|
|
نویسنده : گمنام
شنبه 1 مهر 1391
|
پیامبراعظم(ص) در طولانیترین بخش عمر خویش یعنی از 25 تا 50 سالگی فقط با همسر اول خود حضرت خدیجه(س) زندگی کرد و تا ایشان زنده بود، همسر دیگری اختیار نکرد. درباره ازدواجهای بعدی پیامبر(ص) 3 انگیزه عمده مطرح میشود....
به نقل از فارس، یکی از مواردی که در فیلم موهن به ساحت رسول اعظم(ص) دستمایه قرار گرفته، تعداد ازدواجهای پیامبر(ص) است.
در سکانسهایی از این فیلم موهن، پیامبر(ص) را ـ نعوذبالله ـ فردی جاهطلب نشان میدهد که به یارانش دستور کشتن مردان قبایل غیر مسلمان میدهد تا به این ترتیب زنان آنها را به غنیمت گیرد! در ادامه سکانسهایی پخش میشود که زبان از توصیف آنها شرم دارد.
این شبهه موضوع جدیدی نیست و همواره از سوی معاندان در طول تاریخ اسلام مطرح میشود.
محمد حسن قدردان قراملکی در کتاب «درباره پیامبر اعظم(ص)» درباره علل ازدواجهای پیامبر(ص) چنین مینویسد:
* ازدواجهای پیامبر، تابع مصالح دینی و اجتماعی
انگیزههای ازدواج حضرت، نه از سر شهوترانی و خوش گذرانی، بلکه اساساً بر طبق دستور الهی و بر پایه مصالح و مقتضیات اسلام در آن مقطع زمانی صورت گرفته بود.
ابوسفیان این دشمن پیامبر، وقتی از ازدواج ایشان با دختر خود، زمانی که دخترش در حبشه تنها مانده بود، آگاه شد، گفت: «پشت این مرد به زمین مباد».
شرایط زمانی ازدواجها که در اوج سختی و فشار جنگها بود و از طرفی ازدواج با زنان بیوه که برخی چندین بار ازدواج کرده بودند و همسر نگرفتن از انصار که به راحتی اسلام را پذیرفته بودند و عدم انتقاد از ازدواجهای پیامبر در زمان ایشان همگی از این مطلب نشان دارد که این ازدواجها بر پایه مصالح و اقتضائات زمان بوده است نه از سر لذت که برخی در پی القای آن هستند.
انگیزههای ازدواجهای حضرت را به صورت کلی میتوان در سه بخش انگیزههای سیاسی و اجتماعی، اخلاقی و دینی تحلیل و تبیین کرد که به آنها اشاره میشود.
الف)انگیزههای سیاسی و اجتماعی (همبستگی با اقوام مختلف)
هنگامی که پیامبر ندای اسلام را بلند کرد، تنها بود و تا مدتها جز عدهای محدود به او ایمان نیاوردند، او بر ضد تمام معتقدات خرافی عصر و محیط خود قیام کرد و به همه اعلام جنگ داد، طبیعی است که همه اقوام و قبایل آن محیط بر ضد او بسیج شوند و باید از تمام وسایل برای شکستن اتخاذ نامقدس دشمنان استفاده کند که یکی از آنها ایجاد رابطه خویشاوندی از طریق ازدواج با قبایل مختلف بود؛ زیرا محکمترین رابطه در میان عرب جاهلی، رابطه خویشاوندی محسوب میشد و داماد قبیله را همواره از خود میدانستند و دفاع از او را لازم و تنها گذاشتن او را گناه میشمردند، قرائن زیادی در دست داریم که نشان میدهد ازدواجهای پیامبر لااقل در بسیاری از موارد، جنبه سیاسی داشته است.
در راستای این اهداف، پیامبر (ص) با عایشه دختر ابوبکر از قبیله بزرگ «تیم»، با حفصه دختر عمر از قبیله بزرگ «عدی»، با امحبیبه دختر ابوسفیان از قبیله نامدار بنیامیه، امسلمه از بنی مخزوم، سوده از بنیاسد، میمونه از بنیهلال و صفیه از بنیاسرائیل پیوند زناشویی برقرار کرد، ازدواج مهمترین پیوند و میثاق اجتماعی است؛ به ویژه در آن فرهنگ، تاثیر بسیاری از خود به جا میگذارد.
در آن محیط که جنگ، خونریزی و غارتگری رواج داشت، بلکه به تعبیر ابنخلدون، جنگ و خونریزی جزو خصلت ثانوی آنان شده بود، بهترین عامل بازدارنده از جنگها و عامل وحدت و الفت، پیوند زناشویی بود.
با دقت در ازدواجهای حضرت، به این نکته پی میبریم که همسران حضرت تنها از میان مهاجران و نه انصار بود، برای اینکه اتحاد و همدلی بین حضرت و انصار وجود داشته و به واسطهای نیاز نبود؛ اما بین حضرت و قبایل مهاجر، کدورت و دشمنیهایی اتفاق افتاده بود که عقد ازدواج آنها را به عقد دوستی و وحدت تبدیل میکرد، به همین جهت پیامبر (ص) با قبایل بزرگ قریش، به ویژه با قبایلی که بیش از دیگران با پیامبر (ص) دشمن بودند، مانند بنیامیه و بنیاسرائیل، ازدواج کرد؛ اما با قبایل انصار که از سوی آنان هیچ خطری احساس نمیشد و آنان نسبت به پیامبر (ص) دشمنی نداشتند، ازدواج نکرد.
«گیورگیو» نویسنده مسیحی مینویسد: محمد (ص) امحبیبه را به ازدواج خود درآورد تا بدین ترتیب داماد ابوسفیان شود و از دشمنی قریش نسبت به خود بکاهد، در نتیجه پیامبر با خاندان بنیامیه و هند زن ابوسفیان و سایر دشمنان خونین خود خویشاوند شد و امحبیبه عامل بسیار مؤثری برای تبلیغ اسلام در خانوادههای مکه شد».
ب)انگیزههای اخلاقی
نکته دیگری که بسیار حائز اهمیت است، اینکه با دقت در سیره پیامبر(ص) میتوان دریافت که هیچگاه مقصود ایشان از این ازدواجها، تمایلات جنسی نبوده است، با تأمل در ازدواجهای حضرت، ما شاهد انگیزههای اخلاقی نوعاً حمایت مادی یا معنوی از زنان (همسران) هستیم که شواهد زیر این ادعا را ثابت میکنند:
1. ایشان در طولانیترین بخش عمر خویش یعنی از 25 تا 50 سالگی فقط با همسر اول خویش حضرت خدیجه زندگی کرد و تا او زنده بود، همسر دیگری اختیار نکرد؛ در حالی که ایشان در سن جوانی بودند، بعد از خدیجه نیز تا یک سال ازدواج نکرد، ازدواجهای متعدد پیامبر(ص) در هفت سال آغازین هجرت بوده است؛ یعنی در حد فاصل سنین 54 تا 61 سالگی بوده است.
2. علاوه بر این شکی نیست کسانی که به زندوستی و شهوترانی نظر دارند، به طور معمول به دنبال جمال، زیبایی و زنان جوان هستند، ولی در سیره پیامبر اکرم(ص) نه تنها چنین چیزی وجود ندارد، بلکه ما شاهدیم که ایشان بعد از ازدواج با دختر باکره با بیوهزنان و حتی با زنان پیر ازدواج میکند و این با انگیزه شهوانی مشابهتی ندارد.
3. علت ازدواج ایشان با امحبیبه (رمله) دختر ابیسفیان به این خاطر بود که شوهرش در حبشه نصرانی شد، ولی او مسلمان باقی ماند؛ پس رسول خدا(ص) برای حمایت از او به صورت غیابی با ایشان ازدواج کرد و نجاشی حاکم حبشه از طرف پیامبر عقد را جاری ساخت.
در اینجا به صورت واضح میتوان انگیزه دینی و حمایتی پیامبر را دید و این کار با سخن کسانی که این ازدواجها را با انگیزه شهوت میدانند سازگار نیست؛ چون این زن در حبشه بود و حتی زمان برگشت او مشخص نبود.
4. ازدواج گاهی برای حفظ جان برخی از زنان مسلمان صورت میگرفت. درباره سوده بنت زمعه این جهت را بیان کردند؛ چون همسر خود را از دست داده بود و اقوام او همه کافر بودند که درباره او خطر کشته شدن یا اسارت و شکنجه وجود داشت، رسول خدا(ص) با ازدواج، او را نجات داده و در پناه خود قرار داد.
5. رسول خدا(ص) برای کمک و تأمین زندگی برخی از زنان که بیوه شده بودند، با آنها ازدواج کرد؛ مانند ازدواج با زینب بنت خزیمه که در جاهلیت به خاطر انفاق به فقرا و مساکین به اممساکین شهرت داشت، اما بعدها وی خود فقیر و تهیدست شده بود، پیامبر با ازدواج با او در پی حفظ آبروی وی برآمد.
6. انگیزه ایشان در ازدواج با امسلمه این بود که او دارای کودکان یتیمی بود که قادر به اداره آنها نبود.
7. در برخی از ازدواجها، انگیزه پیامبر، رهایی اسرا و آزادسازی آنها بود؛ چنانکه با صفیه دختر حیی بن اخطب یهودی ازدواج کرد که دختر بزرگ یهودیان بود و او را از اسارت آزاد کرد.
8. حضرت با ازدواج با جویره دختر حارث بن ابیضرار رییس طایفه بنیالمصطلق که به اسارت درآمده بود، موجبات آزادی همه اسرای این قبیله را فراهم آورد؛ چون مسلمانان دیگر وقتی دیدند این طایفه با پیامبر خویشاوند شدند، همگی اسرای این قوم را که در دست داشتند، آزاد کردند و مردمان بنیالمصطلق وقتی این رفتار را دیدند، همگی به اسلام گرویدند.
این تعبیر لطیفی است که نشان میدهد ازدواج پیامبر با زنان متعدد و مختلف برای حل یک سلسله مشکلات اجتماعی و سیاسی بوده است.
ج)انگیزههای دینی
چنان که اشاره شد، بعضی از ازدواجهای پیامبر (ص) به امر الهی و به منظور اثبات یک حکم دینی یا برداشتن سنت جاهلی بود که خود حضرت پیشقدم میشدند؛ اینجا میتوان به ازدواج با زینب بنت جحش اشاره کرد.
در اسلام «پسرخوانده» حکم پسر واقعی را ندارد و زن پسرخوانده بر مرد محرم نیست؛ در حالیکه در جاهلیت احکام پسر واقعی را بر پسر خوانده سرایت میدادند، از آن جمله زن پسرخوانده محرم بود، اسلام این حکم را باطل کرد. پیامبر (ص) به دستور خدا با زینب بنت حجش که همسر مطلقه زید بن حارثه، پسرخوانده پیامبر بود، ازدواج کرد، تا حکم جاهلی را در عمل باطل کند و مردم، پذیرای نقض حکم جاهلی باشند.
اگر این ازدواج صورت نمیگرفت، ممکن بود زید بن حارثه، یا پسرش اسامه بن زید، بعد از رحلت پیامبر به عنوان پسر و وارث پیامبر مطرح میشد و مسیر امامت و وراثت خاندان پیامبر (ص) دگرگون میشد.
رایةالهدی ، تارنمای هیئت کربلای بیت المهدی(عج) ، کــــــرج
:: موضوعات مرتبط:
عقــــــــــــایـــد ,
,
:: بازدید از این مطلب : 1899
|
امتیاز مطلب : 13
|
تعداد امتیازدهندگان : 5
|
مجموع امتیاز : 5
|
نویسنده : گمنام
شنبه 1 مهر 1391
|
وقتی حرمت مؤمن از حرمت خانۀ کعبه بالاتر است، ببینید شخص پیامبر(ص) چقدر حرمت دارد
· یکی از مقدسترین مکانها در عالم خانۀ کعبه است. قداست خانۀ کعبه به حدی است که هر کس میخواهد به آنجا مشرف شود باید مُحرم شود و آداب خاصی را رعایت نماید. از سوی دیگر در روایات داریم حرمت مؤمن از حرمت خانۀ کعبه بیشتر است. (عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ(ع) قَالَ: الْمُؤْمِنُ أَعْظَمُ حُرْمَةً مِنَ الْكَعْبَةِ ؛ خصال/ج1/ص27)
· وقتی حرمت مؤمن از حرمت خانۀ کعبه با اینهمه قداست بالاتر است، ببینید که شخص نازنین پیامبر اکرم(ص) چقدر حرمت دارد. برخوردهای احکام دینی با کسی که حرمت پیغمبر(ص) را بشکند، برخوردهای سهمگین و عجیبی است و اصلاً نباید در مورد او کوتاه آمد.
دفاع جانانۀ علی(ع) از حرمت رسولالله(ص) در برخورد با یک اعرابی
· در مورد رعایت حرمت رسولالله(ص) توسط علی(ع) روایات زیادی داریم به عنوان مثال امام صادق(ع) میفرمایند: «يك اعرابى نزد پيغمبر(ص) آمد و مدعى شد كه هفتاد درهم بهاى ناقه از او طلبكار است پيغمبر به او فرمود آن را از من دريافت نكردى، گفت نه! فرمود من آن را به تو پرداختهام. اعرابى گفت راضيم كه مردى ميان من و تو قضاوت كند پيغمبر برخاست با او نزد يكى از مردان قريش به محاكمه رفتند آن مرد باعرابى گفت چه ادعائى به رسول خدا(ص) دارى؟ گفت هفتاد درهم بهاى يك ناقه كه باو فروختم، به پيغمبر گفت يا رسول اللَّه چه ميگوئى؟ فرمود باو پرداختهام. آن مرد قرشى گفت يا رسول اللَّه شما به طلب او اقرار كرديد بايد يا دو گواه بياوريد كه باو پرداختيد و يا هفتاد درهم را باو بپردازيد. پيغمبر خشمناك برخاست و رداء خود را ميكشيد و فرمود بخدا من نزد كسى روم كه بحكم خداى تعالى ميان ما حكم كند با او نزد امير المؤمنين على بن ابى طالب(ع) به محاكمه آمد. على(ع) باعرابى گفت چه ادعائى به رسول خدا (ص) دارى؟ گفت هفتاد درهم بهاى ناقهاى كه باو فروختم گفت يا رسول اللَّه چه ميفرمائى؟ فرمود باو پرداختم گفت اى اعرابى رسول خدا (ص) فرمايد من به تو پرداختهام آيا راست ميگويد؟ گفت نه به من نپرداخته! اميرالمؤمنين شمشير كشيد و گردن آن اعرابى را زد و در بیان علت قبل او به رسول خدا (ص) عرضه داشت يا رسول اللَّه براى آنكه تو را تكذيب كرد هر كه تو را تكذيب كند خونش حلال است و قتلش واجب است؛ ... قَالَ يَا أَعْرَابِيُّ إِنَّ رَسُولَ اللَّهِ(ص) يَقُولُ قَدْ أَوْفَيْتُكَ فَهَلْ صَدَقَ فَقَالَ لَا مَا أَوْفَانِي فَأَخْرَجَ أَمِيرُ الْمُؤْمِنِينَ(ع) سَيْفَهُ مِنْ غِمْدِهِ وَ ضَرَبَ عُنُقَ الْأَعْرَابِيِّ؛ أمالي الصدوق ؛ ص102)
کسی که به پیامبر(ص) بیحرمتی کند، حتی در پناه کعبه نیز در امان نیست
· پیامبر اکرم(ص) پس از فتح مکه و فائق آمدن بر کفار، ابوسفیان، هند جگرخواره و حتی غلام هند را که قاتل حمزۀ سیدالشهداء بود، مورد عفو قرار داد ولی در مورد کسانی که با سرودن برخی اشعار، به پیامبر اکرم(ص) بیاحترامی کرده بودند فرمود که آنها را به قتل برسانید حتی اگر به خانۀ کعبه پناه ببرند. (تاريخالطبري/ج3/ص58)
· شما میدانید حتی اگر کسی مهدور الدم باشد و به خانۀ کعبه پناه ببرد، مادامی که در پناه خانۀ کعبه است، در امان خواهد بود ولی حکم کسی که به پیغمبر(ص) بیحرمتی کرده باشد، کاملاً متفاوت است و این به خاطر اهمیت موضوع است.
· بعضیها پشت درِ برخی شبهات شبه روشنفکری معطل ماندهاند که با این قبیل احکام اسلامی چه کار کنند؟! فطرت خودشان را زیر پا گذاشتهاند و از عقلانیت هم بهره نمیبرند که بفهمند آثار و فوائد چنین احکامی چقدر روشن است و برای تامین آزادی بشر، آزادی بیان و حرمت انسان چقدر لازم و ضروری است.
کسی که به پیامبر اکرم(ص) احترام نگذارد، آیا به انسانهای دیگر احترام خواهد گذاشت؟/کسی که به پیامبر اکرم(ص) بیاحترامی میکند، دشمن بشریت است
· کسی که به پیامبر اکرم(ص) احترام نگذارد، آیا به انسانهای دیگر احترام خواهد گذاشت؟ به آزادی بیان احترام خواهد گذاشت؟ به کودکان معصوم ترحم خواهد کرد؟ معلوم است که چنین فردِ خبیثی، از قاتل هزاران انسان بیگناه نیز پَستتر و خبیثتر است.
· طبیعتاً فطرت انسان حکم میکند که قتل یک انسان بیگناه زشت و ناپسند است و همین فطرت انسان هم حکم میکند که حفظ حرمت و لطافت روح یک انسان نیز لازم و ضروری است و لطافت روح پیامبر عظیم الشأن اسلام(ص) خیلی بالاتر از لطافت روح یک انسان معمولی است. لذا معلوم است کسی که به پیامبر اکرم(ص) بیاحترامی میکند، استعداد فعال برای دشمنی با بشریت را دارد. ضمن آنکه مقدمات هر ظلم و جوری را در عالم فراهم کرده است.
· نیاز به استدلال ندارد که کسانی که به شخصیت پیامبر اکرم(ص) بیاحترامی میکنند از کمترین مواهب فطری برخوردار نیستند و زمینه ساز هرنوع ظلم و جور در عالم هستند. همانطور که امروزه به وضوح میبینید چگونه قدرتهای فاسد و زورگو پشت سر توهین کنندگان هستند.
· باید ترس بیافتد به جان جنایتکاران و حرمتشکنان تا دست از کار خود بردارند و الا با موعظه و نصیحت اصلاح نخواهند شد. همانطور که مقام معظم رهبری فرمودند، اگر سلمان رشدی و آن کشیش جنایتکار که قرآن را آتش زد و دیگر کسانی که به مقدسات اسلام بیحرمتی کردند، به سزای اعمال خود میرسیدند کار به این جنایت هولناک نمیکشید. ما باید محکم بر سر این موضع بایستیم و آن را به همۀ اهل عالم اعلام کنیم.
اعتراض مردم منطقه به اهانت اخیر، نشان داد ماهیت انقلابهای منطقه «بیداری اسلامی» بوده است
· این حرکتهایی که در کشورهای اسلامی در اعتراض به حرمتشکنیِ اخیر، صورت گرفت به خوبی نشان داد که ماهیت پنهان و پیدای جنبشهای منطقه «بیداری اسلامی» بوده است و نه «بهار عربی». کسانی که ماهیت انقلابهای اخیر منطقه را چیزی غیر از بیداری اسلامی تلقی میکردند بروند این موجی که در جهان اسلام در دفاع از نبیِ مکرم اسلام(ص) ایجاد شده است را ببینند.
· این موج عظیم مردمی، در اعتراض به اهانت اخیر، آنقدر قدرتمند بود که حتی برخی از حکام سرسپردۀ منطقه نیز ناچار شدند تاحدی با آن همراهی کنند. اینجا حقیقت فرمایش مقام معظم رهبری دربارۀ اینکه حقیقت این انقلابها، «بیداری اسلامی» بوده است، برای همه معلوم میشود.....
رایةالهدی ، تارنمای هیئت کربلای بیت المهدی(عج) ، کــــــرج
:: موضوعات مرتبط:
امامت و ولایت ,
عقــــــــــــایـــد ,
,
:: بازدید از این مطلب : 2205
|
امتیاز مطلب : 22
|
تعداد امتیازدهندگان : 7
|
مجموع امتیاز : 7
|
نویسنده : گمنام
شنبه 1 مهر 1391
|
ايسنا به نقل از روزنامه تلگراف نوشت: "نقولا بيسلي نقولا" يا "سم بسيل"، از جانب پليس فدرال آمريكا سازنده و كارگردان فيلم موهن "بيگناهي مسلمانان" شناخته شده كه در آن به مقدسات اسلام و پيامبر(ص) توهين شده است.
روزنامه ميل چاپ انگليس امروز (يكشنبه) اولين تصوير از اين كارگردان را منتشر كرد و نوشت "آنا گرجي"، بازيگر جوان و 21 ساله اين فيلم گفته كه از جانب اين مرد 55 ساله فريفته شده است.
نقولا كه يك قبطي مصري است هم اكنون در كاليفرنياي آمريكا زندگي ميكند و به قاچاق مواد مخدر و كلاهبرداري متهم است. وي ژوئن سال گذشته به طور مشروط از زندان آزاد شد.
به دنبال انتشار اين فيلم ضد اسلامي در شبكههاي اجتماعي، اعتراضات ضد آمريكايي در سراسر جهان اسلام صورت گرفته است.
آنا گرجي، بازيگر 21 ساله اين فيلم موهن كه هم اكنون در كاليفرنيا به سر ميبرد، نيز اعلام كرده كه از اقدامات تلافي جويانه در هراس است و گفته كه نقولا به وي خيانت كرده و هويت وي را آشكار ساخته است.
اين دختر جوان گفته است: من نقش كوچكترين وكم سالترين عروس را در اين فيلم را بازي ميكردم. شخصي كه بعدا به من گفته شد نقش حضرت محمد (ص) را بازي كرده، با نام "جورج" در فيلم حضور داشت. من هيچ عقيدهاي در اين باره نداشتم. من از ترس در خانه پنهان شدهام. ميترسم كه مردم در خاورميانه مرا مقصر بدانند.
وي افزود: من مسيحي كاتوليك هستم و مسلمانان ممكن است گمان كنند كه من عليه آنها در اين فيلم بازي كردم.
من از قرصهاي خواب آور استفاده كرده و هر روز گريه ميكنم. به من خيانت شده است. تصوير من در كليپ اين فيلم است، مردم آن فيلم زشت و زننده را از چشم من ميبينند.
اين دختر جوان در ادامه گفت: من و هم بازيام در فيلم گمان كرده بوديم كه اين كارگردان در حال ساخت فيلمي با عنوان "مبارز بيابان" است و او هيچ گاه از دين حين ساخت اين فيلم با ما سخن نگفت. به من گفته شده بود كه من نقش "هيلاري"، جوانترين همسر شخصي به نام "جورج" را بازي ميكنم. اين فيلم در مورد ستارهاي بود كه از آسمان به زمين و در خاورميانه دوران كهن آمده است. در اين منطقه قبايل مختلفي وجود داشت كه گمان ميكردند اين ستاره مقدس است و براي مبارزه با آنها آمده است.
اين دختر 21 ساله افزود: از جلوههاي ويژه زياد و متفاوتي براي فيلمبرداري استفاده شد و در بسياري از موارد تصاوير بر روي پرده آبي فيلمبرداري ميشدند. اين فيلم با بودجه كمي توليد شد. من براي هر روز بازي 75 دلار (50 پوند) دريافت ميكردم و تمام سكانسهايي كه با جورج بازي ميكردم بر روي پرده آبي فيلم برداري ميشد. هيچ گاه تصور نميكردم كه قرار است اتفاق ديگري بيفتد. شايد من بچه و خام باشم اما هيچ زنگ خطري به صدا در نيامد و مرا متوجه نكرد. من تنها نقشي را كه به من گفته شده بود ايفا كردم. به ذهن هيچ يك از ما خطور نكرده بود كه شايد اين فيلم يك تبليغات مخفي باشد.
انتشار تريلر 13 دقيقهاي اين فيلم ضد اسلامي به زبان انگليسي و با چندين عنوان در اينترنت و سايتهاي اجتماعي باعث خشم مسلمانان و برگزاري راهپيماييهاي اعتراض آميز و هجوم به سفارتخانههاي آمريكا در بسياري از كشورهاي مسلمان شده است. به طوري كه در اولين اقدام اعتراضي، مسلمانان در ليبي به كنسولگري آمريكا در شهر بندري بنغازي حمله كرده و سفير آمريكا و سه ديپلمات ديگر را كشتند.
اين در حاليست كه با وجود موج اعتراضها و خشم مسلمانان در سراسر جهان، دولت آمريكا اعلام كرده كه در مورد پروژه ساخت اين فيلم تحقيقاتي صورت نميدهد چرا كه براساس قوانين آمريكا اينچنين فيلمهايي جرم تقلي نشده و نوعي استفاده از حق آزادي بيان است!
ساعاتي پيش از آنكه نقولا، سازنده اين فيلم موهن براي بازجويي منتقل شود، دو تن از دادستانهاي آمريكايي به منزل وي رفته و با نقولا به مشورت پرداختند.
همچنين سفارت آمريكا در قاهره مصر نيز مورد هجوم معترضان به ساخت اين فيلم ضد اسلامي قرار گرفت.
براساس اسناد دادگاه آمريكا، نقولاي 55 ساله و سازنده اين فيلم موهن، در سال 2010 ميلادي به اتهام اختلاس بانكي متهم شناخته و به 21 ماه حبس محكوم شد.
براساس اين اسناد وي با گشايش حساب بانكي جعلي و يك عابر بانك با استفاده از شمارههاي امنيتي از بانكي در آمريكا اختلاس كرده بود.
وي در ژوئن سال 2011 ميلادي از زندان آزاد و كمي بعد در اواخر تابستان همان سال اقدام به توليد اين فيلم ويدئويي كرد.
اين مرد 55 ساله همچنين به پنج سال حبس تعليقي هم محكوم شده بود. علاوه بر اين، شرط آزادي وي از زندان داشتن رفتاري مودبانه است و همچنين وي بدون تاييد دفتر آزاديهاي مشروط نميتوانست به اينترنت دسترسي داشته باشد.
رایةالهدی ، تارنمای هیئت کربلای بیت المهدی(عج) ، کــــــرج
:: موضوعات مرتبط:
ســـــیاســـــی ,
عقــــــــــــایـــد ,
,
:: بازدید از این مطلب : 2241
|
امتیاز مطلب : 24
|
تعداد امتیازدهندگان : 9
|
مجموع امتیاز : 9
|
نویسنده : گمنام
شنبه 1 مهر 1391
|
به نقل از مهر، به مناسبت دهه کرامت و ایّام ولادت امام رئوف علی بن موسی الرضا(ع) حدیثی به شرح آیت الله مجتبی تهرانی در پی می آید:
روی عن ابی الحسن الرضا علیه السلام قَالَ: «أَوْحَى اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ إِلَى نَبِیٍّ مِنَ الْأَنْبِیَاءِ إِذَا أُطِعْتُ رَضِیتُ وَ إِذَا رَضِیتُ بَارَکْتُ وَ لَیْسَ لِبَرَکَتِی نِهَایَةٌ»
در روایتی از امام هشتم «صلوات الله علیه» منقول است که حضرت فرمودند: «أَوْحَى اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ إِلَى نَبِیٍّ مِنَ الْأَنْبِیَاءِ»، خداوند عزّوجلّ به سوی یکی از پیامبرانش وحی فرستاد که: «إِذَا أُطِعْتُ رَضِیتُ»، آنگاه که اطاعت شوم و بنده فرمان من را عمل کند، خشنود می شوم از اینکه او به فرمان من عمل کرد.
«وَ إِذَا رَضِیتُ بَارَکْتُ»، وقتی خشنود شدم، برکت میدهم. برکت در اینجا به معنای «مداومت در اعطاء همراه با میمنت است»؛ یعنی پیاپی نعمتهایم را همراه با میمنت به سوی او می فرستم، تا در خوشی مصرف کند نه در ناخوشی.
«وَ لَیْسَ لِبَرَکَتِی نِهَایَةٌ»، این را هم بدانید که این پیاپی فرستادن نعمتها، سقف ندارد. لذا برای ازدیاد نعمت، آن هم نعمتی که همراه با میمنت است و در خوشی مصرف میشود، یک راهکار این است که انسان از خدا اطاعت کند.
کسانیکه ادّعای ایمان میکنند امّا در اطاعت کاهلند، بدانند: در روایات متعددّی داریم که معصیت گره به کار میاندازد امّا اطاعت، ازدیاد نعمت و مداومت در نِعَم الهیّه، همراه با میمنت و خوشی میآورد.
نکته دیگر اینکه: از خدا نعمت نخواه! بلکه از خدا نعمتی بخواه که خیرت در آن هست. بگو: خدایا! روزیی به من عنایت کن که خیر و صلاح من در آن باشد و به کارم بیاید. چون ممکن است کنارش درد بیاید یا در کنارش چاهی کنده شده باشد که همه را بریزی درونش و هیچ بهره ای از آن نبری. لذا عاقل از خدا نعمتی می خواهد که همراه با میمنت باشد و در خوشی مصرف شود. اگر چنین نعمتی میخواهی، از خدا اطاعت کن!
رایةالهدی ، تارنمای هیئت کربلای بیت المهدی(عج) ، کــــــرج
:: موضوعات مرتبط:
اخلاق و عرفان ,
عقــــــــــــایـــد ,
,
:: بازدید از این مطلب : 1975
|
امتیاز مطلب : 20
|
تعداد امتیازدهندگان : 7
|
مجموع امتیاز : 7
|
نویسنده : گمنام
شنبه 1 مهر 1391
|
به نقل از ایسنا ، اين مرجع تقليد در آغاز درس خارج فقه خود با اشاره به انتشار فيلم بسيار موهن و كثيف بر ضد اسلام و پيغمبر اكرم (ص) كه تظاهرات عليه آن همچنان ادامه دارد، تصريح كرد: يك نمونه بسيار عالى و تكاندهنده اين تظاهرات همان بود كه در جنوب لبنان به ابتكار سيد حسن نصرالله آن مرد شجاع و پاكباز و هوشيار برگزار شد كه آوازهاش در تمام دنيا پيچيد.
وی ادامه داد: من شرح كامل اين فيلم كثيف را نديده بودم تا اينكه بعضى از نهادها ارسال كردند. به قدرى كثيف است كه حدى براى آن نمىتوان تصور كرد. هر نسبت ناروا و زشتى را كه تصور كنيد مربوط به قتل و غارت و آدمكشى و انواع تجاوز جنسى به آن اشرف اولاد آدم و اصحاب و همسرانش نسبت دادهاند.
آیت الله مکارم شیرازی افزود: این فیلم به مراتب از كتاب آيات شيطانى بدتر بود و من اطمينان دارم اگر اين امر در زمان امام راحل هم واقع مىشد همان حكم كه درباره نويسنده كتاب كثيف آيات شيطانى صادر كردند درباره تهيهكنندگان اين فيلم نيز صادر مىكردند؛ لذا دنياى اسلام نبايد اين مساله را رها كند.
این مرجع تقلید اظهار كرد: اين مساله بسيار وحشتناكى است كه جهان اسلام با آن روبهروست. بايد علماى اسلام و سياستمداران دست به دست هم بدهند تا مصوبهاي از سوى مراكز بينالمللى درباره احترام به مقدسات تمام اديان آسمانى صادر و جلوي اين اعمال وقيح در آينده گرفته شود.
مكارم شيرازي خاطرنشان كرد: دولتمردان آمريكا اگر از عقل درستى برخوردار بودند مىدانستند چه زيان عظيمى به سبب اين فيلم و توجيه زشت آن دامان آنها را گرفت. تمام دنيا را براى خود ناامن كردند و نفرتى عميق در جهان اسلام براى خود فراهم ساختند كه فراموش نخواهد شد.
وی در پايان با بیان اینکه به دولتمردان تركيه نيز توصيه میکنم دست خود را از دست آمريكا و اسراييل كوتاه كنند، يادآور شد: براى شما هم در جهان اسلام همان نفرت عميق حاصل خواهد شد. شما يك روز در جبهه مقابل آنها بوديد. چه شد كه 180 درجه تغيير جهت داديد؟ هر امتيازى به شما بدهند ارزشش را ندارد كه در تمام دنياى اسلام منفور شويد. ما به شما علاقه داريم و دوست نداريم چنين شرايطى پيش آيد. رایةالهدی ، تارنمای هیئت کربلای بیت المهدی(عج) ، کــــــرج
:: موضوعات مرتبط:
ســـــیاســـــی ,
عقــــــــــــایـــد ,
,
:: بازدید از این مطلب : 1802
|
امتیاز مطلب : 18
|
تعداد امتیازدهندگان : 5
|
مجموع امتیاز : 5
|
نویسنده : گمنام
شنبه 1 مهر 1391
|
روزی گروهی از شیعیان به قصد دیدار امام موسی بن جعفر علیهالسلام و پرسش سؤالات خود به مدینه آمدند ولی امام در مدینه حضور نداشتند. از این رو، سؤالات خود را مکتوب به خانواده آن حضرت تحویل دادند تا در سفر بعدی، پاسخ آنها را از امام بگیرند. حضرت معصومه علیهاالسلام خود پاسخ پرسشها را نوشته به آنها داد. این گروه، در بین راه با امام موسی بن جعفر برخورد کردند و پاسخها را به امام ارائه نمودند. امام ضمن تأئید پاسخها ابراز خوشحالی کردند....
- گران سنگی حضرت فاطمه معصومه علیهاالسلام
به گفته محدث بزرگ حاج شیخ عباس قمی و نویسنده کتاب قاموس الرجال در میان فرزندان امام موسی بن جعفر علیهالسلام بعد از امام رضا علیهالسلام حضرت معصومه علیهاالسلام برترین و گرانسنگترین آنها به شمار میآید.
۲- موقعیت معنوی
امام رضا علیهالسلام که در زیارتنامه حضرت معصومه علیهاالسلام در بزرگداشت و تجلیل آن حضرت او را دارای منزلت رفیع در نزد خداوند میخوانند و خواستار شفاعت خود، توسط آن حضرت در درگاه خداوندی میشوند.
۳- فقاهت
روزی گروهی از شیعیان به قصد دیدار امام موسی بن جعفر علیهالسلام و پرسش سؤالات خود به مدینه آمدند ولی امام در مدینه حضور نداشتند. از این رو، سؤالات خود را مکتوب به خانواده آن حضرت تحویل دادند تا در سفر بعدی، پاسخ آنها را از امام بگیرند. حضرت معصومه علیهاالسلام خود پاسخ پرسشها را نوشته به آنها داد. این گروه، در بین راه با امام موسی بن جعفر برخورد کردند و پاسخها را به امام ارائه نمودند. امام ضمن تأئید پاسخها ابراز خوشحالی کردند.
۴- اهل حدیث(محدث)
در تاریخ اسلام به بانوان با فضیلت و صاحب حدیثی برمیخوریم که نام خود را در زمره محدثان ثبت کردهاند. حضرت معصومه علیهاالسلام یکی از زنان بزرگ اهل بیت در این زمینه است.
۵- تولد و وفات
حضرت معصومه علیهاالسلام در روز یکم ذوالقعده سال ۱۷۳ هجری قمری در شهر مدینه تولد یافت و پس از ۲۸ سال زندگی پر برکت در جریان سفر به خراسان و دیدار با برادر بزرگوارشان امام رضا علیهالسلام در شهر ساوه بیمار شد و سرانجام در روز دهم ربیعالثانی سال ۲۰۱ هجری قمری در شهر قم به جوار حق تعالی شتافت.
۶- پدر و مادر
پدر گرامی حضرت معصومه علیهاالسلام امام هفتم شیعیان جهان امام موسی بن جعفر علیهالسلام و مادر مکرمهشان نجمه خاتون از بانوان با فضیلت و اهل تقوا و مادر امام رضا علیهالسلام میباشد.
امام رضا علیهالسلام که در زیارتنامه حضرت معصومه علیهاالسلام در بزرگداشت و تجلیل آن حضرت او را دارای منزلت رفیع در نزد خداوند میخوانند و خواستار شفاعت خود، توسط آن حضرت در درگاه خداوندی میشوند.
۷- زیارت حضرت معصومه علیهاالسلام
از امام رضا علیهالسلام نقل شده کسی که حضرت معصومه علیهاالسلام را با آگاهی به حق وی زیارت کند، شایسته بهشت میشود.
شاید یکی از حقوق و انتظارات آن حضرت به عنوان پیامدار دین و معنویت از زائران خود، تلاش آنها جهت تدارک یک سفر
حرم حضرت معصومه علیهاالسلام
معنوی و کوشش برای قرب بیشتر به آن حضرت از طریق کوشش برای اصلاح خویشتن و تقویت کمالات معنوی در خود باشد.
۸- تنها برادر تنی
امام رضا علیهالسلام تنها برادر تنی حضرت معصومه علیهاالسلام است. مادر آن بزرگواران نجمه خاتون است. آنها تنها فرزندان این بانوی مکرم هستند. حضرت معصومه علیهاالسلام ۲۵ سال بعد از تولد برادر گرامیش پا به عرصه وجود گذاشتند.
۹- مسافرت
حضرت معصومه علیهاالسلام به منظور دیدار برادر عزیز خود امام رضا علیهالسلام با کاروانی متشکل از پنج تن از برادران و تعدادی برادرزادگان و گروهی دیگر، راهی خراسان شدند. در بین راه در شهر ساوه، آن حضرت بیمار شد. پس از آگاهی اهالی قم از ورود کاروان حضرت معصومه علیهاالسلام به ساوه، گروهی از آنان به این شهر آمدند و حضرت را با احترام به شهر قم بردند.
۱۰- محراب عبادت
هم اکنون محراب عبادت حضرت معصومه علیهاالسلام در زمان اقامت ۱۷ روزهاش در شهر قم، به نام بیتالنور موجود است و زیارتگاه مردم و دوستان آن حضرت میباشد....
رایةالهدی ، تارنمای هیئت کربلای بیت المهدی(عج) ، کــــــرج
:: موضوعات مرتبط:
امامت و ولایت ,
عقــــــــــــایـــد ,
,
:: بازدید از این مطلب : 2061
|
امتیاز مطلب : 24
|
تعداد امتیازدهندگان : 7
|
مجموع امتیاز : 7
|
نویسنده : گمنام
شنبه 1 مهر 1391
|
به نقل از خانه ملت، آیتالله حسین نوریهمدانی در دیدار با اعضای فراکسیون روحانیون مجلس شورای اسلامی با تبریک ایام فرخنده دهه کرامت به روحانیون مجلس، بر اهمیت نقش علما و روحانیون در جامعه اسلامی تأکید کرد.
*خدمت به مردم و مبارزه با دشمنان دین مهمترین وظیفه روحانیت است
وی در ادامه با بیان اینکه در آیات و روایات هیچ قشری به اندازه علما تکریم نشدهاند، گفت: روحانیون وظیفه سنگینی بر عهده دارند و کار انبیاء را ادامه میدهند.
این مرجع تقلید همچنین گفت: خدمت به مردم و مبارزه با دشمنان دین مهمترین وظیفه روحانیت است.
*روحانیون مرزبانان امور فرهنگی، سیاسی و اقتصادی جامعه اسلامی هستند
وی سپس با بیان اینکه روحانیت در زمان غیبت امام معصوم وظیفه تکفل امور مردم را بر عهده دارد، یادآور شد: علمای شیعه مرزبانانی هستند که آن سوی مرز، ابلیس و ابلیسیان ایستادهاند، روحانیون مرزبانان امور فرهنگی، سیاسی و اقتصادی جامعه اسلامی هستند که در برابر تهاجمات ممالک غیراسلامی میایستند.
*گرانی مردم را در مضیقه قرار داده است
این استاد دروس خارج فقه و اصول حوزه علمیه قم با بیان اینکه مسائل اقتصادی از مسائل مهم کشور است و نتایج آن به زودی نمایان میشود، تصریح کرد: گرانی مردم را در مضیقه قرار داده است.
*اینکه قیمتها در هیچ کجا ثابت نیست ضعف مدیریت است
وی تصریح کرد: این ضعف مدیریت است که قیمتها در هیچ کجا ثابت نیست و باید این مسئله حل شود.
این مرجع تقلید با اشاره به اینکه در آیات و روایات از حرام بودن ربا سخن رفته است، گفت: در بانکهای ما این مسئله به راحتی در جریان است.
*جریمههای تأخیر بر پرداخت اقساط بانکها حرام در حرام است
وی سپس مسئله تعیین جریمه و دیرکرد اقساط وامهای بانکی را متذکر شد و تأکید کرد: در اسلام اصل بر کار است و نه پول، بنابراین تعیین نرخ پول بر اساس زمان بر پول ربا است، جالب این است که در بانکهای ما بر دیرکرد پرداخت اقساط نیز جریمه تعیین میشود که این مسئله حرام در حرام است.
آیتالله نوریهمدانی با بیان اینکه مسائل و مشکلات اقتصادی اخیر اروپا به دلیل بانکداری ربوی در اروپا و جمع شدن پول در دست عدهای اندک است، متذکر شد: در جمهوری اسلامی ایران از نمایندگان مجلس انتظار داریم تلاش کنند ربا از بانکداری حذف شود.
*انتقاد آیتالله نوریهمدانی از عدم رعایت حجاب در برخی برنامههای سیما
وی در ادامه با اشاره به رعایت نشدن حجاب و عفاف در برخی برنامههای نمایشی سیما، از اعضای فراکسیون روحانیون مجلس خواست تا به مسئولان این سازمان برای رعایت ارزشهای اسلامی تذکر دهند.
این استاد دروس خارج فقه و اصول حوزه علمیه قم سپس چاپ عکسهای موهن و توهین به ساحت پیامبر گرامی اسلام در مجلهای فرانسوی را یادآور شد و این اقدام فرانسه را محکوم کرد.
*سفیر فرانسه از کشور اخراج شود
وی با بیان اینکه این اقدام ننگین مجلّه فرانسوی در زمانی اتفاق افتاده که کل جهان اسلام به خاطر نمایش فیلمی توهینآمیز به ساحت پیامبر (ص) در حال اعتراض هستند، گفت: به نظر من باید به دولت فرانسه گوشمالی داده شود و سفیر فرانسه نیز از کشور اخراج شود.
آیتالله نوریهمدانی با بیان اینکه ارتباط مجلس و حوزه باید بیشتر شود، گفت: روحانیون مجلس نقش مهمتری در این نهاد قانونگذاری دارند و باید برای رفع نواقص تلاش کنند.
وی همچنین از تشکیل اتاق فکری از میان حوزه و مجلس صحبت کرد و ادامه داد: قوه مجریه نیز باید با حوزه هماهنگی بیشتری داشته باشد.
در ابتدای این جلسه وحید احمدی عضو کمیسیون امنیت ملی و سیاست خارجی مجلس شورای اسلامی که همراه با علیاکبر صالحی وزیر امور خارجه کشورمان برای شرکت در نشست مشورتی حل بحران سوریه به قاهره سفر کرده بود، گزارشی از این نشست به آیتالله نوریهمدانی ارائه داد.
همچنین رضا آشتیانیعراقی رئیس فراکسیون روحانیون مجلس و سید محمدحسن ابوترابیفرد نایب رئیس مجلس شورای اسلامی گزارشهایی از اوضاع فرهنگی و اقتصادی کشور به این مرجع تقلید ارائه کردند.
رایةالهدی ، تارنمای هیئت کربلای بیت المهدی(عج) ، کــــــرج
:: موضوعات مرتبط:
اجـــتماعــــــی ,
عقــــــــــــایـــد ,
,
:: بازدید از این مطلب : 2229
|
امتیاز مطلب : 18
|
تعداد امتیازدهندگان : 8
|
مجموع امتیاز : 8
|
نویسنده : گمنام
شنبه 1 مهر 1391
|
آیت الله مجتبی تهرانی با اشاره به روایتی از امام رضا(ع) در مورد رفع گرفتاری ها گفت: ما روایات مختلفی در این باب داریم که وقتی انسان در گرفتاری قرار میگیرد، چه ذکری بگوید که حضرت(ع) در این حدیث بر ذکر «یارئوف و یارحیم» تأکید می فرماید.
به مناسبت دهه کرامت و ایّام ولادت امام رئوف علی بن موسی الرضا(ع) حدیثی از امام هشتم(ع) به شرح آیت الله مجتبی تهرانی در پی می آید:
رُوِی عن اباالحسن الرضا(علیه السلام) قال: رَأَیْتُ أَبِی(علیه السلام) فِی الْمَنَامِ فَقَالَ یَا بُنَیَّ إِذَا کُنْتَ فِی شِدَّةٍ فَأَکْثِرْ مِنْ أَنْ تَقُولَ یَا رَئُوفُ یَا رَحِیمُ وَ الَّذِی نَرَاهُ فِی النَّوْمِ کَمَا نَرَاهُ فِی الْیَقْظَةِ
در روایتی از امام هشتم(ع) منقول است که حضرت فرمودند: من در خواب پدر بزرگوارم یعنی موسی بن جعفر(ع) را دیدم؛ «رَأَیْتُ أَبِی(ع) فِی الْمَنَامِ فَقَالَ»، پدرم فرمود: «یَا بُنَیَّ»؛ ای فرزند من، «إِذَا کُنْتَ فِی شِدَّةٍ»؛ آنگاه که در شدّت و سختی قرار گرفتی، «فَأَکْثِرْ مِنْ أَنْ تَقُولَ»، زیاد این ذکر را بگو : «یَا رَئُوفُ یَا رَحِیمُ».
بعد حضرت می فرماید: «وَ الَّذِی نَرَاهُ فِی النَّوْمِ کَمَا نَرَاهُ فِی الْیَقْظَةِ»؛ امام هشتم(ع) به قول ما، دفع دخل مقدّر می کند که نگویی: آقا خواب دیده. لذا حضرت می فرماید: آنچه را که ما در خواب می بینیم مثل آن چیزی است که در بیداری می بینیم. تعبیر عجیبی است. «وَ الَّذِی نَرَاهُ فِی النَّوْمِ کَمَا نَرَاهُ فِی الْیَقْظَةِ»؛ یعنی شبهه ای در آن نیست.
ما روایات مختلفی در این باب داریم که وقتی انسان در گرفتاری قرار می گیرد، چه ذکری بگوید. یکی از آنها همین ذکر است. حتّی حضرت برای این ذکر سقف هم نمی گذارد که چه تعدادی بگو. بلکه می فرماید: خطاب به خداوند زیاد بگو: «یَا رَئُوفُ یَا رَحِیمُ». یعنی اگر خدا را به این نام بخوانی، شدّت و سختیات بر طرف می شود.
در روایت دیگری از امیرالمؤمنین(ع) منقول است که حضرت فرمودند: در شدّت و سختی بگو: لا حَولَ و لا قُوّة إلّا بِاللهِ العَلِیِّ العَظیم. چه بسا به قول ما در این دو روایت یک جنبه های ذوقی هم باشد که چون یکی از القاب امام هشتم(ع)، رئوف است، پدر بزرگوارش به پسرش سفارش می کند که وقتی در شدّت گرفتار شدی، ذکر «یَا رَئُوفُ یَا رَحِیمُ» را بگو. لذا چون یکی از القاب امام هشتم(ع) رئوف است، «یَا رَئُوفُ» را بر «یَا رَحِیمُ»، مقدّم می دارد و می فرماید موجب گشایش در کارهایتان می شود.
رایةالهدی ، تارنمای هیئت کربلای بیت المهدی(عج) ، کــــــرج
:: موضوعات مرتبط:
عقــــــــــــایـــد ,
,
:: بازدید از این مطلب : 1821
|
امتیاز مطلب : 16
|
تعداد امتیازدهندگان : 4
|
مجموع امتیاز : 4
|
نویسنده : گمنام
دو شنبه 27 شهريور 1391
|
آدمها مي آيند و مي روند. بعضي ها حاضرند آخرتشان را به هر چيزي بفروشند وبعضي ديگر عطاي دنیا را به لقايش مي بخشند.
تا حالا فکر کردیم که چقدر خودمون رو شناختيم و چقدر خداي خودمون رو .چقدر دست افتاده اي رو گرفتيم و يا ...
انسانهایی که روی دو پایشان راه می روند و زبان می چرخانند ؛ روزي روی اين سنگ سرد خواهند خوابيد.
و چه حكيمانه فرمودند مولايمان علی (ع) كه بگذارید و بگذرید، ببینید و دل مبندید، چشم بیاندازید و دل مبازید، که دیر یا زود باید گذاشت و گذشت.
رایةالهدی ، تارنمای هیئت کربلای بیت المهدی(عج) ، کــــــرج
:: موضوعات مرتبط:
عقــــــــــــایـــد ,
,
:: بازدید از این مطلب : 2105
|
امتیاز مطلب : 16
|
تعداد امتیازدهندگان : 6
|
مجموع امتیاز : 6
|
نویسنده : گمنام
دو شنبه 27 شهريور 1391
|
ایشان با تاکید بر اینکه بدون رهبری امام (ره) انقلاب به جایی نمی رسید و هزاران بار سرنگون شده بود، بیان داشت: کسانی که دست در مسائل مدیریتی کلان ندارند این مطلب را درک نکرده و قبول این مسئله برای آنان بسیار سنگین می باشد.
رئیس موسسه آموزشی - پژوهشی امام خمینی (ره) با بیان اینکه خداوند متعال پس از رحلت امام خمینی (ره)، مقام معظم رهبری را به ما عطا کرده است، گفت: مقام معظم رهبری جانشین خلف امام (ره) می باشند و به تعبیری روح حضرت امام (ره) در ایشان حلول کرده است.
علامه مصباح یزدی با اشاره به اینکه اگر قدر و نعمت حضور رهبر را ندانیم، خداوند ما را کیفر خواهد کرد، اظهار داشت: مراجع تاج سر و افتخار ما هستند اما ویژگی هایی که خداوند به مقام معظم رهبری عطا کرده، بی شمار است.
عضو خبرگان رهبری با بیان اینکه حفاظت از کشتی انقلاب توفیقی است که به مقام معظم رهبری داده شده است، گفت: این شخصیت بزرگ الهی بدون شک این توفیقات را از توسل به امام زمان (عج) دریافت کرده اند.
رئیس موسسه آموزشی - پژوهشی امام خمینی (ره) با تاکید بر اینکه برای کمک به حرکت در مسیر الهی کارهای بزرگی می توان انجام داد، خاطرنشان کرد: اگر هیچ کاری که انجام ندهیم باید پس از نمازها برای سلامتی و توفیق در کارهای مقام معظم رهبری دعا کنیم.
وی افزود: ارزش این نعمت ها به قدری است که یک عمر فکر کردن امثال بنده کافی نیست تا ارزش آن را بسنجیم.
آیت الله مصباح یزدی با اشاره به اینکه هر شخص با انصافی با کمی تفکر به بزرگی شخصیت های الهی همانند مقام معظم رهبری می رسد، اذعان داشت: این تاثیرگذاری به خاطر این است که یک شعاعی از حضرت ولی عصر(عج) به ایشان تابیده که این چنین ارزش هایی را بیافرینند و اینچنین حراستی از ارزش ها انقلاب داشته و جامعه را حفظ کنند.
عضو خبرگان رهبری در ادامه با تاکید بر اینکه اگر این مطلب را متوجه نشویم، نقص از شخص ما است، بیان داشت: خدای متعال نعمت زیادی به انسانیت داده است که انوار پاکی را مثل وجود پیامبر و ائمه معصومین(ع) به ما عنایت کرده که باب هایی را به روی مردم باز کرده اند؛ یکی از آن هدایت تشریعی است و باب های بسیاری است که ما آن ها را درک نمی کنیم.
وی خاطرنشان کرد: بنده اعتراف می کنم پس از اینکه بیش از 60 سال مشغولیت با کتاب ها و درس ها داشته ام، چیزی را متوجه نمی شوم.
آیت الله مصباح یزدی با بیان اینکه همه وجود ما از پیامبر(ص) است، اذعان داشت: همه وجود ما از پیامبر بوده و سزاوار است که مشکلات و نیازهایمان را با ایشان درمیان بگذاریم.
وی با اشاره به اینکه ائمه(ع) فرموده اند که ما شما را از یاد نمی بریم و برای گناهان شما طلب بخشش می کنیم، ابراز داشت: همه چیز ما از برکت حضرت ولی عصر(عج) می باشد ولی ارتباط و توجه مان کمتر به ایشان است.
وی افزود: انسانیت و فطرت انسانی اقتضا می کند که اگر هیچ چیز دیگری نبود، عنایاتی که به برکت این حضرات خداوند به انسان ها عطا کرده است، بیشتر از این حرف ها شایسته توجه بودند.
رئیس موسسه آموزشی - پژوهشی امام خمینی(ره) با اشاره به اینکه سعی کنیم که بیشتر در مقام ارتباط و توسل با حضرت باشیم، گفت:باید کارهای روزمره زندگی را طوری برنامه ریزی کنیم که حضرات معصومین می خواهند.
وی افزود: اگر زمانی از عمر باقی مانده است، باید غنیمت شمرده و توجه مان را به این ذوات مقدسه بیشتر کنیم و بدانیم که آنان واقعا مجرای فیض الهی هستند.
عضو خبرگان رهبری با اشاره به اینکه در آغاز سال تحصیلی برای عالم اسلام آرزوی خیر و برکت می کنیم، گفت: کارهایی که در زندگی انجام می دهید، سعی کنید آگاهانه و از سر نیاز باشد.
وی افزود: سوالاتی در خصوص اصل خلقت، خداوند، وحی، نبوت، چرا پیامبر انسانی، تشکیک در مسائل وحی و نبوت از جمله شبهاتی می باشد که در بین جوانان شایع است.
آیت الله مصباح یزدی با بیان این سوال که آیا اکتفا به مسائل کوچک امام زمان(عج) را راضی می کند، گفت: باید نیاز جامعه را در انتخاب رشته تحصیلی و علاقه شخصی اولویت قرار دهیم.....
رایةالهدی ، تارنمای هیئت کربلای بیت المهدی(عج) ، کــــــرج
:: موضوعات مرتبط:
عقــــــــــــایـــد ,
,
:: بازدید از این مطلب : 2562
|
امتیاز مطلب : 15
|
تعداد امتیازدهندگان : 5
|
مجموع امتیاز : 5
|
نویسنده : گمنام
چهار شنبه 1 شهريور 1391
|
اواخر سال 1366 بود که فشار جنگ به اوج رسید و موشکباران پایتخت مردم را وحشتزده کرده بود. در این ایام و برای رفع بلا، آیتالله حقشناس به خواندن 40 روز زیارت عاشورای دستهجمعی مبادرت کرد...
به نقل از فارس، فشار جنگ در سال 1366 به اوج رسیده بود، تهران در معرض موشکهای «اسکاد بی» صدام از جمعیت خالی شده و صدها کشته و زخمی به جای مانده بود و اکثر جمعیت شهر به دهات و شهرستانها پناه برده بودند. در این شرایط، مرحوم آیتالله حقشناس طبق هدایت یک رؤیای صادقانه، برای رفع آن بلا، به خواندن زیارت عاشورا همت گماشتند.
این زیارت خوانده شد و به نتیجه رسید و موشکباران قطع شد، البته بسیاری از یاران در اواسط امر، زیارت را رها کردند، اما مرحوم آیتالله حقشناس تا پایان چهل روز پایداری کرد و کار را به سرانجام رسانید، مطالبی که در این مبحث میآید به این جریان اشاره دارد که استاد در تاریخ هفت اسفند سال 1366 ایراد فرمودند:
باید با اخلاص دعا کنید تا مستجاب شود
باید با اخلاص خودتان، با واقعیت خودتان، با اتکا به پروردگار که فرموده است: «ادْعُونِی أَسْتَجِبْ لَکُمْ»، این عمل را انجام بدهید. پروردگار هیچگاه به روی سیاه من نگاه نمیکند، اما خواهش میکنم این چند روزه که مشغول خواندن زیارت هستید، اگر یک کسی به شما فحش داد، در جواب بگو قربانت بروم! همین! خودت را در تمام جهت تسلیم پروردگار کن؛ در حال مراقبه باش. میخواهی روزی یک ساعت و نیم، دو ساعت وقت صرف دعا کنی که - ان شاءالله فقط یگانه کسی که در مقابل این پلنگ تیز دندان - یعنی صدام - است، اباعبدالله (ع) است. امام صادق (ع) میفرماید: بروید به اباعبدالله (ع) توسل بجویید، حضرت ثامن الحجج (ع) هم همین طور است، مبادا در این مدت معترض کسی بشوی، به کسی چیزی بگویی، یا اگر او چیزی گفت، جوابی بدهی!
ببین جونم! یک چیزی به شما بگویم: بعضیها میگویند اصلاً دعا برای چه؟ خود مسئولین میگویند جنگ باید باشد، چرا ما دعا کنیم؟ به این کارها کار نداشته باش آقا جون من! تو همت کن و مردم را از این قضایا و گرفتاری جنگ نجات بده! مگر حضرت اباعبدالله (ع) نمیتواند جنگ را به نفع اسلام خاتمه بدهد؟ عزیز الله است، آقا!
یکی از مهمترین آداب دعا
مبادا مرا تنها بگذارید! چون در آن خواب گفته شده است که ایشان - یعنی بنده - در معیت افرادی زیارت را میخوانند، از این معلوم میشود که باید دسته جمعی به در خانه خدا برویم! شما هر وقت میخواهید بخوانید، بخوانید؛ اما آن چیزی که به نظر بنده اهمیت دارد این است که از خودت بگذری تا نتیجه بدهد، اگر در داخل خانه، اهل بیت فحش داد، نصیحتش کن! جواب را نده؛ در بیرون فحش شنیدی، مثل این باشد که او گفته باشد قربانت بروم، «المدح و الذم فیه سیّان» یعنی متورع، شخص با ورع- یعنی پارسا - مدح و ذم در موردش علی السواء است؛ چون خودش را در برابر پروردگار حساب میکند، مگر کسی گفت خر، تو خر میشوی؟ بگوید بیشرف، بگوید فلان ...؛ اصلاً این چند روزه مثل یک محرم باش.
بنده وقتی میروم به زیارت ثامنالحجج (ع)، از نظر روحی و مراقبت محرم میشوم، مثل این که آدم برای مکه محرم شده است. یک کسی به من گفت، آقای میرزا خواب دیدهام محرم شدی! گفتم درسته، هیچ من گوشم به این حرفها بدهکار نیست که مثلاً اگر میروم حرم ثامن الحجج ضریح را نگاه کنم! چقدر باشکوه است، طاق را نگاه کنم چطور ساخته شده! نه بابا، بلکه من این همه به ارض اقدس مشرف شدهام، توجه به نقش جغرافیایی آنجا هم نکردم! فایدهای برای من ندارد، اینها اصلاً چی چی هست؟ پس زبان تو، چشم تو، گوش تو باید مراقبت بشود و اگر میخواهی یک قدم بلندی برداری، خیالاتت را هم کنترل کن، وقتی که توجه به پروردگار میکنی، ابتلائات قلبی، غم و غصهها کم میشود، «أَلا بِذِکْرِ اللَّهِ تَطْمَئِنُّ الْقُلُوبُ» قلبها آرام میشود. آن وقت یک طمأنینهای، یک خاطر جمعی، یک متانت، یک آرامش وجودی پیدا خواهی کرد! اصلاً زیارت عاشورا، زیارت و دعای مهذب است، یعنی تو را تهذیب میکند، با خواندن این زیارت واقعاً دلت نمیخواهد غیبت بکنی، توهین و اهانت بکنی.
خدمت یکی از رفقا عرض کردم، یک وقت زیارت عاشورا را برای روا شدن مقاصد شخصی خودت میخوانی، آن را باید هیچ کس نفهمد؛ اما این را حالا دیگر اعلامیه صادر شده و اعلامیه چسباندند که این عمل برای رفع این غائله است - ان شاءالله - و مانعی ندارد. من میدانم پشت سر ما میگویند اینها جنگ را میخواهند تمام بکنند! شما اصلاً گوشت به این حرفها بدهکار نباشد؛ اظهار عقیده نکن! من و شما چه کاره هستیم که اظهار عقیده بکنیم؟ آنکه جلودار و رهبر است، او وظیفه خودش را میداند با پروردگار؛ به شما چه؟ به من چه؟ ما فعلاً طرفمان حضرت اباعبدالله (ع) است.
جایگاه دعا در زندگی
حالا من یک حدیث قشنگی برایتان میخوانم تا ببینید چقدر خوب است: «قال النبی صلی الله علیه وآله: ألا أدلّکم علی سلاح ینجیکم من اعدائکم و یدرّ أرزاقکم؟ قالوا: بلی؛ قال: تدعون ربّکم باللّیل و النّهار. فإنّ سلاح المؤمن الدّعا»، پیامبر اکرم (ص) فرمود:....
بقیه در ادامه مطلب.....
رایةالهدی ، تارنمای هیئت کربلای بیت المهدی(عج) ، کــــــرج
:: موضوعات مرتبط:
مـــردان خــــدا ,
عقــــــــــــایـــد ,
,
:: برچسبها:
دعا ,
آیت الله حق شناس ,
رایه الهدی ,
:: بازدید از این مطلب : 2980
|
امتیاز مطلب : 34
|
تعداد امتیازدهندگان : 11
|
مجموع امتیاز : 11
|
نویسنده : گمنام
جمعه 27 مرداد 1391
|
آیتالله تهرانی با بیان اینکه دعا نوعی تحکیم رابطه بنده با پروردگارش است، گفت: در روایات اسلامی بر این تأکید شده که اگر در اجابت کمی تأخیر شد نباید سرخورده شده و دعا را کنار گذاشت.
استعجال، سیری برای ترک دعا
مطلبی را میخواهم عرض کنم که در باب سرخوردگی است. یعنی شخص در اجابت استعجال دارد و بعد به تأخیر میافتد، در اینجا موجب میشود که آن فرد قنوط کند و بعد هم مأیوس شود. مأیوس که شد، دعا را کنار میگذارد. در اینجا او دعا کرده، اجابت به تأخیر افتاده، بعد یأس ایجاد شده و ترک دعا میکند. در پایان کار ترک دعا است.
تعبیرات در ترک دعا
میخواهم در مورد ترکِ دعا بگویم که در معارف ما چگونه است؟ ترک دعا بهطور کلّی، حال چه دعایی باشد که به اجابت نرسیده و تأخیر افتاده و چه دعایی که اصلاً انجام نشده است. در اینجا ضمیمه کردم که بدانید عقبات بسیار بدی دارد. به همین خاطر از آن نهی شده و تعبیرات غلیظی هم داریم. در روایتی هست از پیغمبراکرم دارد: «مَنْ لَمْ یَدْعُ اللهَ غَضِبَ اللهُ عَلَیْهِ»؛ خدا به کسی که دعا نمیکند خشمگین میشود. حالا این روایات را تکتک عرض میکنم. دقّت کنید! روایت دیگری است باز پیغمبراکرم که: «قال رسولالله صلّیاللهعلیهوآلهوسلّم: قالاللهتعالی: مَنْ لاَ یَدْعُونِی أَغْضَبُ عَلَیْهِ»؛ یعنی پیغمبر فرمود: «قالَ الله تَعالی» خدا فرموده است: کسی که از من درخواست، دعا و تقاضا نکند، به او خشمگین میشوم. خیلی صریح بیان میکند.
خدا از عبد میخواهد، امّا عبد نمیدهد!
روایت دیگری از پیغمبراکرم است که: «یَخرُجُ مِنَ النَّارِ رَجُلٌ فَیَقُول لَهُ رَبُّهُ تَعالى: ما تُعطینی إِن أَخرَجتُکَ؟»؛ شخصی است که در روز قیامت سر از آتش جهنّم بیرون میآورد. خدا به او میگوید: چه به من میدهی اگر تو را از این جهنّم نجات دهم؟ «فَیقُول: یا رَبّ! أُعطیکَ مَا تَسأَلُنی»؛ هر چه بخواهی به تو میدهم، فقط من را از این آتشها بیرون بیاور. «فَیقُول لَهُ: کَذَبتَ»؛ خدا به او میگوید: دروغ میگویی! چرا؟ «وَ عِزَّتی قَد سَأَلتُکَ ما هُوَ أَهوَن مِن ذلِک»؛ قسم به عزّتم من از تو یک چیزی را درخواست کردم که از این درخواستم خیلی پائینتر و کمتر بود، امّا ندادی، «فلم تعطنی»؛ خیلی پائین بود و از تو خواستم امّا به من ندادی. حالا چه چیزی خواسته؟ «سَأَلتُکَ أَن تَسأَلَنی فَأُعطِیک»؛ من از تو خواستم که در دنیا هر چه از من بخواهی به تو بدهم، «وَ تَدعُونی»؛ از من درخواست و دعا کن، «فَأَستَجیبُ لَک وَ تَستَغفِرُنی فَأَغفِر لَک»؛ از من از گناهانی که کردی پوزش بطلب، که من میخواهم تو را بیامرزم.
عبد به ربّش اعتنا نمیکند!
اینها را در دنیا گفتم امّا نکردی، «اُدْعُونِی أَسْتَجِبْ لَکُمْ»؛ مگر من اینها را نگفتم؟ ولی اصلاً اعتنا نکردی، امّا حالا اینجا که آمدی و سر از آتش بیرون آوردی، میگویم: چه به من میدهی و تو میگویی: هر چه بخواهی؟! آنجا که از تو خواستم و همهاش به نفعت بود، حاضر نشدی.
واجب است که از من درخواست کنید
در روایتی از پیغمبراکرم است که: «قال رسولالله صلّیاللهعلیهوآلهوسلّم: تَرْکُ الدُّعَاءِ مَعْصِیَة»؛ اگر کسی دعا نکند، یعنی بنایش را بر این بگذارد که دعا نکند، معصیتکار است. نمیخواهم از بحثم منحرف شوم و بحثهای فقهی بکنم امّا باید عرض کنم: چه بسا بعضیها این امری که در آیة «اُدْعُونِی أَسْتَجِبْ لَکُمْ»؛ آمده است را یک امر الزامی گرفته باشند؛ یعنی واجب است که شما درخواست کنید و البته قهراً با این روایت همینطور است. میخواهم عرض کنم: چقدر بر این تأکید میشود که اگر کسی دعا را ترک کند، خدا به او غضب میکند و از او خشمگین میشود. البته نمیخواهم بگویم این معصیت است. بحث این است و بر این تأکید شده که اگر در اجابت کمی تأخیر شده، نباید سرخورده بشوی و دعا را کنار بگذاری!
حقّ مسلّم عبد
ما در معارفمان این را داریم که چه بسا عبد مستحق باشد تا از ناحیة ربّش، عنایاتی بشود و خیر کثیری به او رو بیاورد، امّا چون دعا و درخواست نمیکند، خدا به او نمیدهد. از نظر علمی این بحث مطرح است که اعطا مشروط به درخواست است. این بحثی است که یک وقتی کردهایم و اینجا جایش نیست.
به تو میدهم، امّا اگر بخواهی!
یک چیزهایی وجود دارد که اینها برای همة موجودات منضبط است، مثل اینکه روزی او را برساند؛ امّا چیزهای دیگری وجود دارد که نه، زیادتی است، زیادتیها مشروط است. مثال میزنم: کسی را استخدام میکنم و میگویم: این مقدار به تو میدهم که برایم کار کنی. امّا اگر از من درخواست کنی، بیشتر به تو میدهم. بیدرخواست، مزد این است؛ یعنی اگر درخواست زیادتی کردی، آن وقت به تو میدهم. مطلب این را میگوید: آن شخص مستحق است و اگر درخواست کند به او میدهم، امّا چون درخواست نکرده به او نمیدهم. بنابراین ترک دعا خیلی ضرر دارد.
بخواه تا بدهم
«رُوِیَ عَن رسولالله صلّیاللهعلیهوآلهوسلّم قال: إِنَّ اللَّهَ لَیُمْسِکُ الْخَیْرَ الْکَثِیرَ عَنْ عَبْدِهِ»؛ خداوند جلوی خیر کثیر را میگیرد، که به بندهاش نرسد، «فَیَقُولُ لَا أُعْطِیهِ حَتَّى یَسْأَلَنِی»؛ میگوید: من این را به او نمیدهم تا اینکه از من درخواست کند و بخواهد.
شرح مسئله: خدا مثل ما نیازمند دعاست؟
در اینجا باید به نکتهای اشاره کنم و آن اینکه، «نعوذبالله» مگر خدا مثل ما است که وقتی کسی به او رو بیاندازد، لذّت ببرد و به او بدهد؟ اصلاً و ابداً اینطور نیست. پس چگونه است که مرتّب میگوید: بخواهید تا بدهم، بخواهید تا بدهم، «ادْعُونِی أَسْتَجِبْ لَکُمْ». این بحث در قرآن و روایات بسیار مطرح شده و بحث کلّی و ریشهدار و عمیقی است. در اینجا خدا را به خودت قیاس نکن؛ خدا مثل من و تو نفسِ شهوت و... ندارد که خوشش بیاید. این حرفها درست نیست.
باید پیوند ربّ و عبد محکم شود
اینجا بحث بسیار عمیق و لطیفِ معرفتی میکند. اینکه عبد باید از خدا درخواست کند، برای «تحکیم رابطة ربوبیّت و عبودیّت» است. اگر بنا بشود که خدا همة چیزها را درست کند، اصلاً و ابداً خدا یادمان میرود. از یاد میبریم که پروردگار چه کسی است؟ و فراموش میکنیم، کسی که پرورشمان میدهد کیست؟ اگر بنا بشود تمام امور بر منوال خودش بچرخد و بحث دعا و تقاضا و... کنار برود، پس خدا هم کنار میرود. دیگر ربّم را نمیشناسم و نمیدانم آن کسی که دارد من را پرورش میدهد کیست. چون دعا در ارتباط با احتیاجات، چه معنوی و چه مادّی است. دعا برای تحکیم رابطة ربوبیّت و عبودیّت عبد است. تحکیم این رابطه است، که میگوید دعا کن و از من بخواه تا به تو بدهم و اینکه بفهمیم بر سر سفرة چه کسی نشستهایم.
رایةالهدی ، تارنمای هیئت کربلای بیت المهدی(عج) ، کــــــرج
:: موضوعات مرتبط:
عقــــــــــــایـــد ,
,
:: بازدید از این مطلب : 2579
|
امتیاز مطلب : 16
|
تعداد امتیازدهندگان : 5
|
مجموع امتیاز : 5
|
نویسنده : گمنام
جمعه 27 مرداد 1391
|
آیتالله تهرانی میگوید: هر کس در اجابت دعایش تأخیر دید، بگوید: «الْحَمْدُ لِلَّهِ عَلَى کُلِّ حَالٍ»؛ خدا را در هر حال سپاس میگویم، چه در حالی که دارد به من میدهد و چه زمانی که هنوز به من نداده است.
روایت دیگری داریم که آن هم از پیغمبراکرم است که حضرت فرمود: «إِذَا سَأَلَ أَحَدُکُمْ رَبَّهُ مَسْأَلَةً فَتَعَرَّفَ الاسْتِجَابَةَ فَلْیقُلِ»؛ اگر یکی از شما از پروردگارش درخواستی کرد و بعد هم دید که دارد به اجابت میرسد پس بگوید: «فَلْیقُلِ»؛ اینجا حضرت امر میکند، «الْحَمْدُ لِلَّهِ الَّذِی بِعِزَّتِهِ وَجَلالِهِ تَتِمُّ الصَّالِحَاتُ»؛ این برای آنجایی است که نشانههای اجابت را میبینم. امّا در آنجایی که تأخیر در اجابت میبینم، «وَ مَنْ أَبْطَأَ عَنْهُ مِنْ ذَلِکَ شَیءٌ»؛ یعنی هر کس در اجابت دعایش تأخیر دید، «فَلْیقُلِ» اینجا بگوید: «الْحَمْدُ لِلَّهِ عَلَى کُلِّ حَالٍ»؛ خدا را در هر حال سپاس میگویم، چه در حالی که دارد به من میدهد و چه زمانی که هنوز به من نداده.
مگر از خدا طلب داری؟
چرا؟ مسئله این است و بحثی هم در دعا داریم. از اموری که در دعا از آن منع شده و البته مضرّ هم هست مسئله استعجال در اجابت است. یک وقت میبینید که اجابت میرسد، معلوم است که چگونه با خدا برخورد میکنم. امّا آنجایی که میبیند هنوز خبری نشده، در اینجا باید اشاره کرد که: مراقب باشد تا حالت استعجال در اجابت برای او پیش نیاید، چون همین حالت موجب میشود که در اجابت تأخیر بشود. تا خدا میبیند، این حالت پیدا شد میگوید: فعلاً دست نگه دارید و به او ندهید. نه اینکه مطلقاً به او ندهید. حالا نمیخواهم بگویم، چه بسا گاهی خود ما هم همینطور باشیم. در باب استعجال در دعا، روایت میخوانم و مطلب را هم معنا میکنم.
قوانین خلقت استوار است
در روایتی از امام صادق(علیهالسّلام) است که میفرماید: «إِنَ الْعَبْدَ إِذَا دَعَا لَمْ یزَلِ اللَّهُ تَبَارَکَ وَ تَعَالَى فِی حَاجَتِهِ مَا لَمْ یسْتَعْجِلْ»؛ وقتی بنده دعا میکند، خدا دنبال این است که حاجت او را بدهد. چه بسا یک سنخ مقدّماتی در کار باشد، امّا اینطور نیست که خدا سلسله اسباب و مسبّبات را برای خاطر بنده به هم بزند. به قول ما، قوانین خلقت که نباید به هم بخورد. باید قوانین بر جای خودش باشد و بر همان روالی که باید به دست من برسد، از همان مسیر برسد، حال چه به نفع من باشد یا به ضرر من؛ در حقیقت خدا در صدد این است که این را هر طور که هست به دست من برساند؛ امّا معقول و مشروع به دست من برسد.
عبد شتاب نکند؟!
حالا سؤال اینجا است که این تا چه وقت است؟ «مَا لَمْ یسْتَعْجِلْ»؛ یعنی خدا پیوسته در کار حاجت او است امّا به شرطی که عبد شتاب نکند و شتاب به خرج ندهد. یعنی چه؟ به این معنا که تا وقتی داعی، شتاب به خرج ندهد، به اجابت نمیرساند. حالا اینکه عبد شتاب به خرج ندهد یعنی چه؟
اثر استعجال: از خدا رو برمیگرداند!
در روایتی از ابوبصیر است که از امام صادق(علیهالسّلام) نقل میکند. میگوید، حضرت فرمودند: «لَا یزَالُ الْمُؤْمِنُ بِخَیرٍ وَرَجَاءٍ رَحْمَةً مِنَ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ»؛ مؤمن همیشه در مسیر خیر است و امیدهایی هم که دارد تا به آن برسد، بر اثر رحمت الهی نسبت به او است؛ امّا: «مَا لَمْ یسْتَعْجِلْ فَیقْنَطَ وَ یتْرُکَ الدُّعَاءَ»؛ تا موقعی که حالت استعجال برای او پیش نیاید. حضرت توضیح میدهند که: میدانی اگر حالت استعجال یعنی انتظار از اینکه خدا زود برساند و شتابزدگی کند پیش بیاید، چه در پی دارد؟ در حالت شتاب این اتفاق میافتد که وقتی عبد ببیند حاجت برآورده نشد، اینجا است که به حالت قنوط و یأس مبدّل میشود. از خدا ناامید میشود و بعد هم دعا را ترک میکند؛ یعنی رویش را از خدا برمیگرداند. اینها را چون مناسب دیدم که بعد از لیالی قدر مطرح کنم تذکّر میدهم.
این کار را نکن!
وقتی میبینی به زودی به دستت نرسید، به حالت استعجال رو نیاوری که این، قنوط را در پی میآورد. یعنی چه؟ به این معنا که از خدا ناامید میشوی و باز این ناامیدی چه در پی دارد؟ ترک دعا؛ یعنی از خدا رویم را بر میگردانم. در حرفهای من دقّت کنید و ببینید که معارف ما چقدر زیبا است.
استعجال یعنی چه؟
وقتی جناب ابوبصیر این را از امام صادق(علیهالسّلام) میشنود، نقل میکند که: «قُلْتُ لَهُ کَیفَ یسْتَعْجِلُ؟»؛ به آقا عرض کردم: ممکن است به ما بفرمایید: چگونه است که بنده دعا میکند و بعد هم در دعا استعجال میکند؟ استعجال را برای ما معنا کنید؟ ما گفتیم «شتابزدگی در اجابت»؛ امّا این یک مفهوم ذهنی است. او میخواهد تا مسئله را برای ما روشن کند. «قَالَ یقُولُ:» حضرت فرمود: خواهم گفت که استعجال یعنی چه؟ یعنی: عبد دعا میکند، بعد هنوز حاجتش به او داده نشده، شروع میکند و این حرف را میزند: «یقُولُ قَدْ دَعَوْتُ مُنْذُ کَذَا وَ کَذَا وَ مَا أَرَى الْإِجَابَةَ»؛ میگوید: مدّتها است دعا کردهام امّا از اجابت خبری نیست، «دَعَوْتُ مُنْذُ کَذَا وَ کَذَا وَ مَا أَرَى الْإِجَابَةَ»؛ مدّتی است که از خدا خواستیم امّا جوابی نمیشنوم و چیزی از اجابت نمیبینیم. البتّه ابوبصیر انسان فاضلی است. مسئله این است که مواظب باشید تا یک وقت کارتان به اینجا نکشد. عرض کردم که از دو حالت خارج نیست. یکی اینکه سپاسگزاری خدا را بکنید و دیگری اینکه از خدا طلبکار نشوید.......
بقیه در ادامه مطلب....
رایةالهدی ، تارنمای هیئت کربلای بیت المهدی(عج) ، کــــــرج
:: موضوعات مرتبط:
عقــــــــــــایـــد ,
,
:: برچسبها:
آیت الله تهرانی ,
رایه الهدی ,
دعا ,
:: بازدید از این مطلب : 2658
|
امتیاز مطلب : 50
|
تعداد امتیازدهندگان : 14
|
مجموع امتیاز : 14
|
نویسنده : گمنام
جمعه 27 مرداد 1391
|
آیتالله تهرانی با بیان اینکه شیطان در کمین دعای انسان است، میگوید: روایت از پیغمبر اکرم است که حضرت فرمود: اگر کسی سه بار از خدا بهشت را درخواست کند، بهشت به خدا عرض میکند: بارالها! او را وارد بهشت کن...
پافشاری مخلوقات برای باز کردن گره
در نهاد انسان این وجود دارد که با یک درخواست و به تعبیری عدم جوابگویی اینطور نیست که به طور کلّی سرخورده شود. در مخلوقات میبینیم که در این مواقع پافشاری و اصرار میکنند. حال ما اینطور نیستیم؟ اگر گرهای به کارمان افتاده و یقین داریم که باز کردن گره از دست کسی ساخته است و میتواند کارمان را راه بیندازد، پافشاری و تکرار میکنم تا به مقصدم برسم. سؤال: یک دفعه که به او گفتم و گره را باز نکرد، آیا سرم را میاندازم پائین و میروم؟ اصلاً و ابداً اینطور نیست، بلکه این در نهاد ما است.
نه برو و نه اصرار بکن!
در باب خدا، هم همین روش صدق میکند. همانطور که خدا در ابتدا برای بندهاش، مراجعه کردن به مخلوق را دوست ندارد و میگوید باید سراغ من بیایی، همانطور هم اصرار کردن در مقابل مخلوق را دوست ندارد؛ یعنی اینکه سراغ مخلوقی بروی و بعد هم مرتّب اصرار کنی. اصل رفتن و پافشاری بعدش را بدش میآید. عکس نسبت به خودش که مراجعه به خودش را دوست دارد و هر چه اصرار و پافشاری کنی بیشتر خوشش میآید.
خدا دوست ندارد!
اصلاً در روایت داریم که خدا میگوید من از صدای آن عبد خوشم میآید. باید عرض کنم که خدا به وقتش میدهد و در اجابت بندگانش دقیق و حساب شده عمل میکند. روایت از امام صادق(صلواتاللهعلیه) است: «قَالَ(علیهالسّلام) إِنَ اللَّهَ کَرِهَ إِلْحَاحَ النَّاسِ بَعْضِهِمْ عَلَى بَعْضٍ فِی الْمَسْأَلَةِ»؛ خدا، پافشاری مردم در خواهششان از یکدیگر را خوش نمیدارد. «کَرِهَ» یعنی بدش میآید، «وَ أَحَبَّ ذَلِکَ لِنَفْسِهِ»؛ این را برای خودش دوست میدارد؛ که وقتی به محضر او رفتی مرتّب اصرار کنی، «إِنَّ اللَّهَ یحِبُّ أَنْ یسْأَلَ وَ یطْلَبَ مَا عِنْدَهُ»؛ خداوند دوست میدارد که از آنچه در نزد خدا است، درخواست و مطالبه کنی.
همه چیز دست خداست
در اینجا باید «مَا عِنْدَهُ»؛ را توضیح بدهم. عرض کردم که مراجعه را خوشش میآید و دوست دارد. امّا اینجا دارد: «مَا عِنْدَهُ»؛ آنچه که در نزد خدا است. مراد آنچه که در ید قدرت حق است؛ یعنی آنچه که در دستِ قدرت الهی است؛ که هرطور اراده کند، میتواند عمل کند. سؤال: آیا چیزی هست که نزد خدا نباشد و خدا قدرت بر آن نداشته باشد؟ در بحثهای قبل گفتهام، حاجتی که آدم میخواهد باید معقول باشد؛ چیزی که مورد احتیاج من باشد و خدا قادر به آن نباشد نداریم، بلکه تمام امور در ید قدرت او است.
آنچه که من در اختیار دارم را بخواه!
خدا میگوید: دوست دارم آنچه که پیش من است، از من بخواهی. معنایش چیست؟ معنای آن این است که هر چه بخواهی به تو میدهم. هر چه نیاز داری دوست دارم از من بخواهی: «إِنَّ اللَّهَ یحِبُّ أَنْ یسْأَلَ وَ یطْلَبَ مَا عِنْدَهُ»؛ دوست دارد آنچه که در نزد او است درخواست و مطالبه کنید. اینطور نیست که من چیزی بخواهم که در دست قدرت او نباشد.
فکر میکنی خدا خسته میشود؟
در دعای جوشن کبیر نکته زیبایی وجود دارد؛ بخشی در آن است: یک مرتبه این به ذهنت نیاید که خدا را جای خودت بگذاری و فکر کنی او از پافشاری بدش میآید و خسته میشود. او در باب مسئله مطالبه و سؤال و دعا خستگی ناپذیر است. خدا اینطور است: «یا مَنْ لَا یبْرِمُهُ إِلْحَاحُ الْمُلِحِّین»؛ پافشاری پافشاری کنندگان هیچوقت او را به ستوه نمیآورد.
دعا حدّی ندارد
در اینجا ممکن است که بعضیها در ذهنشان این آمده باشد که چند بار دعا کنیم؟ اینطور نیست که در مسئله پافشاری و اصرار در دعا سقفی تعیین کرده باشند. به این صورت که «سقفی تعیین شده باشد و ما آن را باید رعایت کنیم» نداریم. راجع به پیغمبراکرم، وقتی به دعاهایی که میکرده مراجعه میکنیم میبینیم تکرار میکردهاند و چه بسا به نظر من این اقلّ است. ما در تعیین سقف حداکثر نداریم و فکر میکنم این اقلّ باشد و چون از خود پیغمبر نقل شده، به نظر حداقلّ است و حداکثر نیست. این نکتهای است که باید اهل تحقیق دقّت کنند تا اگر به این روایات برخورد کردند، اینها را روایات حداکثری نگیرند.
پیغمبر دعا را چندین بار تکرار میکرد
در روایتی دارد: «کان نبی(ص) إِذَا دَعَا دَعَا ثَلَاثاً»؛ هرگاه پیغمبر دعا میکرد؛ سه بار تکرار میکرد، «وَ إِذَا سَأَلَ سَأَلَ ثَلَاثًا»؛ و هر وقت که میخواست درخواست بکند سه بار خواسته خود را تکرار میکرد. در روایت دیگری است که عبدالله بن مسعود نقل میکند و میگوید: «أَنَّ رسولالله(صلّیاللهعلیهوآلهوسلّم) کَانَ یعْجِبُهُ أَنْ یدْعُوَ ثَلَاثًا وَیسْتَغْفِرَ ثَلَاثًا»؛ یعنی پیغمبر لذّت میبرد و خوش داشت که دعای خود را سه بار تکرار کند و سه بار طلب آمرزش کند که آن هم استغفار و دعا است؛ البته به نظر من این سقف حداقلّی است.
بیشتر از سه بار بخواه
در باب مسئله تکرار در دعا روایات زیادی دیدهام. من آنکه حداقلّ بود مطرح کردم امّا نسبت به دعا وتقاضا در باب تکرار نسبت به بهشت و جهنّم داریم که انسان تقاضای بهشت کند و تقاضای نرفتن به جهنّم کند و... که اگر میخواهی این کار را بکنی، حداقلّ سه بار بگو تا مؤثّر باشد. روایت از پیغمبراکرم است که حضرت فرمود: «مَنْ سَأَلَ الْجَنَّةَ ثَلَاثَ مَرَّاتٍ»؛ اگر کسی سه بار از خدا بهشت را درخواست کند، «قَالَتْ الْجَنَّةُ اللَّهُمَّ أَدْخِلْهُ الْجَنَّةَ»؛ بهشت به خدا عرض میکند: بارالها! او را وارد بهشت کن. میخواستم اشاره کنم که این سه بار براساس همان مطلبی است که گفته شد، «وَ مَنْ اسْتَجَارَ مِنْ النَّارِ ثَلَاثَ مَرَّاتٍ»؛ و اگر کسی سه بار از دوزخ به خدا پناه ببرد، «وَ مَنْ اسْتَجَارَ مِنْ النَّارِ ثَلَاثَ مَرَّاتٍ»؛ سه بار به خدا پناه ببرد، «قَالَتْ النَّارُ»؛ جهنّم میگوید: «اللَّهُمَّ أَجِرْهُ مِنْ النَّارِ»؛ پروردگارا! او را از جهنّم پناه بده. میخواستم این را عرض کنم که در باب تکرار در دعا، ممکن است کسی سؤال کند که سقف آن چیست؟ و آن اینکه در روایات دیدهام که حداقلّ آن سه بار است. و البته دلواپس آن طرف هم نباش، به اینکه « نعوذبالله»، مثلاً خدا خسته میشود و... اینطور نیست......
بقیه در ادامه مطلب....
رایةالهدی ، تارنمای هیئت کربلای بیت المهدی(عج) ، کــــــرج
:: موضوعات مرتبط:
عقــــــــــــایـــد ,
,
:: برچسبها:
آیت الله تهرانی ,
رایه الهدی ,
دعا ,
:: بازدید از این مطلب : 2583
|
امتیاز مطلب : 36
|
تعداد امتیازدهندگان : 10
|
مجموع امتیاز : 10
|
نویسنده : گمنام
یک شنبه 21 مرداد 1391
|
آیتالله جاودان از علمای اخلاق تهران میگوید: شب قدر شبی است که یک شب معادل هزار ماه است. اگر یک مقدار صدقه دادم مثل این است که هشتاد سال صدقه دادم. برای سلامتی امام زمان صدقه بدهید که ارزشش بسیار بیشتر میشود.
فردی از اصحاب حضرت صادق علیه السلام خدمت امام رسیدند و حضرت فرمودند: شب بیست و یکم و شب بیست و سوم چکار میکردی؟ عرض کرد خواب بودم. مگر خبری بود؟ حضرت فرمودند خوب این شبها، شب بیداری و عبادت است. عرض کرد من خواب بودم. حضرت فرمودند نه تو یک کاری کردی که از همه برتر بود. گفت یادم نیست. فرمودند تشنه بودی و از خواب بیدار شدی. ظرف آب را که برداشتی یاد تشنگی امام حسین علیه السلام افتادی. یک قطره اشک از چشمت چکید. آن یک قطره اشکی که از سر اخلاص تمام و بیهیچ چشمداشتی از چشمانت چکید از تمام اعمالی که آن شب دیگران انجام دادند، برتر بود!
این بسیار قیمتی است. برای شب قدر صد رکعت نماز وارد است که بسیار خوب است و آثار مفصلی دارد. اما ممکن است اگر کسی یک لحظهای دلش واقعا به خدا متصل شود، از صد هزار رکعت برتر باشد.
اگر کسی دلش برای امام حسین علیه السلام سوخت بسیار قیمتی است. هر کاری برای امام حسین علیه السلام انجام دهید به درد میخورد. قدیمیها در روضه بر پیشانیشان میزدند. حالا این رسم برداشته شده است. حالا مثلا در یک روضهای دو مشت بر سینهات زدی؛ قیمتی است. فقط با اخلاص باشد. اگر اخلاصش درست باشد بسیار قیمتی است. اگر در ترازو بگذاریم ممکن است از همه اعمال ما برتر باشد.
در شب قدر به لطف و مرحمت خدا زیارت امام حسین را بخوانید. امیدواریم خدا از همه بپذیرد، مرحمت کند. قبلش هم توبه کنید و العفو گویید و مناجات بخوانید که امیدواریم انشاءالله همه این کارها برایتان تا فردای محشر باقی بماند.
شب قدر شبی است که یک شب معادل هزار ماه است. یعنی هشتاد سال. اگر من امشب دو رکعت نماز خواندم مثل این است که هشتاد سال نماز خواندم. اگر یک مقدار صدقه دادم مثل این است که هشتاد سال صدقه دادم. برای سلامتی امام زمان صدقه بدهید که ارزشش بسیار بیشتر میشود. یک صلوات فرستادم مثل این است که هشتاد سال صلوات فرستادم. ارزش این را فراموش نکنید.
شاید این شب هشتاد ساله امشب باشد. سعی کنید به خواب و کسالت نگذرد، حوصلهتان سر نرود. تحمل کنید. یک شب است. یک عمل با نشاط، صد هزار برابر عملی که از سر خستگی و بیحوصلگی باشد، ارزش دارد.
رایةالهدی ، تارنمای هیئت کربلای بیت المهدی(عج) ، کــــــرج
:: موضوعات مرتبط:
اخلاق و عرفان ,
عقــــــــــــایـــد ,
,
:: برچسبها:
آیت الله جاودان ,
صدقه ,
شب قدر ,
رایه الهدی ,
:: بازدید از این مطلب : 2705
|
امتیاز مطلب : 44
|
تعداد امتیازدهندگان : 10
|
مجموع امتیاز : 10
|
نویسنده : گمنام
شنبه 18 مرداد 1391
|
آیتالله تهرانی میگوید: راجع به شبهای قدر آمده است که انسان باید بداند از ناحیه خداوند هیچ مانعی نیست برای اینکه درخواستهای بنده را بپذیرد، بلکه مانع گناه انسان است.
درهای آسمان باز است
فقط برای اینکه تذکّری داده باشم دو روایت میخوانم. روایتی از پیغمبراکرم نقل شده است که حضرت فرمودند: «إِنَ أَبْوَابَ السَّمَاءِ تُفَتَّحُ فِی أَوَّلِ لَیْلَةٍ مِنْ شَهْرِ رَمَضَانَ وَ لَا تُغْلَقُ إِلَى آخِرِ لَیْلَةٍ مِنْهُ»،[2] درهای آسمانها در اولین شب از ماه مبارک رمضان باز شده است و تا آخرین شب ماه مبارک رمضان بسته نمیشود. در روایت دیگری هم هست که البته صرف باز بودن در مطرح نیست. امّا این باز بودن برای رسیدگی به حاجات عبد است که اثر هم دارد: «یَقُولُ اللَّهُ تَبَارَکَ وَ تَعَالَى فِی کُلِ لَیْلَةٍ مِنْ شَهْرِ رَمَضَانَ ثَلَاثَ مَرَّاتٍ»؛ خداوند در هر شب از شبهای ماه مبارک رمضان سه بار میفرماید: «هَلْ مِنْ سَائِلٍ فَأُعْطِیَهُ سُؤْلَهُ»؛ آیا درخواست کنندهای هست که از من درخواستی کند و من درخواست او را جواب دهم؟ «هَلْ مِنْ تَائِبٍ فَأَتُوبَ عَلَیْهِ»؛ آیا رجوع کنندهای هست که در ربط با خطاهایش از من پوزش طلبد؟ «هَلْ مِنْ مُسْتَغْفِرٍ فَأَغْفِرَ لَهُ»؛[3] آیا استغفار کنندهای هست که من او را بیامرزم؟ این دو روایت را به عنوان نمونه خواندم که در ارتباط با ماه مبارک رمضان بود.
در ماه مبارک رمضان دری بسته نیست
به صورت کنایی فرمودهاند که در این ماه از ناحیه ربّ یعنی خداوند هیچ حجابی در کار نیست و برای عبد همة راهها به سوی سیر الی الله، باز است و دری بسته نیست. از آن طرف هم نسبت به خصوص لیلة قدر هم داریم که پیغمبر فرمود: «تُفَتَّحُ أَبْوَابُ السَّمَاءِ فِی لَیْلَةِ الْقَدْرِ».[4] غرض این بود که از نظر ارزشی مطلب را بیان کنم.
مانعی از سوی جانان نیست
امشب شبهای ماه مبارک رمضان و یکی از لیالی قدر است، لذا باید قدر آن را بدانیم و انشاءلله بهترین بهره را بگیریم. به تعبیر ما از بالا و از ناحیه خداوند هیچ مانع و رادعی نیست.
به امور همه موجودات رسیدگی میشود
مطلب دوم که باید تذکّر بدهم و نسبت به لیالی قدر داریم این است؛ یک سنخ امور است که به فرمان الهی به آنها رسیدگی میشود. بلکه میشود گفت آنچه که نسبت به جمیع موجودات است در لیله قدر رسیدگی میشود. در باب لیالی قدر یعنی شبهای قدر در روایات داریم که گفته میشود: سه شب است، نوزدهم، بیست و یکم و بیست و سوم. به امر الهی، در هر یک از این شبها به همان روالی که در نظام خلقت داریم، به یک چیزی رسیدگی میشود.
شب نوزدهم
امشب شب نوزدهم است. در شب نوزدهم تعبیری که در «موثقه زراره» است، این است که امام صادق(علیهالسّلام) فرمود: «التَّقْدِیرُ فِی لَیْلَةِ تِسْعَ عَشْرَةَ وَ الْإِبْرَامُ فِی لَیْلَةِ إِحْدَى وَ عِشْرِینَ وَ الْإِمْضَاءُ فِی لَیْلَةِ ثَلَاثٍ وَ عِشْرِینَ».[5]
معنای تقدیر
تقدیر[6] به معنای اندازهگیری کردنِ امور در شب نوزدهم است، البته میگویند نسبت به سال آینده. یعنی اینکه امور هر موجودی در سال آینده چگونه باشد، از ناحیه خداوند در شب نوزدهم رسیدگی میشود.
گذشته مؤثر در آینده
در اینجا این مطلب پیش میآید که آیا این بررسی فقط نظر به آینده دارد و گذشته هیچ نقشی نسبت به آینده ندارد؟ یعنی آیا کارهایی که کردهام در اموری که برای سال آیندة من میخواهند رسیدگی کنند، مؤثر است؟ آیا رسیدگی برای آینده است یا اینکه گذشته هم در مسألة اندازهگیری کردن نسبت به آیندة من مؤثر است؟
ترسیم آینده با توجه به گذشته
گفتهاند: اینطور نیست که فرض کنید، فقط بیایند و بگویند سالِ آینده فلانی در صحّت و بیماری و مسأله امور مادّی و معنوی اینگونه باشد. بلکه با توجّه به گذشتة من، آیندة من ترسیم میشود. به اینکه در گذشته من چه کردهام رسیدگی میشود. به تعبیری پروندة من را که میآورند اینطور نیست که صاف و ساده باشد، بلکه میگویند پرونده را بیاورید، ببینیم وضعش چه بوده است، تا سال آینده را برایش برنامهریزی کنیم.
بیواسطه با خدا!
لذا راجع به شبهای قدر آمده است که انسان باید بداند از ناحیه خداوند هیچ مانع و رادعی برای اینکه درخواستهای بنده را بپذیرد نیست. به تعبیر ما مقتضی، موجود و مانع، مفقود است؛ یعنی از ناحیه خدا مفقود است، امّا از ناحیه بنده چه؟ مهم اینجاست: «لَمْ یَجْعَلْ بَیْنَکَ وَ بَیْنَهُ مَنْ یَحْجُبْکَ عَنْهُ».[7] امشب، اگر خدا واسطهای هم داشته فرموده است: بروید کنار! و درها را باز کنید تا هرکه خواست بیاید.[8] حال از طرف او حجب برطرف شده امّا خودِ من چه؟ آیا خودم مانعی بر سر راهم درست کردهام یا نه؟ مهم این است. حالا به بعضی از روایات اشاره میکنم.
من؛ سدّ اجابت دعا!
«لَا تَسْتَبْطِئْ إِجَابَةَ دُعَائِکَ وَ قَدْ سَدَدْتَ طَرِیقَهُ بِالذُّنُوبِ»؛[9] یعنی اجابت دعایت را به تأخیر میانداز. چطور؟ به این معنا که تو با گناهانت راه اجابت دعا را مسدود کردهای و اینها مانع شدند. از علی(علیهالسّلام) است که: «الْمَعْصِیَةُ تَمْنَعُ الْإِجَابَةَ»؛[10] گناه موجب میشود که دعا به اجابت نرسد. از آن طرف درها باز است و هیچ مانعی نیست امّا از این طرف، من سنگهایی بر سر راه انداختهام. از امام هفتم(علیهالسّلام): «اللَّهُمَ اغْفِرْ لِی کُلَ ذَنْبٍ یَحْبِسَ رِزْقِی وَ یَحْجُبُ مَسْأَلَتِی»؛[11] خدایا! بیامرز هر گناهی را که روزیِ من را حبس کرده و مانعی شده از اینکه درخواست من به اجابت برسد.
با چه رویی به درگاهت بیاییم؟
حالا فرض کنیم و هیچ اشکالی هم ندارد[12] اگر خدا به من امشب خطاب کرد: ای بنده من! به تو امر کردم فلان کار را بکن، امّا نکردی و گفتم آن کار را نکن، ولی انجام دادی؛ به تو نعمت دادم امّا سپاسگزاری نکردی و در راه من استفاده نکردی؛ من از شما سؤال میکنم: چه جوابی داریم بدهیم؟ امشب درها باز است و هر چه میخواهی بگویی میتوانی، امّا سه سؤال از تو دارم. گفتم بکن، نکردی؛ گفتم نکن، کردی؛ به تو نعمت دادم، امّا سپاسگزاری نکردی. در اینجا من چه جوابی بدهم؟
شبِ نوزدهم، شبِ شرمندگی و سرافکندگی
شب نوزدهمِ شبهای قدر، شب سرنوشت سازی است. امّا باید بگویم شب نوزدهم، شب شرمندگی است؛ شب سرافکندگی است. خدایا! ما بد کردیم!
التجا به مقام غفّاریت خداوند
در اینجا این مسئله پیش میآید که اگر ما اعتراف کردیم، آیا جواب مثبت است یا نه؟ مهم اینجا است. «فَهَلْ یَنْفَعُنِی، یَا إِلَهِی، إِقْرَارِی عِنْدَکَ بِسُوءِ مَا اکْتَسَبْتُ»؛ آیا این برای من سودی دارد که امشب اعتراف کنم به اینکه من بد کردم؟ آیا این برای من فایده دارد؟ «وَ هَلْ یُنْجِینِی مِنْکَ اعْتِرَافِی لَکَ بِقَبِیحِ مَا ارْتَکَبْتُ»؛[13] آیا اعترافم پیش تو من را نجات میدهد؟ به اینکه من کار زشت کردم یا نه؟ جواب بر طبق تمام روایاتی که ما داریم مثبت است، «إِنَ اللَّهَ یَغْفِرُ الذُّنُوبَ جَمِیعا».[14] اهل معرفت میگویند به مقام غفّاریّت خداوند پناه ببر و از خدا پوزش بطلب. شب نوزدهم شبی است که انسان باید پناه به مقام غفّاریّت خدا ببرد.
حبّ علی(علیهالسّلام)
امّا یک چیزی هم وجود دارد و آن اینکه امشب ما دستِ خالی نیستیم. این را مکرّر گفتهام. اینطور نیست که هیچچیز نداشته باشیم. بلکه یک گوهر گرانبها در دلم دارم و به آن اتّکا میکنم و آن حبّ علی(علیهالسّلام) است. در خانة علی(علیهالسّلام) برویم.
در حلال دنیا حساب است و در حرام دنیا عذاب
مینویسند: علی(علیهالسّلام) هر شب از شبهای ماه رمضان، منزل یکی از فرزندان خود میرفتند. شب نوزدهم منزل دخترش امّکلثوم بود. امّکلثوم میگوید: اوّل مغرب پدر وارد شد و به نماز ایستاد. من افطار را در طبقی برای او حاضر کردم. دو عدد نان جو بود، یک کاسة شیر و مقداری نمک سوده. نماز علی(علیهالسّلام) که تمام شد، نگاهی به طبق کرد و گفت: برای من افطار حاضر کردی؟ عرض کردم: بلی. فرمود: و برای من دو خورش گذاشتهای؟ چه وقت من دو خورشت مصرف کردهام؟ آیا نمیدانی من از پسر عمّ و برادرم رسول خدا متابعت میکنم؟ شروع کرد دختر را نصیحت کردن: دخترم هر کسی در دنیا غذایش، پوشاکش و خوراکش نیکوتر، روز قیامت ایستادنش در محضر خداوند بیشتر است؟ ای دختر! بدان در حلال دنیا حساب است و در حرام دنیا عذاب است. به خدا قسم اگر یکی از این دو خورشت را برنداری، افطار نمیکنم. امّکلثوم میگوید: کاسة شیر را برداشتم. دو لقمه نان جو با نمک افطار کرد و بعد پدرم ایستاد به نماز و مرتّب نماز میخواند. گاهی به صحن خانه میآمد و نگاهی به آسمان میکرد. مضطرب بود. امّکلثوم میگوید: پیش پدر آمدم و گفتم: پدر! این چه حالی است که امشب در شما میبینم؟ این چه اضطرابی است؟ علی(علیهالسّلام) به من رو کرد و گفت: «وَ اللَّهِ مَا کَذَبْتُ وَ لَا کُذِبْتُ وَ إِنَّهَا اللَّیْلَةُ الَّتِی وُعِدْتُ»؛ به خدا قسم! دروغ نمیگویم و به من دروغ گفته نشده؛ امشب همان شب است که به من وعده داده شده است، «اللَّهُمَّ بَارِکْ لِی فِی الْمَوْتِ»؛ خدا! مرگ را بر علی مبارک کن. دخترم! صبحِ امشب پدرت را شهید میکنند.
تَهَدَّمَتْ وَ اللَّهِ أَرْکَانُ الْهُدَى
امّکلثوم میگوید: پدر آماده رفتن به مسجد شد، وارد صحن شد، دیدم پرندگان اطراف پدرم را گرفتهاند و سیحه میزنند. زبان حال پرندگان این است: علی نرو، علی نرو. میگوید: آمدیم تا اینها را کنار بزنیم، علی(علیهالسّلام) فرمود: با اینها کاری نداشته باشید. «فَإِنَّهُنَّ نَوَائِحُ» اینها صیحه میزنند امّا بعدش گریهها و نالهها است که بلند میشود. آمد در خانه، حلقة در به کمربند علی اصابت کرد و کمربندش باز شد. معلوم میشود جمادات هم به علی علاقهمند هستند و میگویند: علی نرو. وارد مسجد شد. در تاریخ مینویسند: در مسجد چند رکعت نماز خواند و به بالای بام مسجد رفت. نگاهی به افق کرد. گفت: ای سپیده دم! نشد که روزی طلوع کنی و چشمان علی در خواب باشد. پائین آمد و وارد شبستان شد، چراغها را روشن کرد و کسانی را که خفته بودند بیدار کرد. به آن خبیث ازل و ابد رسید، دید به رو خوابیده است. گفت: اینطور نخواب، این خواب شیاطین است و بعد فرمود: تو قصدی به خاطر داری که اگر بخواهم بگویم، میتوانم و از قصد تو آسمانها میخواهد فرو ریزد و زمین چاک شود و کوهها سرنگون گردد. وارد محراب شد. نمیگویم چه شد. منادی بین زمین و آسمان ندا کرد: «تَهَدَّمَتْ وَ اللَّهِ أَرْکَانُ الْهُدَى وَ انْطَمَسَتْ وَ اللَّهِ نُجُومُ السَّمَاءِ وَ أَعْلَامُ التُّقَى وَ انْفَصَمَتْ وَ اللَّهِ الْعُرْوَةُ الْوُثْقَى قُتِلَ ابْنُ عَمِّ مُحَمَّدٍ الْمُصْطَفَى قُتِلَ الْوَصِیُّ الْمُجْتَبَى قُتِلَ عَلِیٌّ الْمُرْتَضَى قُتِلَ وَ اللَّهِ سَیِّدُ الْأَوْصِیَاءِ».
رایةالهدی ، تارنمای هیئت کربلای بیت المهدی(عج) ، کــــــرج
:: موضوعات مرتبط:
عقــــــــــــایـــد ,
,
:: برچسبها:
شب قدر ,
گناه رایه الهدی ,
آیت الله تهرانی ,
:: بازدید از این مطلب : 2372
|
امتیاز مطلب : 72
|
تعداد امتیازدهندگان : 17
|
مجموع امتیاز : 17
|
نویسنده : گمنام
شنبه 21 مرداد 1391
|
انسان هرچه انجام میدهد یک روزی آن را میبیند. هرکاری که می کند آن را میبیند. یک ذرّه در عالم گم نمیشود. هم میدانیم و هم باید اعتقاد داشته باشیم و هم قرآن مکرر این را فرموده است.
در آیه 7 و 8 سوره مباکه زلزله میفرماید: «فَمَن یَعْمَلْ مِثْقَالَ ذَرَّةٍ خَیْرًا یَرَهُ * وَمَن یَعْمَلْ مِثْقَالَ ذَرَّةٍ شَرًّا یَرَهُ» یک معنای لغوی کلمه ذرّه مورچههای بسیار ریزی است که معمولا ما ندیدیم و به آنها ذرّه میگویند. معنای دیگر آن هم این است که معمولاً وقتی از روزنهای آفتاب میتابد ذرات ریزی در هوا حرکت میکند که به آنها ذرّه میگوییم.
هرکس به وزن یک ذرّه خیر کند، آن را میبیند و آن گم نمیشود. مگر اینکه مثلا ظلمی که کرده است را حل کند. مثلا به کسی حرفی زده، بعد میرود آن را حل میکند. از طرف رضایت میطلبد و حقّش را ادا میکند. خب این چیزی باقی نمیماند، این حل شده است. یا یک گناهی بین خودش و خدای خودش بوده و به طور جدّی توبه کرده، این هم حل میشود انشاءالله.
ببینید دوستان توبه از پشیمانی شروع میشود. وقتی انسان پشیمان شد، توبه کرده است. آن وقت ممکن است شما برای امام حسین علیه السلام قطره اشکی بریزید و هرچه را که پشیمان شده بودید که فقط بین خودتان و خدا بوده بخشیده میشود. البته عرض کردم که باید بین خودتان و خدا بوده باشد. اگر بین شما و خلق بوده باید آن را حل کنید و جبران کنید و رضایت بطلبید. اگر بین شما و خدا بود هم عرض کردیم باید با پشیمانی جدّی همراه باشد. پشیمانی این است که من دیگر آن کار را نمیکنم. آن کار را ترک میکنم و هرگاه یادم میآید پیش خودم خجالت میکشم، ناراحت میشوم که چرا همچین چیزی اتفاق افتاده است. این پشیمانی جدّی است و پشیمانی هم توبه است.
اگر یک بهانهای هم پیدا شود بسیار خوب است. مثلاً میگویند اگر شما به زیارت حضرت رضا علیه السلام بروید و یک قطره باران بر سرتان ببارد، گناهانت بخشیده میشود. اینها بهانههایی است که ممکن است پیش بیاید و خدا آن چیزی که من از آن پشیمان شدهام را ببخشد.
کسی که ندانسته گناه کرده، تا برگردد میبخشند. اما برای من که میدانم سخت میگیرند. باید بسیار پیگیری کنم تا انشاءالله خدا ببخشد. هیچگاه ناامید نشوید که ممکن است چیزی باشد و بخشیده نشود. هیچ وقت کسی اینگونه فکر نکند. انسان تا زنده است میتواند جبران کند.
در آیه 110 سوره مبارکه بقره می فرماید: «وَأقیمُوا الصَّلاة وَآتوا الزَّکاة وَما تُقدّمُوا لأنفُسِکمْ مِنْ خَیرٍ تَجِدوهُ عِندَ اللهِ» نماز را به پا دارید. زکات بدهید. وقتی شما کار خوبی انجام میدهید؛ یک کار خیری انجام دادید، یک غصهای برطرف کردید، نمازی در نیمه شبی خواندید، صدقهای دادید، «تَجِدوهُ عِندَ اللهِ» آن را نزد خدا مییابید. خودش را مییابید البته به شکل آخرتی خودش.
مثلاً اینجا دلی را خوش کردید، یک جوان زیبارویی به بهترین شکل ممکن، به بهترین سیما و بوی خوش در قبر به سراغ شما میآید و میگوید من آن دلی هستم که یک روزی خوش کردی. هر کاری نوع خودش را دارد. آنچه از خوبی پیش فرستادی را مییابید.
رایةالهدی ، تارنمای هیئت کربلای بیت المهدی(عج) ، کــــــرج
:: موضوعات مرتبط:
اخلاق و عرفان ,
عقــــــــــــایـــد ,
,
:: برچسبها:
توبه ,
آیت الله جاودان ,
رایه الهدی ,
:: بازدید از این مطلب : 2456
|
امتیاز مطلب : 29
|
تعداد امتیازدهندگان : 9
|
مجموع امتیاز : 9
|
نویسنده : گمنام
شنبه 21 مرداد 1391
|
آیتالله مجتبی تهرانی از علمای اخلاق میگوید: اگر در جامعه گناه فراگیر شود، بلا هم فراگیر میشود، ولو اینکهبرخی گناهکار نباشند. اگر میزان دعا و توبه پایین بیاید، آنجاست که «نَزَلَ الْبَلَاء» صورت میگیرد...
«اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ؛ وَ اسْمَعْ نِدَائِی إِذَا نَادَیْتُکَ وَ اسْمَعْ دُعَائِی إِذَا دَعَوْتُکَ وَ أَقْبِلْ عَلَیَّ إِذَا نَاجَیْتُکَ فَقَدْ هَرَبْتُ إِلَیْکَ وَ وَقَفْتُ بَیْنَ یَدَیْکَ»
مروری بر مباحث گذشته
عرض شد ماه مبارک رمضان، ماه تلاوت قرآن و ماه دعای به خیر کردن برای خود و دیگران، چه دنیوی و چه اخروی است. بحث در این بود که شخص دعا کننده برای غیر دعا کند و راجع به کفّار و مشرکین عرض شد که برای بعضی نباید دعا کرد و برای بعضی هم اشکال ندارد، امّا دعای آنها دربارة مسلمانها مستجاب میشود و مقبول است. اینها بحثهایی در باب دعا است، که مدار مسئله دعا را نسبت به دیگران خیلی وسیع میکند، بهطوری که آن کسی که برای تو دعا میکند لازم نیست مؤمن یا مسلمان باشد؛ اصلاً اینطور نیست. آن کسی که برای تو دعا میکند مشرک یا کافر یا ملحد باشد، فرق نمیکند. این را بحث کردیم و جهت آن را گفتم و روایاتش را هم خواندم.
استکثار: توسعه مدار دعا
عرض کردم، مدار دعا را خیلی توسعه میدهند و در روایات هم با عنوان «استکثار» مطرح میکنند؛ یعنی طلب کثرت کردن در دعا، به این معناست که از دیگران درخواست دعا کند. روایتی است از پیغمبراکرم که دارد: «قال رسولالله(صَلَّیاللهُعَلیهوَآلِهوسَلَّم): اسْتَکْثِرْ مِنَ النَّاسِ مِنْ دَعاءِ الخَیْرِ لَکَ»؛ مسئله عا برای خودت را زیاد طلب کن به این معنا که از دیگران تقاضا کن.
در گذشته بحثی راجع به آثار دعا کردم و به مناسبت ایّام قدر این تذکّر را میخواهم بدهم. در باب مسئه دعا، بُرد آن، از نظر بلاء و گرفتاریها، روایات بسیاری داریم که قبلاً هم مفصّل بحث کردهام و تکرار هم نمیکنم.
دافعیّت و رافعیّت دعا
دعا هم جنبة «دافعیّت» دارد و هم جنبة «رافعیّت». یعنی مثلاً من گرفتاریای پیدا کردهام که اسم آن را بلا میگذاریم. از خدا میخواهم که رفع کند و خدا هم لطف میکند و دعا را مستجاب میکند آن را رفع میکند؛ این را «رفع بلا» میگویند. دعا رافع بلا بود و گرفتاری حل شد.
دو: دافع بلا است. یعنی مثلاً فرض کنید، پیش خودم میگویم: یکوقت نکند ما هم گرفتار این مصیبت شویم. مثلاً کسی گرفتار شده و من خوف این را پیدا میکنم که نکند من هم مبتلا شوم. از خدا میخواهم «خدایا! ما را حفظ کن، خودم، همسرم، بچّهام...» این چیزهایی که میگویم خیلی عادّی است و رواج دارد. خدا هم لطف و عنایت میکند و پیشگیری میکند که این را میگوییم «دفع». نمیگذارد این بلا و گرفتاری، متوجّه من بشود.
سطح دعا پایین بیاید، بلا زیاد میشود
سوّم؛ و آن مسئله من و دفع بلا و رفع بلا از من که مشخّصاً معلوم شد نیست. بهطور کلّی اگر در یک جامعه سطح دعا پائین بیاید در اینجا است که سطح بلا و گرفتاری بالا میرود. یک رابطهاین چنینی دارد. اگر سطح دعا در جامعه پائین برود، سطح بلا بالا میآید و برعکس اگر دعا بالا برود، بلا پائین میآید. در اینجا بحث شخصی هم نیست. نسبت به کلّ جامعه گرفتاریهای فراگیر وجود دارد. روایتی است از پیغمبراکرم: «قالَ رَسُولالله(صَلَّیاللهُعَلیهوَآلِهوسَلَّم): إِذَا قَلَ الدُّعَاءُ»؛ هرگاه دعا کردن، کاستی پیدا کند؛ «نَزَلَ الْبَلَاء»؛ آن موقع است که بلا فرود میآید.
دعای جمعی، برطرف کننده بلا
اگر ادعیّه وارده ماه رمضان را ببینید، خصوصاً آنهایی که بعد از نماز وارد شده، خیلی از آنها جنبة شخصی ندارد: «اللَّهُمَّ أَدْخِلْ عَلَى أَهْلِ الْقُبُورِ السُّرُورَ»؛ «اللَّهُمَّ اشْفِ کُلَّ مَرِیضٍ»؛ همة مریضها، «اللَّهُمَّ أَصْلِحْ کُلَّ فَاسِدٍ مِنْ أُمُورِ الْمُسْلِمِینَ»؛ در اینجا هم بحث شخصی نیست. همه را سراسری، دعا میکند و اینجا جنبههای شخصی ندارد. دقّت کنید! از اوّلِ دعا را تا آخرش بخوانید، «أَشْبِعْ کُلَ جَائِعٍ اللَّهُمَّ اکْسُ کُلَّ عُرْیَانٍ». یا اینکه در ادعیّة ما وارد شده، «اَللّهُمَّ اغفِر لِلمُؤمِنینَ المُؤمِنات».
همه در قبال جامعه مسئولیم
این را بدانند! اگر در جامعه گناه فراگیر شود، بلا هم فراگیر میشود ولو اینکه من گناهکار نباشم. اگر دعا، اِنابه و توبه، سطحشان پائین بیاید، آنجا است که، «نَزَلَ الْبَلَاء». رابطهای بین این دو است. در اینجا بحث دافعه و رافعه نیست؛ این را کنار بگذارید. یک رابطة کلّی بین دعا و بلا در این روایت وجود دارد.
آثار فراگیر شدن گناه در جامعه
روایتی از علی(علیهالسّلام) است که در آنجا دافعه و رافعه را توضیح میدهد و جلسة گذشته هم به مسئلة معصیت اشاره کردم. حضرت فرمود: «مَا زَالَتْ نِعْمَةٌ وَ لَا نَضَارَةُ عَیْشٍ إِلَّا بِذُنُوبٍ اجْتَرَحُوا»؛ هیچ نعمت و خرّمی و زندگیای به زوال نمیآید مگر به سبب گناهانی که صاحبان آن مرتکب شدهاند. اینجا بحث جامعه است که وقتی گناه فراگیر شد بیچاره میشویم؛ به چه کنم، چه کنم میافتیم و نان شب هم برای خوردن، نداریم، «إِنَّ اللَّهَ لَیْسَ بِظَلَّامٍ لِلْعَبِیدِ»؛ تصوّر نکنید! خدا هرگز به بندگانش ستم نمیکند. بلکه کارکرد دست من و تو، اثر وضعی آن است. «وَ لَوْ أَنَّهُمُ اسْتَقْبَلُوا ذَلِکَ بِالدُّعَاءِ وَ الْإِنَابَةِ لَمْ تَزُلْ»، اگر آنها با دعا و توبه به استقبال نعمتها میرفتند، این نعمتها و خوشیها رو به زوال نمیرفت. اینجا مسئلة دافعیّت است. یعنی دعا، انابه و توبه جلوی زوال نعمت را میگیرد. این همان است که به صورت کلّی مطرح شده بود،
امّا در اینجا علی(علیهالسّلام) آن را باز کرد. «وَ لَوْ أَنَّهُمْ إِذَا نَزَلَتْ بِهِمُ النِّقَمُ وَ زَالَتْ عَنْهُمُ النِّعَمُ فَزِعُوا إِلَى اللَّهِ بِصِدْقٍ مِنْ نِیَّاتِهِمْ وَ لَمْ یَهِنُوا وَ لَمْ یُسْرِفُوا»، اگر زمانی که بلا نازل شد و گرفتاریِ فراگیر آمد؛ «وَ زَالَتْ عَنْهُمُ النِّعَمُ»، و نعمتهایشان گرفته شد، در اینجا با خلوص نیّت به خداوند پناه میبردند و سستی و زیادهروی و اسرافکاری را کنار میگذاشتند؛ اینجا دارد: «لَأَصْلَحَ اللَّهُ لَهُمْ کُلَّ فَاسِدٍ»؛ خدا همة تباهی آنها را سامان میداد؛ «وَ لَرَدَّ عَلَیْهِمْ کُلَّ صَالِحٍ»؛ و آن چیزهایی که گرفته بود به آنها برمیگرداند.
سخن علی(ع) در راستای رسولاکرم
یک رابطة تنگاتنگ و بیواسطه نشان میدهد. به تعبیر ما آنجا پیغمبر یک کبرای کلّی فرمود، که بدان! اگر دعا کم بشود، بلا نازل میشود. بحث شخصی نیست بلکه کلّ جامعه را مطرح میکند. اینجا امیرالمؤمنین علی(علیهالسّلام) به صورت اصولی مطلب را باز میکند.
تو سزاوار چه هستی؟
اوّل بدان که کار خدا بیحساب نیست. اگر دیدی بلایی فرستاده این نتیجه اعمال خودِ تو است. بعد از آن هم حاضر نشدی به در خانه خدا بروی و توبه و انابه کنی و حاضر نشدی که دعا و استغفار انجام بدهی. حالا تو سزاوار چه هستی؟ غیر از این است که نعمت از تو گرفته شود و بعد هم به جای آن نغمت بیاید.
عرض کردم که بحث، بحث شخصی نیست. آن وقتها تعبیرهایی میکردند و میگفتند که اگر بلا بیاید تر و خشک را با هم میسوزاند. البته اینجا هم بحثی دارد؛ اینطور نیست که بیحساب و کتاب باشد بلکه حساب شده است. در صورتی که کسی به وظیفة خودش عمل کرده باشد در اینجا مطرح نمیشود امّا اگر عمل نکرده باشد آن هم جزء دیگران است.
اوّل سراغ موانع برویم و بعد توبه کنیم
غرضم این است که این همه به دعا سفارش کردهاند و آن هم قبل از درخواست امور مادّی، مسئلة دعا نسبت به مغفرت را بیان میکنند. میدانید این برای چه است؟ برای این است که اوّل میخواهند شستوشویمان دهند و آن آلودگیهایی که مانع نزول برکات خدا شده بود برطرف کنند.
بنابراین اوّل سراغ آن چیزهایی که مانع به استجابت رسیدن دعا شده بود میروند. ببینید که پیغمبراکرم با یک کبرای کلّی میفرماید: این را بدانید! مثل کفّة ترازو است که وقتی دعا بالا برود، بلا پائین میآید و وقتی دعا پائین بیاید، بلا بالا می رود. این رابطة بیواسطه و مستقیم، بین دعا و بلا است. اگر مثلاً دیدید که در یک روزی گرفتاریای فراگیر و همگانی میشود، این را بدانید که از یک طرف معصیت صورت گرفته و از طرف دیگر هم، همه حاضر نشدند توبه و استغفار کنند و به درِ خانة خدا بروند و دعا کنند.
رفع گرفتاری با توسّل
سرّش را هم گفتم و آن اینکه برویم و اهلاللّهی را پیدا کنیم و با التماس به او بگوییم: آقا! خواهش میکنیم که برای ما دعا کنید تا از مردم رفع گرفتاری بشود، مردم بیچاره شدند. امّا آن دعا دیگر بردی که گفتیم ندارد، چون ما یک سنت الهی داریم: «اِذا قَلَّ الدُّعا نَزَلَ البَلاء»؛ این جنبة شخصی نیست بلکه جنبة عمومی دارد. عرض کردم، برویم و بگوییم: آقا! التماس دعا داریم؛ خیلی گرفتاریم و وضعمان بد است. راجع به همه نوع است هم مادّی و هم معنوی. البته هر کسی نوعی از گرفتاری دارد و بعضیها هم مشترک هستند، یعنی در بلاء و گرفتاری اشتراک دارند.
دعای همگانی در شب قدر
لذا این مطالبی که عرض کردم برای این بود که از این لیالیقدر، کمال استفاده را بکنید تا از جامعة ما رفع بلا بشود. نمیگویم برای خودتان دعا نکنید، بلکه دعای همگانی یادتان نرود. آن وقت در اینجا است که انشاالله خدا لطف خود را بیشتر خواهد کرد و رفع بلا خواهد کرد.
رایةالهدی ، تارنمای هیئت کربلای بیت المهدی(عج) ، کــــــرج
:: موضوعات مرتبط:
اخلاق و عرفان ,
عقــــــــــــایـــد ,
,
:: برچسبها:
آیت الله تهرانی ,
دعا ,
توبه ,
رایه الهدی ,
:: بازدید از این مطلب : 2756
|
امتیاز مطلب : 77
|
تعداد امتیازدهندگان : 19
|
مجموع امتیاز : 19
|
نویسنده : گمنام
شنبه 21 مرداد 1391
|
دعای مساکین و مستضعفان
در اینجا مسئله مستضعف و مساکین و اینکه دعای آنها را دست کم نگیرید مطرح میشود. دو روایت گویای این مطلب است که نباید مسائل معنوی را با مسائل مادّی از نظر ارزشی خلط کنید. یعنی چه؟ یعنی تصوّر نکنید که خدا به داعی از نظر وضع دنیوی او نگاه میکند. اگر کسی وضع درستی ندارد و در اصطلاح به نان شب خود محتاج است، چگونه به او بگویم که برای من دعا کن؟ اگر دعایش به جایی میرسید برای خودش دعا میکرد؛ کل اگر طبیب بودی، سر خود دوا نمودی.
دید کور انسانی در برابر دعای مساکین
مساکین کسانی هستند که در سطح پائینی زندگی میکنند و زمینگیر هم هستند و فرق آن با فقیر این است ،«إِذا اجْتَمَعَا افْتَرَقَا» که در ادبیات میگوییم. دید انسانی که در بستر مادیت است اینطور است که خیال میکند در تشکلات معنوی هم از نظر ارزشی همین دید وجود دارد و حال اینکه اشتباه میکند. البته این مستضعف که مطرح میکند استضعاف فکری و فرهنگی ندارد بلکه اینجا استضعاف مادّی را بیان میکند. اصلاً و ابداً دست کم نگیرید، دعای او برای مریضهای شما شفا است. همین کسی که از نظر مادیت دستتنگی دارد، از او بخواه که برای مریضت دعا کند. این به اجابت میرسد. این فکر را نکنی که: کل اگر طبیب بودی، سر خود دوا نمودی؛ او اگر میتوانست، پس دعا میکرد تا لقمهای نان به دست بیاورد. جواب: نه! میزان و معیار دارد.
میزان و معیار دعای مسکین
راجع به یهودی و نصرانی گفتهام و زمینه برای من باز شد تا توضیح دهم و آن اینکه ما در باب دعا داریم، چه بسا دعایی که او راجع به خودش نسبت به امور مادّی میکند مصلحت نباشد تا خدا به او بدهد. این یکی از اصول در دعاها است: «وَ عَسى أَنْ تَکْرَهُوا شَیئاً وَ هُوَ خَیرٌ لَکُمْ وَ عَسى أَنْ تُحِبُّوا شَیئاً وَ هُوَ شَرٌّ لَکُمْ». من که در جایگاه خداوند ننشستهام تا ببینم چه خبر است. آن کسی که حکیم است و با حکمت بالغهاش دستگاه وجود را اداره میکند، میداند که به صلاح هست یا نیست. دو روایت میخوانم.
ای کاش به آن نمیرسیدم!
علی(علیهالسّلام): قال: «رُبَّ أَمْرٍ حَرَصَ الْإِنْسَانُ عَلَیهِ فَلَمَّا أَدْرَکَهُ وَدَّ أَنْ لَمْ یکُنْ أَدْرَکَهُ»؛ بسا چیزی که انسان خواهان آن است ولی وقتی به آن میرسد آرزو میکند و میگوید ای کاش به آن نمیرسیدم. مثال فراوان در جامعهمان داریم. در آخرین تشرّفی که به مشهد مقدّس داشتیم که در ماه رجب بود، یکی از همراهان به حرم رفته بود. وقتی صحبت میکردیم، گفت: خانمی را دیدم که به امام هشتم رو کرده و میگوید: یا امام هشتم! اشتباه کردم که از شما پول خواستم، بچّه خواستم، ماشین خواستم و... و شروع کرد به گفتن همه اینها. گفت: همه را اشتباه کردم و الآن هم آمدهام تا فقط از شما سلامتی و عافیت بخواهم. میگفت: بعد از سالها، مرتّباً آمدم پول خواستم، بچه خواستم، خانه خواستم و امثال اینها امّا حالا میفهمم که اشتباه کردم. غرضم این بود که روایت فهمیده شود.
نعمت در غیر آرزوی انسان!
علی(علیهالسّلام): «رُبَّ أَمْرٍ حَرَصَ الْإِنْسَانُ عَلَیهِ فَلَمَّا أَدْرَکَهُ وَدَّ أَنْ لَمْ یکُنْ أَدْرَکَهُ»؛ این را امام ششم(علیهالسّلام) در یک قالب دیگر میریزد، به این تعبیر: «کَمْ مِنْ نِعْمَةٍ لِلَّهِ عَلَى عَبْدِهِ فِی غَیرِ أَمَلِهِ وَ کَمْ مِنْ سَاعٍ مِنْ حَتْفِهِ وَ هُوَ مُبْطِئٌ عَنْ حَظِّهِ»؛ چه بسیار نعمتهایی که خداوند به بندهاش عنایت میکند امّا در غیر آرزوی او. یعنی او اصلاً آرزو نکرده بود و به او میدهد، «وَ کَمْ مِنْ مُؤَمِّلٍ أَمَلًا الْخِیارُ فِی غَیرِهِ»؛ و چه بسیار کسانی که آرزومندِ آرزویی هستند و خیر و مصلحت در غیر او است. در روایت دیگری است از علی(علیهالسّلام) که میگوید: خدا از فوق عرش خود فریاد میزند: «یا عِبَادِی أَطِیعُونِی فِیمَا أَمَرْتُکُمْ بِهِ»؛ مرا اطاعت کنید به آن چیزی که به شما امر کردم، «وَ لَا تُعَلِّمُونِی بِمَا یصْلِحُکُمْ»؛ و نمیخواهد به من یاد بدهید که چه چیزی صلاح شما است، «فَإِنِّی أَعْلَمُ بِهِ»؛ من بهتر میدانم، «وَ لَا أَبْخَلُ عَلَیکُمْ بِمَصَالِحِکُمْ»؛ و من به آن چیزی که مصلحت شما است که به شما بدهم بخل نمیورزم.....
رایةالهدی ، تارنمای هیئت کربلای بیت المهدی(عج) ، کــــــرج
:: موضوعات مرتبط:
عقــــــــــــایـــد ,
,
:: برچسبها:
آیت الله تهرانی ,
دعا ,
رایه الهدی ,
:: بازدید از این مطلب : 2402
|
امتیاز مطلب : 32
|
تعداد امتیازدهندگان : 10
|
مجموع امتیاز : 10
|
نویسنده : گمنام
شنبه 21 مرداد 1391
|
شمشیر ایمان چیست/ نویدی که آیتالله شاهآبادی به امام خمینی(ره) داد
مدیر حوزه علمیه امام مهدی(عج) حکیمیه با بیان اینکه انسان با ایمان به شک و شبهه نمیافتد، با اشاره به روایتی از امام علی(ع) گفت: شمشیر ایمان این است که انسان یک آراستگی در باطن و ظاهر خود پیدا کند.
«وَ بِدُعَائِکَ تَوَسُّلِی مِنْ غَیْرِ اسْتِحْقَاقٍ لِاسْتِمَاعِکَ مِنِّی وَ لَا اسْتِیجَابٍ لِعَفْوِکَ عَنِّی بَلْ لِثِقَتِی بِکَرَمِکَ وَ سُکُونِی إِلَى صِدْقِ وَعْدِکَ وَ لَجَئِی إِلَى الْإِیمَانِ بِتَوْحِیدِکَ»
ایمان؛ محبوب و زینت بخش قلوب
قرآن کریم و مجید الهی پر از آیاتی است که بحث ایمان و مؤمنین در آن تشریح شده است و راجع به ایمان و این که انسان بداند همه کارها براساس ایمان شروع میشود، آیات متعدّدی دارد.
از جمله این آیات، آیه شریفه 7 سوره حجرات است. پروردگار عالم نسبت به مؤمنین میفرماید: «وَ لکِنَّ اللَّهَ حَبَّبَ إِلَیْکُمُ الْإیمانَ وَ زَیَّنَهُ فی قُلُوبِکُمْ». خدا ایمان را محبوب شما قرار داد. لذا اگر ایمان محبوب انسانها نباشد و دلهای آنها آراسته به ایمان نباشد، موحّد نمیشوند.
پس ایمان اصل است. اگر ایمان بود، به حقیقت توحیدشناسی به وجود میآید. انسان میداند که ذوالجلال و الاکرام یگانه است، پس همه کارهایش هم یگانه است. تفاوت پروردگار عالم با انسانها و با هر مخلوق پروردگار عالم همین است که اصلاً ذوالجلال و الاکرام یگانه است. لذا همه مطالبش، رحمتش، مغفرتش، صادق الوعد بودنش، کرمش و ... یگانه و استثنائی است. برای همین است که باید ایمان، محبوب دلها و زینت قلوب باشد، تا یگانگی توحید را درک کند.
.......
توطئه اسلام آوردن ظاهری عدّهای از یهودیان شیراز
یک بار گروهی از زرتشتیها در یزد اعلان اسلام کردند و گروهی هم از یهودیهای شیراز با روحانیون خودشان آمدند و اسلام آوردند. این مطلب در تاریخ یهود است و من اینها را مطالعه کردم. در اینجا نکتهای برداشت کردم که چرا اسلام آوردن این دو گروه باید در همان زمان به وجود آمدن فرقه بابیّه باشد. من در مباحث یهودشناسی که در ماه محرّم و صفر داشتیم، عرض کردم که اصلاً ما قائل به این هستیم که هر فتنهای در عالم میشود، زیر سر یهود است.
لذا ششصد نفر از زرتشتیها و حدود سیصد الی چهارصد نفر از یهودیها آمدند به ظاهر اسلام آوردند. امّا شش ماه بعد گروه بابیّه به وجود آمد که بیان شد: بعضیها از مسلمانان به پیامبری باب ایمان آوردند. امّا من مطالعه کردم، دیدم اینهایی که ایمان آوردند، درست همین زرتشتیها و یهودیهای تازه مسلمان شده بودند و إلّا از خود مسلمین هیچکدام به علی محمّد باب ایمان نیاوردند.
میدانید این یعنی چه؟ یعنی این که یهود اینها را پرورش دادند و از اوّل دسیسه بود که شما بیایید اعلان کنید ما مسلمانیم و از آن طرف زرتشتیها هم بگویند ما مسلمانیم. بعد از این بابیّه را به وجود بیاوریم و بگوییم: از خود مسلمانها هم قبول دارند که او پیامبر است. لذا این توطئهای بود که همه اینها زیر دست یهود است.
نفوذ ایمان در قلب
البته الآن بحث من این نیست. بحث ما بحث ایمان هست که امیرالمؤمنین(علیه الصّلوة و السّلام) در این روایت شریف فرمودند: پیامبر(صلّی اللّه علیه و آله و سلّم) فرمودند: «یَا عَلِیُّ اکْتُبْ»، ای علی! بنویس، گفتم: یا رسول الله! چه بنویسم؟ «فَقَالَ اکْتُبْ بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِیمِ الْإِیمَانُ مَا وَقَرَ فِی الْقُلُوبِ وَ صَدَّقَتْهُ الْأَعْمَالُ» ایمان آن است که در قلب، جایگاه دارد. «وقر» به معنی شکافنده بودن و نافذ بودن هم هست. یعنی ایمان، قلب را میشکافد و در قلب انسان نفوذ دارد. به تعبیر دیگر سرسری نیست.
نشان آن هم اعمال انسان است؛ یعنی اعمال انسان دلالت بر این است که راست میگوید مؤمن است.
ایمان آیتالله شیخ فضلالله نوری و حضرت امام(ره) به مسائل غیبی
این جاست که حضرت سیّدالسّاجدین(علیه الصّلوة و السّلام) میفرمایند: من امید دارم و با عمل خودم هم نشان میدهم که پناه آوردم، «وَ لَجَئِی إِلَى الْإِیمَانِ بِتَوْحِیدِکَ»؛ یعنی واقعاً قبول دارم که تو یگانه هستی و این ایمانم باعث شناخت یگانگی توست و همین است که میدانم تویی که یگانهای، میتوانی مرا ببخشی؛ چون تو صادق الوعدی و گفتهای: «اُدْعُونی أَسْتَجِبْ لَکُم» و من خلاف این را نمیبینم.
از وقتی حضرت سلطانالعارفین(اعلی اللّه مقامه الشّریف) به آیتالله العظمی شیخ فضلالله نوری(اعلی اللّه مقامه الشّریف) گفتند: تو را در تهران به دار میزنند؛ دیگر به این قضیّه ایمان داشتند.
آیتالله سیّد عبدالله بهبهانی(اعلی اللّه مقامه الشّریف) به ایشان نامه دادند و گفتند: آقا! این بیرق روسها را بالای خانهات بزن. گفتند: من زیر پرچم اینها نمیروم و بعد گفتند: آقا سیّد عبدالله اینها من را به دار میزنند. این نامه در دفتر اسناد انقلاب اسلامی با دستخط خود ایشان موجود است. از کجا میدانستند؟ چون ایمان داشتند.
لذا ایمان این خیلی مهم است. «الْإِیمَانُ مَا وَقَرَ فِی الْقُلُوبِ» چون ایمان در قلوب جا کرده و نفوذ پیدا کرده است. در انقلاب هم آن زمانی که همه میگفتند معلوم نیست چه بشود، امام (اعلی اللّه مقامه الشّریف) میفرمودند: ما پیروزیم.
خانم حدیدچی (دبّاغ) میگفت: از لبنان به دیدار امام (اعلی اللّه مقامه الشّریف) رفتم و علیرغم موانع، ایشان را دیدم. گفتم: وضع خیلی ناجور است. امام(اعلی اللّه مقامه الشّریف) فرمودند: نه، پیروزیم. وقتی بیرون آمدم، با خودم گفتم: ایشان خبر ندارند، یک کنج نشستهاند و در نجف دارند درس میدهند، اصلاً در ماجرا نیستند؛ چون سالهاست امام(اعلی اللّه مقامه الشّریف) را از کشور بیرون کردند.
امّا امام(اعلی اللّه مقامه الشّریف) میدانستند؛ چون آیتالله العظمی شاهآبادی(اعلی اللّه مقامه الشّریف) به ایشان وعده داده بودند که تو پیروز میشوی و امام(اعلی اللّه مقامه الشّریف) به این مطلب ایمان داشتند. به این ایمان میگویند؛ یعنی درون قلب نافذ است.
رایةالهدی ، تارنمای هیئت کربلای بیت المهدی(عج) ، کــــــرج
:: موضوعات مرتبط:
اخلاق و عرفان ,
عقــــــــــــایـــد ,
,
:: برچسبها:
آیت الله قرهی ,
رایه الهدی ,
دعای ابوحمزه ثمالی ,
آیت الله شاه آبادی ,
:: بازدید از این مطلب : 2445
|
امتیاز مطلب : 38
|
تعداد امتیازدهندگان : 10
|
مجموع امتیاز : 10
|
نویسنده : گمنام
سه شنبه 17 مرداد 1391
|
حجتالاسلام قرائتی ضمن بیان رمز مخفیبودن شب قدر درباره زمان آن میگوید: طول شب قدر، یک شب کامل کره زمین است که 24 ساعت مىشود، نه آنکه مخصوص مکان خاصى همچون مکه و آن هم به میزان هشت ساعت شب آن منطقه باشد!
سیماى سوره قدر
سوره قدر در مکّه نازل شده و همانند دیگر سورههاى مکّى، آیاتش کوتاه و موزون است.
این سوره با اشاره به نزول قرآن در شب قدر آغاز و با بیان اهمیّت شب قدر نزد خداوند و برترى آن بر هزار ماه ادامه مىیابد و با سلام و درود الهى در آن شب پایان مىپذیرد.
روایات متعدّدى در فضیلت تلاوت این سوره بعد از سوره حمد در نماز وارد شده است و به کسى که آن را در نماز واجب بخواند خطاب مىشود: «غفر اللّه لک ما مضى فاستأنف العمل»؛ خداوند گذشته تو را بخشید، از نو آغاز کن.
امام رضاعلیه السلام فرمود: کسى که در زیارت قبور مؤمنین، سوره قدر را هفت مرتبه بخواند، خداوند آن مردگان و کسى که این سوره را تلاوت کرده است، مىآمرزد.
از انضمام آیه «انّا انزلناه فى لیلة القدر» با آیه «شهر رمضان الّذى انزل فیه القرآن» معلوم مىشود که شب قدر در ماه رمضان است، امّا اینکه کدام یک از شبهاى ماه رمضان است، در قرآن چیزى بر آن دلالت ندارد و در روایات نیز به صورت مردّد میان یکى از سه شب آمده است. چنانکه از امام صادقعلیه السلام در مورد شب قدر پرسیدند: آن حضرت فرمود: در شب نوزدهم، بیست و یکم و بیست و سوم رمضان جست و جویش کن. البته معروف میان اهل سنّت آن است که شب بیست و هفتم رمضان، شب قدر است.
این سوره با اشاره به نزول قرآن در شب قدر آغاز و با بیان اهمیّت شب قدر نزد خداوند و برترى آن بر هزار ماه ادامه مىیابد و با سلام و درود الهى در آن شب پایان مىپذیرد.
کلمه «قدر» در قرآن، در چند معنا به کار رفته است:
الف) مقام و منزلت. چنانکه مىفرماید: «و ما قدروا اللّه حقّ قدره»؛ آن گونه که باید، مقام و منزلت الهى را نشناختند.
ب) تقدیر و سرنوشت. چنانکه مىفرماید: «جئت على قدر یا موسى»؛ اى موسى تو بنا بر تقدیر (الهى به این مکان مقدّس) آمدهاى.
ج) تنگى و سختى. چنانکه مىفرماید: «و من قدر علیه رزقه...»؛ کسى که رزق و روزى بر او تنگ و سخت شود
دو معناى اول در مورد «لیلة القدر» مناسب است، زیرا شب قدر، هم شب با منزلتى است و هم شب تقدیر و سرنوشت است.
هستى، حساب و کتاب و قدر و اندازه دارد. «و اِن مِن شىء الاّ عندنا خزائنه و ما ننزّله الاّ بقدر معلوم» هیچ چیز نیست مگر آنکه خزانه آن نزد ماست و جز به مقدار تعیین شده فرو نمىفرستیم. حتّى مقدار نزول باران از آسمان حساب شده است. «و انزلنا من السماء ماء بقدر»؛ نه تنها باران، بلکه هر چیز نزد او اندازه دارد. «و کلّ شىء عنده بمقدار» چنانکه خورشید و ماه، از نظر حجم و وزن و حرکت و مدار آن حساب و کتاب دقیق دارد. «و الشمس و القمر بحسبان».
خداوند در شب قدر، امور یک سال را تقدیر مىکند، چنانکه قرآن در جایى دیگر مىفرماید: «فیها یفرق کلّ امر حکیم» در آن شب، هر امر مهمّى، تعیین و تقدیر مىشود. بنابراین، شب قدر منحصر به شب نزول قرآن و عصر پیامبر نیست، بلکه در هر رمضان، شب قدرى هست که امور سال آینده تا شب قدر بعدى، اندازهگیرى و مقدّر مىشود.
بیدار بودن شب قدر و احیاى آن با دعا و نماز و قرآن، مورد سفارش پیامبر و اهل بیت آن حضرت بوده است و در میان سه شب، بر شب بیست و سوم تأکید بیشترى داشتهاند. چنانکه شخصى از پیامبر پرسید: منزل ما از مدینه دور است، یک شب را معیّن کن تا به شهر بیایم. حضرت فرمود: شب بیست و سوم به مدینه داخل شو.
امام صادقعلیه السلام در حالى که بیمار بودند، خواستند که شب بیست و سوم ایشان را به مسجد ببرند و حضرت زهراعلیها السلام در این شب، با پاشیدن آب به صورت بچهها، مانع خواب آنها مىشدند.
در روایات آمده است که دهه آخر ماه رمضان، پیامبر بستر خواب خود را جمع کرده و ده شب را احیا مىداشت.
در حدیثى طولانى از پیامبر اکرمصلى الله علیه وآله مىخوانیم که حضرت موسىعلیه السلام به خدا عرض کرد: خدایا مقام قربت را خواهانم، پاسخ آمد: «قُرْبى لِمَن اسْتَیْقَظَ لَیْلَةَ الْقَدْر»، قرب من، در بیدارى شب قدر است.
عرضه داشت: پروردگارا، رحمتت را خواستارم. پاسخ آمد: «رَحْمَتى لِمَنْ رَحمَ الْمَساکِینَ لَیلةَ الْقَدر»، رحمت من در ترحّم بر مساکین در شب قدر است.
گفت: خدایا، جواز عبور از صراط مىخواهم. پاسخ آمد: «ذلِکَ لِمَنْ تَصَدَّقَ بِصَدَقَةٍ لَیْلَةَ الْقَدْر»، رمز عبور از صراط، صدقه در شب قدر است.
عرض کرد: خدایا بهشت و نعمتهاى آن را مىطلبم. پاسخ آمد: «ذلک لِمَنْ سَبَّحَ تَسْبیحَة فى لیلةِ القدر»، دستیابى به آن، در گرو تسبیح گفتن در شب قدر است.
عرضه داشت: پروردگارا، خواهان نجات از آتش دوزخم. پاسخ آمد: «ذلک لِمَنْ اسْتَغْفَرَ فِى لَیلةِ الْقَدْر»، رمز نجات از دوزخ، استغفار در شب قدر است.
در پایان گفت: خدایا رضاى تو را مىطلبم. پاسخ آمد: «رِضاىَ لِمَنْ صَلّى رَکْعَتَینِ فِى لَیلةِ الْقَدْر»، کسى مشمول رضاى من است که در شب قدر، نماز بگذارد.
از وقایع عجیب تاریخى، ضربت خوردن حضرت علىعلیه السلام در شب قدر، در محراب عبادت و به هنگام نماز است. آرى، اشرف خلق خدا، در اشرف مکانها و اشرف زمانها، در اشرف حالات، شهید شد.
شب قدر جایگاه ویژهاى در مسائل معنوى دارد که به چند مورد آن اشاره مىکنیم:
خداوند براى اهداى تورات، حضرت موسى را به مناجات شبانه فراخواند: «اربعین لیلة»
قرآن، زمان مناسب براى استغفار را، هنگام سحر مىداند: «و بالاسحار هم یستغفرون»
عروج پیامبر به آسمان، به هنگام شب بود. «اسرى بعبده لیلاً من المسجد الحرام»
پیامبر مأمور بود که مناجات و عبادات شبانه داشته باشد. «و من الّیل فتهجّد به نافلة لک»، «قم الّیل الاّ قلیلا»
خداوند از عابدان در شب ستایش مىکند. «یتلون ایات اللّه اناء الّیل» و به تسبیح در شب سفارش مىکند. «فسبّحه لیلا طویلا»
خداوند در قرآن، به زمان طلوع فجر و هنگام عصر یک بار سوگند یاد کرده است ولى به هنگام سحر سه بار. «و الّیل اذا عسعس»، «و الّیل اذ ادبر»، «و الّیل اذا یسر»
طول شب قدر، یک شب کامل کره زمین است که 24 ساعت مىشود، نه آنکه مخصوصِ مکان خاصّى همچون مکّه و آن هم به میزان 8 ساعت شب آن منطقه باشد. چنانکه مراد از روز عید فطر، یک روز کامل کره زمین است که شامل همه نقاط و مناطق مىشود.
تقارن شب تقدیر بشر با شب نزول قرآن، شاید رمز آن باشد که سرنوشت بشر، وابسته به قرآن است. اگر پیرو قرآن باشد، سعادت و رستگارى و اگر دور از قرآن باشد، شقاوت و بدبختى براى او رقم مىخورد.
ابوذر مىگوید: به رسول خدا عرضه داشتم آیا شب قدر در عهد انبیا بوده و امر بر آنان نازل مىشده و پس از آنکه از دنیا مىرفتند، نزول امر در آن شب تعطیل مىشده است؟ حضرت فرمودند: شب قدر تا قیامت هست.
شاید رمز اینکه شب قدر مخفى است، آن باشد که مردم شبهاى متعدّد را به عبادت بپردازند، کسانى که یک شبِ آن را درک کردند مغرور نشوند و کسانى که آن را درک نکردند، از باقى شبها مأیوس نشوند.
در روایات آمده است: «العمل الصالح فیها خیر من العمل فى الف شهر لیس فیها لیلة القدر» کار نیک در شب قدر، بهتر از کار نیک در هزار ماه بدون شب قدر است. رایةالهدی ، تارنمای هیئت کربلای بیت المهدی(عج) ، کــــــرج
:: موضوعات مرتبط:
عقــــــــــــایـــد ,
,
:: برچسبها:
رایه الهدی ,
شب قدر ,
حجت الاسلام قرائتی ,
:: بازدید از این مطلب : 2481
|
امتیاز مطلب : 37
|
تعداد امتیازدهندگان : 10
|
مجموع امتیاز : 10
|
نویسنده : گمنام
سه شنبه 17 مرداد 1391
|
خداوند متعال در نصیحتی به عیسی(ع) فرمود: به ستمکاران بنیاسرائیل بگو مرا نخوانید و حال آنکه در زیر گامهایتان رشوه و در خانههایتان بت وجود دارد، اجابت من در حق آنها «لعن» است تا زمانی که پراکنده شوند.
میرزا جوادآقا ملکی تبریزی از جمله سالکان و عارفانی است که بندگان خالص و مشتاقان میتوانند به توصیههای او در دعا و نحوه درخواست کردن از محضر خداوند متعال توجه کنند.
از این رو با فرارسیدن شبهای قدر و فرصتی ویژه برای حضور در درگاه الهی، بخشی از سخنان این عارف وارسته در خصوص آداب دعا از کتاب «المراقبات» تقدیم خوانندگان میشود.
به عزتم و جلالم و عظمتم و ارتفاع مکانم بر عرش سوگند که امید هر آن کس را که به غیر من امیدوار باشد، قطع میکنم و آرزویش را به یأس بدل میکنم و در میان مردم لباس مذلت برایش میپوشانم. و او را از قرب خودم دور میکنم و از وصلم دورش میسازم آیا در شدتها به غیر من امید میبندد، حال آنکه شداید در دست من است؟ و به غیر من امیدوار میشود و با فکرش در دیگری را میزند، در صورتی که آن بسته است و در من برای هر کس که مرا بخواند، گشوده و باز است؟
پس کیست که در سختیهایش به من امیدوار باشد؟ و کیست که در امر مهمی به من امیدوار باشد و من امید او را قطع کنم؟ من آمال بندگانم را در پیش خود محفوظ قرار دادهام، ولی آنها به حفظ من راضی نیستند؟ آسمانها و زمینم را از ملائکهها پر کردهام، کسانی که از تسبیح من دچار ملال و خستگی نمیشوند و امرشان کردهام درهای موجود میان من و بندگانم را نبندند، ولی آنها (بندگانم) به قول من اعتماد نمیکنند؟ آیا نمیداند کسی را که من بر او با مشکلی از مشکلاتم ببندم، کسی جز من نمیتواند مالک کشف و رفع آن شود؟
پس او را چه شده که پس از اذان دادنم بر او، او را ناله کننده بر درگاه خودم نمیبینم؟ با جودم برایش عطا کردم چیزی را که از من نخواسته بود و سپس آن را از او گرفتم، پس بازگشت آن را از من مسئلت نمیکند و از غیر من میخواهد، آیا مرا اینگونه میبینید که قبل از مسئلت با عطا آغاز کنم آنگاه آن را از من بخواهد، من جواب ندهم؟ آیا من بخیل هستم تا بندهام به من بخل ورزد؟ آیا عفو و رحمت به دست من نیست؟ آیا من جایگاه آرزوها نیستم؟ پس کیست غیر از من که قطع کند؟ آیا امیدواران به غیر من نمیترسند که به آنها امید میبندند؟ پس اگر اهل آسمان من و اهل زمین من، همگی به من امید بندند، و من مثل همه آنچه را که امید آنهاست برایشان عطا کنم، از ملک من ذرهای کاسته نمیشود. و چگونه کم شود ملکی که من قیّم آن هستم؟ پس بدا بر ناامیدشدگان از رحمت من، و بدا بر هر کس که عصیانم میکند و مراقب من نیست!
و همچنین، باز در احادیث قدسیه آمده است: أنا عِندَ ظَنّ عبدی بی، فلا یظنّ بی الاّ خیراً؛ من در نزد حسن ظنّ بندهام به من هستم، پس بر من گمان نبرد، مگر خیر و نیکو.
رسول اکرم - صلی الله علیه و آله- نیز فرمود: خدا را در حالی بخوانید که به اجابت دعا یقین دارید و از حضرت امام صادق (ع) نیز روایت شده است: هرگاه دعا نمودی، چنین گمان کن که اجابت در خانهات است. در روایتی دیگر آمده است که: با قلبت به خدا روی بیاور و اجابتت را درِ خانهات حساب کن!
و همچنین روایت شده است: که فرعون به هنگام غرق شدن، به موسی استغاثه نمود و به خداوند استغاثه نکرد، پس خدا به موسی وحی کرد: یا موسی! به درستی که تو نمیتوانی به داد او برسی، چرا که تو خلقش ننمودهای و اگر او از من یاری میخواست، پناهش میدادم. و همچنین داستان قارون و عتابش به موسی (ع) در جواب ندادنش به او معروف است.
ای برادر من! بدان که آنچه روایات به آن دلالت میکند این است که کسی به خداوند گمان نیکو و حسن نمیبرد، مگر اینکه خداوند با او بنا به آنچه گمان برده، معامله میکند ولی بسیاری از مردم مغرور شده، چنین پنداشتهاند که: عدم مبادلات در دین «حسن ظنّ» داشتن به غفران خداوند است.
بیشک از او دلیل خواسته شده و گفته خواهد شد: اگر چنین است، پس چرا در امر رزقت به خداوند حسن ظن نداری، حال آنکه خداوند در قرآن آن را ضمانت و آن را با «سوگند مؤکد» یاد کرده است. و اگر چنین است که حسن ظنّت به لطف و کرم و عنایت خداوندی است، این صفتها تنها به امور اخروی اختصاص ندارد و اگر در امر دنیایت به کرمش اعتقاد داری، پس چرا به هنگام فقدان اسباب رزق دچار اضطراب شده، به کرمش اتکاء نمیکنی؟ و این همه اندوه و هم و غم به خاطر حاجتها چه دلیلی دارد؟
اگر پدری توانا و دارای عنایت داشته باشی که روزیت را عهدهدار شده باشد، آیا به ضمانتش رضایت داده، به قبولش اطمینان حاصل میکنی؟ آیا تو به راستی عنایت خداوندی را از عنایت پدرت کمتر میدانی، یا از ناتوانیاش میترسی، یا اینکه احتمال میدهی دربارهات بخل روا دارد؟ آیا هنوز اعتقاد نیافتهای که اوست ارحم الراحمین و اقدرالقادرین و اجود الاجودین؟
روایت شده که به هنگام محاسبه خلق، توسط خداوند، متعال، گناهان بندهای به خوبیهایش غلبه میکند. پس فرشتگان او را گرفته، به طرف آتش میبرند او رو به درگاه حق میکند. در این حال خداوند امر میکند او را برگردانند و میپرسد: چرا به درگاه من رو کردی؟ پاسخ میدهد: ای پروردگار! به درستی که ظن من به تو این نبود! خطاب میرسد: ای فرشتگان من! به عزت و جلالم سوگند! او حتی یک روز نیز به من حسن ظن نداشت، ولی چون ادعای آن را میکند، او را به بهشت ببرید!
از دیگر شرایط دعا این است که نسبت به احدی در عرض و مالش ظلم روا ندارد.
در یکی از حدیثهای قدسی آمده است: از تو دعا و اجابت از من، پس هیچ دعایی را از من مپوشان، مگر خواستن لقمه حرام.
در روایتی از رسول اکرم (ص) آمده است: هر کس که بخواهد دعایش مستجاب شود، باید کار و غذایش را پاکیزه کند.
و در نصایحی که خداوند متعال به حضرت عیسی - علی نبینا و آله و علیهالسلام- فرمود، از جمله این بود:
یَا عیسی! قُل لِظَلَمَةِ بنی اسرائیل: لا تَدعُونی و السحتُ تَحتَ اَحضَانِکُم والاَصنِامُ فی بُیُوتِکُم، فَانّی آلیت أن اُجیبَ مَن دَعَانی، و أن اجعَلَ اِجَابَتی لَعَناً عَلَیهِم حَتّی یَتَفَرّقوا.
به ستمکاران بنی اسرائیل بگو مرا نخوانید و حال آنکه در زیر گامهایتان رشوه و در خانههایتان بت وجود دارد و به درستی که من سوگند یاد کردهام دعای کسی را اجابت میکنم که مرا بخواند. از این رو، اجابت من در حق آنها «لعن» است تا زمانی که پراکنده شوند.
و از رسول اکرم (ص) روایت شده است که فرمود: خداوند به من اینگونه وحی کرد: ای برادر پیامبرانِ انذار دهنده و ای برادر پیامبران مرسل! قومت را بترسان که مبادا به خانهای از خانههای من داخل شوند، و حال آنکه بر ذمه یکی از آنها، مظلمه یکی از بندگانم باشد و من، او را تا زمانی که به نماز ایستاده، لعن میکنم، تا آن مظلمه را به صاحبش برگرداند. آنگاه گوش او میشوم که با من بشنود، چشمش میگردم که با من ببیند و او، به درستی از اولیا و برگزیدگان من بوده، با پیامبران و صدیقان و شهیدان در بهشت من همسایه و همجوار خواهد بود.
و ردّ شدن دعای مرد بنی اسرائیلی که با زبانی هرزه و عصیانگرانه و بیتقوی و نیتی ناپاک دعا میکرد، روایت شده است.
و نیز از پیامبر اکرم (ص) روایت شده است که: مثل دعا کننده بدون عمل، مانند تیرانداز بدون کمان است.
و از حضرت صادق (ع) روایت شده است: خداوند متعال دعایی را که از اعماق قلب نباشد و قلب دعا کنندهاش به هنگام دعا، در جای دیگری مشغول باشد، مستجاب نمیکند. پس هرگاه که دعا میکنی، با قلبت به او روی بیاور! سپس یقین داشته باش که دعایت مستجاب میشود.
و از همان حضرت روایت شده است: دعایی که از ظاهر قلب صورت بگیرد، و نیز از طرف سخت قلبی قسی، آن نیز مستجاب نمیشود.
روایت شده است که چهار نفر هستند که دعایشان مستجاب نمیشود:
مردی که در خانهاش نشسته و بگوید: خدایا روزیام را برسان! مردی که زنش را نفرین کند و مردی که خدا اموال و داراییهایی در اختیارش بگذارد و او آنها را تباه کند و مردی که مالی را به مردی دیگر قرض داده و به آن شاهد نگیرد و بعد بدهکار آن مال را انکار کند.
در بعضی از روایات اضافه شده که همچنین به همسایهاش نفرین نکند و از خداوند امر حرام طلب نکند و خواستش از خداوند قطع رحم نباشد.
از حضرت امیرالمؤمنین(ع) روایت شده است که فرمود: ای صاحب دعا! از خداوند امر محال و حرام نخواه!
و زمانی که دعاکننده خود را از این اوصاف خالی کرد، پس باید که اسباب اجابت دعایش را آماده کند؛ مثل طهارت و وقتهای خاص و احوال خاص و نماز و روزه و گریه و غیر آن.
روایت شده که مابین بهشت و جهنم عقبهای وجود دارد که از آن نمیگذرند، مگر گریهکنندگان از خوف خداوند.
از پیامبر اکرم (ص) روایت شده که فرمود: خداوند به من خبر داد و فرمود:
وَ عِزَّتی و جلالی! مَا اَدرَکَ العَامِلُونَ دَرکَ البُکّاءِ عِندِی شَیئَاً، و انّی لاَبنی لَهُم فی الّرفیعِ الاِعلَی قَصرَاً، لایُشارِکُهُم فیه غَیرِهِم.
به عزّتم و جلالم سوگند یاد میکنم مرا آن اندازه که صاحبان گریههای زیاد درک کردهاند، هیچ یک از دستهای عملکننده، آن اندازه درک نکردهاند و به درستی که من برای بیش گیرندگان، قصر رفیع اعلا بنا خواهم کرد که غیر آنها، کسی در آن شریکشان نباشد.
رایةالهدی ، تارنمای هیئت کربلای بیت المهدی(عج) ، کــــــرج
:: موضوعات مرتبط:
عقــــــــــــایـــد ,
,
:: برچسبها:
دعا ,
استجابت ,
رایه الهدی ,
:: بازدید از این مطلب : 2139
|
امتیاز مطلب : 32
|
تعداد امتیازدهندگان : 10
|
مجموع امتیاز : 10
|
نویسنده : گمنام
سه شنبه 17 مرداد 1391
|
شب قدر است و طی شد نامه هجر/ سلام فیه حتی مطلع الفجر
نامگذارى یکى از سورههای قرآن مجید به نام سوره «قدر»، گویاى فضیلت و اهمیت این شب است، در روایات رسیده از اهلبیت عصمت و طهارت نیز بر جایگاه رفیع این شب در نزد پروردگار تاکید بسیار شده است، در ادامه به برخی از فضیلتهای شب قدر در سایهسار روایت نیمنگاهی خواهیم داشت:
-پیامبر اکرم (ص): «مَن أحیی لَیلَةَ القَدرِ حُوِّلَ عَنهُ العَذابُ إلَی السَّنَةِ القابِلَةِ»؛
هر کس شب قدر را احیا بدارد، تا سال آینده عذاب از او بر داشته میشود. (اقبال الأعمال، جلد 1، صفحه 345)
همچنین ایشان در روایتی دیگر فرمودند: «مَن قامَ لَیلَةَ القَدرِ إیماناً وَاحتِساباً، غُفِرلَهُ ما تَقَدَّمَ مِن ذَنبِهِ»؛
هر که از روی ایمان و برای رسیدن به ثواب الهی، شب قدر را به عبادت بگذراند، گناهان گذشتهاش آمرزیده میشود. (فضائل الأشهر الثلاثه، صفحه 136)
-امام صادق (ع): «قَلبُ شَهرِ رَمَضانَ لَیلَةُ القَدرِ»
قلب ماه رمضان، شب قدر است. (بحار الأنوار، جلد 58، صفحه 376)
در روایتی دیگر صادق آل محمد(ص) میفرماید: «مَن عَرَفَ فاطِمَةَ حَقَّ مَعرِفَتِها فَقَد أدرَکَ لَیلَةَ القَدرِ»؛
هر که فاطمه را، آن گونه که سزاوار است، بشناسد، بیتردید شب قدر را درک کرده است. (بحار الأنوار، جلد 43، صفحه 65)
همچنین در روایت دیگر در خصوص اینکه شب قدر چه روزی است، رییس مذهب شیعه (ع) میفرماید: «التَّقدیرُ فی لَیلَةِ تِسعَ عَشرَةَ والإبرامُ فی لَیلَةِ إحدی وعِشرینَ والإمضاءُ فی لَیلَةِ ثلاثَ وعِشرینَ»؛
مقدّرات در شب نوزدهم تعیین، در شب بیست و یکم تأیید و در شب بیست و سوم ماه [رمضان] امضا میشود. (الکافی، ج 4، ص 159) رایةالهدی ، تارنمای هیئت کربلای بیت المهدی(عج) ، کــــــرج
:: موضوعات مرتبط:
عقــــــــــــایـــد ,
,
:: برچسبها:
شب قدر ,
رایه الهدی ,
:: بازدید از این مطلب : 2989
|
امتیاز مطلب : 32
|
تعداد امتیازدهندگان : 10
|
مجموع امتیاز : 10
|
نویسنده : گمنام
سه شنبه 17 مرداد 1391
|
آیتالله جاودان از علمای اخلاق تهران میگوید: برای کسب توفیق در ترک گناه، باید اراده باشد و از خدای متعال و ائمه اطهار(ع) مخصوصاً امام زمان(عج) استمداد کرد. زیارت آل یس و نماز امام زمان(عج) توسلهای خوبی است....
فردی گفته بود که سال ها مجلس موعظه میرود و حرفهای علمای اخلاق را میشنود با این حال هیچ تغییری نتوانسته بود در خود ایجاد کند. دائما به زیارت حضرات معصومین میرفته ولی چیز تازهای به دست نیامده بود؛ از کثرت گناه.
خسته شده بود از اینکه دوستانش او را خوب میدانستند ولی واقعیت چیز دیگری بود بسیار احساس ناراحتی میکرد. گناه انسان را خسته میکند.
باید بدانیم که با مجلس موعظه تنها که کاری از پیش نمیرود. به عمل کار بر آید به سخندانی نیست. کثرت گناه کاری است ترک کردنی، انسان میتواند گناه کند و میتواند توبه کند و ترک گناه داشته باشد. شما به این مسیر بروید و بیاندیشید.
سؤال و پرسش کنید که چه کنیم که بتوانیم گناه را ترک کنیم؟ حتی با مشهد رفتن و زیارت مدینه به تنهائی کاری نمیتوان کرد. باید قصد ترک گناه داشته باشیم. مجاهدت بکنیم و زحمت بکشیم. در این صورت با سفر به کربلا و مشهد ممکن است راهی باز بکند. اما با خوابیدن و آرام گرفتن در سرزمین گناه و گناهکاران راهی باز نمیشود.
در سنین جوانی هنوز فرصت هست، میتوان جبران گذشته کرد. همت کنید و بکوشید که چنین کاری ممکن است. بکوشید زندگیهایتان را منظم کنید. دوستیها، معاشرتها، رفت و آمدها، خنده و شوخی، خوردن و خوابیدن، حرف زدن را کنترل کنید. اگر به مدیریت این چیزها رسیدیم که میتوانیم برسیم موفق میشویم و گرنه، نه هیچ چیزی رخ نمیدهد.
البته برای کسب توفیق باید آدم بخواهد و تصمیم داشته باشد و از خدای متعال و ائمه اطهار علیهم السلام استمداد کند. توسل داشته باشد. صبح و شام به امام زمان (عج) توسل کنید. زیارت آل یس و نماز امام زمان (عج) توسلهای خوبی است.
نمازهایتان را تصحیح کنید. یعنی تقلید و وضو و غسل و مسائل نماز را تصحیح کنید. بعد هم نماز را در اول وقت بخوانید. برای امام عصر (عج) صدقه بدهید و صلوات برای فرج ایشان بفرستید. امیداست که نظر لطف ایشان همراه ما شود و نجات پیدا کنیم انشاءالله. رایةالهدی ، تارنمای هیئت کربلای بیت المهدی(عج) ، کــــــرج
:: موضوعات مرتبط:
عقــــــــــــایـــد ,
,
:: برچسبها:
رایه الهدی ,
آیت الله جاودان ,
ترک گناه ,
:: بازدید از این مطلب : 2108
|
امتیاز مطلب : 54
|
تعداد امتیازدهندگان : 15
|
مجموع امتیاز : 15
|
نویسنده : گمنام
سه شنبه 17 مرداد 1391
|
امام باقر (ع) فرمود: کیفر خورنده مال یتیم در دنیا پس از وی به فرزندانش میرسد و وبال آن در آخرت دامنگیر خودش میشود.
یکی از دیگر سنتهای پسندیده در ماه مبارک رمضان، اکرام و تکفل یتیمان است که در آیات و روایات اسلامی، رهنمودهای فراوانی درباره آنها ذکر شده است اینک به بیان آثار یتیمنوازی در سیره ائمه علیهمالسلام از کتاب شریف «مفاتیحالحیات» آیتالله جوادی آملی میپردازیم.
آثار یتیم نوازی
نرمدلی: رسول خدا (ص) فرمود: با یتیمان مردم مهربانی کنید تا با یتیمان شما مهربانی شود.
حضرت رسول (ص) فرمود: هر یک از شما به سنگدلی خود پی برده است به یتیمی نزدیک شود و با وی مهربانی کند و بر سرش دست کشد؛ در این صورت قلبش به اذن خدا نرم شود، زیرا برای یتیم حقی است. در حدیثی دیگر فرمود: وی را بر سفره خود بنشاند و بر سرش دست کشد، تا قلبش نرم شود.
گرامی شدن: رسول خدا (ص) فرمود: هرکس یتیمان را گرامی داشت خدا وی را گرامی خواهد داشت.
شایستگی بهشت: پیامبر اکرم (ص) فرمود: هرگاه یتیم بگرید، عرش برای او بلرزد و پروردگار متعال میفرماید: کیست آنکه بنده مرا - که در کودکی پدر و مادرش را از او گرفتهام- به گریه درآورده؟ به عزت و جلالم سوگند کسی او را آرام نمیکند جز آنکه بهشت را برای او واجب میکنم؛ همچنین فرمود: ای علی! هر کس با مال خود نیازهای یتیمی را برآورد تا او بینیاز شود، البته بهشت بر او واجب میشود. نیز فرمود: هر کس یتیمی را به خانواده مسلمانی ضمیمه کند تا بینیاز شود البته بهشت بر او واجب است.
برترین غرفه بهشت: امام باقر (ع) فرمود: چهار چیز است که در هر یک از مؤمنان باشد خدا وی را در برترین درجه در غرفهای برتر از همه غرفهها در جایگاهی بسیار شریف جای میدهد: کسی که یتیم را پناه دهد و به او توجه کند و برایش پدری مهربان باشد...
پاداش تأمین یتیم: رسول خدا (ص) فرمود: هر کس سه یتیم را سرپرستی کند همانند کسی است که شبها را عبادت کند و روزها را روزه بگیرد و مانند کسی است که هر روز شمشیرش را در راه خدا از نیام بکشد و من و او همانند دو برادر در بهشت هستیم...
پاداش مهرورزی به یتیم: رسول خدا (ص) فرمود: هرکس دست خود را از روی مهربانی بر سر یتیمی بکشد خدا در برابر هر تار مویی که دستش بر آن بگذرد برایش نیکی مینویسد و اگر او را گریان یافتی با لطف و مدارا، آرامش کن؛ همچنین فرمود: ای علی! هرکس از روی رحمت دستش را بر سر یتیمی بکشد خدای عزیز در برابر هر تار مویش در قیامت نوری به وی عطا کند.
کیفر یتیم آزاری
خداوند متعال در قرآن کریم فرمود: کسانی که دارایی یتیمان را به ناحق میخورند، جز این نیست که آتشی در شکم خود فرو میبرند و دیری نمیگذرد که به آتش سوزان دوزخ میسوزند.
رسول خدا (ص) فرمود: چون به معراج برده شدم، گروهی را دیدم که آتش در شکمشان ریخته میشد و از پشت آنان خارج میشد. پرسیدم: ای جبرئیل! اینها کیاناند؟ فرمود: کسانی هستند که از روی ستم اموال یتیمان را خوردهاند.
امام باقر (ع) فرمود: در کتاب علی (ع) آمده است که کیفر خورنده مال یتیم در دنیا پس از وی به فرزندانش میرسد[و این، اثر وضعی رفتار اوست که به فرزندانش میرسد] و وبال آن در آخرت دامنگیر خودش میشود.
سرپرستی یتیمان معنوی
پیامبر خدا (ص) فرمود: سختتر از یتیم جدا شده از پدر، یتیمی است که از امامش جدا شده و توانایی دستیابی به وی را ندارد و حکم امامش را درباره مسائل دینی مورد ابتلا نمیداند. آگاه باشید هر فرد ناآگاه به شریعت ما که از دیدار ما محروم است، یتیمی است که در دامن عالمان شیعه جای دارد. آگاه باشید، هرکس وی را هدایت و راهنمایی کند و شریعت ما را به وی بیاموزد، در مقام رفیق اعلی با ما خواهد بود. رایةالهدی ، تارنمای هیئت کربلای بیت المهدی(عج) ، کــــــرج
:: موضوعات مرتبط:
عقــــــــــــایـــد ,
,
:: برچسبها:
رایه الهدی ,
خوردن مال یتیم ,
کیفر ,
:: بازدید از این مطلب : 1819
|
امتیاز مطلب : 9
|
تعداد امتیازدهندگان : 4
|
مجموع امتیاز : 4
|
نویسنده : گمنام
سه شنبه 17 مرداد 1391
|
راهکار زدودن زنگار قلب/ هنگامی که دعا زود مستجاب میشود
آیتالله مجتهدی در شرح دعای روز هجدهم ماه رمضان با بیان اینکه استفاده از برکات سحر در زدودن زنگار قلب انسان نقش دارد، راه شناخت عرفای حقیقی را بازگو کرد و بلند کردن دستها هنگام دعا را عامل استجابت فوری آن دانست.
*دعای روز هجدهم ماه رمضان
«اللّهمّ نَبّهْنی فیهِ لِبَرَکاتِ أسْحارِهِ ونوّرْ فیهِ قلبی بِضِیاءِ أنْوارِهِ وخُذْ بِکُلّ أعْضائی الی اتّباعِ آثارِهِ بِنورِکَ یا مُنَوّرَ قُلوبِ العارفین»
خدایا آگاهم کن در آن برای برکات سحرهایش و روشن کن در آن دلم را به پرتو انوارش و بکار به همه اعضایم به پیروی آثارش، به نور خودت، ای روشنی بخش دلهای حق شناسان»
*شرح فرازهای دعا
آیتالله مجتهدی تهرانی در شرح فراز «اللّهمّ نَبّهْنی فیهِ لِبَرَکاتِ أسْحارِهِ» میگوید: خدایا متوجه کن من را تا از برکات سحر ماه رمضان استفاده کنم. مردم از برکات سحر غالباً استفاده نمیکنند. در طول سال از سحر باید استفاده کرد به خصوص در ایام ماه رمضان. حافظ میگوید «آن گنج خداداد که خدا داد به حافظ / از ورد شب و روز و دعای سحری بود».
وی با بیان اینکه من مرید حافظ نیستم و برخی این شاعر را رد میکنند و برخی دیگر او را تأیید، اظهار میکند: در موارد مشکوک نظریه ندهید. من طرفدار و مرید حافظ نیستم؛ ولی اشعار او را میخوانم و گاهی تفأل هم میزنم. اگر هم حافظ، رد شود به این معنی نیست که کتاب او را نخوانیم.
این استاد اخلاق ادامه میدهد: در شب اول قبر ملائکه نمیپرسند «من حافظ»؟ اگر هم پرسیدند؛ میگویم نمیدانم. ولی ملائکه میپرسند که «من ربّک»، رب تو کیست؟ که در پاسخ باید گفت: «الله جل جلاله ربّی» اگر پرسیدند «من نبیّک» میگویم: «محمدٌ نبیی». نکیر و منکر این سؤالها را میپرسند. سؤال دیگر «من امامک» است که در پاسخ باید گفت: «علیٌ امامی».
وی ادامه داد: وقتی که امیرالمؤمنین حضرت زهرا (س) را دفن کرد، بالای قبر ایستاده بود. نکیر و منکر این سؤالات را از حضرت زهرا (س) سؤال کردند و حضرت زهرا (س) خدا و پیامبر (ص) را معرفی کرد. گفتند؛ «من امامک» که در جواب گفت: «هذا فتی، هذا امامی» این جوانی که بالای سر من ایستاده امام من است.
وی تأکید کرد: خدا کند که خوب بتوانیم جواب بدهیم و اگر موفق نشویم به خوبی جواب دهیم چه کار باید کرد؟ یکی از دعاهایمان این باشد که خدایا هنگام مردن لال نمیریم، شهادتین را به زبان بیاوریم و دعای عدیله بخوانیم.
آیتالله مجتهد تهرانی ادامه میدهد: از برکات سحر استفاده کنید و حتی آنها که به دلایل شرعی روزه نمیگیرند نیز هنگام سحر بیدار شوند و دعا کنند و از برکات سحر بهره ببرند.
این استاد بزرگ اخلاق در ادامه سخنان خود فراز «ونوّرْ فیهِ قلبی بِضِیاءِ أنْوارِهِ» را میخواند و میگوید: خدایا قلبم را به ضیاء سحر نورانی کن. سحر یک نور و روشنایی دارد و خدایا به آن روشنایی سحر قلبم را روشن کن. قلبهای ما زنگ زده و چشم و گوش ما آلوده شده است؛ دیگر مانند گذشته با شور عبادت نمیکنیم. در ماه رمضان از خدا بخواهیم تا قلبمان را نورانی کند.
آیتالله مجتهدی تهرانی در توضیح «وخُذْ بِکُلّ أعْضائی الی اتّباعِ آثارِهِ» میگوید: خدایا کاری کن تا تمام اعضای من از آثار تو پیروی کند. در دعا هر دو دستتان را بلند کنید و هرچه میتوانید دستان خود را بلند کنید. در این حالت خدا زودتر حاجت میدهد.
وی در پایان سخنان خود میگوید: در آخر دعا میخوانیم «بِنورِکَ» یعنی به نور خودت این دعای من را مستجاب کن. حال مگر خدا نور دارد؟ بله «الله نور سماوات والارض». در آخر هم میگوییم؛ «یا مُنَوّرَ قُلوبِ العارفین» ای خدایی که قلب عارفین را نورانی کردی. اینها که عارف حقیقی هستند نه عارف زبانی. برخی ریش خود را میتراشند و سبیل میگذرانند و میگویند که من عارف هستم. از دل و عرفان و عشق دم میزنند. اینها بچهبازی است. عرفانی که توسط شخص تاریک چهره بیان میشود، چه عرفانی است؟ یک وقت امام (ره) از عرفان صحبت میکند و یک وقت آدمی که محاسن ندارد از عرفان صحبت میکند. اینها با هم متفاوت است. به هر حال، ای خدایی که قلب عارفین را نورانی کردی، این دعاها را درباره من مستجاب کن
رایةالهدی ، تارنمای هیئت کربلای بیت المهدی(عج) ، کــــــرج
:: موضوعات مرتبط:
اخلاق و عرفان ,
عقــــــــــــایـــد ,
,
:: برچسبها:
آیت الله مجتهدی تهرانی ,
رایه الهدی ,
:: بازدید از این مطلب : 2312
|
امتیاز مطلب : 36
|
تعداد امتیازدهندگان : 10
|
مجموع امتیاز : 10
|
نویسنده : گمنام
سه شنبه 17 مرداد 1391
|
آیتالله جاودان از علمای اخلاق تهران با اشاره به برخی دیدگاهها پیرامون حد اصرار بر حاجت، گفت: اظهار احتیاج به درگاه الهی و اصرار بر آن ستوده شده، به طوری که نوید برآورده شدن حاجتها داده شده است...
*اصرار بر حاجت داشته باشیم یا نه؟
عدهای اعتقاد دارند، همین که انسان از خدا خواسته خود را بخواهد کافی است، باید بقیه را به خدا سپرد و بگذاریم هر آنچه مقدر ما است، همان شود؛ اینقدر به درب خانه خدا اظهار حاجت و اصرار نکنیم، چون خداوند کریم است و مهربان و هر چه صلاح ما باشد را به ما میدهد. چرا اینقدر برای رسیدن به خواستهها نذر میکنید و روی آن پافشاری میکنید؛ این کاری اشتباه است، ولی این برداشتی است که با معارف ما مخالف است. سیره حضرات معصومین صلوات الله علیهم اجمعین و بلکه بالاتر در کلمات این بزرگواران برخلاف این دیدگاه آمده است. دستوراتی که از ائمه اطهار رسیده است برخلاف آن چیزی است که آن عده گفتهاند.
*اصرار و پافشاری فقط به سوی او!
از جمله این فرمایش حضرت باقر علیهالسلام که فرمودند: «وَ اللَّهِ لَا یُلِحُّ عَبْدٌ مُؤْمِنٌ عَلَى اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ فِی حَاجَتِهِ إِلَّا قَضَاهَا لَهُ»، به خدا سوگند بنده مؤمن در حاجت خود به خدای تعالی اصرار نمیورزد، مگر اینکه خدای متعال حاجت او را بر آورده میکند»، این روایت نشان میدهد که نه تنها اظهار احتیاج به درگاه الهی کاری پسندیده است، بلکه اصرار بر آن نیز ستوده شده و در پی آن برآورده شدن حاجات نوید داده شده است. حضرت صادق علیهالسلام فرمودند: «اِنَّ اللَّهَ عَزَّوَجَلَّ کَرِهَ إِلْحَاحَ النَّاسِ بَعْضِهِمْ عَلَى بَعْضٍ فِی الْمَسْأَلَةِ وَأَحَبَّ ذَلِکَ لِنَفْسِهِ إِنَّ اللَّهَ عَزَّوَجَلَّ یُحِبُّ أَنْ یُسْأَلَ وَ یُطْلَبَ مَا عِنْدَهُ»؛ خدای تبارک و تعالی اینکه مردمان به یکدیگر اصرار و الحاح کنند، را دوست نمیدارد، اما این اصرار و الحاح را نسبت به خودش دوست میدارد.
همچنین حضرت صادق علیهالسلام از رسول خدا صلی الله علیه وآله وسلم نقل کردند که پیامبر اکرم(ص) فرمود: «رَحِمَ اللَّهُ عَبْداً طَلَبَ مِنَ اللَّهِ عَزَّوَجَلَّ حَاجَةً فَأَلَحَّ فِی الدُّعَاءِ اسْتُجِیبَ لَهُ أَوْ لَمْ یُسْتَجَبْ لَه»؛ خدا رحمت کند بندهای را که حاجت خود را از خدا طلب میکند و بر آن اصرار میورزد، مستجاب بشود یا نشود.
رایةالهدی ، تارنمای هیئت کربلای بیت المهدی(عج) ، کــــــرج
:: موضوعات مرتبط:
عقــــــــــــایـــد ,
,
:: برچسبها:
رایه الهدی ,
اصرار بردعا ,
آیت الهه جاودان ,
درس اخلاق ,
:: بازدید از این مطلب : 2181
|
امتیاز مطلب : 65
|
تعداد امتیازدهندگان : 17
|
مجموع امتیاز : 17
|
نویسنده : گمنام
سه شنبه 17 مرداد 1391
|
قرآن کریم در برخی آیات خود به رؤیاهای صادقانه اشاره میکند، همچنین در زندگی خود، افرادی را میشناسیم که در رؤیا از اموری مطلع شدند که دست انسان به صورت عادی به آن نمیرسد، مانند خوابی که به داد مرحوم شیخ عباس قمی رسید!
چه نیکوست در ماه مهمانی خدا، هر روز دقایقی را با قرآن و تفسیر حجتالاسلام والمسلمین محسن قرائتی از قرآن سپری کنیم.
* خواب و رویا
«إِذْ قَالَ یُوسُفُ لِأَبِیهِ یَا أَبتِ إِنِّی رَأَیْتُ أَحَدَ عَشَرَ کَوْکَبًا وَالشَّمْسَ وَالْقَمَرَ رَأَیْتُهُمْ لِی سَاجِدِینَ»
[یاد کن] زمانى را که یوسف به پدرش گفت: اى پدر من [در خواب] یازده ستاره را با خورشید و ماه دیدم؛ دیدم [آنها] براى من سجده مىکنند.
- پیامبر اکرم(ص) میفرمایند: «الرؤیا ثلاثة: بشری من الله، تحزین من الشیطان والذی یحدث به الانسان نفسه فیراه فی منامه»؛ خواب بر سه قسم است: یا بشارتی از سوی خداوند یا غم و اندوهی از طرف شیطان و یا مشکلات روزمره انسان است که در خواب آن را میبیند.
برخی از دانشمندان و روانشناسان خواب دیدن را بر اثر ناکامیها و شکستها دانسته و به ضربالمثلی قدیمی استشهاد کردند که «شتر در خواب بیند پنبه دانه»، برخی دیگر خواب را تلقین ترس گرفتهاند بر اساس ضرب المثلی که میگوید: «دور از شتر بخواب تا خواب آشفته نبینی» و بعضی دیگر خواب را جلوه غرائز واپس زده دانستهاند، اما علیرغم تفاوتهایی که در خوابها و رؤیاها وجود دارد، کسی اصل خواب دیدن را انکار نکرده است و البته باید به این نکته توجه داشت که همه خوابها با یک تحلیل قابل بررسی نیستند.
- مرحوم علامه طباطبایی(رض) میگوید: سه عالم وجود دارد، عالم طبیعت، عالم مثال، عالم عقل. روح انسان به خاطر تجردی که دارد، در خواب با آن دو عالم ارتباط پیدا میکند و به میزان استعداد و امکان، حقایقی را درک میکند. اگر روح کامل باشد، در فضای صاف حقایق را درک میکند و اگر در کمال به آخرین درجه نرسیده باشد، حقایق را در قالبهای دیگر مییابد. همانطور که در بیداری شجاعت را در شیر و حیله را در روباه و بلندی را در کوه میبینیم، در خواب، علم را در قالب نور، ازدواج را در قالب لباس و جهل و نادانی را به صورت تاریکی مشاهده میکنیم.
بحث ایشان را با مثالی تبیین میکنیم. کسانی که خواب میبینند سه دستهاند: دسته اول کسانی که روح کامل و مجردی دارند و بعد از خواب رفتن حواس با عالم عقل مرتبط شده و حقایقی را صاف و روشن از دنیای دیگر دریافت میکنند، اینگونه خوابها که دریافت مستقیم و صاف است، نیازی به تعبیر ندارد.
دسته دوم کسانی هستند که دارای روح متوسط هستند و در عالم رؤیا حقایق را ناصاف و همراه با برفک و تشبیه و تخیل دریافت میکنند، دسته سوم، کسانی اند که روح آنان به قدری متلاطم و ناموزون است که خواب آنها مفهومی ندارد، این نوع رؤیاها که قابل تعبیر نیستند، در قرآن به «أضغاث أحلام» تعبیر شده است.
قرآن در سورههای مختلف از رؤیاهایی نام برده که به وقوع پیوسته از جمله:
الف) رؤیای یوسف درباره سجده یازده ستاره و ماه و خورشید بر او که با رسیدن او به قدرت و تواضع برادران و پدر و مادر در برابر او تعبیر گردید.
ب) رؤیای دو یار زندانی یوسف که بعداً یکی از آنها آزاد و دیگری اعدام شد.
ج) رؤیای پادشاه مصر درباره گاوهای لاغر و چاق که تعبیر به قحطی و خشکسالی بعد از فراخ شد.
د) رؤیای پیامبر اسلام(ص) درباره عدد اندک مشرکان در جنگ بدر که تعبیر به شکست مشرکان شد.
ه) رؤیای پیغمبر اکرم(ص) درباره ورود مسلمانان با سر تراشیده به مسجدالحرام که با فتح مکه و زیارت خانه خدا تعبیر شد.
و) رؤیای مادر حضرت موسی(ع) که نوزادش را در صندوق گذاشته و به آب بیاندازد: «إِذْ أَوْحَیْنَا إِلی أُمِّک مَا یُوحَی، أَنِ اقْذِ فِیهِ فی التَّابُوتِ » که روایات بر این دلالت دارند که مراد از وحی در اینجا همان رؤیاست.
ز) رؤیای حضرت ابراهیم(ع) در مورد ذبح فرزندش حضرت اسماعیل(ع)
در زندگی خود نیز، افرادی را میشناسیم که در رؤیا از اموری مطلع شدند که دست انسان به صورت عادی به آن نمیرسد، حاج شیخ عباس قمی صاحب «مفاتیح الجنان» به خواب فرزندش آمد و گفت: کتابی نزدم امانت بوده آن را به صاحبش برگردان تا من در برزخ راحت باشم، وقتی بیدار شد، به سراغ کتاب رفت، با نشانههایی که پدر گفته بود، تطبیق داشت؛ آن را برداشت، وقتی میخواست از خانه بیرون برود، کتاب از دستش افتاد و کمی ضربه دید، او کتاب را به صاحبش برگرداند و چیزی نگفت. دوباره پدرش به خواب او آمد و گفت: چرا به او نگفتی کتاب تو ضربه دیده است تا اگر خواست خسارت بگیرد و یا رضایت دهد؟ رایةالهدی ، تارنمای هیئت کربلای بیت المهدی(عج) ، کــــــرج
:: موضوعات مرتبط:
اخلاق و عرفان ,
عقــــــــــــایـــد ,
,
:: برچسبها:
شیخ عباس قمی ,
رایه الهدی ,
تعبیرخواب ,
رویاس صادقه ,
:: بازدید از این مطلب : 1895
|
امتیاز مطلب : 19
|
تعداد امتیازدهندگان : 8
|
مجموع امتیاز : 8
|
نویسنده : گمنام
سه شنبه 17 مرداد 1391
|
مدیر حوزه علمیه امام مهدی(عج) حکیمیه گفت: منظور از اجابت خود انسان است؛ یعنی این که اگر انسان به یقین آمدو باورش شد که هیچ احدی جز حضرت حقّ، شنونده خوبی نیست اجابت را میفهمد و خودش درک میکند....
«وَ بِدُعَائِکَ تَوَسُّلِی مِنْ غَیْرِ اسْتِحْقَاقٍ لِاسْتِمَاعِکَ مِنِّی وَ لَا اسْتِیجَابٍ لِعَفْوِکَ عَنِّی بَلْ لِثِقَتِی بِکَرَمِکَ وَ سُکُونِی إِلَى صِدْقِ وَعْدِکَ»
عامل امید به کرم خدا
عرض کردیم پروردگار عالم خود عامل دعاست و اجابت مِن ناحیه الله تبارک و تعالی است. گرچه بنده مذنب از بس گناه کرده است، مستحق این نیست که پروردگار عالم صدای او را بشنود و اگر به تعبیری خود، منصف باشد، میفهمد استحقاق این را ندارد که پروردگار عالم صدای او را بشنود و او را مستوجب عفو خود کند امّا آنچه، ثقه انسان است و عامل میشود که انسان به سمت دعا برود، کرم خداست، «بَلْ لِثِقَتِی بِکَرَمِکَ».
امید به کرم برای چیست؟ علّت این است که پروردگار عالم صادق الوعد است، «إِنَّ اللَّهَ لا یُخْلِفُ الْمیعاد» او تخلّفی نمیکند و اگر وعده داد حتماً عملی میکند.
حال، خدا وعده داده است: اگر بنده من بیاید، من با کرم و لطفم با او برخورد میکنم. او در قرآنش وعده داده است: «اُدْعُونی أَسْتَجِبْ لَکُم» و حتّی فرموده است: «وَ إِذا سَأَلَکَ عِبادی عَنِّی فَإِنِّی قَریبٌ» شما هستید که دورید من، نزدیکم، «أُجیبُ دَعْوَةَ الدَّاعِ إِذا دَعانِ» آن موقعی که مرا بخوانید اجابت میکنم.
یعنی خود خواندن دعا و اجابت آن، وعده خودش است. پس من میدانم با همه بدیهایم او باید کرم کند. ولی از این باب به کرم حضرت حقّ دل میبندم که او صادقالوعد است.
یک نکته بسیار مهم این است که اگر کسی جدّی خدا را خواند، اجابت را میبیند؛ چون وعده خدا حتمی است. منتها جدّی خواندن هم این است که انسان امیدش از همه جا قطع شود و باورش بیاید که جز حضرت حقّ، کسی نمیتواند استجابت دعا را داشته باشد و او فقط حلّال مشکلات است.
اجابت دعا در خود انسان!
یک جمله بسیار زیبا را آمیرزا جواد آقای ملکی تبریزی(اعلی اللّه مقامه الشّریف)، آن عارف بزرگوار بیان فرمودند که این را آیتالله العظمی مرعشی نجفی(اعلی اللّه مقامه الشّریف)، استاد عظیم الشّأنمان به نقل از ایشان بیان میفرمودند که در دعا، اجابت خود انسان است.
بعد فرمودند: منظور از اجابت خود انسان است؛ یعنی این که اگر انسان به یقین آمد و از همه جا منقطع شد و باورش شد که هیچ أحدی جز حضرت حقّ، شنونده خوبی نیست و نمیتواند اجابت دعا داشته باشد، آن موقع هر کس باشد، و لو کسی که پر از گناه باشد، اجابت را میفهمد و خودش درک میکند.
پس اجابت در خود انسان است اگر انسان با یقین و انقطاع از همه خلق و امید به کرم ذوالجلال و الاکرام جلو برود، کما این که در همین دعای ابوحمزه دائم به بحث صدق وعد پروردگارعالم اشاره میشود و در فرازی دیگر بیان میشود: «اللَّهُمَّ أَنْتَ الْقَائِلُ وَ قَوْلُکَ حَقٌّ وَ وَعْدُکَ صِدْق» که إنشاءالله به شرط حیات به آن فراز میرسیم.
وقتی انسان بداند ذوالجلال و الاکرام صادقالوعد است، فقط میپرسد: خدا کجاست؟
حضرت سلطانالعارفین، آیتالله العظمی سلطانآبادی بزرگ(اعلی اللّه مقامه الشّریف) یک تعبیر خوبی را راجع به این موضوع دارند. میفرمایند: منظور از «إِذا سَأَلَکَ عِبادی عَنِّی فَإِنِّی قَریبٌ» این است: وقتی انسان از همه جا میبرد، حالا سائل میشود و سؤال میکند: خدا کجاست؟ چون میداند دیگر هیچ احدی نمیتواند جواب بدهد.
«إِذا سَأَلَکَ عِبادی عَنِّی فَإِنِّی قَریبٌ أُجیبُ دَعْوَةَ الدَّاعِ إِذا دَعانِ فَلْیَسْتَجیبُوا لی» و خود خدا هم میفرماید: من اجابت میکنم منتها زمانی که از من پرسیدند «إِذا سَأَلَکَ». دلیلش این است که در آن زمان، از همه جا بریده و دنبال منجی میگردد. لذا حتماً در آن اجابت است.
پس اجابت در خود انسان است، به شرط این که هنوز امید به کسی در وجودش نباشد.
جواب وهابیّت ملعون در مورد توسّل به حضرات معصومین(ع)
البته ما این را در مباحث دیگر عرض کردیم که اگر وهابیّت ملعون بگویند: پس چرا شما توسّل به حضرات معصومین(علیهم صلوات المصلّین) دارید؟ عرض میکنیم به خاطر این است که خود خدا بیان فرمود: «وَ ابْتَغُوا إِلَیْهِ الْوَسیلَةَ» ، ما آنها را وسیله میدانیم، نه اصل. اصل، خود باریتعالی است.
و عرض هم کردیم که به عنوان مثال ما در دعای توسّل میگوییم: «یَا وَجِیهاً عِنْدَ اللَّهِ اشْفَعْ لَنَا عِنْدَ اللَّهِ»، یعنی از آن آبرومندان در نزد خدا، تقاضای شفاعت، باز هم در نزد خدا میکنیم.
البته آنها این مطالب را نمیفهمند و نباید هم بفهمند. وهابیّت که ید یهود است و اصلاً خودش یهود است - بهائیّت هم همینطور، از یهود هستند. همانطور که میبینیم قبر آن ملعون در تل آویو است - امّا آنها که هیچ، اهل جماعتش هم نمیفهمند که وقتی پروردگار عالم میفرماید: «إِنِّی جاعِلٌ فِی الْأَرْضِ خَلیفَةً» ، یعنی امور را به خلیفه خود واگذار کرده است....
رایةالهدی ، تارنمای هیئت کربلای بیت المهدی(عج) ، کــــــرج
:: موضوعات مرتبط:
عقــــــــــــایـــد ,
,
:: برچسبها:
آیت الله قرهی ,
رایه الهدی ,
دعای ابوحمزه ثمالی ,
:: بازدید از این مطلب : 2138
|
امتیاز مطلب : 29
|
تعداد امتیازدهندگان : 8
|
مجموع امتیاز : 8
|
نویسنده : گمنام
سه شنبه 17 مرداد 1391
|
میرزا جوادآقا ملکی درباره دلیل مستجاب نشدن برخی دعاهای بهظاهر خیر میگوید: عنایت خدا نسبت به بندگان شایسته، اقتضا میکند آنچه به زیان بندهاش است از او برگرداند، هرچند اعتقاد بنده آن باشد که سعادتش در همان نهفته است.
میرزا جوادآقا ملکی تبریزی از جمله سالکان و عارفانی است که بندگان و مشتاقان میتوانند به توصیههای او در دعا و نحوه درخواست کردن از محضر خداوند متعال توجه کنند.
شرایط دعا
بعضی از شرایط دعا به دلایل عقلی، نقلی و یا هر دو با هم به وجود میآید.
حقیقت دعا
دعا در اصل طلب کوچک از بزرگ، با فروتنی و خضوع است.
پس، از آنرو که حقیقت دعا طلب و آن امری است نفسانی، روشن میشود که دعا از قلب بیتوجه بیفایده است و معلوم میشود که در تحقق آن خضوع و استکانه شرط است و از آنجا که «طلب» جز با «امید» محقق نمیشود، معلوم میشود که امید نیز از شروط طلب است.
اما وقتی مقصود از آن دعا خدا باشد، پس باید خودش - را که دعا کننده است- بشناسد و چون تحقق امید، منوط به قدرت خوانده شده نسبت به اجابت و اطلاعش از حال دعاکننده و امر محتاج الیه اوست، اعتقاد به قدرت و علم حضرت حق نیز جزو شروط دعاست.
و از آنرو که خضوع نسبت به هر کسی فرق میکند و یک درجه از خواری نسبت به بعضی از آنها خضوع محسوب نمیشود و خداوند متعال نیز بالاتر از اهالی است و خواندنش بدون اذن و اجازه او مخالف خضوع و اذنش است، از اینرو ثابت میشود که طلبش طبق دعای خودش است، همانگونه که از آیه مبارکه ظاهر میشود.
و به درستی که طلب حقیقی تحقق نمییابد، مگر برای خیر واقعی. و بنده به خیر خود از شرش عالم نیست، چنانکه خداوند متعال میفرماید: و یَدْعُ الْإنْسَانُ بِاْلشَّرِّ دُعاءَهُ بِالْخَیْرِ وَ کَانَ ألإْنْسَانُ عَجُولاً.
و انسان را دعایش به خیر، به شر میخواند و انسان عجول بوده است. و خیر حقیقی - عاری از گونههای شرّ - منحصر در «قرب» و «لقای» حضرت باری تعالی است.
پس بر دعا کننده لازم است که بداند دعایش باید خیر باشد و از خداوند چیزی که برایش «شر» و «زیان» محسوب میشود، نخواهد و هرگاه اثرات اجابت شدن دعایش ظاهر نشد، مأیوس نشود و چنین احتمال دهد که آنچه در دعایش طلب کرده است، برایش «شر» بوده و خداوند آن را به خیرش تبدیل کرده است.
و حال که او این را نمیداند، به وعده خداوند - که صادقالوعد است - سوءظن پیدا نکند. و به جان خودم سوگند! سرّ عدم استجابت دعای برخی از امور به ظاهر خیر، این است که خداوند متعال نسبت به بندگان شایسته خود غایتِ عنایت را دارد و عنایتش اقتضا میکند آنچه را که به واقع به زیان بندهاش است، از او برگرداند، هرچند اعتقاد بنده آن باشد که خیر و سعادتش در همان نهفته است.
این قضیه، مثل کشته شدن آن شخص به دست حضرت خضر (ع) است، هر چند پدر و مادرش از روی جهل چنین معتقد باشند که خیرشان در بودن و دیدن پسرشان است و آنگاه در این خصوص به درگاه خداوند دعا کنند، ولی خداوند متعال میداند که «کفر» و «هلاک» آنان در بقای فرزندشان است و واقع این است که اجابت شدن دعای آنان مبنی بر باقی ماندن فرزندشان، همان قتل اوست، چه دعاکننده، دعا کرده دوست میدارد به مقصدش برسد، از اینرو که اعتقاد دارد خیرش در آن است و دعایش به امور مخصوص از جهت اعتقادی است که به خیر بودن آن دارد و خداوند متعال چون میداند او در این باب جاهل است و خیرش در خلاف آن است، از اینرو، اجابت نمودن واقعی او، عطاء همان چیزی است که خیر واقعیاش است، نه آنچه که او خود خیرِ خود میداند و هلاکش در آن است و این چیزی است که در بین عقلا معمول و مرسوم است.
به عنوان مثال، اگر تصور کنی زهری که در بسته وجود دارد، تریاک است و تریاکی که در جام وجود دارد، زهر است و آنگاه از پدرت بخواهی از چیزی که در بسته است، برایت بدهد تا تناول کنی و شفایابی، در حالی که پدرت میداند آن زهر است، پس اگر او بخواهد خواسته تو را بپذیرد، باید از تریاکی که در جام قرار دارد - و تو فکر میکنی زهر است- برایت داده و از زهری که در بسته است - و تو آن را میخواهی - ندهد، چه اگر از آنچه دربسته وجود دارد با اینکه میداند زهر بوده و مایه هلاکت توست- به تو بدهد، خواهی گفت: من از پدرم تریاک خواستم، او به من زهر داد!
به همین منوال، خداوند متعال نیز با علم ذاتی خویش که به تمام جزئیات و خصوصیات حالات بندگانش احاطه دارد، به خوبی میداند که حال فلان بندهاش اینگونه است که اگر به عنوان مثال مال و دارایی را که خواسته، اگر برایش بدهد، وی را از مقام قرب و رضای خداوندی دور خواهد نمود ولی آن بنده، این موضوع را ندانسته، از خداوند همان را طلب میکند!.....
بقیه در ادامه مطلب.... رایةالهدی ، تارنمای هیئت کربلای بیت المهدی(عج) ، کــــــرج
:: موضوعات مرتبط:
عقــــــــــــایـــد ,
,
:: برچسبها:
میرزاجوادملکی تبریزی ,
رایه الهدی ,
دعای خیر ,
دعای شر ,
:: بازدید از این مطلب : 2070
|
امتیاز مطلب : 17
|
تعداد امتیازدهندگان : 5
|
مجموع امتیاز : 5
|
نویسنده : گمنام
سه شنبه 17 مرداد 1391
|
روزی امیرالمومنین (ع) بر جمعی وارد شدند، از آنها سؤال فرمود: آیا میدانید امیدبخشترین آیه قرآن کدام است؟ هر کس به فراخور حال خویش آیهای را عنوان کرد، در نهایت امام به نقل حدیثی از پیغمبر(ص) در این باره پرداخت....
چه نیکوست در ماه مهمانی خدا، هر روز دقایقی را با قرآن و تفسیر حجتالاسلام والمسلمین محسن قرائتی از آن سپری کنیم...
* امیدبخشترین آیه
«وَأَقِمِ الصَّلاَةَ طَرَفَیِ النَّهَارِ وَزُلَفًا مِّنَ اللَّیْلِ إِنَّ الْحَسَنَاتِ یُذْهِبْنَ السَّیِّئَاتِ ذَلِکَ ذِکْرَى لِلذَّاکِرِینَ»
و در دو طرف روز [=اول و آخر آن] و نخستین ساعات شب نماز را برپا دار، زیرا خوبیها، بدیها را از میان مىبرد، این براى پند گیرندگان پندى است. ( هود، 114)
-حضرت علی(ع) بر جمعی وارد شده و از آنها سؤال فرمود: آیا میدانید امیدبخشترین آیه قرآن کدام است؟ هر کس به فراخور حال خویش آیهای را عنوان کرد:
بعضی گفتند: آیه «إِنَّ اللّهَ لاَ یَغْفِرُ أَن یُشْرَکَ بِهِ وَیَغْفِرُ مَا دُونَ ذَلِکَ»؛ یعنی خداوند جز شرک گناهان دیگر را میبخشد.
بعضی دیگر بر آن بودند که این آیه است: «وَمَن یَعْمَلْ سُوءًا أَوْ یَظْلِمْ نَفْسَهُ ثُمَّ یَسْتَغْفِرِ اللّهَ یَجِدِ اللّهَ غَفُورًا رَّحِیمًا» یعنی هر کس خلافکار و ظالم باشد ولی استغفارکند، خداوند را بخشنده و مهربان خواهد یافت.
عدهای اظهار داشتند آیه «یَا عِبَادِیَ الَّذِینَ أَسْرَفُوا عَلَى أَنفُسِهِمْ لَا تَقْنَطُوا مِن رَّحْمَةِ اللَّهِ إِنَّ اللَّهَ یَغْفِرُ الذُّنُوبَ جَمِیعًا»؛ یعنی ای بندگان من که در حق خود اسراف کردهاید، از رحمت خدا مأیوس نشوید، زیرا او همه گناهان را می بخشد.
تعدادی هم نظر به این آیه داشتند «وَالَّذِینَ إِذَا فَعَلُواْ فَاحِشَةً أَوْ ظَلَمُواْ أَنْفُسَهُمْ ذَکَرُواْ اللّهَ فَاسْتَغْفَرُواْ لِذُنُوبِهِمْ وَمَن یَغْفِرُ الذُّنُوبَ إِلاَّ اللّهُ» کسانی که اگر کار زشتی انجام دادند و به خودشان ظلم کردند، یاد خدا می کنند و برای گناهان خویش استغفار میکنند و کیست جز خداوند که گناهان را ببخشد، بعد از اینکه حضرت نظرات آنان را شنید، فرمودند: از حبیبم رسول خدا شنیدم که امید بخشترین آیه در قرآن این آیه است: «َأَقِمِ الصَّلاَةَ طَرَفَیِ النَّهَارِ وَزُلَفًا مِّنَ اللَّیْلِ إِنَّ الْحَسَنَاتِ یُذْهِبْنَ السَّیِّئَاتِ»، سپس پیامبر ادامه داد: یا علی سوگند به خداوندی که مرا بشیر و نذیر مردم مبعوث کرد، وقتی که انسان برای نماز وضو بگیرد، گناهانش ریخته میشود و زمانی که رو به قبله کند، پاک میشود، یا علی مثال اقامه کننده نمازهای روزانه مثل کسی است که هر روز پنج مرتبه در نهر آبی که جلوی منزل اوست خود را شستشو دهد. رایةالهدی ، تارنمای هیئت کربلای بیت المهدی(عج) ، کــــــرج
:: موضوعات مرتبط:
عقــــــــــــایـــد ,
,
:: برچسبها:
رایه الهدی ,
قرائتی ,
قرآن ,
امیدبخشترین آیه قرآن ,
:: بازدید از این مطلب : 2207
|
امتیاز مطلب : 20
|
تعداد امتیازدهندگان : 7
|
مجموع امتیاز : 7
|
نویسنده : گمنام
سه شنبه 17 مرداد 1391
|
به نقل از جلسات درسهایی از قرآن حجت الاسلام قرائتی
* گواهان دادگاه قیامت
«وَمَنْ أَظْلَمُ مِمَّنِ افْتَرَى عَلَى اللّهِ کَذِبًا أُوْلَئِکَ یُعْرَضُونَ عَلَى رَبِّهِمْ وَیَقُولُ الأَشْهَادُ هَؤُلاء الَّذِینَ کَذَبُواْ عَلَى رَبِّهِمْ أَلاَ لَعْنَةُ اللّهِ عَلَى الظَّالِمِینَ»
و چه کسى ستمکارتر از آن کس است که بر خدا دروغ بندد آنان بر پروردگارشان دروغ عرضه مىشوند و گواهان خواهند گفت اینان بودند که بر پروردگارشان دروغ بستند هان لعنتخدا بر ستمگران باد. (هود،18)
دادگاه قیامت گواهان بسیار دارد:
الف) خداوند که شاهد بر همه اعمل ماست. «وَاللَّهُ عَلَى کُلِّ شَیْءٍ شَهِیدٌ»
ب) پیامبر اکرم، «فَکَیْفَ إِذا جِئْنا مِنْ کُلِّ أُمَّة بِشَهِید وَجِئْنا بِکَ عَلی هؤُلاءِ شَهِیداً»، چگونه است حال آنها در آن روز که برای هر امتی گواهی بیاوریم و تو را گواه بر آنها قرار دهیم.
ج) امامان معصوم، «کَذَلِکَ جَعَلْنَـاکُمْ أُمَّةً وَسَطًا لِّتَکُونُواْ شُهَدَآءَ عَلَی النَّاسِ» ما شما را امت میانه قرار دادیم تا گواه بر مردم باشید، طبق روایات مراد از امت امامان معصومند، زیرا سایر افراد امت، از علم و عصمت لازم برای گواهی در آن روز برخوردار نیستند.
د) فرشتگان، «وَ جَاءَتْ کُلُّ نَفْسٍ مَعَهَا سَائِقٌ وَشَهِیدٌ»، در قیامت همراه هر انسانی دو فرشته میآید، یکی او را سوق میدهد و یکی شاهد بر اوست.
ه) زمین، «یَوْمَئِذٍ تُحَدِّثُ أَخْبَارَهَا»، در قیامت زمین اخبار خود را بازگو میکند
و) وجدان، «اقْرَأْ کَتَابَکَ کَفَى بِنَفْسِکَ الْیَوْمَ عَلَیْکَ حَسِیبًا»، نامه عملت را بخوان و خود قضاوت کن که با تو چه برخورد شود.
ز) اعضای بدن، «یَوْمَ تَشْهَدُ عَلَیْهِمْ أَلْسِنَتُهُمْ وَأَیْدِیهِمْ وَأَرْجُلُهُمْ»، روز قیامت زبان و دست و پا به سخن آمده و علیه انسان گواهی میدهند.
ح) زمان، امام سجاد در دعای ششم صحیفه سجادیه میفرماید: «هَذَا یَوْمٌ حَادِثٌ جَدِیدٌ، وَ هُوَ عَلَیْنَا شَاهِدٌ عَتِیدٌ»، امروز روز جدیدی است که در قیامت گواه اعمالی است که در آن انجام میدهیم.
ط) عمل، «وَجَدُوا مَا عَمِلُوا حَاضِرًا» در قیامت اعمال انسان تجسم یافته و در برابر او نمودار میشوند.
*اهل بیت، کشتی نجات
«وَقَالَ ارْکَبُواْ فِیهَا بِسْمِ اللّهِ مَجْرَاهَا وَمُرْسَاهَا إِنَّ رَبِّی لَغَفُورٌ رَّحِیمٌ»
و [نوح] گفت در آن سوار شوید به نام خداست روانشدنش و لنگرانداختنش بى گمان پروردگار من آمرزنده مهربان است
ابوذر، صحابی بزرگ رسول خدا در حالی که حلقه در کعبه را گرفته بود، با صدای بلند میگفت: ای مردم! با دو گوش خود شنیدم که پیامبر میفرمود: «مَثَلُ أهلِ بَیتی کَمَثَلِ سَفینَهِ نوحٍ مَن رَکِبَها نَجی وَ مَن تَخَلَّفَ عَنها هَلَکَ»، اهل بیت من همچون کشتی نوح اند که هر کس بر آن سوار شد، نجات یافت و هر که از آن دوری گزید هلاک شد.
البته این حدیث پیامبر را دیگر بزرگان صدر اسلام همچون ابوسعید خدری، ابن عباس، عبدالله بن زبیر و انس بن مالک نیز نقل کردند و در کتب معروف اهل سنت آمده است. اگر این حدیث متواتر را در کنار حدیث متواتر دیگری بگذاریم که پیامبر فرمود: مسلمانان 73 فرقه میشوند و تنها یک فرقه از آنها اهل نجات هستند، «فرقه ناجیه» روشن میشود که خود پیامبر مصداق فرقه ناجیه را اهل بیت خود معرفی کرده و فرموده است: «مَن رَکِبَها نَجی» که کلمه «نجی» مفسر همان کلمه «ناجیه» است. رایةالهدی ، تارنمای هیئت کربلای بیت المهدی(عج) ، کــــــرج
:: موضوعات مرتبط:
عقــــــــــــایـــد ,
,
:: برچسبها:
قرائتی ,
گواهان قیامت ,
رایه الهدی ,
:: بازدید از این مطلب : 2461
|
امتیاز مطلب : 14
|
تعداد امتیازدهندگان : 5
|
مجموع امتیاز : 5
|
نویسنده : گمنام
جمعه 13 مرداد 1391
|
آیتالله مجتبی تهرانی در تازهترین درس اخلاق خود، به ماجرای آبندادن «عبداللهبن حصین ازدی» از اشقیای دشت کربلا به کاروان حسینی و نفرین او توسط سیدالشهدا(ع) اشاره کرد...
نفرین رسولخدا بر کسری
«أَنَّ النَّبِیَّ(صلّیاللهعلیهوآلهوسلّم) کَتَبَ إِلَى کِسْرَى»؛ رسولخدا به کسری نوشت، «مِنْ مُحَمَّدٍ رَسُولِ اللَّهِ إِلَى کِسْرَى بْنِ هُرْمُزَ أَمَّا بَعْدُ فَأَسْلِمْ تَسْلَمْ وَ إِلَّا فَأْذَنْ بِحَرْبٍ مِنَ اللَّهِ وَ رَسُولِهِ وَ السَّلامُ عَلى مَنِ اتَّبَعَ الْهُدى»؛ نامه از محمد رسولخدا به کسری پادشاه ایران؛ اسلام بیاور تا سلامت بمانی و الّا با خدا و رسولش اعلام جنگ ده، «وَ السَّلامُ عَلى مَنِ اتَّبَعَ الْهُدى». همه در تاریخ نوشتند: «فَلَمَّا وَصَلَ إِلَیْهِ الْکِتَابُ مَزَّقَهُ»؛ وقتی که نامه پیغمبر به دست کسری رسید پارهپارهاش کرد، «وَ اسْتَخَفَّ بِهِ»؛ توهین و بیاحترامی کرد؛ «وَ قَالَ مَنْ هَذَا الَّذِی یَدْعُونِی إِلَى دِینِهِ»؛ کسری گفت: این چه کسی است که مرا دعوت به دینش میکند؟ «وَ یَبْدَأُ بِاسْمِهِ قَبْلَ اسْمِی»؛ و اول اسم خودش را میآورد و بعد اسم من را، «وَ بَعَثَ إِلَیْهِ بِتُرَابٍ»؛ مشتی خاک برداشت، درون چیزی ریخت و برای پیغمبر فرستاد. وقتی خاک را آوردند و گفتند که او این کار را کرد؛ حضرت نفرینش کرد. این نفرینی که کرد معجزه بود. امّا اعجازش ابدالدّهری بود، یعنی بعد از کسری را هم فرمودند: «فَقَالَ(صلّیاللهعلیهوآلهوسلّم) مَزَّقَ اللَّهُ مُلْکَهُ کَمَا مَزَّقَ کِتَابِی»؛ خدا حکومتش را پاره پاره کند همانطور که نامه مرا پاره کرد، «أَمَا إِنَّهُ سَتُمَزِّقُونَ مُلْکَهُ»؛ به یارانش رو کرد فرمود: شما بدانید که بهزودی حکومتِ همین کسری را پارهپاره میکنید، «وَ بَعَثَ إِلَیَّ بِتُرَابٍ»؛ برای من مشتی خاک میفرستد؟! امّا بدانید، «أَمَا إِنَّکُمْ سَتَمْلِکُونَ أَرْضَهُ»؛ به زودی شما مالکِ ملک و زمین او میشوید.
معجزه نفرین پیامبر
توجه کنید! جریان چه بود؟ او را در آینده نفرین کرد و فرمود به دست شما تحقق پیدا میکند و درست بعد از وفات پیغمبر اتّفاق افتاد. امّا این چه بود؟ این از معجزات پیغمبر است و در ردیف آنهایی قرار میگیرد که پیغمبر نفرین کرده است. در ارتباط با آنها است و از معجزات است. ما نسبت به ائمه(علیهمالسّلام) هم داریم. به مناسبتی که میخواهم وارد توسّل شوم، جملاتی از حسین(علیهالسّلام) که کسی را در روز عاشورا نفرین کرده میگویم.
تیرِ نفرین حسین(ع) به جان دشمنِ خدا
شخصی به نام عبداللهبنحصین ازدی، به امامحسین رو کرد و گفت: «یَا حُسَیْنُ أَ لَا تَنْظُرُ إِلَى الْمَاءِ کَأَنَّهُ کَبِدُ السَّمَاءِ»؛ میبینی که این آب مثل آسمان میدرخشد؟ «وَ اللَّهِ لَا تَذُوقُونَ مِنْهُ قَطْرَةً وَاحِدَةً حَتَّى تَمُوتُوا عَطَشاً»؛ بهخدا قسم شما از این آب حتّی یک قطره هم نمیچشید مگر اینکه همهتان از تشنگی میمیرید، «فَقَالَ الْحُسَیْنُ (علیهالسّلام): اللَّهُمَّ اقْتُلْهُ عَطَشاً وَ لَا تَغْفِرْ لَهُ أَبَداً»؛ نفرینش کرد؛ گفت: خدایا او را با تشنگی بکش و هیچگاه نبخش!
اثر نفرین
میدانید که حمیدبنمسلم واقعهنگار کربلا است و غالباً هم از او نقل میکنند. میگوید: بهخدا قسم او مریض شد و به عیادتش رفتم. استسقاء گرفته بود. میدانید استسقاء یعنی چه؟ یعنی عطش. تا گلویش آب میخورد، امّا بالا میآورد و میگفت: واعطشا! و باز میخورد. میگوید: آنقدر خورد تا مرد. نفرین امامحسین(علیهالسّلام) و اولیاء خدا اینطور است.....
بقیه در ادامه مطلب.... رایةالهدی ، تارنمای هیئت کربلای بیت المهدی(عج) ، کــــــرج
:: موضوعات مرتبط:
عقــــــــــــایـــد ,
,
:: برچسبها:
نفرین ,
کربلا ,
آب ,
رایه الهدی ,
:: بازدید از این مطلب : 2329
|
امتیاز مطلب : 31
|
تعداد امتیازدهندگان : 9
|
مجموع امتیاز : 9
|
نویسنده : گمنام
جمعه 12 مرداد 1391
|
مرحوم آیتالله مجتهدی با توصیه خواندن «دعای مُجیر» در روزهای 13، 14 و 15 ماه رمضان،به نقل از استاد خویش گفت: در این دنیا هر شخصی به میزان خود دارای غم است. اگر یک روز گفتی که من غصهای ندارم، بدان که اجلت نزدیک است!
*دعای روز دوازدهم ماه رمضان
«اللَّهُمَّ طَهِّرْنِی فِیهِ مِنَ الدَّنَسِ وَالْأَقْذَارِ وَ صَبِّرْنِی فِیهِ عَلَى کَائِنَاتِ الْأَقْدَارِ وَوَفِّقْنِی فِیهِ لِلتُّقَى وَصُحْبَةِ الْأَبْرَارِ بِعَوْنِکَ یا قُرَّةَ عَینِ الْمَسَاکِین»
اى خدا در این روز مرا از پلیدى و کثافات پاک ساز و بر حوادث خیر و شر قضا و قدرت صبر و تحمل عطا کن و بر تقوى و پرهیزکارى و مصاحبت نیکوکاران موفق دار به یارى خود اى مایه شادى و اطمینان خاطر مسکینان.
* شرح فرازهای دعا
مرحوم آیتالله احمد مجتهدی تهرانی در ابتدای شرح دعای روز سیزدهم ماه مبارک رمضان، ضمن توصیه به خواند دعای «مجیر» در روزهای 13، 14 و 15 ماه مبارک، در خصوص مضامین بلند عرفانی و آمیزههای عمیق ادعیه اسلامی میگوید: دعا تنها برای دستیابی به ثواب نیست، بلکه اصل دعا خواندن برای رسیدن به کمال است.
تناول غذاهای حلال در استجابت دعا تأثیرگذار است
این مجتهد فقید در شرح «اللَّهُمَّ طَهِّرْنِی فِیهِ مِنَ الدَّنَسِ وَالْأَقْذَارِ» میگوید: در این دعا از خدا میخواهیم ما را از کثافات پاک کند. منظور از «کثافات»، چرک گناه و معصیت است. انسان اگر اهل معصیت باشد، بوی بدی به خود میگیرد و اگر مؤمن باشد، خوشبو خواهد بود. «اویس قرن» هنگامی که به ملاقات پیامبر (ص) آمده بود، فضای خانه رسولالله (ص) را معطر کرده بود و فردای آن روز که پیامبر (ص) به خانه خویش باز گشت، فرمود: «إِنِّی لَأَجِدُ نَفَسَ الرَّحْمَنِ مِنْ جَانِبِ الْیمَن»، یعنی پیامبر (ص) رایحه خوش اویس را استشمام کرده بود.
وی در ادامه با تأکید بر برطرف کردن بوی تعفن روح میافزاید: در حال حاضر زمانه به گونهای است که طهارت واقعی نداریم و همه چیز شبههناک است. در طول سال انواع غذاهای حرام و شبههناک را خوردهایم و «ماه رمضان» فرصتی برای شستوشوی باطنی است. تناول غذاهای حلال در استجابت دعا تأثیرگذار است.
راههای از بین بردن زنگار قلب
این عارف برجسته با اشاره به عبارت «الدَّنَسِ وَالْأَقْذَارِ» که «کثافات و پلیدی گناه» است، ادامه میدهد: گناه آدمی را کثیف میکند و دل را زنگار میگیرد. برای اینکه زنگار قلب را از بین ببریم باید سحرها قرآن بخوانیم. در روایت آمده است که قلب انسان زنگ میزند، همانطوری که آهن زنگ میزند، پس قلبتان را با استغفار و قرائت قرآن جلا بدهید. همچنین کمک کردن و دستگیری از یتیمان هم زنگار دل را از بین میبرد.
رابطه رسیدن اجل با غم و اندوه
آیتالله مجتهدی تهرانی در شرح عبارت «وَصَبِّرْنِی فِیهِ عَلَى کَائِنَاتِ الْأَقْدَارِ» میگوید: در این بخش از دعا از خدا میخواهیم که ما را در برابر قضا و قدر خویش راضی کند. بنابراین از خدا درخواست میکنیم که خدایا مرا بر تقدیر خودت صابر قرار بده! مراد از «کَائِنَاتِ الْأَقْدَارِ»، قضا و قدر حتمی الهی است. هر کس در لوح محفوظ قضا و قدری دارد که نمیداند صلاح او در آن امر است. این استاد اخلاق ضمن اشاره به بیتی با مضمون «دل بیغم در این عالم نباشد / اگر باشد بنیآدم نباشد» گفت: در این دنیا هر شخصی به میزان خود دارای غم و مشکل است. استادم (مرحوم شیخ علیاکبر برهان) میگفت: اگر یک روز گفتی که من غصهای ندارم، بدان که اجلت نزدیک است! سید بن طاوس به فرزندش میگوید: پسرم خانه که میسازی، بگذار گوشهای از آن خرابه باشد تا بدون غصه و دغدغه نمانی.
خواندن نمازشب، ملاک دوستی/ ماهی برای تمرین تقوا
این مجتهد فقید در شرح «وَوَفِّقْنِی فِیهِ لِلتُّقَى» میگوید: در این بخش از دعا از خدا میخواهیم که ما را موفق به تقوی کند. تقوا به معنی این هست که اگر کسی از اعمال ما با خبر شود، طوری زندگی کرده باشیم که ناراحت نشویم. ماه مبارک رمضان فرصتی برای تمرین تقوا است.
این مجتهد فقید در شرح عبارت «وَصُحْبَةِ الْأَبْرَارِ» گفت: در این بخش از دعا از خدا میخواهیم که خدایا ما را با خوبان و ابرار همنشین کند. باید به این نکته توجه داشت که با چه کسی همنشین میشویم چانچه در شعری داریم: «با بدان کم نشین که صحبت بد / گر چه پاکی تو را پلید کند». حتی طلاب در زمان قدیم توجه میکردند با طلبهای که اهل نماز شب نیست، همحجره نشوند.
مرحوم آیتالله مجتهدی تهرانی به فراز پایانی دعای روز سیزدهم ماه مبارک رمضان یعنی «بعَوْنِکَ یا قُرَّةَ عَینِ الْمَسَاکِین» اشاره میکند و میگوید: خدایا به کمک و یاری خودت این چهار دعای من را مستجاب کن، ای کسی که روشنی چشم فقرا هستی. رایةالهدی ، تارنمای هیئت کربلای بیت المهدی(عج) ، کــــــرج
:: موضوعات مرتبط:
اخلاق و عرفان ,
عقــــــــــــایـــد ,
,
:: برچسبها:
رایه الهدی ,
آیت الله مجتهدی تهرانی ,
دعای مجیر ,
:: بازدید از این مطلب : 2481
|
امتیاز مطلب : 46
|
تعداد امتیازدهندگان : 13
|
مجموع امتیاز : 13
|
نویسنده : گمنام
جمعه 11 مرداد 1391
|
خواندن به موقع دعای مجیر تمام گناهان را میآمرزد
مرحوم آیتالله مجتهدی تهرانی بر خواندن دعای «مُجیر» در روزهای 13، 14 و 15 ماه رمضان تأکید داشت، چرا که به گفته «علامه کفعمی» هر که این دعا را در وقتش بخواند، گناهش آمرزیده مىشود، هرچند به عدد دانههاى باران، برگهاى درختان و ریگهاى بیابان باشد!
دعای مجیر در بین دعاها از جایگاه بلندى برخوردار است و از حضرت رسول صلى الله علیه و آله روایت شده و دعایى است که آن حضرت هنگامى که در مقام ابراهیم مشغول نماز بودند، جبرئیل آورد و علامه کفعمى[*] در «بلد الامین» و «مصباح» این دعا را ذکر نموده و در حاشیه آن به فضیلت آن اشاره کرده است.
از جمله اینکه هر که این دعا را در «ایام البیض» [روزهاى سیزدهم و چهارهم و پانزدهم] ماه رمضان بخواند گناهش آمرزیده مىشود، هرچند به عدد دانههاى باران و برگهاى درختان و ریگهاى بیابان باشد!
و خواندن آن براى شفاى بیمار و اداى دین و بىنیازى و توانگرى و رفع غم و اندوه سودمند است.
رایةالهدی ، تارنمای هیئت کربلای بیت المهدی(عج) ، کــــــرج
:: موضوعات مرتبط:
عقــــــــــــایـــد ,
,
:: برچسبها:
دعای مجیر ,
رایه الهدی ,
:: بازدید از این مطلب : 2555
|
امتیاز مطلب : 33
|
تعداد امتیازدهندگان : 9
|
مجموع امتیاز : 9
|
نویسنده : گمنام
جمعه 13 مرداد 1391
|
راز اجازه همکلامی با خدا/ آغاز راه عرفان کجاست؟
مدیر حوزه علمیه امام مهدی(عج) گفت: اگر دیدید که در خلوت به نماز، نافله و نماز شب علاقه دارید، بدانید پروردگار عالم شما را انتخاب کرده است، امّا اگر دیدید در خلوت این علاقه نیست، بدانید یک جایی لنگ میزند.
«وَ بِدُعَائِکَ تَوَسُّلِی مِنْ غَیْرِ اسْتِحْقَاقٍ لِاسْتِمَاعِکَ مِنِّی وَ لَا اسْتِیجَابٍ لِعَفْوِکَ عَنِّی»
غوغایی در سکوت اولیاء!
اولیاء الهی کارشان به جایی میرسد که دیگر دائم سخن میگویند، حتّی سکوتشان به صورت ظاهر سکوت است امّا در درون سکوتشان، غوغایی است که دائم با پروردگار عالم به سخن مشغولند. اتّفاقاً باید اینطور بیان کرد: این که میگویند سکوت به عنوان طلا است و تصوّر میشود اولیاء خدا ساکتترین انسانها هستند، درست نیست. اولیاء خدا در درون، کسانی هستند که بیشتر سخن میگویند و دائم به ذکر خدا مشغولند، مدام ذکر سبحان الله، الحمدلله، الله اکبر، لا اله الّا الله و ذکر صلوات بر محمّد و آل محمّد و ... را میگویند. همه اینها یعنی اتّصال با خدا و سخن گفتن با پروردگارعالم که اولیاء این حال را دارند.
اتّفاقاً میشود گفت گروهی که بیشترین سخن را بیان میکنند، متّصلین به پروردگار عالم هستند. آنها میدانند حضرت حقّ، شنوندهترین شنوندگان است «یا أسمَعَ السّامِعین». لذا اینها هم چه در دلشان و چه به زبانشان، بیشتر با خدا سخن میگویند؛ حتّی در عالم خواب دیده شده اسم پروردگار عالم و اسم مولا را میآورند. اینها دائم با خدا در نجوا و صحبت هستند.
دعا و فراموش کردن حاجات!
در این فراز از دعا اینگونه بیان میفرماید: «وَ بِدُعَائِکَ تَوَسُّلِی مِنْ غَیْرِ اسْتِحْقَاقٍ لِاسْتِمَاعِکَ مِنِّی» درست است که من استحقاق این را ندارم که تو سخن من را بشنوی امّا تو کسی هستی که به لطف و محبّتت، وقتی به تو متوسّل میشوم، دعای من را- که همان سخن گفتن با پروردگار عالم است - میشنوی.
اصلاً وقتی انسان بداند که در دعا دارد با خدا صحبت میکند و با حضرت ذوالجلال و الاکرام هم کلام میشود، دیگر خود به خود اجابت را میبیند. اگر انسان بفهمد همین سخن گفتن با پروردگار عالم بالاترین حلاوت و شیرینی را دارد، دیگر به دنبال چیزی نیست. دنبال کدام حاجت باشد برتر از این که ذوالجلال و الاکرام توفیقی داده است که او با حضرت حقّ سخن بگوید و هم کلام با خدا شود؟!
در مثال مناقشه نیست؛ اگر یکی از بزرگان، علمای ربّانی، اعاظم، مراجع و یا رهبر معظّم شما را دعوت کند به این که دقایقی با او سخن بگویید و صحبت کنید، دیگر در آنجا اصلاً متوجّه نیستید که چه چیزی برایتان آوردند و چه چیزی نیاوردند. حتّی اگر چیزی هم بیاورند، آنقدر لذّت سخن گفتن با آن کسی که دوستش دارید، برایتان مهم است که اصلاً از هر خوردنی و هر نوشیدنی دست میکشید. فرصت را غنیمت میشمارید، چون میدانید لحظات مغتنمی است، لذا بهره میبرید.
پروردگار عالم در دعا همین حالت را برای ما قرار داده است که ما با حضرتش سخن بگوییم. پس همین سخن گفتن، اجابت است. دیگر برتر از این چه چیزی است که توفیق داشتیم صحبت کنیم و بهترین کس که شنوندهترین شنوندگان عالم است، حرف ما را بشنود؟! ملاک همین است، اجابت همین است. دیگر انسان میگوید: خودت را خواستم، خودت را یافتم، دیگر چه چیزی میخواهم؟! البته انسان میداند من کجا و آن درگاه کبریایی توکجا؟!
دعا و عفوِ آنی!
حضرت در اینجا همین را بیان میفرمایند. «وَ بِدُعَائِکَ تَوَسُّلِی مِنْ غَیْرِ اسْتِحْقَاقٍ لِاسْتِمَاعِکَ مِنِّی»، در دعا به لطف و کرم تو متوسّل شدهام، بدون آن که من لایق باشم که تو شنونده دعای من باشی و سخن من را بشنوی. «وَ لَا اسْتِیجَابٍ لِعَفْوِکَ عَنِّی» یا من را مستوجب عفو و بخششت قرار بدهی - عزیزان! در این تأمّل کنید -
اولیاء خدا میگویند: همینقدر که اجازه داده شد با حضرت حقّ سخن بگوییم، یعنی خودش همان لحظه، بخشش را فراهم کرده است - به این تعبیر خوب دقّت کنید، تعبیر بسیار مهم و عالی و عرفانی از اولیاء خداست - پس همینقدر که ما توفیق دعا و سخن گفتن با حضرت حقّ پیدا کردیم، همین خودش دلالت بر این است که ما مورد عفو حضرت حقّ قرار گرفتیم.
یعنی اگر نمیخواست ما را ببخشد، توفیق سخن گفتن با خودش را هم به ما نمیداد. میخواهد، دوست دارد، لذا همین که توفیق پیدا کردیم «خدا» بگوییم، یعنی زمینه بخشش فراهم شده است. البته خودش هم این توفیق را فراهم کرد که ما در دل شب دور هم جمع شویم. پس همینقدر که توفیق پیدا کردیم «خدا خدا» بگوییم، خود این بخشش و عفو است، خود این لطف و کرم حضرت حقّ است، ولو به این که من لایق نیستم. درست است من استحقاق این را ندارم که سخن من را بشنوی امّا وقتی من را دعوت کردی، یعنی میخواهی من را بیامرزی.
بوی تعفّن دهان گناه کار و شنیدن دعای او!
و این که بیان میشود «وَ بِدُعَائِکَ تَوَسُّلِی مِنْ غَیْرِ اسْتِحْقَاقٍ لِاسْتِمَاعِکَ مِنِّی» یک معنای دیگری را میخواهد به ما تذکار دهد و آن این است: اگر به خودم باشد، مستحق این نیستم با همه این گناهان، با همه این بدیها و پلشتیها و زشتیها، حرف من را بشنوی امّا تو من را آوردی و خودت کاری کردی که حرف بزنم، دعا بخوانم و تو هم بشنوی.
پس یک معنای دیگرش این است: من نیستم که توفیق سخن گفتن با تو را پیدا کردم و تو وظیفهات نیست که سخن من را بشنوی امّا این تویی که من را آوردهای و این تویی که خودت شنوای این سخنی، پس من نیستم. اگر به من باشد، من استحقاقش را ندارم. با این همه بار گناه، با این همه کثافات چگونه میتوانم به درگاه تو بیایم و خدا خدا بگویم؟! با این دهانی که پر از گناه شده و بوی تعفّن میدهد، خدا گفتن و شنیدن صحبت من اصلاً محال است امّا خدا اینقدر کریم است که میشنود.
عذر میخواهم دیدید اگر یک کسی دهانش بوی بدی بدهد و در مقابل کس دیگری صحبت کند، آن شخص اذیّت میشود و یا خودش را عقبتر میبرد یا با مالیدن بینیاش و بالاخره به یک حالتی اظهار میکند که بوی تعفّن دهان تو دارد من را اذیّت میکند.
حالا من با این دهانی که پر از گناه، غیبت، تهمت، سخنچینی و ... است، میخواهم بگویم: خدا! طبیعی است درست است میخواهم به تو توسّل کنم امّا من اصلاً استحقاق این را ندارم که تو شنونده کلام من باشی و با این حال تو را اذیّت میکنم. امّا به قدری تو کریمی که به روی من نمیآوری، بلکه بر عکس شنونده خوبی هم هستی و نه تنها به رویم نمیآوری، بلکه میگویی بنده من! سخن بگو. این حالی است که در این فراز «وَ بِدُعَائِکَ تَوَسُّلِی مِنْ غَیْرِ اسْتِحْقَاقٍ لِاسْتِمَاعِکَ مِنِّی» بر ما تبیین شده است.
در یک مجلس خصوصی در محضر یکی از علماء و مراجع (رحمة اللّه علیه) بودیم، یک آقایی وارد شد، تابستان بود و هوا گرم بود، این بنده خدا عادت داشت گیوه هم میپوشید، پای او بو میداد، به محض آمدن و نشستن او، بعضیها یک طوری نشان دادند امّا آن مرد بزرگوار و الهی، برای این که هم میدید خودش اذیّت میشود و هم این حال را از بین میبرد، گفت: آقایان! اگر کسی عطر یاسی، چیزی دارد، بدهد؛ چون یک کسی یک عطری زده که خیلی به مشام ما خوشایند نیست و با آن، انس ندارم.
امــــــّا پروردگار عالم نمیگوید: یک عطری بزن و بیا. میگوید: با همین زبان تو را میپذیرم. اتّفاقاً بعد از این دعاست که همنشینی با حضرت حقّ، ما را معطّر میکند امّا عجیب است ذوالجلال و الاکرام مذنب را با همین حال گناهش میخرد و شنونده کلام اوست.دیگر میخواهید کجا بهتر از این پیدا کنید که یک کسی که این همه در راهش بدی کردید، شما را در آغوش رحمت و لطفش بپذیرد و آنگاه بگوید: بگو، من میشنوم.
بهترین شنونده
در این فراز همین مطلب را میگوییم: ما میدانیم استحقاق این که سخن ما را بشنوی، نداریم، «وَ بِدُعَائِکَ تَوَسُّلِی مِنْ غَیْرِ اسْتِحْقَاقٍ لِاسْتِمَاعِکَ مِنِّی» امّا تو شنوندهای و بهترین شنونده هم هستی. ببینید چنان شنوندهای هم هست که بیان میشود: «یا من لا یغلطه السائلون»، همه هم که در آن واحد حرف بزنند او را به اشتباه نمیاندازند.
مثل آن لحظاتی که انسانها دور هم در دل شب «الهی العفو» میگویند که فرمودند: مثل حالت بال زدن زنبورها هست و هر کسی در «الهی العفو» خود، یک جملهای به خدا میگوید و با پروردگار عالمش زمزمهای دارد امّا آن کسی که خطابش میکنیم: «یا اسمع السامعین»، همان حضرت حقّ، آن سامع بزرگ، کسی است که به اشتباه نمیافتد و همه را میشنود - در این باید تأمّل کرد -
بستن راه شیاطین و باز کردن راه بندگان در ماه مبارک
پس واقعاً جا دارد انسان خدای اینچنینی را رها کند و جواب مثبت به نفس امّارهاش و شیاطین بدهد؟! اینقدر حضرت حقّ به بندگانش علقه دارد که چون میداند معالأسف این بندگان عوض این که به فرمان حضرت حقّ لبیک بگویند، سریعتر به شیطان و نفس امّاره لبیک میگویند، برای همین فرمود: شیاطین را در این ماه غل و زنجیر کنید.
آنوقت در این ماهی که شیاطین غل و زنجیر میشود، ببینید چقدر دعا و نماز هست. بیشترین دعاها و نمازها در این ماه مبارک است. نمازهایی با سور مختلف که مثلاً بیان میشود: دو رکعت، پنجاه سوره توحید در هر رکعتش و ... . برای این که پروردگار عالم میگوید: من شیاطین را به غل و زنجیر کشاندم، حالا وقت این است که تو با من سخن بگویی.
یعنی پروردگار عالم راهها را از یک طرف به روی انسان باز میکند و از یک طرف بر روی شیطان میبندد که انسان با خدا سخن بگوید، گرچه استحقاق این که پروردگار عالم کلام او را بشنود، ندارد امّا این خدای کریم و رحیم، شنونده خوبی است. با همه بدیها، پستیها و رذالتهایی که انسان دارد ولی باز سخن او را میشنود و تفاوتش با دیگران همین است که بهترین شنونده است.
عرض کردم وقتی فردی وارد شد و پایش بو میداد، آن مرد الهی فرمودند: این آقا عطری زده که خیلی خوشایند ما نیست و به مزاج و شامه ما خوش نمیآید، اگر عطر گلی دارید بزنید تا فضا معطّر شود. افراد دیگر با ادا و حالاتی که داشتند، میخواستند او را متوجّه کنند ولی ایشان چون میخواست آن حال نباشد، این را بیان کرد که خودش هم اذیّت نشود امّـــــــــا پروردگار عالم حتّی این را هم نمیگوید. سخنان ما را از این دهان پر از گناه، دهانی که دروغ گفته، تهمت زده، غیبت کرده، سخنچینی کرده و ... که بوی تعفّن میدهد، میشنود، گرچه استحقاقش را نداشته باشد، «مِنْ غَیْرِ اسْتِحْقَاقٍ لِاسْتِمَاعِکَ مِنِّی».
آغاز عرفان
جدّا اگر کسی بخواهد خداشناس شود همانطور که در سالهای گذشته هم عرض کردم، باید بداند: جدّاً این دعای ابوحمزه آغاز عرفان هست و انسان حضرت حقّ را میشناسد و به ذوالجلال و الاکرام معرفت پیدا میکند. دیگر ما خدایی برتر از این خدا، کجا میتوانیم پیدا کنیم؟! انسان باید جدّاً شرمنده شود.
این که اولیاء گاه در نالههایشان تازه میفهمیدند چقدر فقیر هستند، همین است. ظاهراً هم همینطور است، هر که بالاتر برود، بیشتر آن ذلیل و فقیر بودن خودش را میفهمد، «أَیُّهَا النَّاسُ أَنْتُمُ الْفُقَراءُ إِلَى اللَّهِ» . انسان هرچه بالاتر میرود، آن خاضع بودن و مسکین و مستکین و مستجیر بودن خودش را خوب میفهمد و بیشتر درک میکند که هیچ است و هیچ است و هیچ.
امثال ما که ادّعا داریم، تازه اگر دو رکعت نماز بخوانیم، طلبکار خدا هم هستیم و حتّی میخواهیم منّت هم بر سرش بگذاریم که چه کسی بهتر از من؟ بندگان دیگرت را ببین! من که تازه نماز هم میخوانم، روزه هم میگیرم، من که اهل عبادت هم هستم، ببین بیرون چه خبر است! چه گناهکارهایی هستند! امّا من چه؟!
پس ما منّت هم میگذاریم که این منم که آمدم. یادمان میرود که لطف او بوده که من را آورده، یادمان میرود که اصلاً بنا نیست سخنمان را بشنود، ولی خودش این کار را کرده، خودش زمینه را فراهم کرده که حرف بزنم و خودش هم بهترین شنونده است.
ما یادمان میرود امّا اولیاء الهی میفهمند. آنها هرچه بالا میروند، بیشتر میفهمند و برای همین اظهار میکنند که ما عاجزیم و ناله میزنند و فغان می کنند که خدایا ممنونیم و بعضی مواقع میگویند: ای کریم! اینقدر خجلیم که دوست داریم زمین دهان باز کند و ما را فرو ببرد، چقدر تو کریمی که من مذنب را هرطوری شده جلو میآوری.
طرب همیشگی اولیاء از اجازه هم کلامی با خدا!
عرض کردیم خود همین دعا یعنی سخن گفتن انسان با پروردگار عالم؛ یعنی قرآن صاعد و همین اجابت است، لذا همین بس است که خودش توفیق سخن گفتن با اوست، دیگر چه میخواهیم؟! منزل میخواهیم؟! ماشین میخواهیم؟! چه میخواهیم؟! این که من تو را دارم که برتر از همه چیز هستی، این که تو سخن من را میشنوی، این که اصلاً اجازه میدهی با تو صحبت کنم، برای من بس است.
به مثالی که زدم دقّت کنید، شما وقتی پیش یک بزرگی مثلاً رهبر عظیمالشّأن میروید و میخواهید فقط با او حرف بزنید، دیگر اصلاً کاری ندارید چه دادند و چه میخواهید بخورید و ...، وقت را غنیمت میشمارید برای این که حرف بزنید؛ چون میبینید شنونده خوبی است که به حرفتان توجّه هم میکند. لذا اصلاً علاقهتان به حرف زدن بیشتر میشود. اولیاء خدا اینطور هستند، وقتی میبینند پروردگار عالم شنونده خوبی است، دائم مشغول به ذکر هستند، ذکر درونی، ذکر لسانی، ذکر فعلی که این خودش اجابت است. این که در را باز گذاشته تا من با او حرف بزنم، اجابت است. دیگر بالاتر از این میخواهم؟!
همین که من توفیق دارم با او سخن بگویم، این اجابت است. خدا کند انسان این را بفهمد، چون فهم و درک آن مهم است. اگر بفهمد، خدا گواه است در طرب همیشگی است، همیشه خوشحال است و حاضر است همه چیزش را بدهد - گرچه همه چیز هم متعلّق به خودش است امّا به صورت ظاهر میگوییم - و با خدای خود سخن بگوید. چون او اینقدر کریم است که لطف کرده و سخن من را میشنود، حالا حاضرم هرچه هم خودش داده و به من گفته که اینها مال تو است، تقدیم خودش کنم امّا او سخنم را بشنود و فقط شنونده باشد.
راه تشخیص منتخبین پروردگار عالم برای هم کلامی با خودش
دعا را کم ندانیم، جدّاً دعا و نماز توفیقی میخواهد. آیتالله العظمی بهاء الدینی(اعلی اللّه مقامه الشّریف) یک نکته بسیار عالی و خوب را تبیین میفرمودند، ایشان میفرمودند: اگر دیدید که در خلوت به نماز و نافلهها و نماز شب علاقه دارید، بدانید پروردگار عالم شما را انتخاب کرده است برای این که با او سخن بگویید و او بشنود. امّا اگر دیدید در خلوت این علاقه نیست، بدانید یک جایی لنگ میزند.
گاهی میشود انسان ساعتها وقتش را برای حرفهای بیهوده یا دیدن فیلمهای بیهوده و نستجیربالله، نعوذبالله فیلمهای حرام و ... تلف میکند که اصلاً به درد او نمیخورد. مگر اینها چه چیزی به او میدهد؟! لذا گاهی انسان برای حرفهای بیهوده و دیدنهای بیهوده وقت تلف میکند امّا حال نماز و عبادت ندارد؛ یعنی پروردگار عالم او را برای سخن گفتن با خودش انتخاب نکرده است. اگر این را بفهمیم و از این دید وارد بشویم، تمام است.
آن کسانی که توفیق نماز شب، دعا، مناجات با پروردگار عالم، خواندن قرآن کریم و مجید الهی، ذکر و ... دارند، دلالت بر این است که حضرتش آنها را برای خودش انتخاب کرده. اگر همین لحظات را بفهمد که الآن خدا مرا انتخاب کرده، تمام است. من که استحقاق این را که من حرف بزنم و حضرت حقّ بشنود، ندارم، پس معلوم میشود که خدا لطف کرده است. امّا اگر دیدم این حال را ندارم، معلوم میشود که خدا انتخاب نکرده است.
نورانیّت برخی از افراد در شب های قدر!
ما باید این حال را بفهمیم. چون در دعا نکاتی نهفته شده که یکی از آن چیزهایی که در باب دعا بیان میکنند، این است که دعا مختص به آن کسی است که همیشه در همه حالات به یاد خدا باشد.
وجود مقدّس خاتم رسل، محمّد مصطفی(صلّی اللّه علیه و آله و سلّم) جمله بسیار زیبایی را بیان میفرمایند. میفرمایند: «تَعَرَّفْ إِلَى اللَّهِ فِی الرَّخَاءِ یَعْرِفْکَ فِی الشِّدَّة» تو خودت را در حال راحتی و آسایش به خدا نشان بده و به خدا بگو: من همیشه میخواهم با تو حرف بزنم - اصلاً آسایش حقیقی این است که انسان با خدا حرف بزند – آنوقت در آن لحظهای هم که یک گرفتاریهای ظاهری هست، خدا تو را میشناسد.
برحسب این روایات معلوم میشود که آن کسانی که این شبها اهل مناجات و دعا هستند و با این که کار هم دارند و روز هم سر کار میروند، منتها بعدازظهر ساعاتی را میخوابند که شب بیدار باشند، با آنهایی که فقط شب قدر بیدارند، متفاوتند.
مرحوم حاج حلوایی(اعلی اللّه مقامه الشّریف) فرمودند: یک مرتبه آیتالله دزفولی(اعلی اللّه مقامه الشّریف) فرمود: هوای فلانی را داشته باشید. فردی که میگفتند، یکی از جوانها بود. گفتیم: چطور؟ گفتند: دیشب ما با آقا (یعنی ابالعرفا(اعلی اللّه مقامه الشّریف)) بودیم، ایشان فرمودند: این جوان خیلی نورانی است. بعد معلوم شد که در شبهای ماه مبارک رمضان ساعاتی را برای مناحات اختصاص میداده، حالا در آن زمان هم که به این سبک و مجالس اینگونه هم نبوده، بحمد الله بعد از انقلاب مجالس زیاد شده. ولی در آن زمان هم او در شبها یکی دو ساعتی را بیدار بوده و برای خودش حالاتی داشته است. برای همین فرموده بودند: هوای او را داشته باش؛ یعنی نورانیّت او بیشتر معلوم میشود.
معلم اخلاق، مفسّر قرآن، مرحوم حاج میرزا علی اصغر صفّار هرندی(اعلی اللّه مقامه الشّریف) فرمودند: آیتالله شیخ محمّد تقی بروجردی(اعلی اللّه مقامه الشّریف) فرمودند: در شبهای احیا که روی منبر مینشینم، میبینم بعضیها نورانیترند، میفهمم اینها کسانی هستند که تا قبل از شب قدر، هر شب اهل مناجات و شبخیزی بودند. لذا پروردگار عالم این افراد را بیشتر دوست دارد و ملائکه هم آنها را بیشتر میشناسند. برای همین است که خدا به آن کسی که دائم با پروردگار عالم هست، بیشتر عنایت دارد و این لطف خداست که پروردگار عالم انسان را انتخاب میکند.
معلوم است آنهایی که در خلوت، آن حال را ندارند، انتخاب نشدند. بعضیها را دیدید، حاضرند ساعتها پای فوتبال و ... وقت بگذارند، امّا ده دقیقه، یک ربع، بیست دقیقه به دعا و مناجات نمیپردازند. یا حاضر هستند بنشینند دور هم حرف بزنند و از این طرف و آن طرف بگویند، حالا چه غیبت باشد و چه نباشد امّا حاضر نیستند عبادت کنند. معلوم است خدا انتخابشان نکرده است. گاهی به دلایلی تا صبح هم بیدار هستند امّا دریغ از یک صفحه قرآن خواندن! دریغ از چند رکعت نماز خواندن! انتخاب نشدند و اجازه ندارند صحبت کنند. وقتی صحبت میکنید؛ یعنی انتخاب شدید و این نکته مهمّی است. یک موقع میبینند صبح شده، آن هم یک نماز چون تکلیف است میخوانند و بعد از آن هم میافتدند چون شب تا صبح بیدار بودند.
اصلاً گویی شیطان ملعون نمیگذارد به عبادت بپردازند. البته عرض کردیم در ماه مبارک رمضان، شیطان غل و زنجیر است، منتها انسان خودش به جایی میرسد که یک موقع میبینی برای خودش شیطانکی شده است. باید خیلی مواظبت کرد. انشاءالله پروردگارعالم ما را جزء کسانی قرار بدهد که دائم توفیق سخن گفتن با خودش را داشته باشیم.....
متن کامل این شرح در ادامه مطلب.... رایةالهدی ، تارنمای هیئت کربلای بیت المهدی(عج) ، کــــــرج
:: موضوعات مرتبط:
عقــــــــــــایـــد ,
,
:: برچسبها:
شرح دعای ابوحمزه ثمالی ,
رایه الهدی ,
آیت الله قرهی ,
:: بازدید از این مطلب : 2360
|
امتیاز مطلب : 42
|
تعداد امتیازدهندگان : 10
|
مجموع امتیاز : 10
|
نویسنده : گمنام
جمعه 13 مرداد 1391
|
شرط اجابت فوری دعا/ شیطان از چه چیزی بدش میآید
«وَ بِدُعَائِکَ تَوَسُّلِی مِنْ غَیْرِ اسْتِحْقَاقٍ لِاسْتِمَاعِکَ مِنِّی وَ لَا اسْتِیجَابٍ لِعَفْوِکَ عَنِّی بَلْ لِثِقَتِی بِکَرَمِکَ»
تنها عامل امید انسان گنهکار
دعا با امید به اجابت آنی
البته در دعا هم به ما همین را گفتند. گفتند: وقتی میخواهید دعایتان مستجاب شود، باید امید داشته باشید. وجود مقدّس پیغمبر اکرم(صلوات اللّه و سلامه علیه) فرمودند: «ادْعُوا اللَّهَ وَ أَنْتُمْ مُوقِنُونَ بِالْإِجَابَةِ» پروردگار عالم را بخوانید، در حالی که یقین دارید اجابت میکند؛ یعنی با امید جلو بیایید. «بَلْ لِثِقَتِی بِکَرَمِکَ» هم همین است که انسان امید داشته باشد که پروردگار عالم اجابت میکند و این نکته مهمّی است.
وجود مقدّس حضرت صادق القول و الفعل، امام جعفر صادق(صلوات اللّه و سلامه علیه) هم میفرمایند: «إِذَا دَعَوْتَ فَأَقْبِلْ بِقَلْبِکَ وَ ظُنَّ حَاجَتَکَ بِالْبَابِ» حضرت عجب تعبیر زیبایی بیان میفرمایند، میفرمایند: موقعی که شما دعا میکنید، باید با دلی دعا کنید که امید داشته باشید پروردگار عالم اجابت میکند. «فَأَقْبِلْ بِقَلْبِکَ» یعنی وقتی دعا میکنی به سمت قلبت برو و رو به آن بیاور، «وَ ظُنَّ حَاجَتَکَ بِالْبَابِ» و بدان که اصلاً حاجت تو دم درب خانه وجودی تو هست.
عرفای عظیم الشّأن، اولیاء خدا یک تعبیر بسیار زیبایی را بیان کردند. آنها میفرمایند: منظور این است که انسان بداند وقتی دعا میکند، درب خانه کریم آمده، دست را بالا برده، میگوید: «یا کریمُ یا رب»، «إنَّکَ جوادٌ کریم» و ... . پس وقتی اینطور شد، حتماً باید امید داشته باشد که تا گفت، اجابت در او هست؛ چون درب خانه کسی آمده که کریم است. اگر کریم را بشناسیم، یقین داریم که حضرت حقّ، ذوالجلال و الاکرام آن را مرحمت میکند؛ چون درب خانه کریم آمدیم و با دیگران فرق میکند و تفاوت دارد.
امید بنده به کرم خدا و فریاد شیطان!
اولیاء الهی میگویند: کرم حضرت حقّ را باید ترویج کرد. در کتاب احادیث القدسیّه و همچنین در کتاب کلمه الله هست که خود حضرت ذوالجلال و الاکرام به داوود نبی(علی نبیّنا و آله و علیه الصّلوة و السّلام) خطاب میکند: داوود! وقتی مردم را میخواهی به سوی من بخوانی، به مردم بگو همان لحظهای که اراده کردید به سمت پروردگار عالم بیایید، بدانید پروردگار عالم کریمانه با شما برخورد میکند. یعنی به تعبیری نترسید، نلرزید، و نگویید اصلاً مگر ممکن است خدا دیگر جواب من را که این همه گناه کردم، بدهد، مأیوس نباشید، خود یأس گناه است. با کسی دارید برخورد میکنید که کریم است، طوری با تو برخورد میکند که اصلاً خودت هم یک موقع به شک میافتی که نکند من گناه نکردم! اینقدر کریمانه خدا دارد با من برخورد میکند! و تفاوتش با دیگران این است.
پروردگار عالم اینطور برخورد میکند و تمام امید دعاکنندگان باید همین باشد. میدانم دعا از ناحیه توست، میدانم باید توسّل کنم، میدانم استحقاق ندارم که تو بخواهی صدای من را بشنوی، میدانم استحقاق عفو تو را هم ندارم امّا آن چیزی که سبب میشود باز هم به سمت تو بیایم، این است که به کرامت تو امید دارم «بَل لِثِقَتی بِکَرَمِک»، تازه امید هم دارم که سیئات من را به حسنات تبدیل میکنی. پس از این منظر باید به دعا نگاه کنیم، با این دید اولیائی، با این دید عرفایی، اگر با این دید نگاه کردیم هر لحظه که بخواهیم، به درب خانه خدا میرویم. این همان چیزی است که شیطان از آن بدش میآید. شیطان اتّفاقاً میخواهد ما را مأیوس کند، شیطان میخواهد بگوید: دیگر بس است، یک بار، دو بار، ده بار، صد بار، هزار بار دیگر خدا تو را نمیپذیرد، چرا فکر کنی خدا تو را میپذیرد؟!
امّا در نهایت این فراز یعنی: من میدانم نباید بشنوی، خوب هم میدانم، چون اینقدر غرق گناهم که هر که نداند خودم میدانم و بهتر از دیگران خودم را میشناسم، من میدانم در درونم چه خبر است، میدانم چه گناهانی را در خلوت و جلوت کردم، امّا آن چیزی که به من امید میدهد که به سمت تو بیایم، کرم توست. دارد که شیطان اینطور مواقع فریاد میزند و میگوید: نشد! او میخواهد بنده به سمت پروردگار عالم نرود؛ برای همین میخواهد ما را مأیوس کند.
ما با جواب مثبت دادن به نفس امّاره خود گناه کردیم و حالا وسواس الخنّاس یک وسوسه دیگری میکند و آن این که مدام میگوید: تو فکر میکنی دیگر خدا تو را میپذیرد؟! خیر، تو چقدر گناه کردی و بعد توبه کردی و باز هم گناه کردی، پروردگار عالم تو را نمیپذیرد.....
بقیه در ادامه مطلب.....
آنچه که عامل میشود انسان امید به اجابت دعا داشته باشد، کرم حضرت حقّ است که برای انسان به عنوان یک دستاویز مهم است. کرم حضرت حقّ، ثقه و مورد اطمینان و اعتماد انسان است، «بَلْ لِثِقَتِی بِکَرَمِکَ». بشر بارها گناه و خلاف کرده، آن هم گناهانی که گاه، هر کدام از آنها انسان را به هلاکت میاندازد. امّا لطف و کرم پروردگار عالم، انسان را از عذاب و گرفتاری نجات داده است.
انسان میفهمد، با وجود این گناهان که یکی و دو تا و سه تا و ده تا و هزار تا نیست و دائم بشر در حال گناه است، باید پروردگار عالم در قهر ابدی با انسان باشد امّا برعکس است و هر موقع پروردگار عالم را بخوانیم، جواب میدهد.
ما مستحقّ جواب دادن نبودیم، امّا چون او کرم دارد، آن جود و کرمش عامل میشود که با وجود گناهانمان، حضرتش به ما عنایت داشته است. در این فراز «وَ بِدُعَائِکَ تَوَسُّلِی مِنْ غَیْرِ اسْتِحْقَاقٍ لِاسْتِمَاعِکَ مِنِّی وَ لَا اسْتِیجَابٍ لِعَفْوِکَ عَنِّی بَلْ لِثِقَتِی بِکَرَمِکَ» همین را بیان میفرماید، میفرماید: من گناه کردم، من استحقاق این که تو دعایم را بشنوی، ندارم. تو خود عامل شدی دعا کنم. مستحقّ جواب دادن نبودم، مستوجب عفو تو هم نبودم، امّا همه این مطالب چرا مرا به اینجا کشانده است؟ چون من به کرم تو امید دارم، «بَلْ لِثِقَتِی بِکَرَمِکَ»، این کرم تو برای من ثقه است، در حقیقت این کرم تو برای من امید است و توجّهم را به سوی تو جلب میکند. رایةالهدی ، تارنمای هیئت کربلای بیت المهدی(عج) ، کــــــرج
:: موضوعات مرتبط:
اخلاق و عرفان ,
عقــــــــــــایـــد ,
,
:: برچسبها:
آیت الله قرهی ,
رایه الهدی ,
شرح دعای ابوحمزه ثمالی ,
:: بازدید از این مطلب : 2321
|
امتیاز مطلب : 35
|
تعداد امتیازدهندگان : 10
|
مجموع امتیاز : 10
|
نویسنده : گمنام
جمعه 9 مرداد 1391
|
حجتالاسلام والمسلمین جاودان از علمای اخلاق تهران ضمن اشاره به هراس حضرت خدیجه از فشار قبر گفت: رسول خدا قبل از اینکه ایشان را دفن کنند، در قبرشان خوابید تا خدا فشار قبر را از خدیجه کبری(س) بردارد.
حجتالاسلام والمسلمین محمدعلی جاودان در ادامه مباحث اخلاقی خود در ماه مبارک رمضان و به مناسبت فرا رسیدن سالروز وفات حضرت خدیجه کبری(س) نکاتی را بیان کرد که در پی میآید.
در زمان رسول خدا، پیامبر پرچم دعوت و تبلیغ را به دوش گرفته اند. اصلا پیامبر آن کسی است که باید پرچم تبلیغ را به دوش بگیرد. وظیفه دارد و به عهده دارد که پرچم تبلیغ دین خدا را به دوش بگیرد.
اگر کسی پرچم تبلیغ دین خدا را بر دوش بگیرد از اطراف و اکناف همینطور تیر و سنگ به سویش میبارد. انواع دشمنیها از در و دیوار عالم برایش میریزد. باید کسی را داشته باشد که خودش را سپر کند.
اگر پیامبری کسی را داشت که خودش را سپر کند، کار تبلیغ او به سرانجام میرسد. پیامبر این سپر را داشت که حضرت حضرت خدیجه (سلام الله علیها) بودند. گفته اند ایشان ثروتمندترین زن عرب بود. حتی گفتهاند ایشان ثروتمندترین ثروتمند عرب بودند. هیچ زنی به ثروتمندی ایشان نبود؛ حضرت خدیجه جریان تجاری بسیار عظیمی داشت. ایشان تا آخرین ذره ثروتشان را در راه اسلام صرف کردند.
آن سه سالی که مسلمانان و پیامبر و بنیهاشم در شعب ابیطالب محاصره هستند، نان نباید به آنجا میرفت. یک ذره چیزی نباید از آنجا بیرون میرفت. یک ذره هم نباید به آنجا وارد میشد. ما گاهی در ایام جنگ قطعهای میخواستیم و باید به پنج برابر قیمت از فلان جا میخریدیم.
آنها هم باید گندم را مثلا به پنج برابر قیمت میخریدند. هرکس گندمی به آنها میفروخت در معرض نابودی بود و دیگر قریش با او معامله نمیکرد؛ او را راه نمیدادند؛ کاملا در معرض خطر بود. خب با این شرایط باید اجناسش را بسیار گران حساب میکرد. تمام ثروت حضرت خدیجه اینگونه مصرف شد. گندم می خریدند تا این جمعیت زیادی که در شعب ابی طالب بودند یک نانی داشته باشند تا بخورند.
میگویند اگر کسی بیرون این شعب می ایستاد، صدای کودکان را که از گرسنگی ناله میکردند می شنوید!
قریش قرار گذاشته بودند که به آنها چیزی نفروشند، از آنها چیزی نخرند، به آنها دختر ندهند و از آنها دختر نگیرند. هیچ ارتباطی نداشتند. همه چیز قطع بود. وقتی حضرت خدیجه اموالش را صرف میکرد اصلا فرض برگشت نداشت. ما رفته ایم یک جا و در محاصره ایم و تا نفر آخر کشته می شویم یا از گرسنگی میمیریم. هیچ کس هم نیست ما را دفن کند. اصلا فرض اینکه ما بیرون می آییم و فردا پیروز می شویم وجود نداشت. به این شعب که رفتند از همه چیزشان گذشتند. این خیلی مهم است.
هر مسلمانی که به شعب آمده بود فرض برگشت، پیروزی، زنده ماندن و سربلند بیرون آمدن برایش وجود نداشت. مانند داستان اصحاب حضرت حسین (علیه السلام). که فرمودند هرکس بماند فردا کشته میشود. یک مرد در این خیمه ها نمی ماند. آنجا هم چنین حالتی را داشت. نه اینکه پیغمبر فرموده باشند همه شما کشته می شوید اما فرض دیگری هم وجود نداشت.
در هر صورت یک جمعیت صد یا دویست نفره به شعب آمده بودند که فرض برگشت نداشتند. تا آخرین نفس می مانند.
همه اموال حضرت خدیجه در شعب ابی طالب مصرف شد. دقت کنید ندادند که چیزی بگیرند. در داستان شهدای کربلا هم در زیارت عاشورا فرموده «بذلوا مهجهم دون الحسین». می گویند بذل آن دادنی است که برگشتن برایش وجود ندارد. نمی دهد که بعد چیزی بگیرد. اگر می دهد که چیزی بگیرد بذل نیست. بذل آن است که فقط می دهد. اصلا یادش نیست که بعد چه می شود.
چنین افرادی به جایی می رسند. می گویند کار به جایی رسیده بود که پیغام فرستاد. ایشان سی سال با رسول خدا زندگی کرده بودند اما باز از ایشان حیا می کردند. پیغام فرستاد که لباسی از خودتان را بدهید تا مرا کفن کنند. حالا معنای این درخواست این بود که ایشان حتی کفن هم نداشت یا اینکه می دانست یک روز قیامتی هست و میخواست آن لباس را برای آن روز بردارد.
ایشان گفت آقا من خیلی از فشار قبر میترسم. رسول خدا قبل از اینکه ایشان را دفن کنند آمد در قبرشان خوابید. پیامبر فرمود من از خدا خواستم فشار قبر را از شما بردارد.
رایةالهدی ، تارنمای هیئت کربلای بیت المهدی(عج) ، کــــــرج
:: موضوعات مرتبط:
عقــــــــــــایـــد ,
,
:: برچسبها:
ماجرای خوابیدن پیامبر(ص) در قبر حضرت خدیجه(س) ,
رایه الهدی ,
:: بازدید از این مطلب : 1938
|
امتیاز مطلب : 15
|
تعداد امتیازدهندگان : 5
|
مجموع امتیاز : 5
|
نویسنده : گمنام
دو شنبه 9 مرداد 1391
|
مدیر حوزه علمیه الامام القائم(عج) تهران با استناد به حدیثی از امام باقر(ع) گفت: در آخرالزمان از پولهای حرام دو گرفتاری برای مردم پدید میآید، نخست آنکه قیمتها بالا میرود و دوم آنکه مزه و لذت میوهها و غذاها از بین میرود
آیتالله سید عبدالجواد علمالهدی در سال 1309 هجری شمسی در مشهد مقدس به دنیا آمد. وی تحصیلات حوزوی را از سن 11 سالگی در حوزه علمیه «نواب» این شهر آغاز کرد و ادبیات، صرف و نحو، معانی و بیان، منطق، اصول فقه، تفسیر قرآن و عقاید کلامی نسبت به توحید، نبوت و معاد را فرا گرفت.
سید عبدالجواد در سال 1325 نیز به همراه برادرانش برای هجرت از خراسان، عازم قم شد و برای فراگرفتن تحصیلات قرآنی بالاتر، از اساتید حوزه علمیه قم بهره برد. وی سطح عالی دروس حوزوی را در محضر اساتیدی مانند آیتالله العظمی بروجردی(مدت 10 سال) در مدرسه فیضیه قم گذراند. علمالهدی به موازات درس آیتالله العظمی بروجردی، به همراه آیتالله شهید سعیدی از سال 1331 در درس استاد امام خمینی (ره) شرکت کرد و تا سال 1342 که ایشان را تبعید کردند از محضر حضرت امام بهره برد.
* اثرات منفی ربا، نزولخوری و مال شبههناک در جامعه چیست؟ آیا اینها با هم رابطه طولی دارند یا در عرض یکدیگر هستند؟
-هر دو رابطه طولی و عرضی در این خصوص وجود دارد. بنده تنها طاغوت اول و دوم را به یاد دارم و به خاطر دارم حکومت اجنبی که بر سر کار آمد، بزرگترین خیانتی را که به بازار مسلمانان کرد ترویج ربا بود و متاسفانه آثار آن در جامعه ما ماندگار شده است.
امیرالمؤمنین علی(ع) میفرماید: «بدانید در آخرالزمان ربا آنچنان بازار مسلمین را پر میکند که هوا و فضا پر کرده است» ما تا چه اندازه به هوا و اکسیژن برای زنده ماندن نیاز داریم؟ ربا و نزول نیز به همین مقدار در جامعه رواج پیدا کرده است.
همچنین امام باقر(ع) فرمودند: «در آخرالزمان از پولها و کسبهای حرام، دو گرفتاری برای مردم پیدا میشود: نخست آنکه قیمتها بالا میرود و سپس لذت میوهها و غذاها از بین میرود»؛ سابقا میوهها یک لطافتی داشت حالا گرانی به جایی رسیده است که هر مؤمن پاک کارمند و یا بازاری، اگر نخواهد آن حقوقی که به دست میآورد را با حرام مخلوط کند در رفع مایحتاج همسر و فرزندانش دچار مشکل میشود.
به فضل پروردگار، سه مؤسسه خیریه داریم، خدا میداند که بعضی از مواقع به دلیل گرانی برای تامین مایحتاج اولیه آنها میمانیم.
* در این احادیثی که عنوان کردید قید «آخرالزمان» را به کار بردید، لطفا توضیحاتی از ویژگیهای این دوران بفرمائید.
ـ کتاب «معجم احادیث الامام المهدی(ع)» مجموعه احادیثی است که بر وجود مقدس حضرت مهدی(عج) اشاره دارد و مواردی از جمله؛ میلاد، علائم جسمانی، قد و قامت، سن، اینکه حضرت به کجا میرود و چه میکند و چگونه در آسمانها حرکت میکند همگی در این کتاب آمده است.
امام زمان علیهالسلام انگشتر حضرت سلیمان(ع) به دست دارد و عصای موسی(ع) نیز همراه اوست و تمام آثاری که حضرت عیسی(ع) داشته است در حضرت حاضر است و او اولین فردی است که با حضرت مهدی(عج) بیعت میکند.
درباره مسیحیت آمده است که وقتی مسیحیان، عیسی(ع) را همراه حضرت مهدی(عج) میبیند همگی دربست به امام زمان (ع) ایمان میآورند، کاتولیک، پروتستان و ارتدوکس یکجا متوجه وجود مقدس امام زمان(ع) میشوند و فقط یهود با ایشان میجنگد که امام زمان(ع) یهود را از فلسطین (خانه مادری حضرت) بیرون میراند.
امام زمان(ع) 120 سال همانند ابراهیم (ع) خلیل عمر میکند و تمام انسانها به صورت یکنواخت به اسلام تشرف مییابند و تمام معادن زیرزمینی استخراج میشود. معدنی نمیماند که همگی آشکار میشود و در چند سال اول وضعیت مردم طوری میشود که در روی کره زمین فقیری باقی نمیماند.
جوانی تحصیلکرده در همین حوزه علمیه آمد و به گفت هر چه فکر کردم یک آقایی به نام صاحبالزمان و امام زمان وجود دارد اما میبینیم هیچ نقشی ندارد.
*پاسخ شما چه بود؟
-به او گفتم: عزیزم شما اول توجه کن ببین آمدن حضرت بقیهالله کار خودش است یا کار خداوند؟ گفت: ممکن است کار خداوند باشد. به او گفتم: اگر کار خداست اندکی هم به خود فکر کنیم آیا این جمالی که خدا به تو عطا کرده است آیا تو آن را از خداوند درخواست کرده بودی؟ پاسخ داد: نه و گفتم آیا حاضری تمام تهران را به نام تو بزنیم تا یکی از چشمان زیبایت را به ما بدهی؟ جواب داد: خیر، گفتم: پس معلوم میشود سرّی در کار است که شما برای وجود خودت اینقدر ارزش قائل هستی! حال آیا این نظام جهان صاحب نمیخواهد، همیشه باید حکومتی با ظهور امام معصوم باشد چرا که بعضی از حکومتها باطنی هستند، زمین ما پر از ملائکه و اجنه و ارواح است و آنها صاحب میخواهند.
از این رو خداوند متعادل نیز یک عبدی از عباد خود را ذخیره کرده است که هم اکنون سن مبارک ایشان 1178 سال است. مگر خداوند حضرت عیسی(ع)، خضر(ع) و ادریس (ع) را نگه نداشته است؟ سپس آن جوان به فکر فرو رفت ...
بقیه در ادامه مطلب.... رایةالهدی ، تارنمای هیئت کربلای بیت المهدی(عج) ، کــــــرج
:: موضوعات مرتبط:
اخلاق و عرفان ,
عقــــــــــــایـــد ,
,
:: برچسبها:
آیتالله سید عبدالجواد علمالهدی ,
حوزه علمیه الامام القائم(عج) ,
رایه الهدی ,
:: بازدید از این مطلب : 1820
|
امتیاز مطلب : 22
|
تعداد امتیازدهندگان : 7
|
مجموع امتیاز : 7
|
نویسنده : گمنام
دو شنبه 9 مرداد 1391
|
حجتالاسلام والمسلمین محمدعلی جاودان از علمای اخلاق تهران معتقد است: وقتی کسی حقی بر خدای متعال ندارد در نتیجه هیچکس طلبی از خدای متعال ندارد؛ هر چه به او دادهاند بر اساس فضل الهی است.
حجتالاسلام والمسلمین محمدعلی جاودان در سخنانی کوتاه درباره فضل و بخششهای خداوند متعال گفت: پاداش های اخروی همه از سر فضل الهی است نه از سر عدل خداوند، قرآن مکرر می گوید: «وَ لوْلا فضْلُ اللهِ عَلیْکُمْ وَ رَحْمَتهُ وَ أنَّ الله رَؤُوفٌ رَحیمٌ»؛ و اگر فضل و رحمت خدا بر شما نبود درحالیکه خدا رئوف و مهربان است [مجازات سختى در انتظارتان بود]
یا میفرماید: «وَ لوْلا فضْلُ اللهِ عَلیکُمْ وَ رَحْمَتهُ ما زَکی مِنکُم مِّنْ أحَدٍ أبَدًا وَ لکِنَّ اللهَ یُزَکـّی مَن یَشاءُ وَاللهُ سَمیعٌ عَلیمٌ»؛ اگر فضل خدا و رحمتش بر شما نبود، هرگز هیچ کس از شما پاک نمیشدید، ولى [این] خداست که هر کس را بخواهد پاک میگرداند و خدا[ست که] شنواىِ داناست.
همچنین در سوره نور آیه 10 میفرماید: «وَ لوْلا فضْلُ اللهِ عَلیْکُمْ وَ رَحْمَتهُ وَ أنَّ اللهَ توَّابٌ حَکیمٌ» و اگر فضل و رحمت خدا بر شما نبود و اینکه خدا توبهپذیر سنجیدهکار است [رسوا میشدید] یعنی بدون فضل خدا هیچکس به هیچ چیز نمیرسد.
هر کسی میرسد به هر مقامی از جمله امامت و عصمت؛ و هر پاداشی هر کسی که مییابد به فضل خدای متعال است. اصلا کسی حقی بر خدای متعال ندارد که بخواهیم بگوییم چون آن حق، ناحق گشته است ظلمی اتفاق افتاده!
در یکی از ادعیه آمده است: «کل نعَمِک ابتداءٌ»: همه نعمتهای تو نعمتهای ابتدایی است. یعنی نعمتی است که در برابر آن کسی کاری انجام نداده است. وقتی کسی حقی بر خدای متعال ندارد در نتیجه هیچکس طلبی از خدای متعال ندارد. هر چه به او دادهاند بر اساس فضل الهی است.
رایةالهدی ، تارنمای هیئت کربلای بیت المهدی(عج) ، کــــــرج
:: موضوعات مرتبط:
عقــــــــــــایـــد ,
,
:: برچسبها:
حجت الاسلام جاودان ,
فضل الهی ,
حقوق الهی ,
رایه الهدی ,
:: بازدید از این مطلب : 2171
|
امتیاز مطلب : 41
|
تعداد امتیازدهندگان : 10
|
مجموع امتیاز : 10
|
نویسنده : گمنام
دو شنبه 9 مرداد 1391
|
شرح فرازی از دعای ابوحمزه ثمالی توسط آیتالله قرهی
«وَ قَدْ قَصَدْتُ إِلَیْکَ بِطَلِبَتِی وَ تَوَجَّهْتُ إِلَیْکَ بِحَاجَتِی وَ جَعَلتُ بِکَ استِغاثَتی بِدُعَائِکَ تَوَسُّلِی»
پروردگار عالم انسان را از همه راهها مأیوس میکند تا انسان توجّه به خدا را داشته باشد. عرض کردیم که این استغاثه جعل است «وَ جَعَلتُ بِکَ استِغاثَتی» که جعل هم قرارداد حقیقی است. یعنی کسی که فهمید و توجّه به پروردگار عالم کرد، دیگر دائم استغاثهاش به پروردگار عالم هست، میداند راه همین است.
منتها این مطلب گاه در سختیها به انسان معلوم و مشهود میشود. البته عرض کردیم اولیاء خدا دیگر سختی نیاز ندارند، بلکه فقط ما را در تنگنا قرار میدهند که باورمان شود فقط خداست. مثلاً دچار یک مریضی لاعلاج میشویم که دیگر اطباء اعلان کنند از دست ما کاری بر نمیآید و آن موقع یاد خدا میافتیم. تا قبل از آن امید داشتیم که میگویند فلان پزشک متخصّص و حاذق و مجرّب است، در حالی که نمیدانستیم او وسیله است، ولو به این که بسیار هم حاذق است. لذا احساس میکردیم که او شفابخش است، در حالی که او تشخیص درد را میدهد و میگوید: این دارو به درد شما میخورد، نه بیشتر.
اتّفاقاً گاهی میشود پزشک میگوید: این داروی توست امّا اشتباه تشخیص میدهد. پزشک میگوید: امکان دارد استثناء باشد؛ چون گاهی این داروها روی بعضی از افراد اثر نمیگذارد، در میلیون، یک نفر اینطور است و ... . اتّفاقاً خود پزشک هم باید بفهمد تعبیرش کاملاً غلط است؛ چون این قدرتنمایی ذوالجلال و الاکرام است که دارد هم به خود پزشک و هم به مریض میگوید: گرچه باید به دنبال درمان بروی امّا شفا در دست من است.
البته انسان باید به دنبال درمان هم برود. حضرت داوود (علی نبیّنا و آله و علیه الصّلوة و السّلام) مریض شد و دعا میکرد. پروردگار عالم فرمود: اگر دستهایت را اینقدر بالا ببری که کتفهایت خسته شود و دستها بیافتد، دعایت را مستجاب نمیکنم، من درد دادهام، درمان را هم دادهام، باید دنبال درمان بروی. پس شفا چیست؟ شفا یعنی بدانی نهایت قضیّه باز خداست و إلّا نمیخواهد بفرماید که دنبال درمان نرو و فقط بگو: خدایا! تو شفا بده. درمان هست، دارو هست، تشخیص درمان هست امّا باید بدانیم نهایت قضیّه خداوند تبارک و تعالی است.
اولیاء خدا میدانند همه چیز به دست خداست و همه این بساطها را هم خودش چینش کرده، خودش درد را داده، خودش طبیب درست کرده، خودش درمان را درست کرده، خودش دارو را درست کرده، همه اینها متعلّق به خودش است و باید با همین جورچینی که ذوالجلال والاکرام درست کرده، جلو رفت امّا باید بدانیم که همه چیز به ید قدرت اوست، اگر نخواهد یک موقعی با همان دارو که دیگری به ظاهر با آن خوب شد، من خوب نمیشوم.
اولیاء خدا میدانند امّا ما نمیدانیم، امیدمان به دارو است، امیدمان به آن پزشک حاذق است امّا اولیاء با این که دارند به سمت پزشک میروند و قائل به این هستند که هر چیزی تخصّصی میخواهد و خود را در اختیار پزشک قرار میدهند امّا در درون خودشان، همان لحظهای هم که دارند میروند میدانند پزشک هیچ کاره است و همه چیز اوست.
البته نه این که این جسارت به پزشک باشد، پزشک کار خودش را میکند و وظیفهاش را دارد انجام میدهد. تشخیص درمان را میدهد، دارو را هم مینویسد امّا اولیاء میدانند یک دستی فوق این هست که اگر نخواهد در این دارو اثربخشی برای من باشد، اصلاً آن اثر را نمیگذارد. اینها این را میفهمند و نکتهاش اینجاست. نه این که بگویند تشخیص پزشکان، درست نیست. اگر این عقیده را داشتند، نمیرفتند. آنها میدانند باید به سمت پزشک بروند و میدانند راهش فقط همین است امّا مهم این است که آنها در درون خودشان، حتّی همان لحظهای هم که دارند حرکت میکنند، میدانند فوق اینها ذوالجلال و الاکرام است که همه مطالب به ید قدرت اوست.
استغاثه و توجّه به خدا در خوشیها!
پروردگار عالم میخواهد این توجّه دائمی باشد. منتها چون ما توجّه نداریم گاهی اینطور گرفتارمان میکند امّا اولیاء الهی همیشه این توجّه را دارند. لذا فرق اولیاء با ما این است: آنها همیشه این توجّه را دارند که هه چیز پروردگار عالم است. «وَ تَوَجَّهْتُ إِلَیْکَ بِحَاجَتِی»، در هر حاجت و مطلبی میداند توجّه باید به سمت پروردگار عالم باشد و آن رشد و نمو و آن حال را برای این مسئله پیدا کند. اگر این حال شد، درک میکند.
حالا که اینطور شد، دیگر استغاثه هم دائمی است. وقتی فهمید که توجّه باید به یک طرف باشد، معلوم است آن را در خودش قرار میدهد و این جعل، همیشگی است «وَ جَعَلتُ بِکَ استِغاثَتی»، نه این که فقط در موقعی که به مشکل بر میخورم، استغاثه کنم.
یک تعبیر زیبایی را آیتالله العظمی بجهت(اعلی اللّه مقامه الشّریف)، آن بهجتالقلوب داشتند، فرمودند: اولیاء خدا در راحتی بسا بیشتر از غم و ناراحتی و مشکلات استغاثه میکنند. یعنی استغاثه اولیاء خدا در راحتی بیشتر است؛ چون یک مقدار هم میترسند که نکند پشت این راحتیها چیزی باشد. آنها میدانند همیشه باید به پروردگار عالم پناه برد، نه فقط وقتی در مشکلات افتادیم.
روایات هم ضمنی این را تأیید میکنند. یعنی فرمایش ایشان بر اساس روایات است. چون در روایات هم داریم: بندهای، بنده صالح خداست که در خوشیها هم یاد پروردگار عالم باشد، همانطور که در مشکلات به یاد پروردگار عالم میافتد. منتها عرض کردیم ما معالأسف در خوشیها به یاد خدا نیستیم. این مشکلات را ذوالجلال و الاکرام برای ما به وجود میآورد که ما یاد پروردگار عالم را فراموش نکنیم.
مشکلات؛ لطف خدا به بنده!!!
ابوالعرفا، آیتالله العظمی ادیب(اعلی اللّه مقامه الشّریف) از این که وقتی مشکلات بر پیامبر(صلّی اللّه علیه و آله و سلّم) میآمد، میفرمودند: «الْحَمْدُ لِلَّهِ عَلَى کُلِّ حَالٍ»، یک تفسیر بسیار زیبایی داشتند. تعبیر ایشان این بود: آن بندگان خاص خدا میدانند این مشکلات، لطف خدا به آنهاست که میخواهد کاری کند بنده خدا هیچگاه ذوالجلال و الاکرام را فراموش نکند.
یعنی خود مشکلات، ظاهرش مشکل است، امّا دل مشکلات را که بشکافی، بطن مشکلات این است که قاعده، قاعده لطف است. لطف پروردگار عالم شامل حال انسان میشود که او ذوالجلال و الاکرام را فراموش نکند. کما این که خودش فرموده است: یک عدّه را دیگر رها میکنیم، آنها در خوشی هم هستند امّا به آنها آنقدر مهلت میدهیم که اصلاً دیگر خدا یادشان برود «أَمْهِلْهُمْ رُوَیْداً». آنجایی که دیدیم یک لحظه گوشمالیمان میدهند، آن گوشمالیها دلالت بر لطف است. یعنی این قاعده، قاعده لطف است.
بعد ایشان میفرمودند: حالا آن بنده خاصّ خدا با توجّه به این مطلب یادش میافتد و میگوید: «الْحَمْدُ لِلَّهِ عَلَى کُلِّ حَالٍ»؛ یعنی خدا در همه حالات مرا فراموش نکرد....
بقیه در ادامه مطلب.... رایةالهدی ، تارنمای هیئت کربلای بیت المهدی(عج) ، کــــــرج
:: موضوعات مرتبط:
عقــــــــــــایـــد ,
,
:: برچسبها:
آیت الله قرهی ,
رایه الهدی ,
مشکلات ,
استغاثه ,
:: بازدید از این مطلب : 2403
|
امتیاز مطلب : 35
|
تعداد امتیازدهندگان : 9
|
مجموع امتیاز : 9
|
نویسنده : گمنام
یک شنبه 8 مرداد 1391
|
درجات رفاقت/ دعایی که انسان را از زیر آوار زلزله نجات میدهد
مرحوم آیتالله مجتهدی در شرح دعای روز نهم ماه رمضان با بیان اینکه دوستی دارای 100 درجه است، شرط استجابت دعا را کمک به زیردستان میداند، چرا که در این حالت رحمت خدا شامل حال انسان میشود....
*دعای روز نهم ماه مبارک رمضان
«اَللّهُمَّ اجْعَلْ لی فیهِ نَصیباً مِنْ رَحْمَتِکَ الْواسِعَةِ وَاهْدِنی فیهِ لِبَراهینِکَ السّاطِعَةِ وَخُذْ بِناصِیتی اِلی مَرْضاتِکَ الْجامِعَةِ بِمَحَبَّتِکَ یا اَمَلَ الْمُشْتاقینَ»
خدایا قرار ده برایم در این روز بهرهای از رحمت وسیعت و راهنماییام کن در این ماه بهسوی دلیلهای درخشانت و مرا بهسوی موجبات خوشنودی همه جانبهات سوق ده به حق محبتت ای آرزوی مشتاقان.
* شرح فرازهای دعا
آیتالله مجتهدی تهرانی در شرح فراز «اَللّهُمَّ اجْعَلْ لی فیهِ نَصیباً مِنْ رَحْمَتِکَ الْواسِعَةِ» میگوید: خدایا، من را از رحمت واسعه خودت نصیب گردان. برای استجابت این دعا باید چه کنیم؟ باید به زیردستمان کمک کنیم. اگر وضع مالی کسی خوب است، برای دختران دمبخت مستمند جهاز تهیه کند. در این صورت دعا درباره او مستجاب میشود و اگر زلزله شود، زیر آوار نمیماند؛ چون رحمت خدا شامل حال او شده است.
این استاد برجسته اخلاق در ادامه در شرح «وَاهْدِنی فیهِ لِبَراهینِکَ السّاطِعَةِ» میگوید: خدایا من را هدایت کن به ادله روشن خودت. خدا دلیلهای روشنی دارد که ما را به آن ادله روشن، هدایت میکند. هر ظالمی که به جزای اعمالش میرسد، عبرتی برای ما است، آدم با دیدن این عبرتها میتواند خداشناس شود.
آیتالله مجتهدی تهرانی در ادامه در شرح «وَخُذْ بِناصِیتی اِلی مَرْضاتِکَ الْجامِعَةِ» میگوید: من را به سمت موجبات خوشنودی و رضایت خودت ببر. از من راضی باش، هر چند که بد کردم و عمرم را به بطالت مصرف کردم. حالا آمدهام و من را به سمت رضایت خودت ببر. از من خشنود شو و رضایت جامع داشته باش.
وی تأکید میکند: باید تمام عیبها را از خود دور کنم، و با غیبت نکردن، حلال کردن مال و... این دعا دربارهام مستجاب شود. تا مردم از ما راضی نشوند، خدا از ما راضی نمیشود.
آیتالله مجتهدی تهرانی باره «بِمَحَبَّتِکَ یا اَمَلَ الْمُشْتاقینَ» در دعای روز نهم ماه مبارک رمضان میگوید: این دعاها را درباره من مستجاب کن، به حق دوستی خودت ای آروزی مشتاقان. اینطور میگوییم چون خدا نسبت به ما دوستی دارد و خدا صد برابر محبت والدین به اولاد، ما را دوست دارد. روایت است که دوستی صد درجه دارد که 99 بخش آن مخصوص خدا است و یک درجه آن بین مخلوقات تقسیم شده و خدا در همان یک بخش نیز، سهم دارد. خدایا این دعاها را به محبت خودت درباره ما مستجاب کن. رایةالهدی ، تارنمای هیئت کربلای بیت المهدی(عج) ، کــــــرج
:: موضوعات مرتبط:
اخلاق و عرفان ,
عقــــــــــــایـــد ,
,
:: برچسبها:
شرح دعای روز نهم ماه رمضان ,
رایه الهدی ,
آیت الله مجتهدی ,
:: بازدید از این مطلب : 2425
|
امتیاز مطلب : 53
|
تعداد امتیازدهندگان : 13
|
مجموع امتیاز : 13
|
نویسنده : گمنام
یک شنبه 8 مرداد 1391
|
آیتالله تهرانی با بیان اینکه کیفیت دعا برای مستضعف و معاند متفاوت است، گفت: مستضعفان افرادی هستند که حق را میشناسند اما به بیراهه رفتهاند، مثل «حر بن ریاحی» که در نهایت منش امام حسین(ع) او را نجات داد.
أعوذُ باللّهِ مِنَ الشَّیْطانِ الرَّجِیمِ؛ بسمِ اللّهِ الرّحمنِ الرّحیمِ؛
«اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ؛ وَ اسْمَعْ نِدَائِی إِذَا نَادَیْتُکَ وَ اسْمَعْ دُعَائِی إِذَا دَعَوْتُکَ وَ أَقْبِلْ عَلَیَّ إِذَا نَاجَیْتُکَ فَقَدْ هَرَبْتُ إِلَیْکَ وَ وَقَفْتُ بَیْنَ یَدَیْکَ»
مروری بر مباحث گذشته
گفته شد ماه مبارک رمضان، ماه تلاوت قرآن و بازگو کردن کلام خدای متعال است که از مصدر وحی نازل شده. ماه، ماه دعا و ماهی است که عبد از ربّش هر آنچه را که میخواهد، میتواند درخواست کند. این ماه، ماه راز و نیاز است. بعضی از اهل معرفت میگویند: ماه ناز هم هست.
بحث ما در باب دعا به اینجا رسید که انسان از خدا چه برای خود و چه برای دیگران طلب خیر کند. امّا گفتیم که نسبت به مشرکین و کفّار دعا و طلب خیر نکنید! این در معارف ما هم وجود دارد. در جلسه گذشته از یک طرف این بحث را مطرح کردم و به آیات مربوط به آن هم اشاره کردم. از طرف دیگر عکس این را هم مطرح کردم و گفنم: مجاز هستید که آنها را نفرین کنید. در جلسه گذشته گفتم که این بحث را فهرستوار خواهمگفت.
طرح اشکال: چرا برای همه دعا نکنیم؟
امّا در این جلسه مطلبی را به صورت پرسش مطرح میکنم. برخی اشکال میکنند که اگر دعا، طلب خیر کردن از خداوند است که در آن هم شبههای وجود ندارد، پس چه مانعی دارد که انسان برای انسان دیگر، ولو اینکه با او همعقیده نیست، طلب خیر کند؟ این مگر چه اشکالی دارد؟ به خصوص اینکه در بُعد عقیدتی باشد؛ اصلاً از خدا بخواهد که او را هدایت کند. آیا این بد است؟
تبیین اشکال
اشکال را طوری مطرح کردم که تقریباً همه فهم باشد. چه مانعی دارد که انسان برای انسانی دیگر، که با او هم عقیده نیست طلب خیر کند، به خصوص راجع به بُعد عقیدتی، که از خدا بخواهد آن شخص را هدایت کند تا کجرویاش درست شود. این چه اشکالی دارد؟ این نسبت به بخش اوّل مطلبِ جلسه گذشته و دو آیهای که راجع به مشرکین و کفّار بیان شد. در آنجا خطاب به پیغمبر می فرماید که نه خودت و نه آنها که ایمان آوردهاند، برای آنها دعا نکنید! آیه شریفه این بود: «ما کانَ لِلنَّبِیِ وَ الَّذِینَ آمَنُوا أَنْ یَسْتَغْفِرُوا لِلْمُشْرِکِینَ وَ لَوْ کانُوا أُولِی قُرْبى»، اگر چه آنها از خویشاوندانش هم باشند.
یا در دین با تو برادرند، یا در انسانیّت با تو برابر
در آثار اسلامی ما مؤیّد این مطلب وجود دارد. به عهدنامه علی(علیهالسّلام) به مالکاشتر مراجعه کنید: «الرَّحْمَةَ لِلرَّعِیَّةِ وَ الْمَحَبَّةَ لَهُمْ وَ اللُّطْفَ بِالْإِحْسَانِ إِلَیْهِمْ وَ لَا تَکُونَنَّ عَلَیْهِمْ سَبُعاً ضَارِیاً تَغْتَنِمُ أَکْلَهُمْ فَإِنَّهُمْ صِنْفَانِ إِمَّا أَخٌ لَکَ فِی الدِّینِ وَ إِمَّا نَظِیرٌ لَکَ فِی الْخَلْقِ»، خطاب به مالکاشتر مینویسد: از نظر درونی یعنی قلبی، «أَشْعِرْ قَلْبَکَ»، دل خویش را جایگاه رحمت و مهر و لطف برای مردم قرار بده و همچون جانوری درّنده بر ایشان مباش، که خوردنشان را غنیمت بشماری؛ زیرا آنان دو دستهاند یا در دینِ تو، با تو برادرند و یا در آفرینش، با تو برابر.
با دیگران اینطور باش
به تعبیر ما یکی از مصادیق بارز رحمت، محبّت و لطف عبارت از این است که برای شخصی خیرخواهی کنی، تا به راه راست هدایت شود و از راه نادرستی که انتخاب کرده دست بردارد؛ این را میگوییم راه هدایت و سعادت. بهترین رحمت و بهترین محبّت، لطف به او است. میگوید: رفتار تو با دیگران اینطور باشد ولو اینکه از نظر اسلامی با او برادر نیستی. دیدید که علی(علیهالسّلام) میگوید: رفتار تو با آن کسی هم که برادر دینی تو نیست باید اینطور باشد. به او هم باید محبّت داشته باشی!
رحمت فراگیر خداوند
به تعبیری اگر مقداری گستردهتر، به خصوص نسبت به اولیای خدا وارد شویم میبینیم که آنها، همه مظهر صفات الهیّه هستند و یکی از بارزترین و فراگیرترین صفات الهی، رحمت خدا است، یعنی همان مهربانی و لطفی که فراگیر است، شمولیت داشته و استثنا هم ندارد. در آیات میخوانیم: «رَبَّنا وَسِعْتَ کُلَّ شَیْءٍ رَحْمَةً وَ عِلْماً»، «فَقُلْ رَبُّکُمْ ذُو رَحْمَةٍ واسِعَةٍ»، پروردگار تو، دارای رحمتِ فراگیر است. کنار نگذاشته است. «رَحْمَتِی وَسِعَتْ کُلَّ شَیْءٍ»، خدا صریحاً میگوید: رحمت من فراگیر است و متوجّه همه میشود. حتّی این را در باب صفات جمال و جلال داریم که رحمت از صفات جمال است. آنجا داریم که، اصلاً رحمت حق و خداوند بر غضبش سبقت گرفته است.
رحمت خدا بر غضبش برتری دارد
امام موسیکاظم(علیهالسّلام) در روایتی فرمود: «وَ عَلِمُوا أَنَّ اللَّهَ تَبَارَکَ وَ تَعَالى الْحَلِیمَ الْعَلِیمَ»، تا به اینجا میرسد که: «وَ کَتَبَ عَلى نَفْسِهِ الرَّحْمَةَ»، بر خودش نوشته که باید نسبت به محاسبههای خودش رحمت داشته باشد، «فَسَبَقَتْ قَبْلَ الْغَضَبِ». در ادعیه هم داریم: «یَا مَنْ سَبَقَتْ رَحْمَتُهُ غَضَبَه»، به تعبیر من وقتی خدا این گونه است شما چه میگویید که برای مشرک و کافر طلب خیر نکنید؟ بهتر از این نمیتوانستم اشکال را مطرح کنم..... رایةالهدی ، تارنمای هیئت کربلای بیت المهدی(عج) ، کــــــرج
:: موضوعات مرتبط:
عقــــــــــــایـــد ,
,
:: برچسبها:
آیت الله تهرانی ,
رایه الهدی ,
دعا ,
:: بازدید از این مطلب : 2439
|
امتیاز مطلب : 50
|
تعداد امتیازدهندگان : 12
|
مجموع امتیاز : 12
|
نویسنده : گمنام
شنبه 7 مرداد 1391
|
از آیات و روایات اسلامی بر میآید که در میان عبادات مستحبّی، هیچ عبادتی به پای شب زنده داری نمیرسد و عبادت شبانه نزدیکترین راه رسیدن به مقام قرب الهی است.
در آیات و روایات بسیار به تهجد و شب زنده داری توصیه شده است. خداوند به پیامبر(ص)می گوید: و پاسى از شب را [از خواب برخیز، و] قرآن [و نماز] بخوان! این یک وظیفه اضافى براى توست؛ امید است پروردگارت تو را به مقامى در خور ستایش برانگیزد.(اسرا ،79) و در سوره مزمل می فرماید: "إِنَّ رَبَّک یَعْلَمُ أَنَّک تَقُومُ أَدْنى مِن ثُلُثىِ الَّیْلِ وَ نِصفَهُ وَ ثُلُثَهُ وَ طائفَةٌ مِّنَ الَّذِینَ مَعَک وَ ..." پروردگارت مىداند که تو و گروهى از آنها که با تو هستند نزدیک دو سوم از شب یا نصف یا ثلث آن را به پا مىخیزند...
ارزش و فضیلت شب زنده داری
از آیات و روایات اسلامی بر میآید که در میان عبادات مستحبّی، هیچ عبادتی به پای شب زنده داری نمیرسد و عبادت شبانه نزدیکترین راه رسیدن به مقام قرب الهی است. قرآن مجید، راز و نیاز شبانه را نشانه مؤمنان واقعی میداند و به توصیف حالت عاشقانه آنان پرداخته، میفرماید: «تَتَجَافی جُنُوبُهُمْ عَنِ الْمَضَاجِعِ یَدْعُونَ رَبَّهُمْ خَوْفاً وَ طَمَعاً وَ مِمَّا رَزَقْنَاهُمْ یُنْفِقوُنَ. یعنی پهلوهایشان شبانه از بستر تهی میشود و با بیم و امید، پروردگارشان را میخوانند و از آنچهروزی شان کردهایم میبخشند.
برکات تهجد و شب زندهداری
امام صادق(ع) میفرماید: «رسول اکرم(ص) به امیر مؤمنان (ع) فرمود: سفارش هایی به تو میکنم، آنها را حفظ کن! سپس گفت: خدایا او را یاری فرما! آنگاه فرمود:« بر تو باد به نماز شب، بر تو باد به نماز شب، برتو باد به نماز شب!» در این حدیث رسول خدا (ص) بهترین و سودمندترین عمل را به بهترین انسان سفارش کرده و سه بار نیز بر آن تأکید فرموده است. همچنین آن حضرت میفرماید: «شَرَفُ الرَّجُلِ قِیَامُهُ بِالَّلیْلِ وَ عِزُّهُ اسْتِغْنَائُهُ عَنِ النَّاس. یعنی شرف مرد به شب خیزی اوست و عزّتش در بی نیازی از مردم نهفته است. همچنین آن حضرت ، شب زنده داری را شرط ورود به جرگه پیروان خاص و شیعیان ویژه دانسته، میفرماید: "لَیْسَ مِنَّا مَنْ لَمْ یُصَلِّ صَلاَةَ اللَّیْل"
عبادات شبانه آثار ارزشمند دیگری نیز برای پرستشگر و جامعه در پی دارد؛ همانطور که در قرآن مجید میخوانیم: «فَلاَتَعْلَمُ نَفْسٌ مَا اُخْفِیَ لَهُمْ مِنْ قُرَّةِ اَعْیُنٍ جَزَاءً بِمَا کَانوُا یَعْمَلوُنَ. یعنی هیچ کس نمی داند چه پاداش های مهمی - که مایه روشنی چشم هاست - برای آنها نهفته است و حضرت صادق(ع) در تفسیر این آیه میفرماید: «هیچ کار نیکویی نیست که بنده آن را به جای آورد جز آن که پاداشی در قرآن برایش بیان شده مگر نماز شب که خداوند به سبب عظمت آن، ثوابش را بیان نکرده است.
شبزنده داری؛ دری از ابواب خیر و برکت
امام صادق (ع) از پدرانش از رسول اکرم (ص) نقلمیکند که فرمود: سه چیز مایه آرامش مؤمن است؛ عبادت در آخر شب ، دیدار برادران دینی و افطار روزه.
مردی خدمت رسول اکرم (ص) پیامبر به او فرمود: آیا می خواهی درهای خیر و برکت را به تو نشان دهم؟ عرض کرد، آری، آن حضرت فرمود: « اَلصِّیَامُ جُنَّةٌ وَ الصَّدَقَةُ تَذْهَبُ الْخَطیِئَةَ وَ قِیَامُ الرَّجُلِ فی جَوفِ اللَّیْلِیُنَاجی رَبَّهُ» روزه - که سپر (آتش دوزخ) است - و صدقه - که جرم و گناه را میزداید و شب خیزی مرد در دل شب برای مناجات با پروردگارش. امام صادق (ع) در این باره میفرماید: «ملتزم نماز شب باشید که سنّت پیامبران و عادت شایستگان پیش از شماست و بیماری را از جسمتان بیرون میکند».
همچنین آن حضرت شب زنده داری را موجب نورانیت خانه عنوان فرموده و میفرماید: خانه هایی که شب هنگام در آنها نماز با تلاوت قرآن گزارده، میشود، برای ساکنان آسمانمیدرخشند همانطور که ستارگان آسمان برای ساکنان زمین میدرخشند. امام صادق از رسول اکرم (ص) نقل میکند که فرمود: «فَکَمَا تُزیِلُ مَا یَکُونُ مِنْ تَلَوُّثِ اَسْنَانِکَ مِنْ مَطْعَمِکَ وَ مَأْکَلِکَ بِالسِّوَاکِ کَذَالِکَفَاَزِلْ نَجَاسَةَ ذُنُوبِکَ بِالتَّضَرُّعِ وَ الْخُشوُعِ وَ التَّهَجُّدِ وَ الْاِسْتِغْفَارِ بِالْاَسْحَارِ.
ارتباط شب زندهداری با مسؤولیت
از آیات و روایات استفاده میشود که تهجّد و مناجات شبانه، ارتباط مستقیم با فعّالیت های روزانه دارد و هر یک از دیگری تأثیر میپذیرد. قرآن مجید ضمن سفارش پیامبر (ص) به تهجّد و تلاوت قرآن، از نزول قرآن و مسؤولیت خطیر رهبری سخن گفته، سپس میان مسؤولیت و شبزندهداری ارتباط برقرار کرده، میفرماید: «اِنَّ نَاشِئَةَ الَّیْلِ هِیَ اَشَدُّ وَطْئاً وَاَقْوَمُ قَیِلاً اِنَّ لَکَ فِی النَّهارِ سَبْحاً طَویِلاً. مسلّماً نماز و عبادت شبانه پا برجاتر و با استقامت تر است، تو در روز تلاش مستمرّ و طولانیخواهی داشت!
قرآن مجید در سوره نبأ روز را برای تلاش و امرار معاش و شب را هنگام استراحت و آرامش میداند و از آن به لباسو پوشش تعبیر می کند که باید انسان ها از فعالیت های روزانه دست بکشند و به تمدید اعصاب و رفع خستگی بپردازند و افسردگی و آزردگی جسم و روح خویش را درشب ترمیم کنند.
در فرهنگ دینی، شب از ویژگی خاصّی برخوردار است و به مؤمن فرصت میدهد تا دور از چشم دیگران به تحکیم ارتباط خود با آفریننده هستی بپردازد، با او راز و نیاز کنند، معبود خویش را در خلوت شبانه بپرستد و وظیفه بندگی را دور از غوغای روزانه به جایآورد. به همین دلیل اوج عرفان و قرب الی اللّه در شب انجام میگیرد.
رمز موفقیت همه انبیاء و اولیاء و صالحان و علماء مناجات در دل شب بوده است، اکثر عنایات ربّانی بر انبیاء عظام در سحرگاهان روی داده است. بزرگ ترین بنده خدا - حضرت محمّد (ص) در شب به معراج میرود، حضرت موسی (ع) 40 شب بهمیقات میرو، قرآن مجید در شب نازل میشود و دهها مطلب دیگر نشان از اهمیّت و ویژگی شبزنده داری و نقش اساسی آن در سازندگی و تقویت روحی مؤمن است و به اومیآموزد که برای داشتن یک زندگی شرافتمندانه، حکیمانه، و مستقل، باید نیمه شبها از بستر خواب برخیزد و به بندگی خالصانه بپردازد و از منبع علم و قدرت، توش وتوان بگیرد تا با سالم سازی ارتباط خویش با خدا، ارتباط انسانی و سالم با بندگان وآفرینندگان او برقرار سازد و به تعبیر امام عارفان و مولای متقیان علی (ع)" هر کس میانه خود و خدا را اصلاح کند، خداوند رابطه او با مردم را اصلاح میکند".
آداب و فواید شب زندهداری
پرستش و نیایش، تار و پود شبخیزی را تشکیل میدهد و اخلاص و قرب الی الله جهت گیری آن را تعیین میکند و هر کسی در هر موقعیتی می تواند به آن اقدام کند. چنانکه متداولترین نوع آن ، نماز خواندن، ذکر و تسبیح، تلاوت قرآن، دعا و مناجات و مانند آن است. همچنین احسان و انفاق شبانه نگهبانی از کیان اسلام و پاسداری از مرزهای سرزمینهای اسلامی از زیباترین مصادیق شب خیزی است.
همه عبادات در قرآن دارای پاداش هستند مگر عبادت در شب که خداوند پاداش آن را بیان نفرموده است و هیچ کس جز خداوند بر پاداش آن علم ندارد که این نشانگر اهمیت و ارزش عبادت در شب است. برای حضور قلب بیشتر انسان و اینکه وظایف سنگینی را که از ناحیه خداوند بر عهده اش است، بهتر انجام دهد، عبادت شبانه برای او قرار داده شد.
شب زنده داری دارای فواید و آثار بسیاری است که از جمله آنها رسیدن به مقام محمود (شفاعت) است. علاوه بر آن موجب بخشیده شدن گناهان و جلب رزق و رفع مشکلات و گرفتاری در دنیا و روشن شدن قبر و مونس انسان در تاریکی قبر در عالم برزخ و آزادی از آتش جهنم، عبور از پل صراط، ورود به بهشت و برخورداری از درجات عالی بهشت می شود.
با توجه به اهمیتی که شب زنده داری دارد شایسته نیست که انسان از آن غفلت ورزد و آن را ترک کند ولی اگر بنا به دلایلی امکان آن وجود ندارد که هر شب به عبادت شبانه بپردازد، حداقل شب های مهم و پرفضیلت را از دست ندهد. شب هایی نظیر: شب جمعه که گناهان در آن بخشیده می شود، شب نیمه شعبان که برترین شب ها بعد از شب قدر است، شب قدر که سرنوشت یک ساله انسان در این شب تعیین می شود، شب عید فطر که این شب کمتر از شب قدر نیست و شب عید قربان که اگر کسی این شب را برای خشنودی خدا زنده بدارد در روزی که دل ها می میرند، دل او نمی میرد.
شب در قرآن
کلمه «لیل» بیش از 20 بار در آیات قرآن کریم ذکر شده است و یک سوره به نام «اللیل» یعنی شب وجود دارد که در این سوره خداوند سبحان به شب قسم یاد فرموده است. از آیات قرآن چنین برداشت می شود که شب بنا بر مصالحی که برای انسانها داشته، قرار داده شده است. و در جایی دیگر از قرآن خداوند میفرماید: «اناانزلناه فی لیله القدر»؛ ما قرآن را در شب قدر نازل کردیم و شب قدر شبی است که از هزار ماه یعنی حدود 84 سال که یک عمر میباشد، برتر است.
در قرآن کریم بیش از10 مورد، این مسأله یاد شده و با عباراتِ گوناگون از سحرخیزان و شب زندهداران، تجلیل و تمجید شده است.«تَتَجافى جُنُوبُهُمْ عَنِ الْمضاجِعِ یَدْعُونَ رَبَّهُمْ خَوْفاً وَ طَمَعاً وَ مِمّا رَزَقْناهُمْ یُنْفِقُونَ، فَلا تَعَلَمُ نَفْسٌ ما أُخْفِیَ لَهُمْ مِنْ قُرَّةِ أَعْیُنٍ جَزاءً بِما کانُوا یَعْلَمُونَ»؛ پهلوهاى آنان از بسترها تهى مىشود و از جایگاه خودشان بر مىخیزند و پروردگارشان را از روى بیم و امید مىخوانند و از آنچه به آنان دادهایم انفاق مىکنند، کسى نمىداند که به پاداش اعمال آنها چه چیزهایى که باعث چشم روشنى است، براى آنها ذخیره شده است.
بسیاری از بزرگان و عرفا در عرصه شب با ذکر و تلاوت قرآن و نماز و تهجد و تفکر در آفرینش به درجات بالای انسانی رسیدهاند. نه فقط رزق و روزی مادی دریافت کردهاند بلکه بر سفرههایی نشستهاند که سرشار از مائدههای آسمانی و روزیهای روحانی بوده و از این رهگذر احتیاجات مادی و معنوی دنیا و آخرت خویش را تأمین کردهاند.
خداوند در آیههای آخر سوره بنی اسرائیل می فرماید:«و من الیل فتهجد به نافله لک عسى ان یبعتک ربک مقاماً محمودا»؛ به آنهایی که نماز شب می خوانند و تهجد می کنند من مقام محمود و پسندیده می دهم.
مقام محمود چیست ؟
مقام محمود چنانکه از لفظش پیداست معنى وسیعى دارد که شامل هر مقامى که درخور ستایش باشد، می شود ولى مسلماً در اینجا اشاره به مقام ممتاز و فوق العاده اى است که براى پیامبر در سایه عبادتهاى شبانه و نیایش در دل سحر حاصل میشده است.
مفسرین در مورد مقام محمود گفتهاند که این مقام همان شفاعت کبرى پیامبر است. در تفسیر عیاشى از امام باقر (ع) یا امام صادق (ع) می خوانیم که در تفسیر جمله «عسى ان یبعثک ربک مقاما محمودا» فرمود: «هى الشفاعة». بعضى از مفسران معتقدند که جمله «عسى ان یبعثک» دلیل بر این است که این مقامى است که خدا در آینده به تو خواهد داد. مقامى است که ستایش همگان را برمىانگیزد، زیرا سودش به همگان می رسد، (چرا که محمود در جمله بالا مطلق است و هیچگونه قید و شرطى ندارد).
این احتمال نیز وجود دارد که مقام محمود همان نهایت قرب به پروردگار است که یکى از آثارش شفاعت کبرى می باشد. گرچه مخاطب در این آیه ظاهراً پیامبر (ص) است، ولى از یک نظر می توان حکم آن را تعمیم داد و گفت همه افراد با ایمان که برنامه الهى روحانى تلاوت و نماز شب را انجام می دهند سهمى از مقام محمود خواهند داشت، و به میزان ایمان و عمل خود به بارگاه قرب پروردگار راه خواهند یافت، و به همان نسبت می توانند شفیع و دستگیر واماندگان در راه شوند. زیرا مىدانیم هر مؤمنى در شعاع ایمان خود از مقام شفاعت برخوردار خواهد بود، ولى مصداق اتم و اکمل این آیه شخص پیامبر (ص) است.
نماز شب و سحرخیزی از منظر قرآن مجید
در قرآن کریم ۱۱۲ مرتبه در ۴۵ سوره درباره نماز اوامری آمده است و نیز در ۱۷ آیه درباره نماز شب و دعوت بندگان برای برپا داشتن آن آمده است و این همه نشان از اهمیت فراوان خلوت شبانه با معبود محمود دارد.
در میان نوافل، «نماز شب» جایگاه خاصى دارد و تاکید فراوانى که در آیات قرآن و احادیث درباره آن است، به مراتب بیش از نمازهاى دیگر مستحب است و به همین جهت، اولیاء خدا بر آن مداومت و مواظبت داشتند و به تهجد و عبادت نیمه شب مىپرداختند. تا آنجا که نماز شب را خداوند، بر بنده محبوبش حضرت محمد (ص) واجب ساخته و چنین فرمان داده بود: «و من اللیل فتهجد به نافلة لک»؛ بخشى از شب را به عنوان نافله به تهجد بپرداز.
احادیث و روایاتی در مورد نماز شب
امام صادق(ع) در این باره می فرماید: نماز شب چهره را زیبا، اخلاق را نیکو، بو را خوش، روزی را فراوان و قرض را ادا میکند، غم رامیزداید و دیده را جلا میکشد. این روایت تصریح میکند که شبزندهداری تأثیر مستقیم و عمیق در جسم وجان، اخلاق و رفتار، حتی مقام معیشتی افراد دارد.
مردی خدمت امیرمؤمنان (ع) عرض کرد: "من، توفیق شب زنده داری رانمییابم!" امام فرمود: «تو کسی هستی که گناهانت تو را به زنجیر کشیده است. امام صادق(ع) در حدیثی می فرماید: شرف مؤمن، نماز شب است و عزتش آزار و اذیت نکردن مردم. ایشان در حدیثی دیگر می فرماید: پاداش نماز شب آن قدر زیاد است که خداوند می فرماید: « هیچ کس پاداشی را که برای آنان در نظر گرفته شده نمی داند» همانطور که در آیه ی 17 سوره سجده می خوانیم : مردان خدا برای انجام نیایش سحرگاهان و نماز شب، از بستر گرم فاصله می گیرند و به نماز شب مشغول می شوند، پاداش آنان غیر از بهشت و حوریان و ... چیزهایی است که خداوند برایشان ذخیره کرده که موجب روشنی دیدگانش است.
حضرت محمد (ص) به جبرئیل (ع) فرمودند : مرا پند ده. جبرئیل گفت: ای محمد !هر چه می خواهی عمر کن ولی بدان که سرانجام خواهی مرد، و به هر چه می خواهی دل ببند اما بدان که از آن جدا خواهی شد و هر عملی می خواهی بکن لیکن بدان که عملت را خواهی دید و بدان که برتری مؤمن به خواندن نماز شب و عزتش به خودداری از ریختن آبروی مردم است. و پیامبر خدا حضرت محمد(ص) فرمود: کسی که نماز شب بخواند در روز آبرومند خواهد زیست.
از امام صادق (ع) روایت شده است که فرمود: « سه چیز از عنایات مخصوص خداوند است: نماز و نیایش شبانگاهی، باز کردن روزه روزه دار و دیدار برادران. و باز آن حضرت می فرماید: نماز شب، گناهان روز را می زداید. رایةالهدی ، تارنمای هیئت کربلای بیت المهدی(عج) ، کــــــرج
:: موضوعات مرتبط:
اخلاق و عرفان ,
عقــــــــــــایـــد ,
,
:: برچسبها:
نماز شب ,
تهجد ,
رایه الهدی ,
:: بازدید از این مطلب : 1956
|
امتیاز مطلب : 13
|
تعداد امتیازدهندگان : 5
|
مجموع امتیاز : 5
|
نویسنده : گمنام
شنبه 7 مرداد 1391
|
ماه رمضان فرصتی دوباره است تا انسان به مصحف آسمانی نگاهی دوباره داشته باشد تا علاوه بر قرائت روزانه قرآن کریم، با دقت بیشتری به بیان و اهداف آیات توجه کند. پس چه نیکوست در ماه مهمانی خدا، هر روز دقایقی را با قرآن و تفسیر حجتالاسلام والمسلمین محسن قرائتی از آن سپری کنیم.
*امانت و انواع آن
«إِنَّ اللّهَ یَأْمُرُکُمْ أَن تُؤدُّواْ الأَمَانَاتِ إِلَى أَهْلِهَا وَإِذَا حَکَمْتُم بَیْنَ النَّاسِ أَن تَحْکُمُواْ بِالْعَدْلِ إِنَّ اللّهَ نِعِمَّا یَعِظُکُم بِهِ إِنَّ اللّهَ کَانَ سَمِیعًا بَصِیرًا»
همانا خداوند فرمانتان میدهد که امانتها را به صاحبانش بدهید و هرگاه میان مردم داوری کردید، به عدل حکم کنید، چه نیک است، آنچه خداوند شما را به آن پند میدهد، بیگمان خداوند شنوای بیناست.
امانتداری و رفتار عادلانه و دور از تبعیض، از نشانههای مهم ایمان است، چنانکه خیانت به امانت، علامت نفاق است، در حدیث است: به رکوع و سجود طولانی افراد نگاه نکنید، بلکه به راستگویی و امانتداری آنان بنگرید.
در روایات متعدد، منظور از امانت، رهبری جامعه معرفی شده که اهلش اهل بیت (ع) هستند، این مصداق بارز عمل به این آیه است.
آری، کلید خوشبختی جامعه، بر سر کار بودن افراد لایق و رفتار عادلانه است و منشأ نابسامانیهای اجتماعی، ریاست نااهلان و قضاوتهای ظالمانه است.
حضرت امیر (ع) فرموده است: «من تقدّم علی قوم و هو یری فیهم من هو افضل، فقد خان الله ورسوله والمؤمنین»، هر کس خود را در جامعه بر دیگران مقدم بدارد و پیشوا شود، در حالی که بداند افراد لایقتر از او هستند، قطعاً او به خدا و پیامبر و مؤمنان خیانت کرده است.
خیانت در امانت شامل کتمان علم، حرفه و حق، تصاحب اموال مردم، اطاعت از رهبران غیر الهی، انتخاب همسر یا معلم نااهل برای فرزندان و غیره میشود.
امام باقر و امام صادق علیهماالسلام فرمودند: اوامر و نواهی خدا امانتهای الهی است، امام صادق (ع) در تفسیر این آیه فرمود: خداوند امر فرموده که هر امامی آنچه در نزدش است، به امام بعد از خود بسپارد.
امانت سه گونه است:
الف) میان انسان و خدا (وظایف و واجباتی که بر انسان تعیین شده است)
ب) میان انسان و دیگران (اموال یا اسرار دیگران نزد انسان)
ج) میان انسان و خودش (مثل علم و عمر و قدرت که در دست ما امانتند)
* پرسشهای قیامت
«یَا بَنِی آدَمَ قَدْ أَنزَلْنَا عَلَیْکُمْ لِبَاسًا یُوَارِی سَوْءَاتِکُمْ وَرِیشًا وَلِبَاسُ التَّقْوَىَ ذَلِکَ خَیْرٌ ذَلِکَ مِنْ آیَاتِ اللّهِ لَعَلَّهُمْ یَذَّکَّرُونَ»
پس قطعاً از مردمی که (پیامبران) به سویشان فرستاده شدند، سؤال و بازخواست خواهیم کرد و قطعاً از خود پیامبر (نیز) خواهیم پرسید. (اعراف، 26)
*قیامت از چند چیز سؤال میشود:
الف) از نعمتها؛ (ثُمَّ لَتُسْأَلُنَّ یَوْمَئِذٍ عَنِ النَّعِیمِ) در روایات متعددی، رهبری و ولایت را نیز از مصادیق نعمت مورد سؤال در آیه برشمردهاند.
ب) از قرآن و اهلبیت (ع)؛ پیامبر (ص) فرمود: از مردم سؤال میشود که با قرآن و اهلبیت (ع) من چگونه عمل کردید؟ «ثم اسألهم ما فعلتم بکتاب الله و باهل بیتی»
ج) از رفتار و کردار (لَنَسئَلَنَّهُمْ أَجْمَعِینَ، عَمَّا کانُوا یَعْمَلُونَ)
د) از اعضا و جوارح (إِنَّ السَّمْعَ وَالْبَصَرَ وَالْفُؤَادَ کُلُّ أُولـئِکَ کَانَ عَنْهُ مَسْؤُولاً)
هـ) از پذیرش و عدم پذیرش رسولان؛ (یَا مَعْشَرَ الْجِنِّ وَالإنْسِ أَلَمْ یَأْتِکُمْ رُسُلٌ مِنْکُمْ ...) چنانکه در جای دیگری از رهبران دینی نیز در مورد برخورد مردم با آنان سؤال میشود. (یَوْمَ یَجْمَعُ اللّهُ الرُّسُلَ فَیَقُولُ مَاذَا أُجِبْتُمْ...)
و) از عمر و جوانی که چگونه سپری شد.
ز) از کسب و درآمد؛ چنانکه در روایات میخوانیم: در روز قیامت انسان از چهار چیز به خصوص سؤال و بازخواست میشود: «شبابک فیما أبلیته وعمرک فیما أفنیته ومالک مما اکتسبته وفیما أنفقته» در مورد عمر و جوانی که چگونه آن را گذراندی و درباره مال و دارایی که چگونه به دست آوردی و در چه راهی مصرف کردی. رایةالهدی ، تارنمای هیئت کربلای بیت المهدی(عج) ، کــــــرج
:: موضوعات مرتبط:
عقــــــــــــایـــد ,
,
:: برچسبها:
حجت الاسلام قرائتی ,
رایه الهدی ,
قیامت ,
پرسش های قیامت ,
عقاید ,
:: بازدید از این مطلب : 2356
|
امتیاز مطلب : 19
|
تعداد امتیازدهندگان : 6
|
مجموع امتیاز : 6
|
نویسنده : گمنام
شنبه 7 مرداد 1391
|
آیتالله مجتبی تهرانی با اشاره به اینکه شرط دعا برای پدر و مادر این است که آنان موحد باشند، به این پرسش پاسخ داد که آیا میتوان برای انسان کافر دعا کرد یا نه؟
به گزارش خبرگزاری فارس، آیتالله مجتبی تهرانی از اساتید برجسته اخلاق در پنجمین جلسه از جلسات اخلاق و معارف اسلامی ویژه ماه مبارک رمضان به موضوع «دعا» پرداخت که مشروح آن در پی میآید:
أعوذُ باللّهِ مِنَ الشَّیطانِ الرَّجِیمِ؛ بسمِ اللّهِ الرّحمنِ الرّحیمِ؛
«اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ؛ وَ اسْمَعْ نِدَائِی إِذَا نَادَیتُکَ وَ اسْمَعْ دُعَائِی إِذَا دَعَوْتُکَ وَ أَقْبِلْ عَلَی إِذَا نَاجَیتُکَ فَقَدْ هَرَبْتُ إِلَیکَ وَ وَقَفْتُ بَینَ یدَیکَ»
مروری بر مباحث گذشته
گفته شد ماه مبارک رمضان ماه تلاوت قرآن و ماه دعا است. دعای خیر کردن چه نسبت به خود و چه نسبت به دیگران، به این معنا است که از خود و دیگران رفع گرفتاری کند یا نسبت به خود و دیگران جلب منفعت؛ که به این «دعای خیر» گفته میشود. امّا نعوذبالله! دعای به ضرر و شرّ کردن چه نسبت به خود و چه نسبت به دیگران مورد نهی است. یعنی نه به ضرر خودش دعا کند و نه به ضرر دیگران که عرض کردم مراد از دیگران مؤمنیناند.
دو دسته دعا در مورد کافر و مشرک
وارد بحثی در باب مشرک و کافر میشوم، که جلسه گذشته گفتم مطرح خواهم کرد. نسبت به اینها دو تصویر هست. یک؛ دعای خیر کردن برای آنها و دو؛ دعا به شرّ کردن؛ یعنی نفرین کند. اولی با دومی فرق میکند. اینجا معلوم است که دعا به خیر کردن یعنی چه؛ یعنی آن چیزهایی که انسان برای جلب منفعت یا دفع ضرر طلب میکند را «دعای خیر» مینامند که در اینجا برای مشرک و کافر این را میخواهد. دوم؛ بحث دیگری است و آن دعا به شرّ کردن است؛ چون گفتم این هم دعا است، یعنی نفرین کردن مشرک و کافر.
دعای خیر نکنید!
امّا تقسیم اول، مورد نهی است. دعا به خیر نسبت به مشرک مورد نهی است. در قرآن خطاب به پیغمبر اکرم است: «ما کانَ لِلنَّبِی وَ الَّذِینَ آمَنُوا أَنْ یسْتَغْفِرُوا لِلْمُشْرِکِینَ وَ لَوْ کانُوا أُولِی قُرْبى»، یعنی بر پیامبر و کسانی که ایمان آوردهاند، سزاوار نیست که برای مشرکین بعد از اینکه معلوم شد مشرکند، دعای خیر کنند. البته طلب غفران کردن بخشش است و خیر هم هست. چه خیری بالاتر از غفران؟ البته بعداً خواهم گفت که قیدی در آیه دارد و من نخواندم که میگوید: وقتی معلوم شد اینها اهل آتش و جهنمی هستند دیگر نباید این کار را کرد.
طلب آمرزش برای کافران اثری ندارد
اینها برای مشرک بود امّا برای کافر این را میگوید: «اسْتَغْفِرْ لَهُمْ أَوْ لا تَسْتَغْفِرْ لَهُمْ إِنْ تَسْتَغْفِرْ لَهُمْ سَبْعینَ مَرَّةً فَلَنْ یغْفِرَ اللَّهُ لَهُمْ ذلِکَ بِأَنَّهُمْ کَفَرُوا بِاللَّهِ وَ رَسُولِهِ وَ اللَّهُ لا یهْدِی الْقَوْمَ الْفاسِقین»، هر دو در سوره توبه است. به پیغمبر میگوید: اگر برای اینها استغفار کنی یا طلب آمرزش نکنی، برای اینها مساوی است. حتی اگر هفتاد بار برایشان طلب آمرزش کنی، هیچ فایدهای ندارد. اینها آمرزیده نمیشوند، چون به خداوند و رسولش کفر ورزیدند. خداوند گروه فاسق را هدایت نمیکند. در اینجا آیه اول در مورد مشرکین بود و آیه دوم در مورد کافران.
بالاترین دعای خیر، غفران است
بالاترین دعا از نظر خیر عبارت از غفران است. در دعاها هم گفتیم که شما هر چه از خدا بخواهید اول طلب غفران کنید. اینجا همان را مطرح میکند که اتفاقاً متناسب با مشرک و کافر است. بعداً این مطالب را شرح خواهم داد. اینجا فقط فهرستوار مطرح میکنم.
در اینجا دعای پیغمبر هم ارزشی ندارد!
اینها معیار دارد و بی جهت نیست. به پیغمبر میگوید: اگر هفتاد بار هم طلب آمرزش کنی، خدا اینها را نمیآمرزد. دیگر بالاتر از پیغمبر کسی هست که طلب آمرزش کند؟ بالاتر از پیغمبر برای دعا کردن نداریم. دعای خیر برای مشرک و کافر ارزشی ندارد. گرچه اینجا مسأله غفران است، ولی عرض خواهم کرد که در حال شرک و کفر از غفران خبری نیست؛ مگر اینکه خودِ فرد برگردد.
روایت: شرایط دعا برای پدر و مادر کافر
چند روایت میخوانم. این روایت را علیبنجعفر از امام هفتم، موسیبنجعفر(صلواتاللهعلیه) نقل میکند. میگوید: «سَأَلْتُهُ عَنْ رَجُلٍ مُسْلِمٍ وَ أَبَوَاهُ کَافِرَانِ»، از موسیبنجعفر(علیهالسّلام) در مورد شخص مسلمانی که پدر و مادرش، هر دو کافرند پرسش کردم. دقت کنید! این روایات انتخابی است. اینجا پدر و مادرش هر دو کافرند، «هَلْ یصْلُحُ لَهُ أَنْ یسْتَغْفِرَ لَهُمَا فِی الصَّلَاةِ»، آیا اگر این بچّه در نماز برای پدر و مادرش طلب غفران کند، صلاح و خیر است؟ «قَالَ علیهالسّلام إِنْ کَانَ فَارَقَهُمَا وَ هُوَ صَغِیرٌ لَا یدْرِی أَسْلَمَا أَمْ لَا فَلَا بَأْسَ»، اگر این بچه از پدر و مادرش جدا شده باشد، در حالی که صغیر و کوچک بود؛ امّا حالا که از آنها جدا شده نمیداند که این دو اسلام آوردند یا نیاوردند دعا کردن اشکالی ندارد. مگر میشود چنین حالتی اتفاق بیفتد؟ در گذشته اتفاق میافتاد که بچهای را در جنگ اسیر میکردند و به غلامی میگرفتند. این بچّۀ صغیر در میان کفار و دشمنان بود و پدر و مادرش هم کافر بودند، اما بچّه اسلام میآورد. وقتی از پدر و مادرش جدا میشد صغیر بود و بعد هم خبر نداشت که آنها مسلمان شدند یا نه؟ حضرت میگوید اگر اینطور است، «فَلَا بَأْسَ»، دعا کند و اشکالی ندارد، «وَ إِنْ عَرَفَ کُفْرَهُمَا»، امّا اگر خبر پیدا کرده که آنها بر حرف خودشان ایستادهاند و هنوز کافرند، «فَلَا یسْتَغْفِرُ لَهُمَا»، استغفار نکن، «وَ إِنْ لَمْ یعْرِفْ فَلْیدْعُ لَهُمَا»، اگر نمیداند، دعا اشکالی ندارد، امّا اگر بداند دعا نکند. این برای هر دوی پدر و مادر است.
دعا، تنها برای موحّد
در روایت دیگری است: «کَتَبَ رَجُلٌ إِلَى أَبِی مُحَمَّدٍ»، شخصی به امامعسگری(علیهالسّلام) نوشت: «یسْأَلُهُ الدُّعَاءَ لِوَالِدَیهِ وَ کَانَتِ الْأُمُّ غَالِیةً»، از حضرت سؤال کرد که: میخواهم برای پدر و مادرم دعا کنم امّا مادرم از غلات است، «وَ الْأَبُ مُؤْمِناً»، ولی پدرم مؤمن است، «فَوَقَّعَ رَحِمَ اللَّهُ وَالِدَکَ»، حضرت نوشتند: خدا پدرت را رحمت کند. امّا مادرش را دعا نکردند. عملاً، چقدر زیبا به او یاد دادند. این در مورد مادر، امّا در مورد پدر هم هست. «وَ کَتَبَ آخَرُ»، شخص دیگری به امامعسگری (علیهالسّلام) نوشت: «یسْأَلُ الدُّعَاءَ لِوَالِدَیهِ»، برای پدر و مادرم دعا میکنم، «وَ کَانَتِ الْأُمُّ مُؤْمِنَةً وَ الْأَبُ ثَنَوِیاً»، مادرم مؤمن است ولی پدرم دوگانهپرست است. مادرم یگانهپرست است؛ حضرت فرمودند: «فَوَقَّعَ رَحِمَ اللَّهُ وَالِدَتَکَ».
برای ظالم دعای خیر نکنید
خواستم بگویم که، این را هم در آیات و هم در روایات داریم که دعای خیر برای مشرک و برای کافر نهی شده است. البته این هم باید توضیح داده شود که برای ظالم هم چنین دعای خیری نکنید؛ که بگویید: خدا طول عمرت دهد. در روایت از رسولاکرم است: «قال رسول الله (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم): مَنْ دَعَا لِظَالِمٍ بِالْبَقَاءِ»، اگر کسی دعا کند و از خدا برای ستمگری طول عمر را بخواهد، «فَقَدْ أَحَبَّ أَنْ یعْصَى اللَّهُ فِی أَرْضِهِ»، او دوست دارد که در زمینِ خداوند نافرمانی او بشود. البته این مطلب مخصوص و منحصر به چیز خاصی بود. امّا مقابل این مطلب. یعنی چه؟
دعا به شرّ مخصوص چه کسانی است؟
به ضرر مشرک یا کافر دعا کنیم. مثلاً بگوییم: خدایا! مرگش بده. این چه؟ بحث مفصّلِ من اینجاست. داریم به اول بحثی که برای ماه مبارک رمضان در نظر گرفته بودم نزدیک میشویم. در اینجا خودِ خدا و هم پیغمبراکرم و هم ائمّه(علیهمالسّلام) این کار را کردهاند و اگر بخواهم اشخاصی که نفرین کردهاند مطرح کنم جلسات زیادی طول میکشد. فعلاً کلیت را میگویم. این مطلب معیار هم دارد.
نفرینِ خدا به شخص
خدا؛ هم نفرین شخصی کرده، یعنی اسم شخص را برده است و هم نفرین گروهی کرده. شخصی مثل این: «تَبَّتْ یدا أَبِی لَهَبٍ وَ تَبَّ»، بریده باد. خدا ابولهب را نفرین کرده. جزء آیات ما است. ابولهب رأس المشرکین بود و خدا نفرینش کرد.
نفرینِ خدا به گروه
نفرین گروهی هم کرده: «قُتِلَ أَصْحابُ الْأُخْدُودِ». این را میدانید که اصحاب اخدود چه کسانی بودند. در زمان پیغمبر آن افرادی بودند که چالههایی بر سر راه میکندند و در آن آتشی نهفته میکردند که وقتی مسلمانها رد میشدند، بیفتند و بمیرند. در اینجا میگوید مرگ باد بر اصحاب اخدود. خدا شعار میدهد. مرگ بر اصحاب اخدود، «قُتِلَ أَصْحابُ الْأُخْدُودِ». نفرین، هم شخصی داریم و هم گروهی. امّا اینها معیار دارد. توجه کنید! از روی هوای نفس نیست، بلکه معیار دارد و معیارهای الهی در آن است. که انشاءالله آن را بحث خواهم کرد. رایةالهدی ، تارنمای هیئت کربلای بیت المهدی(عج) ، کــــــرج
:: موضوعات مرتبط:
عقــــــــــــایـــد ,
,
:: برچسبها:
آیت الله مجتبی تهرانی ,
رایه الهدی ,
دعا ,
نفرین ,
:: بازدید از این مطلب : 2326
|
امتیاز مطلب : 30
|
تعداد امتیازدهندگان : 8
|
مجموع امتیاز : 8
|
نویسنده : گمنام
شنبه 7 مرداد 1391
|
رسول گرامی اسلام(ص) میفرمایند: وای بر مسلمانى که در هفته یک روز را قرار ندهد که در آن روز، امر دین و آئین خود را بفهمد و بیاموزد، و از (معارف) دین خویش پرسش کند.
* ماه مبارک رمضان حداقل فایدهاش این است که انسان خوشفهمتر میشود. چون فرمودهاند اثر روزه حکمت است و حداقل حکمت خوش فهمی است. اگر انسان در ماه مبارک رمضان عمق برخی معانی را درک نکرد در سایر اوقات نیز نخواهد فهمید.
* متاسفانه برخی از مذهبیهای ما نیز معارف دینی را خوب متوجه نشدهاند، چه رسد به دیگران. به کسب معرفت هم اهمیت ندادهاند و به آگاهیهای پراکندهای که در ذهنشان جمع شده است اکتفا میکنند. اینها در بحرانها دچار مشکل خواهند شد و چه بسا در امتحانات آخرالزمان یا دچار ریزش شوند و یا هزینه رشد جامعه دینی را افزایش دهند و یا حرکت را کند کنند.
* امروزه تمام افراد مذهبی، حزباللهیها و تمام مسئولینی که یک عمر بر اساس اعتقادات و معارف خود خدمت کردهاند، همه باید از کممایگی و یا عدم آگاهی از معارفِ کلیدی نگران باشند. گاهی اوقات انسان اشتباهاتِ فاحشی را در آدمهایی میبیند که از نظر ایمان و علائق دینی مشکلی ندارند اما به خاطر نداشتنِ یک آگاهی و معرفت کلیدی و ساده دچار اشتباه فاحش شده است. امروز مسائل پیچیدهتر شدهاند و نیاز به معارف عمیق و دقیق بیشتر شده است.
* رسول گرامی اسلام(ص) میفرمایند: «وای بر هر مسلمانى که در هفته یک روز را قرار ندهد که در آن روز، امر دین و آئین خود را بفهمد و بیاموزد، و از (معارف) دین خویش پرسش نماید؛ أُفٍ لِکُلِ مُسْلِمٍ لَا یَجْعَلُ فِی کُلِ جُمْعَةٍ یَوْماً یَتَفَقَّهُ فِیهِ أَمْرَ دِینِهِ وَ یَسْأَلُ عَنْ دِینِهِ وَ رَوَى»(محاسن/1/225) مؤمن باید حداقل هفتهای یک روز خود را به کسب معرفت اختصاص بدهد و کسب معرفت هم باید مداوم باشد نه مقطعی.
* بسیاری از بیدینیها و بیبند و باریها به خاطر عدم آگاهی درست و حساب شده از معارف دینی است. بسیاری اوقات این آگاهیهای دمِ دستی که همه میدانند کارگشا نیست، گاهی جوانان با چند کلمه سطحی و ساده به راحتی متقاعد نمیشوند. این نتیجه رشد عقل از طرفی و تهاجم دشمنان دین از طرف دیگر است. ما باید برای نیازهای نو و نیازهای نسل جوان، پاسخ نو و عمیق داشته باشیم؛ پاسخی که از معارف دینی ما قابل استخراج است.
* ما آگاهیهای پراکنده فراوانی برای برنامهریزی رشد و تربیت خودمان و دیگران در ذهن داریم و تا کنون تذکرات فراوان، توصیهها و دستورالعملهای اخلاقی و تربیتی بسیاری را شنیدهایم و به یاد داریم. اما لازم است داشتههای ذهنی خود در زمینه معارف دینی را نظم و سامان دهیم و یک شبکه مرتبی از معارف در ذهن خود ایجاد کنیم.
* منظم شدن آگاهیها و معارف انسان را از حالت عوامی خارج میکند و به عالم بودن نزدیک میکند و در غالب موارد دین داری راحتتر و لذتبخشتر خواهد کرد چون راه روشتر میشود و انسان متقاعدتر انگیزه حرکت پیدا میکند.
* اگر معارف دینی و آگاهیهای ما منظم باشد مقاومت در برابر شیطان بیشتر خواهد شد. نه تنها هجمههای فرهنگی و ماهوارهها و... به جامعه ما آسیب نخواهد زد، بلکه فرصتی خواهد بود برای اینکه ما درمان دردهای جوامع غربی را پیدا کنیم و به آنها منتقل کنیم. و حتی جوانان غربی را روشن و بیدار کنیم.
شما را به مطالعه بقیه این سخنان شیوا و کاربردی در ادامه مطلب دعوت می نمایم... رایةالهدی ، تارنمای هیئت کربلای بیت المهدی(عج) ، کــــــرج
:: موضوعات مرتبط:
عقــــــــــــایـــد ,
,
:: برچسبها:
پناهیان ,
مهدیه ,
رایه الهدی ,
دین گریزی جوانان ,
:: بازدید از این مطلب : 2181
|
امتیاز مطلب : 16
|
تعداد امتیازدهندگان : 4
|
مجموع امتیاز : 4
|
نویسنده : گمنام
پنج شنبه 5 مرداد 1391
|
آیتالله مجتبی تهرانی با تاکید بر اینکه انسان نباید حتی اموال خود را نفرین کند، بیان کرد: وقتی برای خود دعا میکنی از خدا خیر بخواه نه شر، نفع بخواه نه ضرر! زیرا تا دعا میکنید، فرشتگان بلافاصله میگویند: آمّین!
آیتالله مجتبی تهرانی در دومین از جلسات اخلاق و معارف اسلامی ویژه ماه مبارک رمضان به موضوع «دعا» پرداخت که مشروح آن در پی میآید:
مروری بر مباحث گذشته
بحث ما راجع به دعا بود. عرض کردم انسان، در سیر زندگی دنیوی و در سراسر زندگی خود با پرتگاههایی مواجه است. او نسبت به این پرتگاهها احتیاج به پناهگاه دارد، تا از آن مدد بگیرد و سقوط نکند. از این استمداد جستن، به دعا و درخواست از یک نیروی حاکم بر مادّیت تعبیر میشود؛ چون نیروهای مادّی، قابلیت این را ندارند تا برای انسان نسبت به پرتگاههایی که در زندگی با آنها مواجه میشود، اعمّ از پرتگاههای معنوی و مادّی، پناهگاه باشند. لذا باید به یک نیروی حاکم بر نیروی مادیت متوسّل شود تا آن نیرو بتواند او را از سقوط نجات دهد.
راه حلّ مشکلات، در زندگی دنیوی
من در این جلسه مطلبی را برای حلّ مشکلات انسان در زندگی دنیوی، عرض میکنم. ما در باب دعا داریم که انسان باید هم برای «دفع ضرر» و هم «جلب منفعت»، چه مادّی و چه معنوی، دعا کند. خیلی هم به آن سفارش شده است. در مقابل، از اینکه انسان در زندگی دنیوی خود «نعوذبالله»! برای «جلب ضرر»، چه نسبت به خود و چه نسبت به دیگران دعا کند، نهی شده است. من برای اینکه بگویم میشود انسان این کار را انجام دهد، روایتی به ذهنم آمد که بعد از بیان مطلبم به آن اشاره خواهم کرد.
درخواست ضرر، یا بر اثر غفلت است و یا سرخوردگی!
انسان، در زندگی خود، یا بر اثر «غفلت» و یا بر اثر «سرخوردگی»، درخواست «جلب ضرر» میکند؛ این دو مطلب است:
درخواست ضرر بر اثر غفلت
یک؛ «غفلت» از اینکه وقتی من با مشکلی برخورد کردم، مشکلگشایی مافوق این ابزار مادّی وجود دارد که اگر من دستم را به سوی او دراز کنم، مشکل من را حلّ خواهد کرد؛ اسم این دعا است. به تعبیر دیگر؛ وقتی غفلت از دعا و درخواست از خدا در انسان به وجود میآید، بر اثر آن میبیند به بنبست رسیده است، لذا برای خودش آرزوی ضرر و حتّی آرزوی مرگ میکند.
بدتر از مرگ چیست؟!
در روایتی دیدهام که از حضرت سؤال میکنند: آقا! بدتر از مرگ چیست؟ الآن به هر کس بگویید بدترین چیز چیست؟ میگوید: مردن و مرگ. این سؤال را از حضرت میپرسند که بدتر از مرگ چیست؟ حضرت میگوید: بدتر از مرگ، آن چیزی است که وقتی به سراغت آمد، آرزوی مرگ کنی! چقدر زیبا میفرماید! یعنی آن مسئله آنقدر تلخ است که مرگ نزد آن، برای تو شیرینتر میشود. چقدر زیبا! گاهی انسان بر اثر غفلت، برای خودش درخواست ضرر میکند.
درخواست ضرر بر اثر سرخوردگی
دو؛ «سرخوردگی». از دعا غفلت نکرده، اعتقاد هم دارد، ولی ایمانش ضعیف است؛ مثلاً فرض کنید مرتّب از خدا درخواست میکند، بعد میبیند گرهاش باز نشد، میگوید: ای خدا مرگم بده! من در این مورد، چهارده روایت دیدهام که اگر فرصت کنم، که به این چهارده روایت اشاره خواهم کرد. بر اثر سرخوردگی از دعایی که مستجاب نشده، میگوید: خدا مرگم بده! این سرخوردگی، معمولاً و غالباً انسان را به وادیای میکشد که برای خودش درخواست ضرر میکند. ولی اینکه انسان، نسبت به خود و نسبت به دیگران تقاضا و درخواست ضرر کند، در معارف ما نهی شده است؛ یعنی دعا نباید علیه کسی باشد حتّی خود انسان! اصطلاحاً به چنین دعایی «نفرین» میگویند.
تا دعا میکنید فرشتگان میگویند: آمّین!
در جلسه گذشته گفتم. «رُوِی عن رَسوُلِالله(صلاللهعلیهوآلهوسلم) قال: لا تَدعُوا عَلی اَنفُسِکُم اِلّا بِخَیر»؛ وقتی برای خودت دعا میکنی، از خدا خیر بخواه نه شرّ! نفع بخواه نه ضرر! رفع ضرر بخواه نه جلب ضرر! «لا تَدعُوا عَلی اَنفُسِکُم اِلّا بِخَیر»؛ این تعبیر، استثنا از نفی است، یعنی بی برو برگرد باید همین باشد، «فَاِنَّ المَلائِکَه یؤَمِّنون عَلی ما یقوُلوُن»؛ تا دعا میکنید، فرشتگان بلافاصله میگویند: آمّین! فهمیدی چهکار کردی؟ آنها میگویند: آمّین! بعد هم تو پشیمان میشوی!
حتّی اموالتان را هم نفرین نکنید!
در یک روایت دیگر است از پیغمبراکرم که درباره درخواست ضرر است هم نسبت به خود و هم دیگران، «رُوِی عن رَسوُلِالله(صَلاللهعَلیهِوَآلِهِوَسَلَّم) قال: لا تَدعوا عَلی اَنفُسِکُم وَلا تَدعوا عَلی اَولادِکُم»؛ اولاد خود را نفرین نکنید! «وَلا تَدعُوا عَلی خَدَمِکُم»؛ خدمتگذارانتان را نفرین نکنید! «وَلا تَدعُوا عَلی اَموالِکُم»؛ حتّی اموالتان را هم نفرین نکنید! عجب! آنها جاندار بودند، اینها بیجان هستند، توجّه کنید! اینکه بگویید: ای کاش این را نداشتم! این من را بیچاره کرد! این فلان شد و از این قبیل حرفها. بروید خودتان را اصلاح کنید، آنها تقصیری ندارند! من یک وقتی راجع به دنیا بحث کردهام؛ ما خیال میکنیم دنیا در و دیوار و امثال اینها است، نه! دنیا اینها نیست، دنیا چیز دیگری است. من نمیخواهم بحث را منحرف کنم.
درخواست نکنید جوانتان جوانمرگ شود!
مطلبی در روایت مطرح شده که چه بسا این مطلب از جهت جنبههای طبیعی، آن موقع نیز مورد ابتلاء بوده است. پیغمبراکرم در روایتی دارد که: «قالَ رَسوُلِالله(صَلیاللهعَلَیهوَآلِهوَسَلَّم): لا تَمَنّوا هَلاکَ شِبابِکُم وَ اِن کانَ فیهِم غَرام»؛ از خدا درخواست و تمنّا نکنید تا جوانتان جوانمرگ شود، چون میبینم در این شرّ وجود دارد؛ به اصطلاح ضرر دارد، «فَاِنَّهُم عَلی ما کانَ فیهِم عَلی خِلال»؛ یک بحث منطقی است، چون آنها با همان حالی که دارند از چند حال خارج نیستند، یک: «اِمّا اَن یتُوبوُا فَیتوُبُ الله عِلَیهِم»؛ چه بسا این شخص فردا پشیمان شود و توبه کند، خدا هم توبه او را قبول کند، دو: «وَ اِمّا اَن تُردِیهُمُ الآفاق»؛ از آن طرف، ممکن است موجب شود این آسیبهایی که میبینی اصلاً از بین برود. این زمینها همه به طور کلّی از بین برود. به طور کلّی، شرّها از بین برود. ضرری که از ناحیهی او وجود دارد، همه از بین برود. میفهمد، توبه میکند، یا اصلاً دیگر زمینهاش از بین میرود. این دو تا هم مربوط به ضرر است. از آن طرف، ممکن است در جادّهای بیافتد و در آن شروع کند به خدمت کردن. «وَ اِمّا عَدُوّاً یقاتِلوُه»؛ همین کسی که تو میگفتی: خدا مرگش بدهد! ممکن است درگیری و جنگی ایجاد شود؛ ممکن است دشمن کافری به مسلمانها حمله کند و او به جبهه برود و بجنگد، «وَ اِمّا حَریقاً فَیدفِعوا وَ اِمّا ماءً فَیصُدّوُا»؛ ممکن است حادثهای پیش بیاید و او جلوی آن را بگیرد و ... حضرت دانه دانه، شروع میکند به گفتن. همه اینها خدمات است.
رایةالهدی ، تارنمای هیئت کربلای بیت المهدی(عج) ، کــــــرج
:: موضوعات مرتبط:
اخلاق و عرفان ,
عقــــــــــــایـــد ,
,
:: برچسبها:
آیت الله مجتبی تهرانی ,
رایه الهدی ,
دعا ,
:: بازدید از این مطلب : 3226
|
امتیاز مطلب : 31
|
تعداد امتیازدهندگان : 10
|
مجموع امتیاز : 10
|
نویسنده : گمنام
پنج شنبه 5 مرداد 1391
|
نکاتی چند از استاد آقاتهرانی برای درک بهتر و استفاده بیشتر از ماه مبارک رمضان
1. ماه مبارك رمضان ماه خدا و موسم عبادت است.
2. معرفت به حق رمضان و مهماني الهي.
3. معنی روزه گرفتن، درك اخلاص در همه حركات و سكنات است.
4. ماه مبارك رمضان بهار دعاء و تلاوت قرآن است.
5. به جا آوردن نوافل (نمازهاي مستحبي).
6. تطهير قلب به توبهای صادقانه.
7. تطهير طعام، لباس، مكان و همه حركات و سكنات (به پرداخت خمس مال و اداء دين و بدهكاريها)
8. تحصيل شرايط دعا و مناجات كند.
9. رسول خدا بر سجدههاي طولاني در اين ماه سفارش فرمودهاند.
10. دعا براي ولي عصر ارواحنافداه در خلال شب و روز بگويد: «الّلهمّ اَرِنا فيهِ، وَ في اَهلِ بَيتِهِ، وَ شيعَتِهِ وَ رَعِيّتِهِ، وَ عامَّتِهِ وَ خاصَّتِهِ ما يَأمَلُ، وَ في اَعدائِهِ ما يَحذَرونَ، وَ مُنَّ عَلَينا بِطاعَتِهِ وَ رِضاهُ، وَ اَلحِقنا بِشيعتِهِ المُقَرّبين، وَ اَولِيائِهِ السّابقينَ، وَ صلّ عَلَيهِ وَ عَلي آبائِهِ الطّاهِرينَ، بِجَميعِ صَلَواتِكَ، يا اَرحَمَ الرّاحِمينَ». (1)
11. دعا و طلب بخشش براي پدر و مادر ، معلم و برادران و نيز خواهران و همسايگان و هر كه بر او حقّي دارد، كرده و تمام مؤمنين را در دعاي خود شريك سازد.
12. خوردن سحري مستحب است.
13. هر روز و شب توسل و سلامي مجدد به محضر معصوم آن روز داشته باشد و درخواست رحمتشان كند.
14. به نشاط و گرفتاري و ضعف و توانش نگريسته و از نوافل و مستحبات برترين را اختيار كند.
15. دعاهاي بعد از نمازها و و اول شب را ترجيح دهد و چون «يا عَليُّ يا عَظيمُ..»، دعای افتتاح، دعای سحر «اَللّهُمَّ اِنّي اَسئَلُكَ مِن بَهائِكَ ...»، دعای ابی حمزه را به عدد نشاط هر شب و بعضي از دعاهاي روز را ترك نكند.
16. نمازهای وارده در جمعهها را به جای آورد.
17. تلاوت سوره قدر در سحر و افطار.
18. افطاری دادن به روزه داران.
19. اهل علم، امامت جماعت و وعظ ضمائق را پس از پند و اندرز خويش مهم بدانند.
1. پروردگارا ! آن چه آن بزرگوار آرزو دارند به ما بنما در خود آن حضرت، در اهل بيتشان، و شيعيان و زيردستانشان، و نيز آن كه از عوام و يا خواص ايشان است. و در باره دشمنانشان هر چه را از آن دوري ميكنند. و بر ما به طاعت و فرمانبرداري و رضاي ايشان منت بگذار. و ما را به شيعيان مقرب و اولياء سبقت گرفته ايشان ملحق ساز. و بر او و بر پدران پاكشان به تمام درودت سلام بفرست. اي از همه مهربانتر.
رایةالهدی ، تارنمای هیئت کربلای بیت المهدی(عج) ، کــــــرج
:: موضوعات مرتبط:
عقــــــــــــایـــد ,
,
:: برچسبها:
ماه رمضان ,
رمضان کریم ,
رایه الهدی ,
:: بازدید از این مطلب : 1710
|
امتیاز مطلب : 37
|
تعداد امتیازدهندگان : 10
|
مجموع امتیاز : 10
|
نویسنده : گمنام
چهار شنبه 4 مرداد 1391
|
در ماه مبارک رمضان قضیهاى اتفاق افتاد که ابعاد آن قضیه و ماهیت آنقضیه در ابهام الى الابد مانده است براى امثال ماها و آن نزول قرآناست. نزول قرآن بر قلب رسول اللّه در لیلة القدر، کیفیت نزول قرآنو قضیۀ چه بوده است و روح الأمین در قلب آن حضرت قرآن را نازلکرده است و از طرفى خدا اَنْزَلْنٰاهُ فِى لَیْلَةِ الْقَدْرِ[1] این نزول قرآن درقلب پیغمبر در لیلة القدر کیفیتش چیست؟ باید بگویم غیر از خودرسول اکرم و آنهایى که در دامن رسول اکرم بزرگ شدند و موردعنایت خداى تبارک و تعالى، عنایات خاص او بودند، براى دیگران مطلقاً در حجاب ابهام است که مسأله تنزّل چى است، نزول در قلب چى است، روح الامین چى است، کیفیت وارد شدن روح الامین با قرآن در قلب رسول اللّه چى است، «لَیْلَةِ الْقَدْرِ» چى است؟ اینها مسائلى است که به نظر سطحى یک مطالب آسانى است و گاهى هم یک حرفهایى گفته شده است؛ لکن به شما عرض کنم کیفیت نزول قرآن در ابهام باقى مانده است براى امثال ما، و کیفیت نزول ملائکة اللّه در لیلة القدر و ماهیت لیلةالقدر. (صحیفه امام؛ ج 17، ص 489)
* * *
قرآن را متنزل کرده است در ماه رمضان. قرآن نازلهاى است که پس از عبور از حجابهاى نور، وارد شده است در ماه مبارک رمضان، آن هم بر قلب مبارک رسول خدا، و از آن جا باز متنزل شده است تا رسیده است به آن جایى که با زبان گفته مىشود. (صحیفه امام؛ ج 18، ص 498)
* * *
ماه مبارک رمضان که ماه مبارک است ممکن است براى این باشد که ماهى است که ولى اعظم؛ یعنى رسول خدا واصل شده است و بعد از وصول، ملائکه را و قرآن را نازل کرده است. به قدرت او ملائکه نازل مىشوند؛ به قدرت ولى اعظم است که قرآن نازل مىشود و ملائک نازل مىشوند. ولىّاعظم، به حقیقت قرآن مىرسد در ماه مبارک و شب قدر، و پس از رسیدن، متنزل مىکند به وسیلۀ ملائکه ـ که همه تابع او هستند ـ قرآن شریف را، تا به حدى که براى مردم بگوید. (صحیفه امام؛ ج 19، ص 285)
* * *
ماه رمضان مبارک است؛ براى اینکه نزول وحى در او شده است یا به عبارت دیگر، معنویت رسول خدا وحى را نازل کرده است. (صحیفه امام؛ ج 20، ص 248)
* * *
این ادعیه در ماه مبارک رجب و خصوصاً در ماه مبارک شعبان اینهامقدمهو آرایشى است که انسان به حسب قلب خودش مىکند براىاینکه مهیا بشود برود مهمانى؛ مهمانى خدا، مهمانىاى که در آنجاسفرهاى که پهن کرده است، قرآن مجید است و محلى که در آنجا ضیافت مىکند مهمش «لیلة القدر» است و ضیافتى که مىکند ضیافت تنزیهى و ضیافت اثباتى و تعلیمى [است]. نفوس را از روز اول ماه مبارک رمضان به روزه، به مجاهده، به ادعیه مهیا مىکند تا برسند به آن سفرهاى که از آن باید استفاده کنند و آن «لیلة القدر» است که قرآن در آن نازل شده است. (صحیفه امام؛ ج 13، ص 33)
* * *
«لیلة القدر» را که قرآن در آن نازل شده است، همۀ سعادت عالَم در آن شب نازل شده است و از این جهت، از همۀ شبهاى عالَم بالاتر است. (صحیفه امام؛ ج 13، ص 36)
* * *
خداى تبارک و تعالى به واسطۀ سعۀ رحمت بر بندگان، این کتاب شریف را از مقام قرب و قدس خود نازل فرموده و به حسب تناسب عوالم تنزّل داده تا به این عالم ظلمانى و سجن طبیعت رسیده و به کسوۀ الفاظ و صورت حروف درآمده. (آداب الصلوة؛ ص 184)
* * *
در کیفیّت نزول قرآن در حدیث است که: جملةً واحده در «بیتالمعمور»، و در ظرف بیستوسه سال بر رسول خدا وارد شده.[2] و ورود در «بیت المعمور» نیز نزول بر رسول خداست. (آداب الصلوة؛ ص 343)
* * *
قرآن مراتب دارد، هفت بطن یا هفتاد بطن از براى قرآن است؛ از این بطون تنزّل کرده است تا رسیده است به جایى که با ما مىخواهد صحبت کند. (تفسیر سوره حمد؛ ص 136)
* * *
قرآن که نازل مىشود به قلب رسولاللّه، چطور همهاش یک دفعه نازل مىشود به قلب رسول اللّه. قرآن اگر همین است که سى جزوِ اینطورى است که نمىشود یک دفعه وارد بشود به قلب، آن هم این قلبهاى معمولى؛ [لکن]قلب یک باب دیگر است و قرآن یک حقیقتى است، و این حقیقت هم به قلب وارد مىشود.
قرآن سرّ است، سرِّ سرّ است، سرِّ مستسرّ به سرّ است، سرّ مقنع به سرّ است، و باید تنزل کند، بیاید پایین، تا اینکه برسد به این مراتب نازله؛ حتى به قلب خود رسول اللّه که وارد مىشد، باز تنزل بود، یک تنزلى کرده بود تا به قلب وارد مىشد. بعد هم از آنجا بایدنازل بشود تا برسد به آنجایى که دیگران هم بفهمند. (تفسیر سوره حمد؛ ص 165)
* * *
اگر نبود امر خدا و لزوم اطاعت از امر خدا، باید بگویم انسان، آنکه حظ ضعیفى از معرفت دارد، جرأت به اینکه بایستد و عبادت کند خدا را نداشت؛ لکن او جرأت داده است، همان طورى که متنزل کرده است همۀ معارف را تا رسانده است به اینجا؛ قرآن را نازلش کرده، پشت ستارهایى، اَستارى پشت سر هم هى وارد کرده، نازل کرده، نازل کرده تا رساندهاش به یک الفاظى که موافق با فهم بشر باشد، و آن هم این الفاظ باز موافق با فهم بشر نیست. (صحیفه امام؛ ج 17، ص 525)
* * *
قرآن ـ در روایات است این ـ نازل شده است به منازل مختلف، کلیاتش سبع و الى سبعین و الى زیادتر، تا حالا رسیده است به دست ماها به صورت یک مکتوب. (صحیفه امام؛ ج 20، ص 113)
* * *
[1] «ما قرآن را در شب قدر فرو فرستادیم»؛ (قدر/ 1).
[2] اصول کافى؛ ج 2، ص 629، «کتاب فضل القرآن»، «باب النوادر»، ح 6.
رایةالهدی ، تارنمای هیئت کربلای بیت المهدی(عج) ، کــــــرج
:: موضوعات مرتبط:
عقــــــــــــایـــد ,
,
:: برچسبها:
امام خمینی ,
رایه الهدی ,
هیئت منتظران مهدی ,
ماه رمضان ,
,
:: بازدید از این مطلب : 2768
|
امتیاز مطلب : 61
|
تعداد امتیازدهندگان : 15
|
مجموع امتیاز : 15
.:: This Template By : Theme-Designer.Com ::.
|
|