میعادگاه : کـــرج . محمدشهر . ابتدای عباس آباد.بیت المهــــــــدی (عج

منوی کاربری


عضو شوید


نام کاربری
رمز عبور

:: فراموشی رمز عبور؟

عضویت سریع

نام کاربری
رمز عبور
تکرار رمز
ایمیل
کد تصویری
موضوعات
خبرنامه
براي اطلاع از آپيدت شدن وبلاگ در خبرنامه وبلاگ عضو شويد تا جديدترين مطالب به ايميل شما ارسال شود



لینک دوستان
آخرین مطالب
دیگر موارد
آمار وب سایت

آمار مطالب

:: کل مطالب : 3414
:: کل نظرات : 51

آمار کاربران

:: افراد آنلاین : 7
:: تعداد اعضا : 1

کاربران آنلاین


آمار بازدید

:: بازدید امروز : 23
:: باردید دیروز : 7
:: بازدید هفته : 266
:: بازدید ماه : 9656
:: بازدید سال : 106715
:: بازدید کلی : 972149
نویسنده : گمنام
جمعه 28 شهريور 1393

امام حسین(ع) آمد و فرمود: به یاد تشنگی ما ادب کردی و اشک ریختی، آب ننوشیدی؛ این هدیه ما در برزخ، باشد تا در قیامت جبران کنیم.

 

به گزارش جام نیوز،آیت الله اراکی می فرمود: شبی خواب امیرکبیر را دیدم، جایگاهی متفاوت و رفیع داشت.پرسیدم چون شهیدی و مظلوم کشته شدی این مرتبت نصیبت گردید؟ با لبخند گفت: خیر.

 

سؤال کردم چون چندین فرقه ضاله را نابود کردی؟ گفت: نه، با تعجب پرسیدم پس راز این مقام چیست؟ پاسخ داد: هدیه مولایم حسین است! گفتم چطور؟ با اشک گفت: آنگاه که رگ دو دستم را در حمام فین کاشان زدند؛ چون خون از بدنم میرفت تشنگی بر من غلبه کرد، سر چرخاندم تا بگویم قدری آبم دهید؛ ناگهان به خود گفتم میرزا تقی خان! ۲ تا رگ بریدند این همه تشنگی! پس چه کشید پسر فاطمه(س)؟

 

او که از سر تا به پایش زخم شمشیر و نیزه و تیر بود! از عطش امام حسین(ع) حیا کردم، لب به آب خواستن باز نکردم و اشک در دیدگانم جمع شد آن لحظه که صورتم بر خاک گذاشتند امام حسین(ع) آمد و فرمود: به یاد تشنگی ما ادب کردی و اشک ریختی، آب ننوشیدی؛ این هدیه ما در برزخ، باشد تا در قیامت جبران کنیم.

رایةالهدی ، تارنمای هیئت کربلای بیت المهدی(عج) ، کــــــرج

:: بازدید از این مطلب : 2229
|
امتیاز مطلب : 2
|
تعداد امتیازدهندگان : 1
|
مجموع امتیاز : 1
نویسنده : گمنام
جمعه 27 شهريور 1393

یأس از رحمت خدا و استجابت، از بلايى كه براى برطرف شدن دعا مى‌كند، بدتر است.

عقیق:مرحوم آیت الله بهجت:

اجزترين مردم كسى است كه از دعا كردن عاجز باشد!

و موفق كسى است كه دعايش با شرايط، يعنى به شرط توبه و صادقانه و حقيقى و مستمرّ باشد و در صورت تأخير در اجابت نااميد نشود.

و دست از دعا و تضرع و التماس برندارد و مأيوس نشود؛

زيرا يأس از رحمت خدا و استجابت، از بلايى كه براى برطرف شدن دعا مى‌كند، بدتر است.

 

تضرع و دعا نه فقط برای آن وقت كه خانه ما را خراب مى‌كنند،

بلكه الآن هم كه خانه‌هاى برادران و خواهران دينى ما را خراب مى‌كنند بايد دعا كنيم؛

زيرا خانه برادران دينى مثل خانه خود ماست.

خدا كند كه به دواى درد خود در اين مواقع مُلْهَم شويم.

 

 

پی نوشت:

در محضر آیت‌الله بهجت، ج٣، نکته468

رایةالهدی ، تارنمای هیئت کربلای بیت المهدی(عج) ، کــــــرج

:: بازدید از این مطلب : 1812
|
امتیاز مطلب : 8
|
تعداد امتیازدهندگان : 2
|
مجموع امتیاز : 2
نویسنده : گمنام
یک شنبه 23 شهريور 1393

مام جعفر صادق علیه السلام فرمودند: چهار چيز است كه در هر كس بوده باشد ايمانش كامل است و اگر از سر تا پايش گناه باشد نقصى به او نرساند و از قدرش نکاهد و آن، راستگوئى، امانتدارى، حيا و خوش اخلاقی است.

 

متن حدیث:

 

اربع من كن فيه كمل ايمانه، و ان كان من قرنه الى قدمه ذنوبا لم ينقصه ذلك، و هى: الصدق، و اداء الامانة، و الحياء، و حسن الخلق.

 

 

«اصول کافی، جلد2 ، صفحه99»

  ارسال با پیامک

رایةالهدی ، تارنمای هیئت کربلای بیت المهدی(عج) ، کــــــرج

:: بازدید از این مطلب : 2145
|
امتیاز مطلب : 4
|
تعداد امتیازدهندگان : 2
|
مجموع امتیاز : 2
نویسنده : گمنام
یک شنبه 23 شهريور 1393

سایت رویکرد نوشت:

 

جمعی از فعالان ادب، فرهنگ و هنر با حضور در بیمارستان از رهبر انقلاب عیادت کردند.به گزارش پایگاه اطلاع رسانی دفتر مقام معظم رهبری ،در این دیدار حضرت آیت‌الله خامنه‌ای در جریان گفت‌وگو با آقایان کمال تبریزی، مجید مجیدی، ابراهیم حاتمی‌کیا و رضا امیرخانی، در پاسخ به احوالپرسی های هنرمندان شعری خواندند :

«هر بلائی کز تو آید نعمتی است

هر که را رنجی دهی آن راحتی است

زان به تاریکی گذاری بنده را

تا ببیند آن رخ تابنده را

تیشه زان بر هر رگ و بندم زنند

تا که با مهر تو پیوندم زنند...»

پس از قرائت این اشعار رهبر انقلاب با طرح این سوال که فکر می کنید این اشعار از کیست ؟ در پاسخ فرمودند « شاید فکر کنید از کسی مثل مولانا باشد ، از پروین اعتصامی است این شعر ، شاعری که سعی شده همواره شعرش و چهره اش پوشانده شود.»رهبر انقلاب در ادامه صحبت های خود فرمودند « به پروین می گفتند شاعر نخود لوبیا تا جایگاه فروغ فرخزاد را بالا ببرند، البته من نظر نامناسبی نسبت به فروغ ندارم و به نظرم آخری ها وضعش بد نبوده ان شاء الله»

 

صحبت های رهبر معظم انقلاب را بهانه ای کردیم تا کمی بیشتر راجع به پروین اعتصامی بدانیم.

 

پروین در ۲۵ اسفند سال ۱۲۸۵ شمسی ( ۱۷ مارس ۱۹۰۷ میلادی )، در تبریز چشم به جهان گشود و او را درخشنده نامیدند ، و بعدها پدرش تخلص پروین را برای او انتخاب کرد.

 

پدر بزرگ پروین از آشتیان به تبریز می رود و پدر پروین – یوسف آشتیانی معروف به اعتصام الملک آشتیانی – در سال ۱۲۵۳ در تبریز متولد می شود.

مادرش – اختر اعتصامی – دختر میرزا عبدالحسین خان قوم العداله ، از خاندان فتوحی تبریزی ؛ زنی با سواد و با تقوا بود . اختر در سال ۱۳۵۲ شمسی چشم از جهان فرو بست .عبدالحسین ، پدر اختر ، از شاعران اواخر قاجار بود و شوری تخلص داشت .

در سال ۱۲۹۱ شمسی در حالی که پروین ۵ ساله بود ، با خانواده اش از تبریز به تهران آمدند.

 

پدر پروین در علوم ادبی و عربی ، فقه و اصول ، منطق و کلام ، حکمت و تعلیم خط شکسته استاد بود . وی نویسنده و مترجم بود و در آن زمان مجله ادبی بهار را منتشر می نمود . وی در دی ماه سال ۱۳۱۶ شمسی در شصت و سه سالگی ، از دنیا رفت و پروین که با توجه به رابطه عمیقی که با پدرش داشت ، از این حادثه ضربه سختی خورد ، در این باره چنین سرود :

 

پدر آن تیشه که بر خاک تو زد دست اجل تیشه‌ای بود که شد باعث ویرانی من

بنابر این پروین کودکی را در خانه ای ادبی سپری کرد و علوم ادبی در سرشت او جا گرفت ؛ پروین در هشت سالگی ، اشعاری وزن دار می سرود .

پروین تنها دختر خانواده بود و ۴ برادر دیگر نیز داشت یکی از برادرانش ابوالقاسم ، بر اثر ضربه هایی که توسط سارقین به او وارد شد ، دچار مننژیت عفونی شد و در فرانسه درگذشت و در ایران دفن شد . برادر دیگرش ابوالفتح ، در سال ۱۳۷۱ شمسی از دنیا رفت . پروین و همه برادرانش بر اثر توجه پدرشان ، از علم و دانش برخوردار بودند.

 

وی در تمام سفرهای پدرش با او همراه بود.پروین در سال ۱۳۱۵ شمسی ، در زمان ریاست دکتر عیسی صدیق بر دانشسرای عالی ، کارمند کتابخانه دانشسرای عالی شد و در سال ۱۳۱۶ شمسی که محمد رضا پهلوی از این کتابخانه دیدن کرد ، وی معاون کتابخانه بود . وی دعوت رضا شاه را برای معلمی ملکه نپذیرفت.

 

پروین در شانزدهمین روز بهار سال ۱۳۲۰ شمسی ( ۴ آوریل ۱۹۴۱ میلادی ) ، در ۳۵ سالگی بر اثر ابتلا به بیماری حصبه از دینا رفت .آرامگاه پروین در قوم ، در گورستان خانوادگی اوست ؛ وی شعری را در آخر دیوانش آورد که به مناسبت مرگش

سروده و آن را بنا بر گفته خودش ، بر روی سنگ مزارش حک کرده اند:

اختر چرخ ادب پروین است این که خاک سیهش بالین است

سائل فاتحه و یاسین است صاحب آن همه گفتار امروز

خاطری را سبب تسکین است خرم آن کس که در این محنت گاه

 

تحصیلات پروین اعتصامی

معلم اصلی پروین ، پدرش بود . پروین در خدمت پدرش ادبیات فارسی و عربی آموخت .

علاوه بر دانش آموزی از پدرش ، وی در یک مدرسه آمریکایی ( IRAN BETHEL ) هم تحصیل نمود و بنا بر این بر زبان انگلیسی هم به طور کامل تسلط داشت .وی در سال ۱۳۰۳ شمسی از آن جا فارغ التحصیل شد و سپس مدتی در همان مدرسه به تدریس زبان و ادبیات انگلیسی پرداخت.

در آن زمان علامه علی اکبر دهخدا و ملک الشعرای بهار ، در خانه پدر پروین ، جلسه شعر داشتند و به این شکل پروین از محضر آن ها بهره می برد.

 

ازدواج پروین اعتصامی

پروین در ۱۹ تیر ماه سال ۱۳۱۳ شمسی ، با پسر عموی پدرش فضل الله همایون فال ازدواج کرد اما این ازدواج موفق نبود ؛ همسر پروین مدام در شب نشینی و شراب خواری و قمار کردن بود و پروین که در خانه‌ای علمی و ادبی پرورش یافته بود با شرایط جدید سازگاری نداشت .

فضل همایون – همسر پروین – در هنگام ازدواجشان ، رئیس شهربانی کرمان بود و اشکال این مسئله در این بود که روحیه و اخلاق نظامی فضل ، با روح لطیف و آزاد پروین هم خوانی نداشت و هر یک طرز تفکر متفاوتی از دیگری داشتند . به هر حال پروین ۴ ماه پس از ازدواج به همراه همسرش به کرمان رفت .

سر انجام پروین ، با بخشیدن مهریه اش ؛ پس از دو ماه زندگی مشترک در مرداد ماه ۱۳۱۴شمسی از همسرش جدا شد .

پروین راجع به دوران ازدواج خود فقط سه بیت شعر سروده است :

جز سرزنش و بد سری خار چه دیدی ای گل تو ز جمعیت گلزار چه دیدی

جز مشتری سفله به بازار چه دیدی ای لعل دل افروز ، تو با این همه پرتو

غیر از قفس ، ای مرغ گرفتار چه دیدی رفتی به چمن ، لیک قفس گشت نصیب

 

جوایز و افتخارات پروین اعتصامی

وی در اوج شهرت ، مدالی را که رضا شاه برایش فرستاده بود ، نپذیرفت و گفت من که شعری در مدح رضا شاه نسروده ام که مستحق دریافت مدال باشم.

پروین در سال ۱۳۱۵ شمسی ، از سوی وزارت فرهنگ ، یک نشان علمی دریافت نمود و گفت که از من شایسته تر برای دریافت نشان ، بسیارند ؛ و در نتیجه این نشان را نیز پس فرستاد .

 

ویژگی آثار پروین اعتصامی

در چهارده سالگی ، اشعارش منتشر شدند .زبان ساده و نرم و روشن او ، شعرش را متین و دلپذیر می کند . قصاید پروین ، در سبک سنایی و ناصر خسرو است ؛ ملک الشعرای بهار در مقدمه ای که بر دیوان وی نوشته در این باره چنین می گوید :

 

«این دیوان ترکیبی است از دو سبک و شیوهٔ لفظی و معنوی آمیخته با سبکی مستقل، و آن دو یکی شیوه خراسان است خاصه استاد ناصر خسرو قبادیانی و دیگر شیوهٔ شعرای عراق و فارس است به ویژه شیخ مصلح الدین سعدی شیرازی علیه الرحمه و از حیث معانی نیز بین افکار و خیالات حکما و عرفا است، و این جمله با سبک و اسلوب مستقلی که خاص عصر امروزی و بیشتر پیرو تجسم معانی و حقیقت جوئی است ترکیب یافته و شیوه ای بدیع و فاضلانه به وجود آورده است. »

 

هنر پروین در جان بخشی به اشیای بی جان است .

پروین در اشعارش همواره از یتیمان و محرومان و سالخوردگان حمایت می کند. او را باید شاعر تربیت و اخلاق نامید زیرا شعر او از اندیشه عرفانی وی سرچشمه می گیرد . وی همواره از حق و حقوق خود و هم نوعانش دفاع می کند .

 

علامه قزوینی او را خنساء شعرا و رابعه دهر می خواند .

قسمت عمده اشعار پروین به صورت قصه سروده شده است و غالبا به شیوه مناظره است .شیوه مناظره ، در تاثیری که سبک خراسانی بر ادبیات ما گذاشت ، محو شد و کم کم رو به زوال گذاشت اما پس از مدتی نیما یوشیج قبل از پروین ، نمونه هایی از این مناظرات را در چشمه کوچک و روباه و خروس ارائه کرد اما پروین بعد از او ، این نوع اشعار را پیشرفت بسیار داده است .

 

آثار پروین اعتصامی

پروین به تشویق ملک الشعرای بهار دیوان اشعارش را در سال ۱۳۱۵ شمسی توسط چاپخانه مجلس منتشر کرد . 

دیوان وی شامل ۲۴۸ قطعه است که از این تعداد ، ۶۵ تای آن ها مناظرات وی هستند .این مناظرات۱ بین اشخاص ، حیوانات ، اشیاء و گیاهان هستند .

پروین دیدگاه منتقدانه خود را نسبت به اجتماع ، در قالب قطعاتش آورده است .

 

۱.(مُ ظَ رَ یا رِ) [ ع . مناظرة ] (مص ل .) با یکدیگر بحث و گفتگو کردن .

 

با بررسی هایی که از طرف آقای جلال متینی به عمل آمد ، وی دریافت که در ديوان پروين اعتصامي ، طبع دوم، تهران، مهر ۱۳۲۰ ، ابیاتی وجود دارد که در دیوان وی طبع سوم و تيرماه ۱۳۲۳ ، نیستند ! این تغییرات که از طریق ابوالفتح اعتصامي ، برادر پروین ، در اشعارش صورت گرفته اند عبارتند از:

۱ – از قصيده‌ي «گنج عفت» سه بيت مورد نظر را حذف کرده‌است. او نه در مقدمه‌ي کتاب و نه در زيرنويس صفحه‌اي که اين قصيده در آن به چاپ رسيده _ برخلاف سنت جاري _ به حذف اين بيت‌ها در چاپ سوم اشاره‌اي نکرده‌است، تا چا رسد به اين که دليل کار نادرست خود را ذکر کرده‌باشد. مشکل آن است که چون در شصت سال اخير، چاپ دوم ديوان «پروين اعتصامي» بسيار ناياب شده‌ و همه از چاپ‌هاي سوم به بعد ديوان، که توسط «ابوالفتح اعتصامي» به چاپ رسيده‌ و يا چاپ‌هاي ديگر استفاده مي‌کنند، کسي از وجود اين سه بيت مطلقاً اطلاعي ندارد.

علت : چون در آن شرايط، دفاع از رضاشاه و تأييد اقدامات او نوعي خودکشي سياسي به حساب مي‌آمده، «ابوالفتح اعتصامي» ،در درجه‌ي اول شايد براي دفاع از خواهر درگذشته‌اش و در درجه‌ي دوم براي دفاع از شخص خود که ناشر ديوان بوده، اين سه بيت را در چاپ سوم حذف کرده‌است.

۲ _ بعد از اين که اين موضوع روشن گرديد، متوجه شدم «ابوالفتح اعتصامي» عنوان اين قصيده را هم در چاپ‌هاي سوم به بعد، از «گنج عفت» به «زن در ايران» تغيير داده‌است. در حالي که «پروين» به يقين عنوان «گنج عفت» را با توجه به يکي از ابيات اين قصيده «زن چو گنجور است و عفت، گنج و حرص و آز، دزد...» برگزيده، که در آن «عفت» و «گنج»را به کار برده است. 

برادر که پس از مرگ خواهر اين عنوان را هم به دليلي نپسنديده، آن را به «زن در ايران» _ شايد بر اساس کاربرد آن در اولين بيت قصيده: «زن در ايران پيش از اين گويي که ايراني نبود...» _ تغيير داده‌است.

علت : اعمال سلیقه ابوالفتح اعتصامی

۳ _ در چاپ دوم، تعداد قصايد ۴۳ است و در چاپ سوم، ۴۲ عدد. «ابوالفتح اعتصامي» شعر «فرشته‌ي انس» (شماره‌ي ۴۳، چاپ دوم) را در بخش «مثنويات و تمثيلات و قطعات» با شماره‌ي ۱۴۵ ذر چاپ سوم آورده‌است. بدون هيچ اشاره‌اي به جا به جا کردن اين شعر. 

ناگفته نماند که «فرشته‌ي انس»،، با توجه به قافيه دو مصراع بيت اول آن، قصيده نيست و قطعه است. 

پس اگر قرار دادن اين شعر در بخش «مثنويات و ...» چاپ سوم به اين دليل بوده، البته کار درستي بوده‌است. اما معلوم نيست چرا «ابوالفتح اعتصامي» چهار «قطعه»‌ي ديگر را که در بخش «قصايد» طبع دوم، چاپ شده به بخش «مثنويات» منتقل نساخته‌است؟ این چهار قطعه عبارتند از: شماره‌ي ۴ و شماره‌ي ۹ و شماره‌ي ۲۰ و شماره‌ی ۳۶

علت : اعمال سلیقه ابوالفتح اعتصامی

۴ _ در چاپ دوم ديوان، شعر معروف «روزي گذشت پادشهي از گذرگهي/ فرياد شوق بر سر هر کوي و بام خاست» با شماره‌ي ترتيب و عنوان «۲۰۵ – کجروان» چاپ شده‌است و در چاپ سوم با شماره و عنوان«۵۷ - اشک يتيم». در حالي که به نظر مي‌رسد «پروين» با توجه به لفظ «کجروان» در بيت آخر اين قطعه، عنوان شعر خود را برگزيده بوده‌است:

کـــو آن چنـــان کسيکه نرنجــد ز حرف راست پروين به کجروان سخن از راستي چه سود 

 

 

 

ناگفته نماند که «پروين: اين شعر را در صفر سال ۱۳۴۰ هجري قمري در مجله‌ي «بهار» با عنوان «اشک يتيم» چاپ کرده بود ولي در طبع دوم ديوان، عنوان آن را به «کجروان» تغيير داده‌است.

علت : اعمال سلیقه ابوالفتح اعتصامی

 

۵ - در چاپ دوم، شعر «چو رنگ از رخ روز پرواز کرد/ شباهنگ ناليدن آغاز کرد...»، با شماره‌ي تر تيب و عنوان «۱۲۶- شباهنگ» چاپ شده‌است. «پروين» علاوه بر بيت اول که در آن «شباهنگ» را به کار برده، در بيت هفتم نيز همين لفظ را تکرار کرده‌است: «بخفتند مرغان باغ و قفس/ شباهنگ افسانه مي‌گفت و بس...».

«ابوالفتح اعتصامي» نه تنها شماره‌ي ترتيب و عنوان شعر را از «۱۲۶ – شباهنگ» چاپ دوم به «۱۲۹ – شباويز» طبع سوم تغيير داده‌است، بلکه در بيت اول و هفتم آن نيز به جاي «شباهنگ»، «شباويز» به کار برده و به هيچ يک از اين تغييرات در چاپ سوم اشاره‌اي نکرده‌است.

۶ _ ترتيب پنج شعري که با عنوان «آروزها» در طبع دوم چاپ شده، در طبع سوم تغيير داده شده‌است.( آرزوها ۱ - آرزوها ۲ - آرزوها ۳- آرزوها ۴- آرزوها ۵ )

۷ _ شماره‌ي ترتيب و عنوان اين سه شعر نيز تغيير داده شده‌است:

شعر «۶۳ – باد و بروت» چاپ دوم به «بادِ بروت»

شعر «۲۰۱ – يک غزل» چاپ دوم به «۵۶ – از يک غزل»

شعر «۲۰۳ = رنجبر» چاپ دوم به «۶۱ – اي رنجبر»

که به اين تغييرات نيز در چاپ سوم اشاره‌اي نشده‌است.

۸ _ در چاپ دوم، سه بيت زير با شماره ترتيب و عنوان «۲۰۲ – مقطعات و مفردات» بي‌هر گونه زيرنويسي چاپ شده‌است:

جــز سرزنش و بدســري خــار چـــه ديدي اي گـــل تـــو ز جمعيت گلــــزار چـــه ديدي 

جــز مشتري سفلــه بــــه بازار چـــه ديدي اي لعــل دل‌افــــروز تــــو با اين همــه پرتــو 

غيــر از قفس اي مـــرغ گرفتـــار چــه ديدي رفتي بـتـه چمن ليک قفس گشت نصيبت

در حالي که همين سه بيت در چاپ سوم با شماره‌ي ترتيب و عنوان «۲۰۷ – مقطعات و مفردات»، و با اين زيرنويس چاپ شده‌است:

« زبان حال: شاعر، شرح دوره‌ي کوتاه (دو ماه و نيم) زناشويي خود را در اين سه بيت گنجانده‌است.

 

۹ _ در همين قسمتِ «مقطعات و مفردات» در چاپ سوم، شرحي در ذيل دو بيت زير:

 

تا بدانـــد ديو، کـــاين آيينه جاي گــرد نيست ز غبـــار فکـــر بـــاطل پاک بايــــد داشت دل

اين معما گفته نيکوتر که«پروين» مرد نيست مرد پندارند پروين را، چه برخي زاهل فضل 

 

آمده‌است بدين شرح:«... اين رباعي را شاعر براي شناساندن خود و رفع اشتباه از کساني که او را مرد مي‌پنداشتند، گفته...»، که با زيرنويس چاپ دوم اين دو بيت متفاوت است. درضمن توضيح اين موضوع نيز لازم است که اين دو بيت رباعي نيست.

۱۰ _ از نمونه‌هايي که ذکر شد، آشکار است که «ابوالفتح اعتصامي» به طور کلي شماره‌ي ترتيب اشعار را در چاپ سوم و چاپهاي بعدي ديوان، مطلقاً در متن طبع دوم تغييري نمي‌داد و اگر عم به دليلي خود را مجاز مي‌دانسته که در شعر خواهر دست ببرد، بايست در هر مورد در ذيل صفحه‌ي مربوط، توضيح مي‌داد که ضبط چاپ دوم چه بوده‌است.

عدم توجه به اين موضوع حاکي از آن است که وي با الفباي کاري که داوطلبانه به عهده گرفته بوده، آشنا نبوده‌ و مانند کاتبان قرون پيشين به خود حق مي‌داده‌است که در يک متن ادبي به دلخواه خود تغييراتي بدهد. به همين دليل بود که روزي استاد «مجتبي مينوي» در «جشنواره‌ي توس»، در تالار فردوسي دانشکده‌ي ادبيات و علوم انساني دانشگاه فردوسي، فرياد برآورد که همه‌ي کاتبان ما خائن بوده‌اند. چون تني چند به سخنان وي محترمانه اعتراض کردند، پاسخ داد: «اگر کاتبان ما امين بودند، از جمله نسخه‌هاي خطي «شاهنامه فردوسي» که امروز در اختيار داريم، به تفاوت، بين چهل تا شصت هزار بيت نداشتند.» و چنين است وضع ديگر نسخه‌هاي خطي ما.

رایةالهدی ، تارنمای هیئت کربلای بیت المهدی(عج) ، کــــــرج

:: بازدید از این مطلب : 2047
|
امتیاز مطلب : 8
|
تعداد امتیازدهندگان : 2
|
مجموع امتیاز : 2
نویسنده : گمنام
یک شنبه 23 شهريور 1393

محمدمهدی سیار شاعر انقلابی برای رهبر انقلاب اینگونه سروده است که: خبر گرفته‌ای از حال دیده مردم؟/ به چشم‌ها همه این حسرت است: آن قامت.

 

به گزارش فارس، محمدمهدی سیار پس از انتشار تصاویری از رهبر انقلاب که درحال قدم زدن در بیمارستان هستند، شعری سرود و آن را در اختیار خبرگزاری فارس قرار داده است، که در ذیل می‌آید:

 

 

 

شکوه لحظه قدقامت است آن قامت

چو کوه، آینه شوکت است آن قامت

 

نظر به قامت تو مشق ایستادن ماست

 

ستون خیمه این امت است آن قامت

 

دل صنوبری ما و قد سرو شما

 

تمام دلخوشی ملت است آن قامت

 

خبر گرفته‌ای از حال دیده مردم؟

 

به چشم‌ها همه این حسرت است: آن قامت

 

به حکم عشق دلی سربلند خواهد ماند

 

که سرسپرده آن قامت است... آن قامت

رایةالهدی ، تارنمای هیئت کربلای بیت المهدی(عج) ، کــــــرج

:: بازدید از این مطلب : 1916
|
امتیاز مطلب : 7
|
تعداد امتیازدهندگان : 2
|
مجموع امتیاز : 2
نویسنده : گمنام
یک شنبه 23 شهريور 1393

یک روانشناس، افسردگی را، افکار منفی نسبت به خود، آینده و جهان پیرامون دانست و گفت: سبک اسنادی مبتلایان به افسردگی، درونی، کلی و غیرقابل پیش‌بینی است که به درماندگی خودآموخته منجر می‌شود.

 

امیرمحمد شهسوارانی در گفت‌وگو با فارس، با اشاره به اینکه در افسردگی فرد از نظر حالات روانی، احساسی و رفتاری وارد فاز منفی می‌شود، اظهار داشت: در افسردگی شناخت و افکار منفی نسبت به خود، آینده و جهان پیرامون به وجود می‌آید.

 

وی افزود: بخشی از علل افسردگی ژنتیکی است اما عمده‌ترین علل افسردگی رفتاری است و در واقع افسردگی واکنش به ناکامی فرد است.

 

وی ادامه داد: وقتی فرد ناکام می‌شود با انجام رفتارهایی که برای حصول نتیجه است روی می‌آورد که یکی از آنها پرخاشگری است اما وقتی که او نتواند به نتیجه دلخواه خود برسد دچار درماندگی می‌شود و به تدریج این درماندگی آموخته شده و علت اصلی افسردگی او می‌شود.

 

این متخصص حوزه بهداشت روان گفت: این موضوع دو پیامد به همراه دارد یکی بحث ارتباط با محیط است که فرد یاد می‌گیرد که محیط غیرقابل پیش‌بینی و کنترل است و نمی‌تواند پیامد آن را کنترل کند و دوم اینکه سبک‌های اسنادی او به گونه‌ای است که او موارد منفی را به صورت خارج از کنترل کلی و غیرقابل پیش‌بینی تفسیر می‌کند.

 

شهسوارانی تصریح کرد: حالت‌های سبک‌های اسنادی به صورت درونی، بیرونی، کلی، جزئی و پیش‌بینی و عدم پیش‌بینی‌پذیری است.

 

در سبک درونی، فرد مشکلات را به خود ارتباط می‌دهد مثلاً فرد مبتلا به افسردگی موارد مثبت را به خارج از کنترل خود و موارد منفی را به درون خود ارتباط می‌دهد.

 

وی گفت: در حالت کلی، جزئی فرد مبتلا به افسردگی موارد منفی را به صورت کلی تقسیم می‌کند و معتقد است همیشه اوضاع به همین منوال خواهد ماند.

 

وی افزود: در مورد پیش‌بینی و عدم پیش‌بینی پذیری نیز مبتلایان به افسردگی قادر به پیش‌بینی موقعیت‌ها نیستند در حالی که فرد عادی می‌تواند پیش‌بینی و کنترل نسبت به امور زندگی خود داشته باشد، همچنین ترکیب این حالات می‌تواند موجب ویژگی‌هایی مانند آرامش و استرس شود.

 

شهسوارانی با بیان نقش یادگیری در ابتلا به افسردگی، گفت: اگر فردی مدام با سرزنش مواجه شود و در محیطی باشد که نداند چه پیش خواهد آمد دچار عدم پیش‌بینی و کنترل می‌شود.

 

مثلاً در سبک دلبستگی ایمنی دوسوگرا که برخی والدین در مورد فرزندان خود اعمال می‌کنند و بر اساس آن گاهی خوش خلق و گاهی نیز شخصیت خشن دارند. این مسئله موجب سردرگمی کودک می‌شود در این حالت کودک نمی‌تواند پیش‌بینی از رفتار والدین داشته باشد.

 

وی افزود: این رفتار در نهایت احساس منفی را در کودک ایجاد می‌کند، همچنین پیام‌های دو سطحی که بر اساس آن والدین رفتار و گفتارشان متفاوت است موجب عدم پیش‌بینی‌پذیری موقعیت‌ها توسط فرزندان می‌شود.

 

این متخصص حوزه بهداشت روان با اشاره به سبک فرزندپروری سهل‌گیر که امروز در جامعه به ویژه در مورد تک‌فرزندها اعمال می‌شود گفت: در سبک سختگیرانه که به ویژه در مورد تک‌فرزندها اعمال می‌شود کودک با مقاومت و ‌«نه» مواجه نمی‌شود، بنابراین با ورود به محیط‌های اجتماعی ثانویه مانند مدرسه با سرخوردگی مواجه می‌شود، همچنین ممکن است موقع ازدواج از طرف مقابل «نه» بشنود و این موضوع به سرخوردگی و در برخی موارد نیز خودکشی او منجر شود.

 

این روانشناس تأکید کرد: لزوم آموزش‌های پیش از ازدواج برای همسرگزینی و الزام والدین به یادگیری سبک‌های فرزندپروری قبل داشتن فرزند ضروری به نظر می‌رسد زیرا هدف از افزایش جمعیت، افزایش افرادی است که با کوشا و سالم باشند و با آداب اسلامی رشد یابند.

 

وی خاطرنشان کرد: دین مبین اسلام دستورات ضد افسردگی زیادی دارد که باید در قالب آموزش‌های عمومی به جامعه ارائه شود.

رایةالهدی ، تارنمای هیئت کربلای بیت المهدی(عج) ، کــــــرج

:: بازدید از این مطلب : 1883
|
امتیاز مطلب : 2
|
تعداد امتیازدهندگان : 1
|
مجموع امتیاز : 1
نویسنده : گمنام
شنبه 22 شهريور 1393

فتنه‌گران به دنبال تصرف مجلس و فشار برای رفع حصر سران فتنه هستند/ «فتنه‌گران خطر بزرگی نیستند اما به هر حال باید آنها را دفع کرد»

 

 آیت‌الله جنتی در همایش نمایندگان ولی فقیه در استان‌ها در مشهد گفت: این همایش باید ابعاد معنوی داشته باشد چرا که در کنار بارگاه رضوی در حال برگزاری است. ما مشکلاتی در حوزه معنویت و اخلاق داریم، ما دارای نقدهای متعددی در این حوزه‌ها هستیم.

 

به نقل از نسیم، آیت‌الله جنتی گفت: از سال 88 تا به امروز گفته شده که فتنه خط قرمز نظام است و رهبری نیز بارها به این موضوع اشاره کرده‌اند، اما چه طور می‌شود که برخی می‌خواهند از خط قرمز عبور کنند یا احیانا عبور هم کرده‌اند؟ چرا برخی نمی‌فهمند فتنه خط قرمز است؟ برخی تلاش دارند این خط قرمز را بشکنند، به نظر فتنه‌گران در حال حاضر راهشان بار دیگر باز شده، این افراد نقشه‌های بسیار بدی برای کشور دارند.

دبیر شورای نگهبان یادآور شد: یکی از فتنه‌گران اخیرا در جلسه‌‎ای آموزشی بیان کرده که به زودی و با حاصل شدن توافق هسته‌ای مجلس را در دست می‌گیریم و آن زمان، هنگام آزادی موسوی و کروبی است. بنده مستندات این صحبت‌ها را در اختیار دارم.

اینکه برخی بدون هیچ ترسی و علنا و بر خلاف خطوط قرمز رفع حصر فتنه‌گران را مطرح می‌کنند جای سوال است، چرا باید کار به اینجا برسد؟ البته فتنه‌گران خطر بزرگی نیستند اما به هر حال خطر کوچکی نیز نیستند، به هر حال باید این خطر را دفع کرد. دقت کنید که گوش مردم با رسانه‌هاست.

رایةالهدی ، تارنمای هیئت کربلای بیت المهدی(عج) ، کــــــرج

:: بازدید از این مطلب : 1971
|
امتیاز مطلب : 4
|
تعداد امتیازدهندگان : 2
|
مجموع امتیاز : 2
نویسنده : گمنام
شنبه 22 شهريور 1393

 

داریوش ارجمند گفت: بنده رهبر انقلاب را از زمان حضور در مسجد کرامت مشهد می‌شناختم، دوره‌ای که دکتر شریعتی ایشان را معرفی و توصیه کرد بروید و پای صحبت‌های این طلبه جوان بنشینید.

 

به گزارش مشرق، داریوش ارجمند بازیگر سینما، تئاتر و تلویزیون ، درباره دیدار روز گذشته اهالی هنر با مقام معظم رهبری که در بیمارستان انجام شده بود و وی نیز در جمع این هنرمندان حضور داشت، گفت: ایشان در دوره نقاهت بودند و در اتاقی که آقا بستری بودند خیلی از هنرمندان و ورزشکاران حضور داشتند به همین دلیل زمان زیادی برای ایستادن و گفت‌وگو کردن نداشتیم چون موجب خستگی ایشان می‌شد.

وی افزود: به هر حال همه یک به یک به حضور ایشان می‌رفتند و به احوال‌پرسی و روبوسی می‌پرداختند و ایشان خیلی کوتاه از ما می‌پرسیدند که سلامت هستید؟ چه کار می‌کنید؟ اما از آقای جعفر دهقان پرسیدند یک مدتی کار نمی‌کردید؛ کجا بودید که دهقان خیلی تعجب کرد و پس از خروج از اتاق گفت: عجب هوشی دارند آقا.

 

 

داریوش ارجمند در ادامه توضیح داد: جعفر دهقان یک عمل جراحی سنگین داشت و به همین دلیل مدتی کار نمی‌کرد.

بازیگر سریال امام علی خاطرنشان کرد: بنده ایشان را از زمان حضور در مسجد کرامت مشهد و زمانی که نه من موی سفید داشتم و نه ایشان می‌شناختم. در دوره‌ای که آقای دکتر شریعتی ایشان را معرفی کرد که بروید و پای صحبت‌های این طلبه جوان بنشینید. ایشان بنده را خوب می‌شناسند از همان زمان شهر مشهد.

ارجمند خاطرنشان کرد: ایشان از من احوال‌پرسی کردند و آرزوی موفقیت کردند و بنده هم برای ایشان آرزوی سلامتی کردم. من خیلی خوشحال شدم که حال عمومی ایشان خوب است. خدا را شکر رنگ صورتشان به قدری خوب، روشن و درخشان بود که بنده خوشحال شدم. خدا برای مملکت حفظشان کند.

وی در خاتمه گفت: نکته خاص دیگری نبود و من مصلحت نمی‌دیدم که ایشان را وادار به صحبت کنم و ابراز خوشحالی کردند که عمل جراحی‌شان با موفقیت همراه بوده است.

رایةالهدی ، تارنمای هیئت کربلای بیت المهدی(عج) ، کــــــرج

:: بازدید از این مطلب : 1907
|
امتیاز مطلب : 2
|
تعداد امتیازدهندگان : 1
|
مجموع امتیاز : 1
نویسنده : گمنام
شنبه 22 شهريور 1393

جت‌الاسلام جواد زمانی، شاعری که در عیادت جمعی شاعران از رهبر انقلاب حضور داشت، گفت: ما همیشه شنیده‌ایم که وقتی به عیادت بیمار می‌روی باید به او روحیه بدهی اما در این دیدار برعکس، انگار همه آمده بودند تا از ایشان امید بگیرند

به گزارش مشرق، حجت‌الاسلام و المسلمین سیدمحمدجواد زمانی از شعرای انقلاب اسلامی با اشاره به عیادت جمعی از شعرا و اهالی فرهنگ از رهبر معظم انقلاب که عصر روز گذشته انجام شد، اظهار داشت: دیدار دیروز دیدار پرشوری بود. البته هر آدمی در آن لحظه اگر رهبر انقلاب را می‌دید، منقلب می‌شد. این را من در چهره همه می‌دیدم. چون همه ما در طول سال‌های گذشته بر انقلاب اسلامی، عادت داشتیم ایشان را در قامتی ایستاده ببینیم.

 

وی ادامه داد: رهبر انقلاب با وجود اینکه در بستر بودنند، بسیار باروحیه، شاداب و پر نشاط بودند. با دوستان صحبت و حتی شوخی می‌کردند و همین شور و نشاط موجود در ایشان بود که امیدبخش بود.

 

زمانی افزود: ما همیشه شنیده‌ایم که وقتی به عیادت بیمار می‌روی باید به او روحیه بدهی اما در این دیدار برعکس اتفاق افتاد و انگار همه آمده بودند تا امید بگیرند.

 

این شاعر در پایان گفت: حس من این بود که در این عصر جمعه همه آمدند و با دیدن سیمای رهبر انقلاب، از امام زمان (عج) عیدی گرفتند.

رایةالهدی ، تارنمای هیئت کربلای بیت المهدی(عج) ، کــــــرج

:: بازدید از این مطلب : 1966
|
امتیاز مطلب : 3
|
تعداد امتیازدهندگان : 1
|
مجموع امتیاز : 1
نویسنده : گمنام
چهار شنبه 22 مرداد 1393

روز آخر شیشه های داخل حمام را شکستند و محمد را که تمام بدنش زخم و خون و جراحت بود بر روی شیشه ها کشیدند ولی باز هم جز ناله از محمد چیزی بیرون نیامد تنها حرفهای که از محمد توانستند اعتراف بگیرند نام خدا و ائمه اطهار بود و عدنان که خشمگین از این همه مقاومت با فرو کردن یک عدد صابون عراقی که نوعی خاص از صابون بود که به رنگ سبز وب سیار بد بو بود در دهان محمد باعث خفه شدن محمد شد و برای جبران سریعا در خواست کمک کردند ولی محمد دیگر نفس نمی کشید پیکر پاک این شهید عزیز را بر روی سیم خاردار انداختند و عکس گرفتند که بگویند در حال فرار بوده و مجبور شدیم با گلوله بزنیم.

 حسین محمدی مفرد که از غواصان لشکر 5 نصر واحد تخریب در دوران دفاع مقدس است. او در تاریخ 1365/10/04 در عملیات کربلای چهار در سن 14 سالگی در منطقه شلمچه به اسارت نیروهای بعثی دشمن درآمد، به روایت خاطراتی از نحوه شهادت شهید محمد رضائی پرداخته است.

روایت بدین شرح است:

عملیات کربلای 4: درگیری خیلی شدید بود تا آن روز جنگ را از این دریچه ندیده بودم خیلی آتش دشمن زیاد بود جنگ از پشت جعبه شیشه ای تلویزیون با این فرق می کرد.

خیلی متفاوت بود گلوله ها واقعی، خونها واقعی، دشمن واقعی، ترس واقعی، شجاعت واقعی، ایثار واقعی،  شهادت ها واقعی همه چیز واقعی... اینجا سینما نبود که وقتی یک صحنه هیجانی  بود سوت و دست و فریاد بزنند!

 اینجا سوت بود اما سوت خمپاره... دست بود اما قطع شده! هیجان بود اما کنترل شده دو گلوله قبل از ورود به پشت سنگرهای ب شکل به دستم خورد از آب بیرون آمدیم وارد سنگرهای ب شکل شدیم (سنگرهای کمین که به شکل ب بودند. بسیار مهندسی ساخته شده بود ) و درگیری بین ما و دشمن بسیار نزدیک بود آنقدر که چهره های هم را به راحتی میدیدم فرمانده شهید مسلم اعلام کرد بچه ها عملیات لو رفته و ادامه عملیات لازم نیست دستور داده اند که برگردیم نیروهای پشتیبانی نخواهند آمد (ما خط شکن بودیم) اما آنقدر دشمن نیرو در منطقه آورده بود که ما راهی برای برگشت نداشتیم به نوعی در محاصره بودیم چاره ای جز جنگیدن و مقاومت نبود تا راهی برای برگشت پیدا کنیم هر لحظه که می گذشت عزیزی را از دست میدادیم وارد یکی از کانال ها شدیم تیربارچی تانک به سمت کانال تیر میزد. 

نمی دانم با هر گلوله چند نفر زخمی و شهید می شدند ولی خودم از ناحیه گردن گلوله خوردم به علت ضربه وارده و حساس بودن محل اثابت گلوله (و شاید ضعف ایمان) بیهوش شدم نمی دانم چقدر طول کشید تا به هوش آمدم ولی وقتی به هوش آمدم سربازان عراقی را نزدیک خودم دیدم، با خودم گفتم؛ جالب است در عراقی ها هم آدمهای خوبی هستند که به بهشت می آیند فکر می کردم شهید شدم و در بهشت هستم و عراقی ها هم به بهشت آمده اند.

این فکر عجیب زیاد طول نکشید که با دیدن ماشینهای عراقی فهمیدم که هنوز در دنیا هستم چون در بهشت ماشین نیست لااقل ماشین عراقی نیست تلاش کردم تا بلند شوم و به عقب بروم ولی توان حرکت نداشتم.

بر روی زمین چهار دست و پا راه افتادم تا به برادری رسیدم آقای مهدی سبزبان گفت کجا می روی؟ گفتم: می روم داخل کانال تا به عقب بروم گفت کانال را بسته اند و راهی برای رفتن نیست گلوله به پایش خورده بود و از هر دو پا محروم بود گفتم پس چکار کنیم گفت بهتر است در جای مخفی شویم تا فردا نیروهای کمکی بیایند.

داخل اولین سنگر رفتیم و مخفی شدیم طولی نکشید که عراقی ها از حضور ما مطلع شدند و به داخل سنگر آمدند. آقای سبزبان که در مدرسه رضوی استان قدس رضوی درس خوانده بود عربی بلد بود گفت: عراقی ها دارن مشورت می کنند که بیایند داخل یا نبایند.

اجازه بدهیم چون اگر شب اسیر کنند زنده نمی مانیم و خواهند كشت بهتر است تا صبح مقاومت کنیم این شد که با تک تیر زدن و مقاومت تا صبح در سنگر ماندیم صبح عراقی ها وارد سنگر شدند و با کتک زدن اسیرمان کردند ولی عجب مهمان نوازی کردند خدا قسمت نکند اینها را گفتم تا ذهنتان را آماده کنم تا بدانید کربلای 4 چه شرایط و وضعیتی داشت بعد از اسارت وقتی از بیمارستان نظامی که نمیدانم در کدام شهر بود با اتوبوسی که بجای صندلی تخت داشت جهت حمل بیمار به سمت زندان می رفیتم.

در همان اتوبوسی که شهید محمد رضا شفیعی بود محسن میرزائی و... نزدیک یک پادگان نظامی دو اسیر با لباس غواصی سوار اتوبوس شدند یک نفر جلوی اتوبوس نشست و یک نفر هم عقب آمد و کنار من نشست خیلی زود با هم ارتباط برقرار کردیم هر چند که از نظر نظامی کاملا اشکال داشت چون هر کسی که به جمع ما ناشناس می آمد احتمال داشت جاسوس باشد که از طریق منافقین داشت به ما تحمیل می شد ولی چهره این عزیز آنقدر جذاب بود که نیازی به تفکر نداشت این کسی نبود جز شهید بزرگوار شهید محمد رضايي.

پرسیدم از کجا آمدی؟ گفت: من تازه اسیر شدم گفتم: تازه سه روز است که عملیات تمام شده کجا بودی تا الان؟ گفت: در نیزارها مخفی شده بودم ولی دیگر توانم تمام شد و از بی حالی روی آب آمدم و اسیر شدم.

یک گلوله به دست چپ قسمت نزدیک به مچ خورده بود و یک گلوله به بالای ابروی چپ ایشان که کمی داخل رفته بود و در بالای ابرو گیر کرده بود و داخل سر فرو نرفته بود که خود جای تعجب داشت.

چون مدت زیادی در داخل آب بوده و لباس غواصی داشته بود زخم دست ایشان را که با لا زدم دیدم کرمهای سفید روی زخم بود و ترسیدم گفتم اقا محمد این چیه؟ گفت: به علت جراحات و عفونت دستم اینجوری شده است. وقتی به زندان رسیدیم محمد رفت داخل غرفه ای دیگر و دیگر خیلی به هم نزدیک نبودیم ولی در جریان درمانش بودم و گاها زخم هایش را خودم با باندهای که شسته شده بود پانسمان می کردم نمی دانم کار درستی بود یا نه ولی این همه ي کمکی بود که به هم می کردیم و باندها را می شستیم و خشک می کردیم و مجدد استفاده می کردیم .

بعد از این روزهای سخت وارد اردوگاه شدیم و من و محمد رضايي با هم وارد یک حمام شدیم و به اجبار همه لباسهایمان را بیرون کردیم و حمام کردیم محمد به من می گفت: بجای وقت گیری و خجالت از زمان استفاده کن که شاید دیگر حمام و صابون پیدا نکنی که خودت را تمیز کنی... در ضمن هم غسل بکن و هم نظافت من با خودم گفتم این از کجا می داند که دیگر از حمام خبری نیست؟ در هر حال حرفش را گوش کردم و با همان حالت عریان پشت به محمد کردم و کارهای که گفته بود را انجام دادم و از حمام خارج شدیم تا به ما لباس بدهند و بعد از پوشیدن لباس  به گروهای 100 نفری وارد آسایشگاها می شدیم.

پیکر شهیدی که سالم به ایران آمد+تصاویر
اسیر شهید محمد رضایی

من و محمد وارد آسایشگاهی شدیم که رئیس آسایشگاه شخصی به نام ناصر بود که آنقدر بی ایمان و نا متعادل بود که جای گفتنش نیست و از بدترین خاطرات اسارت می باشد. مترجم عرب زبان بود نمی دانم چقدر طول کشید که یک سرباز عراقی وارد آسایشگاه شد و گفت یک نفر بیاید من نمی دانم چه شد که با سرعت از آسایشگاه خارج شدم  و رفتم.

من را وارد آسایشگاه روبرو (7) بردند و گفت تو اینجا باید بمانی با خودم گفتم این چه اشتباهی بود که کردم از محمد جدا شدم ولی خیلی زود فهمیدم دوستانی در این آسایشگاه هستند که سرنوشت اسارت من را آنها تغییر دادند و خدا را شاکرم بابت این همه لطف و محبت چون محمد هم مدت زیادی در آن آسایشگاه نماند و اگر من آنجا می ماندم قطعا اذیت می شدم.

هر روز محمد را در ساعات هوا خوری میدیم هر روز حالش بهتر می شد زخم دستش بهتر شده بود ولی انگشتهای دستش حرکت نداشت روزها می گذشت و کم کم به اسارت و تنهایی های ما افزوده می شد هر روز از روز دیگر  سخت تر چون هر روز دوستی را از دست می دادیم یا بر اثر بیماری یا شکنجه و این بدترین شکنجه بود.

 فقط در ساعاتی که برا ی هواخوری می آمدیم محمد را میدیدم تا آنکه محمد را به بند دیگری بردند و دیگر شاید هر 3 ماه هم از محمد خبری نداشتم و وقتی با خبر شدم که گفتند: یکی از بچه ها از روی نا آگاهی در مورد محمد در یک جمع صحبت کرده وگفته است که محمد از بچه های اطلاعات عملیات است و با توجه به داشتنن اطلاعات تعداد زیادی از فرماندهان ارتش عراق به دست ایشان کشته شده است و شروع کرده به تعریف از محمد که محمد این است و آن است و سه روز من را که زخمی بودم در آب با داشتن یک فین (وسیله کمکی برای غواصی در آب که شبیه پای اردک است)  حمل می کرده تا راهی برای فرار پیدا کند که بعد از سه روز به علت ضعیف شدن دیگر مجبور به تسلیم شدن می شود و کلی حرفهای که نباید بگوید را می گوید.

جاسوسان خبر را به عراقی ها میدهند (باید بدانیم که در واقعیت محمد از بهترین نیروهای اطلاعات عملیات بود که با توجه به استعداد و هوشی که داشت در جلسات توجیحی فرماندهان شرکت می کرد و نقشه های عملیات و منطقه را توضیح می داد.)

آن اسیری که این حرف ها را زده است می برند و با زدن و شکنجه مجبور می کنند که اسم آن شخص را بگوید و محمد رضايي را لو میدهد و محمد روزهای سختش شروع می شود از اینجا چون من در کنار محمد نبودم  کلیه اتفاقات را بر اسا س گفته های شخصی که در تمام مدت شکنجه با محمد بوده بیان می کنم.

خرداد 66 بود

عدنان و علی آمریکایی (سرباز عراقی که لباس آمریکای می پوشید و چهره شبیه به سربازان آمریکای داشت و بسیار قوی  و جسه ای بزرگ داشت و عدنان هم یک ورزشکار که زبان فارسی را کاملا بلد بود و بسیار جلاد بود)، دراردوگاه تکریت 11، آسایشگاه به آسایشگاه دنبال محمد می گشتند.

به آنها خبر داده بودند که محمد رضایی از نیروهای اطلاعات و  عملیات تیپ 21 امام رضا(ع) است. وقتی محمد را پیدا کردند علی آمریکای که قدی بلند و درشت اندام داشت اندام کوچک و ضعیف محمد را که دید خشمگین تر شد چون با توجه به چیزهای که در مورد محمد شنیده بود انتظار داشت یک فرد قوی جسه و بلند قد پیدا کند نه یک نوجوان  لاغر اندام ......

 هر روز می بردند و محمد را با انواع روشها شکنجه می کردند و می گفتند که چه کسانی با تو بودند؟ قرار بود چه کاری بکنید؟ برنامه های شما چه بود و....

با چوب کابل آبجوش برق و چسباندن اتوی داغ به بدنش  ،کشیدن بر روی زمین  با بدن لخت و زخمی بر روی خاک و خورده شیشه  او را شکنجه می دادند ولی محمد آنقدر ایمانش قوی بود که  بهترین راه را که صبر و تحمل بود در پیش گرفته بود تمام بدنش زخم و خون بود کسی با محمد صحبت نمی کرد تنها در آسایشگاه می نشست و محمد اجازه نمی داد کسی به او نزدیک شود محمد می ترسید که هر کس به او نزدیک شود عراقی ها فکر کنند او هم از همراهان او بوده و او را هم شکنجه کنند.

محمد دوست نداشت کسی اذیت شود و روزهای سخت را با تنهایی و درد تحمل می کرد بعد از چند روز شکنجه های سخت باعث شد که عراقی ها خسته شوند و دیگر توان ادامه نداشتند و برای جبران شکست تصمیم به شهادت محمد گرفتند. روز آخر شیشه های داخل حمام را شکستند و محمد را که تمام بدنش زخم و خون و جراحت بود بر روی شیشه ها کشیدند ولی باز هم جز ناله از محمد چیزی بیرون نیامد تنها حرفهای که از محمد توانستند  اعتراف بگیرند نام خدا و ائمه اطهار بود و عدنان که خشمگین از این همه مقاومت با فرو کردن یک عدد صابون عراقی که نوعی خاص از صابون بود که به رنگ سبز وب سیار بد بو بود در دهان محمد باعث خفه شدن محمد شد و برای جبران سریعا در خواست کمک کردند ولی محمد دیگر نفس نمی کشید پیکر پاک این شهید عزیز را بر روی سیم خاردار انداختند و عکس گرفتند که بگویند در حال فرار بوده و مجبور شدیم با گلوله بزنیم.

پیکر شهیدی که سالم به ایران آمد+تصاویر

بعد از جنگ پیکر پاک محمد به ایران انتقال داده شد و در 15 کیلومتری شهر فاروج در بین دو مناره مسجد و حسینه حضرت سجاد علیه السلام دفن شد امید وارم که در سفر بعدی از این مسیر سری هم به مقبره این شهید عزیز بزنید و یادمان باشد که امنیت امروز مدیون ایثار این مردان بزرگ دیروز است.

در مرداد ماه سال 1381 به همراه 22 شهید دیگر  پیکر محمد به ایران آمد جالب است که بگویم پیکر محمد سالم به ایران آمد و مجبور شدند در سردخانه نگهداری کنند.

 روز تشیع جنازه وقتی جنازه محمد به محلی که همان مسجد امام سجاد (ع) بود رسید و بر روی دوش مردم حمل شد لکه های خون بر روی لباس مردم کاملا مشخص بود که از داخل تابوت بیرون زده بود.

 آیا باز هم باید با این همه نشانه  فراموش کنیم که شهدا چه کسانی بودند و چه کردند و در کنار مزار آن شهید عزیز برویم و نگاهی به آن قبر سیاه کوچک نکنیم شاید برای ما عادی شده است  که قبر یک شهید را می بینیم و راحت می گذریم  ولی اگر میدانستیم که شهید محمد رضايي برای افتخار ایرانی و شجاعت ایرانی  تحمل شکنجه کرده است تا بگوید ایرانی می میرد ولی تن به ذلت نمی دهد به آن قبر نگاه بهتری می کردیم اگر بگوید در فلان شهر انسانی هست که با کشیدن دستش بر روی سرمان  10 سال به عمرمان افزوده می شود همه  کارهایمان را رها می کنیم و میرویم اما در مسجد حضرت سجاد (ع) شهیدی است که از بهترین  انسان بهشت است اما بی توجه رد می شویم ... ایا سخت است که در کنار تفریح خودمان تنمان را به قبر سیاه کوچک محمد بمالیم تا متبرک شویم؟

منبع: سایت "تاشهدا"
رایةالهدی ، تارنمای هیئت کربلای بیت المهدی(عج) ، کــــــرج

:: بازدید از این مطلب : 2414
|
امتیاز مطلب : 1
|
تعداد امتیازدهندگان : 1
|
مجموع امتیاز : 1
نویسنده : گمنام
چهار شنبه 22 مرداد 1393

 در چنین روزهایی اما حدود 33 سال قبل، خانواده ای ساده و بی آلایش دو فرزند خود را در یک روز، به انقلاب هدیه کردند. خانواده ای که مادری قهرمان و پدری سخت کوش و البته همسری شیرزن را در خود می دید. شهیدان اکبری سه برادری بودند که دو نفر از آنان به نام‌های علی اصغر و عباس در تیر سال 60 و محمود در مرداد سال 67 به شهادت رسیدند. سایت ساجد در نظر دارد طی چندین گزارش، بخشی از زندگینامه، وصایا و خاطرات خانواده آن شهید را ارائه نماید. در حال حاضر زندگینامه شهید علی اصغر اکبری فرمانده سپاه سردشت را می خوانیم.

فرمانده‌ای که پیکرش توسط ضد انقلاب سوزانده شد/ طعم شیرین شهادت با زبان روزه
شهید علی اصغر اکبری


شهید علی اصغر اکبری در سال 1331 در خانواده‌ای مذهبی در شهرری دیده به جهان گشود. تحصیلاتش را در ششم ابتدایی به پایان رسانید و بعد در یک کارگاه پارچه‌بافی مشغول به کار شد و تمام درآمدش را صرف خانواده می‌کرد. شهید علی اصغر از همان دوران نوجوانی علاقه داشت به هر طریقی به خانواده اش کمک کند. این شهید گرامی در زمان انقلاب نیز خیلی فعال بود و در پخش اعلامیه‌های امام و تکثیر نوارها کمک می‌کرد. در روزهای مهم انقلاب مانند17 شهریور نقش فعالی داشت. بعد از پیروزی انقلاب اسلامی با تشکیل سپاه پاسداران انقلاب اسلامی به عضویت آن درآمد.

 علی اصغر اکبری درسال 56 با دختری از اقوام به نام عشرت ابراهیمی ازدواج کرد و عدم تمایل وی به زندگی تجملاتی و پر زرق و برق از ابتدا مشخص بود. وی مراسم عقد خود را در مسجد مقدس جمکران برگزار نمود و پس از آن نیز به همراه همسر خود راهی زیارت امام علی بن موسی الرضا شد و پس از بازگشت به تهران زندگی خود را آغاز نمود که حاصل آن دو فرزند دختر به نامهای زینب و نفیسه بود.

در سال 58 شهید علی اصغر به همراه مادر گرامیش به مکه معظمه مشرف شد که در آن جا نیز به تبلیغ انقلاب اسلامی می‌پرداخت که به همین دلیل به مدت پنج روز در مکه معظمه در بازداشت بسر برد. بعد از 5 روز که نتوانستند مدرک و دلیل محکمی برای بازداشت وی ارائه کنند او را آزاد کردند. شهید علی اصغر بسیار خوش اخلاق و خوش برخورد بود به طوری که همه اطرافیان ایشان شیفته ایشان می‌شدند. حتی با اهل سنت نیز برخورد بسیار مناسبی داشتند که آنها را هم به طرف خود جذب کرده بودند. هفته‌‌ای یک بار با اهل سنت جلسه داشتند. شهید علی اصغر به خانواده مخصوصا پدر و مادر اهمیت زیادی می‌دادند و حاضر بودند هر کاری را برای پدر و مادر خود انجام دهند.

در پادگان ولی عصر و توحید هم فعالیت می‌کرد و در آنجا کلاس‌های قرآن دایر کرده بود. بعد از پیروزی انقلاب او همچنان به فعالیت‌های خود ادامه داد و همیشه بین قم و تهران در رفت و آمد بود. بعد از تشکیل سپاه پاسداران به عضویت سپاه درآمد و در چند پادگان مختلف به خدمت پرداخت. در سال 59 زمانی که دمکرات‌ها و حزب کوموله در کردستان آشوب به پا کرده بودند به کردستان رفت و به عنوان فرمانده سپاه سردشت در آنجا خدمت کرد. بخشی از وقت خود را نیز به تدریس و تبلیغ قرآن می پرداخت. او به کرات در عملیات‌های مختلف شرکت نمود که چندین بار نیز مجروح گردید. وی در دانشگاه و ستاد برگزاری نماز جمعه نیز فعالیت‌های چشم‌گیری داشت. خلق و خوی و رفتار خواص شهید باعث شد دو برادر دیگرش به نام عباس و محمود را نیز به جبهه کشاند. وقتی که در کردستان بود بارها برای او پیغام می آوردند که دشمن به خونش تشنه است و برای سرش جایزه تعیین کرده‌ است اما شهید علی اصغر در پاسخ می‌گفت: "مگر من یک نفر هستم آنها باید برای سر یک ملت جایزه تعیین کنند."

فرمانده‌ای که پیکرش توسط ضد انقلاب سوزانده شد/ طعم شیرین شهادت با زبان روزه
شهید علی اصغر اکبری - نماز جمعه تهران


این سه برادر همیشه در جبهه بودند. فعالیت‌های سازنده و زحمات بی‌شمار این شهید در جبهه او را به فرماندهی لایق و کارآمد تبدیل کرده بود او به اتفاق دیگر برادران پاسداران توانست چندین بار کردستان را از وجود اشرار و منافقین پاکسازی کند. این فداکاری و دشمن ستیزی باعث شد که دشمن برای سر او جایگزه بگذارد تا اینکه سرانجام در ساعت 9 صبح روز 10/4/60 با زبان روزه و در زمان ریاست جمهوری بنی صدر این شهید به اتفاق دیگر عزیزان پاسدار عملیات گسترده‌ای علیه کوموله و دمکراتها و منافقین منطقه کردستان ترتیب می‌دهند ولی به علت نرسیدن تعمدی مهمات به دستور بنی صدر او به اتفاق 40 تن از همرزمانش و برادر کوچکش عباس در کمین دشمن گرفتار و سپس به درجه رفیع شهادت نائل آمدند و به آرزوی دیرینه خود رسیدند. اما این پایان ماجرا نبود و پیکر شهید به دست دشمن افتاد و آنها به جسم بی جان شهید علی اصغر هم رحم نکردند و آن را ‌سوزاندند. بعد از گذشت 5 روز پیکر پاکش در بیابان‌های سردشت پیدا شد. اینبار جسم علی اصغر در حالی به اتفاق همسر و فرزندانش که با او به کردستان رفته بودند به تهران مراجعت نمود که رمقی نداشت. سرانجام طی مراسم با شکوهی پیکر پاک این شهید بعد از نماز جمعه تشیع و در بهشت زهرا به خاک سپرده می‌شود.

*سایت ساجد

رایةالهدی ، تارنمای هیئت کربلای بیت المهدی(عج) ، کــــــرج

:: بازدید از این مطلب : 2196
|
امتیاز مطلب : 1
|
تعداد امتیازدهندگان : 1
|
مجموع امتیاز : 1
نویسنده : گمنام
چهار شنبه 22 مرداد 1393

حجت‌الاسلام حسين بهجتي با تاكيد بر ظرفيت ويژه تشرف به حرم‌نبوي در ماه نزول قرآن و ضرورت بهره‌گيري از اين فرصت، اولين پند لقمان را صداقت معرفي كرد و گفت: لقمان حكيم مي‌گويد كه با خدا پيمان بستم كه چيزي جز راستي نگويم و بدين طريق راه دورشدن از گناه بر من گشوده شد.

وي افزود: حكمت دوم لقمان امانت‌داري است و اين‌كه همه اعضا و جوارح و نعمات خداوند، نعمت‌هايي نزد ما هستند كه درباره آن‌ها سوال خواهيم شد.

سخنران دعاي كميل صافيه‌الياس حكمت سوم را غنيمت‌شمردن وقت معرفي كرد و درباره حكمت چهارم گفت: گناه‌نكردن با چشم و پاك نگه‌داشتنِ آن، راه بسياري از معاصي را بر انسان مي‌بندد.

وي به حكم پنجم پرداخت و اظهار داشت: پاك نگه‌داشتن زبان از غيبت و ناسزا و بدگويي، امري بسياري ضروري است و هر كس كه بر زبانش غلبه كند، مي‌تواند بر شيطان نيز پيروز شود.

حجت‌الاسلام بهجتي در تشريح ششمين حكمت لقمان حكيم، به‌دست آوردن روزي حلال و نخوردن لقمه حرام را مورد توجه قرار داد و نكاتي را در اين باب ارائه كرد.

پس از آن وي، دقايقي را به ذكر مصيبت خاندان آل‌الله و حضرت امام حسن مجتبی ﴿عليه‌السلام﴾ پرداخت و سپس مداح اهل بيت، حاج محمود تاري در جايگاه قرار گرفت و دعاي پرفيض كميل را قرائت كرد.

همچنين در آخرين جمعه ماه شعبان، زائران ايراني حرم‌نبوي، دعاي ندبه را در هتل‌هاي مدينه‌منوره زمزمه كردند.

در هتل صافيه‌الياس كه شاهد برگزاري يكي از بزرگ‌ترين مراسم دعاي ندبه بود، حاج محمود تاري اجراي برنامه را برعهده داشت.

قرائت دعا و ذكر مصيبت اهل بيت، بخش‌هايي از برنامه اين شاعر و مداح خاندان عصمت و طهارت بود.

 

منبع:حج

رایةالهدی ، تارنمای هیئت کربلای بیت المهدی(عج) ، کــــــرج

:: بازدید از این مطلب : 2290
|
امتیاز مطلب : 5
|
تعداد امتیازدهندگان : 1
|
مجموع امتیاز : 1
نویسنده : گمنام
چهار شنبه 22 مرداد 1393

حجت‌الاسلام قرائتی که بیش از 30 سال به تدرس علوم و معارف قرآنی می‌پردازد سال گذشته در نمایشگاه بین‌المللی قرآن کریم به عنوان محبوب‌ترین چهره قرآنی انتخاب شد بر همین اساس نام «معلم دوست داشتنی قرآن» را برای وی برگزیم و در طرحی با همین عنوان از سال گذشته به بازخوانی بخشی از مطالب ایراد شده در برنامه درس‌هایی از قرآن حجت‌الاسلام قرائتی می‌پردازدیم.

در ادامه بخشی از این مطالب با موضوع «مصرف و میانه‌روی» که در تاریخ 31 فروردین‌ماه 1361 در برنامه درس‌هایی از قرآن ایراد شده است تقدیم مخاطبان می‌شود.

معنای «صراط مستقیم» در قرآن

نکته 1) درباره‌ مصرف اصولاً قرآن می‌گوید: «وَ کَذلِکَ جَعَلْناکُمْ أُمَّةً وَسَطاً»(بقره/143) دین شما، دین وسطی و میانه‌روی است پس باید در همه موارد درست مصرف کرد.

نکته 2) همه‌ ما مأموریم که در نماز بگوییم: «اهْدِنَا الصِّراطَ الْمُسْتَقیمَ»(فاتحه/6) معنای صراط مستقیم این است که نه افراط و نه تفریط باشد.

آیاتی که عمل به آنها بزرگ‌ترین مسائل اقتصادی را حل می‌کند

نکته 3) درباره‌ مصرف به صورت میانه‌روی آیه‌ای داریم که می‌فرماید: «کُلُوا وَ اشْرَبُوا وَ لا تُسْرِفُوا»(اعراف/31) بخورید و بیاشامید ولی اسراف نکنید.

نکته 4) در قرآن داریم: «لا تُسْرِفُوا إِنَّهُ لا یُحِبُّ الْمُسْرِفین»(انعام/141) اسراف نکنید که خداوند اسراف‌کنندگان را دوست ندارد. اگر به همین دو آیه قرآن عمل شود، بزرگ‌ترین مسائل اجتماعی و اقتصادی دنیا حل می‌شود.

کسانی که ولخرجی می‌کنند برادران شیطان هستند

نکته 5) قرآن می‌گوید: «وَ لا تَجْعَلْ یَدَکَ مَغْلُولَةً إِلى‏ عُنُقِکَ وَ لا تَبْسُطْها کُلَّ الْبَسْطِ فَتَقْعُدَ مَلُوماً مَحْسُوراً»(اسراء/29) دست خود را به گردنت بسته مدار (بخل نداشته باش) و آن را به تمامی باز نکن (هر چه داری مده) که سرزنش شده و درمانده برجای بنشینی.

برادران شیطان را بشناسید

نکته 6) «إِنَّ الْمُبَذِّرینَ کانُوا إِخْوانَ الشَّیاطینِ»(اسراء/27) اگر شیطان بزرگ آمریکاست، این‌هایی که تبذیر و ولخرجی می‌کنند «إِخْوانَ الشَّیاطینِ» برادران شیطان و در خط آمریکا هستند.

برای مشاهده متن کامل به اینجا مراجعه کنید

 

منبع:فارس

رایةالهدی ، تارنمای هیئت کربلای بیت المهدی(عج) ، کــــــرج

:: بازدید از این مطلب : 2273
|
امتیاز مطلب : 3
|
تعداد امتیازدهندگان : 1
|
مجموع امتیاز : 1
نویسنده : گمنام
چهار شنبه 22 مرداد 1393
15 شوال مصادف است با سالروز وفات حضرت عبد العظیم حسنی (ع) در سال 252 هـ.ق. . در ادامه زندگی نامه این عالم عارف را می خوانید.

 ولادت
حضرت عبدالعظیم حسنی، در چهارم ربیع الثانی سال 173هجری در شهر مدینه چشم به جهان گشود. ایشان فرزند عبداللّه بن علی، از نوادگان امام حسن مجتبی (ع) بودکه نسبتش با چهار واسطه به آن حضرت می رسید.
عبدالعظیم، از دانشمندان شیعه و از راویان حدیث ائمه ی معصومین (ع) و نیز از چهره های بسیار محبوب و مورد اعتماد، نزد اهل بیت عصمت و طهارت (ع) به شمار می رفت. دوران وی، گر چه عصر حاکمیت عباسیان و ایجاد خفقان و سخت گیری نسبت به شیعیان بوده است، ولی مدافعان دین و حافظان مکتب که روایات امامان را ثبت و نقل می کردند، نقش عمده ای در پاسداری و صیانت از فرهنگ والای اهل بیت (ع) داشتند و این بزرگوار نیز یکی از سنگربانان عقیده ی تابناک تشیع محسوب می شودکه درحفظ و انتشار سخنان ائمه ی اطهار، سخت کوشا بود و ستایشهای فراوان ائمه (ع) از وی نشان دهنده ی شخصیت والای علمی و معنوی وی می باشد.
ادب نسبت به ساحت ائمه (ع)
«شیخ محمّد شریف رازی» در کتاب خود، پیرامون ادب حضرت عبدالعظیم نسبت به ساحت ائمه ی معصومین (ع) چنین می نویسد: «رفتار و عادت کریمانه ی حضرت عبدالعظیم (ع) این بود که هر وقت وارد مجلس حضرت امام جواد (ع) یا امام هادی (ع) می شد، با کمال ادب و خضوع و غایت حیا و تواضع، در حالی که دست های خود را از ردا بیرون آورده بود، با کمال ادب به محضر آن امامان سلام عرض می کرد و امام پس از جواب سلام، او را نزدیک خود می خواند و در کنار خویش می نشاند؛ به حدّی که زانوی مبارکش به زانوی مقدّس امام می چسبید و امام، کاملا از احوال او سؤال می کرد که این موجب حسرت و غبطه ی دیگران می شد.»
محمّد شریف رازی در ادامه می نویسد: یکی از جنبه های احترام و تعظیم های امام جواد (ع) و امام هادی (ع) به جناب عبدالعظیم حسنی این بود که هیچ وقت اورا به نام نمی خواندند و پیوسته حضرتش را با کنیه اش - که «ابوالقاسم» بود- خطاب می نمودند و علمای ادب می گویند که کنیه برای تعظیم و تکریم و احترام، وضع شده است؛(2) لذا به خوبی فهمیده می شود که حضرات ائمه ی معصومین (ع) تا چه حدّی برای جناب عبدالعظیم، احترام قائل بوده اند و اینها چیزی جز این نیست که تقوا، ورع و علم توأم با عمل عبدالعظیم، باعث شده است که محبوبیت خاصی نزد امامان معصوم بیابد.
مقام و منزلت عبدالعظیم از زبان معصومین (ع)
شیخ صدوق در کتاب «کمال الدین» می نویسد: «وقتی که حضرت عبدالعظیم (ع) خدمت امام هادی (ع) مشرف شد و عقاید خود را اظهار نمود، امام فرمود: تو از دوستان حقیقی ما هستی.»
و نیز مؤلف کتاب «جنة النعیم» می گوید: «شخصی به نام ابا حماد رازی - از شیعیان و موالیان شهر ری - با وجود مشکلات آن زمان به سامراء رفت و خدمت امام زمانش حضرت علی النقی (ع) رسید و مسائلی را پرسید. امام، ضمن پاسخ به مسائل او، فرمود:
«ای ابا حماد! هرگاه مشکلی از امور دینی برایت پیش آمد، جواب مشکل خود را از عبدالعظیم حسنی بخواه و سلام مرا به او برسان.»
عبدالعظیم در کلام علمای اسلام
سیّد جلیل القدر، حضرت عبدالعظیم حسنی، در میان فرزندان ائمه ی هدی (ع) از مقام و منزلت والایی برخوردار است که غالب دانشمندان و نوابغ عالم اسلام، هر کدام به نوبه ی خود، با عباراتی بدیع و بیاناتی لطیف، او را ستایش کرده اند؛ که بیان برخی از آنها در این جا جالب توجه بوده، موجب معرفت بیشتر به آن حضرت می گردد:
- شیخ بزرگوار، صدوق می نویسد: «حضرت عبدالعظیم (ع)» شخصی خدا پرست، پارسا و پسندیده ی خدا و رسول خدا - صلی اللّه علیه و آله - و مردم بوده است.»
صاحب بن عباد - که یکی از علمای اهل تسنن و وزیر فخر الدوله بوده است - می گوید:
«عبدالعظیم حسنی (ع) مردی با ورع، پارسا و پرهیزگار و دیندار و خدا پرست، معروف به امانت داری و دارای صداقت لهجه، دانای به امور دین و گویای توحید، و عدل بسیار بود. در زمان خودش در علم و ادب و فضل و دانش و تقوا، بعد از امام زمانش، برتمام معاصران خویش برتری داشته، هیچ کس را منزلت او نبوده و به تمام معنا تبعیّت و تقلید از حضرات ائمه (ع) می نمود و در اولاد و احفاد حضرت امام حسن مجتبی (ع) کسی به قدر مرتبه و مقام او نرسیده است.»
نجاشی نیز در کتاب «رجال» خود درباره ی شخصیت حضرت عبدالعظیم می گوید:
«عبدالعظیم (ع) در حال خوف و فرار از خلیفه، وارد شهر ری گردید و در سرداب منزل یکی از شیعیان ساکن شد؛ وی در آن زیر زمین، که مخفی گاه او بود، روزها را روزه می داشت و شب ها را به نماز مشغول می شد.»
درمحضر سه امام
یکی از ویژگی های مهم در زندگی حضرت عبدالعظیم (ع) این بود که توفیق یافت محضر پرفیض سه حجّت الهی را - که عبارتند: از امام رضا، جواد و امام هادی (ع) - درک نماید، از تعالیم آن بزرگواران بهره مند گردد و سخنان و روایات آنان را به نسل های بعد منتقل نماید. وقتی امام رضا (ع) در مدینه به سر می برد، برای حضرت عبدالعظیم (ع) امکان دیدار با حضرتش فراهم بود؛ پس از شهادت آن حضرت، که امامت به امام جواد (ع) رسید، در آن مدت که امام نهم در مدینه بود، این سعادت و توفیق همچنان برای حضرت عبدالعظیم (ع) فراهم بود که با آن حضرت، تماس و دیدار داشته باشد و از دانش آن بزرگوار، بهره گیرد. گاهی نیز سؤالات خود را به صورت نامه از امام می پرسید و جواب مکتوب از امام دریافت می کرد.
سرشارترین و حسّاس ترین مقطع حیات حضرت عبدالعظیم، دوران امام هادی (ع) بود؛ گرچه امام هادی (ع) بخشی از عمر خویش را در یک منطقه ی حفاظت شده ی نظامی و تحت نظر، در «سامرا» گذراند و در آن دوران، امکان ارتباط شیعیان با آن حضرت، کمتر و با مشکلاتی همراه بود؛ امّا عبدالعظیم حسنی (ع) درهمان زمان هم به محضر امام هادی(ع) می رسید و از او رهنمود می گرفت.
علت هجرت به ری
علت مهاجرت حضرت عبدالعظیم (ع) از مدینه به ری و سکونت در غربت را باید در اوضاع سیاسی و اجتماعی آن عصر، جستجو کرد.
خلفای عباسی نسبت به خاندان پیامبر (ص) و شیعیان ائمه (ع) بسیار سخت گیری می کردند. یکی از خشن ترین و بد رفتارترین این خلفا، «متوکل» بود که دوران خلافتش، نه تنها چندین بار مزار سیّدالشهداء (ع) را در کربلا تخریب کرد، بلکه از زیارت قبر آن حضرت نیز جلوگری می نمود. امام هادی (ع) با پنج نفر از خلفای عباسی - از جمله متوکّل - هم عصر بود. متوکّل، برای مصون ماندن از خشم انقلابی مردم مظلوم و جلوگیری از تجمع شیعه بر محور وجود امام هادی (ع) آن حضرت را از مدینه به سامرا برد، تا تمامی فعالیت ها و ارتباطات آن امام را زیر نظر داشته باشد. حتّی چندین بار مأموران خلیفه به خانه ی امام ریختند و با گستاخی تمام، به تفتیش خانه ی آن حضرت پرداختند. وقتی نسبت به امام معصوم، با آن موقعیت حساس، اینگونه برخوردهای تند وجود داشت، درباره ی پیروان آنان و شخصیت های رده ی بعدی، سختگیری و خوف و خطر بیشتری بود.
از آنجا که حضرت عبدالعظیم (ع) بعضاً به خدمت امام هادی (ع) در سامرا می رسید و از محضرش استفاده می نمود، جاسوسان خلیفه ارتباط ایشان را با امام هادی (ع) گزارش نمودند و در پی آن، خلیفه دستور تعقیب و دستگیری وی را صادر کرد و لذا حضرت عبدالعظیم حسنی برای مصون ماندن از خطر خلیفه ی عباسی، خودرا از چشم مأموران پنهان می کرد و در شهرهای مختلف به صورت ناشناس، رفت و آمد می کرد و این وضع ادامه داشت تا اینکه حضرت عبدالعظیم به شهر «ری» رسید و در آنجا قصد اقامت نمود.
حضرت عبدالعظیم در «ری»
حضرت عبدالعظیم به صورت یک مسافر ناشناس، وارد رِی شد و در محله ی «ساربان» در کوی «سکة الحوالی» به منزل یکی از شیعیان رفت. مدتی در زیر زمین آن خانه به سر می برد و مردم از حضورش بی خبر بودند و تنها افراد انگشت شماری از شیعیان او را می شناختند و از حضورش در آن محله، مطلع بودند که آنان هم می کوشیدند که این خبر، فاش نشود تا خطری جان ایشان را تهدید نکند. امّا با گذشت زمان، افراد بیشتری حضرت عبدالعظیم (ع) را می شناختند و به خانه اش رفت و آمد می کردند تا از علوم و روایاتش بهره گیرند وعطر خاندان عصمت را از او ببویند.
غروب خورشید
بنابر قول مشهور، خورشید فروزان ری، حضرت عبدالعظیم حسنی (ع) در پانزدهم شوال 252هجری، غروب کرد و در پی آن شعله ی دیرپای حق و ایمان در آن دیار، فرو خوابید. خبر درگذشت آن بزرگوار، دهان به دهان گشت و مردم شهر، جملگی سیاه پوش شدند و بر در خانه ی آن حضرت صدا به گریه و شیون بلند کردند و پس از آنکه پیکر مطهّر حضرت عبدالعظیم (ع) در میان خیل عظیم مردم تشییع شهر، در آن شهر به خاک سپرده شد.
قرن هاست که حرم با شکوه حضرت عبدالعظیم (ع)، با جلوه ای ملکوتی و معنوی که داشته، کهربای جانهای مشتاق و دلهای پاک بوده است و همواره قلوب اهل معرفت، کبوتر وار برگرد حرمش طواف کرده است. 


منبع:حوزه

رایةالهدی ، تارنمای هیئت کربلای بیت المهدی(عج) ، کــــــرج

:: بازدید از این مطلب : 2331
|
امتیاز مطلب : 2
|
تعداد امتیازدهندگان : 1
|
مجموع امتیاز : 1
نویسنده : گمنام
چهار شنبه 22 مرداد 1393
پانزدهم شوال مصادف با سالروز وفات حضرت عبدالعظیم حسنی است؛ شخصیتی که محضر سه امام معصوم (ع) را درک کرد و در سایه تعالیم امام رضا، جواد الائمه و امام هادی علیهم السلام به مقامی نائل شد که امام دهم به وی فرمود «تو از دوستان حقیقی ما هستی».

عبدالعظیم حسنی(ع) در چهارم ربیع الثانی سال 173هجری در شهر مدینه چشم به جهان گشود. وی فرزند عبدالله بن علی، از نوادگان امام حسن مجتبی (ع) بود که نسبتش با چهار واسطه به آن حضرت می رسید.

شیخ صدوق در کتاب کمال الدین می نویسد: وقتی حضرت عبدالعظیم (ع) خدمت امام هادی (ع) مشرف شد و عقاید خود را اظهار کرد؛ امام فرمود «تو از دوستان حقیقی ما هستی».

روزی امام رضا (ع) به حضرت عبدالعظیم که مورد اعتماد ایشان بوده و توصیه های امام را به شیعیان می رساند؛ فرمود: ای عبدالعظیم! سلام مرا به دوستانم برسان و به آنان بگو که شیطان را به خودشان راه ندهند. آنان را به راست گویی و امانت داری و سکوت و ترک مجادله در کارهای بیهوده و دیدار از همدیگر و توجه به یکدیگر دستور بده. چرا که اینها مایه نزدیک شدن به من است.

علی بن موسی الرضا (ع) افزودند: هرگز خودتان را مشغول دشمنی با یکدیگر نکنید. من با خود پیمان بسته ام که هرکسی چنین کند و یکی از دوستانم را به خشم آورد، از خدا بخواهم که او را در دنیا به شدیدترین صورت عذاب کند و در آخرت نیز چنین کسی را از زیان کاران قرار دهد.

حضرت عبدالعظیم از دانشمندان شیعه و از راویان حدیث ائمه معصومین (ع) وهمچنین از چهره های بسیار محبوب و مورد اعتماد، نزد اهل بیت عصمت و طهارت (ع) به شمار می رفت.

دوران وی گر چه عصر حاکمیت عباسیان و ایجاد خفقان و سخت گیری نسبت به شیعیان بود ولی مدافعان دین و حافظان مکتب که روایات امامان را ثبت و نقل می کردند، نقش عمده ای در پاسداری از فرهنگ والای اهل بیت (ع) داشتند و حضرت عبدالعظیم نیز یکی از سنگربانان عقیده تشیع محسوب می شود که درحفظ و انتشار احادیث، بسیار کوشا بود و ستایش های ائمه (ع) از وی نشان دهنده شخصیت والای علمی و معنوی وی است.

مقام علمی عبدالعظیم به اعتقاد برخی صاحبنظران تا جایی است که از وی به عنوان پایه گذار انقلاب فرهنگی و علمی در ری یاد می کنند.

حجت الاسلام حسن عامری استاد حوزه علمیه حضرت عبدالعظیم گفت: پس از ورود حضرت عبدالعظیم به ری، یک انقلاب بزرگ فرهنگی و علمی ایجاد شد و گرچه به صورت مخفیانه وارد ری شد و کسی از وجود او اطلاع نداشت ولی شاگردان مکتب تشیع به محضر این دانشمند می رسیدند و در همان مدت کم از وجود وی استفاده می کردند.

وی افزود: به جز ورود امام رضا (ع) به توس که بحثی جداگانه را می طلبد، ورود حضرت عبدالعظیم حسنی به ری، وارد شدن «احمد بن موسی(ع)» معروف به شاهچراغ و حضرت معصومه(س) به شهرهای شیراز و قم معنای خاصی دارد و در واقع می توان گفت وجود این سه بزرگوار سبب شروع یک انقلاب شیعی در میان مردم ایران شد.

این استاد حوزه اضافه می کند: گرچه به گفته برخی مورخان، در دوران صفویه زحمات زیادی برای تشیع کشیده شد، اما اصل تشیع در ایران به واسطه مجاهدت ها و تلاش های این سه بزرگوار بوده است و نیز گرچه آنها مدت کمی را در ایران بودند اما برکات وجودی این سه بزرگوار سبب شد که کشور شیعی داشته باشیم که اینک نظر دنیا را به خود جلب کرده است.

هر زمانی که حضرت عبدالعظیم به مجلس حضرت امام جواد (ع) یا امام هادی (ع) حاضر می شد، با کمال ادب و خضوع، در حالی که دست های خود را از ردا بیرون آورده بود، با کمال ادب به محضر آن امامان سلام عرض می کرد و امام پس از جواب سلام، او را نزدیک خود می خواند و در کنار خویش می نشاند؛ به حدی که زانوی مبارکش به زانوی مقدس امام می چسبید و امام، کاملا از احوال او سوال می کرد که این موجب حسرت و غبطه ی دیگران می شد.

یکی از جنبه های احترام و تعظیم های امام جواد (ع) و امام هادی (ع) به جناب عبدالعظیم حسنی این بود که هیچ وقت اورا به نام نمی خواندند و پیوسته حضرتش را با کنیه اش یعنی ابوالقاسم خطاب می کردند و از آنجا که کنیه برای تعظیم و تکریم و احترام، وضع شده لذا به خوبی فهمیده می شود که حضرات ائمه معصومین (ع) تا چه حدی برای عبدالعظیم، احترام قائل بوده اند و این تکریم به دلیل تقوا، ورع و علم توام با عمل وی بوده و باعث شده که محبوبیت خاصی نزد امامان معصوم بیابد.

زمانی که امام رضا (ع) در مدینه به سر می برد، این امکان برای حضرت عبدالعظیم (ع) فراهم بود تا به محضر آن حضرت برسد و پس از شهادت آن امام هشتم یعنی در دوران امامت امام جواد (ع) که در مدینه به سر می بردند، این توفیق همچنان برای حضرت عبدالعظیم (ع) فراهم بود تا با آن حضرت دیدار داشته باشد و از دانش آن بزرگوار، بهره گیرد و گاهی نیز سوالات خود را به صورت نامه از امام می پرسید و جواب مکتوب از امام دریافت می کرد.

شاید بتوان گفت سرشارترین و حساس ترین مقطع حیات حضرت عبدالعظیم، دوران امام هادی (ع) بود. گرچه امام دهم (ع) بخشی از عمر خویش را در یک منطقه حفاظت شده نظامی و تحت نظر، در سامرا گذراند و در آن دوران امکان ارتباط شیعیان با آن حضرت، کمتر و با مشکلاتی همراه بود؛ اما عبدالعظیم حسنی (ع) درهمان زمان نیز به محضر امام هادی(ع) می رسید و از او رهنمود می گرفت.

زمانی که این شیفته اهل بیت (ع) در سامرا به خدمت امام هادی (ع) می رسید و از محضرش استفاده می کرد؛ جاسوسان خلیفه ارتباط ایشان را با امام هادی (ع) گزارش نمودند و در پی آن، خلیفه دستور تعقیب و دستگیری وی را صادر کرد و لذا حضرت عبدالعظیم برای مصون ماندن از خطر خلیفه عباسی، خود را از چشم ماموران پنهان می کرد و در شهرهای مختلف به صورت ناشناس، رفت و آمد می کرد و این وضع ادامه داشت تا اینکه به شهر ری رسید.

وی به صورت یک مسافر ناشناس، وارد ری شد و در محله ساربان در کوی «سکه الحوالی» به منزل یکی از شیعیان رفت. مدتی در زیرزمین آن خانه به سر می برد و مردم از حضورش بی خبر بودند و تنها افراد انگشت شماری از شیعیان او را می شناختند و از حضورش در آن محله، مطلع بودند که آنان هم می کوشیدند که این خبر، فاش نشود تا خطری جان ایشان را تهدید نکند اما با گذشت زمان، افراد بیشتری حضرت عبدالعظیم (ع) را می شناختند و به خانه اش رفت و آمد می کردند تا از علوم و روایاتش بهره گیرند.

حضرت عبدالعظیم در این شهر به مشکلات دینی و شرعی مردم رسیدگی می کرد و آنان را از فضل و دانش خود بهره مند می کرد تا این که بنا به نقلی بر اثر بیماری در سن 79 سالگی در پانزدهم شوال 252هجری چشم از جهان فرو بست و در همان محل به خاک سپرده شد؛ محلی که اینک زیارتگاه شیعیان و عاشقان اهل بیت (ع) است. البته برخی معتقدند که این دانشمند شیعه به دست دشمنان به شهادت رسیده است.

حجت الاسلام عامری گفت: برخی معتقدند که وی به شهادت رسیده و اگرچه سندی وجود ندارد که بتوان به طور قاطع اظهارنظر کرد اما با توجه به ویژگی های آن زمان و تحت نظر بودن آن حضرت به نظر می رسد تحریک خلفای عباسی و فشاری که به اهل بیت (ع) وارد می کردند، سبب شد تا عبدالعظیم را در ری شناسایی کرده و تحت فشار قرار دهند و می توان گفت یکی از ادله برای احتمال شهادت آن حضرت همین فشارها بوده است.


منبع:ایرنا

رایةالهدی ، تارنمای هیئت کربلای بیت المهدی(عج) ، کــــــرج

:: بازدید از این مطلب : 2160
|
امتیاز مطلب : 4
|
تعداد امتیازدهندگان : 1
|
مجموع امتیاز : 1
نویسنده : گمنام
چهار شنبه 22 مرداد 1393

 یکی از مواردی که از سال‌های دور در میان برخی خانواده‌ها رواج داشته و همچنان تعداد قابل تأملی از مردم جامعه بر آن اعتقاد و باور دارند، آمدن صبر (عطسه) است به گونه‌ای که شخص بر این باور است که تعداد عطسه‌هایش در برنامه‌های روزمره و یا کاری او بسیار تأثیرگذار است. از این رو در ذیل به توصیه‌های آیت‌الله شهید دستغیب درباره این موضوع را می‌خوانید:

گاه می‌شود انسان برای انجام کاری از خانه بیرون می‌رود و چون می‌ترسد آن کار را فراموش کند، انگشتر خود را برمی‌گرداند به طوری که نگین آن کف دست قرار گیرد یا ریسمانی به انگشت خود می‌بندد به امید اینکه چشمش به وضع انگشتری یا ریسمان بیفتد آن کار به نظرش بیاید و انجام دهد.

البته گرداندن انگشتر یا بستن ریسمان یا گذاشتن علامت، به تنهایی شرک و مضر نیست، چیزی که شرک است تمام امید بدان داشتن در یادآوری آن کار است در حالی که شخص موحد باید در تمام کارها تنها امیدش به خدا باشد هر چند یادآوری فلان کار جزئی باشد و بداند که اگر خدا نخواهد یادش بیاید، گرداندن انگشتر و مانند آن هم موجب یادآوریش نخواهد شد.

اموری که خداوند منشأ و سبب چیزی قرار نداده و بشر از روی وهم و خیال و پندار نادرست خود آن‌ها را سبب مستقل برای بروز خیر یا شر بیند و به پندار نادرست خود ترتیب اثر دهد، این پندار را «تطیّر» گویند که در حقیقت شریک برای خدا قرار داده است؛ مثلاً می‌خواست از روی میزان عقلی کاری را انجام دهد خودش یا دیگری عطسه‌ای کرد، اگر این عطسه را سبب شومی آن کار پنداشت و آن را از این جهت ترک کرد، این همان تطیّر و شرک است.

این پندار غلط طوری شایع شده که بسیاری از مردم نام عطسه را «صبر» گذاشته‌اند و گاهی که کسی عطسه کند، می‌گوید صبر آمد و دنبال این کار نباید رفت در حالی که عطسه عقلاً و شرعاً منشأ هیچ امری نیست، بلی شرعاً نشانه رحمت و عافیت عطسه‌کننده است و نیز شاهد صدق‌گفته‌ای که در آن حال گفته شده یا تصمیمی است که در آن حال گرفته شده بود.

همچنین مانند کسی که اوضاع فلکی و حرکات کواکب را در حوادث مؤثر ببیند و رسیدن به سود و زیان را از آن‌ها شناسد و کاری را که می‌خواهد انجام دهد اگر به پندار خودش یا به گفته دیگری آن ساعت را نحس شمرد و آن کار را ترک نمود، شرک خواهد بود؛ چنانچه اگر بداند سود و زیان به دست توانای آفریدگار است و به وسیله دعا و صدقه از خدا کمک بجوید و به آن کار اقدام نماید توحید است و جز خیر به او چیزی نخواهد رسید.

کسی که تکیه‌اش در اموری که برایش پیش می‌آید غیر خدا باشد، مبتلا به مرتبه‌ای از مراتب شرک است. مؤمن باید تنها تکیه‌اش خدا باشد «یَا مَنْ عَلَیْهِ مُعَوَّلِی»؛ ای خدا که تکیه من بر تو است بنابراین اکثر خلق به مرتبه‌ای از شرک مبتلایند، هر چند گوینده «لا اله الا الله» هم باشند. چنانکه در سوره یوسف تذکر می‌فرماید: «و ایمان نیاوردند بیشتر ایشان مگر اینکه مشرکند.» شرک پنهان، که نمونه‌اش تکیه بر غیر خداست.

یکی از علما مکرر می‌فرمود: حاجت من این است که مشرک نمیرم و به کسانی که برای زیارت عتبات یا حج مشرف می‌شدند، التماس می‌کرد از خدا بخواهید من با شرک نمیرم.

و راستی پاک شدن از شرک پنهان، بسیار سخت است. کارش برسد به جایی که جز به خدا تکیه نداشته باشد و بیم و امیدش منحصرا به خدا باشد. حتی اگر کسی هم به او احسانی کرد، از خدا بخواهد عوضش دهد. اگر کسی او را ناراحت کرد شکایتش را به خدا ببرد «یَا مَنْ إِلَیْهِ شَکَوْتُ أَحْوَالِی یَا رَبِّ» یا مثلاً کارش به جایی برسد که اگر مالک دنیا باشد و صبح کند در حالی که همه از کفش رفته باشد مثل پرکاهی باشد که از دوشش افتاده است. چنانکه مضمون روایت در معرفی مؤمن است.

می‌بینید دلگرمی بچه و بیم و امیدش به مادر است، تقصیر هم ندارد. حد ادراکش فعلاً همین است، اما وقتی نور عقل آمد و فهمید که مادر هم مسخر پروردگار عالم است، خدا او را معین فرموده و مهر فرزند را به دلش افکنده، مهربانی مادر رشحه‌ای است از رحمت خداوند. آن وقت همان وضعی که بچه نسبت به مادر دارد، به مراتب بیشتر نسبت به خداوند پیدا می‌کند.

 

منبع:فارس

رایةالهدی ، تارنمای هیئت کربلای بیت المهدی(عج) ، کــــــرج

:: بازدید از این مطلب : 2330
|
امتیاز مطلب : 1
|
تعداد امتیازدهندگان : 1
|
مجموع امتیاز : 1
نویسنده : گمنام
چهار شنبه 22 مرداد 1393

یکی دیگر از نقاط قوت فرهنگ ایرانی احترام خاصی است که برای بزرگان و سالخوردگان قائل هستیم، بزرگان از جایگاه بسیار بالایی در جامعه ما برخوردار هستند. با استناد به کتاب «سبک زندگی اسلامی ایرانی» به قلم حجت‌الاسلام احمدحسین شریفی این موضوع را بررسی می‌کنیم:

اسلام عزیز هم نسبت به این موضوع حساسیت ویژه‌ای نشان می‌دهد، در بسیاری از مجامع روایی ما باب‌هایی با عنوان «اسْتِحْبَابِ إِجْلَالِ ذِی الشَّیْبَةِ الْمُؤْمِنِ» هست که حاوی روایات فراوانی از رسول اکرم(ص) و سایر ائمه اطهار(ع) در موضوع احترام و اکرام بزرگان و سالخوردگان است.

پیامبر اکرم(ص) هم در سیره عملی خود برای بزرگان و پیران احترام ویژه‌ای قائل بود تا جایی که اجازه نمی‌داد جوان‌ها جلوتر و زودتر از پیران سخن بگویند؛ هم در سخنان خود مطالب بسیاری در این باره بیان کرده‌اند.

آن حضرت در سخنی تکریم و بزرگداشت بزرگان و پیران را از مصادیق تکریم خداوند می‌دانست و می‌فرمود: «مِنْ إِجْلَالِ اللَّهِ إِجْلَالَ الشَّیْخِ الْکَبِیرِ» و جایگاه اجتماعی پیران و بزرگان را همچون جایگاه پیامبران می‌دانست: «الشّیخُ فِی أهلِهِ کَالنَّبی فِی اُمَّتِهِ»، پیرمرد در میان اهلش، همچون پیامبری میان امتش است.

آن حضرت در حدیثی دیگر تکریم پیران را از موجبات در امان ماندن از سختی‌های روز قیامت دانسته، می‌فرماید: «مَنْ وَقَّرَ ذا شَیْبَة فِی الاْسْلامِ أمَّنَهُ اللّهُ مِنْ فَزَعِ یَوْمِ الْقِیامَةِ»، کسی که ریش سفید مسلمانی را (به خاطر پیری‌اش) احترام بگذارد، خداوند او را از سختی‌های روز قیامت در امان نگه می‌دارد.

 

منبع:فارس

رایةالهدی ، تارنمای هیئت کربلای بیت المهدی(عج) ، کــــــرج

:: بازدید از این مطلب : 2266
|
امتیاز مطلب : 4
|
تعداد امتیازدهندگان : 1
|
مجموع امتیاز : 1
نویسنده : گمنام
دو شنبه 20 مرداد 1393

حجت الاسلام والمسلمین عبدالهادی مسعودی دبیر علمی همایش حدیث رضوی در قم از بنیان گذاران موسسه علمی فرهنگی دارالحدیث بوده و هم اکنون ریاست پژوهشکده تفسیر اهل بیت علیهم السلام، دانشکده تفسیر و علوم قرآن و نیز ریاست انجمن حدیث حوزه را عهده دار است.

وی در گفت‌و‌گویی مفصل در راستای تبیین محورهای دومین همایش حدیث رضوی با موضوع «تاثیر زمانه در صدور احادیث رضوی»، به تشریح دوران امامت امام رضا(ع) و فضای صدور احادیث رضوی پرداخته است.

***

ما وقتی به دوره‌های مختلف ائمه نگاه می‌کنیم، متوجه این نکته می‌شویم که شناخت جایگاه مقام امامت در دوره‌های مختلف رو به فزونی است، به طوریکه به تدریج افراد بیشتری با مقام و جایگاه ائمه آشنا می‌شوند و معارف آن را می‌پذیرند. در دوره امام رضا (ع) چه ویژگی‌هایی در بحث از نهاد امامت افزوده شد؟ با توجه به اینکه امام رضا (ع) به صورت آشکار اعلام امامت کردند، آیا در این مورد خصوصیت بارزی وجود دارد؟

ما در دوران امام رضا(ع) با مسئله بسیار آشکار امامت رو‌به‌رو هستیم. چند امام قبل از ایشان، یعنی امام صادق و امام باقر علیهما السلام نزد کسانی که معتقد به امامت آن‌ها نبودند فقط یک شخصیت مذهبی و علمی و فرهنگی به شمار می‌رفتند، ولی در زمان امام رضا (ع) حتی افراد غیر شیعی هم متوجه این مسئله شدند که امام رضا (ع) در قالب یک امام ظاهر شده‌اند. پذیرش ولایت عهدی نیز به این مسئله کمک می‌کرد.

مأمون به این دلیل در ابتدا امامت را به امام رضا (ع) پیشنهاد داد که می‌خواست از شعار اولیه بنی عباس، یعنی «الرضا من آل محمد» با تطبیق بر امام استفاده کند و به ظاهر کار را به دست امام بسپارد و خودش در جایگاه وزیر قرار بگیرد. امروزه هم در برخی رژیم‌های دموکراتیک دنیا رئیس‌جمهور فقط یک اسم است و نخست وزیر همه‌کاره است. مأمون هم می‌خواست با این حیله همه کارها دست خودش باشد، ولی به نام امام تمام شود. امام که متوجه این نکته شده بود پیشنهادش را نپذیرفت؛ ولی خود همین پیشنهاد در جوامع شیعی و غیر شیعی به صورت آشکار و پنهان مردم را متوجه این نکته کرد که اشخاص این چنینی در بنی‌هاشم برای امامت مسلمین بر دیگران برتری دارند، زیرا در دیدگاه مردم وقتی مأمون که خودش داناترین خلیفه بنی‌عباس است این پیشنهاد را به امام می‌دهد، یعنی این مسئله را پذیرفته و قبول دارد؛ ولی امام از روی بزرگواری و تیزبینی و نیز فراست و دوراندیشی آن را نپذیرفت. با این همه لیاقت و شایستگی‌اش در ایشان وجود داشت.

همین نکته سبب می‌شود که ما حتی در پرسش‌های راویان تغییر حالت احساس کنیم. برای مثال نقل شده که وقتی از فضائل امام علی (ع) صحبت می‌شود، مأمون می‌پرسد دلایل حقانیت امام علی چیست؟ امام رضا (ع) در پاسخ او، به آیه مباهله در سوره آل عمران استناد می‌کند که در همین مورد گفت‌وگوی دقیقی هم میان امام و مأمون اتفاق می‌افتد و اگر نیاز شد از آن حرف می‌زنیم. یا راوی دیگری از روایاتی که درباره علم امام هست و گستره زیادی را شامل می‌شود از امام سؤال می‌کند که آیا این‌ها درست است یا نیست. من اینجا یک روایتش را نقل می‌کنم.

فردی به نام احمد بن عمر حلّال به امام رضا (ع) عرض می‌کند: « إِنَّا رُوِّینَا عَنْ أَبِی عَبْدِاللَّهِ أَنَّهُ قَالَ إِنَّ الْأَرْضَ لَا تَبْقَى بِغَیْرِ إِمَامٍ أَوَ تَبْقَى وَ لَا إِمَامَ فِیهَا» او با این سؤال معرفت به اصل امام را یک درجه بالاتر می‌برد. حضرت فرمود: « فَقَالَ مَعَاذَ اللَّهِ لَا تَبْقَى سَاعَةً» یک لحظه‌ هم زمین بدون امام باقی نمی‌ماند. «إِذاً لَسَاخَت‏». یعنی اگر امام نباشد زمین فرو می‌رود.

این درباره اصل امامت بود، حالا راجع به علم امام؛ این روایت در کتاب بحار الانوار بوده که از کتاب «اختصاص» شیخ مفید نقل کرده است. «اختصاص» گرچه منسوب به شیخ مفید است، اما اینطور نیست که همه احادیثش اصل نداشته باشد. فردی به نام «حمزة بن عبدالله» حدیثی به امام رضا (ع) نشان می‌دهد که پشت یک کاغذ نوشته شده است. آن حدیث این بوده: «أَنَّ الدُّنْیَا مُمَثَّلَةٌ لِلْإِمَامِ کَفِلْقَةِ الْجَوْزَةِ». یعنی دنیا اینقدر در علم امام کوچک است که مثل پاره‌ای از گردو به نظر می‌رسد. «فَدَفَعْتُهُ إِلَى أَبِی الْحَسَنِ الرِّضَا ع فَقُلْتُ لَهُ إِنَّ أَصْحَابَنَا رَوَوْا حَدِیثاً مَا أَنْکَرْتُهُ غَیْرَ أَنِّی أُحِبُّ أَنْ أَسْمَعَهُ مِنْکَ قَالَ فَنَظَرَ فِیهِ ثُمَّ طَوَاهُ حَتَّى ظَنَنْتُ قَدْ شَقَّ عَلَیْهِ ثُمَّ قَالَ ع هُوَ حَقٌّ فَحَوِّلْهُ فِی أَدِیم‏».

او به امام می‌گوید که این حدیث را نقل کرده‌اند و من هم نمی‌خواهم آن را انکار کنم، ولی می‌خواهم نظر شما را در مورد آن بدانم. حضرت پاسخ می‌دهد که این حدیث درست است و حتی برو آن را روی پوست بنویس.

از آنجا که ماندگاری پوست بیشتر از کاغذ است، بنابراین سخن امام بدین معناست که این حدیث ارزش دارد که ماندگار شود. به هرحال ما در مورد اصل امامت با این گونه پرسش‌ها رو‌به‌رو هستیم.

امام رضا (ع) مناظره پرمغزی با علمای اهل سنت درباره اصطفای اهل بیت دارند. این مناظره درباره معنای آل و عترت است و اینکه امام رضا (ع) و پدران و فرزندانش در مقایسه با کسانی مانند مأمون به پیامبر نزدیک‌ترند. روش مناظره حضرت جالب و آموزنده است. مأمون از امام سؤال می‌کند که چطور است که فقط شما قوم و خویش پیامبر هستید و ما نیستیم؟ چون عباسیان پسرعموهای پیامبر محسوب می‌شدند. حضرت به طور مستقیم به این سؤال پاسخ نمی‌دهد. ایشان در مقابل، یک سؤال از مأمون می‌پرسد که گویی خیلی هم مرتبط با بحث نیست. او از مأمون می‌پرسد که اگر پیامبر الان بیاید و از دختر توخواستگاری کند، تو دخترت را به او می‌دهی؟ مأمون جواب می‌دهد بله، با کمال رضایت دخترم را به ایشان می‌دهم. امام در جواب می‌گوید که اگر پیامبر به خواستگاری دختر من بیاید به نظر تو من می‌توانم دخترم را به ایشان بدهم؟ با این گفت‌و‌گو مامون متوجه می‌شود که نسبت امام رضا (ع) با پیامبر نسبت پدر و فرزندی است و نسبت وی نسبت قوم و خویشی بسیار دور. امام با این شیوه ذوی‌القربی، آل و عترت را به زیبایی توضیح می‌دهد و کاری می‌کند که امامت شیعی جا بیفتد تا دیگران بفهمند آن چیست.

امام رضا(ع) در دوران خود در جلسات مناظره چه روش و مشی را در پیش می‌گرفتند؟

امام با تمام فرقه‌های برون دینی و درون دینی آن زمان مناظره کرده است. در یکی از این مناظره‌ها، امام بر همه مذاهب اعم از یهودی، زرتشتی و متکلمین فلاسفه غلبه می‌کند و پیروز می‌شود. این مناظره به قدری طولانی می‌شود و حریف‌ها به اندازه‌ای قوی هستند که برخی از یاران امام به ایشان پیشنهاد می‌کنند که مناظره را تمام کند و ادامه ندهد. امام آنها را آرام می‌کند و می‌گوید نترسید من به همه آنها پاسخ می‌دهم؛ سپس می‌فرماید اجازه دهید صحبت و مناظره کنیم تا مأمون بداند چه جایگاه والایی را غصب کرده است. امام با این کار به طور عملی به همه می‌فهماند که امام مسلمانان باید داناترین فرد میان مردم باشد. او باید بتواند با همه فرقه‌ها و فکرها و اندیشه‌ها رو‌به‌رو شود و بر آن‌ها غلبه کند.

امام رضا (ع) بزرگ‌ترین فلاسفه و متکلمین آن زمان را به زانو درآورد که یکی از بزرگ‌ترین آن‌ها عمران صابی است. امام او را مسلمان می‌کند. او جزو صابئین است. آنان از طوایف مذهبی قدیم بودند که دینشان کمتر تحریف شده‌ و به توحید نزدیک‌ هستند و همین هم سبب می‌شود که عمران جذب امام شود. او می‌بیند که امام به همه سؤال‌هایش پاسخ داد و با ادب، توحید و شهادتین را بر زبان جاری می‌کند.

امام این جایگاه والا را به وسیله مناظره‌ها و پرسش و پاسخ‌های علمی کاملاً تثبیت می‌کند. به جز آن شاهد کرامت‌هایی هم از امام هسیتم.

آیا رفع تقیه در این دوره اختصاص به بحث امامت دارد یا در معارف عملی هم هست و می‌توان گفت که در این دوره یک ویرایش حدیثی نسبت به احادیث ائمه پیشین که حدیثشان آمیخته با احادیث تقیه‌ای است اتفاق افتاده است؟

در دوران امامت امام رضا (ع) چند جریان علمی، اجتماعی و فرهنگی وجود دارد که این جریان‌ها در کنار جریان سیاسیِ اختلاف درون عباسی سبب شد امام تقیه را تقریباً در تمام عرصه‌ها کنار بگذارد. نخستین جریان از این جریان‌ها ورود زنادقه است. زنادقه تقریباً از اواخر دوره اموی و اوایل دوره عباسی در جامعه اسلامی تشکیل شدند. در زمان امام رضا (ع) زنادقه نیم قرن بود که در جامعه اسلامی حضور داشتند. حضور آن‌ها به‌علاوه جریانی به نام نهضت ترجمه به وسیله «حنین ابن اسحاق» و تأسیس بیت‌الحکمه و آوردن کتب از یونان و نیز ارتباط مأمون با رومی‌ها و امیران رومی سبب پدید آمدن یک فضای روشنفکری دینی در آن زمان شده بود. یعنی زنادقه شک و تردیدهایی ایجاد کردند و نهضت ترجمه نیز سبب پدید آمدن سؤال‌های ترجمه و کلامی شد.

این فضا ایجاب می‌کرد که امام رضا (ع) در این عرصه حضور پیدا کند و به طور رسمی موضع صریح امامت شیعی را بیان کند. همین دو جریان زنادقه و نهضت ترجمه سبب می‌شود که حکومت و عباسیان احساس نیاز به پاسخ گویی پیدا کنند. از این رو باید دست عالمانی که قدرت مقابله با این جریان را دارند باز بگذارند. در این فضا امام دیگر به تقیه اعتقادی ندارد.

از سویی، یک جریان درون دینی هم موجب می‌شود که امام از تقیه دست بکشد و آن جریان غلات است. جریان غالیان با «مغیره بن سعید» در زمان امام محمد باقر (ع) به طور جدی و رسمی شروع می‌شود و در زمان امام صادق (ع) با ابوالخطاب به اوج خودش می‌رسد و در زمان امام رضا (ع) نیز این اندیشه طرفدار دارد. آن‌ها حتی تا زمان امام هادی (ع) نیز باقی می‌مانند.

در زمان امام رضا (ع) این اندیشه‌ها به شیعه نسبت داده می‌شود؛ کما اینکه تا کنون نیز ادامه دارد و وهّابی‌های بی‌انصاف ما را به غالی بودن متهم می‌کنند. در زمان امامت امام رضا (ع) غالیان چند کار انجام می‌دهند. یکی اینکه احادیثی در رد خلفا و افراد مورد احترام اهل سنت بیان می‌کنند و احادیث دیگری نیز در فضیلت دروغین ائمه یعنی افزون بر فضائل حقیقی‌شان بازگو می‌کنند و شگرد دیگری که ما دراینجا به آن کاری نداریم. امام رضا (ع) در خطاب به «ابراهیم بن ابی محمود» به طور مستقیم در برابر این دو شگرد موضع می‌گیرد.

حتی وقتی به امام می‌گویند که غلات معتقدند امام‌ها مالک همه مردم هستند و مردم همگی کنیز و عبید و برده امامند؛ امام به شدت این اندیشه را رد می‌کند و با یک پاسخ اقناعی می‌فرماید که اگر همه مردم برده ما باشند، ما این همه برده را قرار است به چه کسی بفروشیم؟ زیرا انسان بیشتر از ده خادم که نمی‌خواهد و بقیه را باید بفروشد، چون به دردش نمی‌خورد. این جواب، یک پاسخ اقناعی زیبا است. جریان غلات باعث می‌شود که امام در مسئله صفات الهی، ائمه غلات را انکار کند.

جریان دیگر، جریانی سیاسی است که مأمون با تحویل اولیه خلافت و ولایت عهدی به امام رضا (ع) و نپذیرفتن ایشان در واقع اعلام می‌کند که مرجع فتوایی و عقیدتی من امام رضا (ع) است. سپس نامه می‌نویسد و از ایشان استفتاء می‌خواهد. نامه‌ای از سوی حکومت عباسی به امام رضا (ع) فرستاده می‌شود به این مضمون که شما اصل عقیده مسلمان و اصل وظایف او را برای ما بنویس. متن این نامه موجود است که یکی از رساله‌های امام را تشکیل می‌دهد. امام که دیگر نیازی به تقیه نمی‌دید، در پاسخ اصل عقاید شیعه و وظایف فقهی یک مسلمان را در رساله‌ای بازگو می‌کند. بنابراین در آن برهه، مرجع فکری عقیدتی و نیز مرجع فقهی حکومتی، امام رضا (ع) بوده‌اند.

 

منبع:فارس

رایةالهدی ، تارنمای هیئت کربلای بیت المهدی(عج) ، کــــــرج

:: بازدید از این مطلب : 2266
|
امتیاز مطلب : 4
|
تعداد امتیازدهندگان : 1
|
مجموع امتیاز : 1
نویسنده : گمنام
دو شنبه 20 مرداد 1393

بر اساس آیه 8 سوره منافقون « ولله العزه و لرسوله و للمومنین » عزّت مخصوص خداوند و پیامبرش و مؤمنین است و از این رو در سر تا سر زندگی اولیاء حق و بندگان صالح و مؤمنین هیچ عملی که کمترین شائبه « ذلت » در آن باشد، دیده نمی شود.

یکی از ویژگیهای مهم حضرت زین العابدین علیه السلام نیز عزّت نفس و دوری از هر عملی بود که شائبه «ذلّت» در برابر دیگران داشته باشد.

ابو حمزه ثمالی از امام چهارم نقل می کند که فرمود:« حاضر نیستم در مقابل ذلّت نفس، گران‌ترین شترهای سرخ مو را نیز در اختیار داشته باشم

امام سجاد در هنگام اسارت در چنگال امویان در کربلا و کوفه و کاخ عبیدالله و سفر شام و نزد یزید با پاسخ های کوبنده به آنان و سرفرونیاوردن در برابرشان، اوج عزت نفس انسانی را از خود نشان داده است.


پی نوشت ها:

بحارالانوار، ج 46، ص 100، حدیث 23

کشف الغمه    ج 45، ص 115 الی 117 و ص 167

 منبع:جام

رایةالهدی ، تارنمای هیئت کربلای بیت المهدی(عج) ، کــــــرج

:: بازدید از این مطلب : 2345
|
امتیاز مطلب : 4
|
تعداد امتیازدهندگان : 1
|
مجموع امتیاز : 1
نویسنده : گمنام
دو شنبه 20 مرداد 1393
عبدالوهاب فراتی عضو هیات علمی پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی در پاسخ به پرسش نقش تاریخی آیت‌الله بروجردی در حوزه علمیه قم اظهار داشت:‌ آیت‌الله بروجردی در بازسازی حوزه علمیه قم نقش برجسته‌ای داشته است.

وی افزود: برای بررسی نقش آیت‌الله بروجردی در تحول حوزه علمیه قم باید تحولات قبل از مرجعیت ایشان بررسی شود.

فراتی با اشاره به تاریخچه تاسیس و رونق مجدد حوزه علمیه قم در سال 1300 هجری خورشیدی در زمان آیت‌الله شیخ عبد‌الکریم حائری یزدی تاکید کرد: اما در نتیجه سیاست ضد دینی رضا خان طلاب‌ها جذب سایر نهادها شده‌اند و حوزه علمیه خالی از طلاب جوان شد.

فراتی گفت: بر اساس سیاست ضد دینی رضاخان بسیاری از طلاب از حوزه علمیه خارج شدند و جذب وزارت عدلیه شدند بنابراین حوزه در این سال‌ها به شدت تضعیف شد و هیچ تعاملی با مسائل آنروز زندگی ایرانیان نداشت در واقع یک حوزه نیمه جانی از آن سال‌ها باقی ماند و حتی بعد از رحلت آقای حائری و مرجعیت ثلاثه حوزه نتوانست از رکورد خارج شود.

وی ادامه داد: تا اینکه حوزه به زعامت آیت‌الله بروجردی رسید. آیت‌الله بروجردی توانست نقش تاریخی و مدنی حوزه علمیه را برگرداند و به این ترتیب حوزه علمیه که در حال تضعیف بود دوباره احیا شد.

وی افزود: حاج مهدی سراج و محمدعلی دهکردی از فعالان فرهنگی آن دوره که از نزدیک تحولات حوزه علمیه را در دوره آیت‌الله بروجردی مشاهده کردند تاکید داشتند که با تلاش آیت‌الله بروجردی شاهد نسلی از طلاب جوان هستیم که به نوعی روشن فکری حوزوی نامگذاری می‌شوند.

فراتی ادامه داد: آیت‌الله بروجردی اقتدار علمی را به حوزه علمیه برگرداند. در ضمن اینکه از حمایت اقوام لر و بختیاری برخوردار بود و چنان حوزه علمیه را به اقتدار رساند که محمدرضا شاه نسبت به آیت‌الله بروجردی تواضع می‌کرد حتی زمانی که شاه به دیدار آیت‌الله بروجردی می‌رفت آیت‌الله بروجردی پا نمی‌شد.

وی افزود: بسیار از مورخان بر این عقیده هستند که اگر جنبش فرهنگی آیت الله بروجردی راه‌اندازی کرد شکل نمی‌گرفت نسلی که به جنبش سیاسی امام پیوستند جذب امام نمی‌شد.



منبع:فارس

رایةالهدی ، تارنمای هیئت کربلای بیت المهدی(عج) ، کــــــرج

:: بازدید از این مطلب : 2160
|
امتیاز مطلب : 3
|
تعداد امتیازدهندگان : 1
|
مجموع امتیاز : 1
نویسنده : گمنام
دو شنبه 20 مرداد 1393

آیت‌الله العظمی حاج سیدحسین بروجردی از محضر آخوند خراسانی، علامه یزدی، آقا شریعت اصفهانی کسب فیض کرد و در علوم عقلی و نقلی به اجتهاد دست یافت و خود در ردیف بزرگترین اساتید زمان قرار گرفت، در زمان مرجعیت این بزرگ مرد، ایران با دسیسه‌های داخلی و خارجی مختلفی روبرو بود که ایشان توانست حوزه علمیه مسلمین را هدایت کند. آیت‌الله بروجردی در سن 90 سالگی در سیزدهم شوال 1380 هجری قمری رحلت کرد و در مسجد اعظم قم به خاک سپرده شد.

در ادامه به برخی از زوایای سبک زندگی آیت‌الله سیدحسین بروجردی اشاره می‌شود:

*بیرونی آقا

با توجه به موقعیت علمی و اجتماعی حضرت آیت‌الله بروجردی و آمد و رفت بزرگان و عامه مردم ایشان هیچ‌گاه دستور نمی‌داد، چای که تنها وسیله پذیرایی بود بیاورند، اما در اندرونی دستور می‌فرمود، زیرا که مخارج اندرون از پول شخصی‌اش بود نه از بیت‌المال.

*افطاری و کیسه حنایی رنگ

پول‌های شخصی‌اش را داخل کیسه حنایی که همراه داشت، می‌گذاشت و به این صورت از پول‌‌های بیت‌المال جدا می‌کرد، حاج احمد (خادم ایشان) نقل می‌کرد: دو ساعت به غروب ماه رمضان بود و آقا مشغول وضو گرفتن، به من فرمود: حاج احمد، برای افطار چه چیزی تهیه کرده‌ای؟ جواب دادم: از 14 تومان، 25 قران باقی مانده است.

فرمود: به همان نسبت، برای افطار چیزی تهیه کنید.

عرض کردم: اجازه می‌دهید گوشت تهیه کنم؟

فرمود: فردا که می‌آید، حساب جداگانه‌ای دارد، برای امروز به اندازه 25 ریال چیزی بخر! برای تهیه افطار رفتم، طولی نکشید که صدای آقا بلند شد، وقتی خدمتش رفتم فرمود: حاج احمد بوی کباب می‌آید، شما تهیه کرده‌اید؟

پاسخ دادم. خیر.

فرمود: تحقیق کنید.

گفتم: از خانه همسایه است

دستور داد تا (برای افطار) کاله ‌وش درست کنیم.

آیت‌الله بروجردی هرگز از سهم مبارک امام استفاده نکرد و از درآمد املاکی که داشت، روزگارش را می‌گذراند.

*بوی کبابی که آیت‌الله بروجردی را ناراحت کرد

نوع لباس‌هایش متوسط بود و غذایش به قدری ساده بود که کارکنان درب منزل که اغلب اوقات هم‌سفره حضرت آیت‌الله بودند، حاضر نمی‌شدند از آن غذا بخورند، هر گاه اهل منزل می‌گفتند: برای شما غذای بهتر و مقوی‌تری تهیه کنیم، می‌فرمود: کسی که در بیرونی منزل و پشت خانه‌اش حدود 100 نفر فقیر نشسته‌اند، چگونه غذای لذیذ بخورد؟!

روزی بوی کباب به مشامش رسید، از شدت ناراحتی در حیاط قدم می‌زدند، اما کسی دلیل ناراحتی‌اش را نمی‌دانست، تا اینکه یکی از نزدیکان علت ناراحتی را سؤال کرد، آیت‌الله بروجردی با کمال تأثر فرمود: «اگر در منزل من کباب طبخ شود و بوی آن به مشام فقرایی که در امر معاش خود معطل هستند، برسد، بر آنها چه می‌گذرد؟!

خدمتکار خانه به حضور ایشان آمد و گفت: در خانه کباب نپخته‌ام و این بو از خانه همسایه است.

*واکنش آیت‌الله بروجردی به دو جعبه انار!

هر ماه نزدیک به یک میلیون تومان به دست ایشان تقسیم می‌شد، اما خود همیشه مقید بود از سهم سادات و سهم امام(ع) مصرف نکند، نویسنده «منهاج الدموع» می‌نویسد: سالی از ساوه دو جعبه انار از بابت سهم حضور ایشان آوردم، قبول نفرمودند و پس از اصرار که برگرداندن آن مناسب نیست، فرمودند: من آن‌ها را می‌خرم و وجه آن را از سهم می‌گذارم که به مصرف طلاب برسد و پس از رحلتشان که خواستند به وجوه موجودی نزد ایشان رسیدگی کنند، دیدند مرحوم آیت‌الله بروجردی کیسه‌های گوناگون تهیه کرده‌اند و روی هر یک نوشته شده پول این کیسه متعلق به فلان جهت است که مبادا وجهی به غیر مورد خود مصرف شود.

برای شهریه طلاب و امور خیریه دیگر 150 هزار تومان بدهکار بودند و وصیت کرده بودند که وجوه دست گردانی که گرفته نشده، مربوط به مرجع بعد از من است، نه اینکه ورثه من به آن حقی داشته باشند، وی تا آنجا در سهم مبارک امام (ع) احتیاط می‌کردند که در زمان طولانی مرجعیت خانه مسکونی تهیه نکردند.

*غذای آیت‌الله بروجردی

یکی از نزدیکان آیت‌الله بروجردی می‌گفتند: هرگز غذای خصوصی برای ایشان تهیه نمی‌شد و امر می‌فرمود برای تمام اهل منزل و خدمتکاران یک نوع غذا ترتیب دهند، خدمتکارانش بر سر همان سفره‌ای که ایشان غذا تناول می‌کردند، می‌نشستند.

*معیشت آیت‌الله بروجردی

با اینکه اموال پدری بسیاری داشت، هیچ گاه تغییری در برنامه زندگی و خوراک و پوشاک پیدا نشد، لباس‌هایش همه وطنی و ساده و غذایش اغلب از سبزیجات و لبنیات بود.

 

منبع:فارس

رایةالهدی ، تارنمای هیئت کربلای بیت المهدی(عج) ، کــــــرج

:: بازدید از این مطلب : 2181
|
امتیاز مطلب : 2
|
تعداد امتیازدهندگان : 1
|
مجموع امتیاز : 1
نویسنده : گمنام
دو شنبه 20 مرداد 1393

:بعد از رحلت آیت‌الله حائری مؤسس حوزه علمیه قم در سال 1315 هجری شمسی، حضرات آیات سیدمحمد حجّت، سید محمدتقی خوانساری و سید صدرالدین صدر، مسئولیت اداره حوزه علمیه قم را به عهده گرفتند، در این زمان امام خمینی با کم‌تر از 40 سال سن از چهره‌های سرشناس و مدرّسان به نام حوزه علمیه قم بود.

این سه شخصیت بزرگ دینی که به فقهای ثلاثه شهرت داشتند، تا سال 1324 که آیت‌الله العظمی بروجردی به واسطه عارضه کسالت، از بروجرد به قصد معالجه به تهران عزیمت کرد و سپس برای ادای نذر خود به قم وارد شد، حوزه علمیه قم را اداره کردند تا اینکه پس از ماندگار شدن آیت‌الله بروجردی در قم، مرجع مطلق جهان تشیع شد و حوزه علمیه رونق فوق‌العاد‌ه‌ای یافت.(1)

علیرضا متولّی در کتاب «شهاب سبز» چنین می‌نویسد: حاج آقا روح الله با اینکه خودش فقه و اصول تدریس می‌نمودند و فقیه برجسته‌ای بودند، برای تقویت موقعیت و کلاس‌های آیت‌الله بروجردی، در کلاس‌های ایشان شرکت می‌کردند. آیت‌الله بروجردی هم برای حاج آقا روح‌الله احترام ویژه‌ای قائل بودند و در اکثر مجالس، ایشان را نزد خود جای می‌دادند.(2)

اما با وجود این رابطه صمیمی و پیوند قلبی عمیق، امام خمینی(ره) در تشییع پیکر استادش در روز سیزدهم شوال 1380 هجری قمری (دهم فروردین سال 1340) شرکت نکرد، چرا که آینده‌نگری و هوشمندی ایشان افق‌های پیش رو را می‌دید.

حجت‌الاسلام حاج شیخ محمدرضا توسلی رئیس دفتر حضرت امام(ره) ماجرا را این گونه نقل می‌کند: «بعد از فوت مرحوم آیت‌الله بروجردی درصدد شدیم که در تشییع جنازه آقای بروجردی از امام خمینی رحمة‌الله تجلیل کنیم و به این طریق در عمل بفهمانیم که عده کثیری از طلاب حوزه علمیه طرف‌دار مرجعیت امام هستند. شاگردان مترصد بودند که امام در تشییع جنازه هر جا باشند، اطراف ایشان را بگیرند و سلام و صلوات راه بیندازند و به این طریق ارادت قلبی خودشان را به ایشان ابراز کنند و ایشان را هم به مردم معرفی کنند. متأسفانه هرچه در تشییع جنازه گشتیم، ایشان را پیدا نکردیم. بعد از چند روز معلوم شد که اصلاً امام به تشییع جنازه نیامده بود!

پس از چند روز یکی از آقایان در محضر امام از یکی از دوستان امام شکایت کرد که ایشان به عنوان تجلیل از شما به من توهین کرده است. امام پاسخ فرمود: «من راضی نیستم کسانی که به من علاقه دارند، علاقه‌شان از قلبشان تجاوز کند و آن را ابراز نمایند. هرکسی که به من علاقه دارد، بگذارد در همان محدوده قلبش بماند. کسی برای ریاست من، حتی یک وجب هم قدم برندارد.» بعد این جمله را فرمود: «من که به تشییع جنازه آقای بروجردی رحمةالله نیامدم، برای این نبود که کسالتم آن قدر شدید بود که نمی‌توانستم به تشییع بیایم. نیامدنم برای این بود که دیدم تشییع جنازه تبعاتی دارد، آنجا مسائلی مطرح خواهد شد و من برای خاطر آنکه از آن مسائل دور بمانم و کنار باشم، از تشییع جنازه صرف نظر کردم».

ناگفته نماند که ایشان به آیت‌الله بروجردی خیلی معتقد بود. در همان روزهای فوت ایشان بود که دیدم در یکی از نوشته‌ها امام از ایشان به عنوان آیت‌الله العظمی نام برده بود و همیشه می‌فرمود: «آقای بروجردی رحمة الله برای عالم اسلام و جامعه مدرسین دیوار بلندی بود که فرو ریخت» و خیلی به ایشان علاقه‌مند بود. با وجود این، به تشییع جنازه ایشان حاضر نشد که مبادا برای مرجعیت ایشان اقدامی شود».(2)


پی‌نوشت‌ها:
1- علی دوانی، امام خمینی در آئینه خاطره‌ها، چاپ اول، تهران، نشر مطهّر، 1373، صص14 و 15.
2- علیرضا متولّی، شهاب سبز (حکایت زندگی امام روح الله موسوی خمینی)، چاپ اوّل، تهران، کتاب‌های قاصدک، 1379، صص 35، 36.
3- میرستار مهدی‌زاده، داستان‌های مبارزه با نفس، چاپ اول 1388، قم، ناشر: دفتر عقل نوبت، تهیه‌کننده: مرکز پژوهش‌های اسلامی صدا و سیما.
منبع:فارس

رایةالهدی ، تارنمای هیئت کربلای بیت المهدی(عج) ، کــــــرج

:: بازدید از این مطلب : 2141
|
امتیاز مطلب : 4
|
تعداد امتیازدهندگان : 1
|
مجموع امتیاز : 1
نویسنده : گمنام
دو شنبه 20 مرداد 1393
والی داعش در تکریت پس از دستگیری به خبرنگار شبکه "العراقیه" گفت: "ابو حنیفه امام بدعت در اسلام است، و اهل سنت و شیعیان همگی کافرند، مگر آنکه توبه و با خلیفه ابوبکر بغدادی بیعت کنند."

وی افزود: "سنی ها، شیعیان، مسیحیان، مندائی ها، لیبرالها و ملی گرایان همگی باید بمیرند مگر آنکه با خلیفه مسلمانان بیعت کنند."

سایت خبری "وردنا" به نقل از این تروریست داعشی خاطرنشان کرد: "ما می خواهیم دولت خلافت به پایتختی بغداد ایجاد کنیم."

این تروریست همچنین تأکید کرد که این گروه تروریستی قصد دارد همه حسینیه ها، مساجد و کلیساها را تخریب کند.
 

 منبع:جام

رایةالهدی ، تارنمای هیئت کربلای بیت المهدی(عج) ، کــــــرج

:: بازدید از این مطلب : 1991
|
امتیاز مطلب : 6
|
تعداد امتیازدهندگان : 2
|
مجموع امتیاز : 2
نویسنده : گمنام
دو شنبه 20 مرداد 1393

یک از مسائلی که مطرح است اینکه چرا باید در زمان های خاص نماز بخوانیم؟

پاسخ

حسن بن عبد اللَّه به نقل از پدرش از جدّش حسن بن علی بن ابی طالب علیهما السّلام در ضمن حدیث طولانیکه در بردارنده پرسش های یهود از پیامبر اکرم صلّی اللَّه علیه و آله از امور مهمّ است، روایت نموده که آنان از حضرت صلّی اللَّه علیه و آله از علّت اوقات نمازها پرسیدند به این صورت که یکی از آنان عرض کرد: ای محمّد، مرا از ناحیه خداوند- عزّ و جلّ- خبر ده که علّت وجوب نمازهای پنجگانه در پنج وقت بر امّتت در ساعتهای شبانه روز چیست؟

پیامبر اکرم صلّی اللَّه علیه و آله فرمود: «وقتیکه آفتاب به نقطه زوال می رسد؛ حلقه ای دارد که در آن وارد می شود و هنگامیکه در آن داخل شد؛ وقت ظهر و زوال می شود و همه اشیاء مادون عرش در برابر اسماء و صفات پروردگارم تسبیح می گویند و آن همان ساعتی است که پروردگارم بر من درود و رحمت می فرستد، لذا خداوند- عزّ و جلّ- نمازگزاردن در آن هنگام را بر من و امّتم واجب نموده و فرموده است:أَقِمِ الصَّلاةَ لِدُلُوک الشَّمْسِ إِلی غَسَقِ اللَّیلِ؛ از وقت زوال آفتاب تا تاریکی شب نماز بپا دار.(اسراء، 78) 

و آن همان ساعتی است که جهنّم را در روز قیامت می آورند. پس هر مؤمنی که در آن ساعت موفّق به سجده یا رکوع یا قیام شده باشد؛ خداوند بدن او را بر آتش جهنّم حرام می کند.

و وقت نماز عصر، همان ساعتی است که حضرت آدم علیه السّلام از میوه درخت بهشتی تناول نمود و در نتیجه خداوند او را از بهشت بیرون راند. لذا خداوند به فرزندانش دستور داده که این نماز را تا روزقیامت بخوانند و آن را برای امّت من برگزید و آن نماز از محبوب ترین نمازها در نزد خداوندعزّ و جلّ است و خداوند به من سفارش فرموده که به خصوص آن را از میان دیگر نمازها پاس بدارم.

و وقت نماز مغرب، همان ساعتی است که خداوند توبه حضرت آدم علیه السّلام)را پذیرفت و فاصله بین تناول میوه درخت بهشتی و پذیرش توبه اش، سیصد سال از روزهای دنیا، نسبت به روزهای آخرت بود.که هر روز از آن مانند هزار سال از سالهای دنیا می باشد.یعنی از وقت عصر شرعی تا شام و مغرب می باشد.

پس حضرت آدم علیه السّلام سه رکعت نماز خواند.یک رکعت برای ترک اولی و خطای خود، و یک رکعت به خاطر خطیئه حوّا، و یک رکعت برای توبه اش. لذا خداوندعزّ و جلّ این سه رکعت را بر امّتم واجب فرمود و آن همان ساعتی است که دعا در آن مستجاب می شود. و پروردگارم وعده داده که هر کس از امّتم در آن ساعت دعا کند؛ دعایش را مستجاب نماید و این همان نمازی است که خداوند عزّ و جلّ به من دستور داد و فرمود: فَسُبْحانَ اللَّهِ حِینَ تُمْسُونَ، وَ حِینَ  تُصْبِحُونَ؛ «پاک و منزّه است خداوند هنگامیکه شب می کنید و آن هنگام که صبح می کنید»(روم، 17) 

امّا وقت نماز عشا، به راستی که قبر، تاریکی و ظلمتی دارد و روز قیامت را تاریکی و ظلمتی است. لذا خداوند به من و امّتم دستور داده که این نماز را در این هنگام بخوانیم تا بدین وسیله قبرهای امّتم راروشن و بر پل صراط به آنان نور و روشنایی عنایت شود. هر گامیکه برای خواندن نماز عشا برداشته می شود؛ خداوند بدن صاحب آن گام را بر آتش جهنّم حرام می گرداند و این همان نمازی است که خداوند برای فرستادگان پیش از من برگزیده بود.

و امّا وقت نماز صبح، هنگامیکه خورشید طلوع می کند؛ بر شاخهای شیطان طلوع می کند و خداوندعزّ و جلّ به من دستور داده که نماز صبح را پیش از دمیدن آفتاب و پیش از آنکه کافر آفتاب پرست بر آن سجده می کند؛بخوانم و امّتم برای خدا سجده و کرنش نمایند. و زود خواندن آن در نزد من محبوبتر است و آن همان نمازی است که فرشتگان شب و ملائکه روز آن را مشاهده می کنند.یهودی گفت: راست گفتی ای محمّد.

 

پی نوشت :

ابن طاوس الحلی، سید علی، فلاح السائل، ص 125

 منبع:جام

رایةالهدی ، تارنمای هیئت کربلای بیت المهدی(عج) ، کــــــرج

:: بازدید از این مطلب : 2191
|
امتیاز مطلب : 2
|
تعداد امتیازدهندگان : 1
|
مجموع امتیاز : 1
نویسنده : گمنام
دو شنبه 20 مرداد 1393

تازه‌ترین سخنرانی محمد شجاعی از اساتید حوزه مهدویت با محوریت موضوع «خانواده آسمانی» در مؤسسه فرهنگی هنری منتظران منجی تقدیم علاقه‌مندان می‌شود.

لزوم وحدت و پرهیز از اختلاف از نگاه قرآن و معصومین(ع)

قرآن کریم در آیات متعددی به همگان اعلام می‌دارد که در هنگام رویارویی با اختلافات به خداوند، رسول و صاحبان امر رجوع نموده و از آنها برای حل اختلافات و رفع مشکلات یاری بجویند. اگر همه‌ انسان‌ها از یک مرجع واحد تبعیت کنند، دیگر فرصتی برای به هم خوردن وحدتشان وجود ندارد. تعداد این آیات و روایات بسیار زیاد است که در این مبحث مجالِ برشمردن همه آنها نیست، اما این نکته مهم در تمام این منابع مستتر است؛ رجوع به مراجع تخصصیِ معصوم، حافظ وحدت میان انسانها و مانع تفرقه‌ها، درگیری‌ها و اختلافاتِ میان آنان است.

به حدیث معتبر و مُسنّدِ غدیر توجه کنید؛

«انّی تارکٌ فیکُم الثَّقَلَین، کتاب الله و عترتی، ما إن تمسکتم بهما، لن تضلّوا بَعدی أبدا، لن یفترقا حتی یَردا علیَّ الحوض»

پیامبر اکرم (ص) در این حدیث قرآن و معصومین علیهم‌السلام را به عنوان دو عامل هدایت انسانها معرفی نموده و اعلام می‌دارند که این دو هرگز از یکدیگر جدا نمی‌شوند، تا اینکه به حوض کوثر، بر پیامبر (ص) وارد شوند.

همه‌ اختلافات و انحرافاتِ میان مسلمانان درست از زمانی آغاز شد که آنان به یکی از این دو متمسک شده و دیگری را رها نمودند، حال آن‌که رسولِ خدا (ص) تمسّکِ همزمان به هر دوی این عوامل را عامل سعادت و هدایت انسان‌ها می‌داند. و اساساً منشأ تمام اختلافات سیاسی- علمی، فرهنگی، اقتصادی، اجتماعی، خانوادگی و ... نیز چیزی جز این نیست.

اگر انسان‌ها همواره حرمتِ قرآن و رسول و عترتِ او را نگه می‌داشتند، هرگز جهان اسلام به این حجم عظیم از گرفتاری‌ها، فتنه‌ها، اختلافات مبتلا نمی‌شد.

طبق اصل اصالت تخصص، همه انسان‌ها در تمام طول تاریخ، برای بهره‌برداری از هر سیستمی به سازنده آن سیستم و متخصصینی که از سوی سازنده‌ آن، دارای نمایندگی مجاز است، مراجعه می‌کنند. اما نکته‌ عجیب در این موضوع آن است که همین انسان‌ها، در هنگام برخورد با خودشان به عنوان اشرفِ مخلوقات و در ارتباط با انسان‌های دیگر، به سراغ سازنده و منابع تخصصی اعلام شده از سوی این سازنده نمی‌گردند تا مهارت‌های لازم را برای ارتباط با این موجود پیچیده و عظیم بیاموزند. و اساسِ محاکمه‌ قیامت نیز، چیزی جز اصل اصالت تخصص و عدم مراجعه‌ بشر به منابع تخصصیِ لازم در برخورد با خودِ حقیقیِ‌شان نیست.

امام صادق (ع) می‌فرمایند: «نحن حبل الله الذی قال؛ و اعتصموا بحبل الله جمیعاً و لا تفرقّوا؛ ما آن ریسمان محکم الهی هستیم که خداوند فرمود؛ به ریسمان محکم خداوند چنگ زنید و از آن متفرق نشوید.»

آیا بشر از این منبع تخصصیِ قدرتمند و معتبر الهی، برای تنظیم ارتباطات و کسب مهارت‌های لازم استفاده نموده است؟

گرفتاری‌ها و مشکلات بشر، ریشه‌ای جز عدمِ شناخت معصومین(ع) و مراجعه به آنان ندارد.

اختلاف و درگیری؛ نوعی از عذاب‌های الهی

 

در سوره‌ انعام، آیه 65 خداوند مصادیق انواع عذاب‌ها را برای انسان‌ها، برمی‌شمرد؛

«قُلْ هُوَ الْقَادِرُ عَلَی أَن یَبْعَثَ عَلَیْکُمْ عَذَابًا مِّن فَوْقِکُمْ أَوْ مِن تَحْتِ أَرْجُلِکُمْ أَوْ یَلْبِسَکُمْ شِیَعاً وَیُذِیقَ بَعْضَکُم بَأْسَ بَعْضٍ انظُرْ کَیْفَ نُصَرِّفُ الآیَاتِ لَعَلَّهُمْ یَفْقَهُونَ؛ بگو، خداوند تواناست تا بر شما عذاب و بلایی از آسمان و زمین فرستد و یا شما را به اختلافات و پراکندگی در افکند و بعضی را به عذاب بعضی دیگر گرفتار کند. بنگر چگونه‌ ما آیاتِ خود را به طُرقِ مختلف بیان می‌کنیم باشد که مردم چیزی را درک کنند.»

در این آیه تفرقه به عنوان نوعی از عذاب‌های الهی معرفی شده است. بنابراین تفرقه در هر جایی (خانواده، جامعه، میان کشورها و ملت‌های گوناگون، میان مذاهب و ادیان مختلف و ...) به سبب تولید ناآرامی‌های روانی و آثار متعدد و زیانبارش، خود یکی از عذاب‌های الهی به شمار می‌رود، به‌گونه‌ای که هرگاه مردم از خدا و رسول و اطاعت آنان فاصله گرفتند، حاکمان ظالم بر آنها مسلط شده و تا می‌توانستند بر آنان ستم روا می‌داشتند.

امام باقر(ع)، مفهوم عبارت «یَلْبِسَکُمْ شِیَعاً» را پراکندگی در دین و اَنگ زدن آنان به یکدیگر معرفی می‌کند. و این همان چیزی است که امروزه در جهان به وضوح دیده می‌شود.

سفارش اکید ائمه (ع)، پرهیز از هر گونه اختلاف در میان مسلمانان و حتی میان مسلمانان و مذاهب و ادیان دیگر است.

به طوری که توصیه می‌کنند «با اتکا به کوچکترین نقاط مشترک میان خودتان» از تفرقه و اختلاف جلوگیری کنید.

اما با نهایت تأسف، امروزه شاهد اختلاف روزافزون گروهی از شیعیان و اهل تسنن هستیم، که بسیار جاهلانه و با بی‌توجهی به فرمایشات معصومین علیهم‌السلام به اختلافات و درگیری‌ها دامن زده‌اند.

پرهیز از اختلاف به خاطر حفظ متانت و وقار اسلام

حضرت علی (ع) در ضرورت وحدت فرمایشی دارند که توجهِ عمیق به این سفارش، حتماً انسان را به ترک هر نوع اختلافی (خانوادگی، شغلی، اجتماعی، مذهبی، سیاسی و...) موفق خواهد نمود. لطفاً کمی با دقت بیشتری به این سفارش دل بسپارید:

باید که اسلام و متانتِ آن، شما را از ستمگری و یاوه‌گویی نسبت به یکدیگر باز دارد، و یک سخن و متحد شوید به دین خدا، که هیچ دینی جز آن از کسی پذیرفته نمی‌شود، و به کلمه‌ اخلاص، که جان‌مایه و اساسِ دین است ملتزم شوید.

امیرالمؤمنین (ع) به واسطه‌ی این کلامِ کاملاً سنجیده می‌خواهند قدرتی در انسان‌ها تولید کنند تا به واسطه‌ آن از اختلافات و درگیری‌ها بپرهیزند. اگر کسی به چنین قدرتی دست یابد، به یقین به سرچشمه‌ خیراتِ عظیمی دست یافته است.

و این قدرتِ بازدارنده، همان حرمتِ اسلام، وقار اسلام و آبروی اسلام است. علی (ع) از ما می‌خواهد به خاطر حفظ آبرو و متانت اسلام با یکدیگر درگیر نشده و در موردِ هم، یاوه‌گویی نکنیم. امیرالمؤمنین که خود پرچمدار وحدت در جامعه است، به مردم توصیه می‌کند که به‌خاطر آبروی اسلام در جامعه اختلاف ایجاد نکنید.

ما به حرمت پدر و مادر زمینی خود و حفظ آبروی آنان از بسیاری از کارها پرهیز می‌کنیم. آیا برای حفظ حُرمت اسلام و آبروی خانواده‌ آسمانی‌مان، حاضریم از یاوه‌گویی و اختلاف‌ها دوری کنیم؟

امیرالمؤمنین(ع)، التزام به کلمه‌ اخلاص را نیز محورِ اتحاد میان انسان‌ها می‌داند. اگر همه‌ انسان‌ها به حقیقت «لا اله الا الله» پایبند بوده و دلبرهای محدود را به این اِله بی‌نهایت ترجیح نمی‌دادند، مَحال بود به جنگ و درگیری دچار شوند. حرکت همه‌ انسان‌ها به سمت اِله نامحدود و مشترک، جای هیچ اختلافی را در جوامع بشری باقی نمی‌گذارد.

 

خودشیفتگی، ریشه مشترک تمام اختلافات و درگیری‌ها

تمام انسان‌ها موظفند، روح خویش را از صفتِ دریدن دیگران و حمله‌ به آنان رها و آزاد کنند. اصولاً اختلافات میان انسان‌ها در میان کسانی به درگیری می‌انجامد که بی‌ایمان و یا سست ایمان بوده و تنها خود را با عیوب دیگران مشغول می‌دارند، اما تحمل شنیدن یک عیب از عیوب خود را نیز ندارند. چنین انسان‌هایی را شهوت‌های گوناگون (اقتصادی، فرهنگی، اجتماعی و ...) به گونه‌ای احاطه نموده است که حتی یک ساعت نیز تحملِ تنهایی و خلوتِ با خدا را ندارند و همیشه از خویش به جمع پناه می‌برند، زیرا از روبه رو شدن با خودِ حقیقی‌شان و از تنها ماندنِ با الله می‌هراسند.

اختلافات و درگیری‌های سیاسی، جناحی و... که رسانه‌ها و روزنامه‌ها به آنها دامن می‌زنند، آرامش را از جامعه سلب می‌کند. اما فراموش نکنیم که آرامش و شادی حق طبیعی و مسلّمِ مسلمانان در یک جامعه اسلامی است و اساساً هر نوع اختلافی، این حقِ طبیعی را از جوامع اسلامی خواهد ربود.

اما یک نکته مهم که در تمام اختلافات و درگیری‌ها مشترک است، آن است که ریشه‌ تمام اختلافات، خودخواهی‌ها و خودشیفتگی‌های انسانهاست. جهنم «خود» جهنم بسیار عمیقی است که منشأ تمام ناآرامی‌های انسان‌هاست که در این مبحث، فرصتِ اشاره به مصادیق متعدد آن وجود ندارد.

تمرین برای درمان خودشیفتگی

برای حذف خودشیفتگی از نفس، صرفِ موعظه شنیدن کافی نیست، بلکه، نیاز به تمرین و تلاشِ مستمر و جدی دارد. همانگونه که در جلسات گذشته برای رسیدن به خیال پاک و ارتباط با غیب تمارینی را آموختیم، باید با تمرین‌های مربوط به حذف خودخواهی و خودشیفتگی نیز آشنا شویم.

برای این منظور باید کلام خویش را کنترل کنیم. قبل از اَدای هر سخنی، با خود فکر کنیم که آیا می‌توانیم این جمله را نگوییم؟ آیا واقعاً ایرادِ این کلام ضروری است؟ اگر پاسخمان منفی بود، از گفتنِ آن کلام بپرهیزیم.

با این تمرین، باید هر روزی که می‌گذرد از تعداد کلماتِ مورد استفاده هر روز ما، کاسته گردد. باید کلام خود را به گونه‌ای کنترل کنیم که در هیچ بحثی که ضروری نیست و یا در آن تخصصی نداریم، ورود نکنیم.

«ما یلفظ من قولٍ الاّ لدیه رقیبٌ عتید؛ سخنی بر زبان نیاورده جز آنکه هماندم فرشتگان مراقب و آماده آن را می‌نگارند.» (سوره ق، آیه 18)

طبق این آیه، به محض اَدای کلامی از انسان، فرشته‌های نگهبان آن را ثبت خواهند نمود. پس کمی جدّی‌تر از زبانمان مراقبت کنیم!

جمع‌های خانوادگی باید گرم و پرمحبت باشند، سعی کنیم آن را با مباحث بیهوده و درگیری‌های سیاسی آلوده ننماییم. باید مراقب باشیم تا هرگز یک طرف از طرفینِ دعواها و درگیری‌ها، ما نباشیم!

هرگز فراموش نکنیم که پاسخ بسیاری از کلمات، سکوت است؛ «رُبَّ کلامٍ جوابُهُ السّکوت»

قبل از پاسخ‌ به هر کلامی، ابتدا فکر کنیم که آیا این کلام، واقعاً پاسخی می‌طلبد یا اینکه می‌توان سکوت کرد و چیزی نگفت.

نصف شخصیت یک عاقل «تحمل» و نیم دیگر آن «تغافل» (خود را به غفلت زدن) است. مُچ‌گیری از دیگران، پاسخ دادن به هر کلامی و شرکت کردن در هر مباحثه‌ای نشان‌دهنده‌ی ضعف ایمان انسان است.

خوب است بدانیم که زشت‌ترین چهره‌ی نفس انسان، درست در حالتی است که با دیگران به درگیری و مشاجره می‌پردازد.

حیا کنیم از اینکه، زبانمان، شمشیرِ بُرنده‌ جان دیگران شود.

نافرمانی خداوند = از دست رفتن قدرت و استحکام = اختلاف و تفرقه

«وَأَطِیعُوا اللَّهَ وَرَسُولَهُ وَلَا تَنَازَعُوا فَتَفْشَلُوا وَتَذْهَبَ رِیحُکُمْ ۖ وَاصْبِرُوا ۚ إِنَّ اللَّهَ مَعَ الصَّابِرِینَ؛ و همگی با روح وحدت پیرو فرمان خدا و رسول باشید و هرگز راه اختلاف و تنازع را نپویید، زیرا در اثر تفرقه عظمتِ شما نابود می‌شود (سست می‌شوید) و خاصیت خود را از دست می‌دهید. صبور باشید که خدا همیشه با صابران است». 

توجه به این آیه نشان می‌دهد که اگر انسان‌ها واقعاً مطیع خدا و پیامبرش بودند، این همه اختلاف در میان آنان دیده نمی‌شد، بنابراین اول باید نافرمانیِ خدا و رسول را کرد، تا بتوان به انسان درّنده و درگیر شونده‌ای تبدیل شد.

اختلافات و درگیری‌ها باعث سست شدن و پراکنده شدن شیعیان شد تا جایی که کشته شدن 11 امام را دیدند و حرکتی از خود به خرج ندادند. امروز همین اختلافات شیعیان است که 1180 سال امام زمان «علیه السلام» را در غربت و آوارگی نگه داشته است. کاش به خاطر تنهایی امام زمان هم شده، از کشمکش‌ها و اختلاف‌ها دوری کنیم.

هرگونه نافرمانی خدا و رسول، چه در نظام خانواده و چه در نظام جامعه، سبب عدم استحکام آن خانواده و یا اجتماع می‌شود. به گونه‌ای که این خانواده و یا جامعه خاصیت و قدرت خود را از دست داده و به خوراکِ مناسبی برای دشمنان تبدیل می‌شود.

اتحاد مسلمانان، خنده‌ آسمان را برمی‌انگیزد و تمام مغفرت و رحمتِ خداوند را جلب می‌کند. مسلمانان باید آگاه به زمان خود بوده و موقعیت‌شناس باشند و در هیچ شرایطی اتحاد خویش را از دست ندهند.

امام صادق (ع) می‌فرمایند: «العالمُ بزمانِهِ، لا تهجمُ علیه اللوابث؛ کسی که زمان خود را خوب می‌شناسد، خطرات و انحرافات، هرگز به او هجوم نمی‌آورند.»

خوب است بدانیم که خداوند گناهکارانی را که اهل اتحادِ اجتماعیِ مسلمانان‌اند، می‌آمرزد، اما اهل عبادتی را که به اتحاد اجتماعی مسلمانان احترام نمی‌گذارد، به خواری و ذلّت می‌کشاند.

 

منبع:فارس

رایةالهدی ، تارنمای هیئت کربلای بیت المهدی(عج) ، کــــــرج

:: بازدید از این مطلب : 2147
|
امتیاز مطلب : 1
|
تعداد امتیازدهندگان : 1
|
مجموع امتیاز : 1
نویسنده : گمنام
دو شنبه 20 مرداد 1393

ما دائما رضای خدا را در دعا می‌خواهیم؛ آیا چون هزاران بار وصدها هزار بار دعا کرده‌ایم و رضا و بخشش خدا را خواسته‌ایم، پس حتما باید برسم؟ نه؛ هیچ حتمی وجود ندارد.

حجت‌الاسلام محمدعلی جاودان از اساتید برجسته اخلاق هستند که در طی دوران زندگی و تحصیل حوزویشان از محضر اساتید برجسته‌ای از جمله آیت‌الله حاج آقا مجتبی تهرانی، آیت‌الله خوانساری، آیت‌الله حق‌شناس و علامه عسکری بهره‌مند شده‌اند.

فکر ما باید تصحیح شود

روایت از حضرت باقر (ع) است؛ «قالَ قالَ رَسُولُ الله» ایشان از رسول خدا نقل می‌کند؛ رسول خدا از خدای تبارک و تعالی نقل می کند یعنی حدیث قدسی است؛ خدای تبارک و تعالی فرمود:« لا یَتَّکِلُ العامِلُونَ عَلَی أعمالِهِمُ الَّتی یَعمَلُونَ حالِ ثَوابِی آنهایی که کار می کنند، برای بهره از ثواب من و برای رضای من کار می کنند؛ آنها هیچ وقت بر عملی که انجام می دهند، تکیه نکنند.

«فَإنَّهُم لَوِ اجتَهِدُوا وَ أتعَبُوا أنفُسَهُم» اگر اینها بکوشند و خودشان را به زحمت بیندازند و تمام عمر در عبادت من به زحمت بیفتند، باز هم «كانُوا مُقَصِّرّين» مگر می تواند حق عبادت من را عمل کند؛ یعنی می خواهم بگویم که فکر ما باید تصحیح شود.

یک موجود ضعیف کوچک می‌تواند حق خدای بی‌نهایت را به جا آورد؟

مثلا کسی تمام عمر نمازهایش را به جماعت خوانده است؛ سعی کرده نمازهایش را اول وقت بخواند؛ تا توانسته اینگونه بوده است؛ من طلبکارم؟ نه؛ گفتند اگر تمام عمر هم این کار را کرده باشد، باز مقصر است؛ اگر تمام عمر خودش را به رنج و زحمت انداخته باشد و به عبادت من گذرانده باشد باز هم مقصر است؛ حق عمل نکرده؛ حق عبادت مرا به جا نیاورده است؛ به حق عبادت من نرسیده است.

نمی توانسته برسد؛ ببینید چه کسی می تواند؟ یک موجود ضعیف کوچک می تواند حق خدای بی نهایت را به جا آورد؟ می گوید مگر تو کرامت های مرا نمی خواهی؟ نماز اول وقت خواندی که چه بشود؟ که به رضای من برسی؛ مگر اینگونه نبوده؟ اگر ثواب مرا خواسته باشد، اگر کرامت مرا خواسته باشد، تمام آن عالم کرامت خداست.

در پناه خدا بودن جزء برترین ثواب‌هایی است که یک بنده به آن می‌رسد

من می خواهم به کرامت خدا دست پیدا کنم که زحمت کشیده ام؛ در پناه خدا بودن جزء برترین ثواب هایی است که یک بنده به آن می رسد؛ اگر آن را می خواستی، با این عبادت ها نمی شود؛ قرآن در آیه 133 سوره مبارکه آل عمران می فرماید: «عَرْضُهَا السَّمَاوَاتُ وَالْأَرْضُ» بهشت به پهنای آسمان ها و زمین است؛ سرزمین بهشتی یک نفر به پهنای آسمان ها و زمین است.

می فرماید تو یک چنین چیزی را می خواهی؛ خب انسان از کدام نماز به این می رسد؟ بر فرض تمام روز نماز خواندید؛ چقدر می خوانید؟ اگر اینها اجتهاد کنند، یعنی کوشش کنند و خودشان را به زحمت بیندازند و تمام عمر را در عبادت من صرف کنند، مقصر هستند و به حدی که باید نمی رسند.

«غِيرُ بالِغِينَ فِى عِبادَتِهِم كُنهَ عِبادَتى به کنه» عبادت و به حق عبادت من نمی رسند؛ چرا؟ «فِيما يَطلُبُونَ عِندى مِن كِرامَتى» مگر او کرامت مرا درخواست نمی کند؟ مگر با این بندگی کرامت مرا نمی خواهد؟ کرامت من آنقدر بزرگ است که هرکاری بکنند و همه عالم هم جمع شوند و فرضا عبادت هایشان را به یک نفر هم بدهند نمی شود و او نمی رسد.

به رحمت خداوند دل ببندید نه این که کار نکنید

پس ما چکار کنیم خدایا؟ اگر تمام عمر هم خودمان را بکشیم، لازم نمی شود که یک گناه ما را ببخشی؛ تمام عمر به بندگی بگذرانیم، حق تو را ادا نکرده ایم؛ اگر یک برگ از درخت آن بهشت را بکنند و به ما بدهند، از زحمت تمام عمر ما بیشتر است.

می‌گویند یک عابدی عرض کرد که خدایا من نمی خواهم با فضلت با من رفتار کنی؛ با عدالت با من رفتار کن؛ می گویند یک درخت اناری در کنار غار او بود؛ خب انار هم یک مدت دارد؛ در آن مدت او روزی یک دانه انار از آن درخت می خورد؛ فرمودند خب یک دانه از آن انارها را در یک سوی ترازو بگذار و عبادت هفتاد ساله ات را هم آن سوی ترازو؛ وزن آن انار بیشتر شد.

وقتی به رحمت و فضل من امیدوار شدند، رحمت من شامل حالشان می‌شود

«وَلكِن بِرَحمَتى فَليَثِقُوا» به رحمت من دل ببندند؛ نه اینکه کار نکنندها؛ کار بکنند، اما امیدشان به فضل خدا باشد؛ «وَ إلَى حُسنِ الظَّنِّ بِى لِيَطمَئِنُوا» اگر به من حسن ظن دارند، به آن مطمئن باشند؛ حسن ظن کار می کند؛ دلبستگی به رحمت و فضل خدا کار می‌کند.

«فَإنَّ رَحمَتى عِندَ ذلِكَ تُدرِكهُم» آن وقتی که به رحمت و فضل من امیدوار شدند، آن وقت است که رحمت من شامل حالشان می شود؛ رِضوانى از جانب من است که من او را به رضای خودم می رسانم؛ از رحمت من و از جانب خود من مشمول رضای من می‌شود؛ ما دائما رضای خدا را در دعا می خواهیم؛ آیا چون هزاران بار و صدها هزار بار دعا کرده‌ایم و رضا و بخشش خدا را خواسته ایم، پس حتما باید برسم؟ نه؛ هیچ حتمی وجود ندارد.

باز اگر چیزی شود، مِنّى از جانب خداست؛ رِضوانى از جانب من است که او به رضای من می‌رسد؛ آن وقت مغفرت من شامل حالشان می‌شود؛ همه چیز از جانب من می‌شود؛ «فَإنّى أنَا اللهُ الرَّحمن الرَّحيم وَ بِذلِكَ تَسَمَّيتَ» نام من خدای رحمان و رحیم است؛ او برای شماها کار می‌کند.



منبع:دانشجو
رایةالهدی ، تارنمای هیئت کربلای بیت المهدی(عج) ، کــــــرج

:: بازدید از این مطلب : 2488
|
امتیاز مطلب : 5
|
تعداد امتیازدهندگان : 1
|
مجموع امتیاز : 1
نویسنده : گمنام
دو شنبه 20 مرداد 1393

پایگاه خبری المسله گزارش داد: یک مقام امنیتی در استان صلاح الدین عراق  از سقوط 4 خمپاره در حرم امامین عسکریین خبر داد. تروریست ها هم چنین مسجد جامع موصل را هدف قرار داده بودند.

این پایگاه در خبری در ادامه نوشت: این اقدام تروریستی در هتک حرمت مرقد مطهر باعث تخریب یکی از رواق های حرم انجامید ولی تلفات جانی  به همراه  نداشت.

 

رایةالهدی ، تارنمای هیئت کربلای بیت المهدی(عج) ، کــــــرج

:: بازدید از این مطلب : 1915
|
امتیاز مطلب : 1
|
تعداد امتیازدهندگان : 1
|
مجموع امتیاز : 1
نویسنده : گمنام
دو شنبه 20 مرداد 1393

مال و ثروت چیزی است که خیلی ها مقابلش نقطه ضعف دارند،آنقدر زیاد که حاضرند برای رسیدن به آن هر کاری بکنند ، از حرام خوری گرفته تا قتل و غارت .

خود ما هم ممکن است خیلی حسرت بخوریم که چرا فلان قدر ثروت نداریم ، اگر در معامله ای ضرر کنیم روزها و شب ها غصه میخوریم و خود و دیگران را لعنت می کنیم ، اگر سود ببریم از خوشحالی سرمست می شویم و به طمع می افتیم که بیشتر و بیشتر سود کنیم.

و این ها به خاطر طمع ما نسبت به مال دنیاست ولی نمی دانیم که حرص و طمع دنیا و آخرت ما را به باد می دهد

عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ علیه السلام قَالَ إِنْ أَرَدْتَ أَنْ تَقَرَّ عَینُكَ وَ تَنَالَ خَیرَ الدُّنْیا وَ الْآخِرَةِ فَاقْطَعِ الطَّمَعَ عَمَّا فِی أَیدِی النَّاس‏

از امام صادق علیه السّلام روایت شده كه فرمودند اگر می خواهى دیدگان شما روشن گردد و به خیر دنیا و آخرت برسید طمع نداشته باشید و از مردم قطع امید نمائید.( ترجمه الإیمان و الكفر بحار الانوار ج‏2 ص 129)

در روایات دیگر آمده است : «إِیّاكُم وَالشُّحَّ فَإِنَّما هَلَكَ مَن كانَ قَبلَكُم بِالشُّحِّ اَمَرَهُم بِالبُخلِ فَبَخِلوا وَأَمَرَ هُم بِالقَطیعَةِ فَقَطَعوا وَأَمَرَهُم بِالفُجورِ فَفَجَروا» ؛از حرص بپرهیزید كه پیشینیان شما در نتیجه حرص هلاک شدند، حرص آنها را به بخل وادار كرد و بخیل شدند. به قطع رحم وادار كرد و قطع رابطه كردند با خویشاوندان. به بدى وادارشان كرد و بدكار شدند.(غررالحكم، ج2، ص 460، ح3295)

حرص و طمع عاقبت صاحبش را به حرام خواری می اندازد برای ارضای حس بیشتر و بیشتر داشتن چاره ای به جز حق را ناحق کردن نمی بیند و  برای انباشت مال دنیا آخرت خود را می دهد .

کسی که با طمع و حرام چیزی را به دست می آورد در بذل و بخشش آن هم ابا دارد ، و گمان می کند تا ابد در دنیا خواهد ماند ، تا اینکه دست مرگ یقه او را می گیرد و از خواب خیال خوشش بیدارش می کند.

و آنجاست که تازه می فهمد برای هیچ خود را به عذاب دنیا و آخرت گرفتار کرده است و چه دیر است برای حسرت خوردن و  پشیمانی. 
حضرت امیرمومنان علی(علیه السلام) در نهج‌البلاغه بزرگترین حسرت انسان در روز قیامت را بیان فرموده‌‌اند.

قال امیرالمومنین علیٌّ علیه‏ السلام:

«إنَّ أعْظَمَ الحَسَراتِ یَومَ القِیامَةِ، حَسْرَةُ رجُلٍ كَسَبَ مالاً فی غَیرِ طاعَةِ اللّه، فوَرِثَةُ رجُلٌ فأنْفَقَهُ فی طاعةِ اللّه سُبحانَهُ، فدَخَلَ بهِ الجَنّةَ، ودَخَلَ الأوَّلُ بهِ النّارَ .»

امام على علیه‏السلام: «بزرگترین حسرت در روز قیامت، حسرت مردى است كه مالى را در غیر رضای خداوند گرد آورده و آن را براى كسى بر جاى گذاشته که وارث آن را در راه طاعت خداى سبحان خرج كرده باشد و به این سبب به بهشت برود اما نفر اول به دوزخ می‌رود.» (نهج البلاغة؛ الحكمة 429)

و چه زیباست این روایت

امام على علیه السلام:

اَعجَبُ ما فِى النسانِ قَلبُهُ وَ لَهُ مَوارِدُ مِنَ الحِكمَةِ وَ اَضدادٌ مِن خِلافِها فَاِن سَنَحَ لَهُ الرَّجاءُ اَذَ لَّهُ الطَّمَعُ وَ اِن هاجَ بِهِ الطَّمَعُ اَهلَكَهُ الحِرصُ وَ اِن مَلَكَهُ الیَأسُ قَتَلَهُ السَفُ... فَكُلُّ تَقصیرٍ بِهِ مُضِرٌّ وَ كُلُّ اِفراطٍ بِهِ مُفسِدٌ؛

شگفت ترین عضو انسان قلب اوست و قلب مایه هایى از حكمت و ضد حكمت دارد. اگر آرزو به آن دست دهد، طمع خوارش مى گرداند و اگر طمع در آن سر بركشد، حرص نابودش مى كند و اگر ناامیدى بر آن مسلّط شود، اندوه، او را مى كُشد... هر كوتاهى برایش زیانبار است و هر زیاده روى برایش تباهى آفرین. (علل الشرایع، ص 109، ح 7) 

قیامت را یوم الحسرة می گویند در آن دیار خیلی چیزها هست که ما بابتش غصه دار و در حسرت باشیم ، ولی پر حسرت ترین ما آن کسی است که آخرت خود را برای دنیای دیگران فروخت .

یادمان باشد آن خانه و ماشین هایی که دیگران دارند و ما نداریم و هر وقت می بینیم آه از نهادمان بلند می شود روزی چنان آه از نهاد صاحبانشان بلند کند که آن آه تمام دنیایشان را بسوزاند .

اگر کمی عاقبت اندیش باشیم از خداوند روزی حلال و به صلاحمان طلب می کنیم ، روزی ای که خیر دنیا و آخرت در آن باشد نه آنچه که دیگران دارند و ما باطنش نمی دانیم و  طلب کنیم .

 

منبع:تبیان

رایةالهدی ، تارنمای هیئت کربلای بیت المهدی(عج) ، کــــــرج

:: بازدید از این مطلب : 2066
|
امتیاز مطلب : 5
|
تعداد امتیازدهندگان : 1
|
مجموع امتیاز : 1
نویسنده : گمنام
دو شنبه 20 مرداد 1393
:حضرت آیت الله جوادی آملی در ادامه سلسله جلسات درس اخلاق خود بیان داشتند:  قرآن کريم دستورات فراواني دارد، برخي از این دستورها مقطعي است، مثل اينکه مي‌فرمايد "در ماه مبارک رمضان روزه بگيريد و مانند آن"، اما گاهي هم برخي دستورها دائمي است، مانند توصیه به یاد خدا "يا أَيُّهَا الَّذينَ آمَنُوا اذْکُرُوا اللَّهَ ذِکْراً کَثيراً".

 ایشان ادامه دادند:  سرّ اين که بايد همیشه به ياد خدا بود براساس دو نکته است، يکی از آنها به خاطر جذب خير است، چون خدای متعال «دائم الفيض علي البرية» و «دَائِمَ الفَضلِ عَلَي البريَّة» است و اين‌طور نيست که افاضه الهي تعطيل‌بردار باشد.

معظم له اضافه کردند: خداوند «باسط اليدين بالعطيّة» است. وقتي دائماً خدای متعال دائما به ما فيض مي‌رساند، ما هم بايد ذکر کثير داشته باشيم، یعنی ياد او در دل و نام او بر لب، مي‌شود ذکر کثير. اگر خداوند«دائم الفيض» است، بايد دائماً به ياد فيّاض باشیم تا دائماً از فيض الهی بهره مند بشویم.

 این مرجع تقلید در تشریح دومین دلیل لزوم کثرت یاد خداوند، گفتند: دشمن دائماً وسوسه مي‌کند. مگر ابليس شب و روز دارد و انسان راآرام مي‌گذارد؟! در خواب هم مزاحم آدمی است. پس اصرار قرآن کريم بر یاد خدا برای مقابله با وسوسه های شیطانی است.

 ایشان با تاکید بر لزوم شناخت خداوند، تصریح کردند: مقام ذات در دسترس احدي نيست و حقيقتي بسيط و نامتناهي است، اکتناه صفات ذات هم چون نامتناهي و بسيط است در دسترس احدي نيست. هيچ عقلي به کُنه ذات اقدس الهي راه ندارد، اما آن مقداري که شناخت خدا ممکن است آن راه باز است. چراکه ما با فعل خدا، فيض خدا، وجه خدا و نور خدا کار داريم.

معظم له خاطرنشان کردند: یاد خدا طنابي است که اگر انسان آن را بگيرد، از هر سقوطي نجات می یابد. البته ياد و نامي که انسان را به مقامي مي‌رساند و جزء مخلَصين مي‌کند، تنها ياد مبدأ و توحید نيست، چون توحيد به تنهايي مشکل ما را حل نمي‌کند، آن چه مشکل ما را حل مي‌کند اين است که خدا از ما مسئوليت مي‌خواهد. ما نيامده ايم که در گودال گناه فرو رويم.


منبع:حوزه

رایةالهدی ، تارنمای هیئت کربلای بیت المهدی(عج) ، کــــــرج

:: بازدید از این مطلب : 1986
|
امتیاز مطلب : 1
|
تعداد امتیازدهندگان : 1
|
مجموع امتیاز : 1
نویسنده : گمنام
دو شنبه 20 مرداد 1393
 مراسم هیئت محبان المرتضی(ع) در ایام شهادت حضرت حمزه و وفات حضرت عبدالعظیم حسنی با حضور جمعی از محبین اهل بیت(ع) در حسینیه حضرت علی اکبر(ع) برگزار شد.

نکاتی از سخنرانی استاد توکلی را بخوانید؛

_ به خود پیامبر هم جایز نیست امیرالمؤمنین بگویند. پیامبر این لقب را ندارد که امیر مؤمنین باشد. امام زمان هم زمانی که تشریف بیاورند این لقب را نخواهند داشت. کسانی که امیرالمؤمنین به کسی می گفتند اشتباه می کردند. این لقب فقط مختص حضرت علی می باشد و بس.

_ روایات و احادیث زیادی از حضرت در مورد مؤمن و معرفی مؤمن آمده است. همه مؤمنین دست پرورده های مرتضی علی هستند. ایشان رهبر مؤمنین است.

_ می فرماید که دأب مؤمن بی اعتنایی به دنیا می باشد.  یکی از نشانه های مؤمن بی اعتنایی به دنیا می باشد. آدمی که حرص برای دنیا می زند مؤمن نیست. دأب به معنای خو و مرام و سجیه می باشد. مؤمن اسیر دنیا نیست. شهدا هم این گونه بودند. شهید غلامعلی می گفت که من یک بیتی از این اشعاری که برای اهل بیت می خوانم با دنیا عوض نمی کنم . اجر من را باید سیدالشهدا و خانم حضرت زهرا باید بدهد. من خودم را به دنیا نمی فروشم.

_ هر کسی که به امیرالمؤمنین می گفت که من شما را دوست دارم و شیعه هستم حضرت می فرمود که کمرت را برای فقر محکم کن و خودت را آماده فقر کن. می فرمودند که پیروان من دستشان از مال دنیا تهی است. زهد و بی رغبتی به دنیا را خود امیرالمؤمنین انتخاب کرده بودند. ایشان در نهج البلاغه می فرمایند که اگر من بخواهم می توانم از مغز گندم نان تهیه کنم و بخورم ولی به دو قرص نان جو اکتفا می فرمودند. ایشان نان جو می خوردند که انفاق کنند. ایشان هم عقل سرشار داشت، هم فعال بود و کسی به اندازه امیرالمؤمنین در تاریخ کار نکرده است، هم باهوش و با ذکاوت بودند، هم علم بسیار و بی انتها داشتند. ایشان بهره خود را از دنیا کم می کردند تا بتوانند دست فقرا را هم بگیرند. بهره برداری کم از دنیا  و بازدهی زیاد شیوه امیرالمؤمنین بود.

_ این ارزش دارد که افراد خودشان زهد را انتخاب می کنند و به دنیا رغبتی نشان نمی دهند.اگر کسی برای مال دنیا دست و پا می زند ایمانش ضعیف است.

_ حضرت می فرمایند که شخص مؤمن نشانه هایی دارد. مؤمن همه همتش دینش است. همه همتش این است که تکالیفش را نسبت به خدا انجام دهد. 

_ هم و غم مؤمن این است که دیندار باشد. مؤمن عزتش این است که بی اعتنا به مال دنیا باشد و قانع باشد به آنچه خدا به ایشان داده است. همه فکرشان به آخرت است. این طور آدمها دارای حسنات زیادی هستند. و در روز قیامت دارای درجات عالی می باشند.

رایةالهدی ، تارنمای هیئت کربلای بیت المهدی(عج) ، کــــــرج

:: بازدید از این مطلب : 1924
|
امتیاز مطلب : 4
|
تعداد امتیازدهندگان : 1
|
مجموع امتیاز : 1

.:: This Template By : Theme-Designer.Com ::.
درباره ما
شکر ،خدارا که درپناه حسینم(ع)،گیتی ازاین خوبتر،پناه ندارد........................... ....هرکسی با شمع رخسارت به وجهی عشق باخت/ زان میان پروانه را در اضطراب انداختی / گنج عشق خود نهادی در دل ویران ما / سایه دولت بر این کنج خراب انداختی.../ اللّهم عجّل لولیّک الفرج........ ...با عرض سلام و تحیّت خدمت شما بازدید کننده گرامی به اطلاع می رساند که """برنامه ی هفتگی هیئت کربلا (محمدشهر- عباس آباد - کرج ) به شرح ذیل می باشد: پنجشنبه شب ها ساعت21 با مداحی " حاج رحمــــــــان نـوازنـــــــی "/ لازم به توضیح است مراسماتی که بصورت مناسبتی برگزار می گردد از طریق سامانه پیام کوتاه به اطلاع عموم بزرگواران می رسد. سامانه پیام کوتـــــــــاه این هیئت نیز با شماره 30008191000002 پل ارتباطی بین ما و شما می باشد.لطفا نقدها و پیشنهاد های خود را و همچنین پیامک های مهـــــــــدوی و دلنوشته هایتان را جهت انعکاس در این تارنما برای ما ارسال نمایید.ضمنا جهت عضویت در این سامانه عبارت * یازهرا * را به شماره فوق پیامک نمایید. التماس دعا.
منو اصلی
نویسندگان
آرشیو مطالب
مطالب تصادفی
مطالب پربازدید
پیوندهای روزانه