میعادگاه : کـــرج . محمدشهر . ابتدای عباس آباد.بیت المهــــــــدی (عج

منوی کاربری


عضو شوید


نام کاربری
رمز عبور

:: فراموشی رمز عبور؟

عضویت سریع

نام کاربری
رمز عبور
تکرار رمز
ایمیل
کد تصویری
موضوعات
خبرنامه
براي اطلاع از آپيدت شدن وبلاگ در خبرنامه وبلاگ عضو شويد تا جديدترين مطالب به ايميل شما ارسال شود



لینک دوستان
آخرین مطالب
دیگر موارد
آمار وب سایت

آمار مطالب

:: کل مطالب : 3414
:: کل نظرات : 51

آمار کاربران

:: افراد آنلاین : 7
:: تعداد اعضا : 1

کاربران آنلاین


آمار بازدید

:: بازدید امروز : 1964
:: باردید دیروز : 5898
:: بازدید هفته : 7862
:: بازدید ماه : 9408
:: بازدید سال : 135337
:: بازدید کلی : 1000771
نویسنده : گمنام
پنج شنبه 26 تير 1393

در بزرگی و منزلت شب قدر همین بس که قرآن، این سرچشمه دانش ها، بهار دلها، درمان دردها، زداینده تیرگی ها و محکم ترین سند معرفت در این شب بر پیامبر اسلام (ص) نازل شده است.

قرآن، همان پیام جاودانه برای بشر است که همواره بر معبر تاریخ همچون مشعلی فروزان می درخشد و آدمی را تا پایان دنیا به سرمنزل مقصود والا رهنمون می سازد.

قرآن، درخشانترین و زیباترین تابلویی است که صفات جمال و جلال حق را به تصویر کشیده و پربرکت ترین مائده آسمانی است که برای زمینیان پهن شده است تا همگان به میزان درک خود از آن برگیرند.

این کتاب آسمانی سراسر بشارت برای پاکان و مومنین، اندرز برای خلایق، تذکر برای غافلان و هشدار به کژروان و اخطار به گناهکاران است و کلاماتش آنچنان والاست که فقط پیراسته دلان از این عظمت بهره می گیرند.

قرآن حقیقتی خاموش است که از وقایع گذشته، حال و آینده سخن می گوید، هم ژرف اندیشان را در خود فرو می برد و هم با عامیان به گفتگو می نشیند و همگان پاسخ تمام سوالات خود را در این کتاب عظیم می یابند.

و این موهبت الهی با 114 سوره پندآموز در شب قدر بر پیامبر خدا (ص) نازل شد، عبادت در این شب معادل بیش از هزار ماه است و همه خیرات و برکات الهی در این شب بر بندگان خداوند فرود می آید.

در شب بزرگ قدر، مومنین در خلوتگاه خود شب زنده داری می کنند، قرآن بر سر می گذارند و احیا می دارند، دعای جوشن کبیر می خوانند و از پروردگار طلب رهایی از عذاب آتش می کنند.

در دعای جوشن کبیر 99 اسم خداوند ذکر می شود که هر کس او را در شب قدر به این نامها بخواند، دعایش مستجاب می شود و هر کس این القاب را شماره کند اهل بهشت می گردد و از غذاهای بهشتی تناول خواهد کرد.

ذکر و یاد خدا و تکرار القابش در شب قدر و اشک ریختن به سبب غفلت هایی که از یاد معبود شده است، هر گونه آلودگی و ناپاکی را از دل آدمی می زداید و مانند حصاری، حافظ و نگهبان او در برابر گناهان است.

قدر، سه شب است و بهترین فرصت برای آدمی تا خوبیها را جایگزین بدیها، صلح و صفا را جایگزین اختلاف، احسان را جایگزین ظلم و جور، نیکی به والدین را جایگزین عاق والدین و صله رحم را جایگزین قطع رحم کند.

شایسته است در این سه شب بزرگ با دادن صدقه به مستمندان برای آبادانی خانه آخرت خود قدمی برداریم، مهربانی را جایگزین تندخویی در رفتار با دیگران نماییم و با انجام اعمال نیک، نام نیکو از خود به یادگار بگذاریم.

احیا و شب زنده داری در شبهای قدر ناممان را در دفتر اسامی نیک بختان ملائکه ثبت می کند، آتش جهنم را بر ما حرام می سازد، بهشت را بر ما واجب می کند و فرصت همنشینی با ائمه اطهار (ع) و بهترین بندگان خداوند را برایمان مهیا می سازد.

رمضان سراسر برکت و رحمت است که این برکت در شبهای قدر چندین برابر می شود و اگر فرصت بهره گیری از برکات این شب بزرگ را از دست بدهیم شاید تا سال دیگر و رمضان دیگر فرصتی برای جبران گناهان نیابیم و بدون توشه راهی آخرت شویم.

امشب نخستین شب قدر است، 9 هزار و 800 مسجد در خراسان رضوی و حرم منور و مضجع ثامن الحجج، حضرت علی بن موسی الرضا (ع) در مشهد آماده مهمانان خداوند در این شب بزرگ هستند.

شب زنده داری در حرم قدسی حال و هوای وصف ناپذیری دارد، همگان آرزوی داشتن احیا برای ساعتی در کنار بارگاه منور رضوی دارند، در شبهای قدر همه رواق ها و صحن های حرم و حتی خیابان های اطراف مملو از جمعیت می شود و آنان که توفیق شب زنده داری در حرم را بدست نیاورند از رسانه های صوتی و تصویری از این مراسم بهره می گیرند.

باشد که در این شبهای عزیز فرصتی را به عبادت خداوند و طلب عفو از گناهان اختصاص دهیم و آیینه دل را از زنگار هوا و هوس بشوییم و قدر و منزلت شبهای عزیز قدر را ارج نهیم

 


منبع:قدس

رایةالهدی ، تارنمای هیئت کربلای بیت المهدی(عج) ، کــــــرج

:: بازدید از این مطلب : 1871
|
امتیاز مطلب : 4
|
تعداد امتیازدهندگان : 1
|
مجموع امتیاز : 1
نویسنده : گمنام
پنج شنبه 26 تير 1393

طبق آنچه از کتاب و سنت استفاده می‏شود انسان در فاصله میان مرگ و رستاخیز عمومی، یک زندگانی محدود و موقتی دارد که برزخ و واسطه میان حیات دنیا و حیات آخرت است[1].

انسان پس از مرگ از جهت اعتقاداتی که داشته و اعمال نیک و بدی که در این دنیا انجام داده مورد باز پرسی خصوصی قرار می‏گیرد و پس از محاسبه اجمالی، طبق نتیجه ‏ای که گرفته شد به یک زندگی شیرین و گوارا یا تلخ و ناگوار محکوم گردیده با همان زندگی در انتظار روز رستاخیز عمومی به سر می‏برد[2].حال انسان در زندگی برزخی بسیار شبیه است به حال کسی که برای رسیدگی اعمالی که از وی سر زده به یک سازمان قضایی احضارشود و مورد بازجویی و باز پرسی قرار گرفته به تنظیم و تکمیل پرونده‏اش بپردازند، آنگاه در انتظار محاکمه در بازداشت بسر برد.

روح انسان در برزخ، به صورتی که در دنیا زندگی می‏کرد، بسر می‏برد اگر از نیکان است از سعادت و نعمت و جوار پاکان و مقربان درگاه خدا بر خوردار می‏شود و اگر از بدان است در نقمت و عذاب و مصاحبت شیاطین و پیشوایان ضلال می‏گذراند. خدای متعال در وصف حال گروهی از اهل سعادت می‏فرماید:


وَ لا تحْسبنَّ الَّذِینَ قُتِلُوا فی سبِیلِ اللَّهِ أَمْوَتَا  بَلْ أَحْیَاءٌ عِندَ رَبِّهِمْ یُرْزَقُونَ فَرِحِینَ بِمَا ءَاتَاهُمُ اللَّهُ مِن فَضلِهِ وَ یَستَبْشرُونَ بِالَّذِینَ لَمْ یَلْحَقُوا بهِم مِّنْ خَلْفِهِمْ أَلا خَوْفٌ عَلَیهِمْ وَ لا هُمْ یَحْزَنُونَ3

یعنی: «البته گمان مبر (ای پیغمبر) کسانی که در راه خدا کشته شده‏اند، مرده‏اند بلکه زنده‏اند و پیش خدای خودشان (در مقام قرب) روزی داده می‏شوند از آنچه خدا از فضل خود به ایشان داده شاد هستند و به کسانی از مؤمنین که به دنبالشان می‏باشند و هنوز به ایشان نرسیده‏اند مژده می‏دهند که هیچگونه ترس و اندوهی بر ایشان نیست.مژده می‏دهند با نعمت و فضل (وصف نشدنی) خدا و اینکه خدا مزد و پاداش مؤمنان را ضایع و تباه نمی‏ کند.»

و در وصف حال گروهی دیگر که در زندگی دنیا از مال و ثروت خود استفاده مشروع نمی‏کنند، می‏فرماید:
حَتی إِذَا جَاءَ أَحَدَهُمُ الْمَوْت قَالَ رَب ارْجِعُونِ لَعَلی أَعْمَلُ صلِحاً فِیمَا تَرَکْت  َکلا  إِنَّهَا کلِمَةٌ هُوَ قَائلُهَا  وَ مِن وَرَائهِم بَرْزَخٌ إِلی یَوْمِ یُبْعَثُونَ4

یعنی: «تا آن دم که به یکی از آنان مرگ می‏رسد می‏گوید خدایا! مرا (به دنیا) برگردانید شاید در ترکه خود کار نیکی انجام دهم، نه هرگز این سخنی است که او می‏گوید (به سخنش گوش داده نمی‏شود) و در پیش‏شان برزخی است که تا روز رستاخیز ادامه دارد.»[5]

 

 

پی نوشت ها:

[1] - بحار، ج 2، باب البرزخ، به نقل از شیعه در اسلام، طباطبایی،سید محمد حسین، صفحه 162

[2] - همان

[3] - سوره آل عمران، آیه 169 و 170

[4] - سوره مؤمنون، آیه 99 و 100

[5] - شیعه در اسلام، طباطبایی،سید محمد حسین، صفحه 162

 منبع:جام

رایةالهدی ، تارنمای هیئت کربلای بیت المهدی(عج) ، کــــــرج

:: بازدید از این مطلب : 1827
|
امتیاز مطلب : 5
|
تعداد امتیازدهندگان : 1
|
مجموع امتیاز : 1
نویسنده : گمنام
پنج شنبه 26 تير 1393

 روزه های قضای سال قبل را حتما قبل از شروع ماه مبارک بگیرید.

این ماه را با نیت وارد شوید.
 از چند روز قبل اگر روزه واجب ندارید، روزه مستحب بگیرید یا سعی کنید کمتر بخورید که عادت به گرسنگی کنید.
مواظب باشید از گرسنگی و تشنگی نق نزنید که روزه را از بین می برد
اگر می دانید در طول روز با زبان روزه خیلی اذیت می شوید برنامه هاتون را طوری تنظیم کنید که بیرون رفتنتان به شب و صبح موکول شود
در سحر چیزهایی بخورید که تشنگی آور نباشد وهمچنین پرانرژی باشد که بتوانید تا شب دوام بیاورید.
بعد از افطار هم، لحظات و ساعات جزو ماه مبارک حساب می شوند، لذا ثواب و اثر آن را هنوز دارد.
بعد از افطار کاری نکنید که زحمات و اندوخته های روزتان را از بین ببرید
سعی کنید یک قرآن جیبی کوچک تهیه کنید که همیشه با شما باشد و بتوانید لحظهات بیکاری از آن تلاوت کنید
همیشه دستمال کاغذی همراه داشته باشید که به هنگام گرد و خاک و دود و یا سرماخوردگی اذیت نشوید و روزه شما با مشکل مواجه نشود
سعی کنید تا می توانید دائم الوضو باشید تا در لحظات بیکاری، ذکر و قرآن بخوانید.
سعی کنید خاطرات خوب خود را در ماه مبارک را یادداشت کنید تا همیشه خاطره خوبی از ارتباط با خدا داشته با شید
با خود تصمیم بگیرید یک عادت خوب در این ماه برای خود ایجاد کنید مثلا روحیه نماز مسستحبی خواندن، قرآن خواندن، ذکر گفتن و...
یک کتاب برای خود مشخص کنید و در این ماه با آن انس داشته باشید تا در معنویت شما موثر باشد، خواهشا هر کتابی را به خود تحمیل نکنید ...
از تصمیمات گنده و آرمانی بپرهیزید که قادر بر انجام آنها نیستند
سعی نکنید یک برنامه فشرده معنوی برای خود تنظیم کنید که شما را از هرچی ماه رمضان است بی زار کند...
حالا که زحمت کشیدید و برای سحری بیدار شدید سعی کنید و  قدم رنجه فرمایید و نماز صبح را در مسجد محله خود بخوانید ...!


منبع:روضه نیوز

 

رایةالهدی ، تارنمای هیئت کربلای بیت المهدی(عج) ، کــــــرج

:: بازدید از این مطلب : 1330
|
امتیاز مطلب : 5
|
تعداد امتیازدهندگان : 1
|
مجموع امتیاز : 1
نویسنده : گمنام
پنج شنبه 26 تير 1393

 انواع تغذیه روزه داران از نگاه میرزاجواد ملکی تبریزی

 
روزه داران به لحاظ تغذیه نیز به چند دسته تقسیم مى شوند:
الف:عده اى تغذیه آنان از راه حرام است . این گروه مانند باربرهایى هستند که بار مردم را به منزلشان مى رسانند. بهمین جهت پاداش مال صاحب غذا بوده و روزه دار فقط از گناه ظلم و غصب خود بهره مند مى گردد. و به عبارت دیگر کار این دسته مانند کار کسى است که سوار بر چهار پاى غصبى شده و خانه خدا را با آن طواف کند.
 
 
ب:عده اى تغذیه آنان شبهه ناک است ؛ که این دسته به دو گروه تقسیم مى شوند: دسته اول کسانى هستند که این مشتبه به حرام واقعى ، در ظاهر براى آنان حلال است و دسته دوم حتى در ظاهر نیز براى آنان حلال نیست . دسته اول حکم کسى را دارد که تغذیه او حلال است گرچه یک درجه از او پایینتر است . و دسته دوم حکم کسى را دارد که غذاى حرام مى خورد، گرچه یک درجه از او بالاتر است .
 
 
ج:دسته اى تغذیه آنان حلال است ولى سفره آنان رنگین بوده ، از چند نوع غذا استفاده کرده و پرخورى مى کنند. این دسته مانند انسانهاى پستى هستند که در حضور دوست خود به کارهایى مى پردازند که اول خوشش نمى آید، و دوست انتظار دارد که آنان از چیزى جز یاد و نزدیک شدن به او لذت نبرند. چنین بنده اى لیاقت مجلس دوستان را نداشته و باید او را با چیزى که دوست دارد تنها گذاشت . و شایسته است او را بنده شکمش بدانیم نه بنده پروردگارش .
 
 
د:عده اى نیز از دسته فوق تجاوز کرده و کارشان به اسراف و ریخت و پاش و تلف کردن رسیده ، حکم این دسته مانند کسانى است که غذایشان حرام است ؛ و بهتر است او را گناهکار بدانیم تا مطیع .
 
 
ه‍:عده اى هم کسب و کار و هم تغذیه آنها حلال بوده و از خوشگذرانى و اسراف دور هستند؛ براى خدا تواضع کرده و در مقدار خوردنى و آشامیدنى بمقدار حلال و غیر مکروه بسنده مى کنند؛ غذاى خوشمزه نخورده و به یک خورش اکتفا نموده ؛ یا بعضى از چیزهاى زیادى و لذتها را ترک مى کنند. درجات آنان پیش پروردگارى که مراقب تلاشها و مراقبتهاى آنان است ، محفوظ مى باشد؛ شکرگزار آن بوده و پاداش آن را مى دهد. در هنگام گرفتن پاداش باندازه سر سوزنى به آنان ظلم نشده و خداوند پاداشى بهتر از عمل آنها به آنان داده و بى حساب و با فضل خود به آنان مى بخشد. و کسى نمى داند چه نعمتهاى گرانقدرى براى آنان ذخیره شده که به ذهن کسى خطور نکرده است .
 
اى فقیر! بنگر که افطار و غذاى حلال تو اگر فقط بخاطر میل به غذا باشد شبیه غذا خوردن حیوانات است ؛ بخصوص اگر زیاده روى نمایى . و اگر حرام باشد از حیوانات نیز پایینتر خواهى بود. ولى اگر بخاطر انجام دستور خداوند و نیرو گرفتن براى عبادت و بدست آوردن نزدیکى و قرب خدا باشد، شبیه عمل پیامبران و اولیا و فرشتگان مقرب مى باشد.
 
 
منبع:روضه نیوز
رایةالهدی ، تارنمای هیئت کربلای بیت المهدی(عج) ، کــــــرج

:: بازدید از این مطلب : 1474
|
امتیاز مطلب : 1
|
تعداد امتیازدهندگان : 1
|
مجموع امتیاز : 1
نویسنده : گمنام
پنج شنبه 26 تير 1393

حجت الاسلام والمسلمین تبریزی فرزند آیت‌الله العظمی میرزاجوادآقا تبریزی در برنامه ضیافت شبکه قرآن و معارف سیما گفت: پدر از ابتدا که در دبیرستان مشغول به تحصیل می‌شوند عشق زیادی  به تحصیل در حوزه داشتند اما چون در خانواده ایشان کسی تحصیلات حوزوی نداشته لذا با مخالفت خانواده روبه رو می‌شوند تا این که در مدرسه برایشان درس موسیقی می‌گذارند و ایشان همان جلسه اول کلاس را رها می‌کند و دیگر به مدرسه بازنمی‌گردد.

 
وی ادامه داد: حتی بعد از ترک مدرسه به دلیل هوش سرشار و درس خوب ایشان مدیر مدرسه نزد مرحوم جد ما می‌رود و از او می‌خواهد تا فرزندش را به مدرسه بازگرداند و همان‌جا آیت‌الله تبریزی از بازگشت به مدرسه امتناع می‌کند و بیان می‌دارد که من راه خودم را پید ا کرده‌ام و این گونه می‌شود که ایشان به درس طبلگی مشغول می‌شوند و در مدرسه طالبیه مشغول به تحصیل حوزوی می‌گردند.
 
فرزند آیت‌الله تبریزی اظهار داشت: بعدها که ایشان به نجف هم رفتند در آن‌جا نیز با عشق درس می‌خواندند دلیلش هم خدمت به خلق خدا بود مثلا پدر برای کتابی مانند رجال 20 سال تلاش بی وقفه داشتند و طوری شده بود که دیگر کم کم داشتند از تمام شدنش مأیوس می‌شدند اما خدا کمک کرد و توانستند آن را به اتمام برسانند.
 
وی گفت: ایشان به شدت پرتلاش بودند و شاگردان بسیار خوبی را نیز تربیت کردند و وقت زیادی را برای شاگردانشان می‌گذاشتند و سعی می‌کردند برای آن‌ها مانند پدر باشند به یاد دارم با بعضی بسیار مهربان بودند و این باعث شد تا  کمی دیگران گلایه کنند که چرا آقا به بعضی بیشتر توجه می‌کنند به آقا که گفتم گفتند این‌ها اینجا غریب‌اند و من خودم طعم غربت را چشیده‌ام و می‌دانم به این‌ها چه می‌گذرد برای همین دوست دارم طوری با این‌ها باشم که در این شهر غریب، مرا مانند پدر خود بدانند.
 
وی افزود: در کل پدر به زندگی طلاب بسیار اهمیت می‌دادند هروقت هم که طلبه‌ای مشکلی داشت و به ایشان مراجعه می‌کرد به خصوص اگر مربوط به ازدواج بود توصیه‌ای که به او می‌کردند این بود که برود  حرم و به حضرت معصومه(س) توسل کند تا بی بی عنایت کنند و مشکل را حل نمایند.
 
وی با بیان این موضوع که یکی از موضوعاتی که آیت الله تبریزی به طلاب بسیار تأکید می‌کردند درس خواندن بود گفت: ایشان می‌گفتند طلبه علاوه بر واجبات باید درس خوان باشد زیرا طلبه بی‌سواد نمی‌تواند برای مردم کاری کند بلکه طلبه برای خدمت باید عالم و فاضل باشد، بعضی موارد را نیز برای طلاب ایراد می‌دانستند زیرا می‌گفتند طلبه برای مردم الگوست و باید بیشتر مراقب اعمال و رفتارش باشد.
 
وی تأکید کرد: یکی از کارهایی که خودشان زیاد انجام می‌دادند و به ما نیز توصیه می کردند که انجام دهیم رفتن به قبرستان بود، گاهی می‌رفتند و کنار یک قبر می‌نشستند و به مرگ می‌اندیشیدند و به ما نیز توصیه می‌کردند که بیشتر به یاد مرگ باشیم.
 
حجت الاسلام تبریزی بیان داشت: محبتشان به اهل بیت بسیار زیاد بود روزی نبود که نام اهل بیت(ع) را نیاورند و بغض نکرده و گریه نکنند، دو دستمال هم داشتند که با آن‌ها اشکشان برای اهل بیت را پاک می‌کردند و به من هم می‌گفتند که زمان مرگم همراه من این دو دستمال را نیز دفن کن، موقع دفنشان وقتی کفن را برداتشیم دو دستمال هم بین آن دو بود و فهمیدیم خودشان قبل بیمارستان آن دو دستمال را کنار کفن گذاشته‌اند.
 
وی تصریح کرد:  ایشان احیاگر فاطمیه(س) بودند و اعتقاد داشتند که باید فاطمیه به عاشورایی دیگر تبدیل شوند برای همین هم ایشان را به احیاگر فاطمیه می‌شناسند. ایشان در ایام سوگواری حضرت زهرا(س) پای پیاده عزاداری می‌کردند یک بار به یاد دارم ایام و فصل گرما بود که پدر در آن گرمای سوزان پای پیاده شروع به عزاداری برای حضرت زهرا(س) کردند به ایشان گفتم آقا جان بیایید کفش‌هایتان را بپوشید زمین داغ است گریه کردند و گفتند این برای خانم فاطمه زهرا(س) چیزی نیست بگذار برای ایشان بسوزم به خانه که آمدیم دیدم تمام پای ایشان تاول زده است.
 
وی اظهار داشت: ایشان مدتی بود که زانو درد داشتند و این همزمان شد با سفرمان به مشهد، به حرم که رسیدیم به من گفتند جعفر برویم بالای سر امام(ع) آن‌جا نشستند و گفتند من تا خوب نشوم از اینجا نمی‌روم خیلی طول کشید اما بعد مدتی بلند شدند در حالی که دیگر از زانو درد هرگز شکایتی نداشتند.
 
حجت الاسلام تبریزی گفت: تألیفات بسیار زیاد پدر چه در زمینه فقه و اصول و رجال و چه در زمینه شبهاتی مانند لباس پوشیدن برای امام حسین(ع)، یا پاسخگویی به شبهاتی درباره زیارت عاشورا که زیارتی است که مشکلات زیادی را حل می‌کند نتیجه تلاش‌های فراوان ایشان بود.
 
وی تأکید کرد: زیارت عاشورا همان دعایی است که در جریان سامرا و زمان سید محمد فشارکی با توسل به این زیارت وبا از جامعه شیعیان رخت بست و فرد سنی به دنبال راز این شفا می‌گشت بنابراین آقا نیز که به اهمیت این زیارت واقف بودند کتابی با نام زیارت عاشورا فراتر از شبهه نوشتند تا شبهات وارد به این زیارت را پاسخ دهند.
 
وی در پایان سخنانش تصریح کرد: ساخت چند مدرسه از جمله مدارسی در قم، نجف، ساخت درمانگاه بقیة الله و ساخت حسینیه ای بین راه کربلا و نجف برای پذیرایی از زوار امام حسین(ع) نیز از جمله خدمات دیگر این بزرگوار بود.


منبع:مهر
رایةالهدی ، تارنمای هیئت کربلای بیت المهدی(عج) ، کــــــرج

:: بازدید از این مطلب : 2221
|
امتیاز مطلب : 2
|
تعداد امتیازدهندگان : 1
|
مجموع امتیاز : 1
نویسنده : گمنام
پنج شنبه 26 تير 1393

از امام جعفر صادق (ع) روايت است كه هر كس اين نماز را در بعدازظهر پنجشنبه بخواند و در آخر نماز در حالي كه به سجده رفته است حاجت خود را از خداوند بخواهد حاجتش حتي اگر جابجا شدن كوهها هم باشد برآورده خواهد شد. در مقام و حكمت اين نماز هر چقدر بگوييم كم گفته ايم و براي درك بهتر مقام اين نماز در نزد خدواند متعال به اين روايت از امام جعفر صادق (ع) اكتفا مي كنيم كه فرموده اند: هر كس اين نماز را بخواند و چيزي از خدا نخواهد رواست كه خداوند بر او غضبناك خواهد شد.

 و اما نكاتي كه بايد در خواندن اين نماز جهت دستيابي به اجر واقعي به آن توجه كرد:

1 _ اين نماز را با حضور قلب واقعي بخوانيد.

2 _ نحوه ي خواندن اين نماز را در طول هفته تمرين كنيد تا بتوانيد بدون هيچگونه اشكالي آن را بخوانيد.

3 _ قبل از خواندن اين نماز در بعدازظهر پنجشنبه حتماً نماز واجب ظهر و عصر را خوانده باشيد.

4_ بهترين زمان براي خواندن اين نماز حدود يك ساعت بعد از اذان ظهر مي باشد.

5_ برنامه روز پنجشنبه خود را طوري تنظيم كنيد كه استراحت كافي داشته باشيد و به هنگام خواندن اين نماز هيچگونه احساس خستگي و كسالت در شما نباشد تا بتوانيد نماز را كامل و بدون هيچ اشتباهي بخوانيد.

6_ در تعداد سوره ها دقت كنيد و از خواندن بيشتر يا كمتر سوره ها جهت احتياط خودداري كنيد.

 نحوه خواندن نماز:

 اين نماز در اصل از دو نماز دو ركعتي و اعمال بعد از نماز تشكيل شده است كه در نيت هر دو نماز بايد چنين بگوييد: دو ركعت نماز حاجت روز پنجشنبه به جا مي آورم قربتً الي الله بهتر است بين دو نماز و همچنين بين نماز دوم و اعمال بعد از نماز فاصله نيفتد و از سخن و عمل اضافي خودداري كنيد.

نماز اول:
در ركعت اول بعد از نيت يكبار سوره ي حمد را بخوانيد و 11 مرتبه سوره ي توحيد و سپس همانند نماز هاي معمولي به ركوع و سجود برويد.
در ركعت دوم يكبار سوره ي حمد را بخوانيد و 21 مرتبه سوره ي توحيد و بعد از آن قنوت نمازهاي معمولي را بخوانيد و سپس به ركوع و سجود برويد و بعد از  سجده دوم تشهد و سلام بگوييد و نماز اول را تمام كنيد.

نماز دوم:
در ركعت اول بعد از نيت يكبار سوره ي حمد را بخوانيد و 31 مرتبه سوره ي توحيد و سپس همانند نماز قبل به ركوع و سجود برويد.
در ركعت دوم يكبار سوره ي حمد را بخوانيد و 41 مرتبه سوره ي توحيد را تلاوت كنيد و سپس قنوت بخوانيد و بعد از آن به ركوع و سجود برويد و بعد از سجده دوم تشهد و سلام بخوانيد و نماز را تمام كنيد.

 بعد از دو نماز:
 بعد از سلام نماز دوم اعمال زير را به جا آوريد:
در حالت نشسته " 51 مرتبه” سوره توحيد را تلاوت كنيد و بعد از آن " 51 صلوات” بفرستيد و سپس به سجده رفته و در حالت سجده صد مرتبه "يا الله ” بگوييد و بعد از آن در همان حالت سجده حاجت خود را خداوند متعال بخواهيد.

سه چيز از خدا بخواهيد:

شما در سجده آخر هر چه دوست داريد مي توانيد از خدا بخواهيد اما بهتر آنست كه حاجات خود را به ترتيب زير از خداوند طلب كنيد و مطمئن باشيد حاجات شما برآورده خواهد شد:

اول: تعجيل در ظهور آقا امام زمان (عج) از از خداوند طلب كنيد.
(به دليل آنكه اين نماز در بعدازظهر پنجشنبه خوانده مي شود)

دوم: دعايي در حق عزيزي و هر آنكه محتاج دعاي شماست بكنيد.
(زيرا دعاي آدم ها در حق يكديگر زودتر مستجاب مي شود)

سوم: هرآنچه براي خود مي خواهيد از خداوند طلب كنيد ضمن اينكه يادتان باشد بهترين دعا عاقبت به خيري است.

يادمان باشد كه اين نماز نمازي مستحبي است و همانطور كه مي دانيد لازمه ي دستيابي به اجر واقعي مستحبات اداي اعمال واجب است و همچنين لازمه ي دستيابي به اجر واقعي اين نماز خواندن نماز هاي پنجگانه واجب است و بايد حتماً بر خواندن نمازهاي واجب خود پايبند باشيم. و همچنین شرط استجابت دعا تلاش خود انسان است. تا انشاء الله همه ي حاجات ما مستجاب شود و حتي اگر حاجتي از ما مستجاب نشد مطمئن باشيم كه حكمتي در آن است كه مصلحت ما را در پي دارد.

 

پی نوشت:

 كتاب درمان فقر _ روح الامين كلباسي

 منبع:جام

رایةالهدی ، تارنمای هیئت کربلای بیت المهدی(عج) ، کــــــرج

:: بازدید از این مطلب : 1307
|
امتیاز مطلب : 1
|
تعداد امتیازدهندگان : 1
|
مجموع امتیاز : 1
نویسنده : گمنام
پنج شنبه 26 تير 1393

به‌منظور بررسی معیارهای برتری این ماه‌مبارک و ویژگی‌های شب قدر، گفت‌وگویی با حجت‌الاسلام یدالله مقدسی‌نژاد، مدیر گروه فقه پژوهشگاه علوم وحیانی معارج انجام دادیم.

*معیارهای برتری ماه مبارک رمضان بر سایر ماه‌ها چیست؟
ماه مبارک رمضان، ماهی است که خدای بزرگ، آن را به‌جهات گوناگون، برتر از سایر ماه‌ها دانسته است. چنان‌که طبق آیۀ شریفۀ «شَهْرُ رَمَضَانَ الَّذِیَ أُنزِلَ فِیهِ الْقُرْآنُ هُدًى لِّلنَّاسِ وَبَیِّنَاتٍ مِّنَ الْهُدَى وَالْفُرْقَانِ»، خدای متعال، یک‌جهتِ برتریِ آن را نزول قرآن دانسته است. همچنین در برخی دعاهای شب و روزهای ماه رمضان، ازجمله دعایی‌که هرشب خوانده می‌شود نیز، علّت برتریِ ماه‌رمضان، نزول قرآن عنوان شده است. برتری دیگری که برای ماه مبارک رمضان هست، وجود شب قدر در آن است. افزون بر آن که ماه روزه‌داری و اصل روزه‌داری، یکی از برتری‌های این ماه است؛ روزه‌ای که به‌تعبیر مرحوم سیدکاظم یزدی در عروة‌الوثقی، آدمی را فرشته‌گون می‌کند. فرشته‌صفتی و فرشته‌خویی از آثار روزه‌داری است که ماه مبارک رمضان، نماد آن است و وجه دیگری‌که برای برتری این ماه است، استجابتِ آمرزش گناهان است؛ به‌گونه‌ای‌که تنفّس انسانِ روزه‌دار، در این ماه، عبادت شمرده می‌شود. 

*اشاره کردید که یکی از علل برتری ماه مبارک رمضان، شب‌قدر است. شب‌قدر چه‌ویژگی‌هایی دارد که باعث برتری این ماه شده است؟
طبق آیات و روایات، شب قدر، شب تقدیر حوادث و امور در طول سال است؛ به‌گونه‌ای که هرنوع حادثه‌ای، چه در زمینۀ رزق و روزی موجودات و چه در زمینۀ سعادت و کمال آدمی که ممکن است پیش بیاید، در این‌شب، ارزیابی و تصویب می‌شود. می‌توان با ذکر یک‌ مثال، این ‌قضیه را بیشتر ملموس کرد. هرکشوری هرسال برای بودجۀ آن‌سال، در فرصت زمانی مشخصی برنامه‌ریزی دارند. پیش از تصویب بودجه، از همۀ نهادها و اشخاصِ تأثیرگذار می‌خواهند که طرح‌ها و پیشنهادات خودشان را برای سال آینده، به ادارۀ برنامه و بودجه بفرستند. پس از جمع‌آوری همۀ طرح‌ها و پیشنهادات، کارشناسانِ مربوطه، در جلسات گوناگون، آن‌ها را ارزیابی می‌کنند. در این ارزیابی‌ها، اولویت‌ها سنجیده می‌شود و امور اولویّت‌دار در مرحلۀ نخست قرار می‌گیرد و سایر اولویّت‌ها را برای فرصت دیگر، قرار می‌دهند. سپس در مجلسِ قانون‌گذاری، جمع‌بندی نهایی طرح‌های ضروری و اولویت‌دار را تصویب، و به دولت ابلاغ می‌کنند. با این مثال، در شب قدر، تصمیم و قضای الهی، روشن می‌شود؛ یعنی بر اساس آن‌چه از روایات برمی‌آید، در سه‌شبِ قدر، این مراحل انجام می‌گیرد. چنان‌که طبق نقل ابن‌طاووس، راوی از امام‌صادق(ع) در خصوص شب‌های قدر می‌پرسد و ایشان، به‌تعبیر بنده، می‌فرماید: در 19 ماه رمضان، طرح‌ها و برنامه‌های پیشنهادی جمع ‌می‌شود و در 21 ماه رمضان، ارزیابی و اولویت‌بندی می‌شود و در شب 23 ماه‌رمضان، به تصویب و امضاء الهی می‌رسد، و به‌صورت طبیعی، اگر کسی بخواهد طرح و پیشنهاد او به‌تصویب برسد، همۀ آن مراحل را پی‌گیر خواهد بود. آدمی اگر بخواهد نیازهایش در پیشگاه الهی، برآورده شود، باید در هر سه‌شب به‌صورت فعّال حضور داشته باشد تا نظر اقدسِ حق را جلب نماید.

*با توجه به آموزه‌های اسلامی، بیشتر باید به چه درخواست‌هایی در شب قدر اولویت داد؟
درخواست‌های مؤمن در شب قدر با توجه به بینش توحیدی که دارد، تنها در محور خودش نیست؛ چراکه خدا و خلقش را می‌بیند. درست است که نخست باید برای آمرزشِ خود، دعا کند تا زمینۀ استجابت را فراهم کند، امّا برای نجات و هدایت همۀ افراد بشر فکر می‌کند. مرحوم ابن‌طاووس در کتاب اقبال می‌فرماید: در یکی از شب‌های ماه‌رمضان فکر می‌کردم که برای انسان‌های هدایت‌شده، طبق وظیفه دعا کنم. لیکن بر آن شدم که برای انسان‌های گمراه نیز در جهت هدایت آن‌ها دعا کنم؛ چراکه آن‌ها با گمراهی‌شان، با حکم خداوند و رسالت انبیاء مبارزه می‌کنند و ضرر و خطر این‌ها در جهت اجرای اهداف الهی بیشتر از گناه انسان‌های هدایت‌یافته است. از این‌رو به این فکر افتادم که در دعاهای خودم، رتبه‌بندی کنم؛ نخست برای هدایت گمراهان، سپس برای ثبات هدایت‌یافتگان، آن‌گاه برای خویشان، اقوام و ملتمسینِ دعا. ما هم بر اساس این گفتۀ ابن‌طاووس، همین وظیفه را داریم که به‌تعبیر علامه جوادی‌آملی، دعای ما باید مراحل محله‌ای، منطقه‌ای و بین‌المللی داشته باشد و هم به فکر دیگر مسلمانان باشیم و هم به یاد مستضعفان جهان؛ که این امر برگرفته از آیات قرآن است.

*عبادت در شب قدر چه تمایزی با عبادت در سایر ایام و لیالی دارد؟
پیرامون تمایز این امر، باید به روایاتی که در این‌زمینه وارد شده، توجه نمود. از امام‌باقر(ع) نقل شده است که اگر کسی در شب قدر، دو رکعت نماز بگذارد، در هر رکعت، پس از حمد، هفت‌بار سورۀ توحید بخواند و پس از سلام، 70 بار استغفار کند، از جایش برنمی‌خیزد، جز آن‌که خدا او و پدر و مادرش را می‌آمرزد و فرشته‌ای را مأمور می‌کند تا برای او حسناتی تا شب قدرِ سال بعد، بنویسد. و باز فرشتگانی در بهشت مأمور می‌کند تا برای او باغ‌های درختان و خانه‌های زیبا و نهرهای آب جاری سازد. این فرمودۀ امام، با معیارهای مادّی قابل فهم نیست و درواقع باید این‌ها را با معیارهای اخروی سنجید. بهشتی‌که هرفردی از انسان در آن سکنی می‌گزیند، وسعتی همانند وسعت دنیا دارد. این‌گونه پاداش‌ها برای نماز در شب قدر معنا پیدا می‌کند؛ پاداش‌هایی‌که در دنیا قابل‌فهم نیست. 
یا در حدیث دیگری از پیامبر اکرم(ص) نقل شده که «درهای آسمان در شب قدر باز می‌شود، بنابراین بنده‌ای در آن نمار نمی‌خواند، مگر این‌که خداوند متعال در مقابل هرسجده‌ای، درختی در بهشت برای او می‌نویسد» که سایۀ این‌درخت آن‌قدر گسترده است که با سال‌ها، سواره در آن راه‌رفتن، به نهایت آن نخواهند رسید. این حدیث نیز اهمیّت و ارزش پاداش‌های اخروی را می‌رساند که با پاداش‌های دنیوی قابل مقایسه نیست. پس باید تلاش کرد فرصت این شب‌ها برای روزه‌داران و همۀ کسانی‌که به درِ خانۀ خدا امیدی دارند، به‌آسانی از دست نرود.

 

منبع:قدس

رایةالهدی ، تارنمای هیئت کربلای بیت المهدی(عج) ، کــــــرج

:: بازدید از این مطلب : 1616
|
امتیاز مطلب : 1
|
تعداد امتیازدهندگان : 1
|
مجموع امتیاز : 1
نویسنده : گمنام
پنج شنبه 26 تير 1393

مراسم احیای شب نوزدهم ماه مبارک رمضان با سخنرانی حجت الاسلام والمسلمین شیخ حسین انصاریان  و مداحی حاج علی مهدوی نژاد در مسجد و حسینیه همدانی ها برگزار شد.

 
این مراسم؛ با قرائت دعای جوشن کبیر آغاز و پس از ذکر مصیبت توسط مداح اهل بیت علیه السلام حاج علی مهدی نژاد، حجت الاسلام شیخ حسین انصاریان به سخنرانی پرداخت.
 
در ادامه قسمتی از سخنان استاد انصاریان را می خوانیم :
 
رسول خدا صلوات الله علیه می فرمایند: حضرت آدم سمت راست عرش پنج نور را دید که در حال رکوع و سجود بودند . از خدا پرسید: این ها که هستند و چه می کنند؟ خداوند در جواب حضرت آدم می فرمایند: اینها از نسل تو هستند، اسم هر پنج تن را خودم انتخاب کردم. اگر به خاطر این پنج تن نبود بهشت، دوزخ، عرش، کرسی، آسمان و زمین را خلق نمی کردم. آسمان را می خواهم تا این پنج تن زیر آن باشند. زمین را می خواهم تا این پنج تن روی آن قرار بگیرند . بهشتی می خواهم که این پنج تن را جای دهد و دوزخی که جایگاه دشمنان آنها باشد.
 
خداوند به حضرت آدم می فرمایند : من محمودم و از این اسم خود نام اولین فرد را محمد انتخاب کردم. من عالی ام و نام دومی را علی برگزیدم. آدم، من فاطرم و از این نام خود، فاطمه را برای سومی انتخاب کردم، فاطمه ای که شفاعت در دست اوست . آدم، من احسانم و نام چهارمین نفر را حسن گذاشتم و من محسن ام یعنی کسی که احسان و محبت او قطع نمی شود و از ریشه نام خودم، حسین را برای پنجمی برگزیدم.
 
خداوند متعال در ادامه به حضرت آدم می‌فرمایند: آدم قسم خورده ام که هرکه از این پنج تن جدا شود، جهنمی خواهد بود. ای آدم هر حاجتی هر مشکلی و هر دردی که داری به اینها متوسل شو. هر که با این پنج تن به در خانه من بیاید، ناامید برنخواهد گشت.

منبع:تسنیم
رایةالهدی ، تارنمای هیئت کربلای بیت المهدی(عج) ، کــــــرج

:: بازدید از این مطلب : 1474
|
امتیاز مطلب : 1
|
تعداد امتیازدهندگان : 1
|
مجموع امتیاز : 1
نویسنده : گمنام
پنج شنبه 26 تير 1393

نیت روزۀ غیر ماه رمضان در ماه رمضان
اگر شخص در ماه رمضان نیت روزۀ غیر ماه رمضان بکند، روزه‌اش چه حکمی دارد؟
الف. اگر به‌علت فراموشی یا ندانستن ماه رمضان نیت غیر ماه رمضان کرده است:
روزۀ ماه مبارک حساب می‌شود (مشهور).
ب. عمداً نیت غیر ماه رمضان کرده است:
نه از رمضان حساب می‌شود و نه از غیر رمضان (حضرت امام و آیات عظام ‌گلپایگانی، صافی، بهجت، فاضل، نوری و مکارم).
نه از رمضان حساب می‌شود و نه بنا بر احتیاط واجب از غیر رمضان (آیات عظام خویی، تبریزی، وحید و زنجایی).
روزه‌ای که قصد کرده است، حساب نمی‌شود و همچنین روزۀ ماه رمضان حساب نمی‌شود، اگر آن قصد با قصد قربت منافات داشته باشد؛ بلکه اگر منافات هم نداشته باشد، بنا بر احتیاط واجب، روزۀ ماه رمضان حساب نمی‌شود (آیت‌الله‌سیستانی).
خلاصۀ نظر مراجع به نوع فتوا یا احتیاط واجب: شخص نمی‌تواند در ماه رمضان با علم به اینکه ماه رمضان است، عمداً نیت غیر از روزۀ ماه رمضان بکند و اگر چنین کند، روزۀ او صحیح نیست؛ نه از ماه رمضان حساب می‌شود و نه از غیر ماه رمضان.
انتهای نیت روزه در حالت عادی
شخصی که عذری ندارد، انتهای نیت روزه برای این شخص چه زمانی است؟
الف. روزۀ واجب معین مثل ماه رمضان و نذر معین:
تا اذان صبح فرصت دارد نیت کند (مشهور).
بنا بر احتیاط واجب، تا اذان صبح فرصت دارد نیت کند (آیت‌الله‌سیستانی).
در روزۀ نذر معین خودش تا مغرب فرصت دارد نیت کند و در غیر آن، از واجبات معین مثل ماه رمضان تا اذان صبح فرصت دارد نیت کند و اگر تا آن موقع نیت نکرد، به روزۀ آن روز اکتفا نکند (آیت‌الله‌زنجانی).
ب. روزۀ واجب غیرمعین، مثل روزۀ قضا و کفاره و نذر مطلق:
اگر مبطلی انجام نداده است، تا اذان ظهر فرصت دارد نیت کند؛ ولی بعد از ظهر نمی‌تواند نیت نکند (مشهور).
در قضای ماه رمضان و نذری خودش تازمانی‌که به‌اندازۀ نیت‌کردن به مغرب مانده باشد و در غیر دو حالت ذکرشده، تا اذان صبح فرصت دارد نیت کند (آیت‌الله‌زنجانی).
اگر مبطلی انجام نداده است، تا اذان ظهر فرصت دارد نیت کند؛ ولی بعد از ظهر، بنا بر احتیاط واجب، نیت نکند (آیات عظام سیستانی و وحید و گلپایگانی).
ج. روزۀ مستحبی:
تازمانی‌که به‌اندازۀ نیت‌کردن به مغرب یا غروب (به‌حسب اختلاف فتاوا) مانده باشد.
انتهای نیت روزۀ ماه رمضان برای معذور
انتهای نیت روزه برای کسی‌که نمی‌داند یا فراموش کرده است ماه رمضان است یا بدون‌نیت خوابیده و خواب مانده است، چه زمانی است؟
اگر مبطلی انجام نداده است، تا اذان ظهر فرصت دارد فوراً نیت کند و روزه‌اش صحیح است؛ ولی اگر بعد از اذان ظهر متوجه شود، باید قضای آن را بعداً به جا آورد و تا مغرب تأدباً امساک کند (حضرت امام و آیات عظام فاضل، خویی، مکارم، وحید، تبریزی، بهجت و اراکی).
اگر مبطلی انجام نداده است، تا اذان ظهر فرصت دارد فوراً نیت کند و روزه‌اش صحیح است؛ ولی اگر بعد از اذان ظهر متوجه شود، بنا بر احتیاط واجب نیت روزه کند رجائاً و سپس قضا کند (آیات عظام سیستانی و گلپایگانی و صافی).
تا اذان صبح فرصت دارد نیت کند؛ ولی اگر مبطلی انجام نداده است و در بین روز ملتفت شود، بنا بر احتیاط واجب، آن روز را به‌قصد قربت مطلقه امساک کرده و قضای آن را نیز بگیرد (آیات عظام خویی، تبریزی، وحید و زنجانی).
انتهای نیت روزۀ واجب معین برای معذور
انتهای نیت روزۀ واجب معین برای شخصی که عذر دارد، چه زمانی است؟
اگر مبطلی انجام نداده است و قبل از اذان ظهر ملتفت شود، بدون‌تأخیر نیت کند، روزه‌اش صحیح است؛ ولی بعد از ظهر نمی‌تواند نیت کند (مشهور).
اگر مبطلی انجام نداده است و قبل از اذان ظهر ملتفت شود و بدون‌تأخیر نیت کند، روزه‌اش صحیح است و اگر بعد از ظهر یادش بیاید، بنا بر احتیاط واجب رجائاً روزه بگیرد و روزۀ آن روز را نیز قضا کند (آیت‌الله‌سیستانی).
در نذر معین اگر مبطلی انجام نداده است، تا مغرب و در غیر آن از واجبات معین تا اذان صبح و اگر تا آن موقع نیت نکرد، به روزۀ آن روز اکتفا نکند (آیت‌الله‌زنجانی).
انتهای نیت روزۀ نیابتی
انتهای نیت برای روزۀ نیابتی قضای میت چه زمانی است؟
الف. تبرعی و مجانی:
تا اذان ظهر است (رهبر معظم انقلاب و آیات عظام سیستانی، صافی، بهجت، فاضل، مکارم و تبریزی).
باید موقع اذان صبح نیت داشته باشد و حکم روزه برای خودش را ندارد (آیات عظام خویی و گلپایگانی).
ب. استیجاری:
تا اذان ظهر است (رهبر معظم انقلاب و آیات عظام سیستانی، صافی، بهجت، فاضل و مکارم).
باید موقع اذان صبح نیت داشته باشد و حکم روزه برای خودش را ندارد (آیات عظام خویی و گلپایگانی).
باید موقع اذان صبح نیت داشته باشد و حکم روزه برای خودش را ندارد و چنانچه بخواهد در بین روز تا قبل از اذان ظهر نیت کند، کفایت فعل معذور از منوب‌عنه محل اشکال است (آیت‌الله‌اراکی).
تأخیر افطار
آیا انسان می‌تواند بعد از اذان مغرب همچنان نیت روزه داشته باشد؟
جایز نیست شب را جزء نیت روزه قرار داد؛ مگر به‌قصد مقدمیت و تأخیرانداختن افطار از اول اذان مغرب بدون قصد روزه:
مستحب است تا خواندن نماز مغرب و عشا تأخیر بیندازد تا ثواب نماز روزه‌دار مکتوب شود؛ مگر کسی برای افطار منتظرش باشد یا موقع نماز، خضوع قلب نداشته باشد (مشهور).

 

منبع:قدس

رایةالهدی ، تارنمای هیئت کربلای بیت المهدی(عج) ، کــــــرج

:: بازدید از این مطلب : 1940
|
امتیاز مطلب : 4
|
تعداد امتیازدهندگان : 1
|
مجموع امتیاز : 1
نویسنده : گمنام
پنج شنبه 26 تير 1393

: مراسم مناجات خوانی و سخنرانی شب هجدهم ماه مبارک رمضان در مهدیه تهران برگزار شد.

در این مراسم که با مناجات خوانی حاج مهدی سماواتی آغاز شد، حجت الاسلام سیدحسین مومنی به سخنرانی پرداخت.

نکاتی از سخنان حجت الاسلام مومنی را بخوانید:

* از آسیب های بسیار جدی که در بحث دعا مطرح است، غفلت از امر دعا بعد از رفع ابتلاء است، صرفا زمان ابتلاء انسان نباید دعا بکند، زمانی که مبتلا نیستیم، گرفتار نیستیم، مصیبت و بلائی سرمان نیامده هم باید دعا بکنیم.

* دعا صرفا برای زمان ابتلاء و گرفتاری نیست، در زمانی که گرفتار نشدیم دعا بکنیم، زمانی که گرفتار هستیم دعا بکنیم و زمانی که گرفتاری و ابتلاءمان برطرف شد باز هم دعا بکنیم. لذا قبل از ابتلاء حین ابتلاء و بعد از ابتلاء از آداب دعا کردن است.

* ولی به حکم اینکه « إِنَّ الْإِنْسَانَ لَفِي خُسْرٍ » زمانی که مبتلاء نیست، دعا نمی کند، زمانی که مبتلاء هست، آخر سر می آید و دعا می کند، اول می رود سراغ دیگران و زمانی که ابتلاء او بر طرف شد، دعا کردن هم از یادش می رود، فراموش می کند. خداست که باید انسان را نجات بدهد. فراموش می کند اگر قرار است از ما ابتلائی برداشته بشود، به اذن الهی است، « أَمَّن يُجِيبُ الْمُضْطَرَّ »همزه این آیه، همزه استفهام است نه دعا، کیست که مضطر را اجابت بکند، کیست که گره از کار مضطر باز بکند و این ناراحتی درونی او را از بین ببرد جز خدا. فقط خدا. قبل از ابتلاء، دعا، از امری می ترسید، دعا، حین ابتلاء، دعا.

* به امام صادق علیه السلام گفتند: ما هم مانند حضرت یوسف که خدا را به اجداد خود قسم داد، دعا بکنیم؟ حضرت فرمودند: خیر، اگر شما می خواهید دعا کنید، به خدا بگویید: خدایا، تو را به حق پیغمبر و أئمه ای که از نسل او هستند، و أئمه معصومین علیهم صلوات الله اجمعین، اگر گناه من باعث بی آبرو شدن من درِ خانه توست، به حرمت اینها از من بگذر، این ها درِ خانه تو آبرو دارند.

* کسی از امیرالمومنین(ع) طلب موعظه کرد، گفت: علی جان، می شود مرا موعظه کنی؟ امیرالمومنین علی علیه السلام فرمودند: از آن آدم هایی نباش که وقتی عافیت دارند در زندگی خود برتر بینی، تکبر و غرور دارند، زمانی که مبتلا بشوند نا امید مأیوس اند، از این آدم ها نباش، زمانی که مصیبتی سرشان بیاید، از سر اضطرار یک یا الله می گویند. گرفتار که می شود و در حال برشکست شدن است، هر شب دعایش به راه است و وقتی به عافیت برسد یادش می رود، خدایا کمکم کن من بتوانم همین یک دستور العمل حضرت علی علیه السلام را در زندگی ام جامه عمل بپوشانم.

رایةالهدی ، تارنمای هیئت کربلای بیت المهدی(عج) ، کــــــرج

:: بازدید از این مطلب : 1640
|
امتیاز مطلب : 3
|
تعداد امتیازدهندگان : 1
|
مجموع امتیاز : 1
نویسنده : گمنام
پنج شنبه 26 تير 1393

مراسم شب نوزدهم رمضان در مهدیه امام حسن مجتبی(ع) با سخنرانی آیت الله احدی برگزار شد.
 
نکاتی از سخنان آیت الله احدی را بخوانید؛



 *بزرگان ما لیله القدر را در چند معنا میگیرند، یک لیله القدر یعنی لیله الشرف، یعنی که من شرافتی ندارم ولی امشب با اتصال خدا از این کانال شرافت پیدا می کنم.

 *از معصوم سوال کردند که ما شب 19 رمضان چه نسبتی با شما پیدا می کنیم، حضرت پاسخ داده است فرزند معنوی ما می شوید، امشب فهمیدیم که علی(ع) دو نوع فرزند دارد، یکی نسبی و دیگری معنوی.

 *ما میخواهیم در شب قدر فرزند معنوی اهل بیت شویم، میخواهیم بشویم منا اهل البیت.

 *معصوم (ع) فرمود: کسی که در مجلس ما گناه نمی کند ولی وفتی خارج می شود باز گناه می کند اینها فرزندان معنوی ما نیستند، فرزند معنوی من کسی است که در گوشه ای که نسشته و می گوید: الله اکبر، لااله الا الله، استغفرالله ربی و اتوب الیه.

 *فرمود: کسی که اسغفار می کند انتساب بخدا پیدا می کند، چون امشب تمام فرشتگان  پایین می آیند و مامور هستند از طرف خداوند تا به بندگان  بگویند که خداوند غفور و رحیم است.

 *انسان در این شب می تواند برای خودش تقدیری خاص مقدر کند، مثلا من شغل و مدرک تحصیلی و...می خواهم، دیگری تقدیر عمومی می خواهد مثلا من میخواهم جهنمی نشوم، میخواهم ملعون خدا نباشم، بنده میخواهم مثل میرزا جواد آقا ملکی تبریزی به عرفان برسم و...

 *امام حسن می فرماید در شب های قدر مادرمان فاطمه(س) آب به سر و و روی ما می پاشید و نماز شب میخواند ناگهان برای لحظاتی مادرم  غیب شد و برگشت رفتم سر خود را بر زانوی مادر گذاشتم پرسیدم: مادر کجا بودی؟ فرمود: پسرم داشتم دور عرش طواف می کردم، فرمود: این خاصیت شب قدر است، شب قدر یعنی طواف اطراف عرش.

 

رایةالهدی ، تارنمای هیئت کربلای بیت المهدی(عج) ، کــــــرج

:: بازدید از این مطلب : 1288
|
امتیاز مطلب : 5
|
تعداد امتیازدهندگان : 1
|
مجموع امتیاز : 1
نویسنده : گمنام
پنج شنبه 26 تير 1393

: مراسم سخنرانی، عزاداری و احیای شب نوزدهم ماه رمضان با حضور جمع زیادی از شب زنده داران در مکتب الزهرا برگزار شد.

در این مراسم حجت الاسلام والمسلمین مرتضی آقا تهرانی سخنرانی کرد.


نکاتی از سخنان حجت الاسلام آقا تهرانی؛

_ بچه شیعه ها اعتقاد به ولایت امیرالمؤمنین دارد که این حداقلش است. کسی که ولایت حضرت مولا را دارد و از دشمنانش بیزاری می جوید و حلالی را که امیرالمؤمنین حلال می داند را حلال و حرامی را که امیرالمؤمنین حرام می داند، حرام می شمارد. گاهی اوقات هم گناه می کند و اگر در دنیا توبه هم نکند،در عالم برزخ او را می آورند، و آن را پاک می کنند و در قیامت طوری وارد می شود که هیچ گناهی ندارد.

_ روایت است که گاهی اوقات گناه ماهیت ما را تغییر می دهد و از شکل انسانی درمی آورد. اهل بیت ما را درقیامت شفاعت می کنند ولی می فرمایند که برزختان را جمع کنید. حلال و حرام را با هم قاطی نکنید. بداخلاقی نکنید. گناه نکنید. معصیت نکنید. حق الناس را رعایت کنید. برزخ را سهل نگیرید. بعد از این دنیا برزخ انسان شروع می شود. برزخ فاصله این دنیا تا قیامت است و چند سال طول می کشد معلوم نیست. 

_ امشب شب توبه است. توبه کنیم و تصمیم بگیریم که اگر کسی حقی گردن ما دارد آن حق را بپردازیم. دست پدر و مادرهایمان را ببوسیم. و از آن ها دلجویی کنیم. قولی به کسی داده اید وفا کنید. حلالیت بطلبید. امشب خودتان را پاک کنید. طبق روایت ما در قیامت جهنم نمی رویم ولی برزخ هست. با خدای تعالی آشتی کنید.

_ طبق روایت رسیده از امیرالمؤمنین دنیا دار گول زدن است و کسی که در این دنیا به دنبالش برود به آن می رسد.دنیا یک سرای خاری است. سفر آخرت را تأمین کنید.

رایةالهدی ، تارنمای هیئت کربلای بیت المهدی(عج) ، کــــــرج

:: بازدید از این مطلب : 1626
|
امتیاز مطلب : 5
|
تعداد امتیازدهندگان : 1
|
مجموع امتیاز : 1
نویسنده : گمنام
پنج شنبه 26 تير 1393

«لیلةالقدر، شب ولایت است. هم شب نزول قرآن است، هم شب نزول ملائکه بر امام زمان است، هم شب قرآن و شب اهل بیت است، هم شب قرآن و هم شب عترت است. لذا سوره مبارکه قدر هم، سوره ولایت است.»(3) «در اصول كافي در باب حجت، روايتي از امام معصوم(ع) آمده است كه خطاب به شخصي فرمودند: «براي اثبات ولايت ما براي مخالفين، با سوره قدر احتجاج كنيد. چرا كه يكي از دلايل لزوم امام بعد از پيغمبر اكرم(ص) اين سوره است»؛ اين شخص با تعجب مي‏گويد در اين سوره از امامت و ولايت سخني گفته نشده است. پس چگونه مي‌توان از اين سوره براي اثبات مسئله امامت احتجاج نمود؟ حضرت فرمودند: از مخالفان بپرسيد در شب قدر ملائكه بر چه كسي نازل مي‏شوند؟ آيا تاكنون كسي ادعا كرده است كه در شب قدر، ملائكه بر او نازل شده باشند؟ هيچ كس نمي‌تواند ادعا كند كه نزول ملائكه را در شب قدر درك كرده است. تاكنون نيز كسي در اين باره مدعي نشده است. قرآن نيز مي‌گويد:

فرشتگان با روح در شب قدر نازل مي‏شوند. «تَنَزَّلُ الْمَلائِكَةُ وَ الرُّوحُ»

بنابراين حتماً بايد پس از پيغمبر(ص) كسي وجود داشته باشد تا ملائكه بر او نازل شوند. او كسي جز حجت خدا و امام زمان صلوات الله عليه نخواهد بود.

امّا وقتي ملائكه بر امام زمان نازل مي‏شوند، چه كاري خواهند كرد؟ قرآن مي‌فرمايد:

«سَلامٌ هِيَ حَتّي مَطْلَعِ الْفَجْرِ»؛ از شب تا صبح، فرشتگان فوج فوج به خدمت امام عصر(عج) رسيده و به ايشان عرض سلام مي‌گويند. براي ملائكه توفيق و شرافتي است كه در شب قدر اجازه ‌يابند تا به خدمت امام زمان(عج) رسيده و به ايشان اداي احترام كنند. اما نكته دوم كه در روايات شيعه از حد خبر واحد فراتر است، آن است كه ملائكه نازل مي‏شوند تا مقدرات سال را بر امام زمان(عج) عرضه نمايند. به ويژه در شب بيست و سوم كه مقدرات عالم به امضاء رسيده و قطعي شده است را به حضور امام زمان صلوات الله عليه ارائه داده و ايشان از تمام مقدرات امت تا پايان سال بعد و شب قدر ديگر، آگاه مي‌شوند.»(4)

«چون لیلة‌القدر، لیله توجه تام ولیّ کامل و ظهور سلطنت ملکوتیه اوست، به توسط نفس شریف ولی کامل و امام عصر هر عصر و قطب هر زمان که امروز حضرت بقیة‌الله فی‌الارضین، سیدنا و مولانا و امامنا حجة بن الحسن العسکری ارواحنا فداه، است، تغییرات و تبدیلات در عالم واقع شود، پس هر یک از جزئیات طبیعت را خواهد بطئی حرکت کند و هریک را خواهد سریع حرکت کند و هر رزقی را خواهد توسعه دهد، و هر یک را خواهد تضییق کند، و این اراده، اراده حق است و ظل و شعاع اراده ازلیّه و تابع فرامین الهیّه است»(5)

امام معصوم، شاهد اعمال

امام، مظهر اسم حىّ الهى است و چون حيات مبدأ علم و قدرت است و علم خداوند شهودى است او نيز شاهد اعمال امّت و به همه كارهاى آنان آگاه است.

امام، چونان احاطه جان بر بدن، به تمام شئون انسان‌ها احاطه دارد، زيرا وى جان جانان است و اطلاع و وقوف حضرتش به اعمال ما منحصر در روزهاى مشخص و دفعات محدود نيست.

عرضه اعمال به پيشگاه امام گاه عرضه‌اى عمومى است كه روزهاى دوشنبه و پنج‌شنبه اعمال امّت به حضورشان برده مى‌شود -چنان‌كه ظاهر برخى روايات عرض اعمال همين است- و گاه عرضۀ دائمى و اشراف هميشگى است كه با عبارات كل يوم و ليلة، كل صباح در روايات معصومان آمده است و ناظر به دوام وقوف امام عليه السّلام بر اعمال امّت است.

همان‌طور كه جان ما از جسم ما با خبر است و مى‌داند كه بر او چه مى‌گذرد، امام به واقع از جان ما با خبر است؛ گويى درون جان ماست. اين نكته فاخر را كه امام جان جانان است مى‌توان از تعبير اَلنَّبِيُّ أَوْلى بِالْمُؤْمِنِينَ مِنْ أَنْفُسِهِمْ(6) استفاده كرد، زيرا اگر انسان كامل معصوم مانند حضرت رسول اعظم صلّى اللّه عليه و آله و سلّم از جان آنان سزاوارتر است حتما به مناسبت تفوق وجودى نسبت به ارواح است به طورى كه ارواح امت به منزله بدن براى روح نبوى‌اند و چون حقيقت امامت جز خلافت خدا و رسول نيست قال الرضا عليه السّلام: انّ الإمامة هي منزلة الأنبياء و إرث الأوصياء، انّ الإمامة خلافة اللّه و خلافة الرسول و مقام أمير المؤمنين عليه السّلام(7) هر كمال مشتركى را كه ميان مقام نبوّت و ولايت متصور باشد واجد خواهد بود.

بنابراين مقام اولويتى كه در آيه مذكور به واسطه تفوّق وجودى براى پيامبر بالاصاله ثابت است براى امام معصوم كه خليفه رسول اللّه است بالتبع ثابت خواهد بود.(8)

امامان عليهم‌السّلام چگونه از اعمال ما باخبر مى‌شوند؟

بهترين راه براى شناخت اين امور مراجعه به احاديث و فرموده‌هاى امامان معصوم عليهم‌السّلام است.

الف) امام زمان(عج) در توقيعى خطاب به شيعيان فرمود:

فإنّا نحيط علما بأنبائكم و لا يعزب عنّا شيء من أخباركم؛(9)

ما بر اوضاع و احوال شما كاملا آگاهيم و هيچ‌يك از اخبار شما بر ما پوشيده نمى‌ماند.

ب) امام صادق عليه السّلام دربارۀ قول خداى عزّ و جل كه فرمود:

اِعْمَلُوا فَسَيَرَى اَللّهُ عَمَلَكُمْ وَ رَسُولُهُ وَ اَلْمُؤْمِنُونَ(10)؛  عمل كنيد كه خدا و پيامبر و مؤمنين كردار شما را مى‌بينند.

فرمود: مؤمنين همان ائمه هستند. (11)

ج) عبدالله بن ابان كه در نزد امام رضا عليه السّلام منزلتى داشت گويد: به امام عليه السّلام عرض كردم: براى من و خانواده‌ام به درگاه خدا دعا فرماييد. امام فرمود: مگر من دعا نمى‌كنم؟ به خدا سوگند كه همانا اعمال شما در هرشب و روز بر من عرضه مى‌شود.

عبد الله گويد: حضرت كه متوجه شد من اين مطلب را بزرگ و باور نكردنى شمرده‌ام فرمود:

مگر كتاب خدا را نخوانده‌اى؟

وَ قُلِ اِعْمَلُوا فَسَيَرَى اَللّهُ عَمَلَكُمْ وَ رَسُولُهُ وَ اَلْمُؤْمِنُونَ ؛

مراد از مؤمن به خدا سوگند على ابن ابى طالب عليه السّلام است.(12)

چگونگى دريافت علم و آگاه شدن بركردار مردم

از امام كاظم عليه السّلام در اين باره روايت شده است كه:

علم به سه صورت به ما مى‌رسد: يكى اخبار گذشته كه پيامبر صلّى اللّه عليه و اله براى ما تفسير و تبيين كرده، ديگر اخبار آينده كه در مصحفى نزد ما نوشته شده و سوم اخبار پديد شونده و فعلى كه، از راه الهام در دل و تأثير در گوش به ما مى‌رسد (كه هرروز به ويژه شب‌هاى جمعه و قدر حاصل مى‌آيد) و آن بهترين دانش ماست (زيرا از اسرار امامت است) و پيامبرى بعد از پيامبر ما نيست.(13)

آثار تربيتى آگاهى امام عليه السّلام از اعمال مردم

 امام زمان (عج) واسطۀ فيض و رحمت الهى بين خدا و بندگان است. جاى ترديد نيست كه آن بزرگوار از كردار همۀ بندگان نيكوكار و بدكار آگاه مى‌شود، خصوصا اين‌كه به مسلمانان و شيعيان توجه خاص دارد و هم‌چون پيامبر صلّى اللّه عليه و اله هرگاه كار نيكى را از آنان ببيند، خدا را سپاس مى‌گويد و بر هر كار بدى برايشان استغفار مى‌كند.(14)

نكتۀ اساسى بعد تربيتى خاصى است كه توجه به آن امت پيامبر صلّى اللّه عليه و اله و پيروان معصومان عليهم السّلام را به نوعى مراقبت هميشگى نسبت به كردار خويش وامى‌دارد. به راستى اگر بدانيم در هرهفته يك‌بار يا دوبار، بلكه در هرروز، كارنامۀ هريك از ما را به حضور مقدس ولى عصر(عج) عرضه مى‌دارند، چه تأثيرى جز تلاش در راه اصلاح نفس و بهسازى اعمال ما مى‌تواند داشته باشد؟

امام صادق عليه السّلام می‌فرماید:

إنّ أعمال أمّة محمّد صلّى اللّه عليه و اله تعرض على رسول اللّه كلّ خميس فليستحي أحدكم من رسول اللّه أن يعرض عليه القبيح؛(15)

كردار امت محمد صلّى اللّه عليه و اله هرپنجشنبه بر او عرضه مى‌گردد، پس هريك از شما بايد از پيامبر خدا صلّى اللّه عليه و اله حيا كند كه مبادا كارهاى زشت خويش را به او عرضه بدارد.(16)

 

4- گزيده‏اى از سخنان حضرت آية اللّه علامه مصباح يزدى(دامت بركاته) در دفتر مقام معظم رهبرى است كه در تاريخ 20/06/87 مطابق با شب دهم ماه مبارک‌؛ رمضان 1429 ايراد فرموده‌اند. برگرفته از پایگاه اطلاع رسانی استاد مصباح یزدی

5- آداب الصلاة امام خمینی (ره) ص268

6- سوره احزاب آیه 6

7- الکافی ج 1 ص200

8- امام مهدی (عج) موعود موجود آیت الله جوادی آملی ص 76-75

9- طبرسى، الاحتجاج، ج  3 ، ص  497

 10- سوره توبه ، آيۀ 105

11- كافى، ج  1، ص  318

12- همان، ج  1 ، ص  319

 13- همان، ص  393

14- بحار الانوار، ج  18، ص  150 ، به نقل از: موعود، شمارۀ4

 15- بحار الانوار، ج  17، ص  150 ، ح  5

16- سپیده امید کاوشی در مهدویت ص126

رایةالهدی ، تارنمای هیئت کربلای بیت المهدی(عج) ، کــــــرج

:: بازدید از این مطلب : 1654
|
امتیاز مطلب : 4
|
تعداد امتیازدهندگان : 1
|
مجموع امتیاز : 1
نویسنده : گمنام
پنج شنبه 26 تير 1393

یک سال انتظار کشیدیم و عاقبت مفتخرمان کردند به حضور در این بزم ملکوتی، امشب حاجات به آسمان می رود و مُهر تأیید خورده بر می گردد، بعضی هایشان همین روزها اجابت می شوند بعضی هایشان سال بعد، بعضی هایشان چند سال بعد، اما دست رد به سینه احدی زده نمی شود، همه و همه مهر اجابت می خورند.

بعضی از این دعاها خیلی قشنگ هستند آنقدر خالص و بی ریا که اشک فرشتگان را در می آورد، اینقدر عمیق و شیرین که ملائکه سجده دوباره بر انسان می کنند.

یکی می گوید خدایا من شکسته تر از آنم که درکت کنم اما می شود خدایی کنی و لحظه ای به قلبم بیای؟ خدایا می شود نگاهم کنی؟

یکی زمزمه می کند خدایا دستانم خالیست و نیاز بنده های تو بسیار، خدایا ندارم، می توانم جانم را پیشکش کنم ؟

یکی دلتنگ است و منتظر، سالهاست اشک ریخته و انتظار کشیده، طاقتش تمام شده می گرید: «خدایا حجتت را برسان، خدایا امام زمانمان را برسان، خدایا کودکان غزه ، مردم بی گناه سوریه و عراق فریادرس می خواهند ، خدایا فریادشان را بشنو و جان این عالم بی جان را برسان....»

یکی می گرید خدایا یادت می آید آنروز چقدر با تو لج کردم با همه کوچکیم در برابر همه آسمان ها و زمینت ایستادم و گفتم نمی خواهم بندگی ات را؛ دست از سرم بردار ؟ خدایا امشب آمده ام بگویم اشتباه کردم دستت را آنی از سرم برندار ، من بی تو هیچم، هیچ ....

راستی این شب ها از خداوند چه بخواهیم؟

خداوند کریم و بخشنده کدام دعای ما را بیشتر دوست دارد؟

این شب ها چقدر به دعایمان بال و پر دهیم ، به اندازه عزیزانمان ، به اندازه کشورمان ؟ به اندازه هم کیشانمان؟

به اندازه آخرتمان ؟ دعایمان را چقدر وسعت ببخشیم؟

بسیار خرسند می شویم که دعاهای پر مغز و ناب و خالصتان را با ما به اشتراک بگذارید ، باشد که از هم بیاموزیم چگونه دعا کردن را و به یاد هم بیاندازیم چه بخواهیم که سعادت و عاقبت به خیری نتیجه اش باشد؟ 

منبع: تبیان

رایةالهدی ، تارنمای هیئت کربلای بیت المهدی(عج) ، کــــــرج

:: بازدید از این مطلب : 1641
|
امتیاز مطلب : 4
|
تعداد امتیازدهندگان : 1
|
مجموع امتیاز : 1
نویسنده : گمنام
پنج شنبه 26 تير 1393
 علامه حسن زاده در انتهای درس شانزدهم کتاب معرفت نفس بیان می دارد: هم اکنون در پی تحصیل کمال بوده باشید تا آتیه ای سعادتمند داشته باشید زیرا که باور کرده اید هر چیز تا به کمال نرسیده است قدر و قیمت ندارد. باید از همسالان و همزادان خود که شب و روز را به بیکاری و ولگردی و هرزگی به سر می برند، سخت دوری گزینید که رهزن شمایند.

این گروه روی سعادت را نخواهند دید چند روزی در مقام خیال به تازگی رنگ و رخسار خود سرگرم و به پوشاک های گوناگون بوقلمونی وطاووسی دل خوشند و به زودی نه آن را دارند نه این را نه کمالی تحصیل کرده اند که بدان دل گرم باشند ، ناچارا باید بعدا تن به گدایی دهند و یا به دزدی و دیگر بیچارگی ها مزاحم اجتماع باشند و زندگی را بگذرانند.

با آنان همنشین نشوید که به شما بگویم نطفه و مربی و اجتماع و معاشر از اصولی اند که در سعادت وشقاوت انسانی دخلی به سزا دارند.....

باید دوستان از روش نابخردان همواره دوری گزینند و بدانند که اکثر بزرگسالان عصر ما به حد بلوغ نرسیده اند و در راه آن نیستند که هر روزشان بهتر از روز پیش باشد.

بیشمار ( و ما یعلم جنود ربک الا هو) دست هم گرفته در کارند تا انسان بسازند و از عالمی تحویل به عالم دیگر دهند و می گوید که مروت نباشد که کفران شود و جبران نشود.

با خلق خدا مهربان باش. از سخنان ناهنجار گرچه به مزاح باشد بر حذر باش. خلاف مگو گرچه به مطایبت باشد. از قسم خوردن هم اگر چه به راست، احتراز کن. چه ایستاده ای دست افتاده گیر و تا می توانی نماز را در اول وقت به جای آر.

با خلق خدا مهربان باش. از سخنان ناهنجار گرچه به مزاح باشد بر حذر باش. خلاف مگو گرچه به مطایبت باشد. از قسم خوردن هم اگر چه به راست، احتراز کن.

انسان بیدار همواره کشیک نفس می کشد و پاسبان حرم دل است و واردات و صادرات دهان خود را می پاید و دار هستی را کارخانه ای بزرگ می یابد که با عمّال و از عالمی تحویل به عالم دیگر دهند و می گوید که مروت نباشد که کفران شود و جبران نشود.

از امیرالمومنین علی (ع) سوال کردند که وجود چیست؟ فرمود به غیر وجود چیست؟ اما در باب شیوه پسندیده سکوت، حق است که:

هر که را اسرار حق آموختند مُهر کردند و دهانش دوختند

رسول الله (ص) به قیس ابن عاصم فرمود: "ان مع الدنیا آخره"

از ماه شعبان که میقات شهر الله است، غسل توبه کن و لباس و فا و ولا از دل و جان محرم شو و از صمیم قلب لبیک گو و در خویشتن سفری کن و گرد کعبه عشق طواف کن که دستی از غیب برون آید و کاری بکند.

در روز، مشغله و آمد و شد و اسباب انصراف انسان بسیار زیاد است، بخلاف شب که هنگام آرامش قوله سبحانه:

(انا سنلقی علیک قولا ثقیلا ان ناشئه الیل هی اشد و طئا و اقوم قیلا ان لک فی النهار سبحا طویلا).

لذا اذکار و اوراد و خلوت را در شب تاثیری خاص است که در روز نیست، به خصوص در ثلث آخر لیل.

اهل الله گفتند که هیچ نوع از انواع اذکار و عبادات در ترقی درجات و مقامات معنوی کلمه طیب(لا اله الا الله) ندارد.

از این روی رسول خدا (ص) فرمود: (کل حسنه یعملها الرجل توزن یوم القیامه الا شهاده لا اله الا الله فانها لا توضع فی المیزان و وضعت السماوات و الارضون السبع و ما فیهن کان لا اله الا الله ارجح من ذلک)

یعنی:

در روز رستاخیز هر کار نیک سنجیده شود جز گواهی دادن به لا اله الا الله که آن را در ترازو ننهند چه اگر در ترازو رود، آسمان ها و زمین های هفتگانه با وی برابری نکنند. کنایه از این که ثواب این کلمه را نهایت نبود و به شمار نیاید و هیچ چیز هم سنگ او نگردد.

در این اوان که بحمدالله با " لا اله الا الله" محشوری ، خوش آن که با دوست، حشر علی الدوام دارد.

لیله قدر و ماه رمضان در الهی نامه علامه حسن زاده آملی

الهى ماه مبارك را حرام كردم كه نه قدر روزه را دانستم و نه قدر قدر را، نه قرآن خواندم و نه سحر داشتم و نه سهر، در ليلة الجوائز جز شرمسارى چه مى برم خوشا بحال صائم كه له فرحتان حين يفطر و حين يلقى ربه بدا به حالم كه لى حزنتان، بار آلها آهم جهنم سوز است.

الهى واى بر آنكه در شب قدر فرشته بر او فرود نيامده با ديو همدم و همنشين گردد.

الهى شكرت كه مجاز را قنطره حقيقت گردانيدى تا از ليلة القدر زمانى زمينى به ليلة القدر آسمانى رسيدم . الهى شكرت كه در اين شب مبارك بليلة القدر رسيدم.

سفارشات علامه در ماه مبارک رمضان

هم اکنون در پی تحصیل کمال بوده باشید تا آتیه ای سعادتمند داشته باشید زیرا که باور کرده اید هر چیز تا به کمال نرسیده است قدر و قیمت ندارد. باید از همسالان و همزادان خود که شب و روز را به بیکاری و ولگردی و هرزگی به سر می برند، سخت دوری گزینید که رهزن شمایند.

این گروه روی سعادت را نخواهند دید چند روزی در مقام خیال به تازگی رنگ و رخسار خود سرگرم و به پوشاک های گوناگون بوقلمونی وطاووسی دل خوشند و به زودی نه آن را دارند نه این را نه کمالی تحصیل کرده اند که بدان دل گرم باشند، ناچارا باید بعدا تن به گدایی دهند و یا به دزدی و دیگر بیچارگی ها مزاحم اجتماع باشند و زندگی را بگذرانند.

با آنان همنشین نشوید که به شما بگویم نطفه و مربی و اجتماع و معاشر از اصولی اند که در سعادت وشقاوت انسانی دخلی بسزا دارند... .

باید دوستانم از روش نابخردان همواره دوری گزینند و بدانند که اکثر بزرگسالان عصر ما به حدبلوغ نرسیده اند و در راه آن نیستند که هر روزشان بهتر از روز پیش باشد. 
 
منبع: مهر
رایةالهدی ، تارنمای هیئت کربلای بیت المهدی(عج) ، کــــــرج

:: بازدید از این مطلب : 1442
|
امتیاز مطلب : 4
|
تعداد امتیازدهندگان : 1
|
مجموع امتیاز : 1
نویسنده : گمنام
پنج شنبه 26 تير 1393
آیا نوع زندگیمان امام زمان پسند هست؟ آیا نوع معاشرت های ما طوری هست که امام زمان هم وارد مجلسمان شوند، همنشین با ما شده و نظر لطفی داشته باشند؟

آیت الله بهجت(ره) می‌فرمود: وقتى تأمّل مى کنیم مى بینیم همه قضایاى امام حسین(ع) در یک روز واقع شد و وقتى مردم کوفه و بصره از قضیّه ى قتل آن حضرت(ع) مطّلع شدند، ناراحت شدند و از ابتلاى آن حضرت و شهادت اسارت اهل بیت(ع)، خدا مى داند که اهل ایمان چه قدر ناراحت بودند، به حدّى که گویا باورشان نمى شد.

در طول این مدّت دل اهل ایمان خون بود. امّا ما بیش از هزار سال است که گرفتاریم و حضرت حجّت(عج) گرفتار است و دشمن ها نمى گذارند بیاید و او را حبس کرده اند. آیا حبسى از این بالاتر که نتواند خود را در هیچ آبادى نشان دهد و خود را معرّفى کند!

در این ما فوق هزار سال که آن حضرت در زندان است، خدا مى داند که قلوب اهل ایمان چه قدر خون است. آیا شایسته است که حضرت غائب(عج) در مصایب و گرفتارى شبیه قضیّه ى حسین بن على(ع) به این مدّت طولانى گرفتار باشد و ما برقصیم و شادى کنیم؟! ""

تا کی باید بار گناهان و اشتباهات خود را متوجه دیگران و دیگر چیزها بکنیم؟ تا کی بایستی این همه مصیبت را به خاطر بی توجهی و فراموش کردن امام زمانمان(ع) تحمل کنیم؟ تا کی می خواهیم خود را گول بزنیم و بیدار نشویم؟ پس کی بناست علت اصلی آن را متوجه شویم؟

پیشوای پنجم شیعیان، امام باقر(ع) می فرماید: هرگاه خداوند بخواهد بر مردم غضب کند (آن هم به خاطر اعمال ناشایست مردم) ما اهل بیت را از مجاورت با آن ها دور می کند. (اذا غضب الله تبارک و تعالی علی خلقه، نحانا عن جوارهم".(1)

بیش از هزار سال پیش که حدود هشتاد سال از دوران غیبت کبرای امام زمان(ع) می گذشت، آن حضرت در نامه ای به شیخ مفید(ره) فرمودند: "ما به خبرهای شما احاطه کامل داریم و چیزی از خبرهای شما برای ما پنهان نمی ماند و آگاهیم از ذلت و خواری که به شما رسیده، از زمانی که عده ای از شما تمایل نموده اند به عقاید و اعمالی (ناپسند) که گذشتگان صالح از آن دور بودند و عهد و پیمانی را که از آن ها گرفته شده بود (نسبت به امام زمانشان) بدور انداختند گویا که نمی دانند."

نکته قابل توجه اینجاست که این توقیع در سال های اولیه دوران غیبت فرستاده شده است، اکنون که وضع بسیار بدتر از آن زمان است و مردم در سختی ها، فشارها و فساد بسیار بیشتری گرفتار شده اند.

علاوه بر اینکه امام زمان(ع) چشم خداست و تمام زندگی ما را می بیند، در هفته دو بار نامه اعمال ما خدمت ایشان عرضه می شود و عملکردهای ما را ملاحظه می فرمایند و براساس آنچه عمل کرده ایم، با ما رفتار می کنند.

آیا می خواهید بدانید فاصله ما با امام زمانمان چقدر است و معنای غربت و تنهایی چیست؟ به این چند جمله ساده و عامیانه خوب دقت بفرمایید؛ به ما فرموده اند که روز جمعه احتمال ظهور حضرت ولی عصر(ارواحنافداه) بیشتر است. "یامولای هذایوم الجمعه و هو یومک المتوقع فیه ظهورک"(2)

حال اگر عصر جمعه ای بعد از نماز مغرب و عشاء، کسی به ما بگوید که امروز هم گذشت و امام زمان (ارواحنا فداه) ظهور نفرمودند و سپس چند لحظه بعد به ما خبر بدهند که از امروز مثلاً سیب زمینی کیلویی بیست تومان گرانتر شده است، شما را به خدا قسم برای کدام یک از این خبرها بیشتر ناراحت می شویم؟ برای کدام یک بیشتر دلهره پیدا می کنیم؟ نگران کدام یک می شویم؟

آیا زمانی که مثلا دخترمان از مدرسه برمی گردد، اول می پرسیم دخترم در راه حجابت را رعایت کردی تا قلب نازنین امام زمان(ع) را نرنجانی؟ یا ابتدا می پرسیم نمره امتحانت چند شد؟ آیا از پسرمان می پرسیم که همزمان با امام زمانت، نمازت را خواندی؟ یا اول می پرسیم مسابقه امروز را بردی یا نه؟ اصلاً به زندگی هایمان نگاه کنیم، آیا رنگ و بوی امام زمان(ع) را می دهد؟ آیاتابلویی که به دیوار خانه نصب کرده ایم، آیا وسایلی که مورد استفاده قرار می دهیم، آیا نوع زندگیمان امام زمان پسند هست؟ آیا نوع معاشرت های ما طوری هست که امام زمان هم وارد مجلسمان شوند، همنشین با ما شده و نظر لطفی داشته باشند؟ یا نه؛ آن قدر محرم و نامحرم بی پروا با هم اختلاط دارند که قلب مهربان امام زمان(ع) را می رنجاند؟ آیا ظاهر خود و خانواده مان آن طوری هست که مورد قبول و رضایت امام زمان(ارواحنا فداه) باشد؟ آیا طریقه درآمدمان طوری هست که امام زمان(ع) به آن برکت دهند و یا قدم به خانه ما گذاشته و بر سرسفره ما بنشینند؟ و خلاصه اینکه آیا روش زندگی ما همانگونه است که امام عصر(ع) می پسندد؟

دوستی می گفت داشتم از حرم مطهر امام رضا(ع) بیرون می آمدم، دیدم شخصی فریاد می زند؟ آی دزد، پولم را دزدیدند و …، مردم هم با یک حالت تأسف و دلسوزی به او نگاه می کردند، با خودم گفتم: الان اگر کسی فریاد بزند: امام زمانم نیست، امام زمانم نیامد و …، مردم با یک حالت تمسخر به او نگاه می کنند و می گویند: او دیوانه شده است.

همه این ها یک طرف که اینگونه نیستیم، گاهی در زندگی مان طوری رفتار می کنیم که انگار از امام زمان(عج)، از آن کسی که اصلا کسی وجود ما به طُفیلی ایشان و به خاطر وجود ایشان خلق شده(3)، طلبکار هم هستیم.

به هر حال یادمان نرود که علاوه بر اینکه امام زمان(ع) چشم خداست و تمام زندگی ما را می بیند، در هفته دو بار نامه اعمال ما خدمت ایشان عرضه می شود و عملکردهای ما را ملاحظه می فرمایند و براساس آنچه عمل کرده ایم، با ما رفتار می کنند.
 
منبع: تسنیم
رایةالهدی ، تارنمای هیئت کربلای بیت المهدی(عج) ، کــــــرج

:: بازدید از این مطلب : 1537
|
امتیاز مطلب : 2
|
تعداد امتیازدهندگان : 1
|
مجموع امتیاز : 1
نویسنده : گمنام
پنج شنبه 26 تير 1393

آیت الله بهجت معتقد بودند، معیار و محور باید یک نفر باشد که آن شخص امام خمینی بود و حتی می‌گفتند ما می‌توانیم روی سبیل شاه نقاره خانه بزنیم و تنها باید همت به خرج دهیم.

بررسی زوایای جدیدی از زندگی آیت الله بهجت در گفت وگوبا آیت الله مسعودی خمینی تولیت سابق حرم حضرت معصومه (س) که یکی از شاگردان اعلم و فقیه مرحوم بهجت است،تقدیم حضورتان می شود؛
 
با توجه به اینکه حضرتعالی حدود 12 سال در درس خارج فقه آیت الله بهجت حضور داشتید بفرمایید شیوه تدریس ایشان چگونه بود؟   
 
در درس فقه علماء مرسوم بر این است که آن  عالم فقیه می‌آید و مسئله ای را مطرح می کند و بعد از آن کتب گونانون فقهی را مورد بررسی قرار می دهد و اقوال مختلف و ابعاد مختلف نظریه را با نام بردن صاحب نظریه درکتب مختلف نام می بردند ولی آیت الله بهجت اینگونه نبودند که بگویند این نظریه برای کتاب فلان از فلان شخص است.  
 
پس شاگردان  ایشان از کجا می فهمیدند که این اقوال از کیست؟  
 
باید شب گذشته تمام اقوال را بررسی می کردند تا وقتی در جلسه درس نظریه ای مطرح شد بدانند که از کیست. لذا شاگردان زیادی در درس آیت الله بهجت حضور نمی یافتند چرا که باید  خودشان زحمت می کشیدند.  
 
در فتاوا، آیت‌الله بهجت شهامت زیادی داشتند. برای مثال درباره‌ی نجاسات کفار می‌گفتند که یهودی‌ها و آن‌هایی که صاحب کتاب هستند اگر پایبند به دین خود باشند چرا باید نجس باشند؟ در حالی که بقیه‌ی علما آن ها را نجس می‌دانستند. نجس بودن شان به خاطره این بود که ملحد بودند و توحید نداشتند. ایشان درس اخلاقی به صورت جداگانه نمی‌گفتند اما همیشه قبل از درس یک نکته اخلاقی می‌گفتند.   
 
بحثی مطرح است من باب اینکه آیت الله بهجت در مسائل سیاسی دخالتی نمی کردند.  
 
اگر شما بخواهید افرادی را مثل امام پیدا کنید که روش سیاسی شان این بود که باید با ظالم با فریاد مبارزه کرد. از روز اول هم ایشان فریاد زدند اما بعضی از آقایان روش شان فریاد نبود اما پایه های ظلم را سست می کرد که آیت الله بهجت در قالب بحث هاشان در زمان انقلاب  پایه های ظلم را سست می کردند.  
 
چرا روش ایشان مثل امام (ره) نبود که با فریاد با ظالم مقابله کنند؟  
 
علت آن این بود که آیت الله بهجت معتقد بودند، معیار و محور باید یک نفر باشد که آن شخص امام خمینی بود و حتی می‌گفتند ما می‌توانیم روی سبیل شاه نقاره خانه بزنیم و تنها باید همت به خرج دهیم. بعد می فرمود یا با زور و یا با پول می توان شاه را خرید چرا که امثال این فقط دنیا را می پرستند و اتفاقی نمی افتد و اگر دنیا را به آنها بدهید می توانید آنها را راضی کنید.  
 
البته لازم به ذکر است که بگویم ایشان در مسائل سیاسی فریاد نمی زدند ولی دخالت می‌کردند و حضور داشتند.  
 
 به صورت عینی خاطره ای هم می توانید تعریف کنید که موید این مطلب‌تان باشد؟  
 
یک روز آقایی قبل از انقلاب آمد و به آیت الله بهجت گفت، آیا شما فکر نمی کنید که آقای خمینی تند می رود؟ این اتفاق برای آن زمان بود که امام در مورد کاپیتولاسیون صحبت کرده بودند و اعلامیه‌ی شاه دوستی سطح بالای امام منتشر شده بود و همه می‌دانستند که لبه‌ی تیز انقلاب امام روی شخص شاه است و شاه است که باید از بین برود. 
 
بعد آیت‌الله بهجت در جواب سئوال آن  شخص می‌گوید: شما احتمال نمی‌دهید که آقای خمینی دارند کند می روند؟   
 
معنایش این بود که اگر قرار است انقلاب شود باید هر چه تندتر رفت. در همان سال‌های چهل و یک و یا چهل و دو بود که امام با آقای بهجت رابطه‌ی محکمی داشت.   
 
راجع به سفارشات آیت‌الله بهجت به امام در رابطه با قربانی کردن گوسفند که از طریق شما صورت می‌گرفت برایمان بفرمایید.  
 
گاهی اوقات در بحبوحه انقلاب آیت الله بهجت به من می‌فرمودند آقای مسعودی به امام بگویید فردا گوسفند قربانی کند و من به امام می‌گفتم و ایشان دستور می‌دادند که به آقای فرجی (قصاب قبل از انقلاب شهر قم) بگویید دو تا گوسفند قربانی کند. 
 
یک دفعه‌ی دیگر هم آقای بهجت فرمودند که فردا صبح اول وقت به این جا بیا. وقتی که رفتم گفتند همین امروز به آقای خمینی بگویید که سه تا گوسفند قربانی کند وقتی به امام گفتم، امام فرمودند بلافاصله به آقای فرجی قصاب بگویم تا این کار را انجام دهد.  
 
علت این قربانی ها چه بود؟  
 
من خودم، یک دفعه من پرسیدم که قربانی کردن این گوسفند ها برای چیست؟ ایشان می فرمودند این قربانی ها دفع بلا می‌کند.  
 
ایشان در درس خارج فقه شان از مسائل سیاسی هم سخن می گفتند؟  
 
ایشان در درس فقه شان قبل از درس آیه روایتی می خواندند که هم از نظر اخلاقی و هم از نظر سیاسی حرفشان را زده باشند. اگر از تمام این ها فیلم داشتیم الان دنیایی از اخلاق و سیاست از زبان ایشان را جمع کرده بودیم.   
 
یک روز امام آمده بودند قیطریه، بعد از تبعید از ترکیه که آقای بهجت فرمودند نامه‌ی کوچکی است که به دست امام برسانید وقتی این نامه را به ایشان رساندم با این که نامه شاید ده کلمه بود اما فهمیدم که در مورد نفت بود. گذشت تا یک روز امام کتابی به من داد که آن نامه داخل آن بود که دو یا سه خط کوچک در آن خطاب به امام نوشته شده بود. حتی اگر بتوانید شما نفت را با  آمریکا معامله کنید که آمریکا دخالتی در امور ایران نکند باز هم ارزش دارد. شما نفت را بدهید تا اسلام باقی بماند و شاه برود.   
 
رابطه آیت الله بهجت با مقام معظم رهبری چگونه بود؟  
 
آقای بهجت معمولا کسی را به این آسانی در خانه اش راه نمی‌دادند اما مقام معظم رهبری هر چند وقت یک بار شب‌ها حتی بصورت غیر مترقبه می‌آمدند و با آقای بهجت جلسه‌ی نیم ساعتی داشتند و می‌رفتند.   
 
گویا بر سر ساخت گنبد مطلای حضرت معصومه سلام الله علیها، هم آیت‌الله بهجت تاکیدی داشتند. درست است؟  
 
بله. هنگام ساخت گنبد من خدمت مقام معظم رهبری رفتم و گفتم که نظر آقای بهجت است که این گنبد ساخته شود. حضرت آیت‌الله خامنه‌ای فرمودند هر چه آقای بهجت گفته باشند من چشم بسته قبول می کنم. بعد من گفتم که من از شما حمایت معنوی می‌خواهم تا بتوانم این کار را انجام بدهم. 
 
در تمام امور عمرانی آستان مقدسه در طی این بیست سال از خود موقوفات و درآمد آستانه آوردیم و خرج کردیم نه از مقام رهبری پولی گرفتیم و نه از هیچ کس دیگری.  
 
مقام معظم رهبری شخص بسیار زیرکی هستند و اگر چیزی از معنویات و سلوک عرفانی هم داشته باشند کتمان می کنند اما علامه کتمان نمی کرد و آقای خمینی هم صد در صد کتوم بودند.  
 
خاطره ای در ذهنتان از توصیه  های اخلاقی و دستورالعمل‌های عرفانی دارید؟  
 
زمانی به خدمت ایشان رسیدم در زمان های قبل از انقلاب که حتی نان هم نداشتم که بخورم، من به ایشان گفتم که آقا من ازدواج کردم و شهریه ی ما 30 تا تک تومانی است و وضع مالی‌ام خیلی خراب است. 
 
ایشان فرمودند که من ذکری به تو می گویم که تا من هستم و نیستم به احدی نباید بگویی و از آن روز که من این ذکر را گفتم تا به امروز هم پول دار بودم و هم به دیگران پول می رساندم و وضعم خوب است خدا را شکر. در اواخر عمر ایشان هم من به خدمت ایشان رسیدم و گفتم که آقا می توانم که این ذکر را به کسی بگویم؟ گفت که نه شما مجاز به این کار نیستید.   
 
نکته پایانی اگر دارید بفرمایید.  
 
در اینجا لازم می دانم دو نکته را مطرح کنم یکی در مورد امام (ره) است و دیگری در مورد حوزه های علمیه. 
 
متاسفانه از سوی برخی افراد به دلیل فعالیت امام خمینی (ره) در جریان انقلاب، صفات اخلاقی و عرفانی والای ایشان کمتر دیده شد. امام خمینی (ره) انسان بسیار بزرگی بود و باید بدانید که بینان گذاری انقلاب اسلامی برای ایشان چیز کوچکی بود و اصلا ایشان مرد خاصی بودند و بسیار عجیب بودند. 
 
مقام معظم رهبری هم شرایط‌شان مانند امام خمینی (ره) هست ورود ایشان در مسائل سیاسی باعث شده که بعد عرفانی ایشان دیده نشود. ایشان هم از جمله کسانی هستند که در سیر و سلوک راه دارند و خدای متعال هم پشتیبان ایشان است و امیدوارم که بتوانند این انقلاب را به قله برسانند.  
 
اما نکته دوم که خطاب به حوزه است امیدوارم حوزه علمیه ساز و کاری را ببیند که در آیند محصول بیرونی حوزه امثال آیت الله بهجت باشد.  و من الله توفیق ... 
 
منبع: جهان
رایةالهدی ، تارنمای هیئت کربلای بیت المهدی(عج) ، کــــــرج

:: بازدید از این مطلب : 1629
|
امتیاز مطلب : 3
|
تعداد امتیازدهندگان : 1
|
مجموع امتیاز : 1
نویسنده : گمنام
پنج شنبه 26 تير 1393

روزی آیت الله بهجت به ما گفت مدتی است خوابی میبینم که در آن در مجلسی قرار داریم و منبری آماده است و ما هم منتظر هستیم تا امام خمینی(ره) بر روی منبر برود اما در آخر میبینیم که امام از آیت الله خامنه ای برای حضور بر روی این منبر دعوت می‌کند.

مشرق - پنجمین سالگرد ارتحال حضرت آیت الله العظمی محمد تقی بهجت فومنی(ره) در فومن برگزار شد که حجت الاسلام ابوترابی فرد ،نایب رئیس اول مجلس سخنران امسال این مراسم بود.

حجت‌الاسلام سید محمدحسن ابوترابی‌فرد به روح مجاهد فی‌سبیل‌الله و عارف واصل و عبد صالح خداوند حضرت آیت‌الله بهجت درود فرستاد.

وی با اشاره به مقام توبه، اظهار کرد: انسان تائب از عمل و رفتار خود ناراضی و به مقام برتر و اعمال صالح فکر می‌کند.

نایب رئیس مجلس شورای اسلامی ادامه داد: بندگان بزرگ خدا همواره در حال استغفار در اعمال خویشتن هستند.

وی به خاطره‌ بازگشت حضرت آیت‌الله‌العظمی بهجت(ره) از حرم حضرت معصومه(س) اشاره کرد و گفت: ایشان به بنده فرمودند بعضی از افراد از بنده توصیه می‌خواهند و به آنها می‌گویم ببینید محمدتقی بهجت چه کاری انجام می‌دهد همان کار را انجام دهید و اعمال و رفتار بنده را سرمشق قرار دهید.

ابوترابی‌فرد با بیان اینکه در مقام توبه مقام برتری داشت، گفت: آیت‌الله بهجت هرگز توقف نداشت و مصداق واقعی انسان تائب بود.

وی تصریح کرد: در هر زمان که نسبت به نماز دیگر اوج می گرفت مقام برتری داشت و تنها در اندیشه عبودیت بود.

ابوترابی‌فرد ادامه داد: آیت‌الله بهجت از هنگام نوجوانی و قبل از ورود به سال بلوغ لباس بندگی پوشید و تا آخرین لحظات حیات با تمام توان در مسیر بندگی خداوند گام برداشت و عبد بود.

وی، عبودیت را دستاورد علم و عمل صالح دانست و گفت: انسان اگر به نور علم و عمل آراسته شود عبد است و آیت‌الله بهجت در طول ۹۰ سال علم مشعل فراروی او بود و به علوم حضوری راه یافت، می‌دید و حرکت می‌کرد.

نایب رئیس مجلس شورای اسلامی، بندگی را ثمره پیوند علم با عمل خواند و خاطرنشان کرد: تمام لحظه‌های آیت‌الله بهجت بندگی بود و می‌گفت انسان باید هر روز فکر کند که وظیفه روز او چیست و به آن عمل کند.

ابوترابی‌فرد با اشاره به اینکه امام راحل با انقلاب خود به دنبال تشخیص وظیفه بود، یادآور شد: امام (ره) عادت به بندگی داشت و آنجا که احساس کرد وظیفه خروج از نجف اشرف است سفر را به پاریس تغییر داد و به دنبال انجام وظیفه بود.

وی، بندگی را به معنای شناخت وظیفه و انجام آن برای رضای خدا دانست و افزود: آیت‌الله بهجت به قدری به نفس خود سوء‌ظن داشت که بدبین‌تر فرد به نفس خود بود.

نایب رئیس مجلس شورای اسلامی خاطرنشان کرد: آیت‌العظمی بهجت ۹۰ سال زندگی خود را حاضر بود بدهد که یک تار موی ایمان در هنگام مرگ را داشته باشد و این موضوع نشان داد که نفس را شناخته بود.

ابوترابی‌فرد به خاطره‌ای از دوران کودکی آیت‌الله بهجت اشاره کرد و گفت: ایشان فرمودند قبل از بلوغ در حالت نماز سیر و مکاشفاتی داشتند که فکر می‌کردم همه نمازگزاران این سیر و سلوک را دارند.

نایب رئیس مجلس شورای اسلامی خاطرنشان کرد: آیت‌الله بهجت می‌فرمود اصلاح امور دنیا و آخرت انسان به اصلاح رابطه با خداست و اصلاح رابطه با خدا به اصلاح نماز است.

ابوترابی‌فرد با بیان اینکه آیت‌الله بهجت تجسم امر به معروف بود، افزود: اگر انسان تائب شود اهل نماز می‌شود و اگر به این مقام رسید وارد حوزه دیگری می‌شود و این انسان آمر به معروف است.

وی تصریح کرد: حرکت، سکوت، نماز، درس و… آیت‌الله بهجت مصداق امر به معروف و حقیقت نهی از منکر بود.

نایب رئیس مجلس شورای اسلامی با اشاره به اینکه افتخار آیت‌الله بهجت این بود که در طول عمر حتی یک لحظه از یاد خدا غافل نبود، متذکر شد: تمام ساحت وجود آیت‌الله بهجت امر به معروف و نهی از منکر بود.

ابوترابی‌فرد، با بیان اینکه امام راحل که نماد دفاع از اسلام بود به نزدیکان خود سفارش می‌کرد در درس اخلاق آیت‌الله بهجت حاضر شوند، متذکر شد: مقام معظم رهبری ارتباط نزدیکی با آیت‌الله بهجت داشت و پیام‌ها رد و بدل می‌شد.

وی ادامه داد ، روزی آیت الله بهجت به ما گفت مدتی است خوابی میبینم که در آن در مجلسی قرار داریم و منبری آماده است و ما هم منتظر هستیم تا امام خمینی(ره) بر روی منبر برود اما در آخر میبینیم که امام از آیت الله خامنه ای برای حضور بر روی این منبر دعوت می‌کند.
 
 
رایةالهدی ، تارنمای هیئت کربلای بیت المهدی(عج) ، کــــــرج

:: بازدید از این مطلب : 1724
|
امتیاز مطلب : 4
|
تعداد امتیازدهندگان : 1
|
مجموع امتیاز : 1
نویسنده : گمنام
پنج شنبه 26 تير 1393

«مرحوم آقای بهجت (رضوان الله تعالی علیه) میفرمودند این دعا را زیاد بخوانید: «یا الله یا رحمان یا رحیم یا مقلب القلوب ثبت قلبی علی دینک».



رهبر انقلاب در دیدار با اساتید، فضلا و طلاب نخبه‌ی حوزه علمیه قم در تاریخ ۱۳۸۹/۸/۲ در ذیل شرح حدیثی، توصیه‌ی مرحوم آیت‌الله بهجت را برای خواندن دعای «یا الله یا رحمان یا رحیم یا مقلب القلوب ثبت قلبی علی دینک»بیان کردند و فرمودند:

«مرحوم آقای بهجت (رضوان الله تعالی علیه) میفرمودند این دعا را زیاد بخوانید: «یا الله یا رحمان یا رحیم یا مقلب القلوب ثبت قلبی علی دینک». ممکن بود یک اشکال مقدّری وجود داشته باشد، ایشان به آن هم جواب می‌داد. ممکن بود کسی بگوید وقتی میگوئیم «ثبت قلبی علی دینک»، ما که دینمان درست است، منطقی است، مستحکم است، این برای آن طبقات پایین است. ایشان میفرمود در هر طبقه‌ای که دل انسان و ایمان انسان و دینداری انسان هست، تنزل از آن طبقه، برگشت است. «ثبت قلبی علی دینک» یعنی دین را در همان طبقه‌ی عالی نگه دار و تثبیت کن.

 اگر این شد، آن وقت زندگی میشود شیرین، مرگ هم مرگ راحت. یکی از مشکلات اساسی ماها، مشکل مردن است. امام سجاد (علیه السلام) به خداوند متعال عرض میکند: «امتنا مهتدین غیر ضالین، طائعین غیر مستکرهین غیر عاصین». خب، انسان در همه‌ی طول عمر در طریق هدایت بوده، اما باز امام دعا می کند که: «امتنا مهتدین غیر ضالین، طائعین غیر مستکرهین غیر عاصین»؛ معلوم میشود خطرناک است.

حکم مستوری و مستی همه بر عاقبت است

کس ندانست که آخر به چه حالت برود»

 
منبع: Khamenei.ir
رایةالهدی ، تارنمای هیئت کربلای بیت المهدی(عج) ، کــــــرج

:: بازدید از این مطلب : 1904
|
امتیاز مطلب : 5
|
تعداد امتیازدهندگان : 1
|
مجموع امتیاز : 1
نویسنده : گمنام
پنج شنبه 26 تير 1393

آیت‌الله بهجت(ره) در نامه‌ خود در مرداد ماه ۱۳۷۵ می‌نویسد: خداوند توفیق مرحمت فرماید که آنچه را می‌دانیم زیر پا نگذاریم و در آنچه نمی‌دانیم توقف و احتیاط نماییم تا معلوم شود.

امروز عرفان‌های بدلی و نوظهور برخاسته از فرهنگ‌های بیمار و وارداتی آفتی شده است که روح و جان جوانان پاک کشور ما را تهدید می‌کند و پدیده‌ای است که می‌رود فراگیر شود، در این میان عدم ارائه مطلوب عرفان حقیقی شریعت اسلامی به جوانان که سرشار از سرچشمه ناب وحی و الهام معصومان است، راه را برای گرایش آنان به عرفان‌های کاذب هموار ساخته است.

به مناسبت ماه مبارک رمضان،‌ ماهی که دل‌های مؤمنان و جوانان به سوی سرچشمه حق و حقیقت گرایش دارد، بر آن شدیم به دستورالعمل‌های عارفانه اساتید اخلاق از لابلای نامه‌های عارفانه آن‌ها بپردازیم که در بخش‌های نخستین به دستورالعمل بهجت عرفا، آیت‌الله محمدتقی بهجت اشاره می‌شود:

*فرق بین عالم و جاهل/ شرط حیات زندگانی

بسم‌الله الرحمن الرحیم

الحمدلله وحده و الصلاة علی سید الانبیاء‌، محمد و آله سادة الأوصیاء الطاهرین، و اللعن الدائم علی أعدائهم من الاولین و الآخرین

و بعد، مخفی نیست بر اولی الالباب که اساسنامه حرکت در مخلوقات شناختن محرک است که حرکت احتیاج به او دارد و شناختن ما منه الحرکة، و ماله الحرکه، یعنی بدایت و نهایت و غرض، که آن به آن ممکنات، متحرک به سوی مقصد است.

فرق بین عالم و جاهل، معرفت علاج حوادث و عدم معرفت است و تفاوت منازل آنها در عاقبت به تفاهم مراتب علم آن‌ها است در ابتدا؛ پس اگر محرک را شناختیم و از نظم حرکات، حسن تدبیر و حکمت محرک را دانستیم، تمام توجه ما به اراده تکوینیه و تشریعیه او است.

خوشا به حال شناسنده اگر چه بالاترین شهید باشد! و وای به حال ناشناس اگر چه فرعون زمان باشد! در عواقب این حرکات، جاهل می‌گوید: ای کاش خلق نمی‌شدم !عالم می‌گوید: کاش هفتاد مرتبه حرکت به مقصد نمایم و بازگردم و حرکت نمایم و شهید حق بشوم! مبادا از زندگی خودمان پشیمان شده برگردیم.

صریحاً می‌گویم: به طور مثال اگر نصف عمر هر شخصی در یاد منعم حقیقی است و نصف دیگر در غفلت، نصف زندگی حیات او محسوب است و نصف دیگر ممات او محسوب است، با اختلاف موت، در اضرار به خویش و عدم نفع. خداشناس مطیع خدا می‌شود و سروکار با او دارد و آنچه می‌داند موافق رضای او است عمل می‌‌کند و در آنچه نمی‌داند توقف می‌نماید تا بداند و آن به آن استعلام می‌نماید و عمل می‌نماید یا توقف می‌نماید. عملش از روی دلیل و توقفش از روی عدم دلیل.

آیا ممکن است بدون اینکه با سلاح (باشیم بر) اطلاعت خدای قادر باشیم و قافله ما به سلامت از این رهگذر پر خطر به مقصد برسد؟ آیا ممکن است وجود ما از خالق باشد و قوّت ما از غیر او باشد؟ پس قوت نافعه باقیه نیست مگر برای خداییان و ضعفی نیست مگر برای غیر آن‌ها.

حال اگر در این مرحله صاحب یقین شدیم، باید برای عملی نمودن صفات و احوال بدانیم که این حرکت محققه او اول تا به آخر مخالفت با محرّک دواعی باطله است که اگر اعتنا به آن‌ها نکنیم کافی است، در سعادت اتصال به رضای مبدأ اعلی: « افْضَلَ زادِ الرَّاحِلِ الَیْکَ عَزْمُ ارادَةٍ».

والحمدلله اولاد و اخرا، والصلوة علی محمد و آله الطاهرین، و اللعن الدائم علی اعدائهم اجمعین.

مشهد مقدس

چهارشنبه مرداد ماه 1375 هـ.ش

مطابق با ربیع‌الاول 1417 هـ.ش

*آنچه را می‌دانیم زیر پا نگذاریم/ آیا باید دعوت به حق از طریق لسان باشد

باسمه تعالی

آقایانی که طالب مواعظ هستند از ایشان سؤال می‌شود: آیا به مواعظی که تا حال شنیده‌اید عمل کرده‌اید یا نه؟ آیا می‌دانید که هرکس به معلومات خود عمل کرد، خداوند مجهولات او را معلوم می‌فرماید؟ آیا اگر عمل به معلومات-اختیاراً- ننماید شایسته است توقع زیادتی معلومات؟

آیا باید دعوت به حق از طریق لسان باشد؟ آیا نفرموده با اعمال خودتان دعوت به حق بنمایید؟ آیا طریق تعلیم را باید یاد بدهیم یا آنکه یاد بگیریم؟

آیا جواب این سؤال‌ها از قرآن کریم: «وَالَّذینَ جاهَدوا فینا لَنَهدِیَنَّهُم سُبُلَن»

و از کلام معصوم(ع): «مَنْ عَمِلَ بِمَا عَلِمَ وَرَّثَهُ اللَهُ عِلْمَ مَا لَمْ یَعْلَمْ» و «من عمل بما علم، کفی ما لم یعلم» روشن نمی‌شود؟

خداوند توفیق مرحمت فرماید که آنچه را می‌دانیم زیر پا نگذاریم و در آنچه نمی‌دانیم توقف و احتیاط نماییم تا معلوم شود.

نباشیم از آن‌ها که گفته‌اند:

پی مصلحت مجلس آراستند/نشستند و گفتند و برخاستند

و ما توفیقی الا بالله، توکلت و الیه انیب، و السلام علیکم و رحمه‌الله و برکاته.

مشهد مقدس

یکشنبه 21 مرداد ماه 1375 هـ.ش

مطابق با ربیع‌الاول 1417 هـ.ق
 
منبع: فارس
رایةالهدی ، تارنمای هیئت کربلای بیت المهدی(عج) ، کــــــرج

:: بازدید از این مطلب : 1929
|
امتیاز مطلب : 2
|
تعداد امتیازدهندگان : 1
|
مجموع امتیاز : 1
نویسنده : گمنام
پنج شنبه 26 تير 1393

حديث:

 

فی الکِافی، عن الصادق (علیه السلام) قال لحِمران بن أعین: ... و اعلم! أنهّ لاوَرع أنفَع من تجنبّ محارمِ الله و الکَفِّ عن أذی المؤمنین و اغتیابهم.[1]

ترجمه:

امام جعفر صادق (علیه السلام) به حمران بن أعین فرمود: ... و بدان كه هيچ ورعی سودمندتر از اجتناب كردن از محرمات خداوند و خوددارى كردن از آزار مومنان و غيبت كردن آنان نيست.

شرح:

ورع به معنای پرهیز است، اجتناب کردن از هر چیزی را ورع می گویند. فرض کنید کسی از لذّات دنیوی پرهیز می کند، لذّات مباح، لذّات حلال، از غذای خوب، از لباس خوب، از منظرۀ خوب، از اموال مشتبهِ پرهیز می کند، این، ورع است.

ورع از محارم‌الله برای انسان سود داردهمۀ اینها خوب است، یعنی پرهیز از همین لذّات و تمتعّات دنیوی در حدّ اعتدال، اگر به حدّ افراط نرسد ،فی نفسه بسیار خوب است. لکن یک ورع هست که از همۀ اینها بالاتر است و آن، ورع از محارم الله است، ورع از گناه. بعضیها مستحبات را بجا می آورند، واجبات را بجا نمی‌آورند! از بعضی از مکروهات صرف نظر می کنند، اما از برخی از محرمات اجتناب نمی‌کنند. این چه فایده ای دارد؟ پس از همۀ ورع‌ها مفیدتر، از همۀ اجتناب‌هایی که انسان می تواند بکند و فضیلت هم دارد ـ بسیاری از این اجتناب ها دارای فضیلت است، برگزیدگان، اولیاء و اصفیاء از اینها اجتناب‌ها می‌کردند ـ آنچه از همۀ اینها نافع تر و سودمندتر است، اجتناب از گناه است، و الا اگر ورع های دیگر را انجام دادی اما از محارم الله تورّع نکردی، آنها به دردت نمی خورد، یا اصلاً نافع نیست، یا بسیار کم نفع و کم فایده است.

فقرۀ بعدی، یعنی بازداشتن خویش از آزار مؤمنان، این، ذکر خاص بعد از عام است بخاطر بیان اهمیتِ آن، این را بالخصوص در کنار محارم الله ذکر می کند. کفّ از آزار مؤمنان. و اغتیابهم، آزار مؤمنان بطور عام بود، یک خاصی بدنبالش می‌آورد و آن، اغتیاب است، غیبت کردن، کأنهّ از انواع مختلفِ آزار مؤمنین، غیبت کردن از همۀ اینها بالاتر است.[2]



[1] - الشافی، صفحه 851

[2] - 31/2/1392

رایةالهدی ، تارنمای هیئت کربلای بیت المهدی(عج) ، کــــــرج

:: بازدید از این مطلب : 1841
|
امتیاز مطلب : 2
|
تعداد امتیازدهندگان : 1
|
مجموع امتیاز : 1
نویسنده : گمنام
پنج شنبه 26 تير 1393

- تقی دژاکام در آخرین به روز رسانی وبلاگ «آب و آتش» به یکی از سخنرانی‌های تکان‌دهنده حاج آقا مجتبی تهرانی «رضوان الله تعالی علیه» در شب قدر اشاره کرده و نوشته است: در شب قدر سوم در سال (13بهمن) 1375، حاج آقا مجتبی بر خلاف رویه شب‌های قدر، موضوعی غیر توبه و دعا و ... مطرح کرد و بحث، مانند روال چهارشنبه‌شب‌های سال بود. موضوع آن بحث هم «آداب مهمانداری و ضیافت در اسلام» بود. بحث با مثال‌های زیادی از روایات معصومین(ع) همراه بود، اما در انتهای بحث و قبل از ذکر مصیبت، موضوع، شفافیت و معنای دیگری گرفت به گونه‌ای که حلاوت آن جلسه هنوز که هنوز است با کسانی که آن شب در آنجا بودند، همراه است.

توضیح اینکه در ویرایش اظهارات ایشان، تکیه کلام‌ها و تکرار کلمات را حذف کرده‌ام اما تلاش کردم که به هیچ وجه کوچکترین تغییری در فحوای کلام ایشان ندهم:

زشت است از میزبان بپرسی چی با خودت آورده‌ای

آنچه امشب نظر مرا جلب کرد، این بود که ما در اسلام، آداب زیاد و احکامی داریم که نمی‌خواهم وارد آنها بشوم. یکی از این آداب، «ادب ضیافت» و روش رفتاری در باب مهمانداری است. ما درباره «ضیافت» و «مهمانداری» روایات بسیار داریم. یک دسته از روایات، جنبه عمومی دارد، یعنی نسبت به اصل مهمانداری و پذیرایی انسان از مهمان به طور مطلق است. یک دسته از روایات هم، خصوصیات مهمانداری را مطرح می‌کنند.

از جمله روایاتی که این موضوع را به طور مطلق مطرح می‌کند، روایتی است از امام صادق «صلوات الله علیه» که حضرت می‌فرمایند: مکارم(آن چیزهای پسندیده از نظر روش رفتاری)، ده چیز است. بعد می‌فرماید اولش: أحَدُها اِقراءُ الضّیف. «اقراء» یعنی «خوب پذیرایی کردن» از مهمان. این را به طور مطلق می‌فرمایند، اما چگونگی درش نیست.

در روایت دیگری هست از امام صادق«صلوات الله علیه» که در آنجا همین «اقراء الضیف» را مطرح می‌فرمایند. بعد می‌فرمایند: وَ أقراءُ‌ الضّیف واجباتٌ فی السُنَّة. یعنی خوب پذیرایی کردن از مهمان در روش رفتاری پیغمبر اکرم چیزی حتمی بوده است.

بعد یک دسته روایات داریم که خصوصیاتش را مطرح می‌کند. من یکی دو خصوصیتش را عرض می‌کنم تا بعد وارد مطلب اصلی بشوم.

اول: ما روایاتی داریم که در آنها، از نظر خصوصیت مهمانداری، مطرح می‌کند که وقتی مهمان بر انسان وارد می‌شود و انسان می‌خواهد پذیرایی کند، از او سؤال نکند که مثلاً چه خورده‌ای؟ سؤال کند که چه میل داری؟ امثال این حرفها. بلکه به تعبیر ما آنچه را که در توان دارد برای مهمانش بیاورد. یک دسته از روایات،  این معنا را  مطرح می‌کند . من یک بخشش را می‌خوانم:

از امام صادق «صلوات الله علیه» است، حضرت فرمود: لا تَقُل لِاَخیکَ اِذا دَخَلَ عَلَیک (به برادر مؤمنت آنگاه که بر تو وارد شد، نگو) أکَلْتَ الیَومَ شَیئاً؟ (امروز چیزی خورده‌ای یا نه؟) وَ‌ لکنْ قَرِّب اِلیهِ ما عِندَک.(یعنی بیاور برایش آنچه در اختیار داری)، فَاِنَّ الجَوادَ کُلُّ الجَواد مَنْ بَذَلَ ما عِندَهُ. (شخص سخی، اهل جود، روشش این است که آنچه را که در اختیار دارد، بذل می‌کند به مهمانش).

یک دسته از روایات – روایات متعدده هم هست - مضمونش این است که مهمان که بر انسان وارد می‌شود و انسان که می‌خواهد از او پذیرایی کند، اصرار به او بکند که از آنچه که برایش آورده مصرف کند. حتی در روایات متعدده داریم یکی از نشانه‌هایی را که انسان می‌تواند کشف کند  مهمان، میزبانش را دوست دارد، این است که هر چه بیشتر مصرف کند، کاشف از این است که بیشتر به میزبانش علاقه‌مند است.

من این را در روایات متعدده دیدم. تعبیرات عجیبی درش بود. در یک روایتی دیدم که امام صادق «صلوات الله علیه»، می‌خواستند به یک سفری بروند. همان هنگام مهمان بر ایشان وارد شد. حضرت تأمل کردند، پذیرایی کردند. بعد، مهمانها چون دیدند حضرت در آستانه سفر است، به اصطلاح یک مقدار در غذا خوردن و امثال اینها کوتاه آمدند. حضرت گفتند: نمی‌شود و اصرار کردند. یک مقدار دیگر مصرف کردند، باز گفتند: نمی‌شود و شروع کردند اصرار کردن به اینکه از غذاها مصرف کنند.

روایت از امام صادق «صلوات الله علیه» است. هشام بن سالم نقل می‌کند که حضرت به شخصی فرمودند که: أما عَلِمْتَ أنَّهُ یُعرَفُ الرَّجُلِ أخاهُ (آیا این را نمی‌دانی که شناسایی می‌شود دوستی رجل نسبت به برادرش) بِکَثرَةِ‌ أکْلِهِ عِندَهُ؟ (به اینکه وقتی پیش او هست، زیاد مصرف کند از آنچه برای او آورده؟)  

در آداب مهمانی ما خیلی روایات داریم.‌ مِن جمله، یک روایتی است از موسی بن جعفر«صلوات الله علیه» که مهمانهایی برایشان وارد شده بودند. بعد خواستند از منزل حضرت بیرون بروند. اینها به اصطلاح ما می‌خواستند توشه‌هایی که همراه داشتند را، اینها را ببرند. دیدند حضرت، اصلاً‌ به غلامانش دستور نمی‌دهد که کمک کنند به اینها. رو کردند به حضرت، عرض کردند که چه می‌شود شما به این غلامهایتان بگویید که ما را کمک کنند؟ حضرت فرمودند برای اینکه شما می‌خواهید بروید. من در رفتن شما کمک نمی‌کنم. یعنی من دلم می‌خواهد اینجا بمانید، از اینجا بیرون نروید. هر چه پیش من باشید و من بیشتر از شما پذیرایی کنم، خوشحالترم.

 در یک روایت دارد وقتی دیگر مهمان تصمیم گرفت حتماً برود،  دارد  شخصی (ظاهراً عبدالله بن ابی یعفور است) می‌گوید: خدمت امام صادق «علیه السلام» بودم.. حضرت رفت، بدرقه کرد تا دم در مهمانهاشان را، تا دم در مشایعت کرد.

اینها نمونه‌ای از آداب ضیافت بود که ما داریم. اینها در ذهن من بود. اینکه عرض کردم یکمرتبه ذهن من به این موضوع برگشت این بود. عین واقعش را می‌گویم. یکمرتبه به ذهن من یک جمله‌ای آمد از فرمایش پیغمبر اکرم و آن خطبه‌ای که حضرت خواندند بر طبق روایتی که از امام هشتم «علیه السلام» از آبای گرامشان از علی «علیه السلام» است. این جمله: شَهْرٌ دُعیتُم الی ضیافَة الله. 

امشب این به ذهن من آمد. فکر کردم دیدم به اینکه مثل اینکه ما امشب داریم می‌رویم مهمانی. همه‌مان که راه افتادیم آمدیم اینجا، همه ما آمده‌ایم مهمانی. ماه رمضان ماهی است که شماها دعوت شده‌اید به مهمانی خدا: شَهْرٌ دُعیتُم الی ضیافَة الله.

به حسب ظاهر هم مسجد داریم می‌آییم. مسجد خانه خداست. من در یک کدام از روایات فراوانی که در باب ضیافت آمده است ندیدم که آداب ضیافت و مهمانداری مربوط باشد به مهمانی که از قبل دعوت شده باشد. من اصلاً ندیدم. به تعبیر ما طلبه‌ها، مطلق است. لذا از نظر شرعی هم بخواهیم فتوا بدهیم، می‌گوییم چه مهمانی باشد که دعوت قبلی داشته باشد یا نداشته باشد؛ این آداب مربوط است به همه مهمانها.

ماه مبارک رمضان ماهی است که همه دعوت شده‌اند به سر خوان الهی، سفره خدا پهن است.
یک صحبت در این است که آنچه خدا برای مهمانهایش در این ماه مهیا کرده است چیست؟ اول ِهمین خطبه، این را بیان می‌کند: ایُّها النّاس! قَد أقْبَلَ اِلَیکُم شَهرُ اللهِ (سه تا غذا:) بِالبَرَکَةِ وَالرَّحْمَةِ وَ المَغْفِرَةِ. خوان الهی گسترده است. مواد غذایی: برکت است، رحمت است، مغفرت است. فکر کنم غیر از این هم ما چیزی احتیاج؟ نداریم.

در باب مهمانداری، [آیا] می‌شود که خدا آداب مهمانداری را بیاموزد، بعد خودش عمل نکند؟ این یک مسئله‌ای است امشب در ذهن من افتاده. بعد، نعوذ بالله نعوذ بالله خودش آنجور پذیرایی نکند؟ مسلْم این‌طور نیست. خداوند از همه مهماندارها، بهتر مهمانداری می‌کند. این عقیده من است. یعنی بنده اعتقادم این است، امشب هم که آمدم خدا را شاهد می‌گیرم به اینکه ما که آمدیم اینجا جمع شدیم و به دعوت الهی (حالا اگر این دعوت هم برای ما نبوده، آقا! بی دعوت آمده‌ایم. دیگه بالاتر از این نیستش که!) این دعوت مال اولیائش! ما، بی دعوت آمده‌ایم تو خانه‌ات. وارد شده‌ایم، نشسته‌ایم. آداب مهمانداری چی اقتضا می‌کند؟!

[آیا] آداب مهمانداری این است که از ما بپرسی چیزی خوردی یا نه؟ تو قبلاً‌ عمل صالح داشتی یا نه؟ جاش نیست دیگه اینجا. تو روایت داشت زشت است اصلاً‌ این سؤال. بلکه خدا آنچه دارد باید امشب تو سفره ما بگذارد. تو روایت دارد. الجود، چی؟ کمال الجود این است اصلاً. به اینکه بذل کند آنچه را که چی؟ در اختیارش دارد. تو روایت این را داشت. جای سؤال نیست اصلاً. بلکه خدا باید اصرار کند که بخورید این غذاها را. و خداوند هر چه بیشتر ازش بخواهیم امشب، بیشتر ماها را دوست می‌دارد. تو روایات اینجوری دارد. میزبان اینجوری است. یک میزبان کریم، آن میزبانی است که مهمانش هر چه بخواهد مصرف کند، در اختیار بگذارد و خوشحال بشود. و این کشف از محبت میزبان به میهمان است. تو روایت این را دارد.

از آنطرف خدا اصلاً‌ مایل نیست ما از سر این سفره بلند بشویم. این روایت این را می‌گوید. اگر هم خواستیم خودمان برویم، خدا باید تا در دم مسجد بیاید دنبالمان، بدرقه‌مان کند. آداب مهمانداری این را می‌گوید.

خدا ادب کرد پیغمبر را به آداب خودش، او علی را، و او چی؟ معصومین را. بعد اینها را به ما آموختند. نعوذ بالله به اینکه خودش دعوت بکند یا نکند، مهمان پیدا کند، بعد این رفتار را با او نداشته باشد؟ اصلاً نیست چنین مطلبی.

و اما راجع به موادش. مسئله برکت و رحمت و مغفرت بی نهایت است. ماها اگر پذیرایی کنیم از مهمانهامان، پذیرایی‌ ما محدود است، ولی مال خداوند، اینها همه بی نهایت است.

در یک روایتی دیدم که داشت حضرت فرمود: ما ظَنُّکَ بِالتَّوابِ الرَّحیم الّذی یَتوبُ علی مَن یُعادیهِ؟ تو گمانت چیست به آن موجودی که توبه‌پذیر است و با رحمت است که توبه‌های کسانی که باهاش بد کردند را هم می‌پذیرد؟...

امشب همه ما دست خالی آمده‌ایم و می‌خواهیم دست پر برویم...

رایةالهدی ، تارنمای هیئت کربلای بیت المهدی(عج) ، کــــــرج

:: بازدید از این مطلب : 2249
|
امتیاز مطلب : 4
|
تعداد امتیازدهندگان : 1
|
مجموع امتیاز : 1
نویسنده : گمنام
پنج شنبه 26 تير 1393

حدیث:

فی الکافی، عن الثمّالی، قال: ... انهّا لتَرفعُ الخَمیل و تضَع الشریفِ و توُردِ اقواماً الی النار غداً فَفی هذا مُعتبَرٌ و مُختبَر و زَواجِرُ لمِنتبَهِ.[1]

 

ترجمه

[دنیا] انسان پست را بلندمرتبه کرده و انسان شریف را خوار می‌گرداند و اقوامی را در آینده به جهنم وارد می‌سازد. در این مطلب، عبرتی و آزمونی و بازدارنده‌ای برای اهل بصیرت و خرد است.

شرح:

دنبالۀ فرمایش مکتوب امام سجاد (ع) است که ابی حمزۀ ثمالی نقل می کند. ضمیر انهّا به دنیا برمی‌گردد، خمیل یعنی آدمِ غیرمعروف منزوی، خاملُ الذکر یعنی: کسی که شناخته نمی‌شود، او را نمی‌شناسند، ناگهان می‌بینید یک انسان گمنام را حوادث دنیا و صُروف دهر بالا می‌آورد! گاهی به عکس، یک انسان شریف را که در جامعه شرافتی دارد، احترامی دارد، او را پایین می‌آورد! همۀ اینها خلاف قواعد متعارفی است که انسان در ذهن خود برای امور جاری فرض می‌کند، اما دنیا این کار را می‌کند، طبیعت دنیا این است. از اینها بالاتر این است که یک مردمی را، گروه‌هایی را فردا به سمت آتش می‌کشاند!

جاذبه‌های چرب و شیرینِ دنیا، افرادی را چنان گرفتار می کند که سرنوشتشان آتش است. نتیجه این است که ما اگر موقعیتی داریم، مقام و جایگاهی داریم، اسمی و اعتباری داریم، تصور نکنیم این یک امر دائمی و تضمین شده است. وقتی که این تصور را نکردیم، چکار می‌کنیم؟ آنجا هر قدمی که می‌خواهیم برداریم، مراقبت می‌کنیم که درست برداریم. وقتی انسان خاطرش جمع بود، همین طور چشمش را روی هم می‌گذارد، فرض کنید یک جادۀ آسفالتۀ اتوبانِ عریضی است، شما هم پشت فرمان نشسته اید، اصلاً احتیاج به نگاه‌کردن نیست. چون جاده صاف است، اما اگر احتمال دادید که نه، جاده هموار نیست، بی مانع نیست، طبعا چشم را باز می‌کنید، مراقبت می‌کنید. 

این، یعنی تقوا، تقوا یعنی بازکردنً چشم، جمع کردن حواس، مراقب بودن پیش پا که ناگهان لغزشی پیدا نکنید، ناگهان ضربه‌ای نخورید! نکتۀ مهم اینجاست. حال که می‌خواهیم مراقب باشیم، از چه حیث مراقبت بکنیم؟ گاهی انسان مراقب کارهایش است که مبادا خلاف نظر زید باشد، مبادا امر زید زمین بماند. گاهی تقوای انسان یا آن مراقبتی که انسان می‌کند، به ملاحظۀ هوس‌ها و شهوات نفسیِ خودش است؛ مبادا طوری عمل بکنم که درآمدم کم بشود! یا دوستی که به من اطمینان کرده، پولش را در اختیار من گذاشته، نسبت به من بدبین بشود! این تقواها به درد نمی خورد، اینها همه‌اش مظاهر دنیاست. 

آنچه لازم است، تقوَی الله است، تقوَی الله یعنی: در همۀ امور انسان مراقبت کند در هر قدمی که می‌خواهد بردارد. ببیند واقعا این کار مورد رضای خدا هست یا نیست؟ البته به ما دستور ندادند وسواس به خرج بدهیم، شبهه‌های کوچک را قوی بگیریم، جای جریان اصول و عمل به امارات عقلائی و این حرفهاست، یعنی شرع مقدس زندگی را بر انسان سخت نکرده است. عرض کردیم بزرگی به ما نوشته بود: مراقب باشید کار حرام انجام ندهید، کار واجب انجام بدهید. مراقبت یعنی همین، آنچه از ما خواستند، این است. این چیزهایی که گفتیم، از صروف دهر و حوادث دنیا و ثابت نبودنِ جریان زندگی در این عالم و این تغییر و تبدیل‌ها، در اینها اعتباری است برای انسان که انسان عبرت بگیرد، جای آزمایش است و هشدارهایی هست، نه برای غافل، بلکه برای کسی که بیدار باشد، حواسش جمع باشد، یک اشارۀ کوچک، او را متوجه می‌کند.[2]

 



[1] . الشافی، صفحه 845.

[2] . 10/2/92

 

رایةالهدی ، تارنمای هیئت کربلای بیت المهدی(عج) ، کــــــرج

:: بازدید از این مطلب : 1774
|
امتیاز مطلب : 4
|
تعداد امتیازدهندگان : 1
|
مجموع امتیاز : 1
نویسنده : گمنام
پنج شنبه 26 تير 1393

حدیث:

فی الکافی، عن الثمّالی، قال: ... و اللهِ انّ لکم ممّا فیها علیهِا لدَلیلاً و تنبیهاً و مَثلاتهِا و تلاعبهِا بأهلهِا من تصریفِ أیاّمها و تغیرّ انقلابهِا[1]

ترجمه:

بخدا سوگند كه در خود اين دنيا چيزهائى است كه شما را به بى ‏اعتبارى آن راهنمائى كرده و آگاه می‌سازد، از گردش روزهاى آن و دگرگونى انقلاب‌ها 

شرح:

دنبالۀ بیان شریف امام سجاد (علیه‌السلام) و آن مکتوبی که ابی حِمزۀ ثمالی از ایشان نقل می کند. حضرت سوگند می‌خورند که از خود حوادث دنیا می‌توانید بر ضدّ دنیا ادّعانامه صادر کنید!

حدیثآنچه در حوادث دنیا مشاهده می‌کنید، از میان آنها می‌توانید دلائلی را علیه دنیا پیدا کنید، و تنبیهی پیدا کند. دگرگونیِ روزها؛ یومٌ لک و یومٌ علیک. دگرگونی‌هایی در دنیا مشاهدِه می کنید، از بیماری و صحّت، ذلتّ و عزّت، فقر و غنی، اینها تغیرّات دنیاست، پس نمیِ‌شود به آن اطمینان کرد.

از جملۀ آن چیزهایی که در دنیا هست، مثلات دنیاست. مثلات جمع مثله است، به معنای حوادث تلخ و بلایا و مشکلاتی که اتفاق افتاده است و از آنها مطلع می شوید [و قد خَلت منِ قبلهِم المثلات][2]حوادثی که اتفاق افتاده، مایۀ عبرت و تجربه است.

امیرالمؤمنین در خطبۀ نهج البلاغه می‌فرماید: انَّ مَن صَرّحت له ِالعبرَ عمّا بین یدَیه من المَثلُات حَجَزته التقّوی عن تقحّم الشبهات، هر که عبرت بگیرد، ببیند مثلات و حوادث گوناگونی را که اتفاق افتاده، تقوا و خودنگهداری و هوشیاری موجب می‌شود که در جاهای شبهه‌ناک پا نگذارد، تا دچار آن حوادث نشود. اینها همه‌اش درس است. 

بی‌اعتمادیِ به حوادث دنیا، به پیشامدهای دنیا به دلیل خود آنچه در دنیا اتفاق افتاده است. حضرت می‌خواهد غرور را در ما، از بین ببرد، می خواهد رکونِ الی الدنیا را در ما، از بین ببرد. عرض کردیم مثل چکشی که فیل‌بان دست گرفته، مرتب بر سرِ فیل می‌کوبد تا او را از تعرّض و تجاوز حفظ کند. این فیلِ مستی که در درون ماست، احتیاجِ به این چکشِ دائمی دارد.[3]



[1] - الشافی، صفحه 845

[2] - سوره مبارکه رعد

[3] - 8/2/1392

رایةالهدی ، تارنمای هیئت کربلای بیت المهدی(عج) ، کــــــرج

:: بازدید از این مطلب : 1966
|
امتیاز مطلب : 3
|
تعداد امتیازدهندگان : 1
|
مجموع امتیاز : 1
نویسنده : گمنام
پنج شنبه 26 تير 1393

حديث:

و کان فی وصیتّه (صلی‌الله علیه و آله) لعلیٍّ (علیه‌السلام): و علیکَ برَفعِ یدَیک فی صلاتکِ و تقلّبهُما، و علیک بالسؤال عند کلّ وضوء.[1]

ترجمه:

در وصیت پیامبر به امیرالمؤمنین (ع) آمده است: بر تو باد که در نماز دستهایت را بلند کنی و بعد پایین بیاوری و بر تو باد که در تمام مدت وضو نیز دعا کنی و از خدا مسئلت بجویی.

شرح:

از جمله وصایای نبیّ مکرّم (صلی‌الله علیه و آله) به امیرالمؤمنین (علیه‌السلام) این است که: در نماز، دستت را بلند نموده و دعا کن! یعنی این قنوتی که در نماز جزو مستحباّت است، این را حضرت توصیه می کنند که انجام بگیرد؛ به سبب این که این کار، توجه انسان را در نماز تضمین می کند. از حالت یک عملِ عادیِ معمولی ای که انسان به حسب عادت انجام می دهد، قنوت نماز را از این حالت می تواند خارج کند. که در وسط نماز، انسان توجه می‌کند به خدای متعال، در قنوت یا تحمید و تسبیح و تهلیل است، یا دعا و طلب حاجت است. عبارت «تقلبّهما»، ظاهرا ناظر به این است که در حال قنوت، انسان وقتی دستش را تکان می دهًد، بالا می برد، پایین میآورد، این، دعا را در نماز تقویت و تأکید می کند. این جمله اهمیت دعا را نشان می‌دهد.حدیث

وضو هم مقدمۀ نماز است، نماز ذکرِ خالص است، ذکر بدون شائبۀ هیچ چیز دیگری، اوّل تا آخر نماز ذکر است. وضو را هم داخل در همین گسترۀ ذکر الهی قرار بدهید! با غفلت وضو نگیرید! در حال وضو هم از خدای متعال سؤال بکنید! یعنی دعا بخوانید! با خدای متعال حرف بزنید! تلاوت قرآن بکنید! بدیهی است مهمترین و کارآمدترینِ توصیه‌ها، در این کلام شریف و نورانی وجود دارد. همۀ اینها انسان را به خدا متوجه می‌کند؛ اللهم ارزُقنی ذِکرَک و شُکرَک و اةنابةَ و الرغبةَ إلیک، این حالتِ انابه و رغبت و توجه به خدا، روحِ عمل در زندگی انسان است، که انسان، قلبش با خدای متعال مرتبط باشد، متذکر خدای متعال باشد، از خدای متعال بخواهد، به خدای متعال پناه ببرد، از خدای متعال کمک بخواهد.

این تعبیرات گوناگونی که در دعاهای مختلف هست، این دعاها هم واقعاً جزو نعِم بزرگ الهی در حق ما است، گمان نمی کنم در هیچ مذهبی، در هیچ نحِله ای از نحلههای الهی این همه دعا وجود داشته باشد که در شیعه وجود دارد، دعاهای مأثوری که از ائمه:رسیده، این صحیفۀ سجادیه، دعاهای گوناگون دیگر از ائمه:

به مناسبت‌های مختلف، بدون مناسبت، اینها نعمت‌های بزرگی است، که خالص ذکر الهی را به انسان تعلیم می دهد.[2]



[1] - الشافی، صفحه 829

[2] - 20/1/1392

رایةالهدی ، تارنمای هیئت کربلای بیت المهدی(عج) ، کــــــرج

:: بازدید از این مطلب : 1837
|
امتیاز مطلب : 3
|
تعداد امتیازدهندگان : 1
|
مجموع امتیاز : 1
نویسنده : گمنام
پنج شنبه 26 تير 1393

حديث:

 

فی الکافی، عن الصادق (علیه السلام) قال لحِمران بن أِعین... وِ اعلَم أنّ العملَ الدائمَ القلیل علی الیقین أفضلُ عند الله تعالی من العمل الکثیر علی غیر یقین، و اعلَم أنهّ لاوَرعَ أنفعَ منِ تجنبِّ محارم الله، و الکفّ عن أذی المؤمنین و اغتیابهِم.[1]

شرح:

دِنبالۀ روایت حمران از امام صادق (علیه السلام) است، حضرتِ می‌فرماید: عمل کم ولی مستمرّ و همراه با یقین، بهتر است از عمل انبوهی که انسان آن را بدون یقین انجام بدهد. یقین یعنی یقینِ به حقیقتِ توحید ،یقینِ به حضور در مقابل پروردگار عالم، یقین به این که خدای متعال عمل ما را می بیند، سخن ما را می‌شنود و به ما جزا می دهد آنچنان که خودش وعده فرموده است. البته یقین مراتبی دارد، هم از لحاظ سعۀ دایرۀ متیقَن، هم از جهت عمق یقین و روشن و نورانیِ بودن آن. به هر حال، آن مقداری که واضح است، یقین به خدای متعال، یقین به وعدۀ او، یقین به سمع و بصر او است.

استمرار در عمل را هم در روایاتِ زیادی تأکید کردند. اینطور نباشد که انسان یک احساس و هیجانی پیدا کند و عمل نیکی را انجام بدهد ،بعد فراموش بکند! می‌فرمایند: عمل ولو کم ولی باید مستمرّ باشد.

از آزار مؤمن که همانا غیبت است پرهیز کنیدورع یعنی: حالت خویشتنداری و پرهیز، خویشتنداری و پرهیز فی نفسه حالتِ خوبی برای انسان است، که انسان رفتار و عملِ عادیِ زندگی اش تابع هوی و هوس نباشد، بتواند در مقابل خواهش ها و هوس ها خویشتن داری کند؛ در مقابلِ خشمِ خودش خویشتنداری کند، در مقابل محبتّ زیاد خویشتن داری کند.

نفس این خویشتن داری یک صفت محموده ای است، لکن یک خویشتن داری ای وجود دارد که از همۀ خویشتن داریها بالاتر است و در این حدیث شریف دو مصداق برای آن ذکر می فرمایند، یکی: تجنبّ از محارمِ الله، انسان در مقابل محرّمات الهی خویشتن داری بکند. این، از همۀ خویشتن داریها انفع است. علت هم این است که اگر تجنبّ از محارم الله در ما نباشد، بسیاری از کارهای نیک ما هم آن اثر مطلوب را نخواهد بخشید. علاوه بر این که کار بد و محارم الله، انسان را ساقط می کند و انحطاط درجه بوجود می‌آورد، از علوّ درجه و ارتقاء مقام معنوی بوسیلۀ خیرات هم مانع می‌شود. 

مکرّر مثال زدیم، مثل این است که در یک استخری، چندین لولۀ قطورِ باز می کنید و آب وارد استخر می‌شود، اماّ می بینید استخر پر نمی شود! این همه آب وارد استخر می شود اماّ همچنان اسِتخر خالی است! بعد که دقت می کنید، می بینید استخر ترَک دارد! آب آن هرز می رود! هر چه آب می ریزید، فایده ای نخواهد داشت، پر نخواهد شد. گاهی ما اینطور می شویم، به خاطر وارد شدن در حیطۀ گناه وضعیت ما طوری میشود که نافله می خوانیم، قرآن می خوانیم، خیرات و احسان میکنیم ،لکن میبینیم هیچ علوّی در روان ما، در دل ما بوجود نمی‌آید، هیچ حالتِ نورانیتی در خودمان احساس نمی‌کنیم! بنابراین، نفعِ ورع، هم از این جهت است که ورع موجب می شود انسان دچار ظلمات ناشی از گناه نشود، و هم دچار محرومیت و محجوب شدن از برکات و خیراتِ عبادات نشود. 

نوع دیگری از ورع هم وجود دارد که حضرت می فرمایند از همۀ ورع ها انفع است، و آن این که: انسان خودداری کند از آزار مؤمنین، غیبت مؤمنین را نکند. غیبت هم یک نوع آزاردادن است اماّ تخصیصِ به ذکر آن، بخاطر اهمیت آن است و بخاطر این که رائج و دمِ دست است! ما خیلی اوقات دستمان نمی رسد کسی را اذیت کنیم، لکن دستمان می رسد که از او بدگویی کنیم، بنشینیم پشت سر او حرف بزنیم، غیبت کنیم، علاوه که گناه بزرگی است، لذا آن را بطور خاص ذکر فرمودند.[2]



[1] - الشافی، صفحه 851

[2] - 24/2/1392

 

رایةالهدی ، تارنمای هیئت کربلای بیت المهدی(عج) ، کــــــرج

:: بازدید از این مطلب : 1873
|
امتیاز مطلب : 2
|
تعداد امتیازدهندگان : 1
|
مجموع امتیاز : 1
نویسنده : گمنام
پنج شنبه 26 تير 1393
 علامه طهرانی(ره) می‌فرماید: شب قدر طبق نص قرآن: «از هزار ماه بهتر است» و شبى است که ملائکه نازل مى ‏شوند از عالم ملکوت به آسمان دنیا و مقدرات سال را خدمت امام زمان عجل الله فرجَهُ الشریف عرضه مى ‏دارند و لذا در این شب دعاىِ بوجود مقدس حضرت امام زمان مستحب مؤکد است، و خوب است مؤمنین دائماً این دعای اللهُم کُن لِولیکَ الحُجة بنِ الحَسَن را بخوانند. مقدرات سال براى هر فردى از افراد امشب معین مى‏ شود! اگر انسان در امشب کارى بکند، تو به‏اى، انابه‏اى، دعائى، تغییر حالى آن مقدرات، قبل از حتمیتش تغییر مى ‏کند.

«إِن اللهَ لا یُغَیرُ ما بِقَوْمٍ حَتى یُغَیرُوا ما بِأَنْفُسِه» اگر صفات باطنى انسان تغییر کند خدا هم مقدرات انسان را عوض مى‏کند. قلوب اگر توأم باشد با نفاق و بخل حرص و شرک و خودبینى و خودپرستى، مقدرات انسان طبق همین قلب‏هاى آلوده و سیاه بنحوى مقدرخواهد شد؛ و اگر وجهه قلب تغییر کرد و تبدیل کرد، این خصوصیاتش مبدل به توحید و صفا و انفاق و ایثار و گذشت و عبودیت و حال ذُل و مسکنت نسبت به ساحت پروردگار شد، مقدرات چیز دیگر خواهد شد. گزیده بیانات مرحوم علامه آیةالله حاج سید محمد حسین حسینی طهرانی که در یکی از شبهای قدر رمضان المبارک 1369 قمری ایراد کرده اند (برگرفته از کتاب مطلع انوار)

در ادامه می آید: بسم الله الرحمن الرحیم و الصلاة علی محمد و آله الطاهرین و لعنة الله علی أعدائهم أجمعین من الآن إلی قیام الدین یا ایها الذین امنوا تُوبوا إلی الله تَوبةً نصوحاً عسی ربکُم ان یُکفر عنکُم سیئاتکم (1) «اى کسانى که ایمان آورده‌اید! توبه کنید به سوى خداوند، توبه خالص و جدى. امید است که پروردگار شما از گناهان شما درگذرد.» توبه کردن یکی از واجبات شریعت مقدسه اسلام است؛ «و توبوا إلی الله جمیعاً؛ و همگی به سوی خداوند توبه و رجوع نمایید.»(2) قلب انسان مانند چراغی است نورانی که به وسیلۀ معاصی پرده‌های غبار بر روی آن پوشیده، و مقدار غبار بر حسب قلت و کثرت معاصی است؛ باید با توبه این غبارها را زدود و قلب نورانی خود را نمایان کرد. و لذا توبه کردن قلب را پاک و معاصی را می‌شوید؛ همان‌طوری که پاک کردن چراغ، چراغ را نورانی می‌نماید.

محو و نابود کردن توبه، صور گناهان را در عالم برزخ

[قال عَن أبِی‌جَعفَرٍ علیه السلام]: «التائِبُ مِنَ الذنبِ کَمَن لا ذَنبَ لَه‏؛ توبه ‏کننده از گناه، تو گویی مانند کسى می‌باشد که اصلاً گناه ننموده است.»(3) تمام اعمال انسان از خوب و زشت در عالم برزخ ثبت و ضبط است؛ نه تنها صورت کتبی آنها بلکه صور خارجی آنها. مثلاً مصلی، طریق وضو گرفتن و نماز گزاردن و صدا کردن و کلمات، عیناً عکس از اعمال او برداشته شده و در عالم برزخ ثابت می‌ماند. بنابراین تمام دقائق عمر حتی نفس کشیدن و خوردن و خوابیدن، عکسهای مرتبی از آنها در عالم برزخ است و یک قسم شهادت هم در روز قیامت چنین است. مثلاً در جلوی چشم زانی همان فرش که بر روی آن زنا کرده، خود را و طرف خود را در روی آن می‌بیند با تمام جزئیات؛ دیگر جای انکار برای او نمی‌ماند. توبه آن عکس‌ها و آن صور را محو و نابود می‌نماید و در روز قیامت جز خدای علی أعلی، کسی را بر معصیت انسان اطلاعی نیست. عَن معاوِیةَ بنِ وَهبٍ، قال: سَمِعتُ أباعبداللهِ علیه السلام یَقولُ: «إذا تابَ العَبدُ تَوبَةً نَصوحًا أحَبهُ اللهُ فَسَتَرَ عَلَیهِ فِی الدنیا و الآخِرَةِ.» فَقُلتُ: و کَیفَ یَستُرُ عَلَیهِ؟ قالَ: «یُنسِی مَلَکَیهِ ما کَتَبا عَلَیهِ مِنَ الذنُوبِ، و یُوحِی إلَی جَوارِحِهِ اکتُمِی عَلَیهِ ذُنُوبَهُ، و یُوحِی الله تعالی إلَی بِقاعِ الأرضِ اکتُمِی ما کانَ یَعمَلُ عَلَیکِ مِنَ الذنُوبِ؛ فَیَلقَی اللهَ حِینَ یَلقاهُ و لَیسَ شَی‏ءٌ یَشهَدُ عَلَیهِ بِشَی‏ءٍ مِنَ الذنُوبِ.»

«شنیدم از حضرت امام جعفر صادق(ع) که می‌فرمود: چون بنده ‏اى از بندگان خدا توبه جدى و واقعى بنماید، خداوند او را دوست می‌دارد و در دنیا و آخرت بر روى گناه او پوششى مى‏ کشد و آن گناه را در زیر آن پوشش پنهان می‌کند. من عرض کردم: چگونه آن گناه را خداوند نسبت به او مستور و پوشیده می‌دارد؟ حضرت فرمودند: دو فرشته‏ اى را که بر نوشتن اعمال او گماشته هستند به فراموشى مى‏ اندازد، که آنچه را که نوشته‏ اند فراموش کنند و خداوند به اعضاء و جوارح این گنهکار وحى می‌کند که: گناه او را پنهان کنید! و خداوند به محل‏هاى مختلف زمین که بر آنها گناه کرده است وحى می‌کند که: آنچه را بر روى شماها انجام داده است بر او پنهان کنید! و بنابراین چنین گنهکار تائبى خداوند را در مقام و موقف لقاء، ملاقات و دیدار می‌کند در حالى‌ که هیچ چیزى که بر علیه او شهادت به گناهانش دهند وجود ندارد.»

رحمت و مغفرت پروردگار علت آمرزش انسان از هر گناهی که توبه کند

انسان از هر گناهی توبه کند آمرزیده می‌شود؛ زیرا که خداوند بخیل نیست، و دریای رحمت و مغفرت او پایان ندارد. چون می‌بیند این بنده حقیر ضعیف با نهایت عجز و مسکنت از معاصی خود پوزش می‌خواهد او را خواهد آمرزید. عَن جابِرِ بنِ عَبدِاللهِ الأنصارِی قالَ: جاءَتِ امرَأةٌ إلَی النبِی صلیَ اللهُ علیهِ و آلهِ و سَلمَ فَقالَت: یا نَبِی اللهِ! امرَأةٌ قَتَلَت وَلَدَها هَل لَها مِن تَوبَةٍ؟ فَقالَ صلیَ اللهُ علیهِ و آلهِ و سلمَ لَها: «و الذی نَفسُ مُحَمدٍ بِیَدِهِ لَو أنها قَتَلَت سَبعِینَ نَبِیا ثُم تابَت و نَدِمَت و یَعرِفُ اللهُ مِن قَلبِها أنها لا تَرجِعُ إلَی المَعصِیَةِ أبَدًا، یَقبَلُ اللهُ تَوبَتَها و عَفا عَنها؛ فَإن بابَ التوبَةِ مَفتُوحٌ ما بَینَ المَشرِقِ و المَغرِبِ و إن التائِبَ مِنَ الذنبِ کَمَن لا ذَنبَ لَهُ.» (5)

جابر بن عبدالله انصارى گفت: زنى نزد پیغمبر(صلی الله علیه و آله و سلم) آمد و عرض کرد: ای پیغمبر خدا! زنى فرزند خود را کشت، آیا برای او راهی به سوی توبه است و آیا توبه او قبول می‌شود؟ پس آن حضرت به او فرمود: قسم به خداوندى که جان محمد به دست اوست، که اگر او هفتاد پیغمبر را کشته باشد، بعد از آن توبه کند و پشیمان شود و خداوند از باطن او بداند که بدان گناه هرگز باز نمی‌گردد، خداوند توبه او را قبول می‌کند و از عقوبتش در می‌گذرد. به درستى که باب توبه مابین مشرق و مغرب باز است، و به درستى که توبه‌کنندۀ از گناه، تو گویی مانند کسى می‌باشد که اصلاً گناهی ننموده است.»

استغفار، یکی از دو امان خداوند در زمین


در نهج البلاغه وارد است که «در زمین دو امان از عذاب خدای وجود دارد؛ یکی از امان‌ها از بین رفته‌و دیگری باقی است. امان اولی وجود پیغمبر صلی الله علیه و آله است و دومی استغفار. قال الله عزوجل: و ما کان الله لیُعَذبَهم و أنتَ فیهم و ما کان الله مُعَذِبهُم و هم یَستَغفِرُون.(6) «اى پیغمبر! تا هنگامی که تو در میان این مردم هستى خداوند آنها را البته دستخوش عذاب نمى ‏کند و همچنین تا وقتی که آنان استغفار را شعار خود قرار دهند، خداوند عذاب کننده آنها نخواهد بود.» (7)

حقیقت توبه

حقیقت توبه همان ندامت بر معصیت گذشته، و رجوع از آن، و تصمیم و عزم بر ترک آن در آینده است. خداوند علی أعلی از مادر مهربان‌تر است، و جهنم را برای سوزاندن مردم از روی غضب ایجاد نکرده ـ بلکه ما جهنم را با اعمال زشت خود آفریده‌ایم ـ و توبۀ توبه کننده را دوست دارد. [قال رسول الله صلی الله علیه و آله و سلم]: «التائِبُ حَبیبُ الله؛ شخص توبه کننده حبیب خداست.» (8) عَن الباقر علیه السلام: «إن اللهَ تَعالَی أشَد فَرَحًا بِتَوبَةِ عَبدِهِ مِن رَجُلٍ أضَل راحِلَتَهُ و زادَهُ فِی لَیلَةٍ ظَلماءَ فَوَجَدَها؛ از حضرت امام باقر علیه السلام است که فرمود: همانا خداى تعالى به توبه و بازگشت بنده خود فرحناک‏تر است از مردى که در شب تارى شتر و توشه خود را گم کرده و سپس آنها را بیابد.»

حکایت توبه نصوح یک جوان

«یک‌ روز مَعاذِ بن جبل در مسجد خدمت رسول اکرم آمد؛ عرض کرد: یا رسول الله! یک جوانى دم در است، مانند ابر بهار گریه مى ‏کند و می ‏خواهد خدمت شما مشرف شود؛ اجازه مى ‏دهید که من بیاورمش خدمت شما؟ حضرت فرمودند: بیاورش! معاذ رفت آن جوان را آورد. حضرت دیدند حالش خیلى‌خیلى متغیر است و همین‌ طور گریه مى‌کند و با خود زمزمه و مناجات مى‌کند. حضرت فرمودند: وَیحَک! چرا حالت این‌طور است؟ چرا این‌قدر مضطرب هستى؟! عرض کرد: یا رسول الله، گناهان خیلى‌خیلى مهمى انجام دادم و مى‏ دانم که خداى على أعلى مرا نمى‏ آمرزد. و اگر به بعضى از آن گناهان بخواهد مرا بگیرد کافى است که مرا در جهنم بیندازد و مثل اینکه مى‏ بینم به زودى مرا خواهد گرفت.

حضرت فرمودند: گناه تو بزرگ‌تر است یا کوه‌ها؟ عرض کرد: گناه من! حضرت فرمودند: گناه تو بزرگ‌تر است یا این زمین و بیابان‌ها و درخت‌ها و دریاها؟ عرض کرد: گناه من! حضرت فرمودند: گناه تو بزرگ‌تر است یا خورشید، ماه، ستارگان، کرسى، عرش پروردگار؟ گفت: یا رسول الله، گناه من! معاذ مى ‏گوید: حضرت حالشان تغییر کرد به شِبه حال غضب؛ به او گفتند: وَیحَک! گناه تو بزرگ‌تر است یا خداى تو؟! افتاد به سجده گفت: سُبحان رَبى! سُبحانَ رَبى! خداى من بزرگ‌تر است، چیزى از خداى من بزرگ‌تر نیست. حضرت فرمودند: گناه بزرگ را مگر مى ‏تواند کسى ببخشد جز خداى بزرگ؟! عرض کرد: نه! بعد مدتى همین‌طور به حال سکوت گذشت؛ حضرت فرمودند: خوب اى جوان! ما را خبر مى‏ دهى به بعضى از گناهانت؟

عرض کرد: بله یا رسول الله! من هفت سال شُغلم کفن دزدى بود. شب مى‏آمدم در میان قبرستان قبر را مى ‏شکافتم مرده ‏هایى را که تازه دفن کرده بودند کفن آنها را مى‏ دزدیدم. بعد از هفت سال روزى دخترى از انصار فوت کرد، او را دفن کردند. من شب آمدم در میان قبرستان براى دزدیدن کفن او، قبر او را شکافتم، بدن او را بیرون آوردم، کفن او را برداشتم، بدن دختر عریان ماند. کفن را که مى ‏بردم شیطان با من وسوسه کرد، گفت: نمى ‏بینى چه هیکلى دارد! چقدر این دختر زیباست! آمدم با او عمل زشت انجام دادم. حضرت فرمودند: برو بیرون اى فاسد! برو! برو! نَعُوذُ باللَه! نَعُوذُ باللَه! الآن آتش تو مرا مى ‏گیرد! برو بیرون! برو بیرون! با دست اشاره کردند؛ این جوان از در مسجد خارج شد.

حالا پیغمبر رحمت است! خودش مى ‏گوید: خداوند گناه را مى‏ آمرزد ولو به اندازه عرشِ خدا باشد، ولیکن جوان را بیرون مى ‏کند؛ یعنى چه؟ یعنى این گناه گناهى نیست که بیایى اینجا بگویى: أستَغفِرُ الله. تمام آثار سوءِ این گناه باید از کینونتِ وجودت خارج شود تا پاک شوى و گناهت آمرزیده شود. برو بیرون! برو بیرون! اشاره کردند، جوان از در مسجد بیرون رفت. گفت: خدایا آمدیم پیش پیغمبر رحمتت آن‌ هم که ما را بیرون کرد؛ کجا برویم؟! یک‏ مقدارى آذوقه مختصر تهیه کرد و رفت بیرون مدینه در بالاى یکى از کوه‌ها؛ آنجا یک محلى براى خودش معین کرد و چهل شبانه‌روز مشغول عبادت و گریه و زارى [شد]!

در روایت داریم که بدنش شد مثل یک استخوان، چشم‌ها ورم و آماس کرده بود، آفتاب بدنش را سیاه کرده بود، آن‌قدر گریه مى ‏کرد که وحوش بیابان اطرافش جمع مى ‏شدند و مرغها بر او رقت مى‏ کردند. دست‌هایش را هم با غُل به گردن مى‏ بست و خود را روى خاک مى‏ مالید: خدایا گناه کردم از روى جهالت بوده، کارِ زشت بوده، حالا پشیمانم آمدم. آمدم سراغ پیغمبرت، پیغمبر رحمتت هم من را مأیوس کرد، کجا بروم؟ آمدم سراغ تو اى پروردگار! گناه مرا مى‏ آمرزى، نمى‏ آمرزى؟ بعد از چهل شبانه‌روز که دعا مى‏ کرد، این دعا را کرد که: پروردگارا! اگر گناه من آمرزیده شده، به پیغمبرت خبر بده که به من اطلاع بدهد و اگر آمرزیده نشده بدان که من طاقت عذاب قیامت را ندارم؛ یک آتشى بفرست همین الآن مرا محترق کند و از بین ببرد!

بعد از چهل روز جبرائیل بر پیغمبر نازل شد: «و الذین إذا فَعلوا فاحِشةً أو ظَلموا أنفُسَهم ذَکروا الله فأستَغفروا لِذنوبِهم و مَن یَغفرُ الذنوبَ الا الله و لم یَصروا عَلی ما فعَلوا و هم یعلمون* اولئک جزاؤهم مَغفرةٌ مِن رَبهم و جَناتٌ تجری مِن تَحتها الأنهارُ خالدینَ فیها و نِعمَ أجرُ العاملینَ.»(10)

«آن کسانى که کار فاحشه ‏اى انجام دادند (کار بسیار زشت) یا بر نفس‌هاى خود ستم کردند، حالا یاد خدا مى ‏کنند و بر گناهشان مى ‏گریند و استغفار مى ‏کنند ـ و کیست غیر از خدا که گناهان را بیامرزد؟! ـ و آنها دست از آن اعمال زشتشان برداشته ‏اند و توبه کرده‏ اند، و اصرار بر عمل ندارند و فهمیده ‏اند که خطا کرده ‏اند، خدا گناه آنها را آمرزید و وعده بهشت داد؛ بهشت‌هایى که در زیر آن نهرهایى روان است و به ‏به از این عمل کنندگان که پاى راستین در مقام عمل و توبه قرار مى‏ دهند و دست برنمى ‏دارند تا اینکه زنجیر رحمت پروردگار به حرکت بیفتد.» پیغمبر اصحاب را خواستند و گفتند: از آن جوان که خبر دارد؟ معاذ بن جبل آمد خدمت حضرت و گفت: یا رسول الله(ص) مى ‏گویند: در فلان کوه بین دو سنگ مشغول عبادت است؛ از آن روز رفته تا به حال!

حضرت گفتند: برویم به سراغ او. حضرت حرکت کردند؛ معاذ بن جبل آمد و جماعتى از اصحاب. همین‌ طور پیاده آمدند تا بیرون مدینه و آن کوهى که معاذ نشان داد؛ حضرت با همه اصحاب بالا رفتند، جوان را دیدند، اما چه جوانى! اصلاً مشابهت با آن جوان سابق ندارد. آفتاب صورتش را سیاه کرده، چشم‌هایش از شدت گریه ورم و آماس کرده، پوست بدنش تغییر کرده، لاغر شده، دست‌هاى خود را به گردن بسته و مى ‏گوید: إلهى هذا بهلُول و بَینَ یَدَیکَ مَغلُولٌ؛ خدایا! این بهلول یک آدم دیوانه و نفهم است و خود را زنجیر کرده در بین دست قدرت تو، هر کارى مى ‏خواهى با او بکن!

دیدند که وحوش اطرافش جمع شده ‏اند به حال او رقت مى ‏کنند، مرغان مى ‏آیند و به حال او رقت مى‏ کنند. حضرت خودشان آمدند گفتند: «بَخ بَخ لَکَ یا بُهلُول! اى بهلول، آفرین بر تو! آفرین بر تو! خوب عملى کردى! خوب تدارک کردى! و آن ریشه گناه را از قلبت پاک کردى!» خودشان رفتند با دست شریف خود غُل را از گردنش باز کردند، دستور دادند اصحاب آب آوردند صورتش را شستند و حضرت به او محبت کردند و مهربانى کردند و فرمودند: «لمثل هذا فلیعمل العاملون»(11) توبه کنندگان باید این‌طور توبه کنند و این‌طور عمل کنند و این جوانى بود که آن روز پیش من آمد سراپاى او آتش بود و این‌طور تدارک کرد؛ با این گریه ‏ها، با این مناجات‌ها، با این توبه تمام آتش خود را از بین برد و تبدیل به رحمت کرد. آیه نازل شد: «اولئک جزاؤهم مغفرة من ربهم» براى او مغفرت خداست و بهشت‏هایى که براى اوست و خداى على أعلى مُعد و مهیا فرموده و نهرهایى در زیر آن بهشت‏ها جاری است و «نعم أجر العاملین.»(12)

پی نوشتها:
1. سوره تحریم آیه 8.
2. سوره نور آیه 31.
3. الکافی، ج 2، ص 435.
4. الکافی، ج 2، ص 430 با قدری اختلاف.
5. جامع أحادیث الشیعة، ج 14، ص 349.
6. سوره انفال آیه 33.
7. نهج البلاغة (با شرح محمد عبده) ج 4، ص 155
8.جامع السعادات، ج 3، ص 65.
9. الکافی، ج 2، ص 435.
10. سوره آل عمران، آیات 135 و 136.
11. سوره صافات، آیه 61.
12. بحار الأنوار، ج 6، ص 23 به نقل از أمالی صدوق.

منبع: همشهری

 

 
 
 
رایةالهدی ، تارنمای هیئت کربلای بیت المهدی(عج) ، کــــــرج

:: بازدید از این مطلب : 1785
|
امتیاز مطلب : 2
|
تعداد امتیازدهندگان : 1
|
مجموع امتیاز : 1
نویسنده : گمنام
پنج شنبه 26 تير 1393

چی کار داری بنده خدا، گناهی کردی، پشیمانی، ناراحتی، توبه کن خدای متعال میبخشد اصلا خدا دوست ندارد مومنین لکه دار شوند.

ویژه نامه ضیافت مشرق - استاد فاطمی نیا گفت: در قرآن می‌فرماید:"شهر رمضان الذي انزل فيه القران هدى للناس وبينات من الهدى والفرقان" . بعضی از روایات ناظر است بر اینکه رمضان اصلا از نام های خداست و حتی حدیث داریم که میفرماید:لا تقولو جاء رمضان و ذهب رمضان نگویید رمضان آمد و رمضان رفت قولوا جاء شهر رمضان بگویید ماه رمضان آمد. حالا این حدیثی است که میشود مورد تحقیق قرار بگیرد و ممکن است که رمضان به اعتباری از نام های خدا باشد، این حرف مستبعدی نیست. 
 
و اما از نظر لغت ملاحضه میفرمایید که راء و میم و ضاد اصل لغت رمضان است، الف و نون، زائد بر جوهر لغت است خب همیشه همینطور است وقتی شما میگویید "حدثان" همان حاء و دال و ثاء اصل لغت است بقیه زائد است، علی کل حال این ماده راء و میم و ضاد را لغویون برسی کرده اند و گفته شده است که این یک اصل است خب این را توضیح بدهم، بعضی لغت ها را میبینید که دو اصل است، دو تا کلمه می آید این ها از نظر جوهر و مواد عینا یکی هستند اما دو اصل هستند، معانی متفاوت میشود، من اینجا همان مثال فا و را و سین را میزنم که مثلا از این حروف "فَرَس" درست میشود "فَرَس" به معنای اسب است اما از طرفی میبینیم که دریدن شیر را میگویند "افتراس"، اگر شیر حیوانی را دریده باشد می‌گویند "افترسه الاسد" و آن شکاری که شیر بدست می آورد آن را "فریسه" میگویند در صورتی که ملاحضه میکنید هیچ ربطی به اسب ندارد یا اینکه فِراست به معنای تیز هوشی و پیش بینی است حالا فََراست اگر بگوییم به معنای اسبداری میشود، یک زیر و زبر انقدر حساس است فِراست یعنی تیزهوشی آینده نگری فَراست یعنی اسب داری، خوب این را مثال میزنیم که اینها دو اصل هستند برای اینکه فَرس که اسب باشد ربطی به طعمه شیر ندارد و هکذا ... 
 
اما اصل واحد ان شاء الله جوان ها دقت میکنند به لغتی میگویند که این لغت به هر شکلی به هر صورتی در بیاد یک روح بر آن سایه میگسترد یعنی همان مفهوم در همه جا محفوظ است و گفته اند یکی از اون ها راء و میم و ضاد است که رمضان ار آن درست شده است هر کجا راء و میم و ضاد باشد از آنجا حرارت و سوزاندن استفاده میشود.مثلا سرزمینی که آفتاب آن را داغ کرده باشد میگویند "ارضٌ رمضاء" سرزمینی که آفتاب داغش کرده است، پس رمضان یعنی داغ ، سوزاندن از آن استفاده میشود، چرا؟ باز برمیگردیم به حدیث، میفرماید:"سمی رمضان رمضان لانه تحرق الذنوب" این ماه را رمضان نامیدند به خاطره اینکه رمضان گناهان را میسوزاند، گناهان بندگان در این ماه بخشیده میشود. 
 
یک سال مانده به شب قدر به فکر شب قدر باشید 
 
حالا چیزی به دنبال همان رمضان عرض کنم که وصل بشود به مسئله شب های قدر که این برای ما بسیار مهم است، خب اگر ما الان چند شب مانده به شب قدر به فکر شب قدر هستیم هنر نمیکنیم جمال السالکین آیت الله آمیرزا جواد آقای ملکی تبریزی قدس الله روحه مینویسد یک سال مانده به شب قدر به فکر شب قدر باشید، من نمیگویم که الان این جمله را میفهمم، ادعا ندارم اما انقدر بگویم که در جوانی که این مطلب را دیدم خیال خامی داشتم، خیال میکردم که این مرد بزرگ میخواهد بگوید که یعنی آدم تقویمش را نگاه کند آن شب مثلا به خانه دوستش نرود، آن شب عروسی نرود، آن شب را ضایع نکند و ازاین حرف ها. بعد فهمیدم که نه مقصودش این نیست میخواهد بگوید در طول سال کاری نکنی که آن کار شب قدر بیاد جلوی تو را بگیرد. یک دلی شکستی بدست نیاوردی همینطور که سرگرم بک یا الله هستی اون دل میاد میگه یواش برو کجا میری! حقی رو ضایع کردی هنوزجبران نکردی، پدر رو خشمگین کردی، دل مادررو شکستی و هکذا. 
 
اقسام گناهان 
 
پس اجازه بدهید باز برگردیم به کلمه رمضان تا ان شاء الله دنبال مطلب را بگیریم.پس روایت میفرماید که رمضان یعنی گناهان را میسوزاند، خب بله روایات زیادی داریم که در هر افطاری پروردگار هزاران هزار از این گنه کاران را میبخشد، در این دعا میخوانیم که:  "من علی بفکاک رقبتی من النار فیمن تمن علیه" بر من منت بگذار که این گردن من را از آتش آزاد کنی جزو آن مردمی که آنها را آزاد میکنی و بر آنها منت میگذاری نه فقط من را ببخشی.بنابراین گناهان بخشیده میشود اما گناهان چند نوع است، بعضی از گناهان است که حق الله است، بین خود و خدا یک خطائی کردیم و حالا پشیمان هستیم توبه میکنیم، تازه حق الله هم دو جور است بعضی از حق الله ها هست که با استغفار و توبه کار تمام نمیشود مثلا خدای ناکرده یک نفر کاهل نماز بوده حالا ناراحت است که چرا کاهل نماز بوده ولی این بس نیست قضای اینها را هم باید بجا بیاورد، حق کسی را ضایع کرده خب برو جبران کن، بعضی حق الله ها نه اصلا به کسی ارتباط نداشه بین خدا و بنده بوده حالا پشیمان است، ناراحت است، اصلا واقعا ناراحت است که چرا من این کار را کردم خدا او را برای همین ناراحتیش میبخشد حتی روایات نشان میدهد اسغفرالله گفتن شرایط کمال است. میفرماید "کفی بندم توبة" میفرماید که همان پشیمانی از لحاظ توبه کافی است. 
 
نهی از اعتراف به گناهان نزد مخلوق 
 
اصلا حتی نمیخواهد حتی به کسی بگوید، بعضی ها می آیند به مردم میگویند که من یک وقتی فلان گناه را مرتکب شده ام، پشیمان است ها، ولی اصلا چرا می آیی میگویی؟! روایت داریم یک نفر آمد در محضر حضرت سید انبیاء ایستاد گفت که یا رسول الله من زنا کردم، حضرت صورتش را برگرداند که یعنی من نشنیده ام، رفت از آن طرف آمد گفت آقا من زنا کردم حضرت باز صورت مبارکش را برگردوند، رفت از طرف سوم و بالاخره از طرف چهارم آمد، آخر حضرت فرمود: از این مردم تعجب میکنم که خدا عیوب اینها را پرده کشیده است خودشان به دست خودشان عیبشان را فاش میکنند.

چی کار داری بنده خدا، گناهی کردی، پشیمانی، ناراحتی، توبه کن خدای متعال میبخشد اصلا خدا دوست ندارد مومنین لکه دار شوند، شیوه خدا این است که همیشه زیبایی ها را ظاهر میکند، قبیح ها را میپوشاند، از دعاهای خیلی عظیم القدر است که میفرماید: "یا من اظهرالجمیل" ای خدایی که زیبا را ظاهر میکند و "ستر القبیح" قبیح را میپوشاند.الان شما ببینید همه ما در اجتماع یک آبرویی داریم، چرا داریم؟ برای اینکه خدا زیبایی های ما را ظاهر کرده است، اگر خدا بدی های ما را ظاهر میکرد، آیا ما این آبرو را داشتیم؟ یا در دعای کمیل میخوانید که میفرماید: "کم من قبیح سترته" خدایا من چه قدر قبیح داشتم که تو پوشاندی "و کم من ثناء الجمیل لست اهل له نشرته" آدم از این کرم، اکرم اکرمین باید عمری شرمنده بشود ببینید شما، اگر من و امثال من از کسی چیزی بدانیم میرویم آن را میگوییم یک چیزی هم میگذاریم رویش، اما خدا قبایحی را از ما میداند که میپوشاند یک آرایشی هم میدهد که میتوانیم زنگی کنیم.طرف خوابیده تا دم آفتاب، نماز صبحش قضاست اما بر زبان ها انداخته که این نماز شبش ترک نمیشود!عجب خدایی، عجب کرمی "کم من قبیح سترته" فقط این نیست که قبیح را بپوشاند "و کم من ثناء الجمیل لست اهل له نشرته" چقدر ثناء جمیل برای من منشتر ساختی.
رایةالهدی ، تارنمای هیئت کربلای بیت المهدی(عج) ، کــــــرج

:: بازدید از این مطلب : 1852
|
امتیاز مطلب : 4
|
تعداد امتیازدهندگان : 1
|
مجموع امتیاز : 1
نویسنده : گمنام
پنج شنبه 26 تير 1393

يکي از بهترين نعمت‌ها، نعمت آزادی است و ماه مبارک رمضان ، ماه آزادی است.

دیدگاهها و بیانات آیت الله جوادی آملی در خصوص ماه مبارک رمضان و شبهای قدر به شرح زیر می‌باشد:

- رسول خدا (ص) در آخرین جمعه ماه شعبان خطبه‌ای ایراد فرمودند که: «یا ایها الناس إن انفسکم مرهونة بأعمالکم فقکوها باستغفارکم» - مردم! شما آزاد نیستید؛ در قفس هستید. و نمی‌دانید که در قفس هستید. گناهانتان شما را در قفس زندانی کرده است. در ماه مبارک رمضان، با استغفار، خود را آزاد کنید.»

-انسان گناهکار بدهکار است و بدهکار باید گرو بسپرد. اینجا خانه و زمین را به عنوان گرو قبول نمی‌کنند؛ بلکه جان را به گرو می‌گیرند. آن که می‌گوید من هر چه بخواهم می‌کنم، هر جا بخواهم می‌روم و هر چه بخواهم می‌گویم، او اسیر است؛ آزاد نیست. گرفتار هوس و آز، برده است نه آزاد.

-هیچ ارزشی در اسلام به اندازه ارزش آزادی نیست. علی علیه‌السلام می‌فرماید: «من ترک الشهوات کان حراً» - آزاد کسی است که شهوت‌هایش را ترک کند.

معصومین علیهم‌السلام در بسیار از کلمات به ما آموختند که آزاد بشوید. آزاد شدن از دشمن بیرونی چندان مهم نیست، آزاد شدن از دشمن درونی مهم است.

-راه تشخیص بنده مؤمن یا آزاد بودن این است که اگر به دلخواه خود عمل می‌کنیم، معلوم می‌شود در قفس آز و طمع زندانی هستیم؛ و اگر به خواسته خدای سبحان عمل کنیم، آزاد هستیم. انسان آزاد به غیر خدا نمی‌اندیشد.

-از برجسته‌ترین وظایف در ماه مبارک رمضان آزاد شدن و رهیدن است. انسان باید این قفس‌ها و میله‌های پولادین را که با دست خود ساخته بشکند.

- انسان  به طرزی زندگی کند که گرفتار چشم و گوش نباشد، اين بهترين راه است که فَکّ رهن شده باشد، امام علی(ع) می فرماید: «فَکُفُّوهَا بِاسْتِغْفَارِکُمْ» و توبه هم به اين است که بگوييد خدايا من آمدم.

-پیامبر اکرم (ص) فرمود: «قد أقبل إلیکم شهر الله» ماه مبارک رمضان دارد می‌آید او به شما رو کرده است این برای شما اقبالی است. این ماه، ماه خداست. درست است که همه ماه‌ها ماه خداست؛ همه زمین‌ها زمین خداست اما می‌گویند سرزمین مکه سرزمین وحی است و حاجیان و معتمران وقتی وارد می‌شوند مهمانان الهی‌اند اینها جزء ضیوف‌الرحمان‌اند این مربوط به زمینِ مهمانی است و ماه مبارک رمضان هم زمان مهمانی است و شما نیز مهمان خدای سبحان هستید «دُعیتم فیه إلی ضیافة الله».

-شما شنیده‌اید که گاهی نسیم می‌وزد و همان‌ طوری که شب و روز یکسان نیست، سحر نسیم خاصّی دارد روزگار هم اینچنین است.

- اگر انشاءالله  توفیقی داده شد به استقبال این ماه مبارک رمضان برویم، سحرهای آن را دریابیم، روزه‌های روزهای آن را دریابیم. حالا آن بحث‌های کمک به نیازمندان، از لغزش‌های دیگران گذشتن، صِله رَحِم داشتن‌، فضیلت افطار دادن، گرسنه‌ها را سیر کردن و یا حقوق دیگران را به آنها تأدیه کردن، مطلبی دیگر است؛ لذا فرمود خدای سبحان اسمای حُسنای خود را روزی می‌کند چیزی را که خدا عطا می‌کند چیزی است که ماندنی باشد.

-در فضیلت روزه همین بس که انسان شبیه فرشته می‌شود و فرشته کارش خوردن و نوشیدن و پاسخ به غرایز و امثال اینها نیست؛ لذا انسان در ماه مبارک رمضان دعوت شد که فرشته بشود و فرشته شدن ممکن است یعنی خوردن و خوابیدن، مزاحم نیست که انسان فرشته بشود خب ما چرا فرشته نشویم؟! نوجوان‌های ما و جوان‌های ما از ماه رمضان بیشترین بهره را ببرند.

- ماه مبارک رمضان دو دستور دارد:

1ـ عمومی: که انسان تمام ماه مبارک رمضان را به عنوان یک واحد بداند و برای آن نیّت کند؛ یعنی در شب اول ماه مبارک رمضان می توان قصد کند که تا آخر ماه روزه بگیرد.

2ـ خصوصی: که هر روز هم دارای تکلیف مستقل و جدایی است. «وأیّامه أفضل الأیام ولیالیه أفضل اللّیالی» تمام روزهای ماه مبارک رمضان از تمام ایّام سال افضل است و تمام شبهای ماه مبارک رمضان، از تمام شبها و لیالی سال برتر است. «وساعاته أفضل الساعات» ساعات یعنی چند لحظه؛ لحظات آن بهترین لحظه هاست.

-پیرامون شب قدر و سِرّ تبرّع و برجستگی آن و راز تعدّد و کثرت، و رمز تنوع و تحوّل آن و نکته خفا و ابهام، و معنای قَدر و ارزش آن و تأثیر ادراک شب قدر، و نیز برخی دیگر از شئون آن به طور اجمال نکاتی بازگو می ‏شود.

یکم: گرچه هر موجود طبیعی در مخزن غیب الهی دارای وجود عقلی است که از آن نشئه تجرّد معقول به مرحله تجسّم محسوس تنزّل می‏ یابد: ﴿إنْ من شی‏ء إلاّ عندنا خزائنه وما ننزّله إلاّ بقدرٍ معلوم﴾ و شب قدر نیز از این اصل کلی مستثنی نیست، لذا می‏ تواند دارای ارزش نَفْسی باشد، لیکن اَرْج ظاهری آن به حُرْمت مُتَزمِّن آن است که در این زمان خاص نزول یافت و آن قرآن کریم است، همان طور که ارزش مکان به متمکّن آن است؛ لذا خداوند سرّ سوگند به بَلَد مکه را، تمکن و استقرار رسول اکرم‏صلی الله علیه و آله و سلم که در آن متمکّن بود اعلام داشته و چنین فرموده است: ﴿لا ُقسم بهذا البلد٭ وأنت حلٌّ بهذا البلد﴾ بنابراین، یکی از اسرار براعت و برجستگی لیله قدر نزول قرآنِ‏ ذوالقدر در آن خواهد بود.

دوم: چون راز براعت زمان همانا حُرمت مُتَزمّن است و تقدیر بر امور از طرف خداوند سبحان دارای حرمت ویژه است و تقدیر امور نیز دارای مراتب گوناگون است و هر مرحله‏ای از آن در زمان خاص ظهور می‏ کند لذا تمام آن زمانهای مخصوص از برجستگی والا برخوردار می‏ شوند و به عنوان نمونه می‏ توان، نیمه‏ ماه شعبان و نوزدهم و بیست ‏ویکم و بیست‏ وسوم ماه مبارک رمضان و نیز برخی دیگر از شبهای وتْر آن را یاد نمود که امور گیتی در این مراحل، جریان تَنْسِیق خود را بازمی ‏یابند. البته آن حرمت خاصی که برای شب قدر به پاس نزول قرآن است فقط در شبهای ماه مبارک رمضان خواهد بود.

سوم: برای اینکه تمام روزها و شبهای سال، فیض ظرفیّت چنین رخداد مبارک را ادراک کنند لذا تقدیر امور و نیز تنزل معانی قرآن و مفاهیم عالی آن برابر ماههای قمری توزیع شده است تا با تنوع و تحوّل همراه باشد و تمام شبهای سال از جهت گردش جام تقدیر و کأس تنزیل و مُناوَله آن بهره ‏مند گردند و فیض سیّال الهی راکد نگردد، و اگر برابر سال شمسی تنظیم می‏ شد، چنین اِداره کأسی و چنان مُناوَله‏ای در کار نبود.

چهارم: به منظور فحص بالغ و مراقبت مستمّر و اجتهاد مداوم در سنگر جهاد اکبر، لیله قدر مختفی و روز قدر مخفی شد؛ زیرا ماءالحیاة در هر کوی و برزنی ارزان عرضه نمی‏ شود و تاریکی ظلمات از یک سو و جستجوی همراهی چون خضر(ع) از سوی دیگر و تحمل خطرهای گوناگون از سوی سوم مقداری از بهای چنین کالای سترگ است که تا تأدیه نشود دامن آن به کف نمی ‏آید.

پنجم: معنای قدر و منزلت شب قدر که بیش از ارج هزار ماه است هرگز به معنای ارزش اعتباری در برخی از دانشهای باید و نباید اعتباری، نخواهد بود، بلکه به معنای ارج وجودی و شدّت درجه هستی است که ارزش دانشهای بود و نبود است نه باید و نباید. البته چنان ارج وجودی که در حکمت نظری مطرح است پشتوانه تدوین قوانین ارزشی باید و نباید فقهی خواهد بود لذا امتثال دستورهای دینی وسیله مناسبی برای تکامل وجودی روح است.

ششم: چون ارزش زمان به مُتَزمِّن است هر اندازه سالکِ واصل، شاهد معنای تقدیر الهی از یک سو و شاهد معارف قرآن کریم از سوی دیگر باشد به همان اندازه شرافت وجودی لیله قدر را تحصیل می‏کند، یعنی همان طور که درجات بهشتِ جاودان به عدد آیات قرآن کریم است، مراحل لیله قدر و درجات وجودی آن نیز در گرو ادراک صحیح حقیقت تقدیر امور الهی از یک سو و معرفت درست معالی و معانی قرآن کریم از سوی دیگر خواهد بود؛ حتی اگر شب قدر مصون از تعدّد عَرْضی و کثرت همتایی باشد؛ زیرا تعدّد مراتب طولی آن محفوظ است.

هفتم: محصول معرفت صحیح مُتَزمِّن و حاصل ادراک درست زمان سبب شدّت وجودی سالک عارف می‏گردد که با آن، طی زمان و زمین میسورش خواهد شد، نمونه‏های فراوانی در قرآن و سنّت معصومین(ع) و در تاریخ پیروان راستین قرآن و عترت مشهود است که جریانِ صحابی حضرت سلیمان در آوردن تخت ملکه سبأ از فاصله دور در کمتر از چشم گرداندن ﴿قال الّذی عنده علم من‏الکتاب أنا اتیک به قبل أن یرتدّ إلیک طرفک﴾ از این قبیل است.

لازم است توجه شود آنچه به عنوان نمونه یاد شد راجع به شدّت درجه وجودی شاگردان انبیا و امامان معصوم(ع) بوده وگرنه مقام وجودی آن ذوات نوری به مراتب بیش ازاینهاست.

شب، بُراقِ عروجِ سالکان است

-بخش مهمّی از فیوضات معنوی و الهی، طبق بیان قرآن کریم، در شب افاضه شده است. تنزّل قرآن در شب پربرکت و مبارک قدر است ﴿إنا أنزلناه فی لیلة القدر﴾

 إسراء و معراج انسان کامل نیز در شب است: ﴿سبحان الذی أسری بعبده لیلاً من المسجد الحرام إلی المسْجد الأقصی الذی بارکنا حوْله﴾

-اگرچه انسان در روز، هم در محضر خداست ولی فیض شب، بهره خاصّی است که نصیب انسان می ‏شود. حضور و توجّه و تمرکز انسان در شب زیاد است و همین سبب قوّت و ازدیاد فیض می ‏شود.

-نشئه زنده‏ داری شب و مناجات و دعا و خضوع شب، نشئه خاصّی است که باخضوع و مناجات و ذکر روز فرق دارد ﴿إن ناشئه اللیل هی أشدّ وطأً وأقوم قیلاً﴾ وبه همین جهت است که خداوند به رسول خود فرمود: ﴿ومن اللیل فتهجد به‏نافلةلَکَ عسی أنْ یبْعثک ربک مقاماً محموداً﴾ سحر خیز باش و شب راازدست‏مده؛ زیرا که نافله شب، خضوع و حضور شب، بعثت تازه‏ای است برای تو و اگر می ‏خواهی که به مقامی والا و محمود مبعوث شوی، شب را رها نکن.

-تلاوت قرآن و خضوع در حضور خداوند، و محاسبه اعمال گذشته و تصمیم قطعی برای آینده، در دل شب تار میسّرتر است و لذا مردان الهی حدّاکثر بهره را از شب می‏برند، «عُمّار اللّیل ومَنار النّهار» ، «امّا اللیل فصافّون أقدامهم، تالین لأجزاء القرآن» ، «طوبی لنفسٍ... وهَجَرَتْ فی اللیل غُمْضَها» ،«إنّ داود(علیه‏السلام) قام فی مثل هذه الساعة من اللیل... ».

 
منبع: مهر
رایةالهدی ، تارنمای هیئت کربلای بیت المهدی(عج) ، کــــــرج

:: بازدید از این مطلب : 1853
|
امتیاز مطلب : 2
|
تعداد امتیازدهندگان : 1
|
مجموع امتیاز : 1
نویسنده : گمنام
پنج شنبه 26 تير 1393

حدیث:

فیِ الکافیِ، عن الصادق (علیه السلام) قال لحُمران بن أعینِ: ... و لا عَیشَ أهنأَ من حُسن الخُلق، و لامالَ أنفع من القنوعِ بالیسیر المُجزی، و لاجَهل أضَرّ منِ العُجب.[1]

شرح:

هیچ زندگی‌ای گواراتر از آن زندگی‌ای که با حسن خلق همراه باشد، نیست؛ وجهش هم علی الظاهر این است که انسانی که دارای خوش اخلاقی با مردم، تواضع با مردم، رفتارگرم و خوش آیند با مردم است، زندگی برای او آسان و شیرین است؛ چون در محیط اجتماعی، ارتباطات و برخوردها متقابل و متبادل است.

حدیثشما اگر در مقابل دیگرانِ تواضع کنید، دیگران با این چشم به شما نگاه می کنند که: انسانِ متواضعی است. اگر تکبر بورزید، با این چشم نگاه می کنند که: انسان متکبرّی است. معلوم است که همۀ آدمهای عالم از انسان متواضع بیشتر خوششان می آید تا انسان متکبرّ. اگر خُلق را به معنای وسیعِ آن بدانیم ،یعنی اخلاق حسنۀ انسانی مثلاً: آدمِ صبوری باشد، آدم شکوری باشد ،آدم کریم و بخشنده ای باشد و هلمّ جرّا، اگر به این معنا هم بگیریم نیز همین‌طور است.

کسی که از او خیر میترًاود، از او متانت و وقار، صبر و سکینۀ در امور، در تلاطم‌ها به چشم می‌آید و از این قبیل، طبعا در چشم مردم، انسانِ محترم و مبارکی است، در نتیجه زندگی برای چنًین انسانی، زندگیِ گوارایی خواهد شد.

پول در همۀ امور گره گشاست، انسان پولدار، هم در راه‌های حلال، هم خدای نکرده ـ اگر اهلش باشد ـ در راه‌های حرام، دستش باز است، خیلی کارها می‌تواند بکند.

پس پول، به حسب نگاه سطحی‌ای که انسان دارد یک چیز نافعی است، اما می‌فرماید: هیچ مالی نافعتر از قناعت نیست، انسان قانع باشد بالیسیر المُجزی، همان قدری که در زندگیِ او کفایت کند. کفایت یعنی: محتاج این و آن نباشد، بتواند زندگیِ متعارف خودش را پیش ببرد ولو کم باشد. این، از همۀ اموال انفع است؛ چون آن نفع واقعی‌ای که انسان از این مال می‌برَد، همان بهره‌ای است که از مال می‌برد؛ و بیشترین بهره را آن کسی می‌برد که دارای قناعت است؛ چون آن دغدغه و ناراحتی و نگرانی؛ به کی بدهم؟ چطوری نگهدارم؟ اینها را ندارد. لذا در روایات دارد که از خدا بخواهید به قدر کفایت به شما بدهد. لذا می‌بینید کسانی را که مقامات بالاتری دارند و مراحلی طی کرده‌اند، به استقبال برخی از سختی‌ها می‌روند. این، برای افراد معمولی امثال ماست که اگر قناعت داشته باشند، زندگی راحت خواهد بود؛ همۀ جهل‌ها زیانبار است، اما آن جهلی که انسان خودش را بزرگ ببیند و بزرگ بداند، این از همۀ جهل‌ها ضررش بیشتر است.

بله، جهل به یک واقعیتی، ممکن است برای انسان ضرر داشته باشد، هر چه انسان علمش بیشتر باشد، برایش بهتر است، ضررش کمتر است. اما از همۀ جهل‌ها زیانبارتر، جهلی است که در عجب وجود دارد. عُجب یعنی خودشگفتی، از وضع خودش، از فضائل خودش به شگفت بیاید ،خودش را بزرگ ببیند، هیچ جهلی از این مضُرتر نیست. این آدم، طبعاً توقعاتش هم از مردم زیاد است. به مجردی که یک نفری گفت بالای چشمت ابروست، به او برمیخورد! می گوید: این، درست نمی فهمد ،مقامِ من را درک نمی کند. امام سجاد (علیه‌السلام) در آن دعای مکارم الاخلاق می‌فرمایند: «و لاترَفعنی فی الناس درجة الاّ حطتتنی عند نفسی مثلهَا یا بقِدرِها»، اگر انسان در بین مردم، در چشم مردم عزّتی پیدا می کند ،شأنی پیدا می‌کند، در دل خودش دچار این اشتباه نشود که این شأنی که من در بین مردم دارم، حقّم هست.

این، اشتباه است، توجه کند به درون خودش که چه ضعفهایی دارد، ضعفهای خودش را نگاه کند؛ «بل الانسان علی نفسه بصیرة». انسان ممکن است صدها ضعف داشته باشد ،که مردم نمی‌دانند و نمی‌بینند، اماّ خود ما می‌بینیم، انسان اگر به نواقص و عیوب خودش توجّه بکند، هیچگاه دچار عجب نمی‌شود.[2]



[1] - الشافی، صفحه 851

[2] - 31/2/1392

رایةالهدی ، تارنمای هیئت کربلای بیت المهدی(عج) ، کــــــرج

:: بازدید از این مطلب : 1845
|
امتیاز مطلب : 4
|
تعداد امتیازدهندگان : 1
|
مجموع امتیاز : 1

.:: This Template By : Theme-Designer.Com ::.
درباره ما
شکر ،خدارا که درپناه حسینم(ع)،گیتی ازاین خوبتر،پناه ندارد........................... ....هرکسی با شمع رخسارت به وجهی عشق باخت/ زان میان پروانه را در اضطراب انداختی / گنج عشق خود نهادی در دل ویران ما / سایه دولت بر این کنج خراب انداختی.../ اللّهم عجّل لولیّک الفرج........ ...با عرض سلام و تحیّت خدمت شما بازدید کننده گرامی به اطلاع می رساند که """برنامه ی هفتگی هیئت کربلا (محمدشهر- عباس آباد - کرج ) به شرح ذیل می باشد: پنجشنبه شب ها ساعت21 با مداحی " حاج رحمــــــــان نـوازنـــــــی "/ لازم به توضیح است مراسماتی که بصورت مناسبتی برگزار می گردد از طریق سامانه پیام کوتاه به اطلاع عموم بزرگواران می رسد. سامانه پیام کوتـــــــــاه این هیئت نیز با شماره 30008191000002 پل ارتباطی بین ما و شما می باشد.لطفا نقدها و پیشنهاد های خود را و همچنین پیامک های مهـــــــــدوی و دلنوشته هایتان را جهت انعکاس در این تارنما برای ما ارسال نمایید.ضمنا جهت عضویت در این سامانه عبارت * یازهرا * را به شماره فوق پیامک نمایید. التماس دعا.
منو اصلی
نویسندگان
آرشیو مطالب
مطالب تصادفی
مطالب پربازدید
پیوندهای روزانه