امام در مدرسه علوی بود و گروه گروه مردم از همه جای ایران با اشتیاق برای دیدارش میآمدند. آنقدر سیل جمعیت غافلگیرکننده بود که هر برنامه و پیشبینیای که کمیته استقبال رشته بود، پنبه شد. ساعت سه تا شش عصر را گذاشتند برای دیدار زنها. از ساعت یازده صبح جلوی مدرسه و تمام خیابان ایران را زنها قرق میکردند. بعضیها هم گروهی میآمدند و برای اینکه گم نشوند چادرها را به هم گره میزدند، به خاطر فشار جمعیت روزی چندصدنفر از حال میرفتند و زیر دست و پا میماندند، نه امدادگر زنی در کار بود و نه حتی کمیته استقبال، انتظامات ویژه داشت. از این طرف هم همیشه این هراس بود که به خاطر محدودیت در گشتن لباس و چادر، جان امام به خطر بیفتد. دست آخر یکی دو نفر رفتند پیش امام و گفتند:«اجازه بدهید دیدار زنها را به خاطر همین مشکلات تعطیل کنیم». حتی گفتند «اینها زیر دست و پا میمانند و مرد نامحرم باید بلندشان کند» امام اما بر خلاف انتظار، اخم کرد و گفت: «شما فکر میکنید اعلامیههای شما شاه را بیرون کرد؟! همینها شاه را بیرون کردند...» بعد هم گفت بروید وسیله رفاه و آسایش آنها را فراهم کنید.
پی نوشت:
۲. بیانات در سومین نشست اندیشههای راهبردی ۱۳۹۰/۱۰/۱۴
منبع:فردا