رهبری یک جلسه فرمودند این که نیم ساعت می گویید "حسین وای" چه فایده ای دارد؟ روایات اباعبدالله(ع) را بخوانید.

 

* الان آهنگ های مبتذل و لهوی در برخی هیأت ها خوانده می شود و آهنگ های جاز و رپ و راک در برخی هیأت ها راه انداخته اند. قلاده به گردن می اندازند و عوعو می کنند. در همین مشهد این کار را کردند. می خواندند : کنم عوعو دهم دست ولایت و جمعیت دو دقیقه عوعو می کنند. می خوانند که یک تکه استخوان امشب بس است ما را. ذکر اباعبدالله(ع) وسط صدای سگ. در هیأت های لخت می شوند و تلوتلو می خورند و می خوانند: ما گر ز سر بریده می ترسیدیم/ در محفل عشاق نمی رقصیدیم. رقص خون در بدر و خیبر بود. رقص خون شهادت عباس (ع) بود که فرمود : والله ان قطعتموا یمینی انی احامی ابداً عن دینی. شما اصلاً درد دین ندارید.

 

* می گویند امام(ره) باید آن دنیا جواب دهد چون گفته است با قاتلان حضرت زهرا(س) اتحاد کنید. بروید به مناطق اهل سنت ببینید آیا این برادران ما قاتلان فاطمه زهرا هستند؟ برخی از آنها برای اهل بیت عزاداری می کنند. چرا زیر دیگ وهابیت هیزم می گذارید و می خواهید ایران را به سوریه و عراق تبدیل کنید؟

 

* یک عده از اینها در حوزه ریشه دارند. بروید منشور روحانیت امام را بخوانید. امام در منشور روحانیت می گوید: استعمار در فرهنگ حوزه های ما نفوذ کرده است و اولین القای شان جدایی دین از سیاست است. در حالی که جریان عاشورا یک جریان سیاسی است ولی اینها میخواهند با امام حسین و عاشورا حال کنند. ظهور منجی و برپایی عدالت جهانی یک مسأله سیاسی است. امام(ره) می گوید: اول مبارزه اگر میخواستی بگویی شاه خائن است، می گفتند شاه شیعه است. اگر این وضعیت ادامه پیدا می کرد حوزه های ما هم دچار وضعیت کلیسای قرون وسطی می شد که به برکت انقلاب اسلامی این اتفاق نیفتاد.

رایةالهدی ، تارنمای هیئت کربلای بیت المهدی(عج) ، کــــــرج

:: بازدید از این مطلب : 2222
|
امتیاز مطلب : 2
|
تعداد امتیازدهندگان : 1
|
مجموع امتیاز : 1
نویسنده : گمنام
چهار شنبه 7 آبان 1393

سرتیپ بسیجی محمد رضا نقدی با اشاره به محبوبیت انقلاب اسلامی، اظهار داشت: اوج گیری محبوبیت انقلاب اسلامی و حرکت بسیج و حزب الله در جهان و خطری که گسترش نفوذ این جریان برای مستکبران ایجاد کرده است، آمریکا و رژیم صهیونیستی را به عکس العمل های جنایت کارانه ای واداشته است.

رییس سازمان بسیج مستضعفین راه اندازی و هدایت گروه هایی با عملیات خشونت بار و نسبت دادن آن به مسلمین را از جمله عکس العمل های جنایتکارانه آمریکا و رژیم صهیونیستی دانست و افزود: راه اندازی گروه های تروریستی و بمب گذار و نسبت دادن آن به مسلمانان اهل سنت، تحریک روحانی نماهای شیعه نما به توهین به اهل سنت و ترغیب به انتقام گیری از اهل سنت به جای تکفیری ها و تشویق به قمه زنی و راه اندازی جریان جنایت کاری مانند القاعده و داعش نمونه هایی برای خشن جلوه دادن مسلمانان است.

سردار نقدی بر همین اساس اضافه کرد: امروز هم می بینیم وقتی یک عمل جنایت کارانه انجام می گیرد و اسید می پاشند به صورت زنان مظلوم، فوراً شبکه رسانه ای بیگانه وارد عمل می شود و با تیترهای مشابه سعی می کنند این اسید پاشی را به امر به معروف و نهی ازمنکر ربط بدهند.

 

وی ادامه داد: اولاً کدام مسلمانی است که نداند این کار جنایت است و به خودش اجازه دهد چنین عمل فجیعی را انجام دهد؟ ثانیاً اگر این عمل زشت کار یک آدم متحجر با کج فهمی از مذهب است، پس چرا زنان هرزه خیابانی با آرایش های آنچنانی را رها کرده است و زنانی را که حجاب نسبتاً موجهی داشته اند را هدف قرار داده است؟ چرا این کار همزمان با طرح قانون امر به معروف و نهی از منکر در مجلس شورای اسلامی انجام شده است؟ چرا این کار در آستانه محرم و هفته امر به معروف و نهی ازمنکر انجام شده است؟

سردار نقدی تصریح کرد: همه اینها نشان می دهد حتی اگر سند و مدرک محکمی بر اینکه این اقدام شنیع با هدایت دشمن مستکبر صورت گرفته نداشته باشیم، ولی با قاطعیت می توانیم بگوییم مرتبط کردن این فعل حرام و شیطانی با نهی از منکر کار حساب شده عوامل رسانه ای بیگانه است. با این جو سازی رسانه ای آنها چند هدف را دنبال می کنند:

    امر به معروف و نهی از منکر را خشن و غیر قابل قبول جلوه دهند و مردم را از این واجب الهی منصرف کنند.
    نمایندگان مردم در مجلس را در تصویب قانون امر به معروف و نهی از منکر متزلزل کنند.
    چهره نیروهای ارزشی و انقلابی را مخدوش و برای غرب زدگان و بی بند و بارها مظلوم نمایی کنند و اعتبار اجتماعی درست کنند.
    با خشن جلوه دادن نیروهای حزب الله زمینه را برای بازگشت تجدید نظر طلبان به عرصه سیاسی و انتخابات فراهم کنند.

این مسئول بسیجی در ادامه تاکید کرد: رسانه های فاسد و روزنامه های زنجیره ای کور خوانده اند؛ ملت ایران بسیار هوشیار تر است که بازی این جریانات را بخورد؛ این ملت عبور از فتنه های رسانه ای را در بازی عظیم 9 دی سال 88 تمرین کرده است.

رییس سازمان بسیج مستضعفین اظهار کرد: از وزارت اطلاعات و نیروی انتظامی می خواهیم با سرعت عوامل این جنایت فجیع را که به احتمال قوی مرتبط با سرویس های اطلاعاتی غربی هستند دستگیر کنند و با حکم قضایی، حد اقل، قصاص و مقابله به مثل شوند. هرچند این با این فضای نا امنی که ایجاد کرده اند چه بسا مفسد فی الارض تلقی شوند. حتی اگر آسیب دیدگان هم عامل جنایت را بخشیدند، دستگاه قضایی از حقوق و امنیت عمومی نباید بگذرد و قصاص حداقل انتظار است.

سردار نقدی در خاتمه عنوان کرد: وزارت ارشاد و هیئت نظارت بر مطبوعات هم نباید بگذارد رسانه های فاسد و غربزده این جنایت را با مقدسات و واجباتی مثل امر به معروف و نهی از منکر مرتبط کنند و به این بهانه به تضعیف ارزش ها بپردازند.

رایةالهدی ، تارنمای هیئت کربلای بیت المهدی(عج) ، کــــــرج

:: بازدید از این مطلب : 2155
|
امتیاز مطلب : 1
|
تعداد امتیازدهندگان : 1
|
مجموع امتیاز : 1
نویسنده : گمنام
چهار شنبه 7 آبان 1393

نماینده مردم تهران در مجلس گفت: باید در این مسیر با خود عهد ببندیم که مانند برخی ها با باد این طرف و آن طرف نشویم و همیشه درنظر داشته باشیم که خدایی وجود دارد.

به گزارش رجانیوز، حجت‌الاسلام مرتضی آقاتهرانی نماینده مردم تهران در مجلس شواری اسلامی در دومین جلسه سخنرانی خود درهیأت فاطمیون قم با بیان این که رفتار اشخاص نشان دهنده ایمان اوست، اظهار داشت: اگر خواستید ایمان فردی را بسنجید کافی است به رفتارش نگاه کنید. ببینید در حرف زدنش فحش می دهد، دروغ می‌گوید، دهنش لق است، آیا مراقب شنیده ها و دیده هایش هست؟ با چه کسانی دم خور است، رفقایش چه کسانی هستند؟ اگر دیدم کسی را که در فتنه بوده به ما معرفی می‌کند باید بدانم حتما ریگی به کفش دارد.

استاد اخلاق حوزه علمیه ادامه داد: اگر دیدم کسی به آمریکایی ها لبخند می زند و بچه حزب اللهی ها را افراطی می داند معلوم می شود او یک مشکلی دارد که اینجور رفتار می کند؛ درست است که ما از دل انسان ها خبر نداریم اما رفتارشان خیلی چیزها را نشان می دهد.

نماینده مردم تهران در مجلس شورای اسلامی با اشاره به اهمیت داشتن روحیه مقاومت و ایستادگی در برابر ارزش های الهی، گفت: باید در این مسیر با خود عهد ببندیم که مانند برخی ها با باد این طرف و آن طرف نشویم، همیشه درنظر داشته باشیم که خدایی وجود دارد، ارزش و ضد ارزشی هست؛ تمرین کنیم که دیگر دروغ نگوییم حتی اگر به ضررمان باشد، آنوقت ببینید چه می شود.

حجت‌الاسلام آقاتهرانی در پاسخ به این که چطور می شود برخی انسان ها در راه خدا ثابت قدم و محکم اند و برخی سسست هستند، بیان کرد: سه عامل می توان مطرح کرد یکی این که وراثتی است؛ پدر و مادری که اراده و عزم  قاطع دارند روی بچه هایشان اثر می‌گذارند و نسل بعد از آنها انسان های باثباتی خواهند بود.

وی افزود: حتی داستان هایی که پدران و مادران برای فرزندانشان تعریف می کنند تأثیرگذار است مانند قصه رستم و سهراب یا برخی مذهبی ها که برای خواباندن کودک خود از رشادت های امیرالمؤمنین(ع)می‌گویند؛ اینها خیلی مؤثر است.

استاد اخلاق حوزه علمیه محیط  زندگی فرد را یکی دیگر از این عوامل دانست و گفت: کسی که در جمع عده ای باشد که روحیه مقاومت دارند و اگر حرفی می زنند پای آن می‌ایستند، به طور طبیعی از آنها تأثیر می گیرد؛ محیط انسان از خانواده شروع می شود و تا دوستان دوران کودکی، هم مدرسه ای و هم دانشگاهی و نهایتا همکاران را نیز شامل می شود.

حجت‌الاسلام آقاتهرانی یادآور شد: وقتی انسان وجود شخصی مانند امام خمینی(ره)را درک می کند که در طول زندگی اش حتی یک قدم عقب نشینی نکرد، در دوران مبارزه با طاغوت و جنگ همواره ثبات قدم داشت تأثیر می‌پذیرد.اراده انسان مهم ترین عامل در ایجاد روحیه مقاومت است.

وی با تأکید بر این که هیچ کدام این عوامل علت تامه نیستند، گفت: اراده انسان از همه اینها مهم تر است؛ این که خود فرد چقدر می خواهد در میدان بماند؛ گاهی مشکلات و بلاهای طبیعی در زندگی پیش می آید که کاری از دست انسان بر نمی‌آید و تنها می تواند نترسد و ایستادگی کند اما برخی در این شرایط خود را به راحتی دست مشکلات می‌سپارند.

نماینده مردم تهران در مجلس شورای اسلامی تصریح کرد: ممکن است کسی تربیتش، محیط و وراثتی که داشته خوب باشد اما اراده اش ضعیف باشد و عکس این قضیه نیز امکان دارد؛ گاهی بین بستگان دو برادر که از یک پدر و مادر هستند حتی دوقلوها عین هم نیستند.

استاد اخلاق حوزه علمیه ادامه داد: این که دانشمندان امروزی می‌گویند با کشت سلولی انسان می توان شخصی دیگری را کاملا شبیه فرد اول بوجود آورد حرف غلطی است، به هیچ وجه این دو نفر نمی‌توانند یکی باشند زیرا محیط و شرایط شان یکی نیست و از همه مهم تر این که ارده یکسانی ندارند.

حجت‌الاسلام آقاتهرانی با اشاره به این که در قیامت از اراده آدمی سؤال خواهند کرد، گفت: اگر کسی در آنجا ادعا کند که محیط زندگی ام مناسب نبود به او خواهند گفت باید محیط خود را تغییر می دادی، دوستان خود را عوض می‌کردی؛ انسان اگر می‌خواهد گناهی را ترک کند باید این کار را انجام دهد به ویژه کسی که ضعیف و تأثیر پذیر است.اگر محیط  زندگی سعادت مان را به خطر می اندازد باید تغییرش دهیم.

وی گفت: کسانی که منفعل هستند و از سوی دیگران رهبری می‌شوند اگر در شرایطی هستند که سعادت اخروی شان در خطر است باید محیط خود را عوض کند؛ نمی توانند عذر بیاورند که چون دوستم جهنمی شد من هم به این راه آمدم، در پاسخش می‌گویند تو عقل، اراده و اختیار داشتی و می‌توانستی سرنوشت خود را تغییر دهی؛ خداوند به گونه ای انسان را آفریده که با استفاده از اراده اش می‌تواند رشد کند و به کمال برسد.

نماینده مجلس شورای اسلامی با بیان این که حدود 35 سال داشتم که می‌خواستم از حوزه بروم و با تحصیل در کشورهای غربی با نظریات آنها آشنا شوم، ابراز داشت: در آن برهه خدمت بسیاری از بزرگان رسیدیم اهداف خود را گفتم و از آنها خواستیم ما را راهنمایی کنند؛ از جمله آنها مقام معظم رهبری بود. وقتی به این منظور خدمت حضرت آیت‌الله جوادی‌آملی رسیدیم ایشان خیلی صریح آیاتی از سوره مریم را تلاوت کرد و به این نکته تأکید کرد که« وَجَعَلَنِی مُبَارَکًا أَیْنَ مَا کُنتُ»یعنی هرجا که می روید باید مایه خیر و برکت باشید.

حجت‌الاسلام آقاتهرانی ادامه داد: مادر، نوجوان، مرد خانه، بزرگ خاندان، نماینده مجلس، هرکه می‌خواهی باش اما سعی کن با برکت باشی؛ برخی در طول زندگی خود همواره رشد و پویایی دارند مانند درخت پر میوه که هرچه از او می‌چینند باز ثمر دارد اما برخی نیز مانند درخت خشک هستند و فقط به درد سوختن می‌خورند.انسان تنها در سایه مقاومت و ایستادگی می تواند رشد کند.

وی برکت را در ظل ایستادگی و مقاومت دانست و گفت: هرجا که بتوانید بایستید و مقاومت کنید رشد می‌کنید؛ البته ما باید در راه بندگی خدا ثبات داشته باشیم نه بندگی دیگران؛ در هرجایگاهی که هستیم باید به این نکته مهم توجه داشته باشیم.

نماینده مجلس شورای اسلامی با اشاره به روایتی از پیامبر(ص)بیان داشت: از حضرت پرسیدند شما از خطر نفاق ما نمی‌ترسید؟ فرمود چطور؟ گفتند ما وقتی نزد شما می‌آییم همه چیز درست می‌شود و در اوج معنویت هستیم اما همین که بیرون می‌رویم انگار هیچ اتفاقی نیفتاده است، حضرت فرمود این نفاق نیست اما اگر بتوانید این حالتی که اینجا به دست می آورید را حفظ کنید، به جایی می‌رسید که ملائکه با شما مصاحفه می‌کنند.

استاد اخلاق حوزه علمیه گفت: زمانی که با زن و بچه، رفقا هستیم و یا در حال گشت زنی در وب هاییم و با تعداد زیادی آدم های  خوب و بد سر و کار داریم، یادمان می‌رود و فراموش می‌کنیم چه عهد و پیمانی با خدا بسته‌ایم؛ شیطان هم یادمان می‌دهد که یک لحظه چیزی نیست بعدا توبه می‌کنی، اگر اشک برای امام حسین(ع) بریزی که آتش نمرود را هم بهشت می‌کند.شفاعت برای کسی است که در عمل مشابه ائمه اطهار باشد.

حجت‌الاسلام آقاتهرانی در تبیین معنای شفاعت، ابراز داشت: این لغت از ماده شَفَعَ به معنای جفت کردن است یعنی کارهای ما را در کنار کار امامان و اولیای الهی می‌گذارند و اگر تشابه و هم‌خوانی وجود داشت مورد شفاعت آنها قرار می‌گیریم. کسی به من می‌گفت اگر ما گناه نکنیم رحمانیت و غفاریت خدا پس کجا تجلی کند؟ کسی  که بخواهد بازی درآورد این حرف ها را می‌زند؛ ابن سعد نیز می گفت با امام حسین(ع) مذاکره می کنم و به ملک ری می رسم بنا نیست که او را بکشم اما وقتی به کربلا آمد و دید امام به هیچ وجه کوتاه نمی‌آید با خود گفت چون خلیفه دستور داده او را می‌کشم و بعد توبه می‌کنم؛ همه کسانی که گناه می‌کنند با خود همین حرف ها را می‌زنند.

نماینده مردم تهران در مجلس شورای اسلامی در بیان اهمیت روحیه مقاومت و پایمردی به روایتی از حضرت امیرالمؤمنین(ع)اشاره کرد و گفت: حضرت فرمود اگر به جای عمویم عباس، عمویم حمزه و به جای برادرم عقیل، برادرم جعفر طیار بود کسی جرأت نمی‌کرد به خانه من نزدیک شود و آن جنایت ها را انجام دهد؛ دریغ از دو مرد که در آن صحنه حضور داشته باشند.

استاد اخلاق حوزه علمیه قم تصریح کرد: اگر تعداد کمی از این خیل عزاداران حسینی مانند حمزه و جعفر طیار بودند قطعا امام زمان(عج)ظهور می‌کرد؛ ایشان چنین افرادی را می خواهد نه کسانی را  که شعار می‌دهند و فرار می‌کنند.

استاد اخلاق حوزه علمیه در تشریح ویژگی جعفر طیار گفت: او کسی است که حتی زمانی که آیه حرمت شرب خمر نیامده بود لب به شراب نزد و می‌گفت کسانی که شراب می خورند عقلشان ضایع می شود؛ در زمانی که هنوز اسلام نیامده بود به زن نامحرم نگاه نمی کرد زیرا دوست نداشت کسی به همسر و دختران خودش نگاه کند؛ وقتی پیامبر(ص)مسلمانان را برای هجرت به حبشه می فرستد جناب جعفر طیار را به عنوان سرپرست آنها انتخاب می‌کند.

حجت الاسلام آقاتهرانی با اشاره به شخصیت والای مسلم بن عقیل، گفت: بی‌خود نبود که امام حسین(ع) او را از طرف خود به کوفه فرستاد زیرا می‌دانست اگر دنیا تکان بخورد مسلم متزلزل نخواهد شد، او مرد و مردانه ایستاد؛ اما حالا مردی و مردانگی کجا است؟ ما خیلی راحت حرفی می‌زنیم و بعد مدت کوتاهی آن را نقض می‌کنیم، قول می‌دهیم عمل نمی‌کنیم، چک می‌کشیم اما بی محل است، بعد از عقد می بینیم پسر یا دختر آن گونه که می گفت نیست.دوستداران واقعی ابالفضل باید رنگ و بوی صفات او را داشته باشند.

وی خاطرنشان کرد: شما از چه رو ابالفضل(ع) را دوست دارید؟ ظاهرش را که ندیدید، مسلما صفاتش را دوست دارید؛ چقدر سعی کردید از این صفات تأثیر بپذیرید؟ او کسی است که هیچ گاه در دفاع از حق کوتاه نیامد؛ در جامعه ما باید این ویژگی ها موج بزند و اگر کسی خواست با شخصیت عباس(ع)آشنا شود جوانان شهرمان را نشان دهیم و بگوییم عملکرد اینها شبیه او است.

استاد اخلاق حوزه علمیه با اشاره سستی بسیاری از کسانی که به قصد همراهی با امام حسین(ع)از مکه خارج شدند گفت: وقتی خبر شهادت مسلم رسید امام(ع)فرمود برنامه تغییر کرد، مردم کوفه به ما خیانت کردند و در برابر ما ایستاده اند هر که با ما بیاید کشته می شود، من بیعت خود را برداشتم هرکس می خواهد برگردد؛ دونفر دونفر از جمع جدا شدند و فرار کردند.

استاد اخلاق حوزه علمیه تأکید کرد: چند بار اگر در راه خدا و در برابر گناه مقاومت کنید لذتش را می چشید«یُثَبِّتُ اللّهُ الَّذِینَ آمَنُواْ بِالْقَوْلِ الثَّابِتِ فِی الْحَیَاةِ الدُّنْیَا وَفِی الآخِرَةِ»کسانی که این گونه‌اند در آن دنیا نیز ثابت قدم هستند.

حجت‌الاسلام آقاتهرانی در پایان افزود: ای کاش پیامبر(ص)افرادی نظیر حمزه و جعفر طیار زیاد داشت و حضرت علی(ع)چند نفر مانند اینها داشت و ای کاش امام زمان(عج)ما نیز چنین یاورانی داشت؛ باید در این هیأت ها چنین افرادی را معرفی کنیم تا جوانان الگو بگیرند و خود را به این شخصیت ها نزدیک کنند.

رایةالهدی ، تارنمای هیئت کربلای بیت المهدی(عج) ، کــــــرج

:: بازدید از این مطلب : 2265
|
امتیاز مطلب : 2
|
تعداد امتیازدهندگان : 1
|
مجموع امتیاز : 1
نویسنده : گمنام
چهار شنبه 7 آبان 1393
به گزارش پایگاه انقلاب نیوز ؛ حجت‌الاسلام علیرضا پناهیان در دومین روز از ماه محرم در جمع عزاداران اباعبدالله الحسین(ع) در حسینیه آیت‌الله حق‌شناس(ره) تهران، با اشاره به روایتی از امام صادق(ع) در خصوص زمان‌شناسی اظهار داشت: امام صادق(ع) در این روایت می‌فرماید، کسی که عالم به زمان است و زمانه خود را می‌شناسد، امور مشتبه و گمراه کننده به او هجوم نمی‌آورند.
 
وی در تشریح این روایت افزود: این روایت بدین معناست که کسی که به اوضاع و شرایط زمان خود آگاه باشد، هر چند ممکن است خطایی انجام دهد، اما اشتباهات به سوی او هجوم نمی‌آورند، در حالی‌که افرادی که به اوضاع زمان خود آگاهی ندارند، آماج اشتباهات متعدد قرار خواهند گرفت.
حجت‌الاسلام پناهیان یکی از ویژگی‌های جلسات وعظ و عزاداری را بروز شدن و افزایش آگاهی‌های انسان دانست و تصریح کرد: از کارکردهای این جلسات باید این باشد که انسان زمان دانایی‌هایی را که می‌داند، بهتر بداند و بفهمد که اکنون زمان استفاده از کدام فضیلت و جلوگیری از کدام عیب است. این مسأله آنقدر مهم است که حتی عالمان دینی هم اگر زمان‌شناس نباشند، ممکن است باعث گمراهی شوند. از این جهات است که حضرت امام(ره) می‌فرماید که به دنبال عالم زمان‌شناس بروید.
وی با بیان این‌که زمان شناسی در ابعاد و لایه‌های مختلفی قابل تصور است، بیان کرد: مثلاً دوران پیری بیشتر موقع خواندن نمازهای مستحبی است و دوران جوانی زمان دعا خواندن است. در بحث انتظار هم با استفاده از شواهد و قرائن موجود می‌توان گفت که ما در مراحل آخر انتظار هستیم؛ به همین دلیل الان هنگام بهره‌برداری از دین نیست، بلکه موقع خدمت کردن به دین است.
 استاد حوزه و دانشگاه به ثمرات تربیتی رزمندگان اسلام در هشت سال جنگ تحمیلی و اثرات آن بر رزمندگان کشورهای عراق و سوریه اشاره و خاطرنشان کرد: اکنون اگر کسی می‌خواهد دین‌داری کند، باید برای دین کار کند و اثر آن از هزار رکعت نماز شب هم بالاتر است. راه‌اندازی جلسات روضه و دعا نمونه‌ای از خدمت به دین در عصر حاضر است. باید بدانیم که خداوند در آخرالزمان از ما چه انتظاری دارد؟
وی با انتقاد از برخی از تحلیل‌های سیاسی که در رسانه‌های کشور دیده می‌شود، گفت: اینها زمان را خوب نمی شناسند. در روایتی از رسول گرامی اسلام(ص) نقل شده است که فرمود، «چگونه‌اید وقتی که بدعت‌ها ظهور می‌کند، بچه ها با بدعت بزرگ می‌شوند و پیران در بدعت از دنیا می روند و هنگامی که به سنت پیغمبر(ص)عمل می‌شود، آن را بدعت می‌نامند و زمانی که از بدعت‌ها پیروی می‌شود، آن را سنت پیغمبر(ص) می‌خوانند!» سپس فرمود، «این وضعیت زمانی پیش می‌آید که شما به وسیله دین و عمل دینی به دنبال دنیای خود می‌روید.»
حجت‌الاسلام پناهیان با بیان این‌که وضع فعلی کشور ما در جهان چندان طبیعی نیست، ابراز داشت: علت آن است که عده‌ای نان دین را خوردند، اما برای دین کار نکردند. این نتیجه ضعف ما در این 35 سال پس از پیروزی انقلاب است. در زمان جنگ تاکنون، اگر سیاستمداران ما قوی عمل می‌کردند، این فتنه‌ها در منطقه به وجود نمی‌آمد. آن گونه که حضرت امام(ره) شایسته رهبری بود، ما شایسته رهبری ایشان نبودیم.
وی ادامه داد: سید حسن نصرالله، که در جهان به عنوان یک فرد مهم و تأثیرگذار کاملاً شناخته شده است، می‌گوید که رهبر معظم انقلاب در خود ایران غریب است! و بیعت اصلی مردم جهان باید با ایشان باشد. بعد از جنگ 33 روزه از رزمندگان حزب‌الله لبنان درباره رمز موفقیت‌شان پرسیدند و آنها تبعیت محض از رهبر انقلاب را علت اصلی این پیروزی‌ها عنوان کردند. سپس گفتند که ما به طور کامل از ایت‌الله خامنه ای تبعیت می‌کنیم، اما متأسفانه در ایران این تبعیت محض وجود ندارد.
این کارشناس فرهنگی با انتقاد شدید از برخی تفکرات سیاست‌مداران کشور در خصوص دین و سیاست، گفت: برخی از سیاست مداران ما بر این عقیده‌اند که دین باید دنیای ما را آباد کند، به همین خاطر آگاهانه یا ناخواسته به تحریف دین می‌پردازند؛ در موضوع مذاکره تاریخ را تحریف کرده و موضوع مذاکره امام حسین(ع) با عمر سعد را مطرح می‌کنند؛ و یا برای آزادی چند نفر از زندان، حر را مثال می زنند، غافل از این‌که حر پشیمان شد، توبه کرد و چکمه بر گردن آویخت و از امام(ع) عذرخواهی کرد. اگر صدام هم با این وضعیت می‌آمد، ما او را می‌بخشیدیم.
وی با اشاره به مذاکرات هسته ای گفت: متأسفانه دیپلماسی هسته ای ما در مسیری قرار گرفته که کوتاه‌آمدن‌ها برای بازرسی‌های سرزده و متعدد از نیروگاه‌های هسته‌ای به نوعی تأیید کننده ضمنی شبهات غربی‌ها علیه ایران است. رهبر معظم انقلاب می‌فرماید، اگر مسیحیان عالم بفهمند که همه مشکلات آنها از صهیونیست‌هاست، عالم متحول خواهد شد و این را باید دستگاه دیپلماسی کشور ما در جهان تبلیغ کرده و به گوش مسیحیان برساند.
حجت‌الاسلام پناهیان به مسأله فتنه داعش در جهان اشاره کرد و یادآور شد: داعش تندروی می‌کند، چون ما کندروی کرده‌ایم و معتدل حرکت نکردیم. ما باید درست رفتار کنیم و مثل امام(ره) که محکم می‌گفت، ما برای اسلام زنده‌ایم و همه وجود ما فدای اسلام، باید ادبیات ما این چنین باشد. چرا ادبیات سیاستمداران ما این‌ چنین نباشد، اما ادبیات داعشی ها (هر چند به دروغ) چنین باشد؟
وی علت این مسائل را به خدمت درآمدن دین برای دنیا ذکر کرد و گفت: بازرگان می‌گفت که فرق من و امام(ره) در این است که امام ایران را برای اسلام می‌خواهد و من اسلام را برای ایران! اگر دنیای خود را برای دین بخواهیم، هم دین و هم دنیا را به دست خواهیم آورد، اما اگر دین را برای دنیای خود و دیگران بخواهیم، آن وقت خسر الدنیا والاخره خواهیم شد.
این استاد حوزه و دانشگاه در پایان با قرائت آیاتی از سوره محمد(ص) اظهار داشت: در این آیات درباره دو گروه صحبت شده است، گروه اول کسانی هستند که کافر شدند و بر سر راه خدا منع ایجاد کردند. چنین افرادی هر کاری انجام بدهند، تباه خواهد شد؛ و گروه دوم کسانی هستند که در راه خدا کشته می‌شوند و خداوند اعمال آنها را ضایع نکرده و می‌پذیرد. این افراد در عالم اثر دارند.
گفتنی است، مراسم سوگواری شهادت حضرت اباعبدالله الحسین(ع) از اول تا دوازدهم محرم در حسینیه آیت‌الله حق‌شناس(ره) تهران واقع در میدان شهدا، خیابان مجاهدین اسلام برقرار است.
رایةالهدی ، تارنمای هیئت کربلای بیت المهدی(عج) ، کــــــرج

:: بازدید از این مطلب : 2363
|
امتیاز مطلب : 1
|
تعداد امتیازدهندگان : 1
|
مجموع امتیاز : 1
نویسنده : گمنام
چهار شنبه 7 آبان 1393

حاج محمود کریمی را به راحتی می توان پرطرفدارترین مداح اهل بیت دانست. مداح با اخلاصی که نوآوری های هنرمندانه اش در عرصه مداحی اهل بیت، مخاطبان زیادی را از قشرها و تفکرات مختلف جذب دستگاه عزاداری سیدالشهدا علیه السلام کرده است.

به گزارش رجانیوز، حاج محمود کریمی در گفتگویی تفصیلی به بررسی کارکرد رسانه‌ای هیئت، دلیل هجمه دشمن به هیئات، ارتباط هیئت و سیاست و نقش هیئت در جامعه امروز پرداخته است.

در ادامه این گفتگو را که خبرگزاری نسیم آنرا منتشر کرده است، می خوانید:

اگر هیئت را بعنوان یک رسانه بپذیریم، هر رسانه ای یک طیف و سلیقه خاص از مخاطبین را دارد که آن رسانه را انتخاب کرده اند و خود را در معرض آن قرار می دهند. آن رسانه هم تکلیف خودش را می داند و محتوای لازم را به مخاطبش ارائه می دهد. ولی بنظر می آید که رسانه هیات طیف مخاطبش گسترده تر باشد و سلیقه های مختلفی را در بر می گیرد، در اینصورت کارش هم سخت تر می شود، چون باید محتوایی را ارائه دهد که همه مخاطبینش با همه دیدگاه ها آن را بپذیرند. بعنوان شروع صحبت ها می خواستم بدانم هنر یک مداح که شاید تاثیر گذارترین تریبون این رسانه است در جذب و ارائه محتوای مناسب و متناسب چقدر اهمیت دارد؟
 
اگر رسانه هیئت کارش را درست انجام ندهد خود به خود از انتخاب مردم می‌افتد. چون این اتفاق یک کار اعتقادی است، نه سندیکا دارد و نه برایش انتخابات برگزار میشود. اگر در یک جلسه‌ای معارف سید الشهدا (ع) نباشد دیگر اسمش هیئت نیست، میشود یک همایش. قسمت دوم که چه کنیم که طیف های مختلف به این رسانه توجه کنند، بر می‌گردد به شخصیت خود سید الشهدا (ع) و به هنر ما ربطی ندارد. خدا می‌فرماید هر کسی که حسین (ع) را دوست دارد، من دوستش دارم این نگاه از طرف خدا است. یک عده هستند که مسلمان هم نیستند ولی امام حسین (ع) را دوست دارند. به هرکس که دنبال حقیقت باشد، وقتی امام حسین (ع) را معرفی کنید می‌گوید چه الگوی خوبی است. حتی آنهایی که خیلی بدبینانه به موضوع کربلا نگاه می‌کنند می‌گویند اگر که همه کارهای امام حسین (ع) ایراد داشته باشد، بچه شش ماهه اش را دیگر چرا کشتند؟ یعنی امام حسین (ع) در هر قسمتی از واقعه کربلا یک قلابی دارد که یک قوم و گروهی را صید کند. البته دشمن هم بیکار نمی‌نشیند، به کسی بی احترامی نمی کنیم، اما خبر دارم الان در دانشکده‌های هنر ما سر کلاس ها برخی از دانشجویانی که به فرقه هایی گرایش دارند راحت به دین و سید الشهداء (ع) اهانت می‌کنند و استاد لبخند میزند. این یک نمونه‌اش بود آنها می‌آیند کار می‌کنند روی دانشکده هنر ما که اگر فردا یک اثر هنری خلق شد، در لایه‌های آن اثر اهنری ضدیت با دین دیده شود.
 
در مجموع این که هیئت قائم به شخص نیست و قائم به سید الشهدا (ع) است. بعضی‌ها می‌گویند این هیئت مداح محور است، یا آن هیئت واعظ محور است؛ هیچ کدام از این ها نیست، هیئت حسین (ع) محور است. اگر کسی بخاطر فلان مداح یا واعظ به هیئت برود اشتباه کرده، این سلیقه است. اگر شما به خاطر من به هیات بیایید و جایی یک خطایی از من ببینید آن موقع تکلیف چیست؟ باید از امام حسین (ع) و هیئت  دل زده شوید؟ عیبی ندارد اگر کسی خواندن یک مداحی را بیشتر می پسندد به هیئت او برود ولی باید فرهنگسازی کنیم که اگر اشتباهی هم از آن مداح دید از امام حسین (ع) دور نشود.
 
گفتید که این جذب ها مربوط به شخصیت امام حسین (ع) می شود و ربطی به هنر مداح ندارد، یعنی خود شما برنامه ای ندارید برای جذب مخاطب؟
 
نمی شود که برنامه نداشت. اگر اینطوری باشد که آشپز هیئت هم می‌آید با بیل نمک می‌ریزد بعد می‌گوید من می‌ریزم و امام حسین خودش درستش می‌کند. نه اینطور نمی شود، هر کاری تخصص می‌خواهد. البته یک سری چیزهایی هست که واقعاً نمی‌شود گفت، اگر بگوییم بزرگش می‌کنند و مثل موضوع هاله نور می‌شود. نخیر؛ از این الهامات به ما نمی‌شود.
 
اما آنچیزی که میتوانم بگویم این است که مداح اولاً باید امام حسین را باور کند و مصیبت او را با گوشت و پوست لمس کند تا بتواند بباوراند. دوم وقتی که چیزی را باور کنیم، نسبت به آن دل مشغولی پیدا میکنیم. من به اندازه ای که به بچه‌ام فکر می‌کنم به روضه سیدالشهداء (ع) هم فکر می‌کنم. من اصلا بخشی از مغزم در خدمت روضه و شعرهاست. بعضی اوقات وقتی دارم می‌خوابم هم هنوز در ذهنم مشغول نوحه سازی هستم و واقعاً نمی‌گذارد بخوابم. وقتی محرم می‌رسد هم که دیگر تمام حجم مغز را این موضوع می‌گیرد، مثلا دو سه روز مانده به محرم اگر شما هر چیزی غیر از مسائل مربوط به محرم به من بگویید من اصلا نمی فهمم و ممکن است فقط نگاهتان کنم. بارها شده این اتفاق برایم افتاده. دوستانم دیگر این را می دانند و از ده روز مانده به محرم چیزی غیر از محرم از من نمی‌پرسند. در کل اینکه بالاخره دغدغه و برنامه داریم و اتفاقا برای آن خیلی هم فکر میکنیم.
 
یکی از کارهای سخت و البته هنرهای رسانه ای این است که شما بتوانید مخاطب سایر رسانه ها را هم جذب خودتان کنید. رسانه هیات در این راستا چه سختی هایی پیش رو دارد برای اینکه بتواند آنهایی که شاید بصورت عادی مخاطبش نیستند را هم جذب خودش کند؟
 
ببینید کسی که از پای تلویزیون خودمان کشیده می شود سمت ماهواره، دیگر بر نمی‌گردد. یک شخصی که به خاطر یک بداخلاقی یا یک اشتباهی که از ما میبیند اگر از هیتئت من برود دیگر برگرداندنش خیلی سخت است. آوردن با برگرداندن فرق می‌کند. آوردن برای وقتی است که طرف شما موضع مخالفی نداشته باشد و با شما قهر نیست، آنموقع شما می روید، دستش را می گیرید و می آوریدش. اما برگرداندن برای کسی است که با تو قهر کرده. آنهایی که رفتند طرف ماهواره کسانی هستند که قهر کردند و آشتی دادنشان سخت است. رسانه ما باید این قابلیت را داشته باشد که اگر کسی با او قهر کرده بتوان دوباره آشتی اش داد. من مسئول رسانه ملی نیستم ولی فکر میکنم باید با یک استراتژی بسیار عاقلانه آنهایی که با اخبار راست قهر کرده و اخبار دروغ ماهواره ها را باور میکنند را برگرداند. یک بار من به آقای ضرغامی گفتم که هیئت بالاترین رسانه است و ایشان ابتدا کمی با تعجب با موضوع برخورد کرد. بعد از مدتی دیدم در یکی از برنامه های تلویزیون آقای پروفسورمولانا صحبت می کردند و آنجا گفتند رسانه همین روضه ها و حسینیه‌ها است. رسانه جمهوری اسلامی باید مواضع، فرهنگ و استدلال جمهوری اسلامی را برساند.
 
چطور میشود برای همه سلیقه های مختلف، که بعضا مقابل هم نیز قرار میگیرند یک خوارک تهیه کرد که همه شان را راضی کند؟
 
آن چیزی که بین همه مشترک است، عشق است. عشق با دوست داشتن فرق دارد، من بچه‌ام را دوست دارم، با علم به این که یک ایرادهایی هم دارد، ولی عشق اینطوری نیست در عشق شما اصلاً ایرادی نمی‌بینید. بخاطر همین اگر به کسی غیر از خدا و اهل بیت عشق بورزید، به محض اینکه یک ایرادی از او ببینید عشق تبدیل به تنفر می‌شود. فاصله عشق و تنقر  یک مو است. حالا کسانی که می آیند در هیئت ها باید متوجه باشند که این عشق ودیعه‌ای است که خدا در دل مومنین گذاشته. بعد هم خدا راه را باز کرده و گفته هر کسی که امام حسین را دوست دارد جایش توی بهشت است. پس همه در عشق مشترکند، حالا بیاییم مشترکات عشق‌ها را در بیاوریم. عشق دنیایی داریم و عشق آسمانی. وقتی مشترکات را پیدا میکنیم میبینیم همین هایی است که در روضه امام حسین (ع) است و زیباترینش هم هست. شما حساب کنید لات‌ها و مشتی ها می‌گویند امام حسین را دوست داریم، چون مقابل زور ایستاد. یا آنهایی که خیلی عاطفی اند، از اسارت خانواده امام حسین (ع) متاثر می شوند. یعنی همه را گیر می اندازد. از یک صبح تا غروب همه خوبی‌ها و بدی‌های کل عالم در یک منطقه جمع شد. همه می‌توانند سوا کنند و هر کسی می‌تواند سهمش را بردارد. همه مردم خوبی را دوست دارند.
 
احساس می کنم که در سال های گذشته، دشمن و جریان رسانه ای مخالف بیش از گذشته روی هیئت ها و موج راه اندازی علیه این جریان متمرکز شده اند، اگر اینطور است دلیل این برنامه ریزی دشمن برای زدن هیات ها را چه می دانید؟
 
دشمن باید هم بر روی هیات ها تمرکز کند و برایش برنامه ریزی داشته باشد. شما ببینید، بعد از مقام معظم رهبری بیشترین مخاطب را هیئت دارد، مخاطبی که همراه با قداست باشد. کدامتان در گوشی های موبایلتان سخنرانی یک وزیر را دارید؟ کدامتان سخنرانی کسی غیر از آقا را دارید؟ کدامتان توی موبایلهایتان صدای هیئت ندارید؟ خب واضح است باید هیئت‌ها را بزنند. هر کس دیگری را تخریب کنند، یک شخصیت حقوقی است و میتوان برایش جایگزین پیدا کرد. مثلا اگر یک مسئول این نظام را بزنند، میتوان او را عوض کرد، آب هم از آب تکان نمی خورد. ولی فرض کنید خدای ناکرده، مثلاً یکی مثل حاج منصور ارضی از جمع ما برود بیرون، آنوقت چقدر باید زحمت کشید تا یک حاج منصور دیگر ساخته شود؟ از قدیم می گفتند اگر علمدار را بزنید بقیه لشکر فرار می‌کنند. علم این انقلاب دست هیئت ها است. جمهوری اسلامی، اسلامش منوط به محرم و صفر است. با این حال میبینید دشمن که این علم را می زند هیچ، از داخل هم مدام یک عده به آن گیر می دهند. به همین خاطر ما جای این که به کار هیئتمان برسیم و و فرصت مقابله با دشمن پیدا کنیم، باید دائم بیاییم پنچرگیری کنیم، چون برخی خودی‌ها پنچر می‌کنند. نزدیک محرم هم که می شود همه کارشناس هیات می شوند، یکی می‌آید می‌گوید این همه پول می‌دهند برای شام و ناهار محرم و صفر این اسراف است. تو اگر فکر اسرافی و عرضه داری برو فرهنگ سازی کن که مردم ماشین دو میلیاردی سوار نشوند. اسراف این کارهاست. چه کار داری به کسی که دوست دارد برای امام حسین خرج کند و نذری بدهد. متاسفانه متولی همه چیز هم می شوند. جریان هیئت اخلاق مدار است وگرنه اگر میخواست با سیاست بدون تقوا با این جریانات برخورد کند کسی حریف نمیشد.
 
حسینی شدن هم خیلی راحت است و هم خیلی هم سخت. راحت برای کسی که از غیر از خدا ببرد. سخت برای کسی است که هم خدا را می‌خواهد و هم خرما را.
 
اشاره کردید برخی از داخل هم آب به آسیاب دشمن می ریزند، چه تهدیدهایی هست که ممکن است برخی خودی ها گرفتارش شوند و ندانسته به بدنه هیات ها آسیب وارد کنند؟
 
متاسفانه زود قضاوت کردن در میان ما زیاد شده است. الآن در فضای مجازی بیشترین کامنت‌های متلک در بین ما بچه مسلمان‌هاست. مثلا یک عکس از من در فضای مجازی گذاشتند که روی مبلی نشستم که پشتش منبت کاری شده می آیند کامنت می گذارند: حاج آقا مبل سلطنتی! یعنی هر کاری که بکنی یک حرفی می‌زنند. حالا شما بروید صفحه های آن طرفی را ببینید، کسانی که زیاد کاری به دین و دیانت هم ندارند، میبینید که همه پشت همند و برای هم کامنت های آفرین، آفرین می نویسند... ما متاسفانه فقط داریم خودمان را می‌زنیم. بیشتر از هر چیز، نهاد نظارتی بین خودمان درست کرده ایم. یعنی یک سازمانی را راه اندازی می کنند که مراقب یک مجموعه دیگر باشد، بعد یک سازمان دیگری را هم راه می اندازند که بر آن سازمان اول نظارت کند. اگر به جای این همه نهاد نظارتی که بین خودمان احداث کرده ایم نهاد  فرهنگی ایجاد میشد و هر کسی یاد می گرفت که خودش مواظب خودش باشد، وضعیتمان خیلی از الان بهتر بود. ما تا خودمان درست نشویم نمی توانیم کسی را درست کنیم. حتی داخل هیئت ها پر از ناظر و کارشناس شده. یکی می گوید چرا فلانی این حرف را زد و چرا فلانی آن را خواند؟ من ده سال پیش یک شعری خواندم و توضیحش را هم داده ام، هنوز که هنوز است به آن استناد می‌کنند من را تکفیر می‌کنند و می‌گویند چایی اش را نخورید و به ظرفی که دست زده دست نزنید و قتلش واجب است. چقدر ما اینطوری نیروهای خودی را زدیم. بیشترین امتحان در آبرو است.
 
باید فرهنگ‌سازی شود که بچه‌ هیاتی ها به خاطر قداست سید الشهداء (ع) قداست نمادهای هیئت را هم حفظ کنند. شما ببینید یک موضوعی که برای یکی از ما پیش می‌آید و حاشیه ای درست می شود، بیشتر از خودی‌ها می‌خوریم. افتخار من این است که سایت‌هایی که به نظام و آقا و شهدا حمله می‌کنند، به من حمله می‌کنند. ولی افسوسم این است که خودی‌ها هم می زنند.
 
حاج آقا اخیرا احساس می شود که برخی ها بیش از گذشته دنبال سکولار کردن هیات ها هستند و می خواهند هیئت را از جریان انقلاب و نظام جدا کنند، ترفندهای مختلفی هم دارند. این جریان را چطور ارزیابی می کنید
 
آیت الله شیخ عبدالکریم حائری که مؤسس حوزه علمیه است گفتند چوبی که اسلام از خشک مقدس ها خورد از دشمنش نخورد. کسی که می‌گوید فقط امام حسین و لا غیر، نمی داند اگر این انقلاب نبود، حاء حسین را هم نمی‌توانست بگوید. تهدید این کلام خیلی جدی‌تر از دشمن رو در رو است. ضربه‌ای که پیغمبر در احد خورد سخت‌تر بود یا ضربه‌ای که امیر المؤمنین از نهروانی‌ها؟
 
بصیرت اینجاست که به درد می‌خورد. یک عده‌ای را آن طرف آموزش دادند و در گوششان خوانند که سیاست چیست، فقط حسین. این هایی که می‌گویند فقط حسین، بدون سیاست و ولایت فقیه، اینها در آخر می‌شوند "ترما" و موقع جنگ که می‌شود به امام حسین (ع) می‌گویند بروم به زن و بچه‌ام برسم و فردا بر می‌گردم و وقتی برمی گردد که دیگر همه چیز تمام شده. طرف ممکن است یک عمر درس خوانده باشد اما آخر سر که قرار شد از امام حسین (ع) دفاع کند می‌گذارد می‌رود.
 
ولی آنهایی که سیاست را یعنی زندگی را با امام حسین (ع) تنظیم می‌کنند و از مرگ نمی‌ترسند، می‌شوند زهیر و حر، در زمان ما می‌شوند طیب، طیب یک عمری تازاند آخرش چی شد؟ عاقبت به خیر شد. حر در اوج ظلمت و ذلت بود یک دفعه آمد در اوج عزت. امام حسین (ع) نشان داد که از بینهایت تاریکی می‌شود به بینهایت نور رسید. به شرط اینکه رفتار امام حسینی باشد. رفتار امام حسینی چیست؟ فرمود: «إِنِّیْ لا أَرَیَ الْمَوْتَ إِلَّا سَعَادَةً وَالحَیاةَ مَعَ الظّالِمِینَ إِلّا بَرَما»، من مرگ را جز سعادت، و زندگی با ستمگران را بجز مایه ملالت و بدبختی نمی‏بینم.
 
الان آمریکایی‌ها می‌خواهند به ما امان نامه بدهند، حضرت ابا الفضل گفت اگر من امان نامه بگیرم پس بچه‌های پیغمبر چه می شوند؟ یک موی امام حسین (ع) را به همه شما نمی‌دهم. ما یک موی اسلام را به همه دنیا نمی‌دهیم. اگر ما امان نامه بگیریم بقیه چی؟ کشورهایی که به ما دل بسته‌اند چی؟ یمن، سوریه، عراق، لبنان و آنهایی که به جمهوری اسلامی دل بسته‌اند چه می شوند؟
 
نوع ورود و موضع گیری مداحان در قضایای سیاسی به چه صورت باید باشد؟
 
من غیر از اسم شهدا و آقا اسمی تا بحال در خواندنم نیاورده ام. زمان انتخابات عکس من را گذاشته بودند کنار عکس یکی از کاندیداهای انتخابات که مثلا من او را تایید کرده ام. در حالی که من هیچ وقت اسمی از کسی نبرده ام که به کی رای دهید یا به کی رای ندهید. من بیایم نوحه امام حسین را خرج این بکنم که به فلانی رای بدهید؟ اصلا مداح در این سطح نباید وارد سیاست شود. بله جایی اگر لازم باشد نظرمان را می دهیم. یک فوتبالیست هم در این کشور نظرش را می دهد، تازه ما که یک شخصیت مذهبی هستیم. ما به بیان حضرت آقا استناد می کنیم. ایشان فرمودند که مداح ها در هر موضوعی دخیل نشوند. یعنی این که در موضوعات کوچک وارد نشوید. موضوع اگر خیلی مهم بود نظر می دهیم، آن هم نه با گرایش خاص، از موضع دین و انقلاب. آن هم باز شرایط دارد و برخی مسائل را باید در آن لحاظ کرد. مثلا نباید با تند خویی صحبت کرد. 
 
 
برای جذب مخاطب خصوصا قشر جوان تا کجا میتوان با شرایط روز و پسند مخاطب جلو رفت؟
 
یک بار حضرت آقا به بنده فرمودند که شما نگاه نکن چه کسی چه چیزی را دوست دارد، ببین امام حسین (ع) چه چیزی را دوست دارد، جذب حداکثری با توجه به اینکه امام حسین چه چیزی را دوست دارد، مهم است. جذب به هر قیمتی درست نیست. بعد هم نظر حضرت آقا این است که یک کار خوب که تولید میشود باید خوب تکثیر شود و اگر خوب توزیع نشود انگار اصلاً تولید نشده.
 
حتی به این ریزه‌کاری‌ها باید دقت کنیم. اگر دقت کنید ما همه زمینه هایی که می‌سازیم، تصویر دارد. معمولا زمینه های ما حدود 7 دقیقه است، این 7 دقیقه را طوری شعرش را می گوییم که اگر روزی رسانه خواست کلیپ برایش بسازد بتواند مطابق شعر تصویر سازی کند. اصلا من الان تا تصویر شعر در ذهنم مجسم نشود زمینه را نمیسازم.
 
در واقع اهمیت خروجی صوتی و تصویری جلسه را هم وزن خود هیات میدانید؟
 
بله، قطعا اهمیتش همان مقدار است.البته هنوز در حوزه توزیع و نشر خیلی کار داریم. این کار یک صدقه جاریه است خیلی آدم‌ها از دنیا رفته‌اند و فقط از دنیا رفته‌اند. کسانی مثل مرحوم کافی و شهید مطهری هم از دنیا رفته اتد، ولی اگر یک نفر کتابش را بخواند یا نوارش را گوش دهد صدقه جاریه برای او حساب میشود. شما با همین سی دی ها یک نفر را با امام حسین آشتی بدهید هم یک نفر است. بعد وقتی که شما برای خروجی هیات هم برنامه ریزی داشته باشید کار سخت تر هم می شود. مولفه های بیشتری را باید لحاظ کنید، مثل همان تصویرگری که گفتم، یا مثلا معارف باید در کارها بیان شود، همه اش که نمی شود مثلا گفت گنبدتو عشقه... این برای جلب توجه آن کسی است که از امام حسین فقط کربلا و گنبد و بارگاه را می‌بیند، با این عبارات توجهش را جلب میکنیم، چیز بدی هم نیست ولی وقتی توجهش جلب شد، وسط همین گنبد و کفتر و اینها یک ضربه معرفتی باید بزنیم.
 
یک زمانی به من گفتند آن سرود ولادت امام حسن (ع) که چند سال پیش خواندم (اگه برسه یه شبی پای من گدا...) چی بود و چرا این را خواندی؟ من جواب دادم ادعایی ندارم، اما خوبی این سرود این بود که حداقل دو سه ماه همین بچه مدرسه ای ها ذهنشان درگیر این بود که بتوانند این سرود را درست بخوانند و یاد بگیرند. پس من توانسته ام حداقل سه ماه مغز بچه‌های کوچک را سرگرم امام حسن(ع) کنم، خب این بد است؟ ما باید فکر بچه‌ها هم باشیم. فکر بزگترها هم باشیم، همه تیپ ها را ببینیم، چون همه امام حسین (ع) را دوست دارند.
 
شما خودتان بیشترین توجهتان به کدام بخش جلسه است و فکر میکنید تاثیرش بیشتر است؟
 
من تمرکزم روی همان ثانیه‌ای است که هستم. یک پدری که بخواهد به بچه‌اش یک پیامی را برساند روی آن نقشه نمی‌کشد. چون جنس بچه‌اش را می‌شناسد و با یک لطایفی پیامش را به او می رساند. من اگر توی این فکری باشم که یک پیامی را القاء کنم، خراب می‌کنم. جوان الان جوانی نیست که به او بگویی بنشین و بگوید چشم. باید به او بگویی که من اگر جای تو بودم می‌نشستم تا خستگی‌ام در برود و آن موقع می‌نشیند. من می خواهم جوانی را نگه دارم که الان در معرض چند هزار شبکه ماهواره‌ای است. وقتی آنطرفی‌ها زورکی به او کاری را نمی‌گویند من چرا زورکی بگویم؟ آنها با قطار سوار کردند دارند می‌برند طرف غرب آنوقت ما بیایم سوار چهارپا بکنیمش بگوییم بیا این طرف؟
 
در بین مستمعین شما قطعا افرادی هستند که شاید از نظر ظاهر با یک سر و وضعی که مناسب آداب هیات نیست بیایند به جلسه شما، با او چگونه صحبت می کنید که آداب را رعایت کند؟
 
چند تا صورت دارد؛ یکی این که برخورد چماقی با او شود، شما دیگر زورت می رسد برش گردانی؟ می رود و یک عده را هم با خودش می برد. دومین نوعش این است که طوری برخورد کنی که اصلا متوجه اشتباهش نشود و دربست تاییدش کنی؛ آنوقت جواب حضرت زهرا (س) را می‌توانیم بدهیم؟
 
شما باید آدرس سر راست بدهی. طرف وقتی بلند شده به نیت روضه آمده، حداقلش این است که شده سیاهی لشکر سید الشهداء (ع)، من هم تذکرات و خواهش‌های خودم را با زبان نرم و استدلالی می‌گویم، تأثیرم را هم باید بگذارم. عوامل هیئت هم باید مثل خود من رفتار کنند، یعنی اگر یک نفر از انتظامات جلسه‌ای با کسی طوری برخورد کند که یک نفر قهر کند و برود آن کسی که برخورد کرده باید جواب دهد. در اقع یک نفر مرده، و مردن این یک نفر مردن یک نسل است.
 
ما باید به خانم یا آقایی که با وضع نا مناسب می‌آید هیئت، به چشم یک مهمان نگاه کنیم، مهمان هم محترم است. ولی مهمان هم باید آداب آن مهمانی را رعایت کند، این را باید با یک لطائفی به او رساند. اما چگونه؟ مستقیم نباید به او گفت روسری ات را بکش جلو بلکه در آن معارف و اشعاری که داریم می‌خوانیم مثلا می‌گوییم  «زینب عفیفه‌ای است که در راه عصمتش/عباس می‌دهد ، نخ معجر نمی دهد». ما نمی‌خواهیم آن خانم برای هیئت ما درست شود، آن خانم باید برای خودش درست شود. موضوع این است که ما خودمان را برای امام حسین (ع) بخواهیم، همه اش درست می شود. من شما را نباید برای تأیید خودم و سیاهی لشکر جلسه ام بخواهم، باید شما را برای امام حسین (ع) بخواهم که اصلاح شوی، من شریک شوم در هدایت تو و خدا هم به من لطفی کنند و من را هم هدایت کند، خلاصه اش این می شود که باز هم می گویم اگر ما خودمان را برای امام حسین (ع) بخواهیم همه چیز درست. هر کسی امام حسین را برای خودش بخواهد کار خراب می‌شود، کسی که امام حسین را برای خودش می خواهد، سرسری به این بساط نگاه میکند و درگیر حاشیه ها می شود. مثلا دغدغه اش این می شود که فلان نوحه را اول آقای فلانی خواند یا آقای فلانی، حالا بگو اصلا دانستن این ها به چه درد تو می‌خورد، چه دردی را دوا میکند؟
 
آن خانمی که در طول سال فقط ده شب می آید هیات، اگر  این ده شب را هم از او بگیریم چه فایده ای دارد؟ اگر حضرت زهرا(س) نمی خواست، قطعا او نمی‌آمد. من کار خودم را می‌کنم، این خانه هم صاحب دارد. چه بسا قرار است بیاید داخل این هیئت توی روضه حضرت علی اصغر (ع) و نگاهش بیفتاد به یک بچه شیرخواره و بگوید چرا این بچه را کشتند؟ و همین او را زیر و رو کند، اما تو راهش ندادی. اصلاً چه کاره‌ای که راهش ندادی. پیغمبر (ص) با رفتار جذب می‌کردند، امام و حضرت آقا با رفتار جذب کردند. ما هم با رفتار باید جذب کنیم .
 
نمونه ای در ذهنتان هست از کسانی که در جلسه هیات تحولی درونشان اتفاق افتاده باشد؟ تا حالا شده با یک خط نوحه کسی زیر و رو شده باشد؟
 
بله خیلی شده، من یکی اش را مثال می زنم. یک بار یک جوانی مادرش به او اصرار کرده بود من را برسان به هیئت، به مادرش گفته خب تو  می روی توی جلسه من کجا بروم؟ که مادر گفته بود خب تو هم برو تو! خلاصه به همین سادگی آمده بود به هیات. ولادت حضرت اباالفضل هم بود، بعد جلسه دیدمش، وقتی به او رسیدم دیدم خیس اشک است. دهنش هم بوی الکل می‌داد. من یک سرودی خوانده بودم که مضمونش مستی بود. به او با خنده گفتم چیه، خرابی!  گفت تازه آباد شدم! پرسیدم چی شده؟ گفت اینی که اینها خوردند چی بوده اینی که من خوردم چیست، تازه فهمیدم مستی یعنی چی! الآن همان شخص را که نمی توانم اسمش را ببرم اهل هیئت است، ازدواج هم کرده و بچه‌دار هم شده و دکترا هم دارد. از این موارد زیاد است، مثلا یک شب درباره اسم صحبت کردم که اسم خوب  به گردن پدر و مادر حق است، بعد از جلسه 23 نفر آمدند اسمشان را عوض کردند.
 
تصور ما از جامعه این است که جامعه نسبت به ارزش ها و مقدسات قدری فاصله گرفته و بی تفاوت شده، ولی وقتی که محرم می شود می بینیم هر سال مراجعه به هیات نسبت به قبل خیلی بیشتر شده. این اتفاق را چگونه تفسیر می کند؟
 
ما امام حسین (ع) را طبیب می‌دانیم. سر طبیب در دو مورد شلوغ است، یکی زمانی که مریضی زیاد بشود و همه حمله می‌کنند که خوب بشوند. ولی مورد دوم برای زمانی است که می‌گویند فلان بیماری دارد می‌آید و بروید واکسن بزنید. بیماری فرهنگی دارد می‌آید بروید واکسن بزنید. الان هم برای پیشگیری می‌آیند پیش امام حسین (ع)  هم برای درمان می‌آیند. توانایی امام حسین (ع) حد و مرز ندارد. یک عده هم هستند که می‌آیند چکاپ، هر روز در مکتب اهل بیت (ع) هستند و رفتارهای خودشان را با دستوراتی که داده شده می سنجند. مریضی که مرض لا علاجش را یک دکتر علاج کند، عاشق آن دکتر می‌شود. ناجی همیشه دوست داشتنی است.
 
شما را بعنوان پیشگام و شروع کننده مداحی نوین خصوصا در بحث نوحه و آهنگ می شناسند. چه شد که شما بعضی ریتم ها و آهنگ را وارد فضای مداحی کردید؟ خلایی احساس میشد؟
 
از زمانی که شبانه روز مردم متراکم شد و برنامه های مختلفی به اوقات زندگی ها اضافه شد. دیگر نمی شد به مستمع بگوییم که مثلا 2 ساعت بیا بنشین در هیات و یک ساعت مثلا قصیده ای گوش کن که شاید اصلا معنایش را هم نفهمد . الان نرمال جلسات ما 50 دقیقه است. من دیدم که سخت است که مردم یک نوحه را هر شب حفظ کنند و جواب دهند، اگر هم هر شب یک آهنگ ثابت بخوانم یکنواخت می شود. چون نوحه را باید مستمع حفظ کند و جواب دهد با عث می شود که ذهن مستمع درگیر جواب دادن کل نوحه هم بشود، مقداری از وقت هم برای یاد گرفتنش تلف می شود. پس من گفتم یک نوحه ای بسازم که مردم جای اینکه همه اش را جواب بدهند فقط گوشواره اش را بخوانند. آمدیم سرعت زمینه قدیمی را کمی بیشتر کردیم که هم کار نوحه را انجام دهد و هم کار زمینه را. قدیم زمینه می خواندند، بعد سه چهار بند نوحه می خواندند که بین هر بند هم مستمع باید بند اول را جواب می داد، بعد هم واحد و بعدش هم جفت می خواندند و جلسه تمام می شد. جایی هم برای شور نمی ماند.
 
جای شور با ادغام نوحه و زمینه باز شد. جرقه اش هم از اینجا شروع شد که من یک شعری را آمدم با ریتم تند در شور بخوانم، بعد گفتم که همین را سنگین بزنید که شد زمینه. بعد همین زمینه، با یکی بزن و یکی نزن شد واحد سبک جنوبی. سال 77 بود که شروع این اتفاق بود. کلا به این نتیجه رسیدیم که سینه زنی سه بخش زمینه، واحد و شور باشد. یک قانون نانوشته هم هست، یعنی بعضی اوقات چیزهای دیگر هم به آن اضافه می شود.
 
اینکه به این فکر افتادید برای هر شب آهنگ سینه زنی هایتان متفاوت باشد دلیلش چه بود؟
 
به این فکر بودم که اگر قرار شد یک نفره بجنگم چطور باید بجنگم، البته نه اینکه دیگران نباشند، الحمدلله سایر رفقا هم دارند کار میکنند و می کردند، ولی گفتم فرضا من یک نفر باشم چه کار باید بکنم. این همه آهنگ دارد از آنطرف آب می آید، البته الان داخلی ها هم چیزی کم ندارند! من جواب این همه آهنگ را با یک واویلا واویلا یا واغربتا واغربتا بدهم؟ به این نتیجه رسیدم که باید آهنگ سازی بکنم. شاید اگر دنبال شعر را بگیرم خیلی موفق باشم، ولی دیدم الان وظیفه من این است. خیلی ها هم ایراد می گیرند و مثلا می گویند شما باید به امام حسین (ع) برسی و آهنگ سازی و این ها چیست... اما بنظرم این جزو کارهای تخصصی است که الان باید در جلسات انجام شود. حضرت آقا هم روی هنر تاکید دارند، این که هنرمندانه ساخته شود، هنرمندانه خوانده شود.
 
این آهنگ سازی فنی است یا تجربی است؟
 
هم تحقیق دارد هم تجربه. یک سری چیزها هست که اصلا مال ماست یعنی شاید خیلی از آهنگ سازها در دنیا به آن نرسیده باشند. بخاطر اینکه در موسیقی یک نفر می خواند و خلٱش را هم با ساز پر می کند. ولی ما که سازی نداریم. ولی می‌توانیم خودمان ساز خواندن خودمان باشیم. صدای گریه ساز است، صدای نفس ساز است، صدای سینه زدن ساز است. چون ساز  در آهنگ های ما ندیده گرفته می شود، خیلی از خواننده های آنطرف می گویند که ما این جنس آهنگ را می خواهیم که ساز ندیده گرفته شود و جایی که لازم است از آن استفاده شود. مستنداً می‌گویم آقایانی که ترانه می‌سازند به من گفتند بیا برای ما آهنگ بساز و انقدر پول بگیر. اینها حالا داخلی هستند. جالب اینجاست برخی از خارج کشور پیدایمان می‌کنند و می‌گویند آهنگ‌های شما را می‌خریم. آنهایی که آنطرف آب می‌خوانند و اتفاقا خیلی هم مطرح هستند. اما من اگر یک نوای دو ثانیه‌ای بتوانم بسازم آن را فقط برای سید الشهداء (ع) می‌سازم.
 
درخصوص اشعار سینه زنی ها هم که زبان محاوره ای و فلکلور هست، از حضرت آقا هم سوال کردیم ایشان مخالفتی نداشتند.
 
شما یک اتفاقی را شروع کننده اش بودید و حالا دامنه گسترده ای پیدا  کرده و فراگیر شده، مسیری که دیگران رفتند را چقدر ادامه راهی می دانید که خودتان آغاز کردید؟
 
ببینید نمی توانیم مثلا بگوییم با ماشینت نرو مسافرت، چون ممکن است پنچر شود. ما نمی توانیم حرکت نکنیم چون ممکن است انحطاطی پیش بیاید. موضوع این است که الان اسم هر مداحی می آید همه فکر می کنند همه در یک سطح از مداحی هستند. بعضی مواقع من یک چیزهایی می شنوم که بعضی ها خوانده اند، می پرسم این چه کسی است، اسمش را هم که می گویند نمی شناسم. برخی کلمات امروزی را نمی توان وارد شعر هیات کرد. بعضی ها می خواهند یک کار نو انجام دهند و یک دفعه می آیند مثلا شعر می سازند »نوار مغز سرم...»،  خب این ها جایی ندارد.
 
مرز نوآوری کجاست؟
 
تا آنجایی است که به تو اجازه داده اند مانور دهی. بیرون از آن مرز دیگر حساب نیست.
 
اثر حضور شهدا در  هیاتتان و تاثیرش در فضای جلسه چقدر بوده؟
 
شهید اگر اثر نداشته باشد که فایده ندارد. آقا می فرماید که شهدا ستاره اند که ما راه را گم نکنیم. پانصد چهل شهید پای من را می کشانند آنجا، کمکم می کنند، راهم می اندازند، حمایتم می کنند، آنها دارند من را نگه می دارند که بتوانیم کاری انجام دهیم. آنها هستند که بعضی وقت ها الهام می کنند. نمی شود سرسری رد شد؟ همینطوری بیایم یه گریه ای کنیم و سینه ای بزنیم و برویم؟
 
تاثیر جلسه هیات رایت العباس بر منطقه شمال شهر که شاید بافت خاصی از مردم آنجا سکونت دارند چقدر بوده؟
 
اینطور هم نیست که شمال شهر همه بی دین باشند، متدینین زیادی هم آنجا هستند. بالاخره آفت بالاشهر زیاد است، زبان و جنس خواندن تفاوت باید داشته باشد. البته مستمعینی که امامزاده علی اکبر می آیند بیست درصدشان شمرانی هستند. از شب چهارم پنجم محرم به بعد، مستمع داریم که از شهرستان می آیند و در میادین اطراف چادر می زنند یا شب ها در ماشین می خوابند که بعد از ظهر در جلسه شرکت کنند. البته سپاه شمیرانات هم برای اسکان این افراد کمک کرده.
 
خودتان با کدام یک از کارهایی که در این چند ساله خواندید بیشتر ارتباط برقرار می کنید؟
 
الان نمی دانم کدام را بگویم. باورتان شاید نشود، من به چیزهایی که خوانده ام دیگر دل نمی بندم، چون دیگر هر چه بوده خواندمش. به فکر چیزهایی هستم که هنوز نخواندم و حرصش را می خورم. معمولا از ماه شعبان برای آماده کردن کارهای محرم استارت می زنیم.
 
زمینه «دامن کشان» در سال های اخیر، فکر میکنم از کارهایی بوده که خودتان خیلی با آن ارتباط برقرار کردید و ماندگار هم شد
 
این زمینه اینطور ساخته شد که ما با محمد آقای صمیمی جایی بودیم و همه کارهای محرم را آماده کرده بودیم، وقتی داشتیم جمع می کردیم بیاییم سمت خانه به محمد آقا گفتم زمینه حضرت ابالفضل ماند، گفتم تا شما داری جارو میکنی من می سازم و همین طوری درست شد.
 
یک سنتی بین من و برادرم آقای صمیمی، هست. شما تا حالا شاید نشنیده باشید که یک چیزی را که من خوانده ام، من بگویم من ساخته ام یا آقای صمیمی بگوید من ساختم، از هر کداممان بپرسید می گویم آن یکی ساخته، چون به محضی که بگویم من ساختم یا آن بگوید من ساختم خرجمان سوا می‌شود.
 
با تشکر از شما بدلیل وقتی که در اختیار ما گذاشتید
 
موفق باشید
رایةالهدی ، تارنمای هیئت کربلای بیت المهدی(عج) ، کــــــرج

:: بازدید از این مطلب : 2109
|
امتیاز مطلب : 2
|
تعداد امتیازدهندگان : 1
|
مجموع امتیاز : 1
نویسنده : گمنام
چهار شنبه 7 آبان 1393

کسی که شیوۀ امتحان گرفتن از خود را نداند، در واقع شیوۀ زندگی کردن را نمی‌داند؛ چون اصلاً تمام زندگی امتحان است. خداوند می‌فرماید: «الَّذي خَلَقَ الْمَوْتَ وَ الْحَياةَ لِيَبْلُوَكُمْ»(ملک/2) اساساً مرگ و زندگی به خاطر امتحان گرفتن از ما آفریده شده است. یک تحلیلگر سیاسی که نداند جامعه‌اش در حال امتحان پس دادن است و نداند الان از کدام امتحان بیرون آمده و وارد کدام امتحان شده است، وقتی می‌خواهد وضع جامعه را بررسی کند و راهبردی برای عبور از مشکلات بدهد، اگر نداند در چه وضعیت امتحانی قرار دارد و باید در این امتحان چگونه رفتار کند، تحلیلش سرشار از جهالت خواهد بود، چون حیات بشر خارج از امتحان قابل تصور نیست.

حجت الاسلام پناهیان در پاسخ به سؤال «هدف امتحانات الهی چیست؟»: بر اساس فرمایش امیرالمؤمنین(ع)، امتحان برای این است که تکبر انسان از بین برود و به جای آن «تذلل» بیاید. تذلل هم آن روی سکۀ «از بین رفتن تکبر» است. پس هدف محوری امتحان، تکبر و تواضع است. اوامر تقدیری الهی و اوامر تشریعی الهی، هر دو برای امتحان است و هدف یا فلسفۀ امتحانات الهی این است که از اول تا آخر عمر، تکبر را از قلوب بندگان خدا خارج کند. چون انسان موجودی است که تولید‌کنندۀ دائمی علف هرزۀ تکبر است و امتحان، فرآیند دائمی اخراج تکبر از دلِ انسان است.

امسال هفتمین سالی است که حجت الاسلام علیرضا پناهیان سخنران دهۀ اول محرم هیئت دانشجویان دانشگاه امام صادق(ع)-هئیت میثاق با شهدا- و حاج میثم مطیعی نیز مانند سالهای گذشته عهده‌دار مداحی این بزرگترین مجلس عزاداری دانشگاهی در منطقۀ شمال غرب تهران است. بخش‌هایی از دومین شب سخنرانی حجت الاسلام علیرضا پناهیان در دانشگاه امام صادق(ع) با موضوع «چگونه امتحان می‌شویم؟» را در ادامه می‌خوانید:

 

مقدرات الهی احاطۀ فراوانی بر سراسر ابعاد زندگی ما دارد

  • سال گذشته نکات مهمی را دربارۀ موضوع امتحان بیان کردیم. بحث را با مقدرات الهی آغاز کردیم و گفتیم اگر ما به بخش مقدرات الهی که به صورت ثابت یا سیال بر زندگی، رفتار و حتی افکار ما حاکم هستند، توجه کنیم و اگر به قدرت الهی در تعیین مقدرات زندگی خودمان نگاه کنیم، نزدیک است که جبری مسلک شویم. چون می‌بینیم چقدر در چنبرۀ مقدرات الهی اسیر هستیم و چقدر این مقدرات بر ما احاطه دارند. البته کسی نباید جبری مسلک شود، چون ما در کنار همۀ مقدرات الهی حق انتخاب و فرصت‌های بسیاری داریم، ولی به این اندازه‌ای که معمولاً تصور می‌کنیم، فرصت و آزادیِ عمل نداریم. یعنی حوادث و امکانات اطراف ما هیچ‌کدام‌شان تصادفی شکل نگرفته‌اند که ما در میان این اتفاقاتِ تصادفی، به صورت شانسی جلو برویم.
  • اگر به احاطۀ مقدرات الهی بر زندگی خودمان نگاه کنیم می‌بینیم که هر لحظه در مواجهۀ با تصادم‌ها و تصادف‌ها و اتفاق‌ها و امکاناتی که در اطراف ما تعبیه شده‌اند، با مقدرات الهی مواجهیم و مقدار، نوع و کیفیت این اتفاق‌ها توسط مقدرات الهی تعیین می‌شود.

«امتحان » مؤثرتین عامل در تعیین «مقدرات» ما است

  • بعد به این مسأله پرداختیم که عوامل تعیین‌کننده در مقدرات ما کدام هستند؟ گفتیم رفتار ما، نیت ما، افکار ما، دعای ما، دعای دیگران در حقّ ما، محبت خدا و اولیاء خدا به ما از عوامل تعیین‌کننده در مقدرات ما هستند. اما در کنار همۀ این عوامل مؤثر در مقدرات، یک عامل وجود دارد که از بقیۀ این عوامل مؤثرتر و مهمتر است.
  • مهمترین و مؤثرترین عامل تعیین‌کننده در مقدرات حیات انسان «امتحان» است. ما قرار است در این دنیا امتحان شویم و الا اصلاً برای چه به این دنیا آمده‌ایم؟ امتحان فلسفۀ حیات انسان است و این عامل است که شرایط زندگی ما، فقر و ثروت ما و هر نوع موفقیت یا شکست ما در زندگی را تعیین می‌کند.
  • باید بدانیم که در این دنیا همه‌چیز امتحان است. در زندگی ما، هیچ مفهومی خارج از امتحان حقیقت مستقل یا مجزایی ندارد (البته از نظرِ ارتباط این مفاهیم با وجود انسان حقیقت مستقل ندارد) فقر و ثروت ماهیتی خارج از امتحان ندارد، فقر و ثروت فقط در امتحان معنا دارد. من فقیر هستم یعنی «من الان در حال فقر، دارم امتحان می‌شوم»

به زندگی «امتحانی» نگاه کنید؛ چون ما امتحانی آفریده شده‌ایم/جوان‌ها امتحانی جوان هستند و پیرها هم امتحانی پیر هستند

  • اگر دعا می‌کنیم: «خدایا به من رفاه و امکانات بده» یعنی «خدایا مرا با رفاه و امکانات امتحان کن» یا اگر دعا می‌کنیم: «خدایا دردِ بیماری را از جان من ببَر» یعنی «خدایا مرا با بیماری امتحان نکن، مرا با سلامت امتحان کن» و الا بیماری و سلامتی، ماهیت مستقلی خارج از امتحان الهی ندارند. باید بدانیم که ما در بستر امتحان زندگی می‌کنیم. لذا باید امتحانی زندگی کنیم، چون اساساً ما امتحانی آفریده شده‌ایم!
  • به زندگی خودتان «امتحانی» نگاه کنید. مثلاً شما جوان‌ها امتحانی جوان هستید! انگار خدا می‌گوید: «ببینیم اگر جوان باشد، چه‌کار می‌کند؟» پیرها نیز امتحانی پیر شده‌اند. هر کسی در هر شرایطی قرار دارد، امتحانی در آن قرار گرفته است. خداوند هر چیزی در این دنیا به ما می‌دهد، امتحانی می‌دهد و هرچیزی را هم نمی‌دهد امتحانی نمی‌دهد و الا اصل حیات ما در عالم آخرت است. خداوند می‌فرماید: حیات حقیقی در عالم آخرت است (وَ ما هذِهِ الْحَياةُ الدُّنْيا إِلاَّ لَهْوٌ وَ لَعِبٌ وَ إِنَّ الدَّارَ الْآخِرَةَ لَهِيَ الْحَيَوانُ؛ عنکبوت/64)

گاهی اوقات خداوند یک «انسان» را امتحان می‌کند و گاهی یک «ملت» را

  • در این جلسات می‌خواهیم دربارۀ چگونگی امتحانات الهی بحث کنیم و اینکه «خدا چگونه از ما امتحان می‌گیرد؟» وقتی می‌گوییم «خداوند چگونه از ما امتحان می‌گیرد؟» یعنی اینکه خدا از «من» و «جامعۀ من» چگونه امتحان می‌گیرد؟ یعنی هم امتحان گرفتن از یک فرد مورد نظر است و هم امتحان گرفتن از یک جامعه؛ یعنی هم امتحان از تک تک ما در زندگی فردی و هم امتحان از جامعۀ دینی ما در جریان زندگی اجتماعی. هر دو نوع امتحان مدّ نظر ماست. چون گاهی اوقات خداوند یک انسان را امتحان می‌کند و گاهی یک ملت را امتحان می‌کند.
  • اینکه «خداوند یک فرد را چگونه امتحان می‌کند؟» یک بحث دارد و اینکه «خداوند یک جامعه را چگونه امتحان می‌کند؟» یک بحث دیگری دارد. هر دوی اینها را باید مورد بحث قرار دهیم.

اگر شیوۀ امتحان گرفتن خدا را بدانیم امتحان برای‌مان آسان می‌شود/کسی که شیوۀ امتحان گرفتن خدا را نداند، در واقع شیوۀ زندگی کردن را نمی‌داند

  • وقتی جامعۀ ما از نظر تاریخی و موقعیت اجتماعی و جهانی در یک شرایط خاصی قرار گرفت، باید بفهمیم که این یک امتحان الهی است؛ امتحانی که از قبل برای ما توضیح داده شده و مشخص شده است که در این امتحان چه باید کرد؟ اگر شرایط و نحوۀ امتحان را بفهمیم، امتحان برای ما آسان خواهد شد. اینکه برخی دانشجویان از همان ابتدای ترم تحصیلی، از اساتید خود می‌پرسند: «شما چگونه امتحان می‌گیرید؟» برای این است که کار را برای خود آسان کنند، هرچند این روحیه برای کسی که طالب علم است، خوب نیست.
  • کسی که شیوۀ امتحان گرفتن از خود را نداند، در واقع شیوۀ زندگی کردن را نمی‌داند؛ چون اصلاً تمام زندگی امتحان است. خداوند می‌فرماید: «الَّذي خَلَقَ الْمَوْتَ وَ الْحَياةَ لِيَبْلُوَكُمْ»(ملک/2) اساساً مرگ و زندگی به خاطر امتحان گرفتن از ما آفریده شده است.

اگر تحلیل‌گر سیاسی «وضعیت امتحانی جامعه» را درک نکند، تحلیلش سرشار از جهالت خواهد بود/ باید دید الان فصل چه امتحانی است؟

  • جامعه‌ای که نداند در وضعیت امتحانی قرار گرفته است، وقتی تحلیلگران سیاسی آن جامعه، شرایط سیاسی و اقتصادی حاکم بر جامعه را تحلیل می‌کنند و آن را منتشر می‌کنند، تحلیل‌های‌شان سرشار از جهالت خواهد بود. چون نمی‌فهمند که همۀ این شرایط، امتحان است.
  • یک تحلیلگر سیاسی که نداند جامعه‌اش در حال امتحان پس دادن است و نداند الان از کدام امتحان بیرون آمده و وارد کدام امتحان شده است، وقتی می‌خواهد وضع جامعه را بررسی کند و راهبردی برای عبور از مشکلات بدهد، اگر نداند در چه وضعیت امتحانی قرار دارد و باید در این امتحان چگونه رفتار کند، تحلیلش آمیخته با جهالت است. چون حیات بشر خارج از امتحان قابل تصور نیست.
  • اینکه ما به رفاه برسیم، یعنی با رفاه امتحان بشویم. اینکه ما مشکل اقتصادی داریم، یعنی با مشکلات اقتصادی امتحان می‌شویم. اینکه ما در محاصره هستیم، یعنی در محاصره داریم امتحان می‌شویم.
  • متاسفانه بعضی‌ها با بلاهت به محیط خود نگاه می‌کنند. چون امتحانات الهی را در نظر نمی‌گیرند و فصل‌های امتحانی را نمی‌فهمند. باید دید الان فصل چه امتحانی است؟
  • خداوند متعال هم از فرد امتحان می‌گیرد و هم از جامعه. ما تا وقتی نفَس می‌کشیم در بستر امتحانات الهی قرار داریم. چه اعتقاد به خدا داشته باشیم و چه نداشته باشیم؛ به هر حال خدا از ما هم امتحان می‌گیرد. چون خداوند جهان، جامعه، تاریخ و همۀ حیات را برای امتحان آفریده است(الَّذي خَلَقَ الْمَوْتَ وَ الْحَياةَ لِيَبْلُوَكُمْ؛ ملک/2) پس بر سر اصل امتحان بحثی نیست، فقط بحث و اختلاف نظرها می‌تواند بر سر این باشد که خداوند الان دارد از ما چه امتحانی می‌گیرد و الان فصل کدام امتحان است؟

«حیات‌شناسی» فقر بزرگ ما در آموزش‌های دینی است

  • مشکل عمدۀ ما این است که هنوز نفهمیده‌ایم برای «امتحان» زندگی می‌کنیم، یعنی حیات خودمان را نشناخته‌ایم. هم خداشناسی و هم انسان‌شناسی در جای خود لازم است، ولی این انسان در حرکت به سوی خدا، از بستر حیات عبور می‌کند. فقر بزرگی که ما در آموزش‌های دینی خودمان داریم بر سرِ «حیات‌شناسی» است. حیات‌شناسی حلقۀ مفقوده‌ای است که ما در میان معلومات دینی خود داریم.
  • ما در مدرسه، دانشگاه و مطالعات عمومی خودمان، باید خیلی به حیات‌شناسی بپردازیم. بحث «امتحان» رکن رکین حیات‌شناسی است. بحث امتحان یک بحث اخلاقی نیست، چون اخلاق به ملکات و فضایل و رذایل انسان می‌پردازد ولی امتحان جزء علم حیات‌شناسی محسوب می‌شود. امتحان جزء انسان‌شناسی و خداشناسی نیست.

همۀ احکام و معارف دینی باید خودشان را در بستر امتحان نشان دهند

  • در علم حیات‌شناسی، قواعد حاکم بر عالم هستی را مورد مطالعه قرار می‌دهیم تا بفهمیم از کجا می‌خواهیم عبور کنیم تا به خدا برسیم. اگر انسان‌ها حیات‌شناسی نداشته باشند و فقط خودشناسی و خداشناسی داشته باشند، گاهی به اشتباه می‌افتند، لذا مدام می‌پرسند: «پس چرا من به خدا نمی‌رسم؟ من چه‌کار کنم تا به خدا برسم؟ چرا وقتی این کارها را انجام دادم به نتیجه نرسیدم؟» در حالی که همۀ دستورات الهی در بستر امتحان معنا پیدا می‌کنند.
  • تمام معارف دینی و خودشناسی ما باید خودشان را در بستر امتحان نشان بدهند. تا وقتی انسان در بستر امتحان قرار نگیرد، نه مفاهیم دینی را خوب می‌فهمد و نه خودش را خوب می‌شناسد. مثلاً همه می‌دانیم که صبر خوب است و باید صبر داشته باشیم. ولی مهم این است که در بستر یک امتحان الهی، صبر خودمان را نشان دهیم و الا سخن گفتن از خوبی‌های صبر چه فایده‌ای دارد؟

سخن گفتن از« امتحان»، سخن گفتن از حیات‌شناسی و بستر دینداری است

  • سخن گفتن از امتحان، سخن گفتن از بستر دینداری است. سخن گفتن از امتحان، سخن گفتن از احکام الهی و رفتارهای انسان نیست، بلکه سخن گفتن از بسترِ تلفیق دستورات خدا و رفتارهای انسان است. اصلاً احکام الهی و رفتارهای انسان در همین بستر معنا پیدا می‌کنند. لذا رفتار خوب خارج از دایرۀ امتحان، رفتار خوب خارج از انتظار خداوند(توقع خدا از ما) است که فایده‌ای ندارد. احکام الهی خارج از امتحان برای ما چه سودی دارد؟ بایدها و نبایدها وقتی در ظرف امتحان به ما می‌رسند و از ما رفتار خاصی را طلب می‌کنند، آن‌وقت است که معنا پیدا می‌کنند. 
  • سخن گفتن از امتحان، سخن گفتن از حیات‌شناسی است. ما باید حیات را بشناسیم، چون قرار است در بستر حیات، امتحان پس بدهیم. بحث امتحان زیرمجموعۀ حیات‌شناسی است. در حیات‌شناسی، سنت‌ها و قواعد حاکم بر حیات فردی و اجتماعی بشر مورد بحث قرار می‌گیرد.

هدف از امتحان گرفتن چیست؟ /امیرالمؤمنین(ع): هدف محوری امتحانات الهی، اخراج تکبر و ادخال تواضع در قلب است

  • هدف غایی خلقت انسان، تقرب الی الله است و هدف عملیاتی خلقت انسان، امتحان است. یعنی خداوند ما را در این دنیا آفریده است که از ما امتحان بگیرد. حالا می‌خواهیم ببینیم هدف از امتحان گرفتن چیست؟
  • امیرالمؤمنین(ع) در کلام شریفی، صریحاً هدف مهم امتحان را برای ما توضیح می‌دهند. حضرت در خطبۀ قاصعۀ نهج‌البلاغه(که طولانی‌ترین خطبۀ نهج‌البلاغه است) با تعابیر مختلف دربارۀ امتحان الهی سخن می‌گوید و در بیان هدف امتحانات الهی می‌فرماید: « وَ لَكِنَّ اللَّهَ يَخْتَبِرُ عِبَادَهُ بِأَنْوَاعِ الشَّدَائِدِ وَ يَتَعَبَّدُهُمْ‏ بِأَنْوَاعِ الْمَجَاهِدِ وَ يَبْتَلِيهِمْ بِضُرُوبِ الْمَكَارِهِ إِخْرَاجاً لِلتَّكَبُّرِ مِنْ قُلُوبِهِمْ وَ إِسْكَاناً لِلتَّذَلُّلِ فِي نُفُوسِهِمْ؛ خدا بندگان خود را به انواع سختى‏ها امتحان مى‏كند(«يَخْتَبِرُ» یعنی «از وضعیت و حال آنها خبر می‌گیرد» که تعبیر دیگری از همان امتحان است) و با دستوراتی که به آنها می‌دهد، آنها را می‌آزماید(با دستورات سختی که به بندگانش می‌دهد، آنها را به بندگی می‌کشاند). و آنها را با ضرباتِ سختی‌ها مبتلا می‌کند(با امور ناخوشایند می‌آزماید). برای اینکه تکبر را از دل‌های آنها بیرون کند؛ و برای اینکه فروتنی را در دل آنها قرار دهد؛ »(نهج‌البلاغه/خطبۀ 192)
  • بر اساس فرمایش امیرالمؤمنین(ع)، امتحان برای این است که تکبر انسان از بین برود و به جای آن «تذلل» بیاید. تذلل هم آن روی سکۀ «از بین رفتن تکبر» است. پس هدف محوری امتحان، تکبر و تواضع است. اوامر تقدیری الهی و اوامر تشریعی الهی، هر دو برای امتحان است و هدف یا فلسفۀ امتحانات الهی این است که از اول تا آخر عمر، تکبر را از قلوب بندگان خدا خارج کند. چون انسان موجودی است که تولید‌کنندۀ دائمی علف هرزۀ تکبر است و امتحان، فرآیند دائمی اخراج تکبر از دلِ انسان است.

آیا واقعاً این‌همه امتحانات دائمی و سخت برای اخراج تکبر از قلب است؟!/ انسان دوست دارد بزرگ شود و اگر عجله کند دچار تکبر می‌شود

  • آیا واقعاً این‌همه امتحانات دائمی و سخت برای خارج کردن تکبر از قلب انسان است؟! مگر ما دائماً در حال تولید تکبر هستیم؟! بله، چون انسان برای «خدای بزرگ» آفریده شده است و انسان دوست دارد بزرگ شود اما وقتی برای رسیدن به این بزرگی عجله کند دچار تکبر می‌شود. انسان وقتی بزرگی را در چیزهای غلط ببیند، یا وقتی راه بزرگ شدن خودش را اشتباه بگیرد و بزرگی را در مواردی ببیند که بزرگی واقعاً به آنها نیست؛ معنای همۀ اینها می‌شود تکبر.
  • میل به بزرگ شدن، تمایل طبیعیِ دائمی روح انسان است و پاسخ آن هم جز خداوند بزرگ، چیز دیگری نیست. انسان اساساً برای خدا خلق شده و می‌خواهد به این خدای بزرگ برسد، لذا دائماً تحت تأثیر میل به بزرگ شدن است. به همین خاطر است که انسان دائماً درگیر خودبزرگ‌بینی می‌شود و دائماً دربارۀ اینکه «بزرگی به چیست؟» دچار اشتباه می‌شود و دائماً در حال انتخاب راه غلط برای رسیدن به این بزرگی است.
  • بزرگی مسألۀ اصلی حیات بشر است. به همین دلیل وقتی انسان سرِ سجادۀ نماز می‌رسد(همان نمازی که عمود خیمۀ دین است) نمازش را با «الله اکبر» یعنی یادآوری بزرگی خدا شروع می‌کند که آرزوی اصلی حیات اوست. و در هر رکعتی سر به سجده می‌گذارد و به خودش یادآوری می‌کند که «تو کوچک هستی و باید به آن خدای بزرگ برسی تا آرام بگیری».
  • البته تکبر تجلیات مختلفی دارد. مثلاً بعضی‌ها با تواضع کردن، تکبر می‌ورزند، یعنی با ظاهر متواضعانه می‌خواهند خود را بزرگ نشان دهند.

هر وقت دیدی امتحان الهی سخت است، امتحان را دور بزن و سرت را به سجدۀ «هدف» بگذار

  • گاهی برای اینکه امتحانات الهی برای‌تان آسان شود، یک سَر به هدف امتحان بزنید، یعنی امتحان خدا را دور بزنید و مستقیم به سراغ هدف امتحان بروید.
  • هر وقت دیدی که امتحان الهی سخت است و دارد تو را می‌پیچاند و اذیت می‌کند و داری زمین می‌خوری، امتحان را دور بزن! برو سرِ سجادۀ نماز و سرت را به سجدۀ هدف بگذار و طولانی‌تر سجده کن. بگو: «خدایا! من در مقابل تو خَم شده‌ام» یعنی در مقابل خدا تواضع و فروتنی کن؛ اگر این کار را انجام دهی، برمی‌گردی و می‌بینی که واقعاً امتحان تو آسان‌تر شده است.
  • در اوج سختی‌های امتحان، سرِ سجادۀ نماز برو و بگو: «خدایا! تو با این امتحان داری به من سختی می‌دهی تا من به اینجا برسم؛ ببین الان رسیدم!» سرت را به سجده بگذار و بگو: «خدایا! من کوچکِ تو هستم» اگر عمیقاً در مقابل خدا تواضع کنی، وقتی به سرِ صحنۀ امتحان برگردی خواهی دید که امتحانت آسان شده است. چون خدا می‌بیند که تو هدف از امتحان را فهمیده‌ای، و می‌دانی که با امتحان قرار بود به کجا برسی، لذا وقتی خودت به همان‌جا برسی دیگر خدا سختی امتحان را برمی‌دارد و امتحان برایت آسان می‌شود. پس گاهی اوقات وقتی هدف از امتحان را بفهمیم، امتحان برداشته می‌شود. لذا باید به هدف امتحان خیلی توجه داشته باشیم.

چرا در امتحانات الهی باید از نماز کمک بگیریم؟ / نماز و امتحان، هر دو برای از بین بردن تکبر است!

  • نماز امتحانات الهی را آسان می‌کند. آیۀ قرآنش هم این است: «از صبر و نماز کمک بگیرید، البته اين كار جز بر خاشعین، گران و دشوار است؛ وَ اسْتَعينُوا بِالصَّبْرِ وَ الصَّلاةِ وَ إِنَّها لَكَبيرَةٌ إِلاَّ عَلَى الْخاشِعين»(بقره/45) یعنی فقط آدم خاشع می‌تواند این‌طور راحت سر به سجده بگذارد و از نماز کمک بگیرد.
  • وقتی می‌فرماید: «از نماز کمک بگیرید» این سؤال پیش می‌آید که برای چه کاری باید از نماز کمک بگیریم؟ برای پاسخ باید ببینیم که اصلاً ما برای چه چیزی در این دنیا هستیم؟ برای چه زنده هستیم؟ ما برای امتحان، زنده‌ایم پس برای امتحان باید از نماز کمک بگیریم. همچنین معلوم است که در سختی‌ها باید صبر داشته باشیم و از صبر کمک بگیریم.
  • پس راه دور زدن امتحانات الهی این است که برویم سرِ سجادۀ نماز و بگوییم: «خدایا! تو با این امتحان می‌خواستی تکبر از دلم زائل شود، حالا من با نماز می‌گویم: تو بزرگ هستی و من کوچک هستم»
  • حضرت فاطمۀ زهرا(س) می‌فرماید: «خداوند نماز را برای دوری از تکبر، واجب کرده ‌است؛ فَرَضَ اللَّهُ...الصَّلَاةَ تَنْزِيهاً عَنِ الْكِبْرِ»(من‏لايحضره‏الفقيه/3/568) یعنی فلسفۀ نماز هم این است که تکبر از دل مردم خارج شود. و طبق فرمایش امیرالمؤمنین(ع) امتحانات الهی نیز برای خارج شدن تکبر از قلوب بندگان است. ببینید چه نسبتی بین این دو وجود دارد! برای همین است که در امتحانات الهی باید از نماز کمک بگیریم. اصلاً همۀ سختی‌ها و امتحانات سخت الهی برای از بین بردن تکبر است.
رایةالهدی ، تارنمای هیئت کربلای بیت المهدی(عج) ، کــــــرج

:: بازدید از این مطلب : 2171
|
امتیاز مطلب : 6
|
تعداد امتیازدهندگان : 2
|
مجموع امتیاز : 2
نویسنده : گمنام
چهار شنبه 7 آبان 1393

 

یک استاد اخلاق حوزه علمیه گفت: اعتقاد دارم اگر کسی از رفتارش بوی امام علی(ع) و امام حسین(ع) استشمام نشود شیعه نیست.

حجت‌الاسلام مرتضی آقاتهرانی نماینده مردم تهران در مجلس شورای اسلامی در سومین شب مراسم هیأت فاطمیون قم، راستگویی را یکی از نشانه‌های مهم اهل ایمان دانست و اظهار داشت: چرا برخی از ما که ادعای ایمان داریم در زندگی و کسب و کار خود صداقت را رعایت نمی‌کنیم. چرا در امتحانات تقلب می‌کنیم؟ چرا جنس خوب را در معرض دید می‌گذاریم و موقع فروش نامرغوب‌ها را به مشتری می‌دهیم؟ چرا اگر به ما حقوق یا مزایایی می‌دهند و حق‌مان نیست به مسؤولی بالا دستی خود نمی‌گوییم؟ چرا برخی نمایندگان مجلس به طرح بررسی اموالشان رأی نمی‌دهند؟ اگر ریگی به کفش نداریم چرا می‌ترسیم؟ حتما چیزی هست.

نماینده مردم تهران در مجلس شورای اسلامی بیان این که هر دولتی می‌آید همه کارهای دولت قبلی را می‌کوبد، گفت: چرا با مردم صادق نیستید و واقعیت‌ها را نمی‌گویید؟ یعنی هیچ کار مثبتی در دولت‌های قبل از شما انجام نشده است؟ وقتی مردم این وضعیت را می‌بینند می‌گویند همه دولت‌ها دروغ می‌گویند چون امر برایشان مشتبه و دچار سرگردانی می‌شوند.

مسلمانی خود را باید در عمل ثابت کنیم

وی با اشاره به این که صدق نقیض کذب است، گفت: صدق گاهی در مرحله لسانی و گاهی در مرحله عملی نمود پیدا می‌کند؛ کسی که می‌گوید مسلمان است باید عملش نشان دهد؛ روایت داریم که مسلمان کسی است که مردم از دست و زبانش در آسایش باشند یا در روایت دیگر آمده کسی که صدای یاری خواهی مسلمانی بشوند و پاسخ نگوید مسلمان نیست.

نماینده مردم تهران در مجلس شورای اسلامی با بیان این که مسلمانی شرایط و ضوابطی دارد، ابراز داشت: کسی که ادعای مسلمانی دارد باید یک احکامی را رعایت کند؛ نماز بخواند، روزه بگیرد و امر به معروف و نهی از منکر کند و مهم‌تر از آن امر به منکر و نهی از معروف نکند. مسلمان باید به وعده‌اش عمل کند، به همین دلیل خیلی حرف‌ها را نباید بزنیم؛ مثلا نباید به کسی در تعارف ها بگوییم فدایت شوم، این دروغ است اگر در واقعیت حاضر نباشیم جان خود برای او به خطر بیندازیم؛ در روایت داریم که کسی نمی‌تواند از دروغ در امان باشد مگر این که زبان خود را کنترل کند و هر حرفی نزند. اگر انسان صادق باشد ایمان  نیز به دنبالش می‌آید؛ اهل صدق، صفا و وفا باشید، این مسأله را باید از زندگی خودمان شروع کنیم؛ اول به خودمان، پدر و مادر و در مرحله دیگر به دوستان و اطرافیان راست بگوییم. گاهی فکر می‌کنیم با دروغ گفتن راحت می‌شویم اما نجات در راستگویی است؛ اگر کاری می‌کنیم صادقانه باشد، اگر مشکی پوش امام حسین(ع)هستم به راستی ایشان را در دل هم دوست بدارم و در زندگی و رفتارم این ادعا را ثابت کنم.

تنها کسانی که راستگو هستند می توانند ادعای شیعه بودن داشته باشند

نماینده مردم تهران در مجلس شورای اسلامی با اشاره به روایتی از امام صادق(ع)، گفت: حضرت می‌فرماید شیعه ما نیست مگر کسی که بسیار راستگو باشد؛ بر این اساس اشخاصی مانند جناب ابوذر شیعه هستند؛ پیامبر(ص)فرمود ابوذر صدیق این امت است.

حجت الاسلام آقاتهرانی با بیان این که راستگویان تاریخ زیاد هستند، ابراز داشت: انبیایی همچون ابراهیم(ع)، اسحاق(ع)، یعقوب(ع) و ادریس(ع) در قرآن به عنوان صدیق معرفی شده‌اند؛ پیامبر(ص) فرمود علی(ع) صدیق امت است و در جای دیگر داریم فاطمه(س) صدیقه شهیده است؛ امام هشتم در معرفی امام حسین(ع) به عنوان صدیق از ایشان یاد می‌فرماید.

وی با بیان این که مدعیان ایمان را با رفتار امیرالمؤمنین(ع) می‌سنجند، گفت: به همین دلیل در زیارتنامه حضرت می‌خوانیم سلام بر تو ای میزان اعمال؛ یعنی یک کفه ترازو کارهای من و در کفه دیگر اعمال آن حضرت را می‌گذارند بنابراین کار خیلی سختی است؛ خدا برنامه بلندی برای ما طراحی کرده اما ما خودمان را در آن حد قبول نداریم و در زندگی تنها دنبال خورد و خوراک و مسائل دنیایی هستیم. نیاز به خوراک، همسر، رزق و روزی امری طبیعی در زندگی بشر است، اما اینها اصل نیست؛ متأسفانه بسیاری از انسان ها این تنها مسائل را محور زندگی خود قرار می‌دهند.

متأهلان زندگی بهتری نسبت به مجردها دارند

نماینده مردم تهران در مجلس شورای اسلامی با اشاره به اهمیت بحث ازدواج، ابراز داشت: شرایط زندگی برای انسان‌های متأهل از مجردها بهتر است زیرا مسؤولیتی که انسان در قبال همسر و فرزند دارد موجب نظم در زندگی‌اش می‌شود؛ کسی که متأهل است در همه مسائل دیدگاهش عوض می‌شود و برای هر چیز کوچکی مجبور است محاسبات و برنامه‌ریزی داشته باشد.

حجت‌الاسلام آقاتهرانی به آیه «وَأَنکِحُوا الأَیامىٰ مِنکُم وَالصّالِحینَ مِن عِبادِکُم وَإِمائِکُم ۚ إِن یَکونوا فُقَراءَ یُغنِهِمُ اللَّهُ مِن فَضلِهِ» اشاره کرد و گفت: اگر به خدا و دستوراتش اعتقاد دارید و باور دارید که وعده‌هایش راست است، نباید از ترس فقر ازدواج خود را به تأخیر بیندازید. برخی می‌گویند چون غربی‌ها می‌گویند بدون سرمایه نمی‌شود زندگی کرد پس حتما نخواهد شد، مدل زندگی و ذهنیت آنها با ما بسیار تفاوت دارد، ما حیات را دو روز دنیا نمی‌دانیم، ما توکل و اعتماد به خدا داریم و پیامبر(ص) را بزرگترین راستگویان می‌دانیم. این اعتقادات باید کجا بروز و ظهور پیدا کند؟ در زندگی باید اینها را پیاده کنیم؛ اگر در زندگی مسلمانی نکنیم در مواقع حساس مانند کوفیان کار را خراب می‌کنیم؛ این شیوه زندگی نیاز تمرین دارد.

صداقت باید در وجود مسلمان ملکه شده باشد

حجت‌الاسلام آقاتهرانی با بیان این که راستگویی باید صفت ملکه یک مسلمان باشد، گفت: باید در این عرصه تلاش کنیم؛ ضرورتی ندارد ما هر حرفی را بزنیم اما اگر از ما پرسیدند باید راستش را بگوییم؛ اگر راستگویی در وجودمان نهادینه شد از وجود خودمان لذت می بریم، وقتی در برابر خدا به نماز می‌ایستیم به راستی احساس ذلت می‌کنیم و راست می‌گوییم که او را دوست داریم و تنها او را می‌پرستیم.

استاد اخلاق حوزه علمیه ویژگی‌های شخصیتی امام حسین(ع) را بسیار اعجاب‌انگیز خواند و گفت: در روز عاشورا امام(ع) هر بار به لشکر دشمن حمله می‌کرد و آنها را عقب می‌راند، روی خود را به سمت خیمه‌ها می‌کرد و می‌فرمود «لا حَوْلَ وَلا قُوَّهَ اِلا بِالله» یعنی حسین کسی نیست و همه اینها از جانب خداست؛ همچنین خیال اهل حرم را آرام می‌کرد که من هنوز زنده‌ام.

نماینده مردم تهران در مجلس شورای اسلامی با اشاره به بخش‌هایی از خطبه سیدالشهدا(ع)در هنگام خروج از مدینه، ابراز داشت: حضرت فرمود مرگ واقعیتی است مانند خط روی گردن، اشتیاق من به دیدار جد و مادرم مانند اشتیاق یعقوب به دیدار یوسف است؛ از این عبارات معلوم می‌شود که برای او مرگ اهمیتی ندارد فقط دنبال این است که کارش را درست انجام دهد.تا بحال در جنگ‌های دنیا دیده‌اید فرمانده‌ای سر تک تک کشته‌های لشکرش را به زانو بگیرد و از آنها تعریف و تمجید کند؛ نه فقط یاران قدیمی بلکه حتی کسی مانند حُر که تازه به او ملحق شده را نیز تحویل گرفت.

اگر از رفتار ما بوی علی(ع)و حسین(ع)استشمام نشود شیعه نیستیم

وی با طرح این پرسش که چرا باید ما به اسم حسینی باشیم اما در رفتار نه؟ گفت: من اعتقاد دارم اگر کسی از رفتارش بوی امام علی(ع)و امام حسین(ع)استشمام نشود شیعه نیست؛ همچنین باید از اعمال خانم‌های شیعه نیز بوی حضرت زهرا(س) و حضرت زینب(س) به مشام برسد؛ بنابراین باید مراقب رفتار، گفتار و کردار خود باشیم؛ در چشم، گوش، زبان و همه اعضای و جوارح ما باید صداقت موج بزند. ما هر روز در نماز خود «إِیَّاکَ نَعْبُدُ وَ إِیَّاکَ نَسْتَعین» می‌گوییم، این ادعاهای ما تا چه اندازه راست است؟ باید واقعا بندگی خدا را کنیم تا مسلمان صادق شویم؛ با بندگی نفس راه به جایی نمی‌بریم.

نماینده مردم تهران در مجلس شورای اسلامی با تأکید بر صداقت و وفای به عهده یاران امام حسین(ع)، گفت: حضرت زینب(س) شب عاشورا نگران شد که نکند یاران امام حسین(ع) نیز مانند یاران امام حسن(ع) او را تنها بگذارند، حضرت فرمود خیالت راحت باشد من اینها را امتحان کردم. امام عصر(عج) هم این گونه است اول ما را امتحان کرده و بعد انتخاب می‌کند، یک رفتار غلط ما کار را خراب می‌کند و از امتحان حضرت رد می‌شویم؛ بنابراین باید بسیار مراقب رفتار و عملکرد خود باشیم.


رایةالهدی ، تارنمای هیئت کربلای بیت المهدی(عج) ، کــــــرج

:: بازدید از این مطلب : 3091
|
امتیاز مطلب : 4
|
تعداد امتیازدهندگان : 2
|
مجموع امتیاز : 2

.:: This Template By : Theme-Designer.Com ::.
درباره ما
شکر ،خدارا که درپناه حسینم(ع)،گیتی ازاین خوبتر،پناه ندارد........................... ....هرکسی با شمع رخسارت به وجهی عشق باخت/ زان میان پروانه را در اضطراب انداختی / گنج عشق خود نهادی در دل ویران ما / سایه دولت بر این کنج خراب انداختی.../ اللّهم عجّل لولیّک الفرج........ ...با عرض سلام و تحیّت خدمت شما بازدید کننده گرامی به اطلاع می رساند که """برنامه ی هفتگی هیئت کربلا (محمدشهر- عباس آباد - کرج ) به شرح ذیل می باشد: پنجشنبه شب ها ساعت21 با مداحی " حاج رحمــــــــان نـوازنـــــــی "/ لازم به توضیح است مراسماتی که بصورت مناسبتی برگزار می گردد از طریق سامانه پیام کوتاه به اطلاع عموم بزرگواران می رسد. سامانه پیام کوتـــــــــاه این هیئت نیز با شماره 30008191000002 پل ارتباطی بین ما و شما می باشد.لطفا نقدها و پیشنهاد های خود را و همچنین پیامک های مهـــــــــدوی و دلنوشته هایتان را جهت انعکاس در این تارنما برای ما ارسال نمایید.ضمنا جهت عضویت در این سامانه عبارت * یازهرا * را به شماره فوق پیامک نمایید. التماس دعا.
منو اصلی
نویسندگان
آرشیو مطالب
مطالب تصادفی
مطالب پربازدید
پیوندهای روزانه