میعادگاه : کـــرج . محمدشهر . ابتدای عباس آباد.بیت المهــــــــدی (عج

منوی کاربری


عضو شوید


نام کاربری
رمز عبور

:: فراموشی رمز عبور؟

عضویت سریع

نام کاربری
رمز عبور
تکرار رمز
ایمیل
کد تصویری
موضوعات
خبرنامه
براي اطلاع از آپيدت شدن وبلاگ در خبرنامه وبلاگ عضو شويد تا جديدترين مطالب به ايميل شما ارسال شود



لینک دوستان
آخرین مطالب
دیگر موارد
آمار وب سایت

آمار مطالب

:: کل مطالب : 3414
:: کل نظرات : 51

آمار کاربران

:: افراد آنلاین : 7
:: تعداد اعضا : 1

کاربران آنلاین


آمار بازدید

:: بازدید امروز : 1547
:: باردید دیروز : 5898
:: بازدید هفته : 7445
:: بازدید ماه : 8991
:: بازدید سال : 134920
:: بازدید کلی : 1000354
نویسنده : گمنام
دو شنبه 2 تير 1393

در این باره امام صادق(عمی فرمایند: نگاه حرام تیری از تیرهای زهرآگین شیطان است و چه زیاد است نگاه هایی که مایه ی حسرت و پشیمانی طولانی شده است، و همچنین ایشان می فرمایند:کسی نیست که بهره ای از زنا نداشته باشد؛ چرا که زنای چشم نگاه و زنای دهان بوسیدن و زنای دست لمس کردن نامحرم می باشد؛ خواه عمل زنا واقع شود و خواه واقع نگردد، و در جایی دیگر بیان می دارند: هر کس برای رضای خداوند از نگاه به نامحرم خودداری نماید، خدا آرامش دل و ایمانی به او اعطا خواهد نمود که طعم آن را خواهد چشید، و از این رو این امام همام فرموده اند: کسی که با زن نامحرمی برخورد نماید و چشم خود را به طرف آسمان برگرداند و یا چشم خود را ببندد، او چشم خود را باز نخواهد نمود، جز آنکه خداوند از حورالعین بهشتی به او تزویج کرده باشد.

در باب عواقب نگاه به نامحرم همچنین از رسول خدا (صنقل شده است که ایشان فرموده اند: کسی که در خانه ی همسایه خود نگاه کند و نگاه او به مردی یا مو و یا بدن زنی بیفتد، بر خدا حق است که او را همراه منافقین به دوزخ فرستد و چنین کسی از دنیا نمی رود مگر خداوند او را رسوا نماید و کسی که چشم خود را از نگاه به نامحرم پُر نماید، خداوند در قیامت چشمان او را از میخ های آتشین پُر خواهد نمود و به این حالت خواهد بود تا قیامت تمام شود و سپس او را به سوی آتش خواهند بُرد.

 

 

پی نوشت ها:
1- شیخ حرعاملی. الوسائل الشیعه، ج 14: 138.
2- شیخ صدوق. عقاب الاعمال: 45.
3- حسینی بهارانچی. آیین همسرداری و آداب زندگی در اسلام: 172- 175.

رایةالهدی ، تارنمای هیئت کربلای بیت المهدی(عج) ، کــــــرج

:: بازدید از این مطلب : 1401
|
امتیاز مطلب : 1
|
تعداد امتیازدهندگان : 1
|
مجموع امتیاز : 1
نویسنده : گمنام
دو شنبه 2 تير 1393

سيد نعمت الله جزائرى در انوار نعمانيه باب احوال بعد از مرگ مى نويسد: كه در اخبار است مرد مستمندى از دنيا رفت و از صبح كه جنازه او را بلند كردند تا به شام از دفنش فارغ نشدند به واسطه كثرت ازدحام و انبوه جمعيت بعدها او را در خواب ديدند. پرسيدند خداوند با تو چه كرد؟ خداوند مرا آمرزيد و نيكى و لطف زيادى درباره من فرمود، ولى حساب دقيقى كرد.

حتى روزى بر در دكان رفيقم كه گندم فروشى داشت نشسته بودم با حال روزه ، هنگام اذان كه شد يك دانه از گندم هاى او را برداشته و با دندان خود دو نيمه كردم ، در اين موقع به خاطرم آمد كه گندم از من نيست آن دانه شكسته را بر روى گندم هاى او افكندم خداوند چنان حسابى كرد كه از حسنات من به اندازه نقص قيمت گندمى كه شكسته بودم گرفت.

و نيز آن دانشمند جليل مى نويسد: كه روايت شده روز قيامت بنده را بر محلى كه مشرف بر مردم است مى آورند و ندا مى كنند هر كس حقى به گردن اين شخص دارد اكنون موقع تصفيه حساب اوست پيش آيد و حق خود را بستاند. سخت ترين پيشامد براى آن بنده اين است كه شخصى را مشاهده كند كه او را مى شناخته ، زيرا در آنحال مى ترسد آن شخص ‍ ادعائى بر او بنمايد، روايت شده در مقابل هر يك ششم از درهم نقره (درهم 18 نخود است ) هفتصد نماز قبول شده مى گيرند و به صاحب حق مى دهند.

 

با خرد دوش در سخن بودم

كشف شد بر دلم مثالى چند

گفتم اى مايه همه دانش

دارم از خدمتت سوالى چند

چيست اين زندگانى دنيا

گفت خوابيست يا خياى چند

گفتم اين ملك و مال دنيا چيست

گفت دردسر و وبالى چند

گفتم او را چه حاصل است بگو

گفتم غم خوردن و مالى چند

گفتم اين بحث اهل دنيا چيست

گفت بيهوده قيل و قالى چند

گفتم اهل زمانه در چه دمند

گفت در بند جمع مالى چند

گفتم اهل ستم چه طايفه اند

گفت گرگ و سگ و شغلى چند

گفتم اين نفس رام كى گردد

گفت چون ديد گوشمالى چند

گفتمش چيست كدخدائى گفت

هفته اى عيش و غصه سالى چند

گفتمش چيست گفته سعدى

گفت پندى است حسب و حالى چند

 

منبع:جام

رایةالهدی ، تارنمای هیئت کربلای بیت المهدی(عج) ، کــــــرج

:: بازدید از این مطلب : 1374
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
نویسنده : گمنام
دو شنبه 2 تير 1393

در این باره از حضرت محمد (ص) روایت شده است که ایشان فرموده اند: ثَلاثَةٌ یَفرَحُ بِهِنَّ الجِسمُ ویَربو: الطِّیبُ ، ولِباسُ اللَّیِّنِ، وشُربُ العَسَلِ؛ سه چیز است که تن، به واسطه آنها شاداب مى شود و رشد مى کند: بوى خوش، جامه نرم و نوشیدن عسل، و در جایی دیگر بیان می دارند: الطِّیبُ یَسُرُّ ، والعَسَلُ یَسُرُّ ، وَالنَّظَرُ إلَى الخُضرَةِ یَسُرُّ ، وَالرُّکُوبُ یَسُرُّ ؛ بوى خوش، شادى مى آورد. عسل، شادى مى آورد. نگریستن به سبزه، شادى مى آورد و سوارى، شادى مى آورد .

همچنین امام صادق (ع) بیان می دارند: هر کس کفش زرد بپوشد، تا هنگامى که آن را کهنه کند، در شادمانی بسر می برد، و نیز امام باقر (علیه السلام) می فرمایند: هر کس کفش زرد بپوشد ، تا زمانى که آن کفش را داشته باشد ، دلِ خوش دارد.

علاوه بر این امام صادق (علیه السلام) عوامل شادی را در چند چیز بیان میدارند : قدم زدن، سوارى، در آب غوطه خوردن، به سبزه نگریستن، خوردن و آشامیدن، آمیزش جنسى، مسواک زدن، سر را با خَطْمى در حمّام و جز آن شستن و با مردمان هم سخن شدن، و همچنین در الفقه المنسوب للإمام الرضا علیه السلام آمده است: اگر چیزى موجب افزایش نیرو و نشاطِ بدن باش ، ماساژ دادن بدن و لباس نرم، همچنین بوى خوش و استحمام، جزیى از آن است

 

پی نوشت ها:

1-علامه مجلسی. بحار الأنوار، ج 62 : 295

2-کلینی. الکافی، ج 6 : 466.

3-شیخ صدوق. الخصال: 443.

4- الفقه المنسوب للإمام الرضا (ع) : 346.

5- صحیفة الإمام الرضا (ع): 239.

6- محمّدى رى شهرى. دانشنامه احادیث پزشکی، ج1: 95-96.

 منبع:قدس

رایةالهدی ، تارنمای هیئت کربلای بیت المهدی(عج) ، کــــــرج

:: بازدید از این مطلب : 1473
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
نویسنده : گمنام
دو شنبه 2 تير 1393

وبلاگ "ترنم بصیرت" نوشت:

شخصی خدمت امام صادق (ع) آمد و گفت من وارد خانه ام شدم و دیدم که سگی از اتاق خارج شد در حالی که پوزه او آغشته به ماست بود، وقتی داخل اتاق شدم دیدم ظرف ماستی گوشه اتاق قرار دارد و ماست دستخورده شده است، حال تکلیف آن ظرف ماست چه می شود؟ امام (ع) در پاسخ فرمودند. چون به چشم خود ندیده اید که سگ از آن ظرف ماست استفاده کرده باشد و یقین به این مطلب ندارید، حکم به طهارت آن ماست می شود.
 
ذکر این روایت برای برطرف کردن وسواس نیست بلکه برای متذکر شدن این نکته است که در دلمان در مورد دیگران خیال بد نکنیم و حسن ظن داشته باشیم...حسن ظن ...حسن ظن....حسن ظن ...
رایةالهدی ، تارنمای هیئت کربلای بیت المهدی(عج) ، کــــــرج

:: بازدید از این مطلب : 1392
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
نویسنده : گمنام
دو شنبه 2 تير 1393

یکی از پرتگاه های انسان با ایمان "حرص" است. در روایات بسیاری به این موضوع اشاره شده است. تا جایی که در روایات آمده ریشه بی نیازی در دوری از حرص و ریشه عیب های متعدد و گناهان در حرص است. از طرفی شخص حریص هرچقدر هم مال و اموال بدست بیاورد باز هم از زندگی در دنیا هم لذت نمی برد بر خلاف انسانی که حریص نیست و حتی با کمترین داشته های مادی، از لحظات عمرش بیشترین لذت و بهره می برد.

خداوند متعال در آیه ۹۶ سوره بقره به موضوع حریص بودن یهودیان اشاره می نماید:

«وَ لَتَجِدَنَّهُمْ أَحْرَصَ النَّاسِ عَلى‏ حَياةٍ وَ مِنَ الَّذِينَ أَشْرَكُوا يَوَدُّ أَحَدُهُمْ لَوْ يُعَمَّرُ أَلْفَ سَنَةٍ وَ ما هُوَ بِمُزَحْزِحِهِ مِنَ الْعَذابِ أَنْ يُعَمَّرَ وَ اللَّهُ بَصِيرٌ بِما يَعْمَلُونَ.»

«و يقيناً آنان را حريص‏ترين مردم به زندگى [دراز مدت‏] خواهى يافت و [حتى حريص‏تر] از مشركان. هر يك از آنان آرزومند است كه اى كاش هزار سال عمرش دهند، ولى آن عمر طولانى دور كننده او از عذاب نيست و خدا به آنچه انجام مى‏دهند، بيناست.»

توجه به نکات زیر در خصوص آیه فوق ضروری است:

* عمر طولانی، مال زیاد، شهرت، قدرت و... به تنهایی نه ارزش دارند و نه می توانند انسان را حتی در این دنیای زودگذر یاری دهند. شاید از دور به نظر برسد که برخی افراد دارای زندگی خوب و راحتی هستند ولی غالباً یک صفت هست که آسایش را از هر انسانی خصوصاً از آنها که بهره مادی بیشتری دارند می گیرد و آن صفت "حرص" است. تازه اینها برای دنیاست. اما برای رسیدن به آسایش در آخرت و نجات از آتش چیزهای دیگری نیاز است. ضمن اینکه دوری از دنیادوستی و حرص، آسایش در دنیا را نیز در کنار عاقبت به خیری به دنبال دارد.

** یهودیان حريص در اندوختن مال و ثروت، حريص در قبضه كردن دنيا و حريص در انحصارطلبى بودند. آنها حتى از مشركان كه طبعا مى‏بايست در جمع‏آورى اموال از همه حريصتر باشند و از هر راه بدست آورند باكى نداشته باشند حريصترند!

اما قبلاً هم در آیات مربوط به بنی اسرائیل اشاره شد که هرچند اینگونه آیات به حریص بودن یهودیان اشاره دارد ولی این دلیل مصون بودن ما نمی شود. چرا که یهودیان هم دقیقاً دچار همین اشتباه شدند. در حقیقت هرکه به این صفت دچار شود عاقبتش همانی خواهد شد که در آیه ذکر شده است.

*** در آیه فوق تعبیر "عَلى‏ حَياةٍ" آمده که با توجه به قواعد دستور زبان عربی (چون نکره آمده است) به معنی تحقیر است. یعنی آنها طوری برای دنیا و زندگی در آن حرص می زنند که حاضرند از هر راهی و با هر شرایطی و حتی با پست ترین شکل ممکن در دنیا بمانند و به سرای آخرت کوچ نکنند. البته علت هم مشخص است. آنها می دانند در این دنیا چه کردند، چه حق ها که نخوردند، چه اموالی که از هر راهی بدست نیاوردند، چه فسادها که در زمین نکردند و... پس تعجبی ندارد که با این شرایط از مرگ بهراسند!

ولی در نقطه مقابل آنها که در این دنیا با ایمان و عمل صالح زندگی کردند، به دنیا و مال و منالش دل ندادند، به بهره خویش از دنیا چه کم و چه زیاد، راضی بودند، این افراد از پايان به استقبال مرگ هم می روند که فرموده اند دنیا زندان مؤمن است.

 

منبع:تراز

رایةالهدی ، تارنمای هیئت کربلای بیت المهدی(عج) ، کــــــرج

:: بازدید از این مطلب : 1200
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
نویسنده : گمنام
دو شنبه 2 تير 1393

جلسه تفسیر قرآن کریم مانند هفته های گذشته با حضور جمع کثیری از مردم محله شمیرانات و دیگر مناطق تهران برگزار شد.

در این مراسم که با نماز جماعت مغرب و عشاء به امامت حضرت آیت الله ضیاءآبادی آغاز شد، ایشان پس از دقایقی سخنرانی، به تفسیر آیات 60 و 61 سوره مبارکه یس پرداختند.

در ادامه گزیده ای از تفسیر ایشان را بخوانید:

* مردم اکثرا بنده دنیا هستند و دین هم مثل ظرف غذایی است که بعضی از این مردم فقط بعضی اوقات به آن انگشت می زنند. بخاطر این هم است که خداوند به همین مردم می گوید اکثرهم لا یعقلون.

* این مردم دین دارند بلکه آیین هم دارند ولی دینی که دارند به دلشان نشسته است، بلکه در زبان و... غیره است.

* این مردم زمانی که دین بامالشان کاری ندارد با دین خوب هستند ولی امان از آن روزی که دین با دنیاشان و مالشان کار داشتنه باشد. امان از وقتی که می خواهند خمس و دیگر وجوهات شرعیه را بدهند.

* زنانی هستند که با بی حجابی لگد به پهلوی صدیقه طاهره سلام الله علیها می زنند و بعد سفره فاطمه الزهرا علیها السلام هم می گیرند.

* دنیا برای بیشتر مردم زینت داده شده است. باید دانست که دنیا به ذات زینت نیست بلکه همین مظاهر دنیایی هست که به دنیا زینت دادها بعضی از مردم اسیر این زینت ها هستند.حال اگر کسی فهمید که اشتباه کرده است نباید بگوید که از ما دیگر گذشته بلکه باید همین حال توبه بکند.

* خداوند در قرآن می فرماید: « أَلَمْ أَعْهَدْ إِلَيْكُمْ يَا بَنِي آدَمَ أَن لَّا تَعْبُدُوا الشَّيْطَانَ إِنَّهُ لَكُمْ عَدُوٌّ مُّبِينٌ وَأَنْ اعْبُدُونِي هَذَا صِرَاطٌ مُّسْتَقِيمٌ » ای فرزندان آدم شما با من عهد کردید، من ربّ، شما هستم، شما بنده من هستید، قرآن کریم یک راه بیشتر نگذاشته و آن هم بندگی است، آنچه که گفته انجام بده، انجام بده و آنچه که گفته نکن، انجام نده.بنده باشید، اگر بنده شدی هم امام زمان صلوات الله علیه و هم خدا راضیست.

* ما به عهد خودمان وفادار نیستیم، خدا به ما عقل داده، فطرت داده، وجدان داده، وحی فرستاده، همه کارهای خودش را انجام داده است، به آن عهد وفادار باشیم تا بنده خوب خدا باشیم.

* ما می خواهیم همیشه یک ذکر یا وردی بخوانیم، که بنده خوب خدا بشویم، امام زمانی بشویم، این نمی شود، با ذکر و ورد نه خدا راضی می شود و نه امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف. فقط بندگی کن.

* شیطانی برای شما نیست جز نفس اماره، نفس اماره شما همان شیطان است، اوست که دعوت می کند به بدی ها، بنده نفس اماره نشوید، بنده من - خدا - باشید، « اَنْ اعْبُدُونِي هَذَا صِرَاطٌ مُّسْتَقِيمٌ »، صراط مستقیم این است که بندگی کنیم، اگر بندگی کنیم، با چشم گناه نمی کنیم، با دست گناه نمی کنیم، با زبان گناه نمی کنیم، با انجام دادن غیر این کارها ممکن نیست امام زمانی بمانیم. آخر عمر تمام می شود و نه امام زمانی می شویم و نه خدایی، نفس اماره می شویم.

* قرآن داد می زند: « اَنْ اعْبُدُونِي هَذَا صِرَاطٌ مُّسْتَقِيمٌ » نه حرف خود را می فهمیم و نه می فهمیم قرآن چه می گوید، بعد هم قرآن می خوانیم نمی فهمیم، نماز می خوانیم نمی فهمیم، تا اخر عمر نفهمیدن خیلی زیان و ضرر است.

* در جوانی باید بندگی کرد، حالا ما که پیر شدیم، کار خودمان را می کنیم، هنر هم این است، در جوانی پاروی نفس نهادن هنر است. در جوانی خداپرست بودن، در جوانی امام زمان ذوست بودن، این هنر است، خدا نشان می دهد و می گوید: او بنده من است. واجبات روشن است، محرمات نیز روشن است.

رایةالهدی ، تارنمای هیئت کربلای بیت المهدی(عج) ، کــــــرج

:: بازدید از این مطلب : 1445
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
نویسنده : گمنام
دو شنبه 2 تير 1393

خاطرات اسارت در کنار همه سختی ها و عذاب‌هایش برای آزادگان ما شیرینی خودش را هم دارد. لحظاتی که دور از خانواده و در سرزمینی غریب سپری شد اما شاهنامه ای بود که آخرش خوش درآمد. آنچه می خوانید بخشی از خاطرات آزاده سیدحمزه اکوانی است:

نظافت و بهداشت وجود نداشت؛ شب ها مجبور بودیم از پنجره ی اتاق ها به عنوان دستشویی استفاده کنیم. بعضی وقت ها ممکن بود مقداری از مدفوع که با دست آن را بیرون پرتاب می کردند وارد گوش و گردن بچه ها که کنار پنجره بودند، شود. بعد از یکی دو روز که آن جا بودیم به هر نفر یک پتو دادند. فضای داخل اتاق بسیار کم و به هم فشرده بودیم به طوری که جای خواب هر نفر یک موزاییک بود.

راننده تریلی 

یک راننده تریلی در مرز آبادان اسیر شده بود که در عالم خواب دنده عوض می کرد و یا ترمز می گرفت شب موقع خواب یک دفعه صدای فریاد بلندی همه را از خواب بیدار می کرد، بعد می دیدیم که هنگام ترمز گرفتن با پا و یا با دست دنده عوض کردنش به سر و صورت بچه ها زده است.

رادیویی اسارت

برای گوش دادن به اخبار در جریان حوادث یک رادیوی کوچک داشتیم که در بالای قاب پنکه سقفی جاسازی شده بود شب ها آن را بیرون می آوردیم و اخبار گوش می کردیم و بعد مجدداً جاسازیش می کردیم.

ماه محرم در اسارت

ماه محرم بچه ها سینه می زدند عراقی ها می آمدند و ممانعت می کردند و می گفتند سینه زدن حرام است و نباید سینه بزنید. هر شب به یک اتاق حمله می کردند و هنگام سینه زنی با چوب و کابل بچه ها را کتک می زدند.

غذای اسارت

در اسارت غذا خیلی کمیاب بود به طوری که هر ده نفر از یک ظرف استفاده می کردند و قریب یک بیل و نصف برنج می ریختند و سهم هر نفر حدود ده قاشق غذاخوری می شد. هر روز ظهر یک نفر از هر گروه به همراه  سرباز عراقی می رفت و غذا می آورد. تعداد زیادی از بچه ها به علت غذا و ظرف های آلوده دچار عفونت های روده ای شده و از بین رفتند

حضور صلیب سرخ

سرانجام پس از گذشت قریب ۶ ماه نماینده صلیب سرخ بین المللی آمد و عراقی ها بچه های زخمی و کتک خورده را پنهان و برای هر نفر یک کارت صادر کردند و یک برگ کاغذ دادند که برای خانواده مان نامه بنویسیم این نامه حدود دو سال طول کشید تا بدست خانواده مان برسد.  وقتی نامه ام به دست خانواده ام رسید که پدرم از شدت ناراحتی و نگرانی از سرنوشت من سکته کرد و دار فانی را وداع گفته و آرزوی دیدن فرزندش که معلوم نبود چه شده است را به گور برد. خداوند روحش را شاد بگرداند.

پس از آمدن نماینده صلیب سرخ وضعیت اسرا نسبت به قبل کمی بهتر شد. در روز چند ساعتی وقت می دادند بیرون برویم اتاق ها نظافت شود داخل هر آسایشگاه یک سطل برای آب خوردن بود، با آن که در منطقه هوا خیلی گرم بود. سرانجام ما را به اردوگاه موصل انتقال دادند (رمادی در جنوب و موصل در شمال شرقی عراق قرار داشت).

اردوگاه ها ی بسیار مستحکم و بزرگ بودند چند اردوگاه در کنار هم در یک منطقه معروف بود به موصل ۱،۲،۳ در دو طبقه و هر اردوگاه حدود۱۴ آسایشگاه داشت و در هر آسایشگاه حدود ۲۵۰ نفر را جای داده بودند البته فقط طبقه همکف و طبقه ی اول نگهبانان عراقی بودند. کیوسک نگهبانی روی پشت بام و بیرون اردوگاه هم سیم خاردار، کانال آب و جاده کشیی وجود داشت. هر چند وقت یک بار افراد را جا به جا می کردند از آسایشگاهی به آسایشگاه دیگر و از یک اردوگاه به اردوگاه دیگر. لازم به ذکر است موصل با قوطی برای دستشویی رفتن دمپایی درست می کردیم. بچه ها گاهی به انباری که در گوشه ی اردوگاه بود و وسایل سربازان عراقی در آن نگهداری می شد می رفتند رادیو و یا وسایل دیگر بردارند.

نماز در اسارت

نماز جماعت در همه ی آسایشگاه ها بر قرار بود و ظهر که می شد از هر ۱۴ نفر یک نفر از آسایشگاه بیرون می رفت و با صدای دل نشینی اذان می گفت. عراقی ها افراد اذان گو را می بردند مورد آزار و اذیت قرار می دادند و روز بعد همین کار تکرار می شد و افسر عراقی می گفت: چه خبر است؟ این جا کعبه است یا کربلا است؟ یک نفر را با بلندگو  خودشان مشخص کردند برای اذان گفتن ولی بعد از اذان گفتن مجدداً افراد می رفتند  و اذان می گفتند و نماز جماعت شروع می شد. تجربه کرده بودیم که هر وقت یک قدم عقب می گذاشتیم عراقی ها چندین قدم به جلو می آمدند.

 

منبع:سایت جامع آزادگان

رایةالهدی ، تارنمای هیئت کربلای بیت المهدی(عج) ، کــــــرج

:: موضوعات مرتبط: ایثـار و شهادت , ,
:: بازدید از این مطلب : 1985
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
نویسنده : گمنام
دو شنبه 2 تير 1393

راوى مى‏ گويد از امام صادق(ع) شنيدم كه فرمودند: 
كسى كه گرفتارى مؤمنى را برطرف نمايد، خداوند گرفتارى روز قيامت را براى او برطرف مى‏ نمايد و با خوشحالى از قبرش خارج مى‏ شود. كسى كه به هنگام گرسنگى به او غذا دهد، خداوند از ميوه‏ هاى بهشتى به او عطا مى ‏فرمايد. و كسى كه شربت آبى به او بدهد، خداوند از نوشابه‏ هاى سربسته بهشتى به او عطا مى ‏فرمايد. 
امام صادق(ع) فرمودند: 
كسى كه مؤمنى را خوشحال كند، خداوند در روز قيامت او را خوشحال مى‏ نمايد و به او مى‏ گويند هر چه دوست دارى از خدا بخواه. زيرا تو كسى هستى كه دوست داشتى دوستان خدا را در سراى دنيا خوشحال كنى. آنگاه هر چه بخواهد به او مى‏ خواهند و علاوه بر آنچه خواسته است خداوند آن قدر از نعمتهاى بهشتى به او عطا مى‏ نمايد كه به فكر او نرسيده است.


پی نوشت:

ثواب الأعمال و عقاب الأعمال / ترجمه بندرريگى، ص: ۳۲۱ .

رایةالهدی ، تارنمای هیئت کربلای بیت المهدی(عج) ، کــــــرج

:: بازدید از این مطلب : 1393
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
نویسنده : گمنام
دو شنبه 2 تير 1393

1. آیا استفاده از حیوان حرام گوشت به عنوان دارو جایز است؟

2. آیا فروش داروهای مفصل ساز که از خرچنگ تهیه شده با نسخه پزشک در داروخانه اشکال دارد؟

3. آیا تنها با گفتن مسئله به بیمار از گردن داروساز یا فروشنده خارج می‌شود یا نباید مطلقاً دارو را فروخت؟

 

بطور کلی: هیچ یک از موارد سوال جایز نیست، مگر اینکه به تشخیص پزشک حاذق متدین، راه درمان منحصر به استفاده از آن دارو باشد و مصرف این گونه داروها تنها در زمان و به مقدار ضرورت که راه دیگری برای درمان نباشد مانعی ندارد.

بنابراین در صورت اضطرار و انحصار درمان به چنین داروهایی، استفاده، فروش و تجویز آن به بیمار اشکالی ندارد.

پاسخ مراجع عظام تقلید نسبت به این سوال، چنین است:
 

حضرت آیة الله العظمی خامنه‌ای (مد ظله العالی):

1و2. در مقام معالجه به مقدار رفع ضرورت مانعى ندارد.

3. فروختن آن به جهت معالجه فى نفسه مانعى ندارد.


حضرت آیة الله العظمی مکارم شیرازی (مد ظله العالی):

1و2و3. جایز نیست مگر اینکه به تشخیص پزشک حاذق متدین راه منحصر درمان باشد.  مصرف این گونه داروها تنها در زمان و به مقدار ضرورت که راه دیگری برای درمان نباشد مانعی ندارد.

حضرت آیة الله العظمی سیستانی (مد ظله العالی):

در صورت ضرورت ومنحصر بودن شفا به استعمال این درمان به مقدار ضرورت اشکال ندارد.

 

حضرت آیة الله العظمی نوری همدانی(مد ظله العالی):

1. در فرض سوال، جایز نیست

2. در صورتی که به حد ضرورت و اضطرار نرسد، جایز نیست

3. در فرض سوال، نباید فروخته شود.

 

منبع:جام

رایةالهدی ، تارنمای هیئت کربلای بیت المهدی(عج) ، کــــــرج

:: موضوعات مرتبط: احـــــــــــکـــام , ,
:: بازدید از این مطلب : 2348
|
امتیاز مطلب : 6
|
تعداد امتیازدهندگان : 2
|
مجموع امتیاز : 2
نویسنده : گمنام
دو شنبه 2 تير 1393

حجت‌الاسلام والمسلمين قاضي عسكر، در جمع زائران و مجاوران حرم مطهر رضوي گفت: خداوند تبارك و تعالي براي انسان يك مبدا و معاد قرار داده است و در بين اين مبدا و معاد تنها يك راه مستقيم براي سعادت‌مندي انسان وجود دارد و اگر انسان در مسير راه‌هاي ديگر قرار گيرد منحرف شده و از مسير الهي جدا مي‌شود.
حجت‌الاسلام والمسلمين قاضي عسكر، انبياء، اولياي الهي و ائمه اطهار (ع) را هدايتگران راه سعادت معرفي كرد و گفت: اين بزرگواران مصون از هر گونه عيب و خطا هستند.
وي با تاكيد بر اينكه حرام و حلال الهي تا روز قيامت تغيير نمي‌كند، بيان كرد: حرام و حلال الهي هر كدام داراي حكمتي است، آنچه براي انسان مفيد است، خداوند براي انسان حلال كرده و آنچه براي انسان ضرر مادي و معنوي دارد، حرام بيان شده است.
نماينده ولي فقيه در امور حج و زيارت خاطرنشان كرد: اگر كسي بخواهد در زندگي به سعادت دست يابد بايد خود را به خداوند نزديك كند و از گناه و معصيت دوري گزيند زيرا ياد خدا مايه آرامش دل‌ها است، عمل به دستورات الهي زندگي سعادت‌مندانه را به انسان عرضه مي‌دارد و گناه و معصيت انسان را بيچاره مي‌كند.
سخنران حرم مطهر رضوي عنوان كرد: در قران كريم نيز به اين مسئله بسيار اشاره شده است كه اگر انسان خود را به بي‌نهايت متصل كند، احساس شكست نمي‌كند. مومناني كه در مراحل زندگي متوجه خداوند هستند، در تمامي شرايط تكليف خود را انجام مي‌دهد.
دوري از گناه و معصيت نسخه شفابخش قرآن كريم
وي دوري از گناه و معصيت را نسخه شفابخش قرآن كريم براي سعادت بشر عنوان كرد و افزود: معصيت و گناه گاهي جنبه فردي و گاهي اجتماعي دارد كه در هر صورت پايه‌هاي ايمان انسان را نابود مي‌كند.
حجت‌الاسلام والمسلمين قاضي عسكر گفت: نابساماني‌ها و مشكلاتي كه امروزه در جوامع بشري وجود دارد، نشأت گرفته از عمل افراد است، زيرا خداوند براي كسي بدي نمي‌خواهد، در قران كريم نيز آمده است كه خداوند سرنوشت اقوام را تغيير نمي‌دهد مگر اينكه آن قوم مستحق آن عذاب باشند.
وي با اشاره به تأثير گناه در مسائل جوي بيان كرد: در دعاي پر فيض كميل از خداوند متعال درخواست مي‌كنيم كه خداوند گناهاني كه مانع استجابت دعا مي‌شود و باعث نزول بلا و تغيير نعمت‌ها مي‌شود بر ما ببخشد كه اين نشان‌دهنده تأثير گناه در جامعه است.
پايمال كردن حقوق ديگران در زمره بزرگترين گناهان است
وي با انتقاد از برخي از ناهنجاري‌هاي كه در جامعه و ادارات ديده مي‌شود، بيان كرد: عده‌اي گمان مي‌كنند كه گناه تنها غيبت كردن و بي‌حجابي است در صورتي كه ظلم‌كردن به مردم و پايمال كردن حقوق ديگران در زمره بزرگ‌ترين گناهان است كه برخي از افراد به سادگي از كنار آن عبور مي‌كنند.
سرپرست حجاج ايراني در ادامه با استناد به حديثي از امام سجاد (ع) به بيان برخي از گناهاني كه مانع بارش باران و خشكسالي مي‌شود، پرداخت و گفت: زماني كه قاضي به ناحق قضاوت كنند يا حق را ناحق جلوه دهند به يتيم ظلم شود، حقوق افراد در جامعه پايمال شود و افراد زكات پرداخت نكنند، جامعه دچار خشكسالي مي‌شود.
وي با بيان اينكه امام محمد باقر (ع) در روايتي مي‌فرمايند: زماني كه فحشاء در جامعه زياد شود، مرگ‌هاي ناگهاني نيز زياد خواهد شد و زماني كه مردم در معاملات كم فروشي و خيانت مي‌كنند، آن جامعه دچار قحطي شده و هنگامي كه افراد زكات مال خود را نپردازند، خداوند، بركت زراعي و معادن را از مردم دريغ مي‌كند.
كمك به پايمال كردن حقوق ديگران باعث تسلط دشمنان بر جامعه مي‌شود
نماينده ولي فقيه در امور حج وزيارت ديني با بيان اينكه زماني كه صله‌رحم در جامعه كم رنگ شود، اموال و ثروت‌ها به دست افراد ناسالم مي‌افتد، اضافه كرد: زماني كه افراد به عهد خود وفا نكنند و به يكديگر براي پايمال‌كردن حقوق ديگران كمك كنند، خداوند دشمنان را بر آن جامعه مسلط خواهند كرد.
حجت‌الاسلام والمسلمين قاضي عسكر در بخش ديگري از سخنانش با اشاره به اينكه دشمنان اسلام و اهل بيت (ع) با تمامي ابزار و توان به ميدان آمده‌اند و از هيچ‌كاري فروگذار نيستند، افزود: امروز در سوريه دشمنان سر شيعيان مظلوم و بي‌گناه را مي‌برند و با آن فوتبال بازي و تصاوير آن را در رسانه‌ها پخش مي‌كنند. آيا مي‌توان اين افراد را انسان ناميد؟ !
وي اقدامات و جناياتي كه امروز در سوريه و موصل انجام مي‌شود را اقدامي ضد بشري برشمرد و گفت: متاسفانه هم‌اينك سازمان‌هاي بين‌المللي و مدافع حقوق بشر امروز در برابر اين فجايع انساني و اين بي‌رحمي‌ها سكوت كرده است و اين وظيفه مسلمانان جهان است كه بايد با تمام قدرت و توان خود در مقابل اين همه جنايت بايستد و نگذار خون مسلمان به ناحق پايمال شود.
عضو شوراي سياستگذاري ائمه جمعه ادامه داد: در صدر اسلام نيز وقايعي مشابه وقايعي كه امروز در سوريه و عراق انجام مي‌گيرد، اتفاق افتاد. مردم قدر حكومت علوي را نداستند و حكومت يزيد و معاويه بر آن‌ها مسلط شد. امروز بايد هوشيار باشيم و در برابر اين فجايع بايستيم و اتحاد خودمان را به جهانيان نشان دهيم.

منبع:حج

رایةالهدی ، تارنمای هیئت کربلای بیت المهدی(عج) ، کــــــرج

:: بازدید از این مطلب : 1357
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
نویسنده : گمنام
دو شنبه 2 تير 1393

رایةالهدی ، تارنمای هیئت کربلای بیت المهدی(عج) ، کــــــرج

:: بازدید از این مطلب : 1275
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
نویسنده : گمنام
دو شنبه 2 تير 1393

 امام باقر عليه السّلام فرمودند:

 
همانا بيشتر دوست دارم يك حج به جا آورم تا يك بنده آزاد نمايم. و يك يك شمرد تا به ده بنده رسيد و سپس ده تا ده تا شمرد تا به هفتاد بنده رسيد (يك حج را بيش از آزاد كردن هفتاد بنده دوست دارم). و همانا بيشتر دوست دارم يك خانواده مسلمان را سرپرستى نموده، آنان را سير نموده و بپوشانم و آبرويشان را حفظ كنم، تا يك حج به جا آورم. و همين طور يك يك شمرد تا به ده حج رسيد و ده تا ده تا شمرد تا به هفتاد حج رسيد (سرپرستى يك خانواده مسلمان، سير نمودن، پوشاندن و حفظ آبروى آنان را بيش از هفتاد حج دوست دارم).
 
امام صادق عليه السّلام فرمودند: اگر كار خوبى توسط هشتاد نفر انجام شود، همگى پاداش خواهند داشت بدون اين كه از پاداش هيچ كدام چيزى كم شود. 
امام صادق عليه السّلام نقل مى‏ نمايد كه رسول خدا صلّى اللَّه عليه و آله و سلّم فرمودند: صدقه در حال بى ‏نيازى (بى ‏نيازى مالى يا قلبى يا هر دو) برترين صدقه است. 
 
راوى مى ‏گويد از امام باقر عليه السّلام يا امام صادق عليه السّلام پرسيدم چه صدقه ‏اى برتر است؟ فرمودند: صدقه كم مال. آيا اين آيه را نخوانده‏ اى «و ديگران را بر خود مقدم مى ‏دارند، گرچه خود بدان محتاج باشند» 1؟ آيا متوجه شدى كه چگونه خداوند در اين آيه صدقه كم مال را برتر دانسته است. راوى مى‏ گويد شنيدم كه امام صادق عليه السّلام فرمودند: صدقه انسان با دست‏ خود مرگ بد و هفتاد نوع بلا را دور مى ‏كند و از دهان هفتاد شيطان رها مى ‏شود كه همه آنها مى‏ گويند اين كار را انجام نده.
 
امام صادق عليه السّلام از پدرانش عليهم السّلام نقل مى ‏نمايد كه از رسول خدا صلّى اللَّه عليه و آله و سلّم پرسيدند كدام صدقه بهتر است؟ فرمودند: صدقه به خويشاوند نسبى دشمن. 
امام صادق عليه السّلام فرمودند: كسى كه در ماه رمضان صدقه‏ اى بدهد، خداوند هفتاد نوع بلا را از او برمى‏ گرداند. 
از امام صادق عليه السّلام پرسيدند صدقه را به نيازمندانى كه بر در خانه‏ ها م ‏آيند بدهيم يا به آنها ندهيم و به نزديكان خود بدهيم؟ فرمودند: بايد به نزديكان داد، زيرا اجرش بيشتر است.
راوى مى‏ گويد: امام باقر عليه السّلام در روز عرفه هيچ سائلى را رد نمى‏ كرد. 
 
امام باقر عليه السّلام فرمودند: پاداش كار خوب و بد در روز جمعه دو برابر است. 
سائلى در شب پنج‏شنبه نزد امام صادق عليه السّلام آمده و از او چيزى خواست، ولى امام عليه السّلام به او چيزى نداد.
آنگاه حضرت عليه السّلام رو به اهل مجلس كرده و فرمودند: آن قدر داشتيم كه صدقه بدهيم، ولى ثواب صدقه در روز جمعه دو برابر است.
 
 
 
پی نوشت:
1-وَ يُؤْثِرُونَ عَلى‏ أَنْفُسِهِمْ وَ لَوْ كانَ بِهِمْ خَصاصَةٌ. سوره حشر (۵۹): آيه ۹.
2- ثواب الأعمال و عقاب الأعمال / ترجمه بندرريگى، ص305و306.
رایةالهدی ، تارنمای هیئت کربلای بیت المهدی(عج) ، کــــــرج

:: بازدید از این مطلب : 1296
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
نویسنده : گمنام
دو شنبه 2 تير 1393

چراغ روشن نیازی است که برای رهاشدن ازبزنگاههایی که انسان را از رسیدن به مقصود الهی باز می دارد، باید از آن استمداد کرد. 
در ادامه نشستهای «نهج البلاغه و زندگی» که در بنیاد پژوهشهای اسلامی آستان قدس رضوی برگزار می شود، حجت الاسلام والمسلمین نظافت، نهج البلاغه پژوه، به تشریح حکمتهای 58 تا 61 نهج البلاغه پرداخته است که عمل به مختصری از اقیانوس حکمتهای اخلاقی و اجتماعی آن، طعم تازه ای به زندگی می دهد.


ثروت ریشه شهوت ها
در حکمت 58 نهج البلاغه مولای متقیان علی (ع) ثروت را ریشه شهوتها عنوان می کند. در این حکمت، شهوت میل شدید نفسانی به چیزهای مختلف است. تمایلات نفسانی که اگر رها شوند جامعه را به هلاکت می رساند. شهوت دارای عرصه های مختلفی اعم از قدرت، ثروت، لذت و شهرت است. 
دوست داشتن ثروت و دنیا به 2 قسم بلاواسطه و با واسطه است. ثروت بلا واسطه خطرناک است اما ثروت با واسطه اگر هدف مقدسی را دنبال کند عیبی ندارد. مثلا علاقه به پول برای رفتن به حج.
دوستی ثروت و دنیا سرمنشا خطاهاست. امام صادق (ع) می فرماید: ثروت دوستی، دین را ضعیف و یقین را تباه می کند. جمع و ذخیره سازی ثروت نیز نکوهش شده است. خداوند در آیه 34 سوره توبه می فرماید: « کسانی که طلا و نقره را گنجینه می سازند و در راه خدا انفاق نمی‌کنند به مجازات دردناکی بشارت ده.» ثروت اندوزی مذمت شده چون انباشتن آن، موجب افزایش گناهان می شود کسانی که شیفته جمع کردن ثروت هستند، این ثروت آنها را به گناه می کشاند و آنها از پرداختن حقوق واجب نیز غافل می شوند.
در روایات آمده است که 5 چیز سبب افزایش ثروت می شود: بخل، آرزوی طولانی، حرص غالب، قطع رحم و دنیا را به آخرت برگزیدن است. و در روایت دیگری معصوم(ع) می فرماید: « اگر کسی از راه حرام کسب ثروت کند، خداوند ساختمان، گل و آب را بر او مسلط می کند.» یعنی فرد همه عمرش را به حرام صرف ثروت اندوزی می کند و ساختمان و ثروت بر او مسلط می شود و دلش به آن وابسته شده ؛ عمرش را ثروت هدر می دهد و صرف خود می کند.
روایت داریم ثروت را درست مصرف کنید. در نامه 21 نهج البلاغه آمده است: « به اندازه ضرورت ثروت را نگه دار و مابقی را برای روز نیازت بفرست.» در خطبه 142 نهج البلاغه نیز حضرت می فرماید: «خدا به هرکس ثروت داد به واسطه آن با نزدیکان ارتباط برقرار کند و خوب پذیرایی کند.»
هر که پول دارد اسیر آزاد کند، به گرفتارها و فقرا و بدهکارها بدهد. برترین ثروت، آن است که به واسطه آن آبرویی حفظ و قرضی ادا شود.
اگر کسی ثروت را برای خدا بخواهد ستایش شده است. ثروت شایسته، برای انسان شایسته خوب است. پیامبر(ص) می فرماید: کمی ثروتی که کفایت بکند، بهتر از زیادی ثروتی است که فرد را از یاد خدا غافل کند.
دیدگاه اسلام نسبت به ثروت یک دیدگاه منطقی است. مصرف به قدر ضرورت و پس انداز برای روز نیاز به اندازه کافی، خرج کردن اموال در راه خدا و آنچه ثواب دارد، خریدن آبروی دیگران و سود بخشیدن. اگر دنبال فراغ دل هستیم باید بدانیم که هر چه ثروت کمترباشد آرامش دل بیشتر است به شرطی که بفهمیم و دلبسته نباشیم.


هشدار دهنده و مژده دهنده
در حکمت 59 حضرت می فرماید: «آنکه تو را هشدار داد، چون کسی است که به تو مژده داده است.» چرا آن دوست را که به ما هشدار می دهد دوست نداریم و او را مانند کسی قلمداد نمی کنیم که مژده ای به ما می دهد؟ کسی که عیب ما را می گوید، یک مبشر است. بعضی ها نفهمیده اند دنیا گذرگاه و محل حرکت است. به همین جهت از کشف عیوب و نهیب زدن‌ها ناراحت می شوند. بعضی ها نفهمیده اند که دنیا نمایشگاه نیست، اینان زندگیشان را دایم به نمایش می گذارند. افرادی که هدف دنیایی را که درآن زندگی می کنند نشناخته اند متکبر و مغرورند و اگر کسی به آنها تذکر دهد ناراحت می شوند.
خداوند در آیه 206 سوره بقره می فرماید: «اگر به انسان متکبر بگویند تقوی داشته باش به او بر می خورد.»
امام صادق (ع) بهترین دوست را کسی می‌داند که عیوبش را به او هدیه کند. حضرت در این حدیث، روش عیب گفتن را هم یاد داده است؛ باید عیب را طوری گفت که به فرد برنخورد و آن را بپذیرد و چقدر خوب است رابطه همسران و دوستان این گونه باشد.
به همین سبب امام باقر(ع) می فرماید: «کسی که اشک تو را در می آورد دنبالش حرکت کن.» برخی افراد هستند که تو را می خندانند اما کلاه نیز برسرت می گذارند. دنبال این افراد نباید حرکت کرد. برخی از مسؤولان هم این گونه هستند از چاپلوسان خوششان می آید و منتقدان را ازخود دور می کنند. درحالی که مسؤولان نباید از انتقادهای مخلصانه ناراحت شوند. باید ظرفیت داشته باشیم و منتقدان دلسوز را برای دوستی انتخاب کنیم.
در روایت طول عمر به چند بخش تقسیم شده که یک بخش آن برای ارتباط با آدمهای خوب و دوستانی است که عیب شما را می گویند. کسی که تو را دوست دارد و شما را از لغزش و خطا نهی می کند، دوست خوبی است. بنابراین لازم است، ظرفیت خود را بالا ببریم و برای این کار باید اول فکرمان را عوض کنیم و به فکر رشد باشیم و بخواهیم عیبمان را بفهمیم، صبور باشیم و زود از کوره در نرویم.


کنترل زبان
حضرت علی (ع) در حکمت 60 می فرماید: «زبان تربیت نشده، درنده ای است که اگر رهایش کنی می گزد.» در مورد زبان سخن فراوان است. زبان، موثرترین، کارآمدترین و خطرناکترین عضو بدن است. همان طور که برای رسیدن به سعادت، بهترین وسیله است. زبان جِرمش کم و جُرمش زیاد است. حضرت علی(ع) می فرماید: چه بسیار سخنانی که اثرش از حمله زیادتر است. با سخن است که در روز قیامت صورت ها سفید و یا سیاه می شود. چه بسا یک کلمه، نعمتی را از دسترس دور کند و یا بلایی را جذب کند. افراد بد زبان که زبانشان، نیش می زند خیلی از دوستانشان را از دست می‌دهند. حضرت در خطبه 176 نهج البلاغه عنوان می‌کند: « انسان باید زبانش را حفظ کند چون زبان مانند اسب چموشی است که صاحبش را به زمین می زند.»
اگر کسی نتواند زبانش را حفظ کند، تقوی ندارد. قلب منافق، پشت زبانش است و هرچه به زبانش می آید، می گوید. اما مؤمن، ابتدا فکر و درنگ می کند و سپس سخن می گوید. پیامبر(ص) می فرماید: «ایمان هیچ بنده ای، مستقیم نمی شود مگر اینکه قلبش مستقیم شود و قلب مستقیم نمی شود مگر اینکه زبان مستقیم شود.»
جای تأسف دارد که خیلی ها نمی توانند زبانشان را کنترل کنند. برای این کار، تمرین لازم است تا به قدرت سکوت برسند.
روایت است که هرکدام از سخن و سکوت آفاتی دارد که اگر آفات نداشته باشد، کلام بهتر است و اگر به کلامی که می خواهید بگویید شک می کنید سکوت بهتر است. اما همه جا نیز سکوت مناسب نیست. حضرت علی(ع) می فرماید: «سکوت، نسبت به حکم پروردگار خیر ندارد.»
زبان یکی از اعضای بدن است که گناهان فراوانی از آن آغاز می شود. از جمله می توان به دروغ، غیبت، تهمت، افشای اسرار، بردن آبروی خود و دیگران، اختلاف افکنی، بدگویی و سخن چینی، ریا، مسخره کردن، اُف به والدین، ناسزا، شهادت باطل، فخر فروشی، منت گذاشتن، فتوای جاهلانه، بحث بی فایده، شوخی با نامحرم، استراق سمع، سرزنش بیجا، تحقیر و توهین اشاره کرد.
امام صادق(ع) می فرماید: «ای شیعیان زینت ما باشید ننگ ما نباشید، با دیگران درست سخن بگویید.» گفته شده است، در ابتدای صبح همه اعضای بدن به زبان می گویند تو را به خدا ما را جهنمی نکن.


نکوهش زن یا نکوهش لغزش
از نظر قرآن، زن و مرد برای رسیدن به درجات کمال و ارزش های اسلامی با هم فرقی ندارد. خداوند در قرآن می فرماید که هر کسی عمل صالح انجام دهد چه زن و چه مرد به او حیات طیبه می دهیم.
آیات و روایات زیادی وجود دارد که به ستایش زن شایسته می پردازند و ارزش و فضائل زنان مؤمنه و زنان اسوه و نمونه را بیان می کند. در روایت است که نیکی زن مؤمنه مانند عمل 70 صدیق است و پیامبر(ص) می فرماید: خوب شوهرداری کردن و کسب رضایت همسر معادل همه ثوابهاست. 
اینکه در این روایت عنوان شده «نیش زن شیرین است»، این مذمت زن نیست بلکه آسیب پذیری مردان را نشان می دهد. نامحرم برای نامحرم، مانند عقربی است که زهرش شیرین است و این حکمت، توصیه به مراقبت نفس دارد. زن نامحرم، زمینه لغزش را برای مرد فراهم می کند و روحش را آسیب پذیر می کند. او نمی‌فهمد و برایش شیرین است. این گرفتاری نیز دچار جامعه اسلامی شده که در قالب دفاع از حقوق زنان، به آنان ظلم می شود. 
ما چوب پشت کردن به تعالیم اسلامی را می خوریم. در روایت است که حرف زدن با زنان نامحرم، دام شیطان است. اگر عاشق سلامتی روحمان باشیم به نامحرم نگاه نمی‌کنیم. ذهنمان را در خیابان فارغ نگذاریم اگر فکرمشغول باشد چشم نمی بیند. چشم وقتی می بیند که ذهن فارغ باشد. 
اسلام می خواهد مرد وزن آرامش روانی داشته باشند. زنهای بدحجاب، هم به مردان وهم به زنان ظلم می‌کنند و آرامش آنها را در جامعه برهم می زنند و نتیجه این ظلم کردن، افزایش طلاق و فروپاشی کانون خانواده است.

 

منبع:قدس

رایةالهدی ، تارنمای هیئت کربلای بیت المهدی(عج) ، کــــــرج

:: بازدید از این مطلب : 1507
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
نویسنده : گمنام
دو شنبه 2 تير 1393

دین مبین اسلام برای ارتباط و تعامل با دیگر انسان‌ها، از نزدیکان و بستگان گرفته تا همسایه و همکار و هم سفر و هم سفره، دستورات و سفارشات بسیاری دارد؛ یکی از جدی‌ترین موارد در این باره، مسأله رابطه با والدین است. این رابطه دو طرفه، هم شامل مسائل فقهی و هم مسائل اخلاقی می‌شود.

 
انواع والدین
ابتدا لازم است معلوم شود که منظور اسلام از پدر و مادر چه کسانی هستند؟ چه بسا به نظر برسد اینکه دیگر معلوم است؛ ولی اینگونه نیست و ما چند نوع پدر و مادر داریم؛
· والدین نسبی که همان والدین حقیقی که در اصطلاح همان پدر و مادر خودمان گفته می‌شود.
 
· والدین رضاعی یا والدین شیری؛ اگر در زمان شیر خوارگی، خانمی با شرایط و ضوابط مشخصی به کودکی شیر دهد، در این صورت مادر شیری یا رضاعی به آن گفته می‌شود.(به خانمی که شیر داده مرضعه گفته می‌شود و به کودک شیرخوار نیز رضیع گفته می‌شود.)
همچنین به شوهر این خانم شیرده نیز پدر رضاعی گفته می‌شود.
 
·والدین یا پدر و مادر دوم؛ یا به عبارت بهتر ناپدری و نامادری؛ پدر و مادری هستند که به واسطه ازدواج مجدد والدین به انسان نسبت داده می‌شوند. به عنوان مثال خانمی از همسرش طلاق گرفته است و با مرد دیگری ازدواج می‌کند. این آقا نسبت به فرزندان قبلی این خانم، حکم پدر را خواهد داشت و فرزندان هم در اصطلاح فقهی ربیب و ربیبه آن آقا به حساب می‌آیند.
 
·پدر و مادر خوانده؛ این مورد در صورتی اتفاق می‌افتد که زن و مرد، کودکی را به عنوان فرزند خود انتخاب کرده باشند؛ خواه کودک نوزاد باشد و یا بزرگتر.
از منظر و دیدگاه دینی، پدرخواندگی و مادرخواندگی هیچ حکمی در مورد محرمیت، ارث و... نخواهند داشت؛ مگر اینکه از راه شرعی نسبت به همه محرمین ایجاد شود.
والدین همسر و همچنین همسر والدین به غیر از رابطه محرمیت شرعی و حرمت ازدواج حکم دیگری ندارند.
ولی والدین رضاعی که البته در جامعه ما هم خیلی رایج نیست، نوعی والدین درجه دو به حساب می‌آیند که محرمیت و حرمت ازدواج و حتی برادر و خواهر محسوب شدن فرزندان آنها برای کودک شیرخوار جزو احکام آنهاست؛ ولی احکام خاص فقهی در مورد والدین، تنها منحصر در والدین نسبی و حقیقی است؛ هر چند رعایت مسائل اخلاقی در مورد دیگر والدین هم بسیار خوب است.
فرض کنید که زن و مردی با هم ازدواج می‌کنند و بعد از مدتی از زندگی زناشویی‌شان، کار به اختلاف و زد و خورد کشیده می‌شود و در نتیجه پس از کلی دعوای دو خانواده و شکایت، کار به جدایی و طلاق کشیده می‌شود و زن بیچاره با یک طفل معصوم در شکم می‌ماند.
بعد از 20 سال آن زن جوان با یک مرد تحصیل کرده و با فرهنگ ازدواج کرده و زندگی خوش و خرمی را می‌گذراند و شوهر قبلی هم معتاد شده و... به هر حال بعد از طلاق، زن کودک خود را در حالی به دنیا آورده که از پدرش خبری نیست.
از طرف دیگر پدر دومی را در نظر بگیرید که از قبل از ازدواج، کلی مطالعات تربیتی در مورد کودک داشته و بعد هم ازدواج کرده و صاحب فرزند شده، در تربیت و رفاه و تحصیل او ذره‌ای کوتاهی نکرده است. آیا واقعا حکم این دو پدر یکسان است؟
 
فرمان سلطنتی
یکی از احکام خاص در مورد والدین این است که اگر فرزند، نذری را انجام دهد و یا عهد و قسمی را به شکل درست و صحیح آن به جا بیاورد، به هیچ وجه نمی‌تواند از آن انصراف دهد، ولی اگر انجام آن نذر یا عهد و قسم، مخالف نظر والدین باشد، دیگر نباید به نذر و عهد و قسمش عمل کند.
به عنوان مثال، فرض کنید که شما نذر کرده‌اید ماه رجب امسال بروید اعتکاف و ایام البیض را مهمان خانه خدا باشید و روزه بگیرید، ولی هنگامی که مادرتان از جریان مطلع می‌شود، از این مسأله خودداری می‌کند و اجازه به شما نمی‌دهد. در اینجا شما حق به جا آوردن آن نذر را ندارید؛ زیرا یکی از شروط نذر این است که رجحان شرعی داشته باشد و عملی که باعث ناراحتی والدین شود، عمل مطلوب شرعی به حساب نمی‌آید؛ در نتیجه نذر و قسم و عهد شما از اساس باطل است.
 
عاق والدین
یکی از مهم‌ترین مسائل در مورد روابط با والدین که بیشتر شکل اخلاقی دارد، مسأله لزوم احترام نسبت به والدین است. این مسأله که در عناوین مختلفی همچون احترام و خضوع در برابر والدین، حرمت اذیت والدین، لزوم اطاعت از آنها و عاق والدین و... مطرح می‌شود، ابعاد پیچیده و دقیقی دارد که بی‌دقتی و سهل انگاری در آن عواقب خطرناک دنیوی و اخروی را به همراه خواهد داشت.
اگر از منظر فقهی به این مسأله نگاه کنیم، ریشه همه این بحث‌ها به یک گناه و حرام بر می‌گردد و آن عقوق والدین است. عقوق والدین عبارت است از: «به خشم آوردن و آزردن و شکستن خاطر پدر و مادر و البته که آزردن یکى از آنها نیز موجب عاق شدن می شود»[1] همچنین عاق والدین به کسی اطلاق می‌شود که در حریم حرمت و شأن و مقام والدین خود به واسطه نافرمانی و بی‌احترامی، شکاف و رخنه ایجاد کرده باشد که این عمل از بزرگترین گناهان شمرده شده و معمولا در روایات نام این گناه در زمره چند گناهی آمده که مرتکب آنها هیچ گاه بخشیده نخواهد شد.
ولی در جواب به این پرسش که عاق والدین در چه صورت و نحوی رخ خواهد داد؟ باید گفت در این باره اختلافاتی بین فقها وجود دارد؛ امّا آنچه مسلم است، هر امری که موجبات هتک حرمت و اذیت و آزردگی آنها را فراهم کند، گناه و حرمت دارد و مصداق عاق والدین است.
 
پاسخ به یک سوال
آیا اگر کسى به خاطر خدا به والدینش نیکى کند، در این دنیا پاداش خواهد دید یا اینکه امکان دارد زندگى بدى داشته باشد؟ آیا اگر کسى مورد عاق و نفرین والدین قرار بگیرد امکان دارد در این دنیا از کسى که به والدینش نیکى کرده زندگى بهتر و آبرومندترى داشته باشد؟
پاسخ به این پرسش با توجّه به دو نکته روشن مى‌گردد؛
1. احترام به والدین زمینه ساز و مقتضى زندگى خوب و سعادتمندانه است، نه علت تام و کامل؛ یعنى باید عوامل و شرایط دیگر براى داشتن زندگى خوب و سالم موجود باشد و موانع موجود برسر راه تحقق آن بر طرف گردد تا این خواست محقق گردد. در نتیجه ممکن است انسان با وجود نیکى به والدین و احترام به آنها، بر اثر مهیا نبودن و فقدان سایر شرایط لازم و یا بر طرف نشدن موانع موجود بر سر راه دستیابى به چنین زندگى، این مهم حاصل نگردد و انسان زندگى خوب و ایده آلى نداشته باشد؛ مثلا ممکن است فردى که نسبت به والدینش رفتار خوبى دارد و احترام آنها را رعایت مى‌کند، امّا به خاطر انجام برخى گناهان و تاثیر این گناهان در زندگى او، زندگى او همراه با مشکلات و نابسامانى باشد.
از طرف دیگر عاق والدین بودن و بد رفتارى و مخالفت با آنها نیز زمینه ساز و مقتضى زندگى سخت و دشوار و ناسالم است، نه علت تامه؛ یعنى باید سایر شرایط و عوامل چنین زندگى موجود گردد و موانع تحقق آن بر طرف گردد تا چنین نتیجه‌اى حاصل گردد. بنا بر این ممکن است فردى که رفتار خوبى با والدینش ندارد و یا آنها را اذیت و ناراحت مى‌کند، ولی به خاطر انجام برخى کارهاى خوب و اعمال خیر، زندگى به ظاهر خوب و مناسبى داشته باشد که البته اگر این اذیت و آزار او نسبت به والدینش نبود، زندگى او بسیار بهتر و زیباتر بود.
2. ممکن است آثار اذیت به والدین و عدم رعایت تکریم و احترام آنها در دنیا ظاهر نگردد؛ بلکه این آثار و تبعات پس از مردن و در عالم آخرت ظهور یابد و چنین فردى در دنیا به ظاهر زندگى خوبى داشته باشد، ولى پس از مردن معذب و گرفتار باشد و برعکس پاداش فرزندى که حرمت والدینش را نگه مى‌دارد و آنها را تکریم مى‌کند، به عالم آخرت و پس از مردن محول گردد و در دنیا در ظاهر زندگى خوب و دلخواهى نداشته باشد.
 
مرز اطاعت
چه بسا سوال مطرح شود که مرز لزوم اطاعت از والدین تا کجاست؟ بر طبق یک اصل کلی، تا زمانی که اطاعت از آنها به انجام کار حرام یا ترک کار واجب منجر نشود. در غیر از این موارد هم اطاعت از والدین همیشه خوب و مطلوب است؛ امّا در جایی واجب می‌شود که ترک کردن آن باعث آزار و اذیت آنها شود.
اگر چه اندک اختلافاتی در تعیین حدود این وظیفه میان علما وجود دارد، امّا چنانکه برخی از مراجع هم تصریح می‌کنند، اگر منشأ دستورات والدین بر گرفته از شفقت و دل سوزی آنها باشد و ترک آن موجب آزار و اذیت آنها شود، به هیچ وجه نمی‌توان از آن خودداری کرد.
حجم و مقدار آیات و روایات و سفارشات در مورد لزوم احترام و خضوع در مقابل والدین به حدی زیاد و متنوع است که انسان سردرگم می‌ماند که به واقع آیا این لزوم احسان و تکریم والدین مرز معینی هم دارد و اگر بخواهیم یک مسلمان موفق در این زمینه باشیم چه باید بکنیم؟
در حقیقت جواب دادن به این پرسش خیلی آسان نیست؛ زیرا قرآن دستور داده به والدین خود احسان کنیم؛ «وَ قَضی رَبُّکَ أَلاّ تَعْبُدُوا إِلاّ إِیّاهُ وَ بِالْوالِدَیْنِ إِحْسانًا إِمّا یَبْلُغَنَّ عِنْدَکَ الْکِبَرَ أَحَدُهُما أَوْ کِلاهُما فَلا تَقُلْ لَهُما أُفٍّ وَ لا تَنْهَرْهُما وَ قُلْ لَهُما قَوْلاً کَریمًا وَ اخْفِضْ لَهُما جَناحَ الذُّلِّ مِنَ الرَّحْمَةِ وَ قُلْ رَّبِّ ارْحَمْهُما کَما رَبَّیانی صَغیرًا؛ و پروردگارت فرمان داده است: جز او را نپرستید و به پدر و مادر نیکی کنید. هر گاه یکی از آن دو یا هر دوی آنها به پیری رسیدند کمترین اهانتی به آنها روا نداشته و بر آنها فریاد مزن و گفتار سنجیده و لطیف و بزرگوارانه به آنها بگو و بال‌های تواضع خویش را خاضعانه در برابر آنان فرود آر و بگو: پروردگارا، همان گونه که مرا در کودکی تربیت کردند، مشمول رحمتشان قرار ده!»[2] اینها در واقع نمونه‌های معیار در برخوردهای گفتاری و رفتاری در مقابل والدین است.
چه بسا، این سوال پیش بیاید که همه این حرف‌ها درست، ولی برخی والدین انصافا خیلی خاص‌اند؛ مثلا پدری را در نظر بگیرید که معتاد است و افتاده گوشه زندان یا مادری که بین فرزندانش تبعیض قائل است یا... آیا این پدر و مادرها هم مستحق همان احترام و احسان هستند؟
اولا خدای متعال و پیامبر و امامان معصوم که به همه انسان‌ها چنین سفارشی فرموده‌اند، به خوبی می‌دانستند که انسان‌های موجود در کره زمین معصوم نیستند و هر کدام آمیخته از اخلاق و رفتار و عادات زشت و زیبا و خوب و بد هستند؛ بلکه مخاطب اصلی کلام در صدر اسلام مسلمانانی بودند که احیانا والدین یهودی یا حتی بت پرست داشتند، آیا جرم یک انسان معتاد یا بد اخلاق بیشتر است یا یک مشرک؟
دوم اینکه بسیاری از تصورات منفی ما در مورد والدینمان چه بسا توهماتی خام و ناشی از برخی شرایط خاص است و حساسیت‌ها و برخوردهای احتمالی والدین چیزی جز دلسوزی و شدت اهتمام و توجه آنها نسبت به ما و سرنوشت ما نیست و اگر گاهی در رفتارها و برخوردها از شیوه‌های نادرستی استفاده کردند، نباید به دل بگیریم.
سوم، احترام و احسان به والدین مربوط به شخصیت حقیقی آنها نیست که گفته شود خوش اخلاق و بداخلاق و خوب یا بد هستند؛ بلکه مربوط به شخصیت حقوقی آنها و عنوان پدر و مادر بودن آنهاست و پدر و مادر بودن هم که درجه و نمره بر نمی‌دارد تا احترام و تکریم هم درجه بندی شود.
چهارم، نباید این را فراموش کرد که ترازوی خدا آن قدر دقیق است که اجر دنیوی و اخروی احترام در مقابل والدین این چنینی را چندین برابر احترام فرزند یک پدر و مادر مهربان و دل سوز و فداکار محاسبه کند و اصولا هر کاری سخت‍‌تر باشد، ثمرات و نتایج بیشتری در پی خواهد داشت؛ ولی در هر حال اصل رعایت احترام و تکریم احسان به والدین، تعطیل با تعلیق نمی‌شود.
پیغمبر اکرم صلّی‌الله‌علیه‌وآله فرمود: «خاک بر سرش، خاک بر سرش، خاک بر سر کسی که پدر و مادرش یا یکی از آنها پیش او به پیری برسند و او [به واسطه خدمت و احسان به آنها] بهشتی نشود.»[3]
 
 
 
پی نوشت:
[1]. نزهة النواظر فی ترجمة معدن الجواهر، ص128
[2]. اسراء، 23و24
[3]. نهج الفصاحه، ص349
عقیل مصطفوی مجد
رایةالهدی ، تارنمای هیئت کربلای بیت المهدی(عج) ، کــــــرج

:: بازدید از این مطلب : 1419
|
امتیاز مطلب : 3
|
تعداد امتیازدهندگان : 1
|
مجموع امتیاز : 1
نویسنده : گمنام
دو شنبه 2 تير 1393

امام رضا (ع) در روایتی شعبان را به عنوان مقدمه ورود و آمادگی برای ماه رمضان معرفی نموده و با توصیه هایی الهی این روزها را آخرین فرصت برای خودسازی و ورود خالصانه به ماه مبارک رمضان دانسته اند.

 
روایت چنین است که عبدالسلام بن صالح هروی در یکی از آخرین روزهای ماه شعبان به خدمت امام رضا (ع) می رسد و امام به او می فرماید: یَا أَبَا الصَّلْتِ إِنَّ شَعْبَانَ قَدْ مَضَى أَکْثَرُهُ وَ هَذَا آخِرُ جُمُعَةٍ مِنْهُ فَتَدَارَکْ فِیمَا بَقِیَ مِنْهُ تَقْصِیرَکَ فِیمَا مَضَى مِنْهُ وَ عَلَیْکَ بِالْإِقْبَالِ عَلَى مَا یَعْنِیکَ وَ تَرْکِ مَا لَا یَعْنِیکَ وَ أَکْثِرْ مِنَ الدُّعَاءِ وَ الِاسْتِغْفَارِ وَ تِلَاوَةِ الْقُرْآنِ وَ تُبْ إِلَى اللَّهِ مِنْ ذُنُوبِکَ لِیُقْبِلَ شَهْرُ اللَّهِ إِلَیْکَ وَ أَنْتَ مُخْلِصٌ لِلَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ وَ لَا تَدَعَنَّ أَمَانَةً فِی عُنُقِکَ إِلَّا أَدَّیْتَهَا وَ لَا فِی قَلْبِکَ حِقْداً عَلَى مُؤْمِنٍ إِلَّا نَزَعْتَهُ وَ لَا ذَنْباً أَنْتَ مُرْتَکِبُهُ إِلَّا قَلَعْتَ عَنْهُ وَ اتَّقِ اللَّهَ وَ تَوَکَّلْ عَلَیْهِ فِی سِرِّ أَمْرِکَ وَ عَلَانِیَتِکَ وَ مَنْ یَتَوَکَّلْ عَلَى اللَّهِ فَهُوَ حَسْبُهُ إِنَّ اللَّهَ بالِغُ أَمْرِهِ قَدْ جَعَلَ اللَّهُ لِکُلِّ شَیْ‏ءٍ قَدْراً وَ أَکْثِرْ مِنْ أَنْ تَقُولَ فِیمَا بَقِیَ مِنْ هَذَا الشَّهْرِ اللَّهُمَّ إِنْ لَمْ تَکُنْ قَدْ غَفَرْتَ لَنَا فِی مَا مَضَى مِنْ شَعْبَانَ فَاغْفِرْ لَنَا فِیمَا بَقِیَ مِنْهُ فَإِنَّ اللَّهَ تَبَارَکَ وَ تَعَالَى یُعْتِقُ فِی هَذَا الشَّهْرِ رِقَاباً مِنَ النَّارِ لِحُرْمَةِ شَهْرِ رَمَضَان‏؛
 
کوتاهی هایت را جبران کن
 
امام رضا(ع) فرموده اند: هر کس در ماه شعبان هفتاد مرتبه استغفار کند حق تعالی گناهان او را بیامرزد اگر چه به عدد ستارگان باشد. از همین رو اولین توصیه امام رضا (ع) برای این روزها توجه به فرصت باقی مانده و جبران مافات است . آن حضرت(ع) می فرماید: ای ابا صلت! بیشتر از شعبان گذشت و این آخرین جمعه آن است ، در این باقیمانده ماه، اگر کوتاهی هایی داشته ای جبران کن و بر آنچه به کارت می آید اقبال نما.
 
توبه عامل محو گناهان
 
تلاوت قرآن در سیره امام رضا (ع) از جایگاه والایی برخوردار است. رجاء بن ضحاک می‏گوید: امام رضا علیه‏السلام شب‏ها بسیار تلاوت قرآن می‏کرد، هنگامی که به آیه‏ای می‏رسید که در آن سخن از بهشت و دوزخ به میان آمده بود، گریه می‏کرد، و از درگاه خدا تقاضای بهشت می‏نمود و می گفت: پناه می‏برم به خدا از آتش دوزخ (1)؛ از این رو امام رضا (ع) در توصیه ای دیگر برای این روزها به اباصلت می فرماید: بسیار در دعا و استغفار و تلاوت قرآن بکوش.
 
امام رضـا (ع) توبه را باعث محو گناهان برشمرده و از پیامبر اسلام (ص) روایت کرده که فرمودند: توبه کننده ی گناه مانند کسی است که گناهی بر او نیست؛ لذا در سومین توصیه برای روزهای پایانی شعبان می فرماید: از گناهان خویش به سوی خدا توبه کن تا ماه رمضان که فرا می رسد تو برای خدای عزوجل مخلص باشی.
 
یکی از توصیه های امام رضا (ع) برای استفاده از فرصت های باقی مانده این روزها ادای دین و رعایت امانتداری است. امام رضا(ع) به نقل از پیامبر اکرم (ص) می فرماید: به بسیاری نماز و روزه و زیادی حجّ و احسان و زمزمه‌ مردم در شب منگرید، بلکه به راستی سخن و امانت داریشان بنگرید.(2) لذا توصیه دیگر آن حضرت برای این رورها توجه به موضوع امانتداری و ادای دین است و می فرماید: امانتی که برگردن داری ادا ساز.
 
کینه ها را دور بریزید
 
امام رضا (ع) همچنین در چهار توصیه دیگر برای آین روزها پرهیز از کینه ورزی ، اجتناب از گناه، توکل بر خداوند و خواندن دعا را برخی دیگر از راههای کسب فیض از فرصت ارزشمند آخرین روزهای ماه شعبان بر شمرده و می فرماید: هر کینه ای در قلبت از برادران مومنت می باشد آن را بر انداز و هر گناهی بر تو مانده که مرتکب آن شده باشی آن را از دل ریشه کن ساز و از خدا بپرهیز و در آشکارا و پنهان بر او توکل نمای؛ چه آنکه خود او فرمود: و من یتوکل علی الله فهو حسبه ان الله بالغ امره قد جعل الله لکل شیء قدرا؛ یعنی آنکس که بر خدای توکل کند خدا او را بس است که خدا امر خود را به انجام می رساند و برای هر چیزی اندازه ای قرار داده است . و در مابقی این ماه زیاد بخوان : "اللهم اِن لم یکُن غفرت لنا فی ما مضی من شعبان فاغفر لنا فیما بقی منه"زیرا خدای تعالی در این ماه به احترام ماه رمضان گردن هایی را از آتش جهنم آزاد می سازد.(3)
 
 
 
پانوشتها:
1. عیون اخبار الرضا علیه‏السلام، ج 2، ص 182
2. همان،ج 2/ص 51
3. همان، ج2، ص51
رایةالهدی ، تارنمای هیئت کربلای بیت المهدی(عج) ، کــــــرج

:: بازدید از این مطلب : 1413
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
نویسنده : گمنام
دو شنبه 26 خرداد 1393

مناجات با امام زمان(عج)

 

هرکه بی دل نشود محرم جانان نشود

آنکه سرگشته یار است پریشان نشود

لقمه نان تو غلامان، همه مِنّا سازد

ورنه هر دلشده ای حضرت سلمان نشود

نه دلم ، دارو ندارم ز غم هجر تو سوخت

جز به دستان تو این سوخته درمان نشود

"جابر العظم کسیری" دل ما را دریاب

نقص این عمر به جز وصل تو جبران نشود

گنهم دیدی و یک بار به رویم نزدی

وای بر حال غلامی که پشیمان نشود

ترسم این است و بدانم که سرم می آید

من بمیرم شب هجران تو پایان نشود

عرضه ی عشق کنم محضرت ای محبوبم

سِرّ این غربت خود را ، ز چه عنوان نشود؟

بر تسلای دل هرچه غریب وطن است

هیچ ذکری به خدا ذکر «حسین جان» نشود

 

رایةالهدی ، تارنمای هیئت کربلای بیت المهدی(عج) ، کــــــرج

:: موضوعات مرتبط: شـــعرآیینــــی , ,
:: بازدید از این مطلب : 2645
|
امتیاز مطلب : 9
|
تعداد امتیازدهندگان : 2
|
مجموع امتیاز : 2
نویسنده : گمنام
دو شنبه 26 خرداد 1393

 

 

مناجات با امام زمان(عج)

 

این جمعه ها بی تو تماشایی ندارد

تا تو نیایی صبح زیبایی ندارد

دارم یقین روزی تو می آیی وگرنه

هجران بدون وصل معنایی ندارد

گر دل به امید ظهورت خوش نباشد

امروز ما امید فردایی ندارد

در غیبت طولانی ات دریاب ما را

شیعه به جز تو هیچ مولایی ندارد

ای آخرین احیاگر دین محمد

اسلام غیر از تو مسیحایی ندارد

دنیا به تنگ آمد از این تاریکی محض

جز دیدن خورشید رویایی ندارد

ای ابر رحمت در عطش زار محبت

باغ عدالت جز تو سقایی ندارد

تو ذوالفقار انتقام اهلبیتی

زهرا به جز نام تو آوایی ندارد

در سجده های خود «وفایی» از خداوند

غیر از ظهور تو تمنایی ندارد

 

 

رایةالهدی ، تارنمای هیئت کربلای بیت المهدی(عج) ، کــــــرج

:: موضوعات مرتبط: شـــعرآیینــــی , ,
:: بازدید از این مطلب : 2627
|
امتیاز مطلب : 6
|
تعداد امتیازدهندگان : 2
|
مجموع امتیاز : 2
نویسنده : گمنام
دو شنبه 26 خرداد 1393

کسب روزی حلال به عنوان یک فریضه ی الهی و در قالب بهترین عملی که می تواند انسان را به درجات بسیار رفیع برساند محسوب می گردد و سیره ی ائمه اطهار (ع) بر این بوده است که با تلاش و از راه حلال روزی خویش را بدست آورند، اما جالب است بدانید تلاش و کوشش در راه رزق حلال ثوابی بَس عظیم در پی دارد، چنانچه حضرت محمد (ص) فرموده اند: عبادت هفتاد بخش است و برترین آن کسب روزی حلال می باشد، و همچنین می فرمایند: هر کس چهل روز غذای حلال (غذایی که از راه حلال بدست آمده باشد) بخورد، خداوند متعال قلبش را نورانی می گرداند و چشمه های حکمت را در قلبش جاری می سازد و در جای دیگر بیان می دارند: در بدن انسان قطعه گوشتی است که هرگاه او سالم بماند، تمام بدن سالم می باشد؛ و همان آن قلب و سلامتی قلب در گروه خوردن غذای حلال است.

علاوه بر این از پیامبر (ص) روایت شده است که ایشان فرموده اند: هر کس از زور بازوی خویش غذایی حلال تهیه نماید و بخورد، خداوند به رحمت در او نظر نموده و هیچ گاه عذابش نمی نماید و چون برق از پل صراط عبور می نماید و روز قیامت در شمار انبیاء خواهد بود و ثوابی مانند آنان نسیب او می گردد و درهای بهشت را به روی او می گشایند تا از هر دری که می خواهد داخل بهشت گردد و همچنین می فرمایند: هر کس برای تامین روزی عیالش از راه حلال سعی و تلاش نماید، مانند کسی است که در راه خداوند پیکار نموده باشد و نیز بیان می دارند: هر کسی که با پرهیز و پارسایی در دنیا به دنبال لقمه ای حلال باشد، دارای مقام و منزلتی همچون شهیدان می باشد.

 

پی نوشت ها:1- محدث نوری. مستدرک الوسائل، ج13: 12، 55. 2- میبدی. کشف الاسرار و عدة الابرار، ج3: 44؛ ج8: 146. 3- شعیری. جامع الاخبار: 39، 139. * پورقاسم میانجی. خوراک های حلال و حرام: 201، 215- 216.

رایةالهدی ، تارنمای هیئت کربلای بیت المهدی(عج) ، کــــــرج

:: بازدید از این مطلب : 2044
|
امتیاز مطلب : 2
|
تعداد امتیازدهندگان : 1
|
مجموع امتیاز : 1
نویسنده : گمنام
دو شنبه 26 خرداد 1393

حجت‌الاسلام و‌المسلمین احمد عابدی، استاد درس خارج حوزه علمیه و رئیس دانشگاه علوم و معارف قرآن کریم در سلسله جلسات سخنرانی به نقد و بررسی عرفان‌های نوظهور پرداخته است که بخش بیست و دوم آن در ادامه می‌آید:

جلسه قبلی یک توضیح کوتاهی درباره سای‌بابا عرض و بیان شد که سای‌بابا حقیقتاً یک نوع عرفان نیست، یک دین است. البته دین جعلی و ساختگی و متأسفانه پیرو زیادی پیدا کرده است، و شاید خیلی درست نباشد که سای‌بابا را جزو عرفان‌های نوظهور یا عرفان‌های کاذب قرار بدهیم، باید سای‌بابا را یک چیزی مثل بهائیت قرار بدهیم، یعنی یک دین ضاله مضله، یک دین ساختگی.

ولی یکی از عرفان‌هایی که واقعاً ادعای عرفانی دارد، عرفان سرخپوستی است، عرفان سرخپوستی را کاستاندا نیز می‌گویند و بنیانگذار این عرفان آقای کاستاندا است که بعد اسمش را خواهم گفت و این اسم اصلش نیست. این کاستاندا متولد برزیل بود، مادرش را از دست داد، چند سالی با پدرش زندگی کرد و بعد از پدرش جدا شد و پهلوی پدربزرگش زندگی کرد و بعد از پدر بزرگش جدا شد و به آمریکا رفت و در سانفرانسیسکو و در آنجا عضو یک خانواده شد یعنی پسر خوانده یک خانواده؛ یعنی یک پدر و مادر جدیدی پیدا کرد، و هم در آن خانه‌ای که قبلاً در برزیل بود با پدر و مادر اصلی خودش و هم در آمریکا که فرزند خوانده شد، همه اذیتش می کردند، خیلی هم اذیتش می‌کردند.

ایشان تقریباً متولد 1937 است، (اگر درست باشد) مرگش هم در سال 1998 است، یعنی تقریباً شانزده سال مرده است، این آقا در آمریکا بزرگ شد و یک کتابی نوشت و وقتی این کتاب را نوشت یک مدرک فوق لیسانس به او دادند، همین باعث شد که کتاب دیگری نوشت و آن کتاب را که نوشت مدرک دکتری گرفت، بعد هم معلوم شد هم آن کتابی که با آن فوق لیسانس گرفته بود و هم کتابی که با او دکتری گرفته بود هر دو سرقتی بوده است و خیلی برایش بد شد که مدرک دکتری‌اش را به خاطر این سرقتی که کرده بود، دولت آمریکا ابطال کرد.

*سرنوشت تأسف‌بار رئیس یک عرفان کاذب آمریکایی

این آقای کاستاندا، تقریباً از زمانی که بیست ساله شد یعنی حدود 1970 (می‌شود 33 سال)، آن موقع ادعاهایش را شروع کرد، یک کتابی درباره قدرت عقاب نوشت و خیلی از عظمت عقاب یاد کرد و بعد ادعا کرد آن عقابی که من می‌گویم همان خدایی است که ادیان می‌گویند و گفت عقاب قدرت بی‌نهایت دارد و قدرت مطلق است و خدا هم قدرت مطلق است. حالا اینها مهم نیست، آنچه مهم است این است که این آقای کاستاندا که چندین بار اسم خودش را عوض کرد؛ یعنی مکرر، شاید چهار پنج بار در عمرش اسمش را عوض کرده و آخرین اسمش کاستاندا است، این آقای کاستاندا چند حرف به قول خودش عرفانی زده است، اولین حرفش این است که وی در برزیل یک گیاهی را شبیه مواد مخدر پیدا کرده بود، از این روانگردان‌ها در داروهای گیاهی پیدا کرده بود و هم خودش از اینها استفاده می‌کرد و هم به کسانی که اطرافش بودند می‌داد و خودش چون خیلی افراط می‌کرد، در اینها آخرهای عمرش با پنج زن فرار کرد و به بیابان رفتند و دیگر معلوم نشد که چه شدند، بعد از سالها، جنازه خود کاستاندا و یکی از آن زن‌ها پیدا شد و چهار زن دیگر پیدا نشدند، احتمالاً جنونی پیدا کرده و آن‌ها را کشته و یا از این مواد مخدر زیاد خورده‌اند و مرده‌اند، به هر حال سرنوشت پایانش معلوم نیست.

ولی حرف کاستاندا این است که دنیا همراه با رنج است و رنج از دنیا جداشدنی نیست، مگر در موقعی که ما قدرت خودمان را زیاد بکنیم، راه زیاد شدن قدرت و از بین بردن یا فراموش کردن رنج، این عرفان کاستاندا می‌شود و اولین راهش این است که: اینها به شدت طرفدار مواد مخدر هستند که آدم مواد مخدر را استفاده کند، برای اینکه رنج را فراموش کند، با اینکه مواد مخدر یک لحظه رنج را فراموش می کند اما بعدش نه تنها رنج فراموش نمی‌شود بلکه خودش به رنج و درد و غصه می‌افزاید.

 

*عرفان کاذبی که طرفدار سحر و جادو است

دومین نکته‌ای که در کاستاندا خیلی مهم است این است که کاستاندا طرفدار سحر و جادو است، خود این آقا سه استاد داشته که به او جادوگری و سحر می‌آموختند و خودش گفته است که چون قدرت برای ما خیلی مهم است و یکی از راه‌های رسیدن به قدرت، سحر و جادو است، به همین جهت هم خودش دنبال سحر بود و هم پیروانش و الان در آمریکا حرف‌های اینها باعث شده است که الان رشته‌های دانشگاهی درباره سحر و جادو زیاد شده است، علاوه بر سحر و جادو دنبال طلسم یا خواص اعداد و اینکه چه عددی چه خاصیتی دارد، از این جور چیزها در کاستاندا خیلی زیاد است و می‌دانید در عرفان اسلامی همین خواص اعداد، خصوصیات حروف خیلی زیاد است، مثلاً ابن عربی در فتوحات مکی خیلی زیاد، از این چیزها ذکر کرده است، اما آن‌ها از راه حرام و گناه و این (ابن عربی) از راه درست.

چیزی به عنوان طلسم یا مثلاً اینطور چیزهایی که بخواهند دردسر برای دیگران ایجاد کنند، اینها را من در کتاب‌های کاستاندا ندیده‌ام و نمی‌توانم گردنشان بگذارم ولی در کتاب‌هایی درباره‌شان خواندم که اینها طلسم هم دارند، ولی نمی‌دانم چقدر درست است، ظاهراً آقای کاستاندا این نظرات عرفانی خودش را از آلمانی‌ها گرفته است، تفکر رایج در آلمان چند چیز است، در عرفان و اخلاق، اولاً اینها قدرت برایشان یک فضیلت اخلاقی است، اینها مثلاً در نیچه و یا در شلینگ وجود دارد که کاستاندا با آثار مکتب فرانکفورت و آلمان آشنا بوده است، این نکته یعنی اینکه نظراتش را احتمالاً از آلمان گرفته است و حرف‌های خودش نیست، یک شاهد خیلی خوب هم برای اینکه اینها را از دیگران گرفته است این است که در کلمات کاستاندا این است که می‌گوید ما دنیا را آن گونه می‌بینیم که آن گونه فکر می‌کنیم، دنیا را بدون فکر نمی‌بینیم، این از کلمات کاستاندا است.

هر کسی که این کلمه را آشنا باشد می‌داند که دقیقاً این حرف، حرف آلمانی است نه در آمریکا کسی از این حرف‌ها می‌زند و نه در کشورهای اروپایی غیر آلمان، در آلمان است که مسأله نومن و فنومن، مطرح است، نومن و فنومن یا پدیدار شناسی همین است که آنجور که من به این ساختمان فکر می‌کنم، این ساختمان را آن جور می‌بینم، شما هم فکرتان غیر از فکر من است و حتماً شما این ساختمان را جور دیگری می‌بینید غیر از جوری است که من می‌بینم، بعد کاستاندا برای اینکه فکر آدم را تقویت کند از راه سحر و جادو وارد می‌شود.

یکی دیگر از حرف‌های کاستاندا این است که ما می‌خواهیم تمامی ادیان را تقویت کنیم، مسلمان بیشتر مسلمان بشود و مسیحی بیشتر مسیحی بشود، یهودی بیشتر یهودی بشود، یعنی نه تنها اختلافات ادیان را قبول دارند بلکه معتقدند که هر دینی را باید تقویت کرد، خود اینها می‌گویند حرف ما که دین نیست، بلکه ما می‌خواهیم یک روشی برای تقویت روح و اراده و قدرت معنوی مردم ایجاد کنیم، ذکر خدا یا تهذیب نفس و این طور چیزها در کاستاندا زیاد است، اما درباره سحر و جادو یا نوع نگرش اینها به دنیا چند نکته را باید در نظر بگیریم.

اولاً سحر و جادو واقعیت نیست، تخیل است، اما تخیلی است که تأثیرگذار است. قرآن یکجا فرموده است: «یخیل إلیه من سحرهم انها تسعى»

 

*معالجه عجیب یک مالیخولیایی توسط ابوعلی سینا

از سحر آن جادوگرها خیال می‌شد که این طناب مار است. پس یعنی تخیل است، یعنی سحر واقعیت ندارد، آیه شریفه 102 سوره بقره می‌فرماید: «فَیَتَعَلَّمُونَ مِنْهُما ما یُفَرِّقُونَ بِهِ بَیْنَ الْمَرْءِ وَ زَوْجِهِ» چیزی یاد می‌گرفتند که بین زن و شوهر تفرقه ایجاد می‌کردند. این اثر سحر است نه خود سحر، نتیجه این می‌شد که زن و شوهر جدا می‌شدند. سحر تخیل است اما اثرش واقعی است، این تخیل را یاد می‌گرفتند و این تخیل یک اثری می‌گذاشت و اثرش این بود که زن و شوهر از هم جدا می‌شدند، ببینید چند مثال می‌زنم، زمان ابوعلی سینا یک نفر مرض مالیخولیا گرفته بود، این همیشه خیال می‌کرد که یک خمره‌ای روی سرش است، هر کجا می‌خواست برود مواظب بود که این خمره نیفتد، پیش هر دکتری می‌بردندش خوب نمی‌شد. ابوعلی سینا این طوری معالجه‌اش کرد که یک خمره‌ای را به یک نفر داد و گفت برو روی پشت بام بایست این فرد وقتی آمد، خواست از در وارد شود یک کسی یک چوب به بالای سرش زد (بالای سرش که هیچ چیز نبود) آن فردی که بالای پشت بام بود، خمره را انداخت پایین و آن فرد فکر کرد که خمره‌ای که روی سرش است، همین بود که چوب خورد و افتاد زمین و دید که دیگر واقعاً افتاد و خرد شد، راحت شد گفت خمره تمام شد، این فرد تخیل می‌کرد که روی سرش خمره است و این تخیل همیشه اثر داشت و همیشه احساس سنگینی می‌کرد، احساسی که یک چیزی روی سرش است و این چنین می‌کرد و ابوعلی سینا با یک تخیل معالجه‌اش کرد.

*چرا سحر روی پیغمبران اثر نمی‌گذارد

در سحر همیشه این طوری است که آدم ساحر خیال طرف را تقویت می‌کند و با خیال طرف، یک اثری روی طرف می‌گذارد، همه جادوگرها کارشان همین است که خیال را تقویت می‌کند و آدم که خیال تقویت شد هم می‌بیند و هم می‌شنود و هم احساس می‌کند در حالی که هیچ چیز نیست و اثر هم می‌گذارد. یعنی تمام اینها خیال است و اگر کسی بتواند کاری کند که خیال خودش را تقویت کند و بفهمد خیال دیگری را، آن موقع هیچ وقت سحر رویش اثر نمی‌گذارد و علت اینکه سحر روی پیغمبران اثر نمی‌گذارد همین است، چون پیغمبران خیالشان قویتر از خیال آن جادوگران است و لذا جادوگر نمی‌تواند روی خیال پیامبر اثر بگذارد. این یک نکته که سحر یخیل الیه من سحرهم و از آن طرف هم یتعلمون منهما ما یفرقون، تخیلی که تأثیرگذار است.

طلسم را عرض کردم که نمی‌دانم در اینها هست یا نیست.

نگرش به دنیا عرض کردم که این است که اینها معتقدند ما هر شکلی که فکر کنیم به دنیا می‌نگریم، فارسی این حرف این می‌شود که یعنی نسبی‌گرایی و یعنی شکاکیت و یا سوفسطائی‌گری یا اینکه مثلاً انسان به هیچ چیزی نمی‌تواند اعتماد کند، همین چیزی که الان هم متأسفانه در بعضی جاها مرسوم شده است.

 

 منبع:فارس

رایةالهدی ، تارنمای هیئت کربلای بیت المهدی(عج) ، کــــــرج

:: بازدید از این مطلب : 2313
|
امتیاز مطلب : 5
|
تعداد امتیازدهندگان : 1
|
مجموع امتیاز : 1
نویسنده : گمنام
دو شنبه 26 خرداد 1393
آیه 102 سوره مبارکه «بقره» درباره مواد درسی است. امام کاظم علیه‌السلام هم علم بدون ایمان و خداشناسی را مضر می‌دانند.

حجت‌الاسلام «محسن قرائتی» استاد تفسیر قرآن کریم که بیش از 32 سال است به تدریس معارف قرآن و اهل‌بیت(ع) می‌پردازد، سال گذشته در نظر‌سنجی مردمی به عنوان محبوب‌ترین چهره قرآنی انتخاب شد به همین جهت برگزیدن نام «معلم دوست ‌داشتنی» برای او دور از واقعیت نیست.

در طرحی با عنوان درس‌های قرآن «معلم دوست داشتنی» از سال گذشته به بازخوانی بخشی از مطالب ارزشمند ایراد شده توسط استاد قرائتی در برنامه درس‌هایی از قرآنی می‌پردازیم تا با تکرار معارف قرآنی و یادآوری آن برای مخاطبان، گامی در جهت ارتقای سبک زندگی قرآنی و رسیدن به مطالبه مقام معظم رهبری برداشته باشد.

در ادامه، بخشی از این مطالب با موضوع «سخنان امام کاظم(ع)» که در 22 مهرماه سال 1360 در برنامه درس‌هایی از قرآن ایراد شده است که تقدیم مخاطبا می شود.

نکته 1) علوم دانشگاه به ما می‌گوید که چگونه باید زندگی کرد، اما به ما نمی‌گوید برای چه باید زندگی کرد که این ضعف بزرگی در دانشگاه‌های شرق و غرب است.

نکته 2) قرآن در مورد مواد درسی یک آیه دارد که می‌فرماید: «وَ یَتَعَلَّمُونَ ما یَضُرُّهُمْ وَ لا یَنْفَعُهُمْ»(بقره/102) بعضی‌ها در دانشکده‌ها و دبیرستان‌ها درس می‌خوانند و چیزهایی می‌خوانند که ضرر دارد.

نکته 3) شناخت خدا و درک هستی انسان اهمیت بسیاری دارد البته شناخت‌ها با هم متفاوت است؛ به امیرالمؤمنین(ع) گفتند: شما عبادت می‌کنید، آیا خدا را دیده‌اید؟ فرمود: «مَا کُنْتُ أَعْبُدُ رَبّاً لَمْ أَرَهُ»(کافى، ج‏1، ص‏97) من تا خدا را نبینم عبادت نمی‌کنم، منتهی با چشم نمی‌بینم با دل و قلب می‌بینم.

اولین علمی که مفید است

نکته 4) امام کاظم(ع) می‌فرماید: علم حقیقی این است که بدانی این هستی زیر نظر است. بنابراین اولین علم مفید این است که خدا را بشناسی؛ «فَمَنْ یَعْمَلْ مِثْقالَ ذَرَّةٍ خَیْراً یَرَهُ»(زالزال/7) وقتی فهمید که این هستی زیر نظر است و مطمئن شد که هر کاری ضبط می‌شود خطا نمی‌کند.

نکته 5) امام کاظم(ع) می‌فرماید: اگر ایمان بود، بقیه نیز رتبه دارد و اگر ایمان نبود، هر چه انسان یاد بگیرد ضرر آن بیش‌تر است.

خدا از انسان چه می‌خواهد؟

نکته 6) «أَنْ تَعْرِفَ مَا أَرَادَ مِنْکَ» خدا می‌خواهد که روز به روز حرکت شما به سوی او باشد و حرکت تکاملی و رو به جلو باشد. «قُلْ رَبِّ زِدْنی‏ عِلْماً»(طه/114) روز به روز علم ما بیش‌تر شود. ما اگر خودمان را کشف کنیم، خیلی علم داریم.

متن کامل این برنامه را از اینجا ببینید.

 

منبع:فارس

رایةالهدی ، تارنمای هیئت کربلای بیت المهدی(عج) ، کــــــرج

:: بازدید از این مطلب : 2395
|
امتیاز مطلب : 1
|
تعداد امتیازدهندگان : 1
|
مجموع امتیاز : 1
نویسنده : گمنام
دو شنبه 26 خرداد 1393

از آن جهت که حضرت صاحب الزمان (عج) باب الله است که از آن در آیند و راه به سوی رضوان خداوند است و او است شفیع به سوی خدای تعالی و او است اسم خداوند که بندگانش را امر فرموده به آن توسل کنند، چنانکه در روایات از امامان (ع) آمده که: درباره فرموده خدای تعالی که برای خداوند نیک ترین نام ها است او را با آنها بخوانید. فرمودند: به خدا قسم ماییم آن اسماء حسنی که خداوند بندگانش را امر فرموده به وسیله آنها او را بخوانند (و دعا کنند). امام رضا (ع) فرمودند: هر گاه سختی و گرفتاری بر شما وارد شود به وسیله ما از خدای عز و جل کمک بخواهید و این است فرموده خدای عز و جل "و لله الاسماء الحسنی فادعوه بها". در بحارالانوار به نقل از قیس المصباح در ذکر دعاهای توسل به خدای متعال به وسیله امامان چنین آمده است: توسل به مولایمان صاحب الزمان (عج): "اللهم انی اسالک بحق ولیک و حجتک صاحب الزمان اا اعنتنی به علی جمیع اموری و کفیتنی به مونه کل موذ و طاغ و باغ و اعنتنی به فقد بلغ مجهودی و کفیتنی کل عدوو هم و غم و دین و ولدی و جمیع اهلی و اخوانی و من یعنینی امره و خاصتی آمین رب العالمین"، بار خدایا! من از تو می خواهم به حق ولی و حجتت صاحب الزمان (عج) که مرا بر تمام امور یاریم کنی و به او شر هر گونه موذی و رکش و ستمگری را از من دور گردانی و به آن حضرت (عج) مرا یاری دهی که تلاشم به آخر رسیده و هر گونه دشمن و هم و غم و اندوه و قرض را از من و فرزندانم و تمام خاندانم و برادرانم و هر کس که کارش به من مربوط می شود و بستگان نزدیک، کفایت کنی اجابت فرمای ای پروردگار عالمیان. در همین کتاب به نقل از عده الداعی از سلمان فارسی آمده که گفت: شنیدم حضرت محمد (ص) می فرمودند: همانا خدای عز و جل می فرماید: ای بندگان من آیا چنین نیست که هر کس حاجت های بزرگی از شما بخواهد آنها را برای او برآورده نمی سازید مگر اینکه به وسیله محبوب ترین افراد نزد شما واسطه بیاورد که حاجت آن را به گرامیداشت شفاعت کننده برای ایشان بر می آورید، توجه کنید و بدانید که گرامی ترین و برترین مخلوق نزد من محمد (ص) و برادر او علی (ع) است و بعد از امامانی که وسائل به سوی خداوند هستند، همانا هر کس حاجتی برایش اهمیت دارد که نفع آن را خواستار است یا حادثه بزرگی بر آن پدیدار شود که می خواهد ضرر آن از او دفع گردد، باید که مرا به وسیله محمد (ص) خاندان معصوم (ع) او دعا کند، به بهترین گونه ای که کسی عزیزترین کسانش را نزد او شفیع می برید آن را بر می آورد آن حاجت را برای او خواهم برآورد.

 

پی نوشت ها: 1- مکیال المکارم، ج 2؛ 2- اصول کافی، ج 2؛ 3- بحارالانوار، ج 94.

رایةالهدی ، تارنمای هیئت کربلای بیت المهدی(عج) ، کــــــرج

:: بازدید از این مطلب : 1937
|
امتیاز مطلب : 7
|
تعداد امتیازدهندگان : 2
|
مجموع امتیاز : 2
نویسنده : گمنام
دو شنبه 26 خرداد 1393

متاسفانه بر اثر آموزش های غلط رسانه ای و تاثیرات ناگوار آن ها بر رفتار و کردار مخاطبان و همچنین واردشدن برخی اموال حرام در زندگی ها ،سبک برخورد با والدین نیز متفاوت شده و حتی برخی از افراد از هرگونه توهین و ضرب و جرح پدر یا مادر سالخورده خود ابایی ندارند .حال آنکه همین عمل مممکن است زندگی اخروی آنها را در عذابی دردناک فرو ببرد

پیامبر اعظم صلی الله علیه وآله وسلم می فرمایند:

بپرهیزید از آزدن پدر و مادر زیرا که بوی بهشت از مسافت هزار سال به مشام می رسد ولی (برخی ) آن را درک نمی کنند

آزاردهنده پدر و مادر

قطع کننده رابطه خویشاوندی

پیرمرد زناکار

 

پی نوشت:

اصول کافی ج4ص50

رایةالهدی ، تارنمای هیئت کربلای بیت المهدی(عج) ، کــــــرج

:: بازدید از این مطلب : 2232
|
امتیاز مطلب : 5
|
تعداد امتیازدهندگان : 2
|
مجموع امتیاز : 2
نویسنده : گمنام
دو شنبه 26 خرداد 1393
رسول خدا(ص) می فرمایند: بین بسترهای کودکان تان فاصله بیندازید، وقتی به ده سالگی رسیدند. یعنی دو پسر بچه ده ساله را در یک بستر نخوابانید، همچنان که دو دختر بچه که به ده سالگی رسیده اند.
ما روایات بسیاری در این زمینه داریم که رابطه بین حیا و ایمان را مطرح می کند . یک روایتی را هم من اشاره کردم که از امام صادق علیه السلام نقل شده که" لا ایمانَ لِمَن لا حَیاءَ لَه/ کسی که حیا ندارد، ایمان ندارد" اصلا به طور کلی، حضرت ایمان را کأنه بر حیاء استوار می کند . در اینباره ما در روایاتمان مثلا از امام باقر علیه السلام داریم که فرمود"أَلحَیاءُ وَ الایمانُ مَقرونانِ فی قَرَنٍ وَ أِذا ذَهَبَ أَحَدُهُما تَبِعَهُ صاحِبُهُ/ حیا و ایمان دو همراه هستند که هرگاه یکی از آنها برود دیگری بدنبالش خواهد رفت"
یعنی حیا و ایمان به تعبیری با یک نخ، به هم پیوند دارند؛ مثل بند تسبیح که دانه ها را به همدیگر متصل کرده است. اینها تمام، جنبه های کنایی دارد و زیبا هم هست. اگر این پرده حیا دریده شود، دین هم رفته است. مطمئن باشید!
علی علیه السلام می فرماید: الایِمانُ و الحَیاءُ مَقرُونَان فی قَرَنٍ وَ لا یَفتَرِقانِ/ حیا و ایمان دو همراهند که از یکدیگر جدا نمی شوند.
 
 
اگر حیا برود، دین هم می رود؛ حتی اعتقادات
تا جایی که یک روایت از پیغمبراکرم داریم که قال رسول الله صلّی الله علیه و آله و سلّم : أَلحَیاء هُوَ الدّین کُلهُّ. پیامبر اکرم فرمودند: حیا همه دین است. عجب! پیغمبر اکرم یک هُو هُویّت درست می کند. اصلا ، دین همین حیا است. می خواهد بگوید که این را بدانید: اگر حیا برود دیگر از دین و ایمان خبری نیست؛ حتی در بُعد اعتقادی.
خواستم این را بگویم که تأثیر حیا نه تنها بر بیشتر احکام است بلکه بر تمام دین تأثیر دارد. حتی نسبت به اصل دین که باید در جای خودش بررسی شود. آیات درباره روابط خانواده، خیلی روشن است که مراقب باشید و نگذارید اطفالتان در خلوتگاه های شما سرزده وارد شوند. مراقب باشید که وقتی آنها می آیند شما در یک حالی نباشید که قباحت دارد. طوری نشود که پرده دری بشود! پرده حیای فرزند را حفظ بکنید و به اینها بیاموزید که با اجازه وارد بشوند و سرزده وارد نشوند.
هشدار؟ نه، اعلام خطر!
 
 
اما مطلب دوم، ما راجع به فرزند یک دستور داریم که من اول روایت را می خوانم بعد توضیح میدهم. عن جعفر بن محمد، عن ابیه، عَن آبائِه علیهم السلام، قال: قال رسول الله صلّی الله علیه و آله و سلّم : أَلصَّبی وَ الصَّبی وَالصَّبی وَ الصَّبیَّة وَ الصَّبیَّة وَ الصَّبیَّة یُفَرَّقُ بَینَهُم فِی المَضاجِع لِعَشرِ سِنینَ. از امام صادق نقل شده که حضرت از پدرشان و ایشان از پدرانشان نقل کردند که پیامبر اکرم فرمودند: پسر بچه! پسر بچه! پسر بچه! دختر بچه!دختر بچه! دختر بچه! وقتی به ده سالگی رسیدند جایشان باید از همدیگر جدا شود. فرمود: پسر بچه! پسر بچه! پسر بچه! بعد از آن، دختر بچه! دختر بچه! دختر بچه! خیلی مهم است که هرکدام را سه بار گفتند. رسول خدا چه می خواهند بگویند؟ بین بسترهای اینها فاصله بیندازید، وقتی به ده سالگی رسیدند! یعنی دو پسربچه ده ساله را در یک بستر نخوابانید. دو دختر بچه که ده ساله شدند را در یک بستر نخوابانید! دقت کنید اول می فرماید: پسرها را! بعد می گوید دخترها را در این سن جدا کنید. این تکرار خیلی روشن وگویاست. اگر بخواهیم ضعیفش کنیم، بخاطر این است که حضرت می خواهد هشدار بدهد. اگر بخواهیم با انصافتر برخورد کنیم، باید بگوییم دارد اعلام خطر می کند! جهت این است که وقتی بچّه به این سن می رسد، ممیّز می شود.ده سالگی سنّی است که بچّه در آن غالبا ممیّز می شود، تمیز می دهد.این رابطه تنگاتنگ ممکن است به پرده داری اش ضربه بزند و در نتیجه به پاکدامنی اش سرایت کند.
 
 
حیا ریشه پاکدامنی است
می گوید:عفت، پاکدامنی. بسیار خوب، ریشه عفت چیست؟ عفت از شاخه های حیاست. علی علیه السلام می فرماید: سَبَبُ العِفَّةِ، أَلحَیاء/ سبب پاکدامنی حیاست.آنچه موجب پاکدامنی می شود،عبارت از پرده داریست،حیا است. حتی حضرت یک موازنه می کند بین اینها و می فرماید: عَلی قَدرِ الحَیاء، تَکونُ العِفَّةِ/ پاکدامنی به مقدار حیا و پرده داری است.
چون حیا جنبه کمّی ندارد و مربوط به روح است، جنبه کیفی دارد، شدّت و ضعف دارد. هرچه حیا شدیدتر باشد، و پدر و مادر روی آن کار کردند، عفّت و پاکدامنی او بیشتر می شود. فرزند به مقدار حیایش، پاکدامنی پیدا می کند.
اینکه عرض کردم در تربیت آنکه نقش زیربنایی دارد حیا است این است. در روابط گوناگون هم مطرح است که من الآن وارد این فضای محدود خانوادگی شدم. پدر و مادر باید دنبال این باشند که از همان کوچکی، مراقبت کنند که این پرده الهیّه، این حیا که یک پوشش الهی بر روی روح انسان است و هر انسانی هم دارد،دریده نشود. باید روی آن کار بکنند تا شکوفا شود. ما همه ما از نظر نهادمان موحّد هستیم، اما بحث چیست؟ اگر روی آن کار کنیم می رود بالا، کار نکنی از بین می رود؛ استعداد است، در وجود فرزند هست.
پیغمبر اکرم(ص) در این روایت، ده سالگی را فرمود؛ روایت مرسلی هم صدوق دارد که حتی در آن سن را کمتر نقل می کند .آنجا شش سال را نقل می کند .اینکه مسلم است، این است که وقتی بچه به این حد برسد - ما تعبیر می کنیم- چشم و گوش او باز می شود، باید مراقب این روابط بود. چشم وگوش او باز می شود .با این شدت پیغمبر می فرماید.
 
 
اختلاط پسر و دختر، خیانت به جامعه
گاهی یک سنخ امور را مطرح می کنندکه مثلا اختلاط پسر و دختر چه اشکالی دارد؟ ببینید چه جنایتی را اینها نسبت به جامعه دارند مرتکب می شوند. من روایت خواندم. ده سال دیگر تمام شد، یک وقت نشود اینها با هم رابطه تنگاتنگ اینگونه پیدا کنند. در خلوتگاه والدین بی اجازه وارد نشود! به این سن می رسد، وقتی به بستر می رود، با همجنس خودش در یک جا نخوابد. یک وقت اشتباه نکنید. اول فرمود: أَلصَّبی وَ الصَّبی وَ الصَّبی، دوم، جدا کرد. نه دختران در یک بستر بخوابند و نه پسران !نترسید که می گویند:فلانی سنّتگرا است. بله افتخار من این است که سنّتگرا هستم! چون پیغمبر من سنتگرااست. من تابع او هستم. تابع سنت انسانیّه و الهیّه ام.نه سنت حیوانیّه روشنفکرمآبانه! از چه کسی این حرفها را نقل می کنند؟
 
 
حیای زلیخا از بتش
اولین سنّتگرا پیغمبر بود. او می گوید، من نمی گویم"وَ مَا یَنطِقُ عَنِ الهَوَى إِنْ هُوَ إِلَّا وَحْىٌ یُوحَى/ او از سر هوس سخن نمی گوید. هرچه می گوید وحیی است که به او شده است.آنچه که در این باب می گوید، با فطرت انسانیت همسو است. ای کاش لااقل می رفتند آن بت پرست را می دیدند و حیا را از او یاد می گرفتند .شما قصّه حضرت یوسف را می دانید .من یک روایت از امام باقر علیه السلام برای شما می خوانم،که وقتی از ایشان راجع به جریان حضرت یوسف سؤال می شود، حضرت فرمودند: در آنجایی که زلیخا یوسف را به گناه دعوت کرد، پوششی روی بتش انداخت. من یک تکّه از روایت را می خوانم. فَقالَ لَها یوسف: ما صَنَعتِ؟ یوسف به او گفت: چه کار بود کردی؟ قالت: طَرَحتُ عَلَیها ثوباً أَستَحیِی أَن یَرانَا / روی او پوششی انداختم. پیراهن، پوشش را ثوب می گویند.
خجالت می کشم، شرمم می آیدکه ما را ببیند. حیا می کنم که این بت ما را ببیند. قال علیه السلام: فَقال یوسف علیه السلام : فَأَنتِ تَستَح یینَ مِن صَنَمِکِ وَ هُوَ لا یَسمَعُ وَ لا یَبصُر وَلا أَستَحیی أنا مِن رَبّی؟/ حضرت امام باقر فرمود: که یوسف در جواب او گفت: تو از بت خود حیا می کنی، وحال آنکه او نه می شنود و نه می بیند .نه سمیع است، نه بصیر است. حال من نباید از پروردگارم خجالت بکشم؟
تو از بت خود خجالت بکشی، من از خدایم خجالت نکشم؟ ملاصدرا می گوید: مسئله حیا غریزه ای انسانی است. ما به الامتیاز انسان از حیوان است . بتپرست هم خجالت می کشد، اکتسابی نیست. تو از خدایت خجالت نمی کشی؟"أَ لَمْ یَعْلَمْ بِأَن الَّلَ یَری/ آیا نمی داندکه خدا می بیند؟"
مسئله این است که انسان - نگاه کنید؛ انسان!- اگر بخواهد انسانیّتش را حفظ بکند، باید پرده دارباشد. پرده دری، انسان را از وادی انسانیّت، دور می کند. شخص را بیرون می کند.
 
 
آموزش حیا، در خانواده با پدر و مادر است
تمام دستورات دینی ما، دقیقا حساب شده است. تمامش برای حفظ انسانیّت من و تو است؛ و بعد از آن هم برای حفظ الهیّت است. هم بعد انسانی، هم بعد الهی است. نگاه کنید از کجا هم شروع می کند؟ !از همان اول، از محیط خانواده؛ همان موقع کودکی دستورات داده شده تا آخرآخر .اینکه من عرض کردم ای پدر، ای مادر بدان تو غیرت داری؟ - گفتم: غیرت، حالتی روحی است که از محبّت نسبت به فرزند نشأت گرفته است. به این می گویند: غیرت برای حفظ و حراست محبوب؛- باید هرکس دیگری را که دوست داری، نسبت به او غیرت داشته باشی و او را حراست کنی. پدر که به بچّه ات علاقه مندی! مادر که به بچه ات علاقه مندی! غیرت داشته باش. او را در بُعد انسانی و الهی اش حفظ کن! نگذار مثل حیوانات بشود،"إِنَّ الغَیرَةَّ مِنَ الایمان / اگر دین داری باید غیرت داشته باشی و از انسانیّت و الهیّت وجودی فرزندت حفاظت کنی.
 
 
منبع:شبستان 
رایةالهدی ، تارنمای هیئت کربلای بیت المهدی(عج) ، کــــــرج

:: بازدید از این مطلب : 2337
|
امتیاز مطلب : 3
|
تعداد امتیازدهندگان : 1
|
مجموع امتیاز : 1
نویسنده : گمنام
یک شنبه 25 خرداد 1393

ایمان بنی‌اسرائیل سطحی بود و مانند ساحران ایمان نیاورده بودند که به فرعون بگویند اگر ما را تکه تکه کنی، دست از خدای موسی برنمی‌داریم؛ بنابراین از انقلابی به ضد انقلاب تبدیل شدند و خدا را رها کرده، سراغ گوساله رفتند.

 

حجت‌الاسلام «محسن قرائتی» استاد تفسیر قرآن کریم که بیش از 32 سال است به تدریس معارف قرآن و اهل‌بیت(ع) می‌پردازد، سال گذشته در نظر‌سنجی مردمی به عنوان محبوب‌ترین چهره قرآنی انتخاب شد به همین جهت برگزیدن نام «معلم دوست ‌داشتنی» برای او دور از واقعیت نیست.

در طرحی با عنوان درس‌های قرآن «معلم دوست داشتنی» از سال گذشته به بازخوانی بخشی از مطالب ارزشمند ایراد شده توسط استاد قرائتی در برنامه درس‌هایی از قرآنی می‌پردازد تا با تکرار معارف قرآنی و یادآوری آن برای مخاطبان، گامی در جهت ارتقای سبک زندگی قرآنی و رسیدن به مطالبه مقام معظم رهبری برداشته باشد.

در ادامه، بخشی از این مطالب با موضوع «داستان بنی‌اسرائیل» که در هفتم اردیبهشت‌ماه سال 1360 در برنامه درس‌هایی از قرآن ایراد شده است تقدیم مخاطبان می‌شود.

ایمان سطحی و آزمایش الهی

نکته 1) ایمان قوم بنی‌اسرائیل سطحی بود یعنی مانند ساحران ایمان نیاورده بودند که به فرعون بگویند: اگر ما را تکه تکه کنی، دست از خدای موسی بر نمی‌داریم؛ بنابراین از انقلاب به ضد انقلاب تبدیل شدند و خدا را رها کرده، سراغ گوساله رفتند و  از نعمت‌های خدا بی‌بهره ماندند.

نکته 2) خدا فرمود: «وَ واعَدْنا مُوسى‏ ثَلاثینَ لَیْلَةً»(اعراف/142) گفتیم: 30 روز موسی نزد ما خواهد آمد تا در کوه طور عبادت کند. ولی 30 روز 40 روز شد. همین که 10 روز اضافه شد، مردم گفتند: به قولش وفا نکرد. حالا از اول چرا به مردم نگفت، 40 روز؟ از امام باقر روایت هست که از ابتدا نگفت 40 روز، بلکه گفت 30 روز تا حوصله‌ مردم سر برود، و این‌ها آزمایش شوند.

خدا چگونه انسان را امتحان می‌کند؟

نکته 3) خدا در قرآن می‌فرماید: «نَبلُوَکُم» یعنی همه‌ شما را امتحان می‌کنیم «و نَبْلُوکُمْ بِالشَّرِّ وَ الْخَیْرِ»(انبیاء/35) هم شما را به شر آزمایش می‌کنیم و هم به خیر.

نکته 4) «وَ لَنَبْلُوَنَّکُمْ بِشَیْ‏ءٍ مِنَ الْخَوْفِ وَ الْجُوعِ وَ نَقْصٍ مِنَ الْأَمْوالِ وَ الْأَنْفُسِ وَ الثَّمَرات»(بقره/ 155)؛ شما را با ترس، گرسنگی، از دست دادن مال، جان دادن و کمبود غذا آزمایش می‌کنیم.

دستاوردهایی که خدا به قوم بنی اسرائیل گوشزد کرد

نکته 5) خداوند دستاوردهای انقلاب را به قوم بنی اسرائیل گوشزد می‌کند. «نَجَّیْناکُمْ مِنْ آلِ فِرْعَوْن»(بقره/49) نعمت و دستاورد آزادی! «فَرَقْنا بِکُمُ الْبَحْر»(بقره/50) دریا را برای شما گشودیم. شما گوساله پرستی کردید، اما من در عوض «عَفَوْنا عَنْکُم»(بقره/52)شما را بخشیدم «آتَیْنا مُوسَى الْکِتاب»(بقره/53) و کتاب آسمانی به شما دادم.

نکته 6) پیامبران آمدند و گفتند که استغفار کنید و وارد بیت المقدس بشوید اما قوم بنی‌اسرائیل شعار را کج دادند. عبارت را غلط خواندند و چون چنین شد «فَأَنْزَلْنا عَلَى الَّذینَ ظَلَمُوا رِجْزاً مِنَ السَّماءِ»(بقره/59) ما از آسمان رجز و ذلت و بدبختی را برای این‌ها فرستادیم. این‌ها هشدار و آزمایش است. ‌ای ملت اسلامی! شما مواظب باشید که گاهی آزمایش می‌شوید.

متن کامل این برنامه را از اینجا ببینید.

 

منبع:فارس

رایةالهدی ، تارنمای هیئت کربلای بیت المهدی(عج) ، کــــــرج

:: بازدید از این مطلب : 2409
|
امتیاز مطلب : 6
|
تعداد امتیازدهندگان : 2
|
مجموع امتیاز : 2
نویسنده : گمنام
یک شنبه 25 خرداد 1393

یک مرجع تقلید با بیان این‌که پیروزی انقلاب اسلامی ایران، زمینه سازی برای ظهور امام زمان(عج) بوده، اظهار کرد: اسلام، مردم و ولایت فقیه سه رکن اساسی انقلاب اسلامی ایران است.

 آیت الله حسین نوری همدانی در جشن نیمه شعبان در مصلای امام خمینی(ره) تبریز با اشاره به اینکه انتظار ظهور امام زمان(عج) وظیفه تمام شیعیان است، گفت: البته تاکید به کلمه انتظار تنها به صورت زبانی کافی نیست، بلکه علاوه بر تاکید و گفتن این موضوع باید در عمل نیز منتظر واقعی آن حضرت(عج) بوده و هر لحظه آماده ی ظهور منجی عالم بشریت باشیم.
 
وی افزود: انجام وظایف فردی، اجتماعی و امر به معروف و نهی از منکر از مهم ترین کارهایی است که باید منتظران آن حضرت در ایام غیبت کبری در انجام آن کوشا باشند.
 
وی ادامه داد: در حدیثی از امام صادق(ع) آمده است، کسی که در حال انتظار به ظهور امام زمان(عج) از دنیا برود، همانند این است که در خیمه امام عصر(عج) بوده است.
 
نوری همدانی با بیان اینکه امام خمینی(ره) با رهبری انقلاب اسلامی ایران برای ظهور آن حضرت زمینه سازی کردند، تاکید کرد: امام خمینی(ره) اهداف و دستاوردهای انقلاب اسلامی ایران را به جهان صادر کردند و بیداری اسلامی از نتایج صدور اهداف این انقلاب به جهان اسلام می باشد.
 
این مرجع تقلید با اشاره به این‌که اسلام، مردم و ولایت فقیه سه رکن اساسی انقلاب اسلامی ایران است، اظهار کرد: دین اسلام اولین رکن انقلاب اسلامی ایران بوده و با پیروزی این انقلاب حکومت جدید همانگونه که مورد تاکید اسلام بود، شکل گرفت و نائب امام زمان(عج) رهبری این کشور و انقلاب را بر عهده گرفتند.
 
وی افزود: در حقیقت امام خمینی(ره) اسلام ناب محمدی را در کشور حکم فرما کرده و وارد عرصه حکومتی کردند.
 
وی ادامه داد: رکن دوم این انقلاب مردم هستند و در حالی که نظام استبدادی پهلوی کرامت انسانی را زیرپا گذاشته بود، امام خمینی(ره) مردم را به صحنه آورده و کرامت انسانی مردم را به آنان برگردانده و با پشتوانه مردمی این انقلاب را به پیروزی رساندند.
 
نوری همدانی گفت: مردم ایران اکنون نیز در تمامی صحنه ها حاضر شده و در واقع اختیار این مملکت به دست مردم است و به خصوص مردم تبریز همیشه در صحنه بوده و با سر دادن شعار "آذربایجان اویاخدی انقلابا دایاخدی"در حرکت های انقلابی کارنامه درخشانی دارند.
 
این مرجع تقلید با اشاره به رکن سوم انقلاب اسلامی ایران تاکید کرد: ولی فقیه ادامه دهنده ی راه پیامبران وامامان در عصر غیبت امام زمان(عج) می باشد.
 
وی افزود: در مورد ظهور امام زمان(عج) و هم چنین شرایط زمان غیبت کبری، 2784 حدیث وجود دارد.
 
وی در پایان با سرودن اشعاری از شهریار از این شاعر ولایتمدار آذربایجانی نیز یاد کرد. 
 
منبع:ایسنا
رایةالهدی ، تارنمای هیئت کربلای بیت المهدی(عج) ، کــــــرج

:: موضوعات مرتبط: مــهـــــدویــــت , ,
:: بازدید از این مطلب : 3324
|
امتیاز مطلب : 1
|
تعداد امتیازدهندگان : 1
|
مجموع امتیاز : 1
نویسنده : گمنام
یک شنبه 25 خرداد 1393

بنا به روایات رسیده از ائمه اطهار (ع) یکی از بهترین اعمال در زمان غیبت امام زمان (عج)، انتظار فرج و دعا برای وقوع این امر می باشد، چنانچه منتظرین حقیقی آن حضرت از ثواب و پاداش عظیمی نیز بهره مند می گردند.

از سیدالساجدین، امام سجاد (عروایت شده است که ایشان فرموده اند: همانا غیبت ولی دوازدهم خداوند که وصی رسول خدا (صو سایر ائمه می باشد طولانی می شود و به درستی که اهل زمان غیبت او که به امامتش قایل و به ظهورش منتظر، از اهل همه ی زمان ها بافضیلت تر می باشند زیرا که خداوند از عقل و فهم و معرفت آن قدر به آنان عطا فرموده که زمان غیبت در نزد ایشان به منزله ی زمان حضور مشاهده گردیده و آنان همچون افرادی می باشند که در کنار پیامبر (ص) به جهاد پرداخته و اینان مخلصان حقیقی و شیعیان راستین ما می باشند، و همچنین از امام صادق (عروایت شده است که بیان داشته اند: طوبی نسیب کسی باد که در ایام غیبت قائم ما منتظر فرج او باشد
عرض شد: طوبی چیست؟
حضرت فرمودند: همانا طوبی درختی است در بهشت که بنیاد و ریشه ی آن در قصر علی بن ابی طالب (ع)می باشد و هیچ مومنی نیست مگر این که شاخه ای از شاخه های آن در قصر وی نیز باشد.

علاوه بر این امام باقر (عمی فرمایند: هرگاه بنده ی منتظر فرج قائم ما پیش از ظهور فوت نماید ثواب آن به منزله ی کسی است که در خدمت آن حضرت با شمشیر خود جهاد نموده و مانند کسی است که در خدمتش شهید شده باشد و همچنین از امام صادق (عروایت شده است: هر کس در انتظار و آرزوی صاحب الزمان (عجوفات نماید، به منزله ی آن است که در زیر خیمه ای که در وقت ظهور برای آن حضرت برپا می شود حضور دارد.

 

پی نوشت ها:
1- برقی. المحاسن: 173.
2- طبرسی. احتجاج، ج2: 154.
3- شیخ صدوق. کمال الدین، ج2: 358.
4- علامه مجلسی. مهدی موعود، ج1: 704، 705.

رایةالهدی ، تارنمای هیئت کربلای بیت المهدی(عج) ، کــــــرج

:: موضوعات مرتبط: مــهـــــدویــــت , ,
:: بازدید از این مطلب : 2177
|
امتیاز مطلب : 2
|
تعداد امتیازدهندگان : 1
|
مجموع امتیاز : 1
نویسنده : گمنام
یک شنبه 25 خرداد 1393
در راه رفتن به جنگ تبوك ابوذر سواريش كند بود و عقب افتاد، به پيامبر(ص) عرض كردند: ابوذر عقب ماند، فرمود: اگر در او خيرى باشد خدا او را به شما ملحق مى سازد.


ابوذر چون از شترش مايوس شد، آن را رها كرد و به راه افتاد. در يكى از منازل پيامبر صلى الله عليه و آله فرود آمدند، و يكى از مسلمين گفت: يك نفر از راه دور دارد پياده مى آيد.

فرمود: خدا كند ابوذر باشد. چون خوب دقت كردند، گفتند: يا رسول الله! اباذر است، سپس فرمود: خدا بيامرزد اباذر را تنها راه مى رود، تنها مى ميرد، تنها برانگيخته مى شود.

چون پيامبر(ص) اباذر را ديد فرمود: او را آب دهيد كه تشنه است. هنگامى كه اباذر شرفياب حضور پيامبر(ص) شد، ديدند ظرف آبى همراه دارد.

فرمود: اباذر آب داشتى و تشنگى كشيدى؟ عرض كرد: آرى يا رسول الله(ص) پدر و مادرم به قربانت، در راه تشنه شدم، به آبى رسيدم وقتى چشيدم، آب سرد و گوارائى بود با خود گفتم: (انصاف نباشد) از اين آب بياشامم مگر آنكه اول پيامبر صلى الله عليه و آله بياشامد.

پيامبر(ص) فرمود: اباذر خدا ترا بيامرزد، به تنهايى زندگى مى كنى و غريبانه مى ميرى و تنها داخل بهشت مى شوى.



منبع:حج

رایةالهدی ، تارنمای هیئت کربلای بیت المهدی(عج) ، کــــــرج

:: بازدید از این مطلب : 2382
|
امتیاز مطلب : 5
|
تعداد امتیازدهندگان : 2
|
مجموع امتیاز : 2
نویسنده : گمنام
یک شنبه 25 خرداد 1393

 حمله خمپاره‌ای عناصر مسلح به بارگاه مطهر حضرت زینب(س) در ریف دمشق 2 کشته و 5 زخمی برجا گذاشت.

 
منطقه زینبیه که بارگاه حضرت زینب(س) در آن قرار دارد، به ویژه پس از تسلط ارتش سوریه بر شهرک‌های همجوار آن، مدت‌ها شاهد آرامش و امنیت بود.
رایةالهدی ، تارنمای هیئت کربلای بیت المهدی(عج) ، کــــــرج

:: بازدید از این مطلب : 2325
|
امتیاز مطلب : 7
|
تعداد امتیازدهندگان : 2
|
مجموع امتیاز : 2
نویسنده : گمنام
یک شنبه 25 خرداد 1393

هرکس در هر اندازه ای که هست باید حرکت کند تا خواست عمومی شکل گیرد، تا یأس ها تبدیل به امیدها شود، تا اندازه ها بزرگتر شود، تا اتحاد در مقام قلب ها رخ دهد و ... انشالله ظهور رخ می دهد.

 

نیمه شعبان به عنوان یکی از ایام الله فرصت خوبی است تا در مورد چرایی انتظار ظهور حضرت هم اندیشه کنیم. سوالاتی همچون وظایف منتظران، خصوصیات منتظران و حتی نشانه های ظهور را باید در همین سوال اساسی که چرا منتظر باشیم؟ جستجو کرد. بنابراین خواسته هایی که امکان دارد برای ظهور امام زمان داشته باشیم چیست؟

-  تلخی وضع موجود از لحاظ اقتصادی، فقر، بی عدالتی و مریضیهای گسترده؛

-  گسترش ناامنی و بی عدالتی در جهان و غفلت دولت ها از مردم در کشمکش های سیاسی داخلی؛

-    حل شدن مسائل علمی، تاریخی و سیاسی؛

-    گشایش در زندگی شیعیان و محبین اهل بیت؛

-    .... 

هر خواسته و انتظاری که ظهور حضرت داشته باشیم برآمده از نگرش ما نسبت به زندگی و حرکت در آن است. که همه نگرش ها در دو وجه کلی ریشه دارد: زندگی برای رسیدن به رفاه دنیا[1] و تلاش برای رسیدن به آخرت و زندگی نامحدود[2]؛ هر دو نگرش می توانند طلب ظهور امام زمان داشته باشند اما برای چه؟ 

آنچه که در نامه های مردم کوفه برای دعوت از امام حسین علیه السلام دیده می شود، گزارشی از احوال دنیاست که در نهایت هم محبین اهل دنیا نه تنها صحنه را خالی نکردند بلکه سیاهی لشگر دشمن در فاجعه کربلا شدند.

 

از این جهت به نظر می رسد اتفاقاً در مورد چرایی انتظار باید بیش از اینها بیاندیشیم... و آنچه که به تفکر در این مورد کمک می کند توجه به احوال مسلمانان در زمان ائمه علیهم السلام و همچنین وضعیت بیداری اسلامی در کشورهای عربی است.

ارزش های جاری در جامعه مدینه بعد از امام حسین علیه السلام وارونه شد و رقاصه ها و آوازه خوانان زن جایگاه ویژه ای در بین مردم پیدا کردند زیرا جامعه اسلامی نتوانست ضرورت جلوداری امام و ارزش های اسلامی در جامعه را درک کند لذا دین به چند عمل عبادی تقلیل پیدا کرد. مومنینی که دور امام حسین علیه السلام را خالی کردند، دیگر ضرورت حکومت امام را درک نکرده و نتیجه عدم فهم و یاری مومنین از ضرورت وجود امام در جلوی جامعه کار را به غیبت رساند. هم اکنون نیز تا مسلمانان و مؤمنان ضرورت حاکمیت ارزش های اسلامی را در جامعه درک نکنند غیبت ادامه خواهد داشت.

شاید یکی از مهمترین دلایل انحراف انقلاب مردم مصر، عدم درک همین ضرورت باشد که هنوز اجماع اکثری در مورد وجود آموزه ها و ارزش های اسلامی در حاکمیت به وجود نیامد، بنابراین شورشی علیه همان دموکراسی رخ داد و با شکلی کاملا دیکتاتوری حکومت ارتشی ها روی کار آمد. آن نقطه امیدی که مقام معظم رهبری در سخنرانی 14خرداد 93 در مورد بیداری اسلامی بیان داشتند، همین تنبه و توجه مسلمانان مصر و دیگر کشورهای عربی به جهت گیری و فرآیند انقلاب است.

 

بدون شک اصلی ترین هدف انقلاب اسلامی مردم ایران، حکومت ارزش های اسلامی در جامعه است که در یک حرکت تدریجی قرار دارد. علت حرکت تدریجی هم خواست مردم و فهم ضرورت هاست. شاید آن روایتی که می فرماید تفکر از هفتاد سال عبادت برتر است، تفکری باشد که این خواست را برای تسلیم امر خدا شدن به وجود می آورد که نهایت آن ظهور و آزادی همه انسان هاست. این همان انتظار از ظهور حضرت حجت علیه السلام است.

ایمان در این دوران سخت است و اجر آن هم بیشتر است اما اهل ایمان از آنجایی که دنبال آزادی همه انسان ها از ظلم نفس و استکبار هستند، در ظهور حضرت تلاش می کنند که تلاش ایشان معطوف به خواست عمومی برای حاکمیت ارزش های اسلام در سراسر دنیاست. در این راه هیچ کس به دیگری نگاه نمی کند، بلکه همه در حرکت اند[3]. اهمیت مبارزه با همه ظلم ها و مفاسد خصوصاً در حکومت اسلامی همه منتظران را به حرکت در می آورد. منتظر ظهور نمی تواند از کنار فساد با بی تفاوتی عبور کند.بی تفاوتی ها سبب تأخیر ظهور می شوند، بی تفاوتی ها به مفسدان جرأت می دهد، بی تفاوتی ها سبب کم جلوه داده شدن مومنین می شود، بی تفاوتی ها سبب زیاد جلوه داده شدند مفسدان می شود.

مؤمن هم امکان دارد به عذاب دردناک دچار شود زیرا فرمود: «ای کسانی که ایمان آورده‌اید! آیا شما را به تجارتی راهنمائی کنم که شما را از عذاب دردناک رهایی می‌بخشد؟!»[4] و در ادامه برای رهایی از این عذاب می فرماید بی تفاوت نباشید و از هرچیزی که دارید برای حاکمیت دین خدا جهاد کنید: «به خدا و رسولش ایمان بیاورید و با اموال و جانهایتان در راه خدا جهاد کنید؛ این برای شما (از هر چیز) بهتر است اگر بدانید!»[5]

 

بنابراین هرکس در هر اندازه ای که هست [6] باید حرکت کند تا خواست عمومی شکل گیرد، تا یأس ها تبدیل به امیدها شود، تا اندازه ها بزرگتر شود، تا اتحاد در مقام قلب ها رخ دهد و ... انشالله ظهور رخ می دهد.

 

پی نوشت ها:

[1] بَلْ تُؤْثِرُونَ الْحَیاةَ الدُّنْیا«الأعلی/16» ولی شما زندگی دنیا را مقدم می‌دارید،

[2] َالْآخِرَةُ خَیرٌ وَأَبْقَى«الأعلی/17» در حالی که آخرت بهتر و پایدارتر است!

[3] یا أَیهَا الَّذِینَ آمَنُوا قُوا أَنْفُسَكُمْ وَأَهْلِیكُمْ نَارًا «التحریم/6» ای کسانی که ایمان آورده‌اید خود و خانواده خویش را از آتشی که هیزم آن انسانها و سنگهاست نگه دارید؛

[4] یا أَیهَا الَّذِینَ آمَنُوا هَلْ أَدُلُّكُمْ عَلَى تِجَارَةٍ تُنْجِیكُمْ مِنْ عَذَابٍ أَلِیمٍ«الصف/10»

[5] تُؤْمِنُونَ بِاللَّهِ وَرَسُولِهِ وَتُجَاهِدُونَ فِی سَبِیلِ اللَّهِ بِأَمْوَالِكُمْ وَأَنْفُسِكُمْ ذَلِكُمْ خَیرٌ لَكُمْ إِنْ كُنْتُمْ تَعْلَمُونَ«الصف/11»

[6] وَلَا نُكَلِّفُ نَفْسًا إِلَّا وُسْعَهَا وَلَدَینَا كِتَابٌ ینْطِقُ بِالْحَقِّ وَهُمْ لَا یظْلَمُونَ«المؤمنون/62» و ما هیچ کس را جز به اندازه تواناییش تکلیف نمی‌کنیم؛ و...

منبع:فرهنگ

رایةالهدی ، تارنمای هیئت کربلای بیت المهدی(عج) ، کــــــرج

:: موضوعات مرتبط: مــهـــــدویــــت , ,
:: بازدید از این مطلب : 2529
|
امتیاز مطلب : 8
|
تعداد امتیازدهندگان : 3
|
مجموع امتیاز : 3
نویسنده : گمنام
یک شنبه 25 خرداد 1393

دانش آموز شهید ˈعلی جرایهˈ از نوجوانان شجاع و آسمانی سرزمین ایلام با حدود 12 سال سن به عنوان کم سن و سال ترین شهید دوران دفاع مقدس شناخته می شود.

شهید جرایه در نخستین روز مهرماه سال 1350 در بخش محروم و غیربرخوردار ˈسرابباغˈ شهرستان آبدانان در جنوب استان ایلام دیده به جهان گشود.
 
وی تحصیلات آغازین خود را در دبستان های شهدا و طالقانی سرابباغ تا اول راهنمایی ادامه داد و در این مدت در میان هم کلاس ها به عنوان یکی از دانش آموزان ممتاز شناخته شده بود.
 
شعله عشق و ارادت به امام خمینی (ره) و انقلاب اسلامی با وجود خردسالی سراسر وجودش را متلاطم کرد و روح ظریف و ملکوتی این نوجوان را به هوای جبهه های نبرد حق علیه باطل لبریز و بی قرار ساخت.
 
فکر دفاع از ناموس و آب و خاک و اسلام آن چنان روان شهید جرایه را به خود مشغول کرده بود که درس و بحث و مشق و مدرسه را رها کرده و با کوله باری از عشق و آرزو رهسپار میدان مقدس دفاع ومبارزه با متجاوزان بعثی شد تا در کنار رزمندگان اسلام به پاسداری از دستاوردهای نهضت بزرگ امام خمینی (ره) و نظام اسلامی مشغول شود.
 
منش الهی، برخورد اسلامی، فروتنی و تواضع در عمل، عبادت خالصانه و ایثار وصف ناپذیر شهید جرایه باعث ارادت فرماندهان به این نوجوان شجاع ایلامی شده بود و آن چنان که همرزمانش بعدها تعریف کردند وجود این شهید کم سن و سال عاملی مهم در تقویت روحیه مقاومت و ایثارگری سپاه اسلام بود.
 
روحیه شهادت طلبی و خلوص وی باعث شد شهید جرایه در اوج نوجوانی به پشت جبهه و کارهای تدارکاتی و خدماتی دل نبندد و عازم خط مقدم جنگ و جبهه حماسه و ایثار و شهادت شود.
 
وی در کسوت رزمنده ای بسیجی و خردسال ترین دانش آموز کشور به گردان 505 محرم تیپ 11 حضرت امیرالمومنین (ع) سپاه پاسداران پیوست و با وجود سن و سال کم و جثه نحیف مردانه علیه بعثی های متجاوز جنگید و حماسه ای ماندگار در تاریخ جنگ ها آفرید.
 
کوچک ترین شهید دوران دفاع مقدس پس از نبردی دلیرانه و نابرابر در مصاف با متجاوزان بعثی سرانجام در تاریخ یکم اسفند سال 1362 در عملیات والفجر پنج در منطقه عملیاتی چنگوله مهران از ناحیه سر مورد اصابت مستقیم گلوله خمپاره قرار گرفت و در سن 12 سالگی به درجه رفیع شهادت نائل آمد تا نام زیبای خود را به عنوان کم سن و سال ترین شهید دوران هشت سال جنگ رژیم بعث صدام علیه ایران اسلامی در دفتر زرین و سراسر افتخار این نظام الهی به ثبت رساند.
 
شهادت جرایه این نوجوان رزمنده و اسوه شهامت و شجاعت چنان موجی در میان جوانان و هم کلاسی هایش در آموزشگاه های شهرستان آبدانان و حتی استان ایلام به پا کرد که پس از شهادت وی صدها نفر از جوانان و نوجوانان استان برای ادامه راه پر فروغ او عازم جبهه های جنگ حق علیه باطل شدند.
 
این نوجوان فداکار آبدانانی با شهادت خود و پوشیدن جامه شقایق رنگ شهیدان در سن 12 سالگی، انقلابی معنوی در میان دانش آموزان و دانشجویان ایلامی به راه انداخت که تاکنون و بلکه تا همیشه تاریخ نیز ادامه دارد و چراغ راه همه نیک سیرتان رزمنده و مدافعان اسلام و انقلاب اسلامی خواهد بود.
 
شهید جرایه با وجود سن کم و کنار گذاشتن درس و مدرسه در اوان دوره راهنمایی واژه هایی را به عنوان وصیت نامه کنار هم چیده که هر گاه بازخوانی می شود، در باور هیچ کس نمی گنجد که این عبارات عرفانی و اخلاقی متعلق به نوجوانی 12 ساله است.
 
وی در بخشی از وصیت نامه خود که دقایقی پیش از شهادت به نگارش درآمده چنین آورده است: «ای دشمنان اسلام اگر مرا بکشید و بدنم را قطعه قطعه کنید، قطعه های بدنم فریاد بر می آورند و لبیک یا خمینی می گویند.
 
من رفتم اما وصیتم به شما هموطنان عزیز این است که امام را تنها نگذارید و اسلحه مرا بردارید و راه شهیدان را ادامه دهید.
 
اگر قرار باشد من بمیرم، بهتر است میان جبهه و سنگر بمیرم، برای حفظ اسلام و قرآن و در راه پاک رهبرم بمیرم.»
 
این شهید نوجوان خطاب به والدینش نیز این چنین آورده است: «پدر و مادر عزیزم به خدا سوگند تا آخرین نفس و تا آخرین قطره خون که در بدن دارم با دشمنان اسلام می جنگم.»
 
«توصیه ام به شما این است که صبر و استقامت داشته باشید و تقوا پیشه کنید؛ از شما می خواهم که پیرو همیشگی امام عزیز باشید و نگذارید که امام تنها بماند.
 
اگر این سعادت نصیبم شد که در رکاب حسین (ع) زمان به سوی معبودم بشتابم، برای من گریه و زاری نکنید و بدانید با آگاهی کامل این راه را پذیرفتم و چون مسوولیت پاسداری از خون شهدا را بر دوش خود حس کردم به جبهه ها شتافتم تا قسمتی از بار مسوولیت که بر دوشم بود را انجام دهم.»
 
این شهید والامقام اگرچه در خردسالی و اوان نوجوانی به دیار جبهه شتافت و به عنوان خردسال ترین شهید کشور نام خود را در دفتر افتخارهای ملتی حماسه ساز ابدی کرد اما تاکنون نامی و یادی از این شهید سرافراز در عرصه ملی دیده نشده است و همان گونه که در اوج مظلومیت به شهادت رسید نام و یادش نیز سال هاست مظلومانه در غبار زمانه فراموش شده است.
 
ایثار و شهادت این ملت هیچ گاه از خاطر نمی رود زیرا همین فرهنگ بود که دشمن بعثی و حامیان قلدر و گردنکش صدام را زمین گیر کرد و شکست داد پس باید برای پاسداشت یاد و نام جرایه و جرایه ها که کم هم نیستند از جان و دل مایه گذاشت.
 
شهرستان ۵۵ هزار نفری آبدانان در 165 کیلومتری جنوب خاوری ایلام در دوران دفاع مقدس 203 شهید والامقام تقدیم انقلاب و آرمان های نظام جمهوری اسلامی کرده است.
 
استان ایلام با 430 کیلومتر مرز مشترک با عراق در دوران هشت سال جنگ تحمیلی جبهه میانی نبرد و از مهم ترین آوردگاه های رزمندگان اسلام با دشمن بعثی بود.
 
ایلامی ها در دوران دفاع مقدس نزدیک به سه هزار شهید، ۱۰ هزار جانباز و ۳۳۲ آزاده تقدیم اسلام و میهن کردند. 
 
 
منبع: شهدای ایران
رایةالهدی ، تارنمای هیئت کربلای بیت المهدی(عج) ، کــــــرج

:: موضوعات مرتبط: ایثـار و شهادت , ,
:: بازدید از این مطلب : 2652
|
امتیاز مطلب : 1
|
تعداد امتیازدهندگان : 1
|
مجموع امتیاز : 1

.:: This Template By : Theme-Designer.Com ::.
درباره ما
شکر ،خدارا که درپناه حسینم(ع)،گیتی ازاین خوبتر،پناه ندارد........................... ....هرکسی با شمع رخسارت به وجهی عشق باخت/ زان میان پروانه را در اضطراب انداختی / گنج عشق خود نهادی در دل ویران ما / سایه دولت بر این کنج خراب انداختی.../ اللّهم عجّل لولیّک الفرج........ ...با عرض سلام و تحیّت خدمت شما بازدید کننده گرامی به اطلاع می رساند که """برنامه ی هفتگی هیئت کربلا (محمدشهر- عباس آباد - کرج ) به شرح ذیل می باشد: پنجشنبه شب ها ساعت21 با مداحی " حاج رحمــــــــان نـوازنـــــــی "/ لازم به توضیح است مراسماتی که بصورت مناسبتی برگزار می گردد از طریق سامانه پیام کوتاه به اطلاع عموم بزرگواران می رسد. سامانه پیام کوتـــــــــاه این هیئت نیز با شماره 30008191000002 پل ارتباطی بین ما و شما می باشد.لطفا نقدها و پیشنهاد های خود را و همچنین پیامک های مهـــــــــدوی و دلنوشته هایتان را جهت انعکاس در این تارنما برای ما ارسال نمایید.ضمنا جهت عضویت در این سامانه عبارت * یازهرا * را به شماره فوق پیامک نمایید. التماس دعا.
منو اصلی
نویسندگان
آرشیو مطالب
مطالب تصادفی
مطالب پربازدید
پیوندهای روزانه