میعادگاه : کـــرج . محمدشهر . ابتدای عباس آباد.بیت المهــــــــدی (عج

منوی کاربری


عضو شوید


نام کاربری
رمز عبور

:: فراموشی رمز عبور؟

عضویت سریع

نام کاربری
رمز عبور
تکرار رمز
ایمیل
کد تصویری
موضوعات
خبرنامه
براي اطلاع از آپيدت شدن وبلاگ در خبرنامه وبلاگ عضو شويد تا جديدترين مطالب به ايميل شما ارسال شود



لینک دوستان
آخرین مطالب
دیگر موارد
آمار وب سایت

آمار مطالب

:: کل مطالب : 3414
:: کل نظرات : 51

آمار کاربران

:: افراد آنلاین : 7
:: تعداد اعضا : 1

کاربران آنلاین


آمار بازدید

:: بازدید امروز : 2
:: باردید دیروز : 89
:: بازدید هفته : 334
:: بازدید ماه : 9724
:: بازدید سال : 106783
:: بازدید کلی : 972217
نویسنده : گمنام
یک شنبه 20 مهر 1393

امیرالمومنین(ع)-عید غدیر

 

جبرئیل وحی طبعم باز بال و پر گرفته

باز بال و پر گرفته زندگی از سر گرفته

زندگی از سر به عشق ساقی کوثر گرفته

ساقی کوثر که فیضش خلق را در برگرفته

شهریار ملک جان ها رهبر فرد جهان ها

حکمران آسمان ها شمع سوزان زمان ها

خیز و از خم غدیر او بزن جام بلا را

قدسیان را بر سر از شوق علی  شور افتاده

آسمان گل بوسه بر خاک غدیر خم نهاده

یپک حق در محضر احمد به تعظیم ایستاده

رخ نموده لب گشوده دل ربوده حال داده

از خدا بر لب پیامش بر نبی ذکر سلامش

با علی عشق مدامش ذکر خاص و فیض عامش

در حضور مصطفی سر داده مدح مرتضی را

نخل طوبی در زمین و آسمان بر می فشاند

آسمان بر خاک ، دامن دامن اختر می فشاند

یا امین وحی در بزم علی  پر می فشاند

نقل بلغ بر سرو روی پیمبر می فشاند

مصطفی لب باز کرده حرف دل ابراز کرده

دم به دم اعجاز کرده مدح مولا ساز کرده

کرده خوشبو با مدیحش غنچه معجز نما را

وادی تفتیده صحرا و گرما بیش از حد

منبر از چوب جهاز اشتران گوینده احمد

مستمع حجاج و عنوان سخن فرمان سرمد

داده انصار و مهاجر را ندا شخص محمد

کی بقاتان آرزویم وی گرائیده به سویم

بشنوید اینک بگویم هر که من مولای اویم

خوانده مولا از برای او علی  شیر خدا را

گر به قدر عمر دنیا کس کند حق را عبادت

روز و شب او را بود ذکر و نماز و روزه عادت

در صفا و مروه اش حاصل شود فیض شهادت

بی تولای علی هرگز نمی بیند سعادت

دشمن دادار باشد کافری غدار باشد

حق از او بیزار باشد تا ابد در نار باشد

یا رب از خط  ولای او جدا مگذار ما را

ای مهاجر ای همه انصار پاک و حق پرستم

خوب می دانید یاران من همان پیغمبر استم

کز پی ارشادتان با حق از اول عهد بستم

این علی که دست خیبر گیر او باشد بدستم

پای تا سر داور است این هستی پیغمبر است این

مسلمین را رهبر است این حیدر است این حیدر است این

خوب بشناسید این تنها وصی مصطفی را

این علی مخلوق اول بوده خلاق مبین را

این علی پیش از خلایق خوانده رب العالمین را

این علی دارد زمام آسمان ها و زمین را

این علی استاد و مرشد بوده جبریل امین را

این علی حق الیقین است این علی حبل المتین است

این علی فتح المبین است این علی حصن حصین است

این علی پیش از ولادت بوده رهبر انبیا را

این علی با حق و حق برگرد او گردد هماره

این علی از حق و حق از او نمیگیرد کناره

این علی از خاک برافلاکیان دارد نظاره

این علی جان گیرد و جان می دهد با یک اشاره

این علی غیب و شهود است این علی شمع وجود است

این قعود است این رکوع است این سجود است

این علی کامل کند با مهر خود دین شما را

بی ولای مرتضی نخل عبادت بر ندارد

آتش است و حاصلی جز دود و خاکستر ندارد

بی کس است آن کس که در روز جزا حیدر ندارد

سر فراز است آن که دست از دامن او بر ندارد

باش یا الله یا رب با علی همراه یا رب

وال من والا یا رب عاد من عاداه یا رب

کن اجابت از برای ابن عمم این دعا را

یا علی ای بر سر دستت زمام آسمان ها

ای خدائی داده حی لامکانت در مکان ها

ای به گردون گوی چوگان ولایت کهکشان ها

نقل تو نقل سخنها  ذکر تو ورد زبان ها

تو علی مرتضائی حیدری خییر گشائی

عبد پا تا سر خدائی نه خدائی نه جدائی

کبریائی کن که عالم در تو بیند کبریا را

ای کف پای تورا گلبوسه از مهر نبوت

ناقه ات را ساربان گردیده ایثار و فتوت

نقش سم دلدلت تصویری از عدل و مروت

بسته حق بین تو و خیر البشر عقد اخوت

سایه تیغت عدالت آیه عشقت رسالت

پایه قصرت جلالت مایه حبت اصالت

نسبتی نبود به هم مهر تو و نسل  خطا را

من نه مغرور از نماز و روزه و حجو زکوتم

نیست جز مهر تو و اولادتو خط نجاتم

با تو بودم با توهستم در حیات و در مماتم

گشته گم در بحر غفران تو کوه سیاتم

ای به دامان تو دستم هر که بودم هر چه هستم

(میثم) دل بر تو بستم بر سر راهت نشستم

دست گیر از لطف ، این افتاده و بی دست و پا را

رایةالهدی ، تارنمای هیئت کربلای بیت المهدی(عج) ، کــــــرج

:: بازدید از این مطلب : 1849
|
امتیاز مطلب : 10
|
تعداد امتیازدهندگان : 2
|
مجموع امتیاز : 2
نویسنده : گمنام
یک شنبه 20 مهر 1393

نکاتی از سخنان حجت الاسلام علوی تهرانی را بخوانید؛

_ آیا در غیبت کبری ارتباط اختیاری و دائمی با امام عصر وجود امکان دارد یا خیر. ارتباط به پنج معنا می باشد. ارتباط گاهی به معنای رؤیت، گاهی به معنای ملاقات، گاه به معنای فیض حضور، گاه به معنای شهود، گاهی هم به معنای ارتباط برقرار کردن با امام در عالم خواب و رویا است. عده ای ممکن است در عالم رویا با امام عصر ارتباط داشته باشند.

_ حضرت مهدی این طور خودشان را معرفی می کنند که من آخرین وصی خدا هستم و به واسطه من بلا و گرفتاری و سختی را از خاندان و پیروانم دفع می کند. به حق القدم ایشان زمین و آسمان در مسیر خود حرکت می کنند و از جای خود تخطی نمی کنند. ایشان می فرمایند که امان زمین به واسطه من است.

_ امام زمان دعاگوی ما است و به حضرت حق عرضه می فرماید که خداوندا شیعیان ما شعاع نور ما هستند و از باقیمانده گل ما خلق شده اند و به ما نزدیک هستند و گناه خیلی انجام می دهند و وقتی دلیل گناه کردن را از آنها می پرسیم می گویند که ما مهدی را داریم و ایشان ما را شفاعت می کنند. خدایا اگر گناه این ها بین تو و خودشان است و کسی از گناهشان باخبر نیست به خاطر من از سر تفصیراتشان بگذر.

_ ارتباط به معنای رؤیت که امام را ببینیم و ایشان را یا تا آخر عمر نشناسیم و یا بعداً بشناسیم. در این موارد عده ای می گویند امکان دارد که می گویند سید بن طاووس از این جمله هستند. این ها می گویند که عقلاً هیچ منعی برای ملاقات با امام زمان وجود ندارد.

_ دلیل دوم اینان این است که غیبت برای امام مانند سنتی از سنن انبیا است. پدیده غیبت در دوره اسلام برای امام زمان اتفاق افتاد چیز نوظهور نبوده و غیبت کردن در سلسله انبیا اتفاق افتاده است. پیامبر می فرمایند که هر آنچه که در امت های گذشته اتفاق افتاده در امت اسلامی هم قطعاً اتفاق می افتد مانند همان چیزی که در گذشته اتفاق افتاده است. حضرت نوح و حضرت موسی و جناب یوسف هم غیبت کردند.

_ در دوره غیبت مردمان او را می بینند ولی او را نمی شناسند. گاهی مردم با امامشان صحبت می کنند و امامشان کمکشان می کنند ولی او را نمی شناسند. این چطور امکان دارد.

_ در روایتی از امام زمان آمده است که اگر همه یک دل در امامت ما بودند هرگز برکت ملاقات ما از آنها گرفته نمی شد و خیلی زود به محضر ما شرفیاب می شدند. آنچه که باعث شده ما در حبس از مردم باشیم اخباری است که از این ها به گوش ما می رسد و این ها قلب ما را آزار می دهد. ما امام زمان خود را نمی شناسیم و همه یک دل با امام زمان نیستیم.

_ همهنمی توانند به محضر امام برسند بلکه باید هم ایمانشان بالا باشد و هم ورع داشته باشند حضرت بحر العلوم یکی از این اشخاص است.

رایةالهدی ، تارنمای هیئت کربلای بیت المهدی(عج) ، کــــــرج

:: بازدید از این مطلب : 1548
|
امتیاز مطلب : 6
|
تعداد امتیازدهندگان : 2
|
مجموع امتیاز : 2
نویسنده : گمنام
یک شنبه 20 مهر 1393

:آنچه در پی می‌آید، یکی از سخنرانی‌های مرحوم آیت‌الله حاج آقا مجتبی تهرانی «رضوان الله تعالی علیه» است که در یکی از اعیاد غدیر ایراد کرده بودند. نظر به طرح برخی نکات تازه و ظریف در این سخنان، متن کامل آن به مناسبت فرا رسیدن عید سعید غدیر منتشر می‌شود. أعوذ بالله من الشیطان الرجیم، بسم الله الرحمن الرحیم و الحمد لله ربّ العالمین و صلّی الله علی محمد و آله الطیّبین الطاهرین و لعنة الله علی أعدائهم أجمعین.
* دو آیه که در روز هجدهم ذی الحجّه نازل شد
دوستان خطاباتی را که در چنین روزی به پیغمبر اکرم شد، زیاد شنیده‌اند؛ یکی در مورد تبلیغ بود: «یَا أَیُّهَا الرَّسُولُ بَلِّغْ ما أُنْزِلَ إِلَیْکَ مِنْ رَبِّکَ وَ إِنْ لَمْ تَفْعَلْ فَما بَلَّغْتَ رِسالَتَهُ» [1] «الْیَوْمَ أَکْمَلْتُ لَکُمْ دینَکُمْ وَ أَتْمَمْتُ عَلَیْکُمْ نِعْمَتی وَ رَضیتُ لَکُمُ الْإِسْلامَ دیناً» [2]. و یکی هم درباره اکمال دین بود: «در اینجا دو مسئله وجود دارد: یکی این‌که خطاب «یَا أَیُّهَا الرَّسُولُ بَلِّغْ ما أُنْزِلَ إِلَیْکَ مِنْ رَبِّکَ وَ إِنْ لَمْ تَفْعَلْ فَما بَلَّغْتَ رِسالَتَهُ» آیا در روز غدیر از ناحیه خداوند به پیغمبر اکرم القا شده یا قبل از آن بوده است؟ یعنی آیا بعد از آنکه حج تمام شد و پیغمبر اکرم داشتند به سوی مدینه تشریف می‌آوردند، به ایشان امر شد که ولایت علی(ع) که مظهر تامّ ولایت است را به مردم برسانند؟ یا در زمان دیگری بود؟ مورخین این قضیه را مختلف نقل کرده‌اند. مطلب دیگر این است که چه نسبتی بین رسالت و ولایت وجود دارد؟
* زمانِ «امر به نصب» امروز نبود
در مورد مسئله اوّل باید بگوییم که چنین نبوده است که خدای متعال امروز یا در این موسم حج به پیغمبر اکرم این معنا را القا کرده باشد. بلکه این، مطلبی بود که خداوند مکرّر در مکرّر به پیغمبر اکرم فرموده بودند. یکی از مواردی که به پیغمبر اکرم این معنا القا شد و بالاترین مورد القای این معنا نیز هست، زمانی بود که پیغمبر اکرم به معراج رفت. خدای متعال این امر را در آنجا و در بالاترین مقام به پیغمبر القا فرمود. مسئله ولایت علی(ع) از آنجا سرچشمه می گیرد.
* یک روایت با سندی عالی
در این مطلب، نکات بسیار لطیف، بالا و والای معرفتی وجود دارد که چرا در معراج این معنا به پیغمبر اکرم القا شد. حالا من روایتی را می‌خوانم که در همین مورد است. روایت از امام صادق«صلوات الله علیه» است که ایشان از پدر بزرگوارشان امام باقر«صلوات الله علیه» نقل می‌کنند، ایشان هم از علی بن الحسین زین العابدین«صلوات الله علیه»، آن حضرت هم از پدر بزرگوارش امام حسین(ع) روایت را نقل می‌کنند تا به پیغمبر اکرم می‌رسد. پس سند روایت بسیار عالی و والاست؛ چون در این سند، همه راویان از معصومین«صلوات الله علیهم اجمعین» هستند.

* سخن گفتن رودرروی خدا با پیغمبرش
روایت این است: «قال رسول الله«صلّی الله علیه وآله وسلّم» لَیْلَةَ أُسْرِیَ بِی إِلَی السَّمَاءِ کَلَّمَنِی رَبِّی جَلَّ جَلَالُهُ» پیغمبر اکرم فرمود: در شبی که مرا به سوی آسمان‌ها بردند، پروردگارم با من سخن گفت. اوّلاً این شب، همان شب معراج است که قرآن کریم می‌فرماید: «سُبْحانَ الَّذی أَسْری بِعَبْدِهِ لَیْلاً مِنَ الْمَسْجِدِ الْحَرامِ إِلَی الْمَسْجِدِ الْأَقْصَی» [3] نکته دیگر این است که ظاهراً این صحبت کردن خدای متعال با پیغمبر، بدون حجاب بوده است؛ چون که «مِن وَراء حجاب» ندارد.
ما در روایات داریم که وقتی خداوند با دیگر انبیایش سخن می‌گفت به آن‌ها وحی می کرد و از پس حجاب با آنها ارتباط برقرار می‌کرد، ولی این سخن گفتن با پیغمبر خاتم و در شب معراج، وحی از ورای حجاب نبود، بلکه خدا رویارو با آن حضرت صحبت می‌کرد. عبارت «کلّمنی ربّی جلّ جلاله» هم همین معنا را درباره کیفیت صحبت می‌رساند که خداوند در شب معراج یک صحبت رویارو با آن حضرت رسول داشته است.
* بعد از تو، علی حجّت من است
حال آن سخن چه بود؟ « فَقَالَ یَا مُحَمَّدُ!» خدا مرا صدا زد. «فَقُلْتُ لَبَّیْکَ رَبِّی» من هم عرض کردم: بله، پروردگار من! «فَقَالَ إِنَّ عَلِیّاً حُجَّتِی بَعْدَکَ عَلَی خَلْقِی». فرمود: علی بعد از تو حجّت من بر بندگان است. ببینید مسئله ولایت حضرت از کجا شروع می‌شود! اصل ماجرای ولایت حضرت از خود خدا شروع می‌شود.
*ریشه و اصل ولایت امیرالمؤمنین
بله؛ ما این خبر را هم در روایات داریم که پیغمبر اکرم در ابتدای بعثت، هنگامی که رسالتش را ابلاغ کرد، همان جا فرمود که هرکس که دعوت مرا بپذیرد، او وزیر و جانشین من است. ظاهر این ماجرا این است که قضیه ربطی به حکم و نصب خدا ندارد؛ امّا اینها جنبه ظاهری قضیه است و ریشه کار به خود خدا بر می‌گردد. لذا حضرت رسول می‌فرماید: «خداوند» به من فرمود که علی بعد از تو بر خلق من حجّت است. «وَ إِمَامُ أَهْلِ طَاعَتِی» اوست که رهبر و پیشوای اهل طاعت من است. «مَنْ أَطَاعَهُ أَطَاعَنِی وَ مَنْ عَصَاهُ عَصَانِی». هرکس او را اطاعت کند، مرا اطاعت کرده و هر که او را عصیان کند، مرا عصیان کرده است.
* «امر به نصب» در شب معراج
حالا دقت کنید که در اینجا چه فرمانی صادر می‌شود؛ «فَانصِبْهُ عَلَماً لِأُمَّتِکَ یَهْتَدُونَ بِهِ بَعْدَکَ» [4] خدا به پیغمبرش دستور می‌دهد که «تو او را به عنوان عَلمی برای امّتت نصب کن تا مردم بعد از تو، به سبب او هدایت شوند». پس «اصل فرمان نصب» در شب معراج بوده است نه حجّۀ الوداع. خوب دقت کنید!
*تفاوت «إخبار به نصب» با «دستور به آن»
توجّه داشته باشید که ما یک خبر دادن داریم و یک دستور دادن؛ «إخبار به منصب» یک چیز است و «مأموریت دادن برای نصب» مطلب دیگری است. این طور نبود که مأموریت نصب علی(ع) در حج به پیغمبر اکرم داده شده باشد؛ بلکه این مأموریت در شب معراج به حضرت محوّل شد.
این نکته خیلی ظریفی است که عرض کردم؛ «مأموریت نصب» در شب معراج به پیغمبر اکرم ابلاغ می‌شود، آن هم بدون واسطه و از ناحیه خود خداوند که علی(ع) را به این مقام منصوب کن! این خطاب در شب معراج بوده که هیچ حجابی بین پیغمبر اکرم و ربّش نبود. این مأموریّت در یک مکالمه رویارو بین ربّ و عبد واگذار شد.
* تقدِم ولایت بر رسالت
بحث دوم در مورد «رابطه بین رسالت و ولایت» است. اوّلاً این طور نیست که ولایت یک امر ظاهری باشد، ثانیاً این طور هم نیست که بعضی گفته‌اند، صرفاً برای رسالت، جنبه کمکی دارد. برخی این معنا را طرح می‌کنند که «ولایت، عون و کمک رسالت است» حال اینکه مسئله این نیست.
خود آیه هم گویای این معناست که ولایت، نقش محوری داشته و عون و کمک رسالت نیست. این تعبیر دقیقتر و رساتر است که «اصلاً رسالت، برای ولایت جنبه مقدّمی دارد». ثقل و سنگینی بحث، به طرف ولایت است نه رسالت. تعبیرهایی که می‌گوید ولایت به رسالت کمک می‌کند و ثقل بر روی رسالت است، درست نیست. ثقل در ناحیه ولایت است و رسالت، همچون پلی است تا ما از آن عبور کنیم و به ولایت برسیم. مقصد، ولایت است و رسالت گذرگاهی برای رسیدن به ولایت است.
* همه کارهای پیغمبر، به دستور الهی بود
حالا من نکته‌ای را می‌خواهم بگویم که ندیده‌ام کسی روی این مسئله بحثی کرده باشد. شما می دانید تمام اعمالی که پیغمبر اکرم در باب رسالت انجام می‌داد، همه‌اش حسابشده و از ناحیه خدا بود. کسی منکر این مطلب نیست که تمام گفتار و اعمال حضرت، همه و همه به دستور الهی بود؛ و چه بسا بسیاری از اعمال پیغمبر اکرم معانی مجسّمی بود که مظهر یک سنخ حقایق در خارج بودند. یعنی این رفتارها و گفتارها، ظهور آن معانی بلند حقیقی بود که حضرت دریافته بودند و آن را این گونه ابراز می‌کردند.
*نمونه‌ای از تقدّم ولایت بر رسالت
مثلاً حضرت در فتح مکّه وقتی که می‌خواست مسئله شرک از نظر ظاهری ریشه‌کن شود، وارد کعبه شدند و با همراهی علی(ع) بت‌ها را بیرون ریختند. این از فضیلت‌های بسیار بلند حضرت امیر است که وقتی وارد خانه کعبه می‌شوند، ایشان قدم روی شانه های پیغمبر اکرم می‌گذارد و بالا می‌رود تا بت‌ها را سرنگون کند. ببینید در اینجا رسول، پل و گذرگاهی است برای اینکه ولایت کار خودش را انجام دهد. نقش اساسی مربوط به ولایت است و رسالت گذرگاه است. بنابراین صحیح، این است که عبارت مشهور را بر عکس کنیم و بگوییم «رسالت، کمک ولایت است» نه اینکه ولایت، کمک رسالت باشد.
* امر خدا بود که علی پا بر شانه رسول خدا بگذارد
این عمل و فعل خارجی رسول خدا، اتفاقّی نیست که مثلاً دو نفر به هم رسیده باشند و یکی بگوید: تو بالا برو و بت‌ها را بشکن! تمام اینها حساب شده است. اصلاً پیغمبر اکرم از ناحیه خدا اجازه نداشت که علی(ع) را نگه دارد تا خودش پایش را روی شانه او بگذارد و بت‌ها را سرنگون کند. حضرت چنین وظیفه‌ای نداشت. وظیفه پیغمبر همین بود که از علی(ع) بخواهد که او بالا رود و این کار را انجام دهد. اینها همه حسابشده بوده و از معانی بسیار بالایی است که گویای حقایقی در پشت پرده است. همه اینها گویای این حقیقت است که رسالت، گذرگاهی برای ولایت است و این ولایت است که کار اساسی را انجام می‌دهد.
* بررسی یک شبهه: پیغمبر، صاحب ولایت و رسالت
در اینجا نکته‌ای را بگویم که یک وقت اشتباه نشود؛ ممکن است کسی بگوید: مگر پیغمبر اکرم دارای ولایت نبود که شما این حرف‌ها را می‌زنید؟ جواب این است که بله؛ پیغمبر اکرم هم دارای ولایت بود و اصلاً حضرت «مجمع دو عنوان رسالت و ولایت» بود، امّا نکته اینجاست که ایشان از نظر خارجی، «مظهر رسالت» بود.
* چگونگی تشخیص کارهای رسالی و ولایی رسول خدا
حال اگر ما بخواهیم در وجود پیغمبر و نسبت به کارهایی که ایشان انجام دادند، تفکیک کنیم و ببینیم که کدام کار مربوط به جنبه رسالت ایشان است و کدام مربوط به جنبه ولایت است، چه باید بکنیم؟ چون ایشان هر دو جنبه را دارند. امّا از کجا بفهمیم که این کار مربوط به جنبه رسالت است یا ولایت چه باید بکنیم؟ اینجاست که آن موجودی که مظهر ولایت است، نقش ولایت را ایفا می‌کند و آن کسی که مظهر رسالت است، نقش رسالت را باید ایفا کند؛ ولو اینکه آن موجودی که مظهر رسالت است، مظهر ولایت هم باشد.
لذا در آن روز که باید کار نهایی صورت پذیرد، وظیفه پیغمبر اکرم این است که بایستد و گذرگاه ولایت شود تا ولایت کار اساسی‌اش را انجام دهد. اهمیّت ولایت در این جهت است.
* کار نهایی با ولایت است
حالا ما یک سنخ اصطلاحاتی داریم که به کار هم گرفته می‌شود؛ مثلاً در این آیه هم، همین مطلب آمده است که رسالت نقش ارائه طریق دارد و ولایت، ایصال به مطلوب می‌کند؛ یعنی یکی راه را نشان می‌دهد و دیگری دست انسان را گرفته و او را به هدف نهایی می‌رساند.
اگر دقّت کنید می‌بینید که همه این اعمال حضرت نیز با این بحث تطبیق می‌کند؛ چرا که پیغمبر می‌ایستد و به علی می‌گوید که بالا برو! این ارائه طریق است. راه هدایت این است که بت‌ها شکسته شوند. امّا چه کسی عملاً بت‌ها را می‌شکند؟ چه کسی حقیقتاً ایصال به مطلوب می‌کند و کار اساسی و نهایی را انجام می‌دهد؟ شما می‌بینید ولایت است که نقش ایصال به مطلوب دارد.
* ولایت یعنی ایصال به مطلوب نه تبلیغ
این اصطلاح اهل معرفت درست است و کار رسول با ولی فرق دارد. همه انبیا که رسولان الهی هستند، کارشان تبلیغ است؛ «یا ایها النبی، یا ایها الرسول و ...» هرکدام ازا ین خطاب‌ها می‌گوید: «بَلِّغْ ما أُنْزِلَ إِلَیْکَ مِنْ رَبِّکَ»؛ و بیش از این وظیفه‌ای متوجّه آنها نیست. تنها وظیفه‌شان ابلاغ و ارائه طریق است. امّا آنکه دست انسان را می‌گیرد و او را به مقصد می‌رساند، ولایت است.
*«ایمان» بعد از اسلام و «ولایت» شرط ایمان است
شما به روایاتی که در باب ایمان داریم، نگاه کنید! می‌شود گفت که سرآمد روایات در ارتباط با ولایت، آنجاست و حرفی از رسالت در میان نیست. در روایات گاهی بین اسلام و ایمان تفکیک می شود و می‌گویند که اسلام یک چیز ابتدایی و صرفاً یک گذرگاه است؛ اسلام گذرگاهی برای رسیدن به توقفگاه ولایت است. لذا می‌بینیم که می‌فرمایند: «حُبُّ عَلِیٍّ إِیمَانٌ وَ بُغْضُهُ کُفْر». [5]
* چرا «حبّ پیغمبر» نشانه ایمان نیست؟
آیا شما حتّی یک روایت دیده‌اید که بگوید: «حبّ محمّد ایمان»؟ ما چقدر روایت از خود پیغمبر اکرم داریم که ایمان را مختصّ در صاحب ولایت و مظهر آن یعنی حضرت علی(ع) می‌داند! خود پیغمبر اکرم مظهر ولایت و منبع ولایت است، امّا فعلاً در خارج به عنوان رسول مطرح بوده و مظهر رسالت است نه ولایت؛ برای همین کمال ایمان را در مظهر ولایت معرّفی می‌کنند. نه اینکه حضرت رسول إعمال ولایت نمی‌کند؛ می‌کند، ولی فعلاً مظهر ولایت ایشان نیست.
* دین مورد رضایت خدا، دین با ولایت است
من نمی‌خواهم تفسیر بگویم، ولی اینجا که قرآن می‌فرماید: «الْیَوْمَ أَکْمَلْتُ لَکُمْ دینَکُمْ وَ أَتْمَمْتُ عَلَیْکُمْ نِعْمَتی وَ رَضیتُ لَکُمُ الْإِسْلامَ دیناً» معنایش این است که «دینی که مرضی خداوند است، تنها ارائه طریق نمی‌کند، بلکه دینی است که انسان‌ها را به خدا می‌رساند». ایصال به مطلوب هم با ولایت ممکن است. دین مورد پسند و رضایت خدا باید عملاً شرک شکن باشد و حقیقتاً انسان‌ها را به توحید برساند نه اینکه فقط راه توحید را به آنها نشان دهد. دین کامل و نعمت تمام، این است که از انسان‌ها دستگیری کند و آنها را واقعاً موحد کند. این دین، مرضی خداست.
* ولایت یعنی «عمل» نه «حرف»
لذا مسائل زیادی در کنار این مطلب مطرح می‌شود؛ مثلاً مسئله ولایت ظاهری و باطنی، ولایت در سطح جامعه و... با این توضیحات می‌فهمیم که ولایت، جنبه عملی دارد. در ولایت، کار و عمل مطرح است، نه تبیین و توضیح. لذا مبیّن احکام، رسول است و مجری آنها در سطح جامعه، کار صاحب ولایت است. برای همین است که می‌بینیم ولایت اصلاً جنبه ارشادی ندارد. مثلاً یک پدر که ولی فرزند خویش است، عملاً دست او را می‌گیرد و این طرف و آن طرف می‌برد. به این می‌گویند: «ولی».
* علی، امام «اهل طاعت» است نه «اهل حرف»
برای همین است که در ذیل روایت آمده است که خداوند فرمود: «انّ علیاً حجّتی بعدک علی خلقی و امام اهل طاعتی». علی پیشوای اهل طاعت است. در اینجا مسئله عمل مطرح شده است. «امام اهل طاعتی» یعنی علی امام کسی است که اهل عمل است. اینجا دیگر بحثِ حرف نیست؛ حرفِ بیانِ احکام هم نیست. حتی اعتقاد به حکم ظاهری هم مطرح نیست؛ «امام اهل طاعتی».
* علی، پدری است که دست فرزندش را می‌گیرد
«من أطاعه أطاعنی و من عصاه عصانی» یعنی علی(ع) دست هر کسی را که گرفت، به سویی سوق داد و او هم با علی همسفر شد و رفت، علی او را به مطلوب، ایصال می‌کند. دست علی، دست خداست. لذا طاعت علی، طاعت خداست؛ این مثل پدری است که ولی فرزندش بوده و دست او را می‌گیرد و راه می‌برد. «من عصاه عصانی» هر کس هم که عملاً از او سرپیچی کند عصیان مرا کرده است. مثل اینکه دستش را از دست منِ خدا رها کرده است. بعد از همه اینها خداوند می‌فرماید که «فَانصِبْهُ عَلَماً لِأُمَّتِکَ یَهْتَدُونَ بِهِ بَعْدَکَ».
* خلاصه بحث
من دو مطلب را می‌خواستم عرض کنم؛ یکی اینکه مأموریت نصب، اختصاصی به موسم حج نداشت که این مأموریت به پیغمبر اکرم داده شد. این مأموریت بین پیغمبر اکرم و ربّش در شب معراج واقع شد. اِخبار قبل از آن هم بود و خود پیغمبر اکرم هم این مطلب را می‌دانست، لذا از همان اول هم آن را می‌فرمود؛ امّا مأموریت در شب معراج واگذار شد.
مطلب دیگر اینکه نسبت بین رسالت و ولایت چه نسبتی است؟ باید گفت که رسالت بما انّها رساله، گذرگاهی برای ولایت است و ولایت است که اساس کار بوده و کار اصلی را به سرانجام می‌رساند. اگر ولایت نبود، رسالت لغو بود. اگر ولایت نبود، لغویت نسبت به رسالت لازم می‌آمد. چون مقصد همه ادیان همان ولایت و امامت است و بس.

پی‌نوشت‌ها: [1]سوره مبارکه مائده، آیه67.[2] همان، آیه3.[3] سوره مبارکه اسراء، آیه1.[4] بحارالانوار، ج18، ص340.[5] همان، ج38، ص95.
منبع:فارس

رایةالهدی ، تارنمای هیئت کربلای بیت المهدی(عج) ، کــــــرج

:: بازدید از این مطلب : 1733
|
امتیاز مطلب : 2
|
تعداد امتیازدهندگان : 2
|
مجموع امتیاز : 2
نویسنده : گمنام
یک شنبه 20 مهر 1393

امیرالمومنینامام علی علیه‌السلام در فرازی از خطبه خود فرمودند: شما را برحذر مى‌دارم از دگرگونى در خلق و خوى و از نفاق. همواره زبان را يكى كنيد. هركس بايد كه زبان خود نگه دارد. بسا شود كه زبان سركشى كند. به خدا سوگند، نديده‌ام بنده‌اى را كه پرهيزگارى كند و پرهيزگاريش ‍ او را سودمند افتد، مگر آنكه زبان خود نگه دارد. هر آينه زبان مؤمن در پس قلب اوست و قلب منافق در پس زبان او. زيرا، مؤمن هنگامى كه آهنگ گفتن كند، نخست در درون خود در آن بينديشد، اگر نيك بود بر زبان آرد و اگر بد بود پنهانش دارد. منافق هر سخن كه بر زبانش آيد بگويد و نداند چه به سود اوست و چه بر زيان او.
رسول الله (صلى الله عليه و آله ) فرمود: "ايمان هيچ بنده‌اى استقامت نپذيرد مگر آنگاه كه دلش استقامت پذيرد و دلش استقامت نپذيرد، مگر آنگاه كه زبانش استقامت پذيرد."پس هر يك شما بتواند خداى تعالى را ديدار كند، در حالى كه، دستش از خون و مال مسلمانان پاك باشد و زبانش به عرض و آبروى كسى زيان نرسانيده باشد، بايد چنان كند. بدانيد، اى بندگان خدا، كه مؤمن حلال مى‌شمارد در اين سال چيزى را كه در نخستين سال حلال مى‌شمرد و حرام مى‌داند در اين سال چيزى را كه در نخستين سال حرام مى‌دانست. بدعتهايى كه مردم در دين نهاده‌اند، حرامى را بر شما حلال نمى‌كند، بلكه ، حلال همان است كه خدا حلال كرده و حرام همان است كه خدا حرام كرده است.
متن حدیث:
ثُمَّ إِيَّاكُمْ وَ تَهْزِيعَ الْاءَخْلاقِ وَ تَصْرِيفَها، وَاجْعَلُوا اللِّسانَ وَاحِدا وَلْيَخْزُنِ الرَّجُلُ لِسانَهُ، فَإِنَّ هَذَا اللِّسانَ جَمُوحٌ بِصاحِبِهِ، وَاللَّهِ ما اءَرَى عَبْدا يَتَّقِي تَقْوى تَنْفَعُهُ حَتَّى يَخْزُنَ لِسانَهُ، وَ إِنَّ لِسانَ الْمُؤْمِنِ مِنْ وَراءِ قَلْبِهِ، وَ إِنَّ قَلْبَ الْمُنافِقِ مِنْ وَراءِ لِسانِهِ، لِاءَنَّ الْمُؤْمِنَ إِذا اءَرادَ اءَنْ يَتَكَلَّمَ بِكَلامٍ تَدَبَّرَهُ فِي نَفْسِهِ، فَإِنْ كانَ خَيْرا اءَبْدَاهُ، وَ إِنْ كانَ شَرّا واراهُ، وَ إِنَّ الْمُنافِقَ يَتَكَلَّمُ بِما اءَتَى عَلى لِسانِهِ، لا يَدْرِي ماذا لَهُ وَ ماذا عَلَيْهِ، وَ قَدْ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ صَلّى اللّهُ عَلَيهِ وَ آلِه : ((لا يَسْتَقِيمُ إِيمَانُ عَبْدٍ حَتَّى يَسْتَقِيمَ قَلْبُهُ، وَ لا يَسْتَقِيمُ قَلْبُهُ حَتَّى يَسْتَقِيمَ لِسَانُهُ)) فَمَنِ اسْتَطاعَ مِنْكُمْ اءَنْ يَلْقَى اللَّهَ سُبْحانَهُ وَ هُوَ نَقِيُّ الرَّاحَةِ مِنْ دِماءِ الْمُسْلِمِينَ وَ اءَمْوالِهِمْ، سَلِيمُ اللِّسانِ مِنْ اءَعْراضِهِمْ فَلْيَفْعَلْ. وَاعْلَمُوا عِبادَ اللَّهِ، اءَنَّ الْمُؤْمِنَ يَسْتَحِلُّ الْعامَ ما اسْتَحَلَّ عَاما اءَوَّلَ، وَ يُحَرِّمُ الْعامَ ما حَرَّمَ عَاما اءَوَّلَ، وَ اءَنَّ ما اءَحْدَثَ النَّاسُ لا يُحِلُّ لَكُمْ شَيْئا مِمَّا حُرِّمَ عَلَيْكُمْ، وَ لَكِنَّ الْحَلالَ مَا اءَحَلَّ اللَّهُ، وَالْحَرامَ مَا حَرَّمَ اللَّهُ.

 

پی نوشت:

«نهج البلاغه، خطبه175»

رایةالهدی ، تارنمای هیئت کربلای بیت المهدی(عج) ، کــــــرج

:: بازدید از این مطلب : 1857
|
امتیاز مطلب : 2
|
تعداد امتیازدهندگان : 1
|
مجموع امتیاز : 1
نویسنده : گمنام
یک شنبه 20 مهر 1393

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله می فرمایند: هیچ یک از شما نباید احدی از بندگان خدا را خوار و بیمقدار شمرده، زیرا نمی داند که کدام یک از آنها دوست و ولی خداست. در رابطه با این فرموده، شهید مطهری در کتاب حماسه حسینی داستانی تأمل بر انگیزی در مورد طلبه فاضل و متدین آورده است:

اول باری که این آدم کلاهی می شود، وقتی که وارد یکی از مجامع می شود، تمام دوستان و رفقایش او را می بینند شروع می کنند به حمله کردن و تحقیر کردن. آنچنان او را نارا حت و عصبانی می کنند که با اینکه طبعا آدم حلیمی است بر می گردد یک حرف حرف منطقی به آنها می زند.می گوید رفقا! من یک حرفی با شما دارم: شما دوست دشمنانتان هستید و دشمن دوستانتان.برایتان توضیح می دهم:

 

من فردی هستم مثل شما، مثل شما فکرمی کنم، مثل شما به خدا و قرآن و پیغمبر و ائمه معتقدم، مثل شما درس خوانده ام، مثل شما تربیت شده ام. من با شما در هزار چیز اشتراک دارم. حداکثر به قول شما یک گناه مرتکب شده ام - اگر این گناه باشد- لباسم را عجالتا تغییر داده ام، رفته ام دنبال کاری، کسبی، زندگی ای. فرض می کنیم این گناه باشد. شما با من آنچنان رفتار می کنید که مرا مجبور می کنید که با شما قطع رابطه کنم. و یک انسان هم که بی ارتباط نمی تواند باشد، مجبورم بعد از این با صنف مخالف و دشمن شما دوست باشم چون شما دارید به زور مرا از خودتان طرد می کنید. پس به این دلیل، شما دشمن دوست خودتان هستید که من باشم. ولی شما دوست دشمنانتان هستید.

 

بعد مثال می زند، می گوید: فلان شخص در همه ی عمرش هیچ وقت اساسا تظاهری هم به اسلام نداشته است، علامتی از اسلام در او نبوده، به قرآن و اسلام اظهار اعتقاد نکرده است، معروف است به اینکه ظالم و ستمگر و فاسق و شرابخوار است، همین آدم که شما از او انتظار ندارید، یک دفعه می بینید آمد به زیارت حضرت رضا علیه السلام. همه تان می گویید معلوم می شود آدم مسلمانی است. این دفعه وقتی او را می بینید، با او خوش و بش می کنید. یعنی از هزار خصلت او نهصدو نود و نه تای آن بر ضد شما و دین شماست. چون از او انتظار ندارید، همینقدر که یک زیارت حضرت رضا علیه السلام آمد می گویید نه، معلوم شد مسلمان است. اما در مورد آن کسی که از هزار خصلت، نهصدو نودو نه خصلتش مسلمانی ست، یک خصلتش به قول شما خلاف است، به خاطر این خصلت می گویید این دیگر مسلمان نیست و از حوزه ی اسلام خارج شد. پس شما دوست دشمنانتان هستید یعنی کمک به دشمنانتان می کنید، و دشمن دوستانتان هستید یعنی در واقع دشمن خودتان هستید.

 

منبع:روضه نیوز

رایةالهدی ، تارنمای هیئت کربلای بیت المهدی(عج) ، کــــــرج

:: بازدید از این مطلب : 1780
|
امتیاز مطلب : 3
|
تعداد امتیازدهندگان : 1
|
مجموع امتیاز : 1
نویسنده : گمنام
یک شنبه 20 مهر 1393

:اشاره شد که بزرگترين آيه‏ قرآن، آيه ۲۸۲ سوره مبارکه بقره است و درباره مسائل حقوقى و نحوه تنظيم اسناد تجارى سخن می گوید. خواندن این آیه برای کسانی که در حال تجارت و انجام معاملات هستند بسیار سودمند است. در بخش اول آیه خواندیم که هروقت دِینی را تا مدت معینی بدهکار شدید یا معامله مدت دار انجام دادید باید نویسنده ای عادل آن را مکتوب نماید و بنویسد و از این کار نیز نباید امتناع کنید. در ادامه آیه ۲۸۲ سوره بقره آمده است: «...فَلْيَكْتُبْ وَلْيُمْلِلِ الَّذِي عَلَيْهِ الْحَقُّ وَلْيَتَّقِ اللّهَ رَبَّهُ وَلاَ يَبْخَسْ مِنْهُ شَيْئًا فَإن كَانَ الَّذِي عَلَيْهِ الْحَقُّ سَفِيهًا أَوْ ضَعِيفًا أَوْ لاَ يَسْتَطِيعُ أَن يُمِلَّ هُوَ فَلْيُمْلِلْ وَلِيُّهُ بِالْعَدْلِ وَاسْتَشْهِدُواْ شَهِيدَيْنِ من رِّجَالِكُمْ فَإِن لَّمْ يَكُونَا رَجُلَيْنِ فَرَجُلٌ وَامْرَأَتَانِ مِمَّن تَرْضَوْنَ مِنَ الشُّهَدَاء أَن تَضِلَّ إْحْدَاهُمَا فَتُذَكِّرَ إِحْدَاهُمَا الأُخْرَى وَلاَ يَأْبَ الشُّهَدَاء إِذَا مَا دُعُواْ...» «...او بايد بنويسد و كسى كه حق به گردن اوست (بدهكار)املا كند، و از خداوند كه پروردگار اوست پروا نمايد و از حق چيزى را كم نگذارد، و اگر كسى كه حق به گردن اوست سفيه يا ناتوان (از لحاظ سنّى) باشد يا (به خاطر آفت زبان)نتواند املا كند، ولىّ او به عدالت املا نمايد. و دو گواه از مردانتان (مردان مسلمان) را به شهادت بطلبيد، و اگر دو مرد نباشد، يك مرد و دو زن را از ميان گواهانى كه (از دينشان) رضايت داريد گواه بگيريد، تا اگر يكى از آن دو زن فراموش نمود آن ديگرى او را يادآورى نمايد. و چون گواهان (براى تحمل شهادت يا اداء آن) دعوت شوند خوددارى نكنند...» سه نکته کوتاه: * از اين آيه استفاده مى‏ شود كه جامعه اسلامى بايد يكديگر را در حفظ حقوق حمايت كنند. زيرا هر معامله اى، نياز به كاتب و چند شاهد دارد. یعنی مسلمانان باید در امور مختلف یاور هم باشند نه اینکه هرکس به زندگی شخصی خود مشغول شود و کاری به کار دیگران نداشته باشد آنگونه که امروز مشاهده می شود تا جایی که حتی گاهی از همسایه دیوار به دیوار همدیگر هم اطلاع ندارند و این قطعاً مغایر با آموزه های اجتماعی اسلام است. ** هر كدام از مردها به تنهايى مى‏ توانند شاهد باشند، ولى اگر شاهد يك مرد و دو زن بود، آن دو زن به اتفاق هم اداى شهادت كنند. تا اگر يكى لغزش يا اشتباه كرد، نفر دوم يادآورى كند. دو زن به جاى يك مرد در گواهى، يا به خاطر روحيّه‏ ظريف و عاطفى آنهاست يا به جهت آن است كه معمولاً زنان در مسائل بازار و اقتصاد حضور فعّال ندارند و آشنايى آنها با نحوه‏ معاملات كمتر است. *** اهمیت این همه سفارش به نوشتن از سوی دین اسلام (در سوره قلم به ابزار نگارش قسم یاد می شود) وقتی معلوم می گردد که بدانیم به گفته مورخان در آن زمان در تمام جزيرة العرب، ۱۷ باسواد بيشتر نبوده، لذا اين همه سخن از نوشتن، نشانه‏ توجه اسلام به علم و حفظ حقوق است.

 

منبع:قدس

رایةالهدی ، تارنمای هیئت کربلای بیت المهدی(عج) ، کــــــرج

:: بازدید از این مطلب : 1797
|
امتیاز مطلب : 4
|
تعداد امتیازدهندگان : 2
|
مجموع امتیاز : 2
نویسنده : گمنام
یک شنبه 20 مهر 1393

 پیغمبر اکرم (ص):«مِن سَعادَهِ المَرءِ المُسلِمِ الزَّوجَهُ الصّالِحَهُ وَالمَسکَنُ الواسِعُ وَالمَرکَبُ البَهیُّ وَالوَلَدُ الصّالِحح» (بحارالأنوار، ج۷۶، ص۱۵۵)

پیغمبر اکرم(ص) می‌فرمایند: از خوشبختی مرد مسلمان، داشتن همسری شایسته، خانه‌ای بزرگ، وسیله‌ای راحت برای سواری و فرزندی خوب است.
———————————————
امام علی (ع)
«أحسِنِ الصُّحبَهَ لَها فَیَصفُوَ عَیشُک» (من لایحضره الفقیه، ج۴، ص۳۹۲) .

با همسرت خوش رفتار باش تا زندگی‌ات با صفا گردد.
———————————————
امام محمد باقر (ع)
«إِنّ اَکرَمَکُم عِندَ اللّه اَشَّدُّکُم اِکراما لِحَلائِلِهِم» (تهذیب الاحکام، ج۸، ص۱۴۱).

گرامی‌ترین شما نزد خدا کسی است که بیشتر به همسر خود احترام بگذارد.
———————————————
پیغمبر اکرم (ص)
«إنَّ الرَّجُلَ إذا نَظَرَ إلَی امرَأَتِهِ وَنَظَرَت إلَیهِ نَظَرَ اللّه تَعالی إلَیهِما نَظَرَ الرَّحَمَهِ» (نهج الفصاحه، ح ۶۲۱).

وقتی مردی به همسر خود نگاه کند و همسرش به او نگاه کند، خداوند به دیده رحمت به آنان نگاه می‌کند.
———————————————
حضرت زهرا (س)
«خِیارُکم اَلیَنُکم مَناکِبَهً وَ اَکرَمُهم لِنِسائِهِم» (کنزالعمال، ج۷، ص۲۲۵).

بهترین شما کسی است که در برخورد با مردم نرم‌تر و مهربان‌تر باشد و ارزشمندترین مردم کسانی هستند که با همسرانشان مهربان و بخشنده‌اند.
———————————————
امام صادق (ع)
«خَمْسُ خِصالٍ مَنْ فَـقَـدَ واحِدَهً مِنْهُنَّ لَمْ یَزَلْ ناقِصَ العَیْشِ زائِلَ الْعَقْلِ مَشْغولَ الْقَلْبِ، فَاَوَّلُّها: صِحَّهُ البَدَنِ وَ الثّانیَهُ: اَلاْمْنُ وَ الثّالِثَهُ: اَلسَّعَهُ فِی الرِّزْقِ، وَ الرّابِعَهُ: اَلاَنیسُ الْمُوافِقُ (قال الراوی:) قُلْتُ: و مَا الاْنیسُ الْمُوافِقُ؟ قال: اَلزَّوجَهُ الصّالِحَهُ، وَ الوَلَدُ الصّالِحُ، وَ الْخَلیطُ الصّالِحُ وَ الخامِسَهُ: وَ هِیَ تَجْمَعُ هذِه الْخِصالَ: الدَّعَهُ» (خصال، ص ۲۸۴)
پنج چیز است که هر کس یکی از آن‌ها را نداشته باشد، همواره در زندگی‌اش کمبود دارد و کم خرد و دل‌نگران است:اول، تندرستی، دوم امنیت،سوم روزی فراوان، چهارم همراهِ هم‌رأی. راوی پرسید: همراهِ هم‌رأی کیست؟ امام فرمودند: همسر و فرزند و همنشین خوب، و پنجم که در برگیرنده همه این‌هاست، رفاه و آسایش است.
———————————————
امام سجاد (ع)
«وَاَمّا حَقُّ الزَّوجَهِ فَاَنْ تَعْلَمَ اَنَّ اللّه‌َ عَزَّوَجَلَّ جعل‌ها لَکَ سَکَنا وَ اُنْسا فَتَعْلَمَ اَنَّ ذلِکَ نِعْمَهٌ مِنَ اللّه‌ِ عَلَیْکَ فَـتُـکْرِمَها وَ تَرْفُقَ بِها وَ اِنْ کانَ حَقُّکَ اَوجَبَ فَاِنَّ لَها عَلَیْکَ اَنْ ترحم‌ها» (من لایحضره الفقیه، ج ۲، ص ۶۲۱) …

حق زن این است که بدانی خداوند عزوجل او را مایه آرامش و انس تو قرار داده و این نعمتی از جانب اوست، پس احترامش کن و با او مدارا نما، هر چند حق تو بر او واجب‌تر است، اما این حق اوست که با او مهربان باشی.
———————————————
پیغمبر اکرم (ص)
«خَیْرُکُم خَیْرُکُم لِنِسائِهِ و اَنَا خَیْرُکُم لِنِسائی» (من لایحضره الفقیه، ج ۳، ص ۴۴۳)

بهترین شما کسی است که برای زنان خود بهتر باشد و من بهترین شما برای زن خود هستم.
———————————————
پیامبراکرم (ص)
«مَا اصطَحَبَ اثنَانِ إلّا کَانَ أعظَمُهُما أجراً وَ أحَبُّهُما إلَی اللَّهِ عَزَّوَجَلَّ أرفَقَهُما بِصَاحِبِه»(کافی/ج۲/ص۱۲۰)

هیچ دو نفری با هم مصاحبت و زندگی نکردند مگر این که یک نفر از آن دو نفر پیش خدا محبوب‌تر است، و آن محبوب‌تر کیست؟ آن که با همنشینش رفیق‌تر و نرم خوتر باشد و بیشتر مراعات و مدارا کند.
———————————————
امام صادق (ع)
«خَمسٌ مَن لَم یَکُن فِیهِ لَم یَتَهنأ العِیش الصّحه وَ الأَمن وَ الغِنی وَ القِناعَه وَ الأَنِیس المُوافِق» (بحارالنوار، ج۱، ص۸۳)

کسی که پنج چیز در او نباشد زندگی برایش گوارا نیست؛ سلامت، امنیت، بی نیازی، قناعت و همسر موافق.
———————————————
امام علی (ع)
«مَنْ ساءَ خُلْقُهُ مَلَّهُ اَهْلُهُ» (تحف العقول، ص۲۱۴)

هر کس بد اخلاق باشد، خانواده‌اش از او دلتنگ و خسته می‌شوند.
———————————————
امام معصوم (ع)
«المومن یاکل بشهوه أهله» (کافی، ج۴، ص۱۲)

مومن مطابق اشتها ومیل همسرش غذا می‌خورد.
———————————————
پیغمبر اکرم (ص)
«إذا أَرَدتُ أَن أَجمع لِلمُسلِمِ خَیرَ الدُّنیا وَ الآخِرهِ جَعلتُ لَهُ…وَ زُوجه مُۆمنه تَسرُهُ إذا نَظرَ إِلیها» (کافی، ج۵، ص۳۲۷)

اگر بخواهم خیر دنیا و آخرت را به بنده مسلمانی عطا کنم، همسر شایسته و صالحی به او می‌دهم که وقتی در چهره او می‌نگرد، سرور و بهجت بر قلب او وارد شود.
———————————————
پیغمبر اکرم (ص)
سه گروه از زنان، عذاب قبر ندارند و در قیامت هم با حضرت زهرا (س) محشور می‌شوند، زنی که با فقر و تنگدستی همسر خود بسازد، زنی که با بداخلاقی همسر، صبر خود را از دست ندهد و زنی که مهریه خود را به همسرش ببخشد (که بدین وسیله باری را از دوش او برداشته). (مواعظ العدیده، ص ۷۵)
———————————————
قرآن کریم
«وَعَاشِرُوهُنَّ بِالْمَعْرُوفِ فَإِنْ کَرِهْتُمُوهُنَّ فَعَسَی أَنْ تَکْرَهُوا شَیْئًا وَیَجْعَلَ اللَّهُ فِیهِ خَیْرًا کَثِیرًا» (النساء، آیه۱۹)
با همسران خود به طور شایسته (در گفتار و کردار) معاشرت نمایید و اگر از آنان به دلایلی بدتان آمد، (شتاب نکنید و زود تصمیم به جدایی نگیرید) زیرا چه بسا از چیزی بدتان بیاید، اما خداوند خیر و منافع فراوانی را در آن قرار داده باشد.

منبع:رجا

رایةالهدی ، تارنمای هیئت کربلای بیت المهدی(عج) ، کــــــرج

:: بازدید از این مطلب : 1777
|
امتیاز مطلب : 2
|
تعداد امتیازدهندگان : 1
|
مجموع امتیاز : 1
نویسنده : گمنام
یک شنبه 20 مهر 1393

حجت الاسلام والمسلمین محمدعلی جاودان، استاد عالی اخلاق تهران در جلسه هفتگی اخلاق در حسینیه شیخ محمدحسین زاهد گفت: قرآن یک مقدمه در مورد اینکه کسانی که به امامت رسیده اند، فرموده اند: ابتلا به ابراهیم ربه بکلمات فعتهن قال انی جاعلک لناس اماما، آیه 124 سوره مبارکه بقره.

وی ادامه داد: اخرین امتحان حضرت ابراهیم(ع) ذبح فرزندش یعنی سربریدن حضرت اسماعیل بود.

استاد جاودان با اشاره به اینکه حضرت ابراهیم (ع) دقیقا به دستور الهی عمل کرد، گفت: وقتی دستور را عمل کرد و هیچ کم نگذاشت تیغ نبرید و گفتند امتحان شما همین بود، ما خواستیم امتحان کنیم و نمی خواستیم سر اسماعیل بریده شود.

وی افزود: به حضرت ابراهیم(ع) گفته شد که ما می خواستیم متوجه شویم که چرا از حضرت اسماعیل یعنی عزیزترین فرد نزد خود می گذرید که در نتیجه امتحان مطمئن شدیم تو برای عمل به دستور الهی از عزیزترین شخصت نیز خواهی گذشت.

سخنران این جلسه اخلاقی با اشاره به اینکه پس از قبولی حضرت ابراهیم(ع) در این امتحان خدای متعال مقام امامت به او مرحمت کرد، گفت: این یک قانون کلی است و همه کسانی که به مقام امامت رسیده اند این راه را رفته اند.

حجت الاسلام والمسلمین جاودان در بخش دیگری از سخنانش خاطرنشان کرد: در آیه 24 سوره سجده یکی از نشانه های امامت صبر بیان شده است.

وی ادامه داد: کلاس صبر مقدمه ای برای مقام امامت است و همه کسانی که به مقامات عالیه انسانی رسیده اند، صبر پیشه کرده اند.

استاد جاودان با بیان اینکه حضرت ابراهیم(ع) در 16 سالگی به مقام نبوت و رسالت رسیدند، گفت: ایشان 60 یا 70 سال در کلاس یقین صبر کرده تا اینکه به مقام امامت رسیدند.

وی ادامه داد: حضرت ابراهیم(ع) مبارزه را از خانه اش شروع کرد و ابتدا با خانواده اش جنگید، سپس به کوچه و بازار رفته و با مردم شهرش که ستاره پرست، ماه پرست و خورشیدپرست بودند، مقابله کرد و سرانجام به مقابله با نمرود رفت.

استاد عالی اخلاق حوزه تهران در همین ارتباط خاطرنشان کرد: نتیجه جنگ حضرت ابراهیم(ع) با نمرود این بود که او را زندانی کرده و به آتش انداختند اما باید دانست همه اینها مربوط به سنین جوانی آن حضرت است یعنی ایشان به مقام یقین رسیده بودند که توانستند این کار بزرگ را انجام دهند، یک نفر در مقابل یک امت.

حجت الاسلام والمسلمین جاودان با بیان اینکه این کاری است که پیغمبر ما نیز انجام داد، گفت: ایشان نیز یک نفره حرکت کرد و به مقابله کل جهان رفت و ابتدا از خانواده، قوم و قبیله اش شروع کرد و سپس مردم شهر و بعد مردم کشورش و سرانجام مردم جهان.

وی ادامه داد: دلیل اینکه یک نفر به مقابله با یک جهان می رود این است که توانایی یقین به انسان می دهد، حرف ندارد لذا هر جا کم آوردیم به خاطر کمبود ایمان و یقین است.

استاد جاودان با تاکید بر اینکه اگر ایمان و یقین آدم در حد معیار باشد هیچ جا کم نمی آورد، تصریح کرد: چنین آدمی را هیچ گناهی ناتوان نمی کند و هیچ جا کم نخواهد آورد و هیچ جا نخواهد ترسید.

استاد جاودان در بخش پایانی سخنانش اشاره کرد: حضرت ابراهیم(ع) سخت ترین امتحانات ممکن را دید و به خوبی امتحانات را گذرانید. وی ادامه داد: وقتی او به خوبی امتحان را گذرانید خداوند متعال او را به مقام امامت رساند.

استاد جاودان در همین ارتباط افزود: می گویند اینجا این امامت چیزی نیست که آدم خودش به دست آورد یا زحمتش را کشیده بلکه باید خداوند پسندیده باشد. حجت الاسلام جاودان خاطرنشان کرد: از پیامبر(ص) پرسیدند رضای خدا چگونه است گفتند وقتی نفس انسان از آدم دلخور می شود آن وقتی است که خدا از آدم راضی است.

وی در همین ارتباط گفت: می گویند فردی خیلی کله پاچه دوست داشت و رفت شاگرد کله پاچه ای شد اما در پی 30 سال شاگردی حتی یک بار هم به کله پاچه لب نزد لذا در اینجا یقینا خدا راضی است، به عبارت دیگر جایی که انسان مخالف هوا و هوس خودش قیام کند مورد رضای خداوند خواهد بود.

وی در پایان با اشاره به اینکه اگر شما امر به معروف می کنید خدا از شما راضی می شود، گفت: در ماجرای ذبح حضرت اسماعیل هم حضرت ابراهیم(ع) هم حضرت اسماعیل(ع) هر دو تسلیم شدند.

منبع:شبستان

رایةالهدی ، تارنمای هیئت کربلای بیت المهدی(عج) ، کــــــرج

:: بازدید از این مطلب : 1729
|
امتیاز مطلب : 5
|
تعداد امتیازدهندگان : 2
|
مجموع امتیاز : 2
نویسنده : گمنام
یک شنبه 20 مهر 1393

حجت الاسلام والمسلمین محمدعلی جاودان، استاد عالی اخلاق تهران در جلسه هفتگی اخلاق در حسینیه شیخ محمدحسین زاهد گفت: قرآن یک مقدمه در مورد اینکه کسانی که به امامت رسیده اند، فرموده اند: ابتلا به ابراهیم ربه بکلمات فعتهن قال انی جاعلک لناس اماما، آیه 124 سوره مبارکه بقره.

وی ادامه داد: اخرین امتحان حضرت ابراهیم(ع) ذبح فرزندش یعنی سربریدن حضرت اسماعیل بود.

استاد جاودان با اشاره به اینکه حضرت ابراهیم (ع) دقیقا به دستور الهی عمل کرد، گفت: وقتی دستور را عمل کرد و هیچ کم نگذاشت تیغ نبرید و گفتند امتحان شما همین بود، ما خواستیم امتحان کنیم و نمی خواستیم سر اسماعیل بریده شود.

وی افزود: به حضرت ابراهیم(ع) گفته شد که ما می خواستیم متوجه شویم که چرا از حضرت اسماعیل یعنی عزیزترین فرد نزد خود می گذرید که در نتیجه امتحان مطمئن شدیم تو برای عمل به دستور الهی از عزیزترین شخصت نیز خواهی گذشت.

سخنران این جلسه اخلاقی با اشاره به اینکه پس از قبولی حضرت ابراهیم(ع) در این امتحان خدای متعال مقام امامت به او مرحمت کرد، گفت: این یک قانون کلی است و همه کسانی که به مقام امامت رسیده اند این راه را رفته اند.

حجت الاسلام والمسلمین جاودان در بخش دیگری از سخنانش خاطرنشان کرد: در آیه 24 سوره سجده یکی از نشانه های امامت صبر بیان شده است.

وی ادامه داد: کلاس صبر مقدمه ای برای مقام امامت است و همه کسانی که به مقامات عالیه انسانی رسیده اند، صبر پیشه کرده اند.

استاد جاودان با بیان اینکه حضرت ابراهیم(ع) در 16 سالگی به مقام نبوت و رسالت رسیدند، گفت: ایشان 60 یا 70 سال در کلاس یقین صبر کرده تا اینکه به مقام امامت رسیدند.

وی ادامه داد: حضرت ابراهیم(ع) مبارزه را از خانه اش شروع کرد و ابتدا با خانواده اش جنگید، سپس به کوچه و بازار رفته و با مردم شهرش که ستاره پرست، ماه پرست و خورشیدپرست بودند، مقابله کرد و سرانجام به مقابله با نمرود رفت.

استاد عالی اخلاق حوزه تهران در همین ارتباط خاطرنشان کرد: نتیجه جنگ حضرت ابراهیم(ع) با نمرود این بود که او را زندانی کرده و به آتش انداختند اما باید دانست همه اینها مربوط به سنین جوانی آن حضرت است یعنی ایشان به مقام یقین رسیده بودند که توانستند این کار بزرگ را انجام دهند، یک نفر در مقابل یک امت.

حجت الاسلام والمسلمین جاودان با بیان اینکه این کاری است که پیغمبر ما نیز انجام داد، گفت: ایشان نیز یک نفره حرکت کرد و به مقابله کل جهان رفت و ابتدا از خانواده، قوم و قبیله اش شروع کرد و سپس مردم شهر و بعد مردم کشورش و سرانجام مردم جهان.

وی ادامه داد: دلیل اینکه یک نفر به مقابله با یک جهان می رود این است که توانایی یقین به انسان می دهد، حرف ندارد لذا هر جا کم آوردیم به خاطر کمبود ایمان و یقین است.

استاد جاودان با تاکید بر اینکه اگر ایمان و یقین آدم در حد معیار باشد هیچ جا کم نمی آورد، تصریح کرد: چنین آدمی را هیچ گناهی ناتوان نمی کند و هیچ جا کم نخواهد آورد و هیچ جا نخواهد ترسید.

استاد جاودان در بخش پایانی سخنانش اشاره کرد: حضرت ابراهیم(ع) سخت ترین امتحانات ممکن را دید و به خوبی امتحانات را گذرانید. وی ادامه داد: وقتی او به خوبی امتحان را گذرانید خداوند متعال او را به مقام امامت رساند.

استاد جاودان در همین ارتباط افزود: می گویند اینجا این امامت چیزی نیست که آدم خودش به دست آورد یا زحمتش را کشیده بلکه باید خداوند پسندیده باشد. حجت الاسلام جاودان خاطرنشان کرد: از پیامبر(ص) پرسیدند رضای خدا چگونه است گفتند وقتی نفس انسان از آدم دلخور می شود آن وقتی است که خدا از آدم راضی است.

وی در همین ارتباط گفت: می گویند فردی خیلی کله پاچه دوست داشت و رفت شاگرد کله پاچه ای شد اما در پی 30 سال شاگردی حتی یک بار هم به کله پاچه لب نزد لذا در اینجا یقینا خدا راضی است، به عبارت دیگر جایی که انسان مخالف هوا و هوس خودش قیام کند مورد رضای خداوند خواهد بود.

وی در پایان با اشاره به اینکه اگر شما امر به معروف می کنید خدا از شما راضی می شود، گفت: در ماجرای ذبح حضرت اسماعیل هم حضرت ابراهیم(ع) هم حضرت اسماعیل(ع) هر دو تسلیم شدند.

منبع:شبستان

رایةالهدی ، تارنمای هیئت کربلای بیت المهدی(عج) ، کــــــرج

:: بازدید از این مطلب : 1726
|
امتیاز مطلب : 6
|
تعداد امتیازدهندگان : 2
|
مجموع امتیاز : 2
نویسنده : گمنام
یک شنبه 20 مهر 1393

حجت الاسلام والمسلمین حسین انصاریان، استاد حوزه و نویسنده فعال حوزه دین در جمع صدها تن از مردم متدین در حسینیه هدایت تهران گفت: امروز 2 پشتوانه داریم، اول امام باقر (ع) که از سویی فرزند امام سجاد(ع) هستند و از سوی دیگر مادرشان دختر امام حسن مجتبی (ع) هستند و دیگری خانم فاطمه زهرا (س).

وی ادامه داد: امام صادق (ع) فرمودند هر جا که جمعیتی از شیعیان ما جمع شوند و برای حسین(ع) گریه کنند مادرم زهرا(س) در آن مجلس حاضر شده و برای گریه کن امام حسین (ع) دعا می کنند.

استاد حوزه با بیان اینکه خداوند متعال همواره پرده بر گناهان بندگانش می گذارد، گفت: حضرت محمد(ص) از جبرییل پرسید اگر خدا شما را به صورت آدمیزاد درآورد چه می کنید که جبرییل ملک پاسخ داد اول کاری که می کنم سیر کردن تشنه است.

وی ادامه داد: باید در این روزها برای نزول باران بسیار دعا کرد.

حجت الاسلام والمسلمین انصاریان در ادامه به بیان حکایتی پرداخت: جوانی 20 سال عبادت کرد و سپس 20 سال مشغول گناه شد تا اینکه روزی خود را در آینه دید و به خدا گفت می شود مرا عفو کنی که خداوند جواب داد 20 سال گناه کردی اما حتی یک تلنگر به تو نزدم، 20 سال مرا رها کردی و رزقت را به موقع دادم الان نیز توبه کن که تو را خواهم بخشید.

استاد انصاریان ادامه داد: روز پیامبر گرامی اسلام با چند نفر در بیابان مشغول حرکت بودند که به ناگاه متوجه شدند بچه ای که هنوز توان حرکت را ندارد روی ریگ های گرم افتاده و دست و پا می زند که بلافاصله خانمی از چادری بیرون آمد او را بغل کرده به سینه اش چسباند و این ذکر را مدام می گفت پسرم، پسرم.

وی ادامه داد: کربلا نیز امام حسین (ع) جوانی را در آغوش گرفت و مدام می گفت پسرم پسرم پسرم اما جوان اباعبدالله قطعه قطعه شده بود لذا پدر نمی توانست او را در آغوش بکشد.

استاد برجسته حوزه افزود: امام علی (ع) فرمودند وقتی شما دعا می کنید ما آمین می گوییم و هر گاه شما دعا نکنید ما خودمان دعا می کنیم و آمین نیز می گوییم.

خطیب این مجلس ادامه داد: از امام صادق (ع) پرسیدند امام حسین کجا هستند که ایشان فرمودند امام همواره به زایران و گریه کنانشان نگاه می کنند و از جد، پدر، مادر، خواهر و برادرشان می خواهند که برای آنان دعا کنند.

وی در پایان خاطرنشان کرد: در روایت است که خداوند ناله بنده اش را دوست دارد لذا حاجت بنده را دیر روا می کند که اگر حاجت بنده زود روا شود خداوند را فراموش خواهد کرد.

منبع:شبستان

رایةالهدی ، تارنمای هیئت کربلای بیت المهدی(عج) ، کــــــرج

:: بازدید از این مطلب : 1847
|
امتیاز مطلب : 4
|
تعداد امتیازدهندگان : 1
|
مجموع امتیاز : 1
نویسنده : گمنام
یک شنبه 20 مهر 1393

آیت الله مظاهری در فصل دوم کتاب ارتباط عاطفی با خداوند مطالبی بیان نموده که این متن در پی می آید.

ضرورت برقراری ارتباط‌ عاطفی با خداوند

یکی از اموری که باید در زندگی همه، مخصوصاً جوانان باشد، رابطۀ‌ عاطفی با خداوند متعال است. همه بايد در مقابل خداي خود تضرع و زاری داشته باشند، در پیشگاه او اظهار قصور و تقصیر کنند و در نهایت مانند عبد در مقابل مولا، همیشه احساس ذلت در مقابل خدا داشته باشند. معلوم است چنین رابطۀ‌ عاطفی ثواب فراوانی دارد. به فرمودۀ‌ قرآن کريم، «مقام محمود» مرهون همین رابطۀ‌ عاطفی با خداست:«وَ مِنَ الليْلِ فَتَهَجدْ بِهِ نافِلةً لَكَ عَسى‏ أَنْ يَبْعَثَكَ رَبكَ مَقاماً مَحْمُوداً»[1]مقام محمود یعنی مقام عبودیت؛ یعنی مقامی که در روز قیامت يا در همین دنیا، دیگران غبطۀ‌ آن مقام را می‌خورند. پر واضح است که رسیدن به این مقام خیلی ثواب دارد، اما چیزی که باید توجه به آن داشته باشیم، ثواب آن نیست؛ بلکه معنویت و کاربرد آن است.

ارتباط با خداوند یا انجام وظایف روزانه؟

نکتۀ‌ مهم اين است که غفلت از وظايف زندگی و غفلت از رابطۀ‌ عاطفي با خداوند، هر دو مذموم است. بايد اميرالمؤمنين«ع» را اسوه قرار دهيم؛ يعني «رُهبانٌ بِالليْل، أسدٌ بِالنهَار»[2]؛ راهبان شب و شیران روز باشيم. آن حضرت در طول بیست و پنج سال، بیست و شش مزرعه به دست مبارک خود آباد کرد. اما همین امیرالمؤمنین، هنگامي که نخلستان را برای فقرا آبياري می‌کرد، پای هر درختي دو رکعت نماز در دل شب مي‌خواند و آن‌قدر با‌ خداي خويش مناجات و راز و نياز مي‌کرد که مدهوش می‌شد، از خود بی‌خود می‌شد، در آن لحظات فقط و فقط به‌ خداوند سبحان توجه مي‌نمود و به هيچ کس و هيچ چيز ديگري توجه نداشت. اگر تیر هم از پای ايشان در می‌آوردند، متوجه نمي‌شد.

«تَتَجافى‏ جُنُوبُهُمْ عَنِ الْمَضاجِعِ يَدْعُونَ رَبهُمْ خَوْفاً وَ طَمَعاً وَ مِما رَزَقْناهُمْ يُنْفِقُونَ ! فَلا تَعْلَمُ نَفْسٌ ما أُخْفِيَ لَهُمْ مِنْ قُرةِ أَعْيُنٍ جَزاءً بِما كانُوا يَعْمَلُونَ»[3]
یعنی نمی‌دانی در دل شب برای اهل نماز شب چه لذتی است؛ «فَلا تَعْلَمُ نَفْسٌ ما أُخْفِيَ لَهُمْ»؛ این لذت مربوط به آخرت نیست. آنجا معلوم است بالاتر از اینهاست. آن لذت، لذت رابطۀ‌ عاطفي و صميمانه با خداوند مهربان است. مناجات اهل دل در دل شب، آنان را مدهوش مي‌کند. از اين جهت اولياي الهي تمام عالم وجود را با دو رکعت نماز در دل شب معاوضه نمي‌کنند و براي اين نماز، به همۀ‌ عالم پشت پا می‌زنند. اين همه به خاطر آن لذتی است که در نماز شب دارند.
«لَرَكْعَتَانِ فِي جَوْفِ الليْلِ أَحَب إِلَي مِنَ الدنْيَا وَ مَا فِيهَا»[4]

حالات معنوی، متأثر از ارتباط عاطفی

رابطۀ‌ عاطفي اهل معرفت را مدهوش می‌کند. بعضی اوقات حالت خشیت براي آنان پديد مي‌آورد و در برخي موارد، حالت رحمت و در هر دو صورت آنان را در دل شب مدهوش مي‌کند. وقتي چنين شد، هیچ توجهي به هيچ‌کس و هيچ‌جا ندارند، به جز معاشقه و مکالمه با خداوند منان؛ يعني همان رابطۀ‌ عاطفي؛ يعني همان که قرآن کريم می‌فرماید:«تَتَجافى‏ جُنُوبُهُمْ عَنِ الْمَضاجِعِ يَدْعُونَ رَبهُمْ خَوْفاً وَ طَمَعاً»گاهی ظهور حقیقت در دل این افراد با خشیت است و گاهی با طمع، امیدواری و رحمت، ظهور حقيقت را در دل خويش به نظاره مي‌نشينند. و در هر دو صورت، نماز شب آنان را مدهوش می‌کند. هر دو حالت خشيت و رحمت را دارند و هيچ کدام اين حالات نيز بر ديگري نمی‌چربد.

«يَدْعُونَ رَبهُمْ خَوْفاً وَ طَمَعاً»

امیرالمؤمنین علي«ع» در دل شب جداً چنين حالاتي داشته است. گاهی تجلی خداوند بر دل او با صفت خشیت صورت مي‌گرفته است و گاهی با صفت رحمت؛ گاهی ظهور رحمت بوده است و گاهی ظهور خشیت و هر دو برای اهل معرفت و سالکان الی الله، لذت دارد. وقتی که ظهور خشیت باشد، گریه و فغان و ناله، امان نمي‌دهد. اين گريه و زاري‌ها براي معصيت و گناه نيست، بلکه نشانۀ‌ معاشقه است. هم‌چنانکه در آن وقتی که رحمت بر دل او استیلا پیدا می‌کند، در حال معاشقه با خداوند است. هم خشيت دارد و هم رحمت و هر دو نوعي معاشقه با خداوند است.

«يَتَمَلْمَلُ تَمَلْمُلَ السلِيمِ وَ يَبْكِي بُكَاءَ الْحَزِينِ وَ هُوَ يَقُولُ... آهِ مِنْ قِلةِ الزادِ وَ طُولِ الطرِيقِ وَ بُعْدِ السفَرِ وَ عَظِيمِ الْمَوْرِدِ» [5]

چون مار گزيده به خود می ‏پيچيد و چون اندوهگينى می ‏گريست، و می گفت:«... آه از توشۀ‌ اندك و درازى راه و دورى منزل و عظمت روز قيامت!»

درک و وصف حالات معنوی

ما معنای اين حالات را خیلی نمی‌فهمیم، اما می‌دانیم وجود دارد. اين حالات «یدرک و لا یوصف» است. علمی نیست، یابیدنی است. فقط بايد درک شود و توصيف آن امکان ندارد؛ چون علم هر چه توسعه یابد، باز حصولی است. تصویری است که از خارج برداشت می‌کنند. آن علم کاربرد ندارد و به قول شیخ الرئیس ابوعلي سينا که از افلاطون هم نقل می‌کند: «معلومم شد که هیچ معلوم نشد». بزرگان می‌گویند: از اين جمله بر مي‌آيد که شیخ‌الرئیس خیلی دانا بوده که فهمیده است هیچ نمي‌داند. لذا دانستنی‌ها در اين خصوص به کار نمي‌آيد. ما یک یابیدنی‌هايي داریم که تا وقتي به آن يابيدني‌ها نرسيم، حقیقت آن را درک نمی‌کنیم. درک هم که بکنیم، نمی‌توانیم آن را برای دیگران توصیف کنیم. هرکس باید خود بیابد. همه مي‌دانند که آب، آدم را سیراب می‌کند. حال چه کسي مي‌تواند اين سيراب شدن را وصف کند؟ نمی‌شود آن را وصف کرد. به قول حاجی سبزواری ولو «من ابده البديهيات» است، اما «کنهه فی غایة الخفا»ست و وصف آن غير ممکن، به قول بزرگان می‌گویند: «باید از این نمد کلاهی داشته باشد». اگر بیابد و شباهتی به امیرالمؤمنین«ع» در دل شب داشته باشد، آن وقت می‌فهمد که این «يَتَمَلْمَلُ تَمَلْمُلَ السلِيمِ؛ چون مار گزيده به خود می ‏پيچيد» براي معصومي مثل اميرالمومنين«ع»یعنی چه؟

امیرالمؤمنین در وقتی که مقام خشیت برای او پديدار می‌شد، دعای کمیل می‌خواند. با آن همه نسبت گناه که به خودش مي‌داد، اما در همان دعای کمیل وقتی که مقام رحمت بر دلش جلوه‌گر می‌شد، با خدا معاشقه مي‌کرد و مي‌گفت: «خدایا اگر مرا به جهنم ببری، فرياد می‌زنم که من بندۀ‌ خدا بودم، خدا مرا به جهنم برد».  یک معاشقه‌های عجیبی، نظیر دو نفر عاشق و معشوق که دارند با هم حرف می‌زنند، در سيرۀ‌ آن حضرت بوده است.

اگر اين‌گونه رابطه‌ها و معاشقه‌ها بين بنده و خدا نباشد، زندگی تکرار مکررات است و اين زندگي خیلی خسارت دارد. انسان يک عمر عبادت کند، ولي مقبول درگاه پروردگار متعال واقع نشود، خسران عظيمي است.

امام صادق«ع» می‌فرماید:«لَيَأْتِي عَلَى الرجُلِ خَمْسُونَ سَنَةً وَ مَا قَبِلَ اللهُ مِنْهُ صَلَاةً وَاحِدَةً فَأَي شَيْ‏ءٍ أَشَد مِنْ هَذَا»[6]چه بسا يک نفر پنجاه سال نماز بخواند، اما يک نماز مقبول نداشته باشد. بدتر از اين چيست؟ پیامبراکرم«ص» نيز از اين معاشقه‌ها فراوان داشته‌اند. ام سلمه مي‌گويد: در دل شب صورت مبارک خويش را روي خاک مي‌گذاشتند و گریه مي‌کردند و مرتب مي‌گفتند:«اللهم وَ لَاتَكِلْنِي إِلَى نَفْسِي طَرْفَةَ عَيْنٍ أَبَدا»[7]این مکالمه و معاشقۀ‌ پیامبراکرم«ص» با مولاي خود چه لذتي دارد! همچنين وقتي پيامبر«ص»با آن مقام عصمت مي‌فرمايد:«إِنهُ لَيُغَانُ عَلَى قَلْبِي وَ إِني لَأَسْتَغْفِرُ اللهَ فِي كُل يَوْمٍ سَبْعِينَ مَرةً»[8]

اين مطلب ساده نیست، صرفاً زبانی نیست؛ واقعاً پيامبر اکرم«ص» استغفار داشته‌اند. در حالي که بنابر آيۀ‌ تطهير، مافوق عصمت است و اساساً نمي‌شود گناهي براي ايشان تصور کرد. پس استغفار ايشان برای چیست؟ نمی‌دانیم. اما یک چیز می‌دانیم و آن این است که هر که عصمتش بیشتر باشد، به عبارت دیگر هر که معرفتش بیشتر باشد، مقام خضوع و خشوع او بیشتر است. مقام خضوع از ادب ظاهری سرچشمه می‌گیرد و مقام خشوع یعنی دل، ذلیل در مقابل خداوند باشد. و اين همان رابطۀ‌ عاطفي و عاشقانه با خداوند تبارک و تعالي است.

اين حرف‌ها بر زبان جاري مي‌شود. من مي‌گويم و شما مي‌شنويد، اما واقعیت آن را نمی‌توان درک کرد. آن اندازه که می‌توانیم درک کنیم این است که خود ما باید این مقام خشوع را در زندگی داشته باشیم. به‌دست آوردن چنين مقامي نيز مشکل است.اهل دلي می‌گفت: در مدت عمرم، دو رکعت نماز نخوانده‌ام؛ يعني دو رکعت نماز که به کار بيايد، نخوانده‌ام. خیلی مشکل است، اما خیلی لازم است. مقام خشوع فقط مخصوص نماز و نماز شب هم نيست؛ در همۀ‌ امور زندگي بايد باشد. در انفاق هم بايد در نظر گرفته شود. علماي علم اخلاق انفاقي را که فقط براي خدا نباشد، مقبول نمي‌دانند.

مرحوم شهید ثانی می‌گوید: اگر کسي انفاق کند برای اینکه دل ديگران را خوش بکند، برای اینکه ثواب ببرد و به بهشت برود، انفاق او باطل است. پس براي چه انفاق کند؟ فقط خدا، و مقام خشوع نزد اهل معرفت همين معنا را دارد. لذا این مقام خشوع باید نمک آش ما باشد. اعمال ما بايد رنگ خدايي داشته باشد. و به‌راستی اگر کسي بخواهد یک مرجع دینی شود و براي حوزه‌ها و برای اسلام عزيز، مفید و مؤثر واقع شود، بايد به مقام خشوع برسد و رسيدن به اين مقام از برقراري رابطۀ‌ عاطفي با پروردگار متعال نشأت مي‌گيرد.خوشا به حال کسانی که می‌توانند به همۀ‌ امور زندگي رنگ خدايي بدهند؛ حتی به خوردن و آشامیدن و حتی به اعمال زناشويي.

موانع برقراری رابطۀ‌ عاطفی با خداوند
کسی که نماز اول وقت و نماز شب در زندگي او نباشد، در واقع رابطۀ‌ صميمانه و عاطفي با خداوند ندارد و علاوه بر اينکه ننگ بزرگي براي او محسوب مي‌شود، به جايي هم نخواهد رسيد. اگر هم مثلاً طلبه باشد و از حيث علمي به درجاتي برسد، علم او برکت ندارد. ناگهان مشاهده مي‌کنيم عالم است، ولي در ضمن درس غیبت مي‌کند. بیچاره طلبه‌هايي که بايد از درس او استفاده کنند. گناه، مانع بزرگي براي نماز شب و ارتباط معنوي با خداوند است. يک گناه در روز، توفيق نماز شب را از انسان سلب مي‌کند. «ما لا يعني» هم، يعني کردار و گفتار بيهوده که نه نتيجه در دنيا دارد و نه نتيجه در آخرت، توفيق نماز شب را از آدمي مي‌گيرد. حرف‌هاي لغو و بيهوده اثرات سوئي در سير معنوي انسان دارد.

غذای شبهه‌ناک و غذای حرام که پر واضح است باعث افت معنوي مي‌شود و رابطۀ‌ عاطفي بين انسان و معبود خويش را از بين مي‌برد. به دست آوردن غذاي حلال هم بسيار مشکل است. امام صادق«ع» مي‌فرمايند: «مجَادَلَةُ السيُوفِ أَهْوَنُ مِنْ طَلَبِ الْحَلَالِ»[9]کسب روزي حلال، از جنگيدن در خط مقدم جبهه سخت‌تر است، اما لازم است، وگرنه ارتباطات معنوي نابود مي‌شود. به تجربه هم اثبات شده است و بزرگان اهل دل در اين زمينه مطالبي بيان کرده‌اند که گناه و غذاي شبهه‌ناک، سير معنوي انسان را متوقف مي‌کند و توفيق معاشقه با خداوند را از وي سلب مي‌نمايد. نمی‌توان غیر از این بود، نمي‌توان در مدت عمر دو رکعت نماز با حضور قلب نخواند، وگرنه علم بي‌برکت نصيب ما مي‌شود. بايد خشیت خداوند بر دل ما حکم‌فرما باشد. آن عاطفۀ‌ رحمانی و آن رابطۀ‌ عاطفی حتماً بايد باشد. با خدا حرف‌هاي خودماني بزنيم و خدا خدا خدا کنيم، تا او هم بگوید «لبیک لبیک لبیک».

رسیدن به حالات معنوی و عرفانی، مشکل، اما شدنی است

نگویيد نمی‌شود؛ حتماً مي‌شود. یک بزرگی به من می‌گفت: هنگامي که در نماز می‌گویم: «السلام علیک ایها النبی»، تا وقتي جواب از پیامبر«ص» نشنوم، جملۀ‌ بعدي را نمی‌گويم. هنگامي که می‌گویم: «السلام علینا و علی عباد الله الصالحین»، تا وقتي حضرت ولي‌عصر «ارواحناه‌فداه» جوابم را ندهند، جلو نمی‌روم. و در آن وقتی که می‌گویم: «السلام علیکم و رحمة الله و برکاته»، به همۀ‌ موجودات و به عالم وجود سلام می‌کنم و تا جواب نشنوم، تعقیب نماز را شروع نمی‌کنم.خیال نکنید نمی‌شود. باید بخواهیم و این خواستن البته مشکل است. اما اگر از من بپرسند، برای همه مخصوصاً برای طلاب و فضلا اوجب واجبات چیست؟ می‌گویم: این رابطۀ‌ عاطفی با خداوند متعال.

مرحوم شهید اول می‌گوید: روزی هفت هشت مرتبه به یاد مرگ باشيد؛ یعنی راز و نیاز با خدا داشته باشيد و با اين مناجات و راز و نياز، کدورت‌های دل خود را بزداييد. مخصوصاً در دل شب مي‌توان پليدي‌ها و کدورت‌هايي را که بر دل نشسته است، زدود.از همه‌ تقاضا دارم به این روابط عاطفی با خداوند خیلی اهمیت بدهند. همین اعتکافی که الحمدلله در جمهوری اسلامی جا افتاده و شهرتي پيدا کرده است، خیلی خوب است، اما یک شرط دارد و آن اينکه در این دو سه روزه گناه نشود. در اين صورت خودشان یک حال خوشي مخصوصاً در روز آخر می‌دهند. 

آن کسانی که نماز شب می‌خوانند هم بايد هیچ چیز و هیچ کس بر دلشان حکم‌فرما نباشد، جز خداوند تعالي.خوشا به حال اين افراد. لذت یعنی همین که از بهشت هم لذتش بالاتر است؛ یعنی همین که مقام عنداللهی است. گاهی در عالم آخرت است، خیلی خوب است که مقام عنداللهی برایش پیدا می‌شود. دیگر بهشت برایش کوچک است. حتي بهشت عدن و رضوان برایش کوچک است.

«يا­ أَيتُهَا النفْسُ الْمُطْمَئِنةُ ­! ­ارْجِعي‏ إِلى‏ رَبكِ راضِيَةً مَرْضِيةً ­! ­فَادْخُلي‏ في‏ عِبادي ­! ­وَ ادْخُلي‏ جَنتي»[10]اما فراموش نکنيد که در همين دنيا نيز مي‌توانيم اين آیه را تطبیق دهيم. مصداق اين آيۀ‌ شريفه در دنيا وجود دارد. یعنی بنده‌هایی هستند که در دل شب می‌رسند به مقام عنداللهی، مقامي که در آن، بهشت براي انسان کوچک است و چنين مقامي براي اهل دل در دل شب و هنگامي که با خداي خويش رابطۀ‌ عاطفي برقرار مي‌کنند، پديد مي‌آيد. لذت واقعي دنیا همین است و الا مابقی تکرار مکررات است.

خدا را قسمش می‌دهم به حق آن کسانی که آن حالات را در دل شب دارند، آن حالات را ولو مرتبۀ‌ ضعیفش را که از اوجب واجبات است، به همه عنایت بفرماید.


پی‌نوشت‌ها:
[1]. اسراء، 79: «و پاسى از شب را زنده بدار، تا براى تو [به منزله‏] نافله‏اى باشد، اميد كه پروردگارت تو را به مقامى ستوده برساند.»
2 بخشی از سخنان پیامبراکرم«ص»خطاب به امیرالمؤمنین«ع»در توصیف مؤمن: الکافی، ج­2، ص 232.
3. سجده، 16و 17: «پهلوهايشان از خوابگاه‌ها جدا مى‏گردد [و] پروردگارشان را از روى بيم و طمع می ‏خوانند و از آنچه روزيشان داده‏ايم، انفاق می ‏كنند. هيچ كس نمى‏داند چه چيز از آنچه روشنی ‏بخش ديدگان است به [پاداش‏] آنچه انجام مى‏دادند براى آنان پنهان شده است.»
4 علل‏الشرائع، ج2، ص363. دو رکعت نماز در دل شب نزد من از دنیا و هر آنچه در دنیاست، محبوب‌تر است.
5. نهج ‏البلاغة، حکمت 77.
6. الکافي، ج 3، ص 269.
7. تفسیر القمی، ج 2، ص 75؛ «كَانَ رَسُولُ اللهِ«صلی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلم» فِي بَيْتِ أُم سَلَمَةَ فِي لَيْلَتِهَا فَفَقَدَتْهُ مِنَ الْفِرَاشِ فَدَخَلَهَا فِي ذَلِكَ مَا يَدْخُلُ النسَاءَ فَقَامَتْ
تَطْلُبُهُ فِي جَوَانِبِ الْبَيْتِ حَتى انْتَهَتْ إِلَيْهِ وَ هُوَ فِي جَانِبٍ مِنَ الْبَيْتِ قَائِمٌ رَافِعٌ يَدَيْهِ يَبْكِي وَ هُوَ يَقُولُ اللهُم لَا تَنْزِعْ مِني صَالِحَ مَا أَعْطَيْتَنِي أَبَداً اللهُم لَا تُشْمِتْ بِي عَدُواً وَ لَا حَاسِداً أَبَداً اللهُم وَ لَا تَرُدنِي فِي سُوءٍ اسْتَنْقَذْتَنِي مِنْهُ أَبَداً اللهُم وَ لَا تَكِلْنِي إِلَى نَفْسِي طَرْفَةَ عَيْنٍ أَبَدا»
8. مستدرک‌الوسائل، ج 5، ص 320.
9. الكافي، ج 5، ص 161.
10. فجر، 27 تا 30: «اى نفس مطمئنه،  خشنود و خداپسند به سوى پروردگارت بازگرد و در ميان بندگان من درآى و در بهشت من داخل شو.»
منبع:مهر

رایةالهدی ، تارنمای هیئت کربلای بیت المهدی(عج) ، کــــــرج

:: بازدید از این مطلب : 1535
|
امتیاز مطلب : 5
|
تعداد امتیازدهندگان : 2
|
مجموع امتیاز : 2
نویسنده : گمنام
یک شنبه 20 مهر 1393

آیت الله صافی گلپایگانی به پرسشی در رابطه با «حکم انتساب به سلسله سادات از ناحیه مادر» پاسخ داده است.

متن پرسش مطرح شده و پاسخ این مرجع تقلید شیعیان به این شرح است:

سوال:  نظر به احترام بسیار زیاد ذریّه رسول اکرم (ص) در میان مؤمنین و اهمیت رعایت احکام سادات نظیر حرمت دریافت زکات و یا جواز دریافت خمس، آیا صرفا افرادی که از ناحیه پدر نسب به سلسله سیادت می برند، جزو سادات محسوب می شوند و یا با توجه به جایگاه دخت گرامی نبی اکرم حضرت محمد(ص) در سلسله سادات، افرادی که از ناحیه مادر نیز به این سلسله منور نسب می برند جزو سادات محسوب می گردند و احکام و حرمت سادات شامل حال ایشان نیز می شود؟

اگر این افراد به واسطه سیادت مادر جزو سادات محسوب می گردند آیا سیادت به فرزندان ایشان نیز منتقل می گردد و احکام و حرمت سادات شامل فرزندان ایشان نیز می شود؟



پاسخ معظم له؛

بسم الله الرحمن الرحیم

به طور کلی هر منتسب به حضرت پیغمبر اکرم صلی الله علیه وآله دارای شرافت ومشمول افتخار «کل حسب و نسب منقطع یوم القیامه الاحسبی ونسبی»  و مورد افتخار احترام همگان می باشد و خود  نیز باید قداست این انتساب شریف را با تعهد دینی واسلامی حفظ نماید.

البته کسانی که از طرف مادر سیدند گرچه از این جهت دارای امتیاز وشرافت ومنسوب به ائمه علیهم السلام هستند. لکن احکام خاص سادات رامانند استحقاق سهم سادات وغیره ندارند و آنها مربوط به کسانی است که از طرف پدر سیدند و چون در زمان حاضر پیشوند سید نشانه سیادت از طرف پدر است واحکام سادات را در حق  او جاری می دانند، برای اشخاص مذکور استفاده از کلمه مزبور جایز نیست و تبعات زیادی دارد  و الله العالم.

منبع:پایگاه بین المللی همکاری های خبری شیعه

رایةالهدی ، تارنمای هیئت کربلای بیت المهدی(عج) ، کــــــرج

:: بازدید از این مطلب : 1624
|
امتیاز مطلب : 5
|
تعداد امتیازدهندگان : 2
|
مجموع امتیاز : 2
نویسنده : گمنام
یک شنبه 20 مهر 1393

اینسؤال برای خیلی ها مطرح است که آیا منبر رفتن شغل هست يا نه؟البته نه معنای لغوی شغل که مشغولیت معنا کرده اند بلکه معنای اصطلاحی یعنی منبع درآمد،آیا منبر رفتن یک شغل است؟

منبر يک وظيفه است. شغل يعني چي؟ يعني چيزي که درآمدزا است، چيزي که تأمين معاش مي‌‌کند. چيزي که مثلاً زندگي ما و مخارجمان را پوشش مي‌دهد،اگر اين‌ها منظورتان است، نه، به نظر من هدف اصلي منبر اين نيست. منبر يک وظيفه است و نخستين مبلّغ هم خود پيغمبر اسلام بود که فرمود: بعثتُ مبلغاً. من مبلّغ مبعوث شدم. و الشيطان مزيناً؛ شيطان مزين است.يعني زشتي‌ها را زيبا جلوه مي‌دهد. قرآن هم مي‌فرمايد که «وَ ما عَلَى الرَّسُولِ إِلاَّ الْبَلاغُ». اين همان تبليغ يا رساندن پيام است. و لذا اين وظيفه هر کسي است که توان رساندن پيام را دارد. و طبعاً هم مراجع‌مان و هم علماء و بزرگانمان به پیروی از ائمه تبليغ دين مي‌کرده و میکنند.هرگز اين برای آنها به  عنوان يک شغل محسوب نمي‌شده است. الان هم عزيزاني که منبر مي‌روند اغلب يا مدرس هستند يا نويسنده‌ ، يا حتي بعضاً کارهاي اجرايي مشغول هستند.يک بخشي از کارشان هم اختصاص دارد به منبر رفتن. البته طبيعتاً هر کاري که براي آن وقت گذاشته مي‌شود، يک ما به ازاي مالي هم مي‌تواند داشته باشد. فرض کنيد که بنده براي يک منبر خوب ممکن است ده ساعت وقت بگذارم. خدا رحمت کند مرحوم آقاي فلسفي مي‌فرمودند هشت ساعت، ده ساعت براي يک منبر مطالعه مي‌کنم. خب حالا کسي که ده ساعت منبر مطالعه مي‌کند طبيعتاً ده ساعت تدريس نمي‌کند، ده ساعت کار اجرايي نمي‌کند، ده ساعت مثلاً اگر يک مسؤوليت قضاوت دارد سر کار نمي‌رود. اين ده ساعت را مي‌گذارد براي منبر. طبيعتاً براي اين فرصت يک ما به ازايي باید تعيين شده باشد و این از گذشته هم معمول بوده است.يعني شما ببينيد مثلاً شعرايي مثل فرزدق، مثل دعبل وقتي اشعارشان را مي‌خوانند امام رضا يا امام سجاد به نحو خيلي عالي هم آنها را تشویق مي‌کنند. حتي آن‌ها بعضي‌هاي‌شان مي‌گويند آقا ما براي پول نخوانديم. امام مي‌گويد مي‌دانم براي پول نخوانديد ولي من دوست دارم اين مبلغ را به شما بدهم.تازه گاهي عذرخواهي هم مي‌کنند و مي‌گويند کم است.

اين‌ها را کنار هم که مي‌گذاريم دو سه تا نتيجه مي‌گيريم.اول اینکه منبر يک وظيفه است.دوم اینکه وظيفه همه کساني است که توانش را دارند و اين وظيفه نبايد تعريف بشود در يک قشر خاصي. اين غلط است که ما بياييم بگوييم منبري و مثلاً غير منبري.البته همان طور که سبقه‌اي در يک نفر پررنگ مي‌شود، ممکن است منبر هم در يک کسي پررنگ بشود. کما اين که مثلاً يک مدرس حوزه مي‌تواند در مدرس بودن پررنگ بشود اما اين مانع از اين نيست که ايشان دهه محرم منبر نرود. مثل همين بحث را ما توي مدارس هم داريم. مي‌گويند آيا کار تربيتي کار دبير ديني است، کار مربي پرورشي است؟ نه. کار دبير فيزيک هم هست. کي گفته دبير فيزيک و شيمي نمي‌تواند کار تربيتي کند. تربيت کار همه است. حالا اگر اين عنوان را دادند به مربي تربيتي و پرورشي براي اين است که بيشتر بتواند اين نقش را ايفا کند.

 

پس اين جوري نگاه ما به پاکت هم بايد عوض بشود؟

حتماً بايد عوض بشود.نگاه به پاکت در واقع يک نگاه جنبي و عارضي بايد باشد. و البته با آن توضيحي که دادم آن وقتي را که يک فردي مي‌گذارد براي مثلاً رفت و آمد و جدا شدن از زن و بچه، مطالعه و...طبعاً بايد از سوی صاحبان مساجد يک جوري تقدير شود. يک چيز معقول و منطقي هم باشد. خداي نکرده يک بازار رقابت و چشم و هم چشمي به وجود نیاید.

 

بنابر این بایدزمانی که برای یک منبر گذاشته می شود را هم لحاظ کرد.

بله دقیقا مثل يک پزشک. شما فرصت دو دقيقه‌اي که او نسخه می نویسد را نگاه نمي‌کنيد. يک عقبه گسترده علمي‌اش را هم مي‌بينيد.

 

چقدر پول دادن و چقدر پول گرفتن را چطور باید نظام مند کرد؟

بنده بيش از 25 سال است منبر مي‌روم و الله العظيم تا به حال ياد ندارم يک جايي سخن از پاکت يا نرخ گفته باشم.يا اگر چيزي دادند بگويم کم است. يا اگر ندادند بعداً پيگيري کنم.اصلاً ياد ندارم چنين مسائلي را و موافق هم نيستم. از طرفي هم نباید زرنگي در صاحبان مجالس باشد که کسی را دعوت کنند پنج شب، ده شب برای سخنرانی، بعد هم بگویند خدا حافظ شما. این درست نیست. طبيعتاً بايد تقدير بشود، تشکر بشود. اما تعيين نرخ، پول به حساب ريختن، رقابت و چشم و هم‌چشمي، تعطيل کردن يک مجلس به خاطر يک باني برتر تمام اين‌ها را آفات منبر مي‌دانم و با شدت با آن مخالفم.

 

چه طور شد که شما از میان اين همه علاقه‌مندي منبر را انتخاب کرديد. تصادفي بود يا انتخاب خودتان؟

عرض مي‌کنم که اولاً منبر کار من نيست. گرچه حالا معروف به سخنراني شده ام. من بيشتر کارم تدريس و تأليف است و به اصطلاح هيأت علمي هستم. بيش از پانزده سال است هيأت علمي دانشگاه و مراکز آموزش عالي هستم. من ممحض در منبر نيستم. ولي از اول طلبگی تا امروز که حدود30 سال شده است، مرتب منبر رفته ام و اعتقادم اين بوده که منبر رسانه تأثيرگذار بر مردم است. عامه مردم در درس‌هاي ما حاضر نمی شوند،کتاب‌هاي ما را خيلي نمي‌خوانند.اعتقادم اين هست که منبر عرصه تأثير بر مردم است. نکته دوم اين که اعتقاد داشتم این عرصه به خصوص در سال های 60 تا 75 در حال فدا شدن است.

 

فداي چه مي‌شد؟

فدايی و قرباني جلسات صوري و به طور کلی مطالب صحيح.البته در اين دهه اخير منبر يک اوجي پيدا کرده است. بزرگان و شخصیت هایی به صحنه آمدند.اما در آن سالها اینطور نبود لذا من بر آن شدم که منبر پژوهشي بروم. يعني منبر علمي و آموزشي، منبري که فقط اقناع مخاطب نيست بلکه در آن آموزش هم مي‌بيند. به همين جهت بود که دو جلد کتاب هم نوشتم به نام گفتار رفيع که عنوانش منابر پژوهشي است. منبر بايد پژوهشي باشد مثل منبرهای مرحوم آقاي فلسفي که در عین تأثيرگذاري فضاي علمي مخاطب را بالا می برد. مخاطب پاي منبر، تفسير، احکام، حديث و کلام ياد بگيرد و اعتقاداتش هم قوي بشود. همين قدر که فقط بگوييم دروغ و غیبت بد است، کافی نیست.من با اين نگاه منبر رفتم و در اين دو سه دهه هم سعي کردم اين سطح را پايين نياورم. گرچه نوسان داشته اما بناي من بر اين بوده که اين بُعد پژوهشي در منبر لطمه نبيند.

 

شما به نکته یی اشاره کرديد، خوب است پیرامون آن کمی گفتگو کنیم.آیا شما در این دوران هنوز هم منبر را داراي کارکرد مي‌دانيد،اینکه يک نفر حرف بزند و بقيه بشنوند؟

در جلسه‌اي که نخبگان حوزه خدمت مقام معظم رهبري بودند قرار شد،هر کسي 5، 6 دقيقه صحبت کند من هم پیرامون موضوع تبليغ صحبت کردم .در آن جا گفتم که من هم چنان منبر را رسانه بي‌بديل مي‌دانم. چیزی که نه تئاتر، نه فيلم و نه موارد دیگر هنوز نتوانسته جای آن را بگيرد.بعد از عرايض بنده حضرت آقا ضمن فرمايشات‌‌شان فرمودند اين حرف‌هايي که ايشان گفتند درست است و بعد خود ایشان هم مکرر فرمودند منبر هنوز رسانه بي‌بديل است. ما کجا داريم چنین چیزی را که فرض کنيد شب 21 رمضان در مشهد يک ميليون جمعيت پاي منبر جمع می شوند.با کدام نمايشي و تئاتری می توانید چنین جمعیتی را در یک جا جمع کنید؟

 

پس تجمع خودش موضوعيت دارد؟

بله موضوعيت دارد. تجمع خودش حفظ شعائر است. البته سخيف‌ترين و ضعيف‌ترين برنامه های تلويزيون هم يکي دو ميليون بيننده دارد.ممکن است يک برنامه ميليون‌ها مخاطب داشته باشد در حالی که جمع کردن مخاطب به هر قيمتي هم هنر نيست. شما ممکن است يک هنرپيشه معروف یا يک برنامه را بياوريد توي يک شهر اجرا کنيد و به هواي آن برنامه جمعيت زيادی هم بيايد اما اين که صبح زود این جمعیت بیایند پاي منبر و حرف دين را گوش بدهد،اين خيلي ارزش دارد ، لذا من اين رسانه را بي‌بديل مي‌دانم. اگرچه معتقدم تبديل شدن اين فضا به فضاي پرسش و پاسخ، بيشتر و بهتر می تواند نياز مخاطب را تأمين مي‌کند. ما نتیجه این را دیده ایم که مثلا اگر توي يک سخنراني يک ربع وقت گذاشتيم براي پرسش و پاسخ نياز مخاطب را بيشتر جواب داده است. مخاطب شناسي حرف اول را توي تبليغ مي‌زند.

 

شما چه طور مخاطب را انتخاب مي‌کنيد؟

ما مخاطب را انتخاب نمي‌کنيم بلکه فقط شناسایی می کنیم. ما دو جور مخاطب داريم. مخاطب عام و مخاطب خاص.سخنرانی برای مخاطب خاص راحت است. شما مي‌خواهيد براي دانشجوهاي فني دانشگاه تهران یا برای اعضاي هيأت علمي دانشگاه شهيد بهشتي یا یک دبيرستان دخترانه صحبت کنيد.اين روشن است. اما در خصوص مخاطب عام مثلا مخاطب ظهرِ مسجد اعظم قم یا مخاطب شب بيست و يکم احياي مشهد امام رضا.این خيلي مشکل است. اين جا به نظرم بايد رفت روي آن محورهایي که مبتلابه بيشتر جمعيت است صحبت کرد. اين هنر است.

 

موضوع سخنرانی را چه طور پيدا مي‌کنيد؟

موضوع‌شناسي براساس مخاطب است. يعني مثلاً فرض کنيد در جامعه جوان ما عرفان‌هاي کاذب زياد شده است.یا در میان خانواده ها موضوع ناسازگاري بين زن و شوهرها  شایع است.مثلا روزنامه‌ها نوشته اند سال گذشته بيست هزار زنداني مهريه داشتيم. معلوم است که روابط اجتماعي خانواده‌ها ضعيف است. پس محور را مي‌بريم روي اين مسئله. یا مثلا افسردگی در جامعه زیاد شده است بنابر این پیرامون شادابي و نشاط گفتگو می کنیم، من براي سخنرانی شب 21 رمضان سال گذشته در حرم امام رضا  بدون اغراق شايد نزديک بيست ساعت فکر کرده بودم.چيزي هم روي کاغذ نياورده بودم. فقط بیست ساعت به دنبال انتخاب موضوع بودم. توبه،مباحث اجتماعی و خیلی از موضوعات دیگر را بررسی کردم تا اینکه به این نتیجه رسیدم که بحث عزم و اراده را مطرح کنم. گفتم بالاخره همه اين‌ مشکلات ناشي مي‌شود از ضعف اراده که مثلا یک نفر نمي‌تواند گناه را کنار بگذارد لذا بحث عزم آمد وسط.

 

این که مخاطب چه چیزی نیاز دارد را از کجا می شود تشخیص داد؟

به نظرم کار مي‌خواهد. يک کسي از اين منبري‌های نسبتاً مشهور مي‌گفت من از زمانی که اعلام صلوات می کنند تا وقتی که روی منبر ،قرار بگیرم روی موضوع فکر می کنم.خوب این فایده ندارد که من در عرض چند دقیقه فکر کنم که چه می خواهم بگویم. منبر يک پشتوانه چند ساعته مطالعاتي مي‌خواهد.

 

برگردیم به ادامه همان بحث پیرامون رابطه منبر و رسانه. به نظر شما این درست است که رسانه رقیب منبر است؟

مثل این است که شما بگوييد کالاي خارجي رقيب کالاي ما هست یا نه؟ بله هست. اما نه به اين معنا که شما تولید کالاي‌تان را تعطيل کنيد.بلکه به این معنا که کالاي خوب دست مشتری بدهيد.من رسانه را مروج منبر مي‌دانم. تلويزيون باعث شده است که در شهرهاي مختلف به منبری ها اقبال شود. رقابتي که منبر را حذف کند نيست. رقيب به اين معنا هست که مثلاً‌‌ بزرگواري مي‌گفت که در ماه رمضان بعد از نماز ظهر کسی پاي منبر ما توي روستا نمي‌نشست همه مي‌گفتند سخنران های تلويزيون بهتر و حرف‌هايشان علمي‌تر و منطقي‌تر است، من به ايشان گفتم پس شما بايد خودتان را بالا بکشيد.

 

برای سؤال آخر،کمی از آفاتی که در این فضا هست بفرمایید.

حتماً توصيه مي‌کنم دوستان کتاب تبليغ در قرآن و حديث را بخوانند. آن جا يک مطلبی هست با عنوان نبايدهاي تبليغ و آسيب‌ها. افتادن منبر توي چالش‌هاي مالي از آسيب‌هاي جدي است. چشم و هم‌چشمي روي دعوت منبري‌ها و مداح‌ها از آسيب‌هاي طبيعتاً جدي است که نبايد منبر دچار اين چيزها بشود. جايگزيني مطالب سخيف به جاي آيات و روايات اين از آسيب‌هاي جدي منبر است

رایةالهدی ، تارنمای هیئت کربلای بیت المهدی(عج) ، کــــــرج

:: بازدید از این مطلب : 1449
|
امتیاز مطلب : 7
|
تعداد امتیازدهندگان : 2
|
مجموع امتیاز : 2
نویسنده : گمنام
یک شنبه 20 مهر 1393

نکاتی از سخنان حجت الاسلام میرباقری را بخوانید؛

_ در حدیثی امام جواد می فرمایند مؤمن برای رسیدن به سعادت سه وسیله مهم نیاز دارد که عبارتند از اینکه خداوند به او توفیق بدهد و او را موفق کند. دومین مورد عبادت است و اینکه یک واعظ و موعظه کننده ای از دورن داشته باشد. اگر واعظ درونی وجود نداشته باشد واعظ بیرونی هیچ کاری برای تو نمی تواند بکند. واعظ درونی نفس است که انسان را نگه می دارد. سومین وسیله ای که مؤمن نیاز دارد این است که اگر کسی نصیحتی را به ما کرد نصیحتش را بپذیریم. که زندگی و مماشات و تحصیلات و آمد و شد با مردم همه بستگی به این سه وسیله دارد.

_ معنای توفیق این است که گام اول را که در زندگی برمی داری گام های بعدی خود به خود هموار می شود. گاهی خدا می خواهد انسان را آزمایش کند. این مسئله دیگری است. این جلساتی که شما در آن شرکت می کنید در نوع خود توفیق است. نماز اول وقت توفیق است.

_توفیق دست خداست و به هر کسی بخواهد می دهد و به هر کسی نخواهد نمی دهد که البته همه این ها بستگی به خود انسان دارد. خداوند عادل است و عدلش همه عالم را فرا گرفته است. مهم ترین عامل و یا مانعی که توفیق را از انسان می گیرد این یک کلمه است و آن گناه می باشد. گناه اجازه نمی دهد انسان بالا برود. بعضی از گناهان مانند حق الناس مانند سنگی است که به پای انسان بسته شده و سبکبالی را از انسان می گیرد.

_ گاهی یک کلمه که از دهان انسان بیرون می آید که آن یک کلمه شاید توفیقی را از انسان سلب کند و باعث گرفتاری در زندگی انسان شود. بسیاری از زمین خوردن ها در زندگی و شکست ها معلول گناهی است که انسان در زندگی انجام داده است. البته بعضی از مشکلات و شکست ها امتحان الهی است.

_ اگر می خواهید در زندگی موفق بشوید و توفیق داشته باشید رمز بالارفتن و رسیدن به عرش ترک گناه است. نفرین پدر از لبه تیز شمشیر تیزتر است و کاربرد آن بیشتر است. نفرین مادر باعث به زمین خوردن در زندگی می شود.

_ ما دو امام داریم که در خانه خودشان غریب بودند و در خانه خود به شهادت رسیدند. یکی میوه دل فاطمه زهرا امام حسن مجتبی است و دیگری امام جواد است که هر دو به دست همسران خود به شهادت رسیدند. این دو امام خیلی غریب بودند

رایةالهدی ، تارنمای هیئت کربلای بیت المهدی(عج) ، کــــــرج

:: بازدید از این مطلب : 1442
|
امتیاز مطلب : 6
|
تعداد امتیازدهندگان : 2
|
مجموع امتیاز : 2
نویسنده : گمنام
یک شنبه 20 مهر 1393

عقیق: همزمان با هفته دفاع مقدس مراسم گرامیداشت سال های حماسه و دفاع به همت هیات رزمندگان اسلام در مسجد امام صادق(ع) برگزار شد. در این مراسم حجت الاسلام پناهیان سخنرانی کرد و در ادامه حاج محسن طاهری به مداحی پرداخت.

نکاتی از سخنان حجت الاسلام پناهیان را بخوانید؛

_ تشکیل خانواده یعنی قرار گرفتن در یک فضای جدید برای مبارزه با هوای نفس و تشکیل ندادن خانواده یعنی تلاش مذبوحانه برای فرار از مبارزه با هوای نفس.

_ انسان هیچ وقت به چیزی که دوست دارد نمی رسد، بهتر است که انسان انتخاب گر باشد و مبارزه با هواهای نفس را انتخاب کند.

_کسانی که خدمت حضرت امام می رفتند که خطبه عقدشان را ایشان بخوانند بعد از عقد حضرت امام نصیحتی که می فرمودند این بود که با هم بسازید و با سازش امکان زندگی وجود دارد. این یک نوع مبارزه با هوای نفس است.

_ کسی نباید در مورد ازدواج احمقانه فکر کند. یعنی خیال پردازانه و زیادی خوش و خرم ازدواج را دیدن و بی تاب و بی طاقت شدن در کوچکترین مسائل. بسیاری از طلاق هایی که در جامعه است به این دلیل است که مردم اصلاً تلقی صحیح از ازدواج ندارند.

_افراد هواپرست در مرحله اول از ازدواج فرار می کند و بعد که درگیر ازدواج می شوند در مرحله بعد از بچه داری فرار می کنند.ازدواج و بچه دار شدن مغایر با هواپرستی است و لذا خانواده محل جهاد با هوا پرستی و مبارزه با هوای نفس خواهد بود.

_ نگاه ما به خانواده و ازدواج این است که باید عاقلانه یک سلسله از مشکلات معقول را پذیرفت و اعلام کرد من مردانه پای مشکلات می ایستم. ازدواج دلیری می خواهد. انسان در مشکلات است. راحت طلبی که حاضر نیست خود را در سختی های معقول قرار بدهد برابر با حیوان است.

_ استقبال از یک سختی معقول و منطقی و تعالی بخش و زیبا بچه دارشدن است. استقبال از سختی معقول علامت انسانیت در درجه اول و بعد علامت ایمان و معنویت است.

_صریحاً در مورد بانوان محترم بحث جهاد اکبر مطرح می شود. زن در خانه به جهاد اکبر می پردازد و جهاد اصغر هم همان جاست. مرد در خانواده فقط جهاد اکبر دارد. زبان زن را تحمل می کند و فقر را برای خودش تحمل می کند و به خاطر پول رساندن به خانواده و روزی رساندن سختی را تحمل می کند. این جهاد اکبر است و جهاد اصغر این که بیرون از خانه و خانواده بجنگد. اما زن مرد را تحمل می کند و سختی های بچه ها را تحمل می کند جهاد اکبر و جهاد اصغر است.

_ جهاد اکبر عبادت الاخری مبارزه با نفس است. خانواده محل هواپرستی نیست و محل خودداری است. مردی که خانواده از میل او غذا بخورند نشانه نفاق او است. از علائم ایمان در مرد این است که او به میل خانواده غذا بخورد.

_ بسیاری از افراد مشکلات را غیر طبیعی می دانند و نمی توانند تحمل کنند. در مورد آقایان بسیاری از مشکلات است که باید تحمل کنند. یکی از این مشکلات بدزبانی برخی زن ها می باشد و به دستور پیامبر مردها باید تحمل کنند.

رایةالهدی ، تارنمای هیئت کربلای بیت المهدی(عج) ، کــــــرج

:: بازدید از این مطلب : 1567
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
نویسنده : گمنام
یک شنبه 20 مهر 1393

عقیق: حجت الاسلام والمسلمین ناصر رفیعی منبری معروف و محبوبی است که شغل اصلی اش استادی دانشگاه است. سخنرانی های طراحی شده و مستند و استاندارد او خیلی ها را پای تلویزیون یا منبر میخکوب می کند.

با دکتر رفیعی که معمولا یکی از شبهای قدر در حرم امام رضا علیه السلام سخنرانی می کند درباره منبر و جایگاه آن در جامعه امروز و مهارتهای لازم برای منبر رفتن به گفتگو نشستیم.

 

شما اولين منبرتان را يادتان هست؟

بله. اولين منبرم سال 63 در مريوان براي بچه های سپاه بود.در پايگاهي به نام سرو آباد.

 

چند سال‌تان بود؟

تقريباً نوزده سال. به من گفتند برو منبر.من هم يک حديثي را از خصال صدوق نگاه کرده بودم با این مضمون که «علامة الشقاوة اربعة» چهار چيز نشانه بدبختي است. همين را خواندم و معنا کردم آنها هم خيلي خوش‌شان آمد. خیلی ها بعد از منبر آمدند گفتند دوباره بگویید تا يادداشت کنيم. من ديدم منبر گرفت و اين هم روال خوبي است.برای اين که دسته‌بندي شده بود، ادبي بود و منظم بود. همين را پايه گذاشتم برای منبرهای بعد.

 

فرموديد نوزده سالگي. این يک دغدغه‌اي است براي طلاب جوان که بالاخره سن تبليغ چه زمانی است؟ از پايه چندم؟

به نظرم حداقل باید رسائل مکاسب تمام شده باشد.

 

اين شرط است؟

بله.شرط است. یعنی حداقل و پايه را باید این قرار داد.

 

اين را براي محتوا مي‌گوييد يا براي روحيه؟

اين را براي محتوا مي‌گويم. ممکن است کسی پنجاه سال درس خارج خوانده باشد اما روحیه منبر رفتن نداشته باشد. تمرين منبر زودتر هم مي‌تواند باشد. ولي براي منبري که توي آن غلط املايي نباشد، غلط ادبياتي نباشد حداقل اتمام رسائل و مکاسب و ورود به کفايه است.ضمن اين که يکي از ضعف‌هاي حوزه اين است که ما منبر ياد نمي‌گيريم. منبر را بايد جداگانه بروند کار کنند. ولي فکر مي‌کنم اين حداقل لازم است.

 

در هفته چند تا منبر مي‌رويد ؟

من زياد منبر نمي‌روم. من يک منبري حرفه‌اي نيستم. چون هيأت علمي هستم، تدريس دارم، کار اجرايي دارم.من الان به طور طبيعي شايد هفته‌اي يک يا دو منبر بروم. اين هفته مثلاً من يک شب جمکران بودم. يک شب هم حرم. در مناسبت‌ها مثل دهه محرم هم غالباً دو منبر در روز بيشتر نمي‌روم.

 

شخص خاصي در جريان تقویت منبر شما نقش داشت؟

به طور خاص کسی را به یاد نمی آورم ولي به هر حال يکي از کساني که از عمق ،علمي بودن مطالب و طرز بيانش گرچه شايد تأثير مستقيم هم نپذيرفته باشم ولی همواره می پسندیدم آقاي نظري منفرد بود.بین سال‌هاي 63 تا هفتاد خيلي منبرهاي ايشان را گوش مي‌کردم. پاي منبر هم زياد رفتم. زياد منبر ديدم. ولي در ميان اهل منبر مطالب ايشان را براي پرورش و پايه قرار دادن جهت سخنراني مطالب خوبي مي‌د‌يدم.

 

از لحاظ محتوايي؟

بله.زیرا شيوه من با شيوه ايشان متفاوت است.اما محتواي ايشان را محتواي خوبي مي‌دانم.

 

راهکارهایی را که برای تقویت منبر پیشنهاد می کنید چیست؟

من در مقدمه«گفتار رفيع» چهل نکته را تحت عنوان نکات تبليغي نوشته ام.

 

نکات پیرامون محتواست يا شکل؟

هر دو.آموزش شکل هم جلساتي مي‌خواهد. ما بيشتر روي محتوا تأکيد داريم من خودم چند جلسه‌اي روي محتوا سازي صحبت کرده ام فکر مي‌کنم سي‌دي آن توي بازار هم باشد. محتوا سازي و شيوه القاء حتماً نياز به دوره آموزشي دارد.

 

پس اگر لطف کنید دو سه تا از آن چهل نکته را بگویید.

نکاتي را که آن جا گفتم روي سه محور مخاطب شناسي، موضوع شناسي و محتوا است. اینها به ترتیب است یعنی اول مخاطب شناسی است.بعد موضوع آفريني و بعد هم محتوا سازي.من اگر بدانم مخاطب من در يک شهری مبتلاي به گناهان اقتصادي است نياز است در آنجا مباحث اقتصادي مثل رشوه، ربا، لقمه حلال مورد بحث قرار بگیرد. بعد می رویم به دنبال محتوا.نحوه القاء هم خيلي مهم است. بسياري از سخنران‌هاي ما نحوه القاء را بلد نيستند. يعني شکل را نمی دانند.

 

یعنی ساده مي‌گويند؟

اصلاً شکل ارائه مطلب را نمي‌داند. کجا تاريخ بگويند، کجا يک داستان بگويند، کجا يک تشر بزنند.یعنی بعضي از اهل منبر براي بلندگو صحبت مي‌کنند. اصلاً مخاطب دست‌شان نيست. در صورتي که مثلاً خود بنده اگر يک نفر بلند بشود حساس هستم. نگاه به ساعتش کند یا سرش را بالا کند. مي‌فهمم اين مخاطب دارد از دست من خارج مي‌شود.

 

اگر بخواهيم برای يک منبر موفق چند ويژگي بگوييم کدام است؟

اولاً اخلاص جزو شرايط اصلي است . قرآن کريم هم مي‌فرمايد که: «وَ مَنْ أَحْسَنُ قَوْلاً مِمَّنْ دَعا إِلَى اللَّه».

نکته دوم اين که مطالبش مطالب استوار باشد. علامه طباطبايي ذيل آيه هفتاد سوره احزاب مي‌فرمايد اگر مطالب استوار باشد تمام اعمال انسان درست مي‌شود. گناه‌هاي آدم آمرزيده مي‌شود.البته ايشان از قرآن برداشت مي‌کند. «يا أَيُّهَا الَّذينَ آمَنُوا اتَّقُوا اللَّهَ وَ قُولُوا قَوْلاً سَديداً * يُصْلِحْ لَكُمْ أَعْمالَكُمْ وَ يَغْفِرْ لَكُمْ ذُنُوبَكُم‏....»مطالب خواب و یا اینکه فلان شخص فلان جا چیزی ديده فایده ندارد. در درجه نخست از قرآن و روايات بهره بگیرد. من نمي‌گويم از تجربيات بزرگان، علما، عرفا استفاده نشود. ولي اساس و محور نشود. آيات قرآن، تفسير قرآن و روايات اهل بيت اساس باشد. خودشان فرمودند اگر مردم محاسن کلام ما را بدانند از ما تبعيت مي‌کنند. پس يک منبر دو شرط اصلی دارد:يکي اخلاص و يکي قول سديد، که قول سديد را معنا کردند به آيات، روايات، تفاسيرو مطالبي که محکم و استوار است. و نکته سوم تأثيرگذاري روي مخاطب است. يک آقايي مي‌گفت ده شب جايي بوديم موضوع سخنرانی شخصی این بود که ولايت حضرت زهرا بالاتر است يا ولايت حضرت علي(ع). ثم ماذا؟ اين چه مشکلي از جهان اسلام حل مي‌کند. همه‌شان ولي‌ّ الله هستند.همه‌شان اولياء خدا هستند.. من هميشه اين دغدغه را داشتم که منبرهایم روي مخاطب مؤثر واقع شده باشد. ادامه دارد...

رایةالهدی ، تارنمای هیئت کربلای بیت المهدی(عج) ، کــــــرج

:: بازدید از این مطلب : 1405
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
نویسنده : گمنام
یک شنبه 20 مهر 1393

اردوی آموزشی زیارتی شاعران اهل بیت علیهم السلام در مشهد مقدس برگزار شد . به گزارش عقیق به نقل از پایگاه اطلاع رسانی مجمع شاعران اهل بیت (ع) این اردو در دومین روز خود برنامه ها و جلسات خود را با شعر خوانی شاعران اهل بیت (ع) و سخنرانی حجت الاسلام و المسلمین مهدی پور آغاز کرد.

موضوع سخنرانی روز دوم اختصاص به حضرت جواد الائمه علیه السلام داشت. حجت الاسلام  مهدی پور ضمن اشاره به خصایل و کرامات حضرت به ارتباط قوی و پیوند ناگسستنی حضرت رضا علیه السلام و فرزندشان اشاره کرد . در ادامه مراسم شعرخوانی ها آغاز شد که در بخش اول شاعران چون رحمان نوزانی، سید جواد هاشمی، سید محمد حسینی و غلامرضا فاتحی  شعرخوانی کردند و پس از آنان شاعر و ذاکر اهل بیت (ع) جناب علی زمانیان با اشعاری در مدح امام هشتم علیه السلام به نغمه سرایی پرداخت.

در بخش دوم نیز شاعرانی چون سعید بیابانکی، حجت الاسلام و المسلمین شیخ رضا جعفری، سید محمد رستگار و استاد کلامی زنجانی با قرائت اشعار خود حاضران را بهره مند ساختند. گفتنی است این برنامه با حضور شاعران ، ذاکران و اساتیدی چون استاد حاج منصور ارضی، استاد محمدعلی مجاهدی، استاد احد ده بزرگی، استاد اکبر زاده، استاد خوش چهره، حجت الاسلام و المسلمین جواد محمد زمانی و حاج جواد حیدری همراه بود.

دومین برنامه روز چهارشنبه کارگاه آموزشی شعر بود که با حضور استاد سیدمهدی حسینی برگزار شد. در این جلسه که از ساعت 18:30 آغاز شد، ابتدا تعدادی از شاعران جوان حاضر به شعرخوانی پرداختند و سپس بحث پیرامون زبان شعر هیئت با حضور جناب حسینی پی گرفته شد.

حسینی ضمن اشاره به لزوم یک دستی و پرهیز از چندگانگی زبان شعر هیئت، شعری را در فضای هیئات مذهبی موفق دانست که عامه فهم و خواص پسند باشد.

وی تعامل شاعر با مداح را لازم شمرد و اشاره کرد:گاه خوب است شاعر علاوه بر ارائه شعر به مداح، برای او فضاسازی نیز انجام دهد و پاره ای موارد را به او گوشزد نماید.

حسینی راهکار نجات بخش شعر هیئت را خلاقیت در زبان دانست و این مهم را از طریق کشف زوایای تازه در شعر و آشنایی زدایی ممکن شمرد.

 

رایةالهدی ، تارنمای هیئت کربلای بیت المهدی(عج) ، کــــــرج

:: بازدید از این مطلب : 1364
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
نویسنده : گمنام
یک شنبه 20 مهر 1393

نکاتی از سخنان حجت الاسلام کرمی را بخوانید:

_ در مورد روز عرفه وجود مقدس امام صادق فرمودند که اگر کسی را خداوند در ماه مبارک رمضان نیامرزید و نامش در طومار مرحومین در ماه مبارک رمضان نبود امید به آمرزش او نخواهد بود مگر توفیق پیدا کند در روز عرفه در صحرای عرفات خودش را واصل کند و آنجا امید به آمرزش داشته باشد.

_ تمام دعای عرفه را اباعبدالله سرپا و یک نفس انشاء کردند. آن هم در هیئت عجیبی که زن و بچه دور حضرت را فرا گرفته بودند و مانند جوجه ی لرزان حضرت را نگاه می کردند و به حالت بکاء حضرت گریه می کردند.

_ اگر کسی اهل عبرت و درس گرفتن از تاریخ باشد موارد عجیبی در این برهه حضور حضرت مسلم در کوفه موجود است که انصافاً انسان اگر قابلیت داشته باشد می تواند از این درس ها بهره ببرد. مردم کوفه تدارک شرایط نسیم را دیده بودند و برای طوفان تربیت نشده بودند. آنها دوست داشتند که اباعبدالله به کوفه بیایند. ولی معامله ای که مردم کوفه را با امامشان کردند، مردم در جاهلیت با هیچ حیوان درنده ای نکردند.

_ یکی از هنرهای ما باید این باشد که عیار خود و استعداد خود را محک بزنیم. ما در یک جاهایی احساسات کاذبی داریم و در قضاوت و نمره دادن به خود دچار سوءتفاهم می شویم.باید شرایط امتحان و ابتلا برای انسان پیش بیاید تا این سوءتفاهم ها از بین برود.

_ اولین پله، دوستی با امام زمان است و اشک و سینه و حضور در مجالس اهل بیت باید باشد و ضروری است.

_ ما سه نوع رفیق داریم هر کسی باید جای خود را در این سه طبقه باید پیدا کند. یک عده رفقا، زبانی اند. زبانی اعم از احساسی و عاطفی و روانی است. که برای امام زمان سینه می زند و گریه می کند و اشک می ریزد. این اول کار است. کسی به درد امام زمان می خورد که تکلیف خودش با خود روشن باشد.

_ امام زمان کسی را می خواهد که در هر لحظه آماده باشد. امام زمان یاری می خواهد که هر وقت لازم شد برایش شاهرگ پاره کند. تا کجا پای کار امام زمان هستیم؟ گریه و زاری برای امام حسین لازم است. تا کلاس اول را قبول نشیم نمی توانیم کلاس بالاتر برویم.

رایةالهدی ، تارنمای هیئت کربلای بیت المهدی(عج) ، کــــــرج

:: بازدید از این مطلب : 1315
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
نویسنده : گمنام
یک شنبه 20 مهر 1393

مراسم دومین شب جشن دهه ولایت در هیئت منتظرین حضرت مهدی (عج) با سخنرانی حجت الاسلام موسوی مطلق و مداحی حاج حمید منتظر و کربلایی حمید دادوندی برگزار شد.

گفتنی است جشن بزرگ دهه ولایت در این هیئت تا 21 مهرماه با حضور سخنرانان و مداحان شاخص در مسجد جامع امام صادق (ع) اقدسیه برگزار می شود.

نکاتی از سخنرانی حجت‌الاسلام والمسلمین موسوی مطلق را بخوانید:

 

-     اگر بعد از ماجرای غدیر و بالا بردن دست حضرت علی (ع) توسط پیامبر آن دست را پایین نمی‌آوردند روز عاشورا سر امام حسین بالای نیزه نمی‌رفت. ریشه ماجرای کربلا در غدیر نهفته است.

-         در دین ما حتی درباره‌ی جزییاتی مانند چگونه شانه زدن محاسن پیغمبر و ... سخن گفته شده است . آیا می‌شود درباره‌ی مسئله‌ی مهم ولایت سخنی گفته نشده باشد؟ و آیا پیغمبری که در این جزییات آن‌قدر دقیق بوده درباره‌ی امر مهمی چون ولایت سخن نگفته باشد؟

-         پیامبر به دلیل اهمیت مسئله‌ی ولایت روز غدیر فرمودند که 120هزار نفر تک‌تک بیایند و با امیر المومنین (ع) بیعت کنند و گفته‌ شده ست که خطبه‌ی غدیر نصف روز طول کشیده است چون آن زمان مثل الآن سیستم صوتی نبوده و پیامبر سخنان را تکرار کردند تا به گوش همه برسد

-         در قرآن کریم آمده است: یا ایها الذین آمنوا اطیعوا الله واطیعوا الرسول و اولی الامر منکم  . چرا قبل از اولی الامر منکم اطیعوا نیامده است و چرا قبل از الرسول اطیعوا آمده است؟ به این دلیل که کسانی به بهانه از اطاعت از خدا از اطاعت رسول شانه خالی نکنند و به این دلیل که اطاعت از اولی الامر همان اطاعت از رسول است واو عطف آورده است.

 

-         آن کدام حکم است که خداوند بعد از آن بگوید الیوم اکملت دینکم؟ آیا نماز است؟ خمس و زکات است؟ امر به معروف است؟ تنها موضوعی که خدا دین را با آن کامل می کند ولایت است. پس باید ولایت را بشناسیم چون دین با ولایت کامل شده است.

رایةالهدی ، تارنمای هیئت کربلای بیت المهدی(عج) ، کــــــرج

:: بازدید از این مطلب : 1335
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
نویسنده : گمنام
یک شنبه 20 مهر 1393

افتتاحیه اردوی آموزشی مجمع شاعران اهل بیت در مشهد مقدس با حضور علما، اساتید، پیشکسوتان و شاعران اهل بیت روز سه شنبه 15 مهرماه برگزار شد .

در ابتدای برنامه حجت الاسلام مهدی پور توضیحاتی در رابطه با نام های حضرت علی بن موسی الرضا(ع) و زندگی نامه ی سیاسی آن حضرت و حدیث سلسه الذهب مطرح کردند.

بخش بعدی برنامه شعر خوانی شاعران اهل بیت بود که با حضور مداح و شاعر اهل بیت حاج احمد واعظی همراه بود در این بخش تعدادی از شاعران سراسر کشور به شعر خوانی پرداختند.

- اولین کارگاه شعر در اردوی آموزشی زیارتی  مجمع شاعران اهل بیت (ع) در مشهد مقدس نیز با حضور سعید بیابانکی در حسینیه تهرانی ها برگزار شد.

در این برنامه ایشان مطالبی را در باب تاعریف شعر عروض و زیبایی شناسی شعر آیینی مطرح کرد.

بیابانکی سه تعریف عمده از شعر را اینگونه ارائه کرد:

-اتفاقی که در زبان می افتد

-رستاخیز کلمات است

-کلامی است که سفر می کند( یعنی برای تکثیر احتیاج به هیچ وسیله ای ندارد)

ایشان عروض را به دوبخش اصلی وزن بیرونی و وزن درونی ( موسیقی کناری شامل ردیف و قافیه) تقسیم کرد.

وی در بخش دیگری از سخنان خود رمز موفقیت در شعر را بیان غیر مستقیم دانست و استفاده ی به موقع از آرایه های ادبی را برای شعر امری حیاتی قلمداد کرد.

به نظر ایشان یکی از ضعف های چشم گیر شعر آیینی امروز به خصوص شعر هیئت کم توجهی به مقوله ی صنایع ادبی است که شاعران این حوزه نباید در این امر غفلت داشته باشند.

معرفی چند کتاب مفید برای بهره مندی شاعران جوان:

موسیقی شعر دکتر شفیعی کدکنی/حالات و مقامات م .امید (تحلیل شعر اخوان) دکتر شفیعی کدکنی/ چشمه ی روشن غلام حسین یوسفی/ مجموعه نقد های شعر زمان ما ( محمد حقوقی)

 

اشعار خوانده شده در افتتاحیه به شرح زیر است:

حسین خلیلی

قلبم نتپیده بی هماهنگی تو

قربان صفا و مهر و یکرنگی تو

من گرچه در این شهر غریبم اما

دلتنگی من کجا و دل تنگی تو

دل هر آهویی آواره ی تو ست

کلید قفل ها در چاره ی توست

تو موضوع نخست شاعرانی

تمام شعرها در باره ی تو ست

 

مجتبی حاذق (رشت)

بردر این خانه افتخار گدایی است

آنچه به ما داده اعتبار گدایی است

با توی بخشنده سازگار کرامت

با من بیچاره سازگار گدایی است

وعده ی دیدار نیست بین من و یار

بین من و  یار من قرار گدایی است

بر سر سجاده پنج بار نشستن

حاصل هر روزه پنج بار گدایی است

ما و گدایی شما و بنده نوازی

دیگر از این پس بهشت نیست نیازی

 

اول خورشید و بعد ماه پرستی

بعد از آن هم رواج شاه پرستی

قبل تجلی او تمامی عالم

پر شده پر ازتب گناه پرستی

سجده بر او کرده ام اگرچه خدا نیست

کرده دچارم به اشتباه پرستی

حق حق و هو هو کنان چه مستم و باید

سربگذارم به خانقاه پرستی

 

آواره دخترها آشفته مادرها

بیچاره مادرها بیچاره دخترها

دیگر گلستان نیست ذر راه ابراهیم

از آتش نمرود برپاست محشرها

الله اکبر را برنیزه ها بردند

برخاست آوای الله اکبرها

چشمی به پایین ها چشمی به بالاها

برخاک پیکرها برآسمان سرها

سخت است اینگونه دل کندن از دلبر

وابستگی دارند خواهر برادر ها

چون وحی خواهد رفت از کربلا تا شام

راهی است ناهموار راه پیمبرها

 

ایوب پرندآور (جهرم)

یک عمر کلاغ خاک برسر بودم

آشفته و گیج و در به در تر بودم

دست تو گرفت و در قفس کرد مرا

وقتی که در آمدم کبوتر بودم

 

ظهر است و دوباره آب مجلس دارد

این دل که شده کباب مجلس دارد

قنداقه بیار و عود و قرآن و گلاب

در خانه ی ما رباب مجلس دارد

 

داد از دل داغ آب بر می خیزد

دود از من دل کباب بر می خیزد

در مجلس روضه های اصغر هرگاه

آهی بکشی رباب برمی خیزد

 

ماشاهد زخم های آبیم هنوز

از حرمله ما در اضطرابیم هنوز

بسیار گذشته ظهر لب تشنه ولی

ما شاهد روضه ربابیم هنوز

 

سبک کن بار سنگین دلم را

نشان ده عشق سرخ کاملم را

کسی فکر دل شش ماهه ام نیست

بیا ای تیر حل کن مشکلم را

 

ببر بابا از اینجا بی درنگم

که این گهواره چوبی ست تنگم

بزرگم من خدا را شکر بابا

کسی چون حرمله آمد به جنگم

 

بزن هم قلب هم سر را دمت گرم

سپیدی های حنجر را دمت گرم

توان دوری از اکبر ندارد

بزن ای تیر اصغر را دمت گرم

 

طفل است و به هر چه بیش و کم می شکند

با ذره ای از فشار و غم می شکند

ای حرمله حاجت به چنین تیری نیست

گل با نفس نسیم هم می شکند

 

روزی که شود تمامی دل ها سنگ

پس می شکند سینه و سرها را سنگ

سخت است اگر بچه کبوتر با تیر

سخت است اگر بچه کبوتر با سنگ

 

تا چشم گشود چشمه ای خندان شد

خنده خنده و آسمان حیران شد

می خواست که سرخ بشکفد گل بدهد

آغوش پدر برای او گلدان شد

 

شد اسب سوار حرمله واویلا

آمد به شکار حرمله واویلا

دیروز یکی بود و خدایا حالا

شد چند هزار حرمله واویلا

 

با سنگ به سینه سبویش بزنین

با خاک به مهتابی رویش بزنید

تا بوی خوشش به آسمان ها نرسد

یک قفل سه شعبه بر گلویش بزنید

 

آن ظهر شلوغ آمد و از سر گفت

از راز سپید ناکی حنجر گفت

دستش به ضریح کوچک عشق رسید

تا تیر سه شعبه یا علی اصغر گفت

 

هرچند که زخم جانگدازم کردی

از هر چه نیاز بی نیازم کردی

ای تیر سه شعبه از تو ممنونم من

در پیش حسین سرفرازم کردی

 

حسین ظاهری (زنجان)

سن و سال کمی دارد اما

پیش ما اعتبارش زیاد است

نوجوانی که پایش بیفتد

علم هم پیش او بیسواد است

نوجوان  است اما بزرگ است

سفره ی جود آقا بزرگ است

 

تو را خورشید هشتم می شناسند

تو را از بوی گندم می شناسند

کبوترها مسیر مشهدت را

فقط از جاده ی قم می شناسند

اگر تنها ندیدن معضل ماست

خطا از چشم های تنبل ماست

به تهران رفته ها باید بدانند

که مشهد پایتخت اول ماست

غم ما پشت این در فرق دارد

نگاه قلب با سر فرق دارد

کبوتر رفت مشهد تازه فهمید

کبوتر با کبوتر فرق دارد

 

دست من یک لحظه هم از دامنت کوتاه نیست

هر کسی راهش بیفتد سمت تو گمراه نیست

با قطاری کهنه و ارزان به پابوس آمدم

تا نگویند این زیارت فی سبیل الله نیست

عشق بازی با زیارت فرق دارد این حرم

در نگاه عاشقان تنها زیارتگاه نیست

زائرت را بیخود از خود می کنی با یک نگاه

در حرم جایی برای آدم خودخواه نیست

از کبوتر های روی گنبدت آموختم

عبد اگر بالا نشیند کسر شان شاه نیست

بنده ی شاه خراسانم که لطفش دائم است

ورنه لطف شیخ و زاهد گاه هست و گاه نیست

 

مجید تال (قم)

شان تو در اندیشه ما جا شدنی نیست

در کوزه که جا دادن دریا شدنی نیست

هرچند که توصیف تو مولا شدنی نیست

تو لطف کنی ناشدنی، ناشدنی نیست

هرکس که تورا دید به زانو زدن افتاد

در صحن تو خورشید به جارو زدن افتاد

 

از ظرفیت خویش فراتر چه بگویم؟

گنگ است زبان پیش تو دیگر چه بگویم

از تو که خدا گفته مکرر چه بگویم؟

هیچ است حسین پیش تو من هرچه بگویم

دریای مضامین تو همواره کرم کرد

هرقدر که نوشیدم از ان تشنه ترم کرد

 

تا قیامت اسیر او می شد

هر که سلطان طوس را می دید

مولوی شمس را رها می کرد

گر که شمس الشموس را می دید

چیست تازه برات ای حافظ؟

گر بگیری برات مشهد را

عشق شاخه نبات جای خودش

امتحان کن نبات مشهد را

در اذان های عاشقی دل من

وقت خیر العمل به مشهد رفت

در تمامی عمر خوشبخت است

هر که ماه عسل به مشهد رفت

 

حسن اسحاقی

تنهاییَ م مرا که به دست گناه داد

آغوش تو به روح سیاهم پناه داد

احساس بی کسی و یتیمی تمام شد

وقتی خدا مرا به حریم تو راه داد

معنای ارتباط من و تو همین و بس:

طفلی گدا که دست خودش را به شاه داد

تشبیه تو به ماه و به خورشید کوچک است

خورشید از تو نور گرفت و به ماه داد

باید کبوترانه به گنبد نگاه کرد

حالا که دوست فرصت پلکی نگاه داد

دکتر نشست و گفت: که امروز بدتری!

پس از خدا بخواه که  طاقت بیاوری

بابا نگاه کرد به بالا و خیس شد

مادر سپرد بغض خودش را به روسری

گفتند: " نا امید نشو!ما نمرده ایم

اینبار می بریم تو را جای بهتری"

حالم خرابتر شد و بغضم شکاف خورد

چرخید چشم خسته ی من سمت دیگری:

دیوار، قاب عکس... نسیمی وزید و بعد

افتاد روی گونه ی من ناگهان پری

خود را کنار عکس کشیدم کشان کشان

وا کردم از خیال خودم سویتان دری:

من بودم و سکوت و حرم- صحن انقلاب-

تو بودی و نبود به جز من کبوتری

لکنت گرفت قامت من بعد دیدنت

از هر طرف رسید شمیم معطری

ازمن عبور کردی و دردم زیاد شد

گفتم عزیز فاطمه من را نمی بری؟

گفتی بلند شو به تماشای هر چه هست...

دیدم کنار صحن نشسته ست مادری

فرمود: "در حریم منی یا علی بگو

برخیز تا به گوشه ی افلاک بنگری"

برخاستم ...دو پای خودم بود...در مطب-

گرم قدم زدن شدم و سوی دیگری-

تکرار سجده ی پدری بود و آنطرف

تکرار "یا امام رضا"های مادری

دکتر نشست و دست به پاهای من گذاشت

دکتر به عکس خیره شده و گفت:محشری!

 

محمود حبیبی کسبی

 

شاه! پناهم بده، خسته راه آمدم

آه نگاهم مکن، غرق گناه آمدم

گر بپذیری رضا، ور نپذیری قضا

زائر ناخوانده‌ام، خواه نخواه آمدم

راه خراسان چنین، ماه خراسان چنان

شاه خراسان! ببین، بهر پناه آمدم

شاه خراسانی‌ام! رستم دستانی‌ام!

دست مرا رد مکن، بر در شاه آمدم

آن دم زندانی‌ام، بازدم جان شده

از قفس سینه‌ها، همچون آه آمدم

پیرهن یوسفم، یا کفن یوسفم؟

بوی تن یوسفم، کز دل چاه آمدم

بسته بست تو ام، لولی مست تو ام

ضربه شست تو ام، بر دف ماه آمدم

مشهد مشهود من! حضرت محمود من!

طالع مسعود من! نامه سیاه آمدم

شافی دارالشفا! پنجره پولاد کو؟

در طلب شاخه‌ای مهر گیاه آمدم

باد موافق وزید، از طرف صحن قدس

نام مرا خواند و رفت، چون پر کاه آمدم

 

محمد حسین ملکیان

دائما پای ضریح و پای سقاخانه ات

زائرانت آب می نوشند همراه شراب

چراغ روشن شهر است  آقا

که گفته با دلم قهر است آقا

زیارت کردم و حاجت نگفتم

خودش علامه ی دهر است آقا

کبوتر کاسه را پیمانه می داد

و سقاخانه را میخانه می دید

کبوتر شاعر صحن و سرا بود

کبوتر خال او را دانه می دید

 

گریه ام در حرم از روی پریشانی نیست

که پریشانی از آداب مسلمانی نیست

در طوافند چنان موج کبوترهایت

که در این سلسله انگار پریشانی نیست

عربی آمده پابوس تو از سمت عراق

همه ی حسرتش این است که ایرانی نیست

دست خالی ست هر آنکس به حرم می آید

در ورودی که نیازی به نگهبانی نیست!

در معطل شدن و دست رساندن به ضریح

لذتی هست که در سجده طولانی نیست

 

مهدی رحیمی :

من ندیدم که کریمی به کرم فکر کند

به چه مقدار به زائر بد هم فکر کند

از شما خواستن عشق است ضرر خواهد کرد

هر که در وقت گدایی به رقم فکر کند

بهتر این است که زائر اگر آمد به حرم

دو قدم عشق بورزد سه قدم فکر کند

به کف صحن به گنبد به غم گوهرشاد

زیر این قبه به هستی به عدم فکر کند

به دو گلدسته دو تا ساق به دوش گنبد

به رواقی که شده پیش تو خم فکر کند

به چرا سال گذشته دو سه بار و امسال-

فقط این بار...به این قسمت کم فکر کند

به خودش...نه به کسانی که به یادش آمد

چون که در آینه کاری حرم فکر کند

موقع دست به سینه شدن و عرض سلام

کربلایی شده هرکس به علم فکر کند

چون که از باب جواد تو کسی داخل شد

خنده داراست که دیگر به قسم فکر کند

دیر وقتی ست که تا در حرمت دم بدهد

جای دم حضرت عیسی به دو دم فکر کند

 

بهترین نوع زیارت شده اینکه امشب-

هم کسی گریه کند پبش تو هم فکر کند

خیال کن سر نی آفتاب هم باشد

نگاه زینب تو بی نقاب هم باشد

 

خیال کن که رقیه چه میکشد بی تو

سوال هاش اگر بی جواب هم باشد

 

به قول طشت طلا؛ باز هم چو خورشید است

سر حسین اگر در حباب هم باشد

 

جنون آتش و آب است و در دل زینب

کباب هیچ اگر که شراب هم باشد

 

کباب هیچ، شراب به جام ها هم هیچ

خیال کن که به مجلس رباب هم باشد

 

شراب، پشت کباب و طناب دست رباب

و آخر همه توزیع آب هم باشد

 

احمد علوی :

در نجف یافته ام چاره ی ناچاری را

بردم از یاد در این میکده هشیاری را

قمر هاشمی از محضر تو یاد گرفت

راه ساقی شدن و رسم علمداری را

زینب از مادر خود گرچه فراوان آموخت

از تو آموخته آداب پرستاری را

بیتی از حافظ شیراز به یادم افتاد

تا به پایان ببرم این غزل جاری را

گر طبیبانه بیایی به سر بالینم

به دو عالم ندهم لذت بیماری را

 

 

هر دلی دور حرم گشت چه بیدل برگشت

زائر آسان به حرم آمد و مشکل برگشت

باز با دست تهی آمد و گردن کج کرد

باز با دست پر از پیش تو سائل برگشت

خانه واقعی شاعرتان بود نجف

جگرش سوخت زمانی که به منزل برگشت

هرکه دل بست به تو مجتهدی اعلم شد

هر که مجنون تو شد عارف کامل برگشت

ماه با دیدن رویت به محاق افتاده

کوه از دیدن رویت متزلزل برگشت

جوهر عشق تو درمان سیه رویی ماست

سید حمیری از پیش تو مقبل برگشت

بارها ناد علی خواند و تورا واسطه کرد

حضرت یونس از زنده به ساحل برگشت

عاشقان تو اگر پا به حرم بگذارند

پای در حلقه اصحاب کرم بگذارند

پیری آغاز رکوع است مبادا پس از این

طاعتم را به حساب قد خم بگذارند

گفته ام با پسرانم که مبادا یک روز

از عزاداری فرزند تو کم بگذارند

من به آنها همه عمر وصیت کردم

دفتر شعر مرا در کفنم بگذارند

 

عشقت آتش شد در خرمن عمان افتاد

هرکه مجنون تو شد بی سر و سامان افتاد

نیر از نور وجود تو منور گردید

محتشم سوخت و آتش به نیستان افتاد

غربت و داغ تو را با دل و جانش حس کرد

چشم هرکس که به سالار شهیدان افتاد

دوستان شیفته آل محمد گردید

سعدی عاشق شد و راهش به گلستان افتاد

یازده میکده در خوشه انگورت بود

که یکی نیز به دامان خراسان افتاد

چشم های تو به دنبال دو شاعر می گشت

قرعه ی فال به نام من و باران افتاد

 

همه ی دلخوشی اش داشتن فاطمه بود

دل زهرایی مولا وطن فاطمه بود

روح دریایی او را متلاطم می کرد

زخم هایی که به روی بدن فاطمه بود

یاس خود را متمایل به کبودی می دید

یاس هم رنک عقیق یمن فاطمه بود

کوچه از غربت خورشید حکایت ها داشت

در و دیوار پر از عطر تن فاطمه بود

مرتضی بار امانت نتوانست کشید

مصطفی منتطر آمدن فاطمه بود

بی وضو دست به این شعر نباید بزنید

قلم و دفتر من سینه زن فاطمه بود

بر مزارم بنویسید که تا آخر عمر

از محبان حسین و حسن فاطمه بود

 

استاد غلامرضا شکوهی

به یاد عمر تو دل هیجده ترک برداشت

نگاه هر ترکی شد کبود و لک برداشت

تو انتخاب کن افطار را نمک یا شیر

علی به خاطر زخم دلش؛ نمک برداشت

نگاه دست و دل خاکی ام تیمم را

به یاد درد تو از کوچه ی فدک برداشت

رایةالهدی ، تارنمای هیئت کربلای بیت المهدی(عج) ، کــــــرج

:: بازدید از این مطلب : 1363
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
نویسنده : گمنام
یک شنبه 20 مهر 1393

جشن بشارت غدیر به همت هیئت طفلان مسلم در بیت القرآن برگزار شد.

در این مراسم که اجرای آن را رسالت بوذری بر عهده داشت پس از تلاوت قرآن توسط استاد کریم منصوری، حامد زمانی به اجرای  برنامه پرداخت.

در ادامه پس از سخنرانی حجت الاسلام سرلک حاج حسین هوشیار ، حاج روح الله بهمنی و مداح نوجوان سید مهدی موسوی زاده به مولودی خوانی  پرداختند.

نکاتی از سخنان حجت الاسلام سرلک را بخوانید؛

_  خدا این همه در و دیوار عالم را از زیبایی پر کرده این ها را ببینیم و خود زیبا آفرین را هم ببینیم.خدا ما را برای این آورده که آیینه تمام قد جمال و جلال حق بشویم.اسماء جمال و جلالش را بتوانیم به نمایش بگذاریم. یعنی همان که امام زمان فرمودند که قلب ما ظرف مشیت خداست. یعنی هر چه خدا بخواهد این جا منعکس می شود.

_ قلب کسی اگر طرف اراده خداوند متعال شد آیینه تمام نمای حق این می شود که باید از خود دست بکشیم تا این اتفاق بیافتد. ما برای این که دست برداریم از خود باید به محبت اولیا خدا مجهز شویم. قلبمان به اولیای حق گره بخورد. هیچ راهی ندارد و همه راه ها به بن بست می خورد.

_ اگر کسی از این راه رفت راه را پیدا کرده است و به آن چیزی که باید برسد رسیده است. کسی که سر از عشق اهل بیت در بیاورد همه را زمین می گذارد و در آخر هم شرمنده است.

_ محبت اهل بیت انسان را زمین خورده می کند. چون محبت همیشه ما را با محبوب مقایسه می کند و اصلا ریشه ادعا را نابود می کند. این باعث می شود که آدم می فهمد که خدا همه کاره است و تدبیر خود را با تدبیر خدا عوض می کند و ادعایی ندارد.

_ محبتی که انسان را با ولی خدا دارای سنخیت کند باعث می شود که ادب انسان بیشتر شود. سنخیت قمر بنی هاشم هر چه به سیدالشهدا بیشتر می شود ادب ایشان بیشتر می شود. چون عباس خود را با اباعبدالله مقایسه می کند. عالم عشق را حضرت عباس سیراب کرد. هر چه محبت اهل بیت بیشتر در انسان نمایان شود ادبش بیشتر می شود.

_ ما باید مشغول صاحب خانه شویم و این محبت اهل بیت ما را مشغول خداوند متعال می کند. سفره بندگی را اباعبدالله پهن کرده است. قرآنی اگر مانده به خاطر سیدالشهدا است. بساط عاشقی را ابا عبدالله پهن کرده است. ان شاء الله خوشه چین این خرمن بی پایان تا عمر داریم باشیم.

 

عقیق

رایةالهدی ، تارنمای هیئت کربلای بیت المهدی(عج) ، کــــــرج

:: بازدید از این مطلب : 1404
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
نویسنده : گمنام
سه شنبه 15 مهر 1393

 

خداوند در قرآن می فرماید: "وَلاَ تَحْسَبَنَّ الَّذِينَ قُتِلُواْ فِي سَبِيلِ اللّهِ أَمْوَاتًا بَلْ أَحْيَاء عِندَ رَبِّهِمْ يُرْزَقُونَ"؛ (آل عمران، 169) و هرگز كسانى را كه در راه خدا كشته شده‏اند مرده مپندار بلكه زنده‏اند كه نزد پروردگارشان روزى داده مى‏شوند.

 

ما بر مبنای قرآن که شهیدان را زنده می داند، به شهدای راه اسلام و به خصوص شهدای کربلا سلام کرده با آنان حرف می زنیم و توسل می جوییم. ابوسفیان در پایان جنگ احد با صدای بلند فریاد می زد: این هفتاد کشته مسلمانان در احد به عوض هفتاد کشته ما در جنگ بدر.

 

اما رسول خدا (ص) فرمودند: "کشته های ما در بهشت جای دارند، اما کشتگان شما در دوزخند."

 

از همان حضرت (ص) روایت است که فرمودند: "شهدا شاهدان من نزد خدا در روز قیامت هستند. بیایید و ایشان را زیارت كنید، بر اینان سلام كنید، كه سوگند به آنكه جانم در دست اوست، هیچكس نباشد كه بر آنها سلام كند الا اینكه جوابش را می دهند و آنها از میوه های بهشتی و هدایای آن روزی داده می شوند."

 

خداوند در سوره مبارکه نساء آیه 74 می فرماید: "فَلْيُقَاتِلْ فِي سَبِيلِ اللّهِ الَّذِينَ يَشْرُونَ الْحَيَاةَ الدُّنْيَا بِالآخِرَةِ وَمَن يُقَاتِلْ فِي سَبِيلِ اللّهِ فَيُقْتَلْ أَو يَغْلِبْ فَسَوْفَ نُؤْتِيهِ أَجْرًا عَظِيمًا"؛ پس بايد كسانى كه زندگى دنيا را به آخرت سودا مى‏كنند در راه خدا بجنگند و هر كس در راه خدا بجنگد و كشته يا پيروز شود به زودى پاداشى بزرگ به او خواهيم داد.

 

در روایات آمده است که شهید هفت ویژگی اعطایی از جانب خداوند دارد: اولین قطره خونش موجب آمرزش گناهان می شود. سر در دامن حورالعین می نهد. به لباس های بهشتی آراسته می شود. معطر به خوش بوترین عطرها می شود. جایگاه خود را در بهشت مشاهده می کند. اجازه سیر و گردش در تمام بهشت به او داده می شود. پرده ها کنار رفته و به وجه خدا نظاره می کند.

 

امام صادق(ع) از پدران بزرگوارش نقل می‌کند تا می‌رسد به پیغمبر اکرم (ص) که فرمودند: "روز قیامت سه دسته از مردم مورد توجه و تقرب خداوند متعال هستند و شفاعت آنها درباره دیگران پذیرفته خواهد شد و آن سه دسته عبارتند از: انبیاء، علماء و شهدا."

 

پیغمبر اکرم (ص) درباره‌ ثواب مبارزین راه خدا فرمودند: "وقتی که مجاهد فی‌سبیل‌الله بر اثر تیر دشمن از اسب بر زمین افتد، هنوز پیکر پاکش نقش بر زمین نشده که خداوند متعال فرشته ‌ای را به استقبال روحش می‌ فرستد و او را به بهشت و نعمت ‌ها و کرامت ‌هایی که برایش مهیا شده است، بشارت می‌ دهد. وقتی که پیکر پاکش نقش بر زمین شد فرشته الهی به او می‌گوید آفرین بر تو ای روح پاک که از بدن پاک خارج شدی، برای تو مقام و منزلتی است که هرگز چشمی آن را ندیده و گوشی آن را نشنیده و به قلب کسی خطور نکرده است."

 

امام صادق (ع) نیز در روایتی می فرمایند: "كسی كه در راه خدا به شهادت نائل شود، هیچیك از گناهان و بدی هایش به او ارائه نخواهد شد."

 

در روایت آمده است بالاتر از هر نیکی، نیکوتری هست مگر شهادت که هر گاه شخصی شهید شود بالاتر از آن خیری متصور نیست.

 

همچنین، بنابر روایات مجاهدان از درب مخصوص بهشت وارد می شوند و قبل از همه به بهشت می روند و در بهشت جایگاه مخصوصی دارند. و نیز تصریح شده هیچ قطره ای محبوب تر از قطره خونی که در راه خدا ریخته شود در نزد خداوند نیست.

 

شهید مطهری در کتاب حماسه حسینی می نویسد: سخاوتمند، هنرمند و عالم؛ مال، هنر و علم خود را که بخشی از وجود او است جاودانه می کند، اما شهید خودش را جاودانه می کند.

 

 

 

پی نوشت ها:

 

بحارالانوار

وسائل الشیعه

دقایقی با قرآن

رایةالهدی ، تارنمای هیئت کربلای بیت المهدی(عج) ، کــــــرج

:: بازدید از این مطلب : 1368
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
نویسنده : گمنام
سه شنبه 15 مهر 1393

وضو گرفتن برای بسیاری از ما ناخوشایند و مشکل است بعضی وقت ها با خود می گوییم کاش میشد نماز را بی وضو خواند مخصوصا در فصل سرما دشواری آن به نظرمان دو چندان میشود .

 

اما اگر کمی در مورد وضو و تأثیرات مثبت آن بر روی روح و جسممان بیشتر بدانیم شاید ترجیح بدهیم که همه با وضو باشیم .

 

 

 

 سبب طول عمر:

رسول خدا صلی الله علیه واله وسلم فرمود:

ای انس: سعی کن طاهر و با وضو باشی که خداوند بر طول عمرت می افزاید، و اگر توانستی شب و روز با وضو باشی این کار را انجام بده، زیرا اگر در حال وضو از دنیا بروی پاداش و ثواب شهید را خواهی داشت.

 کنزالعمال: ج 9، ص 293.

 

 

 

 

 برآورده شدن حاجت:

امام صادق علیه السلام فرمود:

من تعجب می کنم از کسی که دنبال حاجت و کاری است در حالی که با وضو است، حاجتش برآورده نشود!

 وسایل الشیعه، ج 1، ص 262.

 

 

 

 

 ثواب شهید:

رسول خدا صلی الله علیه واله وسلم فرمود:

« من نام علی الوضوء ان ادرکه الموت فی لیله مات شهیداً.»

کسی که با وضو بخوابد، اگر در شب، مرگ به سراغش آمد، این شخص شهید از دنیا رفته است.

 

 

 

 

 باعث زیادی رزق:

امام صادق علیه السلام فرمود:

کسی که دوست دارد بر خیر و برکت منزلش بیفزاید هنگام غذا خوردن وضوء بگیرد.

فروع کافی، ج 6، ص 290.

 

 

 

 

 

 سبب از بین رفتن غم و غصه:

رسول خدا صلی الله علیه واله وسلم فرمود:

وضو و (شستن دست و صورت) پیش از غذا باعث از بین رفتن فقر، و بعد از آن سبب از بین رفتن غم و غصه خواهد شد.

 فروع کافی: ج 6، ص 290، کتاب الاطعمه.

 

 

 

 

 

 فرو نشاندن غضب:

رسول خدا صلی الله علیه و اله و سلم فرمود:

زمانی که یکی از شما خشمگین گردید وضو بگیرد.

 بحارالانوار: ج 77، ص 312

 

 

 

منبع:جام

رایةالهدی ، تارنمای هیئت کربلای بیت المهدی(عج) ، کــــــرج

:: بازدید از این مطلب : 1931
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
نویسنده : گمنام
سه شنبه 15 مهر 1393

چگونه می توان در دنیای امروز بهشت گونه زندگی کرد؟، آیت الله جوادی آملی در پاسخ به این سؤال فرمودند: از وجود مبارك پيغمبر(ص) نقل شده است كه فرمودند: «بادروا الي رياض الجنّة» برويد در باغهاي بهشت! عرض كردند: «و ما رياض الجنّة؟» باغ های بهشت كجاست كه ما با شتاب به طرف آن برويم؟ فرمود: «حلق الذكر» مجلس علم.

 

ایشان افزودند: مجلس علم، مجلس عقل، مجلس فهم و درايت كه انسان را به معارف الهي آگاه كند آن مجلس باغ بهشت است؛ محفل هايي كه ياد خدا، نام خدا، نام اهل بيت و نام قرآن مطرح است آن محفل، بهشت است. بنابراين جامعه وقتي سعادتمند است و مردم جامعه وقتي در رفاه اند كه بهشت گونه زندگي كنند. 

 

 

منبع:مهر

رایةالهدی ، تارنمای هیئت کربلای بیت المهدی(عج) ، کــــــرج

:: بازدید از این مطلب : 1242
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
نویسنده : گمنام
سه شنبه 15 مهر 1393

جمعى از فقيرهاى مدينه به حضور رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم آمدند و گفتند: اى رسول خدا! ثروتمندان با ثروت خود بردگان را آزاد مى كنند و به ثوابش ‍ مى رسند، ما براى چنين كارى توان مالى نداريم، آنها براى انجام حج، سفر مى كنند، ما به خاطر نداشتن توان مالى از آن محروم هستيم، آنها صدقه مى دهند، ما چيزى نداريم كه صدقه بدهيم و به ثوابش برسيم، آنها اموال خود رادر راه جهاد مصرف مى كنند و به ثوابش مى رسند، چنين كارى از عهده ما بر نمى آيد و به آن ثوابها نمى رسيم، پس چه كنيم؟

 

 

پيامبرصلی الله علیه و آله و سلم فرمودند: «اگر كسى صد بار تكبير(الله اكبر) بگويد بهتر از آزاد كردن صد برده است، و اگر كسى صدبار تسبيح (سبحان الله) بگويد، بهتر از راندن صد شتر (براى قربانى در حج) است، و اگر كسى صد بار حمد (الحمد الله) بگويد، بهتر از فرستادن صد اسب با زين و دهنه و سوار آن (براى جهاد) در راه خدا است، و كسى كه صد بار "لا اله الا الله" بگويد در آن روز از نظر عمل بهترين انسانها - جز كسى كه زيادتر گفته باشد- مى باشد».

 

 

امام صادق سلام الله علیه فرمود: اين خبر، به ثروتمندان رسيده و همين دستور آن حضرت را انجام دادند.

 

 

فقراء به حضور پيامبر صلی الله علیه و آله و سلم بازگشتند، و عرض كردند: «اين دستور شما را ثروتمندان شنيديد و انجام مى دهند» (و هر دو ثواب را مى برند).

 

 

رسول خدا (ص ) فرمود:«ذَلِكَ فَضْلُ اللّهِ يُؤْتِيهِ مَن يَشَاءُ وَاللّهُ وَاسِعٌ عَلِيمٌ ؛ اين فضل خداست كه به هر كه خواهد بدهد(مائده - 54).»

 

 

 

 منبع:جام

رایةالهدی ، تارنمای هیئت کربلای بیت المهدی(عج) ، کــــــرج

:: بازدید از این مطلب : 1329
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
نویسنده : گمنام
سه شنبه 15 مهر 1393

 

اگر امر به معروف هم می خواهی بکنی خیلی آهسته،

مثل آینه باش.

آینه داد نمی زند یقه ات بَد است.

وقتی روبروی آینه می ایستی جیغ نمی کشد بگوید چرا موی سرت اینجوری است ؟

خیلی سکوت محض است،

آهسته هیچ کس خبر دار نیست،

جز تو و آینه…

 

رایةالهدی ، تارنمای هیئت کربلای بیت المهدی(عج) ، کــــــرج

:: بازدید از این مطلب : 1242
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
نویسنده : گمنام
سه شنبه 15 مهر 1393

عقیق:شخصی در تاریکی شب، در حال دعا با سوز و گداز الله الله می گفت:شیطان نزد آن دعا کننده آمد و گفت:

آن قدر الله الله می گویی و جواب نمی شنوی. چرا اصرار می کنی؟

 

این همه سوز و دعای بی اثر بس است.

آن شخص ناامید و افسرده شد و دلش شکست.

در عالم خواب حضرت خضر را دید که به او فرمود:

چه شده الله الله نمی گویی مگر از راز و نیاز پشیمان شده ای؟

 

آن شخص گفت: آخر هر چه می گویم، جواب نمی شنوم، بنابراین ناامید شده ام.

حضرت خضر فرمود: مگر باید جواب خدا را از در و دیوار بشنوی؟

همین که الله الله می گویی معنایش این است که

جذبه ای خدایی تو را خوانده و از جانب معشوق تو را به خود کشانده است.

 

نی، که آن الله تو، لبیک ماست

آن نیاز و سوز و دردت، پیک ماست.

ترس و عشق تو کمند لطف ماست

زیر هر یا رب تو لبیکهاست.

 

پس از این معانی و هشدار، فهمید آن ندا از شیطان است و نباید ناامید از حق شد

که این الله الله دلیل راه یابی و پذیرش به آن درگاه است.

 

 

رایةالهدی ، تارنمای هیئت کربلای بیت المهدی(عج) ، کــــــرج

:: بازدید از این مطلب : 1262
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
نویسنده : گمنام
سه شنبه 15 مهر 1393

صدرالله فنی» به سال 1334 در بهبهان متولد شد.او در تاریخ 25 دی ماه1366 در حالی به شهادت رسید که فرماندهی قرارگاهِ سپاهِ شانزدهم رمضان را بر عهده داشت. آن چه خواهید خواند، خاطره ای است کوتاه اما تاثیرگذار از آن سردار شهید عزیز.آنان که دستی در سفره ی بیت المال دارند و داعیه ی خدمت به اسلام، بخوانند و حواس خود را جمع کنند. 

 

بعد از تمام شدن وقت نهار، از جلوی تدارکاتِ سپاه شوش رد می شدم که دیدم مهندس «صدرالله فنی» بالای یکی ازکیسه‌های کمک های مردمی که نان خشک محلی داخلش بود ایستاده و نان خشک می‌خورد. ظرف آبی هم کنار دستش بود که گاهی با آن لب تر می کرد. از دیدن این منظره منقلب شدم و رفتم خدمتشان و گفتم: برادر فنی! غذا که هست. اگه بگید، بچه ها میارن خدمتتون.

جواب داد: ممنونم. خدا خیرت بده. شما دعا کن خدا بابت همین چار تیکه نون خشک از من بگذره، چون من کاری واسه اسلام انجام ندادم.

 

منبع:تا شهدا

رایةالهدی ، تارنمای هیئت کربلای بیت المهدی(عج) ، کــــــرج

:: بازدید از این مطلب : 1338
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
نویسنده : گمنام
سه شنبه 15 مهر 1393

 اهل بیت(ع) راهنمای جهانیان بوده‌اند و گفت و گوهای امامان و سفارشهای آنان به تک‌تک افراد در بردارنده سبک زندگی الهی است و سازنده زندگانی تکاملی و مقدس برای مردم است.

 

امام باقر(ع) در ارتباطات با اصحاب خویش بایدها و نبایدهای سبک زندگی سالم و روش زندگی مطلوب و برتر را آموزش داده‌اند. جابربن یزید جعفی از اصحاب امام باقر و امام صادق (ع) بوده است و از هر دو امام بهره فراوان برده است. وصایای امام باقر(ع) به جابر، گسترده و جامع برای همیشه و همگان راهگشاست. امام باقر(ع) جابر را بر انجام برخی کارها تشویق نموده‌ و از برخی کارها بازداشته‌اند. در بخشی از وصایای امام پنجم(ع) به جابر، موانع تکامل و سعادت و رستگاری تبیین گردیده و جابر از آنها نهی شده است.امام باقر(ع) به جابر فرموده‌اند: از تسویف و واگذاری کارها به آینده بپرهیزد، زیرا تسویف دریایی است که هلاک شونده در آن غرق می‌گردد و از غفلت بپرهیزد که در غفلت قساوت قلب است و از تنبلی و سستی در آنچه که برایت در آن عذری نیست بپرهیز!» (بحارالانوار، ج 87، ص164).

 

در این حدیث شریف از امام باقر(ع) اسباب عقب‌ماندگی و موانع توسعه و رشد و ترقی یادآوری گردیده است. امام باقر(ع) سه خطر بزرگ و سه عامل بزرگ عقب‌ماندگی و شکست را معرفی نموده‌اند.

 

 

 

 تسویف

 

دست به دست گردانیدن و امروز و فردا کردن و کار امروز را به آینده واگذاشتن، بسیار زیانبار است. «تسویف» کار امروز را به فردا واگذاشتن است و مانع بزرگی در راه انجام کارهاست. با تسویف هیچ کاری در زمان مناسب آن به گونه‌ای مؤثر و مفید روی نخواهد داد. چون هر زمانی‌که بخواهد کاری را انجام دهد باز هم واگذاشتن به فردا مطرح می‌گردد، فردایی که هرگز نخواهد آمد و بنابراین کارها زمین می‌ماند. تسویف دریای نامحدود و پهناور بی‌پایانی است که انسان در آن غرق و نابود می‌شود. باید در کار خیر سرعت و دقت و زمان‌شناسی و آینده‌نگری و تدبیر با هم رعایت گردد تا کار خیر بخوبی انجام گردد.

 

 

 

 غفلت

 

غفلت از خدا و آنچه خدای سبحان به یادداشتن آن را لازم شمرده است، آثار سوء فراوانی دارد. با غفلت از یاد خدا، انسان‌ از آرامش و اطمینان قلبی و از حرکت و اقدام مطلوب باز می‌ماند. غفلت از شهیدان، غفلت از مردم و نیازهای حقیقی اهل ایمان، غفلت از خودسازی و جهاد اکبر، غفلت از دشمنان و نقشه‌های آنان، غفلت از شیطان، همه از مصادیق غفلت مذموم و زشت است و امام‌ باقر(ع) در این وصیت الهی، مردم را از آن باز داشته‌اند. اثر غفلت از خدا و پیامبر و اهل بیت(ع) و بی‌توجهی به طرح و برنامه جهانی و جاویدان اسلام، آدمیان را گرفتار قساوت قلب می‌کند. و قساوت قلب بستر کارهای حرام و رذایل اخلاقی را فراهم می‌نماید و سبب سقوط و هلاکت غافل می‌گردد.

 

 

 

 توانی

 

سستی و تنبلی و ضعف و خستگی و بی‌حالی و وادادگی، عامل ترک واجبات و کوتاهی در انجام مسؤولیت‌هاست. ذلت و توقف و عقب‌ماندگی ریشه در «توانی» دارد. پویایی و تلاشگری و سختکوشی و پیگیری، با توانی ناسازگار است. سرحالی و نشاط فردی و اجتماعی و پویایی و خلاّقیت و ابتکار و روحیه عالی، راه و منطق اهل بیت(ع) بوده است. آنان همواره اصحاب خویش را از هر آنچه عامل توقف و ایستایی و مانع تحرک و پویایی است بازداشته‌اند.

 

اهل بیت(ع) اسوه‌های سبک زندگی‌اند. بنابر این باید سبک زندگی را از اندیشه و گفتار و رفتار پیامبر و امامان فرا گرفت. امام باقر(ع) در این وصیت خویش به جابربن یزید جعفی برنامه تکامل و سبک زندگی مقدس را آسیب‌شناسی نموده‌اند. عوامل بازدارنده انسانها از طرح و برنامه برای تکامل و داشتن اهداف مقدس و چشم‌انداز و افق بلند پیشرفت در این وصیت امام باقر(ع) آموزش داده شده است.

 

 

 

 راهبردهای سعادت در وصایای امام باقر(ع)

 

وصایای امام محمدباقر(ع) به صحابی خویش جابربن یزید جعفی از همین ذخایر ارزشمند دینی برای حیات طیبه و سبک زندگانی اسلامی است.

 

در بخشی از سفارشهای امام پنجم به جابر درباره راهبردهای خوف از خدا و اخلاص و بیداری و رهایی از غفلت نیز چنین آمده است: «ای جابر! شرّ و بدی موجود و حاضر را با علم و دانش موجود از خودت دفع نما، و علم و دانش موجود را با عمل خالص به کار بگیر و استفاده کن و در عمل خالص از خطر بزرگ غفلت با شدّت بیداری و هوشیاری، خودت را پاسداری و محافظت نما، و شدت بیداری را با صداقت و راستی خوف و ترس از خدا و عذاب و جهنم جلب کن.» (بحارالانوار، ج 78، ص 163).

 

امام باقر(ع) در این حدیث شریف راهبردهای حیات طیبه و زندگانی اسلامی را آموزش داده‌اند. راه دفع شر و بدی‌ها، علم و آگاهی است. شر منشأ همه گناهان و تباهی‌ها و زشتی‌هاست و باید با علم و آگاهی موجود از شر رهایی یافت. علم و آگاهی با اخلاص در عمل سودمند و زیبا خواهد شد. علم بی‌عمل همانند درخت بی‌میوه است، از این رو علم و آگاهی باید به عمل و کار برسد و عمل و کار نیز بی‌اخلاص و انگیزه الهی اعتبار و ارزش و تأثیر سازنده ندارد. باید علم موجود با عمل خالص پیوند بخورد تا در جهت رشد و سعادت و زندگی الهی قرار گیرد. اخلاص و عمل خالص در معرض آفات و خطرات بزرگ و آسیب دیدن است و «غفلت» بزرگترین خطر برای عمل خالص است. راه رهایی از آسیب بزرگ غفلت نیز بیداری و هوشیاری است. زیان بزرگ غفلت تنها با راهبرد بیداری شدید و توانایی و قدرت هوشیاری بالا برطرف می‌گردد. صدق خوف، زیربنای بیداری و هوشیاری است و نیرومندی بیداری به ترس از خدا و صداقت در این ترس بستگی دارد.

 

 

 

 هوشیاری چگونه متوقف و نابود می‌شود؟

 

«شر» همه زشتی‌ها و پلیدی‌ها و رذایل و گناهان را فرا می‌گیرد و بیماری عمومی فردی و اجتماعی است. امام باقر(ع) راه درمان شرّ را علم دانسته‌اند و فرموده‌اند: با علم حاضر و دانش موجود شرّ را از خود دفع کن. دانش موجود باید به عمل مطلوب برسد دانش بی‌عمل سودی ندارد و عمل براساس دانش در معرض ریاکاری و انگیزه‌های انحرافی و اغراض و مطامع زشت و نارواست و آفت بزرگ عمل عدم اخلاص می‌باشد. باید عمل را خالص کرد و توأم با انگیزه الهی نمود. عمل خالص در معرض و غفلت از یاد خدا و آخرت تنبلی و بی‌حالی و فراموشی و کم‌کاری و بازگشت به انگیزه‌های انحرافی و شیطانی و اسارت هوای نفس است و راه پاسداری از عمل خالص، نیرومندی بیداری و هوشیاری است. هوشیاری و یقظه ممکن است متوقف و نابود گردد پایداری و دوام آن در گرو خوف از خدا و ترس از عذاب الهی است. ایمان به خدا و باور کردن این حقیقت که عالم همواره محضر خداست و صداقت و راستی در ترس از خدا، عامل ماندگاری تیقّظ و بیداری و حرکت پیوسته در راه کمال و سعادت در دنیا و آخرت است.

 

امام باقر(ع) در این حدیث شریف، «شرّ» و «جهل» و «عدم اخلاص» و «غفلت» و «عدم خوف» را دردها و بیماری‌های زیانبار شمرده‌اند و «علم و دانش» و «اخلاص» و «یتقّظ و بیداری» و «صدق خوف» را ارزشهای بزرگ و راهبردهای تکامل و سعادت دانسته‌اند.

 

 

 

منبع:قدس

رایةالهدی ، تارنمای هیئت کربلای بیت المهدی(عج) ، کــــــرج

:: بازدید از این مطلب : 1454
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
نویسنده : گمنام
دو شنبه 14 مهر 1393

گسترش شبکه‌های اجتماعی مانند هر نوآورى دیگری به ایجاد دگرگونى‏هایى در جنبه‏هاى گوناگون زندگى انجامیده و در کنار دستاوردهاى انکارناپذیر مثبت، پیامدهای ناخوشایندی نیز به همراه داشته است، یکی از همین گروه نرم‌افزارها که این روزها مورد توجه قرار گرفته و البته توانسته جای خود را میان جوانان باز کند، وایبر است. نرم‌افزاری که با تسخیر گوشی‌های همراه به نوعی جوانان را هم تحت سلطه خود درآورده است. این موضوع را می‌توان از نوع مکالمه و اصطلاحات رد و بدل شده میان جوانان به خوبی متوجه شد. عباراتی مانند تو وایبر نیستی؟ بعد از کلاس بیا تو وایبر، عکس‌ها را روی وایبر گذاشتم و عباراتی اینچنینی، نشان‌دهنده این موضوع است که استفاده از این نرم‌افزار میان جوانان همه‌گیر شده است و همگی ساعاتی از شبانه روز را مشغول سرک کشیدن در این فضا هستند. این در حالی است که مزایا و فواید این نوع از تکنولوژی را نمی‌توان نادیده گرفت اما به باور بسیاری از کارشناسان، روانشناسان و اساتید دانشگاه به دلیل تناقضات فرهنگی بین جامعه ما و سازندگان این نرم‌افزارها استفاده از وایبر در جامعه ایران با آسیب‌هایی مانند کم‌توجهی به خانواده، آسیب‌های روحی، انزوا و افسردگی همراه است. این موضوع و بررسی آسیب‌ها و نقاط مثبت و منفی استفاده از نرم‌افزارهای تلفن همراه بویژه نرم‌افزار وایبر بهانه گپ و گفت «وطن امروز» با کارشناسان و صاحبنظران حوزه اجتماعی شد و از نگاه آنها ابعاد گوناگون استفاده از این نرم‌افزار مورد واکاوی قرار گرفت. 

 

اما و اگرهای شبکه‌های اجتماعی تلفن همراه 

 

مریم رامشت، روانشناس در این باره می‌گوید: شبکه‌های اینترنتی موجود از جوامع دیگر وارد جامعه ما شده است و تفاوت فرهنگی فاحشی با جامعه ما از لحاظ سنت و مذهب دارد و آثار این تفاوت فرهنگی دور شدن جوان‌های ما از محیط خانواده، فرهنگ اصیل ایرانی و بی‌تفاوتی نسبت به مذهب و مسائل دینی است. مریم رامشت آسیب‌هایی را که شبکه‌های ارتباط جمعی از جمله وایبر، واتس‌آپ و وی‌چت روی زندگی زوج‌های جوان می‌گذارد بسیار مخرب می‌داند و معتقد است در گذشته بحث ارزش خانواده و صیانت از محیط خانه بسیار مهم و اساسی بود اما امروز با وارد شدن وسایل ارتباط جمعی جدید در کانون خانواده‌ها صداقت، سلامت روحی و جسمی، وفاداری و اعتماد متقابل از بین رفته است و کانون خانواده را دچار مشکل کرده است. این روانشناس، دور شدن اعضای خانواده از هم را معضل بزرگ دیگری در این باره می‌داند و به «وطن امروز» می‌افزاید: اعضای خانواده هر کدام درگیر شبکه‌های اینترنتی و ماهواره‌ای شده‌اند به طوری که حتی این مشغولیت در خیابان‌ها نیز بسیار مشهود است، افراد در خیابان هر کدام تلفن همراهی در دست دارند که می‌تواند وارد شبکه‌های اینترنتی شوند، با افراد گوناگون چت کنند و باعث اذیت و آزار دیگران با فرستادن پیام‌های منافی عفت عمومی شوند. 

 

 

از بین رفتن ارتباط چهره به چهره 

 

وی در ادامه به نکته کلیدی اشاره می‌کند و آن دورشدن افراد از محیط‌های اجتماعی و چهره به چهره است. به اعتقاد وی وسایل ارتباط جمعی ارتباطات انسانی و سلامت فکری افراد را مختل می‌کند که علاوه بر دور شدن و حضور دائمی در جمع از لحاظ جسمانی نیز فرد را دچار اختلال می‌کند. این روانشناس، افسردگی، انزوا، گوشه‌گیری و مردم‌گریزی را در استفاده افراطی از وسایل ارتباطی معضل بزرگی برای جامعه می‌داند و یادآور می‌شود: افراد خانواده هر کدام درگیر راه‌های برقراری ارتباطات بیشتر در فضای مجازی هستند و این عمل ارتباط چهره به چهره افراد خانواده را روز به روز کمتر می‌کند و افراد سعی می‌کنند بسیاری از مسائل را از همدیگر پنهان کنند. به گفته وی، راهکارهای خروج از این آسیب‌های اجتماعی، فرهنگسازی درست استفاده از وسایل ارتباط جمعی است. شبکه‌های اجتماعی موجود وارداتی هستند پس ابتدا باید بتوانیم شبکه‌های اجتماعی را خودمان طراحی و اجرا کنیم. این استاد دانشگاه، ایران را یکی از چند کشور بزرگ دنیا در استفاده از وایبر و وی‌چت می‌داند و معتقد است ایجاد فضا و برنامه‌های شاد و متنوع و پر کردن خلأ روحی و عاطفی جوانان در این زمینه تنها با فرهنگسازی امکان‌پذیر است و شیوه استفاده باید آموزش داده شود.

 

 اینترنت بلای جان جامعه 

 

 شبکه‌های اجتماعی در دنیای کنونی محبوبیت زیادی یافته‌اند به گونه‌ای که اعضای آن با خویشاوندان، دوستان، همکاران و حتی افراد ناشناس رابطه برقرار می‌کنند. به عبارت دیگر، این شبکه‌ها به درون خانواده‌ها و زندگی خصوصی کاربران راه یافته‌اند، از این رو بسیاری از مناسبات انسانی افراد را تحت تأثیر خود قرار داده‌اند. یافته‌های پژوهش‌های اجتماعی در ایران نشان می‌دهد جوانان بیشترین و مهم‌ترین کاربران اینترنت در ایران هستند. سیده مریم وحدت شریعت‌پناهی، روانشناس و پژوهشگر حوزه اجتماعی همه‌گیر شدن اینترنت و وسایل ارتباط جمعی را عامل اصلی ورود ابزارهای نوین ارتباطی نظیر وایبر و وی‌چت می‌داند. وی به «وطن امروز» می‌گوید: استفاده از وسایل ارتباط جمعی از هر نوع چه سمعی و چه بصری اگر در جهت بالاتر رفتن خلاقیت و دانش امروزی باشد بسیار مناسب و لازم برای هر جامعه است اما در حالات دیگر که متاسفانه هم‌اکنون عده زیادی از جوانان به آن مبتلا شده‌اند نوعی اعتیاد است که در نهایت فرد را دچار مشکلات روانی و جسمی کرده و این امر به تمام جامعه تسری پیدا خواهد کرد. 

 

اضطراب و استرس ارمغان وایبر 

 

شریعت‌پناهی با بیان به این مطلب که استفاده نادرست از رسانه‌های گروهی افراد را در فضای مجازی نگه می‌دارد، می‌افزاید: فرد در این حالت ارتباط چهره به چهره را کم کم از دست خواهد داد، به سوی انزوا کشیده خواهد شد، از هم‌صحبتی با دوستان فراری می‌شود و دچار حالاتی نظیر خجالت، اضطراب و استرس خواهد شد. این کارشناس، راه‌ برون‌رفت از این مشکل را حذف دانش روز در قالب گسترش روزافزون وسایل ارتباط جمعی نمی‌داند و معتقد است استفاده صحیح، اصولی و بجا از این وسایل باید در فرهنگ مردم نهادینه شود. وی حتی نامه‌نگاری‌های دستی و برقراری ارتباط را که همیشه مرسوم و متداول بوده اما هم‌اکنون رو به فراموشی است توصیه می‌کند و آن را روشی برای درک صحیح از دانش امروزی می‌داند. 

 

 تغییر سبک زندگی با شبکه‌های اجتماعی 

 

 مطالعات حاکی از آن است که کاربران شبکه‌های اجتماعی کمتر به دیدار دوستان و بستگان خود می‌روند و به جای آن با گذاشتن پیام با آنها ارتباط برقرار می‌کنند، کمتر با اعضای خانواده خود صحبت می‌کنند همچنین هنگامی که در کنار اعضای خانواده خود هستند کارها و فعالیت‌‌های شخصی خود را در شبکه‌های اجتماعی پیگیری می‌کنند. به این ترتیب شبکه‌های اجتماعی تغییرات بنیادین در سبک زندگی و فرهنگ جوامع ایجاد می‌کنند و توانسته‌اند بر الگوی روابط خانوادگی افراد تاثیر بگذارند. در همین باره محمدمراد بیات، جامعه‌شناس و آسیب‌شناس مسائل اجتماعی روند رو به رشد وسایل ارتباط جمعی بویژه وسایلی را که با آن می‌شود در هر مکان و زمانی با دنیا و افراد جامعه ارتباط برقرار کرد فی نفسه لازم برای پیشرفت همه‌جانبه یک کشور می‌داند اما تاکید بر این اصل مهم دارد که شیوه صحیح استفاده از آن هم به اندازه گسترش آن لازم است. وی درباره استفاده مطلوب از چنین فضاهایی به «وطن امروز» یادآور می‌شود: باید نگاه آسیب‌شناسانه به این وسایل داشت، چون عده بسیاری از مردم نحوه صحیح استفاده از اینترنت، تلفن همراه، وی‌چت و وایبر را بلد نیستند. در این گستره اجتماعی است که شیوه صحیح استفاده از این وسایل باید مورد توجه جدی قرار گرفته و جزو یکی از مهم‌ترین زیرساخت‌های کشور به آن توجه جدی شود. 

 

ضربه‌پذیری جوانان به دلیل فقدان دانایی 

 

اگر بپذیریم که هر چیزى مى‏تواند جنبه اعتیادآور و بیمارگونه به خود بگیرد، در این صورت منطقى خواهد بود که از اعتیاد به شبکه‌های مجازی سخن بگوییم. وابستگی روزافزون مخاطبان به شبکه‌های اجتماعی و صرف کردن زمان‌های طولانی در شبکه‌های اجتماعی، نوعی از اعتیاد اینترنتی به نام اعتیاد به شبکه‌های اجتماعی را به وجود آورده است. دراین میان به باور برخی فرهنگسازی در سطح کلان جامعه درباره این برنامه‌ها صورت نگرفته است و به تبع این مساله قشر جوان در استفاده سوء و نامعقول از این برنامه‌ها پیشتاز شده‌اند، چرا که آنها نسبت به دیگر اقشار جامعه تسلط بیشتری بر استفاده از این برنامه‌ها دارند، به همین دلیل حجم استفاده آنها بسیار قابل توجه‌تر است. پیمان علی‌نژاد، استاد دانشگاه در این باره خاطرنشان می‌کند: وقت برای جوانان با اهمیت است و آنها باید مدیریت ارزشمند آن را یاد بگیرند اما این برنامه‌ها با مدیریت وقت منافات دارند، چرا که فضای آنها برای جوانان جذاب است و آنها دائم پیام‌های گوناگون را کپی کرده و برای یکدیگر ارسال می‌کنند. این ارسال‌های مداوم یعنی ویران کردن وقت جوانان، بسیاری از جوانان اینچنین کل ایام سال خود را هدر می‌دهند.

 

منبع: وطن امروز

رایةالهدی ، تارنمای هیئت کربلای بیت المهدی(عج) ، کــــــرج

:: بازدید از این مطلب : 1322
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0

.:: This Template By : Theme-Designer.Com ::.
درباره ما
شکر ،خدارا که درپناه حسینم(ع)،گیتی ازاین خوبتر،پناه ندارد........................... ....هرکسی با شمع رخسارت به وجهی عشق باخت/ زان میان پروانه را در اضطراب انداختی / گنج عشق خود نهادی در دل ویران ما / سایه دولت بر این کنج خراب انداختی.../ اللّهم عجّل لولیّک الفرج........ ...با عرض سلام و تحیّت خدمت شما بازدید کننده گرامی به اطلاع می رساند که """برنامه ی هفتگی هیئت کربلا (محمدشهر- عباس آباد - کرج ) به شرح ذیل می باشد: پنجشنبه شب ها ساعت21 با مداحی " حاج رحمــــــــان نـوازنـــــــی "/ لازم به توضیح است مراسماتی که بصورت مناسبتی برگزار می گردد از طریق سامانه پیام کوتاه به اطلاع عموم بزرگواران می رسد. سامانه پیام کوتـــــــــاه این هیئت نیز با شماره 30008191000002 پل ارتباطی بین ما و شما می باشد.لطفا نقدها و پیشنهاد های خود را و همچنین پیامک های مهـــــــــدوی و دلنوشته هایتان را جهت انعکاس در این تارنما برای ما ارسال نمایید.ضمنا جهت عضویت در این سامانه عبارت * یازهرا * را به شماره فوق پیامک نمایید. التماس دعا.
منو اصلی
نویسندگان
آرشیو مطالب
مطالب تصادفی
مطالب پربازدید
پیوندهای روزانه