میعادگاه : کـــرج . محمدشهر . ابتدای عباس آباد.بیت المهــــــــدی (عج

منوی کاربری


عضو شوید


نام کاربری
رمز عبور

:: فراموشی رمز عبور؟

عضویت سریع

نام کاربری
رمز عبور
تکرار رمز
ایمیل
کد تصویری
موضوعات
خبرنامه
براي اطلاع از آپيدت شدن وبلاگ در خبرنامه وبلاگ عضو شويد تا جديدترين مطالب به ايميل شما ارسال شود



لینک دوستان
آخرین مطالب
دیگر موارد
آمار وب سایت

آمار مطالب

:: کل مطالب : 3414
:: کل نظرات : 51

آمار کاربران

:: افراد آنلاین : 7
:: تعداد اعضا : 1

کاربران آنلاین


آمار بازدید

:: بازدید امروز : 1934
:: باردید دیروز : 5898
:: بازدید هفته : 7832
:: بازدید ماه : 9378
:: بازدید سال : 135307
:: بازدید کلی : 1000741
نویسنده : گمنام
شنبه 11 مرداد 1393
به نقل از خبرگزاری دفاع مقدس: چند  سالی است در تهران و در سایر شهرها مجالس دعا و مناجات در ماه رمضان پررنگ شده است. از جمله این مراسم با شکوه شهر تهران، مراسم مناجات خوانی حاج ماشاءلله عابدی در مسجد شهدا واقع در جنوب شرق تهران است. ایشان از قدیمی‌ترین مداحان تهران به حساب می‌آید که به دلیل بی‌حاشیه بودن و ویژگی‌های خاص رفتاری، مورد عنایت علما و بزرگان هم هستند. گفت‌وگو با حاج ماشاءلله عابدی به دلیل مبادی آداب بودنشان، سخت بود، اما بیان خاطرات شیرین و بررسی سیر تطور مجالس مناجات در کشور، جلسه‌ای خاطره انگیز را به یادگار گذاشت.

 عابدی

- سوال ما درباره مجالس مناجات است، سنت عزاداری به زمان اهل بیت(ع) برمیگردد و ریشه در سنت شیعی دارد. این مجالس مناجات به معنایی که امروز در تهران میبینیم در کجا ریشه دارد و از چه زمانی شروع شده است؟

 بسم الله الرحمن الرحیم. درباره مناجات باید بگویم از جهتی مناجات و مناجات خوانی مستند تر از عزاداری و چگونگی عزاداری است. با توجه به اینکه متن مناجاتهایی که خواده میشود همان متنی است که ائمه میخواندند. پس زمان آن به زمان ائمه(ع) برمیگرددد. برای مثال دعای کمیل را امیرالمومنین(ع) به کمیل تعلیم داده اند. مناجات شعبانیه را امیرالمومنین(ع) خوانده اند. ابوحمزه را امام سجاد(ع) میخواندند و به ابوحمزه ثمالی تعلیم داده اند. بنابراین، اینکه مناجات خوانی از چه زمانی شروع شد، از همان زمانی که ائمه(ع) مناجات کردندد و خواندند. به بیان دیگر اگر آنها نخوانده بودند، امام سجاد(ع) و امیرالمومنین(ع) مناجات نکرده بودند الان هیچکس چیزی نداشت که با خدا در ارتباط باشد و نجوایی کند و حرفی بزند. پس ابتدا از زمان خودشان بود. علی القائده سوال شما برمیگردد به مجالس مناجات خوانی که امروزه باب شده است. این سبک مناجات خوانی هم به خیلی زمانهای قبل برمیگردد. اگر بخواهیم زمانهای اخیر را در نظر بگیریم اینطور که نقل شده است شخص آیت الله شاه آبادی بزرگ، استاد امام، شبهای جمعه قبل از اذان صبح در مسجد خودشان دعای کمیل میخواندند. زمانی هم شیخ محمد حسین زاهد میخواندند. یا در مسجد جامع بازار و بعد هم در مسجد امین الدوله. شیخ محمد حسین زاهد استاد آقای میرهادی بود که اسم و رسم ایشان هست. آقای میرهادی بعد از مناجات شیخ حسین زاهد روضه میخواندند. بعد از فوت شیخ زاهد در مسجد امین الدوله، آقا سید علی میرهادی دعا میخواند. سوال شما را میتوانم اینطور جواب دهم که دعاخوانی به این صورت در شبهای ماه رمضان تقریبا در تهران یک جا بود و آن یک جا هم مسجد امین الدوله بود و دعاخوان هم سید علی میرهادی بود. من و حاج منصور [ارضی] هم جوانترین های مجلس بودیم. آقای میرهادی با سبک خاص خود دعا میخواندند و ما بعد از آن روضه میخواندیم. ایشان مجلس را با مقدماتی شروع میکرد و بعد وارد دعا میشد و هیچ مشخص نبود که چه روضه ای میخواهند بخوانند. ایشان لطفی هم به ما داشت. قبل از انقلاب مسجد امین الدوله مراسم دعا را برگزار میکرد اما جمعیت زیاد نبود. بعد از انقلاب کم کم رونق گرفت. مسجد امین الدوله بود و مجلس دعا. بعد هم که جنگ شد و حال و هوای دعا و توجه به خدا بیشتر شد و مسجد امین الدوله کم کم شلوغ شد. مسجد امین الدوله مسجد بزرگی نبود. آقای حق شناس نماز میخواند و شبهای ماه رمضان هم آقای میرهادی هر شب احیا میگرفت و دعاهایی مثا افتتاح، ابوحمزه و شبهای جمعه دعای کمیل میخواندند. شبهای احیا را هم خود آقای حق شناس می آمد. آقای میرهادی مینشست و به عنوان یک مستمع در جمع شرکت میکرد. خود آقای حق شناس احیا میگرفتند و دعا میخواندند. زمان جنگ نسبتا شلوغ میشد، البته نه به اندازه امروز. این ماجرا ادامه داشت.

  

تعطیلی مجالس مناجات در زمان بمباران تهران و رفتن به مسجد شهدا

 گاهی شب ها بمباران هوایی بود و مجالس برگزار میشد. گاهی در حین مجلس بمب می افتاد و این مجالس ادامه داشت تا جایی که موشک باران از طرف صدام شروع شد. دیگر در سال 66 همه مجالس تعطیل شد. حاج آقا مجتبی و آقای میرهادی هم مجالس را تعطیل کردند. به جهت موشک باران که مبادا در حین محفل و مجلس چنین اتفاقی بیافتد و ضایعه سنگینی وارد شود. در همان ایام برخی از دوستان مسجدالشهدا سراغ من آمدند تا مجلسی تشکیل دهیم. قرار شد در زیر زمین مسجد شهدا برگراز شود. دیدیم زیر زمین پناهگاه شده است و همسایه ها آنجا میخوابیدند. به همین جهت مراسم را بالا برگزار کردیم و دعا را خوانیدم. فکر نمیکردیم مجالس ادامه پیدا کند و گمان میکردیم یک یا دو شب این مناجات خوانی ها ادامه خواهد یافت. اما مراسم ادامه پیدا کرد و موشک باران در اواسط ماه رمضان تمام شد. پیغام دادیم که سید علی میرهادی در همین مسجد شهدا مجالس را ادامه دهد. فقط هم همین یک مجلس در مسجد شهدا باقی مانده بود. نه مسجد ارک بود و نه مسجد مهدی(عج). سید علی میرهادی در مسجد امین الدوله شروع نکرد و به مسجد شهدا هم نیامد و ما ادامه دادیم. سال بعد هم آقای میرهادی به رحمت خداوند رفتند و کم کم حاج منصور (ارضی) مجلسی تشکیل دادند. سال بعد از آن هم اهالی مسجد امین الدوله از من درخواست کردند در آنجا دعا بخوانم. من هم هرکسی که این درخواست را مطرح میکرد قبول نمیکردم. به این دلیل که خانواده شهدا در مسجد شهدا بودند. تا اینکه آقای حق شناس آمدند و خیلی تاکید کردند و من هم نمیتوانستم روی حرف ایشان حرفی بزنم به همین دلیل درخواست مسجد شهدا برای ادامه مناجات خوانی را هم قبول نکردم. حتی تا یک یا دو روز قبل از ماه رمضان هر کسی که میپرسید میگفتم در مسجد امین الدوله دعا میخوانم. تا اینکه متوجه شدیم آقای حق شناس به یک فرد روحانی دیگری هم گفته بودند که برای خواندن دعا به مسجد امین الدوله بروند. من هم دیدم ایشان تشریف میبرند دیگر من نروم. بالاخره مسجد امین الدوله نرفتم و آقایی که رفتند برای دعا خواندن مورد پسند حاج آقا حق شناس قرار نگرفتند و نشد که مسجد امین الدوله آن سال مناجات خوانی داشته باشد. رفت و آمد مسجد امین الدوله مشکل بود و خانه اطراف آن مسجد زیاد بود و سید علی میرهادی هم که به رحمت خدا رفته بود. به همه این دلایل مناجات خوانی در مسجد امین الدوله پا نگرفت. فقط چند جلسه مجلس برگزار شد و تعطیل شد. بعد از آن از برکت نفس آقای شاه آبادی، آقای زاهد و سید علی میرهادی در حال حاضر الحمدالله در تهران خیلی محافل و مجالس دعا هست. هم دعای شب و هم دعای نصف شب. در شهرستان ها هم زیاد است. به خصوص اصفهان. تا جایی که من میدانم در اصفهان هر شب کامل دعای ابوحمزه را میخوانند. خدا رحمت کنه آقای میرهادی هم هرشب بخشی از این دعا را میخواندند و در بین آن هم صحبت میکردند و توضیح میدادند. عده ای به ایشان اعتراض کردند و گفتند دیگر توضیح ندهید و فقط دعا را بخوانید. ایشان هم در پاشخ به آنها یک شب بدون یک کلمه توضیح دعا را بطور کامل خواند. این یک تاریخچه مختصر از مناجات خوانی در تهران و کمی هم خاطرات خود ما بود

  

- در بحث عزاداری گفته می‌شود تفاوتی در سبک و نحوه عزادری قبل و بعد از انقلاب یا عزاداری سنتی و نحوه عزاداری جوانترها دیده میشود. در مراسم دعاخوانی هم چنین تفاوتی وجود دارد؟ آیا مجالس امروزی به سمت خاصی میروند یا شور قدیم را دارند؟ مثلا نقل است آقای سید علی میرهادی یک یا سیدی میگفت و مجلس تکان میخورد.

اصلا مناجات خوانی با عزاداری موضوع متفاوتی دارد. متن این دو متفاوت است و مناجات خوان هم با نوحه خوان و مداح متفاوت است و به این دلیل که محتوا فرق میکند. محتوا در مناجات خوانی سخنان معصومین(ع) است. دعاهای ما نقل از معصومین(ع) است. اما نوحه خوانی و مداحی، شعر و شاعری و مدح است که نوحه خوان آن را میگوید. بنابراین محتوا بسیار متفاوت است. مثلا بلند ترین شعر از حافظ یا آیت الله غروی اصفهانی هم قابل قیاس با کلام معصومین(ع) نیست. تا به حال هم مجلس دعا مجلس دعا مانده است. یعنی خصوصیت نوحه خوانی تا جایی که من میدانم در مجالسی که مطرح است مسلط نشده است. یعنی اصل دعا خوانی است و در آخر نوحه خوانی انجام میشود. این حالت در مجالس مهم هست و تغییری نکرده است. اما اگر تغییر کند، مثلا اگر به عنوان مجلس دعا باشد و بعد به این وادی بیافتد، به فرض اگر یک ساعت دعا خوانده شود و باقی مجلس به نوحه خوانی بگذرد دیگر خیلی مناسب مجلس دعا نیست. اگر چنین شود دیگر عنوان مجلس دعا برداشته میشود و اگر اینچنین شود خیلی مناسب حال مجلس دعا نیست و فکر نمیکنم مستمعین دل شب اینچنین بپسندند. البته که در هر محفلی باید روضه و نوحه و گریز هم باشد. اگر کسی اینها را حذف کند مجلس حذف است. اگر دعا را حذف کند مجلس دعا حذف میشود. بنابراین هر دوی اینها در کنار هم با رعایت اقتضا وقت و زمان و موقعیت مناسب است. ما هم در مجلس خود گریزی میزنیم و همان گریز را آخر مجلس هم میزنیم و شوری هم میگیریم. اینها نمک مجلس است و باید باشد تا زمانی که از حد متعارف خود خارج نشود.

     

 

- از حضرت عالی نقل میکنند که شما نمیپسندید بین دعا روضه خوانی شود یا در زیارت عاشورا عبارت «یا ابا عبد الله» را بیش از مقدار نوشته شده تکرار کنند.

شما دو موضوع را مطرح میکنید. یکی آنکه بین دعا گاهی پیش می آید که روضه میخوانند. من هم گاهی بین دعای کمیل روضه خواندم یا بین ابوحمزه ومجلس به سمت امام حسین(ع) رفته است. اینطور نیست که به طور کامل این موضوع را بتوان گفت. به عنوان دیگری بود که در صحبت های قبل هم گفتم. اگر یک ساعت مجلس دعا تشکیل شود نباید سه ربع آن نوحه خوانی شود و یک ربع دعا بخوانند. روضه خوانی و نوحه خوانی عنوان دیگری دارد که ما تخطئه نمیکنیم و برای خود خوب است. در دعا پذیرفته این است که گریزی به روضه شود. موضوع دیگر آن است که دعا را باید آنطور که معصومین گفته اند خواند. بله من معمولا بخصوص در آموزش دعا گفته ام که ما باید از مداحان استقلال داشته باشیم اما نه از ائمه(ع). الان اوضاع کاملا برعکس است. مثلا امام باقر(ع) در زیارت عاشورا عبارت «یا ابا عبد الله» را یک بار گفته است اما یک مداح چند بار میگوید و ما آن را ترجیح میدهیم. این استقلال نداشتن از مداح است. البته باید این را بگویم که تکرار کلمات در دعا یا زیارت اگر به قصد رجا باشد اشکالی ندارد. حتی در نماز واجب روایت داریم که ائمه(ع) گاهی کلمات را تکرار میکردند و چند بار میگفتند ایاک نعبد و ایاک نستعین. پس به قصد رجا اشکالی ندارد فردی چند بار یا ایا عبد الله بگوید یا عبارت «یا رب» در دعای کمیل را ممکن است به قصد رجا ده بار بگوییم. اما اگر به قصد ورود باشد درست نیست. یعنی اینکه ما بگوییم خوب بود امام علی(ع) یا امام باقر(ع) چند بار این عبارات را میگفتند. امامان ما هرکاری که کردند بهترین بوده است. آنها تعداد را روی حساب گفته اند. در همین دعای معروف غریق، آقایان وقتی میخواهند از ما ایراد بگیرند میگویند شخصی نزد امام معصوم(ع) آمد  تا به او دعایی بیاموزند که عاقبت به خیر شود. ایشان فرمود یا الله یا رحمان و یا رحیم، یا مقلب القلوب ثبت قلبی علی دینک. شخص شنونده تکرار کرد که: یا الله یا رحمان و یا رحیم، یا مقلب القلوب و الابصار ثبت قلبی علی دینک. امام فرمود خدا مقلب قلوب و ابصار هست اما این که من میگویم را بگو. حالا همین دعا را در محافل و مجالس چگوهنه میخوانند؟ میگویند بسمک العظیم الاعظم و... ده بار یا الله میگویند و بعد این را میگویند و آخر آن هم میگویند انک علی کل شی قدیر. خود آقایان هم اینگونه میخوانند در حالی که به همین روایت استناد میکنند. بنابراین تغییر اگر به قصد ورود نباشد اشکالی ندارد. من فقط یک مسجد رفتم که این دعا را درست خواندند. اکثر مساجد اشتباه میخوانند و اگر بگویی چرا اینطور میخوانی تعجب میکنند و حتی به من هم میگویند اینطور که آنها میخوانند بخوانم! بزرگان ما مثل آقای حسن زاده آملی میگویند این تعدادی که ائمه(ع) فرمودند مثل رمز گنج است. برای رسیدن به گنج باید طبق دستور عمل کرد. اگر گفتند هفت قدم برو تا به گنج برسی، نباید شش یا هشت قدم رفت. وقتی دکتر به ما دستور مصرف دارو میدهد باید راس ساعت خورد. اگر گفتند شش ساعت یک بار باید شش ساعت یک بار خورد. امامان که برتر از همه هستند گفتند به تعداد مشخصی عبارات را بگویید. نمیخواهیم ایجاد تفرقه شود، بنابراین میگویم به قصد رجا اشکالی ندارد اما باید بدانیم معصومین روی حساب این تعداد را گفته اند و باید به این نکته توجه کرد.

 

- ویژگی های فرد مناجات خوان چیست؟ در نوحه خوانی،یک نوجوان خوش استعداد و خوش صدا میتواند یک قصیده ای را خوب بخواند و مداح میشود. در مناجات خوانی هم اینگونه است؟ آیا میشود هرکسی مناجات بخواند یا سبک و سیاق آن فرق دارد؟

 اینکه هرکسی برای خود مناجات بخواند بله. هر انسانی میتواند برای خود مناجات بخواند در هر سن و سالی که باشد میتواند دعاهای مختلف را بخواند. خوب است که بلد باشد بخواند. اما اینکه کسی بخواهد در محفل و مجلسی با این خصوصیات بخواند و دعا را توضیح دهد و بین آن موعظه ای کند لازمه آن خصوصیات دیگری است. اولا این به آن معنا نیست که من که میخوانم این خصوصیات را دارم اما لازمه آن این است که فرد مناجات خوان خود را ساخته باشد. روی خود کار کرده باشد. کسی نباید در محفلی طوطی وار کلماتی را بگوید که از خودش هم بیگانه است. فرد باید سازندگی ای در خود ایجاد کرده باشد. این سازندگی حتما زمان میبرد. به اندازه ای که افراد میگویند عمر هفتاد یا هشتاد سال زمانی کافی برای خود سازی نیست. بنابراین یک جوان بیست ساله طبیعتا باید بیشتر روی خود کار کند. از طرفی مستمعین از همه فردی حرفها و موعظه ها را نمیپذیرند. خاطرم هست شیخ محمود تحریری که یکی از علمای بزرگ هستند، پسر ایشان که خود مجتهد بزرگی هستند گفتند هرچه دارم از یک جهت از پدرم دارم. یک بار به همراه ایشان به مجلس خیلی قدیمی ای رفتیم که در آن مجلس میرزا ابولقاسم عطار از آقای تحریری خواست که منبر بروند. ایشان گفتند من چطور منبری برم که حاج ملا آقا جان روی این منبر رفته اند. با اینکه خود آقای تحریری هم برای خود یک پا حاج ملا آقا جان بودند. من باید به خود بگویم چطور میتوانم جایی بنشینم که آقای میرهادی و آقای زاهد نشسته اند. حالا ما را میگویند محاسن سفیدی داریم و از جهت رنگ این موضوع به محاسن سفید ما میخواند! مناجات خوانی با مداحی بسیار متفاوت اگر دعا خوان هم بیاید و دعایی بخواند و بعد از آن هم در قهوه خانه با افراد مختلف بنشیند و گپ بزند و سیگار بکشد که سازگار نیستاست. عده ای گفتند بیایید آموزش مناجات خوانی برگزار کنیم. من گفتم مناجات خوانی آموزشی نیست. البته به اعتبار دیگری لازمه مناجات خوانی آموزش هست. برای مثال آموزش صحیح خوانی یا خودسازی درست است اما هرکسی نباید خود را وارد این گود کند. این میدان وسیعی است که خیلی جرات میخواهد و به این سادگی نیست که فردی هرجایی دعا بخواند. اگر دعاخوانی هم مثل مداحی طوری شود که هر کسی بتواند در محافل دعا بخواند صدمه زیادی به دعاخوانی وارد میکند. کما اینکه به مداحی وارد شده است. مداح در حال حاضر مداحی میکند و بعد به قهوه خانه میرود و قلیان و سیگار میکشد و بگو و بخند میکند. . باید خیلی مراقبت شود که دعا خوانی آنطور نشود. مداح های سالم و برجسته بسیارند اما این هم پروایی ندارد که نقص است. به خصوص مداحی که مشخص و علم است نباید در محافلی که صحیح و سالم نیست ببینند. قهوه خانه جای مداح برجسته نیست. نه که هر کسی که به قهوه خانه میرود فرد درستی نیست اما جوانان را به طرف سیگار و قلیان کشاندن توطئه دشمن است و با سابق خیلی متفاوت است. در حال حاضر دیگر وضعیت قهوه خانه و قلیان و سیگار مثل آن وقت ها نیست و دائم درحال پیشروی است.  اصلا زمان قدیم متفاوت بود. یکی از ملزومات هیئت ها سیگار بود. ما از قدیم هم اینکار را نمیکردیم اما الان هم هست. در بعضی شهرستان ها قلیان در هیئت میگذارند. اما این توطئه بسیار عظیمی است که جوانان هیئتی را با خود همراه کنند. یک لباس امام حسینی و موجه هم به استعمال از مواد مخدر میپوشانند. امام حسین(ع) حتما با اینطور مسائل مخالف است. به خصوص امروزه بدون شک امام حسین(ع) مخالف دخانیات است. خیلی از مراجع مثل اقای مکارم یا آقای سبحانی حکم به حرمت دخانیات داده اند. اگر کسی بخواهد احتیاط هم بکند باید به یک حکم حرام از جانب یکی از مراجع از دخانیات پرهیز کند. بنابراین امروز را نباید با قدیم و علمای گذشته مقایسه کرد. اولا مقایسه نکینم. ثانیا ما سعی کنیم در همه چیز مثل آنها شویم بعد حالا اگر سیگاری هم کشیدند اشکالی ندارد. یک عده میگویند یکی از بزرگان هم سیگار میکشید. خوب تو هم مثل او بشو و اینهمه تحقیق و تهذیب و مطالعه بکن حالا سیگار هم بکش. نه اینکه هیچ چیزی از خصوصیات او در تو نیست و فقط به سیگار کشیدن اشاره میکنی مکر است و درست نیست. 

 

- به شیخ محمود تحریری اشاره فرمودید ایشان مجلس دعا خوانی هم داشتند؟

 ایشان خیلی اهل بکا بود و حتی حاج منصور ارضی هم پیش ایشان سر سپرده بود. ایشان چهارشنبه ها روضه داشت در خانه خودش و خانه اش در محله بدنام تهران بود که آن زمان ها عبور کردن از آنجا واقعا سخت بود. هم محل تهمت بود و هم آنقدر آلوده بود که اگر کسی میرفت و آلوده نمیشد خیلی سخت بود. خیلی عجیب بود که خانه شیخ محمود تحریری آنجا بود. من روضه ایشان را میرفتم و وقتی از خانه می آمدیم بیرون افراد عجیبی میدیدیم. در آن محل ایشان خیلی از جوانان را ساخت. دو ساعت یا سه ساعت آنجا ماندن ریاضت بود چه رسد به اینکه کسی آنجا خانه داشته باشد. تا جایی که من میدانم خودش پشت چایی مینشست و هم چای میریخت و هم روضه میخواند و اشک میریخت. خیلی هم ملا بود. خیلی عجیب. جایی که الان مقبره آقای شاه آبادی هست کنارش قبر آقای تحریری است. یک بار هم موقع عبور از حرم حضرت عبد العظیم، شنیدم که گفته اند دوست دارم اینجا دفن شود و قسمتش شد که کنار آقای شاه آبادی دفن شود. ایشان یکی از شاگردهای اهل عمل آقای علامه طباطبایی بود و به آقای بهجت هم ارادت داشت. یک بار مشهد بود و ما را پیش آقای بهجت برد و آقای بهجت برای ما صحبت کردند. به هر جهت شیخ محمود دعاخوان به آن معنا نبود. یک بار روز عرفه منزل آقای اسماعیل اربابی بودیم که بخش هایی از دعای عرفه را شیخ محمود خواندند. دیگران هم بخش های دیگر را خواندند.

   

- نقش دفاع مقدس و این هشت سال در رونق مجالس مناجات و دعاخوانی چه بود؟

 خود انقلاب نقش بسزایی داشت و مهمتر از آن هشت سال جنگ بود که نقش بسیار برجسته ای در همه محافل مذهبی به خصوص دعا خوانی داشت. همانطور که میدانید جنگ ما جنگ ایران بود با همه دنیا و اگر توجهات اهل بیت(ع) نبود هیچ وقت به پیروزی نمیرسیدیم. بنابراین مردم به شدت نیاز به مجالس دعا را درک میکردند. از طرفی در جبهه رمز پیروزی ما همین توسلات بود. خاطرم هست در عملیات کربلای چهار قبل از شروع عملیات همه رزمنده ها را در مسجد خرمشهر جمع کردند. مسجد خرمشهر هم خط مقدم بود و آن طرف نهر عراقی ها بودند. همه لباس ضد شیمیایی پوشیده بودند چون آن زمان عراق بمب شیمیایی هم میزد من آنجا روضه حضرت علی اصغر(ع) خواندم و بعد از آن فرمانده آن عملیات که حاج علی فضلی بود به همه گفت صلوات بفرستند و همه از زیر ماسک شیمیایی صلوات میفرستاند. اصلا رمز عملیات توسل بود. این رمز در سراسر کشور اثر میکرد. بعد از انجام عملیات همه میدیدند که فرمانده پشت بی سیم چه رمزی را گفته است. این جو جامعه را متاثر میکرد. اوایل انقلاب به دلیل وجود برخی از روشنفکران مجالس تا حدودی از رونق افتاده بود تا اینکه امام خمینی(ره) صحبت کردند و در سخنرانی خود گفتند این محرم و صفر است که اسلام را زنده نگه داشته است. تاکید کردند که مراسم را به همان صورت همیشگی برگزار کنید. این خیلی به مجالس رونق داد. هم جنگ عامل مهم رونق محافل توسل و دعاخوانی بود و هم اصل خود انقلاب و هم بیان و توصیه های امام و این اخیرا بالاخص توصیه های شخص مقام معظم رهبری در برگزاری مجالس و محافل دعا خیلی موثر بوده است. مجالسی که صدا و سیما پخش میکند همه و همه مربوط به زمان مقام معظم رهبری و با توصیه های ایشان است. ما هرچه داریم از توسل است. خداوند فرموده است:«وَمَا رَمَیْتَ إِذْ رَمَیْتَ وَلَـکِنَّ اللّهَ رَمَى». رونق این توجهات و دعاخوانی ها در اثر انقلاب و سالهای جنگ است. ما در مسجد امین الدوله در یک زمانی شاید میتوانستیم نفرات را بشماریم. ولی وقتی جنگ شد و انقلاب شد دیگر خیلی افراد می آمدند و رونق گرفت

 

- سخن از شهدا شد. شما از شهید شیخ محمود غفاری خاطره یا دارید؟ با ایشان هم محشور بودید؟

 بله. ایشان هم یکی از اساتید ما هستند. قبل از شیخ محمود تحریری با ایشان آشنا بودیم. ایشان یک روحانی ای بود که قبل از انقلاب اتفاقی افتاد و با هیئت ما آشنا شد و با هم بودیم. از همان ابتدا هم ویژگی های خاص خود را داشت. مثلا روحانی ای بود که در مبارزه و مجاهده ید طولایی داشت. فامیل آنها غفاری بود اما اصل آن قره گوزلو بود و غفاری شده بود به این دلیل که از رژیم شاه رد گم کند. در جهت مبارز بودن و پخش کردن اعلامیه جای خود. از طرفی عرفان و ولایت ایشان بی نظیر یا کم نظیر بود. وقتی به هیئت ما می آمد اولا آنچنان گریه میکرد و اشک میریخت که گاهی خود را میزد که من مثل آن ندیده ام. خیلی هم اهل احتیاط بود. قبل از جنگ ایشان جز اولین روحانیونی بود که برای کمک رفت. خاطرم هست هنوز جنگ نشده بود که ایشان در یکی از سخنرانی های خود در هیئت ما گفتند میتوانند با چشم بسته اسلحه را باز کنند و ببندند. اسلحه متداول آن زمان ژ-3 بود. از لحاظ مبارز بودن میتوانم بگویم یک مبارز واقعی بودند. وقتی حبهه میرفت طرف سپاه و ارتش نمیرفت و به ارتش میرفت تا گم باشد. دیده بانی میکرد. دیده بانی هم کار بسیار سختی بود. یعنی فرد باید برود جلو جوری که دیده نشود و برای حمله گرا بدهد. به ایشان لقب ببر کوه های غرب را داده بودند از بس که دیده بان خوبی بود و دشمن دنبال او بود. عجیب است که با همه این خصوصیات و ولایت مداری میگفت میخواهم شهادت صبر نصیبم شود. معمولا رزمنده ها میخواستند با یک گلوله شهید شوند اما ایشان میگفت من میخواهم یک گلوله به من اصابت کند و هیچکسی کنارم نباشد تا خون از من برود و شهید شوم. همینطور هم شد. جنازه اش هم خیلی بعد پیدا شد. وصی خود را آقای حق شناس قرار داده بود. خصوصیت اولیای خدا این است که با آن وضعیت اصلا خود را نمیدید و به خود توجهی نداشت. وصیت کرده بود اگر جنازه من را آوردند و میشد گردن من طنابی بیاندازید و جنازه من را بر زمین بکشید. که آقای حق شناس گفتند این کار را نکنید. از بدن ایشان هم چیزی نمانده بود. بعد هم شهید شد و در قطعه 26 بهشت زهرا دفن شد.

  

- در پایان اگر سخنی دارید بفرمایید.

فرصت نشد که عزیز دلم حاج آقا جاودان هم صحبت کنم. ایشان هم بسیار گردن ما حق دارند و به ما لطف و عنایت دارند.

رایةالهدی ، تارنمای هیئت کربلای بیت المهدی(عج) ، کــــــرج

:: بازدید از این مطلب : 1801
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
نویسنده : گمنام
شنبه 11 مرداد 1393
 امام علی علیه السلام فرمود: برخى از نيكوترين خلق و خوى زنان، زشت ترين اخلاق مردان است، مانند، تكبر و به خود باليدن، ترس، بخل، هرگاه زنى متكبر باشد، بيگانه را به حريم خود راه ندهد، و اگر بخيل باشد اموال خود و شوهرش را نگهبان است، و چون ترسان باشد از هر چيزى كه به آبروى او زيان رساند فاصله مى گيرد. 

متن حدیث:

خِيَارُ خِصَالِ النِّسَاءِ شِرَارُ خِصَالِ الرِّجَالِ الزَّهْوُ وَ الْجُبْنُ وَ الْبُخْلُ فَإِذَا كَانَتِ الْمَرْأَةُ مَزْهُوَّةً لَمْ تُمَكِّنْ مِنْ نَفْسِهَا وَ إِذَا كَانَتْ بَخِيلَةً حَفِظَتْ مَالَهَا وَ مَالَ بَعْلِهَا وَ إِذَا كَانَتْ جَبَانَةً فَرِقَتْ مِنْ كُلِّ شَيْ‏ءٍ يَعْرِضُ لَها



«نهج البلاغه، حکمت 234»
رایةالهدی ، تارنمای هیئت کربلای بیت المهدی(عج) ، کــــــرج

:: بازدید از این مطلب : 1436
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
نویسنده : گمنام
جمعه 10 مرداد 1393
کمیته‌های حمایت از کُردهای سوریه طی 24 گذشته موفق شدند، در جریان گشت‌زنی در منطقه ریف غربی عین العرب در شمال شرقی استان حلب با عناصر تکفیری داعش درگیر و موفق شدند، 120 نفر از آنها را به هلاکت برسانند.

گزارش شده است، در جریان این درگیری‌ها 49 نفر از اعضای کمیته‌های حمایت از کُردهای سوریه نیز کشته شدند. این درگیری‌ها در ریف غربی شهر عین العرب یا همان کوبانی در استان حلب روی داد و طی آن، این کمیته‌ها موفق شدند، بر تعدادی از پایگاه‌ها و موانع ایست و بازرسی گروه تکفیری «داعش» تسلط پیدا کنند.

 
منبع: فارس
رایةالهدی ، تارنمای هیئت کربلای بیت المهدی(عج) ، کــــــرج

:: بازدید از این مطلب : 2481
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
نویسنده : گمنام
جمعه 10 مرداد 1393

رسول خدا حضرت محمد صلّى اللّه عليه و آله خطاب به «عوف»، فرمود: اى عوف! چگونه خواهى بود زمانی که امّتم به 73 فرقه تقسيم شوند؛ که فقط يک فرقه از آنها بر حق‏ و اهل بهشتند و مابقى بر باطل و اهل دوزخ‌‏اند؟
گفتم: کی چنین خواهد شد ای رسول خدا؟ فرمود: آنگاه که شرط بندی رایج شود؛ و بردگان حاکم شوند؛ و گردن کلفت‌ها بر منبر (مسند قضاوت ) می‌نشینند؛ قرآن را تبدیل به موسیقی می‌کنند؛ مساجد طلاکاری می‌شوند؛ و منبرها بلند ساخته می‌شوند؛ و اموال عمومی را مال شخصی خود می‌کنند‌؛ و زکات دادن را غرامت (پول زور) می‌شمارند؛ و امانت را غنیمت بر می‌دارند ؛ و به خاطر غیر خدا در دین ژرف نگری می‌شود؛ و مرد از زن خود اطاعت می کند و عاقّ مادر خود می‌شود و پدر خود را می‌راند؛ و آخر این امّت، پیشگامان آن را لعن می‌کنند؛ و فاسق قبیله رئیس آن می‌گردد؛ و پست‌ترین قوم، حاکم آنها می‌شود؛ و مردان را به خاطر دفع شرشان احترام کنند؛ در چنین موقعی آن اتّفاق خواهد افتاد. در چنان روزی مردم به سوی شام و شهری به نام دمشق پناه می‌برند، که از بهترین شهرهای شام است؛ پس آن شهر آنها را از دشمنانشان پناه می‌دهد. گفته شد: آیا شام فتح می‌شود؟ فرمودند: بلی به زودی. بعد از فتح، آن فتنه‌ها بالا می‌گیرد؛
سپس فتنه‌ای سخت و تاریک می‌آید؛ سپس فتنه‌ها پشت سر هم ظاهر می‌شوند تا اینکه مردی از اهل بیت من قیام می‌کند که او را مهدی گویند. پس اگر او را درک نمودی پیرویش کن تا از هدایت یافتگان باشی.

متن حدیث:

 قال رسول الله (ص): كيف أنت يا عوف إذا افترقت الأمة على ثلاث و سبعين فرقة واحدة منها فى الجنة و سائرهن فى النار ؟ قلت متی ذلک یا رسول الله ؟ قال اذا کثرت الشرط و ملکت الاماء و قعدت الجُمَلا علی المنابر و اتخذ القرآن مزامیراً و زخرفت المساجد و رفعت المنابر و اتخد الفیء دولا و الزکاة مغرماً و الامانة مغنماً و تفقه فی الدین لغیر الله و اطاع الرّجل امرأته و عق امّه و اقصی ابه و لعن آخر هذه الامّة اولها و ساد القبیلة فاسقهم و کان زعیم القوم ارذلهم و اکرم الرّجل اتقاء شره، فیومئذ یکون ذاک فیه. یفزع الناس یومئذ الی الشام و الی مدینة یقال له دمشق ، من خیر مدن الشام ؛ فتحصنهم من عدوهم ، قیل: و هل تفتح الشام؟ قال بلی وشیکاً ، تقع الفتن بعد فتحها ثم تجئ فتنة غبراء مظلمة ثم تتبع الفتن بعضها بعضا حتى يخرج رجل من أهل بيتى يقال له المهدى فان أدركته فاتبعه و كن من المهتدين‏.


«مجمع الزوائد ، الهیثمی ، ج7 ، ص324 ــ كنز العمال ج 11 ص 183»
رایةالهدی ، تارنمای هیئت کربلای بیت المهدی(عج) ، کــــــرج

:: بازدید از این مطلب : 1530
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
نویسنده : گمنام
جمعه 10 مرداد 1393

مرحوم آیت‌الله مجتبی تهرانی در نقل یک حدیث می‌فرمایند:

روی عن موسی بن جعفر (علیهماالسلام) قال:« مَنْ اَرَادَ الْغِنَى بِلَا مَالٍ وَ رَاحَةَ الْقَلْبِ مِنَ الْحَسَدِ وَ السَّلَامَةَ فِی الدِّینِ فَلْیَتَضَرَّعْ إِلَى اللَّهِ فِی مَسْاَلَتِهِ بِاَنْ یُكْمِلَ عَقْلَهُ».

دو نوع غنا وجود دارد

روایتی از موسی بن جعفر (ع) منقول است که حضرت فرمودند: هرکس بخواهد غنی شود امّا بدون مال؛ در باب غنا این‌‌طور است که دو نوع غنا داریم: یک: غنای بالمال، دو: غنای عن المال؛که در مورد دومی اینجا جایش نیست و آنچه مردم دنبالش هستند، غنای بالمال است؛ یعنی چه؟

یعنی می‌‌خواهند با پول، برای خودشان آرامش روانی درست کنند؛ خیال می‌‌کنند پول هرچه افزوده شود، آرامش روانی برایشان پیدا می‌‌شود و حال اینکه اشتباه می کنند؛ اتّفاقاً یک غنای عن المال داریم، یعنی روح، احساس بی نیازی می‌‌کند؛ چون غنا، بی نیازی است؛ مردم دنبال این هستند که با پول خودشان را بی‌‌نیاز کنند و حال این‌‌که اشتباه می‌‌کنند؛ بی نیازی امر روانی است.

چه کنیم که احساس بی نیازی کنیم؟

در غنای عن المال انسان از نظر روانی احساس می‌‌کند که پول احتیاج ندارد؛ امّا در غنای بالمال انسان خیال می‌‌کند هرچه پولش زیادتر شود، این احساس درونش پیدا می‌‌شود که دیگر احتیاج به پول ندارم، خیال می‌‌کند که هر چه بیشتر پول روی‌‌هم بگذارد، بیشتر احساس بی‌‌نیازی می‌‌کند.

حضرت می‌‌فرمایند: اوّل؛ اگر کسی بخواهد احساس بی نیازی کند، امّا نه بر اثر مال؛ دوم؛ «وَ رَاحَةَ الْقَلْبِ مِنَ الْحَسَدِ» و دلش از بیماری کشنده حسد آسوده گردد، چون حسد یکی از بیماریهای روانی است و همین آدم را بی‌‌چاره می‌‌کند و حسد انسان را رنج می دهد و او را تا سرحدّ مرگ می برد؛ سوم: «وَ السَّلَامَةَ فِی الدِّینِ»، واگر کسی بخواهد دینش را هم حفظ کند و سالم بماند.

تضرّع بالاتر از دعا است

این را خوب دقّت کنید که روایت سه مورد را می‌‌گوید که: غنای بدون پول، راحتی دل از بیماری کشنده حسد، سلامت در دین؛ اگر کسی این سه را می‌‌خواهد ، «فَلْیَتَضَرَّعْ إِلَى اللَّهِ فِی مَسْاَلَتِهِ بِاَنْ یُكْمِلَ عَقْلَهُ»، باید در خواسته‌‌ای که از خدا دارد تضّرع کند، نه فقط دعا کند، بلکه تضرّع کند چون تضرّع بالاتر از دعا است؛ تضرع یعنی خواسته‌‌ای که همراه با سوز و ناله و سوزش دل باشد.

لذا می‌‌گویند: تضرّع همیشه را با زاری همراه است؛ «فَلْیَتَضَرَّعْ إِلَى اللَّهِ فِی مَسْاَلَتِهِ»، در خواسته‌‌اش تضرّع کند، چه بخواهد در سؤالش؟ «بِاَنْ یُكْمِلَ عَقْلَهُ»، از خدا بخواهد به او عقل بدهد؛ می فهمی یعنی چه؟ بخواهد خدا عقلش را کامل کند؛ معلوم می‌‌شود منشأ هر سه موردی که آقا فرمودند جهل و نفهمی و بی شعوری است.

دین ما دین شعور است

کسی که دنبال پول می‌‌رود تا خودش را بی‌‌نیاز کند، بی‌‌شعور است؛ کسی که حسد می‌‌ورزد، بی شعور است؛ عقلش کم دارد؛ کسی که ضربه به دینش می‌‌زند، آن هم از نظر عقلی کم دارد؛

دین ما دین شعور است؛ هرچه سطح شعور بالاتر برود، از نظر دینی و همة این جهات، این‌‌ها هم همه بالا می‌‌روند؛ حتّی در بهشت، مقامات بهشتی بر محور عقل و شعور است؛ هرچه معرفت و شعور بالاتر ، درجه‌‌اش در بهشت بالاتر؛ در روایتی است که: ارزش یک رکعت نماز آدم با معرفت پیش خدا بیشتر است از هزار رکعت نماز انسان بی‌‌معرفت دارد.

منبع:دانشجو

رایةالهدی ، تارنمای هیئت کربلای بیت المهدی(عج) ، کــــــرج

:: بازدید از این مطلب : 1419
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
نویسنده : گمنام
جمعه 10 مرداد 1393

ما از لغزشهائى كه از بعضى شيعيان سرمي زند از وقتى كه بسيارى از آنها ميل به بعضى از كارهاى ناشايسته‏ اى نموده‏ اند كه نيكان گذشته از آنها احتراز مي نمودند و پيمانى كه از آنها براى توجه به خداوند و دورى از زشتى‏ ها گرفته شده و آن را پشت سر انداخته‏ اند اطلاع داريم.

 

احمد بن على بن ابى طالب طبرسى در كتاب «احتجاج» مى‏ نويسد:

مكتوبى در اواخر ماه صفر سال ۴۱۰ (هجرى) از ناحيه مقدسه امام زمان عليه السّلام به شيخ مفيد محمّد ابن محمّد بن نعمان قدس اللَّه روحه رسيد رساننده آن مكتوب گفته است كه آن را از ناحيه اى متصل به حجاز آورده، مضمون توقيع اينست:

اين مكتوبى است براى برادر با ايمان و دوست رشيد ابى عبد اللَّه محمّد بن محمّد بن نعمان: شيخ مفيد ادام اللَّه اعزازه كه از جمله پيمانهائى است كه بوديعت نهاده شده و از بندگان خدا اخذ گرديده است.

بسم اللَّه الرحمن الرحيم
سلام بر تو اى دوست مخلص در دين كه در اعتقاد به ما با علم و يقين امتياز دارى. ما شكر وجود تو را بپيشگاه خداوندى كه جز او خدائى نيست برده و از ذات بيزوالش مسألت مي نمائيم كه رحمت پياپى خود را بر آقا و مولى و پيغمبر ما محمّد و اولاد طاهرين او فرو فرستد، و به تو كه پروردگار توفيقاتت را براى‏ يارى حق مستدام بدارد، و پاداش تو را با سخنانى كه از جانب ما ميگوئى با صداقت افزون گرداند، اعلام مي داريم كه: به ما اجازه داده شده كه تو را بشرافت مكاتبه مفتخر سازيم و موظف بداريم كه آنچه به تو مي نويسيم به دوستان ما كه نزد تو مي باشند برسانى. خداوند آنها را به طاعت خود عزيز بدارد و با حفظ و عنايات خود مشكلات آنها را برطرف سازد
خداوند تو را با امداد خود بر دشمنانش كه از دينش بيرون رفته ‏اند، پيروز گرداند و در رسانيدن به كسانى كه اطمينان بآنها دارى بطرزى كه ان شاء اللَّه مى‏ نويسيم عمل كن.

هر چند ما در جايى منزل كرده ‏ايم، كه از محل سكونت ستمگران دور است و اين هم بعلتى است كه خداوند صلاح ما و شيعيان با ايمان ما را تا زمانى كه دولت دنيا از آن فاسقان مي باشد در اين ديده است، ولى در عين حال از اخبار و اوضاع شما كاملا آگاهيم و چيزى از آن بر ما پوشيده نمي ماند. 

ما از لغزشهائى كه از بعضى شيعيان سرمي زند از وقتى كه بسيارى از آنها ميل به بعضى از كارهاى ناشايسته‏ ای نموده‏ اند كه نيكان گذشته از آنها احتراز مي نمودند و پيمانى كه از آنها براى توجه به خداوند و دورى از زشتى ‏ها گرفته شده و آن را پشت سر انداخته ‏اند اطلاع داريم. گويا آنها نمي دانند كه ما در رعايت حال شما كوتاهى نمى‏ كنيم و ياد شما را از خاطر نبرده ‏ايم، و اگر جز اين بود از هر سو گرفتارى بشمار و مى ‏آورد و دشمنان شما، شما را از ميان مي بردند.

امتحانى كه هر كس مرگش رسيده باشد، در آن نابود مى‏ گردد و آن كس كه به آرزوى خود رسيده باشد از ورطه آن بسلامت مي رود آن فتنه و امتحان علامت حركت ما و امتياز شما در برابر اطاعت و نافرمانى ماست. خداوند هم نور خود را كامل مى ‏گرداند هر چند مشركان نخواهند.

خود را از دشمنان نگاهداريد و از افروختن آتش جاهليت بپرهيزيد. كسانى‏ كه در اين فتنه بجاهاى پنهان، پناه نبرده و در سرزنش آن، راه پسنديده گرفته ‏اند چون ماه جمادى الاولى سال جارى فرا رسيد، بايد از آنچه در آن ماه روى مي دهد، عبرت بگيريد، و از آنچه بعد از آن واقع مى‏ شود، از خواب غفلت بيدار شويد.

عنقريب علامت آشكارى از آسمان براى شما پديد مى‏ آيد و نظير آن در زمين نيز ظاهر مى‏ گردد كه مردم را اندوهگين ميكند و بوحشت مى ‏اندازد.
آنگاه مردمى كه از اسلام خارج شده ‏اند بر عراق مسلط ميگردند و بواسطه سوء اعمال آنها اهل عراق دچار ضيق معيشت مي شوند، سپس اين محنت با مرگ يكى از اشرار از ميان ميرود؛ و از مردان او پرهيزكاران خيرانديش خشنود مي گردند، و مردمى كه از اطراف عالم آرزوى حج بيت اللَّه دارند، به آرزوى خود ميرسند و به حج مي روند. 

هر مردى از شما بايد بآنچه كه بوسيله دوستى ما به آن تقرب مي جست عمل كند. و از آنچه مقام او را پست ميگرداند و خوش آيند ما نيست اجتناب نمايد زيرا خداوند بطور ناگهانى انسان را برانگيخته مي كند؛ آنهم در وقتى كه تو به سودى بحال او ندارد و پشيمانى او را از كيفر ما نجات نميدهد. خداوند تو را برشد و كمال الهام بخشد و با لطف خود به رحمت واسعه خود توفيق دهد.

 

 پی نوشت:

مهدى موعود ( ترجمه جلد ۵۱ بحار الأنوار)، متن، ص۱۲۴۶تا۱۲۴۹.

رایةالهدی ، تارنمای هیئت کربلای بیت المهدی(عج) ، کــــــرج

:: موضوعات مرتبط: مــهـــــدویــــت , ,
:: بازدید از این مطلب : 2119
|
امتیاز مطلب : 5
|
تعداد امتیازدهندگان : 1
|
مجموع امتیاز : 1
نویسنده : گمنام
جمعه 10 مرداد 1393
پیغام معنادار سردار سلیمانی برای مقاومت فلسطین/
خلع سلاح مقاومت توهم است/ به وقتش جام خشم خود را بر سر صهیونیست‌ها خالی می‌کنیم

 

گروه بین الملل - رجانیوز: فرمانده سپاه قدس سپاه پاسداران جمهوری اسلامی ایران در پیامی با هشدار به رژیم‌صهیونیستی و متحدانش، بر تداوم حمایت ایران از مقاومت در فلسطین تاکید کرد و گفت خلع سلاح مقاومت در فلسطین خواب پریشانی است که تعبیر نمی‌شود.
 
به گزارش رجانیوز، سردار قاسم سلیمانی فرمانده سپاه قدس، روز چهارشنبه در پیامی نادر برای مقاومت فلسطین، بر حمایت جمهوری اسلامی ایران از مقاومت تاکید کرد.
 
شبکه خبری المیادین به نقل از سردار سلیمانی اعلام کرد که «قاتلان و مزدوران بدانند که ما لحظه‌ای از دفاع از مقاومت و دفاع از مردم فلسطین کوتاه نخواهیم آمد» و در ادامه این پیام افزود: همه دنیا دنیا بداند که خلع سلاح مقاومت عقیده‌ای باطل است و توهمی است که محقق نخواهد شد.
 
سلیمانی با بیان اینکه «فلسطین آتشفشانی الهی است که نمی‌توان آن را خاموش کرد، جز با نابود کردن رژیم اشغالگر» تهدید کرد که «در زمان مناسب جام خشم و غضب خود را بر سر صهیونیست‌ها خالی خواهیم کرد».
 
سلیمانی در ادامه بر مقاومت فلسطین درود فرستاد و گفت: درود بر گردان‌های القسام (شاخه نظامی حماس) و سرایا القدس (شاخه نظامی جهاد اسلامی) و ابوعلی مصطفی و الناصر صلاح الدین و شهداء الاقصی.. درود بر سرداران مقاومت که در مقابل فشارها عقب‌نمی‌نشینند.
 
وی همچنین از صحنه‌های کشتار در فلسطین ابراز تاسف کرد و با بیان اینکه «صحنه‌های دردناک در فلسطین قلب ما را به درد می‌آورد و در سینه خود حزن شدید که همراه با غیظ و غضب است احساس می‌کنیم»، افزود: برای دفاع از انسانیت و اسلامی که هم اکنون در فلسطین آن رامی توان دید سلاح و خون و کرامت را توصیه می‌کنیم.
 
وی در این پیام افزود: لعنت خدا بر همه ظالمانی که از این رژیم حمایت کرده و می‌کنند. لعنت خدا بر هر کسی که حزن شما و درد و رنج شما را می‌بیند و با سکوتش اجازه می‌دهد که شما کشته شوید.. لعنت خدا بر آمریکا رأس ظلم (واستکبار) جهانی.. لعنت خدا بر کسانی که راه کمک‌رسانی به شما را بستند و در جنایت صهیونیست‌ها شریک شدند.
رایةالهدی ، تارنمای هیئت کربلای بیت المهدی(عج) ، کــــــرج

:: بازدید از این مطلب : 1426
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
نویسنده : گمنام
جمعه 10 مرداد 1393

به نقل از مشرق، آنچه می خوانید شرح یک حدیث اخلاقی است که مقام معظم رهبری در ابتدای درس خارج خود بیان کرده اند.

 
حدیث:
 
سَمِعْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ (علیه‌السلام) يَقُولُ لِأَصْحَابِهِ يَوْماً لَا تَطْعُنُوا فِي عُيُوبِ مَنْ أَقْبَلَ إِلَيْكُمْ بِمَوَدَّتِهِ وَ لَا تُوَقِّفُوهُ عَلَى سَيِّئَةٍ يَخْضَعُ لَهَا فَإِنَّهَا لَيْسَتْ مِنْ أَخْلَاقِ رَسُولِ اللَّهِ (صلی‌الله علیه و آله) وَ لَا مِنْ أَخْلَاقِ أَوْلِيَائه[۱]
 
ترجمه:
 
مسعدة گويد: شنيدم كه امام صادق عليه السّلام روزى بأصحاب خود مي‌فرمود: كسى‏ كه از راه دوستى بشما روى آورد با نقل عيب‌هاى او رنجيده خاطرش مكنيد و كار بدى (اگر از او سراغ داريد) كه ذكرش او را سر افكنده مي‌كند بيادش نياوريد كه اين كار (زشت و اين عمل ناهنجار) از رفتار رسول خدا (ص) نيست و نه از رفتار اولياء خدا است.
 
شرح:
 
یک کسی است که با اظهار دوستی به سمت شما می آید و اظهار علاقه‌ای به شما می‌کند، دست رد به سینۀ او نزنید با ذکر عیوبی که در او مشاهده می‌کنید، خیلی دستور مهم، بزرگ و عمومی‌ای است؛ یک کسی می‌آید اظهار علاقۀ به ما می‌کند، ما فوراً سراغ آن اشکالاتی که در او وجود دارد، برویم و روی آنها تکیه کنیم و طعن بر آنها بزنیم!
 
محبت کسی را که به شما اظهار محبت می‌کند، قبول کنید، ولو یک عیبی هم در او سراغ دارید، لزومی ندارد که طعن در آن عیب بکنید و این را موجب این قرار بدهید که دستِ ردّ به سینۀ او بزنید.
 
و لاتوقِفوه علی سیئةٍ یَخضَعُ لها، اگر کارِ خلافی دارد، گناهی دارد، عیبی دارد، لازم نیست او را بخاطر این عیب طرد کنید، متوقف کنید یعنی جلوی او را بگیرید ؛منافاتی ندارد با نهی از منکر، منافاتی ندارد با أحبّ أصحابی مَن أهدی الیَّ عیوبی، لکن رشتۀ پیوند محبت را حفظ کنید!
 
بعد البته انسان برای نهی از منکر یا برای اهدای عیوبِ دوستش و مرآت بودن برای مؤمن، فرصت‌هایی دارد، می تواند از این فرصت‌ها استفاده کند و این کار را انجام بدهد. اما اینطور نباشد که به مجرّد این که یک ایرادی، یک عیبی را در او سراغ دارید، محبتِ او را و خود او را طرد کنید و قبول نکنید؛ این یکی از آن شاه‌بیت‌های برخوردهای خوب در روابط اجتماعی است.
 
بعد فرمود: این، جزو اخلاق و رفتار پیغمیر و اولیائش نیست، یعنی آنها کسانی را که سراغشان می‌آمدند، هر چند عیوبی، اشکالاتی داشتند، دستِ ردّ به سینۀ آنها نمی‌زدند، جذبشان می‌کردند، نگه شان می‌داشتند، البته در اصلاحِ آنها هم می‌کوشیدند، امر به معروف، نهی از منکر هم می‌کردند.
 
این، یک قاعدۀ کلی است که به اندک بهانه‌ای افرادی را طرد کردن و رد کردن و آنها را از مرز دوستی خود خارج کردن، مخالف با آن چیزی است که در این حدیث به ما دستور داده شده است.[۲]
 
پی نوشت:
[۱] - الشافی، صفحه ۸۵۱
[۲] - ۵/۳/۱۳۹۲ 
رایةالهدی ، تارنمای هیئت کربلای بیت المهدی(عج) ، کــــــرج

:: بازدید از این مطلب : 1726
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
نویسنده : گمنام
جمعه 10 مرداد 1393

: در تربیت دینی و رشد فرهنگی در سطح عمومی نهاد خانواده جایگاه خاص و برجسته‌ای دارد و بدون تردید آنچه بهترین و بیشترین تأثیرگذاری و بازدهی را دارد، نهاد خانواده است، زیرا خانواده اولین و زیربنای بنیادی و اساسی جامعه در ابعاد مختلف است، بنابراین بر حسب اهمیت جایگاه خانواده در ارتقا بخشیدن فرهنگ جامعه در سلسله گزارش‌هایی به تبیین این موضوع به روایت حجت‌السلام والمسلمین ناصر رفیعی محمدی کارشناس دینی می‌پردازیم که بخش ششم آن در ادامه می‌آید:

*نباید‌ها در خانواده‌ها

خانواده، کشور کوچکی است که اعضای آن وزرا، مسئولین و رؤسای آن کشورند که هر کدام باید نقش خودشان را ایفا کنند. خانواده پیکر واحدی است که افراد آن اعضای این پیکر محسوب می‌شوند، اگر در پیکر انسان یک عضو ناسالم باشد یک عضو دچار خدشه باشد، طبعاً سایر اعضا هم دچار آسیب می‌شوند؛ اگر دندان انسان درد بگیرد، چشم هم به خواب نمی‌رود، اگر یک عضو از بدن فاسد شود یا ناسالم شود، روی سایر اعضای پیکر انسان تأثیر می‌گذارد.

خانواده این گونه است، پیکری است که افرادش؛ پدر مادر، برادر و خواهر اعضای این پیکرند. اگر یک جوان معتاد در خانه باشد در مقام مقایسه، همانند عضو ناسالم بدن است، ازدواج دختر آن خانواده نیز دچار آسیب می‌شود، می‌گویند خواهر فلانی که معتاد است یا دختر فلان کس که اعتیاد دارد. پدر نمی‌تواند بگوید من معتادم چه ربطی به دخترم دارد؟ همان گونه که شما نمی‌‌توانید به چشم بگویید دندان درد می‌کند چه ربطی به تو دارد تو بخواب، اگر دختر خانواده‌ای فاسد شد، یا یک پسری لات و لاابالی بار آمد طبیعتاً آن خانواده را تحت تأثیر قرار می‌دهد، مادر خانه و پدر خانه، هر چه قدر هم متدین و مؤمن باشند، خود به خود بروز در جامعه پیدا می‌کند، نمی‌توان آن را تفکیک کرد.

یک خانواده همانند یک کشتی است، آیا می‌شود جایی از کشتی را سوراخ کنی، بگویی آقا! به جای شما ربطی ندارد، من محل استقرار خودم را شکستم؛ وقتی آب که داخل کشتی بیاید، کشتی را پایین می‌کشد. یک پدر معتاد، یک مادر معتاد، یک دختر فاسد، یک پسر لاابالی در یک خانه، خانواده را آسیب‌پذیر می‌کند، نگاه مردم را به خانواده عوض می‌کند، لذا نمی‌شود این موارد را تفکیک کرد و باید اینها را با هم ببیند. کم نیستند، خانواده‌هایی که به خاطر اعتیاد یا طلاق پدر و مادر دختران فراری دارند. یک آقا نمی‌تواند بگوید: خودم اختیار دارم، همسرم را طلاق دادم به بچه‌هایم ربطی ندارد. بچه محصول طلاق از هم می‌پاشد؛ طلاق روی روان و روی زندگی‌اش اثرگذار خواهد بود. نمی‌توان گفت من با زنم دعوا دارم چه ربطی به بچه‌ها دارد؟! روی آنها تأثیر می‌گذارد. بچه‌ها آینه و انعکاس رفتار پدر و مادر هستند، طلاق باعث می‌شود عواطف از بین برود، احساسات نابود شود. من در روزنامه‌ای خواندم و خیلی متأثر شدم که یک خانواده معتاد دختر نه ساله‌اش را در ازای چند صد هزار تومان به یک فرد غیرایرانی فروخته است، آیا این درست است؟ این پدر و مادر عواطف و احساساتشان چه شده است؟ آیا این بازگشت به دوران جاهلیت نیست؟ آیا این بازگشت به دوران بردگی نیست که دختر نه ساله خانواده به یک کشور دیگر برود؟ محیطی که شیعه هم ندارد، آن کسی که  این کار را انجام داده شیعه است، حاضر است دخترش در اختیار یک فرد غیرشیعه قرار بگیرد آن هم در مقابل چند صد هزار تومان. این مواد مخدر جدید، مثل کراک و شیشه این گونه است، اصولاً عواطف و احساسات را سلب می‌کند.

عزیزان! بحث اخلاق خانواده و اخلاق معاشرت بحث گسترده‌ای است، نیاز دارد در این مورد رسانه‌ها و صداوسیما غیر از هنر فیلم از ابزار دیگر نیز استفاده کنند. من زمانی به صداوسیما پیشنهاد دادم که جلسات پرسش و پاسخ بگذارید تا مردم نامه بدهند و شما جواب بدهید. یکی از برنامه‌های تلویزیون در شب می‌تواند به این اختصاص پیدا کند، خوب هم مخاطب دارد. یادم هست زمانی جناب آقای قرائتی این برنامه را در تلویزیون راه انداخت و مدتی ادامه داد. خودش می‌فرمود: چند گونی نامه آمده، من دیگر نمی‌توانم جواب بدهم. وقتی کسی می‌آید پشت دوربین می‌نشیند و می‌گوید من حاضرم به سؤالات کتبی در محور خانواده، جوان، ازدواج و ... جواب بدهم و بعد از مدت کمی چند گونی نامه می‌آید معلوم می‌شود در جامعه نیاز وجود دارد. ما در منبر نمی‌توانیم این کار را بکنیم چرا که مخاطب منبر واحد است، به سلیقه خودمان چیزی انتخاب می‌کنیم و می‌گوییم. به وسیله فیلم نیز نمی‌توانیم چون کارگردان و فیلم‌نامه‌نویس موضوعی را انتخاب می‌کنند و به تصویر می‌کشند و مردم هم نگاه می‌کنند، اما جلسه پرسش و پاسخ برگزار شود، خیلی از مسائل در جامعه حل می‌شود. هر شب یا هفته‌ای یک شب چند کارشناس روی مسائل مختلف مثلاً مسائل خانواده، جوان‌ها، اعتیاد، حجاب، حیا، جلسه پرسش و پاسخ برگزار کنند. بسیاری از مسائل فساد در خانواده‌ها و جامعه ناشی از ناآگاهی و عدم اطلاع است. جلسه قبل وعده دادم راجع به خودداری‌ها و نبایدها در زندگی خانوادگی بحث کنم.

*عیب‌جویی عامل اختلاف در خانواده‌ها

بحث این جلسه در رابطه با عیب‌جویی است. یکی از اموری که خانواده‌ها را دچار مشکل می‌کند و روابط صمیمی و با نشاط خانواده‌ها را به هم می‌ریزد صفت عیب‌جویی است. گاهی خانم‌ها و دخترها می‌گویند چرا در زمان عقد علاقه همسر نسبت به زن بیشتر است ولی در زندگی بعد از عروسی کم می‌شود. بعد از ازدواج صاحب فرزند می‌شود، یکی، دو تا می‌شود، مقداری که پیش می‌رویم کمی موها سپید می‌شود، چهره‌ها فرسوده می‌شود و کم‌کم از عیب‌های هم مطلع می‌شوند لذا محبت دوران عقد کم می‌شود و این همان نگاه عیب‌جویانه است. یکی از چیزهایی که نبی مکرم اسلام (ص) از آن به خدا پناه می‌برد این است: خدایا من از رفیق مکارم به تو پناه می‌برم، رفیق مکار کیست؟ فرمود: اگر خوبی از تو ببیند می‌پوشاند، دفنش می‌کند و روی آن خاک می‌ریزد و اگر از تو بدی یا نقطه ضعفی ببیند آن را مطرح می‌کند و آن را افشا می‌کند. بعضی‌ها در زندگی زناشویی آشپزی، خانه‌داری، ایثار، خدمات خانم را نادیده می‌گیرند. اگر جمله‌ای گفت یا غضبی کرد یا خطایی از او سر زد آن را برجسته و مطرح می‌کنند. همچنین آقایان، فرق نمی‌کند.

روایت دیگری دیدم از امیر بیان، علی بن ابیطالب(ع) که فرمودند: آن کسی را که باید از خودت دور کنی و مبغوضش بداری می‌دانی چه کسی باید باشد؟ «اطلبهم لمعایب الناس»؛ آن که می‌گردد نقطه ضعف‌های مردم را پیدا می‌کند، مثل مگسی که از یک پیکر سفید سالم با موهای مشکی، بدون معطر و لباس خوب می‌گردد روی آن جوش کوچک صورت می‌نشیند. این چهره این همه زیبایی دارد، می‌آید روی جوش صورت می‌نشیند. مبغوض‌ترین، منفورترین و دورترین افراد از تو آنهایی باشند که دنبال نقطه ضعف‌ها و معایب تو می‌گردند. آقا پنجاه دقیقه سخنرانی کرده، لذت برده اگر یک نقطه ضعفی هم داشت آن را بزرگ نکنید، یا شریک زندگی‌ات سی سال با تو زندگی کرده لذت بردی، اگر نقطه ضعفی هم داشت نادیده بگیرید.عیب‌جویی یکی از نقاط مشکل و مسأله‌ساز در روابط خانوادگی است.

*فرق انتقاد با عیب‌جویی

من بحث را از زاویه دیگر جلو ببرم، انتقاد غیر از عیب‌جویی است، نقد یعنی اینکه انسان خوبی‌ها را از بدی‌ها تفکیک کند، بدی‌ها را هم به نحو خوبی تذکر بدهد. روایت داریم، امام صادق(ع) فرمود: اگر ببیند رفیقش خطایی انجام می‌دهد و او می‌تواند مانعش شود، اگر چیزی به او نگوید، به او خیانت کرده است. به قول یکی از مؤلفین می‌گوید: مردم سه دسته‌اند: بعضی‌ها فقط خوبی را می‌بینند، همیشه می‌خواهند مدح کنند و هیچ نقدی در زندگی‌شان نیست، این خوب نیست. بعضی‌ها فقط بدی را می‌بینند، برای بنده خیلی پیش آمده برای شخصی روی منبر خطایی شده یا در کتاب 500 صفحه‌ای نقطه ضعفی دیده شده، همان را در جامعه طرح می‌کند، یا مثلاً یک عالم شیعی یک حرف نقادانه و عالمانه‌ای در یک جلسه خصوصی زده، یک مرتبه آبرویش را در جامعه می‌برند و در همه جا اعلام می‌کند که فلانی فلان چیز را قبول ندارد، فلان مسأله را زیر سؤال برده است. الان سر و ته حرف افراد را می‌زنند یک تکه‌اش را می‌گیرند و در موبایل‌ها پخش می‌کنند تا همه عالم بفهمند. گاهی افراد این گونه برخورد می‌کنند و‌ آبروی طرف را می‌برند، اگر قرار شود ما امروز این عالم شیعه را، فردا آن عالم شیعه را یکی پس از دیگری طرد کنیم این همان می‌شود که سلفی‌ها دنبالش هستند، این همان است که دشمنان دنبالش هستند، لذا فرمودند:بعضی‌ها فقط بدی را شرح می‌کنند، و بعضی‌ها فقط خوبی را. دسته سوم، در مقابل خوبی تشویق می‌کنند و در مقابل بدی‌ هم به شیوه صحیح عکس‌العمل نشان می‌دهند، که این گروه سوم مورد تأیید است.

*شبانه‌روز در چهار بخش

دقت کنید این روایت چه قدر کارشناسانه است! امام کاظم(ع) چه قدر دقیق و ظریف وارد موضوع شده، فرمود: سزاوار است زندگی شما به چهار بخش تقسیم شود:

1- ساعتی را برای مناجات، عبادت و گفت‌وگوی با خدا

2-یک ساعتی را برای کار و تلاش، گاهی خانواده‌هایی تماس می‌گیرند می‌گویند همسرم خیلی به نماز اهمیت می‌دهد، خیلی به حرم و زیارت اهمیت می‌دهد، اما کار نمی‌کند، همه چیز را کنار گذاشته است. این درست نیست چون کار و زندگی این گونه نمی‌شود.

3-ساعتی را برای نشست و برخاست با رفقای مورد ثقه، رفقای مورد وثوق، کدامند؟ آن‌هایی که عیوب انسان را به انسان نشان بدهند، نه اینکه دور هم بنشینند عیب‌جویی کنند، یا دور هم بنشینند و غیبت کنند، یا دور هم بنشینند و معصیت کنند یا تا ساعت 12 دور هم بنشینند و بعد با اخلاقی تند به خانه بیایند. بعضی‌ها متأسفانه این گونه‌اند که تا دیر وقت شب در جمع خصوصی رفقا و جمع عصیان هستند و بعد هم که به خانه می‌آیند با زن و بچه ناراحتی و بدخلقی می‌کنند.

4-و ساعتی برای تفریحات سالم و لذات غیرحرام، نه تفریحاتی که الان در جامعه به صورت ناسالم رواج یافته است. تفریحاتی که در گذشته بود سالم بود، اما امروزه یکی یکی در حال تبدیل شدن به تفریحات ناسالم است. امام کاظم(ع) فرمود: زندگی شما باید این طور تعبیه شود. بخشی برای مناجات، بخشی برای معاش، بخشی برای معاشرت. منظور من همین بخش است یعنی معاشرت با رفقایی که عیوب شما را به شما نشان بدهند، نقد صحیح داشته باشند، انتقاد منطقی داشته باشند. خوب است اگر همسر انسان یک خطایی دارد، غیرمستقیم تذکر بدهد، لازم نیست مستقیم باشد.

*ماجرای تذکر غیر زبانی پیامبر(ص) به دخترش

وجود مقدس نبی مکرم اسلام(ص) به خانه زهرا مرضیه(س) آمدند، دیدند حضرت زهرا پرده‌ای آویزان کرده است، این کار خطا نیست، اشتباه نیست، زهرا مرضیه معصوم است. اما بعضی از کارها ممکن است از بعضی از افراد ترک اولی باشد و انجام ندادنش بهتر باشد. در جامعه فقیر مدینه پیامبر نپسندید که دخترش چنین پرده‌ای به درب خانه‌اش آویزان کند.

پیامبری که هر وقت وارد خانه حضرت زهرا می‌شدند، احوال می‌پرسیدند بلافاصله برگشتند. زهرا مرضیه موضوع را فهمید، تذکر لغزش انسان عاقل از سرزنش او بالاتر است، بلافاصله پرده را جمع کرد و پس فرستاد. پولش را به فقرا دادند و رضایت پیغمبر را جلب کردند. این همان انتقاد و نقد غیرمستقیم است. کافی است وقتی فرزندتان خطایی می‌کند دو روز با او قهر کنید یا دو روز در خانه به او بی‌اعتنایی کنید، یا اگر خانمت اشتباهی کرد یک دو روز رفتارت را عوض کنی و نسبت به حرکت ناپسند وی عکس‌العمل نشان بدهی کم کم متوجه خطایش می‌شود.

* در امر ازدواج جوانان جز تلاش والدین هیچ کانالی نیست

یکی از گرفتاری‌هایی که ما در حال حاضر در بعضی از خانواده‌ها داریم درک نکردن روحیه جوان‌ها و نوجوان‌ها است. گاهی با زدن، تندی، برخورد یا تحقیر پیش دوستان برخورد می‌شود. عزیز من! روش درست را باید پیدا کرد. پسر جوانی به من زنگ می‌زند می‌گوید: آقا، من دوست دختر دارم، چه کنم؟ نه او مرا رها می‌کند، نه من می‌توانم این دوستی را رها کنم. محیط دانشگاه است دختر و پسر را در راهنمایی و دبیرستان و ابتدایی از هم جدا می‌کنیم، اما وقتی به سن شهوات و غرایز می‌رسند یک مرتبه در کلاس کنار هم می‌نشانیم، ساعت‌ها با هم در یک کلاس به سر می‌برند، لذا این نوع نگاه‌ها و این نوع برخوردها پیش می‌آید. یک پسر متدین مؤمن که در یک محیط مذهبی بوده و نگاهش به نامحرم نیفتاده یک مرتبه همکلاسی او می‌شود یک خانم جوان با مانتو و موی بیرون زده و شلوار لی‌ تنگ و این جوان شهوت و غریزه دارد.

وظیفه‌ای که دولتمردان دارند این است که در رشته‌هایی که ممکن است دخترها در شهر خودشان به دانشگاه بروند. چه اصراری است دانشجوی رشته الهیات قم به مشهد یا شهر دیگری برود؟ باید این رشته‌ها را در شهر خودشان راه انداخت. یک راه برای برنامه‌ریزان دانشگاه باز است و آن اینکه یک واحدی که صد دانشجو دارد، دو تا استاد نیز دارد، اعلام کنند این کلاس برای برادرها و این کلاس برای خواهرها، دو کلاس مثل هم با یک استاد، مسلم است که استاد هم راحت‌تر می‌تواند تدریس کند.

وظیفه دیگری که خانواده‌ها دارند این است که باید به ازدواج جوان‌ها اهمیت بیشتری بدهند جوانش بیست و هفت سال دارد، می‌گوید درآمد ندارد، کار ندارد، محصل است، دانشجو است. چه اشکالی دارد؟ خدا در قرآن می‌گوید: من بی‌نیاز می‌کنم، بالاخره یک گوشه کار را پدر می‌گیرد، یک گوشه کار را مادر می‌گیرد، یک گوشه کار را فامیل می‌گیرند. این روزها خواهران و برادران مکرر می‌گویند ما دختر و پسر بزرگ داریم، چه باید بکنیم؟ الان ازدواج در جامعه ما سنتی است، اگر پدر و مادرها زرنگ باشند این کار را انجام می‌دهند، ولی باید برای آن روش‌های منطقی غیرسنتی هم پیدا کرد. در فامیل شخصی بانی شود، اسامی دخترها و پسرهای دم بخت را تهیه کند. خیلی‌ها پسر دارند دنبال دختر خوب می‌گردند، و خیلی‌ها دختر خوب دارند دنبال پسر خوب می‌گردند و از یکدیگر هم خبر ندارند. اگر شما ماشین بخواهی معلوم است که از کجا باید آن را تهیه کنی، اگر خانه بخواهی ملوم است از کجا باید تهیه کنی، اما اگر کسی بخواهد ازدواج بکند، برای پسرش دختر خوب بخواهد، برای دخترش، پسر خوب بخواهد، جز تلاش والدین هیچ کانالی نیست، اما می‌شود این را به روشی منطقی و صحیح نهادینه‌اش کرد. در تاریخ است وقتی نبی مکرم اسلام (ص) به طرف مسجد می‌آمد، خانمی جلو می‌رفت و می‌گفت: آقا، من همسر می‌خواهم، پیامبر نیز به اصحاب می‌فرمود و به یکی از آن‌ها پیشنهاد می‌کرد. جوانی بود که همسر نداشت حضرت خطبه می‌خواند، ازدواج آسان بود، البته این کار، خیلی ظریف و دقیق است. بهترین راه آن همان روش سنتی والدین است، ولی گاهی می‌شود در فامیل افرادی پیدا شوند که بانی ازدواج جوان‌های فامیل شوند. من یکی از دوستان روحانی را دیدم که لیستی در دستش بود، گفتم: این چیست؟ گفت: اینها دخترهای فامیل ما هستند، متدین و مؤمن‌اند، اگر کسی به من بگوید دختر خوب به من معرفی کن، می‌گویم این دختر تحصیلش این است، سنش این قدر است، خانواده‌اش این است. دیدم سی و پنج دختر در فامیل ثبت‌نام کرده است. به هر حال نمی‌شود جوان را به خاطر داشتن دوست دختر تنبیه کنی، حالا دختر رهایش نمی‌کند، خودش شهوتش اجازه نمی‌دهد. بنابراین برنامه‌ریزان یک وظیفه‌ای دارند و والدین هم یک وظیفه‌ای. آن‌ها را نادیده نگیرید، نگذارید روی جوان‌ها باز شود. این نکته دقیق و مهمی است. حالا بحث من بر روی عیب‌جویی است و خواهم گفت نقد و انتقاد به شیوه درست کار خوبی است. حضرت فرمود: اگر کسی ببیند برادرش بر خطایی است و تذکر ندهد و به وی خیانت کرده است.

*چگونه عمر بن عبدالعزیز مانع سب امیرالمؤمنین(ع) شد

داستان عمر بن عبدالعزیز را همه شما نشنیده‌اید، عمر بن عبدالعزیز سال 99 هجری به قدرت رسید، دو سال هم بیشتر حکومت نکرد، او با چند معضل مهم در جامعه مواجه شد. یکی از آن‌ها منع نگارش حدیث بود، تقریباً یک قرن از رحلت پیامبر(ص) می‌گذشت و هنوز نوشتن احادیث پیغمبر(ص) ممنوع بود، طبق بخشنامه رسمی‌ای که خلفا صادر کردند، گفتند: نوشتن حدیث پیامبر ممنوع است. البته پیروان اهل بیت احادیث را می‌نوشتند، اما در میان مسلمان‌ها رسمی نبود، سال 99 هجری است و عمر بن عبدالعزیز اعلام کرد: نگارش حدیث را شروع کنید. یکی دیگر از مسائلی که با ‌آن مواجه شد سب امیرالمؤمنین بود؛ در خطبه‌ها، در نماز جمعه، در دعاها، در مراسم‌ها، سب‌ امیر المؤمنین(ع) می‌شد، حال چگونه می‌شود این سنت را برانداخت؟

روزی عمر بن عبدالعزیز یک جوان کلیمی را دید به او گفت: به قصر من بیا، من جلسه‌ای ترتیب می‌دهم و همه وزرا، علما و شخصیت‌ها را دعوت می‌کنم، سپس تو وارد شو و از دختر من خواستگاری کن، من به تو می‌گویم نمی‌شود، چون کلیمی هستی و مسلمان نیستی، ما دختر به مسلمان می‌دهیم، آن وقت تو بلافاصله بگو: پس چرا رسول خدا به علی بن ابیطالب دختر داد؟ این را بگو و بقیه‌اش با من. جوانی کلیمی وارد شد، در حضور علما و وزرا، از او پرسیدند: جوان چه کار داری؟ گفت: جناب خلیفه، به خواستگاری شما دختر آمده‌ام. خلیفه پرسید: دینت چیست؟ گفت: کلیمی، یهودی، گفت: ما دختر به مسلمان می‌دهیم، به غیرمسلمان نمی‌دهیم. جوان بلافاصله حرفی را که خلیفه یادش داده بود و با هم تبانی کرده بودند، گفت، فریاد عمر بن عبدالعزیز بلند شد که ساکت باش، علی(ع) اول کسی بود که مسلمان شد، هنوز هیچ کس در دایره اسلام جز پیامبر خدا نبود، او اول کسی است که به پیامبر ایمان آورد. خودش فرمود: کسانی که امروز جای مرا گرفته‌اند، در سقیفه بت می‌پرستیدند، آن روزی که من خدا را می‌پرستیدم، آن روزی که من پشت سر پیغمبر(ص) اقتدا کردم و نماز خواندم اینها هنوز بت می‌پرستیدند.

جوان گفت: اگر مسلمان است پس چرا او را سب می‌کنید؟ چرا به او ناسزا می‌گویید؟ چرا به وی فحش می‌دهید؟ گفت: نمی‌دانم! رو به علما کرد ، گفت یا جوابش را بدهید یا سب از فردا ممنوع است، کسی جوابی نداشت لذا آن را ممنوع کرد و گفت: به جای سب، این آیه قرآن را بخوانید: «رَبَّنَا اغْفِرْ لَنَا وَلِإِخْوَانِنَا الَّذِینَ سَبَقُونَا بِالْإِیمَانِ وَلَا تَجْعَلْ فِی قُلُوبِنَا غِلًّا لِّلَّذِینَ آمَنُوا رَبَّنَا إِنَّکَ رَؤُوفٌ رَّحِیمٌ». خیلی زحمت کشید تا توانست این مسأله را جا بیاندازد. با یک نقد صحیح و منطقی این آیه را جایگزین این مسأله کرد و کم کم جا افتاد.

مدتی نگذشت که یکی از فرماندارانش به او نوشت: جناب عمر بن عبدالعزیز، اخیراً در منطقه استانداری و حکومت من افرادی دور هم می‌نشینند و این بحث را مطرح می‌کنند که معاویه افضل بود یا امیرالمؤمنین؟ و در این جلسات عده‌ای دارند القاء می‌کنند که معاویه افضل بود. انسان خبیری بود، متوجه شد که با این حیله می‌خواهند دوباره امیرالمؤمنین را از صحنه افضل بودن حذف کنند. گفت: چه کسی این کار را کرده است؟ یکی از آن‌ها را پیدا کن بیاور. یکی از کسانی که را که مطرح کرده بود معاویه افضل از امیرالمؤمنین است او را خواست و جلوی مسجد جامع صد ضربه شلاق زد، بعد هم تبعیدش کرد. این مهم است که ما در همه کارهایمان روشمند عمل کنیم. وقتی ما می‌خواهیم یک خانه بسازیم نقشه می‌خواهد، مهندس ناظر می‌خواهد، برنامه می‌دهند، نقشه می‌کشند. سیستم برق یک ماشین، سیستم برق و لوله‌کشی یک خانه، همه نقشه دارد، اما در روش تربیتی زندگیمان متأسفانه روشمند عمل نمی‌کنیم، یکی تند می‌رود و یکی کند. مهم این است که انتقاد صحیح و منطقی باشد، عیب‌جویانه نباشد. فرمود: کسانی که خودشان عیب دارند دنبال انسان‌های عیب‌دار می‌گردند. دیده‌اید بچه محصل‌ها وقتی نمره کم می‌آورند مثلاً نمره هشت که می‌گیرند می‌گویند: فلانی شش گرفت، فلانی هفت گرفت. نمی‌گوید چه کسی هجده و یا چه کسی نوزده گرفته است. وقتی رتبه‌اش در کنکور مثلاً پنج‌ هزار، ده‌ هزار یا بیست هزار می‌شود، بلافاصله می‌گوید رفیقم رتبه‌اش هجده هزار شده، نمی‌گوید چه کسی اولین رتبه را ‌آورده، نمی‌گوید در کلاسم چه کسی رتبه پنجم کنکور است. وقتی به سارق می‌گویند چرا سرقت کردی؟ می‌گوید: آقا، فلانی پنج بانک زده، من یک بانک زدم. وقتی به کسی می‌گویی چرا فحشا مرتکب شدی؟ می‌گوید: من دفعه اولم است، اما فلانی همین کاره است. این خیلی ناپسند است. در مسائل علمی توصیه شده به بالاتر از خود و در مصائب به پایین‌تر از خود نگاه کنید.

مثلاً فرض کنید من پایم درد می‌کند و کس دیگری پا و سرش درد می‌کند، یا من یک فرزندم فوت شده و دیگری دو تا از فرزندانش را از دست داده، من در زندگی‌ام خانه‌ام محقر و کوچک است اما دیگری مستأجر است، لذا سفارش شده در دنیا همیشه به کسی که از خودتان پایین‌تر است نگاه کنید؛ به آن کسی که وضعش از تو پایین‌تر است نگاه کن تا خدا را شکر کنی. اما در علم این توصیه نشده، در عیوب توصیه نشده؛ مثلاً وقتی به کسی بگویی آقا، چرا شما روزی پنج تا دروغ می‌گویی؟ بگوید فلانی روزی ده تا دروغ می‌گوید. یا چرا شما همسرت را آزار می‌دهی؟ بگوید فلانی همسرش را می‌زند. یا چرا فرزندت را اذیت می‌کنی؟ بگوید فلانی فرزندش را از خانه بیرون می‌کند. اینها بد است.

عیب‌جویی که بنده امروز نکاتی را پیرامون آن عرض کردم متأسفانه در زندگی خانوادگی بعضی‌ها است. دائم دنبال نقاط ضعف هستند، دائم عیب‌تراشی می‌کنند؛ یعنی نه تنها عیب‌جویی می‌کنند بلکه عیب‌تراشی هم می‌کنند. روزی جوانی با همسرش به من مراجعه کردند، کار آن‌ها به طلاق کشیده شده بود، همسرش حرف‌هایی می‌زد که روی منبر نمی‌توان گفت، حرف‌هایی که کاملاً بی‌پایه و سست و بی‌مبنا، می‌گفت: آقا بوی دهانش فلان است، بوی زیر بغلش فلان است، حرف زدنش فلان است. گفتم: گرگه از بالای چشمه آب می‌خورد و میش از پایین چشمه، گرگه به میش گفت: آب را گل‌آلود نکن! میش گفت: من که پایین هستم تو داری از سر چشمه آب می‌خوری من که نمی‌توانم آب را گل‌آلود کنم، اگر دنبال بهانه‌ای که مرا بخوری بیا بخور.

این ایرادها و اشکال‌ها کانون با نشاط و گرم خانواده را سست می‌کند. ای پدری که در خانه جلوی فرزند سیگار می‌کشی! ای پدری که با مادر خانه جلوی فرزند مواد مخدر مصرف می‌کنی! ای پدری که با مادر خانه بد رفتاری می‌کنی! ای پدری که در نمازت سستی می‌کنی! ای مادری که حجابت را رعایت نمی‌کنی! ای مادری که با پدر در خانه رفتاری و تندی می‌کنی! طبیعتاً اینها روی فرزندان شما اثر می‌گذارد. به خودمان ظلم نکنیم، به فرزندانمان هم ظلم نکنیم.

*دستور امام صادق(ع) درباره خانواده

شخصی از امام صادق(ع) پرسید: یا بن رسول‌الله! خانواده‌ای دارم که حرف و سخن مرا قبول می‌کنند آیا دستوری است که به آن‌ها بیاموزم؟ وجود مقدس امام صادق(ع) آیه «قُوا أَنفُسَکُمْ وَأَهْلِیکُمْ نَارًا وَقُودُهَا النَّاسُ وَالْحِجَارَةُ» را تلاوت کردند و فرمودند:

1-خانواده‌هایتان را از زشتی بازدارید؛ یعنی فعل قبیح و زشت در زندگی‌تان نیاید.

2-آن‌ها را به طاعت خدا (نماز، روزه و ...) امر کنید.

3-آنها را به کارهای خیر عادت دهید. مثلاً بچه‌ات را به در خانه بفرست تا او به فقیر پول بدهد، کادویی به دست فرزندت بده تا او در روز جشن عاطفه‌ها آن را هدیه دهد. بگذار دستش باز باشد، بگذار در روضه کار کند، در خانه‌ات مجلس بگیر، بچه‌ات هم جلوی در بایستد و به مردم خوش‌آمد بگوید.

4- با اهمیت دادن به فرائض. مرحوم شهید مطهری قبل از اذان صبح برمی‌خاست، آهسته نماز شب می‌خواند، حتی نوشته‌اند شیر را به گونه‌ای باز می‌کرد که صدای آب بچه‌هایش را بیدار نکند، نماز و تهجد و قرآنش که تمام می‌شد، موقع اذان با صدای بلند در حیاط اذان می‌گفت. دیگر با این اذان بچه‌ها بیدار می‌شدند، و بعد هم پشت سرش می‌ایستادند نماز جماعت می‌خواندند. این یعنی «قُوا أَنفُسَکُمْ وَأَهْلِیکُمْ» - پدری که هنوز خودش وقتی دارد آفتاب می‌زند باید به زور از رختخواب جدا شود چگونه می‌خواهد بچه‌اش را نمازخوان بار بیاورد. پدری که هنوز خودش مشکل نگاه به نامحرم را دارد، خودش در خانه سی‌دی و ماهواره دارد، چگونه بچه‌اش را از آن منع کند؟ ماهواره‌ها را به خانه‌هایتان نیاورید! متأسفانه بالای بعضی خانه‌ها دیش ماهواره است، اینها زندگی‌هایتان را از هم می‌پاشد. من می‌دانم ماهواره شبکه‌های خوب دارد، اما بینی و بین‌الله چند درصد مردم پای شبکه ‌«المنار» حزب‌الله لبنان می‌نشینند؟ چند درصد از مردم پای فوتبال و برنامه‌های ورزشی‌اش می‌نشینند؟ در بولتن‌ها دیده‌ام بیش از هشتاد درصد استفاده کنندگان از ماهواره، داخل شبکه‌های فساد می‌چرخند. اینها زندگی‌هایتان را بی‌برکت می‌کند، اگر برکت از زندگی‌ات گرفته شد و محکم زمین خوردی، دیگر نمی‌توانی بلند شوی. بگذاریم مقداری معارف قرآن، معارف اهل بیت و معارف دین و زندگی ما پررنگ‌ شود تا ان‌شاءالله در خانه‌هایمان برکت بیشتر از همیشه رسوخ کند.

خدایا! عاقبت همه ما را ختم به خیر بگردان، خدایا! آنی ما را از اهل بیت و قرآن جدا مفرما.

 

 

منبع:فارس
رایةالهدی ، تارنمای هیئت کربلای بیت المهدی(عج) ، کــــــرج

:: بازدید از این مطلب : 1834
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
نویسنده : گمنام
جمعه 10 مرداد 1393

شرح یکی از احادیث اخلاقی مقام معظم رهبری که در ابتدای درس خارج معظم‌له مطرح شده برای عموم علاقمندان تقدیم می شود:

حديث:

فى الكافي، عن الباقر... قال رسول الله(صلی الله علیه و آله): طوبي لمِن توَاضع لله تِعالي ،و زَهٍد في ما أحَلَّ اللهُ تعالي، و زَهد في ما أحلَّ اللهُ تعالي له من غير رَغبة عن سيرَتي، و رَفضَ زَهرَة الدنيا من غير تحَوّلٍ عن سنتّي.[1]

اين حديث، دنبالۀ همان مواعظ پيامبر مکرّم (صلی الله علیه و آله) استگويا يکي از نشانه‌هاي تواضع لله اين است که انسان در دنيا زهد بورزد، بي رغبتي نشان بدهد. نه فقط نسبت به آنچه بر او حرام

شده، حتي نسبت به آن چيزهايي که براي او حلال است، در مورد اينها هم انسان بي رغبتي نشان بدهد. سپس در ادامه مي‌فرمايند: لکن اين زهدي که در دنيا نسبت به امر حلال مي‌ورزد، به گونه‌اي

که از سيرۀ پيغمبر خارج بشود؛ سيرۀ پيغمبر يعني آنچه خود آن بزرگوار عمل مي‌کردند و به ياران و اصحابشان هم آن را بيان مي‌کردند و امر مي‌کردند؛ يعني ترک دنيا مطلوب نيست، حِرص نزدن به

آنچه حلال است، مطلوب است. يک وقت انسان همۀ آنچه را که بر او حلال است، ترک مي کند! حيواني نمي‌خورد، گوشت نمي‌خورد، خواب نمي‌کند، ازدواج نمي‌کند و ،... اينها بر خلاف سنتّ پيغمبر

است، سنتّ پيغمبر اين نيست.

از اين مرتبه، نبايد فورا به نقطۀ مقابلش منتقل شد که: بنابراين، حال که ما بايستي ترک دنياً نکنيم، معنايش اين است که همۀ آن چيزهايي که در دنيا مايۀ بهجت و سرور و جالبِ توجّه ماست، به همۀ

آنها اقبال کنيم، رو بياوريم.

نه، هر چه انسان هوس مي‌کند بخورد، حلال هم هست، هر چه انسان هوس مي‌کند بپوشد، هر نوع تجمّلي که انسان در زندگي دوست ميدارد آن را انجام بدهد، نه، اينها همه اش ممکن است حلال هم

باشد ،حرام هم نباشد، اسراف هم نباشد،اش ممکن است حلال هم باشد ،حرام هم نباشد، اسراف هم نباشد، اماّ زهدِ در اينها مطلوب است، در آنچه حلال است هم بي رغبتي مطلوب است. سيرۀ پيغمبر

اين است که دنيا را ترک نکند اماّ چسبيدن به مشتهيات نفس در دنيا ولو آن مشتهيات حلال هم باشد، اين هم مطلوب نيست.

در ادامه مي‌فرمايد: چشم بپوشد از زيبايي‌هاي دنيا! زَهرَة الدنيا يعني زيبايي‌ها و طراوت‌ها و جاذبه‌هاي دنيا. در اينجا نيز اين قيد وجود دارد که از سنتّ پيغمبر نبايستي روي برگرداند. ترک دنيا مطلوب

نيست، اماّ چسبيدن به دنيا و همۀ مشتهيات را بجا آوردن و اشباع نفس از مشتهيات، اين هم نامطلوب است.[2]

 

 

پی نوشت ها:

[1] - الشافی، صفحه 821

[2] -2/8/1391

 منبع:مشرق

 

رایةالهدی ، تارنمای هیئت کربلای بیت المهدی(عج) ، کــــــرج

:: بازدید از این مطلب : 1782
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
نویسنده : گمنام
جمعه 10 مرداد 1393

آنچه که در ادامه خواهید خواند متنی است به قلم حجت الاسلام محمدرضا زائری در کتاب «سبک زندگی» و در بخش ماه رمضان. این نوشته اتفاقا مناسب همین روزها است و مخاطبش مسئولان دولتی که وظایفی در ماه رمضان دارند و باید برای این ماه تدابیری بیندیشند. این بخش از نوشته‌های زائری برای امسال که ساعات کاری تغییری نکرد، معنای بیشتری می‌یاید. آن را در ادامه بخوانید:

**برای ماه رمضان سال بعد از حالا برنامه ریزی کنید!

ماه مبارک رمضان که تمام می‌شود، دیگر تا سال بعد صحبتی از روزه و ماه رمضان نیست؛ در حالی که اتفاقاً باید برای سال بعد بسیار زودتر برنامه‌ریزی و تدبیر کرد. یکی از مسائلی که باید برایش فکر جدی کرد، تغییر برنامه کاری شهروندان برای ماه مبارک رمضان است. این مسئله به برنامه‌ریزی مناسب نیاز دارد. روزه گرفتن در گرما و اشتغال به کار تا جایی تحمل می‌شود و طبیعی است. از آن به بعد، یا افراد باید کارشان را تعطیل کنند یا روزه را کنار بگذارند. با افزایش گرما در ایام تابستان، تقریباً عموم مخاطبان با همین وضع روبه‌رو هستند.

اگر کسی از فقها بپرسد: «اگر بخواهم کار کنم، نمی‌توانم روزه بگیرم؛ ولی اگر در خانه بنشینم و استراحت کنم، می‌توانم روزه بگیرم»، همه می‌گویند واجب است استراحت کند و روزه بگیرد. این اوضاع را باید سیاست‌گذاری عمومی برای مردم فراهم کند. حاکمیت خردمند باید در این حالت‌ها، قبل از دخالت قانونی نیروی انتظامی و قوه قضاییه، به صورت واقع‌بینانه به تسهیلات طبیعی و عینی برای این مسئله بیندیشد.

**روزه خواری کسانی که صبح تا شب زیر آفتاب کار می‌کنند تعارف ندارد

برای این موضوع فکری جدی لازم است و نمی‌شود گفت مسئله‌ای حاشیه‌ای و بی‌اهمیت بوده است؛ زیرا همانطور که بعضاً مشاهده می‌شود، با همزمانی ایام ماه رمضان با فصول گرم سال، روزه‌خواری زیاد شده است. این موضوع جای تعارف ندارد معلوم است کسی که زیر آفتاب از صبح تا غروب کار می‌کند، تا جایی تحمل می‌کند. این روزه‌خواری علنی کارگر ساختمان و باغبان فضای سبز و کارگر پمپ بنزین معلوم است چه اثر تخریبی در فضای اعتقادی و عمومی می‌گذارد. در واقع ناقض همان هدفی است که از تحریم تجری به روزه‌خواری برمی‌آید.

**قرار نیست روزه‌داری شکنجه باشد!

به یقین، غالب این افراد، خودشان هم تمایلی به ترک روزه ندارند. باید اوضاعی فراهم کرد که مردم بتوانند در ساعات روز استراحت کنند و در ساعات شب به کار مشغول باشند و ماه مبارک رمضان را ماهی متفاوت و غیرعادی برای عبادت و مطالعه و رسیدگی به خانواده و بستگان و فراگیران معارف دینی بدانند. شاید کسی بگوید با خوابیدن و استراحت، روزه‌داری سخت نخواهد بود. پاسخ اتفاقاً این است که قرار نیست روزه‌داری شکنجه باشد! برخی به غلط فکر می‌کنند برای روزه گرفتن باید زجر بکشند؛ و گرنه روزه‌شان قبول نخواهد بود. این در حالی است که عبادت باید آرامش‌بخش و مطبوع باشد. باید اعتراف کنیم که تلقی نادرست ما از برخی تعالیم دینی باعث این فکر شده است که برای عبادت باید زجر کشید. عبادت باید شوق‌انگیز و طراوت‌بخش و نشاط‌آفرین باشد.

**ماه رمضان ، ماه تغییر سبک زندگی مردم

واقعیت این است که اگر کسی از روزه آزار دید،‌ نه تنها شیرینی و لذت عبادت را نخواهد چشید بلکه چه بسا از خدا رنجیده و آزرده خاطر خواهد بود. مهم‌ترین هدف از عبادت چشیدن شیرینی و خوشی مناجات و ارتباط معنوی با خداست و گرنه اگر عبادتی مثل روزه موجب آسیب دیدن افراد باشد،‌ شرعا هم جایز نیست. از این رو باید زمینه ادای این تکلیف الهی به شکل مناسب فراهم شود.

از سوی دیگر، ماه مبارک رمضان اساسا قرار است ماه تغییر سبک زندگی مردم باشد و مردم احساس کنند فرق جدی و اساسی با بقیه ماه‌های سال دارد. این احساس تفاوت اساسی زمینه توجه معنوی به اهمیت این ماه و شب قدری را فراهم می‌سازد که از هزار ماه بهتر است. سیره و روش علمای بزرگ و صلحا نیز چنین بوده است  و سبک زندگی‌شان در ماه مبارک رمضان تغییر می‌کرده است و با کاهش جدی برنامه‌های روتین و روزانه و عادی خود،‌ بیشتر به عبادت،‌ دعا و مطالعه می‌پرداختند...

**بگذارید مردم در روزهای گرم در ماه رمضان بخوابند

باور کنید دین داری مردم و رابطه آنها با پروردگارشان اولویت نظام ماست. بگذارید در ماه رمضان مردم روزهای گرم را بخوابند تا بتوانند شب‌ها به عبادت و استراحت بپردازند. اجازه دهید مسجدهایی را که سنگر اصلی است،‌ زنده کنند و به جمع صمیمی و گرم خانواده که کانون حل مشکلات اخلاقی و اجتماعی است،‌ رونق دهند و بشود از انها توقع داشت فرصتی برای یادگیری معارف دینشان بگذارند.

 

منبع:فارس

رایةالهدی ، تارنمای هیئت کربلای بیت المهدی(عج) ، کــــــرج

:: بازدید از این مطلب : 1827
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
نویسنده : گمنام
جمعه 10 مرداد 1393

هريك از اعمال حج اسراري دارد كه با تدبر و تامل اهل فهم و بصيرت در آن، اين رموز آشكار مي‌شود. در ادامه سر تراشيدن موي سر در حج را از كلام آيت‌الله جوادي آملي مي‌خوانيم:

موي سر به حسب ظاهر يك جمالي است براي انسان و اگر كسي موي سر كسي را بتراشد يك زيبايي را از او گرفته است لذا بايد ديه بپردازد. اگر موي سر كسي را به اجبار تراشيد بايد ديه بپردازد موي سر يك جمالي است براي انسان، انسان وقتي وارد سرزمين منا شد مي‌خواهد اين جمال را هم در پاي فرمان آن جميل محض نثار كند. خدايا! من اين جمال را هم ريختم، اين غرور را هم از سر به دور كردم.

ابن ابي الاوجاع در آن مناظره معروفي كه با امام صادق (صلوات الله و سلامه عليه) داشت و شكست خورده برگشت، از او سؤال كردند در اين مناظره علمي امام صادق را چگونه يافتي؟ گفت: او درياي علم است چنين و چنان، بعد [با اشاره به حج‌گزاران] گفت: «إنّه ابن من حلق رئوس من ترون»؛ او پسر كسي است كه سر همه اين مردم را تراشيد؛ يعني هيچ كس حاضر نيست موي سر خود را تيغ كند مخصوصاً جوان اما به فرمان پيغمبر (صلوات الله و سلامه عليه) كه وحي خدا را دريافت كرد و ابلاغ كرد، اين سرش را تيغ مي‌كند.

در بين عرب اين كار بسيار دشوار بود كه موي سرشان را تيغ كنند (مخصوصاً جوانها) اما اين كار را براي رضاي خدا كردند كه به اين جمال صوري هم دل نبندند. به همان دليل گفتند خود را معطر نكنيد، خود را زيبا نكنيد در مراسم حج؛ براي اينكه هر گونه زيبايي ظاهري را انسان به پاي دوست و جميل محض نثار كند. فرمود: راز سر تراشيدن اين است كه انسان هر گونه غرور و كبر و نخوت و منيت را از سر بدر كند، هر معصيتي را بريزد خود را تطهير و تنظيف كند. اين سرّ سر تراشيدن است.

حضرت زين العابدين (ع) از شبلي مي‌پرسند: آيا موقع تراشيدن سر رمي جمرات قرباني كردن اين اسرار را در نظر داشتي يا نه؟ عرض كرد: نه، در همه اين بخشها فرمود: گويا طواف نكردي، گويا مقام ابراهيم نماز نخواندي، گويا آب زمزم را ننوشيدي و اشراب نكردي، گويا سعي بين صفا و مروه نكردي، گويا در عرفات نايستادي، گويا به مشعر نرفتي، گويا به منا نرفتي و احكام را انجام ندادي. اين گويا گويا طوري در شبلي اثر كرد كه او شديداً متاثر شد تا اينكه سال بعد موفق شده است حجي را با دستورات امام سجاد (ع)انجام بدهد.

 

منبع:حج

رایةالهدی ، تارنمای هیئت کربلای بیت المهدی(عج) ، کــــــرج

:: بازدید از این مطلب : 1805
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
نویسنده : گمنام
جمعه 10 مرداد 1393

قال امیرالمومنین علیه السلام :منْ غَلَبَ عَقْلُهُ شَهْوَتَهُ فَهُوَ خَيْرٌ مِنَ الْمَلَائِكَةِ وَ مَنْ غَلَبَ شَهْوَتُهُ عَقْلَهُ فَهُوَ شَرٌّ مِنَ الْبَهَائِم.

امیر المومنین علیه السلام فرمودند : کسی که عقل و اندیشه  او بر  شهوت و تمایلات نفسانیش غلبه کند از ملائکه برتر است و کسی که تمایلات نفسانی او بر عقل و خردش برتری یابد از حیوانات نیز بدتر است .

 

پی نوشت:

تفصيل وسائل الشيعة إلى تحصيل مسائل الشريعة، ج‏15، ص: 210

رایةالهدی ، تارنمای هیئت کربلای بیت المهدی(عج) ، کــــــرج

:: بازدید از این مطلب : 1725
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
نویسنده : گمنام
جمعه 10 مرداد 1393

مجاهدی هم‌اکنون دبیر کنگرۀ شعر آیینی کشور است و در سال‌های گذشته، کوشیده تا نسبت به ارتقای شعر آیینیِ کشور با اظهارنظرهای به‌موقع، دفاع از شاعران آیینی و انتشار مقالات و کتاب‌های مناسب، قدم بردارد. با او گفت‌وگویی دربارۀ شعر آیینی و زیرشاخۀ اصلی آن؛ شعر علوی داشته‎ایم:

شعر آیینی، به‌ویژه در حوزۀ شعر علوی، با چه‌آسیب‌ها و مشکلاتی مواجه است؟

متأسفانه ما در روزگاری زندگی می‌کنیم که برخی به خود اجازه می‎دهند، در هر قلمروِ موضوعی ورود کرده و اظهارنظر کنند، بدون این‌که اساساً دربارۀ آن‌موضوع، تخصصی داشته باشند. این‌چنین افراد، معمولاً تصور می‌کنند شعر آیینی، یک شعر پیش‌پاافتاده و درجه‌چندم است، ‌درحالی‌که کاملاً در اشتباه‌اند؛ شعرآیینی، یک شعر کاملاً فنّی است و در وادی خطرخیزی قرار دارد که به مقولات خطیری که متأثر از آموزه‌های وحیانی، قرآنی و روایی است، می‌پردازد.

ورود به این‌وادی، قبل از هرچیز، صلاحیت می‌خواهد، هم صلاحیت علمی و هم صلاحیت هنری و ادبی. شاعرانی‌که در این‌حیطه وارد می‌شوند، باید مشخص کنند کدام‌یک از صلاحیت‌ها را دارا هستند.

به‌نظر من در سال‌های گذشته، تعریفی عام از شاعر آیینی ارائه شده که چندان منطبق بر واقعیت نیست؛ چراکه اگر شاعری در طول 30 سال فعالیّت خود، چندشعر در حوزۀ شعر آیینی سروده باشد، نمی‌توان به او شاعر آیینی گفت؛ چراکه شاعر آیینی، شاعری است که جز برای اهل‌بیت(ع) و مسائل دینی و مذهبی شعر نسروده باشد و یا اگر شعری جز این دارد، در اقلیّت باشد.

شعر آیینی و به‌طور خاص شعر علوی، دارای قلمرو گسترده‌ای است که از نوعی قداست برخوردار است. ورود به این‌عرصه، لازمه‌اش این است که علاوه بر طهارت بیرونی، طهارت درونی نیز داشته باشیم. شاعر آیینی باید خود را در محضر خداوندِ هستی احساس کند و نهایتِ شیفتگی و ارادتِ خود را به مولای متّقیان‌علی(ع) نشان دهد، نه این‌که در کنار اشعار سطحیِ خود، اشعار توحیدی و علوی نیز داشته باشد.

شعر ولایی در کنار سایر گونه‌های شعر آیینی از چه جایگاهی برخوردار است؟

شعر ولایی درحقیقت یک‌قطعۀ مهم از پازل شعر آیینی است که خود، زیرمجموعه‌های بسیاری دارد و بسیار گسترده است؛ شامل شعر علوی، فاطمی، عاشورایی، مهدوی و... در عرصه‌های مختلف شعر ولایی، شاعران بسیاری تاکنون فعالیت کرده‌اند، امّا باید بگویم در حوزۀ شعر ولایی، ما هرگز حق مطلب را ادا نکرده‎ایم، البته هیچ‌گاه هیچ‌شاعری نمی‌تواند چنین کند، وظیفۀ شاعر این است که با نهایتِ توانِ خود، در عرصۀ شعر علوی سیر کند. این‌که شاعری تصور کند که توانسته حقّ کلام را در حوزۀ شعر علوی ادا کند، اندیشۀ خام و باطلی است؛ چراکه انسان، معرفت لازم نسبت به ابعاد مختلف وجودی این مقرّبان درگاهِ الهی را ندارد. بنابراین ما شاعرانِ فارسی‌زبان، هنوز در اولین‌قدم‌های رسیدن به قلّه‌های معرفتی، نسبت به وجود ائمۀاطهار(ع) لنگ می‌زنیم.

شاعر آیینی برای دست‌یابی به قلۀ معرفتیِ شناخت ائمۀاطهار(ع) چه باید کند؟

شاعر آیینی قبل از هرچیز باید واقعیّات دینی و مذهبی را درک کند، مطالعۀ کافی دربارۀ تاریخ، زندگی‌نامه و سیرۀ ائمۀمعصوم(ع) داشته باشد، هم‌چنین باید ایمان قلبی داشته باشد، ایمان قلبی، لازمۀ دریافت شهود است. پایین‌ترین مرتبۀ شهود نیز شهود هنری است.

شما اشاره کردید که شاعرانِ ولایی نتوانسته‌اند حق مطلب را ادا کنند. به‌نظر شما وضعیت شعر علوی در روزگار معاصر چگونه است؟

پس از انقلاب در عرصۀ شعر آیینی، انصافاً حرکت‌های خوبی انجام شده است. ما شُعرای پرتوان و جوانی داشتیم که متعهدانه در این‌قلمرو حضور یافته و آثار خوبی آفریدند. آن نقطه‌عطف‌های ملموس و محسوسی‌که در پیشینۀ مکتوب شعر آیینی از جمله شعرِ علوی احساس می‌شد، امروز به‌مراتب افزایش داشته و از طرف دیگر، مبالغه‌های عجیب و غریبی که نمی‌شود از نظر اعتقادی از آن‌ها طرفداری کرد، در زمانۀ ما اگر نگوییم از بین رفته، کاهش داشته است. به‌لحاظ محتوایی نیز آثاری آفریده شده که شاید در صدسالۀ اخیر، آثار نسبتاً متمایزتری باشند.

این‌تمایزِ کیفی در آثار دهه‌های اخیر، چرا و چگونه به‌وجود آمده است؟

این افزایشِ کیفی در شعر علوی، به‌دلیل تغییر زاویۀ دید شعرای ماست. ناگفته‌ها و ناشنیده‌های شعر آیینی که سال‌ها از آن غفلت شده بود، امروز شناخته شده و مورد رصد شاعرانِ آیینی قرار گرفته است. شاعرانِ جوان با نگاه نافد و لایه‌شکافشان توانستند برخی ناگفته‌ها و ناشنفته‌ها را بگویند و به گوش مخاطب برسانند، امّا هنوز در اولِ راه هستیم، در عین این‌که توانستیم در زمینۀ شعر ولایی از جمله شعر علوی، قدم‌های خوبی برداریم، هنوز در ابتدای راهیم و تا رسیدن به مرحلۀ کمال، راه بسیاری داریم.

 


منبع:قدس

مجاهدی هم‌اکنون دبیر کنگرۀ شعر آیینی کشور است و در سال‌های گذشته، کوشیده تا نسبت به ارتقای شعر آیینیِ کشور با اظهارنظرهای به‌موقع، دفاع از شاعران آیینی و انتشار مقالات و کتاب‌های مناسب، قدم بردارد. با او گفت‌وگویی دربارۀ شعر آیینی و زیرشاخۀ اصلی آن؛ شعر علوی داشته‎ایم:

شعر آیینی، به‌ویژه در حوزۀ شعر علوی، با چه‌آسیب‌ها و مشکلاتی مواجه است؟

متأسفانه ما در روزگاری زندگی می‌کنیم که برخی به خود اجازه می‎دهند، در هر قلمروِ موضوعی ورود کرده و اظهارنظر کنند، بدون این‌که اساساً دربارۀ آن‌موضوع، تخصصی داشته باشند. این‌چنین افراد، معمولاً تصور می‌کنند شعر آیینی، یک شعر پیش‌پاافتاده و درجه‌چندم است، ‌درحالی‌که کاملاً در اشتباه‌اند؛ شعرآیینی، یک شعر کاملاً فنّی است و در وادی خطرخیزی قرار دارد که به مقولات خطیری که متأثر از آموزه‌های وحیانی، قرآنی و روایی است، می‌پردازد.

ورود به این‌وادی، قبل از هرچیز، صلاحیت می‌خواهد، هم صلاحیت علمی و هم صلاحیت هنری و ادبی. شاعرانی‌که در این‌حیطه وارد می‌شوند، باید مشخص کنند کدام‌یک از صلاحیت‌ها را دارا هستند.

به‌نظر من در سال‌های گذشته، تعریفی عام از شاعر آیینی ارائه شده که چندان منطبق بر واقعیت نیست؛ چراکه اگر شاعری در طول 30 سال فعالیّت خود، چندشعر در حوزۀ شعر آیینی سروده باشد، نمی‌توان به او شاعر آیینی گفت؛ چراکه شاعر آیینی، شاعری است که جز برای اهل‌بیت(ع) و مسائل دینی و مذهبی شعر نسروده باشد و یا اگر شعری جز این دارد، در اقلیّت باشد.

شعر آیینی و به‌طور خاص شعر علوی، دارای قلمرو گسترده‌ای است که از نوعی قداست برخوردار است. ورود به این‌عرصه، لازمه‌اش این است که علاوه بر طهارت بیرونی، طهارت درونی نیز داشته باشیم. شاعر آیینی باید خود را در محضر خداوندِ هستی احساس کند و نهایتِ شیفتگی و ارادتِ خود را به مولای متّقیان‌علی(ع) نشان دهد، نه این‌که در کنار اشعار سطحیِ خود، اشعار توحیدی و علوی نیز داشته باشد.

شعر ولایی در کنار سایر گونه‌های شعر آیینی از چه جایگاهی برخوردار است؟

شعر ولایی درحقیقت یک‌قطعۀ مهم از پازل شعر آیینی است که خود، زیرمجموعه‌های بسیاری دارد و بسیار گسترده است؛ شامل شعر علوی، فاطمی، عاشورایی، مهدوی و... در عرصه‌های مختلف شعر ولایی، شاعران بسیاری تاکنون فعالیت کرده‌اند، امّا باید بگویم در حوزۀ شعر ولایی، ما هرگز حق مطلب را ادا نکرده‎ایم، البته هیچ‌گاه هیچ‌شاعری نمی‌تواند چنین کند، وظیفۀ شاعر این است که با نهایتِ توانِ خود، در عرصۀ شعر علوی سیر کند. این‌که شاعری تصور کند که توانسته حقّ کلام را در حوزۀ شعر علوی ادا کند، اندیشۀ خام و باطلی است؛ چراکه انسان، معرفت لازم نسبت به ابعاد مختلف وجودی این مقرّبان درگاهِ الهی را ندارد. بنابراین ما شاعرانِ فارسی‌زبان، هنوز در اولین‌قدم‌های رسیدن به قلّه‌های معرفتی، نسبت به وجود ائمۀاطهار(ع) لنگ می‌زنیم.

شاعر آیینی برای دست‌یابی به قلۀ معرفتیِ شناخت ائمۀاطهار(ع) چه باید کند؟

شاعر آیینی قبل از هرچیز باید واقعیّات دینی و مذهبی را درک کند، مطالعۀ کافی دربارۀ تاریخ، زندگی‌نامه و سیرۀ ائمۀمعصوم(ع) داشته باشد، هم‌چنین باید ایمان قلبی داشته باشد، ایمان قلبی، لازمۀ دریافت شهود است. پایین‌ترین مرتبۀ شهود نیز شهود هنری است.

شما اشاره کردید که شاعرانِ ولایی نتوانسته‌اند حق مطلب را ادا کنند. به‌نظر شما وضعیت شعر علوی در روزگار معاصر چگونه است؟

پس از انقلاب در عرصۀ شعر آیینی، انصافاً حرکت‌های خوبی انجام شده است. ما شُعرای پرتوان و جوانی داشتیم که متعهدانه در این‌قلمرو حضور یافته و آثار خوبی آفریدند. آن نقطه‌عطف‌های ملموس و محسوسی‌که در پیشینۀ مکتوب شعر آیینی از جمله شعرِ علوی احساس می‌شد، امروز به‌مراتب افزایش داشته و از طرف دیگر، مبالغه‌های عجیب و غریبی که نمی‌شود از نظر اعتقادی از آن‌ها طرفداری کرد، در زمانۀ ما اگر نگوییم از بین رفته، کاهش داشته است. به‌لحاظ محتوایی نیز آثاری آفریده شده که شاید در صدسالۀ اخیر، آثار نسبتاً متمایزتری باشند.

این‌تمایزِ کیفی در آثار دهه‌های اخیر، چرا و چگونه به‌وجود آمده است؟

این افزایشِ کیفی در شعر علوی، به‌دلیل تغییر زاویۀ دید شعرای ماست. ناگفته‌ها و ناشنیده‌های شعر آیینی که سال‌ها از آن غفلت شده بود، امروز شناخته شده و مورد رصد شاعرانِ آیینی قرار گرفته است. شاعرانِ جوان با نگاه نافد و لایه‌شکافشان توانستند برخی ناگفته‌ها و ناشنفته‌ها را بگویند و به گوش مخاطب برسانند، امّا هنوز در اولِ راه هستیم، در عین این‌که توانستیم در زمینۀ شعر ولایی از جمله شعر علوی، قدم‌های خوبی برداریم، هنوز در ابتدای راهیم و تا رسیدن به مرحلۀ کمال، راه بسیاری داریم.

 


منبع:قدس

رایةالهدی ، تارنمای هیئت کربلای بیت المهدی(عج) ، کــــــرج

:: بازدید از این مطلب : 1811
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
نویسنده : گمنام
جمعه 10 مرداد 1393

تراشيدن ريش تمام صورت، با ماشين يا تيغ چه حكمى دارد؟

همه مراجع (به جز بهجت و صافى ): تراشيدن ريش - خواه با تيغ باشد يا ماشين بنابر احتياط واجب حرام است.

امام، استفتاءات، ج 2، مكاسب محرمه، س 79 ؛ نورى، استفتاءات، ج 1، س 492 و 493 ؛ مكارم، استفتاءات، ج 2، س 750 و 753 ؛ تبريزى، استفتاءات، س 1089 و 1096 ؛ فاضل، جامع ‏المسائل، ج 1، س 957 و 955 ؛ سيستانى، ريش تراشى، س 1 و 3 ؛ خامنه ‏اى، اجوبة الاستفتاءات، س 1421 و 1416 ؛ دفتر: وحيد.

 


آيات عظام بهجت و صافى: تراشيدن ريش حرام است.

صافى، جامع الاحكام، ج 2، س 1740 و 1742 ؛ بهجت، توضيح ‏المسائل، متفرقه، م 4.

 

رایةالهدی ، تارنمای هیئت کربلای بیت المهدی(عج) ، کــــــرج

:: بازدید از این مطلب : 1689
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
نویسنده : گمنام
جمعه 10 مرداد 1393
تمام کسانی که با سیره علمی و عملی امام خمینی(ره) آشنائی دارند به‌خوبی بر این نکته واقفند که ایشان ضمن احترام به تمام اساتید خویش، علاقه ویژه‌ای به مرحوم آیت‌الله شاه‌آبادی داشت و همواره از ایشان با بهترین تعابیر یاد می‌کرد.


در گفت‌گوی «پاسدار اسلام» با آیت‌الله نصرالله شاه‌آبادی گوشه‌هائی از این ارتباط شگفت‌انگیز و برخی از ویژگی‌های این خاندان از زبان فرزند آن بزرگوار واگویه شده است.
 

 شاه آبادی

*یکی از علمای اصفهان نقل می‌کند که عموی جنابعالی مرحوم میرزا احمد بیدآبادی حدود 70-80 سال پیش هر شب جمعه از بیدآباد که در مرکز اصفهان است به دستگرد می‌آمد، دستگرد در آن زمان خارج از اصفهان بود و چند کیلومتر باید از بیابان عبور می‌کردند تا به دستگرد برسند. دستگرد مسجد متروکه‌ای داشت که به آن مسجد تو ده، یعنی مسجد داخل ده می‌گفتند. ورودی این مسجد دو تا سکو داشت. ایشان هر شب جمعه با الاغ می‌آمد و نماز مغرب به آنجا می‌رسید. نماز جماعت را می‌خواند و منبر می‌رفت. جمعیتی که روی سکوهای ورودی مسجد می‌نشستند و چپق می‌کشیدند، بیشتر از جمعیتی بود که پای منبر ایشان می‌نشستند یا پشت سرش نماز می‌خواندند، ولی او اصلاً به این اعتنا نداشت که مردم می‌آیند یا نمی‌آیند، تکلیف خود را انجام می‌داد و مرتباً هم می‌آمد. از آنجا که بیابان امن نبود، میرزا احمد شب را منزل شخصی - که خانه‌اش نزدیک مسجد بود - می‌ماند و فردا صبح به بیدآباد برمی‌گشت. نکته جالب اینکه، غذای خودش، غذای صاحبخانه و زن و بچه او و علف و جوی الاغش را هم همراه خود می‌آورد. این برنامه را تا اواخر عمر بابرکتش ادامه داد و در پاسخ یکی از اهالی که عدم استقبال و حضور مردم را متذکر شده بود فرموده بود ما باید تکلیف خود را انجام دهیم. ایشان که اینک یکی از عالمان وارسته اصفهان است می‌گوید من که در آن زمان کودک و نوجوان بودم و تحت تاثیر این ویژگی‌‌های مرحوم میرزا احمد بیدآبادی به حوزه و طلبگی گرایش پیدا کردم و همراه با مرحوم دکتر سیف‌الله وحید به حوزه علمیه جذب شدم. داستان میرزا احمد را باید با طلا نوشت تا دنیای امروز بفهمد روحانیت شیعه یعنی چه.

 آمیرزا احمد کسی بود که مرحوم حاج شیخ محمدجواد پدر بزرگوارش وقتی به ایشان تصدیق اجتهاد می‌دهد ـ در حالی که ایشان هفت تصدیق اجتهاد از بزرگان گرفته بود ـ می‌گوید علت این که در تصدیق اجتهاد تأخیر انداختم این است که نگوئید عِرق پدری باعث شده است. صبر کردم که علمای عصر به تو تصدیق اجتهاد بدهند، بعد من تصدیق بدهم. و در تصدیق اجتهادشان تصریح کرده‌اند که میرزا احمد فبل از بلوغ به مرتبه اجتهاد رسیده‌ است. آدمی که قبل از این که به سن بلوغ برسد، مجتهد بود، این طور سوار الاغ می‌شد، آن همه راه می‌رفت که در چنین مسجدی منبر برود و غذای خود، صاحبخانه و جو و علف حیوانش را هم می‌برد.

مرحوم عموی ما یک سفر به قم آمد. مرحوم پدر ما نسبت به ایشان به‌قدری احترام قائل بود که دهنه الاغ ایشان را می‌گرفت، طوری که حاج شیخ عبدالکریم به ایشان اعتراض می‌کند که درست است اخوی شما خیلی آقا و بزرگوار است، ولی شما در قم مشهورتر از ایشان هستی. اقلاً دنبال ایشان راه برو.

  

*از ویژگی‌ها و کرامات مرحوم آقای شاه‌آبادی چه در خاطر دارید؟

 من 90 درصد بلکه 99 درصد کراماتی را که به ایشان نسبت می‌دهند قبول ندارم. جعلیات است. یک شب کسی همین را از من پرسید، گفتم فقط یک امر را در پدرم سراغ دارم که به نظر افراد امر پیش پا افتاده‌ای است و من معتقدم برای کمتر کسی محقق می‌شود. در همایشی که برای ایشان گرفته بودند سعی می‌کردند از این جور حرف‌ها بزنند. بنده خدائی هم اصرار داشت که می‌گویند مرحوم آقای شاه‌آبادی طی‌الارض داشته است. گفتم: «مگر شما منکر هستید؟ چه کسی منکر است؟ مرحوم شاه‌آبادی یقیناً طی‌الارض داشت، ولی من که پسرش بودم تندتر از او راه می‌رفتم».

چند هزار نفری که آنجا بودند خندیدند. گفتم اینها که شخصیت نیست. شما که هیچ کدام مرحوم آقای شاه‌آبادی را ندیده‌اید. اگر بخواهم ایشان را به شما معرفی کنم، شما امام(ره) را دیده‌اید. آنچه فضائل هست می‌دانید که در امام جمع بود. امام 10 استاد داشت که اسامی تک‌تک آنها را بلدم، ولی تنها استادی را که وقتی اسمش را می‌برد، می‌گفت «روحی فداه» مرحوم شاه‌آبادی است. امام یک چیزی از ایشان دیده بود که می‌گفت «روحی فداه» والا همه را می‌گوید «رحمة الله علیه»، «رضوان الله علیه» و... طی‌الارض که هنر نیست. مرتاض‌های هندی بالاتر از این را انجام می‌دهند. گفتم آنچه را که خصیصه ایشان می‌دانم فقط یک کلمه است و آن خدا باوری است والسلام، یعنی خدا را عمیقاً باور داشت و در تمامی آنات متکی به او بود و لذا از احدی ترس نداشت. مرحوم امام می‌فرمود عارف سراغ نداریم که مجاهد هم باشد. عارف که مبارز هم باشد. پدر ما واقعاً در همه حال لحظه‌ای از یاد خدا غافل نبود.

 پدر ما علاقه به رفت و آمد و مراد و مریدی نداشت. آن وقت‌ها مکه، کربلا و مشهد رفتن که این قدر آسان نبود که دو سه ساعته برسی. کسانی که به زیارت می‌رفتند، وقتی برمی‌گشتند آقایان علما به دیدنشان می‌رفتند، اما پدر ما نمی‌رفت. ده دوازده ساله بودم و این برایم سئوال بود و فکر می‌کردم مردم به این جور علما بیشتر علاقه پیدا می‌کنند و علاقه‌شان نسبت به پدر ما کم می‌شود. گفتم بروم با پدرم حرف بزنم. در عین حال جرئت هم نداشتم مطلب را صریح بگویم.

بنده خدائی به‌تازگی صاحب اولاد شده بود و دلش می‌خواست مرحوم آقا به منزل او بروند و در گوش فرزندش اذان و اقامه بگویند. خیلی اصرار کرد. آقا فرمودند: «از مسجد که به منزل می‌روم، سر راه بچه را بیاورید در گوش او اذان و اقامه بگویم». گفتم: «آقا! این مرد از شما انتظار داشت، اما شما قبول نکردید». گوشم را گرفت و گفت: «باباجان! این حرفی را که به تو می‌گویم توی گوش‌ات نگه دار. من عندالله سه وظیفه دارم. تا می‌توانم به مسجد بروم، تا می‌توانم منبر بروم و تا جائی که می‌توانم درس بگویم. وظیفه دیگری ندارم».

  

*مرحوم معلم دامغانی شبی بعد از رحلت حضرت امام در منزل حاج احمد آقا تا دیر وقت صحبت از حضرت امام و مرحوم آقای شاه‌آبادی بود. ایشان نکته‌ای را گفت که خیلی عجیب بود. می‌گفت ما وقتی فصوص را همراه امام نزد آقای شاه‌آبادی می‌خواندیم، امام بیشتر از آقای شاه‌آبادی فصوص را می‌فهمید که خود این عجیب و غیرطبیعی است که آدمی که در 21 سالگی به حوزه علمیه آمده، در 28 سالگی به این جایگاه رسیده است. اما همین امام از فیضیه تا منزل آقای شاه‌آبادی التماس می‌کند که درس فصوص‌الحکم را نزد ایشان بخواند، با این حال آقای معلم دامغانی می‌گفت امام در آن زمان فصوص را بهتر از آقای شاه‌آبادی بلد بود. پرسیدم: «پس این «روحی له الفداه» برای چه بود؟ پس این التماس کردن به آقای شاه‌آبادی برای چه بود؟» گفت: «امام در آقای شاه‌آبادی به دنبال چیز دیگری بود. شیفته نفس و محضر آقای شاه‌آبادی بود و هر چه هم از وجود ایشان دریافت کرد مربوط به این عوالم بود، نه کتاب و دفتر».

امام می‌فرمود پدرت فصوص را بهتر از نویسنده‌اش می‌گفت. ای کاش نویسنده‌اش بود تا شاگرد پدرت می‌شد. یکی از خصیصه‌های پدر ما قوه جاذبه‌اش بود. اگر کسی ایشان را می‌دید، دیگر نمی‌توانست دست بردارد. واقعاً نمی‌دانم این چه جاذبه‌ای بود.

 

* امام نسخه مطابق با اصل مرحوم شاه‌آبادی بود، در حالی که برخورد امام با افراد طبق شاخص‌های عادی جذاب نبود، اما همه به امام علاقه داشتند. یادم هست که من در شهریور 41 به قم آمدم. نهضت امام در پائیز 41 شروع شد. حاج‌آقای ما از همان زمان تقلید از امام را ترویج می‌کرد. امام هنوز رساله توضیح‌المسائل نداشت. حاج‌آقای ما در محضر امام نشست و مقدماتی برای ضرورت رساله چید. امام خوب که گوش کرد، گفت: «مناسب است این حرف‌ها را به یک کتابفروش بزنید»، یعنی برخلاف خیلی‌ها که وقتی به آنها بگوئید چاپ رساله شما واجب است، شما این قدر مقلد دارید و... طرف خیلی کیف می‌کند، امام این جواب را می‌دهد. حاج‌آقای ما در آن جلسه خیلی جا خورد، اما منشاء رسوخ اعتقاد به امام و فدائی او شدن ما به همین برخورد امام برمی‌گشت.

 همین طور است. بی‌اعتنائی واقعی به دنیا همین است.

  

*معلوم می‌شود آن جاذبه‌ها، عشق‌ها و محبت‌ها دست خدا و مربوط به جای دیگری است: «إِنَّ الَّذِینَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصَّالِحَاتِ سَیَجْعَلُ لَهُمُ الرَّحْمَنُ وُدًّا».(1)

 واقعاً همین طور است.

 

*و آن وقت یکی از همین‌هائی که خیلی هم مدعی است می‌گفت به کوری چشم همه، رساله من تا به حال چهار بار چاپ شده است.

 بعضی‌ها صرافی باز کرده‌اند.



* یادم هست در اوایلی که امام به نجف آمده بود، دستش برای شهریه حوزه نجف خالی بود. در آن اوضاع، یکی از بازاری‌های متدین اصفهان که مقلد امام بود 200 هزار تومانِ آن روز را خدمت امام آورد، منتهی می‌خواست امتیازی هم بگیرد. امام به‌محض این که متوجه شد، پول را پیش او انداخت وگفت: «خیال می‌کنی به گردن من منت می‌گذاری؟ من به گردن تو منت دارم که تکلیف از گردنت برداشته می‌شود و به گردن من می‌افتد. تازه اول گرفتاری من است».

 واقعاً همین طور است.


 

*در پاریس هم در روزهای اول ورود امام که واقعاً نیاز به پول بود، یک نفر 5 میلیون دلار آورده بود که به عنوان سهمین به امام بدهد، منتهی این کار را منوط به این کرده بود که یک لحظه برود خدمت امام و دست ایشان را ببوسد. خدمت امام گفته شد که یک تاجر پولدار ایرانی آمده و 5 میلیون دلار هم آورده. فقط می‌خواهد خودش خدمت شما بیاید و دلارها را به شما بدهد و دست شما را ببوسد. واقعاً به هر یک دلار این پول نیاز وافر داشتیم. امام فرمودند: «به ایشان بگوئید برود و وجوهاتش را به همان کسی بدهد که هر سال می‌داد». رفتند و به او گفتند. گفت پس دست‌کم اجازه بدهند دستشان را ببوسم، اما امام اجازه نداد. احتمال داشت او یک جاسوس یا ساواکی یا مأمور باشد و بیاید و با 5 میلیون دلار جای پای خودش را باز کند. اگر هم واقعاً آدم متدین و اهل پرداخت خمس بود، امام فرمود خب امسال هم برو به همان جائی که هر سال می‌دادی بده.

 من همیشه در توصیف امام گفته‌ام هیچ کسی را ندیدم که به اندازه امام از دنیا فرار کند و هیچ کسی هم مثل امام دنیا به او رو نیاورد. هیچ کسی مثل امام از مرجعیت فرار نکرد، هیچ کسی هم در تاریخ مثل امام به چنین مرجعیتی نرسید. هیچ کسی مثل امام از وجوهات و خمس فرار نکرد و هیچ کسی هم به اندازه امام خمس و وجوهات دریافت نکرد. درسی است دیگر که دنیا مثل سایه است. دنبالش که راه بیفتی از تو فرار می‌کند و اگر از آن فرار کنی دنبالت می‌آید.

یک شب جمعه بود و هنوز خانواده امام به نجف نیامده بودند. در کربلا حرم امام حسین(ع) مشرف بودم که حاج شیخ نصرالله آمد و گفت: امام قرار گذاشته‌اند برای دیدن شما به منزلتان بیایند. آمدم نجف و بعد از تعیین زمان، امام به منزل ما تشریف آوردند. ما هم یک عده‌ای را دعوت و میوه و وسایل پذیرائی را فراهم کردیم. آقا نشسته بودند و عکس آقا (مرحوم شاه‌آبادی) بالای سرشان بود و متوجه نبودند. رفقا از آن طرف هی نگاه می‌کردند. امام متوجه شد، برگشت و به بالای سرش نگاه کرد. آن وقت بلند شد و رفت آن طرف و روبروی عکس آقا تا آخرین لحظه‌ای که آنجا بودند دوزانو نشست، در حالی که نوعاً چهارزانو می‌نشست.

 رفتار ایشان خاص بود. خدا به حق زهرای اطهر(س) روحش را شاد کند. ان‌شاءالله خدا ریشه کسانی را که دارند هدف ایشان را منحرف می‌کنند، از جا بکند.

 

* از نیمه شب گذشته است استراحت نمی‌کنید؟

 خدا رحمت کند مرحوم آقا را، می‌گفت: «مگر آدم هم شب ماه رمضان می‌خوابد؟» از بچگی نمی‌گذاشتند شب‌های ماه رمضان را بخوابیم و این عادت سالیانه ما شده است. شب اول ماه رمضان خواب از سر ما می‌پرد.

 

*مثل اینکه می‌خواستید نکته‌ای بیان کنید...

 بله،چند نکته را باید تذکر دهم اول اینکه این فرموده رسول خداست: «تَنَاکَحُوا تَنَاسَلُوا تَکثِروا». این کلام پیامبر(ص) کلامی است که «وَ مَا یَنطِقُ عَنِ الْهَوَى* إِنْ هُوَ إِلَّا وَحْیٌ یُوحَى».(2) کثرت جمعیت ملاک است. من در جنگ، در لشکر 16 زرهی قزوین از سرلشکر خوشنویسان که معاون سرلشکر لطفی بود پرسیدم: «چه چیزی در جنگ مهم است؟» پاسخ داد: «دو چیز، یکی مهمات و دیگری افراد. مهمات را دشمن دارد، افراد را ما داریم، ولی باز ما برنده هستیم».

دوم اینکه قانون اساسی ما قرآن کریم است. یکی از مواد قرآن کریم که قانون اساسی ماست این است: «یَا أَیُّهَا النَّاسُ أَنتُمُ الْفُقَرَاء».(3) نمی‌گوید ایرانی‌ها! افغانی‌ها! افریقائی‌ها! می‌گوید ای مردم! اهل هر جا که هستید همه گدا هستید. امریکا گداست. خیال می‌کنید او وسایل جنگی زیادی دارد. وسایل جنگی که کاری از دستش برنمی‌آید. تعجب می‌کنم از کسانی دست گدایی به طرف آمریکا دراز می‌کنند.

 ثالثاً پیشنهاد می‌دهم قانونی تصویب شود که که هر دختری که شوهر نکرده است حق ورود به دانشگاه را نداشته باشد. پسری که زن نگرفته است حق ورود به دانشگاه را نداشته باشد: «وَ لَوْ أَنَّ أَهْلَ الْقُرَى آمَنُواْ وَ اتَّقَواْ لَفَتَحْنَا عَلَیْهِم بَرَکَاتٍ مِّنَ السَّمَاءِ وَ الأَرْضِ»(4) بگذارید ایمان بر جامعه حاکم شود، آن وقت ببینید دنیا به ما احتیاج پیدا می‌کند یا نه؟ همه اینها را گذاشته‌ایم کنار. خدا را خوش نمی‌آید.

راه‌آهن تهران خودمان. وارد راه‌آهن می‌شوید، ردیف 20 تا دختر ایستاده‌اند. بلیت را می‌گیرند، این کار از جوان من برنمی‌آید؟ برمی‌آید، اما فرقش این است وقتی جوان من شاغل شود، به فکر می‌افتد دست دختری را بگیرد و برود سر خانه و زندگیش، اما آن دختر که حقوق کمتری می‌گیرد...

  

*به نظر شما مهم‌ترین وظیفه ما در شرایط حاضر چیست؟

 به اعتقاد من باید دنبال قانون اساسی‌مان برویم: «کُنتُمْ خَیْرَ أُمَّه أُخْرِجَتْ لِلنَّاسِ تَأْمُرُونَ بِالْمَعْرُوفِ وَ تَنْهَوْنَ عَنِ الْمُنکَرِ»(5) روایت هم داریم که اگر امر به معروف و نهی از منکر کنار برود، خدا بلای عظیمی را نازل می‌کند. یونس را در دهان ماهی انداخت. منکر دارد معروف می‌شود چرا؟!

 یکی از دادهای من این است که امر به معروف و نهی از منکر فقط به دیوار خیابان‌ها نوشته شده، در حالی که مانند نماز بر فرد فرد ما مسلمان‌ها واجب است. جرئت دارید امر به معروف کنید؟ الان در اینجا یک دستگاه امر به معروف راه افتاده است و به همه این رفقا گفته‌ام بروید شرکت کنید. 200 نفر هستید، بشوید 500 نفر، 1000 نفر. امر به معروف و نهی از منکر واجب است. این که به چه مناسبت و یا چرا این حرف را زدی و به تو چه، ندارد. حرف را بزن و خداحافظ و برو. دو نفر، سه نفر، ششمی که حرف را بزند، اثر می‌کند.

پدر ما در 90 سال پیش همین جریان را راه انداخت. دکتر ایوب یهودی در کوچه سراج‌الملک خیابان امیرکبیر همسایه ما بود. مقابل کوچه هم مطبش بود. شب‌ها دو نفر را دعوت کرده بود در خانه‌اش ساز و آواز راه انداخته بودند. مرحوم پدر او را در راه دیدند و گفتند: «این کار برای چیست؟» گفت: «خیال نکن برای کیف است. پول داده‌ام بیایند دخترهایم را تعلیم بدهند. اگر می‌توانی جلویش را بگیر». روز جمعه پدرمان جلسه داشت و بحث امر به معروف و نهی از منکر را مطرح کرد. گفت: «امتحان کنید. این مطب آقای دکتر ایوب. از جلوی آن که رد می‌شوید، بروید داخل و بگوئید این کارهائی که شب‌ها در خانه‌تان می‌کنید درست نیست، بعد هم خداحافظ و نفر بعدی برود همین را بگوید».

 مدتی گذشت و دکتر ایوب ناچار شد اسباب‌کشی کند و برود امیریه. بعد از مدتی مرا دید و از شدت تعجب خنده‌اش گرفت. سلام هم نکرد و گفت: «کاری به سرم در آوردید که در امیریه هم که هستم جرئت نمی‌کنم، چون هر روز 20، 30 نفر آمدند در مطب و گفتند این کاری که شب‌ها می‌کنی بد است. چاره هم نداشتم. نمی‌توانستم در مطب را ببندم».

سه سال تمام خیابان سیروس مرکز دایره و زنگوله و تنبک و منگوله بود. پدر ما در عرض سه سال در آن مغازه‌ها را بست. همین افراد می‌رفتند دم در مغازه‌ها و می‌گفتند: «اَه! کار قحط است رقاص‌خانه راه انداختی؟» اولی می‌رفت، دومی می‌آمد و همین طور تا 30 تا. بالاخره با این که محله جهودها بود، دکان‌ها را بستند.

 از امر به معروف و نهی از منکر کار برمی‌آید. به فرمایش پدرمان، خدا دو شمشیر برنده به نام امر به معروف و نهی از منکر به دست مسلمان‌ها داده است. امتیاز دین ما به این است. حالا این امتیاز را کنار گذاشته‌ایم و ادعا می‌کنیم بهترین امت هستیم. چه بهتری؟ چه امّتی؟

امام جمعه یکی از شهرها از ما دعوت کرده بود. شهر مسجد بزرگی داشت که پر از جمعیت شده بود. گفتم: «تا حالا شنیده بودیم مردم این دیار باغیرت هستند، ولی الان که به اینجا آمده‌ام با عرض معذرت، غیرتی یوخ دور!» خیلی به آنها برخورد. گفتم: «این دخترها کی هستند؟ از اروپا آمده‌اند یا از امریکا یا دخترهای شما هستند؟ حیا نمی‌کنید؟ خجالت نمی‌کشید؟» بعد از نماز آمدند و گفتند: «حاج‌آقا! والله دانشگاه آزاد اسلامی آبروی ما را ریخت. از این طرف و آن طرف دخترها آمدند اینجا و دخترهای ما را فاسد کردند».

 باید امر به معروف و نهی از منکر را راه انداخت.

 

 *در این دنیایی که دشمنان در اشکال مختلف برای نابودی اسلام ناب و نظام و جامعه اسلامی همدست شده‌اند تکلیف چیست؟

 اگر این سید اولاد پیغمبر(ص)، مقام معظم رهبری را رها کنیم واقعاً بیچاره‌ایم. به همه گفته‌ام تنها کاری که می‌توانید بکنید این است که جمعیت پشتوانه این سید را زیاد کنید. واقعاً معتقدم ایشان غریب واقع شده است. خود امام هم با آن قدرتش غریب بود، چه رسد به این بزرگوار. واقعاً اگر امیدی هم هست فقط به ایشان است.

باید یک قدرت اسلامی داشته باشیم. من می‌گویم آقای خامنه‌ای «حفظه‌الله»، یک مرکز قدرت اسلام. از مراجع دیگر ما که حرفشان به جائی نمی‌رسد. آن کسی که حرفش به جائی می‌رسد ایشان است. باید جمعیت را به سمت ایشان سوق داد که وقتی کلامی را می‌گوید در مملکت حرکت ایجاد کند. اعتقادم بینی و بین‌الله این است که بر ما واجب است پشتیبانی از مقام معظم رهبری. باید ملت متوجه ایشان باشد، یعنی مردم اگر به دین علاقه دارند، باید بدانند فقط ایشان به درد می‌خورد.

دین از همه چیز مهم‌تر است. اگر اقتصاد می‌خواهید با دین میسر است. حجاب هم همین طور. شرف همین طور. اگر دین نباشد، هیچ چیزی نیست.

 //////پی‌نوشت‌ها:

(1) قرآن کریم، سوره مریم، آیه 96

(2) قرآن کریم، سوره نجم، آیات 3 و 4

(3) قرآن کریم، سوره فاطر، آیه 15

(4) قرآن کریم، سوره اعراف، آیه 96

(5) قرآن کریم، سوره آل‌عمران، آیه 110

رایةالهدی ، تارنمای هیئت کربلای بیت المهدی(عج) ، کــــــرج

:: بازدید از این مطلب : 1642
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
نویسنده : گمنام
دو شنبه 6 مرداد 1393

استفادۀ کِنایی از کلمۀ «یقین» به‌معنی «مرگ»، یکی از وجوه بلاغت در قرآن‌کریم، این معجزۀ جاوید الهی است. بزرگ‌ترین مشکلِ انسان‌ها در دنیا این است که به آموزه‌های دینی و وعده‌های الهی «یقین» ندارند. همین نداشتنِ یقین، یکی از دلایلِ اصلیِ غفلت و انحراف است. اگرچه در قرآن‌کریم، سرگذشت انسان‌هایی را نیز می‌خوانیم که با دیدنِ معجزات الهی، باز هم راهِ انحراف را در پیش گرفته‌اند، امّا همان‌ها نیز یا با دیدن معجزات به باور و یقین قلبی نرسیده‌اند و یا این‌که آن‌قدر لجاجت و عناد داشته‌اند که باز هم بر پیروی از شیطان و هوای نفس، پافشاری کرده‌اند.
قرآن‌کریم خطاب به پیامبراکرم(ص) که خود برترین انسان است و به بالاترین درجات «یقین» رسیده، می‌فرماید: تا لحظه‌ای که به «یقین» برسی، پروردگارت را بندگی کن. در این‌جا بیشترِ مفسّران معتقدند که منظور از یقین، مرگ است؛ زیرا مرگ، یکی از یقینی‌ترین امور نزد بشر است. همچنان‌که در آیۀ 46 سورۀ مدّثر نیز از زبان کفّار آمده که: «و کنّا نُکذّب بیوم الدّین حتّی اتانا الیقین؛ ما معاد را تا لحظۀ مرگ تکذیب می‌کردیم».
وقتی پیامبراکرم(ص) خطاب به کفّارِ قریش می‌فرماید؛ اگر خورشید را در یک دست و ماه را در دست دیگرم بگذارید و حتی اگر جانم را بگیرید، حاضر نیستم از باورِ الهی خویش و دعوت مردم به راه خدا، دست بردارم، و این باور را در مسیر عملی زندگی‌اش نشان می‌دهد، یعنی این‌که به «یقین» رسیده است. آن بزرگوار، کسی است که با فرشتۀ وحی ملاقات می‌کند و چه مقامی بالاتر از این یقین؟
مفسّران بزرگ مانند مرحوم علامه‌طباطبایی نیز در تفسیر این آیۀ شریفه، کلمۀ «یقین» را به‌معنیِ «مرگ» گرفته‌اند و البته معانیِ دیگری نیز به آن اضافه کرده‌اند که در کنار «مرگ» است. مثلاً این‌که در برابرِ کفّار صبر کن و آن‌قدر پروردگارت را عبادت کن که به مقام «صبر» نائل شوی. امّا مفهوم اصلی «یقین» در این آیه که خطابِ عمومیِِ آن به همۀ مؤمنان است، همان مرگ است؛ زیرا اولاً با فرارسیدن مرگ، پرده‌ها از برابر چشم کنار می‌رود و انسان وارد عالم یقین می‌شود؛ چراکه در آن‌جا، آثار اعمال خود و فرشتگان و مأموران الهی و پاداش و عذاب را به‌عینه می‌بیند و ثانیاً این‌که «مرگ»، یکی از واقعیاتی است که هیچ‌انسانی دربارۀ رخ‌دادنِ آن، شک ندارد، حتی بزرگ‌ترین طاغوت‌ها! آن‌ها هم همواره از یاد مرگ وحشت داشته و به‌دنبال راهی برای گریز از آن بوده‌اند؛ زیرا باور داشته‌اند که «مرگ» در تعقیب آن‌هاست.
امّا یکی از شبهات بزرگ و خطرناک که برخی افراد دچار آن شده و برخی نیز با تفسیر به رأی، از این آیۀ شریفۀ سوءاستفاده کرده‌اند، این است که زمانی‌که به یقین رسیدی، دیگر نیاز به عبادت‌هایی مانند نماز و روزه و... نیست! مفسّران بزرگ، چنین نظرِ فاسدی را رد کرده و تأکید می‌کنند که پیامبرخاتم(ص)، خود دارای بالاترین مرحلۀ یقین بوده‌اند و در عین‌حال، تا آخرین لحظۀ عمر و تا زمانِ فرارسیدنِ «مرگ»، تمام اعمالِ عبادی مانند نماز را به‌جا می‌آورده‌اند؛ بنابراین چنین پنداری، فاسد و باطل است.
آری! اندیشیدن به مرگ که در روایات نیز بسیار مورد تأکید و تحسین قرار گرفته، می‌تواند به بالا رفتنِ «یقین» در انسان کمک کند و انسان نباید تا رسیدن مرگ، لحظه‌ای از بندگیِ خدا غافل شود.

 

 منبع:قدس

رایةالهدی ، تارنمای هیئت کربلای بیت المهدی(عج) ، کــــــرج

:: بازدید از این مطلب : 1757
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
نویسنده : گمنام
دو شنبه 6 مرداد 1393

امیرالمومنین امام على علیه‏‌السلام فرمودند: هر که بـاز آیـد، خدا به او بازگردد و به جوارح او و جاى جاى زمین دستور داده شود که آبروى او را حفظ کنند و عیب‌هایش را بپوشانند و گناهانى که فرشتگان حافظ اعمال برایش نوشته‏‌اند از یاد آنان برده شود.

 

متن حدیث:

 

امیرالمؤمنین علیٌّ علیه‏‌السلام : مَن تابَ تابَ اللّه‏ُ علَیهِ، و اُمِرَتْ جَوارِحُهُ أنْ تَسْتُرَ علَیهِ ، وبِقاعُ الأرضِ أنْ تَکْتُمَ علَیهِ ، واُنْسِیَتِ الحَفَظَهُ ما کانتْ تَکتُبُ علَیهِ .

 

 
پی نوشت ها:

«بحارالأنوار، جلد32صفحه 28»
 منبع:مشرق

رایةالهدی ، تارنمای هیئت کربلای بیت المهدی(عج) ، کــــــرج

:: بازدید از این مطلب : 1790
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
نویسنده : گمنام
دو شنبه 6 مرداد 1393

اخبار رسیده از شهر کربلای معلی حاکی از آن است که نیروهای تروریستی – تکفیری «دولت اسرائیلی عراق و شام» موسوم به "داعش" با کمک و حمایت نیروهای بازمانده از رژیم منحله بعث، نیمه شب گذشته تلاش کردند حمله تمام عیاری به شهر کربلا کنند. 
در همین راستا خبرنگار شیعه آنلاین در کربلا گزارش داد: حمله شب گذشته تروریست ها به کربلا بسیار سنگین و در نوع خود بی سابقه بوده اما بحمدالله با مقاومت نیروهای ارتش عراق و نیروهای مردمی و مدافعان حرم،‌ تروریست ها و بعثی ها موفق به اجرای طرح و نقشه شوم خود نشدند و حمله آنان دفع شد.
وی در ادامه افزود: حمله جمعه شب  به قدری سنگین بوده که نمی توان تعداد تروریست هایی که در آن شرکت کرده بودند را تخمین زد اما آمار غیر رسمی و اولیه حاکی از آن است که نزدیک به دو هزار نفر بوده و انواع سلاح را در اختیار داشته اند. 
خبرنگار شیعه آنلاین همچنین گفت: به رغم اینکه نیروهای ارتش عراق و نیروهای مردمی و مدافعان حرم موفق شدند توطئه شب گذشته تروریست ها را خنثی کنند اما باید اعتراف کرد که آنان غافلگیر شده و پیش بینی حمله ای در این سطح را نداشتند. 
او ادامه داد: از ساعات اولیه صبح امروز به درخواست استانداری کربلای معلی، تعدادی زیادی از نیروهای ارتش و امنیتی به کربلا اعزام شده تا به نیروهای سابق بپیوندند زیرا اخبار و اطلاعات رسیده حاکی از آن است که تروریست ها بعد از حمله شب گذشته از منطقه دور نشده اند بلکه در باغ های اطراف کربلا کمین کرده و منتظر زمان و فرصتی مناسب برای حمله مجدد به کربلا هستند. 
لازم به ذکر است، این حمله ناکام تروریست ها و بعثی ها به کربلا نیمه شب  رخ داد و همان طور که در فوق نیز ذکر شده ناموفق بوده و لذا آنها موفق نشده اند وارد شهر کربلا شوند. 

نیروهای ارتش و امنیتی با کمک نیروهای مردمی مدافع حرم موفق شدند حمله آنان را که در اطراف شهر کربلا آغاز شده بود، خنثی کنند و به آنها اجازه وارد شدن به محیط شهر را نشوند از همین رو بیشتر اهالی کربلا از این خبر اطلاع نیافتند و بسیاری از زائران هم که در حال حاضر در شهر کربلا به سر می برند، از وقوع چنین حمله ای اظهار بی اطلاعی کرده اند.

 

منبع:قدس

رایةالهدی ، تارنمای هیئت کربلای بیت المهدی(عج) ، کــــــرج

:: بازدید از این مطلب : 1765
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
نویسنده : گمنام
دو شنبه 6 مرداد 1393

از این‌رو، به‌جرأت می‌توان گفت زمینه‌های شادی، برای تک‌تک مسلمان در عزیز‌ترین ماه خدا، بیشتر از دیگر ماه‌هاست. شاید به همین‌دلیل است که امروز می‌بینیم بسیاری از کشورهای اسلامی ایجاد نشاط عمومی را در ماه خیر و برکت، در دستور کارشان دارند. 
در ایران اسلامی نیز اگرچه چندسالی است که دست‌اندرکاران مذهبی و فرهنگی با برپایی جشن رمضان و برگزاری تئاتر و برنامه‌های شاد دیگر در پارک‌ها و فرهنگسراها تلاش می‌کنند تا چنین فضایی برای مردم ایجاد کنند، امّا نتیجه آن نیست که انتظار می‌رود. درواقع در ماه ضیافت الهی و بهار قرآن هم احساس شادی چندانی در سطح جامعه نمود ندارد.
*گناه، خط قرمز شادی
حجت‌الاسلام مظاهری در این ارتباط می‌گوید: برای حُسن مطلب، روایتی مطرح می‌کنم که هم بُعد شادی و هم بُعد عرفانی دارد. امام ششم می‌فرماید: «للصائم فرحتان: فرحة عندالافطار و فرحة عند لقاء ا... عزوجل: براى روزه‌دار دو خوشحالى و شادمانی است: یکى هنگام افطار، و دیگر هنگام لقاء خداى عزوجل».
انسان روزه‌دار در موقع غذاخوردن، لذت می‌برد. همچنین لقای خداوند، مراتبی دارد که به معرفت و مقامِ افراد بستگی دارد. نازل‌ترینش آن است که وقتی انسان می‌میرد، جهان دیگر را می‌بیند و پاداش روزه گرفتنش را به او نشان می‌دهند، با این‌کار، او شادمان می‌شود، بالاترین حدّش هم این است که با این‌عمل، لقاءا... برایش حاصل می‌شود. 
وی می‌افزاید: امّا درخصوص شادی در ماه مبارک رمضان، باید عرض کنم که تمام روزهای این ماه پربرکت، البته به‌غیر از روز شهادت امام‌علی(ع) باید با شادمانی معنوی و ظاهری همراه باشد؛ چراکه روزه‌، شادمانیِ معنوی و ظاهری ایجاد می‌کند؛ یعنی انسان وقتی روزه می‌گیرد، به خدا نزدیک‌تر می‌شود و لذت نزدیکی به خدا، فوق همۀ لذت‌هاست و این موضوع، در اشخاص، حسّ شادی ایجاد می‌کند. اطاعت از احکامِ خدا و روزه‌گرفتن از جمله اعمالی هستند که باعث خشنودی آدم‌ها می‌شوند. این‎خشنودی برای انسان، شادمانی می‌آورد. بنابراین ایجاد فضای شاد عمومی در پارک‌ها و فرهنگسراها و غیره، اگر با گناهی آمیخته نشود، بسیار کار خوبی است.
هرنوع شادمانی که بخواهد با گناه توأم شود و به‌دست بیاید، نه در ماه رمضان، و نه در ماه‌های دیگرِ خدا، قابل‌قبول نیست. به‌عبارت دیگر، ایجادِ زمینه‌های شاد از طریق هنر تئاتر و موسیقی و هنر‌های دیگر، مستلزم این است که به گناه آمیخته نشود. در غیر این‌صورت، کار مبارکی نیست. شادی، خجسته و فرخنده است که حلال باشد؛ زیرا آن‌چه ما در اسلام داریم، شادی و لذت حلال است. 
*شادی را از مردم نگیریم
در این‌که اسلام بر شادی‌کردن از طریق حلال تأکید دارد، شکی نیست، امّا با این‎وجود، دیدگاه‌های متفاوتی بر نحوه و ابزارهای شادی‌کردن در جامعه وجود دارد. به‌عنوان مثال دربارۀ برگزاری کنسرت، بعضی معتقدند اساساً برگزاری آن حرام است و دولت نباید مجوز بدهد و با این‌‌ نگاه، گاهی مانع برگزاری آن‌ها می‌شوند و گروهی نیز بر این باورند که چون بستر گناه در چنین مراسم‌هایی فراهم است، باید جلوی اجرای آن‌ها را گرفت. حال سؤال این است که برخوردِ منطقی در این مورد چیست؟ آیا به صرف این‌که یک‌روشِ شادی‌کردن، در مرز حلال و حرام است، باید آن را حذف کرد، یا راهی برای مراقبت آن وجود دارد ؟
نویسندۀ کتاب فرهنگ خانواده در پاسخ به این سؤال می‌گوید: این مطلبِ بسیار مهمی است. الان جامعۀ ما سخت نیازمند آموختنِ این مسأله است. روا نیست از ‌ترس این‌که مبادا کسی به گناه آلوده شود، وظیفه‌مان را ‌ترک کنیم. پیامبر اکرم فرمودند شادمانی کنید. دین ما دین شادابی است، امّا خط قرمزش، فعل حرام است، اسلام فعل حرام را نمی‌پذیرد. واجبات را هم باید انجام داد. این‌ها مرزهای اصلی ما هستند. امّا صرف این‌که بترسیم و یا احتمال بدهیم گناهی صورت بگیرد و برنامه‌ها را حذف کنیم، درست نیست. ما در مهمانی‌ها نباید مرتکب گناه شویم و از گناه‌کردن هم پیشگیری کنیم. یعنی از اول، تدابیری اندیشیده شود که فعل حرام صورت نگیرد، امّا به‌خاطر احتمالی‌که مطرح شد، نباید برنامه را حذف کرد. نباید شادی‌ها را از مردم بگیریم؛ چراکه اگر شادی از مردم گرفته شود، اخلاقِ آن‌ها هم خراب می‌شود. 
*غلبۀ فضای غم در برنامه‌های مذهبی؛ آری یا نه؟
وی در پاسخ به این سؤال که چرا در حالی‌که همۀ کارشناسان فرهنگی و دینی کشور می‌گویند اسلام دین متعالی و شادی است و بر فرح و شادمانی مسلمانان تأکید می‌کنند، امّا برگزاری مراسم‌های شاد مذهبی در جامعۀ ما نمود چندانی ندارد؟ می‌گوید: مقدار زیادی از مسایل دینی در جامعۀ ما دچار انحراف شده است. ما برای شهادت معصومینِ خودمان، یک شبانه‌روز عزاداری می‌کنیم، حتی برای بعضی از آن‌ها سه‌روز تا دو دهه مراسم سوگواری می‌گیریم، که کار به اعتراض بعضی از مراجع از جمله آیت‌ا... شبیری‌زنجانی هم رسیده است. اگر این‌گونه امور را بدهیم دست بعضی از افرادِ ناشی، کلّ سال را به عزاداری تبدیل می‌کنند. این درحالی است که ما یک‌دهه شادی برای معصومین نداریم. البته چندسالی است به مناسبت میلاد حضرت‌رضا و خواهر گرامی‌شان حضرت‌معصومه(س)، یک‌دهۀ کرامت ایجاد شده است. 
برنامه‌های ما برای شادمانی ائمه، بسیار کمتر از سوگواری‌های این عزیزان است که علت این امرِ ناروا، تا حدّی به سکوت برخی از خواص در مقابل عوام برمی‌گردد. نتیجۀ این تفکر و حرکت‌ها غلبۀ برنامه‌های سوگواری بر مراسم‌های شاد مذهبی است که خطا و انحراف در دین اسلام است. در زمان حضرت‌رسول و امام‌علی(ع)، وضعیت این‌گونه نبوده است. این حضرات باوجود همۀ مشکلات، زندگی شادی داشتند. لذا الان هم راهکار این است که بدون‌واسطه برویم سراغ زندگی معصومان. باید سیرۀ نبوی را بررسی کنیم و ببینیم شادمانی‌هایی که در زندگی ایشان بوده، بیشتر بوده یا سوگواری‌های‌شان. ما می‌بینم پیامبر بعد از این‌که یکی از عزیزانش را از دست می‌دهد، مدت کوتاهی را برای ایشان اندوهناک می‌شوند و بعد به زندگی عادی می‌پردازند. زندگی حضرت‌علی و حضرت‌فاطمه از بهترین زندگی‌هاست. زندگی آنان، واقعاً عاشقانه بود. بنابراین اسلام، شادمانی را بر سوگواری و اندوه ‌ترجیح می‌دهد و در ماه مبارک رمضان، شادمانی هم باید بیشتر باشد؛ چراکه در این ماه، اسلام نمایان‌تر است و یکی از مظاهر اسلام هم شادمانی است. شادمانی در ماه رمضان باید آشکار‌تر باشد.
*رمضان، ماه شادی معنوی
دکتر مسعود آذربایجانی، نیز با بیان این‌که رمضان، ماه خیر برکت و مغفرت است، می‌گوید: در این ماه به‌دلیل ارتباط بیشتر انسان با خدا، شادی و لذت معنوی برای انسان به‌وجود می‌آید؛ یعنی انسان، وقتی از توجه به زندگی مادی به امور معنوی گرایش پیدا می‌کند، حسّ شادی به او دست می‌دهد. اگر شادی را نوعی لذت معنوی در نظر بگیریم، این تعبیر برای ماه رمضان درست است، ولی مفهوم شادی و لذت‌های مادی و متعارف برای ماه رمضان در آموزه‌های دینی وجود ندارد. از سوی دیگر آن شادی‌هایی که ما در کشورهای اسلامی دیگر می‌بینیم، در پایان ماه رمضان است که به مناسبت عید فطر می‌باشد؛ که در پایانِ یک‌دوره عبادت و بندگیِ خدا صورت می‌گیرد، یعنی چیزی شبیه آن‌چه ما هم در عید فطر داریم. هدف، قرائتِ قرآن و روزه‌گرفتن و توجه انسان به خداست که نوعی مصاحبت درونی است، نه شادی و سرور بیرونی.
وی در خاتمه با اشاره به این‌که مخالفِ شادبودن جامعه نیست، تصریح می‌کند: ولی پیوند شادی‌های ظاهری و مادی با ماه رمضان را تلاشی بی‌جهت می‌دانم؛ چون فلسفۀ وجودیِ ماه رمضان این نیست. بلکه فلسفه‌اش شادی معنوی و پیوند با ذات اقدس پروردگار است: «چند خوردی چرب و شیرین از طعام/ چندروزی امتحان کن در صیامپم
* برای عبادت لازم نیست غمگین باشید
امّا حجت‌الاسلام وحیدی، روایت دیگری از رابطۀ معنویت و شادی دارد. او می‌گوید: براساس روایاتِ ائمۀاطهار و سخنان بزرگان دینی، تعلق به دنیا و مادیات، منشاء اصلی اندوه و ناخشنودی است. دوری از تعلقات و رهایی از هرآن‌چه به قول حافظ رنگ تعلق پذیرد، موجب خشنودی و فرح است.
وحیدی می‌افزاید: بعضی از ما تصور می‌کنیم عبادت باید در فضایی غمگین و حزن‌آور باشد، در حالی‌که این با نظر اسلام متفاوت است. توصیۀ پیامبر و بزرگان برای پوشیدن لباس‌های روشن و پاکیزه و معطر و آراسته‌بودن درموقع نماز، نشان می‌دهد روح عبادت به شادی نزدیک‌تر است و فرحِ واقعی و نشاط به‌معنیِ واقعی کلمه در نزدیکی با رضایت الهی است.

 

منبع:قدس

رایةالهدی ، تارنمای هیئت کربلای بیت المهدی(عج) ، کــــــرج

:: بازدید از این مطلب : 1767
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
نویسنده : گمنام
دو شنبه 6 مرداد 1393

این مرجع تقلید به استفتائاتی درباره معیار نانخور محسوب شده میهمان و همچنین پرداخت زکات فطره سربازان، کارگران، دانشجویان، روحانیون مبلغ، کارمندان و ... پاسخ دادند.

متن سئوالات و پاسخ های حضرت آیت الله مکارم شیرازی در پی می آید.

*معیار نانخور محسوب شدن میهمان

س) حداقلّ مدّت زمانى که باید شخصى میهمان صاحبخانه باشد تا نانخور او محسوب شود، چند شبانه روز است؟

ج) چهار پنج روز کافى است.

* مهمانی که فقط شب عید را منزل خود افطار کرده است

س)اینجانب پنج شب قبل از شب عید میهمان شخصى بودم. شب عید را در منزل خود افطار کردم، و چند شب بعد از عید را هم میهمان آن شخص شدم. فطریّه ام بر عهده کیست؟

ج) بر عهده خود شماست، ولى احتیاط آن است که از میزبان خود براى پرداخت این فطریّه نیز اجازه بگیرید.

* میهان شب عید فطر

س)اگر کسی در شب عید فطر مهمان داشته باشد آیا زکات فطره آنها بر عهده میزبان است؟

ج)در صورتی که فقط همان شب را میهمان اوست زکات فطره اش بر عهده صاحبخانه نیست.

*حکم فطریه کسی که شب عید فطر مهمان دیگری باشد

س)اگر کسى تنها در افطار شب عید فطر میهمان دیگرى باشد فطریه او به عهده خودش است یا صاحب خانه؟

ج)فطریه اش بر عهده خودش مى باشد.

* میهمان وسط هفته

س)با سلام. آیا زکات فطریه مهمانی که یک هفته در وسط ماه رمضان مهمان ما بوده و روزه هم نگرفته است با صاحبخانه است یا خیر؟ با تشکر

ج)چنانچه شب عید فطر میهمان شما نبوده فطریه او بر شما واجب نیست

*سربازان

س) زکات فطره سربازى که نانخور دولت است بر عهده چه کسى است؟

ج) بر دولت واجب نیست و اگر فقیر است بر خود او نیز واجب نیست، امّا اگر غنى باشد احتیاط آن است که خودش زکات را بپردازد.

* دانشجویان

س)زکات فطره دانشجویان داخل و خارج کشور، که در دانشگاهها تغذیه مى شوند، بر عهده خودشان است، یا دانشگاه؟

ج)با توجّه به این که دانشجویان محترم معمولا غذا خریدارى مى کنند، هر چند با قیمت نازل باشد، زکات فطره بر خودشان است، یا بر کسى که خرجى آنها را مى دهد.

* کارگران

س)آیا زکات فطره کارگرانى که در کارخانجات، یا مؤسّسات کار مى کنند، برعهده خودشان مى باشد، یا آن مؤسّسه و کارخانه؟

ج) با توجّه به این که تغذیه در این گونه موارد جزئى از حقوق آنها محسوب مى شود، زکات فطره برخود آنهاست.

* کارمندان

س)زکات فطره کارمندان دولت، چه در بخش عمومى و چه در بخش خصوصى، بر عهده کیست؟

ج)بر عهده خود آنهاست.

* روحانیون مبلغ

س)زکات فطره روحانیّون در ماه مبارک رمضان، که جهت تبلیغ به شهرها و بخش ها و روستاها سفر مى کنند، و غالباً در منزل یکى از اهالى محل سکونت دارند، ولکن هر شب براى افطارى به منزل اشخاص دعوت مى شوند، بر عهده کیست؟

ج) زکات فطره آنها بر هیچ کس واجب نیست، مگر این که چند روزى از ایّام آخر ماه رمضان در یک جا باشند، ولى اگر سحرها مرتّباً یک جا باشند، بر عهده صاحب آن منزل است.

* زکات فطره جنین

س)اینجانب می خواستم بدانم آیا بچه در شکم مادر که روح پیدا کرده است، شامل فطریه می شود یا خیر؟ وآیا چیزی باید برای فطریه ماه رمضان او کنار گذاشت یا خیر؟

ج)فطریه بر جنین درون شکم مادر واجب نمی شود.

*پرداخت زکات فطره توسط فرزند

س) من دانشجویی هستم که هر سال دو سه ماه تابستان را کار میکنم برای رفع حاجت تحصیلی (خانواده ام فقیر میباشد )و مقداری از درآمدم را به خانواده ام می دهم آیا من باید زکات فطره خانواده ام را بدهم؟ آیا من زکات فطره خودم را می توانم به خانواده خودم بدهم ؟

ج) 1- لازم نیست

2- به آن نسبت که هزینه های خانواده را میدهید باید در زکات فطره سهیم باشید

3- جایز نیست


منبع:حوزه

رایةالهدی ، تارنمای هیئت کربلای بیت المهدی(عج) ، کــــــرج

:: بازدید از این مطلب : 1734
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
نویسنده : گمنام
دو شنبه 6 مرداد 1393
در جلسه اخیر هیات شهدای گمنام که به مناسبت ایام شهادت امیرمومنان حضرت علی (علیه السلام) برگزار شد دکتر میثم مطیعی، مداح اهل بیت دو قطعه مداحی ویژه با موضوعات "حجاب و حیا" و همچنین "مداحی فارسی و عربی علیه داعش" اجرا کرد که عقیق پیشنهاد می دهد این دو قطعه زیبا را گوش کنید.
 
 
 
 
 
کفر و تکفیر...(مداحی عربی و فارسی علیه داعش)
 
شعر فارسی: محمد مهدی سیار - شعر عربی: محسن رضوانی 
 
     

 

با اذن رهبرم، از جانم بگذرم، در راه این حرم، در راه یار

 

یا حیدر گویم و شمشیری جویم و اندازم لرزه بر جان کفار

 

هم پیمان گشته اند کفر و تکفیر

 

شیطان است و زر و زور و تزویر

 

اما از وعد حق دل آگاه است

 

پیروز این نبرد حزب الله است

 

نماز صبح در کربلا، نماز ظهر در سامرا

 

نماز عصر ان شاء الله، بقیع و مسجد الاقصی

 

)لبیک یا علی یا مرتضی(

 

 

لِعلي أنْتَمي، حُبُّه في دَمي، سَيفُه مُلهِمي، هو الإمام

 

من به علي(ع) منسوبم عشق او در خون من و شمشيرش الهام بخش من است؛ اوست كه پيشواست!

 

 

واعلمُوا أنَّ لي، نَبْضٌ بِداخِلي، سمّيتُهُ علي، فخرُ الكِرام

 

بدانيد و آگاه باشيد كه درون من، تپشي است كه آن را علي ناميده ام؛ مايه افتخار كريمان

 

 

منهُ نَسْتَلهِمُ روحَ الإيمان

 

ما جوهر ايمان را از او الهام گرفتيم

 

 

لا نخافُ الرياح إنّا بُركان

 

از هيچ بادي نمي هراسيم كه خود آتشفشانيم

 

 

يا تكفيري! صبركْ صبركْ

 

اي تكفيري! صبر كن صبركن

 

 

إنّا سوفَ نَحفِر قبرَك

 

ما گور تو را خواهيم كَند

 

 

)لبیک یاعلی، یا مرتضی(

 

 

 

يا أحفادَ ثمود، يا جُرذانَ اليهود! إنّا سوفَ نعُود، للانتقام

 

اي نوادگان ثمود، اي موش هاي يهود! ما براي انتقام بر مي گرديم

 

 

إن کنتُم داعشاً، فإنّا داعسٌ، سوف نَدعَسُكم، تحت الأقدام

 

اگر شما داعش هستيد ما نيز "داعس" ( له كننده) هستيم و شما را زير گام هاي خود له مي كنيم

 

 

إنّا في المعركة سَيفٌ مسلُول

 

ما در ميدان نبرد شمشير عريانيم

 

 

سَنَجْعلُكُم عَصْفاً مأكول

 

و شما را مانند لقمه ي جويده شده خواهيم ساخت

 

 

إنّ الموتَ يُصبِح قوتك

 

قطعاً مرگ و نابودي، قوت و غذاي تو مي شود

 

 

لكن قبلَه جيبْ تابوتَك

 

اما پيش از آن ، تابوتت را همراه بياور

 

 

یا إسرائیل! خیبر خیبر!

 

ای اسرائیل خیبر را به یاد بیاور

 

 

إنّا والله جیشُ حیدر

 

به خدا سوگند که ما سپاه حیدریم

 

 

)لبیک یاعلی، یا مرتضی(

 

(لبیک یا حسین، یا ثارالله)

 

 

 

 

 * * * * * * * * * *

 

مداحی حجاب و حیا

شاعر: میلاد عرفان پور
 
      

 

قسم به صبر زینب، به شور کرب و بلایش

 

قسم به غربت او، قسم بر حجب و حیایش

 

قسم به نام زهرا، چادر خاکی او

 

آه، قسم به او که شد چنین شکسته پهلو

 

مرا نمانده طاقت، این غم شعله ور را

 

آه، چگونه حاشا کنم این خون جگر را

 

زمانه غریبی است، زمان غربت عشق

 

به شعله های عصیان، شکسته حرمت عشق

 

(صاحب زمان! الامان)

 

 

 

آیه به آیه قرآن، نرفته زخاطر به ما

 

وصیت شهیدان، نرفته زخاطر ما

 

به جادوی تبرّج، آینه شد مکدر

 

آه، از این حکایت دل ما خون شده دیگر

 

چه شد که رایج شده، سکه ی غفلت اینجا

 

آه، شد کوچه کوچه شهر ما دکان دنیا

 

دوباره رنگ نیرنگ، به روی دین فروشان

 

حراج غیرت شده، به کوچه و خیابان

 

(صاحب زمان! الامان)

 

 

 

یا ربنا اغثنا، اغثنا بحق زهرا

 

بر سرما غریبان نگهدار سایه مولا

 

با هر اذان بخوانیم، حی علی الحیا را

 

باز، چون شهدا یاری کنیم دین خدا را

 

تا پیر ما خمینی است، تا نهضت ما حسینی است

 

باز، حاشا که دشمن ببرد غیرت ما را

 

عجل علی ظهورک، عجل یا حجه الله

 

جان ها به لب رسیده، بی تو بقیه الله

 

(عجل علی ظهورک)

 

 

رایةالهدی ، تارنمای هیئت کربلای بیت المهدی(عج) ، کــــــرج

:: بازدید از این مطلب : 1360
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
نویسنده : گمنام
دو شنبه 6 مرداد 1393

نکاتی از سخنان حجت الاسلام والمسلمین صمدی را بخوانید؛

_ بایسته های جوانی از نگاه مولا علی(ع) در نامه 31 نهج البلاغه است که به این فراز می رسیم که جوان دریاهای سهمگین را غواصی کن و به عمق دریاها غوص کن برای یافتن حق و حقیقت و زحمت و تلاش کن. یک دین سطحی نداشته باش. در دین خود تحقیق کنید و درک عمیق داشته باش. به شناخت ظاهری هیچ وقت قناعت نکن. در فروع و اصول دین درک عمیق داشته باش.

_ تویی که مسلمان هستی هفته ای یک روز را باید صرف یادگیری دینت کنی. که در روایات هم به این نکته توجه شده است. باید نسبت به دین خدا توجه لازم را مبذول کنید. دین ناموس خدا است. کسی که می خواهد با خدا آشنا شوید باید با روایات ائمه و تفحص و خواندن قرآن به این راه برود. با خواندن قرآن می توان در مقابل شیطان و هوای نفس ایستاد. یادداشت برداری کنید. امامان ما این طور به ما یاد داده اند. باید زحمت کشید والا چیزی که آسان به دست آید آسان هم از دست می رود.

_ خودسازی و صفات اخلاقی را باید جوان با به تکلف انداختن خود به دست آورد. که اولین نکته ای که حضرت بیان می فرمایند این است که کاری کن که جلوی ناخوشی ها زود از کوره در نروی. یعنی صبور باش. این نکته خیلی مهم است. بسیاری از مسائل باب طبع انسان نیست و اگر صبر نداشته باشید از بین می روید. صبر در دین جایگاهش مانند جایگاه سر در بدن است. کسی که صبر ندارد ایمان ندارد. ایمان زیر سر صبر است. خداوند همراه با صابرین است. بهترین اخلاق صبر کردن در راه حق است. شیرینی دین در اثر تحمل تلخی ها می باشد.

_ همه امور و مسائل زندگی خودت را به خدای خود واگذار کنید. یعنی خود را در دامن خدا بیاندازید بعد ببینید که خدا چطور اداره ات می کند. رحمت خود را برای تو سرازیر می کند.اگر با خدا باشید خود را به یک پناهگاه امنی سپرده اید. مانع مهم در مقابل مسائلی که باب طبع تو نیست را خود خدا دفع می کند. خود را در درگاه خدا خالص کنید. حقیقتاً بدانید که داد و نداد به دست خداست. اگر وسیله را فقط ببینید مشرک هستید. توحید یعنی همین.

_ مهم ترین حرف در منابر و اخلاقیات این است که خدا هست. کسی که به باور این حرف برسد دیگر خطایی مرتکب نمی شود. اظهار نیاز را فقط پیش خدا ببرید. خداوند می فرماید که به عزت و جلالم قسم اگر در ته دل بنده به امید کسی به غیر از من باشد حاجتش را برآورده نمی کنم. عطا و بخشش و ندادن همه به دست خداست.

_ حضرت می فرمایند که استخاره هم زیاد کنید. یعنی همیشه از خدا طلب خیر کنید. این که دو رکعت نماز استخاره بخوانید و بعد از خدا خیر را بخواهید. استخاره به معنی کتاب بازکردن نیست.  وقتی از خدا طلب خیر کنید خدا برایتان خیر می آورد.

_ امیرالمؤمنین به پسرشان می فرماید که سعی کن وصیت من را بفهمی و لحظه ای غفلت نکن. بهترین حرف، حرفی است که به انسان نفع برساند. خیر من و شما در این کلام است. خیر در علمی که به تو نفع نمی رساند نیست. دنبال علمی بروید که به شما نفع می رساند. سعی کنید در کارهایی که علاقه دارید هم درجه یک باشید.

_ حضرت فرمودند که دنبال دانشی که ارزش یادگرفتن ندارد، نروید. این دانش ها فضل است. علمی که انسان باید دنبالش برود این است که دنبال اعتقادات توحیدی برود و دوم این که دنبال اخلاق درست برود. و سومین هم احکام و رساله عملی است. که این علم دنیا و آخرت را آباد می کند. که غیر از این ها همه فضل است.

رایةالهدی ، تارنمای هیئت کربلای بیت المهدی(عج) ، کــــــرج

:: بازدید از این مطلب : 1546
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
نویسنده : گمنام
دو شنبه 6 مرداد 1393

گزیده ای از سخنرانی حجت الاسلام علوی را بخوانید:

* خداوند مدلی از زندگی را برای ما ترسیم می کند و آن حیات طیبه است، بستری که این حیات طیبه در آن فراهم می شود، عمل صالح و ایمان است، ایمان به آخرین دینی که رسول اکرم آورنده آن بوده اند.

* در کنار این دین هیچ بنیاد فکری دیگری اعتبار ندارد، نه یهودیت، نه زرتشتی گری و نه نصرانیت. هیچ کدامش اعتبارندارد، چه برسد به این که بت پرستی باشد یا شعوب دیگر پرستش ها باشد. مکاتب فکری که دارای یک نحوه جهان بینی هستند، هیچ اعتباری در کنار اسلام ندارند.

* جَهل همیشه به معنای بی سوادی نیست، جَهل همیشه به معنای عدم علم نیست، چرا این نکته را می گویم، برای اینکه بدانید دوران جاهلیت به معنای دوران عدم علم و بی سوادی نیست، قرآن کریم کلمه جاهل را استفاده می کند ولی مرادش که بی سواد نیست.

* مثلا در سوره مبارکه یوسف آیه 33 حضرت یوسف بیانش این است: « قَالَ رَبِّ السِّجْنُ أَحَبُّ إِلَيَّ مِمَّا يَدْعُونَنِي إِلَيْهِ ۖ وَإِلَّا تَصْرِفْ عَنِّي كَيْدَهُنَّ أَصْبُ إِلَيْهِنَّ وَأَكُنْ مِنَ الْجَاهِلِينَ » خدایا زندان برای من محبوب تر است از آنچه که این زنان مرا به آن دعوت می کنند، و اگر تو حیله و مکر آنان را از من برنگردانی و کمکم نکنی که من اسیر حیله آنان نشوم، من تمایل به آنان پیدا می کنم، اگر تمایل پیدا کردم « وَأَكُنْ مِنَ الْجَاهِلِينَ »  این جا واژه جاهل آمده اما به معنای بی سواد نیست، جاهلین یعنی اینکه اگر من تمایل پیدا کردم به زن از طریق نا مشروع، انتخاب لذت آنی است، که انتخاب لذت آنی یعنی گناه، و اگر گناه کار شدم یعنی جاهل شدم. در عین حالی که سواد دارم دچار جهالت می شوم، اینجا جاهلین به معنای انتخاب لذت آنی است، یعنی گنه کار شدن. پس جاهل همواره به معنای بی سواد نیست.

* کسانی هستند در برخی جلسات نمی دانم به آنها وحی می شود یا چه می شود، احساس می کنند می توانند و عجیب هم هست که مرید پیدا می کنند. من واقعا تعجب می کنم از مردم قرن بیست و یک که طرف ادعای خدایی می کند و می پذیرید، ولی پیامبر عظیم الشان اسلام ادعای نبوت کرد و نپذیرفتند.

* قرآن کتابی نیست که همینطوری خوانده شود. این علم می خواهد یک آیه را نگاه می کنی، مثلا نوشته « لا اکراه فی الدین » می گوید: پس اجباری در دین نیست، اینطور نیست، اگر کسی اینطور خدمت قرآن برود که اول انحراف و بدعت است. حضرات مفسرین می گویند برای تفسیر پانزده علم لازم است، شش تا از آن در ادبیات است.

رایةالهدی ، تارنمای هیئت کربلای بیت المهدی(عج) ، کــــــرج

:: بازدید از این مطلب : 1370
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
نویسنده : گمنام
دو شنبه 6 مرداد 1393

نکاتی از سخنرانی آیت الله احدی را بخوانید:

 *خانواده امیرالمومنین از امروز کوفه را به سمت مدینه ترک کردند، حتی مردم کوفه خواستند تا هفتم حضرت بمانند ولی امام حسن مجتبی(ع) فرمود: وسایل را جمع کنید به مدینه برویم کوفه به ما وفا ندارد.

 *شیخ عباس قمی قائل به این است که امشب(شب بیست و سوم)، شب قدر است، امشب همه امور به واسطه ی فکر و ذهن شما مقدر می شود.

  *وقتی وارد مدینه شدند مورد استقبال واقعه شدند، شهادت امیرالمومنین خبرش در مدینه پیچید، هر خانه ای از خانه ی بنی هاشم عزا دار شد، امام حسن دستور داد اول به زیارت رسول خدا بروند، وقتی امد کنار قبر پیامبر سلامی عرض کرد و از این قسمت به بعد دیگر متاسفانه از هیچکدام از روات نقل نشده است.

  *به آقا امام حسن گفتند که منبر تشریف ببرید، حضرت قبول کردند در حالی که مسجد النبی مملو از جمعیت بود، ایشان در منبر خطبه خواند فرمود شما می دانید چه کسی کشته شد؟ کسی کشته شد که علم اولین و آخرین عالم را داشت، منظور از علم اولین حضرت آدم است و منظور از علم آخرین امام عصر(عج) است، یعنی ایشان هم در آغاز خلقت عالم بود و هم نسبت به خاتم جهان عالم بود.

  *در ادامه فرمود: ایشان استکفاف داشت، آنقدر  در علم دور اندیش بود که هنوز دارند بیانات ایشان را تحلیل می کنند، امام حسن در ادامه فرمود: ایشان از نظر اقتصاد و معیشت بسیار مستکفی بود، مثلا ایشان کلا یک دست لباس داشت، صفت دیگر ایشان خدا ترسی بوده است، خدا ترسی ایشان به قدری بود که می توانست عامل باز دارنده باشد، اگر خدا ترسی ما عامل باز دارنده نبود باید استاد پیدا کنیم تا آنطور شویم.

  *استاد امام حضرت آیت الله شاه آبادی می گوید: سوره ی انسان برای علی(ع) نازل شده است، در آیه ای می گوید: بروید به مردم بگویید ما از روزی می ترسیم که روز هولناکی است، اگر خداترسی از انسان برود به راحتی معصیت می کند، امیرالمومنین کرارا فرمود: دو چیز شما را گول نزند، یکی زندگی دنیوی دوم اینکه خدا به شما مهلت می دهد و شما فریب این مهلت دادن ها را نخورید.

  *اگر این خدا ترسی شما به حد کفایت نرسد ثمره و زیبایی هایی که باید از آن طروات بگیرید بدست نمی آید، امیرالمومنین آن چیزی که در جامعه زمان خود مطرح می کرد خدا ترسی بود، امشب باید به اندازه خودمان توشه برداریم.

  * در رابطه با شب قدر قرآن می فرماید: ما ادریک...چون میردم نمیفهمند، زیرا مردم پنج دسته اند بعضی ها فراتر از ذات خودشان نمی شناسند و در این شب به مناجات و شب زنده داری نمی آیند، برخی ها در حال تنزیه خدا هستند فقط می گویند لیس کمثله شیء اما در این حد هستند فقط، سوم بعضی ها در مقام اسماء هستند، فقط خدا را در حد اسم صدا می زنند، چهارم کسانی هستند که تشبیه هستند یعنی وقتی نماز می خوانند در برابر تلویزیون و مجسمه می خوانند، فرمود: قسم پنجم کسانی هستند که تمام سفر های زمینی خودشان را رها کرده و به حد استکفاف رسیده اند.

رایةالهدی ، تارنمای هیئت کربلای بیت المهدی(عج) ، کــــــرج

:: بازدید از این مطلب : 1436
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
نویسنده : گمنام
دو شنبه 6 مرداد 1393

در روزگار ما، آدم چندمنظوره که هم شعر و ادبیات را بشناسد و دستی در سرودن داشته باشد، مداحی و نوحه خوانی هم بلد باشد و در عین حال، یک منبری هم به شمار آید...

عقیق/ حمید محمدی محمدی: خیلی ها شاعرند؛ خیلی ها مداحند؛ خیلی ها سخنورند و تنها بعضی ها همه اینها! شاعر و مداحی که بتواند سخنور خوبی هم باشد، در روزگار ما خیلی خیلی کم است. شاید تعدادی را بشود پیدا کرد که علاوه بر شاعری، مداحی هم می کنند یا بر عکس؛ مداحانی که گاهی یا از سر تفنن و یا از روی اشتیاق و کوشش فراوان، شعر هم می سرایند؛ اما کسی که بتواند همه اینها باشد، حتماً انسان باسواد و پرمعلوماتی است که هم در شعر و ادبیات و هم در فنون منبر، سختی فراوانی را متحمل شده و استادان زیادی به خود دیده است.
 
آهی

شاعران مداح یا ذاکران شاعر در روزگار ما اگر نگوییم فراوانند، تعدادشان خیلی هم کم نیست. از قدیمی ترها، مرحوم حاج عزیزالله مبارکی را می توان نام برد که هم دستی در غزلسرایی به سبک و سیاق صائب داشت و هم صاحب صدای خوب و سوزناکی بود. در میان زندگان نامدار هم شاعر و مداحی مانند حاج غلامرضا سازگار، در سرودن مصیبت و نوحه های ماندگار نظیر ندارد. او از نوایی پرسوز و گداز و صدایی سالم و متناسب نیز برخوردار است که جمع اینها از او استادی بزرگ در زمینه شعر و ذکر پدید آورده است.
علاوه بر ذاکران شاعر، مداحان سخنور هم در میان ما فراوان به چشم می خورند. معمولاً هر ذاکر پیشکسوتی که عمری را به خدمت گذرانده و از سواد سخنوری برخوردار است، برای رفتن به منبر و سخنرانی دعوت می کنند. حاج یدالله بهتاش، حاج علی آقای ترابی و حاج غلام سماواتی، نمونه هایی از مداحان و ذاکرانی هستند که می شود از آنها در اداره کردن منبر هم استفاده کرد. آنها علاوه بر تسلطی که روی مداحی و استفاده از اشعار مناسب دارند، از اشراف و احاطه کافی بر احادیث، روایات و تفاسیر قرآن نیز برخوردارند و گاهی می توانند جای خالی یک منبری تمام عیار را نیز پر کنند.

اما در روزگار ما، آدم چندمنظوره که هم شعر و ادبیات را بشناسد و دستی در سرودن داشته باشد، مداحی و نوحه خوانی هم بلد باشد و در عین حال، یک منبری هم به شمار آید، خیلی نادر و کمیاب است. در بین ذاکران و ستایشگران اهل بیت عصمت و طهارت (ع)، چه در میان قدیمی ها و آنها که ملبس به لباس کامل یک مداح هستند و چه در میان مداحان جدیدتر، چند نمونه از این افراد را می توان پیدا کرد؟
با اطمینان می توان گفت که در میان این طیف مذهبی، ندرتاً فردی می تواند به درجه و موقعیتی دست یابد که امروز در اختیار شاعر، مداح و سخنوری مانند حاج علی آهی است. او که دهه نهم زندگی خود را پشت سر می گذارد، صاحب دیوانی ارزنده و البته کوچک و کم حجم به نام «دیوان علی آهی» در دهه 1340 است که همچنان منبع مناسب شعر برای مداحان سنتی به شمار می آید. آهی البته بعدها شعرهای دیگری هم سروده و در دسترس ذاکران قرار داده، اما هیچ یک از آنها در مجموعه ای به همت خود شاعر کنار هم جمع نشده و کتاب یا دیوان دیگری از او شکل نداده اند.

آهی که تسلط کافی بر فنون ادبی دارد و شعر را به معنی واقعی می شناسد، سرحلقه یک خانواده ادیب نیز هست و یکی از شاخص ترین شاعران حال حاضر کشور، یعنی دکتر حسین آهی، استاد دانشگاه و ادیب معاصر در خانه او پرورش یافته است. محمد آهی نیز دستی بر سرایش شعر دارد که البته کمتر سروده ای از او در دسترس دیگران است.

آهی در مداحی نیز چنان جایگاهی دارد که ده ها تن از ذاکران سنتی، افتخار شاگردی او را در خلال سال های 1345 تا امروز داشته اند. او با تأسیس جامعه مداحان شرق تهران در ابتدای دهه 1350 خیل عظیمی از جوانان علاقه مند به مداحی را تربیت کرد. او نه تنها به مداحان جوان، شیوه روضه خوانی، مدح و منقبت، پندخوانی و نوحه خوانی را یاد داد، بلکه به آنان آموخت تا چه شعری را برای ستایش ائمه طاهرین (س) استفاده کنند. به عبارتی، او علاوه بر تغذیه ادبی شاگردانش، مباحث عقیدتی شعر را به آنان آموزش داد که چگونه و بر اساس کدام اصول از میان هزاران سروده مذهبی، شعر انتخاب کنند.

حاج علی آهی اما در بعد سوم، یعنی سخنوری، مدیون یکی از علمای بزرگ خراسان، یعنی آقاشیخ جواد خراسانی است که کمی آنسوتر از خانه و کاشانه شاگرد، مسجد استاد واقع شده است. آهی در میدان احمدیه (حوالی سرآسیاب دولاب) منزل و مسجد دارد و مسجد شیخ جواد در خیابانی به نام استاد، یعنی خیابان جوادیه در سمت شرقی محله سرآسیاب واقع است.
این همنشینی، موجب شده تا افکار و عقاید خاص شیخ جواد به شاگردش حاج علی آهی منتقل شده و در عین حال، به سبب بزرگی استاد، از او سخنوری بزرگ بسازد.

آهی با آنکه در سال های اخیر به دلیل کهولت سن، مبتلا به بیماری های زیادی شده و بیم آن می رود که با خانه نشینی، شاگردان مشتاق او نیز پراکنده شوند، اما سختکوش و مقاوم در هر سه حوزه، یعنی شعر، مداحی و سخنوری فعالیت می کند. او غیر از اینها، حوصله و استقامتی وصف ناشدنی در تعقیب موضوعاتی مانند تشکل یافتن مداحان دارد و اگر نگوییم راه اندازی موسسه دعبل خزاعی (زیرمجموعه سازمان تبلیغات اسلامی) و خانه مداحان اهل بیت (زیر مجموعه شهرداری تهران) همه و همه به همت او اتفاق افتاده است، نمی شود از نقش اصلی و بی بدیل او در پیگیری این دو سازمان صنفی، حمایتی و ترویجی برای مداحان چشم پوشید.
رایةالهدی ، تارنمای هیئت کربلای بیت المهدی(عج) ، کــــــرج

:: بازدید از این مطلب : 1366
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
نویسنده : گمنام
دو شنبه 6 مرداد 1393

نکاتی سخنرانی حاج منصور ارضی در شب بیست و سوم را بخوانید؛

دربارۀ زیارت چهارم آقا امیرالمؤمنین علی علیه السلام رسیدیم به اینجا که ؛ حضرت صراط واضح ، آشکار و روشن است و کسی نمی‌تواند منکر این موضوع بشود. نکته دیگراینکه امام ناصح است یعنی خیرخواه امت خود است: " الصِّرَاطِ الْوَاضِحِ وَ النَّجْمِ اللائِحِ وَ الْإِمَامِ النَّاصِحِ وَ رَحْمَةُ اللَّهِ وَ بَرَکَاتُهُ" بعد عرض می‌شود یا امیرالمومنین ؛

"  أَنْتَ وَسِیلَتِی إِلَى اللَّهِ وَ ذَرِیعَتِی وَ لِی حَقُّ مُوَالاتِی وَ تَأْمِیلِی فَکُنْ لِی شَفِیعِی إِلَى اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ فِی الْوُقُوفِ عَلَى قَضَاءِ حَاجَتِی وَ هِیَ فَکَاکُ رَقَبَتِی مِنَ النَّارِ وَ اصْرِفْنِی فِی مَوْقِفِی هَذَا بِالنُّجْحِ وَ بِمَا سَأَلْتُهُ کُلَّهُ بِرَحْمَتِهِ وَ قُدْرَتِهِ "

" تویى وسیله و سبب من  به سوى خدا،و مراست حق دوستى و آرزومندى به درگاه خداى عزّ و جل،پس شفیع من باش‏ در ایستادگى در بر آوردن حاجتم،و آن حاجت آزادى‏ام از آتش است و مرا از این‏ جایگاه با موفّقیّت بازگردان و بدست آوردن همه آنچه خواسته‏ام،به حق رحمت و قدرتش "

عقل کامل هیچ وقت به گناه فکر نمی‌کند

بحث در جایگاه زائر و سائل است که جایگاهی مبارک است و در زیارت عاشورا می‌خوانیم: " مَوْقِفٍ وَقَفَ فیهِ نَبِیُّکَ صَلَّی اللهُ عَلَیْهِ وَآلِهِ " چون آن مقامی که زائر پیدا می‌کند ارزش دارد تمام این مقدمات را بیان می‌کند و همه این درخواستها را دارد تا این مطلب مهم را مسئلت می‌کند: " اَللّهُمَّ ارْزُقنى عَقْلاً کامِلاً " این همان مطلبی است که در آخر دعای عالیه المضامین مسئلت می‌کند و همه بزرگان به دنبال تبیین آن هستند. عقل کامل باید بوی امیرالمومنین علیه السلام را داشته باشد یعنی عقل کامل سمت گناه روی نمی‌کند و هیچ وقت هم به گناه فکر نمی‌کند.

توجه داشته باشیم؛ چرا کسی که عقل کامل دارد باز هم از خدا عقل کامل را مسئلت می‌طلبد ؟ برای اینکه هر لحظه احتیاج به عقل کامل دارد ، شما برای شکر هم احتیاج به عقل کامل دارید برای تشکر هم احتیاج به عقل دارید چرا؟ مثلاً برای برگزاری هر جلسه در این مکان فقط در مسجد حدود صدو پنجاه نفر همکاری و فعالیت دارند آن هم قبل از شروع مراسم، تازه این غیر از اورژانس ، آتش نشانی ، هلال احمر ، پلیس ، صداو سیما، رادیو، فیلمبردار و حتی ساختمانهای مجاور و پارکینگی ولو اندک نسبت به جمعیت که به ما اختصاص دادند، از همه اینها باید تشکر کرد حالا یکی از اینها ممکن است خسته بشود و رفتاری انجام دهدکه زینت مجلس نیست او را ببخش چون این ماه، ماه بخشش است همه حال و هوای خدایی دارند راحت می‌توانیم ببخشیم این هم کمی فکر و عقل می‌خواهد

کمترین کار ما دراین مجالس بایدیاد کردن واستغفار برای آنهایی باشد که در محیطی نا امن گرفتار شدند

عقل کامل یعنی زود جوش نیاوریم و صراط واضح را ببینیم لذا در دعای چهل و یکم صحیفه امام چهارم می‌فرماید:

" فى مَسالِکِ الْامِنینَ واجْعَلْنِی فِی فَوْجِ الْفَائِزِینَ وَ اعْمُرْ بِی مَجَالِسَ الصَّالِحِینَ "

" خدایا مرا در راههاى ایمنان ببر و طوری من را قرار ده که هر مجلسی که برای تو است می‌روم آبادش کنم"

اینکه در این مجالس با آرامش نشستیم و در امنیت هستیم کمترین کارمان بایدیاد کردن واستغفار برای آنها که در محیطی نا امن گرفتار شدندباشد مثل فلسطینی‌ها و عراقی‌ها این کمترین کار ممکن  است. دعای ما باید مثل بارش باران باشد که برای دنیا خیر دارد همچنین لعن و نفرین به این جنایتکاران داعش و صهیونیسم در عراق و فلسطین و دولت‌های حامی آنها داشته باشیم که به خواست خدا ضربه ای کاری به آنها وارد بیاید{ آمین جمعیت } ان شاء الله در همین ساعت مردم غزه از شر صهیونیستها راحت بشوند { آمین جمعیت }

بایدتوجه داشت قبل از خود برای همسایگانمان دعا کنیم بعد برای خودمان استغفار کنیم! شما که یک صلوات برای همه مسلمانان و کمک به همه انها می‌فرستی اثردارد. این مطلب تو را قرار می‌دهد در فوج فائزین  ( دسته رستگاران ) از جمله همان رستگارانی که سرآمدشان کسی است که فرمود "  فُزْتُ وَ رَبِّ الْکَعْبَةِ " اصلاً می‌شویم از وجود او " شِیعَتُنا خُلِقُوا مِنْ فاضِلِ طِینَتِنا " امیرالمومنین خیلی خرج ما کرده ،ایشان به تمام شیعیان خود توجه داشتند از همان ابتدا از اجدادما تا فرزندان ماو...

" وَ اعْمُرْ بِی مَجَالِسَ الصَّالِحِینَ " آبادانی و عمران مجالس صالحین را در دستان من قرار بده این است که آبادانی یک هیئتی می‌تواند یک شهر را آباد کند .

پاک شدن ازدسته اشقیاء و ثبت شدن درزمره سعادتمندان

 در دعای شب بیست و سوم می‌فرماید:" اللَّهُمَّ امْدُدْ لِی فِی عُمُرِی " " خدایا عمرم را طولانى گردان "

نمی‌فرماید فی طاعتک چرا که بنده خود را در سرزمین طاعت می‌داندوهمانطورکه خداوند دستورداده ، اوامرالهی را خرد خرد انجام می‌دهد؛ با خوبها همنشین شده، حلال وحرام را رعایت می‌کندو... پس چرا عمر طولانی از خدا نخواهد؟

" أَوْسِعْ لِی فِی رِزْقِی وَ أَصِحَّ لِی جِسْمِی "

" روزى‏ ام را وسعت بخش و بدنم را تندرست بدار "

همین هم نفسی با خوبهای در گاه خدا صحت و سلامت می‌آورد و رزقی از این بیشتر نیست.من خودم را غرق در دوستداران اهل بیت(ع) می‌دانم و خودم را به آن حد نمی‌بینم که بگویم هم نفس اهل بیت(ع) هستم.

در مجلس ابی عبدالله(ع) که قرار بگیری می‌گویی " وَ بَلِّغْنِی أَمَلِی " من را به آرزوهایم برسان. چون دیگر دنبال آرزوهای دم دستی و بی خودی نیستی .هم نشین ذکر ابی عبدلله(ع) آرزوهای بلند برای خود و دیگران دارد این چهار مقدمه برای این بود که بفرماید :

" إِنْ کُنْتُ مِنَ الْأَشْقِیَاءِ فَامْحُنِی مِنَ الْأَشْقِیَاءِ "

اگر من در زمره انسانهای شقی هستم من را از این گروه پاکم کن ، چون من اگر پاک نشوم با ابن ملجم و داعش و صهیونیست دریک گروه و دسته هستم. در غیراین صورت است که جزءگروه "واکْتُبْنِی مِنَ السُّعَدَاءِ " در می‌آیم. سعدا همان سعادتمندان هستند؛ زائرین امیرالمومنین از دور و از نزدیک، زائر ابی عبدلله و امام رضا علیهم السلام   " یَمْحُو اللَّهُ مَا یَشَاءُ وَ یُثْبِتُ وَ عِنْدَهُ أُمُّ الْکِتَابِ " اگر خدا بخواهد محو می‌کند و ثابت می‌دارد نام ما را در ام الکتاب و کسی نمی‌تواند تغییری ایجاد کند

رایةالهدی ، تارنمای هیئت کربلای بیت المهدی(عج) ، کــــــرج

:: بازدید از این مطلب : 1336
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
نویسنده : گمنام
دو شنبه 6 مرداد 1393

مراسم مناجات خوانی در شب بیست و ششم ماه رمضان همچون شبهای قبل در مسجد ارک تهران برگزار شد.

در این مراسم پس از سخنرانی حجت الاسلام ملکی، حاج منصور ارضی به مناجات و ذکر توسل پرداخت.


 گزیده ای از سخنان حاج منصور ارضی را بخوانید؛

 

" اللَّهُمَّ ارْزُقْنِی عَقْلاً کَامِلاً وَ لُبّاً رَاجِحاً وَ قَلْباً زَکِیّاً وَ عَمَلاً کَثِیراً وَ أَدَباً بَارِعاً "

خدمت بزرگی از علما بودم می‌فرمود شما با جوانانی طرف هستی که صبح گناه می‌کنند و شب توبه از گناه می‌کنند شما آنها را به امام حسین علیه السلام برسان ،  اگر با زبان روزه گناه و کار حرام انجام دهی چه اتفاقی می‌افتد ؟ تو به حرامی بیفتی و گناه کنی حال این حرام روزه ات را یا باطل میکند یا نمی‌کند و در صورت باطل کردن روزه ات کفاره و تاوان آن را میدهی ولی توجه داری که با کار حرامت چه میکنی؟ در این ماه عزیز و با زبان روزه جلوی خدا روسیاهی به بار آوردی ! اگر همین مسیر را ادامه دهی ما همه رو سیاه می‌شویم ! امام صادق علیه السلام می فرماید ما روز قیامت از دست یک عده از شیعیان خجالت میکشیم یک عده باعث شرمساری ما می‌شوند می‌فهمی؟ یا به قول استاد ما گوشهایت را با خودت آوردی ؟ شب بیست وپنجم است تمام شد !اگر ناله این جوانان و شب زنده داران نبود تهران کن فیکون می‌شد و کفر همه جا را فرا می‌گرفت.

شیطان همیشه قصد گناهکار کردن شما را ندارد قصد او دور کردن شما را از خدا است.

" السَّلامُ عَلَیْکَ یَا وَلِیَّ اللَّهِ " بدان که امیرالمومنین علیه السلام از طرف خدا ولی بر ماست ، این " ولی الله " هم دوست خداست و هم " ولی الله " و سرپرست ماست یک ذره دستور برای زندگی انسان حضرت کم نگذاشته است حکومت ایشان ظاهراً چهار سال بوده ولی امامتشان کامل بوده ، این ما هستیم که از ایشان غافل شدیم و گناه به ذائقه ما مزه میکند ، شیطان بیکار نیست بعد از ماه رمضان کاری میکند که شبزنده داری به تو مزه ندهد و اگر هم به حرم سید الکریم بیایی آنجا هم سعی میکند وقتتان را به بیهودگی بگذرانی با دوستان و موبایل ویا انواع سرگرمی‌های دنیایی، یک ماه زیر سایه امیرالمومنین علیه السلام بودید ، شیطان می‌خواهد شما را از خدا دور کند حتی اگر گناه هم نکنی .

اتفاقاً در سایه مشقت ماه رمضان است که می‌توانیم عقل کامل ، طهارت قلب و ادب عالی بدست آوریم.

" أَنْتَ أَوَّلُ مَظْلُومٍ وَ أَوَّلُ مَنْ غُصِبَ حَقُّهُ " یا امیرالمومنین(ع) تو اول مظلوم عالمی و اولین کسی هستی که حق تو غصب شد! ببینید اول کسی که به او ظلم شد و حقش غصب شد پیامبر صل الله علیه وآله نبود حضرت فاطمه زهراء سلام الله علیها نبود هر چند که حضرت فاطمه سلام الله علیها خود حق امیرالمومنین(ع) بود که با به شهادت رساندن او حق امیرالمومنین علیه السلام را بار دیگر غصب کردند ، آن وقت سیره علماء را انسان مینگرد مثل همین برنامه ای که دیشب از علامه طباطبایی می‌گفتند که ایشان ده سال در نجف با مشقت و گرسنگی سر کردند تا به او چیزی عطا شد شما این یک ماه رمضان را با گرسنگی و مشقتش تحمل کردید چه به دست می‌آورید؟ چون در گرسنگی است که علم ، عشق ، سوز ، اشک بر اهل بیت(ع) می‌دهند. در مشقت ماه رمضان می‌توانی عقل ، فکر ،ادب و جلای قلب به دست آوری در پر خوری هیچ کدام از این امور نیست ولی چه بدست آوردی ؟ هیچ ،چون با بی توجهی همه را از دست می‌دهید.

امشب شب امام جواد علیه السلام است باید مودبانه با خدا دعوا کنیم تا شاید گوشه چشمی به ما بشود .

 شب بیست و پنجم ماه رمضان تازه فهمیدیم هیچ به دست نیاوردیم این کف دست خالی ماست این هم دل ما هیچ در آن نیست ،اگر غاصبی را هم  خودت بیرون کردی ( شیطان و ایادیش) تو را که در آن ننشاندیم کاری برای من انجام بده، ما که به دنبالت این چند شب را آمدیم، آمدیم چراغ خانه ات را روشن کردیم رفتیم ولی یک سری مهمان یک شبه آمدند اینجا و رفتند و فیض خود را بردند لااقل بخاطر آنها به ما عنایتی کن! بخاطر امام جواد(ع) که امشب شب اوست به ما چیزی عطا بفرما!

اینکه نمی‌شود بگویی اینها بسوزند و گریه کنند من دوست دارم ، ما بیست و پنچ شب با تو رفیق شدیم یک گوشه چشمی بفرما، امشب باید مودبانه دعوا کنیم ، شبها ما را بیدار میکنی یک نانی به ما می‌دهی تمام؟ مگر این شبها نمی‌فرماید " وَ رُوحِی مَعَ الشُّهَدَاءِ " ( دعای شب بیست وپنجم ماه مبارک رمضان ) خب شهداء عند ربهم یرزقونند ولی تو فقط شکم ما را سیر میکنی خب علم داریم؟ نه! معرفت داریم؟ نه! اشکی داریم؟ آمار رزق ما را ملائکه ات بخواهند بدهند این می‌شود که من چند تن برنج خوردم چند تن گوشت و چند تن چه و چه و چه این می‌شود من، ولی تو که هستی ؟ تو خدایی!

تفاوت مناجات ما با عرفا و علماء

قرآن که می‌خواهد انسان را معرفی کند می‌فرماید "َ نُطْفَةً مِّن مَّنِیٍّ یُمْنَی" (37 قیامت ) آخه تو یک سری به ما بزن ! ما روسیاه وارد ماه رمضان شدیم و رو سیاه هم داریم از ماه رمضانت می‌رویم این به ضرر چه کسی می‌شود؟ خدایا ما را ببند در خانه ات به دردت می‌خوریم، حداقل که شلوغ کن مجلس شما که هستیم مناجات خوانها که جای خود دارند!

 می گوید وقتی ورود پیدا میکردم به حجره علامه طباطبایی می‌دیدم صدای مناجات می‌آیند از در و دیوار ! آنها مناجات خوان بودند، تازه ما که دعا‌ها را غلط هم می‌خوانیم

به آیه الله بهجت گفتند آقا این خوانندها خیلی اشتباه می‌خوانند غلط می‌خوانند ، دروغ می‌خوانند !فرمودند اینها تازه دروغ می‌خوانند اگر راستش را بگوییند که همه می‌میرند!

 

رایةالهدی ، تارنمای هیئت کربلای بیت المهدی(عج) ، کــــــرج

:: بازدید از این مطلب : 1355
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
نویسنده : گمنام
دو شنبه 6 مرداد 1393

مراسم سخنرانی و مداحی در شب های ماه رمضان در حسینیه فاطمیه بین الطلوعین از شب اول ماه رمضان در حال برگزاری است.

در این دهه از مراسم که با سخنرانی حجت الاسلام سعید خوشنما برگزار می شود، سپس حاج غلامرضا سازگار به مداحی می پردازند.

در ادامه گزیده ای از سخنرانی حجت الاسلام خوشنما را بخوانید:

* یکی از تکالیفی که در روایت داریم، حقی است که مؤمن بر ذمه برادر مومنش دارد، در روایت دارد که مومن باید به عهدی که با دیگران دارد پایبند باشد، وفای به عهد داشته باشد، خلف وعده با دیگران نکند، خیلی بد است که شخص اهل خلف وعده باشد. متاسفانه امروز در خیلی از صنوف همینطور است، که وعده می دهند و خلف وعده می کنند.

* پیغمبر اکرم صلوات الله علیه فرمودند: اگر مومن به مومن دیگری وعده بدهد، و خلف وعده بکند، مدیون می شود و دین بر گردنش می ماند. حالا چه می خواهد شیخ خوشنما باشد و وعده کند و نیاید، چه می خواهد فلان کاسب باشد. یا نه انسان به خانواده اش خدمت بکند، برائتی نیست مگر اینکه آن را ادا کند، یا از طرف حلالیت بطلبد و بگذرد و الا قیامت گیر است.

* ما در تاریخ داشتیم مواردی که وعده دادند و تا پای جانشان ایستادند.

* یکی از شاگردانش استاد ملا زین العابدین که تمام علوم را از او فراگرفته بود، از جمله علوم معقول، منقول، علوم غریبه، نقل می کند که: وقتی می خواستم از گلپایگان خارج بشوم، این استاد بزرگوار ما تا دم دروازه گلپایگان آمد به بدرقه من، وقتی می خواست از من جدا بشود گفت: نور چشم من، مطلبی در سینه ندارم، مگر به تو منتقل کرده ام، داری می روی و چند نصیحت به تو بکنم و سه نصیحت کرد: یک این که با ظلمه رفاقت نکن، ما چرا با فامیل های شرور رفاقت بکنیم، آدم هایی که جوان دارند حواسشان جمع باشد که با هر کسی نمی توانند رفاقت بکنند، جوان تجزیه و تحلیل ندارد، دوم لقمه ظلمه را هم نخور، نان هر کسی را نخور، سوم ضامن ظلمه نشو. ضمانتشان را هم به عهده نگیر.

* یکی دیگر از حقوق مسلّم مومن بر برادر مومنش این است که در روایت داریم «یستر عورته» مومن باید عیب پوش برادر مومنش باشد، عیوب برادر مومن را برملا نکن، اگر مومنی را ما بی آبرو کردیم و سری از اسرار او را فاش کردیم، بدانیم در قیامت ضامن او هستیم.

* بحث عیب پوشی یک بحث فقط صرفا اخلاقی نیست، بحث شرعی و فقهی است که ضمان بر گردن انسان می آید، اول هم انسان از خانه و زندگی خودش شروع کند.

* در روایت هست که پیغمبر اکرم صلوات الله علیه فرمودند: هر مومنی که پرده دری بکند و حرمت برادر مومنش را از بین ببرد، خداوند سبحان آنقدر به او عمر می دهد تا بی آبرو بشود و از این دنیا برود.

رایةالهدی ، تارنمای هیئت کربلای بیت المهدی(عج) ، کــــــرج

:: بازدید از این مطلب : 1447
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
نویسنده : گمنام
دو شنبه 6 مرداد 1393

 مراسم شب بیست و هشتم ماه مبارک رمضان با حضور جمع زیادی از شب زنده داران در هیئت مکتب الزهرا(س) با سخنرانی رائفی پور ، مناجات خوانی حاج محمدرضا طاهری و مداحی حاج احمد واعظی و کربلایی حسین طاهری برگزار شد.

نکاتی از سخنان رائفی پور را بخوانید؛

_ ویژگی شیعه این است که هیچ چیز نمی تواند شیعه را در بن بست بگذارد. اگر حتی 14 سال شیعه را در زندان انفرادی بیاندازند برای این چهارده سال هم برنامه دارد چون امامش برنامه داشت. این قدر می تواند برنامه خوبی داشته باشد که پیروز میدان باشد. شیطان راه شناس است و صراط مستقیم را می شناسد یعنی باید راه را بشناسد تا بتواند بیراهه را معرفی کند. منتها برای کسی که بتواند وصل بشود دیگر هیچ کاری نمی تواند انجام دهد. نهایت کاری که می کند این است که شما را بین دو خیر مخیر می کند.

_ بیشترین جایی که شیطان حضور پیدا می کند جایی است که برای آقا امام زمان کار می شود و راجع به ایشان صحبت می شود. به چند جهت این اتفاق می افتد.اول این که قرار است که گردن این ملعون زده شود و نگران است. دوم این که پرثواب ترین و با ثواب ترین کارهاست. حداقل به این دو دلیل شیطان بیشتر از همه جا نیرو می گذارد.

_ ما باید حمله شیطان را بشناسیم. تا بتوانیم در مقابل این حمله بایستیم. بعضی ها حمله شیطان را قبول ندارند. چون از استراتژی جالبی این معلون استفاده کرده است. چون خودش به ما چیزی نمی گوید. چون از نفس به ما پیشنهاد می دهد و از درون به ما دستور می دهد. فلذا ما در برابر شیطان نمی ایستیم چون فکر می کنیم که در برابر خودمان می ایستیم.

_ تنها گریه ای که در دنیا نشاط می آورد گریه بر اهل بیت است به خصوص گریه بر سیدالشهدا و هر چه هم در کنار این بیاید ارزشمند می شود.

_ یکی از تاکتیک ها برای مقابله با شیطان خراب کردن پل هایی است که به شیطان وصل می شود و مربوط به گناه می شود . این روش خیلی ساده و ابتدایی است ولی به جایی می رسد که اگر در محیط هم قرار بگیرد باز هم گناه نمی کند.

_غرور و وعده های خیالی یکی از کارهای شیطان است که انسان را وسوسه می کند. حرف باطل را شیطان بسیار قشنگ جلوه می دهد و آن را تزئین می کند. با توکل به خدا و توسل به امام زمان کارها را شروع کنید و همه جا خدا پشتیبان انسان می باشد.

_ ایجاد نسیان و غفلت کار شیطان است. شیطان با وعده های کشنده و مکنده راه کارهای خیر را می بندد. گناه کشش دارد و شیطان هم انسان را هول می دهد. 

 

رایةالهدی ، تارنمای هیئت کربلای بیت المهدی(عج) ، کــــــرج

:: بازدید از این مطلب : 1481
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0

.:: This Template By : Theme-Designer.Com ::.
درباره ما
شکر ،خدارا که درپناه حسینم(ع)،گیتی ازاین خوبتر،پناه ندارد........................... ....هرکسی با شمع رخسارت به وجهی عشق باخت/ زان میان پروانه را در اضطراب انداختی / گنج عشق خود نهادی در دل ویران ما / سایه دولت بر این کنج خراب انداختی.../ اللّهم عجّل لولیّک الفرج........ ...با عرض سلام و تحیّت خدمت شما بازدید کننده گرامی به اطلاع می رساند که """برنامه ی هفتگی هیئت کربلا (محمدشهر- عباس آباد - کرج ) به شرح ذیل می باشد: پنجشنبه شب ها ساعت21 با مداحی " حاج رحمــــــــان نـوازنـــــــی "/ لازم به توضیح است مراسماتی که بصورت مناسبتی برگزار می گردد از طریق سامانه پیام کوتاه به اطلاع عموم بزرگواران می رسد. سامانه پیام کوتـــــــــاه این هیئت نیز با شماره 30008191000002 پل ارتباطی بین ما و شما می باشد.لطفا نقدها و پیشنهاد های خود را و همچنین پیامک های مهـــــــــدوی و دلنوشته هایتان را جهت انعکاس در این تارنما برای ما ارسال نمایید.ضمنا جهت عضویت در این سامانه عبارت * یازهرا * را به شماره فوق پیامک نمایید. التماس دعا.
منو اصلی
نویسندگان
آرشیو مطالب
مطالب تصادفی
مطالب پربازدید
پیوندهای روزانه